جمع بندی چند همسری ، غیرت ، حسادت و مسأله مالکیت در عقد ازدواج

تب‌های اولیه

329 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چند همسری ، غیرت ، حسادت و مسأله مالکیت در عقد ازدواج


سلام

چند همسری، غیرت ، حسادت و مسئله مالکیت در عقد ازدواج ؟

غیرت ، یعنی تلاش در نگهداری آنچه كه حفظش ضروری است و یک مصداق ضرورت، می تواند حفاظت از ملک و دارایی باشد.
حسد یعنی مانع شدن از به دست آوردن یک نعمت یا تمنای زوال یک نعمت از دیگران.

غیرت :
زن : من نسبت به چند همسری شوهرم، غیرت می ورزم. و میخواهم او را در مقابل سایر زن ها حفاظت کنم.
مرد : من نسبت به چند شوهری زنم، غیرت می ورزم. و میخواهم او را در مقابل سایر مرد ها حفاظت کنم.

حسادت:
زن : مرد حسود است چون میخواهد مانع شود من از نعمت مردان دیگر برخوردار شوم.
مرد : زن حسود است چون میخواهد مانع شود من از نعمت زنان دیگر برخودار شوم.

چرا حسادتِ مرد، غیرت است و غیرتِ زن ، حسادت ؟
چرا هر دو غیرت و یا هر دو حسادت نیستند ؟
آیا تنها یک مسئله تعبدی است و ملاک آن را نمیدانیم ؟

مالکیت مبنای تعریف غیرت و حسادت است.

در ازدواج ، شما منافع جنسی و منافع رحم ( نه خود زن یا خود رحم ) را از زن می خرید که به آن حق بضع گفته میشود.
و به همین دلیل است که می توانید نسبت به چند شوهری، اعتراض کنید. چون کس دیگری حق ندارد در منافع شما دست ببرد. و به همین دلیل به این کار غیرت می گویند.
اما کار زن، حسادت است چون حقی نسبت به افعال مرد ندارد. و مالک منافع مرد نیست تا نسبت به چند همسری او، اعتراضی بکند.
بر مبنای مالکیت است که مرد ، ولی و سرپرست کودک است. چون منافع حاصل از رحم را مالک می شود.
و به دلیل همین مالکیت است که مرد، موظف به تامین معاش کودک است.
و به همین دلیل است که مرد باید نفقه ی زن و فرزند را تامین کند.
و به همین دلیل است که زن، حق دارد در مقابل شیری که به فرزند میدهد اجرت دریافت کند.

و به همین دلیل است که زن، می تواند برای کاری که در منزل انجام میدهد اجرت بخواهد.
چون مرد تنها مالک منافع جنسی و منافع رحم شده است و نه چیز دیگر. و در هر موردی غیر از منافع جنسی و منافع رحم، زن می تواند بابت کاری که انجام میدهد ، اجرتی دریافت کند.
شاید اگر زن اجازه داشت منافع جنسی خودش را نفروشد و بر عکس منافع جنسی مرد را بخرد، میتوانست چند شوهری اختیار کند.

اما چرا مرد می تواند مالک بشود ولی زن نمی تواند ؟ باز سوال دیگری مطرح میشود.

شاید پاسخ آن ، وجودصفت قوام برای مرد و صفت قانت برای زن است.
شاید یک دلیل این منع برای زن ، وجود این صفات در این دو جنسیت است که مورد اشاره قرآن قرار گرفته است.

یعنی اگر قرار باشد زن مانند مرد بتواند منافع جنسی مرد را بخرد، در تضاد با صفت قوامیت مرد خواهد بود.
البته سوال دیگری مطرح میشود که فرضا، این امور موافق طبع و فطرت باشد ایا هر امر فطری لزوما، الزام اور خواهد بود ؟
اما اگر این حق مالکیت برای زن وجود داشته باشد. می توان گفت زن حق نفقه شوهر و فرزند و سرپرستی فرزند را به دوش می کشد. و حسادت او حسادت نیست بلکه غیرت خواهد بود.

سوال اصلی : غیرت و حسادت را تعریف کنید و بر مبنای آن توضیح بدهید که
چرا غیرت مرد ( خصوصا در مورد چند شوهری زن)، غیرت است اما غیرت زن ( خصوصا در مورد تعدد زوجات مرد)، حسادت است ؟
( مبنا و ملاک چیست ؟)

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد محراب

[=arial]

و طاها;681146 نوشت:
غیرت و حسادت را تعریف کنید و بر مبنای آن توضیح بدهید که
چرا غیرت مرد ( خصوصا در مورد چند شوهری زن)، غیرت است اما غیرت زن ( خصوصا در مورد تعدد زوجات مرد)، حسادت است ؟ ( مبنا و ملاک چیست ؟)

با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار اگر بخواهیم خیلی خلاصه پاسخی به این سوال مهم داده باشیم باید عرض نمایم که همه این تفاوت ها بر می گردد به تفاوت ذاتی بین دو نوع از انسان که همانا جنس مونث و مذکر است

تفاوت هایی ذاتی بین این دو جنس است که یک مولفه را در بین دو نوع انسانی به دو صورت معنا می نماید.
جنس مذکر و مونث هر چند هر دو انسان اند ولی تفاوت هایی ذاتی باهم دارند این تفاوت ها از نوع خلقت در بدنشان گرفته تا عواطف و احساسات و درک و تعقل و برداشت ها از یک حادثه و حرف زدن و شنیدن و توانایی و استعداد و.......همه و همه ناظر بر تفاوت های بی شمار بین دو جنس از یک انسان است


شما نباید انتظار داشته باشید که از یک مولفه در مورد دو نوع کاملا متفاوت انسانی معنای واحدی داشته باشیم
اصلا نوع خلقت ایشان بیان می نماید که این دو جنس از هم متفاوت اند و نباید اصل مشترکی بین این دو قایل شویم به عبارتی نباید تساوی را بین این دو جنس برقرار نماییم

و بگوییم چون هر دو یک انسان اند پس هر مولفه ای باید درموردشان یک جور معنا شود نخیر این گونه نیست و نخواهد بود تساوی به هیچ عنوان در مورد این دو جنس نتیجه نخواهد داد.

وقتی یک جنس انسان ناز کننده است و یک جنش نازکش
وقتی یک جنس دوست دارد تحت حمایت کسی باشد و یک جنس دوست دارد کسی را حمایت خود دراورد
وقتی جنسی دوست دارد دوست داشته شود و جنسی دوست دارد کسی را دوست بدارد
وقتی جنسی جزیی نگراست و جنسی کلی نگر
و................
شما چطور می توانید مولفه ای واحد را در مورد این دو جنس یکی معنا نمایید.

دوستان دقت داشته باشند بنده به هیچ عنوان در صدد خوب و بد کردن این مولفه ها نیستیم که هیچ
شدیدا هم اعتقاد داریم که هر دو این نگریش ها لازم است و مکمل یکدیکر و اگر یکی نباشد طرفین ناقص اند و به مشکل بر می خورند و لذا دوجنس انسانی به هم نیازمند اند و در کنار هم به کمال می رسند
دوست داشته شدن در کنار دوست داشتن معنا پیدا می کند جزیی نگری یک جنس در کنار کلی نگری جنس دیکر معنا پیدا می کند و.......

ما نمی توانیم با این همه اختلاف بین این دو جنس غیرت و حسادت و یا هر مولفه دیگری را در دو جنس یکی معنا بکنیم و انتظار داشته باشیم که معنای واحدی از این مولفه ها در هر دو جنس به دست اوریم
وقتی دو انسان متفاوت است ایا معقول است که یک مولفه را در دو نوع انسان معنای واحدی بکنیم

پس وقتی تفاوت ها را قبول داریم تعارف مولفه ها در دو جنس مختلف را هم باید قبول بکنیم
ووقتی تعاریف در دو جنس انسانی متفاوت شد غیرت در یک جنس یک معنا می تواند داشته باشد و در جنس دیگر تعریف دیگری و همچنین حسادت و مالکیت و غریزه جنسی و .....هم تعارفی متفاوتی خواهند داشت.

البته این را عرض کنم که تعبیر مالکیت تعبیر خوب و دقیقی نیست.

مضافا اینکه

این چند تا پست برای کسانی که دوست دارند چند تا پست توضیحی من رو بخونن

http://www.askdin.com/thread49190-2.html#post684024

http://www.askdin.com/thread49190-2.html#post684082

http://www.askdin.com/thread49190-3.html#post684106

اینم نمک گفتگو

http://www.askdin.com/thread49190-23.html#post684865

نمک دوم
http://www.askdin.com/thread49190-32.html#post685509

نمک سوم
http://www.askdin.com/thread49190-30.html#post685205

نمک چهارم

http://www.askdin.com/thread49190-32.html#post685522

محراب;683868 نوشت:
[=arial]

با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار اگر بخواهیم خیلی خلاصه پاسخی به این سوال مهم داده باشیم باید عرض نمایم که همه این تفاوت ها بر می گردد به تفاوت ذاتی بین دو نوع از انسان که همانا جنس مونث و مذکر است

تفاوت هایی ذاتی بین این دو جنس است که یک مولفه را در بین دو نوع انسانی به دو صورت معنا می نماید.
جنس مذکر و مونث هر چند هر دو انسان اند ولی تفاوت هایی ذاتی باهم دارند این تفاوت ها از نوع خلقت در بدنشان گرفته تا عواطف و احساسات و درک و تعقل و برداشت ها از یک حادثه و حرف زدن و شنیدن و توانایی و استعداد و.......همه و همه ناظر بر تفاوت های بی شمار بین دو جنس از یک انسان است


شما نباید انتظار داشته باشید که از یک مولفه در مورد دو نوع کاملا متفاوت انسانی معنای واحدی داشته باشیم
اصلا نوع خلقت ایشان بیان می نماید که این دو جنس از هم متفاوت اند و نباید اصل مشترکی بین این دو قایل شویم به عبارتی نباید تساوی را بین این دو جنس برقرار نماییم

و بگوییم چون هر دو یک انسان اند پس هر مولفه ای باید درموردشان یک جور معنا شود نخیر این گونه نیست و نخواهد بود تساوی به هیچ عنوان در مورد این دو جنس نتیجه نخواهد داد.

وقتی یک جنس انسان ناز کننده است و یک جنش نازکش
وقتی یک جنس دوست دارد تحت حمایت کسی باشد و یک جنس دوست دارد کسی را حمایت خود دراورد
وقتی جنسی دوست دارد دوست داشته شود و جنسی دوست دارد کسی را دوست بدارد
وقتی جنسی جزیی نگراست و جنسی کلی نگر
و................
شما چطور می توانید مولفه ای واحد را در مورد این دو جنس یکی معنا نمایید.

دوستان دقت داشته باشند بنده به هیچ عنوان در صدد خوب و بد کردن این مولفه ها نیستیم که هیچ
شدیدا هم اعتقاد داریم که هر دو این نگریش ها لازم است و مکمل یکدیکر و اگر یکی نباشد طرفین ناقص اند و به مشکل بر می خورند و لذا دوجنس انسانی به هم نیازمند اند و در کنار هم به کمال می رسند
دوست داشته شدن در کنار دوست داشتن معنا پیدا می کند جزیی نگری یک جنس در کنار کلی نگری جنس دیکر معنا پیدا می کند و.......

ما نمی توانیم با این همه اختلاف بین این دو جنس غیرت و حسادت و یا هر مولفه دیگری را در دو جنس یکی معنا بکنیم و انتظار داشته باشیم که معنای واحدی از این مولفه ها در هر دو جنس به دست اوریم
وقتی دو انسان متفاوت است ایا معقول است که یک مولفه را در دو نوع انسان معنای واحدی بکنیم

پس وقتی تفاوت ها را قبول داریم تعارف مولفه ها در دو جنس مختلف را هم باید قبول بکنیم
ووقتی تعاریف در دو جنس انسانی متفاوت شد غیرت در یک جنس یک معنا می تواند داشته باشد و در جنس دیگر تعریف دیگری و همچنین حسادت و مالکیت و غریزه جنسی و .....هم تعارفی متفاوتی خواهند داشت.

با سلام و عرض ادب خدمت شما کارشناس بزرگوار

با توجه به اینکه شما می فرمایید برای هر کدام باید به گونه ای مجزا، غیرت و حسادت تعریف شود.
پس ابتدا مبنا را تبیین کنید و تعریف حسادت را برای زن و مرد بفرمایید.

اگر شما غیرت را در هر جنس به صورت خاص خودش تعریف کنید من تصور روشن تری خواهم داشت. چون اصل سوال مبتنی بر ارائه یک تعریف است.

با سپاس

با یک نگاه کلی و ساده، تعریف حسد خیلی روشن است. و در کتاب های اخلاقی نیز آمده است.

[=arial]غیرت و حسادت را تعریف کنید و بر مبنای آن توضیح بدهید که
چرا غیرت مرد ( خصوصا در مورد چند شوهری زن)، غیرت است اما غیرت زن ( خصوصا در مورد تعدد زوجات مرد)، حسادت است ؟ ( مبنا و ملاک چیست ؟)

[=arial]

و طاها;683874 نوشت:
پس ابتدا مبنا را تبیین کنید و تعریف حسادت را برای زن و مرد بفرمایید.

