جمع بندی کمک کنید به زندگی برگردم (نقص عضو و ازدواج موقت با مرد متاهل)

تب‌های اولیه

61 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کمک کنید به زندگی برگردم (نقص عضو و ازدواج موقت با مرد متاهل)

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام

من دختری 25 ساله زیبا و اهل درس و کار و تلاش بودم.
سه سال پیش دچار نقص عضو شدم و یکی از پاهای خودم رو برای همیشه از دست دادم.
مدت زیادی افسرده بودم و راستش نتونستم کامل باشرایطم کناربیام.
درس رو تقریبا رها کردم ولی بعد از مدتی به سفارش یکی از دوستانم در کلاس های یک استاد ظاهرا متدین شرکت کردم.
خیلی از ایشون برام تعریف می کردند بعدها فهمیدم گاهی به افراد مشاوره هم میدن.

خلاصه من بهشون مراجعه کردم و سرصحبت را باز کردم با ایشون
ایشونم به من پیشنهاد محرمیت دادند. بهشون گفتم من دوشیزه هستم وباید از ولی اجازه بگیرم
ولی ایشون گفتند که میشه حتی بی اذن ولی، چون شما به سن قانونی رسیدی
اصلا چون پدرت درقیدحیات نیست می تونی.

گفتم خب مادرم چی پس؟ گفت مادرتو کم کم راضی می کنیم.
من گفتم نه استاد اول باید با مادرم صحبت کنید گفت باشه
اومد و صحبت کرد و مادرم به شدت مخالفت کرد و گفت دختر من مگه دستمال کاغذیه که یه مدت با شما باشه؟
استاد گفت نه بخدا تا آخر عمر نوکرشم، رهاش نمی کنم
من به مادرم گفتم با این پای معیوب بعید میدونم بتونم ازدواج کنم ، نگذار به گناه بیفتم ولی مادرم قبول نکرد.

خلاصه من به استاد جواب منفی دادم ولی مگه ایشون بس می کرد؟
میگفت تو مثل دخترمی، تو همه کسمی ،من بخاطر شهوت نمیخوامت، مرد درآن واحد می تونه عاشق دوتا زن باشه
اصلا خانمم رو راضی میکنم که قبول کنه تو همسر دایم من بشی.
گفت اصلا خانمم خودش گفته برو ازدواج مجدد کن چون من خواسته هاتو برآورده نمی کنم.
اصلا عشق من به تو معنویه، حتی دست بهت نمی زنم
اگرخدای ناکرده مادرت طوریش شد ، تا پیربشی هم مواظبتم.
تا می گفتم نه؛ اشک می ریخت و به هیچ عنوان دست بردار نبود

منم فکر کردم مرد به این بزرگی با این معلولیت عاشقم شده پس واقعا عاشقه!
تا اینکه بالاخره قبول کردم
اینم بگم که دایما از شهدا حرف میزد و موقعیت اجتماعی خیلی بالایی داشت.
من گفتم قبول می کنم چون واقعا داشتم به گناه می افتادم
به شرط اینکه بعد از یک هفته از محرمیتمون بیاد با مادرم صحبت کنه و منو دوباره خواستگاری کنه.

بعدازیک هفته محرمیت یکبار زنگ زد و گفت خانمم پیامهامون رو خونده و می خواد بره شکایت و آبروریزی
من داشتم از ترس سکته می کردم
یکی از دوستام که از قضیه باخبر بود رو درجریان گذاشتم گفتم نکنه خانمش بیاد آبرومو ببره.

تا چند روز از استاد خبری نشد و من مثل بید به خودم می لرزیدم
تا اینکه به دوستم گفتم بهش زنگ بزنه ببینه که قضیه از چه قراره.
اونم یک مشت دروغ به دوستم گفت و تمومش کرد.

من چند روز بعد بهش زنگ زدم
گریه کردم ضجه زدم
گفت من خانمم برام خیلی مهمه، من و تو نمی تونیم کنار هم راحت باشیم.
گفتم همین؟به همین راحتی؟
گفت تو اونی نیستی که من عاشقش بودم.

خلاصه با رفتنش له شدم ، تحقیرشدم
غیر از دوستم هیچکس نمیدونه.
حتی آبروشو پیش مادرم نبردم.

به نظر شما چکار کنم؟
آیا خدا انتقام من رو از ایشون می گیره؟

اون از معلولیت من سوء استفاده کرد.
آیا راهی هست که از افسردگی نجات پیدا کنم؟
وجودم پر از کینه شده
هیچ کاری هم نمی تونم بکنم

شما رو به حضرت زهرا کمکم کنید
من حتی ازهمسر خودش هم زیباتر بودم و چیزی کم نداشتم
خدا شاهده که نمی خواستم زندگیش خراب شه
فقط گفتم اون مدتی که بامن حرف میزنه نامحرم نباشیم
پس چر این کاروکرد؟

از طرفی دچار حس اعتماد بنفس پایین شده ام و فکر میکنم دیگر هیچ شرایط ازدواجی ندارم و خدا راههای موفقیت رابر روی من بسته و بر روی افرادی چون همسر این فرد که واقعا شخص متکبر و در عین حال بسیارخوشبخت است باز کرده.
این خانم دایما از همسرخودش ایراد میگیرد در صورتی که توانایی همسرداری و اخلاق و تواضع من بسیار بیشتر از اوست.
حس حسادتم زیاد شده و اعتماد به نفس و حتی اعتماد به خدا و ایمان به عدالت خدا را از دست داده ام.
فکر می کنم چرا من نباید مثل ان زن که لایق نعمتها نیست و دایما ناشکری میکند نعمت داشته باشم؟
لطفاکمکم کنید

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد حامی

با سلام خدمت شما پرسشگر محترم
از اين كه مشكل و نگراني خودتان را با اين مركز در ميان گذاشتيد و اعتماد داريد صميمانه تشكر مي كنم.
مولوي در ضمن اشعار تمثيلي خود به داستاني اشاره مي كند كه از نظر اخلاقي و روان شناختي بسيار درس اموز است.
مي گويد مارگيري از كوه و بيابان مار مي گرفت. نمايش مي داد و زندگي مي گذراند. روزي در كوهستان اژدهايي ديد بسيار بزرگ ولي اژده ها از شدت سرما سِر شده بود و بي حال. او هم از فرصت استفاده كرد و آن را كشان كشان به شهر برد تا از قدرت و مهارت و شجاعت خود براي مردم بگويد. خلاصه در هنگام نمايش به تدريج بدن اژده ها زير تابش خورشيد گرم شد و به او و مردم حمله كرد.

نفس اژدرهاست او كي مرده است
از غم بي آلتي افسرده است


نفس ما انسان ها هم مثل همين اژدها است. گاهي هوس ها و غرض هاي نفس جلوي «بينش صحيح» و «انصاف» ما را مي گيرد و شهوت ( جنسي يا خودخواهي و...) ما را مست و كر و كور مي كند.
صحبت كردن از گذشته فقط از يك جهت مهم است و آن اين كه در آينه عبرتش بنگيريد و زندگي شيريني براي خود بسازيد و حتي از تجربه تلخ گذشته به ديگران درس زندگي بدهيد.
اگر مطابق نظر مرجع تقليدتان عمل كرده باشيد از نظر شرع گناهي مرتكب نشده ايد. ولي گناه مرتكب نشدن يك چيز است و اين كه آيا تشويق هم به اين كار شده ايم چيز ديگر.

قصد شما از ازدواج
قصد شما از اين ازدواج چه بوده؟
اگر بخواهيد با اين ازدواج موقت عطش احساس خود را فرو بنشايند آن هم با ارتباط قايم قايمكي و اضطراب. اين ره كه مي روي به تركستان است. يعني اگر الان يك مشكل داريد بعد از مدتي مشكل شما دوتا مي شود و قوز بالا قوز.

ستاره سينما
هركسي به برخي از هنرمندان و ستارگان سينما متناسب با شخصيت و ارزش هاي خود علاقه دارد و يا دوست دارد سرنوشت زندگي افراد موفق را بخواند و با قهرمان داستان همانند سازي كند. شهيد رجايي سخني دارند كه بايد الگوي عملي زندگي ما در مشكلات زندگي شود بايد قاب بگيريم و در منازل و سر در قلب مان بزنيم:
«چیزی که من همیشه در زندان انفرادی با خودم می گفتم این بود که: رجایی!همه اش نباید دیگران سرنوشت باشند و تو آنها را بخوانی. یکبار هم تو سرنوشت درست کن و بگذار دیگران بخوانند.»

ادامه دارد

[="Tahoma"][="DarkGreen"]تنظيم انتظارات
دين و روان شناسي به ما مي گويد براي رسيدن به شادكامي بايد هنرمندان انتظاراتمان را با امكاناتمان تنظيم كنيم. هميشه در مسير زندگي ما چيزهايي مي بينم كه دلمان مي خواهد ولي بايد اين دلخواهي را با توجه به واقعيات زندگي، محدوديت ها، ارزش ها، قوانين حقوقي و شرعي تنظيم كنيم و گرنه هيچ گاه از زندگي رضايت نخواهيم داشت. افراد زيادي هستند كه مشكل معلوليت دارند ولي با توجه به شرايط خود زندگي را در بن بست نديده اند و به موفقيت هايي رسيده اند كه براي افرادي كه نقصي نداشته اند درس بوده است. بنابراين آنچه در درجه اول در زندگي شما بايد با آن آشتي كنيد امكانات و استعدادهاي تان است. رودكي شاعر نامي ايران از كودكي نابينا بود و در همان كودكي حافظ قرآن بود.
در مسابقات پاراالمپيك افرادي شركت مي كنند كه واقعا به ما براي جنگ با مشكلات انرژي مي دهند.
بنابراين
1- بر داشته هاي خود تأكيد كنيد و تمركز. اين امر سبب افزايش احساس ارزشمندي مي شود و در نتيجه اعتماد به نفس تان بالا مي رود.
2- به دنبال ازدواج يا دلجويي هاي ترحمي نباشيد كه ممكن است ابتداي اين ارتباط ها شيرين باشد ولي به تدريج احساس ناخوشايندي نسبت به خودتان و طرف مقابل خواهي داشت و در نتيجه اعتماد به نفس تان پايين مي آيد.
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]تنظيم انتظارات
دين و روان شناسي به ما مي گويد براي رسيدن به شادكامي بايد هنرمندان انتظاراتمان را با امكاناتمان تنظيم كنيم. هميشه در مسير زندگي ما چيزهايي مي بينم كه دلمان مي خواهد ولي بايد اين دلخواهي را با توجه به واقعيات زندگي، محدوديت ها، ارزش ها، قوانين حقوقي و شرعي تنظيم كنيم و گرنه هيچ گاه از زندگي رضايت نخواهيم داشت. افراد زيادي هستند كه مشكل معلوليت دارند ولي با توجه به شرايط خود زندگي را در بن بست نديده اند و به موفقيت هايي رسيده اند كه براي افرادي كه نقصي نداشته اند درس بوده است. بنابراين آنچه در درجه اول در زندگي شما بايد با آن آشتي كنيد امكانات و استعدادهاي تان است. رودكي شاعر نامي ايران از كودكي نابينا بود و در همان كودكي حافظ قرآن بود.
در مسابقات پاراالمپيك افرادي شركت مي كنند كه واقعا به ما براي جنگ با مشكلات انرژي مي دهند.
بنابراين
1- بر داشته هاي خود تأكيد كنيد و تمركز. اين امر سبب افزايش احساس ارزشمندي مي شود و در نتيجه اعتماد به نفس تان بالا مي رود.
2- به دنبال ازدواج يا دلجويي هاي ترحمي نباشيد كه ممكن است ابتداي اين ارتباط ها شيرين باشد ولي به تدريج احساس ناخوشايندي نسبت به خودتان و طرف مقابل خواهي داشت و در نتيجه اعتماد به نفس تان پايين مي آيد.
[/]

[="Times New Roman"][="Black"]تنها چیزی که می تونم بگم اینه که امیدوارم اون مرتیکه نامرد پست فطرت هیچوقت فرصت توبه پیدا نکنه و امیدوارم در دنیا و آخرت رو سیاه بشه..[/]

مطمئن باش هستن پسرایی که با معلولیت هم با دخترا ازدواج دائم میکنن وزندگی خوشبختی دارن زود تصمیم گرفتی وعجول بودی، اولا تف به اون ذات کثیف وحیله گر اون مرتیکه روانپریش هوس باز، خدا حقت رو میگیره ،احترام سایت رو نگه میدارم وگرنه توهین هایی خوبیی برا اون اقای روانپریش داشتم

آنچه جوان در آینه بیند پیر در خشت خام میبیند.

ای کاش جوانان به تجربیات بزرگترهاشون بیشتر بها میدادند.

روی اون مرد هوس باز نمیشه اسم نعمت الهی گذاشت. همون بهتر که آدم مجرد باشه تا با همچین حیوونی زندگی کنه. اگر آدم بود کمکت می کرد تا با یک پسر جوان و مثل خودت ازدواج کنی.

شما اعتماد به نفست فوق العاده پایینه، که اجازه دادی استادت ازت خواستگاری کنه و با پشت دست نزدی تو صورتش.

دنیا که به آخر نرسیده که معلول شدی، تو اینترنت زندگی نامه طاهره جوان رو سرچ کن، خیلی بهت کمک می کنه.

به یک مشاور مطمئن هم که همجنس باشه برای افسردگی مراجعه کن.

من بالاخره نفهمیدم تو بالاخره زنش شدی یا هنوز دوشیزه ای ؟ .اگه نه که مشکلی نیست وگرنه که برو ازش شکایت کن تا همونطور که زندگی تو رو خراب کرده زندگی خودش هم خراب بشه .شاید انتقام اعتماد بنفستو بهت برگردونه...
البته میتونی به نظر من گوش ندی .لازم بگم فقط 19 سالمه

چقدر تلخ
و چه بدعت بدی بود و هست این ازدواج موقت و این هم نتایجش
و ان اقای مومن هم که سمبلی از خیلی هاست تو این روزگار
اما به خودتون بیخودی فشار نیارید و از این قضیه درس بگیرید
اعتماد به نفستون رو از دست ندید با این رفتار نشون میدید شما گناه کار بودید لااقل جلوی اون با صلابت باشید (البته اشتباه بزرگی کردید)
اما دلم بیشتر از همه به حال مادرتون سوخت که ...
براتون ارزوی سلامتی دارم:Gol::Gol:

به نام خدا

با سلام:

گفتن اینکه چه اشتباهاتی کردید فایده ای ندارد

به همین دلیل از آنها می گذرم گرچه بسیار بزرگ بوده اند.

اما به هر حال این اتفاق در زندگی شما افتاده و از تبعات

آن گریزی نیست،نمی توانی نادیده بگیرید و به آه و ناله

و نفرین موضوع را ختم کنید.

این آدم استاد دانشگاه است،پس باز هم می تواند برای دختران

مردم چنین سرنوشتی را رقم بزند.

به نظرم باید موضوع را به مادرتان بگویید،ایشان از هر کسی

برای شما دلسوزتر و محرم ترند،و از موضوعی تا این اندازه مهم

که مربوط به خانواده شماست نباید بی اطلاع باشند.

و باید از این اقا شکایت کنید(امیدوارم برای ازدواجتان مدرک داشته باشید)

موضوع آبروی شخص نیست الان دیگر مصلحت جمع مطرح است

با توجه به موقعیت اجتماعی ایشان.

شما می توانید حد اقل حقتان را از این آدم بگیرید.

فکر کنم اگر بتوانید ثابت کنید که ازدواج کردید

نتواند به این راحتی شما را کنار بگذارد،مگر اینکه

خودتان نخواهید و بگذرید.

امیدوارم دیگه هرگز هیچکس چنین اشتباهاتی نکند!!!!

در حال حاضر 7 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (6 کاربران و 1 مهمان ها)
mehrant, ملورين, پرنس کوچولو, خدایا دوست دارم, دخترک کبریت فروش, رنگین
:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:

مدافعين صيغه بخونن عبرت بشه براشون
الان كي ضرر كرد ؟ عمرا كسي بفهمه مرد صيغه كرده ... ولي دختر و مشكلات روحي بعدش !
من فرق اين رو با تجاوز نميفهمم ، فقط نصف خط عربي فرقش هست !

هرچند خیلی از موارد حلال متعه رو میگن سواستفاده (مثل متعه مرد همسردار)

ولی اینجا واقعا سواستفاده است چون اگر اون آقا قول ازدواج دائم داده این خانومو فریب داده.

بعد اگه بنای دائم داشتن، اون خانومم سادگی کرده در دوره موقت به خواسته اون آقا عمل کرده.

و اصلا این سبکای فعلی عقد موقت قبل دائم از نظر من مسخره بازیه . اگه کسی میخواد کسی رو بشناسه دین تا دیدن بدن برهنه (به جز عورت) روبدون عقد اجازه داده دیگه چه بررسه صحبت کردن.

ارتباط هم که هیچ خانواده ای اجازه نمیدن که بگن ما میخوایم ببینیم از هم خوشمون میاد یا نه که بعد به دلیل مسائل جنسی که عامل درصد بسیار بالایی از طلاق هاست از هم جدا نشیم.

[=arial]من براتون آرزو می کنم هر چه زودتر یک ازدواج دائم موفق داشته باشید

ولی منم مثل بقیه دوستان معتقدم تو این مسئله زیاد اشتباه کردید، البته اشتباهی که متاسفانه خیلی ها می کنن

اصل ازدواج موقت نه بدعت هست نه حرام بلکه در جای خودش بسیار خوب و شایسته هم هست وگرنه خدا هرگز حلال نمی کرد و دشمنان هرگز به دنبال حرام کردنش نبودن

ولی اینکه جای مناسبش کجاست رو متاسفانه خیلیا نمی دونن، و بعضی ها با طرفداری بی حد و اندازه و بی منطق از اون بعضی ذهن ها رو به اشتباه می ندازن و میشه چیزی که نباید بشه

ما دخترا باید خیلی عاقل تر از این حرفا باشیم که با حرفای یه مرد اونم یه مرد متاهل اونم کسی که می گید مشاوره هم می ده انقدر راحت گول بخوریم حالا با هر شرایطی که داریم می دونید چرا؟

چون اولا متاسفانه جنس مرد خوب بلده جنس زن رو گول بزنه و ازش سوء استفاده کنه مگر مردا و پسرای با ایمان و پاک و خداترس یا حداقل کسایی که انسانیت سرشون میشه

ثانیا یه مرد متاهل دیگه خییییییییییییلییییی خوب اخلاق یه زن دستشه و می دونه چجوری و با چه حرفایی می تونه یه زن دیگه رو با اشک و 2 تا کلمه عاشقانه شیفته خودش کنه و خامش کنه و راحت به چیزی که می خواد برسه

ثالثا دیگه ایشون که در مقام مشاور هم بودن دیگه امثال ما دخترا رو از حفظ هستن

[="Courier New"][="Purple"]ادامه...

دوست خوبم شما فقط 25 سالت هست، و برای ازدواج نه تنها دیر نشده بلکه هنوز کلی وقت داری (هرچند که هرچی ازدواج به موقع تر باشه بهتره )

من با این نظر که بری آبروی ایشون رو ببری و همه جا سر و صدا راه بندازی و این موضوع رو علنی کنی مخالفم، چون اینجوری مطمئن باشید برای خودتون و ازدواج آیندتون بدتر میشه، چون ایشون احتمالا از نفس پاکی برخوردار نبودن که با شما این کار رو کردن پس با این کارتون ایشونم با توجه با جایگاهشون و اینکه احتمالا کسی باور نمی کنه همچین کاری کرده باشن شما رو راحت نمی زاره و این وسط دوباره شمایید که ضرر می کنید

البته این رو دیگه از مشاور محترم بپرسید که باید چیکار کنید ولی چیزی که به ذهن من می رسه علنی کردن این موضوع کار درستی نیست مگه اینکه بتونید بدون اینکه علنی بشه کاری کنید که این اتفاق دیگه برای کسی از طرف ایشون نیفته که باز هم توصیه می کنم حتما از مشاوران و دانایان کمک بگیرید

[="Courier New"][="Purple"]
و در آخر همه ی سعیتون رو بکنید که اعتماد به نفستون رو بالا ببرید مثلا با ورزش کردن یا هرکاری که توش استعداد دارید و بهش علاقه دارید، سعی کنید خودتون رو با ایمان به همه نشون بدید تا اون نقص ظاهریتون دیگه به چشم کسی نیاد

هرچیزی راهی داره و همه ی آدما تو این دنیا به نوعی امتحان میشن، خدا ظرفیت شما رو بالا دیده که این امتحان رو براتون قرار داده، پس از اسن ظرفیت بالاتون نهایت استفاده رو ببرید و نزارید وسوسه ها و حرفای شیاطین انس و جن شما رو از هدفتون دور کنه

سعی کنید این موضوع رو فراموش کنید و دیگه بیشتر از این زندگیتون رو عقب نندازین، اون آقا داره زندگیش رو می کنه بدون اینکه به فکر شما باشه، پس چرا شما باید بخاطر ایشون اینجوری خودتون رو عذاب بدید

از این تجربه تلختون از زوایای مختلف نهایت عبرت رو بگیرید مخصوصا اینکه بدونید هرچیزی راهی داره و راهی که خدا قرار داده اگه به طریق درستش انجام بدید حتما به نتیجه درست می رسید

توبه کنید که اگه گناهی مرتکب شدید پاک بشید و از این به بعد زندگیتون رو خودتون بسازید و به هیچ پست و فرومایه ای در هر تیپ و قیافه ای اجازه ندید زندگیتون رو تو دستش بگیره و با کسی ازدواج کنید که خانوادتون راضی باشن اونم فقط ازدواج دائم

چون ازدواج موقت اگه جای درستش نباشه میشه همینی که می بینید و کسی پاسخگوی ضربه هایی که شما می خورید نیست

اخه ورزش چیکار کنه با یه روح خسته،منم ورزش میکنم و حرفه ای هستم ولی از درون به خاطر برخی مشکلات از هم پاشیدم

[=arial black]با سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
تیتر زدین کمک کنید به زندگی برگردم
منم بر اساس همون جواب میدم
شخصا اگه همچین اتفاقی واسم میفتاد
فقط با انتقام میتونستم به زندگی برگردم
اولش یه کاری میکردم اون مرتیکه عوضی استرس ریخته شدن آبرو و از دست دادن زندگیشو با همه وجودش حس کنه
بعدم یه حال اساسی از خودم میگرفتم
تا واسه همیشه یادم بمونه هیچ چیز توی این دنیا انقدر ارزش نداره
که بخاطرش حرمت خودمو بشکنم
بعد از اون هم بجای اینکه همه عمرمو صرف غصه خوردن واسه یه پای نداشته بکنم
زندگیمو صرف تشکر از خدا بخاطر بقیه اعضای داشته ام میکردم
و ازش میخواستم کمکم کنه تا یه جوری زندگی کنم
که همه جلوی پاکی و استقامتم سر تعظیم فرود بیارن

طاهر;684419 نوشت:
ز طرفی دچار حس اعتماد بنفس پایین شده ام و فکر میکنم دیگر هیچ شرایط ازدواجی ندارم و خدا راههای موفقیت رابر روی من بسته و بر روی افرادی چون همسر این فرد که واقعا شخص متکبر و در عین حال بسیارخوشبخت است باز کرده.
این خانم دایما از همسرخودش ایراد میگیرد در صورتی که توانایی همسرداری و اخلاق و تواضع من بسیار بیشتر از اوست.
حس حسادتم زیاد شده و اعتماد به نفس و حتی اعتماد به خدا و ایمان به عدالت خدا را از دست داده ام.
فکر می کنم چرا من نباید مثل ان زن که لایق نعمتها نیست و دایما ناشکری میکند نعمت داشته باشم؟
لطفاکمکم کنید

خواهر خوبم ..
همه این پست شما یه نکته خیلی بزرگ رو در بر داره ...و اون پاکی و بی آلایشی شماست ..
و مهمتر از اون بی تجربگی و عدم شناخت نسبت به جنس مخالف هست ..
دوست خوبم ..
متاسفانه بنا به این پست شما میشه برداشت کرد که شناخت شما از خانم این آقا فقط و فقط بنا به تعاریف ایشون هست !
که اگه در جامعه و یا همین دنیای مجازی کمی تحقیق و تامل کنید متوجه میشید اکثر دخترخانمهایی که فریب خوردن دقیقا با همین تعاریف از زندگی و زن طرف مقابلشون روبرو شده بودن و اما وقتی با واقعیت روبرو شدن متوجه شدن که واقعا چنین نبوده و اون زن بیچاره هم یکی از خود اونها بوده و هست و بی انصافی و شهوت گرایی مرد باعث شده که زن این چنین معرفی بشه ..!
خواهر گلم ..
برای برگشتن به زندگی ، بهتره اول چشمامونو باز کنیم و خودمونو با واقعیت روبرو کنیم .. گرچه سخت باشه ..! اما نهایتش آرامش بدست اومده از پذیرفتن شرایط بسیار بسیار عمیقتر خواهد بود ، چون سبب این میشه که پی راه حل باشیم.. (شما همه این مراحل رو از همون سه سال پیش تا حالا تو زندگیتون طی کردین و خوب متوجه میشید چی میگم)

تا زمانی که ما چشممونو به روی واقعیت ببندیم و به جای حل کردن مسئله صورتمسئله رو پاک کنیم به نتیجه نمیرسیم !
الان مسئله شما لطافت و پاکی روح و خامی و بی تجربگی و پیروی از " احساسات " خودتون بوده که متاسفانه اون آقا خیلی خوب به این موضوع پی برده بوده !
و با همین راه هم راضی به محرمیتتون کرده و هم خانمشو اونجور که خودش میخواسته بهتون معرفی کرده !!

در حالی که تکبر و حس مالکیت و حتی حسادت و حفظ کیانت زندگی ، در وجود همه خانمها هست .. کم و زیاد داره اما وجود داره ! و خیلی راحت میشه از این صفات به بدی و خوبی یاد کرد ! (الان خود شما هم به نوعی درگیر روحیات مشابه شدین ! تلاش برای احقاق حق از دست رفته خود !)

ضمن اینکه بازم در همین شرایط دارین "احساسی" برخورد میکنید و بجای مقصر کامل دونستن اون مرد (ایشونو مقصر میدونید اما هنوز تحت تاثیر حرفها و رفتارش نمیتونید باور کنید بیش از اون چیزی که فکر میکنید تو این جریان نقش داشته )، همسرشو که اینجا هیچ نقشی جز تلاش برای حفظ زندگی نداشته ،(تازه اگه واقعیت داشته باشه و واقعا به نقل اون آقا این کارها رو کرده !!!!!!! و فقط به صرف بهانه جویی از طرف آقا نبوده باشه !) وارد جریان میکنید.

پیشنهاد حقیر اینه که برای بازگشت به زندگی امن و آروم، کمی از احساسات فاصله بگیرید و جریان رو همونطور که هست ببینید...

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام بر همه دوستان
درباره ازدواج موقت در تاپيك هاي زيادي بحث شده و نمي خواهيم تكرار مكررات شود
هر كس تمايل به مطالعه دارد آنجا رجوع كند
ولي الان اين خانم بعد از آن حادثه تلخ و داشتن نقص عضو مي خواهند از امروز زندگي خوبي را شروع كنند به نظر شما چه كار بايد بكنند؟
[/]

حامی;689205 نوشت:
ولي الان اين خانم بعد از آن حادثه تلخ و داشتن نقص عضو مي خواهند از امروز زندگي خوبي را شروع كنند به نظر شما چه كار بايد بكنند؟

خب این که ورزش کنه درس بخونه و... وقتی انسان ناراحت باشه که جواب نمیده، عقده میشه، درسته؟

به نظر شما در موقعیت های مشابه (که از کسی خیلی خیلی ناراحت میشیم نه فقط مورد ایشون) باید چی کار کرد؟ تلافی کرد؟

ملورين;689077 نوشت:
مدافعين صيغه بخونن عبرت بشه براشون
الان كي ضرر كرد ؟ عمرا كسي بفهمه مرد صيغه كرده ... ولي دختر و مشكلات روحي بعدش !
من فرق اين رو با تجاوز نميفهمم ، فقط نصف خط عربي فرقش هست !

این تجاوز نیست. فریب دادنه. به همین دلیل هم هست که بعضی از بزرگان برای دختری که بهش وعده ازدواج دائم داده شده هرگز صیغه موقت نمیخوانند حتی با اجازه پدر

Serat;689217 نوشت:
بعضی از بزرگان برای دختری که بهش وعده ازدواج دائم داده شده هرگز صیغه موقت نمیخوانند حتی با اجازه پدر

سلام

کنجکاو شدم امکان داره اسماشونو بگین و ترجیحا اگه لینکی دارین؟
آقای حامی در چند پست که سوالات آیت الله مظاهری رو گذاشتن ازجمله مینوشتن:
http://www.askdin.com/thread48210.html#post665530
[=arial]سؤال 43. آيا جايز است براي آشنایي بيشتر، بين دختر و پسر عقد موقّت خوانده شود؟
عقد موقّت خواندن لازم نيست؛ بلکه بعد از خواستگاری، نگاه به يکديگر و حرف‌زدن با يکديگر و شناخت از يکديگر در حدّ متعارف و با اطّلاع خانواده جایز است.

برکه;689221 نوشت:
سلام

کنجکاو شدم امکان داره اسماشونو بگین و ترجیحا اگه لینکی دارین؟
آقای حامی در چند پست که سوالات آیت الله مظاهری رو گذاشتن ازجمله مینوشتن:
http://www.askdin.com/thread48210.html#post665530
[=arial]سؤال 43. آيا جايز است براي آشنایي بيشتر، بين دختر و پسر عقد موقّت خوانده شود؟
عقد موقّت خواندن لازم نيست؛ بلکه بعد از خواستگاری، نگاه به يکديگر و حرف‌زدن با يکديگر و شناخت از يکديگر در حدّ متعارف و با اطّلاع خانواده جایز است.

سلام
از علمای شناخته شده نیستند از روحانیون مساجد هستند که البته نمیتوانم نام ببرم.

Serat;689247 نوشت:
از علمای شناخته شده نیستند از روحانیون مساجد هستند که البته نمیتوانم نام ببرم.

متشکرم. البته جایگاه افراد مهم نیست. بلکه دلیلشون مهم است. از بین علما هم آیت الله مظاهری نوشته بودن که لازم نیست. و با توجه به سایر پرسشهای لینک موافق نبودنشون برداشت میشد.

یه سوال از استاد حامی برام پیش اومد.
اگر این خانم و دیگر خانم هایی که اتفاق مشابه براشون افتاد نرن پیگیر بشن و اون آقارو ادب کنن آیا باعث رواج این سواستفاده ها نمیشه؟

نباید حداقل شکایت کنن یا با همسر اون آقا موضوع رو درمیون بذارن؟ آخه اینجوری که سرشونو با درس و ورزش گرم کنن خیلی تو روحیشون خوبه اما این خودش رواج ظلم نیست که بشینن کنارو خودوشنو آروم کنن؟

همین سکوت خانم ها تو جامعه باعث نمیشه همچین آدمهای گرگ صفتی به راحتی جسارت هرکاری به خودشون بدن؟

به نظر من حتما با مادرشون موضوعو در جریان بذارن. هرچقدر هم حتی کتک ازشون بخورن ولی بازهم تموم میشه و یک پشتیبان پیدا میکنن که کمکشون کنه حقشونو ازون نامرد بگیرن چون بلاخره مادر بد بچشو نمیخواد و تلاششونو میکنن تا کاری انجام بدن.

میدونید بچه ها، بعضی وقتها که یک مشکل یا گرفتاری بزرگ دارین وقتی کسی همون مشکل شمارو داشته باشه باهاش حرف میزنید میبینید که چقد اروم میشید،اروم شدن نه از گرفتاری اون فرد بلکه میبینید فقط شما نیسیتین که این مشکل رو دارین ودیمران هم این مشکل رو دارن،نیایم مدام به این خواهرمون بگیم کاربدی کردین و فلان وبهمان کاری هستش که شده چه میشه کرد،ایشون الان زجر کشیده هستن هم از لحاظ جسمی هم از لحاظ روحی کاری کنیم که فکرنکنه دنیا به اخر خت رسیده، اینو بفهمه ما کنارش هستیم شاید نتونیم احساسی رو که الان داره درک کامل درک کنیم ولی میفهمیم چه مشکل بزرگی داره،باهاش همدردی کنیم تا فکر نکنه تنهاست، مگه چقد تو این دنیا زنده هستیم که بخوایم فقط غصه مشکلاتمون رو بخوریم خب انسانیم و جایزالخطا، در توبه در رحمت خدا همیشه باز هستش، اینقد انسان ها تواین دنیا مشکلات بزرگی دارن که شاید این مشکل کوچیک حساب بشه اینقد غصه نخور همه تو زندگیمون مشکل داریم،اون مرتیکه روانپریش هم دخترش یه روز گولش میزنن واینطوری........ بی خیال خواهر عزیز خدارو داشته باش غم نداشته باش

برکه;689254 نوشت:
متشکرم. البته جایگاه افراد مهم نیست. بلکه دلیلشون مهم است. از بین علما هم آیت الله مظاهری نوشته بودن که لازم نیست. و با توجه به سایر پرسشهای لینک موافق نبودنشون برداشت میشد.

البته توجه بفرمایید نظر این بزرگان درمورد عقد موقت خواندن برای دختری است که به او وعده ازدواج دائم داده شده. نه هر عقد موقتی.

در این لینک نظرات ایت الله مظاهری اینگونه است که گویا مطلقا ازدواج موقت را برای پسران هم جایز میدانند (چه با دختر باکره باشد چه غیرباکره) مثلا پرسش کننده صراحتا گفته من اگر ازدواج موقت نکنم به گناه میفتم.ایشان باز هم به او گفته اند نباید ازدواج موقت کنی. و این یعنی تعطیلی حکم الهی. ازدواج موقت نه برای متاهلیها و نه برای مجردها!!! پس برای چه کسی وضع شده؟؟؟

درصورتیکه مثلا ما با یکی از این روحانیون که صحبت کردیم درمورد به گناه افتادن دختران باکره و اینکه بعضی از دختران شرایط ازدواج دائم را ندارند و نیاز به ازدواج دارند و میدانند که پدر اجازه نمیدهد . چرا باید ایشان مرتکب گناه شوند تا حق این را پیدا کنند که شرعا به عقد موقت کسی درآیند . این حاج آقا فرمودند که در این شرایط باید از حاکم شرع که همان روحانی مورد اعتماد مردم است اجازه بگیرند.

چرا قبل این موضوع نظر نخاستی؟چرا الان به فکرت افتاد؟چرا به این فکرنکردی اگه نمیخاست بهت دستم بزنه پس دلیلش برای صیغه چی بود؟چرا بهش نگفتی به جای یه هفته دیگه همین الان یه باردیگه خاستگاری کن یا ازدواج دائم باهام بکن؟چرا صیغه را بصورت مهریه دار نخوندی (یه جا خوندم اینجور صیغه ای داریم)بعد مهریه را سنگین بگیری چکی صفته ای ازش میگرفتی اگه نیومد خاستگاری بزاری اجرا؟فکر کنم شما معلول ذهنی هستین که هیچ کدوم ازینا به مغزتون خطور نکرده!!!اولش که خوندم داستانو امدم تایپ کنم که مشکلی نیست معلولیتت چون پسر معلول هم زیاده یا کسی که با شما ازدواج کنه ولی بعد که خوندم دیگه دختر نیستی به این نتیجه رسیدم که دیگه .... بخاطر یه لحظه شهوت اخه ؟شما که زندگی خودتو نابود کردی یه کاری کن اون .... (حیفم میاد اسم اقا یا مرد را بهش نسبت بدم) سزای کارشو ببینه.نزار همین بلا را سر یه دختر دیگه بیاره.چقدر شیطان صفت بوده که گریه کرده.ببین چجوری اشکش در اومده که تورو گول بزنه.

ای کاش حرف زدن راجب این مسائل اینقدر ممنوع نبود در رادیو تیلیزون... حداقل 4 تا سریال میساختن راجبه این مسائ دخترا و خونواده ها میدیدن.هرچند من یکی که چشمم اب نمیخوره حتی اگه خدا هم بیاد به این جوونای الان بگه دارین راه اشتباه را میرین.اونا قبول کنن.یه دختر 25 ساله مغزش در حده یه دختر8-9 ساله که زود با یه شوکولات گول میخوره.

یادم رفت در پست قبلی بگم

شما لطف کن و از این استاد به حراست دانشگاه برای فریب دادن دانشجو ها شکایت کن. چون این آقا دیده شما هم معلول هستی و هم پدرت فوت کرده، از شما سواستفاده کرده. چه بسا که با دانشجویان دیگه این کار و نکنه،

کار این آقا با تجاوز هیچ فرقی نداره، تجاوز به احساسات پاک دختری که قبلا آسیب دیده

فرایند سوگ برای از دست دادن هر چیزی مثل عزیزان، نقص عضو و غیره وجود داره، ولی شما باید خودت بخوای که این سوگواری تموم شه. اول باید قبول کن، اصلا فکر کن که از اول پا نداشتی. چطور زندگی می کردی؟

یا اصلا فرض کن که الان معلول نبودی، چه کاری انجام می دادی که حالا نمی تونی و چه کارهایی که رو انجام می دادی که حالا هم می تونی انجام بدی ولی تنها ذهنیت معلولیت باعث شده که منزوی بشی.

در واقع اصل مطب اینکه بیشتر این تفکر و ذهنیت منفی باعث شده که شما افسرده بشی، ما همه یک روز می میریم چه متاهل، چه مجرد، چه سالم یا بیمار، زیاد فرقی نمی کنه. زندگی سختی

داره ولی تموم میشه،

هر روز به این موضوع فکر کنید که مرگ نزدیکه و طوری زندگی نکیند که موقع مرگ تنها حاصل زندگی تون غصه خوردن برای ازدواج و یا هر مشکل دیگه باشه.

سلام خدمت شروع کننده بحث

دو راه می شه به شما پیشنهاد کرد که بستگی به شخصیت خودتون داره:

1- با توجه به اینکه اون شخص شما رو ترسونده شما هم بترسونیدش و بهش پیغام بدید که همه چی رو به خانومش می گین. چون مطمئن باشید اون چیزهایی که گفته خانومش فهمیده و می خواد شکایت کنه دروغ محضه. (یه قانون کلی: مردهایی که زن و بچه دارن و یه شغل آبرومند خیلی کم پیش میاد که به خاطر زن دوم زندگی شونو خراب کنن مثل فیلم زندگی خصوصی) به خاطر همین شما می تونین یه گوشمالی حسابی بهش بدین البته پیشنهاد می شه زندگی شونو خراب نکنید و فقط اون فرد رو بترسونید تا ازتون عذرخواهی کنه.

2- هرچی مربوط به گذشته بوده رو فراموش کنین. چون به قول خودتون شما هم داشتین به گناه میفتادین و از این ازدواج سهم کوچیکی داشتین. اگه اشتباه نکنم یه حدیثی هست با این مضمون که می گه: دیگران را ببخش نه برای اینکه ديگران سزاوار بخشيدن تو هستند! ببخش به خاطر اينکه تو سزاوار آرامشي.

عزیزمن همه مشکلات دارن.خودم یکیش.من شکرخدامعلول جسمی نیستم امامشکلات زندگی خودمودارم.البته منم همش ناامیدی میادسراغم.امابدون فقط تومشکل نداری.همه دارن حالاشدت ونوعش فرق میکنه.ای کاش پیشت بودم تاباهات کلی درددل میکردم تامیدونستی فقط خودت مشکل نداری.پس به عنوان خواهرکوچکتراز من قبول کن که این روزهاهم تموم میشه واگه فقط غصه بخوری کاری پیش نمیره.توکل به خداجون کن.منم دعامیکنم.
فقط متوجه نشدم هنوزدوشیزه هستی یانه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه دوشیزه هستی مشکلت کمتره وکناربیا.امااگه نه هم بازم سعی کن کناربیایی وازخداناامیدنشی.

خب خود شما هم اگر مسئله دار نبودین که به این کار راضی نمیشدین!
حالا اگر دوشیزه نیستید قطعاً تا دیر نشده باید ازشون شکایت کنید

سلام

باید قبل از ورود فکر اینجا را میکردید .

اما کلا ازدواج موقت برای شرایط اضطراریه و زن میتواند شرایط را بنفع خود قرار دهد .

مثل یک خانه اجاره میدهد وپولش را میگیرد وهر دو نفر منتفع میشوند.

اگر روز اول مهریه را کم گرفته اید تقصیر خودتان است !

نمیدونم چرا فکر میکنید زن اون خوشبخته؟ اون که از زنش اینقدر بد گفته پیش شما
در حالیکه زن داره صیغه هم میکنه
اینجور آدم شیادی هم هست
چطور زن این چنین آدمی میتونه خوشبخت باشه؟
مگر اینکه منظور شما از خوشبختی تنها اسباب و امکاناتی باشه که بواسطه ی موقعیت اجتماعیش داره

بعدم شما تنها کسی نیستید که درد داره
من خودم هیچ امیدی ندارم و همش به مرگ فکر میکنم

به نام خدا

سلام:

خانم محترم،مسائل روحی شما یک چیز است

اعاده حق شما و ظلمی که به شما شده یک

چیز دیگه!

حتما باید این مورد را از طریق قانون پیگیری کنید

انتقام شخصی ،آبرو ریزی و غیره نه تنها سودی

ندارد بلکه باعث لطمه بیشتر به شأن و آبروی

شما می شود،اما در مقابل ظلمی که به شما

شده نمی توانید ساکت باشید،وکیل بگیرید

یا با یک مشاور حقوقی مشورت کنید.

تمام راه باقی مانده را با مشورت با اشخاصی

که صلاحیت مشورت داشته باشند پیش بروید

اقدام احساسی نکنید به هیچ وجه،اوضاع برایتون

بدتر می شود.فقط اقدام قانونی!!!

[="Tahoma"]

طاهر;684419 نوشت:
لطفاکمکم کنید

باسلام و سپاس از اينكه ما را براي پاسخ و راهنمايي برگزيده ايد؛ پرسشگر گرامي، ابتدا بايد به اين نكته توجه داشته باشيد كه يادآوري بيش از حد خاطرات بد علاوه بر آنكه باعث مي شود نتوانيد براي آينده، درست تصميم بگيريد، خود يك مشكل رواني محسوب مي‌شود كه روانشناسان باليني از آن به نشخوار فكري ياد مي‌كنند كه يكي از شاخه هاي وسواس فكري است و ما راهكارهايي براي رهايي از اين اختلال ذكر خواهيم كرد. پس ابتدا سعي كنيد با توجه به نكات زير از آنها درس بگيريد و سپس آنها را به بايگاني حافظه‌ ‌تان بسپاريد. 1-به اين نكته توجه داشته باشيد كه اگر قرار بود به گذشته باز گرديد، با توجه به شرايط و موقعيت خاص آن زمان شاید همان کاری را که انجام داديد انجام می دادید، پس بايد گذشته را فراموش كنيد. فراموش‌كردن گذشته يعني اينكه قبول كنيد كه براي تغيير گذشته كاري از دستتان برنمي‌آيد. همانطور كه علي عليه السلام مي فرمايد: برآنچه گذشته اندوه مخور زيرا كه به پايان رسيده، و غصه خوردن تو فقط باعث مي‌شود كه زندگي حال و آينده ات دستخوش آسيب ها و ناگواري ها شود. 2- فراموش كردن گذشته يعني خود را براي اشتباهاتتان ببخشيد. زيرا فكركردن دوباره به آنچه كه مي‌توانستيد يا بايد انجام مي‌دادید هيچ اثري ندارد. اگر با اشتباهاتتان درگير هستيد يا شكست خورده‌ايد سعي كنيد خودتان را ببخشيد. 3- فراموش كردن گذشته يعني افكارتان را بشناسيد. اگر مي‌بينيد كه مدام درگير گذشته هستيد، با ملايمت افكارتان را به زمان حال برگردانيد. سعي كنيد اين عادت را كنار بگذاريد كه مدام به اشتباهات گذشته تان فكر كنيد. 4- فراموش كردن گذشته يعني به ذات زمان اعتماد كنيد. زمان مي‌گذرد و شما هم بايد از گذشته بگذريد. زخم هايتان به مرور التيام مي‌يابند و فقط جاي آن بر جاي مي‌ماند. 5- فراموش كردن گذشته يعني زمانتان را در اختيار ديگران قرار دهيد. فرصت‌هاي بي‌شمار تازه‌اي وجود دارد كه به شما كمك مي‌كند با گذشته‌تان خداحافظي كنيد. از حصاري كه براي خود ساخته ايد بيرون بياييد. وقت‌تان را با كساني بگذرانيد كه شادتان مي‌كنند و از بودن با آن‌ها لذت مي‌بريد. فراموش كردن گذشته يعني ارتباطات جديد ايجاد كنيد.لازم نيست كه حتماً يك گروه دوست تازه پيدا كنيد. اگر درمورد شكست هايتان با كسي حرف بزنيد راحت تر مي توانيد با آنها كنار بياييد.. 6- فراموش كردن گذشته يعني در مكالماتتان به دنبال تعادل باشيد. خيلي مهم است كه دردها و ناراحتي هايتان را با ديگران قسمت كنيد، اما به همان اندازه مهم است كه به زندگي ديگران هم علاقه نشان دهيد. 7- فراموش كردن گذشته يعني يك دنياي تازه را تجربه كنيد. مثلا شروع به تحصيل در يك رشته تازه كنيد يا يك سرگرمي جديد پيدا كنيد. براي فراموش كردن گذشته بايد به دنبال جهت هاي تازه باشيد. وقتي مي خواهيد يك رابطه را فراموش كنيد بايد به طور جدي فكر كنيد كه آيا عاقلانه است كه باز براي آن فرد وقت بگذرانيد يا بايد همه چيز را به طور كل فراموش كنيد. شايد هنوز عاشق او باشيد يا او از شما سوءاستفاده كرده باشد و در افكار و احساساتتان سردرگم شده باشيد. ايجاد يك وقفه، عاقلانه ترين راه ممكن است. از اين طريق مي توانيد راحت تر فراموش كنيد.

طاهر;684419 نوشت:
بعدها فهمیدم گاهی به افراد مشاوره هم میدن.

امان از دست این مشاور ها (شاید هم مشاور نماها:Nishkhand:)

کافیه یک دختری به اینها رجوع کنه یک مشکلی در مورد ازدواج یا مشکل ناراحتی اعصابی چیزی ... داشته باشه

طرف اولین چیزی که به ذهنش میرسه صیغه درمانیه!!!

به قول مشاورِ شاعر

صیغه بر هر درد بی درمان دواست!!!! (اولین اصل مشاوره!!!)

اما خوب مگر شما مجبور بودید حضوری برید پیش مشاور مرد مشکلات خاص خودتون رو مطرح کنید!!!!!

البته همه مشاور ها هم اینطوری نیستند

مثلا از اون طرف یکی هم یکی مثل حامی تو کار صیغه زداییه!(صیغه زدایی=ایجاد نفرت نسبت به ازدواج موقت) هر تاپیکی می ره داستان من و حرام زادگی و ... رو معرفی می کنه! باشه حامی جان صد بار خوندیم بسه دیگه!

نه افراط نه تفریط:Nishkhand:

اما مشاوره خودم که پست اسپم نشه:

توکل بر خدا کنید و از رحمت خداوند نا امید نباشد

وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می‌کند

وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ
«جز گمراهان، چه کسی از رحمت پروردگارش مأیوس می‌شود؟!»

جالبه پسرا از بی زنی در عذابن و دخترا از بی شوهری

حکایتش شده مثل کار

ما بیکاریم میریم دنبال کار میگن سابقه می خواییم
یکی نیس بگه احمق خب اگه کار داشتیم که دنبال کار نبودیم

همش پارادوکس

درود
اول از همه اینکه امیدوارم خدا بهت صبر بده
من هم بخاطر همین چیز هاست که نمیرم سراغ زن گرفتن...یه وقت یه تیکه ی بدتر گیرم نیاد
تو هم توکل ت به خدا باشه
اینکه بری از اون مرتیکه شکایت کنی به خودت مربوطه ولی پیشنهاد میکنم یه مدت خودت رو از اون مرتیکه دور کنی و کاری بهش نداشته باشی و خودت رو به شدت درگیر درس و زندگی و کار کنی تا اون مرتیکه از ذهن ت پاک بشه،سعی کن خیلی خودت رو مشغول کنی جوری که اصلا فرصت فکر کردن به اون یاروئه رو هم نداشته باشی،اگه خدا مناسب بدونه یه روزی یه پسر مناسب برات پیدا میشه
امیدت به خدا باشه دخترم

سلام.
همیشه به حرف بزرگترت (مادرت ) گوش کن. کسی که تو را از بزرگترت جدا کنه ( از گوش دادن به حرف بزرگتر منعت کنه ) ، خیرخواه تو و دوست تو نیست. فرصت طلب و شیاد است. اینو به عنوان یک ملاک اصلی همیشه در نظر داشته باش. این ملاک ، هیچگونه استثنایی نداره. هر کی قصدش خیر باشه ، از راه عادی و عرفی وارد میشه نه دزدکی و یواشکی.

اگر از نظر غریزی تحت فشاری ، با ورزش و ... خودت را کنترل کن. یکسری هورمونهایی در بدن ، هستند که باعث امیال جنسی میشن. ورزش این هورمونها را مصرف میکنه و کم میکنه.

مطمئن باش خداوند همیشه حق مظلوم را از ظالم میگیره. دیر و زود د اره ولی سوخت و سوز نداره.

تو به اون آقا یا خانمش بدی نکردی ، اون آقا خودش مسبب همه مشکلات پیش آمده در زندگی تو و زندگی خودش و خانمش هست.

درست را دوباره ادامه بده. اینبار با علاقه و پشتکار بیشتر. هم درس و دانشگاه و هم احیانا شغل ناشی از آن درس ، میتونه به خواست خدا زمینه ازدواجت را فراهم کنه (از طریق آشنایی با افرادی که خدا جلوی راهت میذاره. اما اینبار اون ملاک اولی را که گفتم در نظر داشته باش).

شروع کننده موضوع ، فقط صحبت از " صیغه محرمیت" کردند. نمیدانم چرا اسم تاپیک را گذاشتید "ازدواج موقت"؟ صیغه محرمیت که ازدواج موقت نیست!
ازدواج (هر نوعی) بدون مهریه صحیح نیست. اما صیغه محرمیت ،بحث مهریه توش نیست.

اگه صیغه محرمیت بوده ، لابد دوشیزگی وجود داره و آسیب وارده فقط روحیه.
اگه صیغه محرمیت بوده و دوشیزگی وجود نداره الان ، فکر کنم حکمش حکم تجاوزه. قابل پیگیری قانونی.
...

ملورين;689077 نوشت:
مدافعين صيغه بخونن عبرت بشه براشون
الان كي ضرر كرد ؟ عمرا كسي بفهمه مرد صيغه كرده ... ولي دختر و مشكلات روحي بعدش !
من فرق اين رو با تجاوز نميفهمم ، فقط نصف خط عربي فرقش هست !

سلام
چه ربطی به صیغه داره؟؟؟؟!!!
مگه ازدواج داءم ازین مشکلا نداره؟
چون طلاق زیاده پس یعنی ازدواج بده؟

مگه توی معاملات روزمره کلاهبرداری نیست؟ پس باید بگیم نبابد هیچ معامله ایی انجام داد؟

آدم باید آدم باشه حالا فرقی نمیکنه موضوع چی باشه
این آقای استاد آدم نبوده و این خواهر باید ازش شکایت کنه

زهیر ابن قین;689597 نوشت:
شروع کننده موضوع ، فقط صحبت از " صیغه محرمیت" کردند. نمیدانم چرا اسم تاپیک را گذاشتید "ازدواج موقت"؟ صیغه محرمیت که ازدواج موقت نیست!
ازدواج (هر نوعی) بدون مهریه صحیح نیست. اما صیغه محرمیت ،بحث مهریه توش نیست.

اگه صیغه محرمیت بوده ، لابد دوشیزگی وجود داره و آسیب وارده فقط روحیه.
اگه صیغه محرمیت بوده و دوشیزگی وجود نداره الان ، فکر کنم حکمش حکم تجاوزه. قابل پیگیری قانونی.
...

پس صیغه خوندن که دور هم بشینن چایی و شیرینی بخورن؟ Fool

اون آقای نامرد که انقد بال بال زده واسه صیغه معلومه هدفش چی بوده دیگه Fool

یه سری از کاربرا گفته بودن اگه هنوز دوشیزه هستی بیخیال شو و سعی کن به روال عادی زندگی برگردی Fool

اصلا مگه میشه؟؟؟

من یه وقتایی موقع پول دادن به مغازه دار که اتفاقی دستم به دستش میخوره دوس دارم زودتر برسم به آب چند بار دستمو بشورم تا اثر نامحرم از روش پاک شه

فکر میکنم همه ی دخترا همینجورین انگار که خدا فطری این روحیه رو توی ماها کار گذاشته

بعد واقعن چجوری میشه این خانم بنده خدا یه همچین رابطه ای رو حتی اگه دوشیزه هم باشه فراموش کنه؟؟؟

منظورم اینه که اصلا واسه دخترا بخث دوشیزگی و اینا نیس

کوچکترین تماس

حتی در حد گرفتن دست غیر قابل فراموشیه Fool

چه برسه به....

:||||||||||||||

Miss Chadoriii;689634 نوشت:

فکر میکنم همه ی دخترا همینجورین انگار که خدا فطری این روحیه رو توی ماها کار گذاشته

بعد واقعن چجوری میشه این خانم بنده خدا یه همچین رابطه ای رو حتی اگه دوشیزه هم باشه فراموش کنه؟؟؟

منظورم اینه که اصلا واسه دخترا بخث دوشیزگی و اینا نیس

کوچکترین تماس

حتی در حد گرفتن دست غیر قابل فراموشیه Fool

چه برسه به....

:||||||||||||||


شما همه رو مثل خودتون نبینین.شما خوبی همه که اینجوری نیستن.از در پارکینگ دانشگامون که رد میشم پسر دختره همینجور تو بغل هم نشستن.تو پارک راحت همدیگه را... یعنی اونا دختر نیستن!گربه ها محله ما از اینا حیاشون بیشتره...

تسنیـم;689475 نوشت:

بعدم شما تنها کسی نیستید که درد داره
من خودم هیچ امیدی ندارم و همش به مرگ فکر میکنم


mohsen1990;689637 نوشت:
شما همه رو مثل خودتون نبینین.شما خوبی همه که اینجوری نیستن.از در پارکینگ دانشگامون که رد میشم پسر دختره همینجور تو بغل هم نشستن.تو پارک راحت همدیگه را... یعنی اونا دختر نیستن!گربه ها محله ما از اینا حیاشون بیشتره...

متاسفانه همه جاخوب وبد داره.هرکسی بایدازخودش شروع کنه.کسی که شوهرباخدامیخواداول بایدخودش باخداباشه وبالعکس.
موضوع قفل شده است