تلخي هاي زندگي ام براي شيريني زندگي ات

تب‌های اولیه

97 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تلخي هاي زندگي ام براي شيريني زندگي ات




[=&amp]به نام خدایی که در هر حال فقط اوست که یاور بنده هاست [/]


وقتی ما او رو به بوته فراموشی ذهنمون می سپریم باز هم هوامون رو داره

خدایا چقدر دلتنگتم
خدایا خودت از حالم خبر داری و بس

خودت از تنهاییم خبر داری و بس

من رو ،تو تنهایی هام دریاب[=&amp]

[/]

[=&amp]سلام به همه[/]

[=&amp]مدتی هست که بدون اینکه وارد هیچ تاپیکی بشم مشکلات افراد مختلف از دخترا و پسرا ، از متاهلا و مجردا ، از شوق دارا و بی نشاطا....خلاصه همه رو خوندم[/]

[=&amp]باهاشون گریه کردم[/]
[=&amp]غصه خوردم[/]
[=&amp]دلتنگ شدم [/]
[=&amp]اصلا مثل اینکه دارم باهاشون زندگی می کنم[/]
[=&amp]تو خیلی از موارد راه حل هایی که اساتید دادند با آنچه در ذهنم بوده یکی شده ....شاید بگید عجب از خود راضیه(البته می دونم حسن ظن باید داشت)[/]
[=&amp]قصدم خدای نکرده توهین نیست[/]
[=&amp]وقتی براتون بنویسم حتما متوجه منظورم می شید[/]





[=&amp]عذر می خوام از اینکه شاید به روده درازی بکشه ولی خب بعضی وقتا روده درازی یه فایده هایی هم داره[/]

[=&amp]خوب سرتون رو در نیارم برم سر اصل موضوع[/]
[=&amp]هرچی می نویسم تجربه هایی هست که در طول این مدت زندگی که خدا نصیبم کرده ،بدست آوردم و قریب به یقینش رو خودم حس کردم[/]

[=&amp]دیدم دختر خانومها یا آقا پسرها از دیر شدن ازدواجشون صحبت می کنن[/]
[=&amp]از اینکه به خواسته هاشون نرسیدن[/]
[=&amp]یا خانم و یا آقایون متاهلی که بعد سالها احساس سردی و انزجار از همسرشون دارند یا بعد از عقد

[/]


[=&amp]خلاصه بسم الله [/]


[=&amp]
[/]
[=&amp]بگذریم[/]

[=&amp]اول کمی از خودم و موقعیتم رو براتون می گم (البته منظورم یک ذهنیتی که تا حدودی بیشتر درکم کنید)[/]

[=&amp]من دختری از یک خانواده مذهبی هستم و بر اساس مشاوره های مختلف با اساتید متعهد روانشناس و اخلاق و... کاملا واضح هست که دیگر در سن ازدواج نیستم و موقعیت سنی مناسب رو ندارم .الانم به نوعی شدم حامی افردی که با من زندگی می کنند.[/]
و البته با مشکلات فراوانی که از ناحیه سنی و بیماری دارند که خیلی وقتها دیگر تاب نمی آورم.

خدای نگرده گمان نکنید خواستگاری رو رد کردم

[=&amp]حقیقتش موقعیت ازدواج برام بوجود نیومده و این مساله همه جوره برای من تاثیر نا مناسبی داشته هم روحم در گیره هم جسمم . خوب جسمم برای اینکه نزدیک سن یاس شدم و مثل اینکه تمام خواسته هام با این موقعیت کلا مدفون میشه[/]

[=&amp]البته نمی گم آخره راهم چون عمر دست خداست .منظورم اینکه وقتی آدم جوون هست به این وقتش فکر نمی کنه و الان که نگاه می کنه می بینه [/]واقعا چقدر دشواره [=&amp]که [/][=&amp]در این [/][=&amp]سن [/][=&amp]تنها باشی[/][=&amp] و نه پدر و نه همسر و نه برادری ازت حمایت و پشتیبانی کنه. و خودتی و یه اجتماع بی درو پیکر که پر از حوادثی هست که خیلی وقتا می مونی چکار کنی تا حل بشه و فقط به خدا باید پناه برد

[/]

[=&amp]دارم می نویسم ولی اشکام رهام نمی کنن. امیدوارم با دید بهتری چه پدر و مادرا و چه جوونا به این مساله نگاه کنند و گاهی یک تلنگری و جرقه ای که می بینند نادیده انگاری نکنند، که یا پدرو مادر به بچه ها راه پرواز کردن رو یاد ندند و یا بچه ها فقط سرکشی رو رویه خودشون نکنند[/][=&amp].[/]

[=&amp]در بسیاری از موارد یک مدارای خیلی کوچیک به قول مادرم نیم من شدن مشکلات رو براحتی برطرف می کنه

والبته و صد البته که نباید با اصل اعتقادات دینی ما تضاد پیدا کنه.

ادامه دارد....
[/]


قسمت دوم

بعد از مرحله دبیرستان تا فوت پدر


من و خواهرم از نظر سنی اختلاف چندانی باهم داشتیم


همیشه ورد زبون مادرم بود که خواهرم خواستگارای زیادی داره و شروع می کرد به شمردن فلانی فلانی.....و مشغول جمع کردن جهیزیه برای او بود بدون توجه به اینکه هردو در سن ازدواجیم...

حتی شده بود که خواستگار برام پیداشده بود پیغام داده بودند مادرم رد کرده بود و از همه جالب تر این بود که اینها هم جزو خواستگارای خواهرم به حساب میامدند
خواستگاری که منظور مادرم بود فقط به همین پیغامهایی بود که نیومده رد میشد و ما هیچکدوم این خواستگارها رو جز عده بسیار انگشت شماری شون رو در خانه نمی دیدیم
الان گله ای از این بابت از مادرم ندارم فقظ منظورم اینه که برخی از پدرومادرها بچه ها رو گویی با دو چشم متفاوت نگاه می کنند شاید به زبون نیارن اما عین حقیقته ودر حرکاتشون برخودهاشون کاملا مشاهده میشه... و به این نتیجه رسیدم که فقط احسان به والدین رو متوجه شدند اما اینکه آیا فرزند هم نصیبی از حق نسبت به آنها داره برای عده ای و شاید اکثریتشون، هنوز مفهومی نداره....


والدین می دونند که فرزند 3 تا حق داره:
اسم نیکو، تربیت نیکو و ازدواج (و گرچه بیشتر از اینهاست)


اما حتی در مورد ازدواج نگاه ها سمت پسرها بیشتر جلب می شه که باید زنش بدیم و....

اما از نجابت دخترها یادشون میره که اینها هم حق ازدواجشون به اندازه همون هاست حتی بیشتر

چرا؟

برای اینکه دختر ریحانه هست و هر دستی لیاقت گرفتن این شاخه گل را نداره

چرا؟

چون منبع عاطفه هست و اگر از این عاطفه راه درست نصیبش نشه زودتر از حد طبیعی پژمرده میشه

چرا؟

برای اینکه مدت ازدواج و سرزندگی دخترها محدود تره اما این محدودیت درباره آقایون صدق نمی کنه
حتی انتخاب برای دخترها محدودتره


ادامه دارد....

زمانیکه ما در اوج جوانی بودیم و جوانان در سن کم ازدواج می کردند مقارن با ایام جنگ بود و بسیاری از جوانانی که هم سن ما بودند و می توانستند کفو مناسبی برای ما باشند به جبهه رفته و بسیاری شهید و جانباز شدند که این مساله هم از خانه ما دور نبود

آرزوی من و خواهرم بود که با این جوانان پاک سرشت وصلت داشته باشیم نه شاهزاده ای سوار بر اسب سفید رویاهای دروغی چون زندگی مون با حقیقت جنگ آمیخته شده بود...و می شد که در خانه هایی که خانومها برای کمک به جنگ دور هم جمع می شدند می رفتیم ...خانمهای با تجربه حلوا و مربا درست می کردند و ما یا شیشه برای مربا می شستیم یا نوشته برای دلگرمی رزمنده ها روی درهای کاغذی حلواها می نوشتیم و یا قند ها و...تو پاکت می ریختیم ...بعضی وقتها هم ملافه و چیزهایی که ازدستمون برمیومد می دوختیم....و در اواخر جنگ برای آموزش مبارزه با حمله شیمیایی همراه یکی از همسایه ها به جلسات خانمها می رفتیم....

اما پدرم چون دائم برادرانم جبهه بودند- و هیچ امیدی به بازگشت شان نبود و معمولا ماهها می شد که می رفتند و ما هیچ اطلاعی از آنها نداشتیم- قبول نمی کرد و می گفت نمی خواهم با فرزندی بدون پدر تمام عمرتان سرکنید

به سن 20 سالگی که رسیدم سایه پدر بر اثر یک حادثه رانندگی از خانه ما رخت بر بست و کوله باری از مسوولیتها بر دوش مادرم قرار گرفت

مادری که گاهی فقط برای خریدن نون و یا شیر از خونه خارج می شد در اون وقت مادرم دهه پنجاه عمرش بود و سرپستی من و خواهرم و برادر بزرگتر از ما هم بر دوشش قرار گرفت

ادامه دارد...


نکته:

الان پدرم نیست که ببیند تنهایی با امثال من چه می کند واگر خدا برما رحمت نکند در قعر دوزخ خواهیم بود

با اینکه ایمانی قوی داشت و نماز شبهایش ترک نشد و حق احدی را نخورد و اهل غیبت و امثال آن نبود حتی از دروغ بشدت پرهیز می کرد که یک روز یکی از دوستان برادرم که آمد پدرم به او گفت پسرم در خانه است اما گفته بگویم نیست

و ای کاش این آیه را بیشتر مد نظر داشت"فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما"

و "داستان جویبر و حنظلة غسیل الملائکه را زنده نگه می داشت"

بگذریم الان او نیست و نمی خواهم با حرفهام باعث آزارش شوم

حرفم به پدر و مادرهاست و درخواستی که دارم:
شما گرامیانی که عزیزتر از جونمون هستید و هرگز دوست نداریم مشکلی داشته باشید

می دونیم اگر شما تربیتمون نمی کردید و سایه لطف و محبتتون رو برای ما گسترده نمی کردید معلوم نبود الان چه تربیتی داریم
معلوم نبود سلامت الان رو داشته باشیم
تمام سلامتی و شادابی ما بخاطر حضور شماست

کمی جوانان خودتون رو دریابید و اگر کفو مناسبی هست فکر طول عمرش، رزقش، اموالش و غیره را بر آن ترجیح ندهید

تو امضای یکی از اساتید محترم سایت از یکی از بزرگوارا فکر کنم حاج آقای دولابی بود نوشته:
اگر مشکلی دارید برید دست و پای مادرتون رو ببوسید.....
راست گفته
الان مادرم انگشت هاش کج شده و برای گرفتن بعضی از اشیا دیگه توان نداره
می رم دست و پاش رو بوس می کنم
چشمامو رو پاهاش می ذارم

واقعا برام دعا می کنه و شده که دیدم تو چشماش اشک جمع میشه

ادامه دارد...


اتفاقات بعد از فوت پدر تا ازدواج خواهرم


ایام جنگ که تا بعد از فوت پدرم هم ادامه داشت من و خواهرم برای مراسم تشییع شهدا که از مسجد و یا توسط ماشینها در محل اعلام می شد و یا دعاهای کمیلی که مقابل خانه شهدا و در خیابانها و میدانهای دور و اطراف بر پا می شد می رفتیم و مثل دِیْنی بود که بر خود احساس می کردیم.....

تا اینکه پذیرش قطعنامه اعلام شد
جنگ تمام شد

شکست منافقین در عملیات مرصاد
و وو

امام (ره) به عالم ملکوت رفت


هنگامی که امام از دنیا رفت مثل اینکه تازه درد یتیمی را دوباره چشیدیم اما این بار خیلی سخت تر و سنگین تر بود...


