جمع بندی استادم میگوید باید با کسی ازدواج کنی که از لحاظ فکری غنی باشد

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
استادم میگوید باید با کسی ازدواج کنی که از لحاظ فکری غنی باشد

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:


سلام خدا قوت

در حال حاضر دو تا خواستگار دارم که با یکی شون حرف زدم . ایشون هم سنمه .پسر پاک و سالم و بی غل و غشیه. فقط یه مشکلی هس اینکه من به مسایل سیاسی خیلی حساسم نمیتونم بی تفاوت باشم. وایشون از این نظر خیلی ساده و بی اطلاعن . میگن مرجع شون رهبره اما فوق العاده ساده و بی تحلیلن. نسبت به مطالعه داشتن حساسم و واسم مهمه اما ایشون در حد رمان اونم قبلانا مطالعه داشتن. اما بقیه شرایط شون خوبه. معلومه ازونایین که تمایل شون به نکات مثبت زیاده. اما میگه زدواج میکنم چون دیگه تو سنشم.
ولی نمی دونم چرا همش حس میکنم یه کمی بچه ان. برام ابهت مردانه نداره.
با مورد دوم هنوز حرف نزدم. ایشون هم کارای ساختمونی می کنن.
از طرفی من نیاز شدید به ازدواج دارم.
درباره مورد اولی، نظرم کاملا مثبت نیس. اما هرچی میگردم که مورد منفی داشته باشن چیزی پیدا نمی کنم.
همش میگم به چ دلیلی باید ردش کنم؟( نه اینکه دلم بخواد ردش کنم، نه . بخاطر عدم کششم به این شرایطه)
از طرفی یکم از این ازدواج احساس سرخوردگی میکنم.
من همیشه دوس داشتم با کسی ازدواج کنم که با آرمان ها و ملاک هام همراه باشه نه تنها همراه که اونم با من تلاش کنه. امامتاسفانه خواستگارام معمولا تو این شرایط نیستن و خیلی خوب باشن با آرمان هام مخالفت نمی کنن. و تو سطحی پایین تر موافقن.
روحیه من جوریه که فردی که اطلاعات خوبی داره و رو اعتقاداتش هرچند غلط باشه می ایسته و استدلال می کنه(نه کسی که عناد داره و فقط هوچی گری میکنه) و اهمیت داره براش که راهشو با منطق انتخاب کنه ، برا همچین فردی ارزش بیشتری قایلم تا کسی که هرچند خیلی مثبت اما اهمیت نده و کم مطالعه باشه. البته منظورم این نیس که این مورد هم کاملا اینجورین ولی حرفاشون این رو نشون میداد.
با استادمم که مشورت کردم با توجه به اینکه روحیات منو میشناسن گفتن یکم لفتش بدین بیشتر تحقیق و بررسی کنین. گفتن شما باید با کسی ازدواج کنی که از لحاظ فکری غنی باشه.
دقیقا این مشکل منه و احساس سرخوردگیم به همین جهت بر میگرده. اینکه دارم از آرمان هام کوتاه میام حس بدی بهم میده. همیشه میخواستم با کسی ازدواج کنم که باهام پایه باشه ، رفیق راه باشه، نه صرفا ازدواج کنم برا ازدواج.
ولی حالا همش دارم میگم اشکالی نداره میگذرم ، چون نیاز به ازدواج دارم و ازدواج به نوعی برام واجبه از طرفی سنمم داره میره بالا. بعضی اطرافیان هم میگن زیادی وسواس بخرج میدی تو انتخابو افراط می کنی و ...
واقعا نمی دونم چیکار کنم.باور کنید دیگه خسته شدم از این روندی که 11ساله همش دارم طی می کنم.
1-آیا من افراط می کنم که پای علایق و آرمان هام و خط قرمز هام موندم و پافشاری می کنم؟
2-آیا ازدواج با این حس درست نیس و باید همچنان منتظر کسی بمونم که از نظر فکری باهام همراه باشه و غنی باشه و فکر و عقیده براش مهم تر باشه؟ اگه نیومد چی؟ (اطرافیان بهم میگن از بس تو جو مخالف بزرگ شدی همش زندگی رو میدون جنگ میبینی واسه همین میخوای یارکشی کنی)
3-خود مساله ازدواج نکردن دیگه واسم خیلی مهم نیس. ینی دیگه فکر کردن بهش واسم آزار دهنده نیس. اما مشکل سر نیازم هست. سر به گناه افتادن. آیا با این وضع درسته که من خواستگاری رو به خاطر این سرخوردگی از عدم پایه بودنش ردش کنم؟ آیا این دلیل موجهی پیش خدا هست؟
4-در مقابل این روایت ها که «اگه کسی اخلاق و ایمانش مورد تایید بود ردش نکنید که ... » چیکار کنم پس؟
خواهش می کنم راهنماییم کنین. خیلی درگیری سختیه. من نمی دونم راه درست کدومه . اولویت کدومه؟

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد امین

سلام

در اینکه ازدواج با فردی که از هر نظر با شما تناسب دارد، خوب و عالی است، شکی نیست؛ چون هر چه تناسب دو طرف در زمینه های مختلف بیشتر باشد، سازگاری آنها با هم بیشتر و در نتیجه زندگی شان در آینده موفق تر و بهتر و راحت تر خواهد بود. اما مشکل اساسی در همین جاست که معمولا چنین اتفاقی نمی افتد؛ یعنی پیدا کردن کسی که صد در صد با شما تناسب داشته باشد خیلی بعید است. شاهد آن هم تلاش 11 ساله شما برای پیدا کردن چنین موردی است.

