جمع بندی کوباندن حدیث نامعتبر به دیوار

تب‌های اولیه

48 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کوباندن حدیث نامعتبر به دیوار

سلام. ببخشید یک حدیثی هست با این محتوی که اگر حدیثی دیدیم که با قرآن و سنت نخوند , اون حدیثو بکوبیم به دیوار. حدیث رو با سندش میخاستم بی زحمت Smile

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد پیام

با عبارتهای نزدیک بهم چنین است «ما خالف قول ربنا لم نقله»، زخرفٌ، باطلٌ، فاضربوه علي الجدار»
آنچه که مخالف سخن پروردگار باشد سخن آرایش شده وباطل است وآنرا بر دیوار بکوبید.

وسائل الشيعه، ج 18، ص 78 و 79، باب 9 از ابواب صفات قاضي

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏2، ص: 250
فَقَالَ حَدَّثَنِي هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا حَدِيثَنَا إِلَّا مَا وَافَقَ الْقُرْآنَ وَ السُّنَّةَ أَوْ تَجِدُونَ مَعَهُ شَاهِداً مِنْ أَحَادِيثِنَا الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ دَسَّ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي أَحَادِيثَ لَمْ يُحَدِّثْ بِهَا أَبِي فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا مَا خَالَفَ قَوْلَ رَبِّنَا تَعَالَى وَ سُنَّةَ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ ص فَإِنَّا إِذَا حَدَّثْنَا قُلْنَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص.
این هم روایتی نزدیک به همین مضمون که ائمه (ع) هم فرموده اندسخن ما در صورت مخالفت با قرآن وسخن پیامبر(ص) قابل پذیرش نیست.

پیام;674453 نوشت:
این هم روایتی نزدیک به همین مضمون که ائمه (ع) هم فرموده اندسخن ما در صورت مخالفت با قرآن وسخن پیامبر(ص) قابل پذیرش نیست.

سلام
ممکنه چند مثال از احادیثی که با قرآن مخالفت دارند رو از منابع شیعه و ترجیحا صحیح السند ذکر کنید.

قبلا تاپیکی دیده بودم که یکی از کاربران که مقلد فقه قرآنی آیت الله صادقی تهرانی که خیلی از فتاوای مشهور رو خلاف قرآن میدونند یا یکی از کارشناسان احکام بحث میکردند که چرا اینجاها مثلا فتوای مشهور به خاطر وجود یک روایت خلاف ظاهر قرآنه، بعد کارشناس میگفتند ما وقتی ببینیم معصوم یه نحو از آیه برداشت میکنه ما یه نحو، آیا شک نمیکنیم که برداشت ما اشتباهه و معنی و مفهومی که آیه در واقع داره رو معصوم درک میکنه.

mohammadali1375;673390 نوشت:
سلام. ببخشید یک حدیثی هست با این محتوی که اگر حدیثی دیدیم که با قرآن و سنت نخوند , اون حدیثو بکوبیم به دیوار. حدیث رو با سندش میخاستم بی زحمت :)

[=arial black]سلام
البته سند حدیث رو دوستان زحمت کشیدند و فرمودند .
اما باید این نکته رو توجه داشت که تشخیص این که این حدیث با قرآن و حدیث می خونه با کیه؟ آیا ما می تونیم تشخیص بدیم یا باید اهل فن باشه؟
نشه مثل مصداق افراط و تفریط و تعادل که افراطی ها خودشان رو متعادل می دونن و می گن که کارهایی که ما می کنیم وریاضت های غیر عقلایی که به خودمون می دیم عین دین است . و تفریطی ها هم که می گن آقا ما متعادلیم هم نماز می خونیم و روزه می گیریم و هم موسیقی حرام و یه کم هم مشروب و ...
ملاک تعادل فقط دینه با همه دستوراتش به طور کامل می شه تعادل.
درخصوص مسئله حدیث فوق باید گفت که اولا خودش هم یه حدیثه !!!
دوما تشخیص معارض بودنش با قرآن حتما با اهل فن است که می دونن تعارض یعنی چی ؟ و تأویل یعنی چی؟ تقیه یعنی چی؟ و سند حدیث رو خوب می فهمن و خیلی چیزهای دیگه ای که باید مورد توجه قرار بگیره .
ببخشید وقتتون رو گرفتم ولی خواستم بگم نکنه این حدیث سبب بشه که ما هرچی رو که خوشمون نیومد بگیم دورغه و کذبه ، نیست ، حتما جعلیه،

برکه;679849 نوشت:
سلام
ممکنه چند مثال از احادیثی که با قرآن مخالفت دارند رو از منابع شیعه و ترجیحا صحیح السند ذکر کنید.

