جمع بندی بررسی سندی حدیثی مروی از امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام در موضوع خلقت پیامبر و ائمه علیهم السلام

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی سندی حدیثی مروی از امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام در موضوع خلقت پیامبر و ائمه علیهم السلام

سلام علیکم

لطفا حدیث زیر را بررسی سندی نمائید و بفرمایید حدیث معتبر است یا خیر .

« عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَنَّهُ قَال :َ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ خَلَقَ مَعَهُ اثْنَيْ عَشَرَ حِجَاباً وَ الْمُرَادُ بِالْحُجُبِ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام . »

بحارالأنوار ، ج ۲۵ ، ص ۲۱

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد مجید

عروة الوثقی;677049 نوشت:
سلام علیکم
لطفا حدیث زیر را بررسی سندی نمائید و بفرمایید حدیث معتبر است یا خیر .
« عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَنَّهُ قَال :َ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ خَلَقَ مَعَهُ اثْنَيْ عَشَرَ حِجَاباً وَ الْمُرَادُ بِالْحُجُبِ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام . »
بحارالأنوار ، ج ۲۵ ، ص ۲۱

با صلوات بر محمد و آل محمد
وسلام وعرض ادب
پرسش گر گرامی این روایت در دو جلد از مجلدات بحار آمده که عینا نقل می گردد:
36- وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ ابْنُ بَابَوَيْهِ مَرْفُوعاً إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ ص قَبْلَ‏ الْمَخْلُوقَاتِ‏ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ خَلَقَ مَعَهُ اثْنَيْ عَشَرَ حِجَاباً وَ الْمُرَادُ بِالْحُجُبِ الْأَئِمَّةُ ع. بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏25 ؛ ص21
115 وَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى الصَّدُوقِ وَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ ص قَبْلَ‏ الْمَخْلُوقَاتِ‏ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ خَلَقَ مَعَهُ اثْنَيْ عَشَرَ حِجَاباً. بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏54 ؛ ص170
بررسی سندی:
روایت را شیخ صَّدُوقِ(ره) مرفوعا نقل می نمایند .وحدیث مرفوع حدیثی است که: در آن نام يك يا چند نفر از سلسله‏ ى راويان ذكر نشده باشد. و حدیث مرفوع جزء احادیث ضعیف می باشد.
عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُبَارَكِ: نا آشنا(بدون معیار) ولی در معجم الرجال آیه الله خویی(ره) آورده اند:
7080 - عبد الله بن مالك:
النخعي الكوفي: من أصحاب الصادق ع، رجال الشيخ (17) و (48) غير أنه قال في الموضع الأول: كوفي.
روى عن أبي قتادة و روى عنه أحمد بن محمد.
الكافي: الجزء 3، كتاب الزكاة 5، باب في ما يأخذ السلطان من الخراج 25، الحديث 5.
7081 - عبد الله بن المبارك:
روى عن عبد الله بن جبلة و روى عنه يحيى بن المبارك.
الكافي: الجزء 6، كتاب الأطعمة 6، باب السلجم 126، الحديث 3.
كذا في الطبعة القديمة و المرآة و في هذه الطبعة عبد الله بن المبارك جعل بين قوسين و لا يوجد في الوافي.
و روى عنه محمد بن الحسين.
الكافي: الجزء 7، كتاب الوصايا 1، باب أن صاحب المال أحق بماله ما دام حيا، 4، الحديث 8 و 10 و التهذيب: الجزء 9، باب الرجوع في الوصية، الحديث 750 و 855 و الإستبصار: الجزء 4، باب أنه لا تجوز الوصية بأكثر من الثلث، الحديث 462.
كذا في الطبعة الحديثة من الكافي و لكن في الطبعة القديمة منه و المرآة و الوافي: يحيى بن المبارك بدل عبد الله بن المبارك.
معجم‏رجال‏الحديث ج : 10 ص : 291 أقول: فلم يثبت وجود لعبد الله بن المبارك في الكتب الأربعة و الله العالم.
7082 - عبد الله بن المبارك:
روى النعماني في كتاب الغيبة ص 36 في باب كون الأئمة اثني عشر في ذكر حديث غدير خم عن بعض رجاله: أن عبد الله بن المبارك شيخ لنا كوفي ثقة.
7083 - عبد الله بن المبارك:
قال ابن شهرآشوب في المناقب: الجزء 4، باب إمامة أبي محمد علي بن الحسين ع، فصل في زهده قال عبد الله بن المبارك حججت بعض السنين إلى مكة فبينا أنا أسير في عرض الحاج و إذا بصبي سباعي أو ثماني و هو يسير في ناحية من الحاج بلا زاد و لا راحلة فقدمت إليه و سلمت عليه و قلت له مع من قطعت البر؟ قال مع الباري فكبر في عيني فقلت: يا ولدي أين زادك و راحلتك؟ فقال: زادي تقواي و راحلتي رجلاي و قصدي مولاي فعظم في عيني، فقلت: يا ولدي ممن تكون؟ فقال: مطلبي فقلت: أبن لي، فقال: هاشمي، فقلت أبن لي، فقال: علوي فاطمي ثم ساق حديث شعره - إلى أن قال - ثم غاب عن عيني إلى أن أتينا مكة فقضيت حجتي و رجعت فأتيت الأبطح فإذا بحلقة مستديرة، فاطلعت لأنظر من فيها فإذا هو صاحبي فسألت عنه فقيل: هذا زين العابدين.
أقول: إذا كانت القضية صادقة فليس هذا هو المعروف بابن المبارك الذي هو من فقهاء العامة المولود عام 118، أي بعد وفاة الإمام الباقر ع بل هو رجل آخر و قد ذكر ابن شهرآشوب، فقال: و قد روى عنه ( الباقر ع) معالم الدين بقايا الصحابة و وجوه التابعين و رؤساء فقهاء المسلمين - إلى أن قال: - و من الفقهاء نحو ابن المبارك و الزهري و الأوزاعي و أبو حنيفة و مالك و الشافعي (إلخ) المناقب: الجزء 4، باب في إمامة أبي جعفر الباقر ع فصل في علمه ع.(معجم‏ رجال ‏الحديث ج : 10 ص : 292)

جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ: معصوم

عنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏: هر دو معصوم

مجید;682313 نوشت:
با صلوات بر محمد و آل محمد
وسلام وعرض ادب
پرسش گر گرامی این روایت در دو جلد از مجلدات بحار آمده که عینا نقل می گردد:
36- وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ ابْنُ بَابَوَيْهِ مَرْفُوعاً إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ ص قَبْلَ‏ الْمَخْلُوقَاتِ‏ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ خَلَقَ مَعَهُ اثْنَيْ عَشَرَ حِجَاباً وَ الْمُرَادُ بِالْحُجُبِ الْأَئِمَّةُ ع. بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏25 ؛ ص21
115 وَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى الصَّدُوقِ وَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ ص قَبْلَ‏ الْمَخْلُوقَاتِ‏ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ خَلَقَ مَعَهُ اثْنَيْ عَشَرَ حِجَاباً. بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏54 ؛ ص170

با عرض سلام و سپاس از شما بابت پاسحگویی

سوال بنده این بود که مگر مرسلات شیخ صدوق ره معتبر نیستند ؟

این حدیث هم از جمله احادیثی است که شیخ صدوق بصورت مرفوع ( که فکر کنم از اقسام مرسل هست ) نقل شده . نمیتونه معتبر باشه ؟ متن حدیث هم خیلی قوی هست و حدیث در این باب توسط فریقین به تواتر نقل شده .

عروة الوثقی;682413 نوشت:
با عرض سلام و سپاس از شما بابت پاسحگویی
سوال بنده این بود که مگر مرسلات شیخ صدوق ره معتبر نیستند ؟
این حدیث هم از جمله احادیثی است که شیخ صدوق بصورت مرفوع ( که فکر کنم از اقسام مرسل هست ) نقل شده . نمیتونه معتبر باشه ؟ متن حدیث هم خیلی قوی هست و حدیث در این باب توسط فریقین به تواتر نقل شده .

با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
پرسشگر گرامی در مورد مسئله ای که مطرح نمودید باید عرض کنم :
مرسلات شيخ صدوق (ره) بر دو قسم است:
1- برخي را به صورت «رُوِيَ»، «قيلَ» و يا «سَمِعَ عن الصادق (عليه السلام)» آورده است، در اين موارد در حقيقت مرحوم صدوق (ره) هم، چندان به استناد اين روايات به امام معصوم (عليه السلام) يقين نداشته. لذا اين‌چنين تعبير مي‌فرموده است.
2- و در مواردي که ايشان به صدور روايت از امام معصوم (عليه السلام) علم داشته، ‌فرموده است: «قال الصادق (عليه السلام)».
اما ما هيچ دليل و قرينه و شاهدي از گفتار خود شيخ صدوق (ره) در تاييد چنين مطلبي نداريم يا شيخ طوسي (ره) که بعد از ايشان آمده، با وجود نزديک بودن به عصر او و يا شيخ مفيد (ره) و يا سيد مرتضي (ره) هم که با تأخير پس از يکديگر آمده‌اند، هيچ‌يک به چنين مطلبي از سوي شيخ صدوق (ره) اشاره نکرده‌اند. بلکه ما مي‌توانيم بگوييم اين، صرفاً تفنّن و تنوّع در عبارت بوده است و بيش از اين، دلالت دیگری نمي‌تواند بر آن داشته باشد. «نحن أبناء الدليل نميل حيثما يميل»
نکته دیگر در این زمینه این که بر فرض که شيخ صدوق (ره) بفرمايد: «من در هر جا که گفتم «قال الصادق (عليه السلام)» يعني يقين دارم که امام صادق (عليه السلام) چنين فرموده است». اگر ايشان چنين فرموده است، آیا مي‌تواند براي ما هم حجيت داشته باشد؟ اين‌ها موارد اجتهادي است که فرضا هم که ايشان چنين چيزي بفرمايد، اين سخن براي مقلّدان ايشان محترم است، اما فقيه بايد خودش دليل پيدا کند.
نکته دیگر این که بیان شد ما «أبناء الدليل» هستيم و اگر اين‌گونه باشد که شيخ صدوق (ره) هر جا مي‌فرمايد: «قال صادق (عليه السلام)» به اين معنا باشد که اعتقاد به صدور از ناحيه امام (عليه السلام) داشته است، لازم است که خود ايشان در اول کتابش چنين چيزي را اشاره مي‌فرمود و اگر ایشان چنين شهادتي در اول کتاب مي‌داد که بگويد من هر روايتي که در اين کتاب آورده‌ام: «أعتقد بأنه حجة بيني و بين ربي» و طبق آن هم فتوا داده‌ام، در اين صورت، باید تمام روايتش صحيح باشد. در حالي‌که فقها و بزرگان در روایات وارده از سوی شیخ صدوق (ره) بررسي سندي مي‌کنند. اما در مرسلات او چگونه اين را ما بپذيريم که چون شيخ صدوق (ره) مي‌گويد: «قال الصادق (عليه السلام)» يعني اين‌که براي شيخ صدوق (ره) ثابت شده که اين روايت از امام صادق (عليه السلام) صادر شده است، لذا نياز به بررسي سند نداشته باشد؟
مطلب دیگر در این بحث این که : در مورد شهادت دادن شيخ صدوق (ره) آن هم اگر شهادتي باشد. يعني اگر شيخ صدوق (ره) بيايد بگويد: «زراره ثقه است». ما اين حرف را به عنوان «شهادت» شيخ صدوق (ره) مي‌پذيرفتيم و در «شهادت»، ما حرفي روي حرف شيخ صدوق (ره) نداريم.
البته باید به این نکته توجه داشت که در مورد شهادت علماي رجال بحث شده که اين شهادت بر وثاقت‌ها دو نوع است:
1- اقوال علماي رجال را که مي‌گويند: «فلاني ثقه است»، اگر بگوييم اين از «باب شهادت» است، کار با اشکال مواجه خواهد شد.
2- يا اين‌که بگوييم از «باب خُبْرَويت» و از باب خبره فن بودن است که اين ها مي‌گويند: «فلاني ثقه است».
اگر بگوييم شهادت است، بينّه خواهد بود و نياز به تعدد و 2 شاهد دارد. در حالي‌که در حدود 90٪ از قول به ثقه بودن شخص، ما تعدد نداريم. پس معلوم مي‌شود که اين ها از باب خبرويت است. پس ما عقيده‌مان اين است که شهادت‌هايي که در کتاب‌هاي رجالي آمده است، از «باب شهادت» به معناي شهادت [و گواه] نيست، بلکه از «باب خبرويت» مي‌ باشد. اگر بنا باشد از «باب شهادت» حجت باشد، قديمي‌ترين کتاب رجالي ما «رجال کشي» متوفای 328 هجری است که معاصر کليني (ره) بوده و در اين صورت «لا يبقي حجر علي حجر». چون اين ها نمی‌توانند پس از چند قرن، شهادت به وثاقت و يا عدم وثاقت یک راوي که در عصر امام (عليه السلام) مي‌زيسته است، بدهند.

جمع بندی

سوال:
سلام علیکم
لطفا حدیث زیر را بررسی سندی نمائید و بفرمایید حدیث معتبر است یا خیر .
« عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَنَّهُ قَال :َ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ خَلَقَ مَعَهُ اثْنَيْ عَشَرَ حِجَاباً وَ الْمُرَادُ بِالْحُجُبِ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام ). »بحارالأنوار ، ج ۲۵ ، ص ۲۱)

پاسخ:
سلام علیکم و رحمه الله
پرسش گر گرامی این روایت در دو جلد از مجلدات بحار آمده که عینا نقل می گردد:
36- وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ ابْنُ بَابَوَيْهِ مَرْفُوعاً إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ ص قَبْلَ‏ الْمَخْلُوقَاتِ‏ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ خَلَقَ مَعَهُ اثْنَيْ عَشَرَ حِجَاباً وَ الْمُرَادُ بِالْحُجُبِ الْأَئِمَّةُ ع. (1)
-115 وَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى الصَّدُوقِ وَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ ص قَبْلَ‏ الْمَخْلُوقَاتِ‏ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ خَلَقَ مَعَهُ اثْنَيْ عَشَرَ حِجَاباً.(2)

بررسی سندی
:
روایت را شیخ صَّدُوقِ(ره) مرفوعا نقل می نمایند .وحدیث مرفوع حدیثی است که: در آن نام يك يا چند نفر از سلسله‏ ى راويان ذكر نشده باشد. و حدیث مرفوع جزء احادیث ضعیف می باشد.
1- عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُبَارَكِ: نا آشنا(بدون معیار)
ولی در معجم الرجال آیه الله خویی(ره) آمده است:
7080 - عبد الله بن مالك:
النخعي الكوفي: من أصحاب الصادق ع، رجال الشيخ (17) و (48) غير أنه قال في الموضع الأول: كوفي.
روى عن أبي قتادة و روى عنه أحمد بن محمد.
الكافي: الجزء 3، كتاب الزكاة 5، باب في ما يأخذ السلطان من الخراج 25، الحديث 5.
7081 - عبد الله بن المبارك:
روى عن عبد الله بن جبلة و روى عنه يحيى بن المبارك.
الكافي: الجزء 6، كتاب الأطعمة 6، باب السلجم 126، الحديث 3.
كذا في الطبعة القديمة و المرآة و في هذه الطبعة عبد الله بن المبارك جعل بين قوسين و لا يوجد في الوافي.
و روى عنه محمد بن الحسين.
الكافي: الجزء 7، كتاب الوصايا 1، باب أن صاحب المال أحق بماله ما دام حيا، 4، الحديث 8 و 10 و التهذيب: الجزء 9، باب الرجوع في الوصية، الحديث 750 و 855 و الإستبصار: الجزء 4، باب أنه لا تجوز الوصية بأكثر من الثلث، الحديث 462.
كذا في الطبعة الحديثة من الكافي و لكن في الطبعة القديمة منه و المرآة و الوافي: يحيى بن المبارك بدل عبد الله بن المبارك.
أقول: فلم يثبت وجود لعبد الله بن المبارك في الكتب الأربعة و الله العالم.
7082 - عبد الله بن المبارك:
روى النعماني في كتاب الغيبة ص 36 في باب كون الأئمة اثني عشر في ذكر حديث غدير خم عن بعض رجاله: أن عبد الله بن المبارك شيخ لنا كوفي ثقة.
7083 - عبد الله بن المبارك:
قال ابن شهرآشوب في المناقب: الجزء 4، باب إمامة أبي محمد علي بن الحسين ع، فصل في زهده قال عبد الله بن المبارك حججت بعض السنين إلى مكة فبينا أنا أسير في عرض الحاج و إذا بصبي سباعي أو ثماني و هو يسير في ناحية من الحاج بلا زاد و لا راحلة فقدمت إليه و سلمت عليه و قلت له مع من قطعت البر؟ قال مع الباري فكبر في عيني فقلت: يا ولدي أين زادك و راحلتك؟ فقال: زادي تقواي و راحلتي رجلاي و قصدي مولاي فعظم في عيني، فقلت: يا ولدي ممن تكون؟ فقال: مطلبي فقلت: أبن لي، فقال: هاشمي، فقلت أبن لي، فقال: علوي فاطمي ثم ساق حديث شعره - إلى أن قال - ثم غاب عن عيني إلى أن أتينا مكة فقضيت حجتي و رجعت فأتيت الأبطح فإذا بحلقة مستديرة، فاطلعت لأنظر من فيها فإذا هو صاحبي فسألت عنه فقيل: هذا زين العابدين.
أقول: إذا كانت القضية صادقة فليس هذا هو المعروف بابن المبارك الذي هو من فقهاء العامة المولود عام 118، أي بعد وفاة الإمام الباقر ع بل هو رجل آخر و قد ذكر ابن شهرآشوب، فقال: و قد روى عنه ( الباقر ع) معالم الدين بقايا الصحابة و وجوه التابعين و رؤساء فقهاء المسلمين - إلى أن قال: - و من الفقهاء نحو ابن المبارك و الزهري و الأوزاعي و أبو حنيفة و مالك و الشافعي (إلخ) المناقب: الجزء 4، باب في إمامة أبي جعفر الباقر ع فصل في علمه ع.((3)

2- جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ: معصوم

3- عنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏: هر دو معصوم
بنابر این روایت ضعیف است.

منابع:
1- بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏25 ؛ ص21.
2- بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏54 ؛ ص170.
3- معجم‏رجال‏الحديث ج : 10 ص291.

موضوع قفل شده است