بنابراین در چنین شرایطی چاره ای جز گذشتن از برخی ملاک ها نیست؛ البته نه ملاک های اساسی و اصلی که اگر نباشد زندگی را مختل می کند؛ مثل تناسب اعتقادی و اخلاقی و ... . حال سوال اصلی اینجاست که آیا گذشتن از چنین ملاکی در آینده منجر به شکست در زندگی نمی شود؟

پاسخ این سوال بستگی به نوع نگاه شما به زندگی دارد. اگر نگاه شما به زندگی، آرمانی باشد و کسب هر گونه موفقیت و پیشرفت و کمال و خوشبختی را مشروط بر وجود همسری بدانید که تمام ملاک های شما را داشته باشد و هیچ اختلافی با شما نداشته باشد، قطعا با گذشتن از این ملاک ها به مشکل می خورید و دیر یا زود از انتخابی که کردید پشیمان و سرخورده خواهید شد و زندگی را به کام خود و شریکتان تلخ می کنید. حتی به نظرم با وجود چنین نگاهی، اگر ملاک های مد نظرتان هم در طرف باشد، باز هم احتمال شکست کم نیست؛ چون شما قبل از ازدواج و شروع زندگی مشترک زیر یک سقف، فقط بخش کوچکی از خصوصیات و روحیات و اخلاقیات طرف را خواهید شناخت؛ در حالی که شناخت اصلی شما بعد از چند سال زندگی مشترک شکل خواهد گرفت و آن موقع تازه به اختلاف نظرها و سلیقه ها و عقیده ها پی خواهید برد. اگر نگاه شما آرمانی باشد و کسب کمالات و خوشبختی را در گرو تام و کامل بودن همسرتان بدانید، با دیدن این اختلافات به مشکل بر می خورید.

بنابراین کاری که شما باید انجام دهید اولا پیدا کردن کسی است که بیشترین تناسب را با شما داشته باشد(می توانید با خواستگار دوم هم صحبت کنید و یا اینکه در موردش تحقیق کنید و سپس از بین این دو یکی را انتخاب کنید) و ثانیا باید نگاه خود را به زندگی کمی تغییر دهید تا بتوانید ازدواج و سپس زندگی موفقی داشته باشید. اگر بتوانید چنین کاری را انجام دهید ازدواج شما با فرد مورد نظر مانعی نخواهد داشت و خوشبخت خواهید شد. اما اگر نگاه و تفکر شما تغییر نکند و بنا باشد در زندگی با چنین فردی خود را بالاتر بدانید و فکر کنید مردانگی فقط به این است که طرف اهل مطالعه و سیاست و استدلال باشد و خوشبختی را در گرو نکاتی که گفتید بدانید، ازدواج شما با فرد مورد نظر ریسک دارد و ممکن است در آینده به مشکل بخورید.

با توضیحاتی که عرض کردم، پاسخ سوال اول و دوم روشن شد. در مورد دو سوال آخر هم باید عرض کنم اینکه این دلیل نزد خدا موجه است یا خیر، کار من نیست که پاسخ بدهم و باید یک مجتهد دینی چنین پاسخی را بدهد. اما با توجه به همین ظواهری که در دست هست؛ یعنی وجوب ازدواج برای کسی که احتمال می دهد به گناه بیفتد؛ سخت گیری نکردن در امر ازدواج؛ توصیه به گذشت و فداکاری؛ سازگاری در زندگی و ... ، می توان گفت ازدواج برای شما ترجیح دارد. البته این در صورتی است که شما به همه دستورات دینی عمل کنی؛ اما اگر این چنین نباشد و شما فقط به دستور ازدواج عمل کنی و دیگر توصیه ها را نادیده بگیری، خب طبیعی است که در زندگی با مشکل مواجه می شوی و نه تنها شما؛ بلکه همسر و فرزندانت هم در آینده به مشکل می خورند.

البته این نکاتی کلی بود که شما باید در هر انتخابی مد نظر داشته باشید؛ اما در مورد خواستگار فعلیتان نمی شود گفت مشکل فقط از نوع نگاه شماست و چه بسا رشد اجتماعی طرف در حدی نیست که شما ایشان را بالاتر از خود ببینید و بتوانید او را به عنوان همسر و تکیه گاه بپذیرید. لذا در صورتی که کلیت ایشان مورد تایید شما قرار گرفته، قبل از ازدواج حتما حضورا به یک مشاور مراجعه کنید. اگر مشکل نوع نگاه شما باشد که مشکل حل خواهد شد؛ اما اگر احساس شما واقعی و ناشی از عدم تناسب رشد عقلی و اجتماعی باشد بهتر است چنین ازدواجی صورت نگیرد.

پیروز و سربلند

الان دقیقا ما بین کدوم دوتا مقایسه کنیم!که نوشتین اولویت با کدومه!با خواستگار دومی بحرفین شاید اون از شما خوشش نیومد.هیچ وقت 100 درصد کسی را مطابق با خودت پیدا نمیکنی همیشه یه "ولی" و "اما" یی وجود داره.یعنی حاضرین مثلا یه پسر را که نه پول داره.نه قیافه.نه هیچی ولی شدیدا باهاتون پایه باشه و با عقایدتون همراه باشه و ازین نظر کاملا با شما باشه را انتخاب کنین!!