با سلام
بزرگوار متوجه منظورتان از مبنی نمی شوم
مبنای چی؟؟

تعریف یکی است و ان چه علمای اخلاق بیان نموده اند

غیرت و حمیّت؛ یعنی تلاش در نگهداری آنچه حفظش ضروری است. این صفت در قالب مطلوبش، از شجاعت، بزرگ منشی و قوت نفس انسان سرچشمه می ‏گیرد و یکی از «ملکه»های شریفه نفسانی ‏است.(1)
ولی این تعریف در مورد مصادیق متعدد اعمال دوجنس انسان به علت تفاوت ذاتی انها یکی نیست.

و طاها;683874 نوشت:
اگر شما غیرت را در هر جنس به صورت خاص خودش تعریف کنید من تصور روشن تری خواهم داشت. چون اصل سوال مبتنی بر ارائه یک تعریف است.

ببینید بزرگوار
تعریف یکی است ولی این تعریف در مورد دوجنس مونث و مذکر در مصادیق متعددی متفاوت است مثلا اگر زنی در مواجهه با منکری دراجتماع با شجاعت می ایستد و بدون ترس و لرز از مولفه دینی دفاع می کند و نهی از منکر می کند این یعنی غیرت دینی یک زن و همچنین در مورد مرد می تواند این گونه باشد
ولی در برخی مصادیق این تعریف در مورد یک زن به خاطر همان تفاوت های ذاتی اش نمی تواند درست باشد

پی نوشت:
1-نراقی، مهدی، جامع السعادات، ج ۱، ص 301

[=arial]

و طاها;683876 نوشت:
چرا غیرت مرد ( خصوصا در مورد چند شوهری زن)، غیرت است اما غیرت زن ( خصوصا در مورد تعدد زوجات مرد)، حسادت است ؟

باز سلام
خب بزرگوار عرض شد که
این به خاطر تفاوت ذاتی زن و مرد است به عبارتی زن به خاطر سیستم بدنی و غرایز و عواطف و احساسات و روحیات جنس مونث و نوع خلقت به هم خوردن نسل انسانی و از هم پاشیدگی کانون خانواده و ......در اخر بنابر حکم شارع مقدس که خالق همین جنس انسانی است و مدون کننده برنامه سعادت اوست ارتباط جنسی بیش از یک نفر را برای این جنس حرام می داند.

و محافظت از جنس مونث در مورد تجاوزات و دسترسی دیکران و..... برعهده جنس مذکر است و این محافظت و صیانت غیرت برای مرد می شود و این مولفه در این مورد صحیح است و درست
ولذا ازدواج یک مرد با دو جنس مونث به خاطر روحیات و نوع سیستم بدنی و عواطف و منبع درامد و....... خالق این نوع جنس انسانی با حفظ شرایط و رعایت مصالح و مفاسد ازدواج مجدد را برای جنس مذکر حلال می داند

و در این صورت غیرت برای زنان را جایز نمی شمارد زیرا بیان شد که این دو جنس تفاوت های اساسی باهم دارند

و طاها;681146 نوشت:
آیا تنها یک مسئله تعبدی است و ملاک آن را نمیدانیم ؟

سلام
دوستان در تاپیک های دیگه این متن را از تفسیر المیزان آورده اند که مرتبط به بحث است:

[/HR]
و در کافى از امام صادق (علیه السلام ) روایت کرده که در ضمن حدیثى فرمود: و غیرت را به مردان داد و به همین جهت بر زنان تحریم کرد که با غیر همسرش رابطه داشته باشد، ولى براى مردان چهار زن را حلال کرد براى اینکه خداى عزوجل ، کریم تر و بزرگوارتر از آن است که زنان را از یک سو گرفتار غیرت کند و از سوى دیگر به شوهران اجازه دهد که به غیر ایشان سه زن دیگر بگیرند.
غیرت یکى از فضایل اخلاقى است
مؤ لف قدس سره : از روایت مذکور روشن مى شود که غیرت یکى از اخلاق حمیده و ملکات فاضله است و آن عبارت است از دگرگونى حالت انسان از حالت عادى و اعتدال ، بطورى که انسان را براى دفاع و انتقام از کسى که به یکى از مقدساتش اعم از دین ، ناموس و یا جاه و امثال آن تجاوز کرده ، از جاى خود مى کند و این صفت غریزى ، صفتى است که هیچ انسانى به طور کلى از آن بى بهره نیست هر انسانى را که فرض کنیم _ هر قدر هم که از غیرت بى بهره باشد _ باز در بعضى از موارد غیرت را از خود بروز مى دهد پس غیرت یکى از فطریات آدمى است و اسلام هم دینى است که بر اساس فطرت تشریع شده و در آن امور فطرى را گرفته و تعدیل مى کند آن مقدارش را که در حیات بشر لازم و ضرورى است معتبر و واجب مى سازد و آنچه نقص و خلل که در آن هست و بشر در زندگیش نیازى بدان ندارد حذف نموده و از اعتبار مى اندازد و همچنانکه مى بینیم همین روش را در فطریاتى چون علاقه به جمع مال و به دست آوردن خوراک و شراب و لباس و همسران و غیره معمول داشته است .
اگر ما مى بینیم که خداى عزوجل براى مردان با داشتن یک زن ، سه زن دیگر را حلال کرده _ با در نظر گرفتن اینکه اسلام رعایت حکم فطرت را نموده است _ لازمه اش این مى شود که نفرت و انزجارى که از زنان نسبت به هو و مشاهده مى کنیم حسد باشد، نه غیرت و به زودى در بحث آینده که راجع به تعدد زوجات است توضیح بیشترى مى دهیم و اثبات مى کنیم این حالت در زنان امرى است عرضى و حالتى است غیر فطرى ، که به آنان دست مى دهد (و زنان موظفند با آن مبارزه کنند، آنچنانکه با هر هوائى نفسانى دیگر باید مبارزه کنند.)

http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=2&mid=75708&catid=0&pid=72361


[/HR]
بنده در قسمت های بعدی المیزان جستجو کردم که کجا علامه در مورد تعدد زوجات صحبت کرده اند و این چیزی را که می فرمایند بزودی توضیح بیشتری می دهیم و ثابت می کنیم که این حالت عرضی است کجاست اما پیدا نکردم ان شاء الله از دوستان سوال می کنم و اگر ادامه آن معلوم شد در کجا بحث شده در همین تاپیک قرار خواهم داد.

سلام علیکم
طبق آنچه از کتاب شریف تفسیر المیزان علامه نقل نمودند:
با بررسی احکام اسلامی به این نتیجه می رسیم که فطرت انسانی این احکام را تأیید می کند.
وقتی تردید می کنیم که حس محافظت از همسر برای هریک از دو طرف حسادت است یا غیرت، به اسلام مراجعه می کنیم می بینیم اسلام تعدد زوجات را به مرد اجازه داده است و برای زن ممنوع نموده است، پی می بریم حس محافظت ار همسر، برای مرد غیرت است و برای زن حسادت است.
بله اسلام دینی فطری است. و خداوند می داند که چه چیز وسوسه است و چه چیز فطرت است:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ (ق: 16)
ما انسان را آفريديم و وسوسه‏ هاى نفس او را مى‏دانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم!
با این که خداوند فجور و تقوا را به نفس انسانی الهام نموده است (شمس: Dirol اما مع ذلک بخاطر غلبه غفلت بر فطرت، بسیاری از انسانها از محتوای فطرت ناآگاه هستند لذا است که دین آمده است تا راه را نشان دهد و انسان بتواند از طریق دین، فطرت را از غیر آن، حق را از باطل، هوس را از عقل، باز شناسد.
برای بررسی حقانیت اسلام باید سراغ محکمات رفت. دشمنان اسلام که اصلا در پی تحقیق و پی بردن به حقیقت نیستند، از اول سراغ متشابهات می روند. آنها بدنبال تابش نور حقیقت در درون زنگار گرفته اشان نیستند. (آل عمران: 7)
استدلالی که علامه بزرگوار مطرح کردند بسیار کارگشا در دیگر امور سؤال برانگیز است.
ایراداتی که به احکام اسلامی می شود، دقیقا مربوط به موارد متشابه است. و استدلال ما برای حقانیت این دسته از احکام، تشریع آنها توسط دین اسلام است و دین اسلام حقانیتش توسط هزاران حکم مترقی و بدون شبهه، تأیید شده است.

[="Tahoma"][="Purple"]

روح بخش;683961 نوشت:
سلام علیکم
طبق آنچه از کتاب شریف تفسیر المیزان علامه نقل نمودند:
با بررسی احکام اسلامی به این نتیجه می رسیم که فطرت انسانی این احکام را تأیید می کند.
وقتی تردید می کنیم که حس محافظت از همسر برای هریک از دو طرف حسادت است یا غیرت، به اسلام مراجعه می کنیم می بینیم اسلام تعدد زوجات را به مرد اجازه داده است و برای زن ممنوع نموده است، پی می بریم حس محافظت ار همسر، برای مرد غیرت است و برای زن حسادت است.
بله اسلام دینی فطری است. و خداوند می داند که چه چیز وسوسه است و چه چیز فطرت است:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ (ق: 16)
ما انسان را آفريديم و وسوسه‏ هاى نفس او را مى‏دانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم!
با این که خداوند فجور و تقوا را به نفس انسانی الهام نموده است (شمس: Dirol اما مع ذلک بخاطر غلبه غفلت بر فطرت، بسیاری از انسانها از محتوای فطرت ناآگاه هستند لذا است که دین آمده است تا راه را نشان دهد و انسان بتواند از طریق دین، فطرت را از غیر آن، حق را از باطل، هوس را از عقل، باز شناسد.
برای بررسی حقانیت اسلام باید سراغ محکمات رفت. دشمنان اسلام که اصلا در پی تحقیق و پی بردن به حقیقت نیستند، از اول سراغ متشابهات می روند. آنها بدنبال تابش نور حقیقت در درون زنگار گرفته اشان نیستند. (آل عمران: 7)
استدلالی که علامه بزرگوار مطرح کردند بسیار کارگشا در دیگر امور سؤال برانگیز است.
ایراداتی که به احکام اسلامی می شود، دقیقا مربوط به موارد متشابه است. و استدلال ما برای حقانیت این دسته از احکام، تشریع آنها توسط دین اسلام است و دین اسلام حقانیتش توسط هزاران حکم مترقی و بدون شبهه، تأیید شده است.

حاج اقا من ذوسال پیش با خودتون صحبت کردم و قانع شدم اما الآن کلی سوال جدید تو ذهنم اومده
1-اگه عدالت به معنی واقعی رعایت بشه خب زمینه این حسادت ها رفع میشه نه؟ مردا متاسفانه خیلیاشون عدالت رو مطابق خواسته شون تعریف میکنن نه مطابق اونچه هست
2-چرا حالا حتماً چندهمسری؟ خب بالاخره یا فرد از سر رضای خدا رفته سراغ نفر بعد یا بخاطر روحیه تنوع طلبیش. اگه اولی باشه یعنی اینقد انسان باکمالاتی هست که با رعایت عدالت کامل نذاره حسادت همسرانش شعله ور بشه(چیزی که متاسفانه کمتر دیده میشه) و اگه بخاطر تنوع طلبی و خستگی از زن اوله چرا اصرار به چند همسری داره؟ هم خودشو عذاب بده هم خانوماشو؟ راحت از اولی کاملاً قطع کنه بره سراغ دومی. والا این روزا زن مطلقه خیلی راحت تر زندگی میکنه تا زن به همراه هوویی که شده خانم خونه!! خونه ای که اون با خون دل خوردن ساختدش. مسلماً این اینقدر به دغدغه های زن اولی و شوهرش اضافه میکنه که نتونن خیلی به دغدغه های دینی شون بپردازن و طلاق چارشون باشه. اینطور نیس؟
3-این روایاتی که شنیدم معصومین برخی رو از چندهمسری منع کردن، و تشویقش کردن با خانم اولش بمونه، اینا چرا هیچوقت در ادله چندهمسری مدنظر گرفته نمیشه.

ممنون میشم این سوالات رو پاسخ بدین:Gol:
(کلاً سوالام در راستای زیراب چندهمسری های امروزی زدن بود، ببخشید:khejalati:)[/]

محراب;683900 نوشت:
[=arial]

باز سلام
خب بزرگوار عرض شد که
این به خاطر تفاوت ذاتی زن و مرد است به عبارتی زن به خاطر سیستم بدنی و غرایز و عواطف و احساسات و روحیات جنس مونث و نوع خلقت به هم خوردن نسل انسانی و از هم پاشیدگی کانون خانواده و ......در اخر بنابر حکم شارع مقدس که خالق همین جنس انسانی است و مدون کننده برنامه سعادت اوست ارتباط جنسی بیش از یک نفر را برای این جنس حرام می داند.

