جمع بندی ناتوانی از آوردن مثل، دلیل بر ناتوانی از آوردن اصل نیست

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ناتوانی از آوردن مثل، دلیل بر ناتوانی از آوردن اصل نیست

بیاید تحدی را به صورت یک استدلال بنویسیم
اگر مجموعه "الف" نتواند مثل "ب" بسازد ، "ب" نمیتواند ساخته "الف" باشد
مجموعه "الف" نمیتواند مانند "ب" را بیاورد.
"ب" ساخت مجموعه الف نیست.
در مورد تحدی قران ، مجموعه" الف" شامل هر موجودی غیر از خدا است و "ب" نیز مساوی با قران است.
در تمام ایرادات و شبهاتی که تا کنون به اصل تحدی وارد شده است بیشتر در این مورد گفته شده که قضیه دوم این استدلال ثابت نشدنی است
اما اینجا میخواهیم به قضیه اول بپردازیم و درستی یا نادرستی آن را بسنجیم.
آیا اگر مجموعه الف "نتواند مانند ب بیاورد" نتیجه این است که "ّب" ساخت مجموعه الف نیست؟ پاسخ مشخصا خیر است. زیرا ناتوانی "الف" از اورن مثل "ب" دلیل بر این نیست که "ب" ساخته او نبوده است
مثال:
حسین رضازاده در المپیک 2004 آتن وزنه 264 کیلویی را بلند کرد.او بعد از آن هرگز نتوانست "مثل" آن وزنه را بلند کند.
حال اگر بگویم چون رضازاده نمیتواند مثل آن وزنه را بلند کند پس رضازاده هرگز وزنه 264 کیلویی بلند نکرده دچار اشتباه شده ایم.
به همین ترتیب ممکن است فردی خالق یک اثر هنری یا صنعتی باشد اما از آوردن اثر مثل آن عاجز باشد. پس ناتوانی از آوردن مثل دلیل منطقی برناتوانی از آوردن اصل نیست.
فرض بگیرید فردوسی زنده است و تلاش میکند که کتابی مثل شاهنامه بسراید اما موفق نشود. آیا این ناتوانی از آوردن مثل، دلیل بر این نیست که اصل شاهنامه را او نسروده است؟.خیر!

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد هدی

سلام و عرض ادب

mohamadhoseini;674003 نوشت:
حسین رضازاده در المپیک 2004 آتن وزنه 264 کیلویی را بلند کرد.او بعد از آن هرگز نتوانست "مثل" آن وزنه را بلند کند.
حال اگر بگویم چون رضازاده نمیتواند مثل آن وزنه را بلند کند پس رضازاده هرگز وزنه 264 کیلویی بلند نکرده دچار اشتباه شده ایم.

mohamadhoseini;674003 نوشت:
فرض بگیرید فردوسی زنده است و تلاش میکند که کتابی مثل شاهنامه بسراید اما موفق نشود. آیا این ناتوانی از آوردن مثل، دلیل بر این نیست که اصل شاهنامه را او نسروده است؟.خیر!

mohamadhoseini;674003 نوشت:
به همین ترتیب ممکن است فردی خالق یک اثر هنری یا صنعتی باشد اما از آوردن اثر مثل آن عاجز باشد. پس ناتوانی از آوردن مثل دلیل منطقی برناتوانی از آوردن اصل نیست.

جناب محمد حسيني ! جدا از اشكالات ديگري كه به مثال و استدلال شما وارد است ، اساسا در مساله ي تحدي بحث برسر اين است كه رضا زاده اي پيدا نشد تا بگويد قرآن را من آورده ام يا من نوشته ام يا من گفته ام تا ما هم بگوييم خب شايد آن موقع مي توانسته و الان نمي تواند - تكرار ميكنم خود اين مثال با اشكالات منطقي مواجه است ولي حالا به فرض چشم پوشي از آنها- .
نه فحول ادب عرب در عصر نزول ادعا كردند كه قرآن كار آنهاست نه فحول بعدي و امروزي ، فحول ادب عصر نزول از آوردن يك سوره اش عاجز بودند چطور ادعا داشتند كه كل قرآن كار آنهاست ؟!
بعكس ادعاي آنها اين بود كه قرآن را خود پيامبر(صلي الله عليه وآله) گفته است:

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(هود/13)
يا مى‏ گويند اين [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى‏ گوييد ده سوره برساخته‏ شده مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را مى ‏توانيد فرا خوانيد
يا مي گفتند كسي به ايشان تعليم داده است:
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ(نحل/103)
و نيك مى‏ دانيم كه آنان مى ‏گويند جز اين نيست كه بشرى به او مى ‏آموزد [نه چنين نيست زيرا] زبان كسى كه [اين] نسبت را به او مى ‏دهند غير عربى است و اين [قرآن] به زبان عربى روشن است

خود پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم هم چنين ادعايي را نمي پذيرفتند ، كسي هم پيدا نشد بگويد قران كار من است .
ادعاي قران اين است كه اگر شما مي گوييد كار پيامبر يا بشري مثل شماست خب يك سوره بياوريد مثل همين قران .
ببينيد استدلال و ادعاي فحول عرب مخالف قران ،دقيقا بر عكس آن چيزي است كه شما فرموديد .آنها ادعا نكردند ما قران را گفته ايم يا آورده ايم و الان مثلا پير و ناتوان شده ايم وتوانايي آوردن حتي يك سوه اش را نداريم بعكس آنها ميگفتند قران كار خدا نيست ، قران هم فرمود بسيار خب پس اگر كار بشر است و شما هم بشريد يك سوره مثل آن بياوريد .
يعني رضا زاده اي پيدا نشد كه ادعا كند من اين وزنه را بالاي سر برده ام ولي الان نمي توانم، همه ي رضا زاده ها مي گفتند اين وزنه كار ما نيست ، كار پيامبر است ، پيامبر ( صلي الله عليه و آله)هم مي فرمود كار من نيست كار خداست .
يعني وضعيت ، دقيقا بعكس مثال شماست .

مطلب و نكته ي مهم بعدي اين است كه ما قرنها منتظريم يكي بيايد و يك سوره بياورد و ادعا كند مثل قرآن را آورده و واقعا هم مثل قران باشد ، در اينصورت ما چند سال ديگر - كه او از آوردن حتي يك آيه مثل آنچه قبلا گفته بود ، عاجز شد - از او مي پذيريم كه اين سوره كار او بوده است ولي الان توان آوردن مثل آنرا ندارد .
14 قرن است كه كسي همان يك سوره را نياورده است .
خواهشي كه از شما و ساير شركت كنندگان در اين تاپيك دارم اين است كه موضوع را بر روي بحث مصاديق "مثل" در نوشته هاي ادعايي كه برخي مي آورند و مي گويند اين مثل قران است نبريد زيرا خارج از موضوع تاپيك است - و آفات اينگونه موضوعات دقيقا همين است كه از بحث اصلي منحرف مي شود - .موضوع تاپيك جاري، بررسي استدلالي است كه جناب محمد حسيني مطرح كرده اند .
با تشكر

mohamadhoseini;674003 نوشت:
بیاید تحدی را به صورت یک استدلال بنویسیم
اگر مجموعه "الف" نتواند مثل "ب" بسازد ، "ب" نمیتواند ساخته "الف" باشد
مجموعه "الف" نمیتواند مانند "ب" را بیاورد.
"ب" ساخت مجموعه الف نیست.
در مورد تحدی قران ، مجموعه" الف" شامل هر موجودی غیر از خدا است و "ب" نیز مساوی با قران است.
در تمام ایرادات و شبهاتی که تا کنون به اصل تحدی وارد شده است بیشتر در این مورد گفته شده که قضیه دوم این استدلال ثابت نشدنی است
اما اینجا میخواهیم به قضیه اول بپردازیم و درستی یا نادرستی آن را بسنجیم.
آیا اگر مجموعه الف "نتواند مانند ب بیاورد" نتیجه این است که "ّب" ساخت مجموعه الف نیست؟ پاسخ مشخصا خیر است. زیرا ناتوانی "الف" از اورن مثل "ب" دلیل بر این نیست که "ب" ساخته او نبوده است
مثال:
حسین رضازاده در المپیک 2004 آتن وزنه 264 کیلویی را بلند کرد.او بعد از آن هرگز نتوانست "مثل" آن وزنه را بلند کند.
حال اگر بگویم چون رضازاده نمیتواند مثل آن وزنه را بلند کند پس رضازاده هرگز وزنه 264 کیلویی بلند نکرده دچار اشتباه شده ایم.
به همین ترتیب ممکن است فردی خالق یک اثر هنری یا صنعتی باشد اما از آوردن اثر مثل آن عاجز باشد. پس ناتوانی از آوردن مثل دلیل منطقی برناتوانی از آوردن اصل نیست.
فرض بگیرید فردوسی زنده است و تلاش میکند که کتابی مثل شاهنامه بسراید اما موفق نشود. آیا این ناتوانی از آوردن مثل، دلیل بر این نیست که اصل شاهنامه را او نسروده است؟.خیر!

سلام

اگر مجموعه "الف" نتواند مثل "ب" بسازد ، "ب" نمیتواند ساخته "الف" باشد

و اگر ساخته ی الف باشد خداوند کذب او را آشکار میکند.

و یا اصلا خداوند چنین قدرتی به الف نمیدهد تا مردم را گمراه کند.


http://www.askdin.com/thread46640.html

بنظر من بین اصل و مثل ارتباطی وجود ندارد.
به جملات زیر نگاه کنید. تمام آنها صحیح هستند.
شاهنامه سروده فردوسی است و ممکن است فردوسی بتواند مثل آن را بیاورد
شاهنامه سردودی فردوسی است و ممکن است فردوسی نتواند مثل آن را بیاورد
شاهنامه سروده فردوسی است و ممکن است کسی بتواند مثل آن را بیاورد
شاهنامه سروده فردوسی است و ممکن است کسی نتواند مثل آن را بیاود.
حال برای این که نوشتار مرا به خوبی درک کنید به این موضع توجه کنید که خداوند در قران میگوید اگر فکر میکنید این قران نوشته پیامبر (ص) است مثل آن را بیاورید مخالف میتواند چنین پاسخ دهد ما نمیتوانیم مثل قران را بیاوریم اما ناتوانی ما از آوردن مثل دلیل بر این نیست که اصل قران را پیامبر(ص) تدوین نکرده است.
جالب اینجاست که اگر خود پیامبر(ص) نیز در قید حیات بودند و سعی میکردند که مثل قران را بیاورند ولی نمیتوانستند، دلیل بر این نبود که اصل نوشته او نیست.
حال به جملات زیر نگاه کنید. عقل همه فروض زیر را ممکن میداند.
قران توسط خدا آورده شده و خدا نمیتواند مثل آن را بیاورد
قران توسط خدا آورده شده و بشر میتواند مثل آن را بیاورد
قران توسط پیامبر آورده شده و بشر نمیتواند مثل آن را بیاورد
قران توسط پیامبر آورده شده و خدا نمیتواند مثل آن را بیاورد
در اینجا ما فقط به فرض سوم می پردازیم( سایر فروض مربوط به مباحث خدا شناسی است)
"قران توسط پیامبر(ص) آورده شده و بشر نمیتواند مثل آن را بیاورد"
با چه دلیلی میتوان ناممکن بودن این فرض را ثابت کرد

و طاها;675602 نوشت:
سلام

اگر مجموعه "الف" نتواند مثل "ب" بسازد ، "ب" نمیتواند ساخته "الف" باشد

و اگر ساخته ی الف باشد خداوند کذب او را آشکار میکند.

و یا اصلا خداوند چنین قدرتی به الف نمیدهد تا مردم را گمراه کند.


http://www.askdin.com/thread46640.html

به طور خلاصه بفرمایید که چرا خداوند کذب او را آشکار میکند یا چنین قدرتی به او نمیدهد؟

و طاها;675602 نوشت:
سلام

اگر مجموعه "الف" نتواند مثل "ب" بسازد ، "ب" نمیتواند ساخته "الف" باشد

و اگر ساخته ی الف باشد خداوند کذب او را آشکار میکند.

و یا اصلا خداوند چنین قدرتی به الف نمیدهد تا مردم را گمراه کند.


http://www.askdin.com/thread46640.html

خداوند به انسان عقل داده و همان عقل است که از گمراهی او جلوگیری میکند.
بنابراین اگر عقل صحت ادعای نبی را ثابت کند که دیگر گمراهی نیست بلکه هدایت است
و اگر عقل صحت ادعای نبی را تایید نکند، باز هم گمراهی وجود ندارد
.
درنتیجه تا زمانی که صدق ادعای نبی ثابت نشده ضرورتی ندارد که خداوند کذب وی را ثابت کند.
همچنین تا زمانی که وجود قدرتی ، صدق ادعای نوبت کسی را ثابت نکند، ضرورتی وجود ندارد که خداوند چنین قدرتی را به کسی ندهد.
خداوند مسئول انسانی که به دلیل به کار نبستن عقل خود فریب میخورد، نیست. چون در این صورت خداوند بایستی جلوی گمراهی همه افرادی را که به نحوی از انسان یا شیطان یا...فریب میخورند را میگرفت. و در این صورت هیچ کس در هیچ زمانی گمراه نمیشد.

mohamadhoseini;675633 نوشت:
به طور خلاصه بفرمایید که چرا خداوند کذب او را آشکار میکند یا چنین قدرتی به او نمیدهد؟

ملاک ما برای فهمیدن و تشخیص درست از نادرست ، عقل است.

اگر عقل به این نتیجه برسد که خدای واحد و عادل و هادی وجود دارد.
اگر عقل توحید و نبوت را قبول کند.
در این صورت می داند که انبیا می آیند و می داند که هدایتی از سوی خداوند در کار است.

اما عقل چگونه متوجه شود که فلان شخص ، واقعا راست می گوید و رسول خداوند است ؟

برای فهمیدن راستی رسول، راههایی گفته اند مثلا می گویند شناخت شخصیت و اخلاقیات آن فرد، شناختن محتوای دین او و تایید پیامبران قبلی.

معروفترین نشانه ی فهمیدن راستگو بودن یک شخص، معجزه است.

از آنجا که انسان اختیار دارد. هر کس به قدری که خداوند صلاح بداند و سعی و تلاش بکند، خداوند به او قدرت و علم می دهد.
حال خداوند وقتی بخواهد هدایت کند، چرا معجزه را به فردی بدهد که دروغگو است ؟ این نقض غرض است.
خداوند هدایت اجباری نمی کند. هدایت خداوند اختیاری است و راه راست را به انسان ها نشان می دهد.
خداوند پیامبر می فرستد تا هر کس خودش انتخاب کند. و خداوند به مدعی دروغین معجزه نمیدهد. و یا کذب او را فاش میکند.

حال فردی ادعا کرده است که آخرین پیامبر خداوند است. و معجزاتی داشته است که یکی از آنها قرآن است.
تا به حال کسی مانند آن را نیاورده است. این نشان میدهد که از سوی خداوند است. و الا چرا خداوند کذب او را آشکار نکرد.
مگر میشود خداوند هادی، در هدایتش گمراهی قرار دهد ؟ مگر خداوند ظالم است که مردم را گمراه کند و معجزات را به دروغگویانی بدهد که خود را رسول او میدانند ؟

اگر پیامبر اسلام پیامبر نیست پس کجاست پیامبر و رسول خدا و هادی از سوی او ؟

با اینکه فرض ما این بود که خداوند واحد و عادل و هادی وجود دارد و رسول میفرستد یعنی توحید و نبوت را پذیرفته بودیم.

mohamadhoseini;675675 نوشت:

درنتیجه تا زمانی که صدق ادعای نبی ثابت نشده ضرورتی ندارد که خداوند کذب وی را ثابت کند.


اگر عقل پذیرفت که خدایی هست و رسول میفرستد. پس متوجه میشود که باید راهی برای شناختن صادق از کاذب وجود داشته باشد. راه شناختن صدق رسول در رسالتش چیست ؟
برخی می گویند ما ادیان توحیدی را بررسی میکنیم و از روی شخصیت رسول و محتوای دین او، متوجه میشویم که فردی راستگو بوده است یا دروغگو.
برخی معجزه را راه شناختن رسول می دانند. آنها میگویند خداوند معجزه را به دست دروغگو نمیدهد. و خداوند به هیچ فردی که قصد مبارزه با معجزه را دارد، علم و قدرت مثل آوری را نمیدهد.

نقل قول:
همچنین تا زمانی که وجود قدرتی ، صدق ادعای نوبت کسی را ثابت نکند، ضرورتی وجود ندارد که خداوند چنین قدرتی را به کسی ندهد.

پس همینکه کسی مثل قرآن را نیاورده است نشان میدهد که خداوند به کسی که ادعا کرده از سوی خداوند است کاری نداشته است
بلکه به آن فرد مثلا قرآن داده که کسی نتوانسته مانندش را بیاورد و باز خداوند به کسی این قدرت و علم را نداده است که مانند قرآن بیاورد.
یعنی هم معجزه داده و هم کذبش را آشکار نکرده است.
اما این بدین معنا نیست که معجزه به غیر از رسول داده نشود. به این معجزات و امور خارق العاده، کرامت گفته میشود.
پس معجزه به شخص دروغگو که ادعای رسالت و هدایت الهی داشته باشد داده نمیشود.
پس ممکن است فردوسی شعری بگوید که تا قیامت کسی مانندش را نیاورد یا عارفی، عصایی را تبدیل به مار کند و ....

نقل قول:
خداوند مسئول انسانی که به دلیل به کار نبستن عقل خود فریب میخورد، نیست.

بله به همین خاطر فرض گرفتیم که عقل به این نتیجه برسد که خدایی هست و رسول میفرستد .... و بعد آنچه عرض شد...

و طاها;675754 نوشت:
اگر عقل پذیرفت که خدایی هست و رسول میفرستد. پس متوجه میشود که باید راهی برای شناختن صادق از کاذب وجود داشته باشد. راه شناختن صدق رسول در رسالتش چیست ؟
برخی می گویند ما ادیان توحیدی را بررسی میکنیم و از روی شخصیت رسول و محتوای دین او، متوجه میشویم که فردی راستگو بوده است یا دروغگو.
برخی معجزه را راه شناختن رسول می دانند. آنها میگویند خداوند معجزه را به دست دروغگو نمیدهد. و خداوند به هیچ فردی که قصد مبارزه با معجزه را دارد، علم و قدرت مثل آوری را نمیدهد.

پس همینکه کسی مثل قرآن را نیاورده است نشان میدهد که خداوند به کسی که ادعا کرده از سوی خداوند است کاری نداشته است
بلکه به آن فرد مثلا قرآن داده که کسی نتوانسته مانندش را بیاورد و باز خداوند به کسی این قدرت و علم را نداده است که مانند قرآن بیاورد.
یعنی هم معجزه داده و هم کذبش را آشکار نکرده است.
اما این بدین معنا نیست که معجزه به غیر از رسول داده نشود. به این معجزات و امور خارق العاده، کرامت گفته میشود.
پس معجزه به شخص دروغگو که ادعای رسالت و هدایت الهی داشته باشد داده نمیشود.
پس ممکن است فردوسی شعری بگوید که تا قیامت کسی مانندش را نیاورد یا عارفی، عصایی را تبدیل به مار کند و ....

[/]

بله به همین خاطر فرض گرفتیم که عقل به این نتیجه برسد که خدایی هست و رسول میفرستد .... و بعد آنچه عرض شد...

[/]

سلام
من فکر میکنم جناب حسینی خیلی هم بیراه نمیگه
نبوت و غیره کجا ثابت شده؟اگر ثابت شده بود که دیگه این همه انکار و شبهه و سوال در سوال وجود نداشت

اونچه که مسلمه انسان باید برای فرار از ترس ها و تسکین خود یک باور مثبتی به غایت خود داشته باشد در غیر اینصورت نابود میشد. همین

حالا هر اجتماعی به نظری و باوری روی آورده...
اصلا همین اختلاف در نظر ها خود میتواند نشانگر بشری بودن دین باشد

چرا باید یکی دور از وحی باشد و یکی نزدیک؟ مگه خداوند در هدایت عادل نیست؟

لذا اگر خداوندی و عدلی باشد با عقلی که شما میگویید ثابت شدنی نیست

وعقل جز ضرورت وجود هدایت ، عدالت و اخلاق چیز دیگری را تابه حال ثابت نکرده...
و ضرورت وجود یک شی غیر از وجود شی است

یاحق

ملاali;675778 نوشت:
سلام

سلام

نقل قول:
من فکر میکنم جناب حسینی خیلی هم بیراه نمیگه
نبوت و غیره کجا ثابت شده؟اگر ثابت شده بود که دیگه این همه انکار و شبهه و سوال در سوال وجود نداشت

من نگفتم برای همه اثبات شده است. من گفتم پیش از بحث معجزه و تحدی، دو اصل توحید و نبوت باید حل شود. و یا حداقل توحید و خداشناسی حل شود.
و الا با کارهای خارق العاده چیزی اثبات نمیشود.

نقل قول:
اونچه که مسلمه انسان باید برای فرار از ترس ها و تسکین خود یک باور مثبتی به غایت خود داشته باشد در غیر اینصورت نابود میشد.

همین جمله باید مورد بررسی قرار بگیرد. باید ببینیم این جمله در کدام چهارچوب فکری گفته شده است و قرار است در کنار چه مقدماتی قرار بگیرد و چه نتیجه ای از آن گرفته شود.

نقل قول:
همین حالا هر اجتماعی به نظری و باوری روی آورده...
اصلا همین اختلاف در نظر ها خود میتواند نشانگر بشری بودن دین باشد

ملاک جزا و پاداش همین عقل است.
این اختلاف نظرها نمیتواند نشانگر بشری بودن دین باشد.
میتوان گفت این اختلافات نشان از نادانی بشر و نیازمندی او به هدایت و دانش دارد.
اگر شما بپذیرید که واقعیتی وجود دارد و شما میتوانید آن واقعیت را متوجه بشوید.
پس هر باوری و نظری درست نیست.
و باید به دنبال فهم واقعیت رفت.

نقل قول:
چرا باید یکی دور از وحی باشد و یکی نزدیک؟ مگه خداوند در هدایت عادل نیست؟

این سوالات و سوالات دیگر در موضوع خداشناسی جای میگیرد. که باید آن را حل کرد.
اما آنچه جستار در پی آن است مسئله تحدی و معجزه است.
خداوند در هدایت عادل است و از انسان بیش از فهم و دارای اش چیزی نمیخواهد.
اگر متوجه شد که خدایی هست و رسولی هست به دنبال رسول حق میرود.
اگر قاصر بود و متوجه حقیقت نشد، خداوند او را بدون دلیل عذاب نمیکند.

نقل قول:
لذا اگر خداوندی و عدلی باشد با عقلی که شما میگویید ثابت شدنی نیست
وعقل جز ضرورت وجود هدایت ، عدالت و اخلاق چیز دیگری را تابه حال ثابت نکرده...
و ضرورت وجود یک شی غیر از وجود شی است

یک سری مقدمات بدیهی هستند که فهم آنها بستگی به خود انسان دارد. مثلا وجود خدا، اصل علیت و ...
و بر اساس همین بدیهیهات، چیزهایی را میفهمیم.
حال اگر متوجه شدیم که خدایی هست و به کسی که ادعا کرده است رسول او است، معجزه و قدرت میدهد یعنی خداوند او را تایید کرده است.

و طاها;675745 نوشت:
ملاک ما برای فهمیدن و تشخیص درست از نادرست ، عقل است.

اگر عقل به این نتیجه برسد که خدای واحد و عادل و هادی وجود دارد.
اگر عقل توحید و نبوت را قبول کند.
در این صورت می داند که انبیا می آیند و می داند که هدایتی از سوی خداوند در کار است.

اما عقل چگونه متوجه شود که فلان شخص ، واقعا راست می گوید و رسول خداوند است ؟

برای فهمیدن راستی رسول، راههایی گفته اند مثلا می گویند شناخت شخصیت و اخلاقیات آن فرد، شناختن محتوای دین او و تایید پیامبران قبلی.

معروفترین نشانه ی فهمیدن راستگو بودن یک شخص، معجزه است.

از آنجا که انسان اختیار دارد. هر کس به قدری که خداوند صلاح بداند و سعی و تلاش بکند، خداوند به او قدرت و علم می دهد.
حال خداوند وقتی بخواهد هدایت کند، چرا معجزه را به فردی بدهد که دروغگو است ؟ این نقض غرض است.
خداوند هدایت اجباری نمی کند. هدایت خداوند اختیاری است و راه راست را به انسان ها نشان می دهد.
خداوند پیامبر می فرستد تا هر کس خودش انتخاب کند. و خداوند به مدعی دروغین معجزه نمیدهد. و یا کذب او را فاش میکند.

حال فردی ادعا کرده است که آخرین پیامبر خداوند است. و معجزاتی داشته است که یکی از آنها قرآن است.
تا به حال کسی مانند آن را نیاورده است. این نشان میدهد که از سوی خداوند است. و الا چرا خداوند کذب او را آشکار نکرد.
مگر میشود خداوند هادی، در هدایتش گمراهی قرار دهد ؟ مگر خداوند ظالم است که مردم را گمراه کند و معجزات را به دروغگویانی بدهد که خود را رسول او میدانند ؟

اگر پیامبر اسلام پیامبر نیست پس کجاست پیامبر و رسول خدا و هادی از سوی او ؟

با اینکه فرض ما این بود که خداوند واحد و عادل و هادی وجود دارد و رسول میفرستد یعنی توحید و نبوت را پذیرفته بودیم.

وقتی معجزه نوبت را ثابت نمیکند دلیلی وجود ندارد که خداوند به مدعی دروغین نوبت معجزه ندهد. و همچنین محال است که خداوند معجزه را به عنوان دلیل نوبت قرار دهد.
ضمنا بحث ما اینجا این نیست که معجزه نوبت را اثبات میکند یا نه. بلکه موضوع اینجا این است که اصولا معجزه چگونه قابل اثبات است.؟ ما چگونه میتوانیم بفهمیم که چیزی معجزه است؟
به طور کلی قبل از این که به طور خاص وارد بحث نوبت بشویم لازم است موارد زیر را ثابت کنیم.
1- اثبات وجود خدا
2- اثبات صفات خدا شامل قادر مطلق، خیر خواه مطلق، دانای مطلق و همچنین زوال ناپذیر بودن صفات و راستگویی مطلق
در مورد ضرورت فرستادن پیامبران از سوی خدا نظر من این است که حتی اگر این ضرورت اثبات نشود نیز چنانچه پیامبری ثابت کند که فرستاده خداست، اطاعت از وی واجب میشود. و همچنین اگر عقل فرستادن نبی از سوی خداوند را ضروری بداند نیز تا زمانی که مدعی نوبت حقیقت ادعای خود را ثابت نکرده اطاعت از وی واجب نیست. بنابراین اصولا ارتباطی بین ضروری بودن یا نبودن فرستادن نبی از سوی خدا و اثبات نوبت یک شخص به طور خاص وجود نداد.
ما در این موضوع پیش فرض های فوق را اثبات شده فرض کرده ایم.
موضوع این بحث پیرامون این است که معجزه چگونه قابل اثبات است. و به طور خاص این عنوان : ناتوانی از آوردن مثل، دلیل بر ناتوانی از آوردن اصل نیست

mohamadhoseini;675821 نوشت:
وقتی معجزه نوبت را ثابت نمیکند

معجزه، صدق و راستی شخصی که ادعای نبوت کرده است را اثبات میکند.

نقل قول:
دلیلی وجود ندارد که خداوند به مدعی دروغین نوبت معجزه ندهد.

پس وقتی معجزه صدق و راستی را نشان میدهد. دلیل داریم که خداوند به دروغگو معجزه نمیدهد.

نقل قول:
و همچنین محال است که خداوند معجزه را به عنوان دلیل نوبت قرار دهد.

چرا محال است ؟

نقل قول:
ضمنا بحث ما اینجا این نیست که معجزه نوبت را اثبات میکند یا نه. بلکه موضوع اینجا این است که اصولا معجزه چگونه قابل اثبات است.؟ ما چگونه میتوانیم بفهمیم که چیزی معجزه است؟

معجزه چیست ؟ امری خارق العاده که مدعی نبوت می آورد و هیچ کس نمی تواند در پاسخ به این تحدی و اعجاز ، مانند آن را بیاورد.
من نمیگویم معجزه اصل نبوت را اثبات میکند. گر چه این هم میتواند اثبات شود.
میگویم برای تشخیص راستی فردی که ادعا میکند فرستاده خداوند است، معجزه دلیل معتبری است.

نقل قول:
به طور کلی قبل از این که به طور خاص وارد بحث نوبت بشویم لازم است موارد زیر را ثابت کنیم.
1- اثبات وجود خدا
2- اثبات صفات خدا شامل قادر مطلق، خیر خواه مطلق، دانای مطلق و همچنین زوال ناپذیر بودن صفات و راستگویی مطلق

:Gol:

نقل قول:
در مورد ضرورت فرستادن پیامبران از سوی خدا نظر من این است که حتی اگر این ضرورت اثبات نشود نیز چنانچه پیامبری ثابت کند که فرستاده خداست، اطاعت از وی واجب میشود.

بله

نقل قول:
و همچنین اگر عقل فرستادن نبی از سوی خداوند را ضروری بداند نیز تا زمانی که مدعی نوبت حقیقت ادعای خود را ثابت نکرده اطاعت از وی واجب نیست.

بله فکر میکنم من چیزی غیر از این نگفتم.
به همین خاطر پیامبران با بینات می آیند. و به همین خاطر پیامبران معجزه دارند.
معجزه برای اثبات حقیقی بودن ادعای آنها است. معجزه برای اثبات راستی آنها است.

نقل قول:
بنابراین اصولا ارتباطی بین ضروری بودن یا نبودن فرستادن نبی از سوی خدا و اثبات نوبت یک شخص به طور خاص وجود نداد.
ما در این موضوع پیش فرض های فوق را اثبات شده فرض کرده ایم.

ارتباط وجود دارد. با توجه به گفته ی خودتان
تا زمانی که این پیش فرض ها درست فرض نشوند، اثبات نبوت یک شخص هم پذیرفته نمیشود. پس بین اینها ارتباط وجود دارد.
البته همانطور که هر پدیده ای میتواند دلیل بر وجود خدا باشد. معجزه نیز میتواند دلیلی برای وجود خدا باشد.

نقل قول:
موضوع این بحث پیرامون این است که معجزه چگونه قابل اثبات است. و به طور خاص این عنوان : ناتوانی از آوردن مثل، دلیل بر ناتوانی از آوردن اصل نیست

موضوع بحث : معجزه چگونه اثبات میشود ؟ آیا معجزه قابلیت اثبات دارد ؟
می گویند : اگر کسی نتواند مثل چیزی بیاورد به معنای این نیست که آوردن مثل آن محال باشد.
ممکن است فردوسی شعری بگوید و بعد نتواند مثل شعر خودش را بگوید. یا کسی نتواند مثل آن را بیاورد ولی این به این معنا نیست که این کار محال است.

گفته میشود : اصلا اگر کسی بگوید آوردن مثل قرآن محال است، اشتباه کرده است. آوردن مثل قرآن محال عقلی نیست.

معجزه چیست ؟ امری خارق العاده که از سوی مدعی نبوت آورده میشود و کسی در مقابله با آن نمیتواند مثلش را بیاورد.

اگر کسی مانند قرآن را نیاورد چه نتیجه ای میگریم ؟
خداوند به کسی که ادعا میکند فرستاده ی او است، قدرت و علمی داده است که دیگران از آن بی بهره اند. و تا به حال کسی مانندش را نیاورده است.

آیا می توان گفت خداوند به شخص دروغگو این معجزه را میدهد ؟ خیر
آیا میتوان گفت خداوند این قدرت و علم را به شخص دیگری نمیدهد تا او مثل قرآن را بیاورد و کذب مدعی آشکار شود ؟
خداوند حتما قدرت و علم به شخصی خواهد داد تا مثل آن را بیاورد و کذب مدعی آشکار شود.

ببخشید منظور دقیق قرآن از تحدی چیه؟
الآن مثلا بعضی افراد می آیند و با وزن کلامی قرآن جمله هایی را می سازند و میگویند ما توانستیم مثل آیه ای از قرآن را بیاوریم.
آیا منظور از آوردن سوره ای مشابه آن از نظر ظاهر واژگانی و وزن ساختاری بوده یا چیز دیگری؟
با سپاس

آقای طاها عزیز
شما معجزه را اینگونه تعریف کرده اید:
"امری خارق العاده که مدعی نبوت می آورد و هیچ کس نمی تواند در پاسخ به این تحدی و اعجاز ، مانند آن را بیاورد."
معجزه باید به گونه ای باشدکه انسانها درک کنند که تنها در توان خداوند است و لاغیر، چون در غیر این صورت دیگر معجزه نیست
اما تعریفی که شما از معجزه کرده اید به این نتیجه منتهی نمیشود. به دو جهت
اگر "ب" را چیزی فرض کنیم که ادعا شده معجزه است، اول باید این موضوع باید اثبات شود که هیچ کس نمیتوانند مانند "ب" را بیاورد. اما چنین گزاره ای قابل اثبات نیست. زیرا برای اثبات این موضوع ما نیاز داریم که به همه موجودات جهان (به غیر از خد)،مراجعه کنیم و دریبابیم که آنها از آوردن مثل "ب" عاجز هستند.
اما چنین چیزی ناممکن است، به دلایل زیر
اول آن که موجودات جهان قابل انحصار نیستند و ما هرچقدر کاوش کنیم ،همواره عقل این احتمال را میدهد که موجودات دیگری نیز وجود داشته باشند که ما موفق به کشف آنها نشده ایم.
دوم این که همه موجودات غیر از خدا در یک زمان وجود ندارند، بلکه موجوداتی هستند که در آینده به وجود میایند و چه بسا اکنون کسی پیدا نشود که مانند "ب" را بیاورد اما در آینده به وجود آیند و مانند آن را بیاورند. در حالی که ما به آیندگان دسترسی نداریم.
سوم اینکه ممکن است افرادی باشند که توانایی آوردن مثل "ب" را داشته باشند اما به دلیلی تصمیم به آوردن مثل "ب" نگیرند.
پس میبینیم که اثبات این موضوع که هیچ کس نمیتواند مثل "ب" را بیاورد ، ناممکن است.
اما حال فرض میگیریم که این گزاره که هیچ کس غیر از خدا نمیتواند مثل "ب" را بیاورد اثبات شود. نتیجه چه میشود؟ پاسخ هیچ. چون همینطور که گفتیم اصل جدا از مثل است و بین این دو ارتباطی نیست. چرا که ممکن است "ب" توسط کسی آورده شده باشد که نمیتواند مثل "ب" را بیاورد.

mohamadhoseini;675978 نوشت:
آقای طاها عزیز
شما معجزه را اینگونه تعریف کرده اید:
"امری خارق العاده که مدعی نبوت می آورد و هیچ کس نمی تواند در پاسخ به این تحدی و اعجاز ، مانند آن را بیاورد."
معجزه باید به گونه ای باشدکه انسانها درک کنند که تنها در توان خداوند است و لاغیر، چون در غیر این صورت دیگر معجزه نیست


با سلام محمد حسینی عزیز

نقل قول:
اما تعریفی که شما از معجزه کرده اید به این نتیجه منتهی نمیشود. به دو جهت

اگر اجازه بدهید بررسی کنیم :Gol:

نقل قول:
اگر "ب" را چیزی فرض کنیم که ادعا شده معجزه است، اول باید این موضوع باید اثبات شود که هیچ کس نمیتوانند مانند "ب" را بیاورد. اما چنین گزاره ای قابل اثبات نیست. زیرا برای اثبات این موضوع ما نیاز داریم که به همه موجودات جهان (به غیر از خد)،مراجعه کنیم و دریبابیم که آنها از آوردن مثل "ب" عاجز هستند.
اما چنین چیزی ناممکن است، به دلایل زیر
اول آن که موجودات جهان قابل انحصار نیستند و ما هرچقدر کاوش کنیم ،همواره عقل این احتمال را میدهد که موجودات دیگری نیز وجود داشته باشند که ما موفق به کشف آنها نشده ایم.
دوم این که همه موجودات غیر از خدا در یک زمان وجود ندارند، بلکه موجوداتی هستند که در آینده به وجود میایند و چه بسا اکنون کسی پیدا نشود که مانند "ب" را بیاورد اما در آینده به وجود آیند و مانند آن را بیاورند. در حالی که ما به آیندگان دسترسی نداریم.

با توجه به آن لینکی که خدمتتان عرض کردم.
ما با استقراء تام نمیتوانیم ، عدم توانایی بشر بر آوردن مثل را متوجه شویم. چون نه امکان دارد و نه هنوز تمام بشر به دنیا آمده است.
بلکه با توجه به اینکه خداوند عادل و حکیم است.، علم ما به عدم توانایی بشر برای آوردن مثل قرآن، از روی شهادت فعلی خداوند به دست می آید.
می توانید شهادت فعلی ، شرط نبودن استقرا تام، لزوم ادعا برای آوردن مثل و ... را در تقسیم بندی ها مطالعه کنید.
http://www.askdin.com/thread46640.html

نقل قول:
سوم اینکه ممکن است افرادی باشند که توانایی آوردن مثل "ب" را داشته باشند اما به دلیلی تصمیم به آوردن مثل "ب" نگیرند.

به همین خاطر میگوییم خدای حکیم یا به کسی قدرت آوردن ب را نمیدهد یا اگر فرضا کسی این قدرت را داشته باشد و ادعا کند
خداوند به کسی قدرت و علم میدهد و کسی را میفرستد تا مثل آن را بیاورد. و خداوند کذب او را آشکار میکند.
به همین خاطر در پست پیشین گفتم

آیا می توان گفت خداوند به شخص دروغگو این معجزه را میدهد ؟ خیر
آیا میتوان گفت خداوند این قدرت و علم را به شخص دیگری نمیدهد تا او مثل قرآن را بیاورد و کذب مدعی آشکار شود ؟
خداوند حتما قدرت و علم به شخصی خواهد داد تا مثل آن را بیاورد و کذب مدعی آشکار شود.


نقل قول:
پس میبینیم که اثبات این موضوع که هیچ کس نمیتواند مثل "ب" را بیاورد ، ناممکن است.

با توجه به آنچه عرض شد چون استقرا تام لازم نیست. بر اساس شهادت فعلی خداوند ما به این علم میرسیم که این امر مورد تایید خداوند است. و وقتی خداوند کسی را تایید کند، این قدرت و علم را به دست کسی نمیدهد که مثل قرآن و معجزه بیاورد و در نتیجه کذب کسی که خداوند تاییدش کرده را آشکار کند. این نقض غرض، خلاف حکمت و عدالت و هدایت است.

نقل قول:
اما حال فرض میگیریم که این گزاره که هیچ کس غیر از خدا نمیتواند مثل "ب" را بیاورد اثبات شود. نتیجه چه میشود؟ پاسخ هیچ. چون همینطور که گفتیم اصل جدا از مثل است و بین این دو ارتباطی نیست. چرا که ممکن است "ب" توسط کسی آورده شده باشد که نمیتواند مثل "ب" را بیاورد.


البته گزاره درست این است که بگوییم
هیچ کس غیر از خدا اصلا نمیتواند کاری انجام دهد چه برسد که به اینکه بخواهد مثل چیزی را بیاورد.
و باز چه برسد که بخواهد کار خارق العاده یا مثل کار خارق العاده ای انجام دهد.

پس کسی که اصل ب را می آورد نمیتواند بدون قدرت و علم خدا و بدون اذن و اجازه ی او باشد. ( آوردن اصل )
و کسی که مثل ب را می آورد نمیتواند بدون قدرت و علم خدا و بدون اذن و اجازه او ، باشد. ( آوردن مثل )

پس میبنیم که چه اصل و چه مثل ، هر دو خارق العاده هستند و به قدرت و علم خدایی انجام میشود. و با هم مرتبط هستند و به یک چیز دلالت میکند که آن تایید الهی است.
پس وقتی اصل معجزه به دست مدعی نبوت آورده شد و مثل آن به کسی داده نشد یعنی آن فرد مورد تایید خداست.

بدون استقراء تام نمیتوان به این نتیجه رسید که هیچ کس نمیتواند مثل قران بیاورد. اگر چنین بگوییم دچار نوعی تناقض گویی شده ایم، چون در این صورت بدون این که بدانیم که هیچ کس نیست که بتواند مثل قران بیاورد، اینچنین نتیجه گرفته ایم که هیچ کس نیست که بتواند مثل قران بیاورد.
نحوه استقراء تام هم باید به گونه ای باشد که ما صرف نظر از گفتار و ادعای فرد ، دریابیم که او توانایی آوردن مثل را ندارد. چرا که ممکن است افرادی ادعا کنند که میتوانند مثل قران را بیاورند و ما دریابیم که نمیتوانند و افرادی منکر توانایی خود در آوردن مثل قران شوند، اما در عمل دارای چنین توانایی باشند.
یکی از نکات جالب در این مورد این است که اگر ما در گذشته دریافته باشیم که فردی توانایی آوردن مثل قران را ندارد ، این دلیل بر این نیست که در حال حاضر هم این گزاره درست است . چرا که ممکن است این فرد در گذر زمان موفق به کسب این توانایی شده باشد. و همینطور اگر فردی در حال حاضر فاقد این توانایی باشد این دلیل بر این نیست که در آینده نیز فاقد این توانایی خواهد بود.
دوست عزیز ما نمیتوانیم از روی شهادت فعلی خداوند پی به این ببریم که هیچ کس نمیتواند مثل قران را بیاورد. چرا که این شهادت زمانی معتبر محسوب میشود که الهی بودن قران با دلایل عقلی ثابت شود و در ان صورت هم دیگر نیازی به شهادت خداوند نخواهد بود.

اگر چه فکر میکنم به درستی ارتباط این دو امر به شما منتقل نشده است.

اما این را بدانید که قرآن ، شهادت فعلی را دلیل صدق رسول میداند. حتما آیات آن را خوانده اید.
و نیز علما و دانشمندانی هستند که همین استدلال را مطرح کرده اند.
حال خود دانید. :Gol:

پرسش:
اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) یا کس دیگری نتواند مثل قرآن را بیاورد دلیل نمی شود که قرآن اصلی هم کار او نبوده .اگر مجموعه الف "نتواند مانند ب بیاورد" نتیجه این است که "ّب" ساخت مجموعه الف نیست؟ پاسخ مشخصا خیر است. زیرا ناتوانی "الف" از اورن مثل "ب" دلیل بر این نیست که "ب" ساخته او نبوده است

مثال:
حسین رضازاده در المپیک 2004 آتن وزنه 264 کیلویی را بلند کرد.او بعد از آن هرگز نتوانست "مثل" آن وزنه را بلند کند.
حال اگر بگویم چون رضازاده نمیتواند مثل آن وزنه را بلند کند پس رضازاده هرگز وزنه 264 کیلویی بلند نکرده دچار اشتباه شده ایم. خداوند در قران میگوید اگر فکر میکنید این قران نوشته پیامبر (صلي الله عليه وآله) است مثل آن را بیاورید مخالف میتواند چنین پاسخ دهد ما نمیتوانیم مثل قران را بیاوریم اما ناتوانی ما از آوردن مثل دلیل بر این نیست که اصل قران را پیامبر(صلي الله عليه وآله) تدوین نکرده است.

پاسخ:
جدا از اشكالات ديگري كه به مثال و استدلال شما وارد است ، اساسا در مساله ي تحدي بحث برسر اين است كه هیچ کسی پيدا نشد تا بگويد قرآن را من آورده ام يا من نوشته ام يا من گفته ام تا ما هم بگوييم خب شايد آن موقع مي توانسته و الان نمي تواند .نه فحول ادب عرب در عصر نزول ادعا كردند كه قرآن كار آنهاست نه فحول بعدي و امروزي ، فحول ادب عصر نزول از آوردن يك سوره اش عاجز بودند چطور ادعا داشتند كه كل قرآن كار آنهاست ؟!
بعكس، ادعاي آنها اين بود كه قرآن را خود پيامبر(صلي الله عليه وآله) گفته است:

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ1
يا مى‏ گويند اين [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى‏ گوييد ده سوره برساخته‏ شده مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را مى ‏توانيد فرا خوانيد
يا مي گفتند كسي به ايشان تعليم داده است:
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ2
و نيك مى‏ دانيم كه آنان مى ‏گويند جز اين نيست كه بشرى به او مى ‏آموزد [نه چنين نيست زيرا] زبان كسى كه [اين] نسبت را به او مى ‏دهند غير عربى است و اين [قرآن] به زبان عربى روشن است
خود پيامبر(صلي الله عليه وآله) هم چنين چنین ادعایی نکردند که قرآن کار ایشونه، كسي هم پيدا نشد بگويد قران كارمن است .
ادعاي قران اين است كه اگر شما مي گوييد كار پيامبر يا بشري مثل شماست خب يك سوره بياوريد مثل همين قران .
ببينيد استدلال و ادعاي فحول عرب مخالف قران ،دقيقا بر عكس آن چيزي است كه شما فرموديد .آنها ادعا نكردند ما قران را گفته ايم يا آورده ايم و الان مثلا پير و ناتوان شده ايم وتوانايي آوردن حتي يك سوه اش را نداريم بعكس آنها ميگفتند قران كار خدا نيست ، قران هم فرمود بسيار خب پس اگر كار بشر است و شما هم بشريد يك سوره مثل آن بياوريد .اما شما مدعی هستید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) خودشان این قرآن را آورده اند و بعد از آوردن آن دیگر نمی توانند مثل آنرا به هر دلیلی بیاورند. در حالیکه اصلا چنین مدعایی، حرف منکرین قران نبوده است .آنها میگفتند پیامبر از نزد خودش این قران را آورده دیگر نمی گفتند که الان قادر به آوردن مثل آن نیست. خداوند هم در پاسخ فرمود شما هم بشری مثل او هستید فقط یک سوره مانند قرآن بیاورید اگر فکر میکنید این قرآن کاربشر است.

بحث در تحدی ،هماورد طلبی است ،در حالیکه شما عدم پاسخگویی مشرکین به تحدی را ندیده گرفته و مدعی هستید که پیامبر قران را آورده ولی بعدا عین آنرا نتوانست بیاورد مگر خدا پیامبر خودش را به تحدی فراخوانده ؟! اینکه مشرکین نمی توانستند مثل قرآن رابیاورند چه ربطی به پیامبردارد که به قول شما ادعا کنند :" ما نمیتوانیم مثل قران را بیاوریم اما ناتوانی ما از آوردن مثل دلیل بر این نیست که اصل قران را پیامبر(صلي الله عليه وآله) تدوین نکرده است" این مشرکین و کفار بودند که باید به این تحدی پاسخ می دادند نه رسول اکرم.

ایشان هرگز ادعا نکردند که قران را خودشان از نزد خودشان آورده اند بلکه آنرا نازل شده از خداوند متعال برخود اعلام میکردند .يعني وضعيت ، دقيقا بعكس مثال شماست . ما قرنها منتظريم يكي بيايد و يك سوره بياورد 14 قرن است كه كسي همان يك سوره را نياورده است حالا اینکه باز مثل آن سوره را بتواند بیاورد یا نه پیشکش.

کلیدواژه ها: تحدی،مثل قرآن، یک سوره ،عاجز از آوردن مثل قرآن

____________
1.نحل:16/103
2. هود:11/13

موضوع قفل شده است