سلام علیکم
بسیاری از روایات در زمان حضور ائمه معصومین علیهم السلام به ایشان عرضه شده و مورد بررسی قرار گرفته و در نتیجه بعضی ابطال شده و بعضی که اضافات و یا نقائصی داشته است تصحیح و تکمیل شده است:

عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ إِنَّ كَسْبَ الْمُعَلِّمِ سُحْتٌ فَقَالَ كَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ إِنَّمَا أَرَادُوا أَنْ لَا يُعَلِّمُوا الْقُرْآنَ لَوْ أَنَّ الْمُعَلِّمَ أَعْطَاهُ رَجُلٌ دِيَةَ وَلَدِهِ لَكَانَ لِلْمُعَلِّمِ مُبَاحاً
فضل بن ابی قره می گوید به امام صادق علیه السلام گفتم: اینان (اهل سنت) نقل می کنند که پولی که معلم (قرآن) بدست می آورد، حرام است. حضرت فرمود:
دشمنان خدا دروغ می گویند. می خواهند که کسی قرآن را اید ندهد! اگر پدری به اندازه دیه فرزندش به معلم او عطا کند، برای معلم مباح است!
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 121

قِيلَ لِلصَّادِقِ ع إِنَّ النَّاسَ يَرْوُونَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ إِنَّ الصَّدَقَةَ لَا تَحِلُّ لِغَنِيٍّ وَ لَا لِذِي مِرَّةٍ سَوِيٍّ فَقَالَ ع قَدْ قَالَ لِغَنِيٍّ وَ لَمْ يَقُلْ لِذِي مِرَّةٍ سَوِي‏
به امام صادق عليه السّلام گفتند: مردم مى‏گويند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «گرفتن صدقه براى كسى كه چهار ستون بدنش سالم است و بى‏نياز حلال نيست»، حضرت فرمود: «پيامبر غنى و بى‏نياز را فرموده است، امّا براى آنكه بدنش سالم است نفرموده».
من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص: 177

قسمت دیگری از احادیث جعلی را بزرگان با بررسی مفاد آنها و مخالتفشان با اصول مذهب شیعه شناسایی نموده و معرفی نموده اند.
آيت اللّه معرفت در التفسير و المفسرون ج 2 صفحه 328- 329 در باره تفسیر نور الثقلین می گوید:
«همچنانكه رواياتى مشتمل بر غلو و وهن به ائمه عليهم السلام در اين تفسير نقل شده، بناى آن بر نقل اسرائيليات و احاديث موضوع نيز بوده است، مانند آنچه در قصه هاروت و ماروت و ارتباط آنها با زهره و مسخ او آمده است، و در اين كتاب فراوان اينگونه اسرائيليات نقل شده است.»
برای اطلاع از احادیث اسرائیلی می توانید به نرم افزار جامع الاحادیث از تولیدات مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی در قسمت کتابشناسی تفسیر نور الثقلین مراجعه کنید.
اگر دسترسی به این نرم افزار ندارید بگین تا مطالب مربوطه را برایتان در این تابیک بگذارم!

mohammadali1375;673390 نوشت:
سلام. ببخشید یک حدیثی هست با این محتوی که اگر حدیثی دیدیم که با قرآن و سنت نخوند , اون حدیثو بکوبیم به دیوار. حدیث رو با سندش میخاستم بی زحمت :)

سلام دوست عزیز. کوبیدن حدیث به دیوار در منابع اهل تسنن هست . ولی در شیعه صرفاً " قبول نکردن و واگذاشتن" اون رو داریم. ضمن اینکه اینجا بحث مفصلی پیش میاد که آیا معیار ارزیابی حدیث و همچنین مفاهیم قرآن فقط برداشت شخصی ماست؟ یا اینکه روش دیگه و تخصصی و علمی باید در پیش گرفت. به نظرم مطلب کلی تری هست که باعث شده این سوال پیش بیاد و اون اینه که آیا قرآن برای بشر کافیه یا حدیث هم در کنار قرآن لازمه (سنت)؟