در این فاصله برام چندتا خواستگار اومد ولی هرکدومش به نوعی با زبونش دلم رو رنجوند و رفت


نه به خاطر اینکه منو نخواستند خوب طبعا در هر خوستگاری پیش میاد اما حضرت علی (ع) -البته اگر درست گفته باشم- گفته که زخم زبون از زخم شمشیر بدتره

نه فکر نکنید خدای نکرده توهّم هست نه....
يكيشون گفت اصلا اونی که به ما گفتند تو نبودی
یکی دیگه گفت: اشتباهی اومدیم ما اصلا تو رو نمی خواستیم ....حرفشون طوری بود که واسطه که از آشناهای پدرم بود و با نشونه هایی که داده بودند نتیجه گرفته بود که منظور خواستگارا خونه ما و من بودم ...کلی ناراحت شد و معذرت خواهی کرد
چند ماهی قبل از فوت امام و با واسطه شدن یکی از همسایه ها برایم خواستگاری آمد طبق رسوم دو نفر از نزدیکان خونواده خواستکار اول آمدند و پسندیدند و بعد دوباره وقت گرفتند که با خواستگار و بستگان نزدیکش بیایند...


در این بین چیزی که سبب خوشحالی بیش از اندازه ام بود این بود که گفتند :


خواستگار از محافظای بیت امام ره هست و می شه برای عقد خدمت امام بریم ....

ادامه دارد...

خواستگارمن و احساسی عجیب


روز خواستگاری

مهمونا آمدند خانواده خیلی خوب و مذهبی و محترمی هم بودند. خواستگار و مادر و خواهرانش همه آمده بودند خانمی که واسطه بود هم همراهشون بود

اما از اتفاقی که می افتاد در تعجب بودم

وقتی چایی و میوه تعارف می کردم بسیار راحت بودم و همه با روی گشاده تشکر می کردند اما از حکمت خدا غافل بودم....


هر بار که برای خواستگار میوه و یا چای تعارف می کردم تنفر عجیبی از وجودم زبانه می کشید


ایشان مشکلی نداشتند و من نه اصلا فکر قیافه شخص بودم ونه امور دیگر مطمئن بودم ایمان از بهترین ملاکهایی است که در ردیف اول قرار دارد....من حتی به چهره اش خیره نشدم و او هم سرش را بلند نکرد که مرا نگاه کند...


مثل بقیه افراد بود ونمی تونم بگم عیبی داشت....تنها تفاوتی که داشتیم مقدار سوادمون بود


الان با گذشت زمان می فهمم که خداوند واقعا مهر را در دل افراد می اندازد...و گمان می کنم این آقا هم همین احساس را پیدا می کردند...احساسی که تا الان دیگرنمونه ش برایم اتفاق نیفتاده

الان معنی این آیه ها را خیلی بهترمی فهمم
" وجعلنا بینکم مودة و رحمه"
تا خدا نخواهد مهر احدی به دل انسان قرار نمی گیرد
"اذا اراد الله شیئا فیقول کن فیکون"
هر موقع خدا اراده چیزی را بکند و بگوید باش پس خواهد بود

من که فکر می کردم با این ازدواج شاید راهی باشد که بتوانم امام رو زیارت کنم ، از این مشکل حرفی نزدم و منتظر بودم تا ببینم چه پیش خواهد آمد....


واسطه موقع رفتن به مادر گفت:....خانوم اینا پسندیدن جوابتون چیه

مادرم گفت بعدا جواب می دیم ...و جالب این بود که مادرم منتظر تلفنشون بود و اونها منتظر تلفن ما

...بعد مدتها از گذشت این ماجرا ،واسطه گفت که اون خانواده خیلی منتظر جواب بودند چون جوابشون رو ندادید رفتند جای دیگه


الان متوجه می شم
که خدا نخواست که من بخاطر بی تجربگی و خامیم دچار مشکل بدتری بشم یعنی ....
ازدواج بدون علاقه و بعد طلاق

ادامه دارد...


شنیدیم که گفته شده:

هرچه دلم خواست نه آن می شود

هرچه خداخواست همان می شود


حکایت من با خواستگارام همینه و مطمئنم تا خدا خودش نخواد نمیشه
اگرم بشه خوب نمیشه

به این آیه خیلی اعتقاد دارم

"فتوکل علی الله فهو حسبه"
چون خیلی جاها با تمام وجود بهش رسیدم (منظورم قطع امید از دیگرانه)



ازدواج خواهر و شروع تنهایی من

از فوت پدرم تا ازدواج خواهرم اتفاقای مختلفی افتاد
خواستگارایی هم برای من و هم برای خواهرم اومد و اما هیچکدوم دنبال کفو بودن ما نبودند
یکی از خواستگارا حتی رفته بود تایلند و آلبوهاش رو عده ای دیده بودند...
.....
تو محله پیچیده بود که یکی از پسرای محله مون زورکی ازدواج کرده و با ناله و نفرین مادرش قبول کرده. و اصلا داماد که عروس فامیلشون بوده نمی خواسته بعد از چند سال که درگیری دادگاهی داشت ازش جدا شد ....
برای همه عجیب بود که مادرش این کار رو کرده و عجیب تر که می گفتند جدا شده
ما شناختی رو این خانواده نداشتیم از این و اون می شنیدیم
می دیدیم این خانواده با همسایه ها رفت و آمد ندارند و فکر می کردیم چقدر آدمهای خوبی هستند که سرشون تو زندگی خودشونه خصوصا که بعد از انقلاب خیلی هم حجابی شده بودند برای باعث تحسین بود


اما امان از بی خبری و غفلت وخوش خیالی


ادامه دارد...

ب عد مدتی اومدند خواستگاری خواهرم


می دیدیم همسایه ها ازمون با تعجب می پرسیدند که این خواستگاری اومده و خیلی کنجکاو بودند اما دلیلش رو نمی دونستیم و به حرف خواستگار اعتماد کردیم که می گفت "اینا حسودی می کنند" و حرفایی که معمولا از خونواده ما دور بود یعنی گمان بد و این حرفا


خونواده این آقا سفارش کردند مبادا همسایه متوجه بشن تا عقد انجام بشه ...خلاصه از خواستگاری تا عقد خیلی مدت کوتاهی بود...و بعد از یکماه عروسی
و ماندن زوج جوون تو خونمون که خودش برای ما خصوصا که مجرد بودیم خیلی خیلی سخت بود چون بعد ازدواج قرار بود برن خونه مادر داماد ولی راهشون نداد....

مادرم یک روز رفته بود به احوالپرسی مادرداماد وقتی برگشت گفت اینا پنجره هاشون رو از داخل پتو کشیدند حتی تو روز باید لامپ روشن کرد...بعدا فهمیدیم که معتقده غذاهایی که همسایه ها میارن توش سم دارم ویا همسایه دوربین گذاشته خونشون رو میبینه و حرفایی از این جنس و حتی عجیب تر ازشون زیاد شنیدیم....
ازدواج خواهرم خیلی با مشکل مواجه بود طوری شده بود که حتی باعث اختلاف بین همه خواهر و برادرامون شد.... الانم هنوز مشکل داره و شوهرش بسیار شکاکه به طوری که بارها مکان کارش رو عوض کرده و هرجا که رفته می گه همه دُزدن....و روز بروز هم بدتر میشه

طوری که اصلا نمی تونیم بریم خونشون و اونم نمی تونه بیاد خونمون و حتی موقعی که شوهرش هست نمی تونه زنگ بزنه و ما هم همینطور


خواهرم دائم می گه :
اگر قبل ازدواج لااقل یه تحقیق کوچولو می کردند و همه چیرو سر پایه سادگی و اعتماد بنا نمی کردن متوجه مشکلشون می شدند و الان من انقدر این چندسال تو ناراحتی نبودم


بگذریم الان حرف از خوبی و بدی ایشون هیچ فایده ای نداره چون اون موقع که باید چشماشون رو باز نکردند و الان باز کردن چشم جزضرر به خواهرم و بچه هاش هیچ دردی رو دوا نمی کنه....


بعد از اون همه فهمیدیم
زندگی کبک گونه خیلی خسارت دنبالش داره

و ما اینجا شده بودیم همون کبکه

ادامه دارد...


اقدام من برای ازدواج

در طی این مدت خیلی تو فشار روحی زیادی بودم خصوصا با رعایت نکردن شوهر خواهرم

بعد از ازدواج خواهرم مدتی مشغول کار شدم اما خوب جو فشاری که درخانه بر ما بود واقعا آزارم میداد

مادرم 6 دونگ حواسش شده بود که مبادا شوهر خواهرم از چیزی نارحت بشه و اصلا توجهی نمی کرد که دور و برش چی می گذره

خواستم از این مشکلات تاحدودی که بشه خودم رو نجات بدم
من که خیلی عاشق ازدواج با یکی از رزمنده ها بودم که هم خودم رو مدیونشون می دونستم و هم برام افتخار قلبی بود ، الان که دو سه سالی بود که جنگ تموم شده بود بهترین راه این رو می دیدم که برم و خودم از یک جانباز خواستگاری کنم
پرس و جو کردم فهمیدم مکان خاصی برای اعلام این آمادگی هست

یک روز رفتم با مسوول خانمی که اونجا بود صحبت کردم و آدرس خواست که بیان خونمون
کمی نگران بودم که سرزنش خانوادم برای اینکه رفتم این مرکز از هر طرف به من هجوم بیاره
فرم که پر کردم گفتم که باید طوری بیاید که خانوادم از این مطلب چیزی نفهمن... قبول کردند ....

آمدم خونه
خواستم مادرم رو راضی کنم ....اصلا گوشش بدهکار نبود
می گفت تو نمی تونی و به قول خودش دلسوزه و .....
تیرم به سنگ خورد و...


ادامه دارد...


اقدام دوباره من برای ازدواج


وقتی دیدم که مادرم قبول نمی کنه مساله ازدواج رو با برادرم که دوستان خوبی داشت مطرح کردم
و بعدا شنیدم یکی از دوستانش خانم و فرزندش رو در یک حادثه از دست داده
ازش خواستم از دوستش بخواد بیاد خونه ما....
اما هرچی صبر کردم از اینکه حرفی برادرم بزنه خبری نشد
بعد مدتی ازش پرسیدم که نتیجه چی شد گفت:یکی دیگه ار بچه ها خواهرش رو معرفی کرده


باز هم اعتماد واهی....بعدا فهمیدم اصلا هیچ اقدامی نکرده و قصدی هم نداشته که انجام بده
اینجاست که گفته میشه
"این چشم به اون چشم سو نمی ده"


مثل اینکه همه دست دادن به دست هم تا من در تجرد خودم بمونم

من به کسی که خیلی دوستش داشتم رو انداختم یعنی برادرم و با هزار شرمندگی اما حتی تره هم برای حرفم خرد نکرد

الان به این حرف یقین دارم که:


"خدا از هرجا غیر خودش امید ببندی از همونجا امیدت رو قطع می کنه"

البته این حرفم درباره افراد عادی مثل خودمون هست

و ربطی به توسل به معصومین علیم السلام نداره که مقام والایی دارند

ادامه دارد...


قبولی دانشگاه ، فروش خانه، آوارگی ما

بعد مدتی که خواهرم به منزلی که اجاره کرده بودند رفتند کم کم زمزمه فروش خونه بلند شد

همه می گفتند خونه رو نفروشیم...درضمن هیچ کدوم برای تعمیر خونه پا پیش نمیذاشت ....دست ما هم به شدت تنگ بود و نمی تونستیم سقف رو روکش کنیم بارون که میومد گوشه گوشه خونه لگن و قابلمه میذاشتیم تا آب نریزه

در این مدت هم من در دانشگاه قبول شدم


یک روز درمحل کاری که کار می کردم رئیس بخشمون گفت بیا با یکی هم سن خودت هست ازدواج کن معلمه و مجرد و ضمنا نابینا

مشکل من نابینایی ایشون نبود مساله این بود که ایشون معلم موسیقی بودند و از نظر اعتقاد متفاوت بودیم
خانواده من خانواده ای مذهبی و برعکسش این آقا بود

وقتی نپذیرفتم رئیس قسمت بشدت عرصه رو برای من تنگ کرد به طوری که یا باید کار رو انتخاب می کردم یا دانشگاه
و من دیدم اگر درسم رو ترک کنم دیگه اصلا موقعیتش که بعد از سالها بوجود آمده بود دیگه ممکنه این شانس رو نداشته باشم کار رو رها کردم

بعد چند ماه با اصرار بعضی از وراث خونه فروش رفت

قرار بود تا خونه فروش رفت خونه بخریم اما دریغ که دیگه ما حتی پول اجاره خونه هم نداشتیم
....شخصی که وکالت دادیم به بانک مقروض بود و به ما نگفته بود....