و محافظت از جنس مونث در مورد تجاوزات و دسترسی دیکران و..... برعهده جنس مذکر است و این محافظت و صیانت غیرت برای مرد می شود و این مولفه در این مورد صحیح است و درست
ولذا ازدواج یک مرد با دو جنس مونث به خاطر روحیات و نوع سیستم بدنی و عواطف و منبع درامد و....... خالق این نوع جنس انسانی با حفظ شرایط و رعایت مصالح و مفاسد ازدواج مجدد را برای جنس مذکر حلال می داند

و در این صورت غیرت برای زنان را جایز نمی شمارد زیرا بیان شد که این دو جنس تفاوت های اساسی باهم دارند

نقل قول:
[=arial]تعریف یکی است و ان چه علمای اخلاق بیان نموده اند

غیرت و حمیّت؛ یعنی تلاش در نگهداری آنچه حفظش ضروری است. این صفت در قالب مطلوبش، از شجاعت، بزرگ منشی و قوت نفس انسان سرچشمه می ‏گیرد و یکی از «ملکه»های شریفه نفسانی ‏است.(1)
ولی این تعریف در مورد مصادیق متعدد اعمال دوجنس انسان به علت تفاوت ذاتی انها یکی نیست.

با سلام و عرض ادب :Gol:

آیا حفظ رحم زن و منافع و زیبایی های او در مقابل غیر،ضرورت دارد ؟

می گوییم بله.

این ضرورت از کجا آمده است ؟
تا زمانی که ما نسبت به چیزی اولویت و حقی نداشته باشیم که غیرت بی معناست. مثلا ما نمی توانیم در مورد مسائلی که نسبت به آنها حقی نداریم دخالت کنیم و اسمش را غیرت بگذاریم.
این حق از کجا آمده است ؟
در عقد ازدواج، ما نسبت به منافع جنسی و رحم زن ، حق پیدا می کنیم. و لذا هر کس از جمله خودمان، از این حق دفاع کند غیرت ورزیده است.
آیا در عقد ازدواج آمده است که زن نسبت به منافع جنسی مرد، حق دارد ؟
گرچه این حق وجود دارد اما انحصاری و تمام و کمال نیست. مثلا حق نزدیکی تا چهارماه می تواند طولانی شود.
یا مثلا مرد هر وقت خواست زن باید خود را در اختیار بگذارد و در غیر این صورت می تواند ناشزه شود اما عکس این مطلب صادق نیست. یا حق هم خوابگی می تواند بین چند زن تقسیم شود و ...
به عبارتی ساده تر، حق زن در قالب "عاشروهن بالمعروف" خلاصه میشود. و حق انحصاری ( منافع جنسی) برای او در نظر گرفته نمیشود.
اما مرد حق بضع و منافع جنسی زن را کامل در اختیار دارد.
حال سوال میشود که چرا این حق انحصارا به مرد داده شده است اما به زن داده نشده است ؟
مثلا آیا یک زن می تواند تمام منافع جنسی یک مرد را از او بخرد ؟ یا یک زن می تواند تمام منافع یک مرد ( اعم از جنسی و غیر جنسی ) را از او بخرد و به نوعی او را اجیر کند ؟
اگر این را بپذیریم آنگاه زن حق دارد که نسبت به زن دوم و سوم، غیرت بورزد چون نسبت به منافع جنسی مرد حق پیدا کرده است.
دقیقا همانطور که مرد نسبت به منافع زن و بضع زن، حق پیدا می کرد.
اما آیا این چنین چیزی اجازه ی شرعی دارد ؟ خیر. چون می گویند در این صورت این حق با حق الله در تعارض قرار می گیرد. ( البته شاید کسی پیدا شد گفت این حق را دارد )
مثلا اگر زن بتواند منافع مرد را بخرد در این صورت به او حقی داده ایم که جلوی چند همسری مرد را بگیرد. در حالی که خداوند به مرد حق چند همسری را داده است.
حتی مثال را عادی تر کنیم مثلا زنی ، مردی را به صورت شبانه روزی اجیر می کند. یعنی زن کارفرما و مرد کارگر است. آیا زن می تواند از این حق ِخود در جهت جلوگیری از چند همسری او استفاده کند ؟ باز هم خیر.
با توجه به این مقدمات، می بینیم که خداوند، حق انحصاری را از زن گرفته است و نمی خواهد زن این چنین حقی در مورد مرد داشته باشد.
اما چرا ؟
می توان گفت خدا حرام کرده و این حق را نداده است. و تمام.
یا می توان در مورد اینکه حکمت آن چیست صحبت کرد. تا ملاک و حکمت این احکام را به دست بیاوریم.
فعلا تمرکز بحث روی ملاک و حکمت این احکام است.

با توجه به آنچه گفته شد سراغ سوال اصلی می رویم
زن نمی تواند جلوی استفاده جنسی مرد از زنان را بگیرد چون نسبت به آن حقی ندارد و حس او حسادت است.
مرد می تواند جلوی زن خود را بگیرد چون نسبت به آن حق دارد. ( حق بضع و ...) و چون نسبت به آن حق دارد این کار او غیرت است.
حال اگر تا به اینجا اشکالی نیست

اگر بخواهیم حکمت و علت و ملاک را به دست بیاوریم می توانیم در دو سطح بحث کنیم
در یک سطح
در متون دینی جستجو کنیم و ببینیم که آیا حکمت یا علت حکم را میتوان به دست آورد ؟
در سطح دیگر
به عقل و علوم تجربی مراجعه می کنیم تا حکمت های این مسئله را جویا شویم.

از کارشناس محترم و سایر دوستان در این دو سطح، یاری می خواهم تا روشن شود که چرا زن این چنین حق و اولویتی نسبت به مرد ندارد اما مرد این چنین حق و اولویتی نسبت به زن دارد ؟
چون در نگاه اول
ما تعریف یکسانی از حسادت و غیرت داریم. که طبعا در زندگی مشترک ، زن می تواند تمام مرد را داشته باشد
همانطور که مرد می تواند تمام زن را داشته باشد و حس زن نسبت به چند همسری مرد، غیرت خواهد بود.

( در عرف مردم، مفهوم زندگی مشترک همین است. و فطرت زن نیز این است که تمام مرد را داشته باشد
اما این حق را به او نمی دهند. شاید به این خاطر که فطرت مرد به یک زن اکتفا نمی کند.
و در تعارض بین این دو حق، زن باید تابع مرد باشد. همانطور که فطرت زن تبعیت از مرد است. !!! )

اما به هر حال می بینیم که این طور نیست و زن نمی تواند تمام مرد را داشته باشد.
و در عقد ازدواج به وضوح می توان این مسئله را دید که حق بضع و تمام منافع زن درا ختیار مرد است اما عکس این مطلب صادق نیست

و اصولا زن این چنین حقی ندارد تا بعد اسمش را غیرت بگذاریم.

با سپاس

محراب;683895 نوشت:
[=arial]
با سلام
بزرگوار متوجه منظورتان از مبنی نمی شوم
مبنای چی؟؟

با سلام

چون شما فرمودید برای هر کدام باید به صورت مجزا این دو را تعریف کنیم.

به همین خاطر تصورم این است که وقتی به دو صورت معنا میشوند یعنی این تعریف بر پایه های متفاوتی بنا شده است.

یعنی بر اساس چه مقدماتی غیرت برای مرد این گونه تعریف میشود ؟
و برای زن به گونه ای دیگر تعریف میشود ؟

علــی;683932 نوشت:

سلام

اگر ما مى بینیم که خداى عزوجل براى مردان با داشتن یک زن ، سه زن دیگر را حلال کرده _ با در نظر گرفتن اینکه اسلام رعایت حکم فطرت را نموده است _ لازمه اش این مى شود که نفرت و انزجارى که از زنان نسبت به هو و مشاهده مى کنیم حسد باشد، نه غیرت و به زودى در بحث آینده که راجع به تعدد زوجات است توضیح بیشترى مى دهیم و اثبات مى کنیم این حالت در زنان امرى است عرضى و حالتى است غیر فطرى ، که به آنان دست مى دهد (و زنان موظفند با آن مبارزه کنند، آنچنانکه با هر هوائى نفسانى دیگر باید مبارزه کنند.)


با سلام

ضمن سپاس از شما دوست بزرگوار بابت شرکت در گفتگو.

با توجه به "اگر و لازمه اش"
می بینیم که چون خداوند این چنین حکمی کرده است پس متوحه می شویم که این حس زنان، غیرت نیست بلکه حسد است. یعنی از روی حکم خدا، گفتیم حتما این کار زن ها غیرت نیست.
اما
اگر به تعریف غیرت و حسادت مراجعه کنیم و بر اساس آن ثابت کنیم که چرا این حس زن ها ،غیرت نیست ، آنگاه بحث ما در محل درست خود جای گرفته است.
یعنی به تعبیری ساده تر، یک زن این کار خود را فطری می داند چون فطرت زن، تمام مرد را می خواهد. و با توجه به تعریف حسادت و غیرت، این حس ِخودش را غیرت می داند. تا شوهر خودش را حفظ کند.
اما گفته میشود که نه این حس، غیرت نیست.
یعنی اینجا یک تقابلی در ذهن شکل می گیرد که باید حل شود که ایراد کار کجاست ؟
و لذا ما می خواهیم حکمت این حکم را پیدا کنیم.
که در پست های قبلی یک توضیح دیگری دادم.

نقل قول:
بنده در قسمت های بعدی المیزان جستجو کردم که کجا علامه در مورد تعدد زوجات صحبت کرده اند و این چیزی را که می فرمایند بزودی توضیح بیشتری می دهیم و ثابت می کنیم که این حالت عرضی است کجاست اما پیدا نکردم ان شاء الله از دوستان سوال می کنم و اگر ادامه آن معلوم شد در کجا بحث شده در همین تاپیک قرار خواهم داد.

خیلی عالی می شود اگر چنین لطفی بکنید :Gol:

علــی;683932 نوشت:

سلام
دوستان در تاپیک های دیگه این متن را از تفسیر المیزان آورده اند که مرتبط به بحث است:

[/HR]
و در کافى از امام صادق (علیه السلام ) روایت کرده که در ضمن حدیثى فرمود: و غیرت را به مردان داد و به همین جهت بر زنان تحریم کرد که با غیر همسرش رابطه داشته باشد، ولى براى مردان چهار زن را حلال کرد براى اینکه خداى عزوجل ، کریم تر و بزرگوارتر از آن است که زنان را از یک سو گرفتار غیرت کند و از سوى دیگر به شوهران اجازه دهد که به غیر ایشان سه زن دیگر بگیرند.


با سلام
با توجه به حدیث اینگونه برداشت میشود که اصلا زنان در مورد چند همسری، غیرت ندارند. اگر غیرت را چنین تعریف کنیم
تلاش برای حفظ چیزی که نگهداری از آن خوب است یا ضرورت است.
پس اگر زنی تلاش کند که مرد خودش را حفظ کند تا زنان دیگر از او دور باشند،شامل این تعریف خواهد بود.
مگر اینکه بگوییم درست است که زن دوست دارد تلاش کند تا مرد را در مقابل زنان دیگر حفظ کند اما این تلاش او خوب نیست. چرا خوب نیست ؟ چون حقی نسبت به مرد ندارد. چون تمام مرد از او نیست.
اما
از سوی دیگر می دانیم که زن، دوست دارد تمام مرد از آن او باشد. و جزو طبیعت و شاید فطرت اوست.
اما باز زن این حق را ندارد که تمام مرد را از آن خود بداند.

البته باید سوال کنیم که این غیرتی که خداوند به مرد داده است و به زن نداده است چه بوده است ؟
اگر به این معناست که زن نمی خواهد تمام مرد از آن او باشد که فکر نمی کنم درست باشد. چون هر زنی دوست دارد تمام مرد از آن او باشد. :Rose:

نقل قول:
غیرت یکى از فضایل اخلاقى است
مؤ لف قدس سره : از روایت مذکور روشن مى شود که غیرت یکى از اخلاق حمیده و ملکات فاضله است و آن عبارت است از دگرگونى حالت انسان از حالت عادى و اعتدال ، بطورى که انسان را براى دفاع و انتقام از کسى که به یکى از مقدساتش اعم از دین ، ناموس و یا جاه و امثال آن تجاوز کرده ، از جاى خود مى کند و این صفت غریزى ، صفتى است که هیچ انسانى به طور کلى از آن بى بهره نیست هر انسانى را که فرض کنیم _ هر قدر هم که از غیرت بى بهره باشد _ باز در بعضى از موارد غیرت را از خود بروز مى دهد پس غیرت یکى از فطریات آدمى است

غیرت یکی از فضایل اخلاقی است
و آن عبارت است از دگرگونی حالت انسان ( چه زن و چه مرد ) از حالت عادی و اعتدال، به طوری که انسان ( چه زن و چه مرد) را برای دفاع و انتقام از کسی که به یکی از مقدساتش اعم از دین، ناموس و یا جاه و امثال آن تجاوز کرده ( یک نمونه همان شوهر یک زن است) ، از جای خود می کند و این صفت غریزی ، صفتی است که هیچ انسانی به طور کلی از آن بی بهره نیست و یکی از فطریات آدمی است.
حال گفته میشود که این فطرت در مورد چند همسری مرد، صدق نمی کند. در صورتی که در نگاه اول، این طور نیست و حس زن، جزو تعریف است. و مرد، جزو مقدسات زن محسوب میشود. (؟)

محراب;683868 نوشت:
[=arial]

[=arial][=arial]این به خاطر تفاوت ذاتی زن و مرد است به عبارتی زن به خاطر سیستم بدنی و غرایز و عواطف و احساسات و روحیات جنس مونث و نوع خلقت به هم خوردن نسل انسانی و از هم پاشیدگی کانون خانواده و ......در اخر بنابر حکم شارع مقدس که خالق همین جنس انسانی است و مدون کننده برنامه سعادت اوست ارتباط جنسی بیش از یک نفر را برای این جنس حرام می داند.

