جمع بندی آیا شعار داعش که می گویند: «لقد جئتكم بالذَّبح» منشاء روایی دارد؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا شعار داعش که می گویند: «لقد جئتكم بالذَّبح» منشاء روایی دارد؟

باسلام
گروه تروریستی داعش علت سر بریدن مخالفان خود را حدیث زیر بیان میکند که به گفته آنان از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است.

لقد جئتكم بالذَّبح

آیا چنین حدیثی از پیامبر نقل شده استواگر نقل شده است دلیل آن چه بوده؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

1) یکی از شعارهای گروههای تکفیری ارهابی که در راستای توجیه جنایاتشان صورت پذیرفته، تمسک به قسمتی از سخنان منسوب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به قریش است که به آنان فرمودند:«لقد جئتكم بالذبح»، به تحقیق برای شما سر بریدن آورده ام.(یا من برای سر بریدن شما آمده ام).

بدیهی است که اساس بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر پایه ی صفت رحمت الهی بوده است؛ همچنان که خداوند متعال می فرماید:«وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِين‏»؛ [1]ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم.

همچنان که در عنصر دعوت و نحوه ی تبلیغ آنحضرت چنین امری آشکار بود :«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك...»،[2] به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى ‏شدند.

ودر این راستا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با وجود آزارهای شدید قریش استقامت ورزیدند و با اینکه هیچ پیامبری همچون آنحضرت دچار آزارهای مختلف نگشتند؛ اما هیچگاه قوم خود را نفرین نفرمودند تا عذاب بر آنان نازل گردد و در راه هدایت آنان صبر فرمودند: همچنان که قرآن می فرماید: «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ ...»،[3] پس صبر كن آن گونه كه پيامبران «اولو العزم» صبر كردند، و براى (عذاب) آنان شتاب مكن! ... «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»،[4]گويى مى‏ خواهى بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاك كنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند!

2) پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تا زمانی که در مکه بودند، با توجه به شرایط سخت مسلمانان و قساوت قلب مشرکین، تنها به دعوت و انذار آنان پرداختند؛ و بعد از شرایط سختی که برای آنحضرت پیش آمد و همچنین اعلان آمادگی مردم مدینه، هجرت آنحضرت به آن شهر صورت می پذیرد و حکومت نو پای اسلام شکل گرفته و شرایط جدیدی برای مسلمانان محقق می گردد. در این دوران که کمتر از ده سال به طول انجامیده تغییری در نحوه دعوت آنحضرت شکل نمی پذیرد و اصل دعوت و بشارت و انذار در راس عملکرد آنحضرت نسبت به مشرکین بوده است و نهایتا در جایی که حکومت شرک در مقابل حکومت توحید قرار گرفته فرمان جهاد با کفار شکل می پذیرد و در این ناحیه نیز تا اتمام حجت صورت نپذیرفت جنگی نیز شکل نمی پذیرد.

قرآن کریم در رابطه با نحوه برخورد با مشرکین می فرماید: «فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ»،[5] (امّا) وقتى ماه‏هاى حرام پايان گرفت، مشركان را هر جا يافتيد به قتل برسانيد و آنها را اسير سازيد و محاصره كنيد و در هر كمينگاه، بر سر راه آنها بنشينيد! هر گاه توبه كنند، و نماز را برپا دارند، و زكات را بپردازند، آنها را رها سازيد زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است! و اگر يكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بينديشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا كه آنها گروهى ناآگاهند!

همچنین در دستور العملی که آنحضرت به هنگام اعزام امام علی علی علیه السلام به یمن می دهند به آنحضرت می فرمایند: « فَوَاللَّهِ لأَنْ يَهْدِىَ اللَّهُ بِكَ رَجُلاً وَاحِدًا خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ يَكُونَ لَكَ حُمْرُ النَّعَمِ »؛ بخدا سوگند! هرآينه اگر يك نفر به وسيله تو هدايت شود- يا اين كه خداوند به وسيله تو هدايت كند- بهتر است از اين كه مالك شتران‏ سرخ‏فام باشى. [6]

3) اصل توجه به ظواهر وگفتار افراد آنان را وارد در حیطه ی امنیت اسلام می سازد با نگاهی به اولین صفحات کتابهای روائی اهل سنت همچون صحیح بخاری و صحیح مسلم با این روایت مواجه می شویم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:«أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله ويقيموا الصلاة ويؤتوا الزكاة فإذا فعلوا ذلك عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحق الإسلام وحسابهم على الله»؛[7] من مامور شده ام که تا زمانی با مردم به نبرد بپردازم که گواهی دهند بر اینکه: نیست خدایی جز خدای یکتا و محمد فرستاده ی اوست و نماز برپا دارند و زکات بدهند، هرگاه چنین کنند خونها و مالهای آنان را از من بازداشته اند، مگر در مورد حقوق اسلام، و حساب آنان با خداست.

