جمع بندی چرا کودکان بی گناه به امراض صعب العلاج دچار می شوند؟

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا کودکان بی گناه به امراض صعب العلاج دچار می شوند؟

با سلام.
اخیرا مطلبی در برخی از شبکه های اجتماعی مطرح شده است که میگویند:

نقل قول:
تنها کاری که باید انجام بدهی این است که در راهرو بیمارستان کودکان سرطانی قدم بزنی.
آن وقت متوجه میشوی هیچ خدایی وجود ندارد.

من تا حدودی توانسته ام جواب افراد با این طرز تفکر را بدهم اما نیازمند پاسخی منطقی و فلسفی تر از یک کارشناس امور دینی هستم.

اگر میشود به این سوال هم پاسخ دهید که ایا جهان صرفا رابطه ی غیر قابل تغییر علت و معلولی دارد؟

یعنی مثلا اگر یک کودک بنا بر دلایلی به سرطان مبتلا میشود، حتما باید به سرطان مبتلا شود و با توجه به بی گناه بودن کودک هیچ کمکی از جانب خداوند نمیشود؟

اگر کمکی میشود ایا آن کمک میتواند در حد یک معجزه باشد؟
مثلا ممکن است خداوند از زمین خوردن یک فرد صالح که درحال سقوط است (نه به قصد خودکشی) با حذف نیروی گرانش بر آن شخص جلوگیری کند و یا اتفاق معجزه آسای دیگری بیفتد؟

با سپاس

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی
مقدمه :
اشکال شرور در عالم طبیعت و استفاده از این اشکال برای نفی خدا از گذشته های خیلی دور مورد استفاده منکران خدا بوده و از آن سوء استفاده های فراوانی شده است(مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص111-110. ) و نقطه تاثیر گذار این اشکال برای نفی خدا احساسات و عواطف انسانی است. وقتی انسان خود یا یکی از اطرافیانش و یا یکی از همنوعانش (و حتی غیر همنوعش) گرفتار مصائب و شروری می شود احساس و عاطفه اش تحریک شده و شبهات فراوانی برای او به وجود می آید که گاه گزاره های عقلی و استدلالات تخصصی را هم تحت تاثیر خود قرار می دهد.
تا جایی که می بینیم برخی از صاحبان مصیبت مخصوصا اگر جوانی از دست داده باشند تا مدتی منکر خدا و عدالت او می شود و حرف و نصیحت و استدلال در او کارگر نیست.
اخیرا که شبکه های اجتماعی و سایت ها و مجامع مجازی در زندگی انسان برای خود جایی باز کرده اند و سهمی از وقت و عمر مردم را به خود اختصاص می دهند و با افسون گری تصویر و صوت (می دانید که هر تصویر بیش از 700 جمله کلامی به ذهن پیام می رساندو در آن تاثیر می گذارد) و بالا تر از آن فیلم هایی که در این شبکه ها به اشتراک گذاشته می شود تاثیر فراوانی در ذهن و تحریک احساس افراد دارند گروه های ضد معنویت و ضد دین نیز بی کار ننشسته اند و از این محیط بیشترین استفاده را می کنند و با طراحی جملات اصوات و فیلم های تاثیر گذار سعی در تهی کردن وجود انسانی از عقاید حقه کرده و با این ابزار پوششی بر استدلالات عقلی و مدرکات عقلی او می اندازند(که به عقیده بنده اصل تاسیس این شبکه های برای همین منظور بوده است ؛تاثیر گذاری بر احساس برای پوشیده داشتن عقل )

ادامه دارد...

ادامه....
این که انسان در جامعه و طبیعت گاه مسائل ناگواری را می بیند که احساسش را بر می انگیزاند مانند بچه های سرطانی و بچه های گرسنه آفریقایی که هر روز با مرگ دست و پنجه نرم می کنند یا از آن بدتر کودکان ناقص الخلقه ای که بدون هیچ گناهی تا آخر عمر باید بسوزند و بسازند آیا این ها همه با وجود خدا منافاتی دارند و بودن خدا را زیر سوال می برند؟؟
وقتی انسان با ادله محکم عقلی و فطری وجود خدا را ثابت می کند و عقلش و دلش می یابد که خدایی هست در مقابل این صحنه ها را می بیند یک تعرضی بین دیده ها دانسته های خود می یابد از یک طرف عالمی به این وسعت با این نظم و ترتیب و با این همه نشانه های متعدد بر وجود خدا و از طرف دیگر مشکلاتی آنچنانی. انسان اول چیزی که به ذهنش می رسد این است که باید یک تفسیری در میان باشد که من آن را نمی دانم و باید تحقیق کنم و به راحتی حکم به یک طرف ندهم
اول چیزی که هست این که وجود شرور و گرفتاری ها و نا بسامانی ها هیچ گاه با وجود خدا معرض نیست چرا که این عالم و این آدم گر چه نا بسامان ولی پدید آورنده ای می خواهد و عقل قبول نمی کند که این وجود ها- هر چند گرفتار- خدایی نداشته باشند خالقی نداشته باشند . بلکه تنها چیزی که می توان ابتداء گفت و قابل بررسی است این که(نعوذ بالله) این خدا عادل نیست یا مهربان نیست یا جکیم نیست و کار دنیا را خوب به سامان نرسانده است. اما نمی شود گفت که خدا وجود ندارد چرا که بحث نابسامانی ها مربوط به وجود خدا نیست بلکه مربوط به صفات اوست
به عبارت دیگر اگر این بچه های سرطانی را و آن شرور و گرفتاری ها را نیز نتوانیم توجیه کنیم باز باید بگوییم این بچه مریض و آن جامعه نا بسامان و .. اینها خالق دارند و بی علت به وجود نیامده اند
و در مرحله دوم باید برویم سراغ این که آیا این خدایی که دارد این بچه های سرطانی را می بیند این سیل و زلزله و جنگ و قحطی و ... را می بیند چه خدایی است که هیچ کاری نمی کند اصلا چرا این گونه آفرید و چرا تدبیر نکرد؟؟؟
پس بحث ما دو مرحله ای شد :
اولا با فرض قبول نا بسامانی ها و مریضی ها و ... و انتسابشان به خدا، این ها نافی اصل وجود خدا نمی شود چرا که نیاز به خالق صرفا در سامان و نظم و ترتیب عالم نیست اصل وجودش علت می خواهد چه بسامان و چه نابسامان
دوما : این شرور در عالم و مریضی ها موجب نا عدالتی خدا و عدم تدبیر آنها نیست چرا که این ها لازمه عالم مادی است (در ادامه اثباتش را ذکر می کنیم)

بحث اول که کاملا واضح است که هر معلولی و پدیده ای علت می خواهد(چه بسامان و چه نا بسامان) و این عالم به هر صورت خالق و خدا می خواهد
اما بحث دوم(بحث عدل خدا و حسن تدبیر خدا):

[=arial]مفهوم عدل: معناى لغوى عدل، برابرى و برابر كردن است و در عرف به معناى رعايت حقوق ديگران در برابر ظلم (تجاوز به حقوق مردم) است. در تعريف عدل آمده است:» اعطاء كل ذى حق حقه «همچنين معانى ديگرى براى عدل ذكر شده است؛ ليكن معنايى از عدل كه به خداوند نسبت مى دهيم عبارت است از:» رعايت استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نكردن از افاضه و رحمت به آنچه امكان وجود يا كمال وجود دارد «. بنابراين عدل خداوند عبارت است از فيض عام و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتى كه امكان هستى يا كمال در هستى دارند؛ بدون هيچ گونه امساك يا تبعيضى.


[=arial]اما در مورد کودکان و بیماری ها و نقص عضو های آنها
[=arial]بايد دانست. تفاوت در كيفيت خلقت انسان ها نتيجه و لازمه حتمى نظام مندى و قانونمندى جهان هستى است. يعنى:

[=arial]1 (نظام خلقت نظام علت و معلول است. هيچ معلولى بدون علت به وجود نمى آيد و تخلف هيچ معلولى از علت تامه اش ممكن نيست (اصل ضرورت على).

[=arial]2 (رابطه علت و معلول داراى قوانين و قواعد معين است؛ يعنى چنان نيست كه از هر علتى، هر معلولى قابل ايجاد باشد. به تعبير ديگر هر علت معينى معلول معينى دارد؛ مثلا در بیماری ها ، هر بیماری علت خاصی دارد آن هم علت مادی مثلا سرطان علتش برخی از غذا ها یا نوع تغذیه یا وراثت یا عوامل محیطی است (اصل سنخيت علت و معلول).

[=arial]اگر دو اصل فوق با ژرفكاوى دقيق فلسفى مورد بررسى قرار گيرد، مشخص خواهد شد سرطان گرفتن يك فرد لازمه حتمى مجموعه عللى است كه در به وجود آوردن آن مؤثر بوده اند. در اين امور عوامل بسيار متعددى دخيل اند، محیط ، وضعيت جسمى، نوع و مقدار غذاهايى كه مصرف كرده اند الگوی تغزیه و هر يك به سهم خود نقشى در كيفيت ایجاد آن بیماری ايفا مى كنند. در اين جا ممكن است سوال شود كه آيا خداوند نمى تواند با تفاوت چشمگيرى كه همه اين عوامل دارند، ولى تأثير همه را يكسان سازد؟ پاسخ آن است كه چنين چيزى سر از تناقض درمى آورد، زيرا لازمه آن اين است كه علت پديده اى محقق باشد، ولى تأثير نكند و علت بودن و تاثير نكردن تناقض آميز است. و يا معلولى بدون علت پديد آيد، كه لازمه آن اين است كه كل طرح نظام آفرينش به هم بخورد، زيرا در اين صورت پديد آمدن هر چيز از هر امر نامربوطى محتمل مى شود.
و این کار با حکمت الهی سازگار نیست یعنی خدا عالمی را بیافریند که قوانین طبیعی در آن حکم فرما باشد و دائم هر کجا که عیبی پیش بیاید آن را نقض کند مثلا دو تا بچه با هم دعوا می کنند یکی سنگی پرتاب می کند به طرف چشم دیگری خدا بیاید و بگوید درست است که سنگ جرمش بیشتر از چشم و شتابش زیاد است و باید چشم را بشکافد این جا جلو آن را می گیرم چون این دو تا بچه اند در جای دیگر بچه ای از روی بی احطیاطی پدر و مادر زمین می خورد خدا زمین را نرم و دست و پای بچه را اثر نا پذیر کند و این اتفاقات چه بسیارند. در این صورت همه نظام مختل می شود و علت و معلول به هم می خورند و این از حکمت خدا به دور است که عالمی بیافریند و سنن و اسبابی را در آن به کار گیرد ولی دائم آن را تغییر دهد.
البته این که خدا در برخی جاها این دخل و تصرف را می کند(معجزات و کرامات ) علتش نشان دادن قدرت خداست و این نباید غالبی شود که از معجزه بودن خارج شود.
[=arial] پس در مورد بیماریها و نقصهای مادرزادی علتی دارد که چون آن علت محقق شده معلول آن هم محقق خواهد شد که اگر اینگونه نباشد نظام علی و معلولی عالم بهم خواهد خورد.

[=arial]در قيامت نيز خداوند هر كس را به اندازه نعمتى كه به او داده، بازخواست مى كند. در بحارالانوار، ج 81، ص 182 آمده است: خداوند از گناه كسى كه يك چشم و يا دو چشم خود را از دست داده است، بازخواست نمى كند. پس اگر كسى از نعمتى محروم است، در قبال آن از مزايايى و تخفيفاتى برخوردار است و به هر نحو ممكن عدالت برقرار است.

[=arial]بنابراين براساس نظام جهان بايد ميان پدر و مادرى كه بسيارى از مسائل را رعايت كرده اند و پدر و مادرى كه بسيارى از مسائل را رعايت نكرده اند در استعداد و وضعيت جسمى فرزندشان تفاوتى باشد. آنچه در نظام خلقت وجود دارد، تفاوت است؛ نه تبعيض و آنچه مذموم مى باشد، تبعيض است نه تفاوت.
اما از آنجا كه فرزند بى تقصير است خداوند براساس عدالت خود، به ميزان استعداد و توانمندى فرزند از او مسؤوليت مى خواهد و كمبودهاى او را در آخرت جبران مى كند.


[=arial]به طوری که به خاطر شکر و صبوری که پیشه کرده خداوند به او پاداش عظيمى عطا خواهد نمود به گونه اى كه طبق فرمایش روایات ديگران آرزو خواهند كرد كه: اى كاش در دنيا آن دشوارى ها ناملايمات و محروميت ها را مى كشيديم و اكنون از ثمرات شيرينش بهره مند مى شديم.

ممکن است گفته شود: اگر خدا خیر خواه است چرا جهان را عاری از شرور نیافرید؟ پاسخ آن است که جهان ماده آمیخته با استعداد و حرکت و شدن‎ها است و فرض جهان مادی بدون این ویژگی‎ها، فرضی محال و خواستن چنین جهانی بسان خواستن مثلثی است که فاقد سه زاویه باشد؛ زیرا فرض جهانی که در آن مرض، مرگ و میر، جدال و دشمنی نباشد، فرض جهانی مجرد از ماده است که خداوند آن را در مرتبه‎ی خود آفریده است و ما در آن بحثی نداریم. بحث ما مربوط به عالم ماده است که در آن، توان و شدن، آن هم به صورت پیوسته، جزء جدا نشدنی آن است که حذف آن، ملازم با حذف خود جهان مادی است(فلسفه دین (جان هیک)، ص114- 111 و مدخل مسائل جدید علم کلام، ص131- 130.)
قسمتی از شرور، ناشی از کارهای نابجای انسان است که با قدرت و اختیار او انجام می‎پذیرد. از آن‎جا که بسیاری از کمالات والای انسانی به واسطه‎ی وجود قدرت و اختیار در انسان، تحقق پیدا می‎کند، از دیدگاه عقلی صحیح نیست خداوند به خاطر وجود شر قلیل، این خیر کثیر را رها و اختیار را از بشر سلب کند.

ممکن است اشکال شود چرا خدا اختیار بشر را کنترل شده نیافرید؟ یا بشر را جوری نیافرید که از سوء اختیار دیگران صدمه نبیند؟ پاسخ آن است که چنین تصویری از آزادی، به معنای نفی و انکار آن است؛ زیرا اختیار به معنای توان گزینش یکی از دو سوی خیر و شر است؛ اگر انسان فقط قادر بر انتخاب خیر باشد، دیگر آزادی ندارد. پیشنهاد این که آفرینش انسان چنان باشد که هنگام قصد شر، موفق به انجام آن نشود نیز غیر منطقی است؛ زیرا لازمه‎ی آن یا این است که زندگی انسان معجزه‎آسا باشد که این خود، نفی جهان طبیعت است و یا این است که در انسان مهاجم چنین اراده‎ای رخ ندهد، زیرا وقتی بداند تیر او به سنگ اصابت می‎کند نه به انسان، هرگز در او چنین انگیزه‎ای ایجاد نمی‎شود و این در حقیقت، نفی آزادی بشر است.(فلسفه دین (جان هیک)، ص104-99 و مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص139-136.) البته در برابر این واقعیت، عدل الهی ایجاب می‎کند که گرفتاری بی‎گناهان را از طریق پاداش‎های اخروی یا تخفیف در احکام، جبران سازد که این بحث در کتب کلام اسلامی به تفصیل بررسی شده است(فلسفه دین (جان هیک)، ص104-103 و مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص124-123. )

باسلام

جایی دیدم که در حدیثی فرموده بودند وقتی گناهانی که تا بحال توسط انسان صورت نگرفته بروز کند خداوند هم بیماریهایی که تا بحال وجود نداشته را در بین آنها بوجود خواهد آورد!

موضوع این تاپیک در لینک زیر هم به شکلی دیگر مطرح شده

http://www.askdin.com/thread43523.html

امام على عليه السلام : از گناهان دورى كنيد ؛ زيرا هيچ بلایی رخ ندهد و هيچ رزقى كم نشود، مگر به سبب گناهى، حتى خراش برداشتن و به سر در آمدن و مصيبت. خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد : «و هر مصيبتى كه به شما رسد به خاطر كارهايى است كه مى كنيد».

از پاسخ استاد شعیب بسیار بسیار سپاس گزارم. ای کاش در تمامی علوم اساتید آن با صبر و حوصله و انگیزه شما به پرسشگران پاسخ می دادند.
خداوند شما را خیر دهد که اینگونه کامل به پرسشگران پاسخ میدهید.
همین که به صورت کامل و با ذکر منبع به پرسش ها پاسخ میدهید نشان میدهد که برای پاسخ به پرسش ها کلی تحقیق میکنید که این نشانه احترام به پرسشگر است.

من کاملا توجیه شدم فقط تنها سوالی که باقی میماند این است که آیا با دعا میتوان این رابطه علت و معلولی را تغییر داد یا خیر.
با سپاس فراوان از حوصله شما.

Mohammad-Za;675653 نوشت:
از پاسخ استاد شعیب بسیار بسیار سپاس گزارم. ای کاش در تمامی علوم اساتید آن با صبر و حوصله و انگیزه شما به پرسشگران پاسخ می دادند.
خداوند شما را خیر دهد که اینگونه کامل به پرسشگران پاسخ میدهید.
همین که به صورت کامل و با ذکر منبع به پرسش ها پاسخ میدهید نشان میدهد که برای پاسخ به پرسش ها کلی تحقیق میکنید که این نشانه احترام به پرسشگر است.

با سلام و عرض ادب
بنده هم از شما تشکر می کنم
از لطف شما ممنون
انشا الله که همگی بتوانیم در راه رضای الهی و نزدیک کردن بنده های خدا به خدا قدمی برداریم:Gol:

Mohammad-Za;675653 نوشت:
که آیا با دعا میتوان این رابطه علت و معلولی را تغییر داد یا خیر.
با سپاس فراوان از حوصله شما.
عالم سرشته از سبب و مسبب و علت و معلول است و بیرون از این قاعده هیچ کاری نمی تواند رخ بدهد
البته باید علل موثر در این دنیا را کامل بشناسیم تا از آنها به نحو صحیح استفاده کنیم.
اکثر ما انسان ها در دنیا فقط ظاهر دنیا را می بینیم و علل و اسباب مادی و ظاهری عالم را به رسمیت می شناسیم در حالی که عوامل و علل معنوی و به تعبیر قرآن غیبی هم در کار هستند که نه تنها تاثیر در دنیا دارند بلکه تاثیرشان از عوامل مادی ظاهری بیشتر و گاه سریع تر می باشد و بالتبع از راه هایی غیر از عوامل طبیعی در عالم تاثیر می گذارد اما باید توجه کرد که همین علل نیز گتره و بی حساب و کتاب نیستند و عالم ماده را به هم نمی زنند بلکه از راه های میانبر این عالم و سریع و ناشناخته آن کارها را انجام می دهند.
در روایات دعا به عنوان یک عامل بسیار مهم در انجام کارها و تسریع و رفع موانع کارها نام برده شده است و حتی از قضا و قدر های تعیین شده هم قوتش بیشتر است و آنها را بر هم می زند مثلا سرطانی که به زعم همه دکتر ها و متخصصین باید ظرف 6 ماه تمام بدن فرد را بگیرد و او را از پا در آورد با دعا تخفیف یافته و گاه محو می شودو این تاثیر گذاری از زاویه ای از عالم ماده با عوامل معنوی و ما فوق مادی صورت می گیرد که از چشم متخصصین به دور مانده که آنها از آن به معجزه یاد می کنند این قدرت امور معنوی که همه متصل به قدرت الهی است از اراده الهی ناشئ شده و در طریق امور معنوی حاصل می شود اموری مثل دعا قربانی صله رحم احترام به والدین صدقه توسل به اهلبیت و .....
برخی از دین داران با تفکر مادی این نوع عنایت ویژه را بر نمی تابند و قبول نمی کنند و آن را به اتفاق و احتمال و ... نسبت می دهند و این همه از جهل آنها به عوامل موثر در عالم (مادی و معنوی) می باشد.
پس:دعا خود یکی از عوامل موثر در عالم است و در شماره علل و موثر در معلول های مادی و غیر مادی است پس دعا علت و معلول را نقض نمی کند بلکه خود در عداد علت های موثر در عالم به شمار می آید.
در روایت درباره تاثیر دعا می بینیم که امام صادق عليه السلام فرموده اند:
انّ الدعاء يرد القضاء ينقضه کما ينقض السلک ولو ابرم ابراماً (اصول کافي، کتاب الدعاء باب انّ الدعاء يرد البلاء ح 1)
دعا، قضا و بلا را دفع مي کند و آن را باز مي گرداند و وا مي تابد، همچنان که نخ بازتابيده مي شود؛ هر چند آن بلا مورد تأکيد قرار گرفته باشد.

با سلام و ادب اتفاقا همین امروز من دختربچه 5 ساله ای را دیدم که مبتلا به دیابت بود و روزی سه نوبت باید انسولین تزریق میکرد همراه با کنترل مداوم قند و محدودیت در رژیم غذایی به خدا بقدری این دختر بچه معصوم و شیرین زبان و باهوش بود که من در دلم گفتم خدایا چرا این بچه باید این زجر را احتمالا تا آخر عمر تحمل کند و تعزه در معرض عوارض مختلف دیابت باشد وحتی از خدا خواستم من به جای او این بیماری را بگیرم. گرچه من حتی نامش را هم نمیدانم و دیگر هیچوقت هم احتمالا او را نمیبینم ولی از صبح که او را دیده ام یک لحظه هم از یادم نرفته است . من که نتوانستم جوابی برای خودم پیدا کنم که چرا باید این همه زجر برای این بچه باشد

Mohammad-Za;673847 نوشت:
تنها کاری که باید انجام بدهی این است که در راهرو بیمارستان کودکان سرطانی قدم بزنی.
آن وقت متوجه میشوی هیچ خدایی وجود ندارد.

سلام علیکم
به نظر من در پاسخ به شبهات شبکه های اینترنتی جذابیت قالب در کنار استواری محتوا بسیار حائز اهمیت است.
همانطور که در متن بالا مشاهده می کنید، جذابت قالب سبب شده است تا شبهه ایجاد شود. برای رفع شبهه باید از قالب جذاب استفاده نمود.
حضرت ایراهیم در بحث با نمرود وقتی خداوند را توصیف کرد به این که می میراند و زنده می کند و نمرود پاسخ ایشان را داد به این که من هم می میرانم و زنده می کنم یعنی حکم اعدام می دهم و یا اعدامی را می بخشم حضرت ابراهیم بحث کلامی به میان نیاورد که این کار تو چه ربطی به میراندن و زنده کردن دارد بلکه سریع توصیف دیگری از خداوند آورد که: خدای من خورشید را از مشرق بیرون می آورد تو آن را از مغرب بیاور! بعد قرآن می فرماید: کافر مبهوت شد. (بقره: 258)
بعضی از منکرین خدا که تردستی کرده و شبهه ایجاد می کنند باید مبهوتشان نمود.
مثلا در پاسخ به اشکال فوق چند پاسخ به ذهن من می رسد که دوستان می توانند بر آن بیافزایند و یا همینها را تصحیح کنند و یا جذاب ترش نمایند:
1) اگر دختر سرطانی بداند خداوندی هست و وقتی بمیرد به آسمانها نزد او می رود، رنج را آن وقت بهتر تحمل می کند یا وقتی بداند اصلا خدایی نیست؟ چرا تنها امید انسانها را از آنها می گیرید؟ بجایش چه به او می دهید؟ دنیای بی روح بی خدایی را؟! چقدر شما بی رحمید؟!
2) تعداد آدمهایی که با اعتقادشان به وجود خداوند توانسته اند از رنجهای خود بکاهند بسیار بیشتر هستند از آنها که با آمدن رنجها ایمان خودشان را دور انداخته اند.
3) انسانها که از سرطان دختری غصه اشان می گیرد بجای به میان کشیدن بحث وجود خدا چرا نمی روند درس بخوانند تا مشکل سرطان را حل کنند؟ مگر می شود در جهان دردی باشد که درمان نداشه باشد؟ مشکل سرطان و هزاران مشکل دیگر را با کسب علم می شود بر طرف نمود. چرا اینقدر کم به علم توجه می شود؟ فقط یاد گرفته اند بجان خدا غر بزنند!
4) همیشه کسی که درد می کشد کمتر درد را احساس می کند از کسی آن درد را تخیّل می کند! درد به اندازه طاقت است. لذا انتظار یک درد از خود درد، رنج آورتر است. و نیز درد به مرور از شدتش کاسته می شود. قدرت انسان در کنار آمدن با شرائط محیط حیرت آور است!
5) بسیاری از سرطانها و دیابتها معلول زندگی ماشینی است که روز بروز هم بیشتر می شود، انسانها اگر غصه دختران سرطانی را دارند فکری بحال سبک زندگی خود بکنند. خداوند که در طبیعت انسانها اینقدر مشکلات را نیافریده است؟ معمار مهربان و کاربلد بوده است بحساب مصالح فروش برسید!
6) زندگی دنیا در مقابل بی نهایت آخرت، ثانیه ای هم نیست! وقتی خداوند وعده داده است در مقابل رنج کمتر از یک ثانیه، سالیان سال، نعمت به صاحب درد دهد، کیست که دیگر با دیدن رنج دیگران، روی از خداوند برگرداند؟
7) درد بیشتر مقوله ای فرهنگی است تا بیولژیکی. زندگی پر رفاه کنونی علاوه بر آوردن دردهای زیاد، سطح تحمل درد را نیز کاهش داده است و بسیاری از شرکتهای دارو ساز تمایل بیشتر برای تولید داروهای تسکین دهنده درد دارند تا بخواهند بفکر علاج قطعی باشند. زیرا وقتی بیماری علاج قطعی پیدا کند دیگر دارویش قطع می شود. پس وقتی درد یک سطانی را دیدید و یا فردی دیابتی، لعنت کنید سرمایه دارانی را که به هر وسیله ای می خواهند بر سرمایه خود بیافزایند. چرا از خداوند خشمگین می شوید؟
Dirol چه بسیار از پیشرفتهای علمی که با دیدن مشکلات غمبار بوجود آمده است. اگر مشکل در حد عادی خود بود، چندان حساسیتی بوجود نمی آمد. این حجم مشکل است که انسانها را به فکر چاره اساسی وا می دارد. خب وقتی انسانها فقط در این صورت است که از خود همتی نشان می دهند و تلاشگر می شوند، خداوند هم اینگونه آنها را هوشیار می سازد. آیا بارو می کنید جنگها باعث بسیاری از اختراعات بشری شده اند؟
9) ...

میرشکاک;675741 نوشت:
با سلام و ادب اتفاقا همین امروز من دختربچه 5 ساله ای را دیدم که مبتلا به دیابت بود و روزی سه نوبت باید انسولین تزریق میکرد همراه با کنترل مداوم قند و محدودیت در رژیم غذایی به خدا بقدری این دختر بچه معصوم و شیرین زبان و باهوش بود که من در دلم گفتم خدایا چرا این بچه باید این زجر را احتمالا تا آخر عمر تحمل کند و تعزه در معرض عوارض مختلف دیابت باشد وحتی از خدا خواستم من به جای او این بیماری را بگیرم. گرچه من حتی نامش را هم نمیدانم و دیگر هیچوقت هم احتمالا او را نمیبینم ولی از صبح که او را دیده ام یک لحظه هم از یادم نرفتداریم که است . من که نتوانستم جوابی برای خودم پیدا کنم که چرا باید این همه زجر برای این بچه باشد

با سلام
این رقت و قلب و دلسوزی و نوع دوستی را به شما تبریک می گویم و امیدوارم که قدر آن را بدانید چراکه یکی از چیز هایی که انسان را در مسیر کمال به صورت عجیبی جلو می اندازد عطوفت و مهربانی نوع دوستی و محبت به مخلوقات خداست که باید آن را قدر دانست و آن را تقویت کرد.
در روایت داریم مردی به نام رمیله تب دار بود؛ هنگام نماز رسید و به سختی غسل نمود و برای نماز جماعت به مسجد رفت، بعد از نماز جماعت تا از درب مسجد بیرون آمد، امیرالمومنین علی علیه السلام را دید که دست مبارک بر روی شانه های رمیله گذاشت و فرمودند: رمیله! دچار تب شدیدی بودی ولی باز هم برای نماز جماعت به مسجد آمدی! رمیله متحیر و متعجب شد و عرض کرد: بله سرورم ، اما شما چطور متوجه شدید!؟ امیرالمومنین امام علی علیه السلام لبخندی زد و فرمودند: ای رمیله، هیچ زن و مرد مومنی نیست که مریض شود ،مگر اینکه ما بخاطر مریضی او مریض میشویم و هرگاه محزون میشود ما بخاطر او محزون میشویم و هر زمان دعا کند ما به او آمین میگوییم و وقتی ساکت باشد مابرای او دعا میکنیم و در هرکجا در مشرق و مغرب ، مرد و زن مومنی باشد ما با او هستیم .
(بصارئر الدرجات : ۷۲ بحارالانوار ج ۲۶ ص۱۴۰)
درباره جواب سوال که بنده در ابتدا آوردم آیا قانع نشدید؟؟

میرشکاک;675741 نوشت:
با سلام و ادب اتفاقا همین امروز من دختربچه 5 ساله ای را دیدم که مبتلا به دیابت بود و روزی سه نوبت باید انسولین تزریق میکرد همراه با کنترل مداوم قند و محدودیت در رژیم غذایی به خدا بقدری این دختر بچه معصوم و شیرین زبان و باهوش بود که من در دلم گفتم خدایا چرا این بچه باید این زجر را احتمالا تا آخر عمر تحمل کند و تعزه در معرض عوارض مختلف دیابت باشد وحتی از خدا خواستم من به جای او این بیماری را بگیرم. گرچه من حتی نامش را هم نمیدانم و دیگر هیچوقت هم احتمالا او را نمیبینم ولی از صبح که او را دیده ام یک لحظه هم از یادم نرفته است . من که نتوانستم جوابی برای خودم پیدا کنم که چرا باید این همه زجر برای این بچه باشد

سلام علیکم
اگر قرار باشد خداوند فردی را بخاطر هوشش دچار مرض دیابت نکند آن وقت آنها که دارای هوش کمتری هستند اعتراضشان بلند نمی شود که: «چرا ما دیابت بگیریم؟ مگر نه این است که هوش را هم تو دادی می خواستی به ما هم هوش دهی و بعد جلوی دیابت ما را می گرفتی!»؟!
خداوند نمره هوشی چند به بالا را از مرض ریابت معاف کند؟ مثلا 150 به بالا خوب است؟ خب 150 تا 149 یکی فاصله است. چه فلسفه ای حکیمانه ای وجود دارد که فردی بخاطر یک نمره هوش کمتر مبتلا به دیابت بشود و آن که یک نمره بالاتر دارد نشود؟
این شخصی که با هوش است آیا فقط اگر از مرض دیابت رهایی یابد دیگر مشکلی ندارد یا از دیگر مرضها هم باید رهایی یابد؟ معلوم است که باید از دیگر مریضیها هم که حتما بعضی از آنها بدتر از دیابت است خلاص شود و الا چه فایده؟
آیا این شخص با هوش از حوادث دیگر زندگی مثل تصادفات هم باید رهایی یابد یا همان رهایی از مرضها کفایت می کند؟ معلوم است که باید از همه حوادث هم نجات پیدا کند و الا باز هم فایده ای ندارد!
از مشکلات جسمانی بگذریم! از نظر فقر چه؟ از نظر شرائط خانوادگی چه؟ مثلا پدری بد اخلاق و یا معتاد داشته باشد آیا می تواند بدرستی از هوشش بهره بگیرد؟ داشتن پدر معتاد بدتر است یا مرض قند؟
از همه اینها بگذریم آیا این شخص که ممکن است با هوشش بیشتر بر ضرر بشریت کار کند، آیا خداوند آنجا باید چه کند؟ چطور خداوند هم جلوی تصمیمات جنایکارانه اش را بگیرد و هم او آزاد باشد و به عنوان یک انسان آزادِ در تصمیم، نقشش را در جهان ایفا کند؟
وقتی این انسان با هوش خدمات زیادی را انجام داد آیا بهتر نیست پیر نشود؟ چون با پیر شدن و از کار افتادنش سرمایه هنگفتی از بین می رود. یقینا از کار افتادن و یا مردن انسان هوشمندی که عمری را به کسب علم و تجربه گذرانده است از نجات نیافتن آن کودک پنج ساله تأسف بارتر است. خب چند سال خداوند به او نشاط جوانی را بدهد دیگر می گوییم بس است؟ آیا می شود برایش حدی تعیین کرد؟ یا هرچه بیشتر عمر می کند بیشتر حیفمان می آید که خداوند مرگ را سراغش بفرستد؟
آیا این استثناء فقط اختصاص به آدمهای با هوش دارد؟ یعنی خصائص ارزشمند دیگر انسانی است که سبب این استثناء شود وجود ندارد؟
آیا این که خداوند بخواهد جلوی دیابت این کودک باهوش را بگیرد یعنی این که بر خلاف جریان طبیعی، جریان دیگری را رقم بزند؟ بالاخره بیماری دیابت را این کودک از والدینش گرفته است و یا از یکی از اقوامش. یعنی خداوند مسئله ژنتیک را برای انسانهای هوشمند متوقف کند؟ در آن صورت او چطور همین هوشش را داشته باشد؟ یا چگونه دیگر خصوصیات والدینش را به ارث ببرد؟
ظاهرا ما وقتی این چنین پیشنهادی به خداوند می دهیم باید از او بخواهیم کلا انسانهای باهوش را دارای زیستی متفاوت از دیگر انسانها بیافریند. آن وقت این انسانهای با زیستی متفاوت چگونه قرار است در رقابتِ بهتر بودن با دیگران شرکت کنند. خداوند می فرماید ما انسانها را درگیر مشکلات می کنیم ببنیم کدام یک بهتر عمل می کنند. (هود: 7؛ ملک: 2؛ کهف: 7) این انسانها با این زیست متفاوت یقینا از شرائط بهتری برای عمل بهتر برخوردار هستند واین اصلا با عدالت خداوند سازگاری ندارد.
البته همانطور که استاد شعیب گفتند این حس ناراحتی شما جای تبریک دارد ولی بدانید که خداوندی که این کودک را آفریده است هزاران هزار برابر و بیشتر نسبت به این کودک مهربانتر است. یادمان که نرفته است خداوند او را آفریده است. برای سعادت او برنامه های مفصلی دارد.
تجربه تاریخی نشان می دهد آنهایی که توانستند در حوزه های مختلف انسانی بیشترین تأثیر مثبت را بگذارند، دارای مشکلاتی - اگر نگوییم بیشتر از دیگران لااقل باندازه دیگران - بوده اند و اصلا همین مشکلات مسیر آنها را به طرف پیشرفت هموار نموده است!
بالاتر از این تا حال دیده اید، آسانی از دل سختی بیرون نیاید و یا خیری زاده شری نباشد؟! من که ندیدم!
لقد خلقنا الانسان فی کبد!
یا علی! موفق باشید!

سلام

مسائل و وجوه مختلفی درکار است که ما نمیدانیم ... آیا این بچه خودش اگر مریض نبود باعث مشکلاتی میشد یا ....

یا اینکه دارد تقاص گناهان گذشتگانش را میدهد و .....امتحان والدین است یا ....

فقط میدانیم که : الذی خلق فسوی . والذی قدر فهدی ، خلق و تقدیر و هدایت دست حکیم عادلست .....

با سلام و ادب از لطف و مرحمت شما استاد شعیب عزیز متشکرم. توضیحات شما را دوبار کامل خواندم و تا حد زیادی قانع شدم قبلا هم در مورد مقوله شر مطالبی را مطالعه کرده بودم. میدانم که نظام علل و معلولی در کل هستی حاکم است اما اینکه خیلی چیزها را من نوعی درک نمیکنم فکر کنم دلیلیش درک محدود من باشد این مسایل مانند کوه یخ میماند که 90 درصدش در زیر آب است و نمیشود با چشم غیرمسلح آنرا دید باید یا وسایلی به کار برد و آنرا دید و یا تکیه کنیم بر گفته اشخاصی که عالمترند و اطلاعات بیشتری دارند.در نهایت مجددا از شما کمال تشکر را دارم خواهشمند است برای رسیدنم به یقین و ایمان کامل مرا دعا کنید. موفق و شاد باشید

با سلام و ادب جناب روحبخش عزیز با تشکر از پاسخ جنابعالی اما منظور من این نبود که چون این دختربچه باهوش است نباید بیمار میشد.اتفاقا فکرکنم همه با دیدن بچه هایی که عقب افتاده ذهنی هستند بسیار ناراحت میشود. مسله برایم این بود که این دختربچه چرا باید رنج تزریقات مکرر هر روزه را در حالیکه اکثر بچه های هم سن وسالش دارند بازی میکنند را بکشد.

شوخ;675646 نوشت:
خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد : «و هر مصيبتى كه به شما رسد به خاطر كارهايى است كه (خودتان) مى كنيد»

سلام
اگر هر مصیبتی به من برسد ، بخاطر کاری باشد که خودم میکنم ، می پذیرم

اما مصیبتی به من برسد بخاطر کاری که دیگران می کنند ، یا مصیبتی به دیگران برسد بخاطر کاری که من می کنم ، این را نمی پذیرم. شما جناب شوخ و سایر دوستان عزیز ، این مطلب را چگونه توجیح میفرمایید؟!

Mohammad-Za;673847 نوشت:
با سلام.
اخیرا مطلبی در برخی از شبکه های اجتماعی مطرح شده است که میگویند:

من تا حدودی توانسته ام جواب افراد با این طرز تفکر را بدهم اما نیازمند پاسخی منطقی و فلسفی تر از یک کارشناس امور دینی هستم.

سلام علیکم

اصولا اینگونه شبهات معقولانه نیست چون مشخصه که اگر درد و مرض نبود و همه مردم در کمال سلامتی عمر هزارساله داشتند دچار قحطی جا و مایحتاج زندگی میشدند... ضمن اینکه بسیارند اطفالی که در کمال صحت و سلامتند اما در فقر و فلاکت زندگی میکنند و گاها والدین آنها مرگ را بر زندگیشان ترجیح میدهند

افرادی که چنین تبلیغاتی میکنند نفسشون از جای گرم بلند میشه چون خداوند غرق نعمتشان کرده، اما اینها اینچنین شکر خدا و نعمتهای خدا را میکنند. اینها حتی نمیدانند که خیلیها هم هستند که آرزو دارند همان بچگی یک مرضی میگرفتند و میمردند. ... این یعنی دنیا جای خوشی نیست...

فریاد خاموش;675946 نوشت:
سلام
اگر هر مصیبتی به من برسد ، بخاطر کاری باشد که خودم میکنم ، می پذیرم

اما مصیبتی به من برسد بخاطر کاری که دیگران می کنند ، یا مصیبتی به دیگران برسد بخاطر کاری که من می کنم ، این را نمی پذیرم. شما جناب شوخ و سایر دوستان عزیز ، این مطلب را چگونه توجیح میفرمایید؟!

سلام

بااجازه از جناب شوخ، توجیهش اینست همانطور که شما حیات و مماتت دست خودت نبوده این مسائل هم دست خودت نیست که بپذیری یا نپذیری. اگر پذیرفتی میتوانی درمواجهه با چنین مصائب و مشکلاتی تصمیم درستی بگیری. اما اگر نپذیری حتی اگر با آن درست مقابله کنی فقط اعصاب خودت را خورد میکنی و خودت را به عذاب میاندازی...

شوخ;675646 نوشت:
باسلام

جایی دیدم که در حدیثی فرموده بودند وقتی گناهانی که تا بحال توسط انسان صورت نگرفته بروز کند خداوند هم بیماریهایی که تا بحال وجود نداشته را در بین آنها بوجود خواهد آورد!

موضوع این تاپیک در لینک زیر هم به شکلی دیگر مطرح شده

http://www.askdin.com/thread43523.html

امام على عليه السلام : از گناهان دورى كنيد ؛ زيرا هيچ بلایی رخ ندهد و هيچ رزقى كم نشود، مگر به سبب گناهى، حتى خراش برداشتن و به سر در آمدن و مصيبت. خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد : «و هر مصيبتى كه به شما رسد به خاطر كارهايى است كه مى كنيد».

سلام علیکم

گناه یکی از دلایلش هست. دلایل دیگری هم دارد مثل ظلم ظالمان و یا ستم پذیری مظلومان ، همچنین جهل و نادانی...

روح بخش;675766 نوشت:

سلام علیکم
به نظر من در پاسخ به شبهات شبکه های اینترنتی جذابیت قالب در کنار استواری محتوا بسیار حائز اهمیت است.
همانطور که در متن بالا مشاهده می کنید، جذابت قالب سبب شده است تا شبهه ایجاد شود. برای رفع شبهه باید از قالب جذاب استفاده نمود.
حضرت ایراهیم در بحث با نمرود وقتی خداوند را توصیف کرد به این که می میراند و زنده می کند و نمرود پاسخ ایشان را داد به این که من هم می میرانم و زنده می کنم یعنی حکم اعدام می دهم و یا اعدامی را می بخشم حضرت ابراهیم بحث کلامی به میان نیاورد که این کار تو چه ربطی به میراندن و زنده کردن دارد بلکه سریع توصیف دیگری از خداوند آورد که: خدای من خورشید را از مشرق بیرون می آورد تو آن را از مغرب بیاور! بعد قرآن می فرماید: کافر مبهوت شد. (بقره: 258)
بعضی از منکرین خدا که تردستی کرده و شبهه ایجاد می کنند باید مبهوتشان نمود.
مثلا در پاسخ به اشکال فوق چند پاسخ به ذهن من می رسد که دوستان می توانند بر آن بیافزایند و یا همینها را تصحیح کنند و یا جذاب ترش نمایند:
1) اگر دختر سرطانی بداند خداوندی هست و وقتی بمیرد به آسمانها نزد او می رود، رنج را آن وقت بهتر تحمل می کند یا وقتی بداند اصلا خدایی نیست؟ چرا تنها امید انسانها را از آنها می گیرید؟ بجایش چه به او می دهید؟ دنیای بی روح بی خدایی را؟! چقدر شما بی رحمید؟!

2) تعداد آدمهایی که با اعتقادشان به وجود خداوند توانسته اند از رنجهای خود بکاهند بسیار بیشتر هستند از آنها که با آمدن رنجها ایمان خودشان را دور انداخته اند.

3) انسانها که از سرطان دختری غصه اشان می گیرد بجای به میان کشیدن بحث وجود خدا چرا نمی روند درس بخوانند تا مشکل سرطان را حل کنند؟ مگر می شود در جهان دردی باشد که درمان نداشه باشد؟ مشکل سرطان و هزاران مشکل دیگر را با کسب علم می شود بر طرف نمود. چرا اینقدر کم به علم توجه می شود؟ فقط یاد گرفته اند بجان خدا غر بزنند!
4) همیشه کسی که درد می کشد کمتر درد را احساس می کند از کسی آن درد را تخیّل می کند! درد به اندازه طاقت است. لذا انتظار یک درد از خود درد، رنج آورتر است. و نیز درد به مرور از شدتش کاسته می شود. قدرت انسان در کنار آمدن با شرائط محیط حیرت آور است!
5) بسیاری از سرطانها و دیابتها معلول زندگی ماشینی است که روز بروز هم بیشتر می شود، انسانها اگر غصه دختران سرطانی را دارند فکری بحال سبک زندگی خود بکنند. خداوند که در طبیعت انسانها اینقدر مشکلات را نیافریده است؟ معمار مهربان و کاربلد بوده است بحساب مصالح فروش برسید!
6) زندگی دنیا در مقابل بی نهایت آخرت، ثانیه ای هم نیست! وقتی خداوند وعده داده است در مقابل رنج کمتر از یک ثانیه، سالیان سال، نعمت به صاحب درد دهد، کیست که دیگر با دیدن رنج دیگران، روی از خداوند برگرداند؟
7) درد بیشتر مقوله ای فرهنگی است تا بیولژیکی. زندگی پر رفاه کنونی علاوه بر آوردن دردهای زیاد، سطح تحمل درد را نیز کاهش داده است و بسیاری از شرکتهای دارو ساز تمایل بیشتر برای تولید داروهای تسکین دهنده درد دارند تا بخواهند بفکر علاج قطعی باشند. زیرا وقتی بیماری علاج قطعی پیدا کند دیگر دارویش قطع می شود. پس وقتی درد یک سطانی را دیدید و یا فردی دیابتی، لعنت کنید سرمایه دارانی را که به هر وسیله ای می خواهند بر سرمایه خود بیافزایند. چرا از خداوند خشمگین می شوید؟
Dirol چه بسیار از پیشرفتهای علمی که با دیدن مشکلات غمبار بوجود آمده است. اگر مشکل در حد عادی خود بود، چندان حساسیتی بوجود نمی آمد. این حجم مشکل است که انسانها را به فکر چاره اساسی وا می دارد. خب وقتی انسانها فقط در این صورت است که از خود همتی نشان می دهند و تلاشگر می شوند، خداوند هم اینگونه آنها را هوشیار می سازد. آیا بارو می کنید جنگها باعث بسیاری از اختراعات بشری شده اند؟
9) ...

با عرض سلام و تشکر بابت پاسخ دقیق و بجایتان.

اینها به این امید تنها امید آن بچه ها را میگیرند تا تسکینی باشد بر روح مریض خودشان وگرنه این اکاذیبی که در قالب زیبای جملات آنها را میارایند هیچگونه مرحمی برای دردهای این بچه ها نیست...
و البته همان بحث وجود خدا پاسخشان است. چراکه اگر این دردها راه پیشگیری و درمانی نداشت باید در وجود خدا شک میکردند...

همین راههای پیشگیری و درمان برهان قاطعی است بر وجود خدا و اینکه خداوند بندگانش را بدون هیچگونه نقطه اتکائی از سویش، بحال خود رها نکرده و درصورتیکه درمان نشوند هم اجرشان نزد خداوند محفوظ است

فریاد خاموش;675946 نوشت:
سلام
اگر هر مصیبتی به من برسد ، بخاطر کاری باشد که خودم میکنم ، می پذیرم

اما مصیبتی به من برسد بخاطر کاری که دیگران می کنند ، یا مصیبتی به دیگران برسد بخاطر کاری که من می کنم ، این را نمی پذیرم. شما جناب شوخ و سایر دوستان عزیز ، این مطلب را چگونه توجیح میفرمایید؟!


با سلام
خدا در این آیه افعال انسان ها در برابر یکدیگر را نیز مخاطب قرار داده است و می گوید این مصیبت هایی که می بینید همه به خاطر کارهایی است که خودتان می کنید چه انسان در حق خودش و چه دیگران در حق انسان . مثلا اگر در آفریقا کودکانی از گرسنگی می میرند این بدان معنا نیست که خدا برای آنها غذا نیافریده است و آ«ها را فقیر خلق کرده نه! بلکه همانگونه که می دانید آفریقا از کشور های ثروتمند دنیاست به لحاظ ذخایر معدنی اش اما عده ای برای مطامع استعماری خود تمام دارایی این کشور ها را به یغما می برند و آنها را ضعیف می کنند اگر امروزه می بینیم این همه بیماری های قند و چربی و سرطان و ام اس و ... است همه دست آورد های بشر است از الگوی بد غذایی گرفته تا امواج ماهواره ای تا پسماند های کارخانه های بزرگ در آب های سطحی و زخایر آب زیر زمینی تا مکمل های مخرب غذایی و مواد افزودنی و رنگ ها و نگه دارنده ها و تا تنقلاتی که بچه های ما امروزه گرفتار آن هستند و از همه مهمتر گناهانی که جامعه بشری بیش از پیش گرفتار اوست این ها همه و همه دست پرورده ماهاست که ما را گرفتار کرده است.
یک سوالی می تواند این جا مطرح شود : یک بچه ای که به دنیا می آید نه گناهی کرده و نه تجاوزی و نه غذای اشتباهی خورده چه گناهی دارد که باید با این گرفتاری ها دست و پنجه نرم کند.
جواب: دنیا دار تزاحم است و اعمال افراد از هم گسیخته نیست که عمل افراد در هم تاثیر نگذارد بلکه افرد اعمالشان در هم تنیده است و به صورت علی و معلولی در هم تاثیر می گذارد خورد و خوراک پدر و مادر در نطفه تاثیر می گذارد اعمال نیک و بد آنها در بچه تاثیر دارد چرا که این بچه بخشی از عمل آنهاست و باید نتیجه عمل کرد خود را ببینند
خب شاید این سوال پیش بیاید که گناه کدک در این میان چیست؟ آیا در حق او ظلم نمی شود؟
جواب: خدا از روی عدل و لطف و حکمت خود در آخرت عوض این کمبودی که به خاطر قوانین عالم به او رسیده است را می دهد و او را راضی می کنددر کلام مباحثی به نام اعواض برای همین منظور مطرح شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

ما بهش میگیم بیماری صعب العلاج !

اسمش رو میذاریم سرنوشت یا قسمت و . . .

اما ما اصلا چه میدانیم ؟ اصلا میدونیم که کی هستیم ؟ خودمون رو اصلا میشناسیم ؟
.

اما یه وظیفه داریم

نهایت کمکمان را بکنیم که درمان پیدا کنیم نسبت به امراض ...
چون نسبت به هم نوع وظیفه ی انسانی داریم
که هم نوع زنده بماند و دو سه روزی بیشتر نفس بکشد برای حق
.

جهان حاکم دارد ، حاکم علیم

اینکه فلان کودک معلول هست ؟ اخوی شما در عالم مادیات فقط یک بعد میبینی !

او در تمام عوالم نظر دارد و میداند چه بکند
.
.

یه مثال قابل ملموس بزنم .. .

یه بیماری ایست قلبی کرده و پزشکان میخوان که بهش شوک برقی با های ولتاژ اعمال کنند

حالا یه فردی بیاد و بگه بابا چیکار میکنید ؟ اینو که برق میگیره و فلان ..

پزشک میگه که ما بلدیم چیکار کنیم ، مشکلی بوجود نمیاد
.

حالا ممکن هست که ما بگیم فلانی با این کار که در عذابه ؟ ما اصلا مگه یک هزارم میدانیم قضیه چیه ؟

شعیب;676258 نوشت:
با سلام
خدا در این آیه افعال انسان ها در برابر یکدیگر را نیز مخاطب قرار داده است و می گوید این مصیبت هایی که می بینید همه به خاطر کارهایی است که خودتان می کنید چه انسان در حق خودش و چه دیگران در حق انسان . مثلا اگر در آفریقا کودکانی از گرسنگی می میرند این بدان معنا نیست که خدا برای آنها غذا نیافریده است و آ«ها را فقیر خلق کرده نه! بلکه همانگونه که می دانید آفریقا از کشور های ثروتمند دنیاست به لحاظ ذخایر معدنی اش اما عده ای برای مطامع استعماری خود تمام دارایی این کشور ها را به یغما می برند و آنها را ضعیف می کنند اگر امروزه می بینیم این همه بیماری های قند و چربی و سرطان و ام اس و ... است همه دست آورد های بشر است از الگوی بد غذایی گرفته تا امواج ماهواره ای تا پسماند های کارخانه های بزرگ در آب های سطحی و زخایر آب زیر زمینی تا مکمل های مخرب غذایی و مواد افزودنی و رنگ ها و نگه دارنده ها و تا تنقلاتی که بچه های ما امروزه گرفتار آن هستند و از همه مهمتر گناهانی که جامعه بشری بیش از پیش گرفتار اوست این ها همه و همه دست پرورده ماهاست که ما را گرفتار کرده است.
یک سوالی می تواند این جا مطرح شود : یک بچه ای که به دنیا می آید نه گناهی کرده و نه تجاوزی و نه غذای اشتباهی خورده چه گناهی دارد که باید با این گرفتاری ها دست و پنجه نرم کند.
جواب: دنیا دار تزاحم است و اعمال افراد از هم گسیخته نیست که عمل افراد در هم تاثیر نگذارد بلکه افرد اعمالشان در هم تنیده است و به صورت علی و معلولی در هم تاثیر می گذارد خورد و خوراک پدر و مادر در نطفه تاثیر می گذارد اعمال نیک و بد آنها در بچه تاثیر دارد چرا که این بچه بخشی از عمل آنهاست و باید نتیجه عمل کرد خود را ببینند
خب شاید این سوال پیش بیاید که گناه کدک در این میان چیست؟ آیا در حق او ظلم نمی شود؟
جواب: خدا از روی عدل و لطف و حکمت خود در آخرت عوض این کمبودی که به خاطر قوانین عالم به او رسیده است را می دهد و او را راضی می کنددر کلام مباحثی به نام اعواض برای همین منظور مطرح شده است
علیکم السلام
پاسخ کافی بود ، قانع شدم

اما یک نکته بسیار مهم:
برخی پاسخ هایی که به مسائل دینی داده میشود ، علاوه بر این که معمولاً بیشتر توجیح هستند تا پاسخ ، خود میتوانند ردی بر پاسخ صحیح (پاسخ کامل) هم باشند. یعنی دلیلی برای رد مدعا آورده میشود که بخشی از مدعا را پاسخ میدهد ، اما خودِ این دلیل ، دلیل کامل (دلیلی که بطور کامل ، مدعا را پاسخ میدهد) را نیز رد میکند. به عبارتی از همان پاسخ ، میتوان بر علیه خودش استفاده کرد. ای کاش اساتید مذهبی به این نکته بیشتر توجه میکردند

سوال:
تنها کاری که باید انجام بدهی این است که در راهرو بیمارستان کودکان سرطانی قدم بزنی.
آن وقت متوجه میشوی هیچ خدایی وجود ندارد. اگر هم باشد عادل و حکیم نیست.

جواب:
مقدمه :
اشکال شرور در عالم طبیعت و استفاده از این اشکال برای نفی خدا از گذشته های خیلی دور مورد استفاده منکران خدا بوده و از آن سوء استفاده های فراوانی شده است(1) و نقطه تاثیر گذار این اشکال برای نفی خدا احساسات و عواطف انسانی است. وقتی انسان خود یا یکی از اطرافیانش و یا یکی از همنوعانش (و حتی غیر همنوعش) گرفتار مصائب و شروری می شود احساس و عاطفه اش تحریک شده و شبهات فراوانی برای او به وجود می آید که گاه گزاره های عقلی و استدلالات تخصصی را هم تحت تاثیر خود قرار می دهد.
تا جایی که می بینیم برخی از صاحبان مصیبت مخصوصا اگر جوانی از دست داده باشند تا مدتی منکر خدا و عدالت او می شود و حرف و نصیحت و استدلال در او کارگر نیست.
اخیرا که شبکه های اجتماعی و سایت ها و مجامع مجازی در زندگی انسان برای خود جایی باز کرده اند و سهمی از وقت و عمر مردم را به خود اختصاص می دهند و با افسون گری تصویر و صوت (می دانید که هر تصویر بیش از 700 جمله کلامی به ذهن پیام می رساندو در آن تاثیر می گذارد) و بالا تر از آن فیلم هایی که در این شبکه ها به اشتراک گذاشته می شود تاثیر فراوانی در ذهن و تحریک احساس افراد دارند گروه های ضد معنویت و ضد دین نیز بی کار ننشسته اند و از این محیط بیشترین استفاده را می کنند و با طراحی جملات اصوات و فیلم های تاثیر گذار سعی در تهی کردن وجود انسانی از عقاید حقه کرده و با این ابزار پوششی بر استدلالات عقلی و مدرکات عقلی او می اندازند(که به عقیده بنده اصل تاسیس این شبکه های برای همین منظور بوده است ؛تاثیر گذاری بر احساس برای پوشیده داشتن عقل )

این که انسان در جامعه و طبیعت گاه مسائل ناگواری را می بیند که احساسش را بر می انگیزاند مانند بچه های سرطانی و بچه های گرسنه آفریقایی که هر روز با مرگ دست و پنجه نرم می کنند یا از آن بدتر کودکان ناقص الخلقه ای که بدون هیچ گناهی تا آخر عمر باید بسوزند و بسازند آیا این ها همه با وجود خدا منافاتی دارند و بودن خدا را زیر سوال می برند؟؟
وقتی انسان با ادله محکم عقلی و فطری وجود خدا را ثابت می کند و عقلش و دلش می یابد که خدایی هست در مقابل این صحنه ها را می بیند یک تعرضی بین دیده ها دانسته های خود می یابد از یک طرف عالمی به این وسعت با این نظم و ترتیب و با این همه نشانه های متعدد بر وجود خدا و از طرف دیگر مشکلاتی آنچنانی. انسان اول چیزی که به ذهنش می رسد این است که باید یک تفسیری در میان باشد که من آن را نمی دانم و باید تحقیق کنم و به راحتی حکم به یک طرف ندهم
اول چیزی که هست این که وجود شرور و گرفتاری ها و نا بسامانی ها هیچ گاه با وجود خدا معرض نیست چرا که این عالم و این آدم گر چه نا بسامان ولی پدید آورنده ای می خواهد و عقل قبول نمی کند که این وجود ها- هر چند گرفتار- خدایی نداشته باشند خالقی نداشته باشند . بلکه تنها چیزی که می توان ابتداء گفت و قابل بررسی است این که(نعوذ بالله) این خدا عادل نیست یا مهربان نیست یا جکیم نیست و کار دنیا را خوب به سامان نرسانده است. اما نمی شود گفت که خدا وجود ندارد چرا که بحث نابسامانی ها مربوط به وجود خدا نیست بلکه مربوط به صفات اوست
به عبارت دیگر اگر این بچه های سرطانی را و آن شرور و گرفتاری ها را نیز نتوانیم توجیه کنیم باز باید بگوییم این بچه مریض و آن جامعه نا بسامان و .. اینها خالق دارند و بی علت به وجود نیامده اند
و در مرحله دوم باید برویم سراغ این که آیا این خدایی که دارد این بچه های سرطانی را می بیند این سیل و زلزله و جنگ و قحطی و ... را می بیند چه خدایی است که هیچ کاری نمی کند اصلا چرا این گونه آفرید و چرا تدبیر نکرد؟؟؟
پس بحث ما دو مرحله ای شد :
اولا با فرض قبول نا بسامانی ها و مریضی ها و ... و انتسابشان به خدا، این ها نافی اصل وجود خدا نمی شود چرا که نیاز به خالق صرفا در سامان و نظم و ترتیب عالم نیست اصل وجودش علت می خواهد چه بسامان و چه نابسامان
دوما : این شرور در عالم و مریضی ها موجب نا عدالتی خدا و عدم تدبیر آنها نیست چرا که این ها لازمه عالم مادی است (در ادامه اثباتش را ذکر می کنیم)

بحث اول که کاملا واضح است که هر معلولی و پدیده ای علت می خواهد(چه بسامان و چه نا بسامان) و این عالم به هر صورت خالق و خدا می خواهد
اما بحث دوم(بحث عدل خدا و حسن تدبیر خدا):

[=arial]مفهوم عدل: معناى لغوى عدل، برابرى و برابر كردن است و در عرف به معناى رعايت حقوق ديگران در برابر ظلم (تجاوز به حقوق مردم) است. در تعريف عدل آمده است:» اعطاء كل ذى حق حقه «همچنين معانى ديگرى براى عدل ذكر شده است؛ ليكن معنايى از عدل كه به خداوند نسبت مى دهيم عبارت است از:» رعايت استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نكردن از افاضه و رحمت به آنچه امكان وجود يا كمال وجود دارد «. بنابراين عدل خداوند عبارت است از فيض عام و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتى كه امكان هستى يا كمال در هستى دارند؛ بدون هيچ گونه امساك يا تبعيضى.


[=arial]اما در مورد کودکان و بیماری ها و نقص عضو های آنها
[=arial]بايد دانست. تفاوت در كيفيت خلقت انسان ها نتيجه و لازمه حتمى نظام مندى و قانونمندى جهان هستى است. يعنى:

[=arial]1 (نظام خلقت نظام علت و معلول است. هيچ معلولى بدون علت به وجود نمى آيد و تخلف هيچ معلولى از علت تامه اش ممكن نيست (اصل ضرورت على).

[=arial]2 (رابطه علت و معلول داراى قوانين و قواعد معين است؛ يعنى چنان نيست كه از هر علتى، هر معلولى قابل ايجاد باشد. به تعبير ديگر هر علت معينى معلول معينى دارد؛ مثلا در بیماری ها ، هر بیماری علت خاصی دارد آن هم علت مادی مثلا سرطان علتش برخی از غذا ها یا نوع تغذیه یا وراثت یا عوامل محیطی است (اصل سنخيت علت و معلول).

[=arial]اگر دو اصل فوق با ژرفكاوى دقيق فلسفى مورد بررسى قرار گيرد، مشخص خواهد شد سرطان گرفتن يك فرد لازمه حتمى مجموعه عللى است كه در به وجود آوردن آن مؤثر بوده اند. در اين امور عوامل بسيار متعددى دخيل اند، محیط ، وضعيت جسمى، نوع و مقدار غذاهايى كه مصرف كرده اند الگوی تغزیه و هر يك به سهم خود نقشى در كيفيت ایجاد آن بیماری ايفا مى كنند. در اين جا ممكن است سوال شود كه آيا خداوند نمى تواند با تفاوت چشمگيرى كه همه اين عوامل دارند، ولى تأثير همه را يكسان سازد؟ پاسخ آن است كه چنين چيزى سر از تناقض درمى آورد، زيرا لازمه آن اين است كه علت پديده اى محقق باشد، ولى تأثير نكند و علت بودن و تاثير نكردن تناقض آميز است. و يا معلولى بدون علت پديد آيد، كه لازمه آن اين است كه كل طرح نظام آفرينش به هم بخورد، زيرا در اين صورت پديد آمدن هر چيز از هر امر نامربوطى محتمل مى شود.
و این کار با حکمت الهی سازگار نیست یعنی خدا عالمی را بیافریند که قوانین طبیعی در آن حکم فرما باشد و دائم هر کجا که عیبی پیش بیاید آن را نقض کند مثلا دو تا بچه با هم دعوا می کنند یکی سنگی پرتاب می کند به طرف چشم دیگری خدا بیاید و بگوید درست است که سنگ جرمش بیشتر از چشم و شتابش زیاد است و باید چشم را بشکافد این جا جلو آن را می گیرم چون این دو تا بچه اند در جای دیگر بچه ای از روی بی احطیاطی پدر و مادر زمین می خورد خدا زمین را نرم و دست و پای بچه را اثر نا پذیر کند و این اتفاقات چه بسیارند. در این صورت همه نظام مختل می شود و علت و معلول به هم می خورند و این از حکمت خدا به دور است که عالمی بیافریند و سنن و اسبابی را در آن به کار گیرد ولی دائم آن را تغییر دهد.
البته این که خدا در برخی جاها این دخل و تصرف را می کند(معجزات و کرامات ) علتش نشان دادن قدرت خداست و این نباید غالبی شود که از معجزه بودن خارج شود.
[=arial] پس در مورد بیماریها و نقصهای مادرزادی علتی دارد که چون آن علت محقق شده معلول آن هم محقق خواهد شد که اگر اینگونه نباشد نظام علی و معلولی عالم بهم خواهد خورد.

[=arial]در قيامت نيز خداوند هر كس را به اندازه نعمتى كه به او داده، بازخواست مى كند. در بحارالانوار، ج 81، ص 182 آمده است: خداوند از گناه كسى كه يك چشم و يا دو چشم خود را از دست داده است، بازخواست نمى كند. پس اگر كسى از نعمتى محروم است، در قبال آن از مزايايى و تخفيفاتى برخوردار است و به هر نحو ممكن عدالت برقرار است.

[=arial]بنابراين براساس نظام جهان بايد ميان پدر و مادرى كه بسيارى از مسائل را رعايت كرده اند و پدر و مادرى كه بسيارى از مسائل را رعايت نكرده اند در استعداد و وضعيت جسمى فرزندشان تفاوتى باشد. آنچه در نظام خلقت وجود دارد، تفاوت است؛ نه تبعيض و آنچه مذموم مى باشد، تبعيض است نه تفاوت.
اما از آنجا كه فرزند بى تقصير است خداوند براساس عدالت خود، به ميزان استعداد و توانمندى فرزند از او مسؤوليت مى خواهد و كمبودهاى او را در آخرت جبران مى كند.


[=arial]به طوری که به خاطر شکر و صبوری که پیشه کرده خداوند به او پاداش عظيمى عطا خواهد نمود به گونه اى كه طبق فرمایش روایات ديگران آرزو خواهند كرد كه: اى كاش در دنيا آن دشوارى ها ناملايمات و محروميت ها را مى كشيديم و اكنون از ثمرات شيرينش بهره مند مى شديم.

ممکن است گفته شود: اگر خدا خیر خواه است چرا جهان را عاری از شرور نیافرید؟ پاسخ آن است که جهان ماده آمیخته با استعداد و حرکت و شدن‎ها است و فرض جهان مادی بدون این ویژگی‎ها، فرضی محال و خواستن چنین جهانی بسان خواستن مثلثی است که فاقد سه زاویه باشد؛ زیرا فرض جهانی که در آن مرض، مرگ و میر، جدال و دشمنی نباشد، فرض جهانی مجرد از ماده است که خداوند آن را در مرتبه‎ی خود آفریده است و ما در آن بحثی نداریم. بحث ما مربوط به عالم ماده است که در آن، توان و شدن، آن هم به صورت پیوسته، جزء جدا نشدنی آن است که حذف آن، ملازم با حذف خود جهان مادی است(2)
قسمتی از شرور، ناشی از کارهای نابجای انسان است که با قدرت و اختیار او انجام می‎پذیرد. از آن‎جا که بسیاری از کمالات والای انسانی به واسطه‎ی وجود قدرت و اختیار در انسان، تحقق پیدا می‎کند، از دیدگاه عقلی صحیح نیست خداوند به خاطر وجود شر قلیل، این خیر کثیر را رها و اختیار را از بشر سلب کند.

ممکن است اشکال شود چرا خدا اختیار بشر را کنترل شده نیافرید؟ یا بشر را جوری نیافرید که از سوء اختیار دیگران صدمه نبیند؟ پاسخ آن است که چنین تصویری از آزادی، به معنای نفی و انکار آن است؛ زیرا اختیار به معنای توان گزینش یکی از دو سوی خیر و شر است؛ اگر انسان فقط قادر بر انتخاب خیر باشد، دیگر آزادی ندارد. پیشنهاد این که آفرینش انسان چنان باشد که هنگام قصد شر، موفق به انجام آن نشود نیز غیر منطقی است؛ زیرا لازمه‎ی آن یا این است که زندگی انسان معجزه‎آسا باشد که این خود، نفی جهان طبیعت است و یا این است که در انسان مهاجم چنین اراده‎ای رخ ندهد، زیرا وقتی بداند تیر او به سنگ اصابت می‎کند نه به انسان، هرگز در او چنین انگیزه‎ای ایجاد نمی‎شود و این در حقیقت، نفی آزادی بشر است.(3) البته در برابر این واقعیت، عدل الهی ایجاب می‎کند که گرفتاری بی‎گناهان را از طریق پاداش‎های اخروی یا تخفیف در احکام، جبران سازد که این بحث در کتب کلام اسلامی به تفصیل بررسی شده است(4)

پی نوشت:
1- سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام، انتشارات امام صادق(ع)، ص111-110.
2- جان هیک فلسفه دین (جان هیک)، ص114،ترجمه بهروز سالکی، نشر الهدی و مدخل مسائل جدید علم کلام، ص131- 130.
3- فلسفه دین (جان هیک)، ص104-99 و مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص139-136.
4- فلسفه دین (جان هیک)، ص104-103 و مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص124-123.

موضوع قفل شده است