اگر با دید عقلی و علم تجربی به این داستان بنگریم

می توان گفت که اگر در هر دو طرف ماجرا مقتضی موجود و مانع مفقود باشد می توانیم اجازه چند همسری یا چند شوهری بدهیم.

اما در طرف زن، با اینکه مقتضی موجود است اما مانع موجود است نه مفقود.
یعنی ممکن است زنی بخواهد با چند مرد باشد اما موانعی مثل نسل و خانواده وجود دارد.

اما در مقابل مخالفان پاسخ هایی دارند.
مثلا می گویند تشخیص نسل و اختلاط نسل، با علم روز مشخص میشود.

ضمن اینکه لازم نیست حتما ارتباط با جنس مخالف به خاطر نسل باشد. تا بعد مشکلی پیش بیاید.
و حتی می توان قوانین محکم و متقنی گذاشت تا مشکلی پیش نیاید.

و اما در مورد از هم پاشیدن خانواده،
این موضوع، در مورد مرد هم صادق است.
یعنی همانطور که اگر زن با مردان دیگر ارتباط داشته باشد ممکن است روابط خانوادگی از دست برود،

در مقابل اگر مرد با زنان دیگر باشد ممکن است روابط خانوادگی از دست برود. و کانون خانواده متزلزل شود.


اما باز از سوی دیگر می توان اینگونه گفت که این موضوع مرتبط با امر و نهی خداوند است.
یعنی اگر در جایی علت حکم به دست نیاید، تنها علت امر و نهی خداوند است.
مثلا در مورد چند همسری با اینکه دلیل محکم عقلی و تجربی وجود ندارد اما خداوند این چنین می خواهد.

یعنی خداوند می خواهد زن و مرد این چنین باشند و این چنین بشوند
( شما بخوانید فرگشت یا تکامل برای موجود مختار که می خواهد سیر فرگشت گذشته ی خود را ادامه بدهد)
نه اینکه چون این چنین هستند پس خداوند از آنها این چنین اموری را می خواهد.

خدا خیرتون بده در مورد چه چیزی بحث می کنید!!!!!!!!
الان دوره ای شده که زن و شوهر دعوا میکنن زنه شوهرش رو از خانه میندازه بیرون شما در مورد چهار همسری بحث میکنید
سریال شمعدونی رو ببینید مرده جرات نمیکنه با زن سابقش هم سلام علیک کنه چه برسه به ...
یه کم منطقی باشید واقعیت های جامعه رو ببینید که چه چیزی در جامعه رواج داره چه چیزی منسوخ شده بعد در مورد اون چیز صحبت کنید

سلام
نظره بنده ي حقير اينه كه اين مدل خط قرمزها رو فقط و فقط محيط و جو تعريف مي كنه و افراد رو مي پذيرن!
و اين چيزي هست كه از نظر علمي هم ثابت ميشه انسان ناخودآگاه تحت تأثير قرار مي گيرن، اگه يه سرچي كنيد مي بينيد در بعضي از جاهاي هند و غيره چند همسري زن وجود داره
آيا اين به معني هست مردهاي بدي هستن؟ يا اون خانوم خلاف ذاتش عمل مي كنه؟!
بنظر من هيچ كدوم نيست فقط و فقط تأثير و جو جامعه هست

neɠïn;684091 نوشت:

سریال شمعدونی رو ببینید مرده جرات نمیکنه با زن سابقش هم سلام علیک کنه چه برسه به ...

ما تو آشناهامون يه نمونه ي همين طوري داريم

mkhahande313;683972 نوشت:
حاج اقا من ذوسال پیش با خودتون صحبت کردم و قانع شدم اما الآن کلی سوال جدید تو ذهنم اومده

اتفاقا من دو سال پیش صحبت های آقای روح بخش رو خوندم و خیلی از این بیانات غیرعلمی ایشان تعجب کردم
اینکه قلب مرد نصفش متعلق به زن است و نصف دیگر رو به هیچ وجه نمی تواند صاحب شود و اگر با تعدد و صیغه مخالفت کند همون نصفه یا تیکه قلبی رو هم که صاحب شده از دست میده
این بیانات ایشان رو کدوم علمی ثابت کرده اند؟؟؟؟؟؟
ایا در مورد زن هم اینگونه نیست زن نیز اگر با بی توجهی مرد روبرو شود همون تیکه قلبی رو که به مرد داده ازش میگیره
دوست عزیز شما چطور با این صحبتها قانع شدید واقعا تعجب آوره

و طاها;684082 نوشت:
یعنی همانطور که اگر زن با مردان دیگر ارتباط داشته باشد ممکن است روابط خانوادگی از دست برود،
در مقابل اگر مرد با زنان دیگر باشد ممکن است روابط خانوادگی از دست برود. و کانون خانواده متزلزل شود.

یعنی در واقع این موضوع به فرهنگ جامعه برمی گردد
الان در برخی نقاطع دنیا پدیده ی چند شوهری در زنان دیده میشه و نه عادیه باعث فروپاشی زندگی خانواده هم نمیشه ( برخی قبایل در هندوستان این چنین هستند )
پدیده ی چند همسری مردان در اعراب هم دیده میشه به وفور و کمتر زنی رو میشه یافت که با آن مخالفتی داشته باشه
اما واقعا در کشور ما هم اینجوریه؟؟
همونطور که چند همسری زن پذیرفته نشده چندهمسری مرد هم در این دوره در جامعه ی ما به همون اندازه موجب سرشکستگی زن و از هم پاشیدگی خانواده ها میشه
پس اصرار بر چند همسری مردان و دامن زدن به این مسائل هیچ فرجی به دنبال نخواهد داشت از طرفی بدبینی به دین رو هم به ارمغان میاره
این دوره خانمها کاری ندارن حس تملک نسبت به شوهر حسادته یا غیرته
این حس چنان قوی است که در صورتی که مرد سراغ همسر بعدی بره درصد قابل توجهی از آنان راضی به طلاق و جدا شدن شوند
در ضمن چند همسری مردان در این دوره یه نوع ذلت و سرشکستگی برای زنان هم محسوب میشه و کمتر کسی تن به چنین حقارتی میده حالا باز هم میگم مهم نیست حسادته یا غیرت مهم اینه کسی چنین چیزی رو برای زندگی خودش نمی پسنده

شبـنم;684094 نوشت:

این حس چنان قوی است که در صورتی که مرد سراغ همسر بعدی بره درصد قابل توجهی از آنان راضی به طلاق و جدا شدن شوند

اون خانوم هايي هم كه چند همسري مرد رو مي پذيرن فقط بخاطر مسائل مالي و اقتصادي هست

محراب;683868 نوشت:
[=arial]
شما نباید انتظار داشته باشید که از یک مولفه در مورد دو نوع کاملا متفاوت انسانی معنای واحدی داشته باشیم
اصلا نوع خلقت ایشان بیان می نماید که این دو جنس از هم متفاوت اند و نباید اصل مشترکی بین این دو قایل شویم به عبارتی نباید تساوی را بین این دو جنس برقرار نماییم

و بگوییم چون هر دو یک انسان اند پس هر مولفه ای باید درموردشان یک جور معنا شود نخیر این گونه نیست و نخواهد بود تساوی به هیچ عنوان در مورد این دو جنس نتیجه نخواهد داد.
وقتی یک جنس انسان ناز کننده است و یک جنش نازکش
وقتی یک جنس دوست دارد تحت حمایت کسی باشد و یک جنس دوست دارد کسی را حمایت خود دراورد
وقتی جنسی دوست دارد دوست داشته شود و جنسی دوست دارد کسی را دوست بدارد
وقتی جنسی جزیی نگراست و جنسی کلی نگر
و................
شما چطور می توانید مولفه ای واحد را در مورد این دو جنس یکی معنا نمایید.

دوستان دقت داشته باشند بنده به هیچ عنوان در صدد خوب و بد کردن این مولفه ها نیستیم که هیچ
شدیدا هم اعتقاد داریم که هر دو این نگریش ها لازم است و مکمل یکدیکر و اگر یکی نباشد طرفین ناقص اند و به مشکل بر می خورند و لذا دوجنس انسانی به هم نیازمند اند و در کنار هم به کمال می رسند
دوست داشته شدن در کنار دوست داشتن معنا پیدا می کند جزیی نگری یک جنس در کنار کلی نگری جنس دیکر معنا پیدا می کند و.......

ما با دو نگاه کلی روبرو هستیم

تساوی، عدالت

در تساوی، گفته میشود چون هر دو انسان هستند و ذات آنها یکی است پس تفاوت های جنسیتی نباید حقوق متفاوتی را ایجاب کند.
یعنی حد اقل نباید اجباری در کار باشد. پس شاید خود زن تشخیص دهد فلان کار با جنسیت او ناسازگار است
اما کسی حق ندارد او را اجبار کند چون انسانیت مقدم بر جنسیت و تفاوتهای حقوقی ناشی از آن است.

اما عدالت:

در این مبنا با اینکه انسان ها با تفاوت هایشان تعریف میشوند و به خاطر تفاوتهای بینشان می توان برخی امور را ضروری دانست و اجبار کرد.

عدالت را می توان با دو تفسیر مطرح کرد:

تفسیری که
تک همسریِ مرد را حقِ زن می داند. همانطور که تک شوهریِ زن را حق مرد می داند. و برای خودش دلایلی مطرح می کند.

مثلا در مورد غیرت می گوید همانطور که زن دوست دارد تمام ِمرد از آن او باشد پس باید این حق را داشته باشد که جلوی چند همسری مرد، غیرت بورزد.
و چون این حس، از فطرت او ناشی می شود پس حق او است و چون حق اوست پس غیرت است.
یا اگر هر دو می خواهند با چندین مرد یا زن در ارتباط باشند نمی توان این حق را منحصر در یک جنسیت کرد.

در تفسیر دیگر،
عدالت را در تبعیت زن از شوهر تعریف میکنیم.

یعنی هر چیزی که استقلال و اختیار مرد را از ناحیه زن زیر سوال ببرد، مطرود خواهد بود.
یعنی اصل در مرد بودن یعنی تکیه گاه و قوام بودن برای زن
و اصل در زن بودن یعنی تابع بودن و قانت بودن برای مرد
لذا زن نمی تواند و حق ندارد جلوی تصمیمات مرد را بگیرد. ( چه تصمیمات جنسی و عاطفی و چه تصمیمات مدیریتی و ...)
یعنی همیشه در تقابل بین زن و مرد، مرد مقدم است.
( درست خلاف آنچه می گویند زن مقدم است. که البته آن مقدم بون که در افواه مردم گفته میشود می تواند معنای دیگری داشته باشد.)

یعنی در تقابل و تزاحم بین مرد و زن در زندگی مشترک ، عدالت در مقدم بودن مرد است.

پس اگر زنی بخواهد شوهرش زن دوم نگیرد. اما شوهرش بخواهد بگیرد.
خواست مرد مقدم میشود و زن باید تابع باشد و مرد را مدیر و قوام بداند یا راه طلاق را انتخاب کند تا از تبعیت و قوامیت مرد خارج شود.

اگر مانند قرآن که محکمات و متشابهات دارد و متشابهات آن را به محکمات آن ارجاع می دهیم.
ما نیز محکمات و متشابهاتی در نظر بگیریم مسئله راحت تر حل شود.
مثلا در نگاه تساوی، انسانیت محکم فرض شده و متشابهات، تفاوتهای جنسیتی هستند. و برداشتن اجبار نتیجه ی این نوع نگاه است.
یا در نگاه عدالت محور، انسانیت با حق تعریف میشود. و انسان جدای از تفاوتهای جنسیتی تعریف و تبیین نمیشود.

برای روشن تر شدن موضوع با مثال پیش می رویم.
مثلا اگر یک حیوان یا گروهی از حیوانات را تربیت کنیم می توانیم کاملا رفتار آنها را تغییر دهیم به گونه ای که حتی از حالت عادی خارج شوند و همجنس باز شوند.
یعنی این مسئله به نوعی جزو فطرت و خوی عادی آنها تبدیل شود.
یا مثلا انسان هایی را به گونه ای پرورش و تربیت کرد که کاملا انسانیت را به گونه ای متفاوت ببینند و یا تعریف کنند.
یعنی خود انسانیت قابل تغییر است.

