.:❖:. حقیقت همیشه زنده .:❖:. ویژه نامه رحلت امام خمینی رحمة الله علیه و قیام 15 خرداد

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
.:❖:. حقیقت همیشه زنده .:❖:. ویژه نامه رحلت امام خمینی رحمة الله علیه و قیام 15 خرداد


class: grid width: 500 align: center

السلام علیک یا روح الله الموسوی الخمینی
[TD="align: right"] زندگی نامه امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] متن وصیت نامه سیاسی الهی حضرت امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] صاحب انگشتری که همیشه دست امام بود، کیست؟ [/TD]
[TD="align: right"] مردی که کمر اهریمن را شکست ( امام خمینی (ره) ) [/TD]
[TD="align: right"] امام خمینی (ره) از دیدگاه شخصیت های جهان[/TD]
[TD="align: right"] چه کسي نخستین بار لقب 'امام' را براي امام خمینی به کار برد؟[/TD]
[TD="align: right"] با رهنمود های حضرت امام خمینی(ره)خودرا بسازیم[/TD]
[TD="align: right"] خاطرات شيرين حضرت امام خميني رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] خاطرات شنیدنی از رحلت امام خمینی رحمة الله علیه + تصاویر خاطره انگیز[/TD]
[TD="align: right"] نامه عاشقانه حضرت امام رحمة الله علیه به همسرشان [/TD]
[TD="align: right"] در محضر امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]

[TD="align: right"] سه هجرت امام خميني رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] خواب عجیب امام خمینی رحمة الله علیه در دوران مبارزه[/TD]
[TD="align: right"] مقام امام راحل و برخی پویندگان راه او[/TD]
[TD="align: right"] دانلود کتاب با موضوع امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] دانلود کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] تفسير سوره حمد « امام خمینی رحمة الله علیه »[/TD]
[TD="align: right"] اشعار امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] اشعار و پیامک رحلت امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] دلنوشته هایی برای امام مهربان ( به مناسبت ارتحال امام خمینی رحمة الله علیه)[/TD]
[TD="align: right"] تصاویری از امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] دانلود صوت و تصویری كامل قرائت وصیت‌نامه امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] دانلود سخنرانی های امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] بیانات حضرت امام خمینی رحمة الله علیه با موضوع «امام زمان (عج) آخرین ذخیره الهی»[/TD]
[TD="align: right"] برنامه جالب صوتی: از ولادت تا رجعت (امام خمینی رحمة الله علیه )[/TD]
[TD="align: right"] در سوگ خورشید - نواهای صوتی رحلت امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] چند فايل صوتي - کرامات امام خميني رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] کرامت نا گفته ای از امام خمینی رحمة الله علیه (تصویری)[/TD]
[TD="align: right"] سخنرانی مرحوم شیخ احمد کافی رحمة الله علیه در مورد امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"]آخرین دیدار - نواهنگی از خاطره ی مجید جوادی نسب پرستار آخرین شب امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] کلیپ بسیا زیبا از اواخر عمر حضرت امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] دانلود مستند خبری «یک نکته از هزاران» -رویدادهای دوران حیات امام خمینی رحمة الله علیه[/TD]
[TD="align: right"] سالها میگذرد حادثه ها می آید(فلش)[/TD]
[TD="align: right"] نرم افزار صحيفه امام خميني رحمة الله علیه [/TD]
[TD="align: right"] نرم افزار موبايل دانستنيهاي امام خميني رحمة الله علیه [/TD]
[TD="align: right"] نرم‌افزار اندرویدی وصیت‌نامه امام‌خمینی +دانلود[/TD]
[TD="align: right"] قيام پانزدهم خرداد 1342 چگونه شکل گرفت؟[/TD]
[TD="align: right"] قیام پانزده خرداد به روایت تصویر[/TD]
[TD="align: right"] در ایام پیروزی انقلاب چه اشعاری ،شعار مردم در راهپیمایی ها شد؟[/TD]
[TD="align: right"]دو خاطره از قیام 15 خرداد[/TD]

[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1390[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1391 [/TD]
[TD="align: right"]ویژه نامه سال 1392[/TD]
[TD="align: right"]ویژه نامه سال 1393[/TD]

[b]content[/b]

دانلود صوت

تقدیم غمت خونجگر لالۀ ما بود
بی مهر رخت سایۀ غم هالۀ ما بود


هجران تو در دل شرر نالۀ ما بود
هر لحظه فراغت غم صد سالۀ ما بود

ای ماه که دادی همه را مهر خدایی
چون شد که دمیدی به شبستان جدایی


[h=1]امام مردانگی‌ها[/h]


[/HR]
یادداشت حاضر به قلم مرتضی باقری، کارگردان و نویسنده مستند «شراره عشق خمینی» است. مستندی که از سال 1382 هرساله شب 15 خردادماه از شبکه یک صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران پخش‌شده است.


[/HR]
در بین تمام ملل و جوامع آرزوی وجود شخصیت‌های برجسته وجود دارد تا او را سمبل شخصیت خودساخته و تبلور آرمان‌ها و آرزوهای خود را در سیمای او ببینند.راز افسانه‌ها و اسطوره و اساطیر در فرهنگ و هنر ملت‌ها از همین حس و حال نشأت می‌گیرد.
ملت‌ها برای ساختن و داشتن تاریخ نیازمند وجود شخصیت‌های کاریزماتیک هستند. شورها، عشق‌ها، روحیات؛ آرمان‌ها؛ خواسته‌ها؛ موفقیت‌ها و سرگذشت خود را در آینه وجود او جستجو کنند و متجلی ببینند.
وقتی برای کودکانشان قصه می گویند از او شورآفرینی کنند در عمق جان کودکان تا رویاهای کودکان باشخصیت تاریخی فرهنگشان پیوند داشته باشد.
چشمه معرفت هویت
آنگاه‌که جوانان یک کشور درصدد یافتن هویت خود هستند و شخصیت تاریخی خود را جستجو می‌کنند وقتی به او می‌رسند گویا به چشمه معرفت هویت خود رسیده‌اند.
در تاریخ کشور ملت ایران از دیرباز شخصیت‌های برجسته و موثر کم نبوده است.افراد بزرگی که به‌نوعی بخشی از آرمان‌ها و شخصیت ملت ایران را به سرافرازی ترسیم کرده‌اند. شاعران، نویسندگان، جنگجویان، سباست مداران و عارفان... هرکدام از یک زاویه این رسالت را در تاریخ بر عهده داشته‌اند؛ اما امام خمینی(ره) در طول قرون اخیر یک نمونه برجسته و متعالی از تبلور ابعاد مختلف فرهنگ و روحیات و رازهای ملت ایران است.
ظهور قیام مردانگی
او در مقطعی ظهور و تجلی یافت که رخوت و سستی و بی‌هویتی و بی‌شخصیتی تمام زوایای ملت ایران را در برگرفته بود.
نقش تاریخی ایران در عرصه جغرافیای منطقه و جهان عملاً از بین رفته و ایران صرفاً به مهره بیگانگان تبدیل‌شده بود. ژاندارم منطقه عنوان طلایی معرفی ایران گشته بود. قدرت‌نمایی پوشالی منطق استدلال برای به رخ کشیدن همسایگان و دولت‌های دیگر به‌حساب می‌آمد.
امام خمینی (ره)در طول قرون اخیر یک نمونه برجسته و متعالی از تبلور ابعاد مختلف فرهنگ و روحیات و رازهای ملت ایران است

در داخل نیز مردم از یک بی‌هویتی رنج می‌بردند. نداشتن انسجام هویتی و عدم وجود استقلال و آزادی بر تمامی عرصه‌های زندگی و روابط درون جامعه سایه افکنده بود.جوهره یک ملت بی‌رنگ و بی‌اثر گشته و قوام تاریخی در شرف اضمحلال بود و فرهنگ به‌عنوان شاکله اصلی هویت مردم ایران کاملاً در بی‌هویتی و بی‌خاصیتی بوده و آنچه به‌عنوان فرهنگ رایج بود در تضاد با باورهای عمیق دینی و اعتمادی مردم شکل می‌گرفت.
در چنین فضای یاس و حرمان و ناامیدی تاریخی ظهور قیام امام خمینی(ره) یک اتفاق بزرگ و مهم تاریخی محسوب می‌سود کسی که باشخصیت منحصربه‌فرد خود توانست مسیر یک ملت را تغییر دهد.
سخنگوی فطرت
او از اعماق وجود یک ملت سخن می‌گفت... تبلور باورهای دینی و اعتقادی ملتی بزرگ بود. حقارت‌های مردم در پی وابستگی حکومت شاه به بیگانگان و در رأس همه استکبار امریکا توسط او محو و نابود شد. کشوری که با نفت و صرفاً با ویترین موزه تاریخ هزاران سال قبل شناخته می‌شد، باایمان مردمش و رزم و سلحشوری و فداکاری و مردانگی جوانانش در جهان معرفی شد.مقابله با ظلم شاه و ستیز با قدرت‌های جهانی از ملت ایران الگویی موفق برای رهایی ملت‌های دربند ظلم و ستم ساخت.

اسطوره رزم آفرینی
مقابله جانانه در برابر جنگ نابرابر قدرت‌های جهانی علیه ایران تا آنجا پیش رفت که اینک سایه بسیاری از قدرت‌های پوشالی از سر مردم در کشورهای متعدد برچیده شده است.
امام خمینی(ره) اسطوره رزم آفرینی و سلحشوری رزمندگان ایران بود و اینک مردم عراق در شیرینی و حلاوت رستن از یوغ ستم صدام نام امام خمینی(ره) را به عظمت می‌برند.
منشأ سرافرازی ملت ایران
هرچند عمر حضور فیزیکی امام خمینی(ره) بعد از پیروزی انقلاب به 10 سال بیشتر کفاف نداد و در این مدت جنگ تحمیلی پیش آمد اما آموزه‌ها و تعالیم ایشان که در پرتو مکتب اسلام تدوین‌شده بود، منشأ تحولاتی شد که یک ملت برای سرافرازی و استمرار حیات در اوج قله شکوه و عزت به آن‌ها نیاز دارد. در این میان دفاع مقدس تحت رهبری ایشان به بازسازی شخصیت فردی و اجتماعی ما ایرانیان کمک کرد و امروز برای رهایی از مشکلات باید از همه این ظرفیت استفاده کنیم؛ ظرفیتی که در طول هشت سال جنگ نابرابر به کمک مان آمد و توانستیم بدون کمک شرق و غرب و تنها با تکیه بر ایمان و پایمردی پیروز شویم... .
تجلیل از شخصیت امام خمینی(ره) پاسداشت ارزش‌های والای انسانی و تکریم افتخارات و هویت یک ملت بزرگ است و هیچ ملتی در اعتلای فرهنگ و سیاست و تمدن و شخصیت خود هرگز بی‌نیاز از سمبل‌ها و ملاک‌های معتبر و علل ساخت هویت خود نخواهد بود. امام خمینی(ره) سمبل هویت تاراج شده ملتی بود که با او دوباره به جایگاه خود و به ایفای نقش خود در منطقه و جهان بازگشت.
شور و شوق و عشق مردم ایران به امام خمینی(ره) و قیام و نهضت او ریشه در ابعاد شخصیت ایشان دارد که ایران را دررسیدن به قله‌های عظمت و جایگاه ممتاز جهانی رهبری کرد. این نقش و شخصیت هرگز با ارتحال او فراموش نشده و تعالیم و راه وی خورشید پرفروغ راه آزادگی و استقلال و قیام و رهایی ملت‌ها از قیدوبند قدرت‌های ظالم بوده، نویدبخش حکومت جهانی صالحان خواهد بود.

[TD="width: 100%"]

[TR]
[h=5]روز شمار برخی مبارزات و تبعیدهای حضرت امام خمینى (ره)[/h] 16 مهرماه سال 1341
جلسه مهم حضرت امام خمینى (ره) با مراجع قم در رابطه با انجمنهاى ایالتى و ولایتى
11 آذر ماه سال 1341
لغو تصویبنامه ساختگى انجمنهاى ایالتى و ولایتى به دنبال مبارزات پیگیر حضرت امام خمینى (ره) و صدور پیام حضرت امام خمینى (ره) در مورد ختم این غائله
2 بهمن سال 1341
تحریم رفراندوم غیر قانونى و قلابى شاه از سوى حضرت امام خمینى (ره)
2 فروردین ماه سال 1342
فاجعه خونین مدرسه فیضیه به دست عمال رژیم شاه
15 خرداد سال 1342
دستگیرى شبانه حضرت امام خمینى (ره) . قیام تاریخى ملت ایران در اعتراض به دستگیرى حضرت امام (ره)
4 تیرماه سال 1342
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از پادگان قصر به سلولى در عشرت آباد.
21 فرودین سال 1343
سخنرانى تاریخى حضرت امام خمینى (ره) در مسجد اعظم قم پس از آزادى از حبس و حصر.
4 آبان 1343
سخنرانى كوبنده حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت طرح اسارتبار كاپیتولاسیون.
13 آبان 1343
بازداشت و تبعید حضرت امام خمینى (ره) به تركیه
21 آبان سال 1343
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از آنكارا به بورساى تركیه
13 مهرماه سال 1344
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از تركیه به بغداد
16 مهرماه 1344
حركت امام خمینى (ره) از سامرا به كربلا بعد از تبعید به عراق
23 مهرماه 1344
ورود و استقرار حضرت امام خمینى در نجف بعد از تبعید به عراق
23 آبان 1344
شروع درسهاى حوزه‏اى حضرت امام خمینى در نجف پس از تبعید به عراق
12 اردیبهشت 1356
پیام حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت چهلم شهداى قم
2 مهرماه 1357
محاصره منزل حضرت امام خمینى (ره) توسط نیروهاى بعثى عراق
10 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به سوى كویت
13 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به فرانسه
12 بهمن 1357
بازگشت امام خمینى (ره) به میهن اسلامى پس از 15 سال تبعید.


[/TD]
[/TR]
[TD="width: 100%"] [/TD]

[h=1]امام خمینى از نگاه اندیشمندان خارجى[/h]
دكتر «فرانسیسكو اسكودرو بداته‏» رئیس فدراسیون جوامع اسلامى اسپانیا:
«چهره حیات بخش امام خمینى در جهان اسلام، امرى غیر قابل اغماض مى‏باشد و ایشان یكى از بزرگترین شخصیت هاى قرن حاضر محسوب مى‏شوند. وى افزود: انقلاب اسلامى ایران، به رهبرى امام خمینى سبب بروز تحولات و دگرگونی هاى عظیم در جهان اسلام شد و وى چهره جدیدى از اسلام را ارائه كرد. انقلاب ایران ، درس مبارزه علیه بى عدالتى و مقابله با حكومت هاى دیكتاتورى و غیر انسانى را آموخت. » (1)
«احمد جبرئیل» دبیر كل جبهه خلق آزادی فلسطین :
امام خمینى ، كرامت و عزت را به مسلمانان بازگرداند. امام خمینى (ره) با انقلاب اسلامى خود، روحیه انقلابى را به اسلام و عزت و كرامت را به مسلمانان بازگرداند.
بنیانگذار جمهورى اسلامى، اسلام را از انزوا نجات داد . دیدگاه مرتجعانه، نسبت ‏به این دین مبین را كه دشمنان در طول صدها سال ارائه كرده بودند، از میان برد و مقوله"دین افیون ملت ها " را منسوخ كرد و اسلام را در سطح بین المللى به عنوان یك نیاز انسانى در زمینه‏هاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، مادى و معنوى، مطرح كرد.
امام خمینى (ره) توانست جهان اسلام را از خواب بیدار كند ، به مسلمانان حیات جدیدى ببخشد.
امام راحل ثابت كرد كه اسلام قادر است ملت هاى مستضعف و محروم را آزاد كرده ، آنان را در برابر كشورهاى استكبارى و طغیانگر به حركت درآورد .
امام خمینى ، نشان داد كه اسلام در زمان كنونى ، یك عنصر اصلى در تحرك و مقابله مردمى با حكومت هاى ستمگر و فاسد است. (2)

مفتى قزاقستان :
امام خمینى به همه جهانیان تعلق داشت.‏ ایشان نه به ایران و دنیاى اسلام ، بلكه به كلیه جهان تعلق داشت .
وقتى عالمى مى‏ میرد، در واقع جهانى مرده است . (3)
وی امام خمینى (ره) را یك چهره برجسته دینى و سیاسى جهان دانست و گفت: دنیا به نیك از وى یاد كرده و خواهد كرد؛ زیرا او را نه تنها دنیاى اسلام ، بلكه تمام جهان مى‏شناسند . من نیز به عنوان یك انسان و روحانى دینى ، براى او ارزش و احترام فوق العاده ای قائلم .
وى یادآور شد: مؤمنان مانند قطعات یك ساختمان هستند كه یكدیگر را نگه مى‏دارند و امام خمینى یك چهره برجسته سیاسى - مذهبى در تاریخ بود كه براى وحدت مسلمانان بسیار كوشید.
مفتى قزاقستان یادآور شد ، دنیا امام خمینى (ره) را مى‏شناسد و پیام وى به گورباچف ، كه فرمود كمونیست را باید در موزه دید، همچنان در گوش ها طنین انداز است. او مبارزه با دین را شكست ‏خورده دانست و اكنون نظاره‏ گر عمق پیام او هستیم.
دكتر محمد تاجیك :
قبل از انقلاب اسلامى ، رویكرد اندیشمندان ما براى تعریف كلمات ظریفى همچون آزادى، اخلاق و ورود به عرصه سیاست ، به سوى مكاتب فكرى سوسیالیسم و لیبرالیسم سوق مى ‏كرد.
امام خمینى (ره)، معادلات رایج غربى را بر هم ریخت و با استفاده از كلمات رقیق و لطیف منحصر به فرد ، واژه‏هاى دور از ذهن را تعریف كرد و براى بیان ایده‏ها، آرزوها و حرف هاى ملتش، از فرهنگ ویژه خویش استفاده كرد .
امام با تعریف جدید از مقوله قدرت و تكیه بر چهره اخلاقى آن، موفق شد نیروهاى مردمى را جذب كند و با این تعریف جدید ، حكومت پهلوى را زیر سؤال ببرد. (4)
پروفسور«میخاییل لمشف‏» نویسنده روس:
امام خمینى (ره) برخلاف رهبران سیاسى قرن حاضر كه هر یك داراى استعدادى خاص در یكى از زمینه‏هاى اقتصادى، سیاسى، علمى، فرهنگى، دینى یا حقوقى بوده اند ، توانایى سازماندهى امور در همه حوزه‏ها را داشت.
پروفسور«میخاییل لمشف‏» افزود: امام خمینى (ره) سیاست را بخش لاینفك دین مى‏دانست و با اراده دینى و الهى علیه ستمگران بپاخاست.
امام راحل، در تمامى سطوح حیات اجتماعى و سیاسى جامعه، اسلام را به عنوان عامل تعیین كننده در تحولات انقلابى و حمایت كننده ارزش هاى انسانى مطرح كرد . (5)
امام جماعت ‏بزرگترین مسجد مادرید:
«امام خمینى، هدایت كننده و روشنگر جامعه بود» امام جماعت ‏بزرگترین مسجد مسلمانان در مادرید، پایتخت اسپانیا، تلاش ها و مجاهدت هاى امام خمینى (ره) را براى سربلندى اسلام و عزت مسلمان در جهان ستود.
امام خمینى ، شخصیتى نادر در دنیاى اسلام است كه از توانمندى و قابلیت هاى فراوانى براى هدایت و روشنگرى برخوردار بوده است.
امام خمینى (ره) توانست احساسات مذهبى و اعتقادى را گسترش ‏بخشد و اقدامات و تلاش هاى ایشان، ثابت كرد كه تنها همین عامل مى ‏تواند در افراد تغییر به وجود آورد . (6)
نلسون ماندلا :
«رهبرى منحصر به فرد امام (ره) بود كه توانست ‏با دست ‏خالى ، انقلاب اسلامى ایران را به پیروزى برساند.»
رئیس جمهورى سابق آفریقاى جنوبى ، ضمن تمجید از شخصیت استثنایى امام خمینى تأكید نمود: «من با دقت آن روزهاى حساس را دنبال مى‏كردم‏». (7)
شاعر تاجیكستانى:
امام خمینى از شخصیت هاى برجسته و ماندگار تاریخ بشرى است‏ . یكى از ویژگی هاى منحصر به فرد انقلاب اسلامى، حضور رهبرى امام خمینى به عنوان پشتوانه الهى این انقلاب است. امام خمینى یكى از شخصیت هاى برجسته و ماندگار تاریخ بشرى هستند كه داراى ویژگی هاى انسانى ، الهى و ملكوتى خاص بودند . این شخصیت الهى در تمام جهان آنجا كه قلبى، الهى و ملكوتى خاص بودند. این شخصیت الهى در تمام جهان، آنجا كه قلبى براى عشق و حقیقت مى‏تپد، حضور دارد و زنده است و ماندگار. سراسر جهان اسلام و مستضعفین به حضور چنین رهبرى افتخار مى‏كنند، بوسیدن دست آن حضرت ، دیروز و بوسیدن خاك حرم آن حضرت امروز، آرزویى است كه بسیارى از مسلمانان جهان آن را با خویشتن خویش نجوا مى‏كنند. (8)
معاون وزیر فرهنگ قرقیزستان :
امام خمینى ، آخرین پدیده بزرگ قرن ماست . یعنى درست در زمانی كه آمریكا و شوروى جهان را به دو قطب بزرگ تقسیم كرده بودند و خطر هیچ قدرتى را تصور نمى‏كردند، امام خمینى ظهوركرد و این حركتى بسیار جسورانه است. شگفتى در اینجاست كه وى نزد هر ملتى محترم است و این از تیزهوشى و نبوغ اوست كه توانست چنین تأثیرى در جهان معاصر باقى بگذارد.
امام خمینى ، رهبرى مقتدر و دوراندیش، انسانى والا و منزه ، برخوردار از باطنى شفاف و زلال و طبعى غنى و سرشار بوده است. به نظر من، رهبرى و رهنمودهاى او ، چه در خصوص مسائل ملل اسلامى و چه درباره معضلات جهانى، هدیه‏اى الهى بوده است. وى به باطن انسان ها نظر دارد و انسان را به زبانى ساده به آن سرچشمه‏هاى ازلى و ارتباط با مبدأ وجود دعوت مى‏كند و این هدف غایى زندگى است. معنى زندگى و نهایت تمدن ، رسیدن به همین منظور است. وى به این نكته توجه خاصى دارد و همه انسان ها را با همین ملاك ، یعنى انسان بودن ارزیابى مى ‏كند و این در هر شرایطى ارزشمند است. فكر مى‏كنم ، رمز تمامى پیروزی ها و دستاوردهاى انقلاب اسلامى نیز در همین است . این یك واقعیت است كه هر رهبرى كه در كوران مبارزات قرار مى‏گیرد ، در گردابى از مشكلات غوطه مى‏زند ، اما او مسیر درستى را مشخص كرد و این دیگر با آیندگان است كه راه او را تا حصول نتایجش پیگیرى كنند. (9)
«حسین افندی اسمائیچ» مفتی سارایوو:
امام خمینى مسلمانان جهان را به هویت اصلى‏شان بازگرداند، مفتى شهر سارایوو( مركز بوسنى هرزگوین ) گفت: امام خمینى (ره) توانست‏ با انقلاب اسلامى در ایران ، مسلمانان جهان را به اسلام و هویت اصلى شان بازگرداند.
انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى (ره) ، در زمانى شكل گرفت كه مسلمانان در اقصى نقاط دنیا، با غفلت ، از اسلام فاصله گرفته بودند و این انقلاب آنان را بیدار كرد.
آنچه امام خمینى (ره) در ایران انجام داد ، در قرن فعلى بى ‏نظیر بود و این كار بزرگ مى‏تواند پیام و سرمشقى براى كسانى باشد كه خواستار دین اسلام هستند . (10)
پی نوشت ها:
1- روزنامه جمهوری اسلامی، 5/7/78 .
2- روزنامه جمهوری اسلامی، 12/7/78 .
3- روزنامه جمهوری اسلامی ، 7/7/78 .
4- روزنامه جمهوری اسلامی، 18/7/78 .
5- روزنامه جمهوری اسلامی، 18/7/81 .
6- روزنامه جمهوری اسلامی، 4/7/78 .
7- روزنامه جمهوری اسلامی، 6/7/78 .
8- امام خمینی و جهان معاصر، ج 2، تهران : مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1376 .
9- امام خمینی و جهان معاصر، ج1.
10- روزنامه جمهورى اسلامى ، 5/7/78.