ما چاره ای نداشتیم جز اینکه بریم خونه یکی از بستگان که خودشون شهرستان بودند اما فقط به مدت 6 روز......وافسوس
که این مدت به چند ماه کشید و بماند که چقدر ما در تنگنا قرار گرفتیم


و طی این مدت مبلغ خانه به 2 تا 3 برابر رسید ....

ادامه دارد...

خواستگاری که خواهرم دعوت کرد


مدتی که تو خونه این بندهای خدا بودیم خیلی غریبی آزارمون داد علاوه بر مشکلاتی که داشتیم

خصوصا که شخصی که خونش بودیم گفته بود اصلا با هیچکدوم از همسایه ها صحبتی نداشته باشیم
اینها همه همراه بود با سرزنش وراث وخصوصا همسراشون

مادرم پارکینسون زد به زبونش و زبونش فلج شد...

خلاصه خدا هیچ تنابنده ای رو آواره و محتاج عده ای کم صبر و اهل منت نکنه.....ما تو شهر خودمون غریب و آواره شدیم

یک روز خواهرم با خوشحالی اومد گفت که یه خانومه برای پسرش دنبال زن می گرده منم تو رو معرفی کردم

یکی دو رز بعد برای دیدن خانومی با دخترش اومد


من تو اتاق دیگه منتظر بودم تا احضارم کنن .....اما از هر دری حرف بود الا خواستگاری


اصلا انگار نه انگار برای چی اومدن.... از تعمیرات ماشین حرف بود ....از قیمت میوه و نون و...حرف بود ....جز...
هرچی صبر کردم دیدم هیچ خبری نیست ....بالاخره من که باید پذیرایی می کردم چون حد اقل مهمون ما که بودن


منم طبق معمولی که از مهمونا پذیرایی می کردم رفتم چای و میوه رو بردم...

اما مثل اینکه اصلا من وجود خارجی نداشتم....

حتی دریغ از یک احوالپرسی خالی
و لا اقل به عنوان یه مهمونی که تازه وارد خونه دیگه ای شده ادب حکم می کرد که احوالپرسی بشه....و یا یه لبخندی رد و بدل بشه....

فکر کنم اگر یه مجسمه بودم بیشتر جلب توجه می کرد....


موقعیکه رفتن مادرم گفت اینا اصلا قصد اومدن نداشتن و ظاهرا تو رودربایستی موندن و یا قبلا پشیمون شده بودن ...


در اصل این یه خواستگاریه سره کاری بود

بعدا فهمیدیم که از نظر سواد خیلی با ما فرق داشته و کارش هم کار مناسبی نبوده(این نقل قول شخصی هست که اونها رو می شناخت)


من ناراحتیم از کم شناختی خواهرم بود و از اینکه نپرسیده بود اونها دنبال چه عروسی هستند

از این به بعد از مادرم خواستم که اگر کسی قصد داشت به عنوان خواستگاری بیاد اول بپرسه چه جور عروسی مد نظرشونه:
بلند ، کوتاه، چاق، لاغر،سفید، سیاه ، باحجاب ، بی حجاب ، با سواد ، بی سواد....

اینطوری منم ذهنم درگیر نمی شه که چرا مورد بی احترامی قرار گرفتم



تحقیقات خیلی خیلی مهمه و نقش اساسی بازی می کنه ،
"به شرطی که فردی که تحقیق می کنه آدم با تجربه و همینطور معتمد و متعهدی باشه"

خواهرم همه شرطها رو داشت غیر تجربه

ادامه دارد....


وخود گفتی:

:goleroz:ولا تیاسوا من روح الله.....:goleroz:

تا اینکه:


لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ

و ایمان دارم :


:ghalb:الا بذکر الله الله تطمئن القلوب
:ghalb:


يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي

[=arial]

لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ



:Ghamgin:
:cry::cry::cry:

[="Blue"]با سلام
در گذشته نچندان دور سنتهای خوب در بین مردم رواج داشت
و به همین دلایل میزان طلاق پایین بود
و میزان تجرد هم پایین تر
..........
مثلا: یکی دوسال پیش خانم همسایمون به خانمم گفته بود امشب می خواهد خونمون خواستگار بیاد
همسرم میگه شما که دختر ندارید
همسایمون میگه صبر کن امشب تا ببینی
خلاصه
شب شد و خواستگار ها امدند
بله دختر خانمی که پسر ایشان را میشناخنتد به همراه پدر و مادرش با دسته گل امدن خواستگاریه پسر همسایه ما
و الحمدلله وصلت سر گرفت و زندگی خوبی دارند
[/]

در
گذشته نچندان دور زندگی مردم بسیار راحتتر ، نهادمند تر، ارامش بخش تر و...بود
با تغییر فرهنگ و ادبیات ، زندگی را سخت کردیم
یادم می یاد به مادر بزرگم در ده می گفتند خاله ، بله خاله
همین کلمه کار ایشان را راحت کرده بود و تمام جوانان ده فکر میکردند ایشان خاله واقعیشان می باشد.
وی قابله بود. راحت خانه این و ان برای درمان زنان می رفت
و بعضا ممکن بود شب هم در منزلشان بماند
خلاصه محبوب همه ده بود
و لی امروزه
کلمه خاله تبدیل شده به خانم
اگر یکی همسرش فوت کند و یا به هر دلیل تنها باشد به راحتی نمی تواند از منزل بیرون بیاید
پشت سرش چه حرف ها که نزنند و.....

من کلمه خاله را دوست دارم
این کلمه
زنان را امین و محبوب بچه ها کرده بود
و خاله به راحتی می توانست امر بمعروف کند
نصیحت کند
منزل همسایگان برود
و....

[="Purple"]چقدرررررر ناراحت کننده بود:crying:
الان شما مثلا امید دادین؟؟؟؟:Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:
[/]

سلام دوست عزیز

واقعا حوادث ناگواری براتون اتفاق افتاده و بسیار ناراحت کننده هستن

امیدوارم موقعیت زندگیتون به کمک خدا سرو سامون بگیره

ولی من هر وقت این تاپیک رو میبینم ذهنم شدیدا مشغول میشه

فکر میکنم الان همه مردم مشکلات خاص خودشون رو دارن و دیگه ظرفیت

این که بیان مشکلات یکی دیگه رو هم بخونن ندارن

لا اقل تو فضای مجازی هم شما و هم ما دور از تنش باشیم خیلی برای روحیمون خوب تر میشه :ok:

الانجم الزاهرة;691079 نوشت:
مادرم یک روز رفته بود به احوالپرسی مادرداماد وقتی برگشت گفت اینا پنجره هاشون رو از داخل پتو کشیدند حتی تو روز باید لامپ روشن کرد...بعدا فهمیدیم که معتقده غذاهایی که همسایه ها میارن توش سم دارم ویا همسایه دوربین گذاشته خونشون رو میبینه و حرفایی از این جنس و حتی عجیب تر ازشون زیاد شنیدیم....
ازدواج خواهرم خیلی با مشکل مواجه بود طوری شده بود که حتی باعث اختلاف بین همه خواهر و برادرامون شد.... الانم هنوز مشکل داره و شوهرش بسیار شکاکه به طوری که بارها مکان کارش رو عوض کرده و هرجا که رفته می گه همه دُزدن....و روز بروز هم بدتر میشه

پارانوییدن.

سلام
ممنونم از همه که تاپیک رو خوندن
خواهرا و برادرای خوبم (هر چند از نظر سنی با شما خیلی فاصله دارم)
یک نکته خیلی مهمی رو براتون می گم
دیدم بعضیا متاسفانه دچار اشتباه شدن
من تاپیک رو برای دلسردی یا ناراحتی دیگرون ننوشتم
استاد حامی لازم دونستن که بعضی از جوونایی که خیلی بی تابی می کنن اینو بخونن و فکر نکنن دیر شده و همه راه و درها براشون بسته شده
هنوز جوونن و راه زیادی باید برن
شرایط ازدواج که الان برای من خوب ممکنه دیگه نباشه
اما جوونا باید مواظب باشن دیرشون نشه
درسته پدر و مادر خیلی نقششون مهمه اما خود جوونها هم باید قدری اراده و همت داشته باشن (نه اینکه بگم شما ندارید)
اما بیشترین چیزی که من دیدم هنوز تعدادی از جوونها خوب به خودشون اعتماد به نفس ندارن

اراده

همت
خواستن
تلاش کردن
و استفاده از تجربه بزرگترا
و توکل به خدا که مهمترین هست

خیلی خیلی خیلی مهم و کارگشا هست

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

الانجم الزاهرة;735575 نوشت:
سلام
ممنونم از همه که تاپیک رو خوندن
خواهرا و برادرای خوبم (هر چند از نظر سنی با شما خیلی فاصله دارم)
یک نکته خیلی مهمی رو براتون می گم
دیدم بعضیا متاسفانه دچار اشتباه شدن
من تاپیک رو برای دلسردی یا ناراحتی دیگرون ننوشتم
استاد حامی لازم دونستن که بعضی از جوونایی که خیلی بی تابی می کنن اینو بخونن و فکر نکنن دیر شده و همه راه و درها براشون بسته شده
هنوز جوونن و راه زیادی باید برن
شرایط ازدواج که الان برای من خوب ممکنه دیگه نباشه
اما جوونا باید مواظب باشن دیرشون نشه
درسته پدر و مادر خیلی نقششون مهمه اما خود جوونها هم باید قدری اراده و همت داشته باشن (نه اینکه بگم شما ندارید)
اما بیشترین چیزی که من دیدم هنوز تعدادی از جوونها خوب به خودشون اعتماد به نفس ندارن
اراده

همت
خواستن
تلاش کردن
و استفاده از تجربه بزرگترا
و توکل به خدا که مهمترین هست

خیلی خیلی خیلی مهم و کارگشا هست

سلام بر همگي
شما بزرگواران كه اين تاپيك را مطالعه كرده ايد
دوستان من!
قرآن مي فرمايد:
ما شما را در سختي آفريديم و زندگي شما آميخته و تنيده با مشكلات است
دنيا را محل آزمايش قرار داديم تا مشخص شود كه كدامتان خوش مي درخشيد
و ائمه خود در حلقه بلاها زندگي كردند و فرمودند براي خوبان آزمايش ها سخت است و بهشت محفوف به سختي هاست.
از سويي ديگر دستورات داده اند تا با شيوه هاي شناختي، رفتاري و عاطفي و معنوي به جنگ مشكلات برويم، صبوري كنيم و سازگار باشيم نيز فرمودند راه گشايش از مشكلات دو چيز است:
مشكلات قابل حل را حل كنيد
مشكلات اجتناب ناپذير را بپذيريد
معلوم نيست فرداي ما چه مي شود
همان گونه كه حاجيان و خانواده هاي آنها تا چند روز قبل خبر از عاقبتشان نداشتند چيزي كه مسلم است از نظر دين و روان شناسي اين است كه بايد به تنظيم انتظاراتمان متناسب با امكانات و واقعيات بپردازيم
بنابراين بايد هميشه اين احتمال را بدهيم كه ممكن است من هم به نوعي مانند فقر، بيماري، و...آزمايش شود
و از سوي ديگر بايد از روش هاي تنش زداي روان شناسي و روان شناسي اسلامي كمك بگيريم تا ظرفيت رواني افزايش يابد و مددكار خود و ديگران شويم
عمده ترين شيوه هاي تنش زا عبارتند از:
دعا و راز و نياز با خداوند
اعتماد به خداوند تبارك و تعالي با توجه و تمركز بر صفات و اسما او
صله رحم و حمايت هاي اجتماعي
ذكر و يادخداوند
صبر
خود را به صبر وادر كردن
همديگر را به صبر دعوت كردن
توجه به گذار بودن دنيا و جاويد بودن آخرت
توجه به غم هاي بزرگتر به خصوص مصايب اهل بيت و انبيا و اوليائش( عليهم اسلام)
توسل به ائمه خصوصا صاحب مان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف)
اميدوار و خوش بيني
نماز اول وقت
مشورت كردن با افراد با تجربه
توجه به اين كه دينداران براي زندگي و رنج و مرگ و خوشي معنايافته اند و افراد بي قيد در سختي ها ضربه مي خورند
توجه به اين كه باورهاي ديني قوي ترين ابزار براي تغيير و اصلاح و تعديل رفتار و شناخت و ارتقا سلامت روان است.
و..