حال کدام معنا از عدالت درست تر است ؟
می بینیم که عدالت باید بر مبنای حقوق و فطریات و محکماتی بنا شود.
در یک نگاه، حس تمامیت خواه زن و مرد، جزو امور فطری و محکمات است. پس حس زن غیرت است.
و در یک نگاه دیگر، حس تمامیت خواه زن، خلاف فطرتِ تبعیت زن از مرد است.
می بنیم که ما در این دو نگاه با دو محکم ِمتضاد روبرو هستیم
اما آیا خود این محکمات قابل تغییر هستند ؟

بله. می توان زنان و مردانی داشت که حس تمامیت خواه نداشته باشند و بی غیرت باشند.
اما آیا در این صورت این چنین اصل و محکماتی را می توان به عنوان شاهد آورد ؟ خیر
می توان مردانی داشت که مردانگی نداشته باشند و تابع زن باشند آیا در این صورت می توان از این چنین اصلی و محکماتی استفاده کرد ؟
و چند همسری را حق مرد دانست و بگوییم زن حقی ندارد و باید تابع مرد باشد ؟ فکر می کنم خیر

پس در اینجا با انسان ها و موجوداتی روبرو هستیم که می توانند هویت خود را دگرگون کنند.
و وقتی دگرگون شوند دیگر اصل ها و محکمات ما نیز تغییر خواهند کرد.

پس اگر امر و نهی خدا را در نظر بگیریم.
گذشته ی بشر و سیر خلقت موجودات نشان میدهد که خداوند فطرت و هویت او را این چنین رشد داده است که
مرد حاکم و قوام زن باشد و زن تابع و قانت برای مرد باشد.

و در کلام خودش نیز این چنین توصیف کرده است که الرجال قوامون علی النسا
و زنان را قانتات معرفی کرده است.
حال اگر انسان ها این هویت را از مرد و زن بگیرند ممکن است این محکمات در زمان کنونی مصداقی نیابند.
اما گذشته ی انسان و کلام خدا می تواند مبنا باشد.

به هر حال می توان گفت که

چون مرد و زن این چنین ( قوام و قانت) هستند یا بودند خداوند این چنین ( تعدد همسر حق مرد است و زن حقی ندارد تا غیرت بورزد) می خواهد.

و چون مرد و زن باید این چنین ( قوام و قانت) بمانند و تغییرپیدا نکنند، این چنین می خواهد.

neɠïn;684091 نوشت:
خدا خیرتون بده در مورد چه چیزی بحث می کنید!!!!!!!!
الان دوره ای شده که زن و شوهر دعوا میکنن زنه شوهرش رو از خانه میندازه بیرون شما در مورد چهار همسری بحث میکنید
سریال شمعدونی رو ببینید مرده جرات نمیکنه با زن سابقش هم سلام علیک کنه چه برسه به ...
یه کم منطقی باشید واقعیت های جامعه رو ببینید که چه چیزی در جامعه رواج داره چه چیزی منسوخ شده بعد در مورد اون چیز صحبت کنید

با سلام

در مورد تغییر هویت انسان ها و فرهنگ می توانید پست قبلی ( بالایی) را بخوانید البته پست های دیگری هم نوشته ام.

@و طاها
شما قبول داري كه اگه يك زن ، توانايي مالي و اقتصادي داشته باشه هيچ وقت چند همسري مرد رو نمي پذيره و جدا ميشه؟
در اصل بخاطر مسائل مالي هست زن حاضر ميشه چند همسري رو قبول كنه!

اروپايي ها و مسيحي ها به قانون تك همسري شون افتخار مي كنن
و اين رو خواست خدا و مطابق فطرت انسان مي دونن (و البته رعايت حقوق زن)
حالا نظر شما چيه؟
استدلال هاي اونا رو چطور مي دونيد ؟

96xy;684113 نوشت:
@و طاها
شما قبول داري كه اگه يك زن ، توانايي مالي و اقتصادي داشته باشه هيچ وقت چند همسري مرد رو نمي پذيره و جدا ميشه؟
در اصل بخاطر مسائل مالي هست زن حاضر ميشه چند همسري رو قبول كنه!

نه قبول ندارم. می توان گفت چهار دسته از زنها با توانایی مالی چند همسری مرد را می پذیرند

مردانی که دارای جاذبه و توانایی های خاص هستند حتی اخلاقی یا جسمی و ... که زن ها را راضی نگاه می دارند حتی زن حاضر است روزی فقط یک لحظه با او باشد.
مردانی که عادی هستند اما زنهایی دارند که به خاطر ضعف و ناتوانی های جسمی یا روحی ، از بودن با مرد راضی و خشنود هستند.
زنانی که در یک فرهنگی بزرگ شده اند که این امور برای آنها عادی است یا حتی نیکو است.
زنانی که طبعشان اینگونه است و اصلا بی خیال هستند. و این حس در انها وجود ندارد. شاید ژنتیکی باشد.

اما در مورد توانایی مالی و اقتصادی شاید این کار گشا باشد :

الرِّ‌جَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ

و طاها;684121 نوشت:
نه قبول ندارم. می توان گفت چهار دسته از زنها با توانایی مالی چند همسری مرد را می پذیرند

مردانی که دارای جاذبه و توانایی های خاص هستند حتی اخلاقی یا جسمی و ... که زن ها را راضی نگاه می دارند حتی زن حاضر است روزی فقط یک لحظه با او باشد.
مردانی که عادی هستند اما زنهایی دارند که به خاطر ضعف و ناتوانی های جسمی یا روحی ، از بودن با مرد راضی و خشنود هستند.
زنانی که در یک فرهنگی بزرگ شده اند که این امور برای آنها عادی است یا حتی نیکو است.
زنانی که طبعشان اینگونه است و اصلا بی خیال هستند. و این حس در انها وجود ندارد. شاید ژنتیکی باشد.

اما در مورد توانایی مالی و اقتصادی شاید این کار گشا باشد :

الرِّ‌جَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ

پس به هر حال يك گزينه اي بايد باشه كه ضعفي ايجاد كنه!
و در شرايط عادي زني حاضر به پذيرش چند همسري مرد نميشه
خب البته زنان زيادي هستند كه از نظر مالي و اقتصادي پيشرو و بي نياز هستند
و اين آيا خلاف مذهب و دين است؟

mkhahande313;683972 نوشت:
-اگه عدالت به معنی واقعی رعایت بشه خب زمینه این حسادت ها رفع میشه نه؟ مردا متاسفانه خیلیاشون عدالت رو مطابق خواسته شون تعریف میکنن نه مطابق اونچه هست

سلام علیکم
هوو به دو علت می تواند باعث حسادت شود. یک خود وجود هوو است و دو سوگلی بودن اوست. سوگلی بودن همسر دوم یعنی علاقه بیشتر مرد به او.
این علاقه بیشتر مورد نهی خداوند نیست:
النساء : 129 وَ لَنْ تَسْتَطيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَميلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحيماً
شما هرگز نمى‏توانيد (از نظر محبّت قلبى) در ميان زنان، عدالت برقرار كنيد، هر چند كوشش نماييد! ولى تمايل خود را بكلّى متوجّه يك طرف نسازيد كه ديگرى را بصورت زنى كه شوهرش را از دست داده درآوريد! و اگر راه صلاح و پرهيزگارى پيش گيريد، خداوند آمرزنده و مهربان است.
خداوند از مردان چند همسری توقع عدالت ندارد زیرا تکلیفی است که از عهده آنها خارج است! مردان هرچه هم تلاش کنند نمی توانند بر قلب خود تسلط داشته باشند.
اصلا علت این که مرد دنبال همسر دو مرفته است بخاطر این بوده است که به هر دلیل درتس یا غلطی علاقه اش به اولی کم شده است. بنابرین وقتی دومی می آید قسمت بیشتری از قلب او را از آن خود می کند.
فقط خداوند انتظار دارد که مرد در رفتار بین همسرانش عدالت داشته باشد. و حسادت زن هم بخاطر اطلاع او از علاقه ای است که شوهرش به همسر دوم دارد.
لذا عدالت رفتاری هم نمی توان جلوی حسادت زنان را بگیرد زیرا پیامبر اسلام که اصل عدالت است نتوانست جلوی حسادت همسرانش را بگیرد.
mkhahande313;683972 نوشت:
چرا حالا حتماً چندهمسری؟ خب بالاخره یا فرد از سر رضای خدا رفته سراغ نفر بعد یا بخاطر روحیه تنوع طلبیش. اگه اولی باشه یعنی اینقد انسان باکمالاتی هست که با رعایت عدالت کامل نذاره حسادت همسرانش شعله ور بشه(چیزی که متاسفانه کمتر دیده میشه) و اگه بخاطر تنوع طلبی و خستگی از زن اوله چرا اصرار به چند همسری داره؟ هم خودشو عذاب بده هم خانوماشو؟ راحت از اولی کاملاً قطع کنه بره سراغ دومی. والا این روزا زن مطلقه خیلی راحت تر زندگی میکنه تا زن به همراه هوویی که شده خانم خونه!! خونه ای که اون با خون دل خوردن ساختدش. مسلماً این اینقدر به دغدغه های زن اولی و شوهرش اضافه میکنه که نتونن خیلی به دغدغه های دینی شون بپردازن و طلاق چارشون باشه. اینطور نیس؟

در باره فرض نخست عرض کردم که حسادت زن با عدالت مرد از بین نمی رود. چون مبنای حسادت باطل است. چیزی که مبنایش باطل است، با عدالتی که حق است از بین نمی رود. اصولا امور باطل دارای علت واقعی نیستند که بشود با یک عمل واقعی (مثل عدالت) جلوی آن را گرفت. مثل دیگر رذائل انسانی. مثلا حرص انسان را چه چیزی می تواند از بین ببرد؟ ثروت زیاد؟ ثروتمندان که بیشتر حرص می ورزند!
اما در مورد طلاق خب این کار نیم تواند آسان باشد زیرا معمولا همسر اول مادر بچه هاست. طلاق به آنها ضربه می زند. و این که گفتید زنان مطلقه زندگی راحت تری دارند از زنانی که هوو دارند، نیازمند به سند است!
و حال آن که دلیل بر علیه این مطلب است. وقتی اسلام طلاق را زشت می داند و تعدد همسران را زشت نمی داند یعنی زنان با داشتن هوو زندگی بهتری خواهند داشت تا این که مطلقه باشند.
mkhahande313;683972 نوشت:
این روایاتی که شنیدم معصومین برخی رو از چندهمسری منع کردن، و تشویقش کردن با خانم اولش بمونه، اینا چرا هیچوقت در ادله چندهمسری مدنظر گرفته نمیشه.

تعدادی از این روایات را ذکر کنید تا مورد بررسی قرار گیرد.

96xy;684123 نوشت:
پس به هر حال يك گزينه اي بايد باشه كه ضعفي ايجاد كنه!
و در شرايط عادي زني حاضر به پذيرش چند همسري نميشه
خب البته زنان زيادي هستند كه از نظر مالي و اقتصادي پيشرو و بي نياز هستند
و اين آيا خلاف مذهب و دين است؟

فکر می کنم وقتی گفتم فرهنگ یعنی شرایط عادی را گفتم !
اما در فرهنگی که این گونه امور بد و زشت هستند و کسر شان زن محسوب میشود.
شما را ارجاع میدهم به پست های پیشین
چون فعلا باید بروم.
امیدوارم در مجالی دیگر خدمت برسم و بیشتر توضیح بدهم...

با سپاس

و طاها;684129 نوشت:
فکر می کنم وقتی گفتم فرهنگ یعنی شرایط عادی را گفتم !

بله درسته
در اون شرايط عادي هست همونطور كه در قسمت هايي از هند چند همسري زن عاديه!
ولي من از جهت ديد ديگر گفتم، براي مثال از نظر فرهنگ غربي و اروپايي اون شرايط ديگه عادي نيست!