[h=1][/h]


امام خمینى(ره)، نادر مردى بود كه از پس قرون و اعصار متمادى ‏پا به عرصه وجود نهاد تا اسلام را در متن جامعه، عینیت ‏بخشد و حكومتى بر پایه فقاهت، بنیان نهد و آواى توحید را در بلنداى ‏عالم مادى، طنین افكن سازد. او خورشیدى فروزان بود كه پس ازسال ها رخوت و سستى و بى خبرى امت اسلامى، طلوع كرد و نور وجودش ‏را بر آنان تابانید و با نفس مسیحایى خویش، بر ایشان دمید وآنان را به حركت واداشت و توانست در عصر بى خدایى و دین ‏فراموشى جهان مادى، حكومتى دینى برمبناى قسط و عدل و فقاهت ‏شیعى بنیاد گذارد.وى، فقیهى جامع معقول، عالمى عابد و متعبد، و مردى ‏خود ساخته بود كه توفیق یافت علاوه بر تربیت نفوس مستعد و پرورش صدها عالم فرهیخته كه در نیم قرن اخیر چراغ فروزان‏ هدایت جوامع اسلامى بوده اند دهها كتاب در تبیین علوم مختلف‏ اسلامى نظیر فقه، اصول، تفسیر، حدیث، عرفان، اخلاق، شعر و ادب، كلام و عقاید، از خویش به یادگار بگذارد؛ كتاب هایى كه تا عصرها و نسل هاى آینده، سرمنشا صلاح و اصلاح ملتهاى اسلامى خواهند بود.امام(ره)،علاوه بر آن كه فقیهى اصولى و عارف و مفسر قرآن بود، در حدیث نیز دستى توانا داشت و آثارى ارزنده در این فن شریف ازخویش به یادگار نهاد كه عبارتند از:1- شرح چهل حدیث (اربعین)2- شرح حدیث جنود عقل و جهل3- شرح حدیث راس الجالوت4- التعلیقة على الفوائد الرضویه5- شرح دعاء السحر6- بدائع الدرر فى قاعده نفى الضرراین مقاله، عهده دار معرفى اجمالى این آثار خواهد بود.1- شرح چهل حدیثچهل، یكى از اعداد مقدس و متبرك در فرهنگ اسلامى به شمار مى‏رود. مطابق نصوص قرآنى و روایى بسیار، برخى وقایع، با عدد چهل، ارتباط مستقیم و تنگاتنگ دارند. پیامبراكرم (ص) در چهل ‏سالگى به رسالت مبعوث شد و میقات موسى(ع) با خداى خود، چهل شب ‏به طول انجامید و بنى اسرائیل به سبب نافرمانى خداوند متعال ‏چهل سال در(تیه)، سرگردان ماندند. یونس(ع)، چهل روز در شكم ‏ماهى ماند و آدم(ع) به هنگام هبوط، چهل سال از فراق بهشت‏ گریست تا خداوند، توبه اش را پذیرفت و یا در حدیث است كه هركس ‏چهل روز براى خدا كارهایش را با اخلاص انجام دهد، چشمه هاى ‏حكمت از قلبش بر زبانش جارى خواهد شد. (1)در احادیث ‏شیعه و سنى، ارزش فراوان براى عدد چهل، بیان شده است ‏كه اینك درصدد بیان آنها نیستیم. از جمله این احادیث، حدیث ‏مستفیض و مشهور"من حفظ من امتى اربعین حدیثا ینتفعون بها بـَعـَثـهُ الله یوم القیامة فقیها عالما" (2) است. بر مبناى این حدیث ‏شریف، عالمان و محدثان شیعه و سنى در طول اعصار و قرون، فراوان، به نگارش اربعینیات پرداخته اند كه ثمره آن، دهها كتاب (چهل حدیث) در زمینه هاى گوناگون اخلاقى، فقهى، فضائل ومناقب امیرالمؤمنین و دیگر موضوعات است.از معروف ترین اربعین هاى حدیث در میان اهل سنت، اربعین هاى ‏نواوى، سلمى، جامى و قشیرى است، و اربعین هاى شیخ بهایى، قاضى‏ سعید قمى، شیخ منتجب الدین رازى، علامه مجلسى و شهید اول، در بین كتاب هاى حدیثى امامیه، از شهرت بسزایى برخوردار است.شرح چهل حدیث ‏حضرت امام خمینى(ره) نیز مجموعه اى دل انگیز و گرانسنگ و آكنده از فواید گوناگون تفسیرى، حدیثى، فلسفى، اخلاقى، اعتقادى و عرفانى است كه امام(ره) در 38 سالگى (محرم‏الحرام‏1358ق) به رشته تحریر درآورده است. مولف بزرگوار، پس از آن كه مطالب آن را در مدرسه فیضیه و مدرسه ملا صادق قم (پس ازآن كه ماموران شهربانى رضاخان از ادامه تدریس آن در فیضیه‏ جلوگیرى كردند) براى دهها نفر از شاگردان فرزانه خود و بازاریان متدین القا فرمود، دست ‏به نگارش آن زد.این كتاب، در یورش ماموران ساواك شاه به منزل امام خمینى (در1383ق) به یغما رفت و سالیان بسیار از آن خبرى نبود، تا این كه ‏پس از پیروزى انقلاب اسلامى، نسخه اى از آن كه متعلق به مرحوم ‏آیة الله آخوند ملاعلى معصومى همدانى (م‏1398ق) بود، به دست آمد و بارها به چاپ رسید. سى و سه حدیث از روایات این كتاب، مربوط به اخلاق اسلامى (مهلكات ‏و منجیات) و هفت ‏حدیث آخر در باب اعتقادات و كلام است. روش‏ معظم له در توضیح احادیث، چنان است كه ابتدا متن حدیث را با سند كامل نقل كرده، معنا مى نماید و پس از آن، كلمات اصلى‏ حدیث و گاه غالب تعبیرات و كلمات آن را شرح مى كند و با استفاده از كتاب هاى معتبر لغت (مانند "الصحاح" جوهرى، "قاموس" فیروزآبادى و"المصباح المنیر") و در برخى موارد، به ‏ذكر نكته هاى نحوى حدیث مى پردازد و در معناى آن، نكاتى را كه ‏در تفسیر روایت مؤثر است، یادآورى مى نماید و سپس به شرح ‏متن روى مى آورد و در چند (فصل) و گاه (مقام)، (تنبیه) و(تتمه)، شرح حدیث را تمام مى كند.فهرست احادیثهمان گونه كه گفتیم،33 حدیث از مجموعه احادیث این كتاب، اخلاقى‏ است كه موضوعات آنها عبارت است از: جهاد با نفس، ریا، عجب، كبر، حسد، حب دنیا، غضب، تعصب، نفاق، هواى نفس و طول آرزو، فطرت، تفكر، توكل، خوف و رجا، امتحان مؤمن، صبر، توبه، ذكرخدا، غیبت، اخلاص، شكر، كراهت از مرگ، اقسام طالبان علم، اقسام ‏علم، شك و وسواس، فضیلت علم، عبادت و حضور قلب، لقاء الله، وصایاى پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین، اقسام قلوب، عدم معرفت‏ حقیقى خداوند متعال و پیامبر و امامان(ع)، یقین (و حرص و رضا)، ولایت اهل بیت(ع)، و اعمال.و احادیث اعتقادى و كلامى این مجموعه شریف، درباره مقام مؤمن در نزد خداوند، معرفت اسماى حق تعالى (و مسئله جبر و تفویض)، صفات حق، معرفت‏ خدا و رسول و اولى الامر، آفرینش آدم بر صورت‏ خداوند، و خیر و شر (و جبر و اختیار) است.تنها حدیث تفسیرى كتاب، حدیث چهلم (تفسیرسوره توحید و آیات ‏نخستین سوره حدید) است. اینك به ذكر چگونگى ترتیب یافتن كتاب مى پردازیم: 1- مولف، پس از نقل حدیث، آن را ترجمه تحت اللفظى نموده و از هر گونه تصرف در متن ترجمه، خود دارى مى ورزد.2- سپس به شرح اسناد حدیث مى پردازد.3- آن گاه به شرح لغات حدیث پرداخته است.4- پس از آن به توضیح اصطلاحات علوم مى پردازد.5- مولف بزرگوار، از توضیح نكات صرف و نحو و علوم بلاغت، غفلت ‏نورزیده و آنها را در جاى خود، به گونه اى شایسته و بایسته ‏بیان نموده است.6- بهره گیرى از آیات قرآن در توضیح مطالب حدیث، در جاى جاى ‏كتاب، مشهود است و فهرست آیات، در پایان كتاب آمده است.7- مولف دانشمند، افزون بر شرح چهل حدیث، به ترجمه و توضیح ‏صدها روایت دیگر در مطاوى شرح پرداخته و بر غناى مطالب ‏افزوده است. ایشان در سراسر كتاب، حدیثى را رد نكرده و ضعف ‏مضمون برخى از آنها را به خوبى توجیه كرده است.وى، گاه به جمع روایات متناقض و رفع تعارض بین آنها پرداخته و گاه به اختلاف نسخه ها و اختیار اصح آنها اشاره كرده ‏است.8- مولف، در بیشتر جاها به موعظه نفس و ارشاد دیگران برخاسته و با آهى كه از سوز دل و صمیم قلبش برمى خیزد، دیگران را بیدارمى كند و هشیار مى سازد و آنان را از خطر وساوس شیطانى و تمایلات نفسانى آگاه می كند و راه درمان بیمارى نفس را مى‏نمایاند و آدمى را از خطرهایى كه در پیش روى زندگى اوست، برحذر مى دارد.9- امام بزرگوار، در توضیح مطالب، به دهها نكته عرفانى و فلسفى‏ اشاره كرده و نتیجه گیرى نموده است.10- حضرت امام(ره)، به دیدگاه هاى مختلف علما در شرح واژه ها اشاره كرده و احیانا به نقد آن و اختیار قول حق مى پردازد.این كتاب، براى شانزدهمین بار در سال‏1376ش، از سوى موسسه‏ تنظیم و نشر آثار امام خمینى (همراه با مقدمه، فهارس متعدد، پاورقى هاى مفید و اعراب گذارى و ترجمه عبارات و روایات متن) در هشتصد صفحه به چاپ رسیده است. نیز این كتاب نفیس به عربى،اردو و انگلیسى ترجمه شده و به چاپ رسیده است.حسن ختام این بخش را دعایى از حضرت امام(ره) در این كتاب شریف‏ كه در صفحه 660 آمده، قرار مى دهیم:" بار خدایا كه قلوب اولیا را به نور محبت، منور فرمودى و لسان ‏عشاق جمال را از ما و من فرو بستى و دست فرومایگان خود خواه ‏را از دامن كبریایى كوتاه كردى، ما را از این مستى و غرور دنیا، هشیار فرما و از خواب سنگین طبیعت، بیدار و حجاب هاى ‏غلیظ و پرده هاى ضخیم خودپسندى و خود پرستى را به اشارتى پاره‏ كن؛ و ما را به محفل پاكان درگاه و مجلس قدس مخلصان خداخواه، بار ده و این دیو سیرتى و درشت گویى و خودرایى و كج نمایى را از ما بركنار فرما و حركات و سكنات و افعال و اعمال و اول و آخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت، مقرون نما! "2- شرح حدیث جنود عقل و جهلاین كتاب، شرح حدیثى معروف از امام صادق(ع) است كه حضرت در آن،75 سپاه براى عقل و 75 سپاه جهل برشمرده و شیخ كلینى، آن را در اوائل (اصول كافى) به سند خویش، روایت نموده است. (3)مولف بزرگوار،این كتاب را در دوم ماه مبارك رمضان‏1363ق، در43 سالگى خویش به پایان برده است. در صفحه‏429 آمده:" به اتمام رسید این جلد، در روز دوم شهر رمضان المبارك هزار و سیصد و شصت و سه [قمرى]، در قصبه محلات، در ایامى كه به واسطه ‏گرماى هوا از قم به آنجا مسافرت كرده بودم."مولف در این نوشتار كه كامل نیست و ادامه آن را به مجلدى دیگر وانهاده (و پس از آن به كارهاى فقهى و اصولى روى آورده است)،25 سپاه براى هركدام از عقل و جهل (4) برشمرده و توضیح داده و به ‏خوبى از عهده برآمده است. امام(ره) دراین كتاب، به آثارعرفانى دیگر خویش از جمله (مصباح الهدایة الى الخلافة والولایة)(ص‏28)، (شرح چهل حدیث) (ص‏15، 123،166،173، 250 و334) و(آداب الصلاة) (ص‏51 و413) ارجاع مى دهد و از آنها مطالبى نقل مى‏كند.مولف، بنا را بر نوشتن كتابى اخلاقى به روشى نو نهاده و از سبك ‏دیگر كتاب هاى اخلاقى، پیروى نكرده است. ایشان در صفحه 11 و 14مى نویسد:"... مقصد قرآن و حدیث، تصفیه عقول و تزكیه نفوس است ‏براى حاصل‏ شدن مقصد اعلاى توحید، و غالبا شراح احادیث ‏شریفه و مفسرین ‏قرآن كریم، این نكته را كه اصل اصول است، مورد نظر قرار ندادند و سرسرى از آن گذشته اند و جهاتى را كه مقصود از نزول ‏قرآن و صدور احادیث ‏به هیچ وجه نبوده (از قبیل جهات ادبى وفلسفى و تاریخى و امثال آن)، مورد بحث و تدقیق و فحص و تحقیق ‏قرار داده اند...راه نوشتن كتاب اخلاق را باز كردم كه اگر عالمى نویسنده ‏و قادر بر تقریر و تحریر پیدا شد، این طرز بنویسد... و معلوم ‏است اشكال نمودن، سهل است؛ ولى حل آن، مشكل است و ما از خداى متعال، توفیق مى طلبیم كه قلب سخت ما را نرمى دهد و اخلاص‏ را نصیب فرماید كه شاید از این نوشته نالایق، دلى به دست آید."حضرت امام(ره) در آغاز مطلب، از كتاب هاى رایج اخلاقى، مانند(طهارة الاعراق) ابن مسكویه و (احیاء علوم الدین) غزالى انتقاد مى كند و مى نویسد كه كتاب اخلاقى، باید مانند دارو باشد، نه ‏نسخه. ایشان در صفحه 12 تا 14 مى نویسد:"كتاب (احیاء العلوم) كه تمام فضلا او را به مدح و ثنا یاد مى‏كنند و او را بدء و ختم علم اخلاق مى پندارند، به نظر نویسنده ‏در اصلاح اخلاق و قلع ماده فساد و تهذیب باطن، كمكى نمى كند؛ بلكه كثرت ابحاث اختراعیه و زیادى شعب علمیه و غیرعلمیه آن و نقلهاى بى فایده راست و دروغ آن، انسان را از مقصد اصلى بازمى‏دارد و از تهذیب و تطهیر اخلاق، عقب مى اندازد... نویسنده را عقیده آن است كه مهم در علم اخلاق و شرح احادیث مربوطه به آن‏ یا تفسیر آیات شریفه راجع به آن، آن است كه نویسنده با ابشار و تنذیر و موعظت و نصیحت و تذكر دادن و یادآورى كردن، هر یك ازمقاصد خود را در نفوس، جایگزین كند و به عبارت دیگر، كتاب‏ اخلاق، موعظه كتبیه باید باشد و خود معالجه كند دردها و عیب ها را، نه آن كه راه علاج نشان دهد. ریشه هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، یك نفر را به مقصد نزدیك نكند و یك قلب‏ ظلمانى را نور ندهد و یك خلق فاسد را اصلاح ننماید. كتاب اخلاق، آن است كه به مطالعه آن، نفس قاسى- سخت دل، سیاه دل-، نرم و غیر مهذب، مهذب و ظلمانى، نورانى شود و آن به این است كه عالم در ضمن ‏راهنمایى، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج ‏باشد و كتاب، خود دواى درد باشد، نه نسخه دوا نما. طبیب روحانى باید كلامش حكم دوا داشته باشد، نه حكم نسخه."مولف بزرگوار، علاوه بر مواعظ و نصایح كافى و شافى كه درسراسر كتابش به چشم مى خورد و نمونه هایى از آن را نشان ‏خواهیم داد، گاه دستورالعملى براى ره پویان وادى هدایت، نشان‏ داده است. در صفحه ‏106 و107 آورده است:"و آیات شریفه آخر سوره حشر را از قول خداى متعال: (یا ایهاالذین آمنوا اتقوا الله...) كه آیه 18 است تا آخر سوره كه‏ مشتمل بر تذكر و محاسبه نفس و محتوى به مراتب توحید و اسما و صفات است، در یك وقت فراغت نفس از واردات دنیایى، مثل آخر شب ‏یا بین الطلوعین با حضور قلب بخواند و در آنها تفكر كند. امید است، ان شاء الله، نتایج ‏حسنه ببرد... و اگر در شب و روز، چند دقیقه اى به حسب اقبال قلب و توجه آن یعنى به مقدارى كه قلب‏ حاضر است نفس را محاسبه كند در تحصیل نور ایمان و از آن‏ مطالبه نور ایمان كند و آثار ایمان را از آن جستجو كند، خیلى ‏زودتر به نتیجه مى رسد، ان شاء الله." و در صفحه‏403 آمده است:"چون آفات معاشرت بسیار است و انسان نمى تواند نوعا خود را از آن حفظ كند، مشایخ اهل ریاضت، اعتزال را ترجیح دهند بر عشرت؛ و حق آن است كه انسان در اوائل امر كه اشتغال به تعلم و استفاده ‏دارد، باید معاشرت با دانشمندان و فضلا كند؛ ولى با شرایط عشرت‏ و مطالعه در احوال و اخلاق معاشرین.... در سیر ملكوتى، باید انسان كوشش كند تا هادى طریق پیدا كند و چون هادى پیدا كرد، باید تسلیم او شود و در سیر و سلوك، دنبال او رود و قدم را جاى قدم او گذارد و ما چون نبى اكرم(ص) را هادى طریق یافتیم و او را واصل به تمام معارف مى دانیم، باید در سیر ملكوتى تبعیت‏ او كنیم، بى چون و چرا."امام(ره) در جاى جاى كتاب، به موعظه دل هاى سخت و قلوب قاسى ‏پرداخته و تازیانه سلوك را بر اعماق جان و روان آدمى نواخته‏ است. براى نمونه در صفحه 85 و86 كتاب آمده است:"اى انسان بیچاره! چه حسرتى خواهى داشت آن روزى كه پرده طبیعت‏ از چشم برداشته شود و معاینه كنى كه آنچه در عالم قدم زدى وكوشش كردى، در راه بیچارگى و شقاوت و بدبختى خودت بوده و راه ‏چاره و طریق جبران نیز مسدود شده و دستت از همه جا كوتاه؛ نه ‏راه فرار از سلطنت قاهره الهیه... و نه راه جبران نقائص گذشته‏ و عذرخواهى از معاصى...اى عزیز! اكنون تا حجاب هاى غلیظ طبیعت، نور فطرت را به كلى ‏زائل نكرده و كدورت هاى معاصى، صفاى باطنى قلب را به كلى نبرده ‏و دستت از دار دنیا... كوتاه نشده، دامن همتى به كمر زن و درى‏ از سعادت به روى خود باز كن؛ و بدان كه اگر قدمى در راه ‏سعادت زدى و اقدامى نمودى و با حق تعالى از سر آشتى ‏بیرون آمدى و عذر ماسبق خواستى، درهایى از سعادت به رویت‏ باز شود و از عالم غیب از تو دستگیرى ها شود و حجاب هاى طبیعت، یك ‏یك پاره شود... "برخى از خصوصیات این كتاب شریف، عبارت است از:1- مولف بزرگوار، در این كتاب براى تبیین و توضیح مقاصد خویش، بسیار از احادیث ائمه اطهار(ع) بهره مى برد و كمتر از كتاب هاى ‏رایج عرفانى و اخلاقى نقل مى كند.2- امام راحل در این اثر، از عالمان شیعى و كتاب هاى ایشان، نهایت تجلیل را به عمل مى آورد.3- امام(ره)، گاهى از مبانى علمى ویژه خود، در این اثر، بهره ‏مى برد.4- مولف بزرگوار، دسیسه هاى شیطان و مكاید او را به خوبى ‏نمایانده و آدمى را از حب دنیا و نفس اماره، برحذر داشته و راه علاج و درمان این مرض را نشان داده است.5- امام(ره) در این كتاب، تنها به شرح 25 صفت موفق شده كه ‏عبارتند از: خیر و شر، ایمان و كفر، تصدیق و جحود، رجا و قنوط، عدل و جور، رضا و سخط، شكر و كفران، طمع و یاس، توكل وحرص، رافت و قسوت، علم و جهل، فهم و حمق، عفت و هتك، زهد و رغبت، رفق و خرق، رهبت و جرات، تواضع و كبر، تأنى و تسرع، حلم ‏و سفه، صمت و هذر، استسلام و استكبار، تسلیم و شك، صبر و جزع، صفح و انتقام.3- شرح حدیث راس الجالوتراس الجالوت، یكى از بزرگان و روساى یهود در زمان امام على بن ‏موسى الرضا(ع) بود كه با حضرت گفتگوهایى نمود و سرانجام به ‏شرف اسلام، نائل آمد.این احتجاجات در كتاب هاى حدیثى و كلامى بسیارى از جمله (عیون‏الاخبار) و(التوحید) شیخ صدوق، (الاحتجاج) شیخ طبرسى و(بحارالانوار) علامه مجلسى، گرد آمده و آكنده از فرائد و فواید است كه همین، باعث نگارش شرح ها و ترجمه هاى گوناگون از این ‏حدیث ‏شریف شده است.امام خمینى(ره) نیز یكى از شارحان این حدیث است. به گفته صاحب‏ كتاب (آیینه دانشوران)، حضرت امام(ره) دو شرح مستقل بر این ‏حدیث در سال 1348ق، نگاشته است كه تا كنون مخطوط مانده و به ‏چاپ نرسیده است. امید كه نسخه خطى این كتاب به دست آید و هرچه زودتر به زیور طبع آراسته گردد. 4- التعلیقة على الفوائد الرضویهالفوائدالرضویه، نام شرحى است كه حكیم مرحوم قاضى سعید قمى(1049-1103ق) بر حدیث راس الجالوت نگاشته است. وى كه از سرآمدان فلسفه و اخلاق شیعى و از شاگردان بنام و برجسته فیض‏ كاشانى، ملاعبدالرزاق لاهیجى و ملا رجبعلى تبریزى به شمار مى رفت ‏و از آبشخور زلال دانش این بزرگان به ویژه در حدیث و فلسفه وعرفان به خوبى سیراب شده و به حق، وارث مكتب فكرى این فلاسفه ‏بزرگ اسلامى بود، این كتاب را همانند دیگر آثارش آكنده از فواید فلسفى و دقایق عرفانى و اخلاقى نموده كه محتاج به شرح و توضیح و بیان است.از این رو، امام(ره) كه از دیرباز به مكتب فكرى قاضى سعید،علاقه و گرایش داشت و از مبانى فلسفى وى در آثار دیگرش بهره ‏برده بود(5) و او را با القابى بزرگ و تعابیرى والا مى ستود، به ‏شرح لطائف و بسط دقایق این كتاب دست‏ یازید و بر آن تعلیقه اى ‏گرانسنگ به عربى نگاشت.این تعلیقه بیشتر صبغه كلامى، حدیثى، فلسفى و عرفانى دارد و گاه ‏به شرح مستقیم حدیث‏ شریف مى پردازد. و گاه تعلیقه ‏ایشان بیش از شرح مولف بوده و گاه برخى ازمطالب روشن و آشكار را گذرا شرح نموده است.5- شرح دعاء السحراین كتاب، شرح دعاى معروف سحر است كه با جمله (اللهم انى‏اسئلك من بهائك بابهاه وكل بهائك بهى) شروع مى شود و از حضرت ‏امام محمد باقر(ع)، روایت ‏شده است. این كتاب، نخستین تالیف حضرت امام(ره) است كه در27 سالگى(1347ق) به زبان عربى نگاشته شده و در آن، اشارات متعدد به‏ دیدگاههاى استادش مرحوم آیة الله شاه آبادى نموده است. نیز از(اسرارالصلاة) میرزا جواد آقا ملكی تبریزی (شرح الاسماءالحسنى)ى حاج ملاهادى سبزوارى،(القبسات) میرداماد، (الاسفارالاربعه)ى حكیم صدرالمتالهین و كتابهاى فیض كاشانى، (الفتوحات‏المكیه)ى ابن عربى و (شرح فصوص الحكم) قیصرى، مطالبى را نقل ‏كرده و به نقد و توضیح آنها پرداخته است.امام راحل، در این كتاب با استفاده از آیات، روایات و اشعار بسیار، به توضیح و تفسیر مطالب ژرف و بلند عرفانى موجود در این دعا پرداخته و حق مطلب را ادا كرده است.برخى از مطالب این كتاب، عبارت است از: فرق بین دو صفت ‏بها و جمال، بیان اوصاف جمالیه و جلالیه، عظمت الهى و بیان تعدد عوالم و وسعت نظامات، حقیقت نو، رحمت و رحمانیت و رحیمیت، حقیقت كلام الهى ، ذكر تسویلات شیطانى، تجلى اسمایى و صفاتى، شرح اسم ‏اعظم به حسب مقامات سه گانه، حقیقت اسم اعظم، معانى عزیز و عزت الهى، قدرت و استطالت، علم خدا و نفوذ آن در اشیاء، بحث ‏خیر و شر، سلطنت، فاخریت، علو و فیض الهى، درباره ‏آیات الهى و این كه انسان كامل، بزرگترین آیات خداست.امام(ره)، در این كتاب به احادیث (اصول الكافى) و(بحارالانوار)، عنایت فراوان داشته و به شیوه محدثان، آنها را با سلسله سند، نقل نموده است.مولف بزرگوار، در برخى موارد، به ذكر موعظه و تربیت نفوس مى‏پردازد. از جمله در صفحه ‏59 و 60 مى نویسد:"اى بیچاره مسكین! در راه خدایت كوشش كن و دلت را از پلیدى ها پاك كن و قلبت را از قلمرو شیطان، خارج كن و بالا برو و كتاب ‏خدایت قرآن را بخوان و آن را با ترتیل و تامل و تفكر، مطالعه كن و بر ظاهر آن اكتفا مكن. مبادا خیال كنى كتاب آسمانى، تنها همین ظاهر است و بس. به‏ درستى كه توقف در صورت ظاهر آن و به باطن آن راه نیافتن، هلاكت‏ و نابودى و ریشه تمام نادانى ها و اساس انكار نبوت انبیا و ولایت اولیاست. همانا نخستین كسى كه نزد ظاهر ایستاد و قلبش از درك باطن كور شد، شیطان لعین بود كه نگاه به ظاهر آدم(ع) كرد و امر بر او مشتبه شد و گفت:(انا خیر منه، خلقتنى من نار وخلقته من طین...) و از این خطا و اشتباه و نظر به ظاهر و بستن ‏ابواب باطن، انكار مردم نسبت‏ به نبوت انبیا و پیامبران است، به ملاحظه این كه آنان هم مى خوردند و مى آشامیدند... "همچنین در صفحه 12 آمده است:"بدا به حال بنده اى كه ادعاى عبودیت و بندگى كند و خدا را به ‏اسما و صفاتش كه آسمان ارواح و زمین اشباح بدان قائم شده ‏است ‏بخواند و حاجتش شهوات نفسانى و رذائل حیوانى و ریاست‏ باطله و بسط ید در بلاد و چیرگى بر عباد باشد:
align: center

