جمع بندی تفاوت توریه در نقل حدیث با تدلیس در نقل حدیث چیست؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت توریه در نقل حدیث با تدلیس در نقل حدیث چیست؟

تفاوت توریه در نقل حدیث با تدلیس در نقل حدیث چیست؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد پیام

برای شناخت تفاونت بهتر است هر کدام را ببهتر شنا سایی کنیم«توریه» (بر وزن توصیه) که گاهى از آن تعبیر به «معاریض» نیز مى شود، این است: سخنى بگویند که ظاهرى دارد، اما منظورِ گوینده، چیز دیگرى است، هر چند شنونده نظرش متوجه همان ظاهر مى شود، فى المثل کسى از دیگرى سؤال مى کند: کى از سفر آمدى؟ او پاسخ مى دهد: پیش از غروب، در حالى که پیش از ظهر آمده است، شنونده از ظاهر این کلام، کمى قبل از غروب را مى فهمد، در حالى که گوینده، قبل از ظهر را اراده کرده، چرا که آن هم قبل از غروب است!.
یا کسى از دیگرى سؤال مى کند، غذا خورده اى؟ مى گوید: آرى، شنونده از این سخن، چنین مى فهمد که امروز غذا خورده، در صورتى که منظورش این است، دیروز غذا خورده.
این نکته در کتب فقهى مطرح است که: آیا توریه دروغ محسوب مى شود یا نه؟ جمعى از فقهاى بزرگ از جمله «شیخ انصارى» (رضوان اللّه علیه) معتقد است: توریه جزء دروغ نیست، نه عرفاً کذب بر آن صادق است، و نه از روایات اسلامى الحاق آن به کذب استفاده مى شود، بلکه در پاره اى از روایات، عنوان کذب رسماً از آن نفى شده است.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «الرَّجُلِ یُسْتَأْذَنُ عَلَیْهِ فَیَقُولُ لِلْجَارِیَةِ قُولِی لَیْسَ هُوَ هَاهُنَا قَالَ(علیه السلام) لَا بَأْسَ لَیْسَ بِکَذِب»؛ (کسى دم در مى آید و اجازه ورود به خانه مى طلبد، صاحب خانه (که مانعى از پذیرش او دارد) به کنیز مى گوید: بگو: او اینجا نیست (و منظور از آن مثلاً همان پشت در خانه است) امام(علیه السلام) فرمود: این دروغ نیست).(1)
اما، حق این است که در اینجا باید تفصیلى داد، و به عنوان یک ضابطه کلى گفت: هر گاه لفظ از نظر مفهوم لغوى و عرفى قابلیت دو معنا دارد، ولى ذهنیات مخاطب آن را بر معنى خاصى تطبیق مى کند، در حالى که گوینده اراده معنى دیگرى را دارد، این چنین توریه اى دروغ نیست مثل این که لفظ مشترک را به کار برند، ذهن شنونده متوجه یک معنى شود در حالى که گوینده نظرش معنى دیگرى باشد.
فى المثل، در حالات «سعید ابن جبیر» آمده است: «حجاج» از او پرسید: نظر تو درباره من چگونه است؟ گفت: به عقیده من تو «عادل» هستى! اطرافیان، شاد شدند، «حجاج» گفت: او با این سخن حکم کفر مرا صادر کرد; زیرا یک معناى عادل عدول کننده از حق به باطل است! قرآن مجید مى گوید: «ثُمَّ الَّذِیْنَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ»(2)
اما اگر لفظ، از نظر مفهوم لغوى و عرفى تنها یک معنى دارد و گوینده آن را رها مى کند و به سوى معناى مجازى مى رود، بى آن که قرینه مجاز را ذکر کند، این چنین توریه اى بدون شک حرام است، و ممکن است با این تفصیل میان نظرات مختلف فقها جمع کرد.
ولى، باید توجه داشت: حتى در مواردى که توریه، مصداق کذب و دروغ نیست، گاهى مفاسد آن را در بر دارد و سبب اغراء به جهل و افکندن مردم در خطا مى شود، و از این نظر، گاه ممکن است به مرحله حرام برسد، اما هر گاه نه چنین مفسده اى دارد، و نه مصداق کذب و دروغ است، دلیلى بر حرمت آن نداریم، و روایت امام صادق(علیه السلام) از این قبیل است.
بنابراین، تنها دروغ نبودن براى توریه کردن کافى نیست، بلکه باید مفاسد دیگر نیز در آن نباشد.
و البته در مواردى که ضرورتى ایجاب کند که، انسان دروغى بگوید، مسلماً مادام که توریه ممکن است، باید توریه کرد، تا سخن مصداق دروغ نباشد.
اما این که: آیا براى پیامبران توریه جایز است یا نه؟ باید گفت: در صورتى که موجب تزلزل اعتماد عمومى مردم شود جایز نیست، چرا که سرمایه انبیاء در طریق تبلیغ، همان سرمایه اعتماد عمومى مردم است، و اما در مواردى مانند آنچه در داستان ابراهیم(علیه السلام) در آیات فوق آمده، که اظهار بیمارى کند، و یا همچون منجمان نگاه در ستارگان آسمان بیفکند، و هدف مهمى در این کار باشد، بى آن که پایه هاى اعتماد حق جویان را متزلزل سازد، به هیچ وجه اشکالى ندارد.(3)
(1). «وسائل الشیعه»، ج 8، ص 580 (باب 141 از ابواب العشره، حدیث 8).
(2). سوره انعام، آیه 1.
(3). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 19، ص 110.

در توريه، اشتباه در فهم مخاطب است و در صدق و كذب كلام تأثيري ندارد؛ براي مثال، كسي درِ خانه شخصي را مي‏زند و فرزندش در را باز مي‏كند. مي‏پرسد: پدرت كجاست؟ فرزند مي‏گويد: پدرم اين جا نيست؛ در حالي كه پدرش در خانه است. از جهتي كه اين جا نيست، يعني فعلاً جلوِ درِ خانه نيست، درست است؛ ولي مخاطب اشتباه برداشت مي‏كند كه در خانه نيست . اين را توريه مي‏گويند.

تدلیس . [ ت َ ] (ع مص ) پنهان کردن عیب متاع بر خریدار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشیدن عیب کالا بر خریدار. (آنندراج ). کتمان عیب کالا بر مشتری . (از اقرب الموارد) (المنجد). کتمان عیب کالا. || پنهان کردن . (متن اللغه ). || (اصطلاح فقه ) عیب متاعی را پوشاندن چنانکه بایع متوجه نشود مانند تدلیس ماشطه که زن زشت را زیبا نمایند تا شوی راغب شود. (از شرایع ص 84).و آن چنان است که عاقد نسبت بمورد عقد صفت کمالی رااظهار کند که در آن نباشد. (فرهنگ اصطلاحات حقوقی ).


آسیب‌ها: 1. مادۀ پژوهش (الف) مرحلۀ صدور حدیث (ب) مرحلۀ نقل حدیث 2. پژوهش (الف) روش پژوهش (ب) پژوهشگر. گاه آسیب‌های حدیث مربوط به «مادۀ پژوهش» است؛ یعنی خودِ احادیث دستخوش آسیب‌اند. این قسم از آسیب‌ها خود بر دو گونهاند: گاه آسیب در صدور حدیث است؛ یعنی مسائلی در صدور حدیث بوده که بی‌توجهی به آنها باعث خطا می‌شود (برای مثال: تقیه و توریه)، و گاه آسیب مربوط به نقل حدیث است (برای مثال: اشتباهشنیدن و اشتباهنوشتن یا نقل به مضمون اشتباه). از طرف دیگر، ممکن است حدیث از هر جهت بی‌آسیب باشد، اما اشتباه، ناشی از خطای در «پژوهش» باشد. بعضی از این خطاها مربوط به روش پژوهش است. در پژوهشِ حدیثی بعضی روش‌های نادرست موجب خطا می‌شوند (برای مثال: تتبع ناقص). ‌‌آسیب‌های دیگری هم هست که مربوط به شخصِ پژوهشگر است (برای مثال: تعصب یا جهت‌گیری). با توجه به این تقسیم‌بندی، کتاب دارای دو بخش است و هر بخش شامل دو فصل می‌شود.
[=arial]نقل ز کتاب آسیب شناخت حدیث/ محسن اسلامی

تدلیس در اصطلاح علم رجال (تدلیس در حدیث) به عمل محدِّث و راوی گفته می شود که با آن عیب و ضعف سندِ روایت پوشانیده شود. بنابراین، هرگاه راوی با ذکر یا حذف کلمات یا نام افرادی در سلسله سند بکوشد که ضعف سند روایت را بپوشاند یا آن را برتر از میزان وثاقت واقعی اش نشان دهد، اصطلاحاً «مدلِّس» خوانده می شود و عمل او را تدلیس می نامند که اساساً بر دو گونه است: “تدلیس اِسناد” و “تدلیس شیوخ”.

«تدلیس اسناد» آن است که راوی از فرد معاصر خود کلامی را به گونه ای نقل کند که شنونده یا خواننده گمان کند وی آن کلام را بدون واسطه از خود مرویٌّ عنه شنیده، در حالی که مستقیم از او نشنیده است.[1] - «تدلیس شیوخ» آن است که راوی برای پوشاندن ضعف شیخ خود و شناخته نشدن او نام، کنیه، لقب، قبیله، شهر یا صفتی را در باره وی به کار می‌برد که پیش از آن سابقه نداشته باشد.[2]
[1]. خطیب بغدادی، احمد بن علی، الکفایه فی علم الروایه، ص ۳۹۵ ،چاپ احمد عمر هاشم بیروت، ۱۴۰۶/۱۹۸۶٫
[2]. ابن صلاح، مقدمه ابن الصلاح فی علوم الحدیث، ص ۴۳، چاپ مصطفی دیب البغا دمشق، ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ مامقانی، عبداللّه، مقباس الهدایه فی علم الدرایه، ج ۱، ص ۳۸۳٫

با بیان مطالب فوق اگر سوال شما از زاویه نگاه دیگری است مطرح بفرمایید.

پیام;676035 نوشت:
با بیان مطالب فوق اگر سوال شما از زاویه نگاه دیگری است مطرح بفرمایید.

سلام
لطفا درباره ی تلبیس در حدیث هم توضیح بدهید.

تلبیس به معنای آمیختن و مبهم کردن کار و دَرهم و مشتبه ساختن امور (تخلیط) و فریب دادن (تدلیس) است.

پیام;678176 نوشت:
سلام لطفا سوالتون را توضییح بدید بازهم تشکر.

سلام
آیا میشه گفت آیات مربوط به جهنم و بهشت نیز توریه هستند؟
اگر خیر به چه دلیل؟

برای بهتر روشن شدن موضوع تعدادی از آیات را ذکر می کنم.
خداوند در قرآن در مورد بهشت می‌فرماید:

«وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ» (آل عمران/133)

«بشتابید به سوی مغفرت پروردگار خود و به سوی بهشتی كه پهنای آن همه آسمان­ها و زمین را فرا گرفته و مهیا برای پرهیزگاران است.»

خداوند در مورد آتش دوزخ نیز می‌فرماید:



«وَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِینَ» (آل عمران/131)
«بپرهیزید از آتشی كه برای كافران آماده شده است.»

بنابراین باتوجه به مطالب ذکر شده مشخص می گردد بهشت ودوزخ واژه هایی حقیقی بوده که ازحقیقتی در خارج خبر می دهند.َ


پیام;681725 نوشت:
بنابراین باتوجه به مطالب ذکر شده مشخص می گردد بهشت ودوزخ واژه هایی حقیقی بوده که ازحقیقتی در خارج خبر می دهند.َ

سلام و تشکر بنده نفهمیدم که چطور ثابت شد
شما فقط قول اکثریت مسلمان را گفتید..!

لطف کنید همانند پست های اولیه برهانی پاسخ بفرمایید

ممنون از پیگیری مطالب توسط شما بزرگوار "
سوال شما را می توان به یک سوال اساسی ارتباط داده ومورد بحث قرار داد وآن حقیقت ویا مجاز بودن زبان قرآن است.
قبل از آنی که بحثی داشته باشم از شما تقاضا دارم این مباحث را مطالعه بفرمایید.http://www.beseh-rohani.ir/articles
/Writing_Show.asp?d=3035

جمع بندی:
سوال:
تفاوت توریه در نقل حدیث با تدلیس در نقل حدیث چیست؟
پاسخ:
برای شناخت تفاونت بهتر است هر کدام را ببهتر شنا سایی کنیم«توریه» (بر وزن توصیه) که گاهى از آن تعبیر به «معاریض» نیز مى شود، این است: سخنى بگویند که ظاهرى دارد، اما منظورِ گوینده، چیز دیگرى است، هر چند شنونده نظرش متوجه همان ظاهر مى شود، فى المثل کسى از دیگرى سؤال مى کند: کى از سفر آمدى؟ او پاسخ مى دهد: پیش از غروب، در حالى که پیش از ظهر آمده است، شنونده از ظاهر این کلام، کمى قبل از غروب را مى فهمد، در حالى که گوینده، قبل از ظهر را اراده کرده، چرا که آن هم قبل از غروب است!.
یا کسى از دیگرى سؤال مى کند، غذا خورده اى؟ مى گوید: آرى، شنونده از این سخن، چنین مى فهمد که امروز غذا خورده، در صورتى که منظورش این است، دیروز غذا خورده.
این نکته در کتب فقهى مطرح است که: آیا توریه دروغ محسوب مى شود یا نه؟ جمعى از فقهاى بزرگ از جمله «شیخ انصارى» (رضوان اللّه علیه) معتقد است: توریه جزء دروغ نیست، نه عرفاً کذب بر آن صادق است، و نه از روایات اسلامى الحاق آن به کذب استفاده مى شود، بلکه در پاره اى از روایات، عنوان کذب رسماً از آن نفى شده است.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «الرَّجُلِ یُسْتَأْذَنُ عَلَیْهِ فَیَقُولُ لِلْجَارِیَةِ قُولِی لَیْسَ هُوَ هَاهُنَا قَالَ(علیه السلام) لَا بَأْسَ لَیْسَ بِکَذِب»؛ (کسى دم در مى آید و اجازه ورود به خانه مى طلبد، صاحب خانه (که مانعى از پذیرش او دارد) به کنیز مى گوید: بگو: او اینجا نیست (و منظور از آن مثلاً همان پشت در خانه است) امام(علیه السلام) فرمود: این دروغ نیست).(1)
اما، حق این است که در اینجا باید تفصیلى داد، و به عنوان یک ضابطه کلى گفت: هر گاه لفظ از نظر مفهوم لغوى و عرفى قابلیت دو معنا دارد، ولى ذهنیات مخاطب آن را بر معنى خاصى تطبیق مى کند، در حالى که گوینده اراده معنى دیگرى را دارد، این چنین توریه اى دروغ نیست مثل این که لفظ مشترک را به کار برند، ذهن شنونده متوجه یک معنى شود در حالى که گوینده نظرش معنى دیگرى باشد.
فى المثل، در حالات «سعید ابن جبیر» آمده است: «حجاج» از او پرسید: نظر تو درباره من چگونه است؟ گفت: به عقیده من تو «عادل» هستى! اطرافیان، شاد شدند، «حجاج» گفت: او با این سخن حکم کفر مرا صادر کرد; زیرا یک معناى عادل عدول کننده از حق به باطل است! قرآن مجید مى گوید: «ثُمَّ الَّذِیْنَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ»(2)
اما اگر لفظ، از نظر مفهوم لغوى و عرفى تنها یک معنى دارد و گوینده آن را رها مى کند و به سوى معناى مجازى مى رود، بى آن که قرینه مجاز را ذکر کند، این چنین توریه اى بدون شک حرام است، و ممکن است با این تفصیل میان نظرات مختلف فقها جمع کرد.
ولى، باید توجه داشت: حتى در مواردى که توریه، مصداق کذب و دروغ نیست، گاهى مفاسد آن را در بر دارد و سبب اغراء به جهل و افکندن مردم در خطا مى شود، و از این نظر، گاه ممکن است به مرحله حرام برسد، اما هر گاه نه چنین مفسده اى دارد، و نه مصداق کذب و دروغ است، دلیلى بر حرمت آن نداریم، و روایت امام صادق(علیه السلام) از این قبیل است.
بنابراین، تنها دروغ نبودن براى توریه کردن کافى نیست، بلکه باید مفاسد دیگر نیز در آن نباشد.
و البته در مواردى که ضرورتى ایجاب کند که، انسان دروغى بگوید، مسلماً مادام که توریه ممکن است، باید توریه کرد، تا سخن مصداق دروغ نباشد.
اما این که: آیا براى پیامبران توریه جایز است یا نه؟ باید گفت: در صورتى که موجب تزلزل اعتماد عمومى مردم شود جایز نیست، چرا که سرمایه انبیاء در طریق تبلیغ، همان سرمایه اعتماد عمومى مردم است، و اما در مواردى مانند آنچه در داستان ابراهیم(علیه السلام) در آیات فوق آمده، که اظهار بیمارى کند، و یا همچون منجمان نگاه در ستارگان آسمان بیفکند، و هدف مهمى در این کار باشد، بى آن که پایه هاى اعتماد حق جویان را متزلزل سازد، به هیچ وجه اشکالى ندارد.(3)
تدلیس در اصطلاح علم رجال (تدلیس در حدیث) به عمل محدِّث و راوی گفته می شود که با آن عیب و ضعف سندِ روایت پوشانیده شود. بنابراین، هرگاه راوی با ذکر یا حذف کلمات یا نام افرادی در سلسله سند بکوشد که ضعف سند روایت را بپوشاند یا آن را برتر از میزان وثاقت واقعی اش نشان دهد، اصطلاحاً «مدلِّس» خوانده می شود و عمل او را تدلیس می نامند که اساساً بر دو گونه است: “تدلیس اِسناد” و “تدلیس شیوخ”.

«تدلیس اسناد» آن است که راوی از فرد معاصر خود کلامی را به گونه ای نقل کند که شنونده یا خواننده گمان کند وی آن کلام را بدون واسطه از خود مرویٌّ عنه شنیده، در حالی که مستقیم از او نشنیده است.[4] - «تدلیس شیوخ» آن است که راوی برای پوشاندن ضعف شیخ خود و شناخته نشدن او نام، کنیه، لقب، قبیله، شهر یا صفتی را در باره وی به کار می‌برد که پیش از آن سابقه نداشته باشد.[5]

(1). «وسائل الشیعه»، ج 8، ص 580 (باب 141 از ابواب العشره، حدیث 8).
(2). سوره انعام، آیه 1.
(3). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 19، ص 110.

[4]. خطیب بغدادی، احمد بن علی، الکفایه فی علم الروایه، ص ۳۹۵ ،چاپ احمد عمر هاشم بیروت، ۱۴۰۶/۱۹۸۶٫
[5]. ابن صلاح، مقدمه ابن الصلاح فی علوم الحدیث، ص ۴۳، چاپ مصطفی دیب البغا دمشق، ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ مامقانی، عبداللّه، مقباس الهدایه فی علم الدرایه، ج ۱، ص ۳۸۳٫

موضوع قفل شده است