جمع بندی نظر آیت الله خویی درباره صحت و اعتبار حدیثی که به اصحاب اجماع ختم شود

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نظر آیت الله خویی درباره صحت و اعتبار حدیثی که به اصحاب اجماع ختم شود

سلام

میخواستم بپرسم نظر آیت الله خویی رضوان الله علیه در این باره که « اگر حدیثی به یکی از اصحاب اجماع ختم شود بشرط آنکه سند حدیث تا او صحیح باشد ، آن حدیث صحیح است ولو اینکه راوی بعد از آن ، مجهول یا ضعیف باشد . » چیست ؟ آیا ایشان چنین چیزی را قبول دارند ؟

نظر علمای اصولی چون ، شیخ انصاری ، آیت الله بروجردی و دیگران در این باره چیست ؟ چنین مطلبی را قبول دارند ؟

آیا این مسئله اجماعی است ؟

سپاس ... :Rose:

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد مجید

IVI.@.H.D.I;676418 نوشت:
سلام

میخواستم بپرسم نظر آیت الله خویی رضوان الله علیه در این باره که « اگر حدیثی به یکی از اصحاب اجماع ختم شود بشرط آنکه سند حدیث تا او صحیح باشد ، آن حدیث صحیح است ولو اینکه راوی بعد از آن ، مجهول یا ضعیف باشد . » چیست ؟ آیا ایشان چنین چیزی را قبول دارند ؟
نظر علمای اصولی چون ، شیخ انصاری ، آیت الله بروجردی و دیگران در این باره چیست ؟ چنین مطلبی را قبول دارند ؟
آیا این مسئله اجماعی است ؟


با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
اصحاب اجماع
بسیاری از بزرگان به دلیل قاعده‌ی اجماع، واقع شدن راوی را در زمره‌ی افرادی كه کشی آنها را ذكر كرده، دلیل بر توثیق او دانسته‌اند. درباره‌ی این قانون و آرای علما، بحث بسیاری شده، كه خلاصه مطلب این است: بعضی معتقدند، كه قانون اجماع عصابه، فقط همان راویان را توثیق می‌كند [1] ـ [2] ـ [3] ـ [4] ـ [5] ـ [6] و عده‌ای دیگر برآنند، كه علاوه بر اثبات وثاقت خود آن راویان، توثیق راویان بعد از آنها را نیز اثبات می‌كند. [7] ـ [8] ـ [9] ـ [10] ـ [11] ـ [12] ـ [13] ـ [14] ـ [15] ـ [16] ـ[17 [
اصل این قاعده كه معروف به قاعده اجماع است، ‌به کشی باز می‌گردد، و این عبارت در بین آنان مرسوم است: «أجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء» [18] ؛ (گروه امامیه بر صحیح دانستن روایت آنان اجماع دارند.)
مشهور علما از این عبارت کشی این گونه برداشت كرده‌اند، كه اگر این اصحاب از روایت كننده‌ای اگر چه مجهول و مهمل باشد، روایت كنند، ‌آن روایت، صحیح و نقل آنان از چنین شخصی، دلیل بر توثیق او خواهد بود و اگر این راویان، پس از خود، سند روایت را به طور مرسل نقل كرده باشند، ‌نیز معتبر خواهد بود.
آن چه این بزرگان از قاعده کشی و عبارت او استفاده كرده‌اند، سه نكته است:
۱ـ عبارت کشی دلالت دارد، كه خود این سه گروه از راویان، ثقه هستند؛
۲ـ این عبارت می‌رساند، كه روایت از آنها صحیحه است، اگر چه بعد از این راویان، افراد ضعیف و مهمل و مجهول در سلسله سند موجود باشند؛ پس قاعده، دلیل بر توثیق راویانِ پس از این راویان نیز خواهد بود؛ هر چند با واسطه باشد.
۳ـ این عبارت کشی، می‌رساند كه روایت آنان نزد علما و فقها صحیحه است؛ هر چند از نظر سند مرسله باشد؛ پس مرسلات اصحاب اجماع نیز حجت خواهد بود]19. [
پس از شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰ هـ ق) ـ كه این عبارت کشی را در كتاب اختیار معرفه الرجال آورده ـ كسی از قاعده اجماع سخن نگفته است؛ این بحث به معنای وسیعی كه اشاره شد، برای اولین بار در عبارت شهید اول (متوفای ۷۸۶ هـ ق) در غایه المراد آمده است، كه در كتاب بیع، بر وثاقت خالد بن أوفی به نقل حسن بن محبوب از او استدلال كرده است. [20] و از زمان شیخ بهاء‌الدین عاملی (متوفای ۱۱۳۰ هـ ق) این معنا درباره‌ی قاعده اجماع مشهور و معروف است و بیشتر فقیهان، ‌هم چون وحید بهبهانی، محدث بحرانی، سید علی طباطبایی، شیخ انصاری، علامه شفتی و شیخ حر عاملی و علامه مامقانی و... همین معنا را پذیرفته‌اند. [21] ـ [22] ـ [23] [24] [25] [26] ـ [27] ـ [28] ـ [29] ـ [30]
در مقابل این نظریه، گروهی از فقیهان، مانند علامه حلی، ‌محقق اردبیلی و سید محمد عاملی و آیت الله خویی و امام خمینی می‌گویند: کشی وثاقت خود این هیجده نفر را اثبات كرده و می‌خواهد بگوید: اصحاب، این هیجده نفر را موثق دانسته و روایت آنان را از دیگر مورد تصدیق قرار داده‌اند؛ یعنی خود آنان كسانی هستند، كه در نقل روایت دروغ نمی‌گویند و مورد اعتمادند. دلالتِ قاعده اجماع بیش از این نیست. [31] [32] [33] [34] [35] علامه حلی (متوفای ۷۲۶ هـ ق) اولین فقیهی است، كه به قاعده اجماع به این معنا در خلاصه الرجال و مختلف الشیعه تمسك كرده است. او راویانی مثل أبان بن عثمان و عبدالله بن بکیر را ضعیف نمی‌داند و روایت آنان را صحیحه یا موثقه می‌شمارد و می‌گوید:
«این دو، از جمله كسانی هستند، كه کشی درباره‌ی آنها گفته: «اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء»... این اجماع منقول است، و اجماع منقول، حجت است. [36] [37[
قبل از علامه حلی، ‌هیچ خبری از قاعده اجماع نیست؛ بعد از علامه حلی، علامه اردبیلی (متوفای ۹۹۳ هـ ق) به همین سبك درباره ابان بن عثمان و عبدالله بن بکیر استناد كرده [۳۱۹] و پس از او، ‌شاگردانش علامه سید محمد عاملی و شیخ حسن عاملی نیز همین معنا را پذیرفته‌اند. [38] [39] [40]
بعضی از معاصران، هم چون مرحوم آیت الله خویی و امام خمینی قدس سرهما نیز بر این معنا اصرار ورزیده‌اند.
حتی امام خمینی رحمه الله مدعی می‌شود، كه شیخ طوسی عبارت کشی را تلخیص كرده؛ ولی آن را نپذیرفته است و ادله‌ای را بر این نكته اقامه می‌كند. [41] [42] [43]
اكنون كه برای عبارت کشی، دو معنا ذكر شد، متن عبارت او را، كه در سه موضع آمده است، نقل می‌كنیم، تا اصحاب اجماع نیز مشخص شوند:
«أجمعت العصابه علی تصدیق هؤلاء الأولین من اصحاب أبی جعفر و اصحاب أبی عبدالله ـ علیهم السّلام ـ و انقادوا لهم بالفقه فقالوا أفقه الأولین ستّه زراره و معروف بن خرّبوذ و بُرید و ابو بصیر الاسدی و الفضل بن یسار و محمد بن مسلم الطائفی قالوا و أفقه السته زراره و قال بعضهم مكان ابو بصیر الاسدی ابو بصیر المرادی و هو لیث بن البختری.» [44]
درباره‌ی اصحاب امام صادق علیه السّلام نیز چنین آورده است:
«أجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم لما یقولون و أقرّوا لهم بالفقه من دون اولئك السته الذین عددناهم و سمیناهم ستّه نفر جمیل بن درّاج و عبدالله بن مسكان و عبدالله بن بكیر و حمّاد بن عثمان و حمّاد بن عیسی و أبان بن عثمان و زعم ابو اسحاق الفقیه ـ و هو ثعلبه بن میمون ـ ان أفقه هؤلاء جمیل بن درّاج و هو أحد اصحاب أبی عبدالله ـ علیه السّلام ـ .» [45]
درباره‌ی اصحاب امام موسی بن جعفر و علی بن موسی الرضا علیهم السّلام نیز این گونه بیان كرده است:
«أجمع اصحابنا علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم لهم بالفقه و العلم و هم سته نفر آخر دون السته نفر الذین ذكرناهم فی اصحاب أبی عبدالله ـ علیه السّلام ـ منهم: یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی بیاع السابری و محمد بن ابی عمیر و عبدالله بن المغیره و الحسن بن محبوب و احمد بن محمد بن أبی نصر و قال بعضهم مكان الحسن بن محبوب الحسن بن علی بن فضال و فضاله بن أیّوب و قال بعضهم مكانه فضاله بن أیوب عثمان بن عیسی و أفقه هؤلاء یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی.» [46]
باید توجه داشت، كه طیف دیگری از فقیهان وجود دارند، كه به كلام کشی اصلاً توجهی نكرده، راویانی هم چون ابان بن عثمان و عبدالله بن بکیر را به جهت «ناووسیت» و «فطحیت» رد كرده‌اند. این فقیهان، كسانی مانند فخر المحققین در ایضاح الفوائد و شهید ثانی در روضه و مسالک الافهام هستند. [47-48-49-50 [
اگر قانون اجماع را به معنای وسیع آن بپذیریم، هزاران حدیث را بر اساس این قانون معتبر دانسته‌ایم؛ همان طور كه محدث نوری، به این نكته تصریح فرموده است. [51-52 [

پی نوشت:

  1. حلی، حسن بن یوسف؛ مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۱۳
  2. اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، ج۱، ص۱۵۶
  3. موسوی عاملی، محمد؛ نایه المرام، ج۱، ص۳۸۴
  4. خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷
  5. امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲
  6. امیر جبل املی، محسن؛ البحر الزخّار، ج۲، ص۱۱۱.
  7. مجلسی، محمد تقی؛ روضه المتقین، ج۱۴، ص۱۹
  8. شفتی، محمد باقر؛ مطالع الانوار، ج۱، ص۱۲۲ و ۱۵۹
  9. ‌نراقی، احمد؛ مستند الشیعه، ج۱، ص۵۶
  10. انصاری، مرتضی؛ رسائل، ج۱، ص۱۴۲
  11. بهایی، محمد بن الحسین؛ مشرق الشمسین، ص۴۴۹
  12. طباطبایی، سید علی؛ ریاض المسائل، ج۲، ص۱۳۹ (چاپ سنگی)
  13. خوانساری، حسین؛ مشارق الشموس، ص۲۳۱
  14. خوانساری، جمال؛ حاشیه‌ی روضه، ص۱۴۸ و ۱۵۸
  15. نجفی، محمد حسن؛ جواهر الكلام، ‌ج۱، ص۱۷۴ و ج۴۲، ‌ص۳۲۲
  16. اصفهانی، محمد حسین؛ نهایه الدرایه، ج۶، ص۳۱۶
  17. مجلسی، محمد باقر؛ مرآه العقول، ج۱۴، ص۲۴.
  18. كشی، محمد بن عمر؛ اختیار معرفه الرجال، ص۳۲۲.
  19. امین جبل عاملی، محسن؛ البحر الزخّار، ج۲، ص۱۱۱.
  20. مكی عاملی، محمد؛ غایه المراد، ج۲، ص۴۱.
  21. بهایی عاملی، محمد بن الحسین؛ مشرق الشمسین، ص۴۴۹
  22. بهبهانی، محمد باقر؛ الفوائد الرجالیه، ص۲۹
  23. بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناضره، ج۱۱، ص۱۸۷.
  24. بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناضره، ج۱۹، ص۱۹۱.
  25. بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناضره، ج۲۳، ص۵۱۹.
  26. طباطبایی، سید علی؛ ریاض المسائل، ج۲، ص۱۳۹ ( طبع سنگی)
  27. انصاری، مرتضی؛ الطهاره، ج۱، ص۸۳ (طبع كنگره)
  28. شفتی، محمد باقر؛ مطالع الانوار، ج۱، ص۱۵۹
  29. حر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۸۰
  30. مامقانی، ‌عبدالله؛ مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۷۱.
  31. حلی، حسن بن یوسف؛ مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۱۳.
  32. اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، ج۱، ص۱۵۶.
  33. موسوی عاملی، محمد؛ نهایه المرام، ج۱، ص۳۸۴.
  34. خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷
  35. امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲.
  36. حلی، حسن؛ مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۱۳ و ج۲، ص۲۲۴ و ج۳، ص۳۰۶.
  37. حلی، حسن بن یوسف؛ خلاصه الرجال، ص۱۰۶.
  38. اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، ج۱، ص۱۵۶ و ۲۳۰.
  39. موسوی عاملی، محمد؛ نهایه المرام، ج۱، ص۳۸۴.
  40. موسوی عاملی، محمد؛ نهایه المرام، ج۱، ص۷۱.
  41. حر عاملی، محمد بن الحسنوسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۱۷.
  42. خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷ ـ امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲، ۲۵۵.
  43. امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص ۲۵۵.
  44. امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲
  45. كشّی، محمد بن عمر؛ اختیار معرفه الرجال، ص۲۰۶.
  46. همان، ص۳۲۲.
  47. همان، ص۴۶۱.
  48. . حلی، فخر الدین؛ ایضاح الفوائد، ج۳، ص۲۹۱، ۵۰۰.
  49. جبعی عاملی، زین الدین؛ الروضه، ج۶، ص۳۹.
  50. مسالك الافهام، ج۹، ص۱۲۸.
  51. نوری، میرزا حسین؛ مستدرك الوسائل، ج۳، ص۷۶۲ (چاپ سنگی).
  52. محمد حسن رباني- دانش درايه الحديث، ص۲۴۷.

مجید;677231 نوشت:
با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
اصحاب اجماع
بسیاری از بزرگان به دلیل قاعده‌ی اجماع، واقع شدن راوی را در زمره‌ی افرادی كه کشی آنها را ذكر كرده، دلیل بر توثیق او دانسته‌اند. درباره‌ی این قانون و آرای علما، بحث بسیاری شده، كه خلاصه مطلب این است: بعضی معتقدند، كه قانون اجماع عصابه، فقط همان راویان را توثیق می‌كند [1] ـ [2] ـ [3] ـ [4] ـ [5] ـ [6] و عده‌ای دیگر برآنند، كه علاوه بر اثبات وثاقت خود آن راویان، توثیق راویان بعد از آنها را نیز اثبات می‌كند. [7] ـ [8] ـ [9] ـ [10] ـ [11] ـ [12] ـ [13] ـ [14] ـ [15] ـ [16] ـ[17 [
اصل این قاعده كه معروف به قاعده اجماع است، ‌به کشی باز می‌گردد، و این عبارت در بین آنان مرسوم است: «أجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء» [18] ؛ (گروه امامیه بر صحیح دانستن روایت آنان اجماع دارند.)

با سلام و سپاس بابت پاسخگویی حضرتعالی

پس نتیجه این شد که علامه حلی و آیت الله خویی و امام خمینی قائل به این نیستند که هر روایتی که سندش به اصحاب اجماع ختم شود ولو اینکه شخص ما قبل آن مجهول یا ضعیف باشد ، صحیح است . بله ؟

IVI.@.H.D.I;677273 نوشت:
ا سلام و سپاس بابت پاسخگویی حضرتعالی

پس نتیجه این شد که علامه حلی و آیت الله خویی و امام خمینی قائل به این نیستند که هر روایتی که سندش به اصحاب اجماع ختم شود ولو اینکه شخص ما قبل آن مجهول یا ضعیف باشد ، صحیح است . بله ؟


با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام و ادب
پرسشگر گرامی نظر آیت الله خویی این است :
کشی وثاقت خود این هیجده نفر را اثبات كرده و می‌خواهد بگوید: اصحاب، این هیجده نفر را موثق دانسته و روایت آنان را از دیگر مورد تصدیق قرار داده‌اند؛ یعنی خود آنان كسانی هستند، كه در نقل روایت دروغ نمی‌گویند و مورد اعتمادند. دلالتِ قاعده اجماع بیش از این نیست.

جمع بندی

سوال:
سلام
می خواستم بپرسم نظر آیت الله خویی رضوان الله علیه در این باره که « اگر حدیثی به یکی از اصحاب اجماع ختم شود بشرط آن که سند حدیث تا او صحیح باشد ، آن حدیث صحیح است و لو این که راوی بعد از آن ، مجهول یا ضعیف باشد . » چیست ؟ آیا ایشان چنین چیزی را قبول دارند ؟
نظر علمای اصولی چون ، شیخ انصاری ، آیت الله بروجردی و دیگران در این باره چیست ؟ چنین مطلبی را قبول دارند ؟
آیا این مسئله اجماعی است ؟

پاسخ:
سلام علیکم و رحمه الله
پرسشگر گرامی در پاسخ پرسش شما باید بحث اجماع که اصل این بحث می باشد را عرض کنیم و در ضمن نظر علما را خدمت شما بیان نماییم:

اصحاب اجماع
بسیاری از بزرگان به دلیل قاعده‌ی اجماع، واقع شدن راوی را در زمره‌ی افرادی كه کشی آنها را ذكر كرده، دلیل بر توثیق او دانسته‌اند. درباره‌ی این قانون و آرای علما، بحث بسیاری شده، كه خلاصه مطلب این است: بعضی معتقدند، كه قانون اجماع عصابه، فقط همان راویان را توثیق می‌كند.(1-2-3-4-5-6)
و عده‌ای دیگر برآنند، كه علاوه بر اثبات وثاقت خود آن راویان، توثیق راویان بعد از آنها را نیز اثبات می‌كند.(7-8-9-10-11-12-13-14-15-16-17)
اصل این قاعده كه معروف به قاعده اجماع است، ‌به کشی باز می‌گردد، و این عبارت در بین آنان مرسوم است: «أجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء(18)؛ گروه امامیه بر صحیح دانستن روایت آنان اجماع دارند.»
مشهور علما از این عبارت کشی این گونه برداشت كرده‌اند، كه اگر این اصحاب از روایت كننده‌ای اگر چه مجهول و مهمل باشد، روایت كنند، ‌آن روایت، صحیح و نقل آنان از چنین شخصی، دلیل بر توثیق او خواهد بود و اگر این راویان، پس از خود، سند روایت را به طور مرسل نقل كرده باشند، ‌نیز معتبر خواهد بود.
آن چه این بزرگان از قاعده کشی و عبارت او استفاده كرده‌اند، سه نكته است:
۱ـ عبارت کشی دلالت دارد، كه خود این سه گروه از راویان، ثقه هستند؛
۲ـ این عبارت می‌رساند، كه روایت از آنها صحیحه است، اگر چه بعد از این راویان، افراد ضعیف و مهمل و مجهول در سلسله سند موجود باشند؛ پس قاعده، دلیل بر توثیق راویانِ پس از این راویان نیز خواهد بود؛ هر چند با واسطه باشد.
۳ـ این عبارت کشی، می‌رساند كه روایت آنان نزد علما و فقها صحیحه است؛ هر چند از نظر سند مرسله باشد؛ پس مرسلات اصحاب اجماع نیز حجت خواهد بود.(19)
پس از شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰ هـ ق) ـ كه این عبارت کشی را در كتاب « اختیار معرفه الرجال» آورده ـ كسی از قاعده اجماع سخن نگفته است؛ این بحث به معنای وسیعی كه اشاره شد، برای اولین بار در عبارت شهید اول (متوفای ۷۸۶ هـ ق) در « غایه المراد» آمده است، كه در كتاب بیع، بر وثاقت خالد بن أوفی به نقل حسن بن محبوب از او استدلال كرده است. (20) و از زمان شیخ بهاء‌الدین عاملی (متوفای ۱۱۳۰ هـ ق) این معنا درباره‌ی قاعده اجماع مشهور و معروف است و بیشتر فقیهان، ‌هم چون وحید بهبهانی، محدث بحرانی، سید علی طباطبایی، شیخ انصاری، علامه شفتی و شیخ حر عاملی و علامه مامقانی و... همین معنا را پذیرفته‌اند.(21-22-23-24-25-26-27-28-29-30)
درمقابل این نظریه، گروهی از فقیهان، مانند علامه حلی، ‌محقق اردبیلی و سید محمد عاملی و آیت الله خویی و امام خمینی می‌گویند: کشی وثاقت خود این هیجده نفر را اثبات كرده و می‌خواهد بگوید: اصحاب، این هیجده نفر را موثق دانسته و روایت آنان را از دیگر مورد تصدیق قرار داده‌اند؛ یعنی خود آنان كسانی هستند، كه در نقل روایت دروغ نمی‌گویند و مورد اعتمادند. دلالتِ قاعده اجماع بیش از این نیست.(31-32-33-34-35)
علامه حلی (متوفای ۷۲۶ هـ ق) اولین فقیهی است، كه به قاعده اجماع به این معنا در « خلاصه الرجال و مختلف الشیعه» تمسك كرده است. او راویانی مثل أبان بن عثمان و عبدالله بن بکیر را ضعیف نمی‌داند و روایت آنان را صحیحه یا موثقه می‌شمارد و می‌گوید:« این دو، از جمله كسانی هستند، كه کشی درباره‌ی آنها گفته: «اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء»... این اجماع منقول است، و اجماع منقول، حجت است.(36-37)
قبل از علامه حلی، ‌هیچ خبری از قاعده اجماع نیست؛ بعد از علامه حلی، علامه اردبیلی (متوفای ۹۹۳ هـ ق) به همین سبك درباره ابان بن عثمان و عبدالله بن بکیر استناد كرده، و پس از او، ‌شاگردانش علامه سید محمد عاملی و شیخ حسن عاملی نیز همین معنا را پذیرفته‌اند.(38-39-40)
بعضی از معاصران، هم چون مرحوم آیت الله خویی و امام خمینی (قدس سرهما) نیز بر این معنا اصرار ورزیده‌اند.
حتی امام خمینی (رحمه الله) مدعی می‌شود، كه شیخ طوسی عبارت کشی را تلخیص كرده؛ ولی آن را نپذیرفته است و ادله‌ای را بر این نكته اقامه می‌كند.(41-42-43)
اكنون كه برای عبارت کشی، دو معنا ذكر شد، متن عبارت او را، كه در سه موضع آمده است، نقل می‌كنیم، تا اصحاب اجماع نیز مشخص شوند:« أجمعت العصابه علی تصدیق هؤلاء الأولین من اصحاب أبی جعفر و اصحاب أبی عبدالله ـ علیهم السّلام ـ و انقادوا لهم بالفقه فقالوا أفقه الأولین ستّه زراره و معروف بن خرّبوذ و بُرید و ابو بصیر الاسدی و الفضل بن یسار و محمد بن مسلم الطائفی قالوا و أفقه السته زراره و قال بعضهم مكان ابو بصیر الاسدی ابو بصیر المرادی و هو لیث بن البختری.(44)
درباره‌ی اصحاب امام صادق علیه السّلام نیز چنین آورده است:« أجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم لما یقولون و أقرّوا لهم بالفقه من دون اولئك السته الذین عددناهم و سمیناهم ستّه نفر جمیل بن درّاج و عبدالله بن مسكان و عبدالله بن بكیر و حمّاد بن عثمان و حمّاد بن عیسی و أبان بن عثمان و زعم ابو اسحاق الفقیه ـ و هو ثعلبه بن میمون ـ ان أفقه هؤلاء جمیل بن درّاج و هو أحد اصحاب أبی عبدالله ـ علیه السّلام ـ .»(45)
درباره‌ی اصحاب امام موسی بن جعفر و علی بن موسی الرضا علیهم السّلام نیز این گونه بیان كرده است:« أجمع اصحابنا علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم لهم بالفقه و العلم و هم سته نفر آخر دون السته نفر الذین ذكرناهم فی اصحاب أبی عبدالله ـ علیه السّلام ـ منهم: یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی بیاع السابری و محمد بن ابی عمیر و عبدالله بن المغیره و الحسن بن محبوب و احمد بن محمد بن أبی نصر و قال بعضهم مكان الحسن بن محبوب الحسن بن علی بن فضال و فضاله بن أیّوب و قال بعضهم مكانه فضاله بن أیوب عثمان بن عیسی و أفقه هؤلاء یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی.»(46)
باید توجه داشت، كه طیف دیگری از فقیهان وجود دارند، كه به كلام کشی اصلاً توجهی نكرده، راویانی هم چون ابان بن عثمان و عبدالله بن بکیر را به جهت «ناووسیت» و «فطحیت» رد كرده‌اند. این فقیهان، كسانی مانند فخر المحققین در « ایضاح الفوائد» و شهید ثانی در « روضه و مسالک الافهام» هستند.(47-48-49-50)
اگر قانون اجماع را به معنای وسیع آن بپذیریم، هزاران حدیث را بر اساس این قانون معتبر دانسته‌ایم؛ همان طور كه محدث نوری، به این نكته تصریح فرموده است.(51-52)

منابع:

  1. حلی، حسن بن یوسف؛ مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۱۳.
  2. اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، ج۱، ص۱۵۶.
  3. موسوی عاملی، محمد؛ نایه المرام، ج۱، ص۳۸۴.
  4. خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷.
  5. امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲.
  6. امیر جبل املی، محسن؛ البحر الزخّار، ج۲، ص۱۱۱.
  7. مجلسی، محمد تقی؛ روضه المتقین، ج۱۴، ص۱۹.
  8. شفتی، محمد باقر؛ مطالع الانوار، ج۱، ص۱۲۲ و ۱۵۹.
  9. ‌نراقی، احمد؛ مستند الشیعه، ج۱، ص۵۶.
  10. انصاری، مرتضی؛ رسائل، ج۱، ص۱۴۲.
  11. بهایی، محمد بن الحسین؛ مشرق الشمسین، ص۴۴۹.
  12. طباطبایی، سید علی؛ ریاض المسائل،(چاپ سنگی)، ج۲، ص۱۳۹.
  13. خوانساری، حسین؛ مشارق الشموس، ص۲۳۱.
  14. خوانساری، جمال؛ حاشیه‌ی روضه، ص۱۴۸ و ۱۵۸.
  15. نجفی، محمد حسن؛ جواهر الكلام، ‌ج۱، ص۱۷۴ و ج۴۲، ‌ص۳۲۲.
  16. اصفهانی، محمد حسین؛ نهایه الدرایه، ج۶، ص۳۱۶.
  17. مجلسی، محمد باقر؛ مرآه العقول، ج۱۴، ص۲۴.
  18. كشی، محمد بن عمر؛ اختیار معرفه الرجال، ص۳۲۲.
  19. امین جبل عاملی، محسن؛ البحر الزخّار، ج۲، ص۱۱۱.
  20. مكی عاملی، محمد؛ غایه المراد، ج۲، ص۴۱.
  21. بهایی عاملی، محمد بن الحسین؛ مشرق الشمسین، ص۴۴۹.
  22. بهبهانی، محمد باقر؛ الفوائد الرجالیه، ص۲۹.
  23. بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناضره، ج۱۱، ص۱۸۷.
  24. بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناضره، ج۱۹، ص۱۹۱.
  25. بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناضره، ج۲۳، ص۵۱۹.
  26. طباطبایی، سید علی؛ ریاض المسائل،( طبع سنگی)، ج۲، ص۱۳۹.
  27. انصاری، مرتضی؛ الطهاره،(طبع كنگره)، ج۱، ص۸۳.
  28. شفتی، محمد باقر؛ مطالع الانوار، ج۱، ص۱۵۹.
  29. حر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۸۰.
  30. مامقانی، ‌عبدالله؛ مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۷۱.
  31. حلی، حسن بن یوسف؛ مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۱۳.
  32. اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، ج۱، ص۱۵۶.
  33. موسوی عاملی، محمد؛ نهایه المرام، ج۱، ص۳۸۴.
  34. خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷.
  35. امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲.
  36. حلی، حسن؛ مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۱۳ و ج۲، ص۲۲۴ و ج۳، ص۳۰۶.
  37. حلی، حسن بن یوسف؛ خلاصه الرجال، ص۱۰۶.
  38. اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، ج۱، ص۱۵۶ و ۲۳۰.
  39. موسوی عاملی، محمد؛ نهایه المرام، ج۱، ص۳۸۴.
  40. موسوی عاملی، محمد؛ نهایه المرام، ج۱، ص۷۱.
  41. حر عاملی، محمد بن الحسنوسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۱۷.
  42. خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷ ـ امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲، ۲۵۵.
  43. امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص ۲۵۵.
  44. امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲.
  45. كشّی، محمد بن عمر؛ اختیار معرفه الرجال، ص۲۰۶.
  46. همان، ص۳۲۲.
  47. همان، ص۴۶۱.
  48. . حلی، فخر الدین؛ ایضاح الفوائد، ج۳، ص۲۹۱، ۵۰۰.
  49. جبعی عاملی، زین الدین؛ الروضه، ج۶، ص۳۹.
  50. مسالك الافهام، ج۹، ص۱۲۸.
  51. نوری، میرزا حسین؛ مستدرك الوسائل، (چاپ سنگی)، ج۳، ص۷۶۲.
  52. محمد حسن رباني- دانش درايه الحديث، ص۲۴۷.
موضوع قفل شده است