وقتی می گوییم خدا از نیستی به هستی می اورد دچار شرک شدیم؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وقتی می گوییم خدا از نیستی به هستی می اورد دچار شرک شدیم؟

سلام
لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید؟

برای عدم یا نیستی نمیتوان چیزی قائل شد(فرض) چون اگر عدم را چیزی بدانیم به تناقض می رسیم چون برای ان چیزی قائل شدیم(اثبات)
به این دلیل
نیستی وجود ندارد و ان چیزی که ما در مقابل هستی می اوریم تنها یک مفهومی است که معنی خود را مدیون هستی است
پس وقتی میگوییم خدا از نیستی به هستی می اورد دچار شرک شدیم چون نیستی(عدم) را ازلی دانستیم یعنی اول هم خدا بوده و هم نیستی که خدا چیزی را از نیستی به هستی اورده و این طرز تفکر در دیدگاه توحیدی که خدا تنها وجود ازلی است و هم اول است و هم اخر در تناقض است

kiuhnmgtrdcv;22647 نوشت:
سلام
لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید؟

برای عدم یا نیستی نمیتوان چیزی قائل شد(فرض) چون اگر عدم را چیزی بدانیم به تناقض می رسیم چون برای ان چیزی قائل شدیم(اثبات)
به این دلیل
نیستی وجود ندارد و ان چیزی که ما در مقابل هستی می اوریم تنها یک مفهومی است که معنی خود را مدیون هستی است
پس وقتی میگوییم خدا از نیستی به هستی می اورد دچار شرک شدیم چون نیستی(عدم) را ازلی دانستیم یعنی اول هم خدا بوده و هم نیستی که خدا چیزی را از نیستی به هستی اورده و این طرز تفکر در دیدگاه توحیدی که خدا تنها وجود ازلی است و هم اول است و هم اخر در تناقض است

با سلام:Gol:

اجمال پاسخ شما اینست که وقتی می گوییم عدم و نیستی و اینکه موجودی از عدم و نیستی وجود یافته و هست شده، مربوط به موجودات حادث و زمانی است و نسبت به همان موجود بر اساس اقتضاءات وجودی اش و اینکه زمانی نبوده و سپس بود شده گفته می شود، و این مطلب، با ازلی بودن وجود خداوند، منافاتی ندارد، زیرا خداوند وجود زمانی و مکانی ندارد.

بنابر این "عدم و نیستی" نسبت به همان موجود، از بعد زمان مطرح است نه نسبت به ذات ازلی و ابدی خداوند.

بعلاوه، در فلسفه چنانکه ازلیت خداوند ثابت شده، فیاضیت او نیز ثابت شده، یعنی چنانکه نمی توان، زمانی را بدون خدا فرض نمود، به لحاظ صفت فیاضیت و خیر رسانی مدامش، نیز نمی توان زمانی را بدون فیض رسانی و هستی بخشی فرض نمود.

موفق باشید ...:Gol:

kiuhnmgtrdcv;22647 نوشت:
سلام
لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید؟

برای عدم یا نیستی نمیتوان چیزی قائل شد(فرض) چون اگر عدم را چیزی بدانیم به تناقض می رسیم چون برای ان چیزی قائل شدیم(اثبات)
به این دلیل
نیستی وجود ندارد و ان چیزی که ما در مقابل هستی می اوریم تنها یک مفهومی است که معنی خود را مدیون هستی است
پس وقتی میگوییم خدا از نیستی به هستی می اورد دچار شرک شدیم چون نیستی(عدم) را ازلی دانستیم یعنی اول هم خدا بوده و هم نیستی که خدا چیزی را از نیستی به هستی اورده و این طرز تفکر در دیدگاه توحیدی که خدا تنها وجود ازلی است و هم اول است و هم اخر در تناقض است

با سلام
بزرگوار (همونطور که خودتون هم گفتین)نیستی که چیزی نیست که حالا بخواد ازلی باشه ، اینکه گفته میشه خداوند فلان چیز رو از نیستی به هستی آورد یعنی اینکه در زمانی یا مرتبه ای نبوده و بعد خداوند آن چیز رو موجود کرده ، این تعابیر رو که نباید تحت اللفظی بفهمیم.همونطور که جناب صدیق هم اشاره کردن ملاک نیاز به علت امکان خاصه و نه حدوث زمانی ، و بنا به دوام فیض خلقت ازلی و ابدیه و تعطیل بردار نیست.ممکنه موجودی حادث زمانی نباشه (یعنی یا ازلی زمانی باشه یا اصلا زمانمند نباشه و فراتر از زمان باشه) و در عین حال مخلوق حق تعالی باشه ، اصلا بنا به دوام فیض ضرورتا چنین مخلوق یا مخلوقاتی داریم ، این موجود ازلی چون به امکان خاص ممکنه در موجود بودنش همواره محتاج حق تعالی است و لحظه به لحظه هستی خودش رو از ناحیه ی او دریافت می کنه
(البته تعبیر "همواره" و "لحظه به لحظه" رو باید طوری وسعت بدید که به موجودات فرازمانی هم قابل اطلاق باشه) (و اصلا به تعبیر دقیقتر عین فقر و وابستگیه) ...

موضوع قفل شده است