آیا من بیمارم که نمی توانم غیر از دختر مورد علاقه ام به شخصی دیگر دل ببندم؟

تب‌های اولیه

69 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا من بیمارم که نمی توانم غیر از دختر مورد علاقه ام به شخصی دیگر دل ببندم؟

بسم الله الرحمن الرحیم...سلام...من 5 یا 6 ساله به دختری علاقه مندم و اصلا نمی توانم به شخص دیگری فکر کنم هرچند دختر مورد علاقم بمن علاقه نداره..ایا واقعا من بیمارم اگه اره راه حلش چیست.....من به حضرت علی و حضرت محمد خیلی اعتقاد دارم وقتی می بینم ایشان هر کدام برای خود بالای ده زن داشتند نفس سمج خودم رو سرزنش می کنم چرا دل بستی به یک نفر چرا دل نمی کنی ازش چرا داری خودتو زندانی میکنی...مگه حضرت علی و حضرت محمد رو قبول نداری حتی اون بزرگواران هم به یک زن دلبستگی نداشتند و صرفا برای گسترش اسلام و غیره نبوده بلکه بی شک به تک تک زن های خود از روی علاقه داشتند و هم مهر و محبت می کردند

لطفا کمکم کنید گاهی سرم رو می کوبم به دیوار از درد عشقی که دارم...دلیل اینکه من نمی تونم به شخص دیگری دل ببندم چیست...شاید خنده دار باشه ولی من حتی بخودم می گم خدایا اگه بمن حورالعین هم بدی من یک عدد هم از تو حورالعین بهشتی نمی خوام من بخاطر خودش عشقم رو می خوام نه صرفا زیبایی و غیره...(البته شاید حوری ببینم به اشتباهم پی ببرم:khaneh:)ولی کلا مدام بخودم فشار میارم که نه من فقط باید با این دختر ازدواج کنم:Ghamgin: چرا در پیامبران و امامان هر گونه ماجرایی اعم از صبر بیماری شکنجه قتل زندانی تهمت و هزاران نوع بلا و سختی بوده و درس عبرتی برای انسان ها بوده اما از عشق نبوده....البته زلیخا و حضرت یوسف بوده ولی زلیخا که پیامبر نبوده...تورو خدا بمن بگید عشق وجود داره بین دو انسان یا نه... چرا پیامبر و حضرت علی چند زن داشتند...مگر حدیث نداریم که اگه حضرت علی نبود هم کفو حضرت فاطمه مردی پیدا نمی شد پس چرا حضرت علی با ده زن دیگه ازدواج کرده و بالای 30 فرزند داشته...

شاید فکر کنید سنم کمه و الکی عاشق شدم و می گذره من 25 سالم شده و 6 ساله زجر عشق رو تحمل می کنم و عین 6 سال اشک ریختم از درد....دیگه کم کم داره باورم میشه عشقی وجود نداره...اما نمی دونم چرا در نهایت بازم فقط دلم پیش اون دختره...حس می کنم مشرکم....چون من همونطور که خدا رو یکی می دونم... دوست دارم فقط این دختر رو داشته باشم و حتی حورالعین هم نداشته باشم و در بهشت هم با عشقم باشم.....چه کار کنم دست خودم نیست چرا خدا شفام نمی ده.....خیلی وقته می گم خدایا من دیگه اونو ازت نمی خوام فقط از ذهنم پاکش کن...دارم سعی می کنم تمام گناهان کبیره رو یکبار برای همیشه ترک کنم بلکه انتقام خدا از من برداشته بشه....هر بار ایه خداوند سخت منتقم است را در قران میبینم گریم میگیره و یاد گناهانم می افتم و بدنم می لرزه...خدارو شکر افتادم رو خط ترک گناه امیدوارم دیگه گناه رو ریشه کن کنم تا خدا حاجت روام کنه وگرنه شک ندارم همینطوری برم جلو همه چیزمو از دست می دم

برچسب: 

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد امیدوار

nothing;675647 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم...سلام...من 5 یا 6 ساله به دختری علاقه مندم و اصلا نمی توانم به شخص دیگری فکر کنم هرچند دختر مورد علاقم بمن علاقه نداره..ایا واقعا من بیمارم اگه اره راه حلش چیست.....من به حضرت علی و حضرت محمد خیلی اعتقاد دارم وقتی می بینم ایشان هر کدام برای خود بالای ده زن داشتند نفس سمج خودم رو سرزنش می کنم چرا دل بستی به یک نفر چرا دل نمی کنی ازش چرا داری خودتو زندانی میکنی...مگه حضرت علی و حضرت محمد رو قبول نداری حتی اون بزرگواران هم به یک زن دلبستگی نداشتند و صرفا برای گسترش اسلام و غیره نبوده بلکه بی شک به تک تک زن های خود از روی علاقه داشتند و هم مهر و محبت می کردند

لطفا کمکم کنید گاهی سرم رو می کوبم به دیوار از درد عشقی که دارم...دلیل اینکه من نمی تونم به شخص دیگری دل ببندم چیست...شاید خنده دار باشه ولی من حتی بخودم می گم خدایا اگه بمن حورالعین هم بدی من یک عدد هم از تو حورالعین بهشتی نمی خوام من بخاطر خودش عشقم رو می خوام نه صرفا زیبایی و غیره...(البته شاید حوری ببینم به اشتباهم پی ببرم:khaneh:)ولی کلا مدام بخودم فشار میارم که نه من فقط باید با این دختر ازدواج کنم:Ghamgin: چرا در پیامبران و امامان هر گونه ماجرایی اعم از صبر بیماری شکنجه قتل زندانی تهمت و هزاران نوع بلا و سختی بوده و درس عبرتی برای انسان ها بوده اما از عشق نبوده....البته زلیخا و حضرت یوسف بوده ولی زلیخا که پیامبر نبوده...تورو خدا بمن بگید عشق وجود داره بین دو انسان یا نه... چرا پیامبر و حضرت علی چند زن داشتند...مگر حدیث نداریم که اگه حضرت علی نبود هم کفو حضرت فاطمه مردی پیدا نمی شد پس چرا حضرت علی با ده زن دیگه ازدواج کرده و بالای 30 فرزند داشته...

شاید فکر کنید سنم کمه و الکی عاشق شدم و می گذره من 25 سالم شده و 6 ساله زجر عشق رو تحمل می کنم و عین 6 سال اشک ریختم از درد....دیگه کم کم داره باورم میشه عشقی وجود نداره...اما نمی دونم چرا در نهایت بازم فقط دلم پیش اون دختره...حس می کنم مشرکم....چون من همونطور که خدا رو یکی می دونم... دوست دارم فقط این دختر رو داشته باشم و حتی حورالعین هم نداشته باشم و در بهشت هم با عشقم باشم.....چه کار کنم دست خودم نیست چرا خدا شفام نمی ده.....خیلی وقته می گم خدایا من دیگه اونو ازت نمی خوام فقط از ذهنم پاکش کن...دارم سعی می کنم تمام گناهان کبیره رو یکبار برای همیشه ترک کنم بلکه انتقام خدا از من برداشته بشه....هر بار ایه خداوند سخت منتقم است را در قران میبینم گریم میگیره و یاد گناهانم می افتم و بدنم می لرزه...خدارو شکر افتادم رو خط ترک گناه امیدوارم دیگه گناه رو ریشه کن کنم تا خدا حاجت روام کنه وگرنه شک ندارم همینطوری برم جلو همه چیزمو از دست می دم

بسمه تعالی
با سلام و عرض تحیت خدمت جنابعالی
عشق دارای انواع و اقسام متعددی است که می توان از جهات متعددی نیز آن را بررسی کرد. برخی از انواع عشق مطلوب و برخی نیز بیمارگونه و مرضی هستند.
به عنوان مثال فقدان ابژه ( موضوع یا شخص محبوب ) در زندگی گذشته، افسردگی و نیز برخی اختلالات شخصیت مانند شخصیت مرزی زمینه ساز عشق های بیمارگون می شوند.
با توجه به اینکه لازمه تشخیص گذاری دقیق وضعیت جنابعالی، داشتن اطلاعات جامع تری است که آن هم مستلزم مشاوره حضوری است، اما به طور کلی می توان ویژگیهای فوق را از جمله ویژگی های افراد بوردلاین (شخصیت مرزی) دانست.
افراد مرزی در عین حالی که از ثبات هیجانی برخوردار نیستند و همواره با ابهام هویت مواجه اند، به شدت در معرض عشقهای آتشین هستند. بنابراین اگر فردی دارای چنین شخصیتی باشد، لازمه آن اقدام برای روان درمانی و نیز دارو درمانی است.
در انتها برای آشنایی بیشتر با انواع و اقسام عشق و نیز افراد عاشق پیشه، مطالعه کتاب " عشق ویرانگر " پیشنهاد می شود.

رفتید خواستگاریش ؟ خوب چرا نمیرید خواستگاری ؟

sky_star;678896 نوشت:
رفتید خواستگاریش ؟ خوب چرا نمیرید خواستگاری ؟
نمی ذاره اصلا حرف بزنم چه برسه خواستگاری...همین امروز...خواهرش چند تا ناسزا بارم کرد....اخه ساعت 5 صبح زنگ زدم خونشون:Ghamgin: هر راهی به ذهن هر بنی بشری بود پیاده کردم..اصلا نمیشه که هیچ بدتر هم میشه...هر بهونه ای میاورد ردش می کردم بازم نمی شد....مثلا مدام بهم ناسزا می گفت...من بهش گفتم بخاطر خدا جوابتو نمی دم و می دونم که تو هم بخاطر اینکه خودتو بد نشون بدی بلکه رهات کنم اینطوری رفتار می کنی....اما بخاطر جواب ندادن ناسزاهاش گفت تو بی غیرتی....پاشدم رفتم در خونشون ....اون تهران میشینه و من شهرستان تهران....رفتم جلو خونشون گفتم جلو خونتونم بیاید با هم صحبت کنیم....مثل موش ترسیدن و دیگه ناسزا نگفتن چون خوابشم نمی دیدن خونشونو بلد باشم...یک بار به خونوادم گفتم و اوناهم زنگ زدن قرار خواستگاری بذارن گفتن نه نمی خواد که نمی خواد...من مسلمونم....طرف اصلا نماز نمی خونه ولی خدا رو قبول داره....شاید بگید زمین تا اسمون فرق داریم... اما نفس دردمند من راضی نمیشه... از امروز قسم خوردم دیگه بهش زنگ نزنم...4 ساله گوشیش رو منو در لیست سیاه قرار داده...قلبش پاره سنگ هم بدتره....بخدا سنگ بود تا الان اب شده بود...قبل از اینکه برداشت کنید بگم...بخدا قسم من سر هوس و غیره نیست یا ندید بدید نیستم... من از همه چیزش خوشم اومده بود...درسته مسلمون نیست ولی هرکی مسلمون نباشه که غیر ادم نیست...نمی دونم چه کنم دیگه کم مونده خون از چشمام بیاد

اميدوار;678892 نوشت:
در انتها برای آشنایی بیشتر با انواع و اقسام عشق و نیز افراد عاشق پیشه، مطالعه کتاب " عشق ویرانگر " پیشنهاد می شود.
ممنون...ولی اگه میشه کمی از از کمک ائمه و پیامبر بگید....میلیون ها اتفاق و حوادث و بلا و غیره در جهان رخ داده و کلی حدیث و راهنما از پیامبر و ائمه داریم اخه چرا در این مورد نیست...حس می کنم درد بی درمانیه که حتی پیامبران هم حدیثی ازش نگفتند...اگه هست لطفا بگید

nothing;678918 نوشت:
ممنون...ولی اگه میشه کمی از از کمک ائمه و پیامبر بگید....میلیون ها اتفاق و حوادث و بلا و غیره در جهان رخ داده و کلی حدیث و راهنما از پیامبر و ائمه داریم اخه چرا در این مورد نیست...حس می کنم درد بی درمانیه که حتی پیامبران هم حدیثی ازش نگفتند...اگه هست لطفا بگید

بسمه تعالی
با سلام و تحیت مجدد

لازم است بخش سیره و حدیثی موضوع را از کارشناسان محترم قران و حدیث پیگیری بفرمائید
با تشکر از حضرتعالی

تو اولین ادمی نیستی که عاشق میشه.اخریش هم نخاهی بود.میتونی فراموشش کنی اول باید خودت بخای.فکر کنم خودتم نمیخای که فراموش کنی.بی خیالش شو.از چیش خوشت اومده؟از کجا میشناسیش؟دوست بودین قبلا؟

nothing;675647 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم...سلام...من 5 یا 6 ساله به دختری علاقه مندم و اصلا نمی توانم به شخص دیگری فکر کنم هرچند دختر مورد علاقم بمن علاقه نداره..ایا واقعا من بیمارم اگه اره راه حلش چیست.....من به حضرت علی و حضرت محمد خیلی اعتقاد دارم وقتی می بینم ایشان هر کدام برای خود بالای ده زن داشتند نفس سمج خودم رو سرزنش می کنم چرا دل بستی به یک نفر چرا دل نمی کنی ازش چرا داری خودتو زندانی میکنی...مگه حضرت علی و حضرت محمد رو قبول نداری حتی اون بزرگواران هم به یک زن دلبستگی نداشتند و صرفا برای گسترش اسلام و غیره نبوده بلکه بی شک به تک تک زن های خود از روی علاقه داشتند و هم مهر و محبت می کردند

لطفا کمکم کنید گاهی سرم رو می کوبم به دیوار از درد عشقی که دارم...دلیل اینکه من نمی تونم به شخص دیگری دل ببندم چیست...شاید خنده دار باشه ولی من حتی بخودم می گم خدایا اگه بمن حورالعین هم بدی من یک عدد هم از تو حورالعین بهشتی نمی خوام من بخاطر خودش عشقم رو می خوام نه صرفا زیبایی و غیره...(البته شاید حوری ببینم به اشتباهم پی ببرم)ولی کلا مدام بخودم فشار میارم که نه من فقط باید با این دختر ازدواج کنم چرا در پیامبران و امامان هر گونه ماجرایی اعم از صبر بیماری شکنجه قتل زندانی تهمت و هزاران نوع بلا و سختی بوده و درس عبرتی برای انسان ها بوده اما از عشق نبوده....البته زلیخا و حضرت یوسف بوده ولی زلیخا که پیامبر نبوده...تورو خدا بمن بگید عشق وجود داره بین دو انسان یا نه... چرا پیامبر و حضرت علی چند زن داشتند...مگر حدیث نداریم که اگه حضرت علی نبود هم کفو حضرت فاطمه مردی پیدا نمی شد پس چرا حضرت علی با ده زن دیگه ازدواج کرده و بالای 30 فرزند داشته...

شاید فکر کنید سنم کمه و الکی عاشق شدم و می گذره من 25 سالم شده و 6 ساله زجر عشق رو تحمل می کنم و عین 6 سال اشک ریختم از درد....دیگه کم کم داره باورم میشه عشقی وجود نداره...اما نمی دونم چرا در نهایت بازم فقط دلم پیش اون دختره...حس می کنم مشرکم....چون من همونطور که خدا رو یکی می دونم... دوست دارم فقط این دختر رو داشته باشم و حتی حورالعین هم نداشته باشم و در بهشت هم با عشقم باشم.....چه کار کنم دست خودم نیست چرا خدا شفام نمی ده.....خیلی وقته می گم خدایا من دیگه اونو ازت نمی خوام فقط از ذهنم پاکش کن...دارم سعی می کنم تمام گناهان کبیره رو یکبار برای همیشه ترک کنم بلکه انتقام خدا از من برداشته بشه....هر بار ایه خداوند سخت منتقم است را در قران میبینم گریم میگیره و یاد گناهانم می افتم و بدنم می لرزه...خدارو شکر افتادم رو خط ترک گناه امیدوارم دیگه گناه رو ریشه کن کنم تا خدا حاجت روام کنه وگرنه شک ندارم همینطوری برم جلو همه چیزمو از دست می دم

سلام و عرض ادب

من فقط نظرمو مینویسم ان شاالله که کمکی باشه

اینجور مردها کم هستند ولی برعکسش رو زیاد دیدمو شنیدم ولی وقتی یه مرد عاشق یک نفر شد خیلی سخته برگشتش به یه نفر دیگه

اول چند تا تذکر رو یاد آور بشیم به خودتون بشید بعد حساب کتاب کنید ببینید چی به چیه

ببنید درسته شما عاشق شدید و دلتون اسیر یک نفر و به جز اون به کسی فکر نمیکنید درست اما با خودتون فکر کردید آیا شما همسر همدم میخواید یا فقط یه عشق واهی

شما این دختر رو به چه عنوان میخواید این که همسرتون باشه بنظر شما با اینجور مسئله ای شما آیا این دختر میتونه فردا روز همسری شایسته برای شما و مادری خوب برای فرزندانتون

باشه آیا به دوام همیشگی زندگیتون فکر کردید به این که فردا روز اگه این خانوم با شما ازدواج کرد حالا به هردلیلی از کجا معلوم پای شما وایسه تحمل اینو دارید که این زن شما رو به

ناخواسته خواسته و برای اینکه علاقه ای نداشته به شما با وجود این که زن شماست اما بر سراغ کسی دیگه کسیکه میخواد دوسش داشته باشه

ممکنه این خانوم حتی اگه زن شما هم باشه فردا روز سراغ کسی دیگه هم بره فکر نکنم دوست داشتن اینجوری آخرش به جای خوب ختم بشه

اما دلیل اینجوری بودن شما ذهنتو تمام وجودتون پر از تلقینه پر از احساسی که فقط خودتون میفهمید پر از تلقینید چون همش و مدام روز و شب به این فکر میکنید من فقط اینو میخوام و به

غیر از این کسی نه خب مسلمه بعد از اینهمه سال حتی مغزتون وجودتون فقط همینو میگه خب چه توقع دارید که کسی دیگه جای اون رو بگیره یا نگیره از بس تلقین شده دیگه حتی اگه

کسی بهتر از ان پیدا بشه نمیخوایدش

خب شما باید یک بار برای همیشه ارادتون رو جزم کنید و تکلیفتون رو با خودتون و دلتون عشقتون روشن کنید آیا من یه همسر شایسته میخوام و یه مادر برای فرزندانم یا نه یه عشق میخوام

که باهاش زندگی کنم اونم عشقی یک طرفه

به نظرم شما هنوز نبریدید خسته نشدید تا خسته نشید دل نمیکنید وقتی خسته شدید از این وضع راحت میشید گرچه سخته چون عاشقید اونم یه مرد بازم دلت با اون میمونه ولی شاید هم

خانمی پیدا ببشه که دها برابر از اون بهتر و وقتی وارد زندگی شدی به مرور میفهمی که قد دراشتباه بودی و بخاطر خوشبختیت خدا رو سپاس میگویی این عشق مال جوونیه جوونی که

