شبهه شناسی، تأثیرات و وظیفه ما
تبهای اولیه
بنام خدا
سلام و ادب به همه دوستان و عزیزان انجمن
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در نامه ى ٣١ نهج البلاغه می فرماید: "جوياى حقيقت با جستجوى شبهات نباش". این فرمایش امیرالمومنین علی علیه السلام بسیار دقیق و مهم می باشد. این خطاب مهم به همه حق جویان و آزاداندیشان حقیقت طلب گویای آنست که اگر کسی جویا و طالب حقیقت است باید از ورود به وادی شبهات و راه دادن شبهه به وادی اندیشه و قلب خویش بشدت پرهیز کند. برای این منظور باید شبهه و ابعاد مختلف آن، بررسی شود.
در این فضا می خواهیم با مشارکت شما دوستان و عزیزان و با استفاده از اطلاعات و تجربیات ارزشمند شما آشنایی و شناخت مان را نسبت به ابعاد و زوایای مختلف و مرتبط با شبهه اعم از چیستی (تعریف، ویژگیها و مشخصات) شبهه، تفاوت آن با سؤال و ابهام، ریشه و منشأ و عوامل پدید آمدن شبهه، اغراض شبهه افکنان، آثار و تبعات این پدیده ی شوم، وظیفه ما در قبال شبهه و شبهه افکنان، راههای مقابله با شبهه، عوامل مؤثر در بیمه ساختن جامعه در برابر شبهه و سؤالات شما در ارتباط با این موضوع را بررسی کنیم.
برای این منظور از تعریف و بیان ویژگیهای شبهه آغاز می کنیم:
در ابتدا لازم است به معناي لغوي آن اشاره شود. شبهه در لغت، به معنای مشابهت و پوشیدگی است. چیزی را که حق و باطل در آن معلوم نیست، شبهه مینامند. (1) شبهه، آن است که دو چیز در اثر مماثلت از همدیگر تشخیص داده نشوند؛ «وما قتلوه و ما صلبوه و لکن شُبِّه لهم». (2) به بيان ديگر، شبهه عبارت است از: «ايراد، اشكال، ايجاد ترديد، به اشتباه انداختن و مسلم نبودن» (3) و «سوء ظن، بدگماني، مغالطه و سفسطه». (4)
از مشخصات شبهه اين است كه «شبيه حق است» (5) كه ايجاد كننده آن قصد دارد طرف مقابل را به اشتباه اندازد. شبهه، هميشه همراه دليل مطرح ميشود. مثلاً در شبههاي كه «توسط ابليس درباره خلقت آدم مطرح گشت، وي در باب خلقت آدم گفت: آدم را از خاك بيافريدي و من را از نار، و نار را بر خاك مزيت است و در شأن من نيست كه به آدم سجده كنم». (6)
اگر چه به صورت عام شبهه در مورد هر سؤالي كه به قصد منحرف كردن افراد از باور درست خود مطرح مي گردد، ولی در فرهنگ دين و در اصطلاح ديني، شبهه يعنى هر اشكال، پرسش يا ابهامى كه در برداشتها، تحليلها، تصميمات و رفتارهاى مرتبط با سعادت فرد يا جامعه سبب ايجاد خطا و اشتباه در شناخت حق از باطل گردد؛ به عبارت ديگر، شبهه خود را شبيه به حق مى نماياند و راه شناخت حق از باطل را مشكل، و افراد را دچار شك و ترديد مى كند. (7)؛(8)
امیرالمومنین علی علیه السلام در جای دیگر از نهج البلاغه این کلام خود را تفسیر کرده و در مورد شبهه می فرمایند: « و إنّما سمّیت الشبهه لأنها تشبه الحق » (8) شبهه را از این رو شبهه نامیدند زیرا که شباهت به حق دارد.
طرفداران باطل به گونه ای سخنان خود را تنظیم می کنند و با آب و تاب بیان می نمایند که مردم آن سخن را حق می پندارند به طوری که واقعیت بر مردم پوشیده می شود .به علت آنکه سخنان انسانهای منحرف شبیه سخنان حق است به آن «شبهه» می گویند اما به سخنانی که مردم را به حق می رساند « دلیل» گفته می شود.(10)
مشارکت با رعایت سیر موضوعی بحث (رجوع شود به یادداشت آبی رنگ بالا) اگر سؤالی مرتبط با بحث دارید مطرح بفرمایید.
موفق باشید ...:Gol:
پاورقی_______________________________________________
1. معین، محمد، فرهنگ فارسی، ذیل کلمه شبهه، بي جا، بي تا.
2. نساء، آيه ۱۵۷.
3. دكتر سيد جعفر سجادي، فرهنگ معارف اسلامي، ج 2، ص 1037، چاپ افست، 1366ش.
4. آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربي ـ فارسي، حرف ش. نشر ني، چاپ اسلاميه، 1379ش.
5. عبدالمجيد معاديخواه، فرهنگ آفتاب، ج 71، ص 3328، چاپ افست، نشر ذره.
6. فرهنگ معارف اسلامي، همان.
7. همان.
8. اقتباس از سایت مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، با کمی تغییر.
9. نهج البلاغه خطبه 38.
10. اقتباس از پایگاه پرسمان دانشجویی.
سلام مجدد:Gol:
در تکمیل معنا شناسی شبهه، شاید رجوع به کلمات و لغات مترادف شبهه بسا راهگشا باشد بنا بر این در این مجال به برخی از واژه های مترادف شبهه اشاره می کنیم:
1. شُبِّهَ عليهِ الأَمرُ : امر بر او پوشيده و مبهم شد. (امر همان حقیقتی است که باید بشناسیم و درک کنیم، اینکه حق است یا باطل. گاهی این حقیقت را چنان مشتبه می کنند که بر طالبان حقیقت، این شناخت مبهم و پوشیده می ماند.)
2. شِبه: بسيار شبيه، همانند، همسان، همطراز، همتا، شبيه. (برای شناخت باطلهایی را که چنان همسان و همطراز و همانند و همتای حق ساخته اند باید به کدام دستگاه وجودی مان اعتنا کنیم تا دچار خطا و فریب نشویم.
3. شبه الجزيرة: شبه جزيره , پيشرفتگي خاک در آب. (از قدیم خاک را مظهر تیرگی و سنگینی و آب را مظهر روشنائی و سبکی می دانستند. چنانکه در این معنا می بینیم پیشرفت خاک، بعنوان مظهر تیرگی و سنگینی در آب، بعنوان مظهر روشنائی و سبکی موجب ابهام و شبهه در نگاه بیننده شده گویا واقعاً جزیره ای تمام و کمال می بیند که تمام اطراف آنرا آب فرا گرفته! لکن وقتی کاملاً جستجو می کند و یا از موقعیت و افقی والا و محیط بدان می نگرد جز ضلعی خاکی فرو رفته در آب نمی بیند که از یکطرف به تمامه به خشکی ها راه دارد.)