برکه;679849 نوشت:
قبلا تاپیکی دیده بودم که یکی از کاربران که مقلد فقه قرآنی آیت الله صادقی تهرانی که خیلی از فتاوای مشهور رو خلاف قرآن میدونند
مواظب باشید. ایشون عقایدی دارن که توی اون معتقدن قرآن برای ما کافیه و نیازی به حدیث نیست. یا خیلی از شبهات نزدیک و همسو با عقاید وهابی رو می تونید توی عقایدشون ببینید

برکه;679849 نوشت:
ممکنه چند مثال از احادیثی که با قرآن مخالفت دارند رو از منابع شیعه و ترجیحا صحیح السند ذکر کنید.
در منابع دست اول شیعی چنین احادیثی پیدا نمیشه. جعل و تحریف توی احادیث سنی زیاده و همچنین اسراییلیات که در دست خلفا و حکومت ها بوده و امثال معاویه و ابوهریره و عایشه ها سرمنشا اون هستند. ولی روایات شیعه عموما همیشه به رویت ائمه می رسیده و کتابها توسط اصحاب محافظت می شده تا اینکه به جمع شدن اون کتابها در سالهای بعد می رسیم. ممکنه احادیثی رو نفهمیم یا به نظرمون عجیب بیاد یا حتی در نگاه اول بگیم خلاف عقله ولی با کمی تامل و توضیح (که روش برخورد با احادیث رو در علم اصول میتونید ببینید) متوجه میشیم که روایتی نداریم که مفهوم واقعی اون با مفهوم واقعی آیه قرآن یا حکم بدیهی عقل در تضاد باشه. عموما اختلاف ها به نحوه برداشت و فهم بر می گرده. ضمنا نمی خوام بگم همه روایات 100 درصد صحیح هستن ولی اغلب اونهایی که در کتب معتبری مثل کافی و کتب اربعه و بحارالانوار هستند از نظر بزرگترین کارشناسان تاریخ شیعه تایید شده هستن و قابل اعتماد.

برکه;679849 نوشت:
ممکنه چند مثال از احادیثی که با قرآن مخالفت دارند رو از منابع شیعه و ترجیحا صحیح السند ذکر کنید.

قبلا تاپیکی دیده بودم که یکی از کاربران که مقلد فقه قرآنی آیت الله صادقی تهرانی که خیلی از فتاوای مشهور رو خلاف قرآن میدونند یا یکی از کارشناسان احکام بحث میکردند که چرا اینجاها مثلا فتوای مشهور به خاطر وجود یک روایت خلاف ظاهر قرآنه، بعد کارشناس میگفتند ما وقتی ببینیم معصوم یه نحو از آیه برداشت میکنه ما یه نحو، آیا شک نمیکنیم که برداشت ما اشتباهه و معنی و مفهومی که آیه در واقع داره رو معصوم درک میکنه.


باسلام لطفا سوال جدید خودتان را با پست جدیدی به ثبت برسانید تااین بحث از مسیر خودش جدا نشه.

پیام;674433 نوشت:
با عبارتهای نزدیک بهم چنین است «ما خالف قول ربنا لم نقله»، زخرفٌ، باطلٌ، فاضربوه علي الجدار»
آنچه که مخالف سخن پروردگار باشد سخن آرایش شده وباطل است وآنرا بر دیوار بکوبید.
وسائل الشيعه، ج 18، ص 78 و 79، باب 9 از ابواب صفات قاضي

سلام علیکم
عبارت «فاضربوه علی الجدار» در بعضی کتب رجالی و اصولی علماء آمده است ولی متن حدیث نیست، آنچه را به عنوان حدیث، بزرگان شیعه نقل نمودند «فاضربوا به عرض الحائط» است:
قال النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله و سلم: إذا جاءكم عني حديث فاعرضوه على كتاب اللَّه تعالى فما وافق كتاب اللَّه فاقبلوه و ما خالفه فاضربوا به‏ عرض‏ الحائط.
تفسير الصافى، ج‏1، ص: 36؛ التبيان فى تفسير القرآن، ج‏1، ص: 5؛