[TD="width: 100%"]
تو را ز كنگره عرش مى زنند صفیر
[/TD]
[TD="width: 100%"] ندانمت كه در این دامگه چه افتاده است[/TD]


خوشا به حال آن بنده اى كه خدا را براى خدا عبادت كند و اخلاص ‏در عبادت داشته باشد و نگاه به كسى جز خدا نكند و مشترى شهوات‏ دنیوى یا مقامات اخروى نباشد:
align: center

[TD="width: 100%"]
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
[/TD]
[TD="width: 100%"]غلام همت آنم كه زیر چرخ كبود[/TD]


6- بدائع الدرر فى قاعدة نفى الضررقاعده لاضرر كه مبتنى بر حدیث مشهور و متواتر(لاضرر ولاضرار) است و بنابر نظر مشهور فقها كه نفى حكم ضررى را مقصود از آن ‏گرفته اند آثار فراوانى در ابواب متعدد فقه دارد. این قاعده ‏در بسیارى از كتاب هاى مشهور اصول فقه (همچون: فرائدالاصول، كفایة ‏الاصول و فوائد الاصول) در پایان بخش (برائت)، مورد بررسى ‏قرار گرفته و بسیارى از اصولیان نیز كتاب هاى مستقل درباره آن ‏نگاشته اند. یكى از این كتاب ها نوشتار حضرت امام(ره) است كه به‏ گونه مستقل در سال 1368ق، به عربى نوشته شده است.فصل نهم،ارزنده ترین و مهم ترین فصل این كتاب است كه امام(ره)، قاعده لاضرر را ناظر به حكم حكومتى مى داند. ایشان ‏در صفحه‏113 و 114 مى نویسد:"بدان! حدیث نفى ضرر ولا ضرار، از (مسند) احمد بن حنبل به روایت ‏عباده بن صامت در ضمن داورى هاى پیامبراكرم به لفظ (و قضى ان‏ لاضرر ولاضرار) نقل شده است و روشن است كه لفظ: قضى (حكم/امر)، ظاهر در آن است كه مقتضى از احكام حكومتى رسول الله ‏از حیث ‏سلطان و یا قاضى بودن حضرت است و از قبیل تبلیغ‏ احكام الهى به بندگانش نمى باشد. پس حمل نهى بر نهى الهى، خلاف ‏ظاهر است. "بخش پایانى كتاب، تنبیهات چهارگانه است: دفع اشكالات بر قاعده؛ حكومت قاعده بر ادله احكام اولیه؛ در وجوب یا عدم وجوب تحمل‏ ضرر و دفع ضرر از غیر؛ جایى كه تصرف در ملك انسان، منجر به‏ ضرر به دیگران شود، آیا این تصرف جایز است؟ و در صورت تعارض ‏دو ضرر، چه باید كرد؟فهارس متعدد (آیات، روایات، اعلام، اشعار، كتاب ها، اماكن، جماعات و قبائل، لغات، وقایع، مصادر و موضوعات) در انتهاى ‏كتاب آمده است.پى‏نوشت‏ها:1- بحارالانوار،ج‏15، ص‏85.2- بحارالانوار، ج‏2، صص‏153- 158.3- اصول الكافى، كتاب العقل والجهل، باب‏1، ح‏14.4- مصباح الهدایه، ص‏43 (ترجمه فارسى).5- همان، صص‏38،47، 151 و196.

[h=1][/h]


سخنرانی امام در سیزده خرداد 1342 در حضور روحانیون ، طلاب، اهالی قم و زائران حرم حضرت معصومه علیها سلامبسم الله الرحمن الرحیم
مخالفت رژیم با اساس اسلامالان عصرعاشوراست... گاهی كه وقایع روز عاشورا را از نظر می گذرانم، این سؤال برایم پیش می آید كه اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه ، تنها با حسین سرجنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود كه در روز عاشورا با زن های بی پناه و اطفال بیگناه مرتكب شدند؟ بچه خردسال چه تقصیر داشت؟ زن ها چه تقصیر داشتند؟ نظرم این است آنها با اساس سر و كار داشتند، بنی هاشم را نمی خواستند ، بنی امیه با بنی هاشم مخالفت داشتند، نمی خواستند شجره طیبه باشد. همین فكر در ایران[ وجود] داشت. اینها با بچه های شانزده- هفده ساله ما چه كار داشتند؟ سید شانزده- هفده ساله به شاه چه كرده بود؟ به دولت چه كرده بود؟ به دستگاه های سفاك چه كرده بود؟ لكن این فكر پیش می آید كه اینها با اساس مخالفند، با بچه مخالف نیستند. اینها نمی خواهند كه اساس موجود باشد؛ اینها نمی خواهند صغیر و كبیر ما موجود باشد. اسرائیل، دشمن اسلام وایراناسرائیل نمی خواهد در این مملكت دانشمند باشد، اسرائیل نمی خواهد در این مملكت قرآن باشد؛ اسرائیل نمی خواهد در این مملكت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی خواهد در این مملكت احكام اسلام باشد. اسرائیل به دعوت عمال سیاه خود، مدرسه (فیضیه قم و طالبیه تبریز) را كوبید. ما را می كوبند، شما ملت را می كوبند. می خواهد اقتصاد شما را قبضه كند؛ می خواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ می خواهد در این مملكت ، دارای ثروتی نباشد، ثروت ها را تصاحب كند به دست عمال خود. این چیزهایی كه مانع هستند، چیزهایی كه سد راه هستند، این سدها را می شكند؛ قرآن سد راه است، باید شكسته شود ؛ روحانیت سد راه است ، باید شكسته شود ؛ مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود ؛ طلاب علوم دینیه ممكن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیافتند، باید سر و دست آنها شكسته شود برای این كه اسرائیل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت می كند.مفتخوار كیست؟شما آقایان قم، ملاحظه فرمودید آن روزی كه آن رفراندم غلط انجام گرفت، آن رفراندوم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندومی كه چند هزار نفر بیشتر همراه نداشت، آن رفراندومی كه بر خلاف ملت ایران انجام گرفت، در كوچه های این قم، در مركز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را؛ چند نفر از بچه ها و اراذل را راه انداختند؛ در اتومبیل ها نشاندند و در كوچه ها گرداندند؛ گفتند: مفتخوری تمام شد، پلو خوری تمام شد. آقایان! ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه كنید، این حُجَرات را ملاحظه كنید، این اشخاصی كه لُباب عمرشان را در این حُجَرات می گذرانند، آن اشخاصی كه مواقع نشاطشان را در این حجرات می گذرانند، آن اشخاصی كه بیش از سی- چهل الی صد تومان در ماه ندارند، اینها مفتخورند؟ آن اشخاصی كه هزار میلیونشان، هزار میلیونشان یك قلم است، هزاران میلیونشان در جاهای دیگر است، اینها مفتخور، زیاد نیستند؟ ما مفتخوریم؟ مایی كه مرحوم آقای حاج شیخ عبدالكریم مان وقتی كه فوت می شود، آقازاده های آن[ مرحوم] همان شب چیز نداشتند، همان شب شام نداشتند[ گریه شدید حضار] ؛ ما مفتخوریم؟ مایی كه مرحوم آقای بروجردی مان، وقتی كه از دنیا می رود ششصد هزار تومان قرض می گذارد، ایشان مفتخورند؟ اما آنها كه بانك های دنیا را پر كرده اند، كاخ های عظیم را روی هم ساخته اند، و باز رها نمی كنند این ملت را، و باز دنبال این هستند كه سایر منافع این ملت را به جیب خودشان یا اسرائیل برسانند، اینها مفتخور نیستند؟ باید دنیا قضاوت كند، باید ملت قضاوت كند كه مفتخور كیست.نصیحت و اخطار به شاهآقا! من به شما نصیحت می كنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می كنم ؛ دست بردار از این كارها. آقا! اغفال دارند می كنند تو را . من میل ندارم كه یك روز اگر بخواهند تو بروی، همه شكر كنند. من یك قصه ای را برای شما نقل می كنم كه یپرمردهایتان، چهل ساله هایتان یادشان است، سی ساله ها هم یادشان است. سه دسته، سه مملكت اجنبی- به ما حمله كرد: شوروی، انگلستان، آمریكا به مملكت ایران حمله كردند؛ مملكت ایران را قبضه كردند؛ اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتك بود، لكن خدا می داند كه مردم شاد بودند برای این كه پهلوی رفت. من نمی خواهم تو اینطور باشی؛ نكن. من میل ندارم تو اینطور بشوی، نكن! اینقدر با ملت بازی نكن! اینقدر با روحانیت مخالفت نكن. اگر راست می گویند كه شما مخالفید، بد فكرمی كنید. اگر دیكته می دهند دستت و می گویند بخوان، در اطرافش فكر كن؛ چرا بیخود ، بدون فكر، این حرفها را می زنی؟ آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اینها حیوان نجس هستند كه تو می گویی؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را می بوسد؟ دست حیوان نجس را می بوسد؟ چرا تبرك به آبی كه او می خورد، می كنند؟ حیوان نجس را این كار می كنند؟! آقا ما حیوان نجس هستیم؟ [ گریه شدید حضار] خدا كند كه مرادت این نباشد؛ خدا كند كه مرادت از اینكه " مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احتراز كند"، مرادت علما نباشند و الاّ تكلیف ما مشكل می شود و تكلیف تو مشكل می شود . نمی توانی زندگی كنی ؛ ملت نمی گذارد زندگی كنی . نكن این كار را؛ نصحیت مرا بشنو. آقا! 45 سالت است شما؛ 43 سال داری، بس كن، نشنو حرف این و آن را؛ یك قدری تفكر كن، یك قدری تامل كن! یك قدری عواقب امور را ملاحظه بكن! یك قدری عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. آقا! نكن اینطور! بشنو از من؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علمای مذهب ؛ اینها صلاح ملت را می خواهند؛ اینها صلاح مملكت را می خواهند. مامرتجع هستیم؟ احكام اسلام،ارتجاع است؟ آن هم" ارتجاع سیاه" است؟ تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست كردی؟! شما انقلاب سفید به پا كردید؟ كدام انقلاب سفید را كردی آقا؟ چرا اینقدر مردم را اغفال می كنید؟ چرا نشر اكاذیب می كنید؟ چرا اغفال می كنی ملت را؟ والله، اسرائیل به درد تو نمی خورد، قرآن به درد تو می خورد.امروز به من اطلاع دادند كه بعضی از اهل منبر را برده اند در سازمان امنیت و گفته اند شما سه چیز را كار نداشته باشید، دیگر هر چه می خواهید بگویید، یكی شاه را كار نداشته باشید، یكی هم اسرائیل را كار نداشته باشید، یكی هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را كار نداشته باشید، هر چه می خواهید بگویید. خوب اگر این سه تا امر را ما كنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه گرفتاری داریم ازاین سه تاست تمام گرفتاری ما.آقا ، اینها خودشان می گویند، من كه نمی گویم، به هر كه مراجعه می كنی، می گوید: شاه گفته؛ شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب كنید ؛ شاه گفته اینها را بكشید... آن مرد كه آمد در مدرسه فیضیه - حالا اسمش را نمی برم، آن وقت كه دستور دادم گوش هایش را ببرند، آن وقت اسمش را می برم[ ابراز احساسات حضار]- آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت كشید ؛ تمام مستقر شدند در یك گوشه ای . گفت: منتظر چه هستید، بریزید تمام حجره ها را غارت كنید، تمام را از بین ببرید . گفت: حمله كن، حمله كردند. از ایشان بپرسی آقا چرا این كار را كردید؟ می گوید: اعلیحضرت فرموده. اینها دشمن اعلیحضرتند. اسرائیل دوست اعلیحضرت است؟ اینها دشمن اعلیحضرت هستند؟ اسرائیل مملكت را به باد می برد، اسرائیل سلطنت را می برد، [ با كمك] عمال اسرائیل.شاه تحت تأثیر بهایی هاآقا، یك حقایقی در كار است، من باز سرم دارد درد می گیرد؛ یك حقایقی در كار است . شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهایی ها مراجعه كنید؛ در آنجا می نویسد: تساوی حقوق زن و مرد، رای عبدالبهاء است؛ آقایان از او تبعیت می كنند. آقای شاه هم نفهمیده می رود بالای آنجا، می گوید: تساوی حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق كردند كه بگویند بهایی هستی، كه من بگویم كافر است؛ بیرونت كنند. نكن اینطور، بدبخت! نكن اینطور. تعلیم اجباری عمومی نظامی كردن زن، رأی عبدالبهاء است. آقا تقویمش موجود است، ببینید! شاه ندیده این را ؟ اگر ندیده مؤاخذه كند از آنهایی كه دیده اند و به این بیچاره تزریق كرده اند اینها را بگو. والله، من شنیده ام كه سازمان امنیت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بیندازد تا بیرونش كنند و لهذا مطالب را معلوم نیست به او برسانند. مطالب خیلی زیاد است، بیشتر از این معانی است كه شما تصور می كنید. مملكت ما، دین ما، در معرض خطر است؛ شما هی بگویید كه " آقایان! نگویید: دین در معرض خطر است. " ما كه نگفتیم دین در معرض خطر است، در معرض خطر نیست؟! ما اگر نگوییم شاه چطور است، چطور نیست؟ آقا یك كاری بكنید اینطور نباشد. همه چیز را گردن تو دارند می گذارند. بیچاره! نمی دانی آن روزی كه یك صدایی در آمد، یك نفر از اینهایی كه با تو رفیق هستند، رفاقت ندارند. اینها همه رفیق دلارند، اینها دین ندارند؛ اینها وفا ندارند.ربط بین شاه و اسرائیلتأثرات ما زیاد است؛ نه این كه امروز عاشوراست و زیاد است، آن هم باید باشد، لكن این چیزی كه برای این ملت دارد پیش می آید، این چیزی كه در شرف تكوین است، از آن تأثرمان زیاد است؛ می ترسیم. ربط ما بین شاه واسرائیل چیست كه سازمان امنیت می گوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید ؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟ اینطور كه نیست، ایشان می گوید: مسلمانم؛ ایشان كه ادعای اسلام می كند، محكوم به اسلام است، به حَسَب ظواهر شرع. ربط ما بین اسرائیل... این ممكن است سری در كار باشد ؛ ممكن است آن معنایی كه می گویند كه سازمان ها می خواهند آن را از بین ببرند، شاید راست باشد ؛ احتمالش را نمی دهی تو؟ یك علاجی بكن، اگراحتمال می دهی. یك جوری این مطالب را برسانید به این آقا؛ شاید بیدار بشود، شاید روشن بشود یك قدری. اطرافش را گرفته اند، شاید نگذارند این حرف ها به او برسد. ما متأسفیم، خیلی متأسفیم از وضع ایران، از وضع این مملكت خراب، از وضع این هیأت دولت، از وضع این وضعیت ها، از همه اینها متأسفیم .