شش سال بخاطرش صبر کردید بنظرم باید یه فکر اساسی کنید و خودتون رو رها کنید

البته یه راه دیگه وجود داره این که کاری کنی اون دختر ازتون خوشش بیاد و علاقه مند بشه شاید اون چیزی که اون میخواد نیستید پس اونی باشید که اون میخواد ولی باز هم میگم

بیشتر فکر کنید و عاقلانه

ان شاالله که موفق باشید

nothing;678912 نوشت:
نمی ذاره اصلا حرف بزنم چه برسه خواستگاری...همین امروز...خواهرش چند تا ناسزا بارم کرد....اخه ساعت 5 صبح زنگ زدم خونشون:Ghamgin: هر راهی به ذهن هر بنی بشری بود پیاده کردم..اصلا نمیشه که هیچ بدتر هم میشه...هر بهونه ای میاورد ردش می کردم بازم نمی شد....مثلا مدام بهم ناسزا می گفت...من بهش گفتم بخاطر خدا جوابتو نمی دم و می دونم که تو هم بخاطر اینکه خودتو بد نشون بدی بلکه رهات کنم اینطوری رفتار می کنی....اما بخاطر جواب ندادن ناسزاهاش گفت تو بی غیرتی....پاشدم رفتم در خونشون ....اون تهران میشینه و من شهرستان تهران....رفتم جلو خونشون گفتم جلو خونتونم بیاید با هم صحبت کنیم....مثل موش ترسیدن و دیگه ناسزا نگفتن چون خوابشم نمی دیدن خونشونو بلد باشم...یک بار به خونوادم گفتم و اوناهم زنگ زدن قرار خواستگاری بذارن گفتن نه نمی خواد که نمی خواد...من مسلمونم....طرف اصلا نماز نمی خونه ولی خدا رو قبول داره....شاید بگید زمین تا اسمون فرق داریم... اما نفس دردمند من راضی نمیشه... از امروز قسم خوردم دیگه بهش زنگ نزنم...4 ساله گوشیش رو منو در لیست سیاه قرار داده...قلبش پاره سنگ هم بدتره....بخدا سنگ بود تا الان اب شده بود...قبل از اینکه برداشت کنید بگم...بخدا قسم من سر هوس و غیره نیست یا ندید بدید نیستم... من از همه چیزش خوشم اومده بود...درسته مسلمون نیست ولی هرکی مسلمون نباشه که غیر ادم نیست...نمی دونم چه کنم دیگه کم مونده خون از چشمام بیاد

سلام و احترام:

يك توصيه خواهرانه:

خانمها از آدمهاي بيچاره ي ضعيف النفس خوششان نمي آيد!

دوست دارند مرد زندگيشون ابهت و جبروت داشته باشد

چه كسي گفته كه عشق و عقل تقابل دارند؟

در عشق هم بايد عقلانيت باشد!!!!

شما گذاشتيد بهتون فحاشي شود؟باز رفتيد و دو باره فحاشي؟

انتظار داريد با اين وضعيت پاسخ مثبت هم بشنويد؟

يا آن خانم به شما علاقمند شود؟

مرد اينقدر منفعل؟(ببخشيد)

خانمها به لحاظ روحي دوست دارند تكيه گاه داشته باشند

اگر شخصيت كسي را متزلزل احساس كنند دقيقا بر عكس مي شود

براي آنها دافعه ايجاد مي كند نه جاذبه!!!!

شما بايد قدرت كنترل و مهار احساسات را تمرين كنيد،كمي از خودتون

ابهت نشان دهيد،حتي شده خلاف احساستون را نشان دهيد

در كل ذليلانه رفتار نفرماييد(اين راهم امتحان كنيد)

مطلب ديگر اينكه:دوست داشتن به تبع درك زيبايي و كمال

در شخص يا شيئي پديد مي آيد،شما به اين درك در مورد ايشان رسيده ايد

مي گذاشتيد ايشو هم در مورد شما به اين درك برسند.

حديث:"عقول النساء في جمالهن و جمال الرجال في عقولهن"

عقل زن در زيبايي او و زيبايي مرد در عقل اوست.

و در پايان يك سخن از علي عليه السلام:

در دوستي يك طرفه خيري نيست(مضمون)

[="Navy"]

حبيبه;679009 نوشت:
شما بايد قدرت كنترل و مهار احساسات را تمرين كنيد،كمي از خودتون

ابهت نشان دهيد،حتي شده خلاف احساستون را نشان دهيد

با سلام
میشه یکم در این مورد بیشتر بگید؟

من یکم شخصیتم کودک هست یعنی اینطور که شما گفتید من گمون کنم پس هر دختری منو ببینه پیش خودش میگه این که بچه هست که... نه؟![/]

[=arial]ذکر یونسیه جهت استجابت دعا و رها شدن از غم / سفارش آیت الله بهاء الدینی

[=arial]حضرت امام صادق (ع) می فرماید : حیرانم از کسی که محزون است ، ولی به گفتن این قول خداوند « لا اِلهَ اِلّا اَنتَ سُبحانَکَ اِنِّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین » پناه نمی برد . زیرا خودم از خداوند عزوجل شنیدم که پس از آن می گوید : « پس دعای او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مومنان را نیز چنین نجات دهیم . »

[=arial]
( ذکر های شگفت عارفان ۱ ، انتشارات عطر یاس ، ص ۱۷)

یادمه دکتر شاهین فرهنگ هم این ذکر رو برای فراموش کردن عشق به افراد توصیه می کرد .

پرنس کوچولو;679013 نوشت:

با سلام
میشه یکم در این مورد بیشتر بگید؟

من یکم شخصیتم کودک هست یعنی اینطور که شما گفتید من گمون کنم پس هر دختری منو ببینه پیش خودش میگه این که بچه هست که... نه؟!

با سلام و احترام:

خب بايد ديد تعريف شما از شخصيت كودكانه چيست؟

يكي از ويژگيهاي كودكي وابستگي است و تقليد

فكر كنم شما بايد بيشتر توضيح بدهيد!

ببينيد كلا براي هميشه يادتان باشد،دل آدمها دروازه نيست

"و ما جعل الله لرجلين من قلبين في جوفه"

آيه:ما براي يك مرد دو قلب در سينه اش قرار نداديم

البته اين آيه نكات معرفتي بسياري دارد كه بزرگان در جاي خودش

بيان فرموده اند.

اما شايد بشود نكات تربيتي هم از آن استفاده كرد

يك انسان اعم از زن و مرد بايد مراقب دلش باشد

پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب/تا دراين پرده جز انديشه ي او نگذارم

متاسفانه معاشرتهاي اجتماعي براي انسانهاي غير مهذب تبعات بسيار زيادي دارد

يكي از آنها همين علاقه هاي پي در پي و رنگ رنگ ممكن است باشد

شما اگر به سن ازدواج رسيديد بايد به فكر انتخاب همسر باشيد

يك همسر شايسته،همين باعث مي شود شما به عقلانيت برسيد

يعني چشمتان روي حقيقت زندگي مشترك باز خواهد شد

به دنبال دلبري از خانمها نخواهيد افتاد(اين خيلي خطرناكه تمام عمر و انرژي و جواني و همينطور ايمان انسان را به باد مي دهد)

با اين ديدگاه:

1- به دنبال همسري شايسته ام

2- در معشرتهاي اجتماعي مراقب دلم هستم

3- در برخورد با خانمها تقواي چشم و دل و زبان را حفظ خواهم كرد

4-در انتخاب ،عقل و دين را ملاك قرار خواهم داد

ديگر با اين شخصيت متعالي كوك نخواهيد بود

بلكه در نظر هر كس حتي اگر سنا هم كودك باشيد

به لحاظ شخصيت بزرگ جلوه مي كنيد.

حبيبه;679009 نوشت:
خانمها از آدمهاي بيچاره ي ضعيف النفس خوششان نمي آيد!

دوست دارند مرد زندگيشون ابهت و جبروت داشته باشد

چه كسي گفته كه عشق و عقل تقابل دارند؟

در عشق هم بايد عقلانيت باشد!!!!

شما گذاشتيد بهتون فحاشي شود؟باز رفتيد و دو باره فحاشي؟

انتظار داريد با اين وضعيت پاسخ مثبت هم بشنويد؟

يا آن خانم به شما علاقمند شود؟

مرد اينقدر منفعل؟(ببخشيد)

خانمها به لحاظ روحي دوست

حرف شما موقعی درست بود که من ذلیلش می شدم در صورتی که همون اولین بار ناسزا گفت...بهش گفتم که من از روی شخصیتم و تربیتم و بخاطر خدا جوابتو نمیدم...حتی از لحاظ قران هم گفته شده جواب بدی رو با خوبی بدید....همین که رفتم در محله اونا و زنگ زدم گفتم بیاد بیرون و ترسیدن...همین نشون میده بهونه بوده...هرچند چون یه جورایی زیاد از حد بهش دنبالش بودم نشون میده ذلیلش شدم...چه کار کنم می خواستم از دست ندمش....می خوای زنگ بزنم تهدیدشون کنم:khandeh!:

سلام
بنظرم شما اصلاً بيمار نيستيد ،باورت ميشه احساس من شديدتر از شماست؟ مسئله اينه كه اون دختري كه من بهش همين علاقه ها -حتي بيشتر-رو دارم اصلاً وجود خارجي نداره! (شخصيت يه بازي كامپيوتري) كلاً به هيچ دختر ديگه اصلاً نمي تونم فكر كنم! هيچ شخص ديگه اي-باز شخص مورد علاقه ي شما وجود داره، زنده هست
اين يه نظره: مگه شما نمي گي اين علاقه رو داريد؟ پس حتماً دوست نداريد ناراحتي و آزرده خاطر شدن اون دختر رو ببيني ، درست؟
خب اون با ديدن شما اذيت و ناراحت ميشه پس چون شما خيلي دوستش داريد بايد ولش كنيد تا باعث آزار نشه
اينطوري خيال ات هم راحت ميشه

mohsen1990;678966 نوشت:
تو اولین ادمی نیستی که عاشق میشه.اخریش هم نخاهی بود.میتونی فراموشش کنی اول باید خودت بخای.فکر کنم خودتم نمیخای که فراموش کنی.بی خیالش شو.از چیش خوشت اومده؟از کجا میشناسیش؟دوست بودین قبلا؟
من نمی دونم چرا مردم انقدر نا امیدن...شما رو چه حساب انقدر سریع به نتیجه فراموشی رسیدید...قبلا هم دوست نبودیم...شمارشو با یک کلکی از دوستش گرفتم و رفتیم برا جنگ تلفنی...حتی شماره خونشونم از مخابرات گرفتم اونم با کلک:khandeh!: ادرس خونشونم با یه کلکی تا خیابونشون پیدا کردم ولی دیگه ادرس دقیقشونو بلد نیستم...مطمئنم اگه وضعیت الانمو ببینه ازم خوشش میاد و رو در رو باهاش صحبت کنم ازم خوشش میاد...اما ادرسشونو ندارم چه جوری پیدا کنم کسی بلد نیست....درسته ادرس مردم حریم خصوصیشونو و محرمانه است اما چون من قصد مزاحمت ندارم لطفا هرکی می دونه چه جوری ادرس رو پیدا کنم بهم پیام خصوصی بده ممنون

شما به بیماری عشق مبتلا هستید

96xy;679036 نوشت:
سلام
بنظرم شما اصلاً بيمار نيستيد ،باورت ميشه احساس من شديدتر از شماست؟ مسئله اينه كه اون دختري كه من بهش همين علاقه ها -حتي بيشتر-رو دارم اصلاً وجود خارجي نداره! (شخصيت يه بازي كامپيوتري) كلاً به هيچ دختر ديگه اصلاً نمي تونم فكر كنم! هيچ شخص ديگه اي-باز شخص مورد علاقه ي شما وجود داره، زنده هست
اين يه نظره: مگه شما نمي گي اين علاقه رو داريد؟ پس حتماً دوست نداريد ناراحتي و آزرده خاطر شدن اون دختر رو ببيني ، درست؟
خب اون با ديدن شما اذيت و ناراحت ميشه پس چون شما خيلي دوستش داريد بايد ولش كنيد تا باعث آزار نشه
اينطوري خيال ات هم راحت ميشه

سلام...اول بگو اون شخصیت خیالی در بازی کیه خیلی با حال بود:Khandidan!: لارا کرافت نیست:Nishkhand: دوم اینکه درسته حرف شما ولی اون چون گذشته منو میبینه لذا الانمو ببینه مطمئنم خوشش میاد پس من صلاحشو می خوام:ok:

تسنیـم;679038 نوشت:
شما به بیماری عشق مبتلا هستید
عشق بیماری نیست....موهبت الهی است... بارها بخودم می گم پسر اگه همین یه هدف رو برای زندگی خودم نداشتم دیگه چقدر زندگیم بی معنی بود...من هدفای زیادی دارم اما برای خودم این هدف هست که بهم امید به زندگی میده

خاتون عشق;679008 نوشت:
سلام و عرض ادب
سلام...نظر شما واقعا قابل تقدیر و تحسینه...چون بر خلاف بقیه که یک طرفه قضاوت می کنند خود را عقل کامل نداستید و در پایان میانه روی و اعتدال را رعایت کردید و راهی هم برای وصال معرفی کردید...که واقعا زیباترین روش ها برای پاسخ به پرسشی همین نظر و رعایت اعتدال هست چون واقعا کسی جز خدا اصل کار و انچه در دلها پنهان است و انچه اتفاق افتاده و خواهد افتاد خبر ندارد

nothing;679035 نوشت:
حرف شما موقعی درست بود که من ذلیلش می شدم در صورتی که همون اولین بار ناسزا گفت...بهش گفتم که من از روی شخصیتم و تربیتم و بخاطر خدا جوابتو نمیدم...حتی از لحاظ قران هم گفته شده جواب بدی رو با خوبی بدید....همین که رفتم در محله اونا و زنگ زدم گفتم بیاد بیرون و ترسیدن...همین نشون میده بهونه بوده...هرچند چون یه جورایی زیاد از حد بهش دنبالش بودم نشون میده ذلیلش شدم...چه کار کنم می خواستم از دست ندمش....می خوای زنگ بزنم تهدیدشون کنم:khandeh!:

با سلام:

ابتدا مي خواي نه!!!!!

مي خواهيد.

بعد هم شايد اولين برخوردتان اشتباه بوده

كمي به عقب برگرديد و راجع به آن فكر كنيد.

در مورد جمله آخر شما هم بايد عرض كنم

اين مشكل شماست و خواست يا نخواستن من

كمكي به حل مشكل شما نمي كند.

در ضمن بايد بگويم حالا مي تونم آن خانم را كاملا درك كنم.(ببخشيد)

nothing;679037 نوشت:
من نمی دونم چرا مردم انقدر نا امیدن...شما رو چه حساب انقدر سریع به نتیجه فراموشی رسیدید...قبلا هم دوست نبودیم...شمارشو با یک کلکی از دوستش گرفتم و رفتیم برا جنگ تلفنی...حتی شماره خونشونم از مخابرات گرفتم اونم با کلک:khandeh!: ادرس خونشونم با یه کلکی تا خیابونشون پیدا کردم ولی دیگه ادرس دقیقشونو بلد نیستم...مطمئنم اگه وضعیت الانمو ببینه ازم خوشش میاد و رو در رو باهاش صحبت کنم ازم خوشش میاد...اما ادرسشونو ندارم چه جوری پیدا کنم کسی بلد نیست....درسته ادرس مردم حریم خصوصیشونو و محرمانه است اما چون من قصد مزاحمت ندارم لطفا هرکی می دونه چه جوری ادرس رو پیدا کنم بهم پیام خصوصی بده ممنون

یعنی با این کاراتون هر ادم عاقلی هم ازتون می ترسه هم ازتون متنفر . اخه مومن خدا مگه عشق زوریه !!!!!!!!!! تنها راهش خواستگاری رسمه اونم با احترام .مفهوم شد.:Sokhan:شما عاشق نیستی خود خواهی .چطوری دلت میاد ترس و بی ابرویی رو برای دختر مورد علاقت ایجاد کنی .واقعا که !!!!! داداش من یکم معقول تر باش.

sky_star;679061 نوشت:
تنها راهش خواستگاری رسمه اونم با احترام .مفهوم شد.
خب عزیز جان جواب نداده این راه که متوسل شدم به راه های نو ظهور:khandeh!: دیگه دارم کم کم قیدشو می زنم ترجیح میدم تنها بمونم...دیگه پیر شدیم رفت نخواستیم:Khandidan!: دنیای ظالمیه... من با خدا...افتادم به دست و پای یک دختر بی دین... نه خدا بدادم می رسه نه دختره عقل می گیره و ارزش محبت رو می دونه... فقط شانس اوردم که هنوزم قید خدا رو نزدم و پای عشقش ایستادم...دیگه کافیه من که به این نتیجه رسیدم دیگه رهاش کنم....هرچند یه سری یکسال بود هیچ تماسی هیچ رابطه ای نبود بازم اتفاقی نیافتد اما این بار دیگه بهتره برا همیشه تمومش کنم....نخواستم خدا....بردارش برای خودت...6 سال زجه بزنی بدست و پای خدا بیافتی اخر سرم حاجتم رو نده...باشه خدا یادت باشه منو با تنهایی رها کردی و حاجتم رو ندادی...بارها برام سوال بود منی که مومنم و کلی خالصانه عبادتت کردم چرا اونو ننداختی بدست و پام و منو ذلیلش کردی...باشه من گناه کار....اون که اصلا دین نداره چی...باشه خدا باز هم من دوستت دارم ولی یاد باشه این وسط بمن خیلی ظلم شد و من هرگز فراموش نمی کنم چنین جنایتی رو... من بد من مقصر... اما تا الان سنگ هم بود اب می شد... اما یکی قلب دختره اب نشد یکی قلب خدا....دیروز قصد داشتم دیگه برای همیشه هم قید دختررو بزنم هم قید خدا رو....اما قید خدا رو نتونستم بزنم ولی دلم ازش پره و متحیرم دیگه چگونه ازش چیزی بخوام چگونه صداش بزنم...بدترین ادم روی زمین هم باشم بازم به حرمت 6 سال اشک ریختن باید حاجتم رو می داد...از یک چیز خیلی می ترسم...و اون اینه که نکنه نعوذبالله بهشت هم مثل دنیا سرشار از بی عدالتی باشه....بس که قلبم ترکش نفرت ها چشید مجبورم چنین برداشتی کنم

بسم هو

سلام

تاحالا دقت کردین عشق انسان به انسان جز ذلالت و واری چیزی دربر نداشته؟ بجز موارد خاص

شما وقتی میبینین دختره شمارو نمیخواد به خاطر خدا ازش بگذرین و منتظر الطاف الهی باشین:Cheshmak:

عشقی که قرار نیست انسانو به خدا برسونه به چه درد میخورد ؟
وقتی قلب از خدا پر شد ، خدایی ها فقط اجازه ورود پیدا می کنند ......

nothing;679074 نوشت:
خب عزیز جان جواب نداده این راه که متوسل شدم به راه های نو ظهور:khandeh!: دیگه دارم کم کم قیدشو می زنم ترجیح میدم تنها بمونم...دیگه پیر شدیم رفت نخواستیم:Khandidan!: دنیای ظالمیه... من با خدا...افتادم به دست و پای یک دختر بی دین... نه خدا بدادم می رسه نه دختره عقل می گیره و ارزش محبت رو می دونه... فقط شانس اوردم که هنوزم قید خدا رو نزدم و پای عشقش ایستادم...دیگه کافیه من که به این نتیجه رسیدم دیگه رهاش کنم....هرچند یه سری یکسال بود هیچ تماسی هیچ رابطه ای نبود بازم اتفاقی نیافتد اما این بار دیگه بهتره برا همیشه تمومش کنم....نخواستم خدا....بردارش برای خودت...6 سال زجه بزنی بدست و پای خدا بیافتی اخر سرم حاجتم رو نده...باشه خدا یادت باشه منو با تنهایی رها کردی و حاجتم رو ندادی...بارها برام سوال بود منی که مومنم و کلی خالصانه عبادتت کردم چرا اونو ننداختی بدست و پام و منو ذلیلش کردی...باشه من گناه کار....اون که اصلا دین نداره چی...باشه خدا باز هم من دوستت دارم ولی یاد باشه این وسط بمن خیلی ظلم شد و من هرگز فراموش نمی کنم چنین جنایتی رو... من بد من مقصر... اما تا الان سنگ هم بود اب می شد... اما یکی قلب دختره اب نشد یکی قلب خدا....دیروز قصد داشتم دیگه برای همیشه هم قید دختررو بزنم هم قید خدا رو....اما قید خدا رو نتونستم بزنم ولی دلم ازش پره و متحیرم دیگه چگونه ازش چیزی بخوام چگونه صداش بزنم...بدترین ادم روی زمین هم باشم بازم به حرمت 6 سال اشک ریختن باید حاجتم رو می داد...از یک چیز خیلی می ترسم...و اون اینه که نکنه نعوذبالله بهشت هم مثل دنیا سرشار از بی عدالتی باشه....بس که قلبم ترکش نفرت ها چشید مجبورم چنین برداشتی کنم

کلی خندیدمااااا یعنی:Khandidan!:

بابا دیوانه شاید خدا بهت رحم کرده که اون دخترو نداده ..شاید باهاش بدبخت بشی تو که عالم دهر نیستی یا خدا که نیستی !!

میخوای فراموشش کنی ایه27 سوره ابراهیم فوقالعاست

عزیزم شما عاشقی
اولا خودت رو در این موارد با معصومین قیاس نکن
دوما در دوره حال اونهایی که به چند زن علاقه دارند بیشتر علائم بیماری دارند تا شما

کنجکاو بی گناه;679084 نوشت:
عشقی که قرار نیست انسانو به خدا برسونه به چه درد میخورد ؟
وقتی قلب از خدا پر شد ، خدایی ها فقط اجازه ورود پیدا می کنند ......
و حتی منو از خدا دور کرده....البته اوایلش که دوستش داشتم باعث شد خیلی بخدا نزدیک بشم اما الان دو ساله بر عکس شده و باعث شده دور بشم...ادم می مونه چی بگه...در دوراهی اینکه این دختر فرشته است یا شیطان گیر کردم...یه سری قسم خوردم بفهمم اگه خدا رو قبول نداره رهاش کنم اما دوستش گفت نه بابا کافر نیست فقط دین نداره...واقعا من ابروی هرچی مومنه بردم.....دیگه دارم پی می برم من بیمارم نه عاشق...ان شا الله اگه واقعا صلاح خدا نرسیدن این بشر بمنه..از ذهنم پاکش کنه و اونچه که صلاح می دونه بهم بده....واقعا دیگه باید تمومش کنم....بعید می دونم جز ذلیل شدن چیزی دیگه ای داشته باشه...از ته قلبم از خدا می خوام اگه من بد بودم بر عذاب بیافزاید و اگه اون دختر ظلم کرده بمن هر چه زودتر تقاص پس بده....بهر حال یکی این وسط بد هست که چنین ظلمی بمن شده...حالا ظالم خودم باشم یا اون...امین یا رب العالمین

سید محمد جواد;679088 نوشت:
عزیزم شما عاشقی
اولا خودت رو در این موارد با معصومین قیاس نکن
دوما در دوره حال اونهایی که به چند زن علاقه دارند بیشتر علائم بیماری دارند تا شما
خیلی ممنون...من قیاس نکردم که...منظورم این بود که جواب سوالم رو بدونم که گفتم چرا اگه عشق وجود داره چرا پیامبر صل الله و علیه و اله ده زن داشتند...هرچند گفته می شود حضرت خدیجه را بیشتر دوست داشتند...نمی دونم...برداشتم درسته یا نه...ولی من هر مصیبتی می بینم سریع میرم بفکر ائمه و احادیث می افتم و چون در این مورد حدیثی ندیدم مجبورم برداشت کنم که وقتی ائمه و پیامبران نیز دلبستگی و ماجرای عشقی نداشتند که دلبستگی به یک زن فقط و فقط داشته باشند...معلومه که ایراد از منه و اصلا عشق اون جور که من فکر می کنم بین دو نفر وجود نداره...گویا عشق تک فقط خداست...بی شک بیشترین چیزی که منو مجذوب خودش کرده زیبایی ظاهری این دختر هست درسته من از اخلاق و رفتارشم مجذوبم...و حتی بخودم میگم حور العین هم ببینم نمی خوام من زیبایی نمی خوام من همه چیز فقط این دختر رو می خوام....اما بازم ته دلم میگه حوری ببینی فراموشش می کنی...زیرا قطعا حورالعین نیز فقط جنبه ظاهری ندارند و عقل و شعور و اخلاق هم دارند....حداقل مثل این منو ناسزا نمیگن:ok:..
..یادمه قبل از اینکه با این دختر اشنا بشم در نماز شبهام خدا رو التماس می کردم بمن در دنیا حور العین نشون بده و قدرت و جنبه دیدنش رو هم بده....چون شنیده بودم اگه حوری ببینیم حتی بوی بدنش بخوره بهمون میمیریم....خیلی برام عجیب بود که این چه موجود دیدنی هست که اینگونه میشویم....مگه میشه اخه دیگه چقدر لوازم ارایش استفاده کنه:Khandidan!:..این شد که خدا این دختر رو نشونم داد و در همین حوری زمینی دووم نیوردم:khandeh!:....همون زلخیایی که دل بست به حضرت یوسف مگه حضرت یوسف زن نداشت چرا با زلخا اخر سر ازدواج کرد...پس معلومه دلبستگی به یک زن و عشق فقط به او حتی شرک محسوب میشه...عشق تک فقط خداست که پیامبران هم حتی یک مورد نداریم عشق....پس حالا که خودم جواب خودمو به این صراحت و واضحی دادم ایا بازم عقل می گیرم یا نه...بعید میدونم اما سعی می کنم....دیگه حس می کنم دارم شفا می گیرم...این جاست که دارم کم کم معنی این حرف رو می فهمم...چیزی که زیاده دختر....براستی این چه عشقیه که انقدر نفرت انگیزه بین و من و اون....پس عشق واقعی و تک فقط خداست و من خدا رو التماس می کنم که اون دختری که صلاح من خودش میدونه بهم بده چون من دیگه مطمئن شدم عشقی غیر خدا وجود نداره.
...درسته در دلم اشوبه ولی حاظرم با توجه به زندگی پیامبر و حضرت علی قسم بخورم دلبستگی من عشق جنون وار من که الا و بلا این دختر اشتباه هست ...نه اینکه بخوام خودمو با پیامبر مقایسه کنم....بلکه می گم پیامبر به اون عظمت چنین چیزی نبوده...منی که خاک پای پیامبر هم نیستم چه طور دارم چنین حرصی رو می زنم....نمی گم اون دختر بد...ولی کلا میگم دیگه به این نتیجه رسیدم توکل کنم و بخدا و صبر و تقوا پیشه کنم تا خدا خودش صلاحمو بده... لعنت خدا بر شیاطین

*شیوا*;679087 نوشت:

بابا دیوانه شاید خدا بهت رحم کرده که اون دخترو نداده ..شاید باهاش بدبخت بشی تو که عالم دهر نیستی یا خدا که نیستی !!

در ادامه حرفای شیوا خانم عرض کنم.هر کاری را خدا نخاد تو هم زیاد اصرار نکن.تجربه که به من ثابت کرده نباید این کارو کنم چون ممکنه خدا بگه باشه ولی عواقبش پای خودت بعدن میفهمی چه اشتباهی کردی که اینهمه به خدا اصرار کردی و به خودت میگی ای کاش به خدا میگفتم:اون چیزی که صلاحمه برام در نظر بگیر نه اون چیزی که من میخام...

nothing;679102 نوشت:
بی شک بیشترین چیزی که منو مجذوب خودش کرده زیبایی ظاهری این دختر هست درسته من از اخلاق و رفتارشم مجذوبم...