روح بخش;679906 نوشت:
قسمت دیگری از احادیث جعلی را بزرگان با بررسی مفاد آنها و مخالتفشان با اصول مذهب شیعه شناسایی نموده و معرفی نموده اند.
آيت اللّه معرفت در التفسير و المفسرون ج 2 صفحه 328- 329 در باره تفسیر نور الثقلین می گوید:
«همچنانكه رواياتى مشتمل بر غلو و وهن به ائمه عليهم السلام در اين تفسير نقل شده، بناى آن بر نقل اسرائيليات و احاديث موضوع نيز بوده است، مانند آنچه در قصه هاروت و ماروت و ارتباط آنها با زهره و مسخ او آمده است، و در اين كتاب فراوان اينگونه اسرائيليات نقل شده است.»
برای اطلاع از احادیث اسرائیلی می توانید به نرم افزار جامع الاحادیث از تولیدات مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی در قسمت کتابشناسی تفسیر نور الثقلین مراجعه کنید.
اگر دسترسی به این نرم افزار ندارید بگین تا مطالب مربوطه را برایتان در این تابیک بگذارم!

سلام به شما
متاسفانه فعلا به این نرم افزار دسترسی ندارم. اما اگر کتاب خاصی مدنظر شماست میتوانم از سایت کتابخانه نور آن را مطالعه کنم. که فرمودید بخش کتابشناسی است.(که در سایت نیست)
ببینید از اونجایی که هرگونه تلاشی صورت خواهد گرفت که چنین تناقضی روی ندهد. (ممکنه اگر آیه بفرماید هست روایت صحیح بفرماید نیست ما میتونیم بگیم هست ناظر به این شرایط و نیست ناظر به شرایط دیگری است و بازم روایت رو با آیه جمع میزنیم.)
لذا میخوایم بدونیم عملا در چه مواردی چنین مطلبی (مخالفت حدیث با قرآن که یک قاعده نزد علمای خود ماست) روی میدهد.
روایت اگر در منابع غیر شیعه باشه کاری نداریم. برای نحوه به کارگیری این قاعده (عرضه احادیث به قرآن) میخوایم بدونیم. روایت ضعیف در منابع خودمون هم که به خودی خود اصلا حجت نیست. پس نمونه هائی از انواع روایات شیعه و صحیح السند که به قرآن عرضه شده و بنا به استفاده از این قاعده باطل بودنش معلوم هست، چیست

برکه;680195 نوشت:
روایت اگر در منابع غیر شیعه باشه کاری نداریم. برای نحوه به کارگیری این قاعده (عرضه احادیث به قرآن) میخوایم بدونیم. روایت ضعیف در منابع خودمون هم که به خودی خود اصلا حجت نیست. پس نمونه هائی از انواع روایات شیعه و صحیح السند که به قرآن عرضه شده و بنا به استفاده از این قاعده باطل بودنش معلوم هست، چیست

سلام علیکم
هر ملاکی هم که به دست داده شود باز برای تطبیق دقیق آن نیازمند کار کارشناسی است. لذا اگر خود کارشناس نیستید باید جهت تشخیص صحت و سقم احادیثی که در درستی مضمون آنها شک نموده اید از اهل فن کمک بگیرید!
در مذهب شیعه و نیز در قرآن اصولی محکم وجود دارد که تفسیربردار نیست!
مثلا قرآن بالصراحه اعلان می کند، ایمان کسی که نشانه های مرگ را می بیند، قبول نیست! فرعون هنگام غرق شدن گفت که من ایمان آوردم و خداوند در پاسخش فرمود: الان؟!!
حال وقتی شما داستانی را در مجالس بشنوید که حضرت موسی بعد از غرق شدن فرعون برای مناجات با خداوند آماده شد و هرچه خداوند را صدا زد جوابی نشنید و بعد به خداوند گفت که چرا پاسخش را نمی دهد، ندا آمد که چرا وقتی فرعون اینقدر تو را هنگام غرق شدن صدا می زد تو پاسخش را ندادی. او اگر یکبار من را صدا می زد من پاسخش را می دادم
خب این حدیث مخالف صریح قرآن است:
وَ جَاوَزْنَا بِبَنىِ إِسْرَ ءِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْيًا وَ عَدْوًا حَتىَّ إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا الَّذِى ءَامَنَتْ بِهِ بَنُواْ إِسْرَ ءِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ. ءَالَْانَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ. (یونس: 90 و 91)
)سرانجام) بنى اسرائيل را از دريا [رود عظيم نيل‏] عبور داديم؛ و فرعون و لشكرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند؛ هنگامى كه غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ايمان آوردم كه هيچ معبودى، جز كسى كه بنى اسرائيل به او ايمان آورده‏اند، وجود ندارد؛ و من از مسلمين هستم!» (امّا به او خطاب شد:) الآن؟!! در حالى كه قبلًا عصيان كردى، و از مفسدان بودى!
مناسب است در اینجا یکی از مناظرات امام جواد علیه السلام را بیاورم که خیلی زیبا و مستدل بعضی از احادیث اهل سنت درباره فضائل بزرگانشان را رد می کنند:

روزى در مجلس مأمون با حضور امام جواد (علیه السلام) و گروه زيادى دیگر، يحيى بن اَكثم گفت:
«اى زاده­ ی رسول خدا، نظر شما درباره­ ی اين خبر چيست:
"روزى جبرئيل بر رسول خدا فرود آمده و گفت: اى محمّد، خداوند عزّ و جلّ به تو سلام رسانده و مى‏ فرمايد: از ابوبكر بپرس آيا از من راضى است چون من از او خشنودم؟" حضرت فرمود:
«من منكر فضل ابوبكر نيستم! ولى بر راوى اين خبر واجب است كه حديثش را با حديث ديگرى كه از آن پیامبر نقل شده مقابله كند كه در آخرين سفر حجّ فرمود:
"دروغ بر من بسيار شده، و پس از من نيز زياد خواهد شد، پس هر كه از روى عمد بر من دروغى ببندد بايد جايگاه خود را در آتش قرار دهد، پس چون حديثى از من به شما رسيد آن را بر كتاب خدا و سنّت من عرضه كنيد، پس هر چه موافق قرآن و سنّت من بود آن را برگيريد، و مخالف آن دو را نگيريد." اين خبرى كه تو نقل كردى با قرآن نمى‏ خواند، خداوند متعال فرموده:
"وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ[1]" پس بنا بر مفاد حديث بر خداوند عزّ و جلّ رضا و سخط ابوبكر مخفى بوده تا از مكنون سرّ خود بپرسد، اين مطلب محال عقلى است.» يحيى گفت:
«در خبر است كه:
"مَثَل ابوبكر و عمر در زمين، مثل جبرئيل و ميكائيل است در آسمان." حضرت فرمود:
«اين مطلب نيز قابل تأمّل است، زيرا جبرئيل و ميكائيل دو فرشته ‏ي مقرّبى هستند كه هرگز معصيت پروردگار را نكرده و حتّى براى لحظه‏ اى از طاعت خداوند فارق نشده‏ اند، ولى ابوبكر و عمر مدّتى به خدا مشرك بودند هر چند پس از آن اسلام آوردند، پس بيشتر عمرشان مشرك بوده‏ اند، پس تشبيه آن دو به آن دو محال است.» یحيى گفت:
«حديث است كه:
"فقط آن دو سيّد و سرور پيران اهل بهشتند!» نظر شما درباره‏ ي اين حديث چيست؟» حضرت فرمود:
«اين حديث نيز محال است، زيرا اهل بهشت همگى برنا و جوانند، و پير و سالخورده‏ اى ميانشان نيست، و اين خبر از جعليات بنى‏ اميّه در ضدّيت با حديثى است كه رسول خدا درباره­ ی حسن و حسين فرمودند:
"كه آن دو سرور و آقاى اهل بهشت مى‏باشند." يحيى گفت:
«نقل است كه:
"تنها عمر بن خطّاب چراغ اهل بهشت است." امام فرمود:
«آن نيز محال است، زيرا بهشت مكان فرشتگان مقرّب الهى و آدم و محمّد و تمام انبيا و مرسلين است، آيا بهشت به نور ايشان روشنايى نمى‏يابد تا به نور عمر روشن گردد؟!» يحيى گفت:
«نقل است:
"سكينه و آرامش بر لسان عمر سخن مى‏گويد.[2]" فرمود:
«من منكر فضل عمر نيستم، ولى ابوبكر افضل از او بود؛ با اين حال بر منبر گفت:
"مرا شيطانى است كه بر من عارض مى‏شود. هرگاه منحرف شدم مرا به‏ راه آوريد!" يحيى گفت:
«نقل است رسول خدا فرموده:
"اگر من مبعوث نمى‏شدم عمر مى‏شد." امام فرمود:
«كتاب خدا صادق­ تر از اين حديث است. خداوند فرموده:
"وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ.[3]" با اين اخذ ميثاقى كه خداوند از انبيا گرفته چطور امكان دارد آن را عوض كرده يا تبديل نمايد، و هيچ كدام از حضرات انبيا حتّى براى لحظه‏ اى به خداوند شرك نورزيدند، پس چگونه كسى كه بيشتر عمرش مشرك بوده مبعوث به نبوّت شود، و رسول خدا فرموده:
"من به پيامبرى برگزيده‏ شدم و آدم ميان روح و جسد بود."» يحيى گفت:
«نقل است كه رسول خدا فرموده:
"هر وقت وحى از من قطع مى‏شد گمان مى‏بردم كه بر آل خطّاب نازل شده." حضرت فرمود:
«اين نيز محال است، زيرا جايز نيست كه پيامبر در نبوّت خود شكّ كند. خداوند متعال فرموده:
"اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ.[4]" پس چگونه ممكن است كه نبوّت از برگزيده­ ی خدا به مشرك منتقل شود؟!» يحيى گفت:
«نقل شده كه رسول خدا فرموده:
"اگر عذاب نازل شود فقط عمر نجات خواهد يافت." حضرت فرمود:
«و اين نيز محال است، زيرا خداوند متعال مى‏ فرمايد:
"وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ[5]" با اين آيه خداوند خبر داده كه تا رسول خدا در ميان ايشان باشد كسى را عذاب نمى‏ كند و تا زمانى كه آمرزش مى‏خواهند.»[6]