[h=1]زنجیر دل[/h]


جز گل ِ روی تو امید به جایی نبود
درد عشق است ، به غیر تو دوایی نبود
بنده ی موی توام دست فشانی نرسد
راهی ِ كوی توام راهنمایی نبود
حلقه ی زلف تو زنجیر ِ دل غمگین است
از دلم جز رخ تو ، حلقه گشایی نبود
صوفی صافی از این میكده بیرون نرود
كه به جز كلبه ی عشاق ، صفایی نبود
عاكف كوی بتان باش كه درمسلك عشق
بوسه بر گونه ی دلدار ، خطایی نبود
خادم پیر مغان باش كه در مذهب عشق
جز بت جام به كف ، حكمروایی نبود
برگرفته از دیوان امام خمینی (ره)

[h=1]قناعت و زهد امام خمینی (ره)[/h]

align: center

[TD="width: 47%"]بدهید به كسى كه استفاده كند
[/TD]
[TD="width: 3%"]
[/TD]
[TD="width: 48%"]این ها را نگذارید خراب شوند
[/TD]
[TD="width: 2%"]
[/TD]
[TD="width: 47%"]امام حتى كفن از خود نداشتند
[/TD]
[TD="width: 3%"]
[/TD]
[TD="width: 48%"]باید رعایت كنید
[/TD]
[TD="width: 2%"]
[/TD]
[TD="width: 47%"]از غذاى چرب پرهیز مى ‏كردند
[/TD]
[TD="width: 3%"]
[/TD]
[TD="width: 48%"]هیچ كس مثل امام از دنیا دورى نگرفت
[/TD]
[TD="width: 2%"]
[/TD]
[TD="width: 47%"]شما دو گناه كردید
[/TD]
[TD="width: 3%"]
[/TD]
[TD="width: 48%"]خودشان برمى‏ خاستند
[/TD]
[TD="width: 2%"]
[/TD]
[TD="width: 47%"]حاجى خیلى از آب استفاده مى‏كنى
[/TD]
[TD="width: 3%"]
[/TD]
[TD="width: 48%"]همه را به دیگران مى‏دادند
[/TD]
[TD="width: 2%"]
[/TD]

چیزى بر اموال خود نیفزودند
ما در تمام طول عمر امام، شاهد بودیم كه ایشان چیزى بر اموال خود نیفزودند . تنها ملك مختصرى از پدربزرگشان مانده بود كه مزروعى بود . امام در آمدى كه از همان زمین به دست مى‏آمد را خرج مى‏كردند.
زاهد بودن طلبه از نظر امام به این معنى نبود كه طلبه لباس ژنده بپوشد، خوار شود یا علامت گدایى در لباسش باشد . امام معتقد بودند كه طلبه در عین حال كه باید لباس متناسب بپوشد، باید قلب خود را نیز آماده كند و مى ‏فرمودند عمران و آبادى قلب با معنویت و توجه به خداست. (1)
align: center

[TD="width: 30%"]
[/TD]
[TD="width: 70%"]
این ها را نگذارید خراب شونددر منزل امام درخت توتى وجود داشت. توت زیادى مى‏آورد كه معمولا به زمین ریخته شده و از بین مى‏رفت .امام مى ‏فرمودند : «اینها را نگذارید خراب بشوند، جمع كنید.» درخت ‏خرمالویى هم بود كه آقا مى‏فرمودند:«از خرمالوهایى كه مى‏چینید به باغبان ها هم بدهید» . (2)باید رعایت كنیدیك بار كه خدمت امام بودیم، از من خواستند پاكت دارویشان را به ایشان بدهم . داخل پاكت، دارویى بود كه باید به پایشان مى‏مالیدند.
[/TD]

بعد از مصرف دارو، امام یك دستمال كاغذى را به چهار تكه تقسیم كردند و با یك قسمت از آن چربى پایشان را پاك كردند و سه قسمت دیگر را داخل پاكت گذاشتند تا براى دفعات بعد بتوانند از آن استفاده كنند .به امام گفتم: اگر برنامه زندگى این گونه است، پس ما همه جهنمى هستیم! چون ما واقعا این رعایت ها را به خصوص در مورد دستمال كاغذى نمى‏كنیم . آقا فرمودند: «شما این طور نباشید، ولى باید رعایت كنید» . (3) هیچ كس مثل امام از دنیا دورى نگرفتبا این كه به طور قطع و یقین خصوصا پس از انقلاب براى هیچ مرجعى سیل وجوهات ، خیرات ، نذورات ، هبه‏ها و هدیه‏هاى شخصى به اندازه امام سرازیر نمى ‏شد اما این كثرت و فراوانى در زندگى امام حتى در امور مربوط به زندگى شخصى و خصوصى ایشان هیچ تفاوت و تغییرى را پدید نیاورد كه باعث ‏شود با مصرف زیادتر و هزینه بیشتر از روال زندگى زاهدانه و على گونه خودشان فاصله بگیرند . در حقیقت، مى ‏توانم بگویم براى هیچ كس مثل امام ، شهرت ، ریاست ، دنیا و متاع آن روى نیاورد وهیچ كس هم مانند امام از این مناصب دورى و فاصله نگرفت . (4)خودشان برمى‏ خاستندامام در مصرف برق، بسیار صرفه جویى مى‏كردند. در اتاق اندرونى كه محل استراحت و مطالعه ایشان بود سه لامپ وجود داشت ، یك لامپ مهتابى ، یك لامپ صد و یك چراغ بسیار كوچك 15 ولت.وقتى امام ، قرآن تلاوت مى‏كردند یا گزارشات مختلف را مطالعه مى نمودند، دو چراغ مهتابى و یك لامپ صد ولت روشن بود ولى وقتى كه مطالعه و تلاوت ایشان قطع مى‏شد امام على رغم كهولت ‏سنى كه داشتند و برخاستن برایشان مشكل بود، خودشان از جاى بر مى‏خاستند، لامپ را خاموش مى‏كردند و فقط از نور مهتابى استفاده مى‏نمودند. آنگاه كه به نماز مى‏ایستادند نیازى به مهتابى هم احساس نمى‏كردند و فقط چراغ كوچك را در حدى كه نور ضعیفى در اتاق باشد روشن نگه مى‏داشتند. (5) همه را به دیگران مى‏دادندلباس هاى امام از یكى دو دست تجاوز نمى‏كرد با این كه پارچه‏ها و لباس هاى دوخته و ندوخته زیادى براى ایشان هدیه مى‏آوردند ولى هر چه براى ایشان سوغات یا هدیه مى‏آوردند همه را به دیگران مى‏دادند. در خوراك نیز خیلى اهل قناعت ‏بودند و اقتصادى زندگى مى‏كردند، در حالى كه همه گونه امكانات براى ایشان فراهم بود. (7) امام حتى كفن از خود نداشتندنكته‏اى كه مى‏تواند براى همه ما بسیار پند آموز باشد، این است كه همان شبى كه مى‏خواستند امام را غسل و كفن كنند، دیدند كه این رهبر عظیم و بزرگمرد عالم اسلام حتى یك كفن نیز از خود ندارد، و این حاكى از نفس مهذب و خصلت هاى پیامبر گونه امام بود. (8) بدهید به كسى كه استفاده كندامام هدایاى عتیقه و نفیسى از قبیل قرآن خطى را كه به ایشان داده مى‏شد مى‏فرمودند بدهید به جایى كه بتوانند حفظ كنند. در یك مورد، قرآن خطى گران بهایى را فرمودند كه به كتابخانه آستان قدس رضوى فرستاده شود. ایشان كتاب هایى را كه از سوى مؤسسه‏هاى انتشاراتى یا از سوى نویسندگان به محضرشان فرستاده مى‏شد جز در موارد انگشت‏ شمار، كه كتاب هاى عرفانى جدید الطبع بود (كه آنها را نزد خودشان نگاه مى‏داشتند) در بقیه موارد، بعد از ملاحظه اجمالى مى‏فرمودند: «ببرید بدهید به كسى كه از آنها استفاده كند» . (9) از غذاى چرب پرهیز مى ‏كردندامام همواره ساده زندگى مى‏كردند، ساده مى‏پوشیدند و ساده مى‏خوردند . از غذاهاى چرب و سنگین پرهیز مى‏كردند. در نجف غذاى مورد علاقه ایشان نان و پنیر و مغز گردو بود. (10)شما دو گناه كردیدروزى من در نوفل لوشاتو به علت ارزانى، دو كیلو پرتقال خریدم و چون هوا خنك بود فكر كردم تا سه چهار روز پرتقال خواهیم داشت. امام با دیدن پرتقال ها فرمودند: «این همه پرتقال براى چیست؟» من براى این كه كار خودم را توجیه كنم عرض كردم: «پرتقال ارزان بود براى چند روز اینقدر خریدم.» ایشان فرمودند: «شما مرتكب دو گناه شدید، یك گناه براى این كه ما نیاز به این همه پرتقال نداشتیم و دیگر این كه شاید امروز در نوفل لوشاتو كسانى باشند كه تا به حال به علت گران بودن پرتقال نتوانسته‏اند آن را تهیه كنند و شاید با ارزان شدن آن مى‏توانستند تهیه كنند، در حالى كه شما این مقدار پرتقال را براى سه چهار روز خریده‏اید، ببرید مقدارى از آن را پس بدهید. » گفتم: « پس دادن آنها ممكن نیست‏ » فرمودند: «باید راهى پیدا كرد.» عرض كردم: «چه كارى از دست من ساخته است .» فرمودند:« پرتقال ها را پوست ‏بكنید و به افرادى بدهید كه تا به حال پرتقال نخورده‏اند » . (11) حاجى خیلى از آب استفاده مى‏كنىیك روز من داشتم به باغچه آب مى‏دادم، امام به من گفتند:«این آب خوردن نباشد.» گفتم: نه آقاجان این آبى است كه از چاه مى‏آید. گفتند:« آب چاهى نباشد كه مردم از آن استفاده مى‏كنند.» گفتم نخیر آقا آب چاهى است كه مخصوص همین جا است و براى درختان همین جا كنده‏اند. روز دیگر آمدند و گفتند: « حاجى خیلى از این آب استفاده مى‏كنى.» من تعجب كردم كه مى‏گویند از آبى كه كسى از آن مصرف نمى‏ كند زیاد استفاده نكنید. بعدا فهمیدم كه آقا در مورد برق كه براى بالا آوردن آب از چاه مصرف مى‏شود ملاحظه مى‏كنند. خیلى مقید بودند كه در هیچ زمینه‏اى اسراف نشود. اگر مى‏دیدند چیز خوراكى در سطل زباله ریخته شده بسیار ناراحت مى‏شدند كه چرا خوراكى را در سطل ریخته‏اند. (12)پى‏نوشت‏ها:1. آیة الله جعفر سبحانى،پا به پاى آفتاب، ج 3- ص 213.2. عیسى جعفرى.3. فریده مصطفوى.4 و5. حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.6. حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان. 7. حجة الاسلام و المسلمین رسولى محلاتى، حوزه، ش 37 و 38 .8. تیمورى، از محافظین بیت امام .9. حجة الاسلام و المسلمین مسعودى خمینى،نور علم،دوره سوم، ش 7.10. سید رحیم میریان.11. زهرا مصطفوى،شاهد بانوان، ش 149.12. زهرا مصطفوى.

[h=1]جلوه های رحمت[/h]بخشی از نامه عرفانی حضرت امام خمینی (ره) به فرزندشان، مرحوم حاج سید احمد خمینی .
پسرم ! آنچه مورد نكوهش، و سرمایه و اساس شقاوت ها و بدبختی ها و هلاكت ها و رأس تمام خطاها و خطیئه ها است، حب دنیا است كه از حب نفس نشأت می گیرد . عالم مـُلك مورد نكوهش نیست بلكه مظهر حق و مقام ربوبیت او است و مهبط ملائكة الله و مسجد و تربیت گاه انبیا و اولیا علیهم سلام الله است و عبادتگاه صلحاء و محل جلوه حق بر قلوب شیفتگان ِ محبوب حقیقی ؛ و حب به آن اگر ناشی ازحب به خدا باشد و به عنوان جلوه او- جلّ و علا- باشد ، مطلوب و موجب كمال است و اگر ناشی از حب به نفس باشد رأس همه خطیئه ها است؛ پس دنیای مذموم در خود تو است، علاقه ها و دلبستگی ها به غیر صاحب دل موجب سقوط است .

[h=1]ناگفته هایی از 15 خرداد[/h]


[/HR] روز های قبل و بعد از قیام 15 خرداد نقاط عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی است از ماجرای دفن پیکرهای نیمه جان تا اعدام طیب حاج رضایی.
[/HR]
پانزدهم خرداد، روز قیام خونین مردم جان برکفی است که به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند تا سلطه طاغوتیان را از کشورشان برچینند.
در خرداد 42، برابر با محرم 1383 ق، امام خمینی در سخنرانی تاریخی خود در مدرسه‌ی فیضیه، با تحلیل اوضاع کشور و سیاست‌های رژیم و با مقایسه‌ی شاه و یزید و افشای ماهیت برنامه‌های اسراییل و بهاییان در ایران و تشویق مردم به مقابله و مقاومت در مقابل سلطه‌ی آمریکا و دفاع از اسلام و روحانیت، در واقع تصور براندازی رژیم را ایجاد و وضعیت جدیدی در فضای سیاسی کشور شکل گرفت.
دفاع از کیان ایران و اسلام که در آن زمان با برنامه صهیونیسم برای تبدیل ایران به اسرائیل دوم پیش می رفت باعث شد تا امام (ره)در سخنرانی خود به وضعیت به وجود آمده توسط رژیم پهلوی واکنش نشان دهند و قیامی در برابر ظلمی به پاخواست که حال در تمام وجوه ازتوان در رفتار دهشتناک رژیم پهلوی با قیام کنندگان 15 خرداد تا ماجرای اعدام طیب حاج رضایی دست بهاییان و صهیونیست ها در آن مشاهده کرد. هشیاری امام (ره)و واکنش به موقع ایشان نسبت به اصلاحات ارضی و بعد ادامه روند دفاع از کیان ایران و اسلام که از زمان رضاخان در حال پایمال شدن بود کار را به قیامی رساند که جرقه ای برای پیشبرد نهضت اسلامی به سمت انقلابی عظیم شد.
ناگفته هایی از این پیش و پس لرزه ها را در زیر می خوانیم:
پیکرهایی که نیمه جان دفن شدند
آن زمان جاده شوسه و خاکی و باریک بود و طول راهپیمایی مردم به حدود ۵ تا ۷ کیلومتر می‌رسید که عده‌ای با چوب دستی و بیل و عده‌ای هم با داس حضور داشتند، چون وقت درو گندم و جو بود. لذا هر کس با هر وسیله‌ای که داشت به جمعیت و قیام می‌پیوست. وقتی خبر این راهپیمایی عظیم به مرکز رسید، حکومت تصمیم به برخورد نمود و قبل از غروب آن روز که این جمعیت به نزدیک باقرآباد می‌رسد، از طرف گاردی‌ها و کماندو‌های رژیم سفاک پهلوی پشت پل باقرآباد که آن موقع حالت تپه‌ ماهور داشت، روبروی مردم جبهه گرفته و اعلام کردند که حق تیراندازی دارند و همه را تهدید کردند. تعداد زیادی از برادران مبارز ما همچون شهید طباطبایی و شهید محمدشاهی جلو رفتند و من شنیدم که این بزرگواران سینه سپر می‌کنند و با کمال شهامت از مرجعیت و روحانیت حمایت می‌کنند و مأمورین رژیم ناجوانمردانه آن‌ها و مردم بی‌سلاح را با تیرهای مستقیم به شهادت می‌رسانند.
هشیاری امام (ره)و واکنش به موقع ایشان نسبت به اصلاحات ارضی و بعد ادامه روند دفاع از کیان ایران و اسلام که از زمان رضاخان در حال پایمال شدن بود کارا را به قیامی رساند که جرقه ای برای پیشبرد نهضت اسلامی به سمت انقلابی عظیم شد

مردم بی سلاح که در کشتزارها و مزارع و چاهها و قنوات در بیابانها متفرق شده بودند، مزدوران شاه عده ی زیادی را با تیربار به شهادت رساندند و عده زیادی هم زخمی شده بودند، به طوری که شهدا و بعضی از زخمیهای این صحنه را با کامیونهای ارتش حمل کردند و در جاده خاوران در کنار مسجد سیدالشهداء فعلی که چندین گودال از قبل آماده کرده بودند میریزند، حتی عده ای نیمه جان بودند که ما در ورامین سراغ داریم آقای آقائی یکی از افراد داخل کامیون بود که در موقع دفن دسته جمعی خود را از جمع کشته شده ها جدا کرده بود. آن حرکت مردمی با راهنمایی و پیشتازی آیت الله محمودی که خود ازپیشگامان نهضت است انجام شد و در مقابل مزدوران شاه سینه سپر کردند.
اعدام طیب حاج رضایی
رژیم شاه پس از کشتار مردم مسلمان در نیمه خرداد 1342 و دستگیری طیف گسترده ای از روحانیون مبارز و انقلابیون پیرو امام خمینی (ره)، به دلیل هراس از قیام مجدد مردمی و تکرار 15 خرداد سعی کرد از هرگونه عملی که موجبات تحریک مردم را فراهم می آورد بپرهیزد و از جمله از اعدام دستگیر شدگان خودداری ورزید ، اما در کمال شگفتی علیرغم همه این دلائل ، تنها افرادی که به جرم حضور در قیام پانزده خرداد ، جلوی جوخه اعدام گذارد ، طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی بودند. کسانی که حتی در کودتای 28 مرداد یار و یاور کودتاچیان و رژیم شاه بودند ولی در قیام پانزده خرداد ، فقط به دلیل اینکه از توهین به امام خمینی (ره) اجتناب کردند و حاضر نشدند نسبت ناروایی را به ایشان دهند ، تیرباران شدند! آیا واقعا علت حقیقی اعدام طیب حاج رضایی و اسماعیل حاج رضایی همین بود؟
حتی شعبان جعفری (شعبان بی مخ) در خاطراتش ( که توسط نشر ثالث در ایران به چاپ رسیده است) از اعدام طیب،اظهار تعجب می کند وآن را به عواملی به جز حضور در قیام 15خرداد نسبت می دهد.شعبان جعفری در بخشی ازخاطراتش به وساطت ارسنجانی نزد شاه اشاره کرده و می گوید که در اثر همین وساطت ، یکی از همدستان طیب به نام حاج علی نوری را یک درجه تخفیف دادند ولی به طیب و حاج اسماعیل رضایی تخفیفی تعلق نگرفت!!
حسین شاه حسینی از فعالان سیاسی دهه های 20 به بعد ایران در مصاحبه ای مفصل با روزنامه جام جم در مهرماه 1381 ، اظهارات قابل تاملی درمورد علل اعدام طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی ایراد کرد. ایشان ضمن اشاره به خدمات اجتماعی درخشان حاج اسماعیل که بعضا با همکاری مرحوم طیب صورت می گرفت، از اقدامات مهم حاج اسماعیل رضایی مبنی بر برگزاری جشن باشکوه نیمه شعبان در اواسط دهه 1330 در خیابان آزادی (آیزنهاور قدیم) روبروی کارخانه پپسی کولا متعلق به بهاییان (به مالکیت ثابت پاسال بهایی) یاد کردند که جنبه چالش با بهاییت داشت و به گمان ایشان ، این امر در دستگیری و اعدام فجیع حاج اسماعیل بی تاثیر نبود.
اصلاحات ارضی در راستای اهداف بهاییان
اگرچه در مورد اصلاحات ارضی و طراحی لوایح ششگانه یا همان انقلاب به اصطلاح سفید شاه و ملت ، اسناد انکار ناپذیری از نشریات خود صهیونیست ها موجود است که به طراحی و اجرای آنها توسط کانون های جهانی صهیونیسم اشاره دارد. اما پوشیده نیست که سیاست «تقسیم اراضی» حکومت پهلوی در نهایت، در دوران طولانی دولت امیرعباس هویدا، بسیاری از اعضای فرقه بهائی و دیگر صهیونیست ها را به بزرگ مالکان ایران بدل ساخت. کار به جایی رسید که محسن پزشکپور، نماینده آخرین دوره مجلس شورای ملّی حکومت پهلوی، در جلسه طرح و بررسی لایحه بودجه سال 1357 گفت: :"...در مسیر اصلاحات ارضی یک فئودالیسم جدید به‌وجود آوردند... زمین را به روستاییان صاحب نسق دادند و بعد با برنامه کشت و صنعت از آن‌ها گرفتند و آن وقت آن زمین‌ها را به‌دست عده معدودی دادند... این زمین‌ها را به‌نام ملّی شدن از هزار نفر گرفتند و به یک نفر (مثل هژبر یزدانی بهایی ) دادند... "

چنین اسنادی از تحرکات بهایی ها در ایران و هشیاری امام (ره)حکایت دارد رژیم پهلوی بازیچه دست صهیونیسم در طول حدود 50 سال حکومت خود خون های بسیاری از مردم ایران را ریخت در اینجا ماجراهایی چون کشتار 15 خرداد و دفن پیکرهای نیمه جان و اعدام طیب حاج رضایی تنها گوشه ای از ظلم ها و ناگفته های دوران ستم شاهی بر مردم ایران است

طبق اسناد موجود در سال 1322 شمسی که مطابق با سده اول بهاییت بود ، در کتاب های بهاییان پیش بینی شده بود که با پایان قرن اول بهاییان ، پیروزی آنان آغاز خواهد شد. لذا محافل بهاییان ، فعالیت و تبلیغات خود را به سرحد امکان رساندند. در یکی از دستورات شوقی افندی ، رهبر بهاییان آمده بود :
"...قبل از انقضای قرن اول تکثیر مراکز و محافل در مدن و قرای در هریک از ایالات ، مهد امرالله است. مساعی فوری و مستمر ، منظم و دلیرانه ضروری . ملاء علی برای تضمین فتح و ظفر مهیا. احیاء فتوحات باهره را به کمال اشتیاق منتظرم..."
به دنبال این دستور از رهبری بهاییان در عکای اسراییل ، محفل بهاییان در ایران در بخشنامه ای به تاریخ چهاردهم تیر 1322 مطابق با سیزدهم شهرالرحمه سال صدم بهاییان به بهاییان اعلام کرد که :
"...برای وصول به سرمنزل مقصود باید در این چند ماه محدود که از آخرین سال قرن اول دوره بهایی باقی مانده ، به همتی بی نظیر و فعالیتی بی مثیل مراحل باقیه را بپیمایند و در این سبیل بی نهایت جدیت و مداومت نمایند تا دستور مطاع مقدس به نحو اکمل و اتم اجرا و تنفیذ گردد..."
چنین اسنادی از تحرکات بهایی ها در ایران و هشیاری امام (ره)حکایت دارد رژیم پهلوی بازیچه دست صهیونیسم در طول حدود 50 سال حکومت خود خون های بسیاری از مردم ایران را ریخت در اینجا ماجراهایی چون کشتار 15 خرداد و دفن پیکرهای نیمه جان و اعدام طیب حاج رضایی تنها گوشه ای از ظلم ها و ناگفته های دوران ستم شاهی بر مردم ایران است.


بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

[/HR] منابع: فارس/ الف

[h=1]20 سال مواضع امام خمینی را بخوانید![/h]


[/HR] مواضع امام خمینی(ره) درمقطع زمانی 40-1320 درمخالفت بارژیم پهلوی دوم رابه عواملی همچون تجربه تاریخی عملكرد فرهنگ ومذهب ستیزانه مدرنیست ها دردوره رضاخان، ماهیت وابسته الگوی مذكور وعوامل نوسازو تصمیم گیران سیاسی دردوران پهلوی وهمچنین عدم توجه به نوسازی سیاسی وتلاش برای تحكیم استبداد درالگوی مذكور و قرائت منحرفانه ای ازنوسازی دراین دوران نسبت داد.
[/HR]
امام خمینی(ره) حكومت شاه راحكومتی تحمیلی (كه ازسوی متفقین به كشورتحمیل شده بود) وغیرقانونی (كه مشروعیت آن نه براساس شرع ونه براساس قانون اساسی بود) می دانست.ایشان به دلیل اینكه احساس می كردساختارسیاسی - اداری كشورهیچ گونه تغییری با دوران رضاخان نكرده است ، همواره از تداوم استبداد رضاخانی وتداوم خط فكری هواداران مكتب مدرنیزاسیون دركشور،كه به نظر وی جاده صاف كن ورود استعمار به كشور و عامل اصلی انهدام هویت ملی ومذهبی كشوربودند، نگران بود. به طوری كه درسال1323، یعنی سه سال بعد ازبه قدرت رسیدن شاه، دركتاب كشف الاسرارنسبت به تداوم حكومت عمال دیكتاتوری رضاخانی هشداردادوخواستارتغییر اساسی درساختارومناسبات سیاسی،اقتصادی وفرهنگی گذشته شد.
وی تصفیه وسیع همه عوامل رژیم گذشته،تغییرقوانین ظالمانه گذشته واصلاح وپاكسازی ابزارها و مجاری فرهنگی دولت واصلاح ارتش راخواستارشد واعلام كردكه:
« باید این كشورهمه چیزش عوض شود تا روی اصلاح به خودش ببیندوگرنه فاتحه آن را باید خواند»(1)
او هم چنین دراولین اعلامیه مبارزاتی خود به تاریخ 15/2/1323، ضمن فراخواندن مسلمانان به قیام برای خدا به جای قیام برای شخص وضمن انتقاد از ترك قیام الله می نویسد:
« قیام برای شخص است كه یك نفر مازندرانی بیسواد را بر یك گروه چندین میلیونی چیره می كندكه نسل آنهارا دستخوش شهوت خودكند...قیام برای نفس است كه چادرعفت را ازسر زنهای عفیف مسلمان برداشت وآلان هم این امرخلاف دین وقانون درمملكت جاری است وكسی برعلیه آن سخن نمی گوید... قیام برای خود است كه مجال به بعضی ازاین وكلای قاچاق داده كه در پارلمان برعلیه دین و روحانیت هرچه می خواهند بگویندوكسی نفس نكشد.»(2)
« باید این كشورهمه چیزش عوض شود تا روی اصلاح به خودش ببیندوگرنه فاتحه آن را باید خواند»

وی درادامه گفتارخودخطاب به علما، روحانیون،دانشمندان،گویندگان و وطن خواهان می افزاید:
«امروز روزی است كه نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته وبرای قیام اصلاحی بهترین روز است...»(3)
وی درخاتمه پیش بینی می كندكه درصورت ترك قیام وتداوم تفرقه بین مسلمانان،روزگارآنها از روزگار رضاخان سخت ترخواهدشد.
این مطالب وسخنان نشان می دهدكه ازهمان ابتدا امام(ره) به دنبال فرصت هایی بود تا با رژیمی كه آن را ادامه رژیم نامشروع وغیرقانونی و وابسته می دانست برخوردكند.
امام(ره) كه خود درآن زمان یكی از استادان حوزه به شمارمی رفت.به منظورتثبیت مرجعیت آیت الله بروجردی دردرسهای ایشان شركت می كرد وآیت الله بروجردی نیزایشان راجزو مشاوران نزدیك خود قرارداد ودرجلسات بحث،درباره مسائل مهم سیاسی ازایشان نظرخواهی می كرد.ایشان همچنین تحت عنوان "هیئت مصلحین " از سوی آیت الله بروجردی مامور سروسامان دادن به حوزه ها شد.
امام دراین سالها هم چنین باآیت الله كاشانی مراوده داشت؛ به طوری كه نزدیكان آیت الله كاشانی اظهارمی دارندكه امام بارهافرزندش مرحوم حاج آقامصطفی رابه نزدایشان می فرستاد و پیامهای شفاهی وكتبی ایشان رامبادله می كرد.

دربهمن ماه 1327شاه ازترورجان سالم به دربرد ودرصددتشكیل مجلس موسسان برآمدكه براساس آن قراربود تغییراتی درمواد قانون اساسی به وجودآید وقدرت واختیارات شاه افزایش یابد.شاه كه با دستگیری وتبعید آیت الله كاشانی ونیزانحلال حزب توده موانع را از سر راه خودبرداشته بود،برای اطلاع ازنظرآیت الله بروجردی درموردتشكیل مجلس موسسان وجلب موافقت یامطمئن شدن ازعدم مخالفت ایشان،وزیركشور(دكترمنوچهراقبال)را ازسوی خودبه دیدارآیت الله بروجردی فرستادتابااو گفت وگوكند.
به نوشته یكی ازمورخان،امام به دعوت آیت الله بروجردی دراین گفتگوشركت كرد و به وزیركشور چنین اظهارداشت:
« مابه شما هرگزاجازه چنین تغییروتبدیل رادرقانون اساسی نمی دهیم؛ زیرا این گونه تغییرافتتاحیه ای جهت دستبرد اساسی به قوانین موضوعه این كشورخواهد شدوبه دولت فرصت خواهددادكه هروقت هرطوركه سیاست ومنافع او اقتضا می كنددرقانون اساسی دست ببرد...»(4)
هرچنددرنهایت آیت الله بروجرودی عدم مخالفت خودراباتشكیل مجلس موسسان به شرط آنكه درامور دیانت تعرضی نكند، اعلام داشت، این موضوع به خوبی حساسیت امام خمینی(ره) رادرمقابل شكل گیری دولت مطلقه ای ازنوع رضاخان نشان می دهد.
امام خمینی(ره)درخلال سالهای نهضت ملی نفت ضمن مكاتبه باآیت الله كاشانی،ازوی می خواهد كه برای جنبه دینی نهضت ،اهمیت بیشتری قایل شود وازاینكه به جای تقویت جنبه مذهبی برجنبه سیاسی تاكید دارد از وی انتقاد می كندواز وی می خواهد كه برای دین كاركند نه اینكه سیاستمدارشود.امام باوجوداین انتقادات معتقد بودكه آقای كاشانی برای اسلام كارمی كردوهدفش پیاده كردن اسلام درایران بود.

هرچنددرنهایت آیت الله بروجرودی عدم مخالفت خودراباتشكیل مجلس موسسان به شرط آنكه درامور دیانت تعرضی نكند، اعلام داشت، این موضوع به خوبی حساسیت امام خمینی(ره) رادرمقابل شكل گیری دولت مطلقه ای ازنوع رضاخان نشان می دهد

امادرمجموع امام به پیروی ازآیت الله بروجردی درخصوص واقعه ملی شدن نفت سكوت كرد.امام هم چنین بعدها ازمصدق انتقاد می كندومی گوید:
« او(دكترمصدق)برای مملكت می خواست خدمت بكندلكن اشتباه هم داشت یكی ازاشتباهاتش این بودكه آن وقتی كه قدرت دستش آمد این(محمدرضاشاه) راخفه اش نكرد كه تمام كندقضیه را.
اشتباه دیگراینكه مجلس را ایشان منحل كرد ویكی یكی وكلارا واداركردكه بروید استعفابدهید.وقتی استعفادادندیك طریق قانونی برای شاه پیدا شدوآنكه بعدازاینكه مجلس نیست،تعیین نخست وزیر با شاه است. شاه تعیین كردنخست وزیر را ،این اشتباهی بودكه ازدكترواقع شدودنبال او،این امررادوباره برگرداندند به ایران،به قول بعضی "محمدرضاشاه" رفت و"رضاشاه " آمد.»(5)
امام درسال 1332 به هنگام تدریس خارج فقه وقتی به بحث تقیه رسید رساله ای مستقل وكم حجم دراین باره تالیف كردكه درآن،ضمن اشاره به معنی اصلی تقیه،كه تاحدودی بامعنای رایج ومصطلح آن درمیان خواص وعوام مغایربود تاكید كردكه تقیه برای حفظ دین است نه محوآن و براین اساس خواستاراجتناب ازتقیه درمقابل اقدامات اسلام ستیزی نظریه پردازان مكتب مدرنیزاسیون شد.

درآذرماه 1338،"لایحه تحدید مالكیت" به منظورفراهم آوردن مقدمات اصلاحات ارضی به مجلس برده شد. این امردرگرماگرم مبارزات انتخاباتی آمریكا به منظوركاهش فشارهای سیاسی آمریكابر ایران مبنی برلزوم اصلاحات سیاسی اقتصادی درایران بود. آیت الله بروجردی طی نامه ای این لایحه راخلاف اسلام وشریعت دانست. شاه درسال 39 طی نامه تندی خطاب به آیت الله بروجردی یادآورشدكه:«مادستورداده ایم قانون اصلاحات ارضی،مثل سایرممالك اسلامی اجراشود.»به دنبال این نامه آیت الله بروجردی به منظورارائه پاسخ مناسب به نامه شاه،ازچندنفرازبزرگان حوزه ازجمله امام خمینی(ره) دعوت كردتادرجلسه مشورتی شركت كنند كه امام دراین جلسه ضمن اعتراض به جمله "مادستورداده ایم" پیشنهاد كردكه شمانیزقاطعانه بنویسید:«این خلاف قانون اساسی است شاه چه حقی دارد بگوید مادستورداده ایم.كشورمشروطه است ومجلس دارد.»(6) حدود یك سال بعدآیت الله بروجردی درگذشت وفصل جدیدی درمبارزات امام خمینی(ره) آغازشد.
یك جمع بندی ازمواضع امام دراین مقطع(1320-1340) نشان می دهد كه امام ازهمان ابتدا با پیش فرض اینكه رژیم پهلوی دوم فاقد مشروعیت قانونی واسلامی می باشد وتداوم رژیم مستبد رضاخانی است همواره نسبت به آن به دیده تردید می نگریست وازتثبیت مجدد دیكتاتوری كه می توانست زمینه فعالیت نظریه پردازان مكتب مدرنیزاسیون رادركشورفراهم آوردو باردیگرفرهنگ وارزشهای اسلامی واستقلال كشور راموردهجوم قراردهد،بیمناك بود.به همین دلیل ضمن تلاش برای آگاهی روحانیون،روشنفكران دینی ومردم واستفاده ازفرصتها برای جلوگیری ازپای گرفتن مجدد"استبداد شبه مدرن" بشدت درمقابل اقدامات شاه،كه به این منظورانجام می شد،موضعگیری می كردكه نمونه آن رامی توان درموضعگیری های اودرقبال اقدامات شاه برای تشكیل مجلس موسسان وتغییرقانون اساسی، برخوردشاه بامخالفین،تلاشهای شاه برای پیاده كردن اصلاحات دیكته شده ازسوی آمریكا،و حمایت های شاه ازصهیونیست هاوبهاییان دركشوردانست،همچنین حمایت غیرمستقیم ازمخالفین شاه ونهضت ملی نفت رانیزدراین جهت می توان ارزیابی كرد.
امام احساس می كردباافزایش قدرت سیاسی شاه وسركوب آزادیهای سیاسی،زمینه اصلی برای جولان تفكرشبه مدرنیستی دركشورفراهم خواهدآمدوبنابراین به شدت درمقابل سقوط اولین سنگرایستادگی می كرد.این تلاش درسالهای بعدازفوت آیت الله بروجردی به شكل منسجم تری خودرا نشان داد.
منابع:
1- روح اله موسوی خمینی،كشف الاسرار،تهران:پیام اسلام،بی تا،صص287-276.
2- امام خمینی،صحیفه نور،ج1،تهران:سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی،صص26-24
3- همان
4- حمید روحانی،بررسی وتحلیلی ازنهضت امام خمینی،ج1،تهران:بی نا،1356،ص102
5- امام خمینی،صحیفه نور،ج3،همان،ص 36.
6- یحیی فوزی تویسركانی،مذهب ومدرنیزاسیون درایران ، تهران: مركزاسناد انقلاب اسلامی،1380.

[h=1]نگاهی به سال آخر حیات ظاهری حضرت امام خمینی
[/h]


[/HR]
سال آخر از زندگی امام خمینی دارای فراز و فرودهای خاصی بود و فرمایشات نابی از ایشان برای ما از این سال به جا مانده است. در اینجا تاملی در گذرانخرداد67 تا خرداد68 می کنیم.

[/HR]
سال آخر زندگی حضرت امام خمینی، دوران امتحانات و ابتلائات مختلفی برای آن مرد خدا بود. حضرت معظم‌له از 14 خرداد 1367 تا 14 خرداد 1368 که روح ملکوتی‌شان تا بهشت پرواز کرد و حیات دنیوی و ظاهری‌شان خاتمه یافت، با حوادث بسیاری که به نظر می‌رسد، از سوی خداوند متعال در نظر گرفته شده بود تا درجات حضرت ایشان، بسیار بالا رود، مواجه شدند. هرچند حضرت امام خمینی قدس‌سره از همان کودکی تا سال 67، بنده خاص خدا بوده و محنت‌های بسیاری را پشت سر گذاشتند اما سال آخر، بسیار برایشان سخت گذشت. حضرت معظم‌له، ابتدا پدرشان را به واسطه شهادت مرحوم سیدمصطفی خمینی به دست عمال رضاخان، از دست دادند؛ سپس هنوز خردسال بودند که مادرشان نیز از دنیا رفت. با شروع نهضت اسلامی، سال 1342، با آن که بز رگ مرجع شیعیان جهان بودند، بازداشت شدند. سال 43 به مدت 14 سال در غربت، تبعید بودند و از کشوری به کشور دیگر فرستاده می‌شدند؛ فرزند بزرگوارشان مرحوم شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی نیز چون پدرشان، این‌بار توسط عمال محمدرضا، شربت شهادت نوشید؛ غم شهادت مظلومانه شهدای 15 خرداد، 19 دی، 29 بهمن، 17 شهریور و... که برای تشکیل حکومت «الله» در ایران، بر خاک افتادند نیز از امتحانات حضرت امام بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ابتدا با شهادت شاگرد و به فرموده خود حضرت امام، پاره تن‌شان، مرحوم علامه شهید آیت‌الله مرتضی مطهری (رض) مواجه شدند و بعد، فقط در یک مورد، هفت‌تیر 60، هفتاد و دو یار صدیق‌شان که در رأس آن‌ها، شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی بود، از امام گرفته بودند؛ شهید رجایی و شهید باهنر از دیگر یاران باوفای حضرت ایشان بودند که امام داغ آن‌ها را نیز دیدند. جنگ تحمیلی و شهادت گل‌هایی که هریک می‌توانستند گوشه‌ای از بار انقلاب را به دوش گیرند و آمار بالای شهدای جنگ که بالغ بر سیصد هزار نفر بودند، و داغ دل پدر و مادر و همسر و فرزندان شهدا،‌از دیگر امتحانات الهی از حضرت امام بود.
جنگ داخلی قومی و مذهبی که توسط استکبار جهانی و صهیونیزم بین‌الملل می‌رفت، ایران را دربر بگیرند از دیگر امتحانات امام بود.
نکته بسیار مهم نامه حضرت امام به منتظری، تاکید بر این نکته است که؛ امام از خداوند متعال می‌خواهند، مرگشان فرا رسید تا دیگر شاهد خیانت‌های دوستان نباشند؛ دعایی که 2 ماه بعد، اجابت شد و روح بلند حضرت امام به سوی خداپر کشید.

اما سال آخر زندگی مبارک حضرت امام، ابتلائات کم‌تر ولی اثرات آن‌ها بسیار وسیع‌تر و دردناک‌تر بود. هم‌چنین اقدامات بسیار مهمی سوای امتحانات، از سوی حضرت معظم‌له انجام شد که نگاهی کوتاه به آن‌‌ها می‌اندازیم.
1- پایان جنگ با نوشیدن جام زهر
اوضاع جبهه‌ها به واسطه عملکرد ضعیف دولت میرحسین موسوی که آن‌ موقع نخست‌وزیر کشور بود واین‌که وی مانند سیدابوالحسن بنی‌صدر، رئیس‌جمهوری مخلوع، جبهه را رها کرده و از آن پشتیبانی نمی‌نمود، سال 67 وخیم بود. نامه‌های مکرر برخی افراد خاص به حضرت امام در این سال درباره وضعیت جنگ، موجب شد، حضرت معظم‌له، برخلاف میل باطنی و تشخیص‌شان، با پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت، آتش‌بس با دیوانه زنجیری‌ای چون صدام، دیکتاتور معدوم عراق را بپذیرند. خود امام امت،‌درباره پذیرش قطعنامه از عبارت بسیار معنادار و پرمفهوم «نوشیدن جام زهر» تعبیر فرمودند که نشان‌دهنده سختی و دشواری گرفتن چنین تصمیمی از سوی حضرت ایشان بوده است.
2- دعوت از سران کمونیسم برای پذیرش اسلام
حضرت امام، سال 67، با فرستادن نامه‌ای خطاب به میخائیل گورباچف، رئیس‌جمهوری وقت شوروی سابق که حامل نامه، آیت‌الله العظمی جوادی آملی بودند، وی و دیگر سران این کشور کمونیستی را به اسلام دعوت فرموده و پیش‌بینی فرمودند، به زودی کمونیسم را در موزه‌های تاریخ می‌بینیم. سران شوروی، ضمن رد پیشنهاد امام، پیش‌بینی ایشان را هم غیرقابل تحقق نامیدند؛ غافل از آن‌که کم‌تر از سه سال بعد، این پیش‌بینی عبد صالح خدا، عملی می‌شود!

3- صدور حکم اعدام سلمان رشدی مرتد
در پی انتشار کتاب موهن و سخیف «آیات شیطانی» که مملو بود از اهانت به قرآن مجید، اسلام و پیامبر اعظم (ص)، امام راحل عظیم‌الشأن، حکم ارتداد و مهدور‌الدم بودن نویسنده و ابله و پلید آن کتاب، سلمان رشدی انگلیسی هندی‌الاصل را صادر فرمودند؛ حکمی که سال‌هاست غرب را هراسناک اجرای آن ساخته و در 23 سالی که از صدور این حکم الهی می‌گذرد، به اعتراف خود نویسنده کثیف آیات شیطانی، وی 2 شب پشت سرهم را در یک جا به سر نبرده و همواره در این 23 سال، آواره بوده است.
4-عزل حسینعلی منتظری از قائم‌مقامی رهبری
اما براستی مهم‌ترین اقدام حضرت امام در سال آخر عمر پربرکت‌شان و مهم‌ترین تصمیم حضرت معظم‌له برای تداوم انقلاب اسلامی، 6 فروردین 1368؛ به فاصله 70 روز تا رحمت عارفانه و ملکوتی‌شان انجام و اتخاذ شد. پس از جنجالی که حسینعلی منتظری بر سر اعدام برادر دامادش، سیدمهدی هاشمی که فردی قاتل و مفسد فی‌الارض بود، به پا کرد، ساده‌لوحی مفرط و مضحکی که داشت و تمام اخبار و اطلاعات محرمانه را به اعضای نهضت آزادی که جاسوسی‌شان برای دشمن بعثی محرز شده بود، می‌داد و بیت وی، تبدیل به خانه امید منافقین تروریست شده بود، و با عنایت به آن‌که به‌رغم شعار ولایت‌پذیری‌اش، به تذکرات حضرت امام برای رفع این مشکلات وقعی نمی‌نهاد، حضرت امام خمینی برای حفظ انقلابی که فقط در یک مورد، سیصد هزار جان عاشق، فدای آن شده‌اند، در نامه‌ای بسیار مهم که درد و رنج نایب امام زمان (عج) از جای جای آن، هویدا بود، منتظری را از قائم‌مقامی رهبری عزل فرمودند.

خود امام امت،‌درباره پذیرش قطعنامه از عبارت بسیار معنادار و پرمفهوم «نوشیدن جام زهر» تعبیر فرمودند که نشان‌دهنده سختی و دشواری گرفتن چنین تصمیمی از سوی حضرت ایشان بوده است.

در این نامه، حضرت امام قدس‌سره‌الشریف، عدم رضایت‌شان از انتخاب منتظری به پست بسیار حساسی مانند رهبری انقلاب پس از خود را از همان زمان که این موضوع مطرح شده بود، اعلام فرمودند و خاطرنشان کردند، می‌دانند بعد از ایشان، منتظری این انقلاب را به نهضت آزادی و منافقین خواهند سپرد. نکته بسیار مهم نامه حضرت امام به منتظری، تاکید بر این نکته است که؛ امام از خداوند متعال می‌خواهند، مرگشان فرا رسید تا دیگر شاهد خیانت‌های دوستان نباشند؛ دعایی که 2 ماه بعد، اجابت شد و روح بلند حضرت امام به سوی خداپر کشید. حوادث پس از رحلت حضرت امام؛ تیزبینی و کیاست الهی معظم‌له را نشان داد زیرا؛ اولا: حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در این 22 سال نشان دادند، شایسته‌ترین فرد برای رهبری نظام اسلامی بوده و هستند و ثانیاً: عملکرد‌های قائم‌مقام سابق رهبری و عاقبت منتظری؛ به ویژه در سال‌های آخر عمرش، درستی و صحت قطعی تصمیم حضرت امام را مبنی بر برکناری این فرد از پست حساس رهبری آینده نظام، نمایان کرد؛ صحبت‌ها، عملکرد‌ها و رفتار‌ها و گفتار‌هایی که فقط موجب شادی دشمنان نظام و رضایت‌شان از این فرد شد؛ تا جایی منتظری به «مرجع بی‌بی‌سی» مبدل نشد!

[h=1]امام رفتنی نیست[/h]


[/HR] در ایام سالروز رحلت خمینی کبیر(ره) در روزهای چهاردهم و پانزدهم خردادماه به میثاقی دوباره با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران می شتابیم. میتاقی با رهبری آزاده که از دنیا نرفته است همانطور که تفکراتش هنوز نفس می کشد.
[/HR] وقتی انسانی از بین انسانهای دیگر به واسطه مرگ از دنیا می رود گاهی تفکر او نیز همراه جسمش خاک می شود و ما او را اینگونه است که مرده می نامیم و به خاطره باز می شناسیمش.
ولیکن رهبر بزرگ انقلاب اسلامی ایران هر روز که از تاریخ وفاتش می گذرد، تفکراتش از ابعادی الهی مورد توجه همه ی انسانهای آزاده عصر حاضر قرار می گیرد و زنده بودن تفکراتی را به ما یادآور می شود که ما را و تاریخ ما را از سلطه ی پادشاهانه که سرتاسر تاریخ را به جنگ و خونریزی برگزار کرد- بیرون کشید و سرنوشت کشور را به دستان پر کفایت ولی فقیه سپرد.
اگر برای مثال بخواهیم یکی از ابعاد بزرگمردی او را به گواهی تاریخ بیان کنیم به این نکته خواهیم رسید که ایشان برای به دست آوردن خواسته اش دست به هرکاری نشدند ، کما آنکه خواسته اش نیز بدست آوردن قدرت نبود که بارها می گفت خدمت به خلق فرصت است و فرصت را باید قدر دانست.
تاریخ معاصر گواهی می دهد حتی یکبار نیز به نظام استبدادی شاه دروغ نبست تا بدست آورد آنچه را که می بایست بدست می آورد. در تب وتاب روزهایی که به سختی در رفت وآمد بودند و در روزگارانی که تبعید را پذیرا شدند و نه درهیچ ایام دیگری از زندگیشان دروغی به نظام سرتاسر استبداد شاه وارد نکرد تا بتواند ذیل این دروغ رژیم شاهنشاهی را تحت فشارش گذارد.
حال آنکه به برکت انقلاب اسلامی ایران که ولی فقیه را همچون سد محکمی در پشت خواسته های برحق یک ملت مستقر ساخت و از آحاد ملت نیزخواسته شد تا پشتیبان ولی فقیه باشند تا به مملکت اسلامی آسیبی نرسد، این تجربه بعد از این سالیانی که از انقلاب می گذرد به بار نشست که شاهدیم ایران عزیز چگونه در راه پیشرفت در جهان می تازد. پیشرفتی که حتی چشمان دشمنان را خیره کرده است، گرچه دستگاه تبلیغاتی اش مآموریتی به جزء سیاه نمایی و دروغ پراکنی ندارد

حال آنکه در عصر حاضر انقلاب اسلامی سالیان سال شاهد آن هست که رسانه ها ودستگاههای تبلیغاتی زورگویان جهان چگونه هر روز وهر لحظه دروغ پراکنی می کنند و شایعه را در بسته ای شکیل و به نیت باور برای عموم مردم رواج می دهند تا به خواسته ها یشان دست یابند. این دروغ بستن های لحظه به لحظه ی به انقلاب اسلامی که از تفکرات خمینی کبیر (ره) ریشه گرفت توسط رسانه های در دست نظام استعمارجهانی به دنبال فتنه و وقت کشی در راه رسیدن به آرمانهای او به هر دری می زنند تا بتواند مردم را از درون به بردگی ببرد و بهره کشی را برای او نهادینه نماید.
خمینی کبیر (ره) می دانست به کجا می رود ومهمتر آنکه با اعتماد به پروردگار جسورانه ندای آزادی و آزادگی سر داد و استقلال مردمان را برای نسلهای آینده به ارمغان آورد و بنیان نظام مقدس جمهوری اسلامی را بنا نهاد تا آنجا، که شاهدیم در عرصه های مختلف ، ایران سر بلند هر روزه در دنیا حرفی نو برای گفتن دارد. کما آنکه انقلاب اسلامی نیز گفتمانی نو بر پایه های الهی برای بشر به ارمغان آورد.

این موضوع بسیار حائز اهمیت است که یک ملت بداند به کجا خواهد رفت. این اتفاق پر از رنج ودرد برای بشر و به گواهی تاریخ همواره برای او روی داده است که سرنوشتش به دست شخصی که وارث قدرتی بوده است افتاده و او نیز جز به بردگی و بهره کشی از ملت خود و جنگ وخونریزی و فتح وکشورگشایی نیاندیشیده است.
حال آنکه به برکت انقلاب اسلامی ایران که ولی فقیه را همچون سد محکمی در پشت خواسته های برحق یک ملت مستقر ساخت و از آحاد ملت نیزخواسته شد تا پشتیبان ولی فقیه باشند تا به مملکت اسلامی آسیبی نرسد، این تجربه بعد از این سالیانی که از انقلاب می گذرد به بار نشست که شاهدیم ایران عزیز چگونه در راه پیشرفت در جهان می تازد. پیشرفتی که حتی چشمان دشمنان را خیره کرده است، گرچه دستگاه تبلیغاتی اش مآموریتی به جزء سیاه نمایی و دروغ پراکنی ندارد.
و صد البته که امروز ما دچار ضعفها و کاستی هایی هستیم و در این مجال قصد آن نبود که تصویری پیشرفته از ایران نشان داده شود، ولیکن تاریخ را باید دانست و از اوضاع و احوال دیگر کشورها نیزخبردار بود که چگونه پای قدرت طلبی و لذت جویی سران خود با هزاران رنج ومشقت ایستاده اند واین ایستادگی تاریخی همراه رنج و درد ومشقت باعث شد تا در عصر حاضر دیگر به ادامه حیات رازی نشوند تا حقشان را بازستانند و شاهد این مدعا جنبشها و تظاهرات منطقه ای وبین المللی مختلفی است که اخبارش را هر روزه می شنویم. ملت ها بر پایه ی اعتراض ایستاده اند و به خانه هایشان بر نمی گردند حتی اگر کشته شوند تا استقلال وآزادی به سفرهایشان برگردد. این درحالی است که اقتصاد جهانی نیز به خاطر آنکه فقط عده ای را پشتیبانی کرد ، سفره های ملتها را خالی گذاشت.

طرح دوستی با دزد ریختن کاری نیست که فکری پیدا شود تا از آن استقبال نماید. یکی از شبه افکنی هایی که در جامعه ی امروز شنیده می شود آن است که با استکباری که حتی با مردمان خودش الهی وانسانی برخورد نمی نماید و همه ی سیاستش بر مبنای یک اصل و آنهم چاپیدن ملتهاست طرح ریزی شده است پای میز همکاری نشست. رهبر عزیز انقلاب اسلامی حضرت آیه الله خامنه ای که متعهد به آرمانهای خمینی کبیر (ره) صبورانه وجسورانه پای انقلاب اسلامی سال 1357 مردم ایستادند ، هیچگاه این ذلت را نپذیرفتند که پای میز مذاکره و همکاری وهمدستی با سیاستمدارانی بنشیند که برای برده کشی و بهره کشی نسلهای آینده نیز برنامه ریخته اند.
به استناد شواهدی محکم که در دسترس همه چه دوست وچه دشمن قرار دارد، این مسئله روشن است که رهبر عزیز انقلاب همچون خمینی کبیر(ره) می داند به کجا در حرکت هستیم و تصویری امید بخش در مقابل ملت شریف ایران می بینند و این تصویر را به استناد فرمایشاتی که در هر فرصتی تبیین کرده اند می توان دید. و دشمن از تصور این تصویر بی مهاوا به تفکرات زنده خمینی کبیر (ره) هنوز می تازد.

  • " وحدت " دراندیشه سیاسی حضرت امام خمینی (ره )


[/HR]
در دوران معاصر ، حضرت امام خمینی ( ره ) یکی از منادیان بزرگ وحدت اسلامی به شمارمی آیند . ایشان نه تنها وحدت را در میان اقشار و فرق اسلامی مطرح می کردند ، بلکه درعرصه های مختلف داخلی و خارجی نیز به " وحدت " نظری عمیق داشتند .امام وحدت را در تمام مراحل زندگی سیاسی ودینی خویش مدنظر داشتند و نه تنها قبل ازپیروزی انقلاب که دشمن مشترک تمام اقشار جامعه را تهدید می کرد به وحدت می اندیشیدند ، بلکه پس ازپیروزی نیز برآن پای می فشردند.

[/HR]
دعوت به وحدت
دعوت به وحدت بارها از زبان امام شنیده شده است ، حضرت امام اقشارمختلف و اجزای دولت و قوای مسلح و ... را به وحدت فرا می خواندند ، واین دعوت خویش را گاهی به آیات قرآنی و مقتضای دین الهی نیز نسبت می دادند ، ایشان می فرمایند :« شما می دانید که چیزی که این نهضت و این انقلاب را به ثمر رساند ایمان بود و مومنین همان طورکه قرآن شریف فرموده است ، برادر یکدیگر بوده وفرقی بین آنها نیست ... شما می دانید که الان کشورما محتاج این است که قوای مسلح با هم باشند ..... در این فکر باشید که با برادری کارها را انجام دهید و این اصل قرآنی را که مومنین با هم برادر هستند بپذیرند و با هم دوست و با یکدیگر محبت داشته باشید وخیر همدیگر را بخواهید .... این رمز موفقیت جامعه است . » (امام خمینی ، صحیفه نور، ج 7 ، ص 40 )
دعوت حضرت امام در رجوع به وحدت در هر زمان متوجه جایی بوده است که اختلاف در آن پاگرفته یا بیم بروز آن می رفته است .
وحدت رمز پیروزی و بقای انقلاب
درتحلیل عوامل اصلی پیروزی سریع الوقوع نهضت اسلامی ، حضرت امام به دورکن اساسی اشاره می کنند : رکن اول ، اسلام ؛ و رکن دوم ، وحدت و همگامی و همصدایی همه اقشارملت .حضرت امام این " وحدت و همدلی " را رمز پیروزی وکلید موفقیت نام نهاد ه اند ، امام هر گاه درشرایط سخت جنگ تحمیلی از مشکلات مختلف نظام و زمینه های امکان آسیب پذیری نظام اسلامی یاد می کردند ؛ هرگز اظهارنگرانی ازحملات نظامی و تحریم های اقتصادی دشمنان خارجی نمی کردند ؛ نگرانی اصلی ایشان از ایجاد شکاف بین صفوف به هم فشرده امت و مسوولان نظام بوده است . ایشان نه تنها وحدت را علت پیروزی ، بلکه غایت آن نیز ذکر می کردند . مفهوم این نکته آن است که وحدت تنها به عنوان یک " تاکتیک " برای کسب پیروزی نیست ، بلکه با وحدت زمینه پیروزی
فراهم می آید و پس از پیروزی باید در استحکام و تعمیق هرچه بیشتر آن تلاش کرد. ایشان می فرمایند :
« بزرگترین آرزوی پس از پیروزی ایجاد وحدت است .» ( همان ، ج 11 ، ص 50 )
مفهوم وحدت
آیا حضرت امام به وحدت ایدئولوژیک می اندیشیدند و از مدیران و افراد جامعه خویش اتحاد برمبنای ایدئولوژی واحد را طلب می کردند یا بر وحدت استراتژیک نظر داشتند . و یا اصولاً به چیزی جز وحدت تاکتیکی نمی اندیشیدند ؟ نظرامام از قبل از پیروزی و تا آخرین روزهای اظهارنظر سیاسی ایشان یکسان بوده یا اینکه با تطور همراه بوده است ؟ازسویی باید گفت حضرت امام دارای مکتب و مرامی بودند که پایه حکومت را برآن گذاردند . علی القاعده حکومت مکتبی ، عقیده ای جز عقیده حاکم را تاب نمی آورد و اصولاً به حقیقتی برتر از عقیده مختار معتقد نیست و کمال مطلوب آن اجرای دین در عرصه های گوناگون جامعه است .
با این همه ، واقع گرایی عقیده دینی و شخص حضرت امام سبب شده بود ایشان خود به قبول اختلافات در نظریات و عقاید سیاسی واز فروعات ایدئولوژی اعتراف داشته باشند . ایشان درکلامی می فرمایند:
« کتب فقهای بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه ها و برداشت ها در زمینه های مختلف نظامی ، فرهنگی و سیاسی ، اقتصادی ، عبادی .... درحکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب ونظام همواره اقتضا می کند که نظرات اجتهادی فقهی درزمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد .» ( همان ، ج 21 ، ص 7- 46)
حضرت امام ، خود ضمن تقسیم اختلافات نظری به دو نوع اختلافات عقیدتی و اصول ، و اختلافات سیاسی و فرعی ، وجود اختلافات نوع دوم را مضر به حال وحدت و همبستگی جامعه ندانسته بلکه آن را موجب رشد و بالندگی اعلام کرده اند و ازآنها هرگز اظهار نگرانی نمی کردند . ایشان در نامه معروف به " تحکیم برادری " ضمن ذکر موضوعات فقهی وسیاسی که قابل بحث و تدقیق نظر و اختلاف نظراست چنین می نویسند :
« .... اختلاف اگر زیربنایی و اصولی باشد ، موجب سستی نظام می شود و این مسئله روشن است که بین افراد و جناح های موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد ، صرفاً سیاسی است ولو اینکه مشکل عقیدتی بدان داده می شود ، چرا که همه دراصول با هم مشترک اند و به همین خاطر است که من آنها را تایید می نمایم . آنها نسبت به اسلام وقرآن و انقلاب وفا دارند و دلشان برای کشور و مردم می سوزد ، و هر کدام برای رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظری دارند که به عقیده خود موجب رستگاری است .» ( همان ، ج 21 ، ص 47 )

گستره وحدت
وحدت ازدیدگاه امام دارای دامنه وسیعی است . بطورکلی وحدت مسلمانان یا مستضعفان در راه اهداف کلی دینی و دستیابی به کمال و رشد مطرح است ، اما این وحدت در زمینه های گوناگونی مطرح می شود ، وحدت نیروهای فرهنگی ودینی کشور پیش از هر چیز دیگر قبل از پیروزی مورد نظر امام بوده است ، ایشان با هوشیاری خاص خویش تا حد امکان دو قشر روحانی و دانشگاهی را به هم نزدیک و آن دو را نیازمند به یکدیگر معرفی کردند ، اشتباهات و لغزشهایی را که از هر گروه سرزده بود به نحو ی لطیف تذکر دادند و در مجموع خود ایشان مورد قبول اکثر افراد در جناح روحانی ودانشگاهی قرارگرفتند . حضرت امام دراین باره می فرمایند : « ما چندین سال است که زحمت کشیدیم ودانشگاه را به ملاها ، به مدارس علوم قدیمه ، به طلاب نزدیک کردیم و همیشه سفارش کردیم که وحدت کلمه باشد تا بتوانید کاری انجام بدهید .» ( همان ، ج4 ، ص 92 )
آن گاه ایشان به تخصص حوزه دانشگاه اشاره و وجود هر دو را برای فردای پیروزی ضروری اعلام میکنند .وحدت این دو قشر از دیدگاه امام بسیار مهم بود . در دیدگاه ایشان ، وحدت این دوقشر موجب زمین خوردن ابرقدرت ها می شود . امام درتحلیلی از نتایج انقلاب اسلامی می فرمایند :
« وحدت قشر روشنفکر و روحانی اگر تنها نتیجه نهضت باشد مناسب است .» ( همان ،ج 5 ، ص22 )
وظیفه شرعی دانستن حفظ وحدت
گرچه دردیدگاه تکلیف گرایی امام اصولاً اقدام سیاسی یک تکلیف شرعی است و لذا خیلی از موارد مشارکت های سیاسی مانند شرکت درانتخابات یا تایید نظام به واسطه گردهم آیی و راهپیمایی و... که عموماً دردیدگاه یک اندیشور سیاسی از" حقوق " مردم است ، ازدیدگاه امام آنان تکلیف و وظیفه مردم نیزهست .البته در مواردی مانند رعایت " وحدت " و همبستگی جامعه تاکیدهای ایشان درعواقب ترک آن قابل توجه است . ایشان ایجاد خلل در وحدت را " گناه کبیره " و " جرم بزرگی " اعلام می کنند ، تعبیراتی که درمخالفت های احکام اولی شرعی کمتر به کار برده می شود .
« ... اگر چنانچه دریک وقتی هم یک همچو مطلبی واقع بشود ، آن هم یک جرم است ، امروز این مسئله ( تضعیف قوای نظام و تفرقه افکنی ) جرم بسیار بزرگی است .» ( همان ، ج 12 ، ص 118)
حضرت امام دردیدار با استانداران درسال های آخرجنگ تحمیلی ، ضمن اشاره به نظرات گوناگون و پراکنده ای که درباره جنگ ابراز می شده است ، این گونه اظهارنظرکرده اند :
« ... باید وحدت داشته باشید تاحفظ بشوید . دسیسه ها برای اختلاف است و شما توجه داشته باشید که یک کلمه اختلاف آمیز از" گناهان بزرگی " است که مشکل است خدای تبارک وتعالی بیامرزد ، چه این کلمه صادر بشود از دشمن های ما ، چه این کلمه صادر بشود ازدوستان ما ، چه از اشخاصی که ادعای قداست می کنند وچه از اشخاصی که این ادعارا ندارند . مایک کلمه اختلاف انگیز دریک همچو موقعی که اسلام درمعرض خطرکفر است . ، این از گناهانی است که به زودی نمی شود ازش گذشت ." ( همان ، ج 20 ، ص 84)
خاتمه
بطورخلاصه، وحدت مطلوب امام ،وحدت کامل درعمل و هماهنگی عملی همه نهادها و افراد نظام ،وحدت اندیشه دراصول کلی اسلام و انقلاب است ، واختلاف در راهکارهای اجرای اصول کلی و در جزئیات دیگر به وحدت مطلوب خللی وارد نمی کند .

[h=1]استقلال سیاسی ازدیدگاه حضرت امام خمینی (ره)[/h]


[/HR] یکی ازمشکلات اساسی کشورهای ضعیف و غیرمقتدر دردوران حاضرمساله عدم استقلال است . بسیاری از این کشورها دراثر سلطه های اقتصادی ، سیاسی ، نظامی وفرهنگی کشورهای استعمارگر ، درحقیقت به استان یا شهری ازکشورسلطه گر تبدیل شده اند . ازاین لحاظ ، مفهوم استقلال و خصوصاً استقلال سیاسی از اهمیت خاصی در روابط کشورها برخوردار است .
[/HR] حضرت امام خمینی با توجه به روحیه عزتمندانه ای که از سرچشمه معارف دینی کسب کرده بودند، نسبت به مساله استقلال خصوصاً استقلال سیاسی حساس بودند.اعتراض امام به لایحه کاپیتولاسیون درسال 1343 که به تبعید ایشان به ترکیه انجامید ، یکی از قله های مقابله با رژیم شاه محسوب می شود.

دومرحله استقلال :
مرحله اول: گاهی استقلال خواهی درباره اقتدارسیاسی یک کشور و تصمیماتی است که درسطح کلان باید گرفته شود. دراین مرحله کشور مستقل کشوری است که جزء به منافع ملی خویش یا مصالح نظام و مکتب خویش نیندیشد وآنچه محورتصمیم گیری است همان منافع و مصالح امت است ولازمه چنین کاری آن است که درتصمیم گیریها ، بیگانه دخالت سرنوشت ساز نداشته باشد.
حضرت امام دراین رابطه می فرمایند :
" ما می گوییم غلام حلقه به گوش دیگران نباشید ... استقلال را حفظ کنید ، تبعیت را دست بردارید ." ( حضرت امام خمینی (ره ) ، صحیفه نور، ج1،ص69)
دراینجا منظور ایشان از استقلال ، عدم تبعیت و دنباله روی دستگاه رهبری جامعه از اهداف و برنامه های تعیین شده توسط بیگانگان است . همچنین ایشان درجواب خبرنگاری که از مشخصات جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب سوال می کند ، یکی از مشخصات ایران پس از پیروزی انقلاب را چنین برمی شمرند:
" رهبری سیاسی ازسلطه بیگانه آزاد می شود " ( همان ، ج3،ص53)
حضرت امام خمینی (ره) نظیر همین معنا را درباره ملت های مسلمان و مستضعفی که تحت سلطه سیاست زورمداران جهانی قرارگرفته اند ودستگاه رهبری سیاسی آنان تحت سیطره و حاکمیت مستکبران است ، با تعابیر مختلف به کار برده اند ، مثلاً می فرمایند :
" ملت ایران ... امید دارد دست اجانب را از جمیع مالک اسلامی کوتاه کند واستقلال را به آنها برگرداند."(همان ،ج1،ص91)
ودرجای دیگری همه مسلمانان و مستضعفان را مخاطب قرارمی دهند وآنان را به رهایی از سلطه جهانخواران و به دست گرفتن سرنوشت خویش فرامی خوانند :
" هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان گیتی بپاخیزید ومقدرات خود را به دست گیرید." (همان،ج15،ص73)
بنابراین استقلال دراین مرحله به معنای رهایی و آزادی ازحیطه حاکمیت و سلطه سیاسی تحمیل شده ازسوی مستکبران برملت های مظلوم است . ملت ایران درانقلاب اسلامی سال 1357 چنین استقلالی را بدست آوردند . لیکن روشن است که این مرحله ای ازاستقلال سیاسی است .
مرحله دوم : گاهی نیز استقلال خواهی به معنای درخواست طرد خودباختگی درسطح دستگاه رهبری است ، بدین معنا که رهبران و کادر موثر در تصمیم گیریها از تحت نفوذ بیگانه خارج باشند و به جای افراد غرب زده وشرق زده یا افراد ترسو که درمقابل بیگانگان استقلال فکری خویش را از دست می دهند ، افراد مستقل و با اراده ، رهبری جامعه ونظام را دردست داشته باشند وجامعه را به سوی آرمان های خویش به پیش ببرند .
" باید ایرانی بسازیم که بدون اتکا به آمریکا و شوروی و انگلستان ، این جهانخواران بین المللی ، استقلال سیاسی ، نظامی ، فرهنگی و اقتصادی خویش را به دست گیرد و روی پای خود بایستد." (همان ، ج8،ص91)

دراین مرحله مردم نوع نظام سیاسی و خطوط اصلی مسیرحرکت اجتماعی خویش را که درقانون اساسی متبلور شده است تعیین می کنند وزمامداران وکارگزاران نظام را برمی گزینند تا به اداره و رهبری جامعه بر اساس برنامه های پذیرفته شده بپردازند . استقلال دراین مرحله بسیارعمیق تر و دشوارتر است ، از این رو امام با تاکید بیشتری به این استقلال سفارش می کند . ایشان می فرمایند:
" باید ایرانی بسازیم که بدون اتکا به آمریکا و شوروی و انگلستان ، این جهانخواران بین المللی ، استقلال سیاسی ، نظامی ، فرهنگی و اقتصادی خویش را به دست گیرد و روی پای خود بایستد." (همان ، ج8،ص91)
نظیراین کلام را ایشان درباره به استقلال رسیدن سایرملل مسلمان نیز می فرماید :
" مبارک آن روزی است که دست اجانب از ممالک ما و از ممالک اسلامی کوتاه شود و مسلمین روی پای خودشان بایستند وامور مملکتشان را خودشان به دست بیاورند ." (همان ، ج10،ص91)
خودباوری : وقتی ملتی خود را شناخت و به قدرت وتوان خویش درابتکار و نوآوری و برآوردن نیازهای خود پی برد و دانست که ازسایر ملت ها کمتر نیست واگر بخواهد می تواند ، نوبت آن می رسد که تمام تلاش و توان خویش را به کار گیرد و با عزمی جزم و اراده های آهنین و همتی عالی و پشتکاری دایمی به فعالیت و تلاش درجهت رفع وابستگی ها وبه دست آوردن استقلال و خودکفایی درهمه زمینه ها قیام کند و در این راه هیچ چیز نمی تواند مانع رسیدن اوبه هدفش باشد .

" باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگی ها زندگی کنند می توانند وقدرتمندان جهان بریک ملت نمی توانند خلاف ایده آنان را تحمیل کنند."( همان ، ج21 ، ص 198 )
بنابراین ، درلابه لای سخنان امام از عزم و اراده و پشتکار در راه رسیدن به هدف – استقلال – پس ازخودباوری ، به عنوان عاملی دیگر یاد می شود ؛ چون لازمه استقلال خودباوری می باشد .
" باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاستبازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسه های شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بین المللی نکشند و با اراده مصمم و فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگی ها قیام کند. " ( همان ، ج21 ، ص 184 ).
آنچه بیان شد ، مربوط به رهایی حاکمیت سیاسی ازسلطه بیگانه وبه دست گرفتن مقتدرات کشورو رهبری جامعه به سوی اهداف خویش بود ، اما استقلال درحوزه وسیع تری نیز قابل طرح است و آن تلاش درجهت رهایی ازسلطه و حاکمیت نامرئی سلطه گران جهانی است ، که این تلاش دردوقلمرو مطرح می شود:
1 – تلاش درجهت بالابردن توان ایستادگی و آمادگی کامل برای مقابله با فشارها درهمه شرایط .
2 – تلاش درجهت کم کردن و از بین بردن سلطه ظالمانه مستکبران و گسترش حاکمیت اسلام .
نتیجه : باتوجه به بیانات گوناگون امام خمینی (ره ) ، به نظر می رسد که عبارت زیر می تواند گویای معنای استقلال در نظر ایشان باشد : رهایی دستگاه اداره کشور از سلطه و نفوذ بیگانگان و به دست گرفتن مقدرات کشور از سوی ملت و اداره آن براساس قوانین اسلام.

[h=1][/h]سخن از پروانه‏هایى است كه گرد شمع وجود امام جمع شدند و از گرمى ولایت و پرتو انوار خورشید درخشان حضرتش بهره‏ها بردند و از یار سفركرده و خاطرات جاودان پیوندش با ساحت مقدس عترت سخن ‏گفتند تا همه نسل ها با پیروى از حضرتش در شمار ارادتمندان‏ اهل‏بیت: جاى گیرند. در این‏بخش به فرازهایى از آن خاطرات اشاره‏ مى‏شود. باشد تا از سیره عملى این اسوه علم و عمل جرعه‏اى ‏برگیریم و مشعلى فرا روى نسل جوان بر افروزیم. ان‏شاءالله.

[h=2]زیارت امام رضا(ع)[/h]آقاى سیدحمید روحانى مى‏گوید:
یكى از علما براى من نقل مى‏كرد كه یك سال تابستان به اتفاق ‏امام و چندتن دیگر از روحانیون به مشهد مشرف شدیم و خانه‏ دربستى گرفتیم. برنامه ما چنین بود كه بعد از ظهرها، پس ازیكى دو ساعت استراحت، از خواب بلند مى‏شدیم و به طور دسته‏جمعى ‏روانه حرم مطهر مى‏شدیم و پس از زیارت و نماز و دعا به خانه‏ مراجعت و در ایوان باصفایى كه در آن خانه بود، مى‏نشستیم و چاى‏مى‏خوردیم. برنامه امام این بود كه با جمع به حرم مى‏آمدند، ولى ‏دعا و زیارتشان را خیلى مختصر مى‏كردند و تنها به منزل‏ برمى‏گشتند؛ و آن ایوان را آب و جارو مى‏كردند، فرش پهن‏مى‏كردند، سماور را روشن مى‏كردند و چاى را آماده مى‏ساختند؛ و وقتى ‏كه ما از حرم باز مى‏گشتیم، براى ما چاى مى‏ریختند.
یك روز من از ایشان سوال كردم كه این چه كاریه، زیارت و دعا را به خاطر آنكه براى رفقا چاى درست كنید مختصر مى‏كنید و باعجله به منزل باز مى‏گردید؟ امام در جواب فرمودند: من ثواب این ‏كار را كمتر از آن زیارت و دعا نمى‏دانم.

[h=2]زیارت قبر حضرت على(ع)[/h]آقاى سید حمید روحانى مى‏نویسد:
امام در آن حدود پانزده سالى كه در نجف مى‏زیستند، جز در موارد استثنایى، هر شب ساعت 3 بعد از نصف شب در كنار قبر حضرت‏على(ع) بودند؛ و حتى وقتى حكومت نظامى اعلام مى‏شد و رفت و آمد در خیابان ها ممنوع بود، به پشت‏بام مى‏رفت و از دور امام خود رازیارت مى‏كرد.

[h=2]زیارت مرقد مطهر امام حسین(ع)[/h]آقاى سید حمید روحانى مى‏نویسد:
«... در اغلب ایام زیارتى در كنار قبر امام حسین(ع) بودند، در دهه عاشورا هر روز زیارت عاشوراى معروفه را با صدمرتبه سلام‏ و صد مرتبه لعن مى‏خواندند.» 2مرحوم آقاى املائى مى‏فرمود:2 روزى‏ در حرم مطهر امام حسین(ع) امام خمینى را دیدم كه در میان‏انبوه زوار گیر كرده و قدمى ‏نمى‏تواند پیش بگذارد. به جلو دویده‏ به كنار زدن مردم و بازكردن راه پرداختم. امام با تعرض و تغیرمرا منع مى‏كردند. ومن بى‏توجه به منع ایشان به كار خود ادامه‏ مى‏دادم. یكباره متوجه شدم كه امام از مسیرى كه من براى ایشان ‏بازكرده‏ام نیامده و تغییر مسیر داده، در لابه لاى جمعیت‏به راه‏ خود ادامه مى‏دهد.

[h=2]انس با حرم مطهر امیر المؤمنین(ع)[/h]آقاى سید حمید روحانى مى‏گوید:
در سحرگاه وحشتزاى آخرین شبى كه امام در نجف بودند، خدمت امام ‏رسیدم كه دستور العملى از ایشان بگیرم.
یك حالت تاثرى به من دست داده بود از اینكه مى‏دیدم ایشان نجف‏ را ترك مى‏كنند؛ و او پس از خدا و حرم مطهر امیرالمومنین(ع) تنها پناهگاه ما بود.
عرض كردم: آقا، نمى‏شود از این سفر صرف ‏نظر كنید؟! شما الان ‏دارید تشریف مى‏برید كویت و آنجا جاى امنى نیست، سوریه جاى‏ امنى نیست، ایران وضعش آنچنان است؛ كجا مى‏خواهید بروید؟! امام ‏فرمودند: «ناگزیر از اینجا باید بروم.» سپس فرمودند: «من‏ در اینجا با حرم مطهر امیرالمومنین مانوس بودم.»

[h=2]زیارت هاى امام(ره)[/h]آقاى محمد على انصارى، یكى از اعضاى دفتر امام خمینى(ره)،مى‏گوید:
علاقه امام به اهل‏بیت‏ علیهم السلام وصف ناشدنى است؛ امام عاشق ‏آنها است. عاشقى كه تا صداى یا حسین بلند مى‏شود، او بى‏اختیاراشك مى‏ریزد. امام با اینكه در برابر مصیبت‏ها صابر است و حتى ‏در برابر مشكلاتى چون شهادت حاج آقا مصطفى اشك نمى‏ریزد اما به‏ مجرد اینكه یك روضه ‏خوان بگوید: «السلام علیك یا اباعبدالله‏»، قطرات اشك از دیدگانش فرو مى‏چكد؛ و این واقعا علاقه كمى‏ نیست؛ و در همان مواقعى كه بسیارى از شبه ‏روشنفكران قبل از انقلاب به‏ عزادارى و سینه‏زنى مى‏تاختند و اگر این فرهنگ رشد پیدا مى‏كرد،آثارى از شعائر اسلام باقى نمى‏ماند و ما را از درون بى‏محتوا مى‏كرد. امام شدیدا به ترویج همان سنت‏هاى دیرینه عزادارى‏ مى‏پرداخت و مردم را به برگزارى هرچه باشكوهتر عزادارى‏هاى ‏اهل‏بیت‏علیهم السلام سفارش مى‏كند.

[h=2]علاقه امام به آقا امام زمان (عج)[/h]آقاى محمدعلى انصارى در این باره مى‏گوید:
یك روز یكى از طلاب در مدرسه رفاه به امام عرض مى‏كند كه: شما چرا در بین صحبت هایتان از امام زمان كمتر اسم مى‏برید؟
امام به محض شنیدن این سخن درجا ایستادند و فرمودند:
چه مى‏گویى؟ مگر شما نمى‏دانید ما آنچه داریم از امام زمان است‏ و آنچه من دارم از امام زمان(عج) است و آنچه از انقلاب داریم ‏از امام زمان است.

[h=2]ذكر صلوات[/h]آقاى محمد حسن رحیمیان مى‏نویسد:
روزهاى ملاقات عمومى در حسینیه جماران، كه مردم از یكى دو ساعت ‏قبل تدریجا جمع مى‏شوند، گاه و بیگاه صداى صلواتشان بلند مى‏شد و طبعا صداى این صلوات ها در داخل به گوش امام مى‏رسید.
یك وقتى متوجه شدیم كه امام با شنیدن صداى صلوات و نام مبارك ‏پیغمبراكرم(ص) آهسته صلوات مى‏فرستند؛ و مدت ها دقت داشتم وهیچ‏گاه ندیدم كه ایشان صداى صلوات را بشنوند و صلوات نفرستند.

[h=2]احترام به عزادارى امام حسین(ع)[/h]آقاى محمد حسن رحیمیان مى‏نویسد:
حضرت امام مدظله در یك مراسم ملاقات در حسینیه جماران به طوراستثنایى به جاى آنكه در جایگاه روى صندلى بنشیند... روى زمین‏نشستند، آن هم روز عاشورا و به احترام عزادارى امام حسین(ع) بود.

[h=2]شركت در دعاى توسل[/h]آقاى محمدحسن رحیمیان در این باره مى‏گوید:
یك روز به مناسبت ‏یكى از وفیات ائمه‏ علیهم السلام چند نفرى، به‏عنوان خواندن دعاى توسل، به اتاق امام رفتیم.
همه رو به قبله نشستند و شروع به دعا كردند. بعد از شروع ، امام وارد شدند و صف نشستند و همراه با همه دعا خواندند.
در اثناى دعاى توسل، یكى از آقایان ذكر مصبیت مختصرى كرد. با آنكه ذاكر روضه ‏خوان ماهر نبود و با حضور امام دستپاچه شده بود و صدایش هم مرتعش و بریده بریده بود، همین كه شروع به روضه‏ كرد با آنكه هنوز مطلب حساسى را بیان نكرده بود، امام چنان به‏ گریه افتادند كه شانه‏هایشان به شدت تكان مى‏خورد و بنده وقتى ‏زیر چشم به سیماى امام نگاه كردم، دانه‏هاى متوالى اشك را كه‏از زیر محاسن معظم ‏له روى زانویشان فرو مى‏افتاد، دیدم.

[h=2]توجه امام به زیارت عاشورا[/h]آقاى سیدعلى‏اكبر محتشمى مى‏گوید:
از جمله حوادثى كه در فرانسه اتفاق افتاد در رابطه با آن حالت ‏خلوص و علاقه و محبتى كه امام به ائمه اطهار داشتند، ما روزها كه مى‏شد كلیه گزارش هاى شب گذشته را كه به وسیله تلفن از ایران ‏رسیده بود، مى‏نوشتیم و احیانا آنهایى كه لازم بود عین صدا را امام بشنوند، جمع‏آورى مى‏كردیم و خدمت امام مى‏رسیدیم و این‏گزارش ها را خدمتشان تقدیم مى‏كردیم و اگر توضیح هم لازم بود، توضیح مى‏دادیم.
اول محرم شده آن روز طبق معمول وقتى گزارش ها را بردیم خدمت ‏امام، دیدیم امام در اتاق قدم مى‏زنند و با تسبیح ذكرى مى‏گویند و مشخص شد كه امام زیارت عاشورا را طبق معمول كه در سال هاى‏ گذشته هر سال در ایام عاشورا صبح مشرف مى‏شدند حرم و زیارت‏ عاشورا را در حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) مى‏خواندند، در پاریس‏هم همان برنامه را ادامه داده بودند و زیارت عاشورا را مى‏خواندند. امام تذكر فرمودند كه از این به بعد در این ساعت ‏گزارش ها را نیاورید كه در این ساعت من مشغول هستم و این ‏برنامه ادامه داشت در ایام عاشورا.

[h=2]دستور امام به روضه‏خوانى در پاریس[/h]آقاى سیدعلى‏اكبر محتشمى در این باره مى‏گوید:
روز تاسوعا من در محوطه قدم مى‏زدم كه آقاى اشراقى آمدند و گفتند: كه امام فرمودند: «كه شما آماده باشید یك ساعت ‏به ظهر من مى‏خواهم بیایم بیرون و باید امروز روضه‏ بخوانى.» من متحیرشدم، چون یك همچون آمادگى نداشتم كه در آن شرایط و محیط روضه ‏بخوانم. عرض كردم كه: خدمت ایشان عرض كنید كه من آمادگى‏ ندارم تا روضه‏اى كه مناسب این شرایط و در جو پاریس و در میان‏ دانشجویان باشد، خدمت امام بخوانم. روضه‏اى كه من مى‏دانم همان ‏روضه‏هایى است كه در مجالس معمولى ایران خوانده مى‏شود. یك‏ همچنین روضه‏اى من مى‏توانم بخوانم. بعد امام پیغام دادند كه ‏بگویید:
« به فلانى كه همان روضه را مى‏خواهم و همان روضه باید اینجا خوانده بشود. » من از این جریان حس كردم كه امام در هرحال آن‏علاقه‏اى كه به ائمه‏ اطهار دارند و به آن محیطى را كه براى آن ‏محیط مبارزه مى‏كنند، احترام مى‏گذارند و همان محیط را مى‏خواهند و همان آداب و رسومى كه از متن اسلام هست و بیش از هزار سال‏ مسلمان ها با آن بودند را مى‏خواهند ولو اینكه در پاریس و درقلب سرزمین غرب باشد. در آن روز جمعیت زیاد بود، خبرنگاران‏فراوانى هم آمده بودند، ساعت ‏یازده امام تشریف آوردند و امام ‏بسیار محزون بود. من خدمت امام نشستم. امام اشاره كردند به من ‏كه روضه‏ بخوان و من شروع كردم روضه ‏خواندن.
براى كسانى‏ كه از سراسر كشورهاى غرب آمده بودند براى دیدن امام ‏بسیار غیرمترقبه بود این منظره، در شرایطى كه امام در مقابلش‏ شاه و آمریكاست و مبارزه مى‏كند، روز تاسوعا بنشیند و براى‏امام حسین(ع) گریه كند.
جمعیت‏ خیلى زیاد بود و خبرنگارها هم این مجلس را ضبط مى‏كردند.
از همان اولى كه شروع كردم به روضه، امام گریه كردند. در وسط روضه بود كه متوجه شدم تمامى جمعیتى كه در آنجا بودند، یكپارچه گریه مى‏كردند و حتى یادم مى‏آید كه شاید در حدود یكربع‏ بعد از اینكه روضه ما تمام شده بود، هنوز عده‏اى گریه مى‏كردند؛ و یكى از برادرهایى كه آنجا بود، برادرمان دكتر فكرى بود. آمد و صورت مرا بوسید و گفت: كه من بیست و پنج‏ سال در فرانسه هستم ‏و از فرهنگم جدا شده بودم، از دینم جدا شده بودم، از مسائل ‏مكتبى و مذهبى جدا شده بودم، از ائمه اطهار هم جدا شده بودم و امروز با این برنامه و روضه كه تو خواندى مرا به همه چیزبرگرداندى، به مذهبم، به مكتبم، به فرهنگم. و تا آن لحظه هم‏ من دیدم چشم هایش اشك‏آلود بود؛ و این روضه‏خوانى، شب عاشورا خوانده شد.

[h=2]توسل به ثامن الحجج(ع)[/h]آقاى سید محمد جواد علم‏الهدى مى‏گوید:
یكى از خاطرات شخصى من با حضرت امام این بود كه آن موقعى كه(در) مجلس شوراى ملى آن عصر به فرمان استعمارگران مطلبى مطرح‏ شد به عنوان «انجمنهاى ایالتى و ولایتى...» و اینكه نام مقدس ‏قرآن و قسم به قرآن كه وظیفه هر نماینده‏اى است كه قسم بخورد و متعهد شود، برداشته شود و به جایش كتاب آسمانى گفته شود؛ و اینكه اسم اسلام از روى این كشور به گونه‏اى برداشته شود به ‏بهانه اینكه بتوانند ملت هاى دیگر هم دراین كشور دست‏اندر كارباشند.
تنها این سه جمله نبود؛ بلكه امام هشدار مى‏داد كه این یك نوع ‏رقیت و استعمار خانمانسوزى است كه همه مقدسات اسلام را لگدكوب ‏مى‏كند. حضرت امام لازم دیدند كه شب ها... استادان حوزه علمیه قم‏ را جمع كنند و در این باره شور و مشورت هایى بشود. ..، به دولت ‏وقت هشدار بدهند و مى‏دادند و اعلامیه‏هایى صادر مى‏شد. من به اذن‏ امام مامور شدم كه بلادى كه در قسمت ‏شرق ایران قرار گرفته(یعنى استان خراسان) را از مشهد مقدس تا زاهدان كه دورترین ‏شهربود، بروم و علماى بلاد را ببینم؛ و براى بعضى از بزرگانشان‏ كه حائزاهمیت ‏خاصى از حیث نفوذ مردمى بودند با قلم مقدسشان‏ نامه نوشتند. شبى كه عازم بودم، خدمت ایشان شرفیاب شدم و امام‏ از اندرون تشریف آوردند بیرون و نامه‏ها را به من لطف كردند واین جمله را فرمودند: «شما قبل از اینكه با هركس ملاقات كنید،اول مشرف بشوید حرم مطهر ثامن الحجج على‏ابن موسى‏الرضا(ع) و از زبان من به آن حضرت بگویید كه آقا! كار بسیار عظیم و مساله‏ خطیرى پیش آمده و ما وظیفه دانستیم قیام كنیم، چنانچه مرضى‏شماست ما را تایید كنید.»

[h=2]گریه بر اهل بیت علیهم السلام[/h]آقاى على دوانى مى‏گوید:
یكى از خاطرات جالبى كه از امام دارم این است كه معظم‏له به ‏قدرى مسلط برخود هستند و خویشتن‏دار مى‏باشند كه شاید حدى نتوان ‏براى آن تصور نمود.
... بارها مى‏دیدم كه در مسجد بالاى سرحضرت معصومه(س) یا خانه ‏بعضى از آقایان علما كه در مجلس روضه نشسته بودند، هرچه واعظیا هركس مى‏گفت، چه شیرین و چه تلخ، چه حزن‏انگیز و چه خنده‏دار،عده‏اى تبسم مى‏كردند یا مى‏خندیدند و جمعى تحت تاثیر مطالب حزن‏انگیز سر تكان مى‏دادند و با صداى بلند گریه مى‏كردند؛ ولى امام‏ همچنان آرام و بى‏تفاوت نشسته و فقط گوش بودند كه واقعا باعث‏ تعجب هر بیننده بود؛ ولى همین كه لحظه ذكر مصیبت اهل‏بیت ‏علیهم‏السلام فرا مى‏رسید، امام دستمال از جیب در مى‏آوردند و آرام و بى‏اختیار مى‏گریستند و اشك مى‏ریختند.
گاهى مى‏دیدم كه دستمال را با دست تا حدود دهان گرفته بودند و به سخنان واعظ یا روضه‏خوان گوش مى‏دادند و در همان حال قطرات ‏درشت و پى‏ درپى اشك از دو سمت صورتشان جارى بود.

[h=2]احترام به مداح اهل بیت‏علیهم السلام[/h]آقاى محمد فاضلى‏اشتهاردى مى‏گوید:
حضرت امام تواضع عجیبى نسبت ‏به طلبه‏هایى كه درس‏خوان بودند، داشتند. طلبه، روضه‏خوان، مداح اهل‏بیت‏ علیهم السلام را كه ‏مى‏دیدند، تمام قد بلند مى‏شدند و موقعى كه مى‏خواستند از پیش‏استاد بروند، از او بدرقه مى‏كردند و بالاخره با اصرار میهمان ‏باز مى‏گشتند.

[h=2]شركت در جشن امام حسن مجتبى(ع)[/h]آقاى سیدحسن طاهرى خرم آبادى مى‏گوید:
ما در شب هاى نیمه ماه رمضان، یك جشنى به عنوان حضرت امام حسن‏مجتبى(ع) در خانه مى‏گرفتیم كه آقایان طلبه‏ها و علما را هم‏دعوت مى‏كردیم و من مقید بودم كه حضرت امام را در این جشن دعوت‏كنیم و ایشان هم اظهار لطفى مى‏كردند و در این جشن شركت‏ مى‏كردند.

[h=2]گریه امام براى على‏اكبر(ع)[/h]آقاى على دوانى مى‏گوید:
آقاى حاج سیدمحمد كوثرى، ذاكر معروف قم، از دوستان صمیمى كه ‏از سال ها قبل در قم روضه‏ خوان خاص امام بود و در سنوات اخیر هم‏ ایام عاشورا در حضور جمع در حسینیه جماران به یاد ایامى كه ‏امام در قم اقامت داشتند و ایشان ذاكر خاص امام بود و ذكرمصیبت وى مطلوب امام بود، نقل مى‏كرد كه پس از شهادت مرحوم حاج‏ آقا مصطفى، فرزند ارشد امام، وارد نجف اشرف شدم. رفقا گفتند:
خوب به موقع آمدى، امام را دریاب كه هرچه ما كردیم در مصبیت‏ حاج آقا مصطفى گریه كنند، از عهده برنیامده‏ایم. مگر تو كارى ‏بكنى.
من خدمت امام رسیدم و عرض كردم: اجازه مى‏دهید ذكر مصیبتى ‏بكنم؟ امام اجازه دادند. هرچه نام حاج آقا مصطفى را بردم تا با آهنگ حزین امام را منقلب كنم كه در عزاى پسراشك بریزد، امام ‏تغییر حال پیدا نكردند و همچنان ساكت و آرام بودند؛ ولى همین‏كه نام حضرت على‏اكبر(ع) را بردم هنگامه شد، امام چنان گریستند كه قابل وصف نیست.


"امام(ره) اگر مطمئن مى‏ شدند طلبه‌‏اى زحمتکش است ‏ خیلى برایش احترام قائل بودند هنگامی‌که در درس "اسفار" امام شرکت مى‏‌کردم مبتلا به حصبه شدم فصل زمستان بود. آن موقع حصبه بیمارى خطرناکى به‏‌شمار مى ‌رفت. منزل ما در گذر جدّا بود. از قضا منزل امام هم در حوالى آن گذر بود. ایشان‏ پس از آنکه از بیمارى من اطلاع پیدا کردند، هر صبح و شب به عیادت من مى‌‏آمدند."
به گزارش باشگاه خبرنگاران، مرحوم "آیت‌الله سید عزالدین زنجانی" با نقل خاطره‌ای از امام خمینی (ره) بیان کرده است که حضرت امام(ره) اگر مطمئن مى‏ شدند طلبه‌‏اى زحمتکش است و درس مى‏‌خواند،‏ خیلى برایش احترام قائل بودند. یادم نمى‏‌رود هنگامی‌که در درس "اسفار" امام شرکت مى‏‌کردم (در آن زمان اسفار تقریباً غیرمرسوم و در حکم قاچاق بود) مبتلا به حصبه شدم. فصل زمستان بود. آن موقع حصبه بیمارى خطرناکى به‏‌شمار مى ‌رفت. منزل ما در گذر جدّا بود. از قضا منزل امام هم در حوالى آن گذر بود. ایشان‏ پس از آنکه از بیمارى من اطلاع پیدا کردند، هر صبح و شب به عیادت من مى‌‏آمدند.

آیت‌الله زنجانی ادامه می‌دهد:یادم هست یک شب که ایشان به عیادت من آمده بودند، پزشکى قبل از ‏ایشان آمده بود و داروى اشتباهى داده بود و حال من بسیار بد بود. حضرت امام در آن زمستان سرد، پیاده به دنبال طبیبى که به‏ طرز قدیم معالجه مى‏‌کرد رفتند و او را آوردند. پس از بهبود نسبى حال من، منزل را ترک فرمودند. آنگاه وسایل انتقال مرا‏به بیمارستان فراهم ساختند. اینها فراموش ‏شدنى نیست. به جد اطهرم سوگند، آن مقدار که حضرت امام(س) در مدت بیمارى به من مهربانى کردند و از من مراقبت فرمودند، اگر پدرم در قم بود، این مقدار از من مراقبت نمى‌کرد. این تنها به لحاظ این ‏بود که من طلبه‌اى بودم غریب و در قم درس مى‏‌خواندم.

آیت‌الله زنجانی با اشاره به روحیۀ شاگردپرورى و غریب ‏نوازى امام می‌افزاید:این روحیه موجب شده بود که ایشان از من مراقبت کنند. دیگران هم بودند که‏ من در درسشان شرکت مى‏‌کردم، اما یک مرتبه هم به عیادت من نیامدند. حتى یک‏نفر را نفرستادند که ببینند چرا در درس شرکت نمى‏‌کنم. ظاهراً آن موقع امام‏ مشهور به استاد فقه و اصول و نیز صاحب مرجعیت نبودند. فقط "اسفار" درس مى‏‌دادند و احتمال آن هم نمى‌‏رفت که العیاذباللّه‏ ایشان بخواهند مرا پرورش دهند‏ که بعداً مروج رسالۀ ایشان باشم. خدا مى‏ داند که ایشان فوق این حرفها بودند.

انتهای پیام/

بسم الله الرحمن الرحیم

"من به همه ملت، به همه قوای انتظامی، اطمینان می دهم که امر دولت اسلامی، اگر با نظارت فقيه و ولايت فقيه باشد، آسيبي بر این مملکت نخواهد وارد شد." امام خمینی (ره)


سالروز رحلت جانسوز رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) تسلیت باد

یازهرا(س)

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

وقتی تو رفتی، بال های غمزده پرندگان
جمارانی توان پریدن نداشت.

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
وقتی تو رفتی، دل های همه کودکان ایرانی گریه کردند.
وقتی تو رفتی، اشک در چشم های همه مردم
ایران حلقه بست، ای امام خوبم!



[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]دلم گرفته، دلم هر روز سراع تو را می گیرد.
می خواهم باز هم با دستان مهربانت نوازشم کنی.
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
می خواهم حرف های خوبت را یک بار دیگر بشنویم.
حالا که از میان ما رفته ای، قاب عکست را
در آغوش می گیرم و با تو حرف می زنم.



[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]حالا دیگر نیستی که ببینی چه قدر دلم برای تو تنگ است.
هر روز به یاد تو از چشم هایم باران می بارد.
[=Microsoft Sans Serif]

[=microsoft sans serif]امام خوبم! تصویر تو را در قلبم نقاشی کرده ام و
همیشه عکس تو را می بوسم.
هنوز جماران بوی تو را می دهد.

[=microsoft sans serif]حبیب مقیمی