با این آرمان فکر میکنم بهتر باشه با یه کارشناس امور سیاسی ازدواج کنین تا بتونه تحلیل های خوبی هم بهتون ارائه بده!
خانم ها معمولا به سیاست علاقه ای ندارند باید بگم تا بحال دختر خانمی اینقدر علاقه مند به سیاست که این براش تبدیل به ملاک انتخاب همسر شده باشه ندیده بودم

بسیار عجیب هستش که یه خانوم به سیاست علاقه داشته باشه این رو جدی میگم،همونجور که دوستمون هم اشاره کردن بادد تکلیف خودتون رو با خودتون مشخص کنی چون تناقض زیادی تو حرفاتون هستش،

بنظر من ایشون هیچ خواستگاری ندارن و دچار چه جوری بگم، یه حالت اختلال فکری شدن

طاهر;689131 نوشت:
با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:


بنظرم خیلی سخت میگیرین البته نظر منه

سلام
اولا که شما با خواستگار دوم هم حرف بزن ولی در مورد خواستگار اول این رو بهت بگم که هیچوقت هیچکی کامل نیست و تو باید اون رو کامل کنی،اینطوری نیس که یه آقایی بیاد خواستگاری همه چی تموم باشه همه چی ش مث تو باشه و ...،هنر اینه که شما همسرتون رو شکل بدید،منم همین اشتباه رو کردم که سر یه مشکل کوچیک اون دختری رو که دوست داشتم رو نگرفتم و الان خیلی پشیمون م...شما اشتباه من رو تکرار نکن
بازم میگم،هنر اینه که شما همسرتون رو شکل بدید نه اینکه همسرتون از اول کامل باشه
موفق باشید

amirabdi;689973 نوشت:
هنر اینه که شما همسرتون رو شکل بدید نه اینکه همسرتون از اول کامل باشه

هنر این است که طرف مقابلتان را همانطور که هست بپذیرید و بدانید "همینه که هست...اگه می تونم تحملش کنم بسم ا... وگرنه که هیچچی"
ممکن است انسان ها بعد از مدتی تغییر کنند اما شما قبل از ازدواج نمی توانید چنین امیدی داشته باشید و فقط به این امید، با کسی ازدواج کنید!
شما می خوای طرفو شکل بدی و عوض کنی و تربیتش کنی؟!
فکر کنید اگر طرف مقابل هم بخواد شمارو شکل بده چی میشه؟!
اگر همسر شما هم به قول شما هنرمند باشه و بخواد دقیقاً همین هنر را رو شما اجرا کنه چطور؟!
-----------------------------------------
انصافاً فکر نمی کردم خانمی یافت شود که تا این حد به مسائل سیاسی علاقه مند است!!!
حتی مواردی را دیده بودم که دختره خواستگارشو رد کرده به خاطر اینکه پسره زیاد اهل سیاست بوده!!!!
الله اعلم بمن اهتدی....
---------------------------
پرسشگر محترم به این نکته هم توجه نمایند که همه ی افراد متدین و مؤمن، الزاماً اهل مطالعات گسترده نیستند!
و درواقع بیشتر مردم اصلاً اهل مطالعه نیستند!
اما همه ی کسانی که مطالعه نمی کنند الزاماً آدم های منحرفی نیستند!
اتفاقاً گاهی اوقات، اونایی که چهارتا کتاب، بیشتر می خونن، احساس غرور کاذب ناشی از"همه دانی" بهشون دست میده و دیگه خدارو بندگی نمی کنن!

من این احساس پرسشگر را کاملاً درک می کنم چون خودم هم بسیار اهل مطالعه ام....اما نمی تونیم انتظار داشته باشیم که همه ی اطرافیان ما هم مثل ما عمل کنن.
همین که انسان متدین و مؤمنی است و به احکام شرعی و اخلاقیات، پایبند است و عمل می کند، شخص کمیابی است.....دیگه اگه بخوایم قدرت استدلال و فلسفه و منطق را هم به این معیار اضافه کنید خیلی دایره ی انتخاب خود را تنگ کرده اید و گزینه های خود را محدودتر ساخته اید....

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

[="Times New Roman"][="Black"]من حس میکنم مشاوران اسکدین راهکارهایی که ارائه میدن برای بقیه هست و اگر خودشون توی زندگی به مشکل بخورن به راهکارهای خاص خودشون پناه می برند..[/]

Im_Masoud.Freeman;690129 نوشت:
[=Times New Roman]من حس میکنم مشاوران اسکدین راهکارهایی که ارائه میدن برای بقیه هست و اگر خودشون توی زندگی به مشکل بخورن به راهکارهای خاص خودشون پناه می برند..

سلام

اینکه بین علم و عمل فاصله وجود داره واقعیته و حرف شما کاملا درسته. ایشالله خدا توفیق بده ما هم بتونیم همیشه به اونی که درسته عمل کنیم.

[="Indigo"]

amirabdi;689973 نوشت:
هنر اینه که شما همسرتون رو شکل بدید نه اینکه همسرتون از اول کامل باشه

سلام. منظورتون از شکل دادن چیه؟ یعنی میشه کسی که حداقل 25 سال با عادت ها و افکاری بزرگ شده رو تغییر داد؟ یه بار یه جایی خوندم که کسی قراره باهاش ازدواج کنید رو همین مدلی که هست قبول کنید چون بعد ازدواج بدتر نشه بهتر نمیشه.[/]

سلام.
من یه مطلب رو خطاب به خانم محترم آغازگر تاپیک میخواستم بگم.
ایشون سوال کردن: اولویت با کدام خواستگار است؟
در حالیکه هیچ چیزی از خواستگار دوم برامون نگفتن...خوب ما چطور اولویت بندی کنیم؟

اره ازخواستگاردوم هیچی نگفتن!!!!!!!!!!!!!!!!:Moteajeb!:

سلام علیکم
واقعا این ملاک‌هایی که ذکر کردید برای ازدواج خنده‌داره!!!!
اگر منتظرید که شخصی مثل خودتون پیدا بشه بهتون قول میدم هیچ وقت چنین آدمی رو یافت نمی‌کنید.

mehrant;690301 نوشت:
در حالیکه هیچ چیزی از خواستگار دوم برامون نگفتن...خوب ما چطور اولویت بندی کنیم؟

بنده خدا ظاهرا خودشم از خواستگار دوم چیزی نمی‌دونه چون باهاش اصلا حرف نزده و الا حتما می‌گفت.

خدایا پناهم تویی;689949 نوشت:
بسیار عجیب هستش که یه خانوم به سیاست علاقه داشته باشه این رو جدی میگم،

تسنیـم;689941 نوشت:
خانم ها معمولا به سیاست علاقه ای ندارند باید بگم تا بحال دختر خانمی اینقدر علاقه مند به سیاست که این براش تبدیل به ملاک انتخاب همسر شده باشه ندیده بودم

یعنی شما این همه خانم در عرصه سیاست رو نمی بینید !!!
خودمون سخنگوی زن در وزارت خارجه داشتیم حتما علاقمند به سیاست بودند که سر از این وزراتخانه در آوردند
در کشورهای خارجی هم که به اندازه کافی زن در عرصه سیاست وجود دارد دیگه کجاش عجیبه

خدایا پناهم تویی;689950 نوشت:
بنظر من ایشون هیچ خواستگاری ندارن و دچار چه جوری بگم، یه حالت اختلال فکری شدن

چه شد مگه میشه الکی پست بزاره
آدم توهم میزنه نه دیگه اینجوری
یه کم خوش بین تر باشید

طاهر;689131 نوشت:
خواهش می کنم راهنماییم کنین. خیلی درگیری سختیه. من نمی دونم راه درست کدومه . اولویت کدومه؟

کاش میگفتید دومی چجوریه
به نظرم زیاد سخت نگیرید اطلاعات سیاسی داشتن و نداشتن چندان مهم نیست سرش خواستگارتون رو رد کنید

raha2020;690260 نوشت:
سلام. منظورتون از شکل دادن چیه؟

فکر کنم منظور ایشان اینه که همسرشان مثل مـــــوم در دستشون باشه Wink

شبـنم;690368 نوشت:
خودمون سخنگوی زن در وزارت خارجه داشتیم حتما علاقمند به سیاست بودند که سر از این وزراتخانه در آوردند

خب نگا یه نمونش خود شما بزرگوار، سخنگوی زن در وزارت خارجه داشتیم چیه؟ داریــــــم هنوز هم خانم مرضیه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه هستند

[="Tahoma"]

تسنیـم;690381 نوشت:
فکر کنم منظور ایشان اینه که همسرشان مثل مـــــوم در دستشون باشه ;)

ظاهرا ایشون همسری میخوان که به تعهداتی فراتر از پروتکل پایبند باشه:Nishkhand:

[="Tahoma"]

شبـنم;690368 نوشت:
مگه میشه الکی پست بزاره
آدم توهم میزنه نه دیگه اینجوری
یه کم خوش بین تر باشید

چرا نمیشه؟
نصف بیشتر پستای اسک دین فرضیه
اصلا از متن بعضی سوال‌ها میشه فهمید که زاییده تخیلات سائل هستش و در واقع وجود خارجی نداره:Cheshmak:

طاهر;689131 نوشت:
سلام خدا قوت

در حال حاضر دو تا خواستگار دارم که با یکی شون حرف زدم . ایشون هم سنمه .پسر پاک و سالم و بی غل و غشیه. فقط یه مشکلی هس اینکه من به مسایل سیاسی خیلی حساسم نمیتونم بی تفاوت باشم. وایشون از این نظر خیلی ساده و بی اطلاعن . میگن مرجع شون رهبره اما فوق العاده ساده و بی تحلیلن. نسبت به مطالعه داشتن حساسم و واسم مهمه اما ایشون در حد رمان اونم قبلانا مطالعه داشتن. اما بقیه شرایط شون خوبه. معلومه ازونایین که تمایل شون به نکات مثبت زیاده. اما میگه زدواج میکنم چون دیگه تو سنشم.
ولی نمی دونم چرا همش حس میکنم یه کمی بچه ان. برام ابهت مردانه نداره.
با مورد دوم هنوز حرف نزدم. ایشون هم کارای ساختمونی می کنن.
از طرفی من نیاز شدید به ازدواج دارم.
درباره مورد اولی، نظرم کاملا مثبت نیس. اما هرچی میگردم که مورد منفی داشته باشن چیزی پیدا نمی کنم.
همش میگم به چ دلیلی باید ردش کنم؟( نه اینکه دلم بخواد ردش کنم، نه . بخاطر عدم کششم به این شرایطه)
از طرفی یکم از این ازدواج احساس سرخوردگی میکنم.
من همیشه دوس داشتم با کسی ازدواج کنم که با آرمان ها و ملاک هام همراه باشه نه تنها همراه که اونم با من تلاش کنه. امامتاسفانه خواستگارام معمولا تو این شرایط نیستن و خیلی خوب باشن با آرمان هام مخالفت نمی کنن. و تو سطحی پایین تر موافقن.
روحیه من جوریه که فردی که اطلاعات خوبی داره و رو اعتقاداتش هرچند غلط باشه می ایسته و استدلال می کنه(نه کسی که عناد داره و فقط هوچی گری میکنه) و اهمیت داره براش که راهشو با منطق انتخاب کنه ، برا همچین فردی ارزش بیشتری قایلم تا کسی که هرچند خیلی مثبت اما اهمیت نده و کم مطالعه باشه. البته منظورم این نیس که این مورد هم کاملا اینجورین ولی حرفاشون این رو نشون میداد.
با استادمم که مشورت کردم با توجه به اینکه روحیات منو میشناسن گفتن یکم لفتش بدین بیشتر تحقیق و بررسی کنین. گفتن شما باید با کسی ازدواج کنی که از لحاظ فکری غنی باشه.
دقیقا این مشکل منه و احساس سرخوردگیم به همین جهت بر میگرده. اینکه دارم از آرمان هام کوتاه میام حس بدی بهم میده. همیشه میخواستم با کسی ازدواج کنم که باهام پایه باشه ، رفیق راه باشه، نه صرفا ازدواج کنم برا ازدواج.
ولی حالا همش دارم میگم اشکالی نداره میگذرم ، چون نیاز به ازدواج دارم و ازدواج به نوعی برام واجبه از طرفی سنمم داره میره بالا. بعضی اطرافیان هم میگن زیادی وسواس بخرج میدی تو انتخابو افراط می کنی و ...
واقعا نمی دونم چیکار کنم.باور کنید دیگه خسته شدم از این روندی که 11ساله همش دارم طی می کنم.
1-آیا من افراط می کنم که پای علایق و آرمان هام و خط قرمز هام موندم و پافشاری می کنم؟
2-آیا ازدواج با این حس درست نیس و باید همچنان منتظر کسی بمونم که از نظر فکری باهام همراه باشه و غنی باشه و فکر و عقیده براش مهم تر باشه؟ اگه نیومد چی؟ (اطرافیان بهم میگن از بس تو جو مخالف بزرگ شدی همش زندگی رو میدون جنگ میبینی واسه همین میخوای یارکشی کنی)
3-خود مساله ازدواج نکردن دیگه واسم خیلی مهم نیس. ینی دیگه فکر کردن بهش واسم آزار دهنده نیس. اما مشکل سر نیازم هست. سر به گناه افتادن. آیا با این وضع درسته که من خواستگاری رو به خاطر این سرخوردگی از عدم پایه بودنش ردش کنم؟ آیا این دلیل موجهی پیش خدا هست؟
4-در مقابل این روایت ها که «اگه کسی اخلاق و ایمانش مورد تایید بود ردش نکنید که ... » چیکار کنم پس؟
خواهش می کنم راهنماییم کنین. خیلی درگیری سختیه. من نمی دونم راه درست کدومه . اولویت کدومه؟


سلام
به نظرم تو ازدواج شرط اول ذات و خصوصیات شخصیتیه طرفه که مهمه دوم اعتقاداتش و طرز فکرش و میزان عمل به اعتقادات که هر دوی این ها جز شروط لازم هستند
من خودم روی مسائل سیاسی خیلی حساس هستم و تعجب میکنم خیلیا نوشته بودن خانم ها روی مسائل سیاسی حساس نیستن در حالی که تو مسائل سیاسی خیلی از خانم ها فعال بودن...
اما برای ازدواج فقط تا حدی باید سختگیری کنی که طرف بر ضدت نباشه که بشینین دعوا کنین اینکه این بنده خدا تحلیلی نداشته و شما مردد هستین به نظرم سخت گیری محسوب بشه
مثلا تصور کن یکی کلا مخالف با عقیده تو باشه و همش تو خونه بد و بیراه بگه این دردسر ساز میشه اما اینی که میگی بی تفاوت بوده حتما علاقه ای نداشته به این مباحث یا مشغول کارای دیگه ای بوده
البته نظر من اینه آدم تو هر کاری که باشه باید بالاخره تا حدودی حواسش باشه دور و برش چی میگذره
ولی من فکر میکنم شما زیادی سخت میگیرید

امین;689924 نوشت:
می توانید با خواستگار دوم هم صحبت کنید

سلام....
یک سوال هم از محضر کارشناس داشتم...
آیا از نظر عقلی و اخلاقی کار صحیحی است که فرد(چه دختر چه پسر) همزمان با چندنفر در مورد ازدواج صحبت کند و یکی را انتخاب کند؟!
از یک نظر فرد را دچار وسواس بیشتر در انتخاب می کند
و از سوی دیگر اگر طرف مقابل بفهمد که غیر از او با گزینه های دیگری هم در ارتباط است ممکن است دیگر به سراغ طرف نرود...
نظر شما چیست؟!

