جمع بندی قدرت نفس در چهارده معصوم علیهم السلام

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قدرت نفس در چهارده معصوم علیهم السلام

سلام

1-میخواستم بدونم وسوسه نفس اماره در چهادره معصوم ع هم بوده؟

2- اگه بوده , ایا این نفس قدرت زیادی داشته ؟ مثلا نفس این عزیزان از نفس وسوسه گر من ادم عادی وسوسهاش و قدرتش بیشتر بوده؟

3- اینو میخوام بدونم چون با خودم فکر کردم شاید نفس ائمه قوی تره چون ائمه اراده قوی دارن پس نفسشون قوی تره تا بتونه امام رو فریب بده.

4- اصلا امکان داره و داشت این عزیزان گناه یا خطا کنن؟( میدونم معصومن میخوام بدونم امکان داشته ؟همین)

5- میشه یه توضیح هم راجب نفس اماره بدید که ایا همیشه خواستهاش بده یا نه ؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد صادق

روح سبز;677198 نوشت:
سلام

1-میخواستم بدون وسوسه نفس اماره در چهادره معصوم ع هم بوده؟

2- اگه بوده , ایا این نفس قدرت زیادی داشته ؟ مثلا نفس این عزیزان از نفس وسوسه گر من ادم عادی وسوسهاش و قدرتش بیشتر بوده؟

3- اینو میخوام بدونم چون با خودم فکر کردم شاید نفس ائمه قوی تره چون ائمه اراده قوی دارن پس نفسشون قوی تره تا بتونه امام رو فریب بده.

4- اصلا امکان داره و داشت این عزیزان گناه یا خطا کنن؟( میدونم معصومن میخوام بدونم امکان داشته ؟همین)

5- میشه یه توضیح هم راجب نفس اماره بدید که ایا همیشه خواستهاش بده یا نه ؟

با سلام وسپاس .
در باره چند پرسش اول باید گفت :
ائمه(ع) به دلیل آن که طینت‌شان برگرفته از طینت خاتم انبیا و پرتوی از نور وجود او است، مثل پیامبر دارای عصمت مطلقه هستند، به همین جهت پیامبر اسلام نه تنها از گناه معصوم است. بلکه از آنچه اصطلاحاً «ترک اولى» نام دارد ، معصوم است، در حالی که انبیای دیگر از گناه معصوم هستند، ولی از «ترک اولى» معصوم نیستند.
ائمه(ع) مثل حضرت ختمی مرتبت نه تنها از هر گونه لغزشی علمی و عملی منزه‌اند، بلکه ازترک اولى نیز معصومند، یعنی آنها نه تنها واجبی را ترک نمی‌کنند و حرامی را انجام نمی‌دهند. بلکه مستحبات را نیز ترک نکرده و مکروهات را انجام نمی‌دهند و این همان چیزی است که از آن به عصمت مطلقه یاد می‌شود و ائمه(ع) از چنین عصمت برخوردار هستند لذا از وسوسه ومانند آن منزه اند ومصون اند .

در باره پرسش اخر باید گفت :
نفس اماره یعنی بسیار امر کننده به سوء و زشتی در مقابل نفس لوامه است که به معنای بسیار ملامت کننده از زشتی است .
،نفس اماره انسان را دائماً به بدی و کارهای ناشایست دعوت می کند خواسته ها و هواهای دنیوی و مادی و شهوانی نفس است که انسان را از مسیر اصلی خود و صراط مستقیم دور می کند . چون عهده دار این امر نفس اماره است ، مبارزه با نفس اماره مد نظر است.بنابراین نفس یک حقیقت است که دارای مراتب است و رسیدن آن به هر مرتبه‌ای، در اختیار انسان است.
هر گاه انسان در ارضای خواهش‌ها و تمایلات غریزی «عقل و شرع» و ارزش‌های اخلاقی را ملاک عمل خود قرار ندهد، بلکه آن چه را دوست دارد و نفس خواهان است، انجام دهد، بدون آن که نیک و بد آن را بسنجد و در مورد آثار و نتایج آن بیندیشد، از نفس یعنی نفس به مرتبة «اماره» سقوط کرده و از آن بالا نیامده است. به «هوای نفس» یا «نفس امّاره» تعبیر می‌شود، هر گاه پس از انجام کار و ارتکاب جرم، پشیمان شود و خود را به خاطر غفلت و بی فکری ملامت کند، به مرتبة «نفس لوّامه» دست یافته است. همین طور است حالات دیگر «نفس».

سلام

روح سبز;677198 نوشت:
4- اصلا امکان داره و داشت این عزیزان گناه یا خطا کنن؟( میدونم معصومن میخوام بدونم امکان داشته ؟همین)

علّامه طباطبایی رحمه‌الله در این باره می‌فرمایند:
عصمت نتیجه علمی است که خداوند متعال به معصوم علیه‌السلام می‌دهد که بر سر دوراهی با اختیار خویش راه خیر را اختیار کند.

بنابراین در مورد عصمت تکلیف داریم ولی خود عصمت تکلیف نیست و پیغمبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله و ائمه علیهم‌السلام که معصوم بودند، تکلیف داشتند، و این تکلیف امری است تشریعی و نه تکوینی.

این بزرگواران در مورد معصیت تکلیف داشتند و آنچه به ما متوجه است، متوجه آنها نیز بوده است و عصمت داشتن ربطی به تکلیفشان ندارد و به اختیار و اراده خود گناه را ترک می‌کردند.
منبع: در محضر لاهوتیان

[="DarkOliveGreen"]سلام

پس اینکه میگن امام علی ع با برخی زنان یا حالا دختران سلام هم نمیکردن که مبادا وسوسه ی به دلشون بیاد این چی هست؟ اصلا همچین چیزی واقعیت داشته؟

میشه گفت این برخورد حضرت برا یاد گرفتن ما بوده؟[/]

روح سبز;677198 نوشت:
میخواستم بدون وسوسه نفس اماره در چهادره معصوم ع هم بوده؟

با سلام
از پیامبر صلوات لله نقلی هست که گفتن برای همه شما شیطانی هست و برای ما نیز هست اما شیطان ما مسلمان شده!

این یعنی روح انها بسیار بزرگ تر از دیو هوای نفس بوده و طبعا گناه نمی کردن (بیشتر گناهان ما بابت اون هست که نمی تونیم از زندانش فرار کنیم...)


مرحوم علامه در تفسیر المیزان می فرماید:

«در تفسير كشاف اين وجه را كه گفتيم انكار كرده و گفته: به هيچ وجه نمى‏توانيماين وجه را بپذيريم كه خدا شيطان را بر انبياى خود مسلط كند تا هر جور دلش خواستآن حضرات را اذيت و آزار كند و دچار عذاب نمايد و از اين راه داغ دل خود را ازآنان بستاند، چون اگر بنا باشد اين كار نسبت به انبياء جايز باشد، نسبت به پيروانانبياء يعنى مردم صالح نيز (به طريق اولى) جايز است، آن وقت رانده درگاه خدا هيچمؤمن صالحى را از اين انتقام خود سالم نمى‏گذارد، همه را بيچاره و هلاك مى‏كند بااينكه در قرآن كريم مكرر آمده، كه شيطان به غير از وسوسه هيچ دخالت و تاثير ديگرندارد (تفسير كشاف، ج 4، ص 97) .
ليكن اين اشكال زمخشرى وارد نيست، براى اينكه آنچه در قرآن كريم از خصائص انبياء وساير معصومين شمرده شده، همانا عصمت است كه به خاطر داشتن آن، از تاثير شيطان درنفوسشان ايمنند، و شيطان نمى‏تواند در دلهاى آنان وسوسه كند. و اما تاثيرش در بدنهاى انبياء و يا اموال و اولاد وساير متعلقات ايشان، به اينكه از اين راه وسيله ناراحتى آنان را فراهم سازد، نهتنها هيچ دليلى بر امتناع آن در دست نيست، بلكه دليل بر امكان وقوع آن هست، و آن آيه شريفه" فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُإِلَّا الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ" (سوره كهف، آيه 63) مى‏باشد كه راجعاست به داستان مسافرت موسى با همسفرش يوشع (ع) و يوشع به موسى مى‏گويد:
اگر ماهىرا فراموش كردم اين فراموشى كار شيطان بود، او بود كه نگذاشت من به ياد ماهىبيفتم.
پس از اين آيه برمى‏آيد كه شيطان اين گونه دخل و تصرفها را در دلهاى معصومين دارد.و اما اينكه گفت: لازمه جواز و امكان مداخله شيطان در دلهاى انبياء اين است كه دردلهاى پيروان انبياء نيز دخل و تصرف بكند، در پاسخش مى‏گوييم: اين ملازمه را قبولنداريم، زيرا ما كه مى‏گوييم ممكن است شيطان چنين تصرفهايى در دلهاى معصومين بكند،معتقديم كه هر جا چنين تصرفهايى بكند به اذن خدا مى‏كند، به اين معنا كه خدا جلوگيرشنمى‏شود،چون مداخله شيطان را مطابق مصلحت مى‏بيند، مثلا مى‏خواهد مقدار صبر وحوصله بنده‏اش معين شود.
و لازمه اين حرف اين نيست كه شيطان بدون مشيت و اذن خدا هر چه دلش خواست بكند و هربلايى كه خواست بر سر بندگان خدا بياورد، و اين خود روشن است.



[=Times New Roman]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ




ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 320

سلام

احمدمنتظرالمهدی;682633 نوشت:
مرحوم علامه در تفسیر المیزان می فرماید:

«در تفسير كشاف اين وجه را كه گفتيم انكار كرده و گفته: به هيچ وجه نمى‏توانيماين وجه را بپذيريم كه خدا شيطان را بر انبياى خود مسلط كند تا هر جور دلش خواستآن حضرات را اذيت و آزار كند و دچار عذاب نمايد و از اين راه داغ دل خود را ازآنان بستاند، چون اگر بنا باشد اين كار نسبت به انبياء جايز باشد، نسبت به پيروانانبياء يعنى مردم صالح نيز (به طريق اولى) جايز است، آن وقت رانده درگاه خدا هيچمؤمن صالحى را از اين انتقام خود سالم نمى‏گذارد، همه را بيچاره و هلاك مى‏كند بااينكه در قرآن كريم مكرر آمده، كه شيطان به غير از وسوسه هيچ دخالت و تاثير ديگرندارد (تفسير كشاف، ج 4، ص 97) .
ليكن اين اشكال زمخشرى وارد نيست، براى اينكه آنچه در قرآن كريم از خصائص انبياء وساير معصومين شمرده شده، همانا عصمت است كه به خاطر داشتن آن، از تاثير شيطان درنفوسشان ايمنند، و شيطان نمى‏تواند در دلهاى آنان وسوسه كند. و اما تاثيرش در بدنهاى انبياء و يا اموال و اولاد وساير متعلقات ايشان، به اينكه از اين راه وسيله ناراحتى آنان را فراهم سازد، نهتنها هيچ دليلى بر امتناع آن در دست نيست، بلكه دليل بر امكان وقوع آن هست، و آن آيه شريفه" فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُإِلَّا الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ" (سوره كهف، آيه 63) مى‏باشد كه راجعاست به داستان مسافرت موسى با همسفرش يوشع (ع) و يوشع به موسى مى‏گويد:
اگر ماهىرا فراموش كردم اين فراموشى كار شيطان بود، او بود كه نگذاشت من به ياد ماهىبيفتم.
پس از اين آيه برمى‏آيد كه شيطان اين گونه دخل و تصرفها را در دلهاى معصومين دارد.و اما اينكه گفت: لازمه جواز و امكان مداخله شيطان در دلهاى انبياء اين است كه دردلهاى پيروان انبياء نيز دخل و تصرف بكند، در پاسخش مى‏گوييم: اين ملازمه را قبولنداريم، زيرا ما كه مى‏گوييم ممكن است شيطان چنين تصرفهايى در دلهاى معصومين بكند،معتقديم كه هر جا چنين تصرفهايى بكند به اذن خدا مى‏كند، به اين معنا كه خدا جلوگيرشنمى‏شود،چون مداخله شيطان را مطابق مصلحت مى‏بيند، مثلا مى‏خواهد مقدار صبر وحوصله بنده‏اش معين شود.
و لازمه اين حرف اين نيست كه شيطان بدون مشيت و اذن خدا هر چه دلش خواست بكند و هربلايى كه خواست بر سر بندگان خدا بياورد، و اين خود روشن است.

ممنونم نکات جالبی بود

صادق;677773 نوشت:
در باره چند پرسش اول باید گفت :
ائمه(ع) به دلیل آن که طینت‌شان برگرفته از طینت خاتم انبیا و پرتوی از نور وجود او است، مثل پیامبر دارای عصمت مطلقه هستند، به همین جهت پیامبر اسلام نه تنها از گناه معصوم است. بلکه از آنچه اصطلاحاً «ترک اولى» نام دارد ، معصوم است، در حالی که انبیای دیگر از گناه معصوم هستند، ولی از «ترک اولى» معصوم نیستند.
ائمه(ع) مثل حضرت ختمی مرتبت نه تنها از هر گونه لغزشی علمی و عملی منزه‌اند، بلکه ازترک اولى نیز معصومند، یعنی آنها نه تنها واجبی را ترک نمی‌کنند و حرامی را انجام نمی‌دهند. بلکه مستحبات را نیز ترک نکرده و مکروهات را انجام نمی‌دهند و این همان چیزی است که از آن به عصمت مطلقه یاد می‌شود و ائمه(ع) از چنین عصمت برخوردار هستند لذا از وسوسه ومانند آن منزه اند ومصون اند

جدا از ابلیس و وسوسه هایش که قطعا زورش به معصومین نمیرسه. خواستم نفس اماره در معصومین رو برسی کنم. که ببینم :

1- وسوسهای نفسی داشتن(دارند)؟

2- اگه داشتن ( که اگه داشتن حتما از معصوم همیشه شکست خورده)این نفس اماره قدرتی بیشتر از نفس اماره در ادمهای عادی داشتن( دارند)؟

پ ن :

نوشتم دارند چون امام زمان ع هنوز هستند.

روح سبز;682734 نوشت:
سلام

ممنونم نکات جالبی بود

جدا از ابلیس و وسوسه هایش که قطعا زورش به معصومین نمیرسه. خواستم نفس اماره در معصومین رو برسی کنم. که ببینم :

1- وسوسهای نفسی داشتن(دارند)؟

2- اگه داشتن ( که اگه داشتن حتما از معصوم همیشه شکست خورده)این نفس اماره قدرتی بیشتر از نفس اماره در ادمهای عادی داشتن( دارند)؟

پ ن :

نوشتم دارند چون امام زمان ع هنوز هستند.

باسلام وتشکر .
حضرات معصوم از وسوسه نفس مصون اند چون وسوسه بر اثر تلاش شیطان ونفس انجام می شود
بدلیل ملکه عصمت آنها از این گونه گزند ها چه از ناحیه نفس وچه از ناحیه دیگر محفوظ است .
گوهر اصلی انسان که نفس ناطقه‌ اوست، به گونه ای آفریده شده که اگر بخواهد، با تامین برخی شرایط به آسانی می تواند به قله بلند عصمت برسد، زیرا نفس انسان با حرکت جوهری و تکامل معنوی از قوه به فعلیت رسیده و می تواند از آفت‌های سهو، نیسان، غفلت، جهالت و هر گونه ناپاکی مصون باشد، چون محدوده ای نفوذ شیطان تنها محصور به مراحل وهم و خیال است که وابسته به نشئه طبیعت انسان است، اما مراتب عقل و قلب کاملا از قلمرو و نفوذ شیطان مصون است
سهو، نسیان، غفلت و جهل و هر ناپاکی دیگر در آن ساحت قدسی راه نمی‌یابد. بنابراین چون شوون هستی انسان محدود به مراتب طبیعی، خیالی وهمی نیست، اگر کسی به مرتبه عقل خالص و قلب سلیم راه یافت ،می تواند همچون فرشتگان از گزند لغزش های علمی و عملی مصون بماند. (1)

1. جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، مرکز اسرا ،قم،1381 ش.،ص 201.

قدرت نفس در چهارده معصوم{علیهم السلام}
میخواستم بدونم وسوسه نفس اماره درچهادره معصوم{علیهم السلام} هم بوده؟
2- اگه بوده ,ایا این نفس قدرت زیادی داشته؟مثلا نفس این عزیزان ازنفس وسوسه گر من ادم عادی وسوسه اش وقدرتش بیشتر بوده؟
3-امکان داردمعصومین گناه یاخطاانجام دهند؟
5-میشه یه توضیح هم راجب نفس اماره بدیدکه آیاهمیشه خواسته اش بده یانه؟


پاسخ :
با سلام وسپاس .
در باره چند پرسش اول باید گفت :
ائمه{علیهم السلام}به دلیل آن که طینت‌شان برگرفته از طینت خاتم انبیا و پرتوی از نور وجود او است، مثل پیامبر دارای عصمت مطلقه هستند،به همین جهت پیامبر اسلام نه تنها از گناه معصوم است. بلکه از آنچه اصطلاحاً «ترک اولى» نام دارد ،معصوم است،در حالی که انبیای دیگر از گناه معصوم هستند، ولی از «ترک اولى» معصوم نیستند.
ائمه
{علیهم السلام} مثل حضرت ختمی مرتبت نه تنها از هر گونه لغزشی علمی و عملی منزه‌اند،بلکه ازترک اولى نیز معصومند، یعنی آنها نه تنها واجبی را ترک نمی‌کنند و حرامی را انجام نمی‌دهند. بلکه مستحبات را نیز ترک نکرده ومکروهات را انجام نمی‌دهندو این همان چیزی است که از آن به عصمت مطلقه یاد می‌شود و ائمه{علیهم السلام} از چنین عصمت برخوردار هستندلذا از وسوسه ومانند آن منزه اند ومصون اند .

درباره پرسش اخربایدگفت :
نفس اماره یعنی بسیار امر کننده به سوء و زشتی در مقابل نفس لوامه است که به معنای بسیار ملامت کننده از زشتی است .
،نفس اماره انسان را دائماً به بدی و کارهای ناشایست دعوت می کند خواسته ها و هواهای دنیوی و مادی و شهوانی نفس است که انسان را از مسیر اصلی خود و صراط مستقیم دور می کند . چون عهده دار این امر نفس اماره است ، مبارزه با نفس اماره مد نظر است.بنابراین نفس یک حقیقت است که دارای مراتب است و رسیدن آن به هر مرتبه‌ای، در اختیار انسان است.
هرگاه انسان در ارضاء خواهش‌ها و تمایلات غریزی «عقل و شرع» و ارزش‌های اخلاقی را ملاک عمل خود قرار ندهد، بلکه آن چه را دوست دارد و نفس خواهان است،انجام دهد، بدون آن که نیک و بد آن را بسنجد ودر مورد آثار و نتایج آن بیندیشد،از نفس یعنی نفس به مرتبة «اماره» سقوط کرده و از آن بالا نیامده است. به «هوای نفس» یا «نفس امّاره» تعبیر می‌شود، هر گاه پس از انجام کار و ارتکاب جرم،پشیمان شود و خود را به خاطر غفلت و بی فکری ملامت کند،به مرتبة «نفس لوّامه»دست یافته است.همین طور است حالات دیگر «نفس».

موضوع قفل شده است