96xy;684115 نوشت:
اروپايي ها و مسيحي ها به قانون تك همسري شون افتخار مي كنن
و اين رو خواست خدا و مطابق فطرت انسان مي دونن (و البته رعايت حقوق زن)

سلام
خوب است اظهار نظر دانشمندان غربی را بشنوید که مثلا خانم بيزانت Annie Besant. مى نويسد: «گفته مى شود كه در غرب تك همسرى است؛ اما در واقع چندهمسرى است بدون مسئوليت پذيرى! همين كه مرد از زن سير شد، او را رها مى كند. او نيز كم كم زن كنار خيابانى خواهد شد؛ زيرا نخستين عاشق دلداده اش هيچ مسئوليتى در برابر آينده او ندارد.
وضع زنى كه به عنوان يك همسر و مادر، در خانه اى چندهمسرى پناه گرفته، صد بار بهتر از اين است. وقتى هزاران زن بدبخت را مى بينيم كه شبانگاه در خيابان هاى شهرهاى غرب پرسه مى زنند، به يقين درمى يابيم كه غرب نمى تواند اسلام را به جهت چندهمسرى سرزنش كند. براى زن بسى بهتر، خوشبختانه تر و محترمانه تر است كه در چندهمسرى اسلامى زندگى كند و تنها با يك مرد اشتراك زندگى پيدا كند، فرزند قانونى خود را در آغوش گيرد و همه جا مورد تكريم و احترام باشد؛ تا اينكه هر روز توسط اين و آن اغوا شود و احتمالاً با فرزندى نامشروع كنار خيابان رها گردد! نه تحت حمايت قانون باشد و نه پناهگاه و مراقبتى داشته باشد و هر شب قربانى هوس رهگذرى گردد» Why Polygamy Is Allowed In Islam, PP. 33 - 43.
آيزاك تايلور Rev, Canon Issac Tylor LL.D. - در سخنرانى خود درباره «محمديسم» Mohamedanism. در كنگره كليسا در «ولورهامپتون» Wolverhampton (On 7th October, 7881). - اعلام كرد: «چندهمسرى نظام يافته و محدود سرزمين هاى اسلامى، بى نهايت بهتر است از چندهمسرى لجام گسيخته اى كه نكبت جوامع مسيحى است و نمونه آن اصلاً در اسلام شناخته شده نيست»The Times, London, Saturday, 8th Oct. 7881. Quotedin:Wly Polygamy Is Allowel In Islam, PP. 53 - 6.
روحانى مسيحى اودوتولا Rev. Odotulla. - در كنفرانسى در تورنتو Toronto. - اظهار داشت: «غرب با ممنوعيت چند همسرى، منافقانه عمل مى كند؛ چرا كه با طلاق هاى مكرّر همان را (-( در طول زمان)-) عملى مى سازد».
بنابراين تك همسرى غرب، چيزى جز چند همسرگرايى بى ضابطه و مسئوليت گريزانه نيست.

[="Tahoma"]

96xy;684115 نوشت:
استدلال هاي اونا رو چطور مي دونيد ؟

اکثر روانشاسان و دانشمندان غربی اعتقاد به چند همسری دارند اما چند همسری بی ضابطه بدون رعایت عدالت و نفقه و ... ذات مرد را هم متناسب با چند همسری می دانند.
حتما تعجب خواهید کرد اگر بشنوید عقیده رایج روانشناسان و فیلسوفان اجتماعی غرب بر این است که مرد چند همسری آفریده شده،تک همسری بر خلاف طبیعت اوست.
ویل دورانت در لذات فلسفه صفحه 91 پس از آن که شرحی درباره آشفتگیهای اخلاقی امروز از نظر امور جنسی می دهد،می گوید:
«بی شک بسیاری از آن،نتیجه علاقه «اصلاح ناپذیری »است که به تنوع داریم و طبیعت به یک زن بسنده نمی کند.»
هم او می گوید:
«مرد ذاتا طبیعت چند همسری دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقی،میزان مناسبی از فقر و کار سخت و نظارت دائمی زوجه می تواند تک همسری را به او تحمیل کند.»
در شماره 112 مجله زن روز تحت عنوان «آیا مرد طبیعتا خیانتکار است؟»نوشته است:
«پروفسور اشمید آلمانی گفته است:...در طول تاریخ،مرد همیشه خیانتکار بوده و زن دنباله رو خیانت.حتی در قرون وسطی نیز برابر شواهد موجود 90 درصد از جوانان به دفعات رفیقه عوض می کردند و 50 درصد از مردان زندار به همسرانشان خیانت می ورزیدند.رابرت کینزی،محقق معروف امریکایی در گزارشش-که به کینزی راپورت مشهور شده-نوشته است:مردان و زنان امریکایی در بی وفایی و خیانت دست سایر ملل دنیا را از پشت بسته اند...کینزی در قسمت دیگر گزارشش آورده است:«زن بر خلاف مرد از تنوع جویی در عشق و لذت بیزار است.به همین دلیل بعضی اوقات از رفتار مرد سر در نمی آورد.ولی مرد تنوع جویی را نوعی ماجراجویی تلقی می کند،آسان از راه بدر می رود و به نظر او آنچه مهم است لذت جسمی است نه لذت عاطفی و روحی.تظاهر به تماس عاطفی و روحی در مرد فقط تا وقتی است که فرصتی برای درک لذت جسمی پیش نیامده است.روزی پزشک مشهوری به من گفت:«پولیگام »بودن مرد(تنوع دوستی و تعدد خواهی) و«منو گام »بودن زن(انحصار خواهی و یکه شناسی)یک امر بدیهی است،زیرا در مرد میلیونها سلول «اسپرم »تولید می شود در حالی که زن در دوران آمادگی جز یک تخم از تخمدان تولید نمی کند.صرف نظر از فرضیه کینزی،بد نیست از خودمان بپرسیم:آیا وفادار بودن برای مرد مشکل است؟
هانری دومنترلان فرانسوی در پاسخ این سؤال نوشته است:وفادار بودن برای مرد مشکل نیست بلکه غیر ممکن است.یک زن برای یک مرد آفریده شده است و یک مرد برای زندگی و همه زنها.مرد اگر به تاریکی می پرد و به زنش خیانت می کند تقصیر خودش نیست،تقصیر خلقت و طبیعت است که همه عوامل خیانت را در او به وجود آورده است.»
در شماره 120 همین مجله تحت عنوان «عشق و ازدواج به سبک فرانسوی » چنین می نویسد:«زن و شوهر فرانسوی مساله بی وفایی را بین خودشان حل کرده و برای آن قاعده و قانون و حد و حدودی قائل شده اند.اگر مرد از مرز این قاعده و قانون تجاوز نکند پرش به تاریکی اش بی اهمیت است.آیا اصولا یک مرد بعد از دو سال زندگی زناشویی می تواند وفادار بماند؟به طور یقین نه،زیرا این خلاف طبیعتش است.اما در مورد زنان تا اندازه ای تفاوت می کند و خوشبختانه آنها به این تفاوت واقفند.در فرانسه اگر شوهری مرتکب خیانت شود زنش احساس نارضایی نمی کند یا عصبانی نمی شود،زیرا به خودش دلداری می دهد:او فقط جسمش را با خودش نزد دیگری برده نه روح و احساساتش را،روح و احساساتش مال من است.»
در چند سال پیش نظریه یک پروفسور زیست شناس به نام دکتر راسل لی در همین زمینه در روزنامه کیهان منتشر شد و مدتی مورد بحث و گفتگوی نویسندگان ایرانی بود.به عقیده دکتر راسل لی قناعت مرد به یک زن خیانت به نسل است،نه از نظر کمیت بلکه از نظر کیفیت;زیرا بسنده کردن مرد به یک زن نسل او را ضعیف می کند.نسل در چند همسری قوی و نیرومند می گردد.

علــی;684132 نوشت:

سلام
خوب است اظهار نظر دانشمندان غربی را بشنوید که مثلا خانم بيزانت Annie Besant. مى نويسد: «گفته مى شود كه در غرب تك همسرى است؛ اما در واقع چندهمسرى است بدون مسئوليت پذيرى! همين كه مرد از زن سير شد، او را رها مى كند. او نيز كم كم زن كنار خيابانى خواهد شد؛ زيرا نخستين عاشق دلداده اش هيچ مسئوليتى در برابر آينده او ندارد.. [/B]

دوست عزيز، چيز مثل روسبي گري در همه جا وجود داره، نميشه گفت كه فقط در غرب هست و مقصره
در ازدواج هاي رسمي كه انجام ميشه(در كليسا براي مثال)، دختر و پسر به هم تعهد دارن
شما چه جور مي گي سرنوشت و آسايش اون دختر تضمين شده نيست و روسبي ميشه در خيابان ها؟

علــی;684133 نوشت:
[="Tahoma"]

هانری دومنترلان فرانسوی در پاسخ این سؤال نوشته است:وفادار بودن برای مرد مشکل نیست بلکه غیر ممکن است. .

ولي پسر هايي هستند كه هميشه به يك همسر وفادار مي مونن ، غير ممكن هم نيست

و طاها;684112 نوشت:
در مورد تغییر هویت انسان ها و فرهنگ می توانید پست قبلی ( بالایی) را بخوانید البته پست های دیگری هم نوشته ام.

تغییر هویت؟!
از کی تا حالا از بین رفتن رسوم جاهلیت شده تغییر هویت؟ لابد فکر کردید زیر بار ظلم رفتن و تن به هر خفتی دادن جزء فطرت زنان بوده که الان میگی تغییر هویت دادن ؟ این هویت رو هم همون اقایانی تعریف کردند که قوانین ضد زن رو نوشتند؟

و طاها;684106 نوشت:
در تساوی، گفته میشود چون هر دو انسان هستند و ذات آنها یکی است پس تفاوت های جنسیتی نباید حقوق متفاوتی را ایجاب کند.
یعنی حد اقل نباید اجباری در کار باشد. پس شاید خود زن تشخیص دهد فلان کار با جنسیت او ناسازگار است
اما کسی حق ندارد او را اجبار کند چون انسانیت مقدم بر جنسیت و تفاوتهای حقوقی ناشی از آن است.

ذات انسان مجموع روح و جسم اوست. شاید روح، مذکر و مؤنث نداشته باشد ولی ما از روحی سخن می گوییم که درون جسمی رفته است. چرا نباید تفاوتهای جنسیتی جزء ذات نباشند؟ اگر بگویید ذات انسان همان قوه اختیار و فطرت اوست. خب جنیان نیز ایندو را دارند پس باید نتیجه گرفت گه ذات انسانها و جنیان یکی است؟! و بعد ابر اساس این یکی بودن، احکام متفاوت آنها را زیر سؤال برد؟!
حال فرض کنید ذات زن و مرد یکی است آیا این دلیل می شود که حقوقشان هم مساوی باشد؟! خب با این حساب حقوق والدین بر فرزندانشان و حقوق معلمین بر شاگردانشان و حقوق والیان بر امتشان و .... همه باید مساوی باشد!
تشخیص فردی نه حقی را ایجاد می کند و نه حقی را از بین می برد. آزادی انسانها در محدوده ای است که برایشان طبق واقعیات تعریف شده است و این واقعیات را عقل بدیهی و یا عقلی جمعی و یا شرع اسلام مشخص می کند. زن مجبور است زن باشد و مرد نیز مجبور است مرد باشد. اگر تشخیص عقل و شرع این است که زن بودن سبب شده است که ممنوع از چند همسری باشد پس مجبور است که به این حکم تن دهد مگر این که تسلیم خداوند نباشد.

و طاها;684106 نوشت:
س اگر امر و نهی خدا را در نظر بگیریم.
گذشته ی بشر و سیر خلقت موجودات نشان میدهد که خداوند فطرت و هویت او را این چنین رشد داده است که
مرد حاکم و قوام زن باشد و زن تابع و قانت برای مرد باشد.
و در کلام خودش نیز این چنین توصیف کرده است که الرجال قوامون علی النسا
و زنان را قانتات معرفی کرده است. حال اگر انسان ها این هویت را از مرد و زن بگیرند ممکن است این محکمات در زمان کنونی مصداقی نیابند.
اما گذشته ی انسان و کلام خدا می تواند مبنا باشد.
به هر حال می توان گفت که چون مرد و زن این چنین ( قوام و قانت) هستند یا بودند خداوند این چنین ( تعدد همسر حق مرد است و زن حقی ندارد تا غیرت بورزد) می خواهد.
و چون مرد و زن باید این چنین ( قوام و قانت) بمانند و تغییرپیدا نکنند، این چنین می خواهد.

سیر خلقت تغییری در فطرت انسانها ایجاد نمی کند. شیطان بسیار تلاش نموده است تا آن را تغییر دهد ولی بهر ای از تلاشش نبرده است. انسانها همچنان به وقت قطع اسباب مادی از درون خداوند را می خوانند.
خداوند وقتی مرد را و زن را آفریده است طبق حکمتش او را مجموعه ای متوازن آفریده است. بین اجزاء جسمانی و بین ابعاد روانی و بین دو قطب جسم و روان هر یک از زن و یا مرد کاملا توازن برقرار است. این توازن از ابتدای خلقت بوده است:
الشمس : 7 وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها
الأعلى : 3 وَ الَّذي قَدَّرَ فَهَدى‏
الأعلى : 2 الَّذي خَلَقَ فَسَوَّى
این گونه نبوده است که به تدریج انسانها فطرتهای خود را تحت تأثیر محیط باز یافته باشند.
تدریجی بودن رشد فطرت تحت تأثیر نظریه تکامل است که از نظر اسلام مردود است.
اما در مورد قانت بودن زن، محدوده این قنوت را خداوند مشخص می کند. زن در رابطه با تمکین جنسی و عدم خروج از منزل باید تسلیم شوهر خود باشد. اما اطاعت از مرد در غیر این دو مورد لازم نیست حتی در مورد بچه دار شدن هم اینطور است. مرد حق ندارد همسرش را مجبور کند که بچه دار شود. چون رحم زن در ملک مرد نیست. فقط حق انحصاری تمتع جنسی از زن در اختیار مرد است!

