جمع بندی پشیمانی بعد از ازدواج

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پشیمانی بعد از ازدواج

سلام من حدود یکسال است که عقد کرده ام. زمان عقد بعد از اتمام تحصیل کارشناسی ارشد من بود و هنوز تا الان بیکارم. سرباز هم هستم.
بنده فری مذهبی و مقید هستم و بیشتر به خاطر تاکید دین و قرآن و با وجود بیکاری به سراغ ازدواج اومدم. برای ازدواج خیلی مطالعه داشتم و برای انتخاب همسرم هم خیلی تحقیق کردم اما نمیدانم چرا آنچه میخواستم نشد. برای خودم دنبال فردی مذهبی و با اخلاق و از خانواده ای خوب بودم.
من از طریق واسطه های فامیل به خانواده ای برخورد کردم که پدرخانمم، دو زن داشت. همسر من از زن اول ایشان بود.ارتباط زن اول با پدرخانمم، بعد ازدواج مجددش تا زمان عقد ما که حدود ده سال میشد قطع بود.اما به گفته خودشان هیچ مشکلی باهم نداشتند. بعد از عقد ما کمی رابطه شان بهتر شد اما هنوز خیلی خوب نیست. من قبل از عقد از خصوصیات اخلاقی پدرخانمم از زن اولش پرسیدم و همش از او تعریف میکرد. اما بعد از عقد ما شروع به بدگویی از شوهرش کرد که من کلا فکرم تعطیل شد.

من خیلی تاکید بر ایمان و اخلاق خانمم و همچنین سالم بودن خانواده و همچنین ایمان و اخلاق اعضای خانواده اش داشتم.

اما الان از خانواده اش اصلا راضی نیستم. پدرش فردی درغگو است و قبل از عقد به من دروغ گفته است. مثلا گفت من بین همسرام ظلم نمیکنم ولی اصلا کاری به زن اولش ندارد حتی فقط پول بخور و نمیر را میدهد در حالی که حدود سه میلیون حقوق دارد و ... . از لحاظ ایمان و اخلاق هم ضعیف است. حتی بین بچه هایش هم عدالت را رعایت نمی کند.زن دومش از لحاظ ایمانی و اخلاقی ضعیف است. برادرش با اینکه طلبه است اصلا کاری به من ندارد. من هم اصلا محلش نمیدهم. مادرخانمم مشکل روحی مختصری دارد و ...
خود خانمم کمی مشکل اعصاب دارد که به خاطر شرایط زندگیش است.

البته خانواده من نیز خیلی خوب نیستند و آنها هم مشکلاتی دارند.پدرم معتاد است و ... .ولی من برای ازدواج آرمان ها و آرزوهایی داشتم که الان احساس میکنم شاید حدود کمی به آنها رسیده ام.

نمیدانم چرا اینطوری شد. ولی من خودم را با فکر مذهبی آرام میکنم و میگم تقدیر تو این بوده. شاید خودم زود دست به کار ازدواج شدم شاید بقیه خانواده ها هم چنین مشکلاتی دارند.شاید در تحقیق کمکاری کرده ام و..
از طرف دیگر اطرافیان به من میگوین حیف تو که از این خانواده زن گرفتی. چون من خیلی بچه ی خوبی بودم بطوریکه اطرافیانم آرزو داشتن من دختر آنها را برم بگیرم. زن دوم گرفتن در شهر ما سیرجان چهره خوبی ندارد و به من می گوین که پدرخانمت دو زنه هست. اینها فکرم را آزار میدهد.

بالاخره به خودم میگم زندگی ام در حدی نیست که طلاق بگیرم اما احساس ناراضی بودن و پشیمانی دارم با توجه به اینکه سرباز و بیکار هم هستم
اما با تصمیم گرفته ام با پدرخانم و برادرخانمم کلا قطع رابطه کنم و با مادرش تا حدودی رابطه داشته باشم.
حالا به نظر شما چکار کنم که از این فکرها در بیام چگونه به زندگی ام ادامه دهم و

شاید اگر دروغ نگفته بودند و واضح خودشان را نشان داده بودند این ازدواج سر نمی گرفت

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد امین

سلام

اشتباه شما در این است که رسیدن به آرمان و آرزوهایتان را در گرو این می دانید که اطرافیان شما همگی باید خوب و عالی و بدون هیچ گونه عیب و نقص باشند؛ در حالی که این تفکر نه تنها درست نیست؛ بلکه قابلیت اجرایی هم ندارد؛ چون هر کسی در کنار خوبی هایی که دارد نقص هایی هم خواهد داشت؛ چنانچه خود ما نیز از این قاعده مستثنی نیستیم و نقص های خود و اطرافیانمان را به خوبی میدانیم. شاید اگر عیب های پنهان ما هم برای دیگران آشکار می شد، ورق بر می گشت و طور دیگری رقم می خورد.


در ازدواج هم این مسئله کاملا وجود دارد. ما هر چقدر هم که در تحقیقات خود مته به خشخاش بگذاریم، باز هم نمی توانیم بگوییم صد در صد از تمام جزئیات و خصوصیات فردی و خانوادگی طرف مقابل مطلع خواهیم شد. لذا قاعده کلی در ازدواج این است که ما علاوه بر اینکه باید تمام سعی خود در شناخت طرف را به کار بگیریم، باید خود را آماده پذیرش این اختلافات جزئی هم بکنیم؛ وگرنه بعد از ازدواج و با آشنایی بیشتر با طرف و اطرافیانش و دیدن این تفاوت ها، احساس شکست خواهیم کرد که این خود مانع بزرگی برای رسیدن به آرمان و آرزوهاست و باعث می شود بعد از مدتی خوبی های زندگی ما نیز دیده نشود.

بعلاوه اینکه در هیچ شرایطی حتی زمانی که دیگران از ما تعریف و تمجید می کنند و به قول شما می گویند حیف تو نبود که داماد این خانواده شدی و ...، نباید عیب و نقص خودمان و خوبی های طرف مقابل را نادیده بگیریم. لذا هر گاه چنین تفکراتی به سراغتان آمد بنشینید و عیب های خودتان و خوبی های طرف را بنویسید. آنگاه خواهید دید که حرف های دیگران خیلی هم دقیق نیست؛ چون دیگران از عیب های پنهان ما خبر ندارند! البته این صرفا فرض است و شاید شما عیب پنهانی نداشته باشید که در این صورت رسم تواضع و فروتنی که توصیه خداوند متعال است می گوید که نباید خود را از دیگران بالاتر بدانیم و فخر بفروشیم.

جدای از همه اینها، باید عرض کنم، خوب یا بد بودن خانواده همسر، نقش حیاتی در زندگی شما ندارد؛ یعنی اینطور نیست که اگر کسی مثلا بعد از ازدواج متوجه شود که برادرخانمش معتاد است یا ... دیگر نتواند زندگی کند. بله اگر اینگونه نبود بهتر بود اما حالا که اینطور شده، نباید خوشبختی را به آن گره زد و فاتحه آن را خواند. آنچه که از همه مهم تر است داشتن تناسب های لازم بین شما و همسرتان است که ظاهرا این تناسب ها وجود دارد. اعضای خانواده همسرت هم اگر اهل خلاف شرع هستند، راه حلِ کم کردن رابطه خوب است؛ اگر هم اینگونه نیست و فقط در حد دو زنه بودن یا کم بودن اعتقاداتشان است، نه تنها نباید رابطه را قطع کنید بلکه بنا بر وظیفه شرعی خود باید در مسیر اصلاح ایشان مثل برقراری عدالت بین همسران، تقویت ایمان، راست گویی و ... تلاش کنید.

همه مطالبی که عرض کردم در صورتی است که نارضایتی شما فقط در همین مواردی که گفتید خلاصه شود و تفاوت های ریشه ای و اساسی با هم نداشته باشید؛ وگرنه اگر اینچنین باشد؛ مثلا با همسر خود در زمینه فکری؛ اعتقادی؛ اخلاقی یا ... اختلافات اساسی داشته باشید، باید چاره دیگری اندیشید. اما در مورد مسائل مطرح شده مشکل خاصی وجود ندارد و شما می توانید با یک مدیریت خوب، شرایط را مساعد و از بروز مشکلات احتمالی جلوگیری کنید و بهترین زندگی را برای خود و همسرتان رقم بزنید.

اگر هم لازم شد به یک مشاور مورد اعتماد و خوب مراجعه کنید تا با بررسی بیشتر شرایطتان، در مدیریت زندگی به شما کمک کند.

:Gol::Gol:از خداوند متعال برای شما و همسرتان، خوشی و خوشبخی روزافزون و عاقبت بخیری مسئلت می نماییم.:Gol::Gol:


پیروز و سربلند

سلام ...
به نظره من حرف جناب امین خیلی خوب و درست بود ...

شما یک ازدواج رو انجام دادین .... به نگاهها و نظرها و روابط دیگران توجه نکنین و اونها رو در درون متشخص بودن و خوب بودن خودتون غرق کنین ....

فاعل یعنی کسی که کاری انجام میده .... اگر برادر همسرتون هم بهتون محل نمیزاره ... فاعل باشین.... اونو عاشق خودتون کنین ... نه اینکه منتظر مهربانی اون باشین ....
اگر پدر همسرتون اخلاقش ناجور هست ... اینقدر متشخص بهاش رفتار کنین ... که خودش بگه زشته جلویه دامادم این کار رو بکنم .... همین که بخاطر شما مجبور شدند یه مدت ادای آدم های متشخص رو در بیارن و با هم آشتی کنن خودش نشون میده شما میتونی اثر گذار باشی ...

داماد یک خانواده هستی و شاید چشم و امید اون خانواده کاملا به سمته شما باشه ...

شاید شما بتونی رابطه پدر همسرت رو با مادرش بهبود بدی ...
شاید بتونی کدورت های سابق را از بین ببری ...
شاید بتونی شادی رو دوباره به اون خونه برگردونی ...
اینجوری زندگی خودت هم شاد میشه ...

پس به نظره من عنان زندگیت رو بدست بگیر ... و طوری رفتار کن که در درون خانواده همسرت اثر گذار باشی ... و زندگی رو روز بروز براشون شیرین تر کنی ....

شما باهم هم صنفین و نباید پشیمون بشین.

من متوجه نشدم اشکال اون بنده خدا خانمتون چی بوده و چه تقصیری داره که از ازدواج با ایشون اظهار پشیمونی میکنید؟

vahid14489;674647 نوشت:

.پدرم معتاد است و ...

..
vahid14489;674647 نوشت:
زن دوم گرفتن در شهر ما سیرجان چهره خوبی ندارد و به من می گوین که پدرخانمت دو زنه هست. اینها فکرم را آزار میدهد.

یعنی تو شهرتون زن دوم داشتن از معتاد بودن بدتره!!!!

یکم انتظارتو کم کن . .
یکمم سطح خودتو پایین تر فرض کن
حل میشه
برا خوشبختیتون دعا میکنم

اصل کار اینه که شما دوتا به هم بخوررین
همدیگه رو دوس داشته باشین
حالا دیگه اینکه پدر همسرتون در یه زمانی فلان کارو کرده چه دخلی به ما میتونه داشته باشه

اگه میخاین همسرتون از نظر اعصاب بهتر بشه به ایشون ثابت کنید رفتار دیگران در محبت شما به ایشون هیچ اثر منفی نداره

من کسانی رو میشناسم که داماده با برادر زنه کتک کاری هم کردن اما عروس دوماد تا سر حد مرگ همدیگه رو دوس دارن

اینگه فرموده اید پدرش دروغگوست چون گفته عادلم ولی عادل نیس
ببینید در قرآن هم آمد ه که شما هرگز نمیتونید عدالت رو رعایت کنید
این یه مسئله خاص هست و مربوط به خودشونه

باید ببینید چه تاثیری روی زندگی شما داشته

در محله ما همین کلمات " حیف تو نبود "
من تورو برا دخترم میخواستم "
وازین حرفا یه زندگی رو از هم پاشوند توی دوران عقد
وده ساله جدا شدند

vahid14489;674647 نوشت:
خود خانمم کمی مشکل اعصاب دارد که به خاطر شرایط زندگیش است.

سلام به نظر من خانمتون حقش نیست یه شکست دیگه رو تحمل کنه ،خواهش میکنم خودتون رو جای خانمتون بذارید. نذارید خانمتون دچار تنش بشه، بهش استرس وارد نکنید ،بذارید آرامش رو در کنار شما تجربه کنن.
امیدوارم بهترین و عاقلانه تصمیم رو بگیرید.

[="Indigo"]سلام

شما قراره بعد از این تکیه گاهه یه خونواده بشید. پس به نظرم محکم تر باشید و به این طودی جا نزنید. خانموتون هیچ مشکلی ندارن پس باید به زندگی ادامه داد. فرض کنید پدر خانومتون بعد از یکسال که از عروسیتون میگذشت زن دوم میگرفت. اون موقه چیکار میکردید؟؟؟ من اگه بودم به زندگی قبلیم ادامه میدادم چون من با خانومم زندگی میکنم نه پدرش.[/]

سلام

vahid14489;674647 نوشت:
من خیلی بچه ی خوبی بودم بطوریکه اطرافیانم آرزو داشتن من دختر آنها را برم بگیرم.

vahid14489;674647 نوشت:
اطرافیان به من میگوین حیف تو که از این خانواده زن گرفتی.

شما مطمئنید که این جمله ی قرمز رنگ ازسر دلسوزی است و واقعیت داره ؟شاید از سر حسرت و ناراحتی از این باشه که شما با همین افراد وصلت نکردید ؛ بالاخره واکنشها متفاوته .
vahid14489;674647 نوشت:
ر شهر ما سیرجان چهره خوبی ندارد و به من می گوین که پدرخانمت دو زنه هست. اینها فکرم را آزار میدهد.

من با تعدد همسر موافق نیستم اما اولا این مساله در زندگی همسر شما واقع شده و شما قبل از عقد اینو می دونستید درسته ؟ پس کسی چیزی رو از شما پنهان نکرده و خودتون انتخاب کردید .
ثانیا پدر خانم شما زندگی خودش رو داره آیا مزاحم شماست یا شما رو وادار کرده با همسر دومش آمد و رفت داشته باشید ؟ یا بر روی همسر شما تاثیر منفی داره ؟
ثالثا توجه داشته باشید اگر امروز بر این حرفهای دیگران و افکار خودتون غلبه نکنید فردا هر کسی به خودش اجازه میده که حرفی بزنه و زندگی شما رو به سویی که مایله بکشه و در واقع اختیار زندگی شما در دهان مردم خواهد بود آیا شما مایلید که اینطور باشه ؟
vahid14489;674647 نوشت:
تصمیم گرفته ام با پدرخانم و برادرخانمم کلا قطع رابطه کنم و با مادرش تا حدودی رابطه داشته باشم.

آیا خداوند و دینی که خودتان را مقید به آن معرفی کردید چنین اجازه ای به شما می دهد ؟ شما فرمودید :
vahid14489;674647 نوشت:
بنده فری مذهبی و مقید هستم

آیا اسلام ، خدا و قران به شما اجازه می دهد که موجب قطع رحم همسرتان شوید ؟ آیا تصور نمی کنید که همراهی شما برای حفظ روابط همسرتان با خانواده اش به پیشرفت دینی و اخلاقی خودتان کمک می کند ؟ همانطور که دروغ و ظلم - فرمودید پدر همسرم دروغگو و ظالم است - بد است ، قطع رحم هم بد و گناه کبیره است حالا چه خودتان مرتکب شوید یا دیگری را منع از صله ی رحم کنید .
برادرم ! گل بی خار خداست .
معلوم نیست که اگر با کیس دیگری ازدواج میکردید ، محاسن همسر فعلیتان را داشت و مشکلاتش را نداشت بنابراین سعی کنید به محاسن همسرتان نگاه پر رنگ تری داشته باشید ضمن اینکه حتما برای برون رفت از این افکار منفی و حس پشیمانی و دیدگاهی که نسبت به خانواده همسرتان دارید ، از افراد مجرب مشاوره بگیرید نه اطرافیانی که این احساسات منفی را در شما پر رنگ می کنند اصلا لزومی ندارد در این مورد با اطرافیانتان صحبت کنید فقط با مشاور .
موفق باشید


vahid14489;674647 نوشت:
من خیلی تاکید بر ایمان و اخلاق خانمم و همچنین سالم بودن خانواده و همچنین ایمان و اخلاق اعضای خانواده اش داشتم.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

با اجازه استاد بزرگوار مطالبی عرض می کنم.

شما بر ایمان و اخلاق خانمم تون خیلی تاکید داشتید، ولی نگفتین از این لحاظ آیا آنچه میخواستین بودن یا نه؟

بر خلاف سایر دوستان که عموما شما رو به صبر و تحمل و پذیرش دعوت کردند بنده نظر متفاوتی دارم.

به نظرم اگر قرار باشه این تردید شما نهایتا چه الان یا حتی چند سال بعد منجر به طلاق و جدایی بشه، بهتره که همین الان این اتفاق بیافته، چون هنوز در دروان عقد هستین و بچه ای هم در کار نیست.

اما نکته دیگری هم هست که نباید فراموش کرد؛ همانطور که اشاره کردین شما هم شرایط خیلی خوب و ایده آلی ندارین_ سرباز، بی کار، وضعیت پدرتون..._ یعنی اون خانمم هم حق داره این مسائل رو در نظر بگیره.

یکی میگفت اکثر ما شبیه دوچرخه سواری هستیم که یک سبد جلوی دوچرخه اش و سبدی دیگر پشت سر دوچرخه اش بسته. سبد جلویی خوبی هایش و سبد پشت سری معایبش هست. که فقط خوبی های خود را می بیند. پس خوبه واقع بین باشیم.

در عین حال که شما حق دارید برای اینده تان نگران باشید، منصفانه این است که به آینده همسرتان هم توجه داشته باشید. ببینید واقعا شخص ایشان چه شرایطی دارد و آیا خودش هم به شما دروغی گفته و یا کوتاهی ای داشته. با توجه به این که شما می دانستین پدرشان دو همسر دارد.

موفقیت و خوشبختی تان را از درگاه خداوند مسالت دارم.

سلام دوستان. با تشکر از مشورت های شما.
من با توجه به گفته های شما به این نتیجه رسیدم که من خوب بودن خودم و حتی شخصیت و ... ، در گرو خوب بودن اطرافیانم میدانم. احساس می کنم کما گرا هستم و دوست دارم همه چیز بی عیب و نقص باشد. به نظر شما خودم را چگونه اصلاح کنم؟

سلام
شما با هر دختر خانم دیگری که ازدواج می کردید صددرصد همانی نبود که در ذهنتان بود چراکه انسان کامل وجود ندارد
این افکار شما وتاثیری که براخلاقتان با همسرتان می گذارد مشکل روحی اورا دو چندان می کند
اگر از خود دختر خانم راضی هستید خیلی به حاشیه ه اهمیت ندهید شما قرار نیست با کسی جز او زندگی کنید
اگر به حرفهای خاله زنک ها اهمیت بدهید باید فاتحه آرامش رو بخوانید
خودتان را جای همسرتان بگذارید درست است که به خاطر اشتباه پدرتان موقعیت زندگی خوب وبی دغدغه را از دست بدهید؟

سلام ...
یه تشکر درست و حسابی از استارتر اولش بکنم ک تویه بحث شرکت کرده و مثله خیلی ها تاپیک باز نمیکنه بره دنبال کارش ...
خب خدا رو شکر ک فهمیدین مشکل زندگی تون اصلا مشکلی نیس ک بخواد ب پشیمونی ختم بشه . برادر من حالا ک هنوز زوده شما اگه چن سال دیگه با این خانواده سرکنی خیلی چیزای بیشتری ازشون میفهمی همه همین طورن دلیل نمیشه ک سریع پشیمون بشی و خانومت رو زیر سوال ببری بنده خدا ... شما درست یا اشتباه یک انتخاب و تصمیم تویه زندگیت گرفتی پس مرد باش و پای تصمیمت وایستا ... این از این ...
خب حالا ک خدا رو شکر فهمیدن کمال گرا هستین و مشکل رو از خودتون میدونین خوبه ک بشینین یه دو دو تا چارتایی بکنین و عیبای خودتونو ب خودتون گوشزد کنین بعدش میبینین همین خانومی ک از ازدواج باهاش پشیمون شدین چقدر از شما جلوتره البته در صورتی ک کمال صداقت رو در عیب یابی خودتون داشته باشین و زیرآبی نرین و خودتونم تحویل نگیرین ...
اینجوری ب این نتیجه میرسین ک با این همه نقص خدا همسری رو واستون انتخاب کرده ک بتونین خودتونو کامل کنین نه اینکه ب ایشون گیر بدین و خودتونو عاری از همه چی بدونین ...
ان شاالله همه چی ختم ب خیر بشه و بهترین روزای زندگیتونو باهم سپری کنین ... موفق باشین ...

سلام دوست عزیز
منم شرایطم عین خودته بخصوص توی بیکاری و به خاطر خدا ازدواج کردن( البته فعلا مجردم و دنبال گزینه هستم)
بهت توصیه میکنم که سخنرانی های محرم پارسال و امسال استاد پناهیان رو توی دانشگاه امام صادق با عنوان چگونه امتحان میشویم رو گوش بده
از سایت بیان معنوی لینکشونو گذاشتم، دانلودشون کن:
http://bayanmanavi.ir/post/1582
http://bayanmanavi.ir/post/927
خیلی قشنگن ، خلاصشون:
کلا ما خلق شدیم برای امتحان
هرکاری که از ما سر میزند به اذن خداست و این خداست که تعیین کرده برای ما چه اتفاقی بیافتد
ما آمده ایم که در این دنیا ارزش افزوده کسب کنیم و این ارزش افزوده باید بر اساس توانایی ما به ما داده شود و بهترین راه برای کسب ارزش افزوده امتحان شدن ماست
هر اتفاقی می افتد برای امتحان شدن ماست
اگر در زندگی خوشبخت هستیم و دنیا به کام ماست برای امتحان کردن ماست
اگر در زندگی بدبخت هستیم و دنیا برای ما پر از مشکل است باز برای امتحان کردن ماست
گاهی وقت ها قرار است ما امتحان شویم برای همین هر چقدر تلاش میکنیم و دعا و مناجات میرویم باز مشکل ما حل نمیشود، چرا؟
چون قرار است امتحان شویم
نکته مهم: با این وجود آیا ما جبرگرا نیستیم؟
جواب:
1- خیرا، زیرا ما وظیق مان است که برای رفع مشکلات اقدام کنیم
2- ممکن است با همین عمل کردن ما همه چیز عوض شود.
در آخر سر تو به وظیفه خودت عمل کن اگه اونا قطع صله رحم کردن تو قطع نکن چه بسا که این ادامه دادن تو باعث عوض شدن اوضاع بشه
از همه مردم انتظار کمی داشته باشیم شاید خدا از اونها بیشتر از این نمیخواهد و از خودمان بیشتر بخواهیم شاید خدا بیشتر از این از ما میخواهد
تا میتونی به همسرت مهر و محبت داشته باش
بذار هم خودت و هم بقیه لذت زندگی مومنانه رو ببینن
نه از احکام دین بگذر و نه اینکه توی احکام افراط کن و به نظر من بهترین فراد برای نمونه قرار دادن توی رفتار اجتماعی مقام معظم رهبری هستن هم روشنفکرن به معنای واقعی کلمه و هم مومنن.
فقط و فقط توکلت به خدا باشه و از بقیه هیچ انتظاری نداشته باش حتی یک سلام خالی
من خودم به مقدار خیلی کم از این گفته ها عمل کردم و به مقدار خیلی زیاد جواب گرفتم هرچند اگه جواب هم نمیگرفتم باز وظیفم بود به این گفته ها عمل کنم.
در آخر خودت که مومنی و بحمدالله سر به راهی امیدوارم بی ادبی من رو ببخشی فقط جهت یاداوری بود و قطعا سر بنده از پای شما کمتر بلد است
برای رفع مشکلاتتون و عاقبت به خیری تون دعا میکنم
التماس دعا یا حق.

vahid14489;674647 نوشت:
سلام

سلام
دوست عزیز به مطلب زیر دقت کنید

خانمی تو دوره ای که همه از خواستگارشون خونه و ماشین و شغل رسمی با درآمد بالای 2 تومن می خوان اومده ازدواج کرده
با کی؟ ی مرد بیکار و هیچی ندار
تازه سربازم هست



تازه باباشم معتاده

معلومم نیست خودش معتاد بشه یا نه
معلومم نیست کار گیرش بیاد یا نه

vahid14489;674647 نوشت:
بنده فری مذهبی و مقید هستم

لااقل مذهبی که نیستید
اگر بودید یکم عدالت رو رعایت می کردید
بجا اینکه از خانمت ممنون باشی حالا طلبکارم شدی؟؟؟؟:Narahat::Narahat:
مذهبی هستی؟؟ مقید هستی؟

اسلام میگه تا 4تا زنم می تونی بگیری اما نمیگه می تونی معتاد باشی
اینکه برخی از احکام اسلامی تو کشور ما منفوره (امر به معروف و نهی از منکر، صیغه موقت و...) و برخی محرمات تو کشور ما رایج است (ربای بانکی و...) مشکل خودمونه
پس پدر خانم شما هیچ موردی نداره هر کسم بهتون طعنه زد بزنید تو دهنش و بهش بگید پیامبر ص بیش از دو زن داشت

در آخر اینکه بنظرم زنتون خیلی باهاتون مدارا کرده جوری که اصلا به روتون نیورده چقدر مشکلات بدی دارید
شما هم خوشی زده زیر دلتون

منم رک بهتون گفتم تا یکم به خودتون بیایید

vahid14489;674647 نوشت:
پدرم معتاد است و ... .ولی من برای ازدواج آرمان ها و آرزوهایی داشتم که الان احساس میکنم شاید حدود کمی به آنها رسیده ام.

شما خیلی پر توقع هستی پدرتون معتاده،خودت بیکاری،سرباز هم هستی خیلی چیز های دیگه هم احتمالا باشد که نگفتی با این شرایط حاضر به ازدواج با شما شدند بعدا داری از خانواده همسرت انتقاد هم می کنی؟
شما باید وضعیت خودتون رو هم بسنجید و با توجه به وضعیت خودتون معیار های ازدواج رو تعدیل کنید.

سلام و عرض احترام
یه جمله معروف هست که می گه: آدم باید قبل از ازدواج چشماشو خوب باز کنه و بعد از ازدواج چشماشو ببنده. کمال مطلق خداست. همه ما عیب و ایراد داریم. باز خوبه حاضر شدن به شما دختر بدن چون شرایط خیلیا شبیه شماست و خانواده های دختر ریسک نمی کنن.

آدم باید از ازدواجش به طور کلی احساس رضایت کنه و به جزئیات گیر نده. فکر کنم اگه نگاهتو عوض کنی اون آرامشی که با ازدواج باید بهش می رسیدی خودشو نشون می ده یه خورده رو خودت کار کن.

vahid14489;674647 نوشت:
احساس ناراضی بودن و پشیمانی دارم با توجه به اینکه سرباز و بیکار هم هستم
اما با تصمیم گرفته ام با پدرخانم و برادرخانمم کلا قطع رابطه کنم و با مادرش تا حدودی رابطه داشته باشم.
حالا به نظر شما چکار کنم که از این فکرها در بیام چگونه به زندگی ام ادامه دهم و

شاید اگر دروغ نگفته بودند و واضح خودشان را نشان داده بودند این ازدواج سر نمی گرفت


باسلام دوست عزیز اینطور که بنده به شخصه از بیانات شما فهمیدم همسرتون هیچ مشکلی ندارد و فقط خانواده ایشان دارای معایبی جزئی هستن که افکار شما باعث شده آنها بزرگ جلوه داده شونداولا" شما قبل ازدواج از ازدواج مجدد پدرخانم خود مطلع بودید پس دیگر حرفهای دیگران نباید روی شما تاثیر گذار باشد در ثانی هرشخصی مطلقا" خوب نیست همه ماها معایبی داریم واین دلیل نمیشود شما باوجود چنین مسائلی که به ظاهرکوچک بنظر میرسند زندگی خود وهمسرتان را تباه کنید ازدواج یک امر مهمی است شما که فردی مقید وبا ایمانی هستید بهتر میدانید که اعمال پدر خانم ویا دیگر اعضای خانواده همسرتون هیچ ارتباطی به زندگی مشترک شما ندارد بلکه این شما هستید که باید زندگی مشترکتان را چنان تنظیم نمایید که دیگران حق دخالت وحتی نظردادن نسبت به زندگی شما را نداشته باشد واین راه همیشه بدانید که حرف مردم در تمام زندگیها هست اگر خوب باشید پشت سر شما حرف میزنند بد هم باشید پشت سر شما حرف میزنند پس برای حرف مردم زندگی نکنید برای خودتان زندگی کنید وخواهشن با این نگرشهای پوچ افکار منفی را درذهن خود پرورش ندهید چرا که باعث دلسردی در زندگی شخصی شما میشود سازنده باشید ومتکی وبا توکل برخداوند زندگی شیرینی را برای خود بسازید چراکه با درنظر گرفتن شرایط زندگی خانوادگی خود شما هم کمی از خانواده همسرتان ندارید ومسلما" شما هم دارای ایراداتی هستید ....

برام دعا کنییییییییییییییییییییییییییید

باسلام
دوست عزيز دو دلي به دلت راه نده الان كسي دل بند شماست بعضي از مسائل هست تو زندگي كه اتفاق افتادنش هيچ به كسي ارتباط نداره ولي افكار و سطحي نكري اطرافيان رو آن تاثير مي گذاره شما از اين نظر نگاه كن به ازدواج دوم پدر خانمت كه او هم مي تونست مثل خيلي از مردهاي ديگر كنار خانم و زن و بچه اش باز چشمش دنبال ناموس مردم و داره در پنهاني زنا مي كنه الان او رفته از را حلال اين كار را انجام مي ده شايد اون زن را از گناه بزرگتر نجات داره شايد توسط او زير دست چند تا بچه يتيم را گرفته و سر پرستي آن را قبول كرده برادر كار به حرف مردم نداشته باش مطمن باش آدم بيكار زياد هست اين حرف پشت سر شما هم مي زنند اين موارد كه بهتون گفتم از نظر ديد برون است از نظر داخل هم مطمن باش وقتي مردي زن دوم مي گيره زن اول هم اگر راضي باشد بعدا ز يه مدت اگر همسرش مردي با سياست و عدالت خواه نباشه باعث مشكلاتي مي شود چه از نظر روحي چه از نظر هاي ديگر ولي اين مشكلات با رفتارهاي اطرافيان تاثيرش كمتر يا ليشتر ميشه همه اين مسائل با آن دختر چه ربطي داره مطمئن باش با اين سختي كه ميكشه فردا سودش به شما مي رسه هم از نظر تجربه هم پختگي براي فرزندان آيندش خودت را درگير مسائل ريزآن نكن فردا شماييد وخانمت با هركس خواستي با توافق هم مي توانيد رفت و آمد كنيد يا نكنيد خود اين جانب پدرم دو زن داره ولي پدرو كه مادرم 15سال مريضي اعصاب و روان داشت اين كار را كرد ما هم راضي بوديم با اينكه الان سختي و مشكلات زيادي داريم ولي به خاطر حرف مردم يا چيزهاي ديگر داريم هم خودم و خواهرام جور آن را پس مي دهيم ولي چه كاري از دستمون بند مياد فقط شكر
يا علي موفق باشي

سلام
دیگه حوصله نداشتم برای همه حرفات کامنت بزارم
کارت خیلی کثیف و زشت بود
خودت میگی خانوادت آشغالن، پدرت 50 تومن داده به خواهرت اما واسه تو هیچی نداده-- پدر تو با پدر اون چه فرقی داره؟ اون بین زناش فرق میزاره پدر تو بین بچه هاش
بعدشم مشکل بابای اون بنده بخدا که از بدی خودش نیست
چرا همه چیو باهم قاطی میکنی
خوشم نمیاد قضاوت کنم اما طبق حرفای خودت میگم 90! شما مقصری اون 10% هم برای دلخوشیت نگفتم که یکم امیدوار باشی
ضمناً خیلی امیدوار نباش کار گیرت بیاد
منم فوق لیانسم و بیکار
دوستمم فوق داره و بیکار- الان میره یخچال سازی. توام باید بری کارگری. پس دلتو صابون نمال. مملکت ما فقط شده پاری بازی. اگه پارتی داشته باشی با سیکل هم میتونی حتی وزیر بشی

vahid14489;677382 نوشت:
سلام دوستان. با تشکر از مشورت های شما.
من با توجه به گفته های شما به این نتیجه رسیدم که من خوب بودن خودم و حتی شخصیت و ... ، در گرو خوب بودن اطرافیانم میدانم. احساس می کنم کما گرا هستم و دوست دارم همه چیز بی عیب و نقص باشد. به نظر شما خودم را چگونه اصلاح کنم؟

سلام

این دو تاپیک را مطالعه کنید:

http://www.askdin.com/thread41962.html#post552357

http://www.askdin.com/thread41388.html

پرسش:
من حدود یکسال است که عقد کرده ام و الان بیکارم و سرباز هستم. بنده فردی مذهبی و مقید هستم و بیشتر به خاطر تاکید دین و قرآن، با وجود بیکاری به سراغ ازدواج آمدم. برای ازدواج خیلی مطالعه داشتم و برای انتخاب همسرم هم خیلی تحقیق کردم؛ اما نمی دانم چرا آنچه می خواستم نشد. برای خودم دنبال فردی مذهبی و با اخلاق و از خانواده ای خوب بودم؛ ولی اینگونه نشد.


پاسخ:
اشتباه شما در این است که رسیدن به آرمان و آرزوهایتان را در گرو این می دانید که اطرافیان شما همگی باید خوب و عالی و بدون هیچ گونه عیب و نقص باشند؛ در حالی که این تفکر نه تنها درست نیست؛ بلکه قابلیت اجرایی هم ندارد؛ چون هر کسی در کنار خوبی هایی که دارد نقص هایی هم خواهد داشت؛ چنانچه خود ما نیز از این قاعده مستثنی نیستیم و نقص های خود و اطرافیانمان را به خوبی می دانیم. شاید اگر عیب های پنهان ما هم برای دیگران آشکار می شد، ورق بر می گشت و طور دیگری رقم می خورد.

در ازدواج هم این مسئله کاملا وجود دارد. ما هر چقدر هم که در تحقیقات خود مته به خشخاش بگذاریم، باز هم نمی توانیم بگوییم صد در صد از تمام جزئیات و خصوصیات فردی و خانوادگی طرف مقابل مطلع خواهیم شد. لذا قاعده کلی در ازدواج این است که ما علاوه بر اینکه باید تمام سعی خود در شناخت طرف را به کار بگیریم، باید خود را آماده پذیرش این اختلافات جزئی هم بکنیم؛ وگرنه بعد از ازدواج و با آشنایی بیشتر با طرف و اطرافیانش و دیدن این تفاوت ها، احساس شکست خواهیم کرد که این خود مانع بزرگی برای رسیدن به آرمان و آرزوهاست و باعث می شود بعد از مدتی خوبی های زندگی ما نیز دیده نشود.
بعلاوه اینکه در هیچ شرایطی حتی زمانی که دیگران از ما تعریف و تمجید می کنند و به قول شما می گویند حیف تو نبود که داماد این خانواده شدی و ...، نباید عیب و نقص خودمان و خوبی های طرف مقابل را نادیده بگیریم. لذا هر گاه چنین تفکراتی به سراغتان آمد بنشینید و عیب های خودتان و خوبی های طرف را بنویسید. آنگاه خواهید دید که حرف های دیگران خیلی هم دقیق نیست؛ چون دیگران از عیب های پنهان ما خبر ندارند! البته این صرفا فرض است و شاید شما عیب پنهانی نداشته باشید که در این صورت رسم تواضع و فروتنی که توصیه خداوند متعال است می گوید که نباید خود را از دیگران بالاتر بدانیم و فخر بفروشیم.

جدای از همه اینها، باید عرض کنم، خوب یا بد بودن خانواده همسر، نقش حیاتی در زندگی شما ندارد؛ یعنی اینطور نیست که اگر کسی مثلا بعد از ازدواج متوجه شود که برادر خانمش معتاد است یا ... دیگر نتواند زندگی کند. بله اگر اینگونه نبود بهتر بود اما حالا که اینطور شده، نباید خوشبختی را به آن گره زد و فاتحه آن را خواند. آنچه که از همه مهم تر است داشتن تناسب های لازم بین شما و همسرتان است که ظاهرا این تناسب ها وجود دارد. اعضای خانواده همسرت هم اگر اهل خلاف شرع هستند، راه حلِ کم کردن رابطه خوب است؛ اگر هم اینگونه نیست و فقط در حد دو زنه بودن یا کم بودن اعتقاداتشان است، نه تنها نباید رابطه را قطع کنید بلکه بنا بر وظیفه شرعی خود باید در مسیر اصلاح ایشان مثل برقراری عدالت بین همسران، تقویت ایمان، راست گویی و ... تلاش کنید.

همه مطالبی که عرض کردم در صورتی است که نارضایتی شما فقط در همین مواردی که گفتید خلاصه شود و تفاوت های ریشه ای و اساسی با هم نداشته باشید؛ وگرنه اگر اینچنین باشد؛ مثلا با همسر خود در زمینه فکری؛ اعتقادی؛ اخلاقی یا ... اختلافات اساسی داشته باشید، باید چاره دیگری اندیشید. اما در مورد مسائل مطرح شده مشکل خاصی وجود ندارد و شما می توانید با یک مدیریت خوب، شرایط را مساعد و از بروز مشکلات احتمالی جلوگیری کنید و بهترین زندگی را برای خود و همسرتان رقم بزنید.
اگر هم لازم شد به یک مشاور مورد اعتماد و خوب مراجعه کنید تا با بررسی بیشتر شرایطتان، در مدیریت زندگی به شما کمک کند.(1)

نتیجه:
پی بردن به نقص های جزئی بعد از ازدواج طبیعی است و ازدواج شما با هر فرد و خانواده دیگر هم چنین مسائلی را داشت. اگر طرفین در کلیات با هم تناسب داشته باشند، این موارد مانع خوشبخی آنها نیست؛ به خصوص نقص هایی که مربوط به اطرافیان همسر باشد؛ نه خودش.

__________
(1) سایت انجمن گفتگوی دینی، انجمن مشاوره، کارشناس: امین، تاریخ: 1394/09/22
.

موضوع قفل شده است