جمع بندی من به هیچ دردی نمیخورم!

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من به هیچ دردی نمیخورم!

سلام یه سوال دارم تو خدا فقط نصیتم نکنید ..من به دردهیچ چیز نمیخورم..به خدا راسته ..چرا من زنده موندم...من امروز امتحان داشتم اون هم دوتا توی یه ساعت ...یکیش رو بد دادم ...دیگه حالم از خودم به هم میخوره...من دانشگاه ازاد درس میخونم ترمی بالایی 1میلیون هزیته میکنم پدرم کارگر هست ..خودم بیکار هستم میرم سر کار ولی چند روز ..عاشق فوتیالم ولی خوب نمیتونم بازی کنم..دینم ضعیف شذه..احلاقم با پدر مادرم مثل سگه..

دیگه هیچی ندارم...درس هم بلد نیستم بخونم الان ترم چهارم هستم معدلم 12هستش .پاییز درسم تمام میشی باید معدل 12مدرکمو بگیرم...
به فران قسم این ترم تصیم گرفتم درس بخونم بالایی 10روز وفت گذاشتم برای این درس ها که نمره خوب بگیرم ولی امروز یکش رو شاید 12 اون رو هم شاید 9یا 7..
الان من به چه دردی میخورم چرا زنده موندم...فقط خیلی اشغالم...
سوال من از خدا اینه که خدایا من چی دارم که موندم اینجا..فقط داره گناهام زیادتر میشه
تو رو خدا کمکم کنید ..4تا از امتحانم مونده؟؟؟؟؟؟؟؟
نصیحتم نکن..خسته ای کاش بمونم راحت بیشم اینجور برای خانواده هم خوبه اونها باید کار کن من کثفت باید حرجش کنم بره بالا....
فقط سوالم از خدا این بود .
مثل ..... از خودم بلدم میاد خسته شدم از خودم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظرتون من آدم هستم؟ :Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد امین

سلام

اینکه هر فردی نقص های خودش را ببینید خیلی خوب است؛ چون همین مسئله می تواند شروع خوبی برای جبران آنها باشد. اما نکته ای که نباید فراموش کرد این است که دیدن این نقص ها نباید منجر به این شود که شما جوانب دیگر خود را نادیده بگیرید و فقط نقص ها را ببینید. معمول انسان ها مجموعه ای از نقص ها و خوبی ها هستند و باید دائما تلاش کنند تا خوبی ها را پررنگ و نقص ها را کم کنند.

اما آنچه که به نظرم منجر به چنین احساسی در شما شده است، غفلت از دو مسئله است:

1- اینکه هدف اصلی در زندگی را گم کرده و یا اینکه فراموش کرده اید. هدف انسان از زندگی رسیدن به کمال است. کمال انسان در گرو نزدیک شدن به خداست و تمام امکاناتی که در این دنیا برای انسان فراهم است برای این است که بتواند به وسیله آن توشه ای برای آخرت خود جمع کند و هر چه بیشتر، خودش را به خدا نزدیک کند. هر گاه انسان این هدف را فراموش کند یا از آن فاصله بگیرد، دچار مشکلات زیادی هم در این دنیا و هم در آخرت خواهد شد.

2- انسان ها ذاتا مساوی خلق شده اند و همگی ذاتا توانایی یکسانی برای رسیدن به کمال دارند؛ چون هر چه غیر از این باشد مطابق عدل خدا نبوده و با حکمت آفرینش در تعارض است. اما نکته اصلی در این است که تساوی انسان ها در تواناییِ رسیدن به کمال، با تساوی آنها در توانایی انجام امور مادی و دنیوی متفاوت است. به عبارتی، دو نفر ممکن است به دلیل ساختمان فیزیولوژیکی یا شرایط محیطی متفاوت، توانایی های متفاوتی داشته باشند. مثلا ممکن است یکی قدرت بدنی بالایی داشته باشد و ده ها نفر را یک تنه حریف باشد؛ در حالی که فرد دیگر از جثه ظریفی برخوردار است و چنین توانایی را ندارد. اما آیا تفاوت آنها در این مسئله منجر به تفاوت آنها در توانایی رسیدن به کمال می شود؟ قطعا اینطور نیست؛ چون به همان اندازه که فرد قوی می تواند به خدا نزدیک شود؛ فرد ضعیف نیز چنین توانایی را دارد.