لبیک یا علی النقی;690750 نوشت:
سلام....
یک سوال هم از محضر کارشناس داشتم...
آیا از نظر عقلی و اخلاقی کار صحیحی است که فرد(چه دختر چه پسر) همزمان با چندنفر در مورد ازدواج صحبت کند و یکی را انتخاب کند؟!
از یک نظر فرد را دچار وسواس بیشتر در انتخاب می کند
و از سوی دیگر اگر طرف مقابل بفهمد که غیر از او با گزینه های دیگری هم در ارتباط است ممکن است دیگر به سراغ طرف نرود...
نظر شما چیست؟!

سلام

این مسئله در یک تاپیک جدا به طور مفصل بحث شده.
به طور کلی چنین کاری صحیح نیست؛ چون ممکنه مشکلاتی ایجاد کنه. اما در مواردی فایده این کار بیشتر از ضررشه. مثل مواقعی که مثلا دختر شرایطش خاص باشه. در همین مورد مذکور تا حدودی چنین اضطراری وجود دارد. ایشون از یک طرف سنش بالا رفته و میترسه اگه این خواستگار رو رد کنه ازدواجش سخت بشه و از طرف دیگه خواستگار فعلی ایشون همه ملاک هاش رو نداره. در این شرایط بررسی خواستگار دوم بد نیست. البته اگر امکان تحقیق و شناخت از راهی غیر از صحبت و خواستگاری رسمی باشه، طبیعیه که بهتره همون کار رو بکنه. اما اگر ممکن نبود می تونن اجازه خواستگاری بدن. با این حال باید جوانب احتیاط رو هم لحاظ کنن تا به مشکل نخورن. این شرایط بیشتر برای خانم ها پیش میاد؛ چون دست پسر بازتره؛ ولی دختر نه.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

امین;690945 نوشت:

سلام

این مسئله در یک تاپیک جدا به طور مفصل بحث شده.
به طور کلی چنین کاری صحیح نیست؛ چون ممکنه مشکلاتی ایجاد کنه. اما در مواردی فایده این کار بیشتر از ضررشه. مثل مواقعی که مثلا دختر شرایطش خاص باشه. در همین مورد مذکور تا حدودی چنین اضطراری وجود دارد. ایشون از یک طرف سنش بالا رفته و میترسه اگه این خواستگار رو رد کنه ازدواجش سخت بشه و از طرف دیگه خواستگار فعلی ایشون همه ملاک هاش رو نداره. در این شرایط بررسی خواستگار دوم بد نیست. البته اگر امکان تحقیق و شناخت از راهی غیر از صحبت و خواستگاری رسمی باشه، طبیعیه که بهتره همون کار رو بکنه. اما اگر ممکن نبود می تونن اجازه خواستگاری بدن. با این حال باید جوانب احتیاط رو هم لحاظ کنن تا به مشکل نخورن. این شرایط بیشتر برای خانم ها پیش میاد؛ چون دست پسر بازتره؛ ولی دختر نه.

خب کسی که اصولاً خواستگاراش این شکلیه و معمولاً امکان تحقیق تا قبل معارفه خونوادگی نداره هم میشه شرایط خاص دیگه؟
یعنی دختری که معمولاً خواستگار نداره اما وقتی میان یهو دوتا باهم میاد:ok:[/]


با سلام

کاربر سوال کننده از من خواستند که این مطالب را از طرف ایشان در تاپیک ارسال نمایم:

نقل قول:


با سلام
از کارشناس محترم ودوستانی که تو تایپیک شرکت کردن خیلی خیلی ممنونم.
اول از همه اینو بگم که اینکه از خواستگار دوم چیزی نگفتم چون اون موقع اطلاعات خاصی راجبشون نداشتم غیر از شغل و سن شون.
تا امروز که تحقیقات کامل شد و موضوع ایشون از طرف خونواده ام منتفی شد.
من به سیاست خیلی علاقه دارم درست، اما منظورم فقط مسایل سیاسی نبود . حتما نتونستم درست برسونم. کلا این که یه فردی اهل تحلیل باشه واسه کاراش، مد نظرم بود . اینکه ساده نباشه، به عبارتی با هر نسیمی نره یه طرف.
علت اینکه این سوال رو پرسیدم این بود که مطمئن شم که مشکل خاصی تو زندگی واسم ایجاد نمی کنه. چون آدم تو دوران مجردی چیزایی مد نظرشه که شاید اصلا به درد متاهلی نخوره.
بی نهایت از همه دوستان حتی عزیزی که بنده رو متهم ب اختلال فکری کردن، ممنونم.
اینم اضافه کنم که اون چیزی که تو تحقیقات از ایشون مشخص شد فراتر از انتظار من بود. بنابراین خیلی از نگرانیام برطرف شد.
عاجزانه می خوام که برای انتخاب درست ، برای هم دیگه دعا کنیم

ضمنا منظور من از اولویت، اولویت در خواستگار نبود ، منظورم این بود که اولویت با کدوم ملاک و کدوم دلیله.

یا علی

در پناه قرآن و عترت موفق باشید

خوشبخت بشید:Gol:

عنوان: از ازدواج با فرد بی مطالعه و آرام احساس سرخوردگی می کنم

سوال:
سلام/ در حال حاضر دو تا خواستگار دارم که با یکی از آنها حرف زدم. ایشان هم سنم است و پسر پاک و سالم و بی حاشیه ای است. فقط یک مشکلی هست و آن اینکه من به مسایل سیاسی خیلی حساسم و نمی توانم بی تفاوت باشم؛ ولی ایشان از این نظر خیلی ساده و بی اطلاع اند. می گوید مرجعشان رهبر است؛ اما فوق العاده ساده و بی تحلیل اند.
نسبت به مطالعه داشتن حساسم و برایم مهم است؛ اما ایشان فقط در حد رمان آن هم قبلاً مطالعه داشتند. با این حال بقیه شرایطشان خوب است. معلوم است از آن دست افرادی است که تمایلشان به نکات مثبت زیاد است. در مورد علت ازدواج هم می گوید زدواج می کنم چون دیگر در سنش هستم!
با وجود تمام خوبی هایی که دارد ولی نمی دانم چرا همش حس میکنم کمی بچه است و برایم ابهت مردانه ندارد. با مورد دوم هنوز حرف نزدم. ایشان هم کارهای ساختمانی می کند.
حالا ماندم که چه کنم. از طرفی من نیاز شدیدی به ازدواج دارم و از طرفی یکم از این ازدواج احساس سرخوردگی میکنم. هر چند نظرم در مورد خواستگار اول کاملا مثبت نیست؛ اما هرچی می گردم که مورد منفی داشته باشند چیزی پیدا نمی کنم. دائم می گویم به چه دلیلی باید ردش کنم؟ نه اینکه دلم بخواهد ردش کنم؛ نه؛ بلکه بخاطر عدم کششم به این شرایط است.
من همیشه دوس داشتم با کسی ازدواج کنم که با آرمان ها و ملاک هام همراه باشد. نه تنها همراه؛ بلکه اون هم با من تلاش کند؛ اما متاسفانه خواستگارانم معمولا در این شرایط نیستند و خیلی که خوب باشند با آرمان هایم مخالفت نمی کنند و در سطحی پایین تر موافق اند.
روحیه من جوری است که فردی که اطلاعات خوبی دارد و روی اعتقاداتش هر چند که غلط باشد می ایستد و استدلال می کند (نه کسی که عناد دارد و فقط هوچی گری میکند) و راهش را با منطق انتخاب می کند، برای من ارزش بیشتری دارد تا کسی که هرچند خیلی مثبت اما اهمیت ندهد و کم مطالعه باشد. البته منظورم این نیست که این مورد هم کاملا اینجوری است؛ ولی حرف هایش این را نشان می داد.
با استادم که مشورت کردم با توجه به اینکه روحیات من را می شناسد گفت کمی تأمل کنید و بیشتر تحقیق و بررسی کنید. گفتند شما باید با کسی ازدواج کنی که از لحاظ فکری غنی باشد.
دقیقا این مشکل من است و احساس سرخوردگیم به همین جهت بر می گردد. اینکه دارم از آرمان هایم کوتاه می ایم حس بدی به من می دهد. همیشه می خواستم با کسی ازدواج کنم که پایه و رفیق راه من باشد، نه صرفا ازدواج کنم برای ازدواج.
ولی حالا همش دارم می گویم اشکالی ندارد، می گذرم؛ چون نیاز به ازدواج دارم و ازدواج به نوعی برایم واجب است. از طرفی سنم هم دارد بالا می رود. بعضی اطرافیان هم می گویند زیادی وسواس بخرج می دهی و در انتخاب افراط می کنی و ...
واقعا نمی دانم چکار کنم. باور کنید دیگر از این روندی که 11ساله همش دارم طی می کنم خسته شدم.
1-آیا من افراط می کنم که پای علایق و آرمان هایم و خط قرمز هایم ماندم و پافشاری می کنم؟
2-آیا ازدواج با این حس درست نیست و باید همچنان منتظر کسی بمانم که از نظر فکری با من همراه باشد و غنی باشد و فکر و عقیده برایش مهم تر باشد؟ اگر نیامد چه؟ (اطرافیان به من می گویند از بس در جو مخالف بزرگ شدی همش زندگی را میدان جنگ می بینی و برای همین می خواهی یارکشی کنی)
3-خود مساله ازدواج نکردن دیگر برایم خیلی مهم نیست. یعنی دیگر فکر کردن به آن برایم آزار دهنده نیست؛ اما مشکل سر نیازم هست. سر به گناه افتادن. آیا با این وضع درست است که من خواستگاری را به خاطر این سرخوردگی از عدم پایه بودنش ردش کنم؟ آیا این دلیل موجهی پیش خدا هست؟
4-در مقابل این روایت ها که «اگر کسی اخلاق و ایمانش مورد تایید بود ردش نکنید که ... » چکار کنم؟