روح بخش;683961 نوشت:
سلام علیکم
طبق آنچه از کتاب شریف تفسیر المیزان علامه نقل نمودند:
با بررسی احکام اسلامی به این نتیجه می رسیم که فطرت انسانی این احکام را تأیید می کند.
وقتی تردید می کنیم که حس محافظت از همسر برای هریک از دو طرف حسادت است یا غیرت، به اسلام مراجعه می کنیم می بینیم اسلام تعدد زوجات را به مرد اجازه داده است و برای زن ممنوع نموده است، پی می بریم حس محافظت ار همسر، برای مرد غیرت است و برای زن حسادت است.
بله اسلام دینی فطری است. و خداوند می داند که چه چیز وسوسه است و چه چیز فطرت است:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ (ق: 16)
ما انسان را آفريديم و وسوسه‏ هاى نفس او را مى‏دانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم!
با این که خداوند فجور و تقوا را به نفس انسانی الهام نموده است (شمس: Dirol اما مع ذلک بخاطر غلبه غفلت بر فطرت، بسیاری از انسانها از محتوای فطرت ناآگاه هستند لذا است که دین آمده است تا راه را نشان دهد و انسان بتواند از طریق دین، فطرت را از غیر آن، حق را از باطل، هوس را از عقل، باز شناسد.
برای بررسی حقانیت اسلام باید سراغ محکمات رفت. دشمنان اسلام که اصلا در پی تحقیق و پی بردن به حقیقت نیستند، از اول سراغ متشابهات می روند. آنها بدنبال تابش نور حقیقت در درون زنگار گرفته اشان نیستند. (آل عمران: 7)
استدلالی که علامه بزرگوار مطرح کردند بسیار کارگشا در دیگر امور سؤال برانگیز است.
ایراداتی که به احکام اسلامی می شود، دقیقا مربوط به موارد متشابه است. و استدلال ما برای حقانیت این دسته از احکام، تشریع آنها توسط دین اسلام است و دین اسلام حقانیتش توسط هزاران حکم مترقی و بدون شبهه، تأیید شده است.

سلام

اگر غیرت زن حسادت است پس چرا همه زنان از چند همسری بدشان می اید ؟
ایا رذیله اخلاقی حسادت در همه زنان وجود دارد ؟
پس باید بگویید حسادت جزئ فطرت زن است !!!!

ایا عاقلانه است بگوییم غیرت فطری است یا حسادت ؟
ایا خداوند کسی را با فطرت بد می افریند ؟

شبـنم;684094 نوشت:
اتفاقا من دو سال پیش صحبت های آقای روح بخش رو خوندم و خیلی از این بیانات غیرعلمی ایشان تعجب کردم
اینکه قلب مرد نصفش متعلق به زن است و نصف دیگر رو به هیچ وجه نمی تواند صاحب شود و اگر با تعدد و صیغه مخالفت کند همون نصفه یا تیکه قلبی رو هم که صاحب شده از دست میده
این بیانات ایشان رو کدوم علمی ثابت کرده اند؟؟؟؟؟؟
ایا در مورد زن هم اینگونه نیست زن نیز اگر با بی توجهی مرد روبرو شود همون تیکه قلبی رو که به مرد داده ازش میگیره
دوست عزیز شما چطور با این صحبتها قانع شدید واقعا تعجب آوره

مهمترین دلیل این که مرد نمی تواند خودش را در انحصار همسرش قرار دهد همین تجویز اسلام به مرد برای چند همسر داشتن است و بعد هم قرآن خبر از عدم توان عدالت عاطفی مرد می دهد و تنها از او می خواهد قسمتی از قبلش را به همسر نخست اختصاص دهد.
شما از این سخنان برداشتی غیر از آنچه منی گفتم دارید؟
آیا شما جنس زنان و دختران را نمی شناسید؟ آیا زنان همیشه از دست مردان گله ندارند که چرا به آنها توجه کافی نمی شود؟! آیا علت مهم اختلافات و کدورتها بین همسران همین نکته نیست؟

شما تا حالا ديديد، يك خانوم زيبا و ثروتمند كه فرصت ازدواج با پسر مجرد رو داره، بره همسر دو، سوم، چهارم يك مرد بشه؟
اگه اين مدل تعصب وجود نداشت بايد اينجور چيزي ممكن بود، چون تعصبي در كار نيست
اما اينجور نميشه!
يكي علت اين رو توضيح بده

**گلشن**;684146 نوشت:
سلام
اگر غیرت زن حسادت است پس چرا همه زنان از چند همسری بدشان می اید ؟
ایا رذیله اخلاقی حسادت در همه زنان وجود دارد ؟
پس باید بگویید حسادت جزئ فطرت زن است !!!!
ایا عاقلانه است بگوییم غیرت فطری است یا حسادت ؟
ایا خداوند کسی را با فطرت بد می افریند ؟

در انسانها هم فجور و زشتیها وجود دارد و هم تقوا و زیباییها (شمس: Dirol
از زیباییها درونی انسان که با خود همیشه دارد فطرت تعبیر می کنند. مثل کمال خواهی، پرستش و ... غیرت.
قرآن انسان را ظَلوم (بسیار ستمگر)، کَفور (بسیار ناسپاس)، جَهول (بسیار نادان)، عَجول (بسیار شتابزده)، مَنوع (بسیار بخیل)، جَزوع (بسیار بی تاب هنگام مشکلات) قتور (بسیار تنگ نظر) یَؤس و قَنوط (بسیار ناامید هنگام بروز مشکلات) معرفی می کند.
انسان وقتی زاده می شود بخاطر اختیاری که دارند و بخاطر دنیایی که در آن پا نهاده است تمایلش به بدی زیاد است و از طرفی خداوند امور ارزشی را با او نهادینه نموده است تا بتواند خود را از این مشکلات رها کند!
نتیجه این که:
اولا بودن خصلتی در همه، دلیل بر فطری بودن آن نیست زیرا فطرت نامی است برای زیباییهای نهادینه شده در انسان!
ثانیا خداوند انسانها را با خصائص خیر و شر آفریده است تا محیط را برای آزمون و رشد انسانها فراهم سازد. یعنی آنها بتوانند با یاری گرفتن از ابعاد خیر به مقابله با ابعاد شر بر خیزند.

روح بخش;684154 نوشت:

اولا بودن خصلتی در همه، دلیل بر فطری بودن آن نیست زیرا فطرت نامی است برای زیباییهای نهادینه شده در انسان!
.

دليل بر بي اختيار بودن و غريزي بودن كه هست؟!

96xy;684155 نوشت:
دليل بر بي اختيار بودن و غريزي بودن كه هست؟!

سلام علیکم
کسی که با بیماری بدنیا می آید، برای اصل بیماری سرزنش نمی شود ولی وقتی امکان درمان بیماری را دارد و خود را درمان نمی کند، آن وقت استحقاق سرزنش دارد!

روح بخش;684150 نوشت:
مهمترین دلیل این که مرد نمی تواند خودش را در انحصار همسرش قرار دهد همین تجویز اسلام به مرد برای چند همسر داشتن است و بعد هم قرآن خبر از عدم توان عدالت عاطفی مرد می دهد و تنها از او می خواهد قسمتی از قبلش را به همسر نخست اختصاص دهد.
شما از این سخنان برداشتی غیر از آنچه منی گفتم دارید؟
آیا شما جنس زنان و دختران را نمی شناسید؟ آیا زنان همیشه از دست مردان گله ندارند که چرا به آنها توجه کافی نمی شود؟! آیا علت مهم اختلافات و کدورتها بین همسران همین نکته نیست؟

سلام

ببخشید شما همش استدلالتون بر اساس همین دستور قران است
در حالیکه بحث بر سر این است که ایا این دستور قران بر طبق فطرت است ؟
ایا درست است که غیرت زن حسادت است ؟
اگر زن اول حسود است چرا راضی به طلاق می شود ؟ و کل شوهر رو به همسر دوم می بخشد ؟
اصلا زن اول به چه چیزی باید حسادت کند ؟
در صورتی که اگر دقیق به مساله نگاه کنید این زن دوم است که باید حسادت کند که چرا در موقعیتی نبوده که همسر اول شود ؟

به نظر من تمام این مسائل را که در نظر بگیریم حاکی از غیرت است نه حسادت

روح بخش;684156 نوشت:

سلام علیکم
کسی که با بیماری بدنیا می آید، برای اصل بیماری سرزنش نمی شود ولی وقتی امکان درمان بیماری را دارد و خود را درمان نمی کند، آن وقت استحقاق سرزنش دارد!

عجب Fool Fool
خانوم ها (مخصوصاً فمنيست ها) حسابي با اين منطق شما عصباني ميشن جداً Fool

[="Tahoma"]

96xy;684135 نوشت:
دوست عزيز، چيز مثل روسبي گري در همه جا وجود داره، نميشه گفت كه فقط در غرب هست و مقصره
در ازدواج هاي رسمي كه انجام ميشه(در كليسا براي مثال)، دختر و پسر به هم تعهد دارن
شما چه جور مي گي سرنوشت و آسايش اون دختر تضمين شده نيست و روسبي ميشه در خيابان ها؟

شمایی که مدعی هستید در غرب جنین است و شما باید مدعای خود را ثابت کنید و گرنه شما گفتید در غرب هر مرد به یک زن محدود است در غالب تک همسری که ما جواب دادیم که اولا این دروغی بیش نیست از لحاظ تئوری آنها معتقد به روابط آزاد جنسی هستند و اینکه فقط یک همسر داشته باشند حرف مضحکی است در واقع مردان در غرب می توانند با هزاران زن ارتباط داشته باشند اما تنها یکی از آنها همسر او باشد و حقوق قانونی داشته باشد و حقوق بقیه زنان پایمال شود اما در اسلام به مرد اجازه ارتباط با زنان دیگر داده نشده مگر با ازدواج که در این ازدواج حقوق زن محفوظ می شود پس عملا چه در غرب چه در اسلام چند همسری پذیرفته شده است اما در غرب تنها حق و حقوق قانونی برای یک زن قائل هستند و بقیه زنان در غالب روابط آزاد اما در اسلام علاوه بر گذاشته شدن شرط عدالت محدودیت های دیگری هم گذاشته شده و حقوق زنان حفظ شده است.
96xy;684135 نوشت:
ولي پسر هايي هستند كه هميشه به يك همسر وفادار مي مونن ، غير ممكن هم نيست

این سخن بنده نبود سخن همان دانشمندان غربی است که شما داعیه دفاع از آنها را دارید و گرنه ما ملزم به دین مبین اسلام هستیم اما چون شما به عملکرد غرب استناد کردید ما هم سخن غربی ها را برای شما آوردیم که غربی ها هم آن چیزی که شما فکرش را می کنید اعتقادی ندارند و در واقع آنها اسما تک همسری هستند و تنها برای یک همسر حقوق قانونی قائل هستند اما عملا با چندین نفر ارتباط بدون ضابطه دارند که در واقع ترویج تک همسری در غرب باعث سوء استفاده مردان از زنان شده و حقوقی که اسلام برای آنها قرار داده را از بین می برد.

**گلشن**;684157 نوشت:
سلام
ببخشید شما همش استدلالتون بر اساس همین دستور قران است
در حالیکه بحث بر سر این است که ایا این دستور قران بر طبق فطرت است ؟
ایا درست است که غیرت زن حسادت است ؟
اگر زن اول حسود است چرا راضی به طلاق می شود ؟ و کل شوهر رو به همسر دوم می بخشد ؟
اصلا زن اول به چه چیزی باید حسادت کند ؟
در صورتی که اگر دقیق به مساله نگاه کنید این زن دوم است که باید حسادت کند که چرا در موقعیتی نبوده که همسر اول شود ؟
به نظر من تمام این مسائل را که در نظر بگیریم حاکی از غیرت است نه حسادت

کسانی که ایمان به قرآن دارند آن را طبق فطرت می دانند.
کسانی که شیعه هستند، ایمان به روایات دارند! و روایات ما حسن محافظت از همسر را برای مرد غیرت و برای زن حسادت می دانند.
پس بحث در ایمان و عدم ایمان است!
متأسفانه در این سایت عده ای از میانه وارد بحث می شوند!
قبل از این که مبانی اعتقادی خود را تصحیح و تحکیم کنند وارد فروعات می شوند و بعد این طور می شود که زبان همدیگر را متوجه نمی شوند!
زمانی زن راضی به طلاق می شود، که زجر طلاق را بر زجر دیدن هوو ترجیح داده باشد! نه این که از دیدن هوو زجر نمی کشد!
زن دوم هم می تواند حسادت داشته باشد اما غالبا زنان دوم، از ابتدا متوجه «دوم بودن» خود هستند لذا بسیاری از آنها حاضر به زندگی مخفی می باشند.

[=Arial Black]

96xy;684155 نوشت:
دليل بر بي اختيار بودن و غريزي بودن كه هست؟!

خیر دلیل بر بی‌اختیاری هم نیست.

عموم افراد (علی‌الخصوص خانمها) اهل غیبت کردن هستند.
بنابراین طبق منطق شما غیبت کردن هم یا جزو فطرت افراد است، یا حداقل غیر ارادی است. بله؟

قطعاً چنین نیست.