بنابراین اولا نقص های شما به حدی نیست که خود را اینگونه ناامید می کنید ثانیا شما باید زندگی خود را با پیش فرض های گفته شده مدیریت کنید تا هیچ وقت به مشکل نخورید و آرامش خود را از دست ندهید. هدف اصلی شما از زندگی باید تقرب به خدا و کسب رضایت او باشد. زندگی دنیوی شما هم، باید ابتدائاً بر پایه همین مسئله و سپس بر پایه استعداد های شخصیتان قرار بگیرد؛ یعنی علاوه بر اینکه تک تک اعمال و رفتار شما در این دنیا؛ از غذا خوردن و خوابیدن گرفته تا درس خواندن و کار کردن؛ باید برای رضای خدا و به دست آودن کمال باشد، برای اینکه بتوانید بیشترین بازدهی را داشته باشید باید استعداد های خود را بشناسید و مطابق آن، وضعیت شغلی و خدماتی خودتان را پایه ریزی کنید. لذا اگر مثلا شما بعد از مدتی احساس کردید در درس خواندن در فلان رشته، استعداد یا توانایی یا علاقه لازم را ندارید، به هیچ وجه نباید ناراحت و ناامید شوید و باید به دنبال کار و شغلی بروید که در آن توانایی لازم را دارید (البته حرف من این نیست که شما در رشته فعلی خود توانایی ندارید. ممکن است علت عدم موفقیت شما مسائل دیگری مثل نداشتن مهارت درس خواندن یا ... باشد که می توانید به راحتی با مشاوره حضوری یا مطالعه کتب مرتبط آن را حل کند). اصلا هم مهم نیست آن حیطه ای که شما در آن توانایی داری چه باشد. ممکن است آن حیطه، مدیریت یک شرکت بین المللی باشد؛ ممکن هم هست کشاورزی زیر آفتاب داغ یا شبانی در کوه ها باشد. آنچه مهم است این است که شما ببینید از کدام راه می توانید بیشترین کمالات را کسب کنید و رضایت هر چه بیشتر خدا را جلب کنید. البته شرط پذیرش چنین نگاهی و کسب آرامش در زندگی دنیوی با این نگاه، پذیرش مقدماتی است که عرض کردم.

پیروز و سربلند

بابا بی خیاااااااال !!!

فک کردم چ خبره " من به هیچ دردی نمی خورم".
یه فامیل داریم کپی شما. با همین شرایط. الان ترم 6 کاردانیه.

ولی ماشاالله آخر انرژی :Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:

هم اتاقیم بعد 5 ترم کاردانی خوندن اخراج شد. تو سه سال خدمتشو تموم کرد و الان مدرک کارشناسیش رو گرفته.

کاش همه ی مشکلات مثل مشکل شما بووووووود

می گید نصیحت نمی خواین، باشه پس بگیر
:_loool::_loool::_loool::gun::gun::jangjoo::jangjoo:

ولا به خدا، ملت اصلا اعصاب ندارنا!!!!!!!!!:Moteajeb!:

آقا پس کجایی";686471 نوشت:
سلام یه سوال دارم تو خدا فقط نصیتم نکنید ..من به دردهیچ چیز نمیخورم..به خدا راسته ..چرا من زنده موندم...من امروز امتحان داشتم اون هم دوتا توی یه ساعت ...یکیش رو بد دادم ...دیگه حالم از خودم به هم میخوره...من دانشگاه ازاد درس میخونم ترمی بالایی 1میلیون هزیته میکنم پدرم کارگر هست ..خودم بیکار هستم میرم سر کار ولی چند روز ..عاشق فوتیالم ولی خوب نمیتونم بازی کنم..دینم ضعیف شذه..احلاقم با پدر مادرم مثل سگه..

دیگه هیچی ندارم...درس هم بلد نیستم بخونم الان ترم چهارم هستم معدلم 12هستش .پاییز درسم تمام میشی باید معدل 12مدرکمو بگیرم...
به فران قسم این ترم تصیم گرفتم درس بخونم بالایی 10روز وفت گذاشتم برای این درس ها که نمره خوب بگیرم ولی امروز یکش رو شاید 12 اون رو هم شاید 9یا 7..
الان من به چه دردی میخورم چرا زنده موندم...فقط خیلی اشغالم...
سوال من از خدا اینه که خدایا من چی دارم که موندم اینجا..فقط داره گناهام زیادتر میشه
تو رو خدا کمکم کنید ..4تا از امتحانم مونده؟؟؟؟؟؟؟؟
نصیحتم نکن..خسته ای کاش بمونم راحت بیشم اینجور برای خانواده هم خوبه اونها باید کار کن من کثفت باید حرجش کنم بره بالا....
فقط سوالم از خدا این بود .
مثل ..... از خودم بلدم میاد خسته شدم از خودم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظرتون من آدم هستم؟ :Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:


سلام
این افکار اکثریت دانشجو ها در دوران امتحاناته
امتحاناتون که تموم شه احساس زورو بودن میکنید:khandeh!:

آقا پس کجایی";686471 نوشت:
تو رو خدا کمکم کنید ..4تا از امتحانم مونده؟؟؟؟؟؟؟؟

این چهارتا چه درسایی هستن؟ چقدر وقت واسش دارید؟ چقدر تا حالا خوندید؟

آقا پس کجایی";686471 نوشت:
به فران قسم این ترم تصیم گرفتم درس بخونم بالایی 10روز وفت گذاشتم برای این درس ها که نمره خوب بگیرم ولی امروز یکش رو شاید 12 اون رو هم شاید 9یا 7..

اگه درس عمومی نباشه 10 روز کمه
این 10 روز رو بکوب خوندید یا وسطاش بازیگوشی کردین و سر جمع دو روزم نمیشه؟

[="Black"]جهان سربه سر حکمت و عبرت است /چرا بهره ی ما همه غفلت است[/]

بنام خدا

آقا پس کجایی";686471 نوشت:
سلام یه سوال دارم تو خدا فقط نصیتم نکنید ..من به دردهیچ چیز نمیخورم..به خدا راسته ..چرا من زنده موندم...من امروز امتحان داشتم اون هم دوتا توی یه ساعت ...یکیش رو بد دادم ...دیگه حالم از خودم به هم میخوره...من دانشگاه ازاد درس میخونم ترمی بالایی 1میلیون هزیته میکنم پدرم کارگر هست ..خودم بیکار هستم میرم سر کار ولی چند روز ..عاشق فوتیالم ولی خوب نمیتونم بازی کنم..دینم ضعیف شذه..احلاقم با پدر مادرم مثل سگه..

دیگه هیچی ندارم...درس هم بلد نیستم بخونم الان ترم چهارم هستم معدلم 12هستش .پاییز درسم تمام میشی باید معدل 12مدرکمو بگیرم...
به فران قسم این ترم تصیم گرفتم درس بخونم بالایی 10روز وفت گذاشتم برای این درس ها که نمره خوب بگیرم ولی امروز یکش رو شاید 12 اون رو هم شاید 9یا 7..
الان من به چه دردی میخورم چرا زنده موندم...فقط خیلی اشغالم...
سوال من از خدا اینه که خدایا من چی دارم که موندم اینجا..فقط داره گناهام زیادتر میشه
تو رو خدا کمکم کنید ..4تا از امتحانم مونده؟؟؟؟؟؟؟؟
نصیحتم نکن..خسته ای کاش بمونم راحت بیشم اینجور برای خانواده هم خوبه اونها باید کار کن من کثفت باید حرجش کنم بره بالا....
فقط سوالم از خدا این بود .
مثل ..... از خودم بلدم میاد خسته شدم از خودم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظرتون من آدم هستم؟

سلام و عرض ادب و کسب اجازه از پاسخگو مشاوره بزرگوار

بنده قصد ندارم شما رو توجیه کنمٰ آنچه خدمتتون عرض می کنم صرفا تجربه کار بر کیس های مشاوره در فضای مجازی و حقیقی هست.

عارضم بحضورتون غالبا افرادی که کلمه "چرا؟" - "چرا اینطور شد؟" و عباراتی رو بکار ببرند که مربوط به گذشته و نکات منفی باشه؛ نشون

دهنده زمینه افسردگی هست. حال اگر بیشتر می گفتید "نکنه" -"نکنه این اتفاق بیفته" - "اگر اینطور شود چ می شود" ٔ و عباراتی مربوط به

آینده و نگرانی از انچه ممکنه است اتفاق بیفتد علامت اضطراب بود.

و قابل ذکر هست که تمام مراجعین بنده بلاستثناء در تفکر نقادانه و خلاقانه دچار مشکل بوده اند....

یعنی همه انها نتوانسته اند مسائل رو خوب نقد کنند و نتوانسته اند با تفکر خلاقیت آمیز سعی در مرتفع کردن آن داشته باشند.

منکر مسائل موجود در زندگی شخصی شما نیستیم...اما سئوالاتی که مطرح هست:

1- مگر افراد مشابه شما وجود ندارند؟ و اصلا بنده که مشاور هستم با مشکلات اینچنینی دست و پنجه نرم نکرده ام؟؟؟

2-بیکاری فقط مخصوص یک نفر دو نفر نیست. از همکلاسی های بنده کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه آزاد درس میخوند و پدرشون یه کارگر ساده با درآمد بسیار پایین بود ایشون بعد گذشت دو سه سال هنوز جوشکاری می کنن و غصه انچنانی ندارند.

....تفاوت شما با همکلاسی بنده در چ بود؟؟؟؟

الف\ایشون به جنبه های مثبت توجه می کنند و چون تفسیرشون از اتفاقات منفی نیست و سعی در تطبیق خودشون با وضعیت موجود می کنندٰ غصه آنچنانی نمی خورند.
ب\وضعیت ایشون خیلی با شما متفاوته بهرحال ایشون حرفه جوشکاری داشت؟؟؟

اگه از خودتون خارج بشید و فرض کنید یه نفر مشابه شما همچین مسائلی دارهٰ چه مشاوره ای بهشون میدید؟ همین الان تصور کنید و انچه به دوستتون که شرایط مشابه شما رو داره ؛ پیشنهاد هایی بدید...چون غالب موارد افراد برای دیگران بهتر مشاوره میدن.
و چون وضعیت خودشون برای خودشون بغرنج هستٰ هیجان منفی غالب بر ذهنیتشون اجازه تفکر منطقی بهش.

اگر مطالب گفته شده توسط پاسخگو مشاوره و این حقیر و البته کاربران محترم سایت براتون قابل هضم بودٰ بفرمایید تا توانایی تفکر نقادانهٰ خلاقانه و توانایی حل مسئله رو براتون شرح بدیم.
ضمنا در کنار مهارت های فوق که باید آموزش ببینید باید از تکنیک هایی جهت ترمیم توجه به نکات منفی در زندگی استفاده کنید.

خیلی خوبه که نقص هاتونو می بینید...ان شاءالله در راه برطرف کردنشون هم تلاش خواهید کرد...

خیلی ها هستن که ایرادهای بدتری دارن و گناههای بزرگی مرتکب میشن اما همه اش خودشونو توجیه می کنن که "ای بابا...مردم هزارتا کار می کنن!!! ما یه کار کردیم شد گناه؟!...اینا مهم نیست....دلت پاک باشه!!!!............همه اش تقصیر حکومته!!!!!!" و چرت و پرتهایی از این قبیل...

خدا حفظتون کنه...
اولین قدم در ترک هر اشتباهی، آگاهی یافتن بر آن است...
سلامت و موفق باشید...

[="Indigo"]یاد خودم افتادم:khandeh!:زمانیکه دانشجو بودم

از همین حرفا با خودم میزدم :Nishkhand:
الان فهمیدم اتفاقا چقدر مفیدم و بدردبخورم:ok:

[SPOILER]خدا حفظم کنه:Nishkhand:[/SPOILER][/]

منم همینجوری بودم.ترمای اول.فوق دیپلم میخونین که 4 ترمه هستین؟ من ترمای اخر درس خوندم تا حدودی جبران شد ولی بازم معدلم پایین موند.گفتم میرم ارشد جبران میکنن.الان ارشدم هرکی معدل لیسانسمو میپرسه میگه تو که درست خوبه چجوری اینجوری شد معدلت.الان از شاگرد خوبام.روی این مسائل که میگم فکر کن:الان خیلی دکترا با معدل خوب هم بیکارن.خیلی ها که درس نخون بودنم شاغل وپولدار.همه چیز که درس نیست.شما فقط سعی کن معدلت زیر 12 نیاد که دیگه بهت مدرک نمیدن.بعدشم که فارق شدی کار کن(حالا فکر کردی اونا که معدلشون بالاس کار هست براشون-----جواب:نه)رشتت چیه؟کار که کردی بعد از یه مدت پول جمع کن و برو ارشد(فقط برای اینکه زحمات پدرتو جبران کنی ایندفعه درس بخون و معدلت بالا بشه.اینجوری تلافی اون 4 تا ترم هم درمیاری و دیگه اینجوری پول اون 4 تا ترمی که دادی حروم نشده.چون همه معدل اخرین مدرکتو کار دارن.الانم اگه میدونی یه درس 3 یا 4 واحدیه و واقعا بلد نیستی و میدونی معدلتو میاره زیر 12 حذف کن.هرکاری میکنی معدل نیاد زیر12.یه چیز خیلی مهم:من ترمای اول حالشو نداشتم درس بخونم و تو حال و هوای عشق و عاشقی و ازین چرت و پرتا بودم درس میخوندم که فقط پاس کنم ولی میافتادم:) ولی بعدش تصمیم گرفتم درس بخونم که نمرم 20 بشه.ترمای اخر از شاگرد خوبا شدم.این رمز موفقیته که همیشه جلوتر از خودتو ببین.مثلا برای 24 بخون که 20 بشی.همه پروژه هارو انجام بده.تکلیفا را انجام بده.حتی اگه استاد بگه نمره اضافه بر 20 هستش.خودتو تو جمع کلاس کن.به جای چرت و پرت گفتن بین ساعتای کلاسی بشین درستو بخون.رفیق نابابم ترک کن.با درسخونا بگرد.خب دوستان خطبه ی امروزمون به پایان رسید.والسلام و علیکم و رحمت الله و برکاته...

سلام داداش بی خیال اینقدر تند نرو
این حسی که گفتی رو همه توی ایام خاصی تجربه می کنن و چیز عجیبی نیست اصلا اگه ادم از خودش و رفتارش بدش نیاد پیشرفت نمی کنه و همیشه از خودش راضی خواهد موند و در جا می زنه. پس اول از همه قدر این حس جالبت رو بدون
ضمنا شما کلا بی خیال درس شو. با این اوضاعی که گفتی اگه بخوای به درس ادامه بدی این حس پوچی بیشتر اذیتت می کنه . با همین سطح تحصیلاتی که داری بزن به کار و عمرت رو بیشتر پای درس هدر نده. ادمایی که قراره از درسشون به جایی برسن اینطور که شما گفتی از درس زده نیستن. اصلا کی گفته همه باید درس بخونن به علاوه الان فوق لیسانساشم بیکارن. یک مقطع خوندی واسه اسم و مدرکش خوبه ولی دیگه ادامه نده. اینجوری هم وارد فعالیت های اجتماعی میشی و هم درامدی به جیب می زنی و اونوقت می فهمی که واسه چه چیزهای باارزشی خلق شدی و واسه چی هنوز زنده ای. ضمنا از زیر بار هزینه کردن های خانواده هم در میای و احساس استقلال می کنی.

آقا پس کجایی";686471 نوشت:
سلام یه سوال دارم تو خدا فقط نصیتم نکنید ..من به دردهیچ چیز نمیخورم..به خدا راسته ..چرا من زنده موندم...من امروز امتحان داشتم اون هم دوتا توی یه ساعت ...یکیش رو بد دادم ...دیگه حالم از خودم به هم میخوره...من دانشگاه ازاد درس میخونم ترمی بالایی 1میلیون هزیته میکنم پدرم کارگر هست ..خودم بیکار هستم میرم سر کار ولی چند روز ..عاشق فوتیالم ولی خوب نمیتونم بازی کنم..دینم ضعیف شذه..احلاقم با پدر مادرم مثل سگه..

دیگه هیچی ندارم...درس هم بلد نیستم بخونم الان ترم چهارم هستم معدلم 12هستش .پاییز درسم تمام میشی باید معدل 12مدرکمو بگیرم...
به فران قسم این ترم تصیم گرفتم درس بخونم بالایی 10روز وفت گذاشتم برای این درس ها که نمره خوب بگیرم ولی امروز یکش رو شاید 12 اون رو هم شاید 9یا 7..
الان من به چه دردی میخورم چرا زنده موندم...فقط خیلی اشغالم...
سوال من از خدا اینه که خدایا من چی دارم که موندم اینجا..فقط داره گناهام زیادتر میشه
تو رو خدا کمکم کنید ..4تا از امتحانم مونده؟؟؟؟؟؟؟؟
نصیحتم نکن..خسته ای کاش بمونم راحت بیشم اینجور برای خانواده هم خوبه اونها باید کار کن من کثفت باید حرجش کنم بره بالا....
فقط سوالم از خدا این بود .
مثل ..... از خودم بلدم میاد خسته شدم از خودم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظرتون من آدم هستم؟ :Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:

اگر نبودی به خاطر پول های از دست رفته و وقت های تلف شده عذاب وجدان نداشتی.

شما فقط یک آدم بی برنامه و بلاتکلیف هستی، به درس علاقه نداری ولی می خونی یا علاقه داری ولی حواست پرته، ؟ تکلیف خودت رو مشخص کن.

برنامه ریزی، تمرین تمرکز. خالی کردن ذهن از افکار منفی مثل من آدم نیستم و بی عرضه ام و ... راه حل شماست

الان که در موقع امتحان هستی، وقت خوبی هم برای مشاوره و سرزنش خود نیست.

به جای اینکه بیای این پست ها رو بخونی برو کتابتو باز کن، از کم ترین زمان استفاده کن. و فعلا فقط تمرکزت رو چهار تا امتحان باقی مونده باشه. به امید خدا خوب پاس می کنی.

به نظرمن یکی از دلایل عدم موفقیت های شما تلقین به خودتان است. تلقین این که نمی توانید. درمورد درس خوندن هم باید بگم باید روش درس خوندن رو از یک نفر فیس تو فیس یاد بگیرید. اگه می شه بگویید شبانه روزی (غیر از ایام امتحانات) چند ساعت درس می خونید؟

آخی چه قشنگ به فکر باباشم هست آفرین این خیلی خوبه و نشون دهنده ارزش بالای شماست که خوب تربیت شدین

شما ارزش هایی دارین که خیلیا ندارن به فکر والدینتون هستین که خیلیا اینو درک نمیکنن

خوش به حالتون :Gol:

ولی احساس های منفی رو از خودتون دور کنین چون ایام امتحانات معمولا کارش تخریب روحیست

و این که همه نمیتونن خوب درس بخونن بعضیا خوب درس میخونن بعضیا خوب درس نمیخونن

مثلا من خودم تو هر کلاسی که فکر کنین شرکت کردم و تو هیچ کدوم نتیجه خیلی عالی رو نتونستم بگیرم :khandeh!:

ولی استعدادم تو درس خوندن خوبه که اونم تو این دوره زمونه به هیچ دردی نمیخوره

به نظرم اقتضای شرایط جامعست که احساس پوچ بودن رو میکنید

که باید بگم اگه به این چیزا باشه هممون مثل شماییم پس نقاط قوت خودتون

رو پیدا کنین و سعی کنین روی اونا کار کنین

موفق و موید باشین :Gol:

که چی هر چقدر دلت میخواد از اینا بگو حالتو خوب نمیکنه بدتر میکنه خودتو گول بزن و دونه دونه به مشکلاتت برس همشون حل شدنی هستن توکل کن رو خدا و به امام زمان توسل کن و باور کن که میتونی و بخوایی که بتونی و الا اگه این دوتارو نداشته باشی هر کاری هم که بکنی فایده نداره باید باور کنی که میتونی من برای خودم شده که گرمم هست و به خودم تلقین میکنم نه من گرمم نیست و آدمی هستم که میتونم گرمارو تحمل کنم درمورد در و گشنگی هم همینطور در جا فورا حسش میره و بلعکس همه تونستن من من چیم کم تره نماز قرآن حدیث و امام زمان دعای پدر و مادر و به ظاهر آدم خوبی بودن همه چی رو حل میکنه منم فوتبالم خوب نیست و خیلی چیزا ندارم که نمیگم چون با گفتنش هم باور میکنم که ندارم هم از اعتبارم کم میشه هم خودمو کمتر باور میکنم و همه ی اونارو فراموش میکنم و یا اگه مهمه مثل احترام به پدر و مادر با خوندن احادیثو آیات مربوطه اش و با باور خودم تغییرش میدم ولی من خودم اینکارو نمیکنم خدا بهم کمک میکنه و خودم چیزی نیستم و شاید تو از 100 تای من بهتر باشی فقط خودتو قبول نداری کی میدونه ؟چون تو اهمیت میدی برات مهمه پس یعنی میدونی جایگاهت این جا نیست تو آدم مهمتری هستی پس اگه جایگاهت بالاتره قدرتشم داری که بهش برسی درست بده بد باشه قبول شو یه کاری پیدا کن یه جور بپیچون میتونی چون سعیتو کردی چرا آدم نباشی چرا من باشم فقط هر شب از پدر و مادرت عذر خواهی کن از الفاظ مودبانه ایی مثل چشم و.. بگو و غرورتو برای اونها بشکن چون احترام به پدر و مادر برای شکستن غروره بدون که اونا پدر و مادرتن برات زحمت کشیدن وقتی ببینیشون نمیتونی بهشون چیزی بگی گناه رو ترک کن همین باور کن که میتونی فیلم ملک سلیمان نبی رو دیدی ؟ خیلی رو من تاثیر گذاشت میدونی وقتی اون اجنه به خاطر ضعف ایمان و ناپاکی افراد وارد جسمان آنان میشدند با خودم گفتم ایمان = گناه نکردن و اینو درک کردم و خداوند با عظمت تر از لذت گناه است و گناه با ایمان و باور اینکه گناه نکنیم و خواستنش و توسل و عشق شناخت اهل بیت و حدیث و نماز و قرآن حل میشه درست رو هم با خوندن دعای مطالعه و توکل و باور خود حل میشه