پاسخ:
سلام/ در اینکه ازدواج با فردی که از هر نظر با شما تناسب دارد، خوب و عالی است، شکی نیست؛ چون هر چه تناسب دو طرف در زمینه های مختلف بیشتر باشد، سازگاری آنها با هم بیشتر و در نتیجه زندگی شان در آینده موفق تر و بهتر و راحت تر خواهد بود. اما مشکل اساسی در همین جاست که معمولا چنین اتفاقی نمی افتد؛ یعنی پیدا کردن کسی که صد در صد با شما تناسب داشته باشد خیلی بعید است. شاهد آن هم تلاش 11 ساله شما برای پیدا کردن چنین موردی است.
بنابراین در چنین شرایطی چاره ای جز گذشتن از برخی ملاک ها نیست؛ البته نه ملاک های اساسی و اصلی که اگر نباشد زندگی را مختل می کند؛ مثل تناسب اعتقادی و اخلاقی و ... . حال سوال اصلی اینجاست که آیا گذشتن از چنین ملاکی در آینده منجر به شکست در زندگی نمی شود؟
پاسخ این سوال بستگی به نوع نگاه شما به زندگی دارد. اگر نگاه شما به زندگی، آرمانی باشد و کسب هر گونه موفقیت و پیشرفت و کمال و خوشبختی را مشروط بر وجود همسری بدانید که تمام ملاک های شما را داشته باشد و هیچ اختلافی با شما نداشته باشد، قطعا با گذشتن از این ملاک ها به مشکل می خورید و دیر یا زود از انتخابی که کردید پشیمان و سرخورده خواهید شد و زندگی را به کام خود و شریکتان تلخ می کنید. حتی به نظرم با وجود چنین نگاهی، اگر ملاک های مد نظرتان هم در طرف باشد، باز هم احتمال شکست کم نیست؛ چون شما قبل از ازدواج و شروع زندگی مشترک زیر یک سقف، فقط بخش کوچکی از خصوصیات و روحیات و اخلاقیات طرف را خواهید شناخت؛ در حالی که شناخت اصلی شما بعد از چند سال زندگی مشترک شکل خواهد گرفت و آن موقع تازه به اختلاف نظرها و سلیقه ها و عقیده ها پی خواهید برد. اگر نگاه شما آرمانی باشد و کسب کمالات و خوشبختی را در گرو تام و کامل بودن همسرتان بدانید، با دیدن این اختلافات به مشکل بر می خورید.
بنابراین کاری که شما باید انجام دهید اولا پیدا کردن کسی است که بیشترین تناسب را با شما داشته باشد(می توانید با خواستگار دوم هم صحبت کنید و یا اینکه در موردش تحقیق کنید و سپس از بین این دو یکی را انتخاب کنید) و ثانیا باید نگاه خود را به زندگی کمی تغییر دهید تا بتوانید ازدواج و سپس زندگی موفقی داشته باشید. اگر بتوانید چنین کاری را انجام دهید ازدواج شما با فرد مورد نظر مانعی نخواهد داشت و خوشبخت خواهید شد. اما اگر نگاه و تفکر شما تغییر نکند و بنا باشد در زندگی با چنین فردی خود را بالاتر بدانید و فکر کنید مردانگی فقط به این است که طرف اهل مطالعه و سیاست و استدلال باشد و خوشبختی را در گرو نکاتی که گفتید بدانید، ازدواج شما با فرد مورد نظر ریسک دارد و ممکن است در آینده به مشکل بخورید.
با توضیحاتی که عرض کردم، پاسخ سوال اول و دوم روشن شد. در مورد دو سوال آخر هم باید عرض کنم اینکه این دلیل نزد خدا موجه است یا خیر، کار من نیست که پاسخ بدهم و باید یک مجتهد دینی چنین پاسخی را بدهد. اما با توجه به همین ظواهری که در دست هست؛ یعنی وجوب ازدواج برای کسی که احتمال می دهد به گناه بیفتد؛ سخت گیری نکردن در امر ازدواج؛ توصیه به گذشت و فداکاری؛ سازگاری در زندگی و ... ، می توان گفت ازدواج برای شما ترجیح دارد. البته این در صورتی است که شما به همه دستورات دینی عمل کنی؛ اما اگر این چنین نباشد و شما فقط به دستور ازدواج عمل کنی و دیگر توصیه ها را نادیده بگیری، خب طبیعی است که در زندگی با مشکل مواجه می شوی و نه تنها شما؛ بلکه همسر و فرزندانت هم در آینده به مشکل می خورند.
البته این نکاتی کلی بود که شما باید در هر انتخابی مد نظر داشته باشید؛ اما در مورد خواستگار فعلیتان نمی شود گفت مشکل فقط از نوع نگاه شماست و چه بسا رشد اجتماعی طرف در حدی نیست که شما ایشان را بالاتر از خود ببینید و بتوانید او را به عنوان همسر و تکیه گاه بپذیرید. لذا در صورتی که کلیت ایشان مورد تایید شما قرار گرفته، قبل از ازدواج حتما حضورا به یک مشاور مراجعه کنید. اگر مشکل نوع نگاه شما باشد که مشکل حل خواهد شد؛ اما اگر احساس شما واقعی و ناشی از عدم تناسب رشد عقلی و اجتماعی باشد بهتر است چنین ازدواجی صورت نگیرد.(1)

نتیجه:
در گفته های شما کمی ایده ال گرایی نسبت به زندگی دیده می شود که باید اصلاح شود. در مورد خواستگارتان ممکن است احساس شما ناشی از همین ایده آل گرایی باشد و ممکن هم هست ناشی از عدم تناسب رشد عقلی باشد که باید مورد بررسی قرار بگیرد.

(1) سایت انجمن گفتگوی دینی، انجمن مشاوره، کارشناس: امین، تاریخ: 1394/11/03

موضوع قفل شده است