معرفت سیاسی- جریان شناسی معاصر- جریان روشنفکری

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معرفت سیاسی- جریان شناسی معاصر- جریان روشنفکری

با سلام:Gol:

طبق وعده ای که داده بودیم، قرار شد که انشاء الله برای آشنائی دوستان و جوانان عزیز با مسائل سیاسی، در کنار مباحث دینی و اعتقادی، موضوعاتی را در قالب تاریخ تحلیلی سیاسی طرح نموده و به بحث بگذاریم.

چنانکه در پیشنهادات یادآور شدم، بحث جریان شناسی معاصر بسیار کاربردی و مفید فایده است. که در این تایپیک با کمک و مشارکت شما دوستان به بررسی مباحث جریان روشنفکری خواهیم پرداخت.

مستحضرید که یکی از مهم ترین مباحث مطرح در بحث جریان شناسی سیاسی- فرهنگی معاصر ایران، جریان پر فراز و نشیب و پر رمز و راز روشن فکری است که نام آن در صدر بیش تر تحولات مهم تاریخی دویست سالۀ اخیر ایران، به چشم می خورد؛ این جریان به شکل های مختلف و از طرف گرایش های فکری متنوعی، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.

از جمله مهم ترین و جامع ترین تحلیل ها در مورد این جریان، تحلیل رهبر معظم انقلاب اسلامی است که در خلال بحث به نگاه ایشان نیز اشاراتی خواهیم نمود.

هدف ما در این مجال و در ادامه:

1. شناختی اجمالی از مفهوم روشنفکری و اقسام آن
2. زمینه ها و خاستگاه شکل گیری روشن فکری در ایران
3. مبانی فکری، اندیشه ها و جهت گیری های روشنفکر مآبان
4. مباحث مرتبط با روشنفکری

برای شروع بحث، از دوستان تقاضا می شود در گام اول، هر مطلبی که در جهت رسیدن به تعریف صحیح و مفهوم شناسی دقیق از روشنفکری در ایرا،ن مفید فایده است، را با رعایت اختصار و ایجاز تحقیق و ارسال کنند.

از همۀ دوستان و کاربران محترم تقاضا می شود؛ لطفاً از ارسال مطالب طولانی و بدون ذکر سند خودداری کنید، و اگر تعریفی ابتکاری از تعریف روشنفکری ارائه می کنید، حتماً برای اطلاع بیان کنید.

در ضمن اگر دوستان، علاوه بر مفهوم شناسی و تعریف دقیق این مبحث، مطالبی جانبی و روشنگرایانه در اهمیت، ضرورت، کاربردها و فوائد بحث بنظر مبارک شان می رسد حتماً میهمان مان کنند.

در پایان از همۀ مدیران و کارشناسان و همکاران محترم استدعا دارم که ضمن مشارکت و حضور جدی در بحث ها، با کاربران و پست های محتوی مطالب خلاف واقع، توهین آمیز و مواردی که از فرد یا افرادی خاص و یا گروه های سیاسی نام می برند برخورد قانونی لازم را بعمل آورند.

با تشکر- موفق باشید ...:Gol:

با سلام
و سپاس فراوان به صدیق گرامی که این تاپیک را هدایت میکند .

در چيستي و كيستي روشنفكري بسيار سخن رفته و نظرات گوناگوني ابراز شده است، ولي هنوز تعريف يكساني از آن ارايه نشده است.
امّا بايد بگويم كه روشنفكري به لحاظ تاريخي و تئوريك پديده‌اي با لذات غربي و محصول نتيجه و رويكرد جنش اومانيستي است و متعلق به دوران و تمدن جديد است و امّا مي‌توان آن مفهوم روشنفكري را در تاريخ گذشته‌‌تر هم جستجو كرد.
در تعريف از مفهوم روشنفكري برخي به پيروي از فلاسفة يونان به ويژه سقراط و افلاطون روشنفكر را «وجدان خرده گير جوامع» دانسته‌اند. بعضي ديگر بر اين باورند كه «فردي كه استعداد آن را دارد كه يك پيام، نظر، نگرش، فلسفه يا عقيده‌اي را براي مردم بيان كند» روشنفكر است.[1]
استاد مطهري در مقام تعريف روشنفكري چهار ويژگي را برشمرده‌اند و پيرامون روشنفكري گفته‌اند كه روشنفكري يعني به موضع و مسئوليت طبقاتي خود آگاه بودن، با فرهنگ و شخصيت ملي خويش آشنا بودن و به روابط خود با همة انسان‌هاي ديگر آگاهي داشتن و سعي كردن در آگاهي جامعه و به حركت در آوردن مردم براي رهايي و آزادي مي‌باشد.[2]
و روشنفكري يعني آگاهي از منازعات و كشمكش‌هاي در جامعه بر سرقدرت سياسي و خلق نظريه‌هاي اجتماعي مي‌باشد و روشنفكر دردشناس جامعه است كه به دنبال رفع آن دردهاست و او نسبت به وضع موجود اجتماع خويش ناراضي است و به دنبال ارايه راه حل و پيش بيني مسير آينده مي‌باشد.
امّا روشنفكر كيست؟ بايد در يك كلمه بگويم روشنفكر كسي است كه داراي يك بينش انتقادي است، يعني روشنفكر اولا نسبت به وضع موجود، معترض است و در همين حال مي‌كوشد تا آنچه را كه در برابرش «وضع مطلوب» مي‌داند جانشين آن سازد.
پس بنابراين تعريف به هر فيلسوف، دانشمند، نويسنده و هنرمند روشنفكر اطلاق نمي‌شود، بلكه روشنفكر بايد خودآگاهي داشته باشد و روح زمان و نياز جامعه‌اش را حس كند و داراي بينش جهت يابي و رهبري فكري باشد و جامعه خود را دقيقاً و مستقيماً ـ نه از راه ترجمه ـ بشناسد و زمان خود را درك كند و حركت زمان خود را پيش بيني كند و به نياز نسل خود بپردازد.
روشنفكر كسي است كه با منطق خويش و بدون تقليد، همه چيز را تجزيه و تحليل مي‌كند و متفكري است كه به «آگاهي» رسيده و در نتيجه داراي جهان بيني باز و متحول و قدرت درك و تحليل منطقي اوضاع و احوال زمان و جامعه‌اي است كه در آن زندگي مي‌كند مي‌باشد.[3]
پس با اين تعاريف كه از روشنفكر شد بايد گفت: روشنفكر داراي پايگاه اجتماعي ممتازي نيست، و روشنفكر الزاماً تحصيل كرده و دانشمند نيست بلكه كساني در تاريخ دست به تحركاتي زده‌اند. امثال ستارخان و باقرخان كه هيچ گونه تحصيلاتي هم نداشته‌اند و ديگر اينكه رسالت روشنفكر، حركت زندگي و هدايت جامعه و دگرگوني و تكامل و به شدن انسان‎ها است.
امّا لازم است پيرامون روشنفكران جامعه خودمان بگويم كه بيشتر تاكنون تحت تأثير هواي فكر و ذوقي غرب و شرق بوده‌اند و نتوانسته‌اند هيچ گاه به استقلال فرهنگي و ملي برسند. در چنين فضايي كه همه با هواي غرب نفس مي‌كشند و جز كالاهاي فكري و اخلاقي وارد شده از غرب را مصرف نمي‌كنند، روشنفكران راستين كه به خودآگاهي رسيده باشند خيلي كم‌اند و از طرف تحصيل كرده‌هاي به اصطلاح روشنفكر ما اساساً در حاشية جامعه زندگي مي‌كنند و با متن مردم پيوندي ندارند و سخنان آنها را هم توده ‌هاي مردم نمي‌فهمند.[4]
براي آشنايي بيشتر مي‌توانيد به كتاب بازگشت به خويشتن اثر دكتر علي شريعتي مراجعه کنید

-------------------------------------
[1] . مجموعه مقالات مدرنيته، روشنفكري، ديانت به اهتمام سيد مجيد ظهيري، انتشارات آستان قدس، چ اول، 1381، ص 470.
[2] . مرتضي مطهري، انسان در قرآن، چ اوّل، حسينيه ارشاد، ص 73.
[3] . زكريايي، محمد علي، جامعه شناسي روشنفكري ديني، بنياد فرهنگ و انديشه معاصر، چاپ اوّل، 1378، ص 220.
[4] . جامعه شناسي روشنفكري ديني، ذكريايي، همان، پيشين، صفحه 227.

سلام بر استاد صدیق و درود بر رضای عزیز
یه مجموعه مقالاتی را دانشگاه باقرالعلوم داره چاپ می کنه به نام (مجموعه مقالات همایش حوزه و روشنفکری ) که همایشش پیشتر برگزار شد. خداوند متعال توفیق داد یه مقاله اونجا نوشته شد . که اگه بدردتون می خوره قسمتهایشو اینجا بذارم .البته محدوده بحث باید مشخص بشه . روشنفکری بحث چند لایه و عمیقیه. خیلی ها درباره اش کار کردن .و کتابهای زیادی هم درباره اش نوشته شده . پیشنهاد می کنم ببینید کدام قسمت از بحث مورد ابتلاست همون را به بحث بگذارید.
روشنفکری دینی،روشنفکری اصیل اسلامی ،روشنفکری مذهبی ،روشنفکری غربی ،روشنهای نتیجه گیری روشنفکران ،رابطه متافیزیک و علم در روشنفکری ،روشنفکران دیندار، دینداران روشنفکر و ...از جمله پیشنهادهایی که شاید بد نباشه درباره ش فکر کرد.

کاوه;22706 نوشت:
سلام استاد صدیق
عرض ارادت به دوست خوبم رضا
یه مجموعه مقالاتی را دانشگاه باقرالعلوم داره چاپ می کنه به نام (مجموعه مقالات همایش حوزه و روشنفکری ) که همایشش پیشتر برگزار شد. خداوند متعال توفیق داد یه مقاله اونجا نوشته شد . که اگه بدردتون می خوره قسمتهایشو اینجا بذارم .البته محدوده بحث باید مشخص بشه . روشنفکری بحث چند لایه و عمیقیه. خیلی ها درباره اش کار کردن .و کتابهای زیادی هم درباره اش نوشته شده . پیشنهاد می کنم ببینید کدام قسمت از بحث مورد ابتلاست همون را به بحث بگذارید.
روشنفکری دینی،روشنفکری اصیل اسلامی ،روشنفکری مذهبی ،روشنفکری غربی ،روشنهای نتیجه گیری روشنفکران ،رابطه متافیزیک و علم در روشنفکری ،روشنفکران دیندار، دینداران روشنفکر و ...از جمله پیشنهادهایی که شاید بد نباشه درباره ش فکر کرد.

با سلام و تشکر از رضای عزیز، جناب کاوه بزرگوار و همۀ همراهان:Gol:

در پست آغازین سیر بحث را بیان کردم که قصد ما پس از روشن شدن تعریف جامع و مانعی از روشنفکری و اقسام آن، خاستگاه روشنفکری را بشناسیم و آنگاه به سراغ بحث اصلی یعنی شناخت خطوط فکری و مبانی اندیشۀ روشنفکر مآبان معاصر و تأثیرات ایشان در فرهنگ کشورمان برویم.

اگر پیشنهادی برای سیر منطقی بحث و همکاری در پیشبرد بحث دارید و خصوصاً تجربه ای در ورود و خروج این مباحث داشته اید بسم الله ...

چنانکه پیشتر هم گفتم این فضا انحصاری نیست، و امید آن دارم همۀ دوستان فرهیخته و خصوصاً کارشناسان محترم دانش شان را در اختیار ما بگذارند. و منتظر مدیریت بحث از سوی بنده و شخص بخصوصی نباشند بلکه انتظار می رود همگی در رسیدن به مباحثی مفید و کاربردی، تمام تلاش و همتشان را بکار گیرند.

در هر صورت فعلاً ما با مفهوم شناسی روشنفکری بحث را آغاز کرده ایم برای ادامۀ بهتر بحث و رسیدن به نتایج منطقی و کاربردی تر ...

منتظر پیشنهادات خوب شما هستیم ...:Gol:

باسلام به صدیق گرامی و کاوه عزیز و دیگر بزرگواران
من فکر میکنم چگونگی پیدایش روشنفکر در جهان
و بلاخص در جامعه ایرانی وتفاوتها و شباهتهای روشنفکران ایرانی با غربی موضوع جالبی برای گفتگو باشد !!
و بعد مقایسه روشنفکران دینی با دیگر اقسام روشنفکری از لحاظ دیدگاهها
البته نظرات کاوه عزیز هم جالبه!!

REZA;22867 نوشت:
[=century gothic]باسلام به صدیق گرامی و کاوه عزیز و دیگر بزرگواران
من فکر میکنم چگونگی پیدایش روشنفکر در جهان
[=century gothic]و بلاخص در[=century gothic] جامعه ایرانی وتفاوتها و شباهتهای روشنفکران ایرانی با غربی موضوع جالبی برای گفتگو باشد !!
و بعد مقایسه روشنفکران دینی با دیگر اقسام روشنفکری از لحاظ دیدگاهها
البته نظرات کاوه عزیز هم جالبه!!

با سلام و تشکر:Gol:

ما هم در این تایپیک همین هدف رو دنبال می کنیم، یعنی بعد از یک تعریف از روشنفکری و آشنائی با اقسام آن، خاستگاه روشنفکری رو بررسی می کنیم و در نهایت هم دیدگاه های اقسام روشنفکری و جریان روشنفکری در ایران رو به نقد و بررسی می نشینیم.

در کنار دیگر تعاریف از اصطلاح روشنفکری، نگاه مقام معظم رهبری به واژۀ روشن فکر خواندنی و قابل تأمل است:

ایشان این واژه را در دو معنای مثبت و منفی تقسیم بندی کرده اند:

الف) معنای مثبت: در سخنان رهبر معظم انقلاب، عموماً روشن فکر به معنای مثبت و مطلوب به کار رفته است که این معنا به سه دستۀ: عام، خاص و اخص تقسیم می شود.

1) معنای عام: در این معنا، روشن فکر به کسی اطلاق می شود که دارای فکر و نگاه روشن و نو و آگاه به زمان بوده، متفکرانه، معقول و دور از تعصبات و احساسات غیر معقول، فکر و عمل کند. رهبر انقلاب این معنا را با تعابیری نظیر: «فضلای جوان و روشنفکر حوزه» و حضرت امام (ره) با توصیف: «روشن بین و روشن فکر و نوآور در مباحث دینی» بکار برده اند.(1)

در فرهنگ معاصر فارسی نیز روشن فکر به شخصِ «دارای بینشی آگاهانه، منطقی و دور از خرافه و تعصب» تعریف شده است.

2) معنای خاص: استفاده از تعبیراتی نظیر: «محافل دانشجوئی و روشن فکری»؛ «دانشگاه و محیط روشن فکری» و «صاحبان فکر و افراد هوشمند و روشن فکر» در معنای خاص آن است.

در این معنای خاص، روشن فکر به کسی اطلاق می شود که دارای سطح فکری و هوشی نسبتاً بالا و متفاوتی است و نوعی فعالیت فکری و عملی خاص انجام می دهد. تعریف و تقسیم بندی «ریمون آرون» جامعه شناس فرانسوی، راجع به جامعه روشنفکری نیز بر همین مبناست:(1)

1. تولید کنندگان اندیشه، مانند: هنرمندان و متفکران مبتکر
2. توزیع کنندگان اندیشه، مانند: استادان دانشگاه و نویسندگان
3. مصرف کنندگان، مانند: دانشجویان

در تعبیرات رهبر معظم انقلاب، روشن فکر به معنای خاص به دانشگاهیان و حوزویان اعم از: اساتید، دانشجویان، نویسندگان و هنرمندان اطلاق می شود. به همین جهت، ایشان در موارد متعددی در اشاره به نخبگان فکری و فرهنگی کشور از دو تعبیر «علما و روشنفکران» استفاده می کنند.

3) معنای اخص: در معنای اخص، کسانی روشنفکر هستند که دارای توان فکری و علمی بالا هستند و خواهان نوگرائی، ایجاد تحول در جامعه، پیشرفت کشور، خدمت به ملت و بالا بردن سطح ارتقاء فرهنگ خویش اند و در این راه از هیچ تلاشی فرو گذار نمی کنند.

در تعریفی که مرحوم دکتر شریعتی از روشن فکر ارائه نموده اند، توجه به این معنا نهفته است: وی ضمن انتقاد از ترجمه «انتکتوئل» به روشن فکر در ایران، معتقد است: «روشن فکر واجد فکر روشن و باز است...، محدود و متوقف نیست، منجمد نمی اندیشد، ... زمان، موقعیت خود و وضعیت کشور را (من جمیع جهات) درک می کند و می تواند تحلیل و استدلال کند، به وضع اجتماعی و به جایگاه خود اگاه است و (از همه مهمتر اینکه) این صفات، موجب تعهد و مسئولیت او می شود.»(3)

همچنین از منظر رهبر معظم انقلاب، روشن فکر در معنای اخص، کسانی اند که توان علمی و فکری بالائی دارند و خواهان تحول و پیشرفت جامعه هستند. اما نکته مهمی که در دیدگاه ایشان وجود دارد، این است که روشن فکر حقیقی کسی است که این پیشرفت و تحول را از هر طریقی نمی پذیرد، بلکه برنامه ای را برای تحول و پیشرفت می پذیرد که مطابق منافع ملی و ساختار فکری، فرهنگی و نظام ارزشی جامعه باشد.

با این معیارها، روشن فکر اختصاص به تحصیل کرده های دانشگاهی، محصلان فرنگ رفته و یا کسانی که صرفاً کار فکری می کنند و فعالیت بدنی ندارند، نمی شود. مهم تر اینکه روشنفکر حقیقی شامل کسانی نمی شود که به اسم ترقی و پیشرفت، دین و آموزه های آن را زیر پا می گذارند، به راحتی به حریم مقدسات دینی و ارزشهای الهی توهین و حمله می کنند، منابع و منافع ملی را در اختیار بیگانگان قرار می دهند و یا به اسم و ادعای وطن پرستی و میهن دوستی و با شعار دموکراسی و مردمسالاری و نظایر آن ... در داخل یا خارج کشور، جاسوس و دلال قراردادهای استعماری شده یا می شوند.(4)

با توجه به همین معیارها، رهبر معظم انقلاب معتقدند: چون روشنفکران اولیۀ تاریخ ما -یعنی کسانی که برای اولین بار به طور رسمی خود را منادیان روشن فکری در ایران نامیدند- از جهات مختلفی از معیارهای منحصر در روشنفکر حقیقی فاصله داشته اند و دچار مشکلات متعددی بوده اند، از اینرو جریان روشنفکری در ایران، بیمار متولد شده است و بسیاری از خصوصیات فوق را نداشته است.(5)

در ادامه و در پست های بعدی معنای منفی روشن فکری را بیان می کنیم ...

این بحث ادامه دارد ...:Gol:

پاورقی_______________________________
1. برگرفته از بخشی از سخنرانی های معظم له.
2. سیر جریان روشن فکری در ایران و عملکرد آن در رویارویی با غرب، ص 24.
3. ر.ک: روشنفکر و مسئولیت های او در جامعه، ص 3، بنقل از ارتجاع روشن فکری بعد از انقلاب اسلامی، ص 27.
4. ابوطالبی، مهدی، ارتجاع روشن فکری بعد از انقلاب اسلامی، مؤسسه ولاء منتظر، صص 27-28.
5. بخشی از سخنرانی رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان دانشگاه تهران، 22/2/77.

با سلام مجدد:Gol:

در ادامه مطالب گذشته در تعریف روشنفکری، با کمی تأمل می بینیم که معنای دیگری از "روشنفکر" در ادبیات علمی و سیاسی ما و در سخنان رهبر معظم انقلاب دیده می شود، که این معنا ناظر به روشنفکران غیر حقیقی است و بار منفی دارد.

این معنا ناظر به روشنفکران اولیه تاریخ ایران است که مؤلفه های کلی روشنفکر به معنای اخص (توان فکری، علمی و خواهان پیشرفت و تحول) را داشتند؛ ولی بدلیل دلباختگی شدید به فرهنگ غرب، الگوی آنها برای پیشرفت و تحول و نوگرائی، تئوری و عملکرد اندیشمندان عصر روشنگری در اروپا بود.

معنای مدرن و امروزی روشنفکر و عمده معانی ارائه شده برای «اینتلیجنتسیا» و تعریف دائرةالمعارف فارسی که روشنفکر را اصطلاحی برای «طرز تفکر و تمایل عقلائی، آزادمنشانه، اومانیستی و علمی رایج در اروپای قرن 18 میلادی»(1) می داند. ناظر به همین معناست.

تعریفی که کانت از روشنفکری و روشنگری ارائه می دهد نیز به همین معنا اشاره دارد، کانت در رسالۀ خود در خصوص «روشنگری» اصالت دادن به عقل و فهم فردی بشر را روح و جان روشنگری می نامد، او این تکیه و اصالت بخشیدن به عقل فردی بشر را در مقابل تفکر دینی (که بر مبنای اصالت وحی الهی و نیازمندی بشر به هدایت آسمانی استوار است) و در برابر بینش مذهبی، قرار می دهد.(2)

طبق همین معنا، دکتر داوری روشنفکر را کسی می داند که با اصل جدائی سیاست از دیانت به مدد خردی که جای وحی را گرفته و در مقابل آن قرار دارد، طرح سیاست در می اندازد و یا اگر به ظاهر دین معتقد باشد، دین را در کنار علم و تمدن غرب می گذارد و به تصرف در آنها رضایت نمی دهد، به اعتقاد ایشان روشنفکری طوایف مختلفی دارد؛ اما نقطۀ مشترک در آراء و عقاید این طوایف، این است که منشأ احکام و قواعد و دستورالعمل ها، بشر می باشد و احکام دینی و آسمانی (وحی الهی) صرفاً از جهت تاریخی و اجتماعی اهمیت دارد و دیگر منشأ اثر نیست.(3)

شهید آوینی نیز در تعریف روشنفکری و روشنفکر می نویسد:
«روشنفکری یعنی پذیرش آراء نیهیلیستی و ایمان آوردن به آن و روشنفکر کسی است که با احکام نظری علوم جدید "فلسفه علمی" حکم می کند و عامل به احکام عملی علوم جدید یعنی "اخلاق علمی" است.»(4)

وی معتقد است که روشنفکر یا معتقد به شریعت علم است و یا مؤمن به شریعتی که خود را با علم انطباق داده باشد.(5)

طبق نظر فریدون آدمیت نیز، روشنفکر؛ عقل نقادی است که پایه اش بر ادراک تجربی قرار دارد، در مأنوسات ذهنی انسان شک نموده و آنها را به نقد می کشد و معیارش در تمییز آن معانی، عقل است... عنصر روشنفکر هیچ مطلقیتی را نمی پذیرد، خواه فلسفی یا مابعد الطبیعی.(6)

در این مرحله پس از تعریف روشنفکری ...

قصد ما:

"بررسی خاستگاه و منشأ شکل گیری روشنفکری"
است.

که انشاء الله با مشارکت دوستان، مطالب خوبی در غنای این بحث ارائه شود.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی____________________________
1. دایرةالمعارف فارسی، ج 1، ص 1128.
2. ر.ک: روشن گری چیست؟ مندرج ئر ماه نامه کلک، ش 22، صص 51 و 54- 55، بنقل از ارتجاع روشنفکری، مهدی ابوطالبی.
3. همان منبع، ص 18.
4. شهید آوینی، فردایی دیگر، ص 97.
5. همان منبع، ص 112 بنقل از ارتجاع روشنفکری، مهدی ابوطالبی، ص 30.
6. ر.ک: تهاجم فرهنگی و نقش تاریخی روشنفکران، ص 60.

با سلام مجدد

در خصوص خاستگاه و منشأ شکل گیری روشنفکری منتظر مطالب و نظرات دوستان هستیم:

منشأ شکل گیری روشنفکری از کجا و چه زمانی بوده؟

آیا روشنفکری منشأ کاملاً غربی دارد یا ریشه و خاستگاه داخلی هم دارد؟

آیا جریان روشنفکری با هدف و رویکرد خاصی شکل گرفت و یا یک اتفاق کاملاً طبیعی و بی هدف بوده است؟

پشت جریان روشنفکری چه کسانی، با چه افکار و اندیشه ها و اهدافی خوابیده اند؟

با تشکر از همۀ دوستان ...:Gol:

سلام استاد
بنده در جریان شناسی تخصصی ندارم اساتید هم ظاهراً میلی به نظر دادن و شرکت در بحث ندارن
لطفاً خود شما مطلب رو ادامه بدین .

باتشکر:Gol:

سلام بر اساتید و کاربران محترم:Gol:
از طریق یکی از دوستان که دانشجوی علوم سیاسی است با برخی از کتب این رشته که در دانشگاه تدریس می شود .آشنا شدم .مطالب و نظریات و کلاً هر چیزی در این کتب هست برگرفته از فرهنگ یا شرقه یا غرب البته بیشتر دموکراسی غربی و نظریات اندیشمندان غربی در این کتب موج می زنه و تنها چیزی که هیچ اثری از آن نیست الگوها و راهکارها و نظریات اسلامی است .باور کنید من در اولین برخورد وقتی مطالب یکی از این کتب رو دوستم برام می خوند فکر کردم از کتب ممنوعه و چاپ زیرزمینی شده و غیر قانونیه ولی ظاهراً همینا تو دانشگاه ها ی ما در حال تدریسه.

به هر حال هیچ کس رغبتی برای بالا بردن شعور و فهم سیاسی مردم این مرزو بوم نداره .و بیشترین ضربه هم از همین نقطه ضعف خوردیم.حالا چرا اینقدر کم به این موضوع پرداخته می شه نمی دونم چرا علمای ما از سیاست گریزانند نمی دانم .آخه بنده یا هر جوان نسل سومی برای بالا بردن شعور و درک سیاسی و برای اینکه بازیچه ی دشمنان و معاندان این نظام نشویم و از مسیر حق خارج نشویم.باید دست به دامن کی بشویم.

وقتی به فرمایشات امام خمینی (ره) می نگریم بینش عمیق ایشان در مسائل سیاسی کاملاً به چشم می آید.
و بخش اعظمی از فرمایشاتشون باور کنید بالای 50 درصد برای بالا بردن بینش سیاسی مردم است.چون به اهمیت این موضوع واقفند.

ولی در حال حاضر بحث سیاسی رو در حضور یه عالم دینی یا در یه سایت دینی یا هر جایی دیگه که به نوعی جو دینی باشه نمی شود عنوان کرد.و سریعاً موضع گیری می کنند و می گویند بحث را سیاسی نکنید.

دیگر از بحث سیاسی سخنی به میان نخواهم آورد تا آرامش دوستان و اساتید و سایت را به هم نزنم .و از تمامی اساتید وکاربران و مدیریت سایت عذرخواهی می کنم.:Gol:

ما همه امیدوار و چشم انتظار به آینده ایم
((الهم عجل لولیک الفرج))

mahnaz;25601 نوشت:
سلام استاد
بنده در جریان شناسی تخصصی ندارم اساتید هم ظاهراً میلی به نظر دادن و شرکت در بحث ندارن
لطفاً خود شما مطلب رو ادامه بدین .

باتشکر :Gol:


با سلام مجدد:Gol:

روشنفکری به معنای اصطلاحی ان، ریشه در فرهنگ و لغت اروپائی دارد، اصطلاح روشنفکر به ویژه به معنای منفی آن، ریشه در اروپای قرن 18 و تحولات عصر روشن گری دارد.

اصل اساسی مطروحه در نهضت روشن گری، تکیه بر عقل بود، به این معنا که به مسائل دینی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی از جنبه علمی و عقلی نگاه می کردند و به این جهت در بارۀ کارهای جهان و ترقی و کمال بشریت، اندیشه و نظری غیر دینی ایجاد شد.(1)

... نهضت روشن گری عقاید بیکن، دکارت، اسپینوزا و بالاتر از همه لاک و نیوتون را نقل کرده و رواج داد ... ایمان مردم این عصر به قوای طبیعی عقل بشر بی اندازه زیاد بود ... فی الواقع هر گونه احساسی نسبت ماوراء الطبیعیه ضعیف گردید. مردمان "متجدد" نه فقط دیگر از شیطان هراسی نداشتند، بلکه اعتقاد آنها به خدا نیز زائل شده بود.(2)

علت نامیدن این دوره از تاریخ اروپا به عصر روشنگری در این بود که متفکران اروپائی دوران پیش از این دوره ها (یعنی قرون وسطی) را دوران تاریکی نام نهادند و دوران بعد از آن را عصر روشن گری نامیدند.

این دسته از روشنفکران، در واقع در مقابل دینداران که به اصالت وحی الهی قائل بودند، اصالت "عقل بشری" را مطرح می کردند و قرن حاکمیت عقل بشری را در مقابل قرون حاکمیت وحی الهی "قرن روشن گری" می نامیدند.

روشن فکران قرن هجدهم، به رهبری فردی بنام "دئیس دیدرو" اقدام به تألیف دائرةالمعارفی بر مبنای "جهان بینی روشن گری" کردند. اینان به اصحاب دائرةالمعارف معروف شدند، نویسندگان دائرةالمعارف فرانسه به دین و ادعاهای ان در بارۀ درستی و حقیقت اعلان جنگ دادند، آنها نه تنها دین را مانعی جدی بر سر راه پیشرفت عقلی انسان می دانستند بلکه معتقد بودند که دین از استقرار اخلاقی راستین و نظم اجتماعی و سیاسی عادلانه نیز ناتوان بوده است. در جهان بینی روشن گری، تنها وسیله ای که انسان را از تعبد و پیش داوری آزاد می کند و راه را برای خوشبختی واقعی هموار می سازد، مردود شمردن کامل اعتقاد مذهبی به طور عام و تکیه و تأکید بر عقل و تجربه می باشد.(3)

در این میان رمان نویسان، روزنامه نگاران و ادبای جوان نیز بر این طبل پر طمطراق کوبیده و وظیفه خود دانستند که جهان بینی روشنگری را در میان مردم رواج داده و در برابر تفکر دینی علم کنند.

متفکران روشن گری، ستیز با دین و تعالیم آسمانی را جوهر جهان بینی روشن گری می دانستند و با پوشاندن لباس تقدس به آن، نقش رهبری بشر غربی را بر عهده گرفتند.(4)

جلال آل احمد در اینباره می نویسد: "یکی از خواص روشن فکری و یا لوازم آن در تعبیر اصلی فرنگی اش، آزاد اندیشی یا آزاد فکری بوده است ... کار این آزاد اندیشی در کار حضرات روشن فکران فرنگ، تا آنجا پیش رفت که به ارتداد کشید و به خصوص، پس از آیۀ معروف مارکس - که مذهب افیون عوام الناس(ملت ها) است- سر لوحۀ برنامه روشن فکران در فرنگ شد، مخالفت با پاپ و کلیسا و مسیحیت).(5)

بنابر این می توان گفت؛ روشن فکری به ویژه به معنای منفی آن، ریشه در قرن هجدهم اروپا دارد که اروپای رنسانس زده، به عصر دین و حاکمیت دین پشت کرد و سیانتیسم (پرستش علم کمی ریاضی و حسی جدید) را جایگزین آن نمود و نامش را روشنگری یا انوار نهاد، نورانیتی در برابر ظلمت و تاریکی دین و حاکمیت دین، از اینروست که در روح و ذات روشن گری و روشن فکری، در حقیقت، الحاد و دوری از دین و معیارهای آسمانی و دینی نهفته است، بر همین اساس شهید آوینی معتقد است:

"روشنفکران غرب زده ... با این عقلِ راسیونالیستی می اندیشند که عقیم است و زمینی و تنگ نظر و فلک زده، کار این عقل در نهایت به کفر و الحاد می انجامد و بنابر این، انتلکتوئل ها در سراسر جهان اگر ماتریالیست و ملحد نباشند، کافر هستند."(6)

با این ترتیب روش می شود که نطفۀ روشن فکری در غرب با الحاد و سکولاریسم بسته شد.(7)

موفق باشید ...:Gol:

ادامه دارد ...:Sham:

پاورقی____________________________________
1. آقابخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، ص 110.
2. روزل پالمر رابرت، تاریخ جهان نو، ج 1، مترجم؛ ابوالقاسم طاهری، صص 374-375.
3. ارنست کاسیرر، فلسفه عصر روشنگری، ص 211، ترجمه؛ یدالله مؤمن، با کمی تغییر.
4. برگرفته از تاریخ جهان نو، صص 338 و 388؛ تأملاتی در بارۀ جریان روشنفکری در ایران، ص 22. با تلفیق و تغییر.
5. جلال آل احمد، در خدمت و خیانت روشن فکران، ص 25.
6. شهید آوینی، حلزون های خانه به دوش، ص 15.
7. ر.ک: کتاب ارتجاع روشن فکری بعد از انقلاب اسلامی، مهدی ابوطالبی، صص 31 - 36.

سلام استاد
بعد از امتحانات دوباره مزاحمتون می شیم.
با تشکر از توجه جنابعالی به موضوع:Gol:

ادامه بحث ...:Gol:

با سلام مجدد:Gol:

در ادامۀ بحث گذشته مان حول موضوع روشنفکری، در این مجال به بیان تقسیمات مختلف روشنفکر و ذکر چند نکتۀ مهم، می پردازیم:

اول) روشن فکر حقیقی و غیر حقیقی

با توجه به تعریف رهبری معظم از مقولۀ روشن فکری به معنای حقیقی و واقعی آن، می توان روشنفکر را به دو دستۀ کلی حقیقی و غیر حقیقی تقسیم کرد:

«روشن فکر حقیقی» کسی است که دارای فکر علمی، نگاه به آینده و رو به پیشرفت، فرزانگی، هوشمندی، احساس درد در مسائل اجتماعی، به خصوص آنچه که مربوط به فرهنگ است، می باشد. منتهی این پیشرفت و تحول را از هر طریقی نمی پذیرد؛ بلکه آن گونه از برنامه برای تحول و پیشرفت را پیروی می کند که مطابق منافع ملی و ساختار فکری، فرهنگی، دینی و ارزشی جامعه اش باشد.

اما «روشن فکر غیر حقیقی» کسی است که به اسم ترقی و پیشرفت، دین و آموزه های آن و اصول و آرمان های فرهنگ سنتی و ملی خود را بی مهابا زیر پا می گذارد، تابع بی چون و چرای فرهنگ غربی می شود و خواهان حل مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، ارزشی جامعه بر اساس روش و منش متفکران غربی است. (با کمی دقت می توانید همین امروز، نمونه های بسیاری از هر دو قِسم را در درون کشورمان شناسائی کنید)

نمونه های بارز این قشر، در دهه های گذشته، افرادی اند که به اسم روشن فکری و آزاد اندیشی، در کشور ما برای رسیدن به این هدف، منابع و منافع ملی مان را در اختیار بیگانگان قرار دادند و بنوعی جاسوس و دلال قراردادهای استعماری شدند.

البته با اندک دقت و حداقل بصیرتی، می توان ردپای این جریان وابسته و خود فروخته را در زمانۀ خودمان، در داخل مرزهای پر افتخار و در میان اقشار مختلف مردم مؤمن و انقلابی کشور عزیزمان نیز بوضوح رؤیت و شناسائی کرد.

گفتنی است؛ این هوشمندی و بصیرت، در گرو دانش و تحصیلات حوزوی و دانشگاهی، عمومی و تخصصی، داخلی و خارجی و ... نیست، چنانکه تاریخ گذشته و اتفاقات قبل و بعد و اخیر انقلاب اسلامی ایران، این مطلب را بر همگان روشن ساخت، بسا کسانی از تحصیل کرده ها و باصطلاح روشنفکران و خواص جامعه که در جریان فتنه و امتحانات دشوار دوران غیبت، مردود شدند و یا حداقل نمرۀ قبولی کامل نگرفتند (تجدید شدند) و بسا مردم فاقد سواد و تحصیلات آکادمیک و باصطلاح عوام جامعه که با بصیرت و هوشیاری در جریان فتنه خوش درخشیدند و به خوبی از پس امتحانات بر آمدند.

در این مباحث، قصد ما بیان اهداف، نگرش ها و عملکرد جریان روشنفکری بیمار در دویست سال گذشتۀ ایران است، تا در زمانۀ فتنه و امتحان و دوران تحیر و سرگردانی، شما عزیزان بتوانید با هوشیاری و بصیرت، ردپاهای مشکوک و ویروس های این جریان بیمارگونه (روشن فکران غیر حقیقی) را در زمانۀ خودمان، از میان گفتار، کردار و اندیشه ها و موضع گیری های افراد، گروه ها، انجمن ها و احزاب، به خوبی بازشناسید.

اگر در این مقایسۀ حیاتی، با اتکاء به ملاک ها، معیارها و خط کشی های رهبری و ولایت فقیه و با بصیرت و هوشمندی توانستید به تمییز حق از باطل، دوست از دشمن و روشنفکر حقیقی از غیر حقیقی آن دست یابید، در حقیقت شما پیروز میدان و از جمله خواص با بصیرت جامعه هستید، اگر چه در طبقه بندی شغلی که اموری قراردادی اند، در پایین ترین سطح آن باشید.

موفق باشید ... :Gol:

ادامه دارد ........................ :Gol:

موضوع قفل شده است