عنوان: من توانایی درس خواندن ندارم و از زندگی خسته شدم

سوال:
سلام/ یک سوالی دارم ولی خواهشاً نصیحتم نکنید. من به این نتیجه رسیدم که به هیچ دردی نمی خورم. برای همین با خودم می گویم چرا من زنده ماندم؟ اگر من بمیرم همه راحت می شوند؛ چون هیچ نه تنها فایده ای ندارم بلکه برای خدا و حتی خانواده ام فقط دردسر و زحمتم.
من امروز امتحان داشتم؛ آن هم دوتا در یک ساعت که یکی از انها را بد دادم. دیگر حالم از خودم به هم می خورد. من دانشگاه آزاد درس می خوانم و ترمی بیش از یک میلیون هزینه می کنم؛ در حالی که پدرم کارگر هست و خودم بیکار! سر کار هم می روم؛ ولی فقط چند روز!
الان ترم چهارم هستم و معدلم 12 است و پاییز درسم تمام می شود که با این اوضاع باید با معدل 12 مدرکم را بگیرم. به فرآن قسم این ترم تصمیم گرفتم درس بخوانم و بالای 10روز برای این درس ها وقت گذاشتم که نمره خوب بگیرم؛ ولی امروز امتحانم را خراب کردم. عاشق فوتبال هستم ولی خوب نمی توانم بازی کنم. دینم هم ضعیف شذه و احلاقم هم با پدر مادرم اصلا خوب نیست.
سوال من از خدا این است که خدایا من چه دارم که اینجا ماندم؟! فقط دارد گناهانم زیادتر می شود. به خاطر خدا خدا کمکم کنید. هنوز 4تا از امتحاناتم مانده!
مثل ... از خودم بدم می آید و از خودم خسته شدم ...
به نظرتان من آدم هستم؟

پاسخ:
سلام/ اینکه هر فردی نقص های خودش را ببینید خیلی خوب است؛ چون همین مسئله می تواند شروع خوبی برای جبران آنها باشد. اما نکته ای که نباید فراموش کرد این است که دیدن این نقص ها نباید منجر به این شود که شما همه داشته های خود را نادیده بگیرید و فقط نقص ها را ببینید. معمول انسان ها مجموعه ای از نقاط ضعف و قوت هستند و باید دائما تلاش کنند تا نقاط قوت را پررنگ و نقاط ضعف را کم کنند.

اما آنچه که به نظرم منجر به چنین احساسی در شما شده است، غفلت از چند مسئله است:
1- اینکه هدف اصلی در زندگی را گم کرده و یا اینکه فراموش کرده اید. هدف انسان از زندگی این نیست که حتما در دانشگاه رتبه اول شویم و بعد هم با این مدرک به دیگران فخر بفروشیم و نهایتا هم یک شغل خوب با درآمد بالا داشته باشیم. بلکه هدف اصلی رسیدن به کمال است. کمال انسان در گرو نزدیک شدن به خداست و تمام امکاناتی که در این دنیا برای انسان فراهم است برای این است که بتواند به وسیله آن توشه ای برای آخرت خود جمع کند و هر چه بیشتر، خودش را به خدا نزدیک کند. هر گاه انسان این هدف را فراموش کند یا از آن فاصله بگیرد، دچار مشکلات زیادی، هم در این دنیا و هم در آخرت خواهد شد.

2- انسان ها ذاتا مساوی خلق شده اند و همگی به طور یکسان تواناییِ رسیدن به کمال را دارند؛ چون هر چه غیر از این باشد مطابق عدل خدا نبوده و با حکمت آفرینش در تعارض است؛ اما نکته اصلی در این است که تساوی انسان ها در تواناییِ رسیدن به کمال، با تساوی آنها در توانایی انجام امور مادی و دنیوی متفاوت است. به عبارتی، دو نفر ممکن است به دلیل ساختمان فیزیولوژیکی یا شرایط محیطی متفاوت، توانایی های متفاوتی داشته باشند. مثلا ممکن است یکی قدرت بدنی بالایی داشته باشد و ده ها نفر را یک تنه حریف باشد؛ در حالی که فرد دیگر از جثه ظریفی برخوردار است و چنین توانایی را ندارد. اما آیا آنکه جثه ضعیفی دارد در سیدن به کمال هم ضعیف تر از کسی است که دارای قدرت بدنی بالاست؟! قطعا اینطور نیست؛ چون به همان اندازه که فرد قوی می تواند به خدا نزدیک شود؛ فرد ضعیف نیز چنین توانایی را دارد. همین مسئله در مورد علم و علم آموزی هم وجود دارد.
3- درس خواندن فقط به تلاش زیاد نیست؛ بلکه آنچه از تلاش زیاد مهم تر است، آشنا بودن با راه و رسم مطالعه است؛ چنانچه در کارهای دیگر هم همین مسئله مطرح است. همیشه اینطور نیست که کسی که زور بیشتر دارد حتما چاله ای بزرگتر خواهد کند؛ بلکه ممکن است کسی با وجود قدرت بدنی کمتر، موفق به حفر چاله ای بزگتر شود که علت آن آشنایی با فنون این کار است.
4- علاوه بر همه اینها استعداد افراد با هم یکسان نیست و هر کسی در زمینه خاصی استعداد دارد. ممکن است کسی توانایی علمی بالایی داشته باشد ولی قادر به انجام برخی امور فنی حتی عوض کردن واشر شیر آب هم نباشد؛ در حالی که ممکن است کسی ذهن فنی بسیار قوی داشته باشد؛ اما در یادگیری امور نظری و حفظی ضعف داشته باشد.

بنابراین آنچه شما باید به آن توجه کنید این است که اولا نقص های شما به حدی نیست که خود را اینگونه ناامید می کنید ثانیا شما باید زندگی خود را با پیش فرض های گفته شده مدیریت کنید تا هیچ وقت به مشکل نخورید و آرامش خود را از دست ندهید. هدف اصلی شما از زندگی باید تقرب به خدا و کسب رضایت او باشد. زندگی دنیوی شما هم، باید ابتدائاً بر پایه همین مسئله و سپس بر پایه استعداد های شخصیتان قرار بگیرد؛ یعنی علاوه بر اینکه تک تک اعمال و رفتار شما در این دنیا؛ از غذا خوردن و خوابیدن گرفته تا درس خواندن و کار کردن؛ باید برای رضای خدا و به دست آودن کمال باشد، برای اینکه بتوانید بیشترین بازدهی را داشته باشید باید استعداد های خود را بشناسید و مطابق آن، وضعیت شغلی و خدماتی خودتان را پایه ریزی کنید. لذا اگر مثلا شما بعد از مدتی احساس کردید در درس خواندن در فلان رشته، استعداد یا توانایی یا علاقه لازم را ندارید، به هیچ وجه نباید ناراحت و ناامید شوید و باید به دنبال کار و شغل و حتی رشته ای بروید که در آن توانایی لازم را دارید. (البته همانطور که عرض کردم حرف من این نیست که شما در رشته فعلی خود توانایی ندارید. ممکن است علت عدم موفقیت شما مسائل دیگری مثل نداشتن مهارت درس خواندن یا ... باشد که می توانید به راحتی با مشاوره حضوری یا مطالعه کتب مرتبط، آن را حل کند.) اصلا هم مهم نیست آن حیطه ای که شما در آن توانایی دارید چه باشد. ممکن است آن حیطه، مدیریت یک شرکت بین المللی باشد؛ ممکن هم هست کشاورزی زیر آفتاب داغ یا نجاری در شرایط سخت باشد. آنچه مهم است این است که شما ببینید در چه مسیری می توانید موفق تر عمل کنید و با موفقت در آن حیطه به خدا نزدیک شوید و رضایت هر چه بیشتر خدا را جلب کنید. البته شرط پذیرش چنین نگاهی و کسب آرامش در زندگی دنیوی با این نگاه، پذیرش مقدماتی است که عرض کردم. (1)

نتیجه:
برای تقویت اعتماد به نفس از دست رفته و همچنین امید به زندگی، نقاط مثبت خود را ببینید و برای تقویت آن، با استعدادیابی و فعالیت در حیطه استعداد و علاقه خود تلاش کنید.

(1) سایت انجمن گفتگوی دینی، انجمن مشاوره، کارشناس: امین، تاریخ: 1394/10/23

موضوع قفل شده است