جمع بندی ماجرای حضرت سلیمان و ملکه سبأ

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماجرای حضرت سلیمان و ملکه سبأ

سلام. آیا با توجه به آیات سورۀ نمل، حضرت سلیمان با توسل به تهدید و زور، ملکۀ سبأ را به ایمان آوردن به دین خدا، دعوت کرده است؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد هدی

חסר משמעות;677612 نوشت:
سلام. آیا با توجه به آیات سورۀ نمل، حضرت سلیمان با توسل به تهدید و زور، ملکۀ سبأ را به ایمان آوردن به دین خدا، دعوت کرده است؟

با سلام
اگر منظور شما از این پرسش ، مفاد نامه حضرت سلیمان علیه السلام به ملکه سباء در این آیه شریفه است :
أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ( نمل/31)
بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد
باید عرض کنیم که خیر این مساله و امر در این آیه در قول مفسرانی مانند مرحوم علامه و آیت الله جوادی آملی ،ناظر به دعوت به توحید و یکتا پرستی نیست :
"و اما منظور از برترى نجستن، اين است كه بر من استكبار نكنيد، (و اتونى مسلمين )، مطيع و منقاد به سويم حركت كنيد، چون مسلم بودن آنان در اين موقعيت همين است كه مطيع وى شوند، نه اسلام به معناى ايمان به خداى سبحان و جمله قبلى يعنى (ان لا تعلوا على ) خود مويد اين معناست، هر چند كه آمدن ملكه سباء و مردمش با حالت انقياد{ فرمانبرداری} خود مستلزم ايمان آوردن به خدا نيز هست، همچنان كه از سياق كلام هدهد و سياق آيات بعدى نيز استفاده مى شود، و ليكن مستلزم بودن، غير اين است كه مقصود از كلمه، همان معنا باشد، زيرا اگر منظور آن معناى مصطلح مى بود جا داشت بفرمايد: (ان لا تعلوا على اللّه ).و اينكه سليمان (عليه السلام) پيغمبرى بوده كه كارش دعوت به سوى اسلام است، منافات با اين معنا كه ما براى كلمه مسلمين كرديم ندارد، براى اينكه او علاوه بر مقام رسالت، پادشاه نيز بود، و وقتى مردم را بطور مطلق دعوت به انقياد و فرمانبردارى كند، قهرا دعوت به پذيرفتن دين توحيد نيز كرده است همچنان كه سرانجام ملكه سباء به اسلام كشيده شد و قرآن كريم كلام او را در هنگام اسلام آوردنش حكايت كرده كه گفت : (و اسلمت مع سليمان لله رب العالمين (1) ").
استاد جوادی آملی هم قریب به همین مضمون را دارند :" اين ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ﴾ نشان مي‌دهد كه مربوط به حكومت و سياست و امثال ذلك است براي اينكه اگر ناظر به مسئله توحيد بود نظير آيه نوزده سورهٴ مباركهٴ «دخان» مي‌فرمود: ﴿وَأَن لاَ تَعْلُوا عَلَي اللَّهِ﴾ اينكه سخن از توحيد نيست و سخن از حكومت مركزي است معلوم مي‌شود كه او بايد از منظر سياست زيرمجموعه حكومت سليمان(سلام الله عليه) قرار بگيرد."(2)

(1)- المیزان ، ذیل آیات 31-37 نمل
(2)- ر.ک: بنیاد اسراء ، تفسیر سوره نمل ، جلسه 11

سلام
من هم یک سوال داشتم

در یک کتاب داستان من خوندم حضرت سلیمان با یک قبله ی جن که حاضر به مسلمون شدن نبودن مبارزه سختی داشت و دست اخر ریئس شون و در یک ستون سنگی بلند تا گلو دفن کرد و بقیه جنیان رو انداخت توی خمره های مسی بزرگ و انداخت در اعماق دریا ها و تا هزار سال اونجا موندن!
که بعد نمی دونم در زمان کدام پیغمبری بود که اونا توبه کردن و ازاد شدن...!

این ماجرا درست هست یا فقط داستان هست؟

هدی;678263 نوشت:
با سلام
اگر منظور شما از این پرسش ، مفاد نامه حضرت سلیمان علیه السلام به ملکه سباء در این آیه شریفه است :
أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ( نمل/31)
بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد
باید عرض کنیم که خیر این مساله و امر در این آیه در قول مفسرانی مانند مرحوم علامه و آیت الله جوادی آملی ،ناظر به دعوت به توحید و یکتا پرستی نیست :
"و اما منظور از برترى نجستن، اين است كه بر من استكبار نكنيد، (و اتونى مسلمين )، مطيع و منقاد به سويم حركت كنيد، چون مسلم بودن آنان در اين موقعيت همين است كه مطيع وى شوند، نه اسلام به معناى ايمان به خداى سبحان و جمله قبلى يعنى (ان لا تعلوا على ) خود مويد اين معناست، هر چند كه آمدن ملكه سباء و مردمش با حالت انقياد{ فرمانبرداری} خود مستلزم ايمان آوردن به خدا نيز هست، همچنان كه از سياق كلام هدهد و سياق آيات بعدى نيز استفاده مى شود، و ليكن مستلزم بودن، غير اين است كه مقصود از كلمه، همان معنا باشد، زيرا اگر منظور آن معناى مصطلح مى بود جا داشت بفرمايد: (ان لا تعلوا على اللّه ).و اينكه سليمان (عليه السلام) پيغمبرى بوده كه كارش دعوت به سوى اسلام است، منافات با اين معنا كه ما براى كلمه مسلمين كرديم ندارد، براى اينكه او علاوه بر مقام رسالت، پادشاه نيز بود، و وقتى مردم را بطور مطلق دعوت به انقياد و فرمانبردارى كند، قهرا دعوت به پذيرفتن دين توحيد نيز كرده است همچنان كه سرانجام ملكه سباء به اسلام كشيده شد و قرآن كريم كلام او را در هنگام اسلام آوردنش حكايت كرده كه گفت : (و اسلمت مع سليمان لله رب العالمين (1) ").
استاد جوادی آملی هم قریب به همین مضمون را دارند :" اين ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ﴾ نشان مي‌دهد كه مربوط به حكومت و سياست و امثال ذلك است براي اينكه اگر ناظر به مسئله توحيد بود نظير آيه نوزده سورهٴ مباركهٴ «دخان» مي‌فرمود: ﴿وَأَن لاَ تَعْلُوا عَلَي اللَّهِ﴾ اينكه سخن از توحيد نيست و سخن از حكومت مركزي است معلوم مي‌شود كه او بايد از منظر سياست زيرمجموعه حكومت سليمان(سلام الله عليه) قرار بگيرد."(2)

(1)- المیزان ، ذیل آیات 31-37 نمل
(2)- ر.ک: بنیاد اسراء ، تفسیر سوره نمل ، جلسه 11

سرکار کارشناس، فکر کنم ایشون در مورد آیه 37: ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ سؤال کرده باشه.

با سلام

پرنس کوچولو;678311 نوشت:
سلام
من هم یک سوال داشتم

در یک کتاب داستان من خوندم حضرت سلیمان با یک قبله ی جن که حاضر به مسلمون شدن نبودن مبارزه سختی داشت و دست اخر ریئس شون و در یک ستون سنگی بلند تا گلو دفن کرد و بقیه جنیان رو انداخت توی خمره های مسی بزرگ و انداخت در اعماق دریا ها و تا هزار سال اونجا موندن!
که بعد نمی دونم در زمان کدام پیغمبری بود که اونا توبه کردن و ازاد شدن...!

این ماجرا درست هست یا فقط داستان هست؟


معمولا داستانها و وقایع و حکایاتی که از نظر روایی قابل بررسی و صحیح باشند و جزء اسرائیلیات نباشند در بخش روایی المیزان بررسی شده اند ، اما مطلبی که شما فرمودید ذیل آیات سوره نمل و سباء - که جریان حضرت سلیمان علیه السلام در آنها نقل شده - در بحث روایی المیزان موجودنبود .البته ممکن است این مطلب در کتب قصص انبیاء موجود باشد ولی پس از یافتنش هم نیاز به بررسی روایی دارد. ضمن اینکه جای پرسش جدی مطرح است که آیا جنیان می توانند در اعماق آب به زندگی خود ادامه دهند ؟ و آیا جنیان هزار سال عمر میکنند ؟

rejection;678653 نوشت:
سرکار کارشناس، فکر کنم ایشون در مورد آیه 37: ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ سؤال کرده باشه.

با سلام
بله دیگر ، همین آیه هم در ادامه ی آیه ای است که بنده ذکر کردم و در ارتباط با همان مطلب است نه توحید .

هدی;678263 نوشت:
با سلام
اگر منظور شما از این پرسش ، مفاد نامه حضرت سلیمان علیه السلام به ملکه سباء در این آیه شریفه است :
أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ( نمل/31)
بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد
باید عرض کنیم که خیر این مساله و امر در این آیه در قول مفسرانی مانند مرحوم علامه و آیت الله جوادی آملی ،ناظر به دعوت به توحید و یکتا پرستی نیست :
"و اما منظور از برترى نجستن، اين است كه بر من استكبار نكنيد، (و اتونى مسلمين )، مطيع و منقاد به سويم حركت كنيد، چون مسلم بودن آنان در اين موقعيت همين است كه مطيع وى شوند، نه اسلام به معناى ايمان به خداى سبحان و جمله قبلى يعنى (ان لا تعلوا على ) خود مويد اين معناست، هر چند كه آمدن ملكه سباء و مردمش با حالت انقياد{ فرمانبرداری} خود مستلزم ايمان آوردن به خدا نيز هست، همچنان كه از سياق كلام هدهد و سياق آيات بعدى نيز استفاده مى شود، و ليكن مستلزم بودن، غير اين است كه مقصود از كلمه، همان معنا باشد، زيرا اگر منظور آن معناى مصطلح مى بود جا داشت بفرمايد: (ان لا تعلوا على اللّه ).و اينكه سليمان (عليه السلام) پيغمبرى بوده كه كارش دعوت به سوى اسلام است، منافات با اين معنا كه ما براى كلمه مسلمين كرديم ندارد، براى اينكه او علاوه بر مقام رسالت، پادشاه نيز بود، و وقتى مردم را بطور مطلق دعوت به انقياد و فرمانبردارى كند، قهرا دعوت به پذيرفتن دين توحيد نيز كرده است همچنان كه سرانجام ملكه سباء به اسلام كشيده شد و قرآن كريم كلام او را در هنگام اسلام آوردنش حكايت كرده كه گفت : (و اسلمت مع سليمان لله رب العالمين (1) ").
استاد جوادی آملی هم قریب به همین مضمون را دارند :" اين ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ﴾ نشان مي‌دهد كه مربوط به حكومت و سياست و امثال ذلك است براي اينكه اگر ناظر به مسئله توحيد بود نظير آيه نوزده سورهٴ مباركهٴ «دخان» مي‌فرمود: ﴿وَأَن لاَ تَعْلُوا عَلَي اللَّهِ﴾ اينكه سخن از توحيد نيست و سخن از حكومت مركزي است معلوم مي‌شود كه او بايد از منظر سياست زيرمجموعه حكومت سليمان(سلام الله عليه) قرار بگيرد."(2)

(1)- المیزان ، ذیل آیات 31-37 نمل
(2)- ر.ک: بنیاد اسراء ، تفسیر سوره نمل ، جلسه 11

سلام. آیا این دعوت قهری به توحید، با آزادی اندیشه در تضاد نیست؟

با سلام
در پاسخ ، صراحتا عرض شد از قول مرحوم علامه و استاد جوادی ، که جمله ی " واتونی مسلمین " ناظر به دعوت توحیدی نیست بلکه ناظر به اطاعت از حکومت مرکزی است:

هدی;678263 نوشت:
مسلم بودن آنان در اين موقعيت همين است كه مطيع وى شوند، نه اسلام به معناى ايمان به خداى سبحان و جمله قبلى يعنى (ان لا تعلوا على ) خود مويد اين معناست،

هدی;678263 نوشت:
سخن از توحيد نيست و سخن از حكومت مركزي است

هدی;683098 نوشت:
با سلام
در پاسخ ، صراحتا عرض شد از قول مرحوم علامه و استاد جوادی ، که جمله ی " واتونی مسلمین " ناظر به دعوت توحیدی نیست بلکه ناظر به اطاعت از حکومت مرکزی است:

با سلام و تشکر. خب ایشان تا به وجود حکومتی دیگر پی برده اند، از آنها می خواهند تسلیم ایشان شوند و برای تسلیم کردن آنها، لشکر آماده می کنند. این کار منطقی و اخلاقی است؟

חסר משמעות;684978 نوشت:
با سلام و تشکر. خب ایشان تا به وجود حکومتی دیگر پی برده اند، از آنها می خواهند تسلیم ایشان شوند و برای تسلیم کردن آنها، لشکر آماده می کنند.

با سلام و عرض ادب
بله به اين دليل كه حكومت ملكه سبا در قلمرو حكومت مركزي حضرت سليمان عليه السلام تشكيل شده بود :
"[ حضرت سليمان عليه السلام]در اردن و اطراف اردن حكومت داشت در قبالش يمن بود در قبالش مصر بود در بخشهاي ديگر خاورميانه حكومتهاي ديگري هم بود ولي آن حكومت اسلامي و ديني كه سليمان(سلام الله عليه) تشكيل داد در همان محدوده اردن و اطراف اردن بود وقتي حضرت هم به زيارت خانه خدا رفتند ظاهراً در همان سفر و همان محدوده بود كه هدهد از يمن باخبر شد و چنين صحنه‌اي پيش آمد."(1)
يعني حكومت ملكه سبا در قلمرو حكومت مركزي حضرت سليمان عليه السلام تشكيل شده بود .مثل اينكه الان يكي از استانها يا ايالتهاي يك كشور ، اعلام استقلال كند آيا حكومت مركزي اجازه چنين استقلالي را ميدهد ؟

(1)- ر.ك: بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، تفسير سوره مباركه نمل ، جلسه 10

هدی;714605 نوشت:
يعني حكومت ملكه سبا در قلمرو حكومت مركزي حضرت سليمان عليه السلام تشكيل شده بود .مثل اينكه الان يكي از استانها يا ايالتهاي يك كشور ، اعلام استقلال كند آيا حكومت مركزي اجازه چنين استقلالي را ميدهد ؟

سلام.قلمرو حکومتی چطور تعیین می شود که شما می فرمایید،حکومت سبا در قلمرو حکومت مرکزی حضرت سلیمان بوده؟آیا این که حکومت سبا اتوسط سرزمین های قلمرو حکومتی حضرت سلیمان احاطه شده بود دلیل شده که قلمرو سبا در قلمرو حکومتی سلیمان به حساب آید؟اگر بلی، این بهانه و دلیل کافیست؟

به نام خدا

با سلام

شما وقتی می خواهید عمل یک پیامبر الهی را تحلیل و قضاوت کنید باید از دید او و منبعی که از ان فرمان می گیرد به موضوع نگاه کنید نه از دید خودتان.

پیامبران الهی در هیچ کاری بی اذن الهی وارد نمی شدند خاصه در امر هدایت مردم،دعوت حضرت سلیمان به توحید و دوری از شرک و ستاره پرستی به فرمان خدا بوده است

و آنچه ملکه سبأ از ان دریافت کرد تجبر نبود چرا که بعد از دریافت نامه سلیمان که با نام خدای رحمان و رحیم آغاز شده و پیام رحمت با خود داشت، به بزرگان قومش می گوید:

"یا ایها الملؤا انی القی الیّ کتاب کریم انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمان الرحیم الا تعلوا و اتونی مسلمین"

ملکه سبا بر دو چیز تاکید می کند:1- نامه ای کریم است دارای کرامت است

2-با بسم.....شروع شده است.

بنابراین حضرت سلیمان علی نبینا و علیه السلام از همان ابتدا بلقیس را تهدید نفرمود،فرمان تهدید از سوی خدا نداشت.

بعد هم هدایای آنها را رد فرمود و به این وسیله نشان دادند که حکومتشان مادی نیست

در مرحله بعد برای نشان دادن جنبه الهی حکومت خویش به برخیا برادر زاده شان که علم کتاب می دانست و به قولی اسم اعظم می دانست

دستور دادند که تخت بلقیس را به آنجا بیاورد،موضوع ساخت قصر آبگینه را هم می دانید،اینها همه نشان می دهد حضرت با تجبر و تحکم دعوتشان را پیش نبردند این همه

قرینه ی اظهار معجزه و روشهای هدایت در ایات این قصه وجود دارد و فراموش نکنید دستگاه سلطنت سلیمان نبی مانند پادشاهان دیگر نبود بسیار عظیم تر از این حرفها بود

و اگر می خواستند بدون ارسال نامه بدون آوردن تخت و ساخت قصر و غیره می توانستند سبأ را فتح کنند ولی اینکار را نکردند.

باید موضوع را از زبان بلقیس بخوانید:"قالت ربّ انی ظلمت نفسی واسلمت مع سلیمان لله رب العالمین"

این جمله بلقیس اوج این قصه است او می گوید خدایا با شرک به خودم ظلم کردم و در سایه تبعیت از سلیمان تسلیم تو می شوم

باز خوانی این داستان از زبان بلقیس نشان می دهد که سلیمان پادشاه قدر قدرت بیت المقدس،کسی که جن و انس و حیوانات و باد وووو در قبضه قدرت او بودند

چگونه برای ایمان آوردن بلقیس و مردمش تلاش می کند در حالیکه پادشاهان جبار روزگار با نیمی از این قدرت و شوکت چنین برخوردی با یک قوم ضعیف ندارند

و این همان جنبه الهی بودن این پادشاهی عظیم است.

پرسش: سلام. آیا با توجه به آیات سورۀ نمل، حضرت سلیمان با توسل به تهدید و زور، ملکۀ سبأ را به ایمان آوردن به دین خدا، دعوت کرده است؟ آیا این دعوت قهری به توحید، با آزادی اندیشه در تضاد نیست؟
پاسخ: با سلام
اگر منظور شما از این پرسش ، مفاد نامه حضرت سلیمان علیه السلام به ملکه سباء در این آیه شریفه است :
أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ( نمل/31)
بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد
باید عرض کنیم که خیر این مساله و امر در این آیه در قول مفسرانی مانند مرحوم علامه و آیت الله جوادی آملی ،ناظر به دعوت به توحید و یکتا پرستی نیست :
"و اما منظور از برترى نجستن، اين است كه بر من استكبار نكنيد، (و اتونى مسلمين )، مطيع و منقاد به سويم حركت كنيد، چون مسلم بودن آنان در اين موقعيت همين است كه مطيع وى شوند، نه اسلام به معناى ايمان به خداى سبحان و جمله قبلى يعنى (ان لا تعلوا على ) خود مويد اين معناست، هر چند كه آمدن ملكه سباء و مردمش با حالت انقياد{ فرمانبرداری} خود مستلزم ايمان آوردن به خدا نيز هست، همچنان كه از سياق كلام هدهد و سياق آيات بعدى نيز استفاده مى شود، و ليكن مستلزم بودن، غير اين است كه مقصود از كلمه، همان معنا باشد، زيرا اگر منظور آن معناى مصطلح مى بود جا داشت بفرمايد: (ان لا تعلوا على اللّه ).و اينكه سليمان (عليه السلام) پيغمبرى بوده كه كارش دعوت به سوى اسلام است، منافات با اين معنا كه ما براى كلمه مسلمين كرديم ندارد، براى اينكه او علاوه بر مقام رسالت، پادشاه نيز بود، و وقتى مردم را بطور مطلق دعوت به انقياد و فرمانبردارى كند، قهرا دعوت به پذيرفتن دين توحيد نيز كرده است همچنان كه سرانجام ملكه سباء به اسلام كشيده شد و قرآن كريم كلام او را در هنگام اسلام آوردنش حكايت كرده كه گفت : (و اسلمت مع سليمان لله رب العالمين (1) ").
استاد جوادی آملی هم قریب به همین مضمون را دارند :" اين ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ﴾ نشان مي‌دهد كه مربوط به حكومت و سياست و امثال ذلك است براي اينكه اگر ناظر به مسئله توحيد بود نظير آيه نوزده سورهٴ مباركهٴ «دخان» مي‌فرمود: ﴿وَأَن لاَ تَعْلُوا عَلَي اللَّهِ﴾ اينكه سخن از توحيد نيست و سخن از حكومت مركزي است معلوم مي‌شود كه او بايد از منظر سياست زيرمجموعه حكومت سليمان(سلام الله عليه) قرار بگيرد."(2)

و اما بحث اجبار در این دعوت:
حضرت سلیمان علیه السلام با پس فرستادن هدایای ملکه سبا نشان دادند که به دنبال مادیات نیستند و با اوردن تخت او به قصر آبگینه خویش در طرفة العینی –آنهم نه خودشان بلکه یکی از یارانشانشان که قطعا در مقام و رتبه از نبی الهی پایین تراست - جنبه الهی حکومت خویش و اعجاز الهی را برای بلقیس آشکار می نماید لذا بلقیس می گوید :"قالت ربّ انی ظلمت نفسی واسلمت مع سلیمان لله رب العالمین"

این جمله بلقیس اوج این قصه است او می گوید خدایا با شرک به خودم ظلم کردم و در سایه تبعیت از سلیمان تسلیم تو می شوم و این اظهار دین الهی و نحوه دعوت ،حکایت از جبر و اجبار ندارد.


(1)- المیزان ، ذیل آیات 31-37 نمل
(2)- ر.ک: بنیاد اسراء ، تفسیر سوره نمل ، جلسه 11

کلید واژه ها: ملکه سبا،نامه سلیمان،الا تعلو علیّ،اجبار در دعوت

موضوع قفل شده است