4) با توجه به مطالب فوق می گوئیم:

كافر انگاشتن ديگران یکی از مهم ترين شاخصه های وهابيان در گذشته و حال بوده است. اينان بر اساس برداشت های نادرستى كه از دو مفهوم «توحيد» و «شرك» داشته‏اند، بيشتر مسلمانان در سرتاسر جهان را مشرك و سزاوار مرگ پنداشته‏اند! و اين در حالى است كه قرآن كريم از كافر انگاشتن هر كه تظاهر به اسلام نموده بر حذر داشته و فرموده‏ است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياهِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَهٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً»؛[8] اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه در راه خدا بيرون مى ‏رويد بررسى كنيد و به كسى كه براى شما تظاهر به اسلام مى‏ نمايد نگوييد كه تو مؤمن نيستى تا فراخى زندگى دنيا را تحصيل نماييد چه آن‏كه نزد خدا بهره‏ هاى فراوان است، شما پيشتر چنين بوديد پس خدا بر شما منّت نهاد، اكنون بررسى كنيد، همانا خداوند به آن‏چه انجام مى‏ دهيد آگاه است.

در شأن نزول اين آيه بنابرنقل شیعه و سنی آمده است: پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم دسته‏اى از ياران خود را به فرماندهى «اسامه بن زيد» براى جنگ با «بنى ضمرة» فرستادند. آنان با مردى از قبيله ی مذكور به نام «مرداس» روبرو شدند كه مقدارى دارايى و شترى سرخ موی داشت.

هنگامى كه «مرداس» با سپاه اسامه رو به رو شد بر آنان سلام كرد و كلمه شهادتين را بر زبان راند، امّا اسامه به سخنان او توجّهى ننمود و وى را به قتل رسانید تا دارايى و شتر او را بگيرد! همراهان اسامه پس از بازگشت ماجرا را به‏ پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم گزارش دادند و گفتند: اى رسول خدا! نديدى كه اسامه چگونه مردى را كه مى‏ گفت:«لا إله إلا الله محمّد رسول الله» به قتل رسانید!

پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم وقتى اين گزارش را شنيدند خطاب به اسامه فرمود: با «لا إله إلا الله»، چه كردى؟! اسامه گفت: اى رسول خدا! آن مرد تنها براى اين شهادتين گفت كه جان خويش را حفظ كند! پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: آيا تو دلش را شكافتى و از درونش آگاهى يافتى؟! در اين هنگام آيه مذكور نازل شد و اسامه سوگند ياد كرد كه ديگر هرگز با كسى كه شهادتين را بر زبان مى‏راند نجنگد.[9]


[/HR] [1] . الانبیاء.107.

[2] . آل عمران، 159.

[3] . الاحقاف، 35.

[4] . الکهف، 6.

[5] .التوبه، 6-5.

[6] . صحیح مسلم، باب مِنْ فَضَائِلِ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ علیه السلام،‌ح: 6376، دار الجيل بيروت + دار الأفاق الجديدة ـ بيروت:«حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ - يَعْنِى ابْنَ أَبِى حَازِمٍ - عَنْ أَبِى حَازِمٍ عَنْ سَهْلٍ ح وَحَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ - وَاللَّفْظُ هَذَا - حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ - يَعْنِى ابْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ - عَنْ أَبِى حَازِمٍ أَخْبَرَنِى سَهْلُ بْنُ سَعْدٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ يَوْمَ خَيْبَرَ « لأُعْطِيَنَّ هَذِهِ الرَّايَةَ رَجُلاً يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ». قَالَ فَبَاتَ النَّاسُ يَدُوكُونَ لَيْلَتَهُمْ أَيُّهُمْ يُعْطَاهَا - قَالَ - فَلَمَّا أَصْبَحَ النَّاسُ غَدَوْا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- كُلُّهُمْ يَرْجُونَ أَنْ يُعْطَاهَا فَقَالَ « أَيْنَ عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ ». فَقَالُوا هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ يَشْتَكِى عَيْنَيْهِ - قَالَ - فَأَرْسَلُوا إِلَيْهِ فَأُتِىَ بِهِ فَبَصَقَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فِى عَيْنَيْهِ وَدَعَا لَهُ فَبَرَأَ حَتَّى كَأَنْ لَمْ يَكُنْ بِهِ وَجَعٌ فَأَعْطَاهُ الرَّايَةَ فَقَالَ عَلِىٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ أُقَاتِلُهُمْ حَتَّى يَكُونُوا مِثْلَنَا. فَقَالَ « انْفُذْ عَلَى رِسْلِكَ حَتَّى تَنْزِلَ بِسَاحَتِهِمْ ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى الإِسْلاَمِ وَأَخْبِرْهُمْ بِمَا يَجِبُ عَلَيْهِمْ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِيهِ فَوَاللَّهِ لأَنْ يَهْدِىَ اللَّهُ بِكَ رَجُلاً وَاحِدًا خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ يَكُونَ لَكَ حُمْرُ النَّعَمِ ».

[7] .صحیح البخاری، کتاب الایمان، باب: فان تابوا و اقاموا الصلاة،ح25،دار ابن کثیر.

[8] . النساء،‌آیه ی:94.