[/HR][1] ق / 16: ما انسان را آفريديم و وسوسه‏ هاى نفس او را مى‏دانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم!
[2] ظاهرا منظور فرشته­ ای است بنام «سکینه» که از زبان عمر سخن می­گوید.
[3] احزاب / 7: (به خاطر آور) هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو و از نوح ...
[4] حج / 75: خداوند از فرشتگان رسولانى برمى‏گزيند، و همچنين از مردم.
[5] انفال / 30: ولى (اى پيامبر!) تا تو در ميان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد و (نيز) تا استغفار مى‏كنند، خدا عذابشان نمى‏كند.
[6] الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏2، ص: 446


برکه;680195 نوشت:
آيت اللّه معرفت در التفسير و المفسرون ج 2 صفحه 328- 329 در باره تفسیر نور الثقلین می گوید:
عقاید ایشون هم متاسفانه در جاهایی به آقای صادقی تهرانی نزدیکه. با کنکاش در برخی کتابها و بحث ها میشه فهمید که خیلی نباید به برخی تبلیغات اعتماد کرد و نباید افراد رو معیار قرار داد.
روح بخش;680385 نوشت:
روزى در مجلس مأمون با حضور امام جواد (علیه السلام) و گروه زيادى دیگر، يحيى بن اَكثم گفت:
یحیی بن اکثم تواناترین عالم سنی ها بوده و همه روایاتی که در این مجلس گفته از منابع سنی هست (به جای سنی بهتره بگیم مکتب خلافت. چون شکل امروزی رو هنوز نداشته) و همه احادیث ساخته عایشه و ابوهریره و امثال اونها بوده. برکه عزیز حدیث صحیح یعنی چی؟ مگر نه اینه که حرف امام معصوم و دارای علم الهی هست؟ ممکنه علم الهی معصوم با قسمت دیگه ای از اون علم که قرآنه تناقض یا تضاد داشته باشه؟

روح بخش;680132 نوشت:
سلام علیکم
عبارت «فاضربوه علی الجدار» در بعضی کتب رجالی و اصولی علماء آمده است ولی متن حدیث نیست، آنچه را به عنوان حدیث، بزرگان شیعه نقل نمودند «فاضربوا به عرض الحائط» است:
قال النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله و سلم: إذا جاءكم عني حديث فاعرضوه على كتاب اللَّه تعالى فما وافق كتاب اللَّه فاقبلوه و ما خالفه فاضربوا به‏ عرض‏ الحائط.
تفسير الصافى، ج‏1، ص: 36؛ التبيان فى تفسير القرآن، ج‏1، ص: 5؛

سلام وسپاس از تلاش علمی شما ،روایت با عبارات مختلفی نقل شده که یکی از اونها همین عبارتی است که نقل فرمودید.