.............[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;735642 نوشت:
توجه به اين كه دينداران براي زندگي و رنج و مرگ و خوشي معنايافته اند و افراد بي قيد در سختي ها ضربه مي خورند
توجه به اين كه باورهاي ديني قوي ترين ابزار براي تغيير و اصلاح و تعديل رفتار و شناخت و ارتقا سلامت روان است.
و..

برنامه هايي مانند طنز قند پهلو و خندوانه به جاي خود خوب است ولي در مصاف مشكلات فشنگ خنده كجا و موشك جهان بيني توحيدي كجا.
بله برخي از يادآوري ها تلخ است ولي ما را آماده تر و دقيق تر مي كند
مانند ياد مرگ
كه غفلت را از بين مي برد باور كنيم كه بسياري از اختلافات و دنيازدگي ها و بي انصافي هاي ما به دليل غفلت از اين است كه ما مهاجريم؟
با اين حال نگاهي به زندگي افراد معنوي اثبات مي كنند كه انها شادكام هستند
به جهان خرم از انم كه جهان خرم از اوست
[/]

[="Purple"]

حامی;735642 نوشت:
ما شما را در سختي آفريديم و زندگي شما آميخته و تنيده با مشكلات است
دنيا را محل آزمايش قرار داديم تا مشخص شود كه كدامتان خوش مي درخشيد

این چه ازمایشی یه؟؟؟ ازمایش یه روز دو روز نه تاااخر عمر ... اگه ایشون اخرش میگفت الان من خوبم همه چی ارومه باز یه چیزی ... ولی می بینین که هنوز از تنهایی شون رنج میبرن.... اصلا چرا ایشون نباید یه زندگی خوب و اروم داشته باشن؟؟؟؟ مگه حق ایشون نبوده؟؟؟؟

حامی;735642 نوشت:
عمده ترين شيوه هاي تنش زا عبارتند از:
دعا و راز و نياز با خداوند
اعتماد به خداوند تبارك و تعالي با توجه و تمركز بر صفات و اسما او
صله رحم و حمايت هاي اجتماعي
ذكر و يادخداوند
صبر
خود را به صبر وادر كردن
همديگر را به صبر دعوت كردن
توجه به گذار بودن دنيا و جاويد بودن آخرت
توجه به غم هاي بزرگتر به خصوص مصايب اهل بيت و انبيا و اوليائش( عليهم اسلام)
توسل به ائمه خصوصا صاحب مان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف)
اميدوار و خوش بيني
نماز اول وقت
مشورت كردن با افراد با تجربه

حالا اینا واقعا به چه دردی میخوره؟؟؟؟؟تهش میشه حال ایشون دیگه ...
یکی از دوستام میگفت توسل و این حرفا همش ... میگفت یکی رو خودت دیدی نتیجه بگیره؟؟؟ من گفتم خودم بهت ثابت میکنم ولی الان کم کم دیگه داره به خودم ثابت میشه ...

حامی;735645 نوشت:
مانند ياد مرگ

یاد مرگ میتونه اون چیزی رو که از زندگی میخواستیم بهمون بده؟؟؟؟ اصلا چرا هروقت حرف خوشی در دنیا میشه از این حرفا میزنن؟؟؟ مگه همش باید باسختی بدبختی و رنج بگذره؟؟ اونم نه خوشی ای که بقیه بهش میگن خوشی ... یه چیز عادی طبیعی که دیگه حق مسلم همه س ولی واسه یه عده متاسفانه یه چیز دست نیافتنی ...[/]

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735689 نوشت:
این چه ازمایشی یه؟؟؟ ازمایش یه روز دو روز نه تاااخر عمر ... اگه ایشون اخرش میگفت الان من خوبم همه چی ارومه باز یه چیزی ... ولی می بینین که هنوز از تنهایی شون رنج میبرن.... اصلا چرا ایشون نباید یه زندگی خوب و اروم داشته باشن؟؟؟؟ مگه حق ایشون نبوده؟؟؟؟

خب مسأله اين است كه همه مشكلات ما سبب دارند برخي از همان ابتدا براي آزمايش است ولي در كل ما در همه مشكلات آزمايش دينداري خودمان را هم داريم
اين طوري بگم كه در بروز و استمرار يك مشكل در بسياري از مواقع علل و عوامل مختلفي دخيل هستند كه در هر مورد بايد جداگانه تحليل شود
به عنوان نمونه، واسطه اي كه مي تواند مورد معرفي كند و نمي كند
فاميل دور و نزديكي كه مي بينيد ولي كمك نمي كند
فرد ثروتمندي كه بي خيال است
خود فرد كه ممكن است سستي كند
و....
همه دخيل هستند
الان اين همه گرفتاري را عربستان صعودي براي حجاج ايجاد كرده است خب نقش زيادي در اين بلا دارد و افرادي هم بي جهت هل دادند و مراعات نكردند و كمك رساني نكردند و....مسؤول هستند حال اين مشكل به هر دليلي به بار آمده و فردي مادر و پدرش را از دست داده است او بايد صبوري كند و ديگران هم بايد مايه تسلي باشند و مددكار و حمايت كننده مادي و معنوي او.

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735689 نوشت:
حالا اینا واقعا به چه دردی میخوره؟؟؟؟؟تهش میشه حال ایشون دیگه ...
یکی از دوستام میگفت توسل و این حرفا همش ... میگفت یکی رو خودت دیدی نتیجه بگیره؟؟؟ من گفتم خودم بهت ثابت میکنم ولی الان کم کم دیگه داره به خودم ثابت میشه ...

اين كه روشي به درد مي خورد يا نه را نمي تواند همين طوري گفت بايد اثبات كرد
امروزه روان شناسان دين در آمريكا تحقيقات زيادي دارند كه ثابت كرده اند كه دينداري فوايد بيشماري دارد و امثال بنده هم در مشاوره ها مي بينيم كه مشكلات مشابه براي فرد ديندار و بي قيد يك اثر و تخريب را ندارد.
دكتر مجد روان پزشك مشهور كشور از يونگ روان شناس مشهور جهان مي گويد كه دينداري در سلامت روان نقش زيادي دارد و براي درمان هم باورهاي ديني در روان درماني و دارودرماني زودتر جواب مي دهند. خود ايشان هم مي گويد اين امر در نزديك 750000 هزار كيس كه داشته ام اثبات شده است.
تصور كنيد خانمي را كه مي داند بابارداري فرزندي نصيب او مي شود و مشقات بارداري و درد زايمان را تحمل مي كند. حالا فردي در تصادف زخمي شود اين درد را به سختي تحمل مي كند
همان گونه كه نگرش مادرانه كمك كننده است
نگرش هاي توحيدي به جهان و مسائلش كمك كننده است به همين دليل است مي بينيم مادر شهيد خليلي قاتل فرزندش را با تكيه بر خدا مي بخشد
و مي بينيم افرادي كه در يك خانواده 4 شهيد دارند ولي براي خدا مصيبت را تحمل مي كنند
اين مسائل را مي توانيد در آثار روان پزشك معروف ويكتور فرانكل مانند «پزشك و روح» و «انسان در جستجوي معنا» و «خدا در ناخودآگاه» و... هم دنبال كنيد.
فرويد به درمانگران مي گويد كه باورهاي ديني مراجعان را دست نزنيد براي آنها فايده دارد هر چند خودش يك روان شناس سكولار است

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735689 نوشت:
یاد مرگ میتونه اون چیزی رو که از زندگی میخواستیم بهمون بده؟؟؟؟ اصلا چرا هروقت حرف خوشی در دنیا میشه از این حرفا میزنن؟؟؟ مگه همش باید باسختی بدبختی و رنج بگذره؟؟ اونم نه خوشی ای که بقیه بهش میگن خوشی ... یه چیز عادی طبیعی که دیگه حق مسلم همه س ولی واسه یه عده متاسفانه یه چیز دست نیافتنی ...

ياد مرگ براي من كه مفهوم مرگ را نمي فهمم و نمي خواهم يا مي ترسم بفهمم اذيت كننده است
ولي براي افرادي كه واقعيت نگر هستند مرگ را مانند دروازه ورود به دنياي بزرگتر و قشنگ تر مي بينند بنابر همين است كه در احاديث ما آمده كه برخلاف تصور مردم زيارت قبور آرامش بخش است.
ياد مرگ مانع بسيار ناخوشي ها هم هست وقتي من مي دانم كه دير يا زود مي رود مي گويم چرا حق خوري، چرا خيانت به همسر،ْ چرا ناسپاسي، چرا پارتي بازي و تقلب و گرفتن نوبت ديگران؟! ( شما شاهد هستيد كه چه افرادي به خاطر اين مسائل ناخوش مي شوند

يك خوشه انگور را دقت كنيد
حبه ها در كنار هم هستند دستورات اسلام همه در كنار هم يك مجموعه واحد را درست مي كنند همه به هم وصل هستند هرچند ما اين ارتباط را ندانيم
دعاي مادر شما بدانيد يا ندانيد كه براي تان دعا مي كند اثر دارد
اثر هر چيز را بايد متناسب با شرايط و ظرفيت و حكمت خدا در نظر گرفت. مثلا ممكن است فردي از به شدت و ملتمسانه از خدا مي خواسته كه حتما در حج امثال شركت كند ولي مادر پير بيمار او توان مصيبت فرزندش را نداشته بنابراين خداوند دعاي او يا مادر بيمارش را طور ديگري مستجاب كرده است.

اين مباحث اعتقادي است و بايد درجاي خود بحث شود
چون از نظر روان شناختي پايه معناي زندگي و آرامش ما است بنابراين خيلي خوب است كه اين سؤالات را پيگيري مي كنيد
البته الزاما هر كس از نظر اعتقادي دانا است از نظر رواني آرام نيست
بلكه باورهاي عقلي بايد قلبي و عرفاني هم بشوند. بنابراين ممكن است كسي استاد عقايد باشد ولي به اندازه يك پيرمرد يا پير زن روستايي باورهايش قلبي نباشد و آرامش او را نداشته باشد
يكي از اساتيد بزرگ اخلاق مي گفت: پيرمردي در قم بود باغ انار داشت من مي رفتم نزد او مرد خدايي و وارسته ، آرام و آرامبخش بود تمام سلول هاي اين پيرمرد يا مهدي(عج) مي گفتند

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

[/]

[="Purple"]

حامی;735732 نوشت:
اين كه روشي به درد مي خورد يا نه را نمي تواند همين طوري گفت بايد اثبات كرد

سلام و ممنون از پاسخگویی ...
من منکر تاثیر دین نیستم واقعا یاد خدا ارامش بخشه و مطمئنا کسی که امیدواره به خدا ارامش روانی بیشتری داره و در نتیجه صبر بیشتری داره ...
ولی من میگم واقعا این چه تاثیری در نتیجه داره؟؟؟نمونه ش همین خانم مگه دین دار نبودن؟مگه صبور نبودن؟؟مگه توسل وتوکل رو توام نداشتن؟؟ پس چرا اخه هیچ نتیجه ای نگرفتن؟؟؟ واقعا دارم به این نتیجه میرسم که انگار این توسلی که میگن واسه همه نیست در شرایط خاص اتفاق می افته و این قبیل نسخه پیچیدن ها فقط و فقط برای صبور شدن در برابر مشکلات و ارامش مقطعی یه و هیچ تاثیری درنتیجه نداره ، که اگه داشت نمونه ش این همه خانمهای متدینی که مجرد موندن و اصلا و ابدا خودشون مقصر نبودن در این امر ...
میدونم داره حرفام کفرامیز میشه ولی واقعا این روزا همش دارم به این فکر میکنم که این همه ادعیه و روایات واحادیث مختلف فقط برای امید دادن وصبور شدن افراده و مشکل گشا نیست!!!
به قول دوستم میگه انقدر نگو فلان حاج اقا اینجوری میگه فلانی اونجوری میگه اونا این حرفا رو میزنن واسه دلخوشی من وتو وگرنه هیچ نتیجه ای به دنبال نداره...[/]

[="Purple"]

حامی;735735 نوشت:
ياد مرگ براي من كه مفهوم مرگ را نمي فهمم و نمي خواهم يا مي ترسم بفهمم اذيت كننده است
ولي براي افرادي كه واقعيت نگر هستند مرگ را مانند دروازه ورود به دنياي بزرگتر و قشنگ تر مي بينند بنابر همين است كه در احاديث ما آمده كه برخلاف تصور مردم زيارت قبور آرامش بخش است.

کسی واسش مفهوم مرگ قشنگه که از نامه اعمالش مطمئن باشه و به نظرم توی دنیای امروز دیگه خیلی طرف باید عارف و یا ادم ساده زیستی باشه که به یه همچین اطمینانی برسه ...
از آدمایی مث من نبایدتوقع داشته باشین وقتی به مرگ فکر میکنن به یه دنیای قشنگ فکر کنن امثال من ترجیح میدن فکر نکنن چون بعدش این فکر میاد سراغشون که دقیقا تو کدوم طبقه شن و کدوم یکی از عذابا شامل حالشون میشه ... شما هم انقدر عرفانی فکر نکنین و به دنیای ادمای پایین تر از خودتون فکر کنین و از دید اونا بگین ، همه مث شما خوب و مطمئن نیستن ...
من میگم چرا نباید توقع خوشی در دنیا داشت؟؟ یعنی حتما باید در دنیا سختی کشید و ریاضت دید تا اون دنیا خوش باشی؟؟؟ اگه اینجوریه چرا بعضی افراد همه چیزو باهم دارن نه اینکه متدین نباشن اونم هستن ولی همه چیزم سرجاشه و مشکلی ندارن،یعنی هم این دنیا رو دارن هم اون دنیا، این دنیا رو که خدا همه جوره بهشون داده اون دنیارو هم که خودشون بااین چیزایی که خدا داده اباد میکنن ...
خب این که هنر نیست هست؟؟؟اگه داری و می بخشی هنره؟؟ اگه همه چی داری و شکر میگی هنره؟؟؟اگه جذابی وخوش تیپی و پولدار و زود ازدواج میکنی چون هیچ مشکلی نداری و به گناه نمیفتی هنر نیست هست؟؟؟اگه ... اینا هم این دنیا خوشن هم انور ... خب چرا واسه همه اینجوری نیست؟؟چرا یه عده اینور سختی میکشن اونورم باید عذاب کمبودای اینورو بکشن؟؟؟ مثلا یکی فقیره و از سرناچاری میره دزدی اونور باید عذاب بکشه نه؟؟؟درحالیکه اگه پول داشت اینکارو نمیکرد!!! یکی پدر ومادرش طلاق میگیرن میفته تو یه خط بدی اونور باید عذاب بکشه درحالیکه اگه اونم مث بقیه یه خونواده درست حسابی داشت به این راهها کشیده نمیشد ولی الان باید عذاب دو دنیارو تحمل کنه و هزارتا مثال دیگه که میشه گفت ... اصلا چرا همش میگن این دنیا محل گذره خوب بگذره ولی خوب بگذره نمیشه؟؟حتما باید از دماغ طرف دربیاد؟؟؟
[SPOILER]البته بگماااا خداروشکر من هیچ کدوم از این مشکلارو ندارم ولی الان که بحثش پیش اومد گفتم بپرسم سوالی که همیشه تو ذهنم بوده رو :Nishkhand:[/SPOILER][/]

[="Navy"]

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735794 نوشت:

سلام و ممنون از پاسخگویی ...
من منکر تاثیر دین نیستم واقعا یاد خدا ارامش بخشه و مطمئنا کسی که امیدواره به خدا ارامش روانی بیشتری داره و در نتیجه صبر بیشتری داره ...
ولی من میگم واقعا این چه تاثیری در نتیجه داره؟؟؟نمونه ش همین خانم مگه دین دار نبودن؟مگه صبور نبودن؟؟مگه توسل وتوکل رو توام نداشتن؟؟ پس چرا اخه هیچ نتیجه ای نگرفتن؟؟؟ واقعا دارم به این نتیجه میرسم که انگار این توسلی که میگن واسه همه نیست در شرایط خاص اتفاق می افته و این قبیل نسخه پیچیدن ها فقط و فقط برای صبور شدن در برابر مشکلات و ارامش مقطعی یه و هیچ تاثیری درنتیجه نداره ، که اگه داشت نمونه ش این همه خانمهای متدینی که مجرد موندن و اصلا و ابدا خودشون مقصر نبودن در این امر ...
میدونم داره حرفام کفرامیز میشه ولی واقعا این روزا همش دارم به این فکر میکنم که این همه ادعیه و روایات واحادیث مختلف فقط برای امید دادن وصبور شدن افراده و مشکل گشا نیست!!!
به قول دوستم میگه انقدر نگو فلان حاج اقا اینجوری میگه فلانی اونجوری میگه اونا این حرفا رو میزنن واسه دلخوشی من وتو وگرنه هیچ نتیجه ای به دنبال نداره...

این خانم بزرگوار و همه ما نتیجه دعاها و صبر هامونو گرفتیم
کافیه به این فکر کنید که زندگی ما همین 60-70 سال نیست

این یک حرف کلیشه ای نیست که بخوایم بگذاریمش کنار
این یک واقعیته و با در نظر نگرفتنش به این تناقضات میرسیم

زندگی ما تشکیل شده از جمیع عوالم
یا تو این عالم یا عالم بعدی نتیجه را گرفته ایم بدون شک

امام سجاد (ع) میفرمایند: دعای مؤمن یکی از سه فایده را دارد: یا برای آخرت او ذخیره میگردد یا در دنیا برآورده میشود یا بلایی را که میخواسته به او برسد،‌ از وی میگرداند.
اگر دعای انسان در این دنیا مستجاب نگردد در آخرت عوض حاجت مستجاب نشده از گناهان انسان کم میکنند یا به ثواب های او می افزایند.
امام صادق (ع) مفرماید: روز قیامت خداوند متعال میفرماید: ای بنده من ،‌ تو مرا خواندی و من اجابتت را به تأخیر انداختم اکنون ثواب و پاداش تو چنین و چنان است پس مؤمن آرزو میکند که ای کاش هیچ دعایی از او در دنیا اجابت نمیشد، برای آن ثواب و پاداش نیک که می بیند.

ما چون تمام نتایج رو توی این عالم میخوایم ببینیم میگیم پس چی شد دعاهام
اون یکی میگه پس کو عدل خدا چرا اینهمه ظلم ؟[/]

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735796 نوشت:
من میگم چرا نباید توقع خوشی در دنیا داشت؟؟ یعنی حتما باید در دنیا سختی کشید و ریاضت دید تا اون دنیا خوش باشی؟؟؟

سلام

اتفاقا خوشی خیلی خوبه .. استفاده از طبیعت و کارهایی که باعث بشه آرامش پیدا کنیم... فقط باید حواسمون باشه گناه نکنیم:ok::Gol:

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735796 نوشت:
اگه اینجوریه چرا بعضی افراد همه چیزو باهم دارن نه اینکه متدین نباشن اونم هستن ولی همه چیزم سرجاشه و مشکلی ندارن،یعنی هم این دنیا رو دارن هم اون دنیا، این دنیا رو که خدا همه جوره بهشون داده اون دنیارو هم که خودشون بااین چیزایی که خدا داده اباد میکنن ...

هرکس تو دنیا با یه چیزی امتحان میشه .. یکی با فقر یکی با ثروت یکی با مریضی و... :Gol: مهم اینه چطور از پس امتحان بر میایم و این نحوه ی برخورد با مشکلات و سختی ها در قیامت درجه ی بهشتمون یا جهنممونو کم و زیاد میکنه:Gol:

میگن خدا انقدر در قیامت بنده هاشو میبخشه که شیطان هم طمع میکنه فکر میکنه بخشیده میشه .
. حدیثی خوندم اگر اشتباه نکنم از امام صادق (ع) به این مضمون

که گفته بودن ما در قیامت همه ی شیعیانمون رو شفاعت میکنیم فقط از برزخشان میترسم ... آیات امیدواری زیاد هستش ...

یک پیرزنی به پیامبر (ص) گفتن میخوام تو بهشت جای شما باشم ،پیامبر گفتن: واجباتت رو انجام بده و محرماتت رو ترک کن .. جات در بهشت جای من خواهد بود .. البته یکی دو تا داستان دیگه خونده بودم که

پیامبر به طرف گفته بودن سجده هات رو طولانی تر کن ..:Gol:

اینا رو گفتم برای اینکه خودتون رو اذیت نکنین فک نکنین خیلی سخت گرفتن برامون نه ...

فقط یه چیزیم بدونین :

آیت الله بهجت گفته بودن مضمونش این بودش:

اگر سلاطین و پادشاهان عالم میدونستن در دو رکعت نماز چه لذتی هستش ، تمام آنچه را که داشتن میدادند تا لذتش رو بچشن ...

میخوام بگم چیزایی که ما فک میکنیم سخته اتفاقا لذت بخشه و اصلا سخت نیست .. منتها چرا برای ما سخته؟ چون روحمون در اثر گناه مریض شده :Ghamgin: چون قساوت گرفتیم چون

رابطمون با خدا کم شده .. :Ghamgin::Gol:

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735796 نوشت:
یعنی حتما باید در دنیا سختی کشید و ریاضت دید تا اون دنیا خوش باشی؟؟؟

خیر .. در بالا توضیح دادم.. :ok::Gol:

خیلی از افراد داشتیم که در عین حالی که ثروتمند بودند اهل بهشت شدند .. اگر اشتباه نکنم شنیده بودم شیخ مفید ثروتمند بودند و جزو

کسانی هستند که به مقام دیدن امام زمان (عج) هم نائل اومدن:Gol:

طرف ثروتمنده اما به فقرا کمک میکنه، واجباتشو انجام میده ، خمسشو میده،از محرمات دوری میکنه .. این که خیلی خوبه ..

یکی دیگه فقیره اما صبر میکنه و راضیه به رضای خدا اینم خوبه .. چه بسا و قطعا ان شاءالله خدا بخاطر فقر و صبر و مقام رضایی که داشته مقامات بالایی بهش بده:Gol:

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735796 نوشت:
اگه داری و می بخشی هنره؟؟


هنر که هست ..بله .. چون هرکس پولش بیشتر میشه طمعشم بیشتر میشه .. اما هرکس به اندازه ی وسع خودش باید کمک کنه ..

اگه دارید 100 میلیون کمک کنید نمیدونم مدرسه بسازید ..

اگه ندارید 20 هزار تومن کمک کنید به یتیم .. هرکس به اندازه خودش:ok::Gol:

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735796 نوشت:
درحالیکه اگه پول داشت اینکارو نمیکرد!!!

اینم برای همه صدق نمیکنه .. خیلیا پولدارن اما بازم رشوه میگیرن .. خیلیا پولدارن اما اختلاس میکنن .. خیلیا پولدارن اما اعتیاد به هزار جور مواد دارن ..:Gol:

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735796 نوشت:
یکی پدر ومادرش طلاق میگیرن میفته تو یه خط بدی اونور باید عذاب بکشه درحالیکه اگه اونم مث بقیه یه خونواده درست حسابی داشت به این راهها کشیده نمیشد ولی الان باید عذاب دو دنیارو تحمل کنه و هزارتا مثال دیگه که میشه گفت

نحوه ی مواجهه با مشکلات مهمه .. یکی پدر و مادرش در سن کم میمیرن وقتی بزرگ شد عالم میشه .. و یکی هم در سن کم میمیرن وقتی بزرگ شد معتاد میشه ..

شما در مواجهه با مشکلات اگر دنبال راه حل رفتین و تلاش کردین همراه با صبر و رضا اونموقع مقاماتتون در بهشت قطعا خیلی بالاتر خواهد بود در برابر یک ثروتمند با همون عبادات مشابه شما ...:Gol:

[="Purple"]

شروین;735799 نوشت:
ما چون تمام نتایج رو توی این عالم میخوایم ببینیم میگیم پس چی شد دعاهام
اون یکی میگه پس کو عدل خدا چرا اینهمه ظلم ؟

سلام وممنون... ولی بازهم فقط امیدوار کننده بود من میگم چرا نباید منتظر پاداش دنیوی باشیم درسته پاداش اخروی خیلی بهتره خیلییییی بیشتره ولی این دنیاچی؟؟؟بالاخره داریم زندگی میکنیم یانه؟؟ یعنی ما هی بشینیم اه بکشیم حسرت بخوریم به امید اون دنیا؟؟؟یعنی انقدر انتظار بکشیم تامرگ سراغمون بیاد باشد که رستگار شویم؟؟؟؟ یه مثال باعرض معذرت خودتونو مثال میزنم:khandeh!:
الان خود شما ازدواج کردین بچه دار شدین زندگی خوب همسر خوب ارامش شغل و...
حالا یه پسری توی سن خودتون یا اصلا نه از اعضای همین سایت فک کنین نه شغل داره نه درامد نه زن نه زندگی نه ارامش حالا شما هی بهش بگین غصه اون دنیا دوبرابرشو میدن بهت،نتیجه صبرت رو میبینی اگرنشد اگه به اینا نرسیدی م مهم نیست خدا درهرحال عادله و...
واقعا درسته؟؟؟؟یک کلام نفستون از جای گرم بلند میشه....

اناالعبد;735811 نوشت:
سلام

سلام و ممنون تاحد زیادی قانع شدم ولی توضیح ندادین اخرش، چرا یه عده کمتر دارن و یه عده بیشتر وچرا همه از نعمت ها به طور یکسان برخوردار نیستن؟؟؟ مثلا همین ویژگی های ظاهری چرا یکی بلنده یکی کوتاه،یکی سفیده یکی سیاه یکی خوشگله و یکی زشت اینارو خدا افریده همه مخلوق خدان و خودشون هیچ دخالت وحق انتخابی نداشتن ولی چرا مثلاهمه زیبا نشدن؟؟؟خدا گفته از رنگهای مختلف افریدم تاهمدیگه رو بشناسین،ولی مثلا افریقایی ها حق نداشتن مث اروپایی ها سفید باشن؟؟؟یا چیزایی مث این،من هنوز علت اینارو نفهمیدم:Gig:[/]

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735827 نوشت:
سلام وممنون... ولی بازهم فقط امیدوار کننده بود من میگم چرا نباید منتظر پاداش دنیوی باشیم درسته پاداش اخروی خیلی بهتره خیلییییی بیشتره ولی این دنیاچی؟؟؟بالاخره داریم زندگی میکنیم یانه؟؟ یعنی ما هی بشینیم اه بکشیم حسرت بخوریم به امید اون دنیا؟؟؟یعنی انقدر انتظار بکشیم تامرگ سراغمون بیاد باشد که رستگار شویم؟؟؟؟ یه مثال باعرض معذرت خودتونو مثال میزنم
الان خود شما ازدواج کردین بچه دار شدین زندگی خوب همسر خوب ارامش شغل و...
حالا یه پسری توی سن خودتون یا اصلا نه از اعضای همین سایت فک کنین نه شغل داره نه درامد نه زن نه زندگی نه ارامش حالا شما هی بهش بگین غصه اون دنیا دوبرابرشو میدن بهت،نتیجه صبرت رو میبینی اگرنشد اگه به اینا نرسیدی م مهم نیست خدا درهرحال عادله و...
واقعا درسته؟؟؟؟یک کلام نفستون از جای گرم بلند میشه....

اینطوری ها هم نیست
من باور دارم مشکل پسر فرضی شما با امید مستمر به خدا حل میشه
و زندگی راحت هم حتما دلیلی داره که به بعضی ها داده شده
میتونه امتحان باشه یا...
ببین بنظرم همه چی بستگی به طرز فکر و باور آدم داره
نباید یادمون بره اگه بهش امید و اعتماد و(ایمان) داشته باشیم هر اتفاقی بیفته ، هوامونو داره

[="Navy"]

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735827 نوشت:
سلام وممنون... ولی بازهم فقط امیدوار کننده بود من میگم چرا نباید منتظر پاداش دنیوی باشیم درسته پاداش اخروی خیلی بهتره خیلییییی بیشتره ولی این دنیاچی؟؟؟بالاخره داریم زندگی میکنیم یانه؟؟ یعنی ما هی بشینیم اه بکشیم حسرت بخوریم به امید اون دنیا؟؟؟یعنی انقدر انتظار بکشیم تامرگ سراغمون بیاد باشد که رستگار شویم؟؟؟؟ یه مثال باعرض معذرت خودتونو مثال میزنم
الان خود شما ازدواج کردین بچه دار شدین زندگی خوب همسر خوب ارامش شغل و...
حالا یه پسری توی سن خودتون یا اصلا نه از اعضای همین سایت فک کنین نه شغل داره نه درامد نه زن نه زندگی نه ارامش حالا شما هی بهش بگین غصه اون دنیا دوبرابرشو میدن بهت،نتیجه صبرت رو میبینی اگرنشد اگه به اینا نرسیدی م مهم نیست خدا درهرحال عادله و...
واقعا درسته؟؟؟؟یک کلام نفستون از جای گرم بلند میشه....

سلام

شرایط کسی که داره این حرف رو میزنه تاثیری در اصل ماجرا نداره
قبول دارم به قول شما بقیه میگن نفست از جای گرم در میاد
ولی اینجورم نیست که من مشکلاتی نداشته باشم

منم ممکنه درگیر مسائلی باشم که به مراتب بد تر از مجرد بودنو بیکار بودن باشه

که دائم در حال دعا برای اون مشکلاتم ولی حل نمیشه که نمیشه
به خودمم اینارو میگم

حتی فرض کنیم هیچ مشکلی ندارم
در اون صورت 2 حالت داره یا باید بجای این حرفا بگم آره چقدر اوضاع بدی ، چه خدای بدی

یا کلا نظر ندم و فقط کسانی که همین مشکلاتو دارن بیان و همدیگرو تضعیف روحیه کنن

دو دوتا میشه چهار تا
هرچقدرم که بگیم جواب کلیشه ایه 5 تا نمیشه
[/]

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735827 نوشت:

سلام و ممنون تاحد زیادی قانع شدم ولی توضیح ندادین اخرش، چرا یه عده کمتر دارن و یه عده بیشتر وچرا همه از نعمت ها به طور یکسان برخوردار نیستن؟؟؟ مثلا همین ویژگی های ظاهری چرا یکی بلنده یکی کوتاه،یکی سفیده یکی سیاه یکی خوشگله و یکی زشت اینارو خدا افریده همه مخلوق خدان و خودشون هیچ دخالت وحق انتخابی نداشتن ولی چرا مثلاهمه زیبا نشدن؟؟؟خدا گفته از رنگهای مختلف افریدم تاهمدیگه رو بشناسین،ولی مثلا افریقایی ها حق نداشتن مث اروپایی ها سفید باشن؟؟؟یا چیزایی مث این،من هنوز علت اینارو نفهمیدم:Gig:

سلام

خدا رو شکر .. البته تو همین پستتون جوابی که به برادر شروین نوشتین من براش جواب دارم ..برادر شروین هم جوابی براش نوشتن اما اگر بازم از حرفش قانع نشدین

بحث خودم که تموم شد بعدا در مورد اون هم ان شاءالله صحبت میکنم...:ok::Gol:(فقط همین و بگم که این اشتباهه که فک میکنیم تمام کارهای خوبمون و دعاهامونو بعد از مرگ بهش میرسیم:ok: بعدا در موردش صحبت میکنم:Gol:)

خب برسیم به بحثی که گفتین::Graphic (51):

سوال شما :چرا خدا همه رو مثل هم نیافرید؟

ببینین چندین دلیل داره بعنوان نمونه::Narahat az:

1- اگر همه باهوش و یه اصطلاح مخ باشن : پس کی مامور شهرداری بشه؟کی فاضلاب خالی کن بشه؟ ما به معلم و پروفسور و خلاصه اون ها نیاز داریم از طرفی هم

به افراد دیگری هم نیاز داریم ... :Gol:

2- اگر همه استعداداهاشون مثل هم باشه پس کی ریاضیدان بشه ؟ کی فیزیکدان؟ کی طلبه ؟ کی مهندس و...:Gol:

3- تو روایت دیدم نوشته بود یکی از دلایلش اینه که ثروتمند به فقیر نگاه کنه و خدا رو شکر کنه ، و همچنین امتحان الهیه که به فقیر کمک میکنه یا نه؟!:Gol:

4-(وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لكِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیر:
و اگر خدا روزى را بر بندگانش فراخ گرداند، مسلّماً در زمین سر به عصیان برمى‏دارند، لیكن آنچه را بخواهد به اندازه‏اى [كه مصلحت است‏] فرو مى‏فرستد. به راستى كه او به [حال‏] بندگانش آگاهِ بیناست.)( الشورى: 27)

5-خودتون فرض کنین همه سفید پوست و یک شکل باشن .. همه استعدادهاشون مثل هم باشه .. همه پولدار باشن .. اصلا کاملا بی معنی میشه ...

یکی باید کامل کننده ی فرد دیگری باشه ، یکی باید زرنگتر باشه درس بخونه معلم یکی دیگه بشه و...

6-گاهی خود افراد باعث میشن رزقشون زیادتر یا کمتر بشه ، خودشون باعث میشن زندگیشون خوب یا بد بشه :Gol:( تنبلی و کار کردن زیاد و...)

و همچنین بعضی از انسان ها باعث شدن زندگی دیگران تغییر کنه ، مثلا ازدواج های فامیلی گاهی باعث میشه بچه عقب مونده بدنیا بیاد .. یعنی تو طول تاریخ

انقدر دستکاری و اشتباهات انسانی انجام شده که گاهی یکی فقیر بدنیا میاد چون پدرش کم کاری کرده یا پولاشو دزدیدن و ...

(وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى:
و هر كس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگىِ تنگ [و سختى‏] خواهد داشت، و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى‏كنیم.
)(طه: 124)

[=arial]در آخر:

(أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ:

آیا آنانند كه رحمت پروردگارت را تقسیم مى‏كنند؟ ما [وسایل‏] معاشِ آنان را در زندگى دنیا میانشان تقسیم كرده‏ایم، و برخى از آنان را از [نظر] درجات، بالاتر از بعضى [دیگر] قرار داده‏ایم تا بعضى از آنها بعضى [دیگر] را در خدمت گیرند، و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مى‏اندوزند بهتر است.)(الزخرف: 32)

برای اینکه رمز و راز تفاوت هایی که بین انسان ها از لحاظ ثروت و امکانات و مسائل دیگر را کاملا متوجه شویم باید بدانیم که برتری عده ای افراد یک جامعه بر عده ای دیگر معلول دو عامل مهم است :

1) یكى برترى در ساختار جسمى، فكرى و استعدادهاست كه این امر سبب احساس نیاز به یكدیگر و خدمت به همدیگر است و بدین وسیله جامعه تشكیل مى‏شود. انسان در این برترى نقشى ندارد. که خداوند متعال به این برتری در قسمتی از آیه فوق اشاره می کند و می فرماید:
(وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا)

2) نوع دوم برترى است كه خداوند بر اساس تلاش انسان عطا مى‏كند و هر کس به اندازه تلاش و کوششی که می کند این امتیاز را می تواند کسب کند که خداوند متعال به این نوع از برتری در این آیه شریفه اشاره می کند و می فرماید:
(یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ :
تا خدا [رتبه‏] كسانى از شما را كه گرویده و كسانى را كه دانشمندند [بر حسب‏] درجات بلند گرداند، و خدا به آنچه مى‏كنید آگاه است.)
(المجادلة: 11)

[="Purple"]

اناالعبد;735849 نوشت:
خب برسیم به بحثی که گفتین:

سوال شما :چرا خدا همه رو مثل هم نیافرید؟

ببینین حرفاتون درست،توی عدالت خدا هم شکی نیست ولی من یه تیکه شو هنوز نفهمیدم چرا اون فرد فقیر نباید جاش بااون ثروتمندهعوض بشه؟چرا اون بااستعداده نباید جای اون ادم بالاخره باضریب هوشی کمتر باشه؟؟چرا اون ادم جذاب نباید زشت باشه و...
بالاخره همه این حق رو داشتن نداشتن؟؟؟دیدین بعضیارو هم جذابه هم خوشگله هم خوش تیپ و هم پولدار... حالا چرا همه چی سهم اینه؟؟ من این چیزا رو اصلا درک نمیکنم اینکه همه دنیا سهم یه نفر باشه رو نممیفهمم حالا همه چیزت فراهم باشه کنارش دینتم داشته باشی دیگه واقعاااا هنر نکردی (منظورم بین ادمای مذهبیه،نگین خیلی از پولدارا هستن که فلان میکنن ....)
اگه اینارو هم توضیح بدین ممنون میشم:khandeh!:[/]