رذایل اخلاقی بسیاری وجود دارند که جمع کثیری از افراد بشر بدانها مبتلا هستند. ولی هرگز نمی‌توان نتیجه گرفت که این صفات زشت، یا فطری هستند یا غیر ارادی.
والسلام علی من اتبع الهدی

[="Tahoma"]

**گلشن**;684146 نوشت:
اگر غیرت زن حسادت است پس چرا همه زنان از چند همسری بدشان می اید ؟

در این تاپیک http://www.askdin.com/thread49134.html ثابت کردیم که این حسادت زنان فطری نیست و حسادت است و ناشی از احساساتی است که عارض است و ، علامه طباطبایی در المیزان بیان زیبایی دارند که برای شما قرار می دهم:
http://www.alemoon.ir/lib1/1/2/page-1587.html
اسلام زیر بنای زندگی بشر و بنیان جامعه انسانی را بر زندگی عقلی و فکری بنا نهاده است، نه زندگی احساسی و عاطفی، در نتیجه هدفی که باید در اسلام دنبال شود رسیدن به صلاح عقلی در سنن اجتماعی است، نه به صلاح و شایستگی آنچه که احساسات دوست می دارد و می خواهد.و عواطف به سویش کشیده می شود.

و این معنا به هیچ وجه مستلزم کشته شدن عواطف و احساسات رقیق زنان و ابطال حکم موهبتهای الهی و غرایز طبیعی نیست، زیرا در مباحث علم النفس مسلم شده است که صفات روحی و عواطف و احساسات باطنی از نظر کمیت و کیفیت با اختلاف تربیت ها و عادات، مختلف می شود همچنانکه به چشم خود می بینیم که بسیاری از آداب در نظر شرقی ها پسندیده و ممدوح، و در نظر غربیها ناپسند و مذموم است.و به عکس آن بسیاری از رسوم و عادات وجود دارد که در نظر غربیها پسندیده و در نظر شرقی ها ناپسند است و هیچگاه یافت نمی شود که دو امت در همه آداب و رسوم نظر واحدی داشته باشند، بالاخره در بعضی از آنها اختلاف دارند.

و تربیت دینی در اسلام زن را بگونه ای بار می آورد که هرگز از اعمالی نظیر تعدد زوجات ناراحت نگشته و عواطفش جریحه دار نمی شود، (او همینکه می بیند خدای عز و جل به شوهرش اجازه تعدد زوجات را داده تسلیم اراده پروردگارش می شود، و وقتی می شنود که تحمل در برابر آتش غیرت، مقامات والائی را نزد خدای تعالی در پی دارد به اشتیاق رسیدن به آن درجات، تحمل آن برایش گوارا می گردد"مترجم") .
بله یک زن غربی که از قرون متمادی تاکنون عادت کرده به اینکه تنها همسر شوهرش باشد و قرنها این معنا را در خود تلقین نموده، یک عاطفه کاذب در روحش جایگیر شده و آن عاطفه با تعدد زوجات ضدیت می کند.دلیل بر این معنا این است که زن غربی به خوبی اطلاع دارد که شوهرش با زنان همسایگان زنا می کند و هیچ ناراحت نمی شود، پس این عاطفه ای که امروز در میان زنان متمدن پیدا شده، عاطفه ای است تلقینی و دروغین.
و این، نه تنها مرد غربی است که هر زنی را دوست داشته باشد (چه بکر و چه بیوه، چه بی شوهر و چه شوهردار) زنا می کند، بلکه زن غربی نیز با هر مردی که دوست بدارد تماس غیر مشروع برقرار می کند، و از این بالاتر اینکه زن و مرد غربی با محرم خود جمع می شوند و می توان ادعا کرد که حتی یک انسان غربی از میان هزاران انسان را نخواهی یافت که از ننگ زنا بر حذر مانده باشد (چه مردش و چه زنش) انسان غربی به این هم قانع نیست، بلکه عمل زشت لواط را هم مرتکب می شود و شاید مردی یافت نشود و یا کمتر یافت شود که از این ننگ سالم مانده باشد، و این رسوائی را بدانجا رساندند که در چند سال قبل از پارلمان انگلیس خواستند تا عمل لواط را برایشان قانونی کند، چون آنقدر شایع شده بود که دیگر جلوگیریش ممکن نبود، و اما زنان و مخصوصا دختران بکر و بی شوهر که فحشاء در بینشان به مراتب زننده تر و فجیع تر بود.
و جای بسیار شگفت است که چگونه زنان غربی از این همه بی ناموسی که شوهرانشان می بینند متاسف نگشته، دلها و عواطفشان جریحه دار نمی شود، و چگونه است که احساسات و عواطف مردان از اینکه در شب زفاف همسرشان را بیوه می یابند ناراحت نشده و عواطفشان جریحه دار نمی گردد؟ و نه تنها ناراحت نمی شود بلکه هر قدر همسرش بیشتر زنا داده باشد و مردان بیشتری از او کام گرفته باشند، او بیشتر مباهات و افتخار می کند، و منطقش این است که من همسری دارم که عاشق های زیادی دارد و شیفتگانش بر سر همخوابی با او با یکدیگر جنگ و ستیز دارند، همسر من کسی است که ده ها و بلکه صدها دوست و آشنا دارد.
ولی اگر آن نکته که خاطرنشان کردیم در نظر گرفته شود، این شگفتی ها از بین می رود، گفتیم عواطف و احساسات با اختلاف تربیت ها مختلف می شود، این اعمال نامبرده از آنجا که در سرزمین غرب تکرار شده و مردم در ارتکاب آن آزادی کامل دارند، دلهایشان نسبت به آن خو گرفته است، تا جائی که عادتی معمولی و مالوف شده و در دلها ریشه دوانده، به همین جهت عواطف و احساسات به آن متمایل، و از مخالفت با آن جریحه دار می شود.

علــی;684159 نوشت:
[="Tahoma"]
شمایی که مدعی هستید در غرب جنین است و شما باید مدعای خود را ثابت کنید و گرنه شما گفتید در غرب هر مرد به یک زن محدود است در غالب تک همسری که ما جواب دادیم که اولا این دروغی بیش نیست از لحاظ تئوری آنها معتقد به روابط آزاد جنسی هستند و اینکه فقط یک همسر داشته باشند حرف مضحکی است در واقع مردان در غرب می توانند با هزاران زن ارتباط داشته باشند اما تنها یکی از آنها همسر او باشد و حقوق قانونی داشته باشد و حقوق بقیه زنان پایمال شود اما در اسلام به مرد اجازه ارتباط با زنان دیگر داده نشده مگر با ازدواج که در این ازدواج حقوق زن محفوظ می شود پس عملا چه در غرب چه در اسلام چند همسری پذیرفته شده است اما در غرب تنها حق و حقوق قانونی برای یک زن قائل هستند و بقیه زنان در غالب روابط آزاد اما در اسلام علاوه بر گذاشته شدن شرط عدالت محدودیت های دیگری هم گذاشته شده و حقوق زنان حفظ شده است.

این سخن بنده نبود سخن همان دانشمندان غربی است که شما داعیه دفاع از آنها را دارید و گرنه ما ملزم به دین مبین اسلام هستیم اما چون شما به عملکرد غرب استناد کردید ما هم سخن غربی ها را برای شما آوردیم که غربی ها هم آن چیزی که شما فکرش را می کنید اعتقادی ندارند و در واقع آنها اسما تک همسری هستند و تنها برای یک همسر حقوق قانونی قائل هستند اما عملا با چندین نفر ارتباط بدون ضابطه دارند که در واقع ترویج تک همسری در غرب باعث سوء استفاده مردان از زنان شده و حقوقی که اسلام برای آنها قرار داده را از بین می برد.

اين. همه زن و شوهر ها دارن زندگي مي كنن و زندگي مؤفقي دارند
بالأخره حقوق اون دختر و پسر كه ازدواج مي كنن حفظ ميشه! اين مشخصه
اما شما مي گي هيچ تضميني براي زندگي مؤفق نيست و دختره ميره روسبي ميشه!
همون بصورت رسمي رو افتخار مي كنن كه تك همسري (هم براي مرد و زن هست) در اصل معتقدند اينجوري اصالت و شرافت حفظ ميشه
اوني هم كه همسر داره ميره رابطه بر قرار مي كنه از نظر خودشون خيانته!(مرد يا زن)

96xy;684158 نوشت:
عجب Fool Fool
خانوم ها (مخصوصاً فمنيست ها) حسابي با اين منطق شما عصباني ميشن جداً :|

سلام علیکم
منظور انحصار بیماری حسادت به زنان نیست! حسادت در همه انسانها و حتی در اولیاء خداوند هست!
منتها در بحثی که در این تاپیک مطرح است، سخن درباره حسادت زنان است!
و اگر از سخنی که گفتم برداشت انحصار شده است تصحیح می کنم!

روح بخش;684154 نوشت:
اولا بودن خصلتی در همه، دلیل بر فطری بودن آن نیست زیرا فطرت نامی است برای زیباییهای نهادینه شده در انسان!

اگر فطرت را نامی برای زیباییهای نهادینه شده در انسان بدانیم
ایا انسان یعنی زن در شناخت این زیبایی اشتباه می کند که تک همسری را دوست دارد ؟
ایا می شود در شناخت زیبایی اشتباه کرد ؟
ایا تک همسری و وفادار بودن به زن و خانواده زیباتر است یا مرد هر روز دنبال یک زن باشد زیبا است ؟
کجای این کار زیباییست که دیده نمی شود ؟ ایا زیباییست یا فقط زشتی براورده شدن زیاده خواهی شهوت ؟

روح بخش;684154 نوشت:
از زیباییها درونی انسان که با خود همیشه دارد فطرت تعبیر می کنند. مثل کمال خواهی، پرستش و ... غیرت.

زن و مرد چون از یک ماده و یک مواد خلق شده اند و روح خدا در انسان دمیده شده
پس غیرت هم درزن خلق می شود
مگر اینکه بگویید روحی که خدا در زن دمیده حاوی غیرت نبوده

@ علي
اينكه شما همه ي مردهاي غربي رو به صفات ناشايست متهم مي كنيد خيلي زشته
همه كه اونجوري نيستن، تو هر جامعه اي وجود داره اونجور مسائل حالا قانون غرب مي گه همه انسان هستند اونايي هم كه اونجوري هستند زندگي شون رو بكنن! ما كاري نداريم باهاشون
وگرنه در فرهنگ اصيل اروپايي و غربي چيزي مثل لواط به شدت محكومه و به تك همسري مرد و زن اعتقاد دارن
بر طبق آموزه هاي بايبل طلاق فقط در صورت خيانت جنسي مجاز هست
و حتي اينكه مردي بره بخاطر هوس بازي زنش رو طلاق بده و همسر ديگه بگيره گناه هست! مرد بايد به همسرش وفادار باشه
حالا اگه قانون گذاري هاي غرب اينجوري شده دليل نميشه به فرهنگ همه شون نسبت داد!

روح بخش;684161 نوشت:
کسانی که ایمان به قرآن دارند آن را طبق فطرت می دانند.
کسانی که شیعه هستند، ایمان به روایات دارند! و روایات ما حسن محافظت از همسر را برای مرد غیرت و برای زن حسادت می دانند.
پس بحث در ایمان و عدم ایمان است!
متأسفانه در این سایت عده ای از میانه وارد بحث می شوند!
قبل از این که مبانی اعتقادی خود را تصحیح و تحکیم کنند وارد فروعات می شوند و بعد این طور می شود که زبان همدیگر را متوجه نمی شوند!
زمانی زن راضی به طلاق می شود، که زجر طلاق را بر زجر دیدن هوو ترجیح داده باشد! نه این که از دیدن هوو زجر نمی کشد!
زن دوم هم می تواند حسادت داشته باشد اما غالبا زنان دوم، از ابتدا متوجه «دوم بودن» خود هستند لذا بسیاری از آنها حاضر به زندگی مخفی می باشند.

همه کسانی که شیعه هستند ایمان به همه روایات ندارند
بلکه دلائل کافی دارند که بسیاری از روایات تحریف شده یا برای زمان خاصی وضع شده
یا سروته روایات به مرور زمان زده شده است
و حتی در اینکه دستوری از قران برای همه زمانها باشند شک دارند و معتقدند که بعضی از دستورات قران برای زمان خاص
و حل شدن مشکل خاصی در ان زمان بوده
پس جای تعجب نیست که این سوالها بوجود بیاید

روح بخش;684161 نوشت:
زمانی زن راضی به طلاق می شود، که زجر طلاق را بر زجر دیدن هوو ترجیح داده باشد! نه این که از دیدن هوو زجر نمی کشد!

چطور شما این زجر کشیدن زن اول رو از هوو می توانید زیبا ببینید ؟
زنی که تمام جوانی و زندگیش را به پای یک مرد ریخته تا مرد سامان بگیرد
حالا که مرد کمی سامان گرفته ایا این زیباست که فداکاری همسر اول را ندیده گرفته و برود هوو سر او بیاورد ؟!!

موضوع قفل شده است