برکه;679849 نوشت:
ممکنه چند مثال از احادیثی که با قرآن مخالفت دارند رو از منابع شیعه و ترجیحا صحیح السند ذکر کنید.

سلام
معمولا روی احادیث تعصب زیادی وجود دارد . من حتی دفاع جانانه از احادیث ضعیف را هم دیده ام. دیگر احادیث صحیح السند که جای خود را دارند. اگر هم مخالف قرآن باشند یا معانی اضافی بر آیات قرآن تحمیل می کنند یا آیه را به گونه ای تفسیر می کنند که ایراد برآن وارد نباشد. حتی اگر آن آیه از محکمات قرآن باشد!

به عنوان نمونه در همین سایت می توانم احادیث صحیح السند جایز بودن خوردن ادرار گاو را برایتان مثال بزنم.

یکی از کاربران این احادیث را در تعارض با آیه ی (( و یحرم علیهم الخبائث )) دانسته بود.

ولی توجیه کارشناس سایت این بود: جسم بیمار، وقتی با دارویی که موافق طبیعتش است درمان شود، چنین جسمی از نظر روحی آسیب نمی بیند. آنچه که به روح آسیب می زند، موادی است که دارای خبائث معنوی است.

برای اطلاع بیشتر می توانید به اینجا مراجعه کنید:

http://www.askdin.com/thread21627.html

سند حدیث هم در اینجا بررسی شده است:

http://www.askdin.com/thread39358.html

پیام;680465 نوشت:
سلام وسپاس از تلاش علمی شما ،روایت با عبارات مختلفی نقل شده که یکی از اونها همین عبارتی است که نقل فرمودید.

سلام علیکم
می خواستم آدرس دقیق روایتی که در آن «فاضربوه علی الجدار» را لطفا ذکر کنید!
با تشکر از شما!

mim;679920 نوشت:
مواظب باشید. ایشون عقایدی دارن که توی اون معتقدن قرآن برای ما کافیه و نیازی به حدیث نیست. یا خیلی از شبهات نزدیک و همسو با عقاید وهابی رو می تونید توی عقایدشون ببینید

سلام علیکم
لطفا توضیح دهید که کدام یک از عقائد ایشان همسو با یکی از عقائد انحرافی وهابیون هست! در توضیح حتما منبع استناد خود را نیز ذکر کنید تا بشود مورد ادعایی را بررسی کرد!
mim;680408 نوشت:
عقاید ایشون هم متاسفانه در جاهایی به آقای صادقی تهرانی نزدیکه. با کنکاش در برخی کتابها و بحث ها میشه فهمید که خیلی نباید به برخی تبلیغات اعتماد کرد و نباید افراد رو معیار قرار داد.

افراد را ما ملاک قرار ندادیم بلکه وقتی کسی تحقیقی می کند و در آن تحقیق ادله ای را ذکر می کند اگر آن ادله عقلی است که ما با مراجعه به عقل خود صحت و سقم این ادله را بررسی می کنیم و اما اگر این ادله نقلی است ما بخاطر اطمینانی که به آن فرد داریم به نقل او اعتماد می کنیم!
این اعتماد به تبلیغاتی که گفتید سخنی است که باید به شما هم متذکر شد!
mim;680408 نوشت:
برکه عزیز حدیث صحیح یعنی چی؟ مگر نه اینه که حرف امام معصوم و دارای علم الهی هست؟ ممکنه علم الهی معصوم با قسمت دیگه ای از اون علم که قرآنه تناقض یا تضاد داشته باشه؟

مسلم است که بین علم ائمه معصومین علیهم السلام و قرآن تضاد نیست چون هر دو از یک سرچشمه است ولی وقتی متن حدیثی را می بینیم باید ابتداء دو کار انجام بگیرد تا بفهمیم مفاد حدیث علم اهل البیت است یا خیر.
کار اول اطمینان به صدور حدیث از امام معصوم علیه السلام است.
کار دو اطمینان از این است که حدیث در شرائط تقیه گفته نشده است.
مراجعه به قرآن در هر دو مرحله یکی از راه هایی است که اهل البیت علیهم السلام در اختیار ما گذاشتند.
منتها این مراجعه نیازمندی ورزیدگی است که اهل البیت تلاش داشتند این مهارت را در اصحابشان بوجود بیاورند و برای این منظور هم خود اصرار می کردند که آنچه ما گفتیم از تأیید قرآنیش بپرسید و هم خود در بسیاری از موارد تأیید قرآنی فرامایش خود را مطرح می کردند.