[9] . جامع البیان فی تفسیر القرآن، الطبری، ج5،ص142:«بعث رسول الله صلى الله عليه و سلم سرية رسول الله عليها أسامة بن زيد إلى بني ضمرة، فلقوا رجلا منهم يدعى مرداس بن نهيك معه غنيمة له و جمل أحمر، فلما رآهم أوى إلى كهف جبل، و اتبعه أسامة، فلما بلغ مرداس الكهف وضع فيه غنمه، ثم أقبل إليهم فقال: السلام عليكم، أشهد أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله فشد عليه أسامة فقتله من أجل جمله و غنيمته. و كان النبي صلى الله عليه و سلم إذا بعث أسامة أحب أن يثني عليه خيرا، و يسأل عنه أصحابه النبي صلى الله عليه و سلم، فلما رجعوا لم يسألهم عنه، فجعل القوم يحدثون النبي صلى الله عليه و سلم و يقولون: يا رسول الله لو رأيت أسامة و لقيه رجل فقال الرجل: لا إله إلا الله محمد رسول الله، فشد عليه فقتله و هو معرض عنهم. فلما أكثروا عليه، رفع رأسه إلى أسامة فقال:"كيف أنت و لا إله إلا الله"؟ قال: يا رسول الله إنما قالها متعوذا، تعوذ بها. فقال له رسول الله صلى الله عليه و سلم:" و هو شققت عن قلبه فنظرت إليه؟" قال: يا رسول الله إنما قلبه بضعة من جسده. فأنزل الله عز وجل خبر هذا، و أخبره إنما قتله من أجل جمله و غنمه، فذلك حين يقول: تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فلما بلغ: فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ يقول: فتاب الله عليكم، فحلف أسامة أن لا يقاتل رجلا يقول لا إله إلا الله بعد ذلك الرجل و ما لقي من رسول الله صلى الله عليه و سلم فيه»؛

منهاج السنة، ج5، ص518 ، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية:«نَزَلَتْ فِي شَأْنِ مِرْدَاسٍ، رَجُلٌ مِنْ غَطَفَانَ، بَعَثَ النَّبِيُّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - جَيْشًا إِلَى قَوْمِهِ، عَلَيْهِمْ غَالِبٌ اللَّيْثِيُّ، فَفَرَّ أَصْحَابُهُ وَلَمْ يَفِرَّ. قَالَ: إِنِّي مُؤْمِنٌ، فَصَبَّحَتْهُ الْخَيْلُ، فَسَلَّمَ عَلَيْهِمْ، فَقَتَلُوهُ وَأَخَذُوا غَنَمَهُ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ هَذِهِ الْآيَةَ، وَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - بِرَدِّ أَمْوَالِهِ إِلَى أَهْلِهِ وَبِدِيَتِهِ إِلَيْهِمْ، وَنَهَى الْمُؤْمِنِينَ عَنْ مِثْلِ ذَلِكَ»؛ و...


«لقد جئتكم بالذبح»

5) یکی ازانحرافات گروههای تکفیری معاصر در جهت مشروعیت بخشیدن به جنگ و قتال با سایرطوائف مسلمین استفاده ی ناشایست و انتخابی با آیات و روایات است.
که یکی از این موارد تمسک به قسمتی از روایت منسوب به پیامبر صلی الله علیه وآله است که آنحضرت فرمودند:«لقد جئتكم بالذبح»،به تحقیق برای شما سر بریدن آورده ام.(یا من برای سر بریدن شما آمده ام).

این روایت را «بخاری»، در کتاب:«خلق افعال العباد»؛[1]«احمد بن حنبل»؛[2] و «ابی یعلی»؛[3]‌و «بزار»[4] در کتاب های مسند خویش؛ و «ابن حبان»؛[5] نیز در کتاب صحیح خویش و دیگران روایت نموده اند، که سند و متن روایت از منظر اهل سنت مورد قبول می باشد و محتوای قسمتی از این روایت را مرحوم مجلسی در باب اسامی آنحضرت بیان نموده اند.[6]

محتوای روایت اینچنین است که: عروه بن زبیر به عبدالله بن عمرو بن عاص می گوید: بیشترین دشمنی ای را که از قریش نسبت به رسول خدا صلی الله علیه وآله دیدی چه بود؟ وی می گوید من در حالی که اشراف قریش در حجر اسماعیل علیه السلام جمع بودند در میان آنان بودم که پیامبرصلی الله علیه وآله را یاد نمودند و گفتند: ما خبر نداریم که در مورد امری همچون امر این شخص صبر نموده باشیم در حالی که وی بزرگان ما را سفیه دانسته و به پدران ما ناسزا گفته و بر دین ما ایراد می گیرد و جماعت ما را دچار افتراق ساخته و خدایان ما را مورد دشنام خویش قرار داده است...

آنان مشغول این سخنان بودند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای زیارت بیت آمدند، آنحضرت حجر الاسود را استلام و مس نمودند و به طواف مشغول شدند. حضرت در حالی که طواف می نمودند از مقابل آنان عبور نمودند که آنجماعت سخنی زشت به آن حضرت گفتند که به واسطه ی آن رنگ رخسار آنحضرت تغییر نمود.

در بار دوم نیز که حضرت از مقابل آنان عبور نمودند آنجماعت اینگونه عمل نمودند و به حضرت سخنی زشت گفتند و من آثار ناراحتی شدید را در چهره ی آنحضرت می دیدم.

در بار سوم که حضرت از مقابل آنان عبور نمودند آنان باز اینگونه عمل نمودند که در این هنگام حضرت به آنان فرمودند: ای جماعت قریش آیای صدای مرا می شنوید؟ آگاه باشید به خدایی که جانم در دستان اوست به تحقیق من با ذبح به سوی شما آمده ام(کنایه از آنکه اگر اسلام نیاورید کشته خواهید شد).

از اين سخن حضرت ترس و رعبى تمام در اندام ايشان افتاد، چنانكه زبان به معذرت و نيايش‏ گشودند و گفتند: انصرف يا ابا القاسم فو اللّه ما كنت جهولا، يعنى: برگرد اى ابو القاسم سوگند با خداى كه تو جهول نيستى، پس آن حضرت مراجعت فرمود.

بدیهی است که در این کلام مخاطب آنحضرت را مشرکین عنود تشکیل می دادند، که فرجام آنان نیز جز این نشد و بزرگان قریش در جنگهای ابتدایی اسلام به واسطه ی شدت جهالت و دشمنی با دین آن حضرت در کام جهالت خویش نابود کشتند. حال این روایتی است که جاهلان متمسک به سیره ی بنی امیه بدان تمسک جسته و مسلمانان جهان را با این شعار مورد تهدید خویش قرار می دهند.

آنان به واسطه ی تمسک ظاهری به روایت و بدون فهم مضمون و محتوا و شرایط اطلاق این کلام و مخاطبین خاص آن، مخاطب آنرا مخالفین رویه ی جاهلانه ی خویش دانسته و با عدم ادراک و تعقل در کلمه ی «ذبح»، ‌آنرا بر معنای ظاهری آن به معنای سر بریدن تفسیر نموده و چنین پنداشته اند که این روایت مجوزی برای سر بریدن انسانهای بی گناه می باشد. در حالی که این کلمه تهدیدی از آن حضرت و کنایه از کشتن در باره ی مخالفین و مشرکین عنود بوده و در سیره ی آنحضرت چنین چیزی وجود نداشته که حضرت دستور به ذبح انسانی به گونه ی کشتن حیوان صادر فرموده باشند.

موفق باشید.


[/HR][1] . خلق افعال العباد، البخاری، ح221:« حدثني بن عياش بن الوليد الرقام حدثنا عبد الأعلى حدثنا محمد بن عمرو عن أبي سلمة حدثني عبد الله بن عمرو بن العاص رضي الله عنه قال : ما علمت قريشا هموا بقتل النبي صلى الله عليه و سلم إلا يوما فجاء أبو بكر رضي الله عنه فاختطفه ثم رفع صوته فقال أتقتلون رجلا أن يقول ربي الله وقد جاءكم بالبينات من ربكم الآية فقال والذي نفسي بيده لقد أرسلني ربي إليكم بالذبح فقال أبو جهل يا محمد ما كنت جهولا فقال وأنت فيهم».

[2] . مسند احمد بن حنبل، ج2، ص218، ح:7036، دار صاد.

[3] . مسند أبي يعلى، أحمد بن علي بن المثنى أبو يعلى الموصلي التميمي، ج13، ص267، دار المأمون للتراث – دمشق:« يا معشر قريش أما والذي نفسي بيده ما أرسلت إليكم إلا بالذبح وأشار بيده إلى حلقه».

[4] . مسند البزار ، البَزَّارُ أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بنُ عَمْرٍو البَصْرِيُّ، ج1، ص384، ح:2497.

[5] . صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي،ح:6569، مؤسسة الرسالة – بيروت.

[6] . بحار الانوار، ج16، ص116:«ومن أسمائه : نبي الملحمة ، ورد في الحديث ، والملحمة : الحرب ، وسمي بذلك لأنه بعث بالذبح ، روي أنه سجد يوما فأتى بعض الكفار بسلى ناقة فألقاه على ظهره ، والسلى بالقصر : الجلدة الرقيقة التي يكون فيها الولد من المواشي ، فقال : يا معشر قريش أي جوار هذا ؟ والذي نفس محمد بيده لقد جئتكم بالذبح ، فقام إليه أبو جهل ولاذ به من بينهم ، وقال : يا محمد ما كنت جهولا ، وسمي نبي الملحمة بذلك».

صدرا;676893 نوشت:

«لقد جئتكم بالذبح»

5) یکی ازانحرافات گروههای تکفیری معاصر در جهت مشروعیت بخشیدن به جنگ و قتال با سایرطوائف مسلمین استفاده ی ناشایست و انتخابی با آیات و روایات است.
که یکی از این موارد تمسک به قسمتی از روایت منسوب به پیامبر صلی الله علیه وآله است که آنحضرت فرمودند:«لقد جئتكم بالذبح»،به تحقیق برای شما سر بریدن آورده ام.(یا من برای سر بریدن شما آمده ام).

این روایت را «بخاری»، در کتاب:«خلق افعال العباد»؛[1]«احمد بن حنبل»؛[2] و «ابی یعلی»؛[3]‌و «بزار»[4] در کتاب های مسند خویش؛ و «ابن حبان»؛[5] نیز در کتاب صحیح خویش و دیگران روایت نموده اند، که سند و متن روایت از منظر اهل سنت مورد قبول می باشد و محتوای قسمتی از این روایت را مرحوم مجلسی در باب اسامی آنحضرت بیان نموده اند.

[6]

محتوای روایت اینچنین است که: عروه بن زبیر به عبدالله بن عمرو بن عاص می گوید: بیشترین دشمنی ای را که از قریش نسبت به رسول خدا صلی الله علیه وآله دیدی چه بود؟ وی می گوید من در حالی که اشراف قریش در حجر اسماعیل علیه السلام جمع بودند در میان آنان بودم که پیامبرصلی الله علیه وآله را یاد نمودند و گفتند: ما خبر نداریم که در مورد امری همچون امر این شخص صبر نموده باشیم در حالی که وی بزرگان ما را سفیه دانسته و به پدران ما ناسزا گفته و بر دین ما ایراد می گیرد و جماعت ما را دچار افتراق ساخته و خدایان ما را مورد دشنام خویش قرار داده است...

آنان مشغول این سخنان بودند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای زیارت بیت آمدند، آنحضرت حجر الاسود را استلام و مس نمودند و به طواف مشغول شدند. حضرت در حالی که طواف می نمودند از مقابل آنان عبور نمودند که آنجماعت سخنی زشت به آن حضرت گفتند که به واسطه ی آن رنگ رخسار آنحضرت تغییر نمود.

در بار دوم نیز که حضرت از مقابل آنان عبور نمودند آنجماعت اینگونه عمل نمودند و به حضرت سخنی زشت گفتند و من آثار ناراحتی شدید را در چهره ی آنحضرت می دیدم.

در بار سوم که حضرت از مقابل آنان عبور نمودند آنان باز اینگونه عمل نمودند که در این هنگام حضرت به آنان فرمودند:

ای جماعت قریش آیای صدای مرا می شنوید؟ آگاه باشید به خدایی که جانم در دستان اوست به تحقیق من با ذبح به سوی شما آمده ام(کنایه از آنکه اگر اسلام نیاورید کشته خواهید شد).

از اين سخن حضرت ترس و رعبى تمام در اندام ايشان افتاد، چنانكه زبان به معذرت و نيايش‏ گشودند و گفتند: انصرف يا ابا القاسم فو اللّه ما كنت جهولا، يعنى: برگرد اى ابو القاسم سوگند با خداى كه تو جهول نيستى، پس آن حضرت مراجعت فرمود.

بدیهی است که در این کلام مخاطب آنحضرت را مشرکین عنود تشکیل می دادند، که فرجام آنان نیز جز این نشد و بزرگان قریش در جنگهای ابتدایی اسلام به واسطه ی شدت جهالت و دشمنی با دین آن حضرت در کام جهالت خویش نابود کشتند. حال این روایتی است که جاهلان متمسک به سیره ی بنی امیه بدان تمسک جسته و مسلمانان جهان را با این شعار مورد تهدید خویش قرار می دهند.

آنان به واسطه ی تمسک ظاهری به روایت و بدون فهم مضمون و محتوا و شرایط اطلاق این کلام و مخاطبین خاص آن، مخاطب آنرا مخالفین رویه ی جاهلانه ی خویش دانسته و با عدم ادراک و تعقل در کلمه ی «ذبح»، ‌آنرا بر معنای ظاهری آن به معنای سر بریدن تفسیر نموده و چنین پنداشته اند که این روایت مجوزی برای سر بریدن انسانهای بی گناه می باشد. در حالی که این کلمه تهدیدی از آن حضرت و کنایه از کشتن در باره ی مخالفین و مشرکین عنود بوده و در سیره ی آنحضرت چنین چیزی وجود نداشته که حضرت دستور به ذبح انسانی به گونه ی کشتن حیوان صادر فرموده باشند.

موفق باشید.


[/HR][1] . خلق افعال العباد، البخاری، ح221:« حدثني بن عياش بن الوليد الرقام حدثنا عبد الأعلى حدثنا محمد بن عمرو عن أبي سلمة حدثني عبد الله بن عمرو بن العاص رضي الله عنه قال : ما علمت قريشا هموا بقتل النبي صلى الله عليه و سلم إلا يوما فجاء أبو بكر رضي الله عنه فاختطفه ثم رفع صوته فقال أتقتلون رجلا أن يقول ربي الله وقد جاءكم بالبينات من ربكم الآية فقال والذي نفسي بيده لقد أرسلني ربي إليكم بالذبح فقال أبو جهل يا محمد ما كنت جهولا فقال وأنت فيهم».

[2] . مسند احمد بن حنبل، ج2، ص218، ح:7036، دار صاد.

[3] . مسند أبي يعلى، أحمد بن علي بن المثنى أبو يعلى الموصلي التميمي، ج13، ص267، دار المأمون للتراث – دمشق:« يا معشر قريش أما والذي نفسي بيده ما أرسلت إليكم إلا بالذبح وأشار بيده إلى حلقه».

[4] . مسند البزار ، البَزَّارُ أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بنُ عَمْرٍو البَصْرِيُّ، ج1، ص384، ح:2497.

[5] . صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي،ح:6569، مؤسسة الرسالة – بيروت.

[6] . بحار الانوار، ج16، ص116:«ومن أسمائه : نبي الملحمة ، ورد في الحديث ، والملحمة : الحرب ، وسمي بذلك لأنه بعث بالذبح ، روي أنه سجد يوما فأتى بعض الكفار بسلى ناقة فألقاه على ظهره ، والسلى بالقصر : الجلدة الرقيقة التي يكون فيها الولد من المواشي ، فقال : يا معشر قريش أي جوار هذا ؟ والذي نفس محمد بيده لقد جئتكم بالذبح ، فقام إليه أبو جهل ولاذ به من بينهم ، وقال : يا محمد ما كنت جهولا ، وسمي نبي الملحمة بذلك».

بسیار بسیار سپاس گزارم. واقعا از اینکه با حوصله و صبر و احترام پاسخ میدهید از شما ممنونم.
من نه تنها به پاسخ سوالم رسیدم بلکه چند مورد دیگر را هم از پاسخ شما آموختم.
البته اضافه به گفته های شما باید بگویم ما هم از این کلمات استفاده میکنیم.

جملات کنایی زیادی با سر بریدن وجود دارد.
مثلا توی فوتبال میگویند: داور سرمان را برید!
یا مثلا میگوییم نصف شب بروی بیرون سرت را میبرند!

موفق باشید

با سلام

در مجموع ، اخبار در این مورد مضطرب ومختلفند مخصوصا با توجه به واقعیات تاریخی در مورد رحمت وعفو رسول رحمت ص که اگر همین عفو ایشان نسبت به ابوسفیان ومعاویه و .... علی ع نسبت به مروان حکم و .... نبود امروز جهان شکلی دیگر داشت :

نبی ملحمه ( جنگ یااصلاح والفت ) :

خشونت وجنگ وشمشير وانتقام و ... بنا بر غرائز سیری ناپذیر بشر امری بدیهی بوده وهست مهم رعایت عدالت و تقواست .

خداوند هم فرمود: اشداء علی الکفار رحماء بینهم ....

آنچه که از زبان پسر عمروعاص وابوموسی اشعری امده اگر درست فهم وروایت شده باشد ناظر بهمین حدود است :

حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا عمر بن الهيثم ثنا المسعودي وحدثني أبي ثنا يزيد بن هارون أنبأنا المسعودي عن عمرو بن مرة عن أبي عبيدة عن أبي موسى قال : سمى لنا رسول الله صلى الله عليه و سلم نفسه أسماء منها ما حفظنا ومنها ما لم نحفظ فقال أنا محمد وأنا أحمد والمقفى والحاشر ونبي التوبة ونبي الملحمة
تعليق شعيب الأرنؤوط : حديث صحيح

أنا محمد وأحمد أنا رسول الرحمة أنا رسول الملحمة أنا المقفى والحاشر بعثت بالجهاد ولم أبعث بالزراع (ابن سعد عن مجاهد مرسلاً)

البته در برخی روایات بجای ملحمه ، رحمه آمده است :

أنا محمد وأحمد والمقفى والحاشر ونبى التوبة ونبى الرحمة (أحمد ، ومسلم عن أبى موسى . زاد الطبرانى : ونبى الملحمة)
أخرجه أحمد (4/395 ، رقم 19543) ، ومسلم (4/1828 ، رقم 2355) .

أخبرنَا مُحَمَّد بن معمر قَالَ حَدثنَا حبَان قَالَ حَدثنَا حَمَّاد قَالَ أخبرنَا أَبُو جَعْفَر عَن عمَارَة بن خُزَيْمَة عَن عُثْمَان بن حنيف أَن رجلا أعمى أَتَى النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم فَقَالَ يَا رَسُول الله إِنِّي رجل أعمى فَادع الله أَن يشفيني قَالَ بل أدعك قَالَ ادْع الله لي مرَّتَيْنِ أَو ثَلَاثًا قَالَ
تَوَضَّأ ثمَّ صلِّ رَكْعَتَيْنِ ثمَّ قل اللَّهُمَّ إِنِّي أَسأَلك وأتوجَّه إِلَيْك بنبيِّي مُحَمَّد نبيِّ الرَّحْمَة يَا مُحَمَّد إِنِّي أتوجه بك إِلَى الله أَن يقْضِي حَاجَتي أَو حَاجَتي إِلَى فلَان أَو حَاجَتي فِي كَذَا وَكَذَا اللَّهُمَّ شفع فِي نبيي وشفعني فِي نَفسِي
الكتاب: عمل اليوم والليلة
المؤلف: أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، النسائي (المتوفى: 303هـ)

حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا روح وعفان قالا ثنا حماد بن سلمة عن عاصم بن بهدلة عن زر بن حبيش عن حذيفة قال سمعت النبي صلى الله عليه و سلم يقول في سكة من سكك المدينة : أنا محمد وأنا أحمد والحاشر والمقفى ونبي الرحمة
مسند احمد

واز طریق شیعه هم :

[الحارث وعثمان بن سعيد، وعبدالله بن بكير، عن حكيم بن جبير، قالوا: شهدنا عليا أمير المؤمنين عليه السلام على المنبر يقول: انا عبدالله، وأخو رسول الله، ورثت نبي الرحمة، ونكحت سيدة نساء أهل الجنة، وأنا سيد الوصيين، وآخر أوصياء النبيين، لايدعى ذلك غيرى إلا أصابه الله بسوء، فقال رجل من عبس كان جالسا بين القوم: من لايحسن أن يقول هذا: أنا عبدالله، وأخو رسول الله! فلم يبرح من كانه حتى تخبطه الشيطان فجر برجله إلى باب المسجد، فسئلنا قومه عنه فقلنا: هل تعرفون به عرضا قبل هذا؟ قالوا: اللهم لا.

جمع بندی:

سؤال اول: آیا کافر انگاشتن مسلمانان با روح قرآن و سنت مطابقت دارد؟
جواب:
كافر انگاشتن ديگران یکی از مهم ترين شاخصه های وهابيان در گذشته و حال بوده است. اينان بر اساس برداشت های نادرستى كه از دو مفهوم «توحيد» و «شرك» داشته‏اند، بيشتر مسلمانان در سرتاسر جهان را مشرك و سزاوار مرگ پنداشته‏ اند! و اين در حالى است كه قرآن كريم از كافر انگاشتن هر كه تظاهر به اسلام نموده بر حذر داشته و فرموده‏ است:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياهِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَهٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً»؛[1] اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! هنگامى كه در راه خدا بيرون مى‏ رويد بررسى كنيد و به كسى كه براى شما تظاهر به اسلام مى ‏نمايد نگوييد كه تو مؤمن نيستى تا فراخى زندگى دنيا را تحصيل نماييد چه آن‏كه نزد خدا بهره ‏هاى فراوان است، شما پيشتر چنين بوديد پس خدا بر شما منّت نهاد، اكنون بررسى كنيد، همانا خداوند به آن‏چه انجام مى ‏دهيد آگاه است.

در شأن نزول اين آيه بنابرنقل شیعه و سنی آمده است: پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم دسته ‏اى از مسلمانان را به فرماندهى«اسامه بن زيد» براى جنگ با «بنى ضمرة» فرستادند. آنان با مردى از قبيله ی مذكور به نام «مرداس» روبرو شدند كه مقدارى دارايى و شترى سرخ موی داشت. هنگامى كه «مرداس» با سپاه اسامه رو به رو شد بر آنان سلام كرد و كلمه شهادتين را بر زبان راند، امّا اسامه به سخنان او توجّهى ننمود و وى را به قتل رسانید تا دارايى و شتر او را بگيرد!

همراهان اسامه پس از بازگشت ماجرا را به‏ پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم گزارش دادند و گفتند: اى رسول خدا! نديدى كه اسامه چگونه مردى را كه مى ‏گفت:«لا إله إلا الله محمّد رسول الله» به قتل رسانید! پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم وقتى اين گزارش را شنيدند خطاب به اسامه فرمود: با «لا إله إلا الله»، چه كردى؟! اسامه گفت: اى رسول خدا! آن مرد تنها براى اين شهادتين گفت كه جان خويش را حفظ كند! پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: آيا تو دلش را شكافتى و از درونش آگاهى يافتى؟! در اين هنگام آيه مذكور نازل شد و اسامه سوگند ياد كرد كه ديگر هرگز با كسى كه شهادتين را بر زبان مى ‏راند نجنگد.[2]

همچنین با نگاهی به اولین صفحات کتابهای روائی اهل سنت، همچون صحیح بخاری و صحیح مسلم با این روایت مواجه می شویم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:«أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ، وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ، فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلَّا بِحَقِّ الإِسْلاَمِ، وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ»؛[3] من مامور شده ام که تا زمانی با مردم به نبرد بپردازم که گواهی دهند بر اینکه: نیست خدایی جز خدای یکتا و محمد فرستاده ی اوست و نماز برپا دارند و زکات بدهند، هرگاه چنین کنند خونها و مالهای آنان را از من بازداشته اند، مگر در مورد حقوق اسلام، و حساب آنان با خداست.

بنابراین تکفیر مسلمانان و هر کس که شهادتین را بر زبان جاری سازد بر خلاف دستور قطعی اسلام می باشد.

سؤال دوم: آیا جمله ی:«لقد جئتكم بالذبح»، منشأيى روایی دارد؟
جواب:
ازانحرافات گروههای تکفیری معاصر در جهت مشروعیت بخشیدن به جنگ و قتال با سایرطوائف مسلمین استفاده ی ناشایست و انتخابی با آیات و روایات است که یکی از آنها تمسک به قسمتی از روایت منسوب به پیامبر صلی الله علیه وآله است که آنحضرت فرمودند:«لقد جئتكم بالذبح»، به تحقیق برای شما سر بریدن آورده ام.(یا من برای سر بریدن شما آمده ام).

این روایت را «بخاری»، در کتاب:«خلق افعال العباد»؛[4]«احمد بن حنبل»؛[5] و «ابی یعلی»؛[6]‌و «بزار»[7] در کتاب های مسند خویش؛ و «ابن حبان»؛[8] نیز در کتاب صحیح خویش و دیگران روایت نموده اند، که سند و متن روایت از منظر اهل سنت مورد قبول بوده و این روایت با این متن نیز در برخی از کتب شیعه نیز موجود می باشد.

محتوای روایت چنین است که: عروه بن زبیر به عبدالله بن عمرو بن عاص می گوید: بیشترین دشمنی ای را که از قریش نسبت به رسول خدا صلی الله علیه وآله دیدی چه بوده است؟ وی می گوید من در حالی که اشراف قریش در حجر اسماعیل علیه السلام جمع بودند در میان آنان بودم که پیامبرصلی الله علیه وآله را یاد نموده و گفتند: ما خبر نداریم که در مورد امری همچون امر این شخص صبر نموده باشیم، در حالی که وی بزرگان ما را سفیه دانسته و بر دین ما ایراد گرفته و خدایان ما را مورد دشنام خویش قرار داده و جماعت ما را دچار افتراق ساخته است. آنان مشغول این سخنان بودند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای زیارت کعبه آمدند.

آنحضرت حجر الاسود را استلام و مس نموده و سپس به طواف کعبه مشغول شدند. حضرت در حالی که طواف می نمودند از مقابل آنان عبور نمودند که آن جماعت سخنی زشت به آن حضرت گفته که به واسطه ی آن رنگ رخسار آنحضرت تغییر یافت. در بار دوم نیز که حضرت از مقابل آنان عبور نمودند آنجماعت اینگونه عمل نمودند و به حضرت سخنی زشت گفتند و من آثار ناراحتی شدید را در چهره ی آنحضرت می دیدم.

در بار سوم که حضرت از مقابل آنان عبور نمودند آنان باز اینگونه عمل نمودند که در این هنگام حضرت به آنان فرمودند: ای جماعت قریش آیای صدای مرا می شنوید؟ آگاه باشید به خدایی که جانم در دستان اوست به تحقیق من با ذبح به سوی شما آمده ام(کنایه از آنکه اگر اسلام نیاورید کشته خواهید شد). از اين سخن حضرت ترس و رعبى تمام در اندام ايشان افتاد، چنانكه زبان به معذرت و نيايش‏ گشودند و گفتند:«انصرف يا ابا القاسم فو اللّه ما كنت جهولا»، يعنى: برگرد اى ابو القاسم سوگند به خداى كه تو جهول نيستى، پس آن حضرت مراجعت فرمودند.

بدیهی است که مخاطب این کلام حضرت تنها مشرکین عنود تشکیل می دادند، که فرجام آنان نیز جز این نشد و این افراد در جنگهای ابتدایی اسلام به واسطه ی شدت جهالت و دشمنی با دین اسلام در کام جهالت خویش نابود کشتند. حال این روایتی است که جاهلان متنسک به سیره ی بنی امیه بدان تمسک جسته و مسلمانان جهان را با این شعار مورد تهدید خویش قرارداده اند.

آنان به واسطه ی تمسک ظاهری به روایت و بدون فهم مضمون و محتوا و شرایط و مخاطبین این روایت، مخاطب آنرا مخالفین رویه ی جاهلانه ی خویش دانسته و با عدم ادراک و تعقل در کلمه ی «ذبح»، ‌آنرا بر معنای ظاهری آن به معنای سر بریدن تفسیر نموده و چنین پنداشته اند که این روایت مجوزی برای سر بریدن انسانهای بی گناه می باشد؛ در حالی که این کلمه کنایه از کشتن در باره ی مخالفین و مشرکین عنود می باشد و در سیره ی آنحضرت چنین چیزی وجود نداشته که حضرت دستور به ذبح انسانی به گونه ی کشتن حیوان صادر فرموده باشند.


[/HR] [1] . النساء،‌آیه ی:94.

[2] . جامع البیان فی تفسیر القرآن، الطبری، ج5،ص142؛ منهاج السنة، ج5، ص518 ، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية.

[3] .صحیح البخاری، کتاب الایمان، باب: فان تابوا و اقاموا الصلاة،ح25،دار ابن کثیر.

[4] . خلق افعال العباد، البخاری، ح221:« حدثني بن عياش بن الوليد الرقام حدثنا عبد الأعلى حدثنا محمد بن عمرو عن أبي سلمة حدثني عبد الله بن عمرو بن العاص رضي الله عنه قال : ما علمت قريشا هموا بقتل النبي صلى الله عليه و سلم إلا يوما فجاء أبو بكر رضي الله عنه فاختطفه ثم رفع صوته فقال أتقتلون رجلا أن يقول ربي الله وقد جاءكم بالبينات من ربكم الآية فقال والذي نفسي بيده لقد أرسلني ربي إليكم بالذبح فقال أبو جهل يا محمد ما كنت جهولا فقال وأنت فيهم».

[5] . مسند احمد بن حنبل، ج2، ص218، ح:7036، دار صاد.

[6] . مسند أبي يعلى، أحمد بن علي بن المثنى أبو يعلى الموصلي التميمي، ج13، ص267، دار المأمون للتراث – دمشق:« يا معشر قريش أما والذي نفسي بيده ما أرسلت إليكم إلا بالذبح وأشار بيده إلى حلقه».

[7] . مسند البزار ، البَزَّارُ أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بنُ عَمْرٍو البَصْرِيُّ، ج1، ص384، ح:2497.

[8] . صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي،ح:6569، مؤسسة الرسالة – بيروت.

موضوع قفل شده است