شما که باهاش در ارتباط نبودی از کدوم اخلاقش خوشت اومده؟میشه از اخلاقش برامون بگی؟اینقدر تعریف کردی ازش که میخام بیام تهران ببینم چه شکلیه که اینجوری دیوونت کرده Smile

nothing;679102 نوشت:
را اگه عشق وجود داره چرا پیامبر صل الله و علیه و اله ده زن داشتند

به همان دلیل که پیامبر تنها کسی بودند که رنهایی خودشان را تقدیم کردن به ایشان پبه همان دلیل که پیامبر تنها کسی بودند که بین زنهایشان میتوانستند مساوات رعایت نکنند

nothing;679102 نوشت:
هرچند گفته می شود حضرت خدیجه را بیشتر دوست داشتند

چه حضرت علی چه پیامبر در زمان حیاط زنهای اولشان ازدواجی نکردند!!! شما در زندگی این بزرگان دقت کن ! هیچ زن دیگری نبوده !!

nothing;679102 نوشت:
چون در این مورد حدیثی ندیدم مجبورم برداشت کنم

چون درباره سرماخوردگی حدیث نیست باید برداشت کنیم ؟
اخوی فداتشم اگر فکر میکنی بیماری هست باید بری جای یه روانشناس خوب ... ایرادی نداره ...تازه محرم اسرار هست همه چیز رو راحت میتونی بگی اونم نظر درست کارشناسی میده

nothing;679102 نوشت:
گویا عشق تک فقط خداست...بی شک بیشترین چیزی که منو مجذوب خودش کرده زیبایی ظاهری این دختر هست درسته من از اخلاق و رفتارشم مجذوبم

اون عشق ذاتی هست کلا داستانش فرق داره
ترکیب زیبایی و خوش سخنی و دلبری و اخلاق خوب باعث میشه شما کل تمرکز رو ایشون باشه خیلی هم خوبه دیگه فکر خیانت به سرت نمیزنه
حالا اگر برای اینکه بتونی تنوع ایجاد کنی دنبال دلیل میگردی این فرق داره
ادم وقتی همیشه چلو ماهیچ میخوره کم کم خوبیش یادش میره کافیه یه گاز ساندویچ بخوره.... البته بدی ساندویچ اینه که ادمو مسموم میکنه !!:ok:

nothing;679102 نوشت:
حورالعین نیز فقط جنبه ظاهری ندارند و عقل و شعور و اخلاق هم دارند

شما فعلا در این دنیا باش اون طرف خدا بزرگه عجله نکن

mohsen1990;679110 نوشت:
شما که باهاش در ارتباط نبودی از کدوم اخلاقش خوشت اومده؟میشه از اخلاقش برامون بگی؟اینقدر تعریف کردی ازش که میخام بیام تهران ببینم چه شکلیه که اینجوری دیوونت کرده :)
شما همون عشق خودتو ببینی بهتره...به احتمال زیاد شما هم 25 سالته و عاشق هستی.....من در دانشگاه باهاش اشنا شدم و یک سال می شناسمش جلو چشام بوده....فکر کنم یکسال کافی باشه برای شناخت...یکی از اخلاقیاتش که خیلی دیوونم کرد این بود که بیش از حد سنگین بود...حتی وقتی تمام کلاس سر چیز خنده داری بلند می خندیدند...این دختر سرش پایین بود و دریغ از ذره ای لبخند و یا خود را گرفتن...فقط سکوت بود...من شاخ در میاوردم...از مرموز بودن و سنگین بودنش...ویا اصلا زیر بار ظلم نمی رفت...و خیلی منطقی و با وقار بود و خیلی با اراده...چیزی که من نداشتم...هر وقت می خواستم باهاش حرف بزنم...رنگم زرد می شد....یه بار بزور دستم رو گذاشتم به دیوار اخه داشت در می رفت ازم...دستم گذاشتم جلوش ایستاد...اما من دوباره قفل کردم و زبونم بند اومد...اونم رفت و گفت خیلی با اعتماد بنفسی داغون.:khandeh!: واقعا خودمو از اون پایین تر می دیدم..:Ghamgin:له شدم...تمام اقدامات من بد بوده و همش باعث بدتر شدن کار شده فقط یادمه اولین اقدامم خوب بود...روز اولی که دیدمش سه روز بعد یک نقاشی از صورتش کشیدم در یک برگه و سر کلاس بدون اینکه کسی ببینه میز پشتش نشسته بودم و عکس رو گذاشتم رو میزش...بشدت دست و پاش لرزید و مشخص بود خوشش اومده بود...البته عکس رو مثل یک سوسک ترسید و پرت کرد...وای خدا چه روز زیبایی بود بعد از ده ثانیه خودشو جم کرد و اروم برگشت ببینه کی این کارو کرده...فقط اون روز بود ازم خوشش اومده بود اما بمراتب کلی کارا بد تر شد..از روز بعد هر جا می شست منم چند میز کنارش می شستم و همین باعث شد بدش بیاد خیلی بچه بازی دراوردم که حتی روم نمیشه بگم...این شد که گفت اختلاف طبقاتی داریم...:Ghamgin:

*شیوا*;679081 نوشت:
تاحالا دقت کردین عشق انسان به انسان جز ذلالت و واری چیزی دربر نداشته؟

سلام وقت بخیر
این اموزهای زیبا رو کجا به شما یاد میدهند؟

nothing;679114 نوشت:
شما همون عشق خودتو ببینی بهتره...به احتمال زیاد شما هم 25 سالته و عاشق هستی

25 سالم هست ولی عاشق نیستم.تو دوران دانشگاه که چپ وراست عاشق میشدم :)ولی الان نه دیگه تا یکیو میبینم سه سوته فراموش میکنم هر چی هم خشگل و تاپ باشه.یه رفیقام میگفت ما از یه تیکه چوبم حس میگیریم از بس روانمون پاکه Smile باور کن اگه یه دختری بهت محبت کنه حتی اگه اولشم نخایش.چنان کشته و مردش میشی که اصلا اینو یادت میره.این قضیه شامل کسایی هست که تا الان با جنس مخالف در ارتباط نبودن.یکی از دلایل نهی شدن روابط قبل ازدواج به نظرم همینه.تا بعدن ازهمسرت نهایت لذت را ببری.شما یه چند تا دختر دیگه هم خاستگاری برو شاید نظرت تغییر کرد.اینقدر دختر با این مشخصات پیدا میشه الکی خودتو خسته اینکار کردی.زیبایی هم که دو ت عمل بکنه خشگل میشه.

سید محمد جواد;679117 نوشت:
سلام وقت بخیر
این اموزهای زیبا رو کجا به شما یاد میدهند؟

علیکم السلام

بنده کتاب های عرفانی زیاد میخونم مثل: کتابهای عطار نیشابوری -مولانا-شیخ بهایی...

يرو تاپيك من رو بخون براي منم دقيقا همين اتفاق افتاده البته مدت زمان اشنايي ما خيلي كمتر بود پسري كه من رو ميخواست دقيقا رفتارهاش عين شماست به تلاشت ادامه بده ما هم با هم اختلاف عقيده داريم اون خيلي خيلي مذهبية حتي ظاهرش ولي من ... اما اون قدر تو علاقه اش صادق بود و إصرار كرد كه منم بهش علاقمند شدم به تلاشت ادامه بده

*شیوا*;679136 نوشت:
علیکم السلام

بنده کتاب های عرفانی زیاد میخونم مثل: کتابهای عطار نیشابوری -مولانا-شیخ بهایی...

خب چه ربطی به عشق دو انسان در دنیای حقیق و زمان حال داره ؟
اونا جام و شراب و لب یارو اینها هم زیاد داشتن !

كياناا;679138 نوشت:
يرو تاپيك من رو بخون براي منم دقيقا همين اتفاق افتاده البته مدت زمان اشنايي ما خيلي كمتر بود پسري كه من رو ميخواست دقيقا رفتارهاش عين شماست به تلاشت ادامه بده ما هم با هم اختلاف عقيده داريم اون خيلي خيلي مذهبية حتي ظاهرش ولي من ... اما اون قدر تو علاقه اش صادق بود و إصرار كرد كه منم بهش علاقمند شدم به تلاشت ادامه بده
چه جالب اسم دختری که من می خوام هم اخرش نا..داره...خدا خیرت بده...دقیق دقیق دقیق بگو از چه کارایش بدت میومد و از چه کارایش خوشت میومد...چه کار کرد که دیگه گولشو خوردی:khandeh!:...خب من 6 ساله بهش ابراز علاقه کردم..نشد چرا پس...اون پسر چند وقت بهت ابراز علاقه کرد...درضمن ایا شما هم با او کلی بد رفتاری کردی که از سرش بیوفته یا نه...بعید می دونم برای شما هم 6 سال شده باشه...من دیگه بریدم دیگه نمی خوام خوار بشم

من کلا توی زندگی م یه دفعه عاشق شدم،اونم برا هفت هشت سال قبل تر بود که خداروشکر به خیر گذشت از سرم افتاد،سعی کردم بیشتر روی نقاط منفی طرف چه از نظر ظاهری چه از نظر باطنی تمرکز کنم،هردفعه میدیدمش توی ذهنم اون ضعفارو مرور میکردم...اینطوری شد که از سرم افتاد
پیشنهادم اینه که تو هم همین کارو بکنی

سلام.

nothing;675647 نوشت:
آیا من بیمارم که نمی توانم غیر از دختر مورد علاقه ام به شخصی دیگر دل ببندم؟
بله قطعا:ok:

nothing;675647 نوشت:
من 5 یا 6 ساله به دختری علاقه مندم و اصلا نمی توانم به شخص دیگری فکر کنم
به نظر من بهتره بگید "نمی خوام" به شخص دیگری فکر کنم

nothing;675647 نوشت:
هرچند دختر مورد علاقم بمن علاقه نداره
خوب شما بهش اصرار و اصرار کنی ویژگیهات مگه تغییر میکنه؟ ویژگیهایی داری که بخاظرش به شما علاقه نداره حالا اصرار کنی ویژگیها از بین میره؟

nothing;675647 نوشت:
ایا واقعا من بیمارم اگه اره راه حلش چیست
واقع بینی.خودت خودت رو گول نزن

nothing;675647 نوشت:
گاهی سرم رو می کوبم به دیوار از درد عشقی که دارم
که چی بشه؟

nothing;675647 نوشت:
لیل اینکه من نمی تونم به شخص دیگری دل ببندم چیست
چون ازدواج رو فقط در عشق و محبت و علاقه میبینی و به چیزی به اسم کفو بودن اعتقاد ندارید

nothing;675647 نوشت:
من بخاطر خودش عشقم رو می خوام نه صرفا زیبایی و غیره...
اما در ادامه تاپیک گفتید دلیلتون زیبایی دختره هست

nothing;675647 نوشت:
خیلی وقته می گم خدایا من دیگه اونو ازت نمی خوام فقط از ذهنم پاکش کن
خودت نمیخوای از ذهنت پاکش کنی

اميدوار;678892 نوشت:
ا توجه به اینکه لازمه تشخیص گذاری دقیق وضعیت جنابعالی، داشتن اطلاعات جامع تری است که آن هم مستلزم مشاوره حضوری است، اما به طور کلی می توان ویژگیهای فوق را از جمله ویژگی های افراد بوردلاین (شخصیت مرزی) دانست.
افراد مرزی در عین حالی که از ثبات هیجانی برخوردار نیستند و همواره با ابهام هویت مواجه اند، به شدت در معرض عشقهای آتشین هستند. بنابراین اگر فردی دارای چنین شخصیتی باشد، لازمه آن اقدام برای روان درمانی و نیز دارو درمانی است.
جناب پرسشگر چرا به این قسمت از حرفهای کارشناس محترم هیچگونه توجهی نمیکنید؟

nothing;678912 نوشت:
می ذاره اصلا حرف بزنم چه برسه خواستگاری
چرا خواستگاری رو فقط در گفتن این حرف به دختر که" با من ازدواج میکنی؟" میدونید؟ خواستگاری یعنی اینکه به خانواده تون بگید مادرتون زنگ بزنه به خونه شون و از مادر دختر بخواد وقتی رو تعیین کنه برید خونه شون و باهم صحبت کنید رسمی در حضور خانواده ها

nothing;678912 نوشت:
خواهرش چند تا ناسزا بارم کرد....اخه ساعت 5 صبح زنگ زدم خونشون
خونه ما هم ساعت پنج صبح زنگ میزدی من ناسزا بهت میدادم!:khaneh:آخه شما به کفویت اعتقاد نداشتی، به خواب هم اعتقادی نداری؟

nothing;678912 نوشت:
هر راهی به ذهن هر بنی بشری بود پیاده کردم
هر راهی رو امتحان نکردید،شما هیچوقت از روانشناس کمک نخواستید...

nothing;678912 نوشت:
ک بار به خونوادم گفتم و اوناهم زنگ زدن قرار خواستگاری بذارن گفتن نه نمی خواد که نمی خواد
وقتی نمیخواد با اصرار میخواین بخواد؟

nothing;678912 نوشت:
طرف اصلا نماز نمی خونه ولی خدا رو قبول داره....شاید بگید زمین تا اسمون فرق داریم... اما نفس دردمند من راضی نمیشه.
بعد به فرض اگر ازدواج کردید میتونید یک عمر با یه فرد بی نماز زندگی کنید و بعدا بچه های بی نماز هم داشته باشید؟مگه شما نگفتید معتقد و مذهبی هسستید؟

nothing;678912 نوشت:
من از همه چیزش خوشم اومده بود
از همه چیزش خوشت اومده یعنی از این بی نمازی اش هم خوشتون اومده پس من حرف سطر بالایی ام رو پس میگیرم

nothing;678918 نوشت:
میلیون ها اتفاق و حوادث و بلا و غیره در جهان رخ داده و کلی حدیث و راهنما از پیامبر و ائمه داریم اخه چرا در این مورد نیست..
کتاب معراج السعاده بخون اون کتاب مذهبیه و آیت الله بهجت هم توصیه اش کردن.اوجا هم اقسام عشق رو توضیح داده

mohsen1990;678966 نوشت:
میتونی فراموشش کنی اول باید خودت بخای.فکر کنم خودتم نمیخای که فراموش کنی.بی خیالش شو.از چیش خوشت اومده؟
منم دقیقا همین نظر رو دارم

خاتون عشق;679008 نوشت:
آیا شما همسر همدم میخواید یا فقط یه عشق واهی

خاتون عشق;679008 نوشت:
آیا این دختر میتونه فردا روز همسری شایسته برای شما و مادری خوب برای فرزندانتون

باشه


خاتون عشق;679008 نوشت:
از کجا معلوم پای شما وایسه تحمل اینو دارید که این زن شما رو به

ناخواسته خواسته و برای اینکه علاقه ای نداشته به شما با وجود این که زن شماست اما بر سراغ کسی دیگه کسیکه میخواد دوسش داشته باشه

:Kaf::Kaf::Kaf:

خاتون عشق;679008 نوشت:
خب شما باید یک بار برای همیشه ارادتون رو جزم کنید و تکلیفتون رو با خودتون و دلتون عشقتون روشن کنید آیا من یه همسر شایسته میخوام و یه مادر برای فرزندانم یا نه یه عشق میخوام

که باهاش زندگی کنم اونم عشقی یک طرفه

منم همینو میگم و گفتم که خودشون نمیخواد فراموش کنن نه اینکه میخواد فراموش کنه و نمیتونه

خاتون عشق;679008 نوشت:
البته یه راه دیگه وجود داره این که کاری کنی اون دختر ازتون خوشش بیاد و علاقه مند بشه شاید اون چیزی که اون میخواد نیستید پس اونی باشید که اون میخواد ولی باز هم میگم
در اینصورت اگه ازتون خواست اعتقادات تون و نماز رو بذارید کنار هم باید بپذیرید.قبوله؟

nothing;679037 نوشت:
مطمئنم اگه وضعیت الانمو ببینه ازم خوشش میاد و رو در رو باهاش صحبت کنم ازم خوشش میاد...
چه طوری؟:Moteajeb!:

nothing;679042 نوشت:
عشق بیماری نیست....موهبت الهی است...
وقتی میگم خودت نمیخوای فراموشش کنی یعنی این

sky_star;679061 نوشت:
یعنی با این کاراتون هر ادم عاقلی هم ازتون می ترسه هم ازتون متنفر . اخه مومن خدا مگه عشق زوریه !!!!!!!!!! تنها راهش خواستگاری رسمه اونم با احترام .مفهوم شد.شما عاشق نیستی خود خواهی .چطوری دلت میاد ترس و بی ابرویی رو برای دختر مورد علاقت ایجاد کنی .واقعا که !!!!! داداش من یکم معقول تر باش.
کاملا موافقم.نمیدونم شما خودت هم خواهری داری یا نه،ولی به این فکر کن اگه هر روز یه پسری بیاد در خونه تون به خواهرت بگه دوستت دارم یا بهش زنگ بزنه و هی سماجت و اصرار و هی همسایه ها هم ببینن،میری پسره رو تحسین میکنی و میگی به به آفرین؟

nothing;679074 نوشت:
دیگه دارم کم کم قیدشو می زنم ترجیح میدم تنها بمونم
مثل اینه که بخوای بری مسافرت.بعد جاده بزرگراه رو ول کنی و از یه جاده سخت و پر پیچ و خم بری بعد بگی اه چقدر رسیدن به مقصد سخته من اصلا سفر نمیخوام!!!

nothing;679074 نوشت:
نخواستم خدا....بردارش برای خودت
الله الغنی و انتم الفقراء {سوره محمد آیه 38}

nothing;679074 نوشت:
باشه خدا یادت باشه منو با تنهایی رها کردی و حاجتم رو ندادی...بارها برام سوال بود منی که مومنم و کلی خالصانه عبادتت کردم چرا اونو ننداختی بدست و پام و منو ذلیلش کردی...
خودت از راهش نمیری چرا به خدا گیر میدی؟ مثل همون مثال مسافرت که زدم وقتی دید اینجوریه بری به رییس جمهور گیر بدی که این چه جاده ایه درست کردی چرا من باید از این جاده برم!!!!!!!

nothing;679074 نوشت:
خدا باز هم من دوستت دارم ولی یاد باشه این وسط بمن خیلی ظلم شد و من هرگز فراموش نمی کنم چنین جنایتی رو

nothing;679074 نوشت:
از یک چیز خیلی می ترسم...و اون اینه که نکنه نعوذبالله بهشت هم مثل دنیا سرشار از بی عدالتی باشه...
یه چیزی گفتی که کلی آیه قرآن بر علیه اش وجود داره:
ذلک بما قدمت ایدیکم و ان الله لیس بظلام للعبید{ سوره آل عمران آیه 182} این سزای اعمالی است که پیشاپیش به جای آورده اید وگرنه خداوند به بندگانش ستم روا نمی دارد
عینا همین آیه در سوره انفال آیه 51 تکرار شده
سوره حج آیه 10: ذلک بما قدمت یداک و ان الله لیس بظلام للعبید {ادامه اش آیه 11 حج هم جالب بود و قابل توجه خودم اول: و من الناس من بعید الله علی حرف فان اصابه خیر اطمان به و ان اصابته فتنه انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الاخره ذلک هو الخسران المبین: و از میان مردم کسی است که خدا را با تردید می پرستد اگر خیری به او رسد دلش بدان آرام گیرد و اگر آزمایشی پیش آید رخ برتابد در دنیا و آخرت زیان بیند و آن زیانی آشکار است}
آیه 46 سوره فصلت: من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها و ما ربک بظلام للعبید
آیه 29 سوره ق: ما یبدل القول لدی و ما انا بظلام للعبید

*شیوا*;679081 نوشت:
شما وقتی میبینین دختره شمارو نمیخواد به خاطر خدا ازش بگذرین و منتظر الطاف الهی باشین
:Kaf:

nothing;679093 نوشت:
ه سری قسم خوردم بفهمم اگه خدا رو قبول نداره رهاش کنم اما دوستش گفت نه بابا کافر نیست فقط دین نداره...
ببخشید چه فرقی داره؟ وقتی قرآن هست و دین هست و اتمام حجت شده دین نداشتن یعنی عدم اعتقاد به خدا،یعنی اعتقاد به اینکه خدایی وجود نداره.این با کافر آیا فرقی داره؟

mohsen1990;679104 نوشت:
در ادامه حرفای شیوا خانم عرض کنم.هر کاری را خدا نخاد تو هم زیاد اصرار نکن.تجربه که به من ثابت کرده نباید این کارو کنم چون ممکنه خدا بگه باشه ولی عواقبش پای خودت بعدن میفهمی چه اشتباهی کردی که اینهمه به خدا اصرار کردی و به خودت میگی ای کاش به خدا میگفتم:اون چیزی که صلاحمه برام در نظر بگیر نه اون چیزی که من میخام...
:Kaf:

amirabdi;679171 نوشت:
من کلا توی زندگی م یه دفعه عاشق شدم،اونم برا هفت هشت سال قبل تر بود که خداروشکر به خیر گذشت از سرم افتاد،سعی کردم بیشتر روی نقاط منفی طرف چه از نظر ظاهری چه از نظر باطنی تمرکز کنم،هردفعه میدیدمش توی ذهنم اون ضعفارو مرور میکردم...اینطوری شد که از سرم افتاد
پیشنهادم اینه که تو هم همین کارو بکنی
منم قصد داشتم بدیهاشو ببینم...اما چه کنم که من فقط زیبایی می بینم...من مگس و زنبور رو به یک اندازه زیبا میبینم و نمی تونم خودمو گول بزنم وقتی که قلبم چیز دیگه ای میگه....عشق که دست ادم نیست....یه چیز غیر ارادی هست

mehrant;679194 نوشت:
الله الغنی و انتم الفقراء {سوره محمد آیه 38}
بله شما راست می گید...منم که گفتم اگه خدا بخواد دیگه سمتش نمی رم...ولی شکی ندارم به این نرسم تنهایی من تنهایی ابدی خواهد بود...وقتی میبینم قلبم با اوست چگونه خودمو گول بزنم برم سمت دختر دیگه ای...اصلا دق می کنم...چند روز پیش نمایشگاه کتاب بودم...دیدم هرکی دست همسرشو گرفته و با هم خوشن...کلی حسرت خوردم و گفتم واقعا نمی تونم بدون اون...بعضی وقتا شده حتی از ش بدم اومده از هر لحاظ یا برام چیز ساده ای شده اما بازم میگم خب این نباشه در زندگی چه کنم...هدفی ندارم...شخص دیگه ای نیست...چنان یقین دارم بعد از این دختر به شخص دیگه ای نخواهم رسید که نگو و نپرس.از وقتی .برادر کوچکم ازدواج کرد دیگه قید فامیل رو زدم دیگه خونه هیچ احدی نمی رم.....الان من یک عدد دوست هم ندارم...همه از دستم رفت..تنهای مطلق هستم...صبح تا شب بعد از کار مستقیم در اتاق تاریکم هستم و تمام وقتم رو فکر کمک به فقرا هستم بدون مزد....احد ناسی با من در تماس نیست...اخرین باری که پیام به موبایلم اومده رو نمی دونم....هربار منتظر یک پیام از اونم...اما دریغ که همش پیام های ایرانسل هست....ای کاش همه مرام ایرانسل رو داشتند که هرقدر هم بی محلش می کنی و پیاماشو نمی خونی بازم ده تا ده تا پیام میده.....باز خدا بنده های پاکشو داره...من چی تنها تر از خدا

خب پس فکر کنم خودت نمیخوای فراموشش کنی

nothing;679093 نوشت:
و حتی منو از خدا دور کرده....البته اوایلش که دوستش داشتم باعث شد خیلی بخدا نزدیک بشم اما الان دو ساله بر عکس شده و باعث شده دور بشم...ادم می مونه چی بگه...در دوراهی اینکه این دختر فرشته است یا شیطان گیر کردم...یه سری قسم خوردم بفهمم اگه خدا رو قبول نداره رهاش کنم اما دوستش گفت نه بابا کافر نیست فقط دین نداره...واقعا من ابروی هرچی مومنه بردم.....دیگه دارم پی می برم من بیمارم نه عاشق...ان شا الله اگه واقعا صلاح خدا نرسیدن این بشر بمنه..از ذهنم پاکش کنه و اونچه که صلاح می دونه بهم بده....واقعا دیگه باید تمومش کنم....بعید می دونم جز ذلیل شدن چیزی دیگه ای داشته باشه...از ته قلبم از خدا می خوام اگه من بد بودم بر عذاب بیافزاید و اگه اون دختر ظلم کرده بمن هر چه زودتر تقاص پس بده....بهر حال یکی این وسط بد هست که چنین ظلمی بمن شده...حالا ظالم خودم باشم یا اون...امین یا رب العالمین

با سلام:

نه شما بد هستيد نه ايشون ظالم

شايد فقط عدم سنخيت باشد

هرگز نفرين نفرماييد،هيچ وقت

مؤمن دعا مي كند نه نفرين!

مولانا در مثنوي داستان بسيار زيبايي دارد

در مورد گرفتن حاجت با الحاح و اصرار زياد.

داستان جواني است كه از موسي

عليه السلام يا سليمان(ع) مي خواهد

كه دعا كند تا زبان حيوانات را ياد بگيرد،هر چه حالا فرض كنيد

موسي عليه السلام نصيحت مي كند كه براي تو ضرر دارد

جوان راضي نمي شود،بقيه داستان و نتيجه را خودتان مطالعه بفرماييد

هم زيباست و هم آموزنده.

96xy;679036 نوشت:
بنظرم شما اصلاً بيمار نيستيد ،باورت ميشه احساس من شديدتر از شماست؟ مسئله اينه كه اون دختري كه من بهش همين علاقه ها -حتي بيشتر-رو دارم اصلاً وجود خارجي نداره! (شخصيت يه بازي كامپيوتري) كلاً به هيچ دختر ديگه اصلاً نمي تونم فكر كنم! هيچ شخص ديگه اي-باز شخص مورد علاقه ي شما وجود داره، زنده هست

شوخی میکنی حتما،یا هنوز سنت خیلی کمه داداش جان
:ajab!:
:ajab!:
:ajab!:

سید محمد جواد;679147 نوشت:
خب چه ربطی به عشق دو انسان در دنیای حقیق و زمان حال داره ؟
اونا جام و شراب و لب یارو اینها هم زیاد داشتن !

ببینید لطفا کتاب نخونده اینجا از کتابی بدگویی نکنید:offlow:

اون کتابها اره جام و شراب زیاد داره ولی معنای حقیقیشون اون چیزی نیست که شما ازش دریافت میکنید در ضمن حالا در اون حد هم شراب و لب یار ندارن که شما غلو می کنید !

تو اون کتابها پر است از همین عشق های شهوت الودی که به جایی ختم نمیشه و میخواد به خواننده حالی کنه که به جای عشق انسان برو دنبال عشق الهی

از هوای نفست بگذر خدا تورو برا خودش افریده نه برا هم جنست

دیگه دلم نمیخواد چیزی بگم چون حقیقت برام اشکار شده.

جناب ناتینگ اخرین پند بنده این هست:

اگه حد و حدود روح با ارزش خودت رو ندونی میافتی زیر دست و پا و بی ارزش و ذلیل و خوار میشی

در پناه خالق جاویدان

*شیوا*;679238 نوشت:
ببینید لطفا کتاب نخونده اینجا از کتابی بدگویی نکنید:offlow:

اون کتابها اره جام و شراب زیاد داره ولی معنای حقیقیشون اون چیزی نیست که شما ازش دریافت میکنید در ضمن حالا در اون حد هم شراب و لب یار ندارن که شما غلو می کنید !

تو اون کتابها پر است از همین عشق های شهوت الودی که به جایی ختم نمیشه و میخواد به خواننده حالی کنه که به جای عشق انسان برو دنبال عشق الهی

از هوای نفست بگذر خدا تورو برا خودش افریده نه برا هم جنست

دیگه دلم نمیخواد چیزی بگم چون حقیقت برام اشکار شده.

شما فقط اون کتابهارو نخوندین بنده با مثال اینجا عنوان خواهم کرد
در ضمن شما و مفسرین از کجا میدونن منظورش چی بوده؟
واضح داره شراب و ... میگه حتما معنیش خدا و ... بوده ؟؟؟؟؟ و خیلی شعرای دیگه هم داریم وفیلسوفان حال یا گذشته که تاکید برا این عشق داشتن
پس ادم ازدواج میکنه واسه چی فقط رابطه فیزیکی؟ پس فرق ما با خروس و مرغ چیه ؟
شما دارید تصویر عجیبی از عشق خلق میکنید
اصلا عشق الهی چیه؟کجای دین گفته شده ؟
شما هم واسه خودتون تفاصیر جدید در نیارید شما با مفهوم عشق بین دو نفر مشکل دارید قرار نیست واقعیت این باشه

موضوع قفل شده است