4. شَبَه: همانندى، مشابهت. (گاهی در شب که لباس تاریکی پوشیده شبهی از دور می بینیم و گمان می کنیم رهگذری است زنده اما وقتی نزدیکتر می شویم جز مترسکی مرده و بی تحرک نمی یابیم و گاه، در روز در حالت گمگشتگی در بیابانی بی آب و علف، به عینه و با همه وجود در آن دور دستها آب می بینیم و انگاه که نزدیکتر می شویم جز سرابی نمی یابیم.)
5. اشْباه وَ مَشَابِه : مثل و مانند. (گاهی چیزی را عین واقعیت می بینیم و می پنداریم که واقعی است در حالیکه جز ظاهری آراسته به واقعیت نبوده باطن و ماهیتش دروغین است چنانکه حضرت امیر (ع) کوفیان و اطافیان مدعیش را با عنوان "یا اشباه الرجال" ای مردان نامرد یا ای نامردمان مردنما خطاب کرد.)
6. شَبَّهَ: تَشْبِيهاً هُ إيَّاه : او را همانند آن كرد. - هُ بهِ : او را بسان آن كرد - الشي ءُ : آن چيز دشوار شد. - عليهِ الْأَمرَ : آن كار بر او پوشيده شد. (وقتی چیزی را هنرمندانه شبیه چیزی یا کاری کنند تشخیص ماهیت حقیقی آن چیز امری دشوار خواهد شد مگر بر اهل فرقان و تشخیص و مگر بر کسانی که از هدایتهای خاص برخوردارند)
7. وجه الشبه: وجه اشتراك ، وجه شباهت، نقطه مشترك. (آنگاه که نقاط اشتراک و شباهت دو چیز واقعی و غیر اصیل بسیار، بی پرده و عیان باشد تشخیص حق از باطل بسا دشوار و سخت خواهد بود بویژه برای کسی که محو و ذوب و واله و شیدای آنهمه تشابهات شده در اینجاست که باید دل در گرو وجوه تمایز و اختلافشان نهاد که این سلوک جز برای اولیاء حق، عالمان بالله و اصحاب معرفت که غواصان این وادی اند بر دیگران اگر نگوییم غیرممکن بسا دشوار است.
8. شُبْهَة: ج شُبَه و شُبُهَات : مثل ، مانند ، ابهام ، نامعلوم بودن چيزى ، آميخته و مشكوك شدن حق با باطل يا حلال با حرام؛ « تَحْتَ الشبْهَةِ »: مورد سوء ظن قرار گرفتن؛ ذَوُو الشبُهَاتِ او اصْحابُ الشبُهات »: افراد مشكوك كه مورد سوء ظن باشند.
گاهی مطلبی غیر واقعی و غیر اصیل را چنان در لفافه و در پوشش واقعیت و اصالت در هم می پیچند که تشخیص اصیل بودن آن بر عموم که غالباً گرفتار ظاهرگرایی اند دشوار می گردد و بسا بصیرت و روشنایی و مجهز بودن به سلاح شهود عقلی و قلبی می خواهد تا سره از ناسره تمیز داده شود. چنانکه بدلکاران معمولاً با چنان تسلطی در برخی صحنه های سخت و دشوار و سکانس های حادثه ای کاملاً مشابه واقعی آن جلوه گری می کنند که در نظر تماشاگران و متقلبانِ حرفه ای عین واقع بنظر می رسد و متقلبانِ حرفه ای آنگونه اجناس بدلی را همسان و همطراز و کاملاً شبیه اصلی آن می سازند که تشخیص اصلی از بدلی برای عموم بس دشوار و گاه غیرممکن می نماید.
در این وضعیت، چه باید کرد؟ چگونه می توانیم عینی و واقعی و اصیل و حقیقی را از غیرحقیقی و غیرواقعی و از باطل و شبهه تشخیص دهیم؟ با چه ملاکاتی می توانیم خود را از ورود در وادی شبهات ایمن ساخته و از ورود شبهات در مملکت قلب و دلمان ممانعت کنیم؟ و ...
موفق باشید ...:Gol:
خب طبق این موضوع، خوندن شبهات و پاسخ اونها برای بالابردن اطلاعات دینی کار درستی نیست؟
مثلاً مطالعه سایتهایی مثل http://x-shobhe.com که توش شبهات رایج و بین مردم پخش شده، پاسخ داده میشه، برای بالا بردن اطلاعات دینی و سطح آگاهی، درست نیست؟
خب اگه درست نیست، اگه توی بطن جامعه با این شبهات برخورد کنیم و پاسخش رو ندونیم، چیکار کنیم؟
بهترین راه برای افزایش معرفت به خدا و کسب اطلاعات دینی و مذهبی چیه؟ مطالعه کتب مذهبی؟
مطالعه کتب مذهبی؟
سلام
البته مطالعه کتبی که معتبر باشه . کتب بسیاری هستند که برخلاف اینکه باعث هدایت انسان بشن و اونو از سردرگمی دربیارن بدتر اونو دچار چالش و تردید میکنن .
خب اگه درست نیست، اگه توی بطن جامعه با این شبهات برخورد کنیم و پاسخش رو ندونیم، چیکار کنیم؟
بهترین راه برای افزایش معرفت به خدا و کسب اطلاعات دینی و مذهبی چیه؟ مطالعه کتب مذهبی؟
به نظرم این آیه تا حدودی جواب شما رو میده:
[/TD] |
خب طبق این موضوع، خوندن شبهات و پاسخ اونها برای بالابردن اطلاعات دینی کار درستی نیست؟
مثلاً مطالعه سایتهایی مثل http://x-shobhe.com که توش شبهات رایج و بین مردم پخش شده، پاسخ داده میشه، برای بالا بردن اطلاعات دینی و سطح آگاهی، درست نیست؟
خب اگه درست نیست، اگه توی بطن جامعه با این شبهات برخورد کنیم و پاسخش رو ندونیم، چیکار کنیم؟
سلام علیکم دوست عزیز:Gol:
مقصود ما این نیست که کتابها و مطالب برخی سایتها که رسالت پاسخگویی به شبهات را دارند مطالعه نکنید زیرا مطالعه شبهات و پاسخ آنها توأماً اتفاقاً بر سطح معرفت آدمی می افزاید بلکه مقصود آنست که فضاها، کتابها و مطالبی که صرفاً شبهات را ترویج می کنند (مانند برخی فضاهای مجازی، شبکه های اجتماعی، شبکه های ماهواره ای، کتب ضاله، اجتماعات و حلقه های ناصواب و ...) موجب رواج تردید و تشکیک در اعتقادات دینی می شوند خصوصاً اگر افراد از سطح آگاهی و شناخت متوسط و پایینی در خصوص اعتقادات برخوردار بوده(عامه مردم) و یا در مواجهه با شبهات بی تفاوت بوده، بدنبال تحقیق و پرسش از اهل معرفت و دانایان نباشند زیرا شبهات در روح آدمی بمنزله ی سموم خطرناک برای بدن ایشان عمل می کند. فلذا چنانکه وقتی زهر و سمی وارد بدن می شود باید به طبیب و حکیم حاذق برای دفع سم و زهر (تزریق پادزهر) مراجعه کرد همینطور برای دفع شبهات نیز باید به اهل آن رجوع نمود. (فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون، به دانایان مراجعه کنید اگر نمی دانید.) (نحل/43)
بهترین راه برای افزایش معرفت به خدا و کسب اطلاعات دینی و مذهبی چیه؟ مطالعه کتب مذهبی؟
1. بالابردن و افزایش سطح و میزان مطالعه کتب اعتقادی و دینی.
2. تفکر در آفاق و انفس و معارف حقه الهیه.
3. ارتباط با اصحاب معرفت و دانایان سلیم النفس.
4. پرهیز و توقف نزد شبهات و پرسش از عالمان دینی در مواجهه با شبهات.
5. اهتمام بر پرهیزکاری و رعایت تقوا که دریچه های قلب را برای درک معارف نورانی دین، بنحو معرفت حضوری باز کرده و به انسان قدرت فرقان و تشخیص حق از باطل را می بخشد.
موفق باشید ...:Gol:
سلام مجدد:Gol:
در این مجال، معناشناسی مفهوم شبهه را با رجوع به آیات قرآن پی می گیریم:
الف- آیات محکم و متشابه: خداوند می فرماید: "هو الذى انزل علیک الکتاب منه آیات مح-کمات هن ام الکتاب واخر متشابهات فاما الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تاویله وما یعلم تاویله الا الله والراسخون فى العلم یقولون آمنا به ک-ل من عند ربنا وما یذکر الا اولوا الالباب; (آل عمران/ آیه 7 .) اوست کسى که این کتاب را بر تو فرو فرستاد. پارهاى از آن، آیات محکم [ صریح و روشن] است. آنها اساس کتابند; و [پارهاى] دیگر متشابهند. اما کسانى که در دلهایشان انحراف است براى فتنه جویى و طلب تاویل آن، از متشابه پیروى مى کنند; با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه داران دانش کسى نمى داند. [آنان که] مى گویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسى متذکر نمى شود."
آیه فوق، آیات قرآن را به دو گروه محکمات و متشابهات با ویژگى هاى خاص آنها تقسیم مى کند.
قبل از هر چیز لازم است با دو واژه «محکم» و «متشابه» آشنا شویم:
1. محکم: راغب در مفردات گوید: ریشه حکم به معناى «منع» است. و به همین جهت در زبان عرب به لجام اسب «حکمة» اطلاق مى گردد (زیرا لجام، حیوان را از حرکت و تمرد بازمى دارد). بنابراین در این ماده نوعى معناى مانعیت و نفوذناپذیرى نهفته است. وقتى مى گوییم: قاضى «حکم» کرد; یعنى قضیه قبل از حکم او داراى تزلزل و بی ثباتی بود و پس از حکم، حالت ثبات و استحکام به خود گرفت. «محکم»بودن چیزى بدین معناست که عامل خارجى نمى تواند در آن نفوذ نماید و به قول راغب: «محکم، چیزى است که نه از جهت لفظ و نه از حیث معنا شبهه اى در آن وارد نگردد.» این ویژگى در یک کلام، هنگامى پدید مى آید که کلام در اِفاده معنا، هیچگونه ابهام و ایهامى نداشته باشد و به روشنى تمام بر مقصود خویش دلالت نماید.
2. متشابه: راغب گوید: شبهه، آن است که به جهت وجود شباهت بین دو چیز، یکى از دیگرى تمیز داده نشود (چه شباهت عینى باشد و چه معنوى). متشابه در قرآن کلامى است که به دلیل مشابهت لفظى یا معنوى اش به چیز دیگر، تفسیر آن مشکل گردیده است. فقها مى گویند متشابه چیزى است که ظاهرش خبر از باطنش نمى دهد و گویاى مرادش نمى باشد. «اشتباه» نیز به جهت مشابهت دو یا چند چیز به یکدیگر رخ مى دهد.
بنابراین متشابه -در اصطلاح قرآن- لفظى است که احتمال چندین معنا در آن وجود دارد; به همین جهت در آن شک و شبهه ایجاد مى گردد، وهمانگونه که امکان تاویل صحیح آن وجود دارد، احتمال تاویل فاسد نیز در آن مى رود و همین احتمال باعث گشته است تا منحرفان در صدد تاویل آن متناسب با اهداف خویش برآیند. (التمهید، ج3، ص9)
پس از بررسى دو اصطلاح «محکم و متشابه» به آیه اصلى بازمى گردیم. در این آیه، آیات محکمات، «ام الکتاب» معرفى شده اند. اُم از ریشه ام یؤم به معناى قصد یقصد است. از آن جهت که فرزند به مادر متوجه مى شود و قصد او را مى کند، «ام» مى گویند. ام به معناى مرجع و مقصد است و ام الکتاب، یعنى آیاتى که براى آیات دیگر مرجع واقع مى شود. محکمات به تصریح قرآن آیات مادر، مرجع و اساسى هستند; با این ویژگى که خود هیچ ابهامى نداشته، برطرف کننده ابهام و تشابه از آیات متشابهند. ازهمین آیه مى توان استفاده نمود که گرچه بخشى از آیات قرآن «متشابه» مى باشند; اما با ارجاع متشابهات به آیات محکم، از این دسته از آیات نیز رفع تشابه مى گردد و مفهوم آنها نیز در سایه آیات محکمات معلوم مى شود; به عبارت دیگر گرچه بخشى از قرآن را آیات متشابه تشکیل مى دهد (بخش اندک) اما تشابه آیات، ذاتى و همیشگى نیست; زیرا قرآن خود، راه تبیین متشابهات را تعیین کرده، و در حقیقت راهکار رفع تشابه را نمایانده است.
چنانکه می بینیم برای فهم آیات متشابهات باید به آیات محکمات رجوع کنیم و البته این رجوع، در توان هر کسی نیست چنانکه آیه شریفه آن را در عهده و توان راسخون فی العلم بیان کرده است. در حقیقت، این یک راهبرد قرآنی برای انسان است که در تمام امور اعم از نظری و عملی متشابه و محکم وجود دارد بعبارتی شبهات در همه امور چتر خود را گسترانیده اند بگونه ای که تشخیص حق و حقیقت را برای آدمی بس دشوار ساخته فلذا باید برای تشخیص حق از باطل و نغلطیدن در وادی ضلالت و گمراهی شبهات، به نسخه های اصیل و حقیقی که تمام ملاکات محکم بودن را دارا هستند رجوع کنیم.
قرآن در برخی آیات، این ملاکات و محکمات را به ما معرفی کرده است که در فرصتهای بعدی به آنها اشاره خواهیم نمود. ان شاء الله (دوستان یادآوری کنند).
ادامه دارد ...:Gol:
[="Indigo"]چنانکه می بینیم برای فهم آیات متشابهات باید به آیات محکمات رجوع کنیم و البته این رجوع، در توان هر کسی نیست چنانکه آیه شریفه آن را در عهده و توان راسخون فی العلم بیان کرده است.
سلام
ممنون بزرگوار
اما یه سوال؟!
ما که به راسخون فی العلم دسترسی نداریم :Gig:[/]
سلام مجدد:Gol:
ادامه معناشناسی مفهوم شبهه با رجوع به آیات قرآن:
ب- اخبار غیرواقعی و شبهه آلود: در آیه ای دیگر می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ (الحجرات، 6) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اگر فاسقى براى شما خبرى آورد بررسى و تحقيق كنيد تا مبادا گروهى را به نادانى آسيب رسانيد، آنگاه از كرده خود پشيمان گرديد.»
امروزه جهان بیش از هر دورهی دیگری به اهمیّت «خبر» و نقش سازنده یا تخریبی آن در جهت دادن به اذهان عمومی و شکل دادن به ساختارهای فردی و اجتماعی در تمامی عرصههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی، تربیتی و ...، پیبرده است و بیش از گذشته میداند یک خبر، میتواند جریانی سالم یا انحرافی ایجاد کند، لذا شاهدیم که مستکبرین و جباران عالم، چه سرمایهگذاری کلان و همّت بیوقفهای را به تملک و مدیریت «خبر» اختصاص دادهاند و چه سیاستهایی را با «خبر» اعمال میکنند، یکی از اغراض پشت پرده و خطرناک ایشان که در لفافه ی خبر اعمال می کنند ایجاد و ترویج امواج گونه گون شبهات مختلف اعتقادی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و ... برای دستیابی به اهداف شوم و شیطانی شان است.
بدون شک، شیوه مورد استفاده ایشان، پوشاندن لباس واقعیت به قامت اخبار دورغ و تشابه و تماثل بخشی و شبهه ناک ساختن فضای ذهن و روح فرد و جامعه است. قرآن در آیه مورد اشاره به جامعه مؤمنان اکیداً توصیه می کند بدون بررسی و تحقیق و آگاهی یقینی از صحت و سقم گزارشات و اخبار بظاهر واقع (شبهه آلود) که از کانالهای نامؤثق و ناسالم در فضای جامعه دست به دست می شود بپرهیزید و این قبیل اخبار و شایعات، که حقیقتاً مصادیق واقعی شبهه هستند را چشم و گوش بسته نپذیرید.
این مطلب، در روایات بسیاری نیز مورد تأکید و سفارش قرار گرفته که پرداختن به آنها را به مجالی دیگر می سپاریم.
ج- تنازع در امور: خداوند در آیه ای دیگر یکی دیگر از مصادیق شبهه را تنازع در امور معرفی می کند و می فرماید: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ؛ ای کسانی که ايمان آورده ايد، از خدا اطاعت کنيد و از رسول و الوالامرخويش فرمان بريد و چون در امری اختلاف کرديد اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد به خدا و پيامبر رجوع کنيد در اين خير شماست و سرانجامی بهتر دارد.« (نساء/59)
در پست قبلی گفتیم که در آیات متشابهات و در امور متشابه (شبهات) همیشه زمینه تأویل و تفسیرهای متفاوت و مخالف وجود دارد و در این گونه موارد باید به محکمات و دلایل روشن که مصداق حبل الله المتین هستند پناه برد. آیه شریفه فوق از یکسو برخی ملاکها و مراجع حل و فصل شبهات، ابهامات و اختلافات را بیان کرده و از طرفی به اصل تنازع و اختلاف در امور (نظری و عملی) که لازمه قرار گرفتن در فضای شبهه و برخورد با امور شبهه ناک است اشاره می کند. توصیه قرآن در چنین مواقعی که بدلیل گوناگونی اندیشه ها و تقابل همیشگی دو جبهه "حق و باطل" و "الله و طاغوت" و "نفس الهی و نفس شیطانی" امری گریزناپذیر است پیروی و تبعیت از امر خدا و رسول و ارجاع امور به آنهاست که البته با توجه به آنکه در صدر آیه اطاعت از اولواالامر (جانشینان حقیقی) پیامبر را در ردیف اطاعت بدون قید از خود و پیامبرش قرار داده، ، روشن می شود که در مواقع شبهه و اختلاف و ناتوانی در تشخیص حق باید به خدا و رسول و اولواالامر یعنی جانشینان حقیقی رجوع کرده و مطیع امر و تشخیص ایشان بود. از اینرو بدون شک، اگر هیچ دلیل قرآنی و غیر قرآنی دیگری نبود، تنها همین یک آیه از قرآن، تکلیف مؤمنان را حتی برای اعصار و زمانهای پس از حیات نورانی رسول مکرم اسلام در مواجهه با شبهات و اختلافات و تنازع در امور بدرستی و به تمام و کمال روشن نموده است. (فتأملوه).
د- اصولاً جمیع آیاتی که با عبارت "و لا تتبعوا" آغاز می شوند و مردم و خصوصاً جامعه ایمانی را به عدم تبعیت از مظاهر و مصادیق کفر و شرک و نفاق و دورنگی و مسیر و سُبُل شیطان و نفس سفارش می کند اشاره و تأکید می کند تلویحاً أو تصریحاً به شبهه ناک بودن این مظاهر و مصادیق و مسیرها اشاره می کند. زیرا این مظاهر برای اغوا و فریب مؤمنان از تبلیس و دورنگی و تشابه و تماثل و اختلاط و در هم آمیختگی حق و باطل بهره می جویند.
بعنوان نمونه:
1. خداوند در آیه ای می فرماید: "يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ؛ ای کسانی که ايمان آورده ايد ، همگان به اطاعت درآييد و پیروی از گامهای شيطان مکنید که او دشمن آشکار شماست." (بقره/208)
توضیح آنکه؛ شیطان برای القاء منویات شوم خود و فریب انسان از روش گام به گام و تزویر و جلوه گری و آمیختن حق و باطل بهره می جوید، تبعیت از شیطان در حقیقت، مساوی است با افتادن در دامهای فریب و تزویر و شبهه ی شیطان. از اینرو برای وجدان امنیت و درک سلامت از تزویرگری و شبهه افکنی شیطان، در صدر آیه همگان را به نسخه اطاعت مندی (اطاعت از خدا و اولیاء حق) سفارش می کند.
2. در کریمه دیگری می فرماید: "وَ أَنَّ هَـذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ؛ و اين است راه راست من از آن پيروی کنيد و به راههای گوناگون مرويدکه ، شما را از راه خدا پراکنده می سازد اينهاست آنچه خدا شما را بدان سفارش می کند ، شايد پرهيزگار شويد." (انعام/153)
در توضیح مطلب گفتنی است: پس از توصیه به تبعیت و پیروی از صراط مستقیم الهی که همان صراط اطاعت از خدا و رسول و اولواالامر (ع) و مذهب حقه است از تبعیت از راهها و مذاهب متفرق دیگری که گرفتار متشابهات و شبهات گردیده و محروم از محکمات اند منع می کند زیرا افتادن در دامهای فریبنده و بظاهر آراسته ی ایشان، شما را از مسیر حق و حقیقت که همانا صراط مستقیم الهی -صراط علی حقٌ نُمسکه- است دور می سازد.
موفق باشید ...:Gol:
اما یه سوال؟! ما که به راسخون فی العلم دسترسی نداریمسلام
ممنون بزرگوار
با سلام و تشکر:Gol:
در قرآن مجید در دو مورد، تعبیر «راسخون در علم» به کار رفته است، یکى در آیه 7 سوره آل عمران و دیگری در سوره نساء آیه 162. همان طور که از معناى لغوى این کلمه استفاده مى شود ،منظور از آن، کسانى هستند که در علم و دانش، ثابت قدم و صاحب نظرند. بنا بر این مفهوم این کلمه، وسیع است و همه دانشمندان و متفکران دینی را در بر مى گیرد، ولى در میان آن ها افراد ممتازى هستند که درخشندگى خاصى دارند. طبعاً در درجه اول، در میان مصادیق این کلمه قرار گرفته اند. بعبارتی هنگامى که این تعبیر ذکر مى شود ، قبل از همه، نظرها متوجه آنان مى شود.
اگر مشاهده مى کنیم در روایات متعددى « راسخون در علم» به پیامبر و ائمه (ع) تفسیر شده، روى همین نظر است، زیرا غالب آیات و کلمات قرآن، مفاهیم وسیعى دارند که در میان مصادیق آن، افراد نمونه و فوق العاده اى دیده مى شود که گاهى در تفسیر آنها، تنها از آنان نام مى برند. در اصول کافى از امام باقر یا امام صادق (ع) نقل شده است: «پیامبر خدا بزرگترین راسخان در علم بود . تمام آنچه را خداوند بر او نازل کرده بود، از تأویل و تنزیل قرآن مى دانست. خداوند هرگز چیزى بر او نازل نکرد که تأویل آن را به او تعلیم نکند. او و اوصیاى وى همه این ها را مى دانستند»(1) و نیز امام صادق(علیه السلام) فرمود: «نحن الراسخون فى العلم و نحن نعلم تأویله؛ ما راسخان در علم مى باشیم و ما از تأویل «متشابه» یا قرآن آگاهیم».(2)
مشخصات و شرائط راسخون در علم چهار چیز است: 1. تقوی 2. تواضع 3. زهد 4. جهاد و این چهار شرط از سیرت معصومان(ع) است (البته در اولیاء الهی، عالمان بالله و فقیهان دینی که تالی تلو معصوم هستند نیز این ویژگی ها نمایان است. در اینباره قرآن نیز میفرماید: "إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ * لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون"(3) مقصود از مسّ کردن مطهرین در این آیه ی مبارکه فهم و درک قرآن است.(4) یعنی فقط بندگان پاک و شریف خداوند، قرآن را ادراک میکنند.
با رجوع به روایات دینی روشن می شود در درجه دوم می توان "راسخون در علم" را -در زمانه ای که دست بشر از مصادیق واقعی و درجه اولی "راسخون فی العلم" کوتاه است- در عالمان بالله و فقیهان و دانشمندان دینی جستجو کرد. زیرا از آنجاییکه چه در زمان ظهور و چه غیبت ائمه اطهار (ع)، دسترسی مستقیم به آنان برای همگان در تمامی بلاد وجود ندارد، لذا خودشان دستور رجوع به راویان حدیث و بیان کنندگان فقه آنان یعنی «فقیهان» دادهاند. چنانکه در روایات به این معنا اشاره شده است:
1-روایتی که در بین فقها به توقیع شریف مشهور است و مرحوم شیخ صدوق در کتاب "اکمال الدین" آن را آورده که حضرت مهدی(عج) در این روایت می فرماید:" اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم"(5) یعنی (امام زمان(عج) در پاسخ به سؤال اسحاق بن یعقوب که در نامه ای پرسید در حوادث که در زمان غیبت واقع می شود وظیفه ما چیست؟) فرمودند: "در وقایع و رخدادهایی که برای شما پیش می آید (و کار بر شما مشکل می شود) به کسانی که روایات ما را برای شما روایت می کنند (فقیهان و مجتهدان آگاه) مراجعه کنید زیرا آنان حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنان هستم."
2- روایتی دیگر که به مقبوله عمر بن حنظله مشهور است (من کان منکم قد روی حدیثنا و... یعنی : هر کس از شما که راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام بنگرد و.... همانا من او را حاکم بر شما قرار دادم ....) (6) یعنی در زمان غیبت بر همه مردم واجب است که از فقهائی که حلال و حرام خداوند را اجتهاد می کنند اطاعت نمایند.(7)
3. در روایت معروفی از امام صادق(ع) نقل شده است: «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه؛ پس هر فقيهى كه مراقب نفس و حافظ دين خود است و با نفس خود مخالفت میکند و مطيع امر مولا مى باشد، بر عوام است كه از چنين فقيهى تقليد كنند.» (8)
4. در روایت دیگری از نبی اکرم (ص) آمده: "العُلَماءُ وَرَثَةُ الأنبياءِ ، يُحِبُّهُم أهلُ السَّماءِ، و يَستَغفِرُ لَهُمُ الحِيتانُ فِي البَحرِ إذا ماتوا إلى يَومِ القِيامَةِ ؛ علما وارثان پيامبرانند، اهل آسمان ايشان را دوست مى دارند و هر گاه بميرند ماهيان دريا تا روز رستاخيز برايشان آمرزش مى طلبند." و نیز در حدیثی دیگر فرموده: العُلَماءُ مَصابيحُ الأرضِ ، و خُلَفاءُ الأنبياءِ ، و وَرَثَتي و وَرَثَةُ الأنبياءِ ؛ عُلما چراغهاى روى زمينند و جانشينان پيامبران و وارثان من و وارثان پيامبران."9))
چنانکه در این روایات مشاهده می کنیم از علماء بالله و فقیهان دینی، بمنزله وارثان حقیقی انبیاء و اوصیاء، چراغهای پیش روی بشریت و خلفاء پیامبر اکرم (ص) در زمانه غیبت یاد می کند فلذا همانگونه که بنا به نص و صریح آیات قرآن، راسخون در علم بی بدیل همانا پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) هستند. بنا به توصیه این ذوات مقدسه ادامه دهنده این راه، یعنی رساخت در علم در زمانه غیبت عالمان بالله و فقیهان دینی هستند.
موفق باشید ...:Gol:
پی نوشت ها_____________________________________________________
1. اصول کافى، ج 1 ، ص 213 ، بَابُ أَنَّ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ (ع).
2. همان آدرس.
3. واقعه/79.
4. أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج5، ص: 116.
5. اکمال الدین، ج 1، ص 483.
6. اصول کافی، ج 1، ص 67.
7. البته در استناد به این و روایت و روایات دیگر بحثهای سنگینی شده که چون ما بنا به اختصار داریم این جا مجال آن نیست. برای اطلاعات بیشتر به کتابهایی چون ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی مراجعه کنید.
8. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری ع/ص۳۰۰
9. میزان الحکمه، ج 8، باب ورثة الانبیاء.
سلام مجدد:Gol:
در باب تفاوت شبهه و سؤال خیلی مختصر و کوتاه گفتنی است:
align: right | |
---|---|
رابطه ی منطقی بین سؤال و شبهه، عموم و خصوص مطلق است؛ به این صورت که هر شبهه ای سؤال است، اما هر سؤالی شبهه نیست. شبهه خودش نوعی سؤال است، اما سؤالی است که برای استفهام و طلب فهم، مطرح نشده است. برای دانستن و گسترش معلومات و هدایت یافتن به راه صحیح، نیست. | |
برای شناخت و تمییز شبهه از سؤال، توجه به ویژگیهای شبهه کارگشاست:
اولین ویژگی این است که شبهه دارای محتوای هجومی و نفی کننده است. جامعه هدف شبهه و شبهه افکنان مجامع بی دفاع و سطح عمومی جامعه است.
ویژگی دوم که بی ارتباط با ویژگی اول نیست، این است که شبهه به انگیزه ی تخریب یک عقیده صورت می گیرد. این جا دیگر قصد فهمیدن نیست؛ قصد متزلزل کردن و تخریب عقیده است.
سومین ویژگی شبهه این است که با جار و جنجال و تبلیغات و استفاده از ابزارهای مختلف برای رساندن آن شبهه همراه است. غوغاسالاری درآن حاکم است.
ویژگی چهارم شبهه این است که با پاسخ منطقی، بحث پایان نمی گیرد. کتاب های مختلفی که در چگونگی مباحثات شبهه انگیزان چاپ شده است، گویای این واقعیت است. هر جا علمای ما به پاسخ گویی برخاسته اند و مدارک و ادله و استدلال و براهین قطعی ارایه کرده اند، به سرعت بحث را منحرف می کنند و یک بحث انحرافی دیگری پیش می کشند. بحث بر این نیست که شبهه انگیز باید قانع شود؛ مهم این است که کسانی که تحت تأثیر شبهه های او قرار می گیرند، طرف مقابل و عقیده ی مورد هجومش را بی دفاع نبینند. جوان دانشگاهی ما فریب نخورد و گمان نکند که آن شبهه ها بی پاسخند.
ویژگی پنجم شبهه این است که معمولاً در فضاهای غیر پاسخگو رشد می کند. شبهه انگیز در مجامع علمی کار نمی کند. شبهه اش را در مؤسسات تحقیقاتی شما مطرح نمی کند. از رسانه های مختلف استفاده می کند؛ مقاله می نویسد؛ مصاحبه می کند و حتی در سطحی بین المللی حرفش را ابزار می کند تا کسانی که مخاطبش هستند، همان کسی که هیچ سیطره ی علمی به موضوع ندارند، متزلزل شوند. می خواهد عقاید صاف آنان را متزلزل کند.
ویژگی ششم این شبهه این است که در حجمی زیاد و زمانی کم در جامعه فراگیر می شود.
هفتمین ویژگی شبهه این است که فراوانی آن، متناسب با اوضاع اجتماعی است. اگر در جامعه جوی ایجاد شود که خشونت ستیزی رسم شود، حتی قوانین جزایی دستگاه قضا نیز مورد تردید قرار خواهد گرفت. می گویند: مگر اسلام می تواند دینی خشونتی باشد؛ یا به تعابیر دیگر. ناگهان می بینید که در موضوع مهدویّت نیز این شبهه بیشتر اوج می گیرد و رشد می یابد که امام زمان که دو سوم مردم دنیا را می کشد و نظائر آن ... حتی برای این مطلب، به روایات دینی استناد می کنند.
موفق باشید ...:Gol:
سلام مجدد:Gol:
در ادامه مباحث شبهه شناسی در این بخش به بررسی عوامل و ریشه های شکل گیری شبهه می پردازیم:
شبهه گاهی «شكل میگیرد» و گاه «شناخته میشود»: شكلگیری شبهاتی كه بدون علت خارجی ـ و البته در زمینه و بستر مساعد ـ بروز میكند، گاه، طبیعی است و گاه جعلی و مصنوعی. هم چنین شبهاتی كه «شناخته میشود»، گاهی منشأ داخلی دارد و گاهی منشأ خارجی.
در زمینه عوامل و انگیزههای شبههسازی گفتنی است:
1. حفظ موقعیت و توجیه عملكرد خود: نخبگان سیاسی یا فكری، گاه برای حفظ منزلتِ مصنوعیِ خود یا توجیه عملكرد ضعیف یا منفی خویش، و پیشگیری از طرح پرسشها و ابهامات اساسی، به طرح دیدگاهها و نظراتی میپردازند كه منشأ شبهه در جامعه میشود.
2. انجام مأموریت: عناصر خود فروخته و مزدوری یافت میشوند كه برای سست كردن پیوندهای جامعه با دین و حكومت اسلامی، به شبههسازی و ترویج و تعمیم آن میپردازند.
3. رقابت بر سر قدرت: همواره قدرت، رقابت برانگیز است، بخصوص آنگاه كه متصدیان قدرت، حاضر نباشند از مواضع اصولی خود عدول كنند و به معامله با رقبا و دشمنان بپردازند. بنابراین كسانی كه به معارضه با حاكمان برای كسب قدرت میپردازند، برای فراهمكردن زمینههای فكری و اجتماعی آن به شبههافكنی میپردازند.
4. متعلقات و انگیزههای عاطفی: انگیزههای شخصی، حب و بغضها به گرایشهای عاطفی و متعلقات حزبی و گروهی، نیز میتواند منشأ شبههافكنی گردد.
5. هجوم فرهنگی و فكری: یكی از خاستگاههای شبهه، هجوم فكری غرب و پیامدهای آن است. طبعاً انگیزه این هجوم، چیزی جز فراهم ساختن زمینههای سلطه سیاسی و اقتصادی و رفع موانع بسط سلطه مستبكران نمیباشد.
زمینههای شكلگیری طبیعی شبهه: بسیاری از شبهات، بطور طبیعی و بنابر زمینههای درونی یا بیرونی شخص شبههپذیر، در ذهن و دل او شكل میگیرد و منشأ اثر میگردد.
الف) زمینههای اجتماعی و فرهنگی: زمینه و خاستگاه اصلی شكلگیری شبهه در ذهن و دل جامعه، ضعف بنیه معرفتی و اعتقادی جامعه؛ بدفهمی، كجفهمی و فقدان شناخت و تحلیل روشمند، عمیق و جامعِ نخبگان فكری جامعه در باب مفاهیم و معارف دینی و نیز نارسایی و كاستی در جریان اطلاعرسانی و ضعف تحلیل مسایل اجتماعی است.
ریشهها و عوامل این امر به روند فكری جامعه ما در چند سده اخیر، عدم شكلگیری روندی مطلوب در مواجهه اندیشمندان، علما و نخبگان جامعه ما با تحولات فكری و اجتماعی مغرب زمین و كاستیها، سستیها و وابستگیهای سیاسی حكومتهای استبدادی پیش از انقلاب اسلامی مرتبط است، ولی بهرحال به منظور تضعیف زمینههای شكلگیری شبهه در جامعه، باید برای این زمینه و خاستگاه اصلی چارهاندیشی و تدبیر شود.
در عین حال زمینههای اجتماعی و فرهنگی خاصی هم در شكلگیری شبهه بطور مستقیم مؤثرند كه مهمترین آنها عبارت است از:
1. تغییر وضعیتها: تغییر در رفتار گروههای مرجع در جامعه یا رفتار و منش مدیران و نخبگان و بروز تعارض میان عمل و گفتار آنان، منشأ پیدایش در ذهن مشاهدهكنندگان میشود.
2. تغییر گفتمانها: هنگامی كه آرمانها و منطق انقلابی و اسلامی، بتدریج جای خود را به آرمانها، شعارها و منطق فرصتطلبانه و بازی قدرت میدهد، جامعه دچار شبهههای فراوانی میگردد.
3. تفكر التقاطی: اگر مراجع فكری جامعه و تولیدكنندگان اندیشه دینی، دچار التقاط باشند، خودبخود زمینه بروز شبهه در اندیشهورزان فراهم میشود. در صورتی كه این اندیشه التقاطی در بخش هایی از نظام آموزشی یك جامعه و در لایههای زیرین مراكز فكری، فرهنگی و هنری وجود داشته باشد، ناچار آثار خود را در پیدایش شبهه بروز خواهد داد.
4. تعامل و تضارب فكری: وجود فضای آزاد فرهنگی و فكری در جامعه ضمن اینكه امری حیاتی و ضروری است ولی گاه بر اثر ضعف بنیه فكری جامعه و سوء مدیریت فرهنگی، زمینههای بروز شبهات را فراهم میسازد.
5. تبادل فكری: یكی از زمینههای شكلگیری شبهه، وجود جریان مبادله و تعامل فكری ـ فرهنگی جامعه با سایر جوامع است. انتقال نظریات، افكار و اندیشههای جدید به فضای فرهنگی و فكری جامعه، همواره میتواند پرسشهای شبههبرانگیزی را برای اقشاری از جامعه مطرح سازد. تدابیر فرهنگی مناسب در شیوه انتقال و تعامل، زمینههای شبههسازی را كاهش میدهد ولی هیچگاه نمیتواند آن را كاملاً منتفی سازد. در عین حال نمیتوان و نباید به این بهانه جریان مبادله فكری را متوقف یا كند ساخت زیرا این امر با توجه به سرعت جریان تولید اندیشه در جهان، اولاً از تحرك و پویایی فكری جامعه میكاهد و ثانیاً پیامدهای دراز مدت آن در تقویت جنبههای شبههساز افكار جدید و عدم آمادگی جامعه برای مقاومت در برابر آن، به مراتب آسیبزایی بیشتری خواهد داشت.
6. فقدان یا ضعف شرایط و مراكز مناسب برای طرح و بحث آزاد مباحث فكری و اجتماعی.
7. عدم اطلاعرسانی شفاف و صحیح توسط مراكز مسؤول.
8. دفاع ضعیف، سست و بد از باورها، ارزشها و عملكردها.
9. عدم كارآمدی و ضعف مدیریت: یكی از مهمترین زمینهها و خاستگاههای شكلگیری شبهه، مواجهه و مشاهده كاستیها و آفات مدیریتی و اجرایی است كه در تحقق و جا افتادن شبهات اجتماعی و سیاسی بسیار مؤثر است. این زمینه بطور غیرمستقیم در یك نظام سیاسی دینی، به شبهات اعتقادی و فكری نیز سرایت كرده و آنها را نیز تقویت میكند.
ب) زمینههای فردی: همانگونه كه اشاره شد برای شكلگیری و گسترش شبهه، زمینههای شبههپذیری نیز باید وجود داشته باشد وگرنه بدون وجود این زمینهها، هیچ پرسش یا ابهامی نمیتواند به تردید و سستی در باورها منتهی شود.
در بخش قبل به مهمترین زمینههای اجتماعی و فرهنگی شبههپذیری اشاره شد اكنون به برخی از زمینههای فردی میپردازیم. توجه داریم كه این دو بخش در واقع كاملاً به هم پیوند داشته و بطور متقابل در هم تأثیر گذارند:
1. سادهاندیشی: افراد زودباور، سادهلوح و منفعل بیش از كسانی كه از ذكاوت و تیزبینی برخوردارند، در معرض شبههپذیری قرار میگیرند.
2. اعتماد مطلق به دیگران: ضعف اعتماد به نفس در بحث فكری و اجتماعی و اكتفای به آنچه دیگران میگویند، بخصوص روحیه تقلید و عدم نقّادی زمینه شبههپذیری را افزایش میدهد.
3. ضعف علمی و عدم آگاهی: همانگونه كه قبلاً هم اشاره شد، ضعف بنیه فكری جامعه زمینه شبههپذیری است و در مورد افراد هم، عمق معرفت دینی و آگاهیهای اجتماعی، مانع بزرگی برای شبههپذیری خواهد بود.
4. ضعف اخلاقی و كاستیهای رفتاری: كسانی كه خود به فروغلتیدن در مسیر انحطاط اخلاقی و پیروی از تمایلات نفسانی تمایل دارند و در پی كسب ثروت و قدرت و رفاه و راحتی برای خود میباشد، بیش از دیگران شبههپذیرند. اینافراد شبهات را جاده صافكن شهوات خود میبیند و بنابراین از آن استقبال میكنند و آن را با آب و تاب به دیگران منتقل میسازند! تقوای حقیقی، مانع بزرگ و مؤثری برای شبههپذیری است.
5. كنكاشها و تأملات شخصی: تفكر اگر بر مبانی و مبادی صحیح استوار باشد و در چارچوب روشن درست تحقق یابد، هرگز به نتیجه باطل منتهی نمیشود. در یك استدلال برهانی، هنگامی كه مقدمات و روش صحیح باشد، نتیجه هم قطعاً صحیح خواهد بود. ولی كنكاشها و تأملات شخصی افراد، همواره از قواعد متقن و صحیح فكری و منطقی پیروی نمیكند، از احتمال نتایج غلط منتفی نیست و این خود یكی از زمینههای طبیعی بروز شبهه است. البته برای مقابله با این زمینه تولید شبهه، هرگز فكر نكردن توصیه نمیشود، بلكه مراقبت در روش تفكر، طرح نتایج تأملات و كنكاشها با دیگران و استفاده از «مشورت فكری» برای تصحیح و تكمیل یافتهها، مورد تأكید قرار میگیرد.
نكاتی در باب روند شبههسازی:
1. یك پرسش یا ابهام، میتواند در شرایط خاصی به یك شبهه تبدیل شود، اما هیچگاه به شكلِ شبهه مطرح نمیشود.
2. هیچكس حاضر نیست اعتراف كند كه درصدد شبهه آفرینی است، ولی عملاً با طرح یك پرسش، برجستهسازی و تكرار آن ـ در صورتی كه به سستی باورها و رفتارها در جهت عدول از حق بیانجامد ـ شبههآفرینی میكند.
3. هیچ پرسش یا ابهامی بدون وجود زمینههای مناسب ذهنی و عینی در جامعه و فرد، نمیتواند به شبهه تبدیل شود.
4. ایجاد و بروز یك شبهه همیشه ارادی و آگاهانه و از روی سوء نیت نمیباشد. گاه یك تعبیر نارسا، بیان ناقص و خامِ یك نظر، بكاربردن یك اصطلاح متشابه و چند پهلو، تغییر خاص جامعه و فضای ذهنی آن، و... منشأ بروز شبهه میشود. در بسیاری از این موارد غفلت، بیمبالاتی یا ضعف اطلاع از شرایط ذهنی جامعه موجب بروز شبهه میشود و نه سوء نیت.
منبع: کانون اندیشه جوان/پرسمان/شبهه شناسی
سلام مجدد:Gol:
به نظر مي رسد كه انگيزه هاي شبهه افكني در طول تاريخ به تناسب هدف هايي كه براي شبهه افكني در نظر گرفته مي شده است تفاوت داشته است و امروزه با توجه به اينكه در جمهوري اسلامي ايران نظامي ديني بر سر كار آمده است كه با اهداف شبهه افكنان صد درصد در تعارض مي باشد انگيزه هاي اين شبهه افكني ها علاوه بر مباحث ديني رايج به سمت حكومت، نظام سياسي حاكم و حاكمان جامعه نيز كشيده شده است. اين در حالي است كه در زمانهاي گذشته اساسا كمتر به شبهه در حكومت و حاكميت پرداخته مي شد و البته علت اصلي و عمده آن نيز اين بود كه در آن مقاطع اساسا چيزي به نام حكومت و حاكميت ديني وجود نداشت تا انگيزه اي براي تهاجم فكري به آن وجود داشته باشد.
بنابر اين در شرايط امروز جامعه، سمت و سوي تير هاي شبهه افكنان به دو سمت مي باشد: نخست: اعتقادات ديني به طور كلي. يعني آنچه كه در هميشه تاريخ شاهد آن بوده ايم. دوم: نسبت به نظام اسلامي و متعلقات آن. با توجه به اين مطالب به نظر مي رسد مهمترين اهداف دشمن در ايجاد شبهه عبارتند از موارد ذيل:
۱. ترديد در اعتقادات مردم با هدف گمراه نمودن آنان، كه اين هدف اصلي ترين و مهمترين هدفي است كه از زمان پيدايش اولين انسان به عنوان هدف شيطان مطرح شده است. بر اساس آيات قرآني زماني كه خداوند به ملائكه امر نمود تا به آدم سجده نمايند و شيطان از اين امر سرپيچي نموده و مطرود درگاه الهي واقع شد از خداوند درخواست نمود تا او را تا روز معلوم، مهلت دهد و پس از آنكه خداوند به او مهلت داد، شيطان خطاب به خداوند گفت: فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(1) يعني قسم به عزتت كه همه اهل زمين را گمراه خواهم نمود. و اين گمراه كردن مهمترين هدف شيطان است كه گاه مستقيما توسط خود وي صورت مي گيرد و در اكثريت قريب به اتفاق موارد توسط اعوان و انصارش كه انسان هاي شبهه افكن و كليه كساني كه به نوعي در مسير گمراهي بشريت گام بر مي دارند انجام مي گيرد و به عبارتي آنان را به هم نشينان شيطان در جهنم تبديل مي كنند از اين رو آنان خواسته يا ناخواسته اصلي ترين اعوان و انصار شيطان در اين مسير هستند.
۲. خلط حق و باطل و عدم امكان تمييز حق و باطل به منظور نصرت از حق در مواقع مقتضي كه اين كار از جمله كارهاي ناپسندي مي باشد كه خداوند متعال از آن نهي كرده است(2) اما متاسفانه دشمنان همواره با استفاده از اين كار تلاش نموده اند تا مانع از شناخت حق شوند و همين كار باعث شد تا در دوران امام علي، عده اي جاهل با ديدن قرآن بر سر نيزه ها از اطاعت قرآن ناطق سرباز زنند و مبارزه با معاويه را جنگ با قرآن تلقي نمايند و بعدا خود پشيمان شده و حوادث بعدي را به وجود آورند. امروزه نيز دشمنان تلاش مي كنند تا با القاي برخي مفاهيم ظاهرا منطقي و حتي گاه با بهره گيري از ظواهر ديني، حق و باطل را به هم مخلوط كرده و مانع از شناخت حق از باطل گردند.
۳. تضعيف غيرت ديني: شايان ذكر است غيرت ديني كه از جمله مشخصات يك مسلمان واقعي مي باشد در شرايطي نمود خواهد داشت كه وي به اعتقادات خود حقيقتا ايمان و باور داشته باشد اما وقتي اعتقادات او دچار شك و شبهه شد ديگر توجيهي براي غيرت ديني نخواهد بود و به تدريج اين مساله به تضعيف غيرت ديني وي منجر خواهد گرديد.
۴. هويت زدايي از نسل جوان و قطع پيوند وي با گذشته تاريخي اش.
۵. زمينه سازي براي جايگزين كردن افكار وارداتي غربي همچون سكولاريسم، ليبراليسم غربي و... كه اين كار در مرحله اول با تضعيف و به تدريج حذف افكار رايج آغاز مي شود و به تدريج با پيدا شدن خلا ايدئولوژيك، افكار جديد جايگزين افكار گذشته مي گردند كه پيش زمينه آغاز اين نقشه شوم نيز شبهه افكني نسبت به باورهاي مستقر جامعه مي باشد.
۶. تضعيف روحيه مقاومت در برابر استكبار كه اين مورد اخير يكي از مهمترين اهداف دشمنان در شبهه افكني ها نسبت به اعتقادات ديني بوده است. به ويژه از زماني كه سلطه طلبان جهاني دريافتند كه مهمترين مانع در برابر بسط نفوذ استعماري آنها، فرهنگ اصيل ديني مستقر در جوامع اسلامي مي باشد كه با قواعد و دستورالعمل هايي همچون قاعده نفي سبيل، ممنوعيت ذلت پذيري در برابر اجانب، تاكيد بر روحيه ايثار و شهادت و مقاومت و... ، ممنوعيت ظلم پذيري در برابر هر كس و... مانع از تحقق ايده هاي استعماري آنان مي گردد. بنابر اين آنان تلاش نمودند تا با شبهه افكني ها، اين زيربناها را يكي پس از ديگري تخريب نموده و مانع از پيدايش مقاومت در برابر سلطه طلبي هاي آنان گردند كه امروزه مبارزه همه جانبه آنان با قرآن كريم كه تا حد اهانت به اين كتاب آسماني پيش رفته است و مهمترين علت آن هم وجود آيات جهاد در اين كتاب آسماني مي باشد در همين راستا ارزيابي مي شود.
۷. ايجاد فضاي ياس و نااميدي ازنظام اسلامي از طريق شبهه افكني و ارائه فضايي تيره و تار از فضاي عمومي كشور و به طور كلي سياه نمايي.
۸. ايجاد بي اعتمادي نسبت به مسئولين نظام اسلامي و تضعيف مقبوليت مردمي نظام اسلامي كه به تدريج مي تواند به فرو ريختن اين ركن مهم از اركان پايداري يك نظام مردم سالار ديني منجر گردد.
منبع: پایگاه اینترنتی رهروان ولایت
پاورقی__________________________________________________________
1. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۱، ص : ۸۲.
2. بقره : ۴۲. آل عمران : ۷۱.