[="Purple"]

شروین;735833 نوشت:
سلام

شرایط کسی که داره این حرف رو میزنه تاثیری در اصل ماجرا نداره
قبول دارم به قول شما بقیه میگن نفست از جای گرم در میاد
ولی اینجورم نیست که من مشکلاتی نداشته باشم


سلام
قبلش معذرت خواستم که ...
منظورم این بود مث این می مونه که یه فردی همه چیزو داشته باشه و به دیگران بگه غصه نخور خدا بزرگه !
اره شرایط فردی که داره امید میده فرقی نمیکنه ولی توی اینکه تاچه حد میتونه طرفشو درک کنه چرا تاثیر گزاره!
الان دوتا پسر مجرد که به سن ازدواج رسیدن و دغدغه شغل دارن بیشتر میتونن همدیگه رو درک کنن یا یه اقایی که مثلا سن پایین تر راحت رفته سر زندگیش بعدشم باحمایت خانواده همه چی واسش اماده شده(منظورم شما نیستین مثلا پسرعموم:khandeh!: ناراحت نشین توروخدا)

شروین;735833 نوشت:
حتی فرض کنیم هیچ مشکلی ندارم
در اون صورت 2 حالت داره یا باید بجای این حرفا بگم آره چقدر اوضاع بدی ، چه خدای بدی

یا کلا نظر ندم و فقط کسانی که همین مشکلاتو دارن بیان و همدیگرو تضعیف روحیه کنن


من نگفتم نظر ندین ... خیلیم ممنون از نظرتون ...اتفاقا من توی بیشتر جاها باهاتون موافقم و واقعا یکی از کسانی که بدون جهت گیری و نظرات مفیدی ارائه شما هستین بدون اغراق عرض میکنم(بین کاربران منظورمه کارشناسان که دیگه همه واقعا عالین توی این سایت)
بازهم اگه حرفی زدم که ناراحت شدین و برداشتتون این بود از حرفم که چرا نظر دادین عذرخواهی میکنم:Gol:[/]

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735862 نوشت:

ببینین حرفاتون درست،توی عدالت خدا هم شکی نیست ولی من یه تیکه شو هنوز نفهمیدم چرا اون فرد فقیر نباید جاش بااون ثروتمندهعوض بشه؟چرا اون بااستعداده نباید جای اون ادم بالاخره باضریب هوشی کمتر باشه؟؟چرا اون ادم جذاب نباید زشت باشه و...
بالاخره همه این حق رو داشتن نداشتن؟؟؟دیدین بعضیارو هم جذابه هم خوشگله هم خوش تیپ و هم پولدار... حالا چرا همه چی سهم اینه؟؟ من این چیزا رو اصلا درک نمیکنم اینکه همه دنیا سهم یه نفر باشه رو نممیفهمم حالا همه چیزت فراهم باشه کنارش دینتم داشته باشی دیگه واقعاااا هنر نکردی (منظورم بین ادمای مذهبیه،نگین خیلی از پولدارا هستن که فلان میکنن ....)
اگه اینارو هم توضیح بدین ممنون میشم:khandeh!:

سلام

چشم .. این هم ان شاءالله بررسی میکنیم
:ok::Gol:

خب اگر فقیره جاش با ثروتمنده عوض میشد باز این سوال پیش میومد چرا اون ثروت مند نباشه این فقیر؟ اگر این ثروتمند بود اون فقیر باز این سوال پیش میومد ..

مثلا :
شما بگین چرا از بین کاربرا جناب اناالعبد شده همکار اجرایی بخش عرفان های کاذب؟:Gig: حالا اگر داداش شروین میشد باز این سوال پیش میومد چرا شروین شد ؟:Gol:

حالا افرادی به دلایلی ثروتمند شدن..ممکنه انفاق زیاد کردن ، ممکنه پدرش به یه کاری زده که نون و آب دار بوده بعد ثروتش رسیده به این و یا ممکنه خودش به یه کار خوبی زده ثروتمند شده و... .

حالا در کنار این پولی که بهش رسیده بازم به دلایلی ژنتیکی چهرش چهره ی خوب و نون و آب داری در اومده :Nishkhand: خب این ها همش یه سیر طبیعی رو طی کرده تا اینجا رسیده...:Gol:

گاهی هم پیش میاد یه ثروتمند یهو فقیر میشه، ورشکست میشه ... یا یه فقیر یهو ارث بهش میرسه پولدار میشه ...:Gol:

یهو یه خوش چهره توی تصادف صدمه میبینه چهرش صدمه میبینه یا اسید میریزن روش و خلاصه از این رو به اون رو میشه ...:Gol:

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735862 نوشت:
دیدین بعضیارو هم جذابه هم خوشگله هم خوش تیپ و هم پولدار... حالا چرا همه چی سهم اینه؟؟

اینطور افراد تعدادشون خیلی نیست ... بعدش بعضی از اینها زندگی خوبی ندارن .. آرامش ندارن یا بعضیاشون مریضی دارن .. شما دوس دارین ثروتمند باشین خدایی نکرده مریضی داشته باشین یا زندگی معمولی اما سالم؟

:ok::Gol:

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735862 نوشت:
حالا همه چیزت فراهم باشه کنارش دینتم داشته باشی دیگه واقعاااا هنر نکردی

در مورد این هم باید بگم واقعا درسته .. البته حفظ ایمان و دوری از گناه سخته اما مثال بخوام بزنم اینطوریه که::Narahat az:

مثلا کسی که تمام اعضای خوانوادش مذهبی باشن ، فامیلاش مذهبی باشن اینم مذهبی باشه خیلی هنر نکرده ،(سخته اما در مقایسه با مورد دومی تقریبا ناچیزه)

اما کسی که تو خونوادش کسی نماز نمیخونه و فامیلاش قید و بندی ندارن ولی طرف خودشو حفظ کرده این هنره واقعا ..:Gol:

حالا حرف شما هم درسته .. کسی که همه چیز داشته باشه و دین داشته باشه به کنار ولی کسی که فقیر باشه یا مریض و... اما توکلشو صبرشو دینشو حفظ کنه واقعا هنر کرده:ok::Gol:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;735794 نوشت:
سلام و ممنون از پاسخگویی ...
من منکر تاثیر دین نیستم واقعا یاد خدا ارامش بخشه و مطمئنا کسی که امیدواره به خدا ارامش روانی بیشتری داره و در نتیجه صبر بیشتری داره ...
ولی من میگم واقعا این چه تاثیری در نتیجه داره؟؟؟نمونه ش همین خانم مگه دین دار نبودن؟مگه صبور نبودن؟؟مگه توسل وتوکل رو توام نداشتن؟؟ پس چرا اخه هیچ نتیجه ای نگرفتن؟؟؟ واقعا دارم به این نتیجه میرسم که انگار این توسلی که میگن واسه همه نیست در شرایط خاص اتفاق می افته و این قبیل نسخه پیچیدن ها فقط و فقط برای صبور شدن در برابر مشکلات و ارامش مقطعی یه و هیچ تاثیری درنتیجه نداره ، که اگه داشت نمونه ش این همه خانمهای متدینی که مجرد موندن و اصلا و ابدا خودشون مقصر نبودن در این امر ...
میدونم داره حرفام کفرامیز میشه ولی واقعا این روزا همش دارم به این فکر میکنم که این همه ادعیه و روایات واحادیث مختلف فقط برای امید دادن وصبور شدن افراده و مشکل گشا نیست!!!
به قول دوستم میگه انقدر نگو فلان حاج اقا اینجوری میگه فلانی اونجوری میگه اونا این حرفا رو میزنن واسه دلخوشی من وتو وگرنه هیچ نتیجه ای به دنبال نداره...

سلام
اين خيلي خوبه كه اين سؤالها براي شما مطرح مي شود
و دين نيز همين را از ما مي خواهد و كارشناس ديني هم حق ندارد جلوي سؤال كردن ديگري را بگيرد تا زماني كه بحث و سؤال جنبه تحقيق و كشف حقيقت دارد دين براي شما ثواب زيادي در نظر مي گيرد و اين تفكر از عبادت هاي مستحبي بهتر است.
بله بزرگوار!
تأمل در زندگي ائمه كه اهل دعا بوده اند و بلاهم زياد داشتند نشان مي دهد كه الزاما دعا متناظر با خواسته ما مستجاب نمي شود به هرحال دنيا نظام اسباب و مسببات است و قانون خودش را دارد و اين طور نيست كه خداوند پيوسته بخواهد با دعاي ما قوانين نظام را به هم بزند قانون اسباب مسببات اين است كه وقتي فشار و ازدحام جمعيت زياد شد طبيعي است كه انساني كه بدنش توانايي يك فشار محدودي را دارد و بايد نفس بكشد نتواند با فشار زياد تحمل كند و از دنيا برود. هر چند اين فرد از اوليا خدا باشد
كشته شدن حاجيان يك پديده است و اين پديده هم مانند پديده هاي ديگر علت دارد برخي ممكن است بي نظمي كرده باشند برخي ممكن است بي تدبيري كرده باشند، ممكن است نقشه اي ابلهانه مسؤولان باشد و....كه انها حساب خاص خود را دارند
حضرت زينب سلام الله عليها به ابن زياد گفتند ما با اين همه بلا و مصيبت مشكلي نداريم مشكل اصلي و نازيبايي از كارهاي شما بود.
در مورد نويسنده اين تاپيك هم همين قوانين حاكم است
اولا بايد بررسي شود آيا زماني هم بوده كه ايشان كاهلي كرده باشد؟ ديگران مانند اقوام و آشنايان كه از حال و روز ايشان خبر داشتند چه قدمي برداشتند؟ مسؤولان چه طور؟
از سويي ديگر همان طور كه گفتم
نمي توانيم بگوييم از دينداري چيزي نصيب ايشان نشده است وقتي مي توانيم فوايد دينداري او را بررسي كنيم كه ببينيم افرادي كه همين شرايط را داشته اند و از دين بي بهره كرده اند خود را يا بي بهره شده اند در چه وضعي هستند برخي زود سراغ خودكشي مي روند و يا افسردگي بسيار شديدي مي گيرند.
بايد در نظر بگيريم درجه فشار رواني براي چنين مشكلي چند درجه است
حال اين فرد ديندار چقدر اين فشار را تحمل كرده كه ديگري نمي توانسته است.
به عنوان نمونه اگر فشار چنين مشكلي صد درجه باشد يك فرد مشابه ممكن است 80 درجه فشار را تحمل كند ولي فرد ديندار با توكل و توسل همان را به 50 درجه برساند.[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

به نظرم بهتر است از زبان نويسنده بشنويم كه در بن بست ها دينداري چه دستگيري اي از ايشان كرده است
به هر حال ايشان هم انسان است ممكن است جايي كم بياورد شكوه كند گريه كند از خود قهر كند
ولي اينها مثل قهر كردن انسان با والدينش است
مشكل ديگر اين كه
ما ياد نگرفته ايم سيستم باورهايمان را تنظيم كنيم
تنظيم باد ماشين مي رويم تا مانع خطر باشيم
ولي سيستم باورهاي خود را در برابر حوادث تنظيم و بيمه نمي كنيم
عبدالعظيم حسني باورهاي خود را به امام هادي عليهما السلام عرضه كردند
ولي ما دينداريمان را نيمه كاره از اين و آن مي گيريم
افراد زيادي برداشت درستي از دعا ندارند
چرا كتاب دعا در قطعه هاي كوچك اين قدر زيادفروش مي رود؟
چون بسياري از مردم اولا تا اسب هوسشان چهار نعل مي رود كاري به خدا ندارند ولي وقتي گير افتادند سراغ خدا مي آيند
از سويي ديگر بر دعا متمركز مي شوند بدون اين بدانند ماشين دعا چرخه هايي دارد كه اگر مانع جلويش باشد از حركت مي ايستد
تلاش نكردن، بي نماز، مشاوره نگرفتن و ....مانع استجابت دعا است.

[/]

سلام بر همه خوبان سایت
عیدتون مبارک

بزودی برمی گردم
بخاطر صحبتای یکی از دوستان نمی خواستم تاپیک رو ادامه بدم
اما با توکل و امید به خدای بزرگ نوشتن تاپیک رو ادامه می دم
فکر نکنید قصد ناامید کردنتون رو دارم

ابدا
ابدا
ابدا

به عنوان یک خواهر دوست دارم کمی با شما صحبت کنم

لطفا جوونای سایت اینقدر بی قراری نکنید
خدا ان شاءالله بهترین همسر و زندگی رو نصیبتون کنه
خودش گواهه که با شادی و خوشبختی شما شاد می شم
تقدیم به همه شما
زندگیتون همیشه بهاری باشه




[="Blue"]

الانجم الزاهرة;680652 نوشت:
به نام خدایی که در هر حال فقط اوست که یاور بنده هاست

وقتی ما او رو به بوته فراموشی ذهنمون می سپریم باز هم هوامون رو داره

خدایا چقدر دلتنگتم
خدایا خودت از حالم خبر داری و بس

خودت از تنهاییم خبر داری و بس

من رو ،تو تنهایی هام دریاب

سلام و عرض ادب
خداوند ان شاءالله شما را با شهدا محشور گرداند

به قول شاعر
حلقه ای بر گردنم افکنده دوست
می برد هر جا که خاطر خواه اوست[/]

[="Blue"]

زینبیون;793664 نوشت:
خداوند ان شاءالله شما را با شهدا محشور گرداند

سلام
خیلی ممنون از دعای قشنگتون
با همین دعاهاست که خیلی احساس آرامش می کنم
[/]

عروس برای خارج

بعد از 8 ماه و به سختی تونستیم یک خونه اجاره کنیم و به محله سابقمون برگردیم و تاحدودی زندگی به حال طبیعی برگردد

3 سال از مدت دانشگاه گذشته بود و خانه سومی بود که اجاره کرده بودیم

یک روز صبح یکی از دوستام زنگ زد و گفت: خونه هستی؟
گفتم قراره ظهر برم دانشگاه امتحان دارم
گفت خواهرم تو یه مجلس قرآن بوده یک خانومی دنبال یه عروس مومن می گرده خواهرم تو رو معرفی کرده اگر هستی با خواهرم بیاد ببیندت
مادرم خونه نبود و تنها بودم
گفتم تا قبل از اذان ظهر اگر بیاد وگرنه نیستم

یک ساعت بعد صدای زنگ در به صدا در آمد و خواهر دوستم با یک خانم میانسالی به منزلمون اومد
خانمی که چادر مشکی مندرسی پوشیده بود و اینطور به نظر می رسید که اهل چادر نیست و از مجبوری اون رو سرش کرده
بعد از پذیرایی کنارشون نشستم و او شروع به صحبت کرد از محسنات پسرش کرد، که:

پسرم متولد ....(یعنی دقیقا هم سن خودم)و ابتدای جنگ از کشور خارج شده و مفسر قرآنه و قرآن رو به انگلیسی ترجمه کرده وووو
و عکس 3در4 سیاه سفید پرسنلی از کیفش درآورد و به من نشان داد
و گفت قراره عروس رو براش عقد کنن و بفرستنش خارج
و بعد از مقداری صحبت نظر من رو پرسیدن
منم با دیدن عکس و شنیدن صحبتهای مادرش چندتا سوال در ذهنم ایجاد شد و به خواهر دوستم گفتم باید مادرم بیاد و بعد از صحبت با او جوابم رو مغرب به خواهر دوستم بگم
و بعد از رفتنشون رفتم دانشگاه
عصر که برگشتم موضوع را با مادرم در میون گذاشتم با اینکه موافق نبودم باز دوست داشتم مادرم هم از موضوع اطلاع داشته باشه
نتیجه رو به خواهر دوستم گفتم اما....

ادامه دارد.....

منم با تركل موافقم مثلا خوده من الان6ساله دارم انواع ادعيه وتوسل ودعا و....رو ميخونم كه همسرم شغل بهتر بيدا كنه واسه خدا كه سخت نيس توقع زيادي هم نيس نميخام كه يه هو بشه رونالدو شغلي كه اينقدر..............هي روزكار رو ميبيني اصلن من دلم نميخاد با سختي امتحان شم

[="Blue"]

تنهای تنها;793873 نوشت:
منم با تركل موافقم مثلا خوده من الان6ساله دارم انواع ادعيه وتوسل ودعا و....رو ميخونم كه همسرم شغل بهتر بيدا كنه واسه خدا كه سخت نيس توقع زيادي هم نيس نميخام كه يه هو بشه رونالدو شغلي كه اينقدر..............هي روزكار رو ميبيني اصلن من دلم نميخاد با سختي امتحان شم برا جي منو خلق كردي از اينده و احوال ونظر من كه خبر داشتي جرا هر جي مامانم تلاش كرد سقط جنين كنه بازم منو حفظ كردي برا اينكه توهين وتحقير شم وسختي بكشم برا اينكه ..........براي جي براي جي

سلام
خواهر من خب شما یک تاپیک بزنید تا ببینیم خدا برای چه شما را خلق کرده
ما الان اینجا مطلب بزاریم بعد کارشناس تاپیک حق دارد قیچی کند. شما تاپیک بزنید تا علت خلقتتون رو کشف کنیم[/]

[="Blue"]عروس برای خارج

نتیجه رو به خواهر دوستم گفتم اما او شروع کرد به دلیل آوردن و دلیل خواستن و از ما انکار و از او اصرار
بعد از صحبتی طولانی و قانع نشد و چون منزلش تقریبا نزدیک بود آمد تا مستقیما با مادرم صحبت کنه

بنده خدا خیلی آدم ساده و بی شیله پی له ای بود و همه چیز را با دید خوشبینانه خودش می دید
شاید هم دلیلش داماد خودشان بود که در خارج از کشور زندگی می کرد و او همه را مثل او میدید

وقتی که با مادرم صحبت می کرد، می گفت این آدم خوبیه مفسر قرآنه اینگلیسیش خیلی عالیه و مطالب دیگری که مادرخواستگار برایم گفته بود

به خواهر دوستم گفتم ببین این آقا 3 تا مساله مبهم داره ببین چطور میشه جوب اینها رو داد
از همه مهمترش اینه که ایشون سالهاست خارج از کشوره و به هیچ تحقیق درستی درباره ایشون نمیشه رسید

و اینکه افراد مفسر قرآن از سطح علمی بالایی برخوردارهستند و هر شخصی نمی تونه مفسر قرآن بشه تحصیلات ایشون چی هست؟ اصلا تو این مدت این درس می خونده یا ظرفشویی می کرده و یا مشغول کارهای دیگه ای بوده

و اینکه می گید ایشون زبانش خیلی خوبه این مساله آموزش زبان برای هر شخصی که به کشور خارجی وارد میشه و قصد موندن در اونجا رو داره اجباری هست پس این مساله منتفی هست

و مساله مهم دیگه
ایشون موقع اینکه این آقا الان سرباز فراری به حساب میاد چون سربازی نرفته

خلاصه با دلایلی و سوالایی که براش گفتیم قانع شد و گفت که به مساله انقدر عمیق نگاه نکرده بوده

مدتها از این مساله گذشت و دوستم به من گفت
یادته خانمی که با خواهرم به خواستگاریت اومد؟
هنوز یکی که موافقت کنه همسرش بشه پیدا نکرده
و بیخود نیست این افراد دنبال خانواده هایی که تقریبا متوسط به پایین می گردند تا دختر گول خارج رفتنشون رو بخوره و موافقت کنه [/]

[="Purple"]

تنهای تنها;793873 نوشت:
منم با تركل موافقم مثلا خوده من الان6ساله دارم انواع ادعيه وتوسل ودعا و....رو ميخونم كه همسرم شغل بهتر بيدا كنه واسه خدا كه سخت نيس توقع زيادي هم نيس نميخام كه يه هو بشه رونالدو شغلي كه اينقدر..............هي روزكار رو ميبيني اصلن من دلم نميخاد با سختي امتحان شم برا جي منو خلق كردي از اينده و احوال ونظر من كه خبر داشتي جرا هر جي مامانم تلاش كرد سقط جنين كنه بازم منو حفظ كردي برا اينكه توهين وتحقير شم وسختي بكشم برا اينكه ..........براي جي براي جي

عزیزم تو که منو کوبوندی با این موافقتت:khaneh:
این تاپیک مال چندماه پیشه
نه منظورم به این شکلی که شما مطرح کردی نبود که :Cheshmak:...

الانجم الزاهرة;793926 نوشت:
مدتها از این مساله گذشت و دوستم به من گفت
یادته خانمی که با خواهرم به خواستگاریت اومد؟
هنوز یکی که موافقت کنه همسرش بشه پیدا نکرده
و بیخود نیست این افراد دنبال خانواده هایی که تقریبا متوسط به پایین می گردند تا دختر گول خارج رفتنشون رو بخوره و موافقت کنه

سلام خانم الانجم الزاهرة
ممنون از تاپیک خوبتون ...
فقط یه خواهش ....ممکنه بقیه داستانو یه جا بزارین:Cheshmak::ok:
یا لااقل واسه من :khandeh!:تاکید میکنم برای من:ok: به روز رسانی هاشو اطلاع بدین و یادواری کنین
آخه شما چندماه پیش شروع کردین و رفتین تاالان ...
حالام ممکنه ما بریم تا بعدااا ...
و حتی اسمشو یادمون نمونه که بخوایم ببینیم چی شد ...
و تهشم نفهمیم بالاخره به کجا رسید این سریال دنباله دار:Gig:

حامی;735943 نوشت:
به نظرم بهتر است از زبان نويسنده بشنويم كه در بن بست ها دينداري چه دستگيري اي از ايشان كرده است

و خب در این شرایط مسلماا حرف جناب حامی محقق نمیشه ....

بالاخره تجربه عملی خیلی متفاوته ...
میخوام بدونم آخرش این همه صبر دعا و... نتیجه داد؟؟ واقعا چقدر این توسلات توی زندگیتون موثر بود؟؟؟ اگه به نتیجه دلخواه نرسیدین الان از زندگیتون راضی هستین؟؟از اینجایی که وایستادین راضی این؟؟؟ دوست نداشتین ادم دیگه ای بودین و قسمت دیگه ای داشتین؟؟؟
بالاخره روی آرامش رو دیدین یانه؟؟[/]

[="Blue"]

miss_targol;793948 نوشت:
بالاخره تجربه عملی خیلی متفاوته ...
میخوام بدونم آخرش این همه صبر دعا و... نتیجه داد؟؟ واقعا چقدر این توسلات توی زندگیتون موثر بود؟؟؟ اگه به نتیجه دلخواه نرسیدین الان از زندگیتون راضی هستین؟؟از اینجایی که وایستادین راضی این؟؟؟ دوست نداشتین ادم دیگه ای بودین و قسمت دیگه ای داشتین؟؟؟
بالاخره روی آرامش رو دیدین یانه؟؟

سلام خواهر گرامی
صبر و دعا حداقل کاری که می کنه جلوی افتادن شخص رو در منجلاب گناه می گیره! آیا این کمه؟؟

در ثانی همه ما در قبال تجرد اطرافیانمون مسئولیم حتی خود ماهایی که مجرد هستیم! وقتی می ترسیم کسی رو به کس دیگری معرفی کنیم از خوف اینکه دعواشون بشه بعدا یقه ما رو می گیرند همین میشه خواهرم
حتی مقام معظم رهبری هم فرمودند بازار خواستگاری را داغ کنید.
الان ببینید مثلا برای یک آقا سالی یک دختر معرفی می کنند بعد سه سال میگه همش دارم می رم خواستگاری!!! نمی دونم چرا هم کفو خودم رو پیدا نمی کنم!!!! پس کو نیمه گمشده من؟؟
سه تا!!!
من سراغ دارم از نزدیک دیدم

وَ اَنْکِحُوا آلْاَيامي مِنْکُمْ وَ الصّالِحينَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ اِمائِکُمْ اِنْ يَکُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللهُ واسِعٌ عَليمٌ (نور آيه 32)

مردان و زنان مجرد را به ازدواج هم درآوريد؛ اگر فقير باشند خداوند آنها را از فضلش بي نياز ميگرداند که خداوند توسعه دهنده و داناست.[/]