روح بخش;680630 نوشت:
سلام علیکم
می خواستم آدرس دقیق روایتی که در آن «فاضربوه علی الجدار» را لطفا ذکر کنید!
با تشکر از شما!

سلام

من یک آدرس برایش پیدا کردم. ظاهرا روایتش مرسل و بدون سند است.

تفسیر ابوالفتوح رازی ج3 ص392

قال رسول الله(ص): اذا اتاكم عنّى حديث فاعرضوه على كتاب الله وحجّة عقولكم فان وافقهما فاقبلوه والا فاضربوا به عرض الجدار.

عصران;680667 نوشت:
سلام

من یک آدرس برایش پیدا کردم. ظاهرا روایتش مرسل و بدون سند است.

تفسیر ابوالفتوح رازی ج3 ص392

قال رسول الله(ص): اذا اتاكم عنّى حديث فاعرضوه على كتاب الله وحجّة عقولكم فان وافقهما فاقبلوه والا فاضربوه على الجدار.


سلام علیکم
در تفسیر روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن که معروف به تفسیر ابوالفتوح رازی است در جلد 5 صفحه 368 چاپ: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى‏ آمده است:
اذا أتاكم عنّي حديث فاعرضوه على كتاب اللّه و حجّة عقولكم فان وافقهما فاقبلوه و الّا فاضربوا به عرض الجدار.
آنچه شما نقل کردید «فاضربوه علی الجدار» در این کتاب نیست!

روح بخش;680644 نوشت:

سلام علیکم
لطفا توضیح دهید که کدام یک از عقائد ایشان همسو با یکی از عقائد انحرافی وهابیون هست! در توضیح حتما منبع استناد خود را نیز ذکر کنید تا بشود مورد ادعایی را بررسی کرد!

ایشان معتقدبه خودبسندگی قرآن هستند. یعنی همان حرف عمر که گفت حسبنا کتاب الله. میتونید مصاحبه ایشون با مجله بینات رو بخونید. شماره 30 تابستان 1380 ص 96 تا 115
نمونه های از جملات ایشون:
* قرآن تمامش روشن است تمامش بیّن است (در حالیکه می دانیم چنین نیست و خیلی جاها نیاز به توضیح دارد)
* قرآن نیازی ندارد .. معانی اش به معانی دیگر. بنابراین قرآن مفسر مطالب دیگران است نه دیگران مفسر مطالب قرآن (یعنی به ائمه معصومین هم چنین اجازه ای نمی دهند)
* باید به هیچ رایی، هیچ قولی ، هیچ نظری به هیچ روایتی ولو متواتر اصلا اصالت ندهد.... روایات اصالت ندارند بلکه سنت اصالت دارد (ایشان سنت را از غیر روایات به دست می آورند ؟یا مقصودشان حذف روایات و تمسک به داستانهای ساختگی اهل سنت است برای تفسیر قرآن؟)
* تفسیرهای معصومین .... چه باشد و چه نباشد می گوییم قرآن خود خویشتن را تفسیر می کند. ...نوعا امامان قرآن را با قرآن تفسیر می کنند.( بله برخی روایات اینطور هستند. ولی بخش اعظم آن اینطور نیست و فقط بیان شخص امام است و این حرف ایشان بهتانی آشکار به معصومین علیهم السلام است)
* آیا در کلام خدا حجابی وجود دارد؟ (جواب: بله وجود دارد. خداوند این حجاب را قرار داده و اراده کرده تا مردم برای فهم مطالب آن به معلمان قرآن مراجعه کنند و نیازمند آنان باشند)
* آیا خورشید تاریک است که ماه تاریکی اش را بردارد؟( مغالطه در تشبیه را ببینید. چرا در فهم این خورشیدی که می فرمایند اینقدر اختلاف بