جمع بندی با توجه به بحث وحی، مقام نبوت بالاتر است یا مقام امامت؟

تب‌های اولیه

53 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با توجه به بحث وحی، مقام نبوت بالاتر است یا مقام امامت؟

با سلام و تبریک عید نیمه شعبان

مدت ها پیش در تاپیک

مقام امامت نزد خدا بالاتر است یا نبوت؟

به بحث در مورد بالاتر بودن امامت و نبوت پرداختیم.
اینکه چقدر قانع شدم مهم نیست اینکه چقدر بتوانم سایرین را قانع کنم مهم است.

[SPOILER]در اطراف ما گاه پیش میاید به بحث با سلفی ها برخورد میکنیم.[/SPOILER]

حرفی که انها میزنند و من الان میزنم این است
چطور بگویم مقام امامت بالاتر از مقام نبوت است در حالی که انبیا از راه وحی با خدا در ارتباط بودند و ایمه نبودند؟؟؟

[SPOILER]یکی از موارد ریشه ای اختلاف بین شیعه و سنی همین بحث بالاتر بودن و نبودن مقام امامت بر نبوت است.[/SPOILER]
سلفی های امروز و برخی سنی های تندرو همین موضوع را دلیلی بر خارج بودن ما از دین میدانند.
و انها میگویند شیعه با اطلاق بالاتر بودن امامت بر نبوت در واقع میخواهد بگوید ایمه از حضرت محمد هم بالاتر است .

سوال را تکرار میکنم چطور با اینکه وحی خیلی ارتباط مهمی به حساب میاید بعد از پیامبر بر انسان ها قطع شد بگویم امامت از نبوت بالاتر است؟؟؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد مشکور

پابوس زوار اربعین;685075 نوشت:
با سلام و تبریک عید نیمه شعبان

مدت ها پیش در تاپیک

مقام امامت نزد خدا بالاتر است یا نبوت؟

به بحث در مورد بالاتر بودن امامت و نبوت پرداختیم.
اینکه چقدر قانع شدم مهم نیست اینکه چقدر بتوانم سایرین را قانع کنم مهم است.

حرفی که انها میزنند و من الان میزنم این است
چطور بگویم مقام امامت بالاتر از مقام نبوت است در حالی که انبیا از راه وحی با خدا در ارتباط بودند و ایمه نبودند؟؟؟

سلفی های امروز و برخی سنی های تندرو همین موضوع را دلیلی بر خارج بودن ما از دین میدانند.
و انها میگویند شیعه با اطلاق بالاتر بودن امامت بر نبوت در واقع میخواهد بگوید ایمه از حضرت محمد هم بالاتر است .

سوال را تکرار میکنم چطور با اینکه وحی خیلی ارتباط مهمی به حساب میاید بعد از پیامبر بر انسان ها قطع شد بگویم امامت از نبوت بالاتر است؟؟؟


با سلام و تشکر:Gol: از بابت ایجاد تایپیکی مستقل در این موضوع که مورد سؤال بسیاری است و می طلبید بصورت تخصصی این موضوع از همه جهات مورد واکاوی قرار گیرد.

برای شروع بحث، اثبات برتری مقام امامت از نبوت را می توان در دلایل زیر جستجو کرد:

1- اعطا کردن مقامی برتر به حضرت ابراهیم علیه السلام: مفسرین زیادی از جمله: علامه طباطبایى، شیخ طوسى، طبرسى ؛بر اساس آیه 124 سوره بقره: «انى جاعلک للناس اماما» به برتر بودن مقام امامت از مقام نبوت حکم کرده‏ اند. زیرا از نظر اینها به لحاظ تاریخى، مقام امامت آن وقت به حضرت ابراهیم اعطا گردید که ایشان در آن زمان مقام نبوت را داشتند. این مطلب به ویژه با توجه به لحن آیه که امامت را مبتنى بر امتحانات و آزمایشات سخت در دوران نبوت و رسالت حضرت ابراهیم مبتنى کرده است به خوبى فهمیده مى‏ شود. و اینکه آیه در مقام اعطاى نشان و درجه عالى‏ ترى است که با درجات پیشین تفاوت ماهوى و حقیقى را داراست. و اگر جز این باشد شائبه ی لغو و بیهودگی در حکم تازه لازم مى‏ آید. بنابر این بطور قطع و یقین، مقام امامت مقامى است که در رتبه بالاترى از مقام نبوت و رسالت قرار گرفته است.

2ـ از نظر تأثیر باطنى و نفوذ روحانى: برخى، از جمله علامه طباطبایى(ره)، نبى را؛ تنها داراى هدایت تشریعى و به اصطلاح ارائه کننده طریق می دانند؛ ولی برای امام ؛ افزون بر آن، دارا بودن هدایت تکوینى را هم قائلند. یعنى امام از نظر تأثیر باطنى و نفوذ روحانى که اثر وجودیش در قلب انسان مى‏ تابد او را هدایت مى‏ کند. و لذا مقام امامت یکنوع ولایت بر اعمال مردم است از نظر باطن، که توأم با هدایت مى‏ باشد. (ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 372 تا ص 382)

3- رهبری معنوی: برخى هم چون استاد مطهرى(ره) گفته‏ اند: فرق نبوت و امامت در این است که نبوت,راهنمایى، ابلاغ و اِخبار است. ولى امامت، رهبرى یعنى علاوه بر رهبرى اجتماعى، رهبرى معنوى به سوى خدا هم هست. (مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، ج 3،ص 318)

4ـ پیشوایی: برخى دیگر مانند استاد سبحانى معتقدند: نبى تنها مأمور به ابلاغ رسالت و دادن نویدها و بیم‏ها به مردم است اما امام علاوه بر آن، پیشوایى است که شخصاً داراى سِمَت امر و نهى و تکلیف و دستورات است. و وظیفه دارد جامعه بشرى را با مدیریت صحیح به حد کمال رساند. بعبارتی امام وظیفه ی ایصال الی المطلوب دارد. (سبحانى، جعفر، منشور جاوید، انتشارات توحید، ج 5، ص 252)

البته باید به این نکته توجه داشت چنانکه مخالفان تشیع به نحو شبهه آن را مطرح کرده و می خواهند در مسئله برتری مقام امامت نسبت به نبوت شائبه ایجاد کنند. اینکه برخی از پیامبران، مانند پیامبر اسلام(ص) علاوه بر نبوت و رسالت مقام امامت و رهبری عملی جامعه دینی را نیز بر عهده داشته اند. از این رو برتری مقام امامت به معنای برتری امامان(ع) بر آن حضرت(ص) نیست.

اما در اثبات مقام ائمه علیهم السلام از باقی پیغمبران توجه به نکات زیر راهگشاست: از راه «دلیل نقلى» پاسخ این مطلب روشن می شود.

این گونه ادله نیز چند دسته‏ اند: روایات خاص و صریح, روایات صریح و عام, و روایات غیرصریح.

الف) دسته اول؛ روایات خاص و صریح: روایاتى است که به صراحت بر فضیلت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر شخص حضرت ابراهیم (ع) دلالت دارد. مانند احتجاج خود آنحضرت. چنان که در احتجاج طبرسى آمده است که از آن حضرت پیرامون این مسأله سوال شد و فرمودند: «من از ابراهیم (ع) برتر مى‏ باشم. زیرا وقتى خداوند از قیامت و برانگیخته شدن مردگان باوى سخن گفت, از خداوند درخواست نمود که چگونگى آن را به وى بنمایاند. خطاب آمد:«أو لَم تُؤمن؟» جواب داد: «لیطمئن قلبى». ولى من در مرتبه‏ اى از یقین هستم که: (لو کشف الغطأ ما ازددت یقینا) اگر همه پرده‏ هاى غیب کنار رود اندکى بر یقینم افزوده نگردد. زیرا آن را اندک کاستى نیست تا بدین وسیله جبران گردد.»

ب) دسته دوم؛ روایات صریح و عام: روایات عام, آنهایند که فضیلت امیرالمؤمنین و ائمه (علیهم السلام) بعد از ایشان, بر دیگر انبیا را به طور عام و مطلق؛ دلالت دارند,. از جمله:

1- در بحارالأنوار ج : 26 ص : 336 ؛عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): « مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّی وَ لَا أَکْرَمَ عَلَیْهِ مِنِّی؛ قَالَ عَلِیٌّ( ع): فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَوْ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ( ص):یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِیَاءَهُ الْمُرْسَلِینَ عَلَى مَلَائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ فَضَّلَنِی عَلَى جَمِیعِ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِی لَکَ یَا عَلِیُّ وَ لِلْأَئِمَّهِ مِنْ بَعْدِکَ وَ إِنَّ الْمَلَائِکَهَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّینَا...» «....و خداوند مرا بر جمیع انبیاء و مرسلین برتری داد ومرتبه فضیلت بعد از من؛ از آن تو و ائمه بعد از تو است...»

2- بحارالأنوار ج : 26 ص : 336عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ( ع) قَالَ: « إِنَّ اللَّهَ فَضَّلَ أُولِی الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ بِالْعِلْمِ عَلَى الْأَنْبِیَاءِ وَ وَرَّثَنَا عِلْمَهُمْ وَ فَضَّلَنَا عَلَیْهِمْ فِی فَضْلِهِم...» ؛ «...خداوند رسولان اولی العزم را بر سایر انبیاء برتری داد ,وما علم ایشان را به ارث بردیم وفضل ما را بر ایشان برتری داد...»

ج) دسته سوم؛ روایات غیرصریح: روایاتى است که لفظاً و صراحتاً فضیلت بر برترى حکم نمى‏ رانند. بلکه برترى پنج تن آل عبا؛ از دیگر مخلوقات, از آنها استنباط و کشف مى‏ شود. از جمله:

1- احادیثى که نشان مى‏ دهد حضرت آدم (ع) نور پنج تن را در عرش الهى مشاهده کرد.

2- احادیثى که پیرامون توسل‏ انبیاى گذشته به اهل بیت(ع) وجود دارد.

3- حدیث قدسى مرسله‏ اى که در آن خداوند به پیامبر (ص) فرموده است: «اگر تو نبودى جهان را نمى‏ آفریدم و اگر على نبود تو را نمى‏ آفریدم و اگر فاطمه نبود هیچ یک را».

منبع: برگرفته از پرسمان، با کمی تغییر.

موفق باشید ...:Gol:

پابوس زوار اربعین;685075 نوشت:
حرفی که انها میزنند و من الان میزنم این است
چطور بگویم مقام امامت بالاتر از مقام نبوت است در حالی که انبیا از راه وحی با خدا در ارتباط بودند و ایمه نبودند؟؟؟

سلام مجدد:Gol:

در پست بعدی بطور خاص به بررسی این سؤال خواهیم پرداخت. دوستان و کاربران عزیز هم مشارکت کنند تا ان شاء الله بحث علمی خوبی دنبال شود. تشکر:Gol:

[=arial]روایت کافی شریف مقام امامت بلاترین است که نبی مکرم صلی الله علیه واله وسلم علاوه بر نبوت داشت
فرمود ابراهیم علیه السلام اول عبد بود بود نبی یعد رسول بهد خلت ودر اخر امامت لذا چون بسیار عالی دید عرض کرد ومن دریتی
وروایت دیگر فرمود سه مرتبه فرمود که امامت بالاتره
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

مشکور;688433 نوشت:

با سلام و تشکر:Gol: از بابت ایجاد تایپیکی مستقل در این موضوع که مورد سؤال بسیاری است و می طلبید بصورت تخصصی این موضوع از همه جهات مورد واکاوی قرار گیرد.

این گونه ادله نیز چند دسته‏ اند: روایات خاص و صریح, روایات صریح و عام, و روایات غیرصریح.

منبع: برگرفته از پرسمان، با کمی تغییر.

موفق باشید ...:Gol:

علیکم السلام :Black (9):و رحمه الله

رییس در این عنوان خیلی باید دقت به خرج بدهید
یکی مثل من قرار با سلفی یا یک روز یهودی یا یک روز مسیحی بحث کند

انها که از بیخ احادیث مارا قبول ندارند.
با توجه به جنگ های روز هم مسیحیان خود به خود از ما متنفرند
حالا فکر کنید یک فتنه گر بهشون بگه شیعیان امامانشان را از پیامبر شما بالاتر میدانند
دیگه حالا بیا درستش کن
بمن یاد بدهید با مسیحی در این بحث چه باید بگویم
در مرحله بعد یاد بدهید به یهودی چه بگویم
در مرحله بعد با سنی
دست اخر هم با خوارج دین زمان سلفی ها[/]

پابوس زوار اربعین;688714 نوشت:
علیکم السلام و رحمه الله

رییس در این عنوان خیلی باید دقت به خرج بدهید
یکی مثل من قرار با سلفی یا یک روز یهودی یا یک روز مسیحی بحث کند


سلام و ادب:Gol:

بعون الله تعالی سعی خواهیم کرد دقت بیشتری بخرج دهیم. قبل از اینکه بخواهید با چنین افرادی بحث کنید لازم است با مقدمات مباحثه و مناظره با این قبیل افراد آشنا شوید بدون این آگاهی حتی الامکان از ورود در اینگونه مباحث بشدت پرهیز کنید. و این امر را به اهلش واگذار کنید.

پابوس زوار اربعین;688714 نوشت:
انها که از بیخ احادیث مارا قبول ندارند.
با توجه به جنگ های روز هم مسیحیان خود به خود از ما متنفرند
حالا فکر کنید یک فتنه گر بهشون بگه شیعیان امامانشان را از پیامبر شما بالاتر میدانند
دیگه حالا بیا درستش کن

لازم نیست زیاد نگران باشید، همچنین نیازی نیست کسی فتنه گری کند بلکه این معنا توسط مستشرقان غربی مورد اشاره قرار گرفته و در کتابهای ایشان در نقد دیدگاه های تشیع بیان گردیده است. این مسأله در مقایسه با دیگر اعتقادات ما در باره اهل کتاب چندان حاد نیست! وقتی مسلمانان و علمای مکتب امامیه معتقدند که تورات و انجیل کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان تحریف شده و آموزه های کفرآلود و شرک آلودی در آن منابع وجود دارد و یا نسبتهایی که صریحاً در قرآن به ناسپاسی قوم یهود و قتل انبیاء الهی و رفتارهای زشت علمای یهود و مسیحی نسبت داده شده و موارد بسیار دیگر، این اعتقاد شیعه مبنی بر (برتری امامان معصوم بر انبیاء الهی) چندان حساسیت زا نیست.

پابوس زوار اربعین;688714 نوشت:
بمن یاد بدهید با مسیحی در این بحث چه باید بگویم
در مرحله بعد یاد بدهید به یهودی چه بگویم

از آنجاییکه این مسأله، از طرفی به مباحث امامت عامه و از جهتی به امامت خاصه مربوط می شود، اثبات بخشی که به مباحث امامت خاصه مربوط می شود را مستقیماً نمی توان از دلیل عقلی بهره گرفت تنها استناد به آیات و روایات و نقلهای تاریخی راهگشاست. تنها بخشی که به امامت عامه مربوط می شود را می توان از دلایل عقلی بهره جست که آن هم منوط به قبول اصل نبوت و امامت مورد نظر اسلام است. بدیهی است پیروان یهودی و مسیحی دین اسلام، نبوت نبی خاتم، اصل امامت و امامان معصوم (ع) را قبول ندارند تا چه برسد به اینکه برتری مقام امامت بر نبوت را بپذیرند. فلذا لازمه بحث در این مقوله در گام اول پذیرش اسلام بعنوان دین الهی و شریعت خاتم است، سپس قبول پیامبری نبی خاتم (ص)، در گام بعدی مسأله امامت در مکتب و در پایان اثبات مسأله مورد بحث است.

از این رو، تا این مراحل و مقدمات سپری نشود هیچ راهی برای قبولاندن این حقیقت به پیروان یهودی و مسیحی نیست. مگر آنکه با تأمل و تدبر بشود مصادیقی تجربی و عینی برون دینی را احصاء کنیم که در فضایی منطقی مورد پذیرش ایشان قرار گیرد.


پابوس زوار اربعین;688714 نوشت:
در مرحله بعد با سنی
دست اخر هم با خوارج دین زمان سلفی ها

در این جهت، ان شاء الله با مشارکت شما و دیگر دوستان فرهیخته سعی و تلاش خود را بکار خواهیم بست.

موفق باشید ...:Gol:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

مشکور;688437 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

در پست بعدی بطور خاص به بررسی این سؤال خواهیم پرداخت. دوستان و کاربران عزیز هم مشارکت کنند تا ان شاء الله بحث علمی خوبی دنبال شود. تشکر:Gol:


سلفی ها جلوجلو رفتند به یهودی ها و مسیحی ها با فتنه گری گفتند که شیعیان میگویند امامشان از پیامبر شما بالاتر است.
حتی یک بار در یک فایل صوتی که سنی ها نسبت به شیعه پر کرده بودند اذعان به این نکته داشتند و دلیلی بر کافریت ما میدانستند که امام را بالاتر حضرت محمد میدانیم(دقت کنید یعنی نمیگفتند مقام امامت بالاتر از مقام نبوت است)
یا در همین انجمن در جایی دیدم که رییس عزیزی گفته بود
امام حسین از همه بالاتر است
بعد حضرت علی و حضرت محمد
بعد حضرت حجه
بعد سایر ایمه و پیامبران

..............
خیلی نیاز است که چنین بحثی خوب باز شود و خوب بسته شود.[/]

پابوس زوار اربعین;689086 نوشت:
سلفی ها جلوجلو رفتند به یهودی ها و مسیحی ها با فتنه گری گفتند که شیعیان میگویند امامشان از پیامبر شما بالاتر است.

سلام و ادب:Gol:

قبل از فتنه گری سلفی ها این مسأله در منابع اعتقادی اسلام عموماً و منابع شیعی خصوصاً به وفور بیان شده و چنانکه گفتیم حتی فراتر از این مسأله تحریف تورات و انجیل، نسخ شرایع پیشین (یهود و مسیحیت) و فراوانی انحرافات کفرآلود و شرک آلود اعتقادی بسیاری نظیر اعتقاد به تثلیث (خدای پدر و پسر و روح القدس)، آب مقدس، دروغ بودن به صلیب کشیده شدن مسیح(ع)، گناه ذاتی آدم و نجات بخشی مسیح، عشای ربانی، کشتی گرفتن یعقوب با خدا و گرفتن برکت برای بنی اسرائیل، تحریف و تناقضات مربوط به آفرینش، بی توجهی به معاد در تورات و ده ها انحراف و تحریف دیگر همه و همه در منابع اسلامی و منابع اعتقادی مذهب تشیع مورد اشاره قرار گرفته است.

فلذا سلفی ها از این فتنه گری طرفی نخواهند بست زیاد نگران نباشید ...

پابوس زوار اربعین;689086 نوشت:
حتی یک بار در یک فایل صوتی که سنی ها نسبت به شیعه پر کرده بودند اذعان به این نکته داشتند و دلیلی بر کافریت ما میدانستند که امام را بالاتر حضرت محمد میدانیم(دقت کنید یعنی نمیگفتند مقام امامت بالاتر از مقام نبوت است)
یا در همین انجمن در جایی دیدم که رییس عزیزی گفته بود
امام حسین از همه بالاتر است
بعد حضرت علی و حضرت محمد
بعد حضرت حجه
بعد سایر ایمه و پیامبران

این نسبت، دروغی بیش نیست و ما در پست قبلی بیان کردیم که امامان معصوم (ع) مقامشان از دیگر انبیاء الهی(بجز نبی مکرم اسلام) بالاتر است.

ضمن آنکه مسأله برتری امامت بر نبوت اختلافی است، زیرا از آنجاییکه برخی انبیای الهی (پیامبران اولواالعزم) هم دارای مقام نبوت، هم رسالت و هم امامت بوده اند فلذا برتری مقام امامان معصوم (ع) بر انبیای الهی ثابت است به استثنای پیامبرانی که در کنار نبوت و رسالت واجد مقام امامت هم بوده اند. البته برتری مقام حضرت علی (ع) باستنادات روایات صحیح، بر همه انبیاء الهی بجز نبی مکرم اسلام عمومیت دارد.

هر دیدگاه دیگری که احدی از امامان معصوم (ع) را بالاتر از حضرت رسول (ص) بداند مصداق غلو بوده و بر اساس نصوص دینی مردود و باطل است. چنانکه برخی غالیان مقام حضرت علی (ع) را بالاتر از پیامبر می دانستند و العیاذ بالله برای آن حضرت شأن خدائی قائل بودند.

موفق باشید ...:Gol:

پابوس زوار اربعین;685075 نوشت:
با سلام

سلام

نقل قول:
حرفی که انها میزنند و من الان میزنم این است
چطور بگویم مقام امامت بالاتر از مقام نبوت است در حالی که انبیا از راه وحی با خدا در ارتباط بودند و ایمه نبودند؟؟؟

ارتباط با وحی اختصاص به انبیاء ندارد.

حضرت مریم، مادر حضرت موسی، حضرت یوسف در چاه و حضرت خضر ( اگر پیامبر ندانیم ) همگی با خداوند در ارتباط بودند و به آنها وحی شده است.

می توانید آیات قرآن را در این زمینه جستجو کنید.

نقل قول:
یکی از موارد ریشه ای اختلاف بین شیعه و سنی همین بحث بالاتر بودن و نبودن مقام امامت بر نبوت است

نقل قول:
سلفی های امروز و برخی سنی های تندرو همین موضوع را دلیلی بر خارج بودن ما از دین میدانند.
و انها میگویند شیعه با اطلاق بالاتر بودن امامت بر نبوت در واقع میخواهد بگوید ایمه از حضرت محمد هم بالاتر است .

این اختلافات از یک جهت ریشه در قرآن دارد.
و از یک جهت ریشه در روایات
و از یک جهت ریشه در مبانی فکری و عقلی.

آیه ای که در مورد امامت حضرت ابراهیم است. شاهد برتری مقام امامت دانسته شده است.
و شیعه خود پیامبر را امام می داند و مقامش را بالاتر از ائمه ی دیگر می داند.

تکلیف روایات که روشن است.

البته امامت همیشه اینگونه تفسیر و تعریف نشده است.
بلکه به رهبران صاحب علم و عصمت نیز امام گفته میشود حتی اگر به آنها وحی نشود.
مثلا کسانی که صاحب علم الکتاب هستند که آیه قرآن بر آن دلیل است.
یا اهل الذکر

نقل قول:
سوال را تکرار میکنم چطور با اینکه وحی خیلی ارتباط مهمی به حساب میاید بعد از پیامبر بر انسان ها قطع شد بگویم امامت از نبوت بالاتر است؟؟؟

چون وحی اعم از وحی نبوت است. لذا ختم نبوت به معنای ختم وحی نیست.

چرا وحی اعم از وحی نبوی است ؟

چون آیات قرآن بر این امر دلالت می کند. که به برخی از غیرپیامبران، وحی شده است.

پس اگر به امام وحی، و به تعبیر روشن تر، الهام میشود
به معنای این نیست که امام قرار است تشریعی انجام بدهند
یا حکمی را از جانب خدا تبلیغ کنند بلکه قرار است حکم خدا را تبیین کنند.
و این تبیین قران یا علوم الهی، تنها از روی دانش بشری یا عقل نیست بلکه با تایید و الهام خداوند است.
و الا دارای خطا و اشتباه خواهد بود.

در مورد علم امام بخشی از یک پستم را نقل می کنم :

در مورد علم امام و گستره ی آن برخی رویکرد تردید را پیش گرفته اند
مثلا شیخ انصاری و آیت الله مشکینی
برخی می گویند علم امام محدود است ( یعنی نسبت به اقوال دیگر می گویند و الا همه مخلوقات علم نامحدود ندارند)
یعنی علم امام باید از همه امت بیشتر باشد یا امثال این تعبیرها.(مثلا آن قدر علم داشته باشد که بتواند نیازهای دینی جامعه را به نحوی که مرضی خدا باشد پاسخگو باشد)
مثلا شیخ مفید و شیخ طوسی
برخی می گویند علم امام خیلی گسترده است.
که تعبیر علم امام بما کان او یکون و گذشته و آینده تعلق می گیرد. و مظهر تام اسماء و صفات است. شاید این قول باب طبع و ذهنیت عرفا و فلاسفه باشد.
و برخی گویند امام می تواند این علوم را در صورت درخواست به دست بیاورد و خداوند به او اعطا می کند ولی نه به این معنا که امام علم حضوری و بالفعل داشته باشد.
خیر امام نیز مثل ما نمی داند اما به خاطر مقامش، اگر بخواهد خداوند به او تعلیم می دهد و او را آگاه می کند.
به نظر این قول آخر بیشتر طرفدار داشته باشد بین علما... ( امام تنها اگر بخواهد، خداوند او را تعلیم می دهد)

در مورد علم بشر و محدوده ی آن آیاتی از قران وجود دارد که راه گشا است :

مثلا در مورد حضرت خضر یا بلعم باعورا یا عاصف بن برخیا و تخت بلقیس یا افریت جن یا استشمام بوی پیراهن یوسف یا خواب ها یا علم منطق الطیر یا صنعة لبوس و ....
یا علم غیب و وحی به برخی مثل مریم و مادر حضرت موسی و یوسف درکودکی و خضر ...
یا کسی که علم الکتاب داشت یا اهل الذکر و...
و ...

و البته اضافه کنید به آنچه گفته شد و نشد
سوره قدر را ...

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

مشکور;689343 نوشت:

سلام و ادب:Gol:

قبل از فتنه گری سلفی ها این مسأله در منابع اعتقادی اسلام عموماً و منابع شیعی خصوصاً به وفور بیان شده و چنانکه گفتیم حتی فراتر از این مسأله تحریف تورات و انجیل، نسخ شرایع پیشین (یهود و مسیحیت) و فراوانی انحرافات کفرآلود و شرک آلود اعتقادی بسیاری نظیر اعتقاد به تثلیث (خدای پدر و پسر و روح القدس)، آب مقدس، دروغ بودن به صلیب کشیده شدن مسیح(ع)، گناه ذاتی آدم و نجات بخشی مسیح، عشای ربانی، کشتی گرفتن یعقوب با خدا و گرفتن برکت برای بنی اسرائیل، تحریف و تناقضات مربوط به آفرینش، بی توجهی به معاد در تورات و ده ها انحراف و تحریف دیگر همه و همه در منابع اسلامی و منابع اعتقادی مذهب تشیع مورد اشاره قرار گرفته است.

فلذا سلفی ها از این فتنه گری طرفی نخواهند بست زیاد نگران نباشید ...

این نسبت، دروغی بیش نیست و ما در پست قبلی بیان کردیم که امامان معصوم (ع) مقامشان از دیگر انبیاء الهی(بجز نبی مکرم اسلام) بالاتر است.

ضمن آنکه مسأله برتری امامت بر نبوت اختلافی است، زیرا از آنجاییکه برخی انبیای الهی (پیامبران اولواالعزم) هم دارای مقام نبوت، هم رسالت و هم امامت بوده اند فلذا برتری مقام امامان معصوم (ع) بر انبیای الهی ثابت است به استثنای پیامبرانی که در کنار نبوت و رسالت واجد مقام امامت هم بوده اند. البته برتری مقام حضرت علی (ع) باستنادات روایات صحیح، بر همه انبیاء الهی بجز نبی مکرم اسلام عمومیت دارد.

هر دیدگاه دیگری که احدی از امامان معصوم (ع) را بالاتر از حضرت رسول (ص) بداند مصداق غلو بوده و بر اساس نصوص دینی مردود و باطل است. چنانکه برخی غالیان مقام حضرت علی (ع) را بالاتر از پیامبر می دانستند و العیاذ بالله برای آن حضرت شأن خدائی قائل بودند.

موفق باشید ...:Gol:

حضرت ابراهیم که هم مقام نبوت و امامت داشته چطور؟؟؟(باز ایمه از ایشان بالاترند)

............

چطور خود را راضی کنم حضرت علی گفته باشد از ابراهیم بالاترم در حالی که حضرت همیشه دم از مساوات میزده است؟؟؟(تازه اگر اثبات شود پیامبر ابراهیم با چنین نیتی سخن گفته باشد که اساسا تشکیک او در خدا اثبات میشود و زیربنای اسلام هم زیرسوال میرود... این یکی از مواردی است که جاهلان دست روی ان میگذارند همین الان که قران ایراد دارد)

حضرت علی که با نون جوین زندگی میکرد در مقابل ابراهیمی که کلیددار کعبه و به همراه فرزندش اسماعیل به رفت و روب کعبه و اطرافش برای مشتاقان خانه خدا میپرداختند
سخت است حساب کنم ان حرف را زده باشد(در حالی که قیاس زندگی این دو عزیز نشان میدهد رقابتی در خضوع و بی الایشی داشتند و یا حضرت موسی که چوپانی را در بهترین دوران زندگیش با ان مشقات انتخاب میکندووو)[/]

پابوس زوار اربعین;690659 نوشت:
حضرت ابراهیم که هم مقام نبوت و امامت داشته چطور؟؟؟(باز ایمه از ایشان بالاترند)

............

چطور خود را راضی کنم حضرت علی گفته باشد از ابراهیم بالاترم در حالی که حضرت همیشه دم از مساوات میزده است؟؟؟(تازه اگر اثبات شود پیامبر ابراهیم با چنین نیتی سخن گفته باشد که اساسا تشکیک او در خدا اثبات میشود و زیربنای اسلام هم زیرسوال میرود... این یکی از مواردی است که جاهلان دست روی ان میگذارند همین الان که قران ایراد دارد)

حضرت علی که با نون جوین زندگی میکرد در مقابل ابراهیمی که کلیددار کعبه و به همراه فرزندش اسماعیل به رفت و روب کعبه و اطرافش برای مشتاقان خانه خدا میپرداختند
سخت است حساب کنم ان حرف را زده باشد(در حالی که قیاس زندگی این دو عزیز نشان میدهد رقابتی در خضوع و بی الایشی داشتند و یا حضرت موسی که چوپانی را در بهترین دوران زندگیش با ان مشقات انتخاب میکندووو)


سلام مجدد:Gol:

دلایل بسیاری بر افضلیت مقام امامت امامان معصوم (ع) بر مقام نبوت انبیاء الهی وجود دارد که در این مجال به مواردی اشاره می کنیم:

اولاً: افضلیت و بالاتر بودن، مقام امامت نسبت به نبوت و رسالت، «اما و اگر» ندارد، چرا که خداوند متعال چنین فرموده است.«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (البقره، 124) و هنگامى كه خدا ابراهيم را با كلماتى بيازمود و او همه را به اتمام رسانيد، گفت: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم. [ابراهيم‏] گفت: از خاندانم چطور؟ فرمود: عهد من به ستمكاران نمى‏ رسد.

الف – بدیهی است که خداوند متعال می‌توانست بفرماید، ابتدا او را امام قرار دادم و چون موفق بود، به نبوت و رسالت نیز برگزیدم، اما عکس این سیر را فرمود. یعنی فرمود پس از مقام‌های نبوت و رسالت، او را پس از انجام امتحانات، امام قرار دادیم.

ب –
برخی تلاش دارند به خداوند متعال ادبیات نزول وحی را بیاموزانند و چون نمی‌توانند، تفسیر به رأی کرده و دائم می‌گویند: اگر منظور این بود، آن گونه می‌فرمود و یا چرا این گونه نفرمود؟ اما این خداوند علیم و حکیم است که وحی را آن که گونه که می‌خواهد، نازل می‌نماید و تفسیر، تأویل و شرحش را نیز باید از پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، که همان "راسخون فی العلم" هستند، آموخت. این امر او در فراگیری و عمل به کتاب است. فلذا روایاتی که در باب افضلیت مقام امامت اهل بیت (ع) نسبت به نبوت انبیاء بیان شده حائز اهمیت است.

ج – برخی، چون شیعه معتقد به امامت و افضلیت آنست و آنها نیستند، گمان می‌کنند که حتماً باید این مقام را تکذیب و یا تسخیف و تحقیر کنند. در حالی که واژه، معنا، مفهوم و مصداق "امام"، هیچ اختصاصی به تشیع ندارد.

اگر از آنان سؤال شود که بین مقامات متفاوت نبوت، رسالت و امامتِ حضرت ابراهیم علیه‌السلام، کدام بالاتر است، چه خواهند گفت؟ آیا می‌گویند: ابتدا رسول شد و سپس تنزل یافت و امام شد؟ این آیه، در سنین سالخوردگی آن حضرت نازل شد و خبر از امامت او پس از نزول آیه دارد. این آیه حاکی از آن است که اولاً حضرت ابراهیم علیه‌السلام نبی بود که به او وحی نازل شد – ثانیاً رسول بود که به کلمات امتحان شد و ثالثاً فرزند داشت که در خصوص ذریه‌اش پرسید و ایشان در سالخوردگی از فرزند برخوردار شدند. پس، آیا می‌گویند: خداوند متعال ایشان را پس از این همه مقامات و امتحانات، از مقام خود نزول داد؟

ثانیاً: در آيه مباهله (فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندعوا أبنائنا وأبناءكم ونساءنا ونسائكم وأنفسنا وأنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله الكاذبين) (آل عمران/61) پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله، امير المؤمنين عليه السّلام را جان و نفس خود قرار داده و با اين كار مقام امامت امير المؤمنين عليه السّلام برتر ازمقام نبوت پيامبراني همچون حضرت خضر نبي و يا حضرت عيسي كه هر دو از انبياء زنده الهي بودند و آن حضرت مي‌توانست آنها را براي مباهله حاضر كرده و يا به‌ آنها متوسل گردد. ضمن آنکه در برتري رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر همه انبياء عظام جاي ترديد نيست و علماء اسلام اتفاق نظر دارند وقتي امير المومنين ـ عليه السلام ـ به نص قرآن و ائمه اطهار به تبع آن بزرگوار، نفس پيامبر باشند، داراي همه فضائل آن حضرت به جز نبوت هستند، پس آن ها نيز بر همه انبياء برتري دارند.

ثالثاً: همين استفاده را مي‌توان از روايت «طير مشوي» (گوشت پرنده بريان شده) كه بسياري از محدثين اهل سنت نقل كرده‌اند: "اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا؛ خدايا بهترين خلق نزد خود را برايم بفرست تا با من از گوشت اين پرنده بريان شده تناول كند."(مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 126). در اين روايت كه به علت طولاني بودن آن بخشي از آن را نقل كرديم كسي كه در كنار رسول خدا صلّي الله عليه و آله با آن حضرت هم‌سفره گرديده و با آن حضرت غذا تناول كرده و مصداق بهترين خلق خدا مي‌گردد امير المؤمنين عليه السّلام است. پس روايت طير مشوي نيز بر اين نكته دلالت دارد كه امير المؤمنين عليه السّلام در نزد رسول خدا صلّي الله عليه و آله مقامش از پيامبراني همچون حضرت خضر نبي و حضرت عيسي محبوب‌تر است.

و يا در روايت زير مي‌بينيم امير المؤمنين عليه السّلام عصاره فضائل انبياء الهي به حساب آمده و اين خود مي‌تواند دليلي بر ارجحيت و افضليت مقام امامت امير المؤمنين عليه السّلام بر مقام نبوت انبياء‌ الهي گردد. "من أراد أن ينظر إلى آدم في علمه وإلى نوح في فهمه وإلى إبراهيم في حلمه وإلى يحيى في زهده وإلى موسى في بطشه فلينظر إلى علي بن أبي طالب، كسي كه مي‌خواهد آدم را در علمش و نوح را در فهمش و ابراهيم را در حلمش و يحيي را در زهدش و موسي را در قدرت ببيند پس بايد به علي بن ابي طالب نظاره كند."(شواهد التنزيل، حاكم حسكاني، ج 1، ص 103)

"من أراد أن يرى آدم في علمه، ونوحا في طاعته، وإبراهيم في خلته، وموسى في هيبته، وعيسى في صفوته، فلينظر إلى علي بن أبي طالب. كسي كه مي‌خواهد آدم را در علمش و نوح را در اطاعت و بندگيش و ابراهيم را در دوستيش با خدا و عيسي را در خلوصش با خدا ببيند پس بايد به علي بن ابي طالب بنگرد."(تفسير الرازي، ج 8، ص 86 ـ تفسير البحر المحيط، ابوحيان اندلسي، ج 2، ص 503.)

رابعاً: در روایتی دیگر در باب افضلیت مقام حضرت علی (ع) بر حضرت ابراهیم (ع) گفتنی است: صعصعه از امام علی (ع) پرسید:شما افضل هستید یا ابراهیم(علیه السلام)؟ ایشان پاسخ داد: من از ابراهیم افضل می باشم و دلیلش را در قرآن از زبان ابراهیم چنین می فرماید: {رَبِّ أّرِنِی کَیفَ تُحیِ المَوتی قالَ أَوَلَم تُؤمِن قالَ بَلی وَلِکِن لِیَطمَئِنَّ قَلبِی} پروردگارا چگونگی زنده کردن پرندگان را به من نشان ده. خداوند فرمود:آیا باور نداری؟ پاسخ داد: چرا باور دارم، اما می خواهم با مشاهد آن دلم آرام گیرد{(الغدیر،ج۱۰،ص۱۲۴)(شبهای پیشاور،ص۴۷۴ فَصَبَرتُ وَ فِی العَینِ قذًی وَ فِی الحَلقِ شَجًا)} اما من گفتم: اگر کشف حجاب گردد پرده ها بالا رود، یقین من زیادتر نخواهد شد.(شرح الاسماء الحسنی،ج۱،ص۱۹۰،شبهای پیشاور،ص۴۷۵او کشف الغطاء ما ازددت یقیناً).

خامساً: نكته ديگري كه بايد به آن توجه داشت اين است كه اگر بنا به قول صحيح گفته مي‌شود مقام امامت بالاتر و برتر از مقام نبوت است به اين معنا نيست كه هر امامي الزاماً نبي هم باشد، چنان كه عكس آن هم صادق نيست. به اين معنا كه به عنوان مثال امامان ما حائز مقام امامت هستند اما اين بدان معنا نيست كه مقام نبوت را نيز دارا باشند. چنان كه در روايت نبوي اين مطلب مورد اشاره قرار گرفته است.

در نتیجه؛ اين نكته با استفاده از آيات و روايات قابل اثبات است كه مي‌توان دريافت: مقام امامت برتر و عالي‌تر از مقام نبوت است و تنها نبوت كبري است كه مي تواند با مقام امامت برابري كند؛ زيرا كسي كه در مقام نبوت كبرا قرار مي‌گيرد از مقام نبوت عادي بالاتر رفته است و در مقامي قرار گرفته است كه خداوند در آياتي آن را از مقام نبوت عادي جدا كرده است. در حقيقت تنها پيامبراني كه افزون بر مقام نبوت عامه به نبوت خاصه يعني امامت رسيده‌اند به سبب برخورداري از نبوت كبرا و ولايت خاص مي‌توانند همطراز امامان باشند. بر اين اساس است كه گفته مي‌شود امامان معصوم از اهل بيت پيامبر بر بسياري از پيامبران برتر هستند؛ زيرا آنان در مقام ولايت كبرا و امامت عظمايي نشسته‌اند كه خاص نبوت كبراست.

موفق باشید ...:Gol:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

مشکور;690742 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

دلایل بسیاری بر افضلیت مقام امامت امامان معصوم (ع) بر مقام نبوت انبیاء الهی وجود دارد که در این مجال به مواردی اشاره می کنیم:

اولاً: افضلیت و بالاتر بودن، مقام امامت نسبت به نبوت و رسالت، «اما و اگر» ندارد، چرا که خداوند متعال چنین فرموده است.«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (البقره، 124) و هنگامى كه خدا ابراهيم را با كلماتى بيازمود و او همه را به اتمام رسانيد، گفت: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم. [ابراهيم‏] گفت: از خاندانم چطور؟ فرمود: عهد من به ستمكاران نمى‏ رسد.

الف –

بدیهی است که خداوند متعال می‌توانست بفرماید، ابتدا او را امام قرار دادم و چون موفق بود، به نبوت و رسالت نیز برگزیدم، اما عکس این سیر را فرمود. یعنی فرمود پس از مقام‌های نبوت و رسالت، او را پس از انجام امتحانات، امام قرار دادیم.

ب –
برخی تلاش دارند به خداوند متعال ادبیات نزول وحی را بیاموزانند و چون نمی‌توانند، تفسیر به رأی کرده و دائم می‌گویند: اگر منظور این بود، آن گونه می‌فرمود و یا چرا این گونه نفرمود؟ اما این خداوند علیم و حکیم است که وحی را آن که گونه که می‌خواهد، نازل می‌نماید و تفسیر، تأویل و شرحش را نیز باید از پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، که همان "راسخون فی العلم" هستند، آموخت. این امر او در فراگیری و عمل به کتاب است. فلذا روایاتی که در باب افضلیت مقام امامت اهل بیت (ع) نسبت به نبوت انبیاء بیان شده حائز اهمیت است.

ج – برخی، چون شیعه معتقد به امامت و افضلیت آنست و آنها نیستند، گمان می‌کنند که حتماً باید این مقام را تکذیب و یا تسخیف و تحقیر کنند. در حالی که واژه، معنا، مفهوم و مصداق "امام"، هیچ اختصاصی به تشیع ندارد.

اگر از آنان سؤال شود که بین مقامات متفاوت نبوت، رسالت و امامتِ حضرت ابراهیم علیه‌السلام، کدام بالاتر است، چه خواهند گفت؟ آیا می‌گویند: ابتدا رسول شد و سپس تنزل یافت و امام شد؟ این آیه، در سنین سالخوردگی آن حضرت نازل شد و خبر از امامت او پس از نزول آیه دارد. این آیه حاکی از آن است که اولاً حضرت ابراهیم علیه‌السلام نبی بود که به او وحی نازل شد – ثانیاً رسول بود که به کلمات امتحان شد و ثالثاً فرزند داشت که در خصوص ذریه‌اش پرسید و ایشان در سالخوردگی از فرزند برخوردار شدند. پس، آیا می‌گویند: خداوند متعال ایشان را پس از این همه مقامات و امتحانات، از مقام خود نزول داد؟

ثانیاً: در آيه مباهله (فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندعوا أبنائنا وأبناءكم ونساءنا ونسائكم وأنفسنا وأنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله الكاذبين) (آل عمران/61) پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله، امير المؤمنين عليه السّلام را جان و نفس خود قرار داده و با اين كار مقام امامت امير المؤمنين عليه السّلام برتر ازمقام نبوت پيامبراني همچون حضرت خضر نبي و يا حضرت عيسي كه هر دو از انبياء زنده الهي بودند و آن حضرت مي‌توانست آنها را براي مباهله حاضر كرده و يا به‌ آنها متوسل گردد. ضمن آنکه در برتري رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر همه انبياء عظام جاي ترديد نيست و علماء اسلام اتفاق نظر دارند وقتي امير المومنين ـ عليه السلام ـ به نص قرآن و ائمه اطهار به تبع آن بزرگوار، نفس پيامبر باشند، داراي همه فضائل آن حضرت به جز نبوت هستند، پس آن ها نيز بر همه انبياء برتري دارند.

ثالثاً: همين استفاده را مي‌توان از روايت «طير مشوي» (گوشت پرنده بريان شده) كه بسياري از محدثين اهل سنت نقل كرده‌اند: "اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا؛ خدايا بهترين خلق نزد خود را برايم بفرست تا با من از گوشت اين پرنده بريان شده تناول كند."(مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 126). در اين روايت كه به علت طولاني بودن آن بخشي از آن را نقل كرديم كسي كه در كنار رسول خدا صلّي الله عليه و آله با آن حضرت هم‌سفره گرديده و با آن حضرت غذا تناول كرده و مصداق بهترين خلق خدا مي‌گردد امير المؤمنين عليه السّلام است. پس روايت طير مشوي نيز بر اين نكته دلالت دارد كه امير المؤمنين عليه السّلام در نزد رسول خدا صلّي الله عليه و آله مقامش از پيامبراني همچون حضرت خضر نبي و حضرت عيسي محبوب‌تر است.

و يا در روايت زير مي‌بينيم امير المؤمنين عليه السّلام عصاره فضائل انبياء الهي به حساب آمده و اين خود مي‌تواند دليلي بر ارجحيت و افضليت مقام امامت امير المؤمنين عليه السّلام بر مقام نبوت انبياء‌ الهي گردد. "من أراد أن ينظر إلى آدم في علمه وإلى نوح في فهمه وإلى إبراهيم في حلمه وإلى يحيى في زهده وإلى موسى في بطشه فلينظر إلى علي بن أبي طالب، كسي كه مي‌خواهد آدم را در علمش و نوح را در فهمش و ابراهيم را در حلمش و يحيي را در زهدش و موسي را در قدرت ببيند پس بايد به علي بن ابي طالب نظاره كند."(شواهد التنزيل، حاكم حسكاني، ج 1، ص 103)

"من أراد أن يرى آدم في علمه، ونوحا في طاعته، وإبراهيم في خلته، وموسى في هيبته، وعيسى في صفوته، فلينظر إلى علي بن أبي طالب. كسي كه مي‌خواهد آدم را در علمش و نوح را در اطاعت و بندگيش و ابراهيم را در دوستيش با خدا و عيسي را در خلوصش با خدا ببيند پس بايد به علي بن ابي طالب بنگرد."(تفسير الرازي، ج 8، ص 86 ـ تفسير البحر المحيط، ابوحيان اندلسي، ج 2، ص 503.)

رابعاً: در روایتی دیگر در باب افضلیت مقام حضرت علی (ع) بر حضرت ابراهیم (ع) گفتنی است: صعصعه از امام علی (ع) پرسید:شما افضل هستید یا ابراهیم(علیه السلام)؟ ایشان پاسخ داد: من از ابراهیم افضل می باشم و دلیلش را در قرآن از زبان ابراهیم چنین می فرماید: {رَبِّ أّرِنِی کَیفَ تُحیِ المَوتی قالَ أَوَلَم تُؤمِن قالَ بَلی وَلِکِن لِیَطمَئِنَّ قَلبِی} پروردگارا چگونگی زنده کردن پرندگان را به من نشان ده. خداوند فرمود:آیا باور نداری؟ پاسخ داد: چرا باور دارم، اما می خواهم با مشاهد آن دلم آرام گیرد{(الغدیر،ج۱۰،ص۱۲۴)(شبهای پیشاور،ص۴۷۴ فَصَبَرتُ وَ فِی العَینِ قذًی وَ فِی الحَلقِ شَجًا)} اما من گفتم: اگر کشف حجاب گردد پرده ها بالا رود، یقین من زیادتر نخواهد شد.(شرح الاسماء الحسنی،ج۱،ص۱۹۰،شبهای پیشاور،ص۴۷۵او کشف الغطاء ما ازددت یقیناً).

خامساً: نكته ديگري كه بايد به آن توجه داشت اين است كه اگر بنا به قول صحيح گفته مي‌شود مقام امامت بالاتر و برتر از مقام نبوت است به اين معنا نيست كه هر امامي الزاماً نبي هم باشد، چنان كه عكس آن هم صادق نيست. به اين معنا كه به عنوان مثال امامان ما حائز مقام امامت هستند اما اين بدان معنا نيست كه مقام نبوت را نيز دارا باشند. چنان كه در روايت نبوي اين مطلب مورد اشاره قرار گرفته است.

در نتیجه؛ اين نكته با استفاده از آيات و روايات قابل اثبات است كه مي‌توان دريافت: مقام امامت برتر و عالي‌تر از مقام نبوت است و تنها نبوت كبري است كه مي تواند با مقام امامت برابري كند؛ زيرا كسي كه در مقام نبوت كبرا قرار مي‌گيرد از مقام نبوت عادي بالاتر رفته است و در مقامي قرار گرفته است كه خداوند در آياتي آن را از مقام نبوت عادي جدا كرده است. در حقيقت تنها پيامبراني كه افزون بر مقام نبوت عامه به نبوت خاصه يعني امامت رسيده‌اند به سبب برخورداري از نبوت كبرا و ولايت خاص مي‌توانند همطراز امامان باشند. بر اين اساس است كه گفته مي‌شود امامان معصوم از اهل بيت پيامبر بر بسياري از پيامبران برتر هستند؛ زيرا آنان در مقام ولايت كبرا و امامت عظمايي نشسته‌اند كه خاص نبوت كبراست.

موفق باشید ...:Gol:

جواب این بخش را نگرفتم

چطور خود را راضی کنم حضرت علی گفته باشد از ابراهیم بالاترم در حالی که حضرت همیشه دم از مساوات میزده است؟؟؟(تازه اگر اثبات شود پیامبر ابراهیم با چنین نیتی سخن گفته باشد که اساسا تشکیک او در خدا اثبات میشود و زیربنای اسلام هم زیرسوال میرود... این یکی از مواردی است که جاهلان دست روی ان میگذارند همین الان که قران ایراد دارد)

حضرت علی که با نون جوین زندگی میکرد در مقابل ابراهیمی که کلیددار کعبه و به همراه فرزندش اسماعیل به رفت و روب کعبه و اطرافش برای مشتاقان خانه خدا میپرداختند
سخت است حساب کنم ان حرف را زده باشد(در حالی که قیاس زندگی این دو عزیز نشان میدهد رقابتی در خضوع و بی الایشی داشتند و یا حضرت موسی که چوپانی را در بهترین دوران زندگیش با ان مشقات انتخاب میکندووو)[/]

پابوس زوار اربعین;690898 نوشت:
جواب این بخش را نگرفتم

چطور خود را راضی کنم حضرت علی گفته باشد از ابراهیم بالاترم در حالی که حضرت همیشه دم از مساوات میزده است؟؟؟(تازه اگر اثبات شود پیامبر ابراهیم با چنین نیتی سخن گفته باشد که اساسا تشکیک او در خدا اثبات میشود و زیربنای اسلام هم زیرسوال میرود... این یکی از مواردی است که جاهلان دست روی ان میگذارند همین الان که قران ایراد دارد)

حضرت علی که با نون جوین زندگی میکرد در مقابل ابراهیمی که کلیددار کعبه و به همراه فرزندش اسماعیل به رفت و روب کعبه و اطرافش برای مشتاقان خانه خدا میپرداختند
سخت است حساب کنم ان حرف را زده باشد(در حالی که قیاس زندگی این دو عزیز نشان میدهد رقابتی در خضوع و بی الایشی داشتند و یا حضرت موسی که چوپانی را در بهترین دوران زندگیش با ان مشقات انتخاب میکندووو)


سلام علیکم:Gol:

مگر نه آنکه حضرت علی (ع) حق مجسم و تمام و کمال بوده چنانکه نبی اکرم (ص) فرموده: "الحق مع علی و علی مع الحق؛ یعنی حق با علیست و علی نیز دائر مدار حق می چرخد." چگونه قابل هضم نیست؟ آیا وقتی علی (ع) مورد سؤال قرار می گیرد در باره افضلیت خود با ابراهیم (ع) باید چون دارای روح تواضع است سخنی خلاف حق بگوید؟ وقتی از طرف خدای حکیم با دلایلی که بیان شد مقام حضرت امیر (ع) بحق افضل و اولی از تمام انبیاء الهی بجز نبی مکرم اسلام (ص) قرار داده شده، آیا حضرت علی باید تواضع بخرج داده و خود را کوچکتر از ابراهیم و موسی (علیهم السلام) معرفی کند؟

توجه حضرت امیر (ع) به مساوات دلیل بر آن نمی شود که برخلاف عدل و حق سخن بگوید او که مظهر عدل و حق بود در پاسخ به سؤال سائل در باب مقام و افضیلت مقام امامت بر نبوت، نمی تواند بر اساس مساوات سخن بگوید بلکه این وادی، میدان حق و عدل است و بیان حضرت نیز به تمامه حق و عدل بوده است.

سؤال ابراهیم (ع) از خداوند در باره معاد، از روی عدم باور و اعتقاد نبوده بلکه یقین مراتبی دارد: 1. علم الیقین 2. عین الیقین 3. حق الیقین بدون شک حضرت ابراهیم (ع) به معاد ایمان و باور قلبی داشته یعنی به عبارتی مرتبه علم الیقین و درجاتی از عین الیقین را دارا بوده اما می خواسته به مرتبه یقینش بیفزاید و علاوه بر تکمیل مرتبه عین الیقین به مرتبه حق الیقین دست یابد.

با این بیان، برای حضرت ابراهیم (ع) هیچ تشکیکی در اثبات وجود خدا و معاد وجود نداشته و پرسش وی هیچ اشکالی در اسلام وی ایجاد نمی کند بنابراین، شبهه مخالفان جاهل وارد نبوده و از اساس باطل است.

موفق باشید ...:Gol:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

مشکور;690915 نوشت:

سلام علیکم:Gol:

مگر نه آنکه حضرت علی (ع) حق مجسم و تمام و کمال بوده چنانکه نبی اکرم (ص) فرموده: "الحق مع علی و علی مع الحق؛ یعنی حق با علیست و علی نیز دائر مدار حق می چرخد." چگونه قابل هضم نیست؟ آیا وقتی علی (ع) مورد سؤال قرار می گیرد در باره افضلیت خود با ابراهیم (ع) باید چون دارای روح تواضع است سخنی خلاف حق بگوید؟ وقتی از طرف خدای حکیم با دلایلی که بیان شد مقام حضرت امیر (ع) بحق افضل و اولی از تمام انبیاء الهی بجز نبی مکرم اسلام (ص) قرار داده شده، آیا حضرت علی باید تواضع بخرج داده و خود را کوچکتر از ابراهیم و موسی (علیهم السلام) معرفی کند؟

توجه حضرت امیر (ع) به مساوات دلیل بر آن نمی شود که برخلاف عدل و حق سخن بگوید او که مظهر عدل و حق بود در پاسخ به سؤال سائل در باب مقام و افضیلت مقام امامت بر نبوت، نمی تواند بر اساس مساوات سخن بگوید بلکه این وادی، میدان حق و عدل است و بیان حضرت نیز به تمامه حق و عدل بوده است.

سؤال ابراهیم (ع) از خداوند در باره معاد، از روی عدم باور و اعتقاد نبوده بلکه یقین مراتبی دارد: 1. علم الیقین 2. عین الیقین 3. حق الیقین بدون شک حضرت ابراهیم (ع) به معاد ایمان و باور قلبی داشته یعنی به عبارتی مرتبه علم الیقین و درجاتی از عین الیقین را دارا بوده اما می خواسته به مرتبه یقینش بیفزاید و علاوه بر تکمیل مرتبه عین الیقین به مرتبه حق الیقین دست یابد.

با این بیان، برای حضرت ابراهیم (ع) هیچ تشکیکی در اثبات وجود خدا و معاد وجود نداشته و پرسش وی هیچ اشکالی در اسلام وی ایجاد نمی کند بنابراین، شبهه مخالفان جاهل وارد نبوده و از اساس باطل است.

موفق باشید ...:Gol:

انشالله حرم مطهر امام رضا که رفتید در مسجد پریزاد کتبی به شما داده میشود که در انجا به همین موضوع حضرت ابراهیم و پرندگان اشاره شده است( کتاب توسط بیت رهبری هم تهیه شده) .
و به نوعی در مقابل این شبهه ایستاده اند و برای ان توضیحاتی داده اند.البته من توضیح ان را بخاطر ندارم و ممکن است همین توضیح شما در مورد حضرت ابراهیم و بحث یقین مشابه همان جواب باشد.

من خارج نخوندم
به عنوان یک فرد امی میپرسم سیره عملی زندگی حضرت علی ان بود که در بالا توضیح دادم
وقتی ان سیره را نگاه میکنم چطور قبول کنم حضرت علی چنین حرفی زده باشد؟؟؟(منظورم است شاید چنین روایتی صحیح نباشد و اصلا حضرت چنین حرفی نزده باشد ووو)[/]

پابوس زوار اربعین;691075 نوشت:
من خارج نخوندم
به عنوان یک فرد امی میپرسم سیره عملی زندگی حضرت علی ان بود که در بالا توضیح دادم
وقتی ان سیره را نگاه میکنم چطور قبول کنم حضرت علی چنین حرفی زده باشد؟؟؟(منظورم است شاید چنین روایتی صحیح نباشد و اصلا حضرت چنین حرفی نزده باشد ووو)

سلام بزرگوار:Gol:

مطلب روشن و واضح است، اگر به کنه مطلب دقت کنید و بتوانید مطالب را بخوبی از هم تفکیک کنید. آنچه در نگاه علی اهمیت دارد تبیین و تحقق بخشیدن به حق است و لا غیر! تواضع و فروتنی و افتادگی جضرت (ع) یک چیز است (گرچه آن هم داخل در حق است) و بیان حقایق الهیه آنگونه که هستند یک چیز! وقتی خداوند مقام حضرت علی (ع) و مقام امامت را بر اساس آیات و روایاتی که بیانش گذشت به حق افضل و اولی از مقام نبوت قرار داده آیا انتظار دارید حضرت علی (ع) بدلیل روح تواضعی که دارند، تحت تأثیر آن، افتادگی بخرج داده و در برابر سؤال سائل، بر خلاف حق سخن بگویند و مقام خود را مادون مقام نبوت و مقام ابراهیم (ع) بیان کنند؟

اگر چنین انتظاری درست باشد. بر اساس چنین تصوراتی از حضرت علی (ع) باید در بسیاری از امور دیگر که در تاریخ ثبت شده نیز تردید کنیم مثلاً:

با این مبنا که چون شنیده ایم حضرت علی (ع) آزارش به مورچه ای هم نمی رسیده، چگونه می توان باور کرد که در غزوات و سریات و در 3 جنگ زمان حکومتش آنقدر شجاعانه و بی باکانه می جنگیده و انسانها و نفوس بسیاری را از دم تیغ گزارنده، اینها با هم قابل جمع نیست؟!

و یا شنیده ایم در روایتی حضرت علی (ع) از کنار دیوار خرابی بلند شد و برای حفظ جانش مکان نشستنش را تغییر داد از حضرتش پرسیدند از مرگ می گریزی! فرمود: افر من قضاء الله الی قدر الله؛ از قضای الهی به قدر الهی پناه می برم.» (توحید صدوق، ص 337). پس چگونه ممکن است حضرت (ع) از زمان ضربت خوردن و شهادتش در لیله 19 ماه مبارک رمضان اطلاع داشته و با اینحال با پای خود برای نماز به مسجد رفته باشد! این دو چگونه قابل جمع هستند؟ یکبار فرار کنی و یکبار استقبال؟ بعد چنین نتیجه بگیریم پس حتماً از نحوه و زمان شهادتش اطلاعی نداشته است؟

و مصادیق دیگری از این دست ...

در حالیکه باید این قبیل مسائل را با هم و از افق بالاتری بطور جامع دید: هم علی متواضع است و هم معیار و ملاک حق است و نمی تواند جز حق بگوید؛ هم آزارش به مورچه نمی رسد و هم در میدان کارزار با دشمن، برای دفاع از دین و حق، حتی اگر دشمنش نفوس انسانی باشند، آنها را از دم تیغ می گذراند و هم علی از قضا و قدر و مرگ معلق و غیرحتمی می گریزد و هم در برابر مرگ حتمی (که خواست خدا و لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون) است آنهم مرگی که شهادت در راه خداست تسلیم بوده و از آن استقبال می کند.

موفق باشید ...:Gol:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

مشکور;691250 نوشت:

سلام بزرگوار:Gol:

مطلب روشن و واضح است، اگر به کنه مطلب دقت کنید و بتوانید مطالب را بخوبی از هم تفکیک کنید. آنچه در نگاه علی اهمیت دارد تبیین و تحقق بخشیدن به حق است و لا غیر! تواضع و فروتنی و افتادگی جضرت (ع) یک چیز است (گرچه آن هم داخل در حق است) و بیان حقایق الهیه آنگونه که هستند یک چیز! وقتی خداوند مقام حضرت علی (ع) و مقام امامت را بر اساس آیات و روایاتی که بیانش گذشت به حق افضل و اولی از مقام نبوت قرار داده آیا انتظار دارید حضرت علی (ع) بدلیل روح تواضعی که دارند، تحت تأثیر آن، افتادگی بخرج داده و در برابر سؤال سائل، بر خلاف حق سخن بگویند و مقام خود را مادون مقام نبوت و مقام ابراهیم (ع) بیان کنند؟

موفق باشید ...:Gol:

این تیکه کلامتان که در این نقل قول انتخاب کردم صحبتم در باب حضرت علی که با نون جوین زندگی میکرد در مقابل ابراهیمی که کلیددار کعبه و به همراه فرزندش اسماعیل به رفت و روب کعبه و اطرافش برای مشتاقان خانه خدا میپرداختند
سخت است حساب کنم ان حرف را زده باشد(در حالی که قیاس زندگی این دو عزیز نشان میدهد رقابتی در خضوع و بی الایشی داشتند و یا حضرت موسی که چوپانی را در بهترین دوران زندگیش با ان مشقات انتخاب میکندووو) را جوابگو شد.

هر وقت صلاح دیدید به جواب موضوع بپردازید.
هر چند حدس میزنم شما میخواهید بحثهای دیگری هم اینجا بشود(که اگر نشد خودتان یک طوری وسط بکشید زیرا از صحبت های سلفی ها بیشتر از من مطلع هستید)[/]

و طاها;689586 نوشت:
در مورد علم امام بخشی از یک پستم را نقل می کنم :

در مورد علم امام و گستره ی آن برخی رویکرد تردید را پیش گرفته اند
مثلا شیخ انصاری و آیت الله مشکینی
برخی می گویند علم امام محدود است ( یعنی نسبت به اقوال دیگر می گویند و الا همه مخلوقات علم نامحدود ندارند)
یعنی علم امام باید از همه امت بیشتر باشد یا امثال این تعبیرها.(مثلا آن قدر علم داشته باشد که بتواند نیازهای دینی جامعه را به نحوی که مرضی خدا باشد پاسخگو باشد)
مثلا شیخ مفید و شیخ طوسی
برخی می گویند علم امام خیلی گسترده است.
که تعبیر علم امام بما کان او یکون و گذشته و آینده تعلق می گیرد. و مظهر تام اسماء و صفات است. شاید این قول باب طبع و ذهنیت عرفا و فلاسفه باشد.
و برخی گویند امام می تواند این علوم را در صورت درخواست به دست بیاورد و خداوند به او اعطا می کند ولی نه به این معنا که امام علم حضوری و بالفعل داشته باشد.
خیر امام نیز مثل ما نمی داند اما به خاطر مقامش، اگر بخواهد خداوند به او تعلیم می دهد و او را آگاه می کند.
به نظر این قول آخر بیشتر طرفدار داشته باشد بین علما... ( امام تنها اگر بخواهد، خداوند او را تعلیم می دهد)


سلام و تشکر:Gol:

بر اساس عقیده‏ قطعى شیعه، پیامبران و امامان معصوم (علیهم السلام) در قله‏ دانش و حکمت و معرفت قرار داشته و علمی که خداوند به آنان عطا کرده است، از علم تمام مردم بالاتر است و هیچ‌یک از مردم را یاراى درک مقام برتر علمى آنان نیست. بنابراین، تردیدی نیست آنچه بشر با دانش ناقص خویش به دست آورده فراتر از دانش پروردگار نیست که خداوند آن‌را در اختیار معصومان (علیهم السلام) قرار داده است.

به فرموده‏ امام على(علیه السلام) سیلاب دانش از آنان سرازیر بوده و هیچ پرنده بلند پروازى به بلنداى قله‏ علم و کمال آنان نتواند برسد. از آن‌جا که در گفتمان امامت، امام وظیفه و مسئولیت خطیر حفاظت از کیان دین و شریعت و تبیین احکام الهى و هدایت و اصلاح امر مردم را بر عهده دارد، این اقتضا مى‏کند که آگاهى او از دین کامل و بی‌نقص بوده و در هیچ مسئله‌اى نیازمند به هدایت و تعلیم دیگران نباشد. در غیر این صورت، نقش هدایت‌گرى مطلق امام معصوم (علیه السلام) محل تردید قرار خواهد گرفت. به این جهت، در ذیل برخى روایات «حدیث ثقلین» از اعلمیت اهل بیت (علیهم السلام) سخن به میان آمده و گفته شده: «هرگز بر آنان پیشى نگیرید که به هلاکت افتید و به ایشان تعلیم ندهید که آنان از شما داناترند». (الکافی، ج 1، ص 294)

در اصل این که علم برای امام لازم است میان متکلمان اسلامی اختلافی وجود ندارد. اختلاف در کمٌیت و کیفیٌت آن است. متکلمان غیر شیعه علم اجتهادی و خطاپذیر را کافی دانسته‌اند؛ چنان که علم همه جانبه نسبت به احکام شریعت را نیز لازم ندانسته‌اند؛ ولی از نظر شیعه امامیه امام باید از علم بالفعل و همه جانبه به احکام شرعی برخوردار باشد و علم او خطاناپذیر باشد و از دیگر
افراد جامعه هم اعلم باشد
.

در روایات بسیارى از ائمه‏ اطهار (علیهم السلام) آن بزرگواران، مخزن علم و محل اسرار الهى، راسخان در قرآن، و معادن و سرچشمه‏هاى دانش و حکمت، زنده کننده‏ علم و میراننده‏ جهل و وارثان انبیاء و مانند آن لقب گرفته‌اند. برای نمونه برخی از روایات که دلالت بر علم بی‌پایان معصومان (علیهم السلام) می‌کند، بیان می‌شود:

1ـ سدیر گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: قربانت! شما چه سمتى دارید؟ امام (علیه السلام) فرمود: «ما خزانه‌دار علم خدائیم، ما مترجم وحى خدائیم و ما حجت رسائیم بر هرکه در زیر آسمان و روى زمین است». (الکافی، ج 1، ص 192)

2ـ امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «ما اهل بیت (علیهم السلام) ولىّ امر خدا و گنجینه علم خدا و صندوق وحى خدا هستیم». (الکافی، ج 1، ص 192)

بنابراین تعابیری که در روایات گفته شده در باره خزانه داری و گنجینه و صندوق علم خدا که نشان از دارا بودن علم غیب الهی بصورت بالفعل است با این نگاه که امامان معصوم (ع) هم مثل ما نمی دانند و هرگاه لازم باشد بدان دست می یابند ناسازگار است. در نتیجه علم غیب امامان و احاطه و برخورداری ایشان از خزائن و گنجینه های علم الهی ثابت و غیرقابل تردید است. زیرا چگونه می شود ایشان خزانه دار و گنجینه و صندوق علم الهی باشند اما از آن بی خبر باشند.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;693116 نوشت:

سلام و تشکر:Gol:

بر اساس عقیده‏ قطعى شیعه، پیامبران و امامان معصوم (علیهم السلام) در قله‏ دانش و حکمت و معرفت قرار داشته و علمی که خداوند به آنان عطا کرده است، از علم تمام مردم بالاتر است و هیچ‌یک از مردم را یاراى درک مقام برتر علمى آنان نیست. بنابراین، تردیدی نیست آنچه بشر با دانش ناقص خویش به دست آورده فراتر از دانش پروردگار نیست که خداوند آن‌را در اختیار معصومان (علیهم السلام) قرار داده است.

به فرموده‏ امام على(علیه السلام) سیلاب دانش از آنان سرازیر بوده و هیچ پرنده بلند پروازى به بلنداى قله‏ علم و کمال آنان نتواند برسد. از آن‌جا که در گفتمان امامت، امام وظیفه و مسئولیت خطیر حفاظت از کیان دین و شریعت و تبیین احکام الهى و هدایت و اصلاح امر مردم را بر عهده دارد، این اقتضا مى‏کند که آگاهى او از دین کامل و بی‌نقص بوده و در هیچ مسئله‌اى نیازمند به هدایت و تعلیم دیگران نباشد. در غیر این صورت، نقش هدایت‌گرى مطلق امام معصوم (علیه السلام) محل تردید قرار خواهد گرفت. به این جهت، در ذیل برخى روایات «حدیث ثقلین» از اعلمیت اهل بیت (علیهم السلام) سخن به میان آمده و گفته شده: «هرگز بر آنان پیشى نگیرید که به هلاکت افتید و به ایشان تعلیم ندهید که آنان از شما داناترند». (الکافی، ج 1، ص 294)

در اصل این که علم برای امام لازم است میان متکلمان اسلامی اختلافی وجود ندارد. اختلاف در کمٌیت و کیفیٌت آن است. متکلمان غیر شیعه علم اجتهادی و خطاپذیر را کافی دانسته‌اند؛ چنان که علم همه جانبه نسبت به احکام شریعت را نیز لازم ندانسته‌اند؛ ولی از نظر شیعه امامیه امام باید از علم بالفعل و همه جانبه به احکام شرعی برخوردار باشد و علم او خطاناپذیر باشد و از دیگر
افراد جامعه هم اعلم باشد
.

در روایات بسیارى از ائمه‏ اطهار (علیهم السلام) آن بزرگواران، مخزن علم و محل اسرار الهى، راسخان در قرآن، و معادن و سرچشمه‏هاى دانش و حکمت، زنده کننده‏ علم و میراننده‏ جهل و وارثان انبیاء و مانند آن لقب گرفته‌اند. برای نمونه برخی از روایات که دلالت بر علم بی‌پایان معصومان (علیهم السلام) می‌کند، بیان می‌شود:

1ـ سدیر گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: قربانت! شما چه سمتى دارید؟ امام (علیه السلام) فرمود: «ما خزانه‌دار علم خدائیم، ما مترجم وحى خدائیم و ما حجت رسائیم بر هرکه در زیر آسمان و روى زمین است». (الکافی، ج 1، ص 192)



2ـ امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «ما اهل بیت (علیهم السلام) ولىّ امر خدا و گنجینه علم خدا و صندوق وحى خدا هستیم». (الکافی، ج 1، ص 192)

بنابراین تعابیری که در روایات گفته شده در باره خزانه داری و گنجینه و صندوق علم خدا که نشان از دارا بودن علم غیب الهی بصورت بالفعل است با این نگاه که امامان معصوم (ع) هم مثل ما نمی دانند و هرگاه لازم باشد بدان دست می یابند ناسازگار است. در نتیجه علم غیب امامان و احاطه و برخورداری ایشان از خزائن و گنجینه های علم الهی ثابت و غیرقابل تردید است. زیرا چگونه می شود ایشان خزانه دار و گنجینه و صندوق علم الهی باشند اما از آن بی خبر باشند.

موفق باشید ...:Gol:

با سلام و عرض ادب

با سخنان شما موافقم.
مسلما امام باید در هدایت و شریعت اعلم الناس باشد. و این قطعی است.

در قرآن گفته شده است
که خداوند به هر کس بخواهد از علم خود می دهد.
یا برخی پیامبران از برخی علوم غیبی آگاه شده اند و آیات قرآن بر این امر شهادت می دهد.
برخی علم الکتاب دارند که اگر کتاب لوح باشد که همه چیز در آن است.
و برخی چون آصف که علم من الکتاب دارند تختی را طرفة العینی،از سرزمینی به سرزمین دیگر می اورند.
و پیامبری چون یعقوب، بوی پیراهنی را از چند صد فرسخی ، استشمام می کند.
و سوره قدر را اوج مقام امام می دانیم. که ملائکه و روح نزول کنند.
و غیر پیامبران در قران محدث و هم کلام ملائکه میشوند همچون مریم و یوسف و مادر موسی
و علم الهی به برخی خاصان داده میشود همچون خضر که موسی در پی دانش او رنج سفر به جان میخرد.

اما به هر حال در مورد گستره ی علم امام و چگونگی آن، نظرات متفاوتی وجود دارد.

به هر حال این چند عبارت تقدیم میشود :

شیخ مفید :

ائمه علیهم السلام از ضمایر بعضی از بندگان آگاه بودند و از هر چه باید بشود، پیش از شدن آن خبر داشتند، ولی این صفت واجبی در آنان،یا شرطی لازم برای امامت نیست، بلکه تنها بدان جهت چنین میشود که خدا در حق ایشان اکرام می کند و این دانش را بدان جهت به انان ارزانی می دارد که دیگران بهتر فرمان ایشان ببرند. و به امامت انان متمسک شوند. و این به طریق استدلال عقلی واجب نیست، بلکه برای انان از جهت وحی و سمع واجب شده است، و اما به صورت مطلق گفتن که امامان از غیب آگاهند ، خطایی آشکار است، چه این صفت تنها مخصوص کسی است که به خود از چیزها باخبر است، نه به علم مستفاد، و این جز مخصوص خدای عزوجل نیست.

از شیخ مفید سوال میشود آیا امام علی و امام حسین علیهما السلام از زمان و مکان شهادت خویش علم داشته اند ؟ و اگر داشته اند چگونه رفتن به مسجد و کربلا توجیه میشود ؟ میگوید : اجماع شیعه تنها بر علم امام بر احکام شرع منعقد است (مفید، 1413ق :70)

شیخ طبرسی

.... ما احدی از ایشان و بلکه احدی از مسلمانان را نمیشناسیم که یکی از مردم را متصف به علم غیب بداند و کسی که مخلوقی را بدین وصف موصوف کند از دین جدا شده، و شیعه امامیه از این وصف مبراست (طبرسی، 1408ق،3:403)

سید علی قزوینی ( از معاصران)

می نویسد : انچه از روایات به دست می اید .... چیزی بیش از علم به پاره ای از موضوعات جزئی و حوادث خاص به نحو قضیه مهمله نیست ... پس سزاوار نیست، ترسی به دل راه داد به اینکه امکان دارد امام برخی رویدادهای خاصی را که مورد ابتلای سوال کنندگان بوده و خداوند از راه های غیرعادی آن را برای او روشن نکرده است، نداند ( موسوی، بی تا، 1:158)

برخی از علمای شیعه معتقد به علم مطلق و فعلی و حضوری امام هستند و برخی قائل به علم ارادی و مشیتی امام.

( اذا اراد الامام ان یعلم شیئا اعلمه الله ذلک )

اما با توجه به سیره عملی معصومین و برخی روایات،

به نظر می رسد این رویکرد مشهور علمای شیعه صحیح باشد که آگاهی معصومان علیهم السلام به تمامی امور اعم از غیبی و غیر آن، به خواست و اراده آنان پیوند خورده است.

بدین سان، می توان دانش های آنان را به نامه ای دربسته همانند دانست که برای آگاهی از محتوای آن، باید در نامه را گشود. ناگفته پیداست که این خواستن و دانستن، وابسته به وجود مصلحت و گره خورده با حکمت الهی است، چه بسا امام نخواهد و در نتیجه نداند.

بنابراین آگاهی پیامبر و پیشوایان معصوم از هر حادثه و جریانی، علم ارادی و مشیتی است ، نه علم فعلی و قهری ( سبحانی، آگاهی سوم یا علم غیب، قم، موسسه امام صادق،1374:161)


شیخ انصاری :

اما مسئله اندازه علم امام، از جهت فراگیر بودن و فراگیر نبودن و نیز چگونگی علم او به آن ها، از جهت متوقف بودن آن ها بر خواست امام، یا توقف بر توجه آن ها به خود شیء و یا عدم توقف بر آن، ( احتمالاتی است) و از روایات گوناگون، چیزی که مورد اطمینان باشد به دست نمی آید، پس سزاوارتر آن است که علم آن را به خود ایشان واگذار کنیم.

آیت الله مشکینی در حاشیه خود بر کفایه ، روایات وارد شده در این باب را مفید قطع نمی داند، زیرا دلالتشان صریح و قطعی نیست، از سوی دیگر، ظن و گمان در اصول دین حجیت ندارد و انسان در عقیده خویش باید از یقین پیروی کند

مشکور;688433 نوشت:
1- اعطا کردن مقامی برتر به حضرت ابراهیم علیه السلام: مفسرین زیادی از جمله: علامه طباطبایى، شیخ طوسى، طبرسى ؛بر اساس آیه 124 سوره بقره: «انى جاعلک للناس اماما» به برتر بودن مقام امامت از مقام نبوت حکم کرده‏ اند. زیرا از نظر اینها به لحاظ تاریخى، مقام امامت آن وقت به حضرت ابراهیم اعطا گردید که ایشان در آن زمان مقام نبوت را داشتند. این مطلب به ویژه با توجه به لحن آیه که امامت را مبتنى بر امتحانات و آزمایشات سخت در دوران نبوت و رسالت حضرت ابراهیم مبتنى کرده است به خوبى فهمیده مى‏ شود. و اینکه آیه در مقام اعطاى نشان و درجه عالى‏ ترى است که با درجات پیشین تفاوت ماهوى و حقیقى را داراست. و اگر جز این باشد شائبه ی لغو و بیهودگی در حکم تازه لازم مى‏ آید. بنابر این بطور قطع و یقین، مقام امامت مقامى است که در رتبه بالاترى از مقام نبوت و رسالت قرار گرفته است.

سلام

ان مقام امامتی که به حضرت ابراهیم عطا شد بعد از مقام نبوت و گذر از امتحانهای سخت الهی بود و
با مقام امامت امامان شیعه فرق دارد زیرا امامان شیعه چنین امتحانهای سختی را پشت سر نگذاشته اند

**گلشن**;693162 نوشت:
سلام

ان مقام امامتی که به حضرت ابراهیم عطا شد بعد از مقام نبوت و گذر از امتحانهای سخت الهی بود و
با مقام امامت امامان شیعه فرق دارد زیرا امامان شیعه چنین امتحانهای سختی را پشت سر نگذاشته اند

سلام

تفاوت امامتِ ابراهیم با امامتِ امامانِ شیعه در چیست ؟

و ضمنا

به نظر شما تفاوت آنها تنها در همین امتحانهای سخت است ؟

به نظر شما امامتی مانند امامت ابراهیم است که حتما پیش از آن ، فرد، نبی و رسول باشد ؟

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]راستی یک چیزی
اسحاق هم امامت و هم نبوت داشت ؟؟؟

اگر اری انوقت در این مورد مقام حضرت علی بالاتر است یا حضرت اسحاق؟؟؟[/]

**گلشن**;693162 نوشت:
سلام

ان مقام امامتی که به حضرت ابراهیم عطا شد بعد از مقام نبوت و گذر از امتحانهای سخت الهی بود و
با مقام امامت امامان شیعه فرق دارد زیرا امامان شیعه چنین امتحانهای سختی را پشت سر نگذاشته اند


سلام و ادب:Gol:

امامت ابراهیم (ع) و امامت نبی اکرم (ص) با امامت امامان معصوم (ع) در اصل امامت هيچ فرقی وجود ندارد. امامت در حقیقت مقام ملکوتی و معنوی یا همان ولایت تکوینی ائمه بر امت است که بواسطه آن صاحب این ولایت، امامت معنوی امت را بر عهده دارد به عبارت ديگر؛ ائمه(ع)، پيشوايانى هستند كه به قدرت پروردگار در نفوس آماده نفوذ كرده و آنها را به هدفهاى عالى تربيتى و انسانى سوق مى‏ دهند در واقع امامت از نظر باطن، يك نحوه ولايتى است كه امام در اعمال مردم دارد، و هدايتش چون هدايت انبياء و رسولان و مؤمنين، صرف راهنمائى از طريق نصيحت و موعظه حسنه و بالاخره صرف آدرس دادن نيست، بلكه هدايت امام دست‏ خلق گرفتن و براه حق رساندن، یعنی ایصال الی المطلوب است. پس امامت از لحاظ ماهیت و حقیقت یکی است که این مقام از امامت برای هر سه بزرگوار(ابراهیم، رسول اکرم و امامان معصوم) در یک معنا ثابت است.

تنها تفاوتی که ملحوظ است اینکه آن بزرگواران(ابراهیم و نبی اکرم) نبی هم بوده اند. امّا در زمان اهل بیت(ع)، نبوّت (دریافت وحی تشریعی) ختم شده بود. لذا نبوّت نداشتند. حقیقت امامت یک چیز است چه در اهل بیت(ع) و چه در امامان امّت های گذشته؛ و آن پیشوایی برای مردم است در فهم درست دین و اجرای آن ـ در صورت امکان ـ و هدایتگری است برای آنها در ظاهر و باطن. کار نبی دریافت وحی است ؛ و کار رسول، دریافت و رساندن وحی؛ و کار امام، تبیین و تفهیم و اجرای وحی؛ و در کنار آن، هدایت باطنی کسانی که آمادگی دریافت هدایت باطنی را دارند یعنی ایصال الی المطلوب.

ضمن آنکه اعطای مقام امامت و پیشوایی به امامان معصوم (ع) بدون امتحان نبوده و سرافرازی و سربلندی ایشان در امتحانات سخت و دشوار زندگی که سرتاسر تاریخ زندگیشان گواه آنست از علم لایزال و سرمدی خداوند مخفی نبوده از این رو خداوند اراده کرده به استناد این علم مطلق، مقام امامت را به این ذوات مقدسه اعطا کند. بعبارتی خداوند در خصوص حضرت ابراهیم (ع) اراده کرده پس از اعطای مقام نبوت و رسالت و خلیل بودن و موفقیت وی در امتحانات گوناگون، وی را به مقام امامت برساند و در خصوص نبی اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) باستناد آن علم لم یزلی از همان آغاز انتصاب، ایشان را به این افتخار برساند.

موفق باشید ...:Gol:

پابوس زوار اربعین;693260 نوشت:
راستی یک چیزی
اسحاق هم امامت و هم نبوت داشت ؟؟؟

اگر اری انوقت در این مورد مقام حضرت علی بالاتر است یا حضرت اسحاق؟؟؟


سلام علیکم:Gol:

بله پیامبرانی چون اسحاق و یعقوب (ع) علاوه بر مقام نبوت، امام نیز بوده اند چنانکه در سوره انبياء مي‌خوانيم: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحينَ * وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَينا إِلَيهِمْ فِعْلَ الْخَيراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدينَ ـــ و اسحاق، و علاوه بر او، يعقوب را به وى بخشيديم؛ و همه آنان را مردانى صالح قرار داديم! و آنان را اماماني قرار داديم كه به فرمان ما، هدايت مى‏ كردند؛ و انجام كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم؛ و تنها ما را عبادت مى‏ كردند.» (سوره انبياء آية 72-73)

بدون شک، چنانکه گفتیم بر اساس آیات و روایات مقام حضرت علی (ع) از مقام ابراهیم (ع) که پیامبر اولواالعزم هم بوده بالاتر است چنانکه در آیه مباهله آنحضرت (ع) به نفس و جان پیامبر (ص) تشبیه شده و از طرفی در روایات مقام حضرت علی (ع) در مراتب خلقت در شأن و منزلتی پس از مقام و منزلت نبی اکرم (ص) یاد شده و همچنین در قضیه سؤال حضرت ابراهیم (ع) در باره کیفیت معاد برای رسیدن به عین الیقین و حق الیقین گفتیم که حضرت علی (ع) در روایتی فرمودند: ذره ای به یقین من افزوده نمی شد یعنی حضرت (ع) در مقام حق الیقین بوده اند و شواهد دیگری از این دست ... این شواهد و قرائن، همه و همه گواه بر افضلیت ایشان نسبت به حضرت ابراهیم و اسحاق و یعقوب و همه انبیاء الهی(اولواالعزم و غیراولوالعزم) بجز نبی مکرم اسلام (ص) است.

موفق باشید ...:Gol:

و طاها;693257 نوشت:
تفاوت امامتِ ابراهیم با امامتِ امامانِ شیعه در چیست ؟

سلام

تفاوت و خودتون در سطرهای پایین گفتین

و طاها;693257 نوشت:
به نظر شما تفاوت آنها تنها در همین امتحانهای سخت است ؟

و طاها;693257 نوشت:
به نظر شما امامتی مانند امامت ابراهیم است که حتما پیش از آن ، فرد، نبی و رسول باشد ؟

چطور فردی که سن کمی دارد و از امتحانهی سخت الهی معلوم نیست قبول بشود
امامتش با امامت ابراهیم یکی می شود ؟
یا هیچ وحی به او نمی شود و هیچ رسالتی ندارد ؟

مشکور;693263 نوشت:
امامت ابراهیم (ع) و امامت نبی اکرم (ص) با امامت امامان معصوم (ع) در اصل امامت هيچ فرقی وجود ندارد. امامت در حقیقت مقام ملکوتی و معنوی یا همان ولایت تکوینی ائمه بر امت است که بواسطه آن صاحب این ولایت، امامت معنوی امت را بر عهده دارد به عبارت ديگر؛ ائمه(ع)، پيشوايانى هستند كه به قدرت پروردگار در نفوس آماده نفوذ كرده و آنها را به هدفهاى عالى تربيتى و انسانى سوق مى‏ دهند در واقع امامت از نظر باطن، يك نحوه ولايتى است كه امام در اعمال مردم دارد، و هدايتش چون هدايت انبياء و رسولان و مؤمنين، صرف راهنمائى از طريق نصيحت و موعظه حسنه و بالاخره صرف آدرس دادن نيست، بلكه هدايت امام دست‏ خلق گرفتن و براه حق رساندن، یعنی ایصال الی المطلوب است. پس امامت از لحاظ ماهیت و حقیقت یکی است که این مقام از امامت برای هر سه بزرگوار(ابراهیم، رسول اکرم و امامان معصوم) در یک معنا ثابت است.

سلام

شما ثابت نکردین
بلکه تعریف امامت را اوردین

**گلشن**;693443 نوشت:
سلام

سلام

نقل قول:
تفاوت و خودتون در سطرهای پایین گفتین

آهان !

نقل قول:
چطور فردی که سن کمی دارد و از امتحانهی سخت الهی معلوم نیست قبول بشود
امامتش با امامت ابراهیم یکی می شود ؟
یا هیچ وحی به او نمی شود و هیچ رسالتی ندارد ؟

چگونه عیسی با سن کم، در آغوش مادر به مقام نبوت رسیده است ؟ ( این هم در قرآن است )
یا چگونه به یوسف در کودکی، وحی می شود ؟ ( در قرآن گفته شده است )

الله یعلم حیث یجعل رسالته

علم خداوند، خیلی مسائل را حل می کند.
لذا اگر از ابتدا به کسی مقامی و فضیلتی می دهد حتما درست بوده است.
و اگر از ابتدا به کسی داده نشده است حتما درست بوده است.

و طاها;693483 نوشت:
چگونه عیسی با سن کم، در آغوش مادر به مقام نبوت رسیده است ؟ ( این هم در قرآن است )

بله این مورد درست است زیرا معجزه است
و معجزه برای اثبات صحت حرف پیامبران بکار می رود
نه اینکه ما ان را تعمیم بدهیم به هرکجا دلمان خواست

و طاها;693483 نوشت:
علم خداوند، خیلی مسائل را حل می کند.
لذا اگر از ابتدا به کسی مقامی و فضیلتی می دهد حتما درست بوده است.
و اگر از ابتدا به کسی داده نشده است حتما درست بوده است.

یعنی خدا نمی دانسته که ابراهیم از پس امتحانات سخت بر می اید و به او از همان ابتدا
مقام امامت نداده بود ؟
اگر به علم خداوند باشد که خدا همه چیز را می داند پس چرا همه انسانها را امتحان می کند ؟
او که می داند نتیجه اش چی می شود
از همان اول به بهشت و یا جهنم ببرد

**گلشن**;693836 نوشت:
بله این مورد درست است زیرا معجزه است
و معجزه برای اثبات صحت حرف پیامبران بکار می رود
نه اینکه ما ان را تعمیم بدهیم به هرکجا دلمان خواست

اصلا بحث معجزه نیست.
مسئله داشتن مقام نبوت و کتاب است که به یک نوزاد داده شده است.

قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّـهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿٣٠﴾

وَجَعَلَنِي مُبَارَ‌كًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا ﴿٣١﴾

پس لزوما بعد از امتحانات خاص، کسی دارای مقام نبوت نمیشود.

ضمن اینکه تصور امتحان با فرض قبول عالم ذر، امکان دارد. که این بستگی به شما دارد آن را بپذیرید.
از جنبه ی عقلی نیز می توان گفت اگر این تفاوت در مقام (در این دنیا ) وجود دارد پس حتما پیش از این دنیا، امتحانی صورت گرفته است.
و بر اساس آن، هر کس مقامی را کسب کرده است. و با آن مقام ، درجه و شرایط، پا به این دنیا گذاشته است.

نقل قول:
یعنی خدا نمی دانسته که ابراهیم از پس امتحانات سخت بر می اید و به او از همان ابتدا
مقام امامت نداده بود ؟

معنای این سوال چه میشود ؟
ما این چنین معنا می کنیم :

چون خداوند می داند ابراهیم از پس امتحانات سخت بر می اید پس باید از همان ابتدا مقام امامت را به او بدهد.

باید سوال کنیم امامت صرفا یک امر اعطائی است که به هر کسی می تواند داده شود یا بستگی به مقام و درجه و ظرفیت شخص دارد ؟

مثلا در یک فرض، می دانم کسی ظرفیت و مقام فلان مسئولیت را دارد پس به او فلان مقام و مسئولیت را محول می کنم. ( کسی ظرفیت امامت را دارد به او این مقام اعطا میشود )

در فرض دیگر، من می دانم که اگر به فلان شخص، فلان کارها را محول کنم و در معرض امتحان قرار بگیرد، ظرفیت بیشتری پیدا می کند. و لایق تحویل گرفتن فلان مسئولیت خواهد شد.
( شخص بالقوه این ظرفیت را دارد اما چون بالفعل نشده است دادن این مسئولیت خلاف حکمت است )

نقل قول:
اگر به علم خداوند باشد که خدا همه چیز را می داند پس چرا همه انسانها را امتحان می کند ؟
او که می داند نتیجه اش چی می شود
از همان اول به بهشت و یا جهنم ببرد

بدون اینکه شخصی گناهی مرتکب شود و بدون اینکه خودش جهنم خودش را رقم بزند که نمی توان او را به خاطر علم به گناه، جهنم برد. آیا می توان ؟

خوب مراد شما این است که اگر خدا بدون امتحان، به بهشت یا جهنم نمی برد. پس بدون امتحان به کسی مقام امامت نمی دهد.

خوب سوال کنید از خودتان که چرا عیسی که نوزادی بیش نبود، دارای مقام نبوت شد ؟

پس خداوند لازم نیست برای اعطای یک مقام کسی را امتحان کند. چون ممکن است آن مقام و درجه را داشته باشد.
پس لزومی ندارد امتحانی صورت بگیرد تا شخص حائز درجه بالاتری شود.

پس خداوند می داند ابراهیم بعد از امتحانات سخت، حائز دریافت این مقام میشود.
و خداوند می داند که عیسی قبل از امتحانات سخت، حائز دریافت این مقام هست.
و خداوند می داند برخی از فرزندان ابراهیم ( قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین ) حایز دریافت این مقام هستند.
اما لزوما نمی توان نتیجه گرفت بعد از امتحانات سخت ، لیاقت دریافت این مقام را دارند یا از همان ابتدا لیاقت این مقام را دارند ؟

سوال :

شما چگونه متوجه میشوید کسی دارای مقام نبوت است ؟

مثلا می گوییم اگر پیامبر قبلی او را تصدیق کند.
یا می گوییم اگر معجزه بیاورد.

حال سوال میکنیم چگونه متوجه شویم ائمه معصومین که از ذریه ابراهیم هستند دارای مقام امامت می باشند ؟

می گوییم اگر رسول خدا ( که رسالتش با معجزه یا تصدیق پیامبران قبلی اثبات شده است) بفرماید خودش و امامان معصوم دارای مقام امامت هستند ما می پذیریم.

یا می گوییم اگر ائمه خودشان معجزه بیاورند و بگویند ما دارای مقام امامت هستیم سخنشان را می پذیریم.
شبیه آنچه در مورد آصف بن برخیا رخ داد که پیامبر نبود اما تخت بالقیس را به طرفة العینی به پیش چشمان سلیمان و بزرگان قوم آورد.

و طاها;693862 نوشت:
اصلا بحث معجزه نیست.
مسئله داشتن مقام نبوت و کتاب است که به یک نوزاد داده شده است.

قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّـهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿٣٠﴾

وَجَعَلَنِي مُبَارَ‌كًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا ﴿٣١﴾

پس لزوما بعد از امتحانات خاص، کسی دارای مقام نبوت نمیشود.

سلام

در مورد مقا م نبوت قبول چون به قول شما در قران امده که کسی بدون گذر از امتحانهای سخت به مقام نبوت رسیده
اما بحث بر سر مقام امامت است
که اگر به قران مراجعه کنیم تنها نمونه ای که در ان کسی به مقام امامت رسیده بعد از گذر از امتحانهای سخت بوده در حالی که مقام نبوت را هم داشته

و طاها;693862 نوشت:
معنای این سوال چه میشود ؟
ما این چنین معنا می کنیم :

چون خداوند می داند ابراهیم از پس امتحانات سخت بر می اید پس باید از همان ابتدا مقام امامت را به او بدهد.

این را من از صحبتهای شما برداشت کردم که چون خدا می دانسته امامان ظرفیت لازم را دارند پس به انها از همان اول مقام امامت را داده
در حالی
اینجا منظور من این است که صرف دانستن خدا باعث نمی شود که خدا مقام امامت را به کسی بدهد

و طاها;693862 نوشت:
خوب مراد شما این است که اگر خدا بدون امتحان، به بهشت یا جهنم نمی برد. پس بدون امتحان به کسی مقام امامت نمی دهد.

خوب سوال کنید از خودتان که چرا عیسی که نوزادی بیش نبود، دارای مقام نبوت شد ؟

پس خداوند لازم نیست برای اعطای یک مقام کسی را امتحان کند. چون ممکن است آن مقام و درجه را داشته باشد.
پس لزومی ندارد امتحانی صورت بگیرد تا شخص حائز درجه بالاتری شود.

مساله عیسی فرق دارد تولد او از همان ابتدا معجزه بوده و کلا خود وجود حضرت عیسی معجزه بوده
یقینا چنین کسی با چنین تولدی باید از همان ابتدا مقامی داشته باشد که بتواند بی گناهی مادرش را ثابت کند

پس نباید موارد دیگر را با حضرت عیسی مقایسه کرد

دادن مقام نبوت هم به عیسی معجزه است

و بر فرض که بپذیریم برای مقام نبوت نمی توان ان را به مقام امامت تعمیم داد

و طاها;693862 نوشت:
حال سوال میکنیم چگونه متوجه شویم ائمه معصومین که از ذریه ابراهیم هستند دارای مقام امامت می باشند ؟

می گوییم اگر رسول خدا ( که رسالتش با معجزه یا تصدیق پیامبران قبلی اثبات شده است) بفرماید خودش و امامان معصوم دارای مقام امامت هستند ما می پذیریم.

کجا پیامبر گفته که امامان دارای مقام امامت هستند شبیهه مقام امامت ابراهیم ؟
اگر گفته که من خبر ندارم و بیاورید و دیگر بحثی نیست

موفق باشید

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]راستی فکر کنم یک سری ایات در این بحث امامت به کمک بیایند.
ایاتی که اشاره دارند به لطف خدا.
لطف خدا که ناقص نمی ماند و ادامه دار است(بخصوص که شیعیان در راه سپاس از امام بهتر از یهودیان در راه سپاس از پیامبرانشان قرار گرفتند)

.......

لطفا این ایات را هم وارد بحث کنید.[/]

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]یادمان باشد خداوند در جواب ابراهیم اشاره کرد لطف من به ستمکاران نخواهد رسید
ولی شیعه از امام اول تا امام دوازدهمش هنوز به ان ستمی نکرده است. پس وقتی ستمی نکردیم خود به خود لطف خدا بر امام گذاشتن بین ما باقی است.
در حالی که یهودیان و سایر پیروان اهل کتاب به پیامبری ستم نمیکردند شب خوابشون نمیبرد.

البته کارشناس در چنین بحثی وارد شود بهتر است.
من فقط یک جرقه در ذهنم خورد.[/]

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]دوستان این بحث بیشتر به این خاطر ایجاد شده که در همین خوزستانی که من زندگی میکنم سلفی ها خیلی روی این موضوع مانور میدهند
که شیعیان مدعی هستند امام علی بالاتر از حضرت محمد است(درحالی که ما میگیم مقام امامت بالاتر از مقام نبوت است و با این حساب حضرت علی از حضرت محمد بالاتر نیست)

پس سعی کنید در این ایام که این تاپیک باز است یا در اینترنت یا شبکه های ماهواره فتنه گر سلفی یا اینترنت
مطالب انها را در این باره بیاورید در اینجا بگذارید
باشد که ذهن ما روشنتر بشود
و یک وقتی با یکی از انها از نزدیک در این مورد بحث کردیم دماغش بمالیم به خاک[/]

**گلشن**;693836 نوشت:
بله این مورد درست است زیرا معجزه است
و معجزه برای اثبات صحت حرف پیامبران بکار می رود
نه اینکه ما ان را تعمیم بدهیم به هرکجا دلمان خواست

سلام علیکم:Gol:

معجزه در لغت از ريشه عجز به معناي ضعف و ناتواني (1) و در اصطلاح عبارتست از امر خارق العاده‌اى كه با اراده خداى متعال از شخص مدّعى نبوت يا امامت ظاهر شود (2) و نشانه صدق ادّعاى وى باشد لذا چنانكه ملاحظه مى‌شود اين تعريف، مشتمل بر سه مطلب است:

الف- پديده هاى خارق العاده‌اى وجود دارد كه از راه اسباب و علل عادى و متعارف، پديد نمى‌آيد.
ب- برخى از اين امور خارق العاده، با اراده الهى و با اذن خاص خداى متعال، از پيامبر و يا امام ظهور مى‌كند.
ج- چنين امر خارق العاده‌اى مى‌تواند نشانه صدق ادّعاى پيامبر و يا امام باشد و در اين صورت، اصطلاحاً «معجزه» ناميده مى‌شود.

و اما کرامت در لغت به معناي شرافت، حرمت داشتن و بزرگوار شدن است آنچنانکه قرآن می فرماید"وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ ... وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً" (3) ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم ... و بر بسيارى از مخلوقات خويش برتريشان نهاديم و اما در اصطلاح کرامت از حیث ماهیت همان معجزه اما بدون ادعای نبوت و يا امامت است. (4)‏

بر این اساس در مجموع براي فرق معجزه و كرامت می توان گفت كه کرامت خواسته مومن است که از جانب خدا مستجاب مي‌شود. امّا معجزه گاهي خواسته و دعاي شخص معصوم است و گاهي صرفاً دستور خدا است. يعني ممکن است معصوم آن را از خدا نخواسته باشد. لذا محدود به شرائط خاصی است. اما کرامت ‏يک امر خارق العاده است که صرفا اثر قوت روحي و قداست نفساني يک انسان کامل يا نيمه کامل است و براي اثبات منظور الهي خاصي نيست. اين چنين امري فراوان رخ مي‏دهد و حتي مي‏توان گفت‏ يک امر عادي است و مشروط به شرطي نيست.

معجزه زبان خداست که شخصي را تاييد مي‏کند، ولي کرامت چنين زباني نيست (5)در نتیجه و در جمع بندی این مطالب می توان گفت کرامت هم از معصوم (امام یا نبی) صادر مي‌شود، هم از مومن غیر معصوم؛ بر خلاف معجزه که فقط از نبی و يا امام صادر می شود. پس ائمه هم کرامت داشتند و هم معجزه.(6)

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی______________________________________________________________
1. ابوالحسين احمد بن فارس بن زكريا، معجم مقاييس اللغه، مكتب الاعلام الاسلامي، 1404 هـ ق، ج 4، ص 232.
2. ر. ك.طيب‏، سيد عبد الحسين،كلم الطيب در تقرير عقايد اسلام‏،چ كتابخانه اسلام‏، 1362 ه ش، ص 358.
3. اسراء(17) آیه 70.
4. ر.ک پژوهشكده تحقيقات اسلامى، فرهنگ شيعه‏، چ زمزم هدايت‏، بی تا، ص 417.
5. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار ،چ صدرا،1370ش،ج 2، ص 206 .
6. برای دستیابی به مطالب بیشتر ر.ک: کتاب سیره پیشوایان نوشته استاد مهدی پیشوایی (نشر موسسه امام صادق علیه السلام ) در ذیل بحث مربوط به هر یک از امامان(ع) که نمونه هایی از این معجزات و کرامات بیان شده است.

**گلشن**;693836 نوشت:
یعنی خدا نمی دانسته که ابراهیم از پس امتحانات سخت بر می اید و به او از همان ابتدا مقام امامت نداده بود ؟

سلام مجدد:Gol:

اگر انسان به حکیمانه بودن همه افعال الهی ایمان قطعی و یقینی داشته باشد چنین سؤالی نمی کند؟ زیرا حکمت الهی مبنای همه بود و نبود و هست و نیست عالم است. در اینکه هیچ امری از علم خدا مخفی نیست تردیدی نیست و البته خداوند به شایستگی حضرت ابراهیم (ع) برای احراز مقام امامت نیز واقف بوده اما اینکه اراده حکیمانه اش چنین تعلق گرفته که پس از سپری کردن مقام نبوت، رسالت و خُلَّت به مقام امامت برسد بی شک واجد حکمتهایی بوده است که راهیافتن به اسرار و حکم الهی در توان فهم و عقل ناچیز و محدود بشری نیست. چه بسا یکی از حکمتهای این اراده خدا، اثبات افضلیت مقام امامان معصوم و جانشینان بر حق نبی خاتم (ص) باشد بر این اساس که خداوند علیرغم اینکه می دانسته ابراهیم (ع) چنین شایستگی دارد با این وجود، بصورت عینی وی را در مقام آزمونهای مختلف قرار داده تا خود را ثابت کند. اما در خصوص اعطای مقام امامت به ذریه ی اطهر رسول مکرم اسلام یعنی ائمه طاهرین (ع) اراده حکیمانه اش مبتنی بر آن علم لم یزلی چنین تعلق گرفته که پیش از تحقق عینی آزمونها، این مقام را به ایشان اعطا نماید. و این مطلب خود دلیلی دیگر بر افضلیت مقام ائمه طاهرین (ع) بر انبیاء عظام الهی(بجز نبی اکرم (ص)) است.

**گلشن**;693836 نوشت:
اگر به علم خداوند باشد که خدا همه چیز را می داند پس چرا همه انسانها را امتحان می کند ؟
او که می داند نتیجه اش چی می شود
از همان اول به بهشت و یا جهنم ببرد

فلسفه و حکمت آزمون همیشه آن نیست که بخواهیم نتیجه آن را ملاحظه کنیم، بلکه گاهی پیدا شدن صحنه آزمایش و امتحان و سربلند بیرون آمدن و موفقیت امتحان دهندگان، به خودی خود امری مطلوب و زیبا است. اگر در جهان خلقت صحنه‌هایی که ابراهیم (ع) در ذبح اسماعیل (ع) به رغم محبت به فرزندش آفرید، نبود و یا نمایش عشق یوسف (ع) و اعتماد او به خداوند (در حالی که در اوج شهوت و زیبایی بود و همه چیز برای او فراهم بود) نبود، آیا جهان بدون این صحنه‏ های عالی و شگفت آور و زیبا باز کامل‏ترین و زیباترین جهان بود؟ این نکته همان است که فلاسفه از آن به «نظام احسن» تعبیر میکنند.

نکته دیگر آن است که گاهی امتحان و آزمون برای پی بردن به نتیجه آزمایش نیست، بلکه برای به کمال رسیدن امتحان دهنده انجام میپذیرد. فلسفه و حکمت امتحان آن است که شخص در ضمن آزمون، کاملتر شود (نظیر آزمون‌هایی که برخی مؤسسات قبل از برگزاری کنکور دارند). اگر دقت کنید این نکته با نکته قبلی قابل جمع است، یعنی آزمون‌ها از دو جهت هدف خلقت را تأمین میکند:
نخست خلق زیباترین و کامل‏ترین عالم و دیگری (که از دل نکته نخست در میآید) اینکه اراده الهی تعلق به آن گرفته که کمال انسان در کوره آزمایش‌ها و سختیها به دست او برسد، مانند سنگ و فلزات مختلف که باید در آزمایشگاه‌های مختلف و در کوره‏ ها و درجات مختلف، حرارت و آزمایش شود تا فلز خالص پدید آید.

بنابر این کمال و ماهیت انسان به گونه ای است که در سایه آزمون‌های جهان هستی، مشکلات و حوادثی که برای او اتفاق می‌افتد، نیز چگونگی برخورد با حوادث و آزمون‌ها و چگونگی بهره وری از آن‌ها، استعدادهای بالقوه به صورت بالفعل درآمده، راه سعادت و شقاوت خود را تعیین می‌نماید.

از مطالعه آیات و سخن معصومان می‌توان به برخی فلسفه‌های امتحان و آزمایش الهی اجمالاً اشاره نمود:

1ـ فعلیت بخشیدن و آشکار نمودن استعدادها و قابلیت‌های انسان.
2ـ تعیین فرجام.
3ـ تبیین مقیاس پاداش‌ها و کیفرها.
4ـ تمایز میان انسان‌های پاک و ناپاک و مدعیان حقیقی از مدعیان دروغی.

موفق باشید ...:Gol:

پابوس زوار اربعین;694056 نوشت:
راستی فکر کنم یک سری ایات در این بحث امامت به کمک بیایند.
ایاتی که اشاره دارند به لطف خدا.
لطف خدا که ناقص نمی ماند و ادامه دار است

سلام و تشکر:Gol:

متكلمان اماميه، بالاتفاق، بر اين عقيده‏ اند كه امامت، از مصاديق لطف خداوند است، و چون لطف، به مقتضاى حكمت الهى، واجب است، امامت نيز واجب است. از طرفى، لطف امامت، از آن گونه الطافى است كه فعل مباشرى و مستقيم خداوند است (ارشاد الطالبین، ص 178) و از اين نظر، وجوب امامت، همچون وجوب نبوت است.

سيد مرتضى، در تبيين لطف بودن امامت چنين گفته است: ما، امامت و رهبرى را به دو شرط لازم مى‏ دانيم: يكى اين كه تكاليف عقلى وجود داشته باشد، و ديگرى اين كه مكلفان معصوم نباشند. هر گاه هر دو شرط يا يكى از آن دو، منتفى گردد، امامت و رهبرى لازم نخواهد بود.

دليل بر وجوب امامت و رهبرى، با توجه به دو شرط ياد شده، اين است كه هر انسان عاقلى كه با عرف و سيره‏ ى عقلاى بشر آشنايى داشته باشد، اين مطلب را به روشنى تصديق مى‏ كند كه هر گاه در جامعه‏ اى، رهبرى با كفايت و تدبير باشد كه از ظلم و تباهى جلوگيرى و از عدالت و فضيلت دفاع كند، شرايط اجتماعى براى بسط فضايل و ارزش‏ها فراهم‏ تر خواهد بود، و مردم از ستمگرى و پليدى دورى مى‏ گزينند و يا در اجتناب از پليدى و تبهكارى، نسبت‏ به وقتى كه چنين رهبرى در بين آنان نباشد، وضعيت مناسب‏ترى دارند. اين، چيزى جز لطف نيست؛ زيرا، لطف، چيزى است كه با تحقق آن، مكلفان به طاعت و فضيلت روى مى‏ آورند، و از پليدى و تباهى دورى مى‏ گزينند، و يا اين كه در شرايط مناسب‏ترى قرار مى‏ گيرند.

پس امامت و رهبرى، در حق مكلفان، لطف است؛ زيرا، آنان را به انجام دادن واجبات عقلى و ترك قبايح برمى ‏انگيزد و مقتضاى حكمت الهى، اين است كه مكلفان را از آن محروم نسازد. اين مطلب، از بديهيات عقلى است و اگر كسى آن را انكار كند، چنان فردى است كه منكر بديهيات شود، و شايستگى بحث و گفت وگوى علمى را از دست‏ خواهد داد.

خداوند در آیاتی که ویژگیها و مشخصات اولیاء حقیقی را برشمرده و مؤمنان را به تبعیت و پیروی از آن ذوات مقدسه رهنمون شده، مستقیم یا غیرمستقیم بر برهان لطف امامت اشاره کرده است. نظیر آیه ولایت، آیه اطاعت از اولواالامر، آیه صادقین، آیه مباهله، آیه تطهیر، آیه تبلیغ، آیه اکمال دین و اتمام نعمت و ...

بدون شک، برهان لطف خداوند از آنجاییکه ریشه در حکمت الهی دارد، و حکمت الهی نامحدود و مطلق است از دو ویژگی فقدان نقص و اشکال و تداوم و جاودانگی برخوردار است. چنانکه طبق نصوص دینی ثابت است که خداوند لطفش را در مسأله امامت با حفظ حجت آخر یعنی خاتم الاوصیاء حضرت مهدی (عج) و ایجاد زمینه ظهور آن حضرت در زمان موعود از یکسو و نیز با رجعت اوصیاء الهی در زمانه رجعت از سوی دیگر، به تمام و کمال خواهد رساند. ان شاء الله

موفق باشید ...:Gol:

پابوس زوار اربعین;694058 نوشت:
یادمان باشد خداوند در جواب ابراهیم اشاره کرد لطف من به ستمکاران نخواهد رسید
ولی شیعه از امام اول تا امام دوازدهمش هنوز به ان ستمی نکرده است. پس وقتی ستمی نکردیم خود به خود لطف خدا بر امام گذاشتن بین ما باقی است.
در حالی که یهودیان و سایر پیروان اهل کتاب به پیامبری ستم نمیکردند شب خوابشون نمیبرد.
البته کارشناس در چنین بحثی وارد شود بهتر است.
من فقط یک جرقه در ذهنم خورد.

سلام مجدد:Gol:

در این بخش از سخن توجه به چند نکته حائز اهمیت است:

اولاً: اینکه گفته می شود امامت لطفی است از جانب خدا(برهان لطف) لطفی است برای مکلفان و بندگان که در پست قبلی به توضیح آن پرداختیم. این لطف با لطفی که در آیه امامت مورد اشاره خدای متعال قرار می گیرد اینکه می فرماید: (لا ینال عهدی الظالمین) یعنی مقام امامت که عهد من است به ظالمان و ستمگران نمی رسد. متفاوت است. بنابراین مقصود آیه شریفه این نیست که اگر مکلفان و بندگان خدا به امامان معصوم و جریان امامت ستمی نکردند ما مقام امامت را تداوم خواهیم بخشید. مسأله تداوم امامت داخل در طرح حکیمانه الهی است و تا هر زمان و در هر کسی که صلاح بداند تداوم و تحقق خواهد بخشید.

ثانیاً: متأسفانه بر خلاف مطلب شما گوشه گوشه ی تاریخ اسلام قبل و بعد رحلت نبی مکرم اسلام (ص) گواه ظلم و ستم پنهان و مخفی(در سینه ها قبل از رحلت پیامبر) و آشکار و نمایان (پس از رحلت پیامبر) است. اگر پیروان دین اسلام (قرآن و سنت پیامبر) عموماً و شیعیان و پیروان اهل بیت (ع) خصوصاً از دستورات قرآن و نبی اسلام و خط کشی های دقیق آن فاصله نمی گرفتند و بر مدار قرآن و سنت حرکت می کردند هیچگاه اهل بیت (ع) که صغل اصغر و مصادیق واقعی اولواالامر، صادقین، جان و نفس پیامبر(ص)، اهل بیت عصمت و طهارت، ذوی القربای پیامبر و ... بودند را تنها نمی گذاشتند تا داستان سقیفه و خلیفه تراشی، خانه نشینی 25 ساله علی (ع)، شهادت مظلومانه صدیقه اطهر(س)، داستان غم انگیز حکمیت و شهادت مولا (ع)، غربت امام حسن و صلح مصلحت آمیزش، غربت و مظلویت امام حسین (ع) در کربلا، اسارت آل الله، غربت و مظلومیت امام سجاد(ع)، تهدید و مظلومیت امام باقر و امام صادق (ع)، غربت امام کاظم (ع) در زندان و شهادت مظلومانه اش، تبعید و اجبار امام رضا(ع) به قبول ولیعهدی مأمون، شهادت مظلومانه امامان جواد و هادی (ع)، حصر خانگی امام عسگری(ع) و نهایتاً غیبت غریبانه امام عصر (عج) بینجامد.

در همه این اتفاقات دردناک، کوتاهی و مسامحه و بی مسئولیتی و تفرق شیعیان (مدعیان تشیع) و عدم یاری و معاونت ایشان نسبت به آل الله دخالت مستقیم داشته و اینکه اینک، در زمانه غیبت بسر می بریم و دستمان از صاحب امرمان کوتاه است نتیجه فرصتهایی است که شیعیان در زمانه ی دیگر امامان معصوم(ع) از دست داده اند و اسباب ظلم و تعدی به امامان معصوم (ع) را فراهم آورده اند. آری شیعیان خود با دستان خود سفره غیبت و شرایط سخت و دشوار آن را گسترانیده، و اینک میهمان سفره ای گشته ایم که خود میزبانش بوده ایم. البته بدون شک، در پس این دشواریها نباید از تداوم برهان لطف الهی که داخل در طرح حکیمانه و تمام کننده ی خدای حکیم است نیز غافل شد. که خود فرمود: "و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین"(قصص/5)

ثالثاً: البته قوم یهود به پیامبر کشی مشهورند و قرآن نیز به این معنا صریحاً اشاره دارد. قرآن کریم یهودیان را قومی منافق، قاتل انبیاء الهی، بهانه جو، عهد شکن، سنگ دل، طغیان گر و سرکش معرفی و درباره آنها می فرمایند: آنان قومی بودند که امر به معروف و نهی از منکر نمی کردند، خود را برترین قوم زمین و حتی فراتر از آن فرزندان خدا می دانستند، خدا را ناتوان دانسته و مطابق درک و میل خود توصیف می نمودند. چنانکه در قرآن می فرماید: «افکلما جاءکم رسول بما لا تهوى انفسکم استکبرتم ففریقا کذبتم و فریقا تقتلون» (بقره/ 78) آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبرى چیزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خوددارى نمودید) پس عده اى را تکذیب کرده و جمعى را به قتل رساندید؟!

البته بدون شک، بین شیعیان در طول تاریخ اسلام(دوران امامت) با یهودیان در طول تاریخ ایشان تفاوت بسیاری وجود دارد، زیرا یهودیان بنا به تصریح آیات قرآن، آگاهانه به تعدی و مخالفت و قتل انبیاء الهی دست می زدند اما شیعیان، در اثر ناآگاهی و تحت عوامل و شرایط مختلفی نظیر خوف و خطر از ظلم و تعدی حاکمان جبار اموی و عباسی و یا جهل نسبت به وظایفشان، از حمایت و یاری و تبعیت محض از امامان معصوم (ع) سرباز می زدند و این دو رویکرد، مشخصاً قابل مقایسه نیستند.

موفق باشید ...:Gol:

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]میگم حالا که شما عجله ای در مورد بحث وحی ندارید
پس بیایم بحث را کش دهیم.

میشود تک تک ایاتی که به ولی یا امام اشاره کرده است
با ذکر ترجمه فارسی و متن عربی اینجا اشاره کنید.
و درپایانش فقط ایاتی که منظورش از امام و ولی (برخی از کلمات امام برای پیشوای کافران بکار رفته است) همین امام بحث اینجاست اشاره کنید.[/]

و یک نکته دیگر
با حساب اینکه هم در احادیث هم در زیارات معتبر به حضرت علی سید اوصیا هم گفته شده
در بین ایمه بالاترین مقام را دارد؟؟؟

پابوس زوار اربعین;685075 نوشت:
سلفی های امروز و برخی سنی های تندرو همین موضوع را دلیلی بر خارج بودن ما از دین میدانند.
سوال را تکرار میکنم چطور با اینکه وحی خیلی ارتباط مهمی به حساب میاید بعد از پیامبر بر انسان ها قطع شد بگویم امامت از نبوت بالاتر است؟؟؟

پابوس زوار اربعین;685075 نوشت:
میگم حالا که شما عجله ای در مورد بحث وحی ندارید
پس بیایم بحث را کش دهیم.

سلام مجدد:Gol:

گرچه در یکی از پستها به تداوم وحی غیر رسالی در امامان معصوم (ع) اشاره شد اما در این فرصت، به توضیح بیشتری در این خصوص می پردازیم:

وحی در لغت به معنی فهماندن مطلب به صورت سریع و پنهانی است. با کلام یا بی کلام و با رمز و اشاره. در اصطلاح شرعی و دینی وحی عبارت است از علومی که انسانی کامل از طریق غیر عادی (غیر از راه حس و عقل) و با ارتباط با غیب دریافت می کند. به وسیله فرشته باشد یا در بیداری باشد یا در خواب فرقی نمی کند . (1)

وحی بر چند نوع است. دو نوع از اقسام وحی عبارت است از :
1- وحی نبوت و تشریع (وحی رسالی)
2- وحی به صورت خبر غیبی.

وحی تشریعی وحی ای است که متضمن آموزه های دینی، چه به صورت احکام و یا غیر آن می باشد، ولی وحی اخبار غیبی دریافت هر گونه خبری را از غیب می گویند که از دید دیگران مخفی است.

وحی تشریعی که مختص به پیامبران است، با رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قطع شده است. هیچ بشری حتی امام معصوم نمی تواند دریافت کننده چنین وحی باشد ، ولی وحی نوع دوم مختص به پیامبران نیست. بقیه انسان ها اگر استعداد آن را در خود ایجاد کنند ،می توانند برخوردار از آن باشند. این نوع وحی در آیات قرآن بر غیر انبیا نیز صورت گرفته است، مانند مادر حضرت موسی و حضرت مریم .

امامان معصوم شیعه و یا برخی دیگر از انسان های والا مثل حضرت زهرا سلام الله علیها می توانند از آن برخوردار باشند، به این گونه از وحی، تحدیث و به کسی که براو وحی می شود محدث می گویند.

در حدیثی آمده است: « ان اوصیاء محمد علیه و علیهم السلام محدثون » (2) اوصیای محمد محدث اند ،یعنی صدای فرشته را می شنیدند، ولی خود او نمی دیده اند.

نیز در حدیث دیگر آمده است : «فاطمة کانت محدثة و لم تکن نبیة » (3) فاطمه زهرا محدثه بوده است که صدای فرشته را می شنید ،ولی نبی نبود .

وحی به معنای دوم در واقع الهام غیبی است . الهام نیز از جنس وحی است ،یعنی خبری است غیبی، ولی فرق آن با وحی این است که انسان ملهم فقط خبر را به صورت معنا دریافت می کند. درون خود می یابد که چیزی را می داند. توجه دارد که قبلا آن را نمی دانست ،ولی منشأ آن برای برخی معلوم نیست. در وحی هم معنا و هم لفظ و هم منشأ هر سه واضح است. انسان دارای وحی هم معنا را دریافت می کند . هم در برخی از اوقات لفظ را به همراه معنا دریافت می کند ؛ هم منشأ آن و سرچشمه آن را می شناسد. می داند که از کجا آن را دریافت کرده است .

بنابراین، وحی در معنای کلی آن (پس از ختم نبوت) قطع نشده و امامان معصوم (ع) نیز از این موهبت الهی برخوردارند آن قسم وحیی که پایان یافته و بطور کلی منقطع می شود وحی رسالی و شریعتی است نه وحی در معنای کلی آن که الهام و تحدیث از آن قبیل است. در نتیجه امامان معصوم (ع) نیز همانند دیگر پیامبران از طریق وحی با خداوند ارتباط دارند.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی___________________________________________________________
1. راغب اصفهانی، مفردات راغب ، ص 515.نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1411 ق.
2.محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی ، ج 1 ،ص 177 .نشر دار الکتب ا لاسلامیه، تهران، 1388 ق.
3. محمد باقر مجلسی ، بحارالانوار ، ج 26 ،ص 791 ،نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق.

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]در چند کامنت بالاتر هم خواستم به بحث ایاتی که در ان کلمه ولی و امام امده است اشاره کنید.

مثلا در برخی ایات فقط اطاعت از خدا و رسول خواسته شده در برخی ایات هم اطاعت از خدا و رسول و ولی.

اگر خواستید بفرمایید که برا همین دو بحث که در اینجا گفتم موضوع جداگانه بسازم اگر نه هم در همین جا به ان اشاره کنید[/]

پابوس زوار اربعین;696170 نوشت:
در چند کامنت بالاتر هم خواستم به بحث ایاتی که در ان کلمه ولی و امام امده است اشاره کنید.

مثلا در برخی ایات فقط اطاعت از خدا و رسول خواسته شده در برخی ایات هم اطاعت از خدا و رسول و ولی.

اگر خواستید بفرمایید که برا همین دو بحث که در اینجا گفتم موضوع جداگانه بسازم اگر نه هم در همین جا به ان اشاره کنید


باسلام و تشکر:Gol:

از عنایت و پیگیری مجدانه شما بسیار متشکریم، بنظر می رسد مناسب تر است اگر بحث ولایت و آیات مربوط به آن، در تایپیک جداگانه ای مورد بررسی قرار گیرد. از حسن توجه شما سپاسگزارم.:Gol:

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

مشکور;696638 نوشت:

باسلام و تشکر:Gol:

از عنایت و پیگیری مجدانه شما بسیار متشکریم، بنظر می رسد مناسب تر است اگر بحث ولایت و آیات مربوط به آن، در تایپیک جداگانه ای مورد بررسی قرار گیرد. از حسن توجه شما سپاسگزارم.:Gol:

بحث را خوب اداره کردید.
فقط یک چیزی اگر موضوع سر همان بحث وحی که قطع شده است باشد
ایمه پایینتر از انبیا از لحاظ مقام قرار میگیرند؟؟؟

یادمان باشد غیر از شیعه کسی احادیث در باب الهام و شنیدن صدای فرشتگان توسط ایمه را باور ندارد.[/]

پابوس زوار اربعین;697144 نوشت:
فقط یک چیزی اگر موضوع سر همان بحث وحی که قطع شده است باشد
ایمه پایینتر از انبیا از لحاظ مقام قرار میگیرند؟؟؟

سلام علیکم:Gol:

اگر به بحثی که در باب وحی و اقسام آن ارائه کردیم بخوبی توجه کنید، اشاره کردیم که وحی بطور کلی قطع نشده، بلکه فقط یک قسم از وحی یعنی (وحی رسالی) که مخصوص پیامبران الهی است قطع شده و دیگر اقسام وحی (الهام و تحدیث و ...) بقوت خود باقی است و امامان معصوم (ع) از همه دیگر اقسام وحی بجز وحی رسالی برخوردارند. علت عدم برخورداری ایشان از وحی رسالی نیز بمعنای فقدان یا نقصان قابلیت در ایشان نیست بلکه بدلیل پایان یافتن دوران نبوت و رسالت است که از وحی رسالی برخوردار نیستند. بعبارتی این محدودیت به قابلیت امامان (ع) برنمی گردد بلکه به محدود شدن اقسام وحی با ختم نبوت، باز می گردد. چنانکه نبی مکرم اسلام (ص) در حدیث منزلت خطاب به حضرت علی (ع) به این معنا اشاره فرمودند: «أنتَ مِنِّي‌ بمَنزِلَةِ هَارونَ مِن‌ مُوسَي‌ إلا أنَّه‌ لانَبيَّ بَعْدي‌!»(1)

وقتی پیامبر اکرم (ص) نسبت علی را به خودش با هارون نسبت به موسی (ع) مقایسه می کند، این مقایسه فرضی نیست بلکه حقیقی است. یعنی علی (ع) همه امتیازات و ویژگیهای هارون (ع) را داراست. تنها چون دوران نبوت، با رسالت حضرت ختمی مرتبت(ص) خاتمه یافته دیگر امکان دریافت وحی رسالی و نبوی وجود ندارد وگرنه علی و اولاد طاهرینش(ع) که جانشینان برحق رسول اکرم (ص) هستند در امتیازات و ویژگیهایی که موجب انتخاب و برگزیده شدن ایشان از سوی خدای متعال به مقام نبوت و رسالت و امامت گردیده چیزی کم ندارند بلکه چنانکه دلایل آن بررسی شد، طبق آیات و روایات، اتفاقاً مقام امامت از مقام نبوت و رسالت والا و عظیمتر است. ضمن آنکه روایات بسیاری در خصوص تقدم خلقت نور رسول اکرم (ص) و نور علی (ع) (2)و سپس انوار طیبه امامان معصوم (ع) بر خلقت دیگر مراتب وجوی عالم و همه کائنات و هستی و مخلوقات، حتی بر خلقت انبیاء الهی گواه دیگری است بر افضلیت و ارجحیت مقام آن ذوات مقدسه علیهم صلوات الله بر دیگر انبیاء الهی.

پاورقی___________________________________________________
1. «غاية‌ المرام‌» قسمت‌ اوّل‌ ، ص‌ 110 حديث‌ هفتم‌ . و ص‌ 122 حديث‌ هشتاد و سوّم‌ و «بحارالانوار» طبع‌ كمپاني‌ ، ج‌ 9 ، ص‌ 239.
2. در منابع شیعه و سنی در این خصوص روایات زیادی بیان گشته است: مثلاً در مسند احمد آمده است که پیامبر (ص) فرمود: "من و علی از نور واحد خلق شده ایم و خداوند روح من و روح علی بن ابیطالب را قبل از خلقت عالم خلق نمود و ابن مغازلی شافعی در کتاب مناقب خود نقل می­کند که پیامبر (ص) فرمود: من و علی نوری بودیم در خدمت حضرت حق و این نور خداوند را تسبیح می­گفت و تقدیس می­کرد قبل از آنکه آدم خلق شده باشد و امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: "کنت ولیاُ و آدم بین الماء و الطین". برای شرح و تفصیل این روایات رجوع کنید به: شرح اصول کافی ملاصدرا ص17- شرح مقدمه قیصری استاد سید جلال الدین آشتیانی ص223-224 و پاورقی های آنان.

پابوس زوار اربعین;697144 نوشت:
یادمان باشد غیر از شیعه کسی احادیث در باب الهام و شنیدن صدای فرشتگان توسط ایمه را باور ندارد.

با وجود ثابت بودن اعلمیت امامان شیعه اثنی عشری (ع) و فضائل و کرامات و معجزات علمی و عملی بسیاری که از ایشان در منابع تاریخی شیعه و سنی نقل شده و علیرغم تلاش دستگاه حاکمه و طواغیت جور اموی و عباسی در جهت سانسور و حذف فضائل و کرامات اهل بیت (ع) در این جهت ناکام مانده اند و تاریخ پر است از نشانه هایی که ایشان متصل به علم الهی و برخوردار از علم لدنی بوده اند.

البته از کسانی که دلهاشان از نور حقیقت و هدایت الهی محروم مانده و یا خود با انتخاب تاریکی و ضلالتهای هوا و هوس و دست دادن با شیطان، بر قلبهاشان قفل تاریکی زده اند هیچ انتظاری نمی رود که اینهمه شواهد و دلایل و معجزات را ببینند؟ و یا اگر ببینند ایمان بیاورند؟ زیرا ایمان فصلی جدای از دیدن و شناخت است. بله شناخت(دیدن و ثابت شدن) می تواند مقدمه ایمان و یقین باشد اما همیشه به این مرحله منتهی نمی شود. چنانکه قوم بنی اسراییل با وجود دیدن آنهمه معجزات و شواهد عینی، بهره ای از ایمان حقیقی نداشتند. تاریخ و منابع تاریخی شیعه و سنی سرشار است از حقایق و معارفی که بر افضلیت، ارجحیت، اعلمیت، اولویت، عصمت و طهارت، شجاعت و ایثارگری و نصوصی که بر انتصاب ایشان من جانب الله تصریح دارد گواهی می دهد اما با این وجود نه گوش شنوایی و نه چشم بینایی هست تا اینهمه را ببیند و تسلیم باشد. باید این حقایق را بصورت قصه هایی دردناک در لابلای حدیث فدکیه، خطبه ی حضرت زهرا (س)، احتجاجات امیرالمؤمنین (ع) با اهل سقیفه، خطبه ها و نامه های غصه ناک علی (ع) در نهج البلاغه، و ناله های او در چاههای مدینه و کوفه و ... جستجو کنیم.

آری دوست عزیز ...

از کسانی که چشم و دل بر روی حقایق و معارف الهیه و بر دستورات و سفارشات قرآن و سنت رسول الله که چکیده تمام سفارشات آنحضرت (ص) قرآن و عترت بود بسته اند چه انتظار! که بخواهند به حقیقت افضلیت و اعلمیت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) پی ببرند. دردا! که همانهایی هم که پی برده اند آنگونه که شایسته نامشان است قدرشناس نبوده و در پیروی تمام نیستند.

موفق باشید ...:Gol:

پابوس زوار اربعین;697144 نوشت:

بحث را خوب اداره کردید.
فقط یک چیزی اگر موضوع سر همان بحث وحی که قطع شده است باشد
ایمه پایینتر از انبیا از لحاظ مقام قرار میگیرند؟؟؟

یادمان باشد غیر از شیعه کسی احادیث در باب الهام و شنیدن صدای فرشتگان توسط ایمه را باور ندارد.

با سلام.

نفس وحی ملاک برتری نیست،به مادر حضرت موسی نیز وحی شد به زنبور عسل نیز وحی میشه...

درمورد دیدن وصدای فرشتگان نیز ملاک پیامبر بودن نیست به عنوان مثال حضرت مریم جبرئیل رو دید و بااو حرف زد ...

واخر اینکه وقتی برتری امامت نسبت به نبوت اثبات گردد ،موضوع حرف زدنو و شنیدنو و دیدن فرشتگان خود به خود حل میگردد...

erfan_alavi;698264 نوشت:
با سلام.

نفس وحی ملاک برتری نیست،به مادر حضرت موسی نیز وحی شد به زنبور عسل نیز وحی میشه...

این صحبت شما در جواب حرفم میچربید به حرف رییس مشکور.

[SPOILER]لذت بخش است وقتی ببینیم شیعه ای که نهایتا پای منبر نشسته در مواردی از صاحب منبر هم بهتر صحبت میکند.[/SPOILER]

پابوس زوار اربعین;698303 نوشت:

این صحبت شما در جواب حرفم میچربید به حرف رییس مشکور.

[SPOILER]لذت بخش است وقتی ببینیم شیعه ای که نهایتا پای منبر نشسته در مواردی از صاحب منبر هم بهتر صحبت میکند.[/SPOILER]

سلام.

ما که منبر نشین دوستان و اساتید هستیم..

ولی در مجموع بحث امامت ،و برتری ان از نبوت یه مطلب است و اینکه این چه دخلی به امامان ما دارد چون اسم ان بزرگواران به عنوان امام در قران نیست این همه یه بحث دیگریست..

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

erfan_alavi;698559 نوشت:
سلام.

ما که منبر نشین دوستان و اساتید هستیم..

ولی در مجموع بحث امامت ،و برتری ان از نبوت یه مطلب است و اینکه این چه دخلی به امامان ما دارد چون اسم ان بزرگواران به عنوان امام در قران نیست این همه یه بحث دیگریست..

در این مورد قبلا در تاپیک
[h=1]مقام امامت نزد خدا بالاتر است یا نبوت؟[/h]
صحبت شده بود و رییس مشکور کاملا از پس بحث برامده بود.
منبر مجازی ایشان در همان تاپیک را از دست ندهید.[/]

پابوس زوار اربعین;697144 نوشت:

بحث را خوب اداره کردید.
فقط یک چیزی اگر موضوع سر همان بحث وحی که قطع شده است باشد
ایمه پایینتر از انبیا از لحاظ مقام قرار میگیرند؟؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم به نکته ذیل که با استفاده از تنها 1 آیه قران است توجه بفرمایید:


[=Times New Roman]آیه‌ی32 سوره‌ی فاطر: « ثم اورثنا الكتاب الّذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابقٌ بالخیراتِ باذن الله ذالك هو الفضل الكبیر».[=times new roman]این آیه پس از آیه قبلی «والّذ ی اوحینا إلیك من الكتاب هو الحق مصدقاً لما بین یدیه إن الله بعباده لخبیر بصیر» وراثت ویژه‌ی قرآن را بر عهده‌ی گروهی خاص نهاده و از آنجا که این عمل را خدای متعال انجام داده، که او « بعباده لخبیر بصیر» است؛ پس این وارثان کسانی هستند که شایستگی این وراثت را دارند. و اگر این وارثان از محور قرآن عدول داشته‌باشند چگونه شایستگی وراثت آنرا دارند؟ که این وراثت بُعد عصمت قرآن را هم شامل است. لذا این بزرگواران ذره‌ای از قرآن عدول ندارند و بنابرین در بُعد عصمت همچون قرآن معصومند که ادامه‌ی آیه این موضوع را کاملا تصریح می‌کند.
[=times new roman]در ادامه‌ی آیه خدای متعال آنها را با توصیفی دوگانه بر کلّ معصومان تاریخ غیر از رسول خدا برتری داده .
[=times new roman]اول: «الّذین اصطفینا من عبادنا...» كه "اصطفی" در كل قرآن گزینشی ربانی است یعنی آنچه نزد خدا انتخاب ‌شده بر ادیان یا بندگانی که عمل انتخاب در بین آنها صورت گرفته برتری دارد. مانند :«ان الله اصطفی لكم الدّین…»(بقره/132). و در اینجا «اصطفی» در بین «عبادنا» صورت گرفته، پس این بزرگواران بر همه‌ی عباد خدا از زمان آدم (علیه‌السلام) تا قیامت کبرا که همه‌ی پیامبران و معصومین پیشین - غیر از پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وس� �ّم) - را شامل می‌شود، در نزد خدا برتری دارند. و باز لازمه‌ی این برتری عصمت است، عصمتی برتر و والاتر از عصمت همه‌ی آنها.
[=times new roman]دوم: خداوند در ادامه‌ی این آیه ملاک انتخاب را تبیین کرده و «عبادنا» را به سه دسته تقسیم نموده‌اند:
[=times new roman]1- «فمنهم ظالم لنفسه» كه شخص ظالم هرگز شایستگی انتخاب شدنِ معصومانه را ندارد.
[=times new roman]2- «و منهم مقتصد» كه منظور عادلانند. باز عادلان منهای عصمت شایسته‌ی این انتخاب نیستند.
[=times new roman]3- «و منهم سابق بالخیرات» كه الخیرات کلّ خیرات در تاریخ تکلیف است که این بزرگواران معصوم پس از رسول گرامی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسل� �م) در کلّ خیرات بر دیگران حتی معصومان پیشین چون حضرت نوح، ابراهیم، موسی و عیسی (علیهم‌السلام) سبقت گرفته‌اند لذا آنان معصومند و عصمتشان برتر و والاتر از عصمت همه‌ی آنهاست.
[=times new roman]تا اینجا معلوم می‌شود که بعد از پیامبر گرامی اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وس� �ّم) کسانی هستند که اولاً معصومند . ثانیاً بر همه‌ی انبیا و اولیای پیشین و پسین برتری دارند و ثالثاً کتاب خدا (قرآن) را به ارث می‌برند که لازمه‌ی این وراثت آن است که خود اولین عاملان به آن و حجتی بر دیگران باشند.
[=times new roman]حال این معصومان و این وارثان و حجتهای بعد از نبی مکرم اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وس� �ّم) چه کسانی هستند؟
[=times new roman]اگر اینان خلفای سه‌گانه‌اند؛ نه خود آنها ادعای عصمت داشتند و نه علمای سنّی آنان را معصوم می‌دانند و همین علما تصریح کرده‌اند که خلفای سه‌گانه هر کدام اعمالی بر خلاف شریعت انجام داده‌اند.
[=times new roman]و یا اگر اینان ائمه‌ی اربعه‌ی فقه سنّی‌اند که باز آنها هم مانند خلفای سه‌گانه‌ اختلاف و اشتباه دارند.
[=times new roman]حال که در میان اهل سنّت چنین کسانی نیستند، آیا در بین شیعیان هم نیستند؟ این معاذ‌الله نسبت دروغ دادن به آیه‌ی مبارکه است.بنابرین این افراد همان خاندان معصوم پیامبرند که در غدیر خم و حدیث ثِقلَین یک یک با نامهای مبارکشان معرفی شده‌اند.
[=times new roman]یعنی همان دوازده نور پاك به اضافه‌ی صدّیقه‌ی طاهره (علیهاالسّلام)؛ و این آیه دیگر به حدیث نیازی ندارد (نقل از وبگاه انقلاب قرآنی -جواب آیت الله صادقی تهرانی برای اثبات عصمت و امامت اهل بیت و 14 معصوم) و همچنین این آدرس ذیل آیه 32 سوره فاطر : http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan4با تشکر

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

مشکور;698140 نوشت:

سلام علیکم:Gol:

اگر به بحثی که در باب وحی و اقسام آن ارائه کردیم بخوبی توجه کنید، اشاره کردیم که وحی بطور کلی قطع نشده، بلکه فقط یک قسم از وحی یعنی (وحی رسالی) که مخصوص پیامبران الهی است قطع شده و دیگر اقسام وحی (الهام و تحدیث و ...) بقوت خود باقی است و امامان معصوم (ع) از همه دیگر اقسام وحی بجز وحی رسالی برخوردارند. علت عدم برخورداری ایشان از وحی رسالی نیز بمعنای فقدان یا نقصان قابلیت در ایشان نیست بلکه بدلیل پایان یافتن دوران نبوت و رسالت است که از وحی رسالی برخوردار نیستند. بعبارتی این محدودیت به قابلیت امامان (ع) برنمی گردد بلکه به محدود شدن اقسام وحی با ختم نبوت، باز می گردد. چنانکه نبی مکرم اسلام (ص) در حدیث منزلت خطاب به حضرت علی (ع) به این معنا اشاره فرمودند: «

أنتَ مِنِّي‌ بمَنزِلَةِ هَارونَ مِن‌ مُوسَي‌ إلا أنَّه‌ لانَبيَّ بَعْدي‌!»(1)

وقتی پیامبر اکرم (ص) نسبت علی را به خودش با هارون نسبت به موسی (ع) مقایسه می کند، این مقایسه فرضی نیست بلکه حقیقی است. یعنی علی (ع) همه امتیازات و ویژگیهای هارون (ع) را داراست. تنها چون دوران نبوت، با رسالت حضرت ختمی مرتبت(ص) خاتمه یافته

دیگر امکان دریافت وحی رسالی و نبوی وجود ندارد وگرنه علی و اولاد طاهرینش(ع) که جانشینان برحق رسول اکرم (ص) هستند در امتیازات و ویژگیهایی که موجب انتخاب و برگزیده شدن ایشان از سوی خدای متعال به مقام نبوت و رسالت و امامت گردیده چیزی کم ندارند بلکه چنانکه دلایل آن بررسی شد، طبق آیات و روایات، اتفاقاً مقام امامت از مقام نبوت و رسالت والا و عظیمتر است. ضمن آنکه روایات بسیاری در خصوص تقدم خلقت نور رسول اکرم (ص) و نور علی (ع) (2)و سپس انوار طیبه امامان معصوم (ع) بر خلقت دیگر مراتب وجوی عالم و همه کائنات و هستی و مخلوقات، حتی بر خلقت انبیاء الهی گواه دیگری است بر افضلیت و ارجحیت مقام آن ذوات مقدسه علیهم صلوات الله بر دیگر انبیاء الهی.

پاورقی___________________________________________________
1. «غاية‌ المرام‌» قسمت‌ اوّل‌ ، ص‌ 110 حديث‌ هفتم‌ . و ص‌ 122 حديث‌ هشتاد و سوّم‌ و «بحارالانوار» طبع‌ كمپاني‌ ، ج‌ 9 ، ص‌ 239.
2. در منابع شیعه و سنی در این خصوص روایات زیادی بیان گشته است: مثلاً در مسند احمد آمده است که پیامبر (ص) فرمود: "من و علی از نور واحد خلق شده ایم و خداوند روح من و روح علی بن ابیطالب را قبل از خلقت عالم خلق نمود و ابن مغازلی شافعی در کتاب مناقب خود نقل می­کند که پیامبر (ص) فرمود: من و علی نوری بودیم در خدمت حضرت حق و این نور خداوند را تسبیح می­گفت و تقدیس می­کرد قبل از آنکه آدم خلق شده باشد و امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: "کنت ولیاُ و آدم بین الماء و الطین". برای شرح و تفصیل این روایات رجوع کنید به: شرح اصول کافی ملاصدرا ص17- شرح مقدمه قیصری استاد سید جلال الدین آشتیانی ص223-224 و پاورقی های آنان.

با وجود ثابت بودن اعلمیت امامان شیعه اثنی عشری (ع) و فضائل و کرامات و معجزات علمی و عملی بسیاری که از ایشان در منابع تاریخی شیعه و سنی نقل شده و علیرغم تلاش دستگاه حاکمه و طواغیت جور اموی و عباسی در جهت سانسور و حذف فضائل و کرامات اهل بیت (ع) در این جهت ناکام مانده اند و تاریخ پر است از نشانه هایی که ایشان متصل به علم الهی و برخوردار از علم لدنی بوده اند.

البته از کسانی که دلهاشان از نور حقیقت و هدایت الهی محروم مانده و یا خود با انتخاب تاریکی و ضلالتهای هوا و هوس و دست دادن با شیطان، بر قلبهاشان قفل تاریکی زده اند هیچ انتظاری نمی رود که اینهمه شواهد و دلایل و معجزات را ببینند؟ و یا اگر ببینند ایمان بیاورند؟ زیرا ایمان فصلی جدای از دیدن و شناخت است. بله شناخت(دیدن و ثابت شدن) می تواند مقدمه ایمان و یقین باشد اما همیشه به این مرحله منتهی نمی شود. چنانکه قوم بنی اسراییل با وجود دیدن آنهمه معجزات و شواهد عینی، بهره ای از ایمان حقیقی نداشتند. تاریخ و منابع تاریخی شیعه و سنی سرشار است از حقایق و معارفی که بر افضلیت، ارجحیت، اعلمیت، اولویت، عصمت و طهارت، شجاعت و ایثارگری و نصوصی که بر انتصاب ایشان من جانب الله تصریح دارد گواهی می دهد اما با این وجود نه گوش شنوایی و نه چشم بینایی هست تا اینهمه را ببیند و تسلیم باشد. باید این حقایق را بصورت قصه هایی دردناک در لابلای حدیث فدکیه، خطبه ی حضرت زهرا (س)، احتجاجات امیرالمؤمنین (ع) با اهل سقیفه، خطبه ها و نامه های غصه ناک علی (ع) در نهج البلاغه، و ناله های او در چاههای مدینه و کوفه و ... جستجو کنیم.

آری دوست عزیز ...

از کسانی که چشم و دل بر روی حقایق و معارف الهیه و بر دستورات و سفارشات قرآن و سنت رسول الله که چکیده تمام سفارشات آنحضرت (ص) قرآن و عترت بود بسته اند چه انتظار! که بخواهند به حقیقت افضلیت و اعلمیت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) پی ببرند. دردا! که همانهایی هم که پی برده اند آنگونه که شایسته نامشان است قدرشناس نبوده و در پیروی تمام نیستند.

موفق باشید ...:Gol:

این داستان را بخوانید لطفا

اميرالمومنين علي(ع) و سيرت پاک او
نويسنده: سعدي شيرازي، مصلح الدين

خلاصه : شخصي مشکل خود را با حضرت علي در ميان مي گذارد. حضرت علي به آن مرد جوابي مي گويد. شخص دیگری که در مجلس حضور دارد جواب حضرت علي را نمي پذيرد و اجازه مي خواهد پاسخ ديگري به مرد بدهد. حضرت علي اجازه مي دهد. مرد پاسخ خوبي به مشکل گرفتار مي دهد. حضرت علي قبول مي کند که پاسخ مرد حاضر در انجمن، بهتر از پاسخ خودش است و بدون تکبر آن جواب را می پذیرد.

نمیدانم این داستان چقدر صحت دارد
هر چند از حضرت امیر بعید نیست چنین سیرتی
و الان که دیدم شما در مقابل سوال اخرم فروتنی به جوابی که رییس erfan_alavi
دادند نشان دادید این داستان را قرار دادم.[/]

بنام خدا

سؤال: با توجه به بحث وحی، مقام نبوت بالاتر است یا مقام امامت؟

پاسخ: با سلام و تشکر از مشارکت همه دوستان:Gol: جمعبندی بحث "با توجه به وحی، مقام نبوت بالاتر است یا مقام امامت" را با ذکر نکاتی تقدیم می کنیم:

اثبات برتری مقام امامت از نبوت را می توان در دلایل زیر جستجو کرد که عمدتاً مبتنی بر دلایل نقلی است:

اول. اعطا کردن مقامی برتر به حضرت ابراهیم علیه السلام: مفسرین زیادی از جمله: علامه طباطبایى، شیخ طوسى، طبرسى ؛بر اساس آیه شریفه «انى جاعلک للناس اماما»(1) به برتر بودن مقام امامت از مقام نبوت حکم کرده‏ اند. زیرا از نظر اینها به لحاظ تاریخى، مقام امامت آن وقت به حضرت ابراهیم اعطا گردید که ایشان در آن زمان مقام نبوت را داشتند. در اینباره می توان افزود: 1. این افضلیت و برتری «اما و اگر» ندارد، چرا که خداوند متعال در این کریمه چنین فرموده است. 2. خداوند متعال می‌توانست بفرماید، ابتدا او را امام قرار دادم و چون موفق بود، به نبوت و رسالت نیز برگزیدم، اما عکس این سیر را فرمود. 3. برخی تلاش دارند به خداوند متعال ادبیات نزول وحی را بیاموزانند و چون نمی‌توانند، به تفسیر به رأی متوسل می شوند و حال آنکه خداوند، تفسیر، تأویل و شرحش را به پیامبر و اهل بیتش(ع) واگذاشت. 4. برخی، چون شیعه معتقد به امامت و افضلیت آنست و آنها نیستند، گمان می‌کنند که حتماً باید این مقام را تکذیب و تحقیر کنند. در حالی که واژه "امام"، مفهوماً أو مصداقاً هیچ اختصاصی به تشیع ندارد. 5. وانگهی اگر از آنان سؤال شود که بین مقامات متفاوت نبوت، رسالت و امامتِ حضرت ابراهیم علیه‌السلام، کدام بالاتر است، چه خواهند گفت؟ آیا می‌گویند: ابتدا رسول شد و سپس تنزل یافت و امام شد؟

دوم. از نظر تأثیر باطنى و نفوذ روحانى: برخى، از جمله علامه طباطبایى(ره)، نبى را؛ تنها داراى هدایت تشریعى و به اصطلاح ارائه کننده طریق می دانند؛ ولی برای امام ؛ افزون بر آن، دارا بودن هدایت تکوینى را هم قائلند. (2) بی شک، در اصل امامت فی ما بین امامت ابراهیم (ع) و امامت نبی اکرم (ص) با امامت امامان معصوم (ع)، هيچ فرقی وجود ندارد. امامت در حقیقت مقام ملکوتی و معنوی یا همان ولایت تکوینی است که بواسطه آن صاحب این ولایت، امامت معنوی امت را بر عهده دارد به عبارت ديگر؛ ائمه(ع)، پيشوايانى هستند كه به قدرت پروردگار در نفوس آماده نفوذ كرده و آنها را به هدفهاى عالى تربيتى و انسانى سوق مى‏ دهند. تنها تفاوتی که ملحوظ است اینکه آن بزرگواران(ابراهیم و نبی اکرم) نبی هم بوده اند. امّا در زمان اهل بیت(ع)، نبوّت (دریافت وحی تشریعی) ختم شده بود. لذا نبوّت نداشتند. بی شک، اعطای مقام امامت و پیشوایی به امامان معصوم (ع) بدون امتحان نبوده و سرافرازی و سربلندی ایشان در امتحانات سخت و دشوار زندگی که سرتاسر تاریخ زندگیشان گواه آنست از علم لایزال و سرمدی خداوند مخفی نبوده از این رو خداوند اراده کرده به استناد این علم مطلق، مقام امامت را به این ذوات مقدسه اعطا کند.(پست 23)

سوم. رهبری معنوی و پیشوایی: برخى هم چون استاد مطهرى(ره) گفته‏ اند: فرق نبوت و امامت در این است که نبوت,راهنمایى، ابلاغ و اِخبار است. ولى امامت، رهبرى یعنى علاوه بر رهبرى اجتماعى، رهبرى معنوى به سوى خدا هم هست. (3)؛ برخى دیگر مانند استاد سبحانى معتقدند: نبى تنها مأمور به ابلاغ رسالت و دادن نویدها و بیم‏ها به مردم است اما امام علاوه بر آن، پیشوایى است که شخصاً داراى سِمَت امر و نهى و تکلیف و دستورات است. و وظیفه دارد جامعه بشرى را با مدیریت صحیح به حد کمال رساند. بعبارتی امام وظیفه ی ایصال الی المطلوب دارد. (4)

البته برخی از پیامبران، مانند پیامبر اسلام(ص) علاوه بر نبوت و رسالت مقام امامت و رهبری عملی جامعه دینی را نیز بر عهده داشته اند. از این رو برتری مقام امامان (ع) بر پیامبران(ع) به معنای برتری ایشان(ع) بر شخص نبی اکرم (ص) نیست.

پنجم. اثبات برتری مقام ائمه علیهم السلام از باقی پیغمبران، از راه «دلیل نقلى» ممکن است. این گونه ادله نیز چند دسته‏ اند: الف) دسته اول؛ روایات خاص و صریح: روایاتى است که به صراحت بر فضیلت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر شخص حضرت ابراهیم (ع) دلالت دارد. مانند احتجاج خود آنحضرت. ب) دسته دوم؛ روایات صریح و عام: روایات عام, آنهایند که فضیلت امیرالمؤمنین و ائمه (علیهم السلام) بعد از ایشان, بر دیگر انبیا را به طور عام و مطلق؛ دلالت دارند. ج) دسته سوم؛ روایات غیرصریح: روایاتى است که لفظاً و صراحتاً فضیلت بر برترى حکم نمى‏ رانند. بلکه برترى پنج تن آل عبا؛ از دیگر مخلوقات, از آنها استنباط و کشف مى‏ شود.(رجوع کنید به پست 3)

ششم. ممکن است کسی این قبیل مسائل را زمینه فتنه و اختلاف بین مسلمانان و دیگر ادیان الهی بداند در این خصوص گفتنی است: مسأله مورد بحث در مقایسه با بسیاری از معتقدات مسلمانان و شیعیان نسبت به یهود و مسیحیت و تحریفی بودن آن شریعت ها چندان حاد نیست که کسانی بخواهند از این طریق فتنه گری کرده و دامنه اختلاف بین الادیانی را شعله ور سازند.

ادامه دارد ...:Gol:

پاورقی_________________________________________

  1. 124 سوره بقره
  2. ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 372 تا ص 382
  3. مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، ج 3،ص 318
  4. سبحانى، جعفر، منشور جاوید، انتشارات توحید، ج 5، ص 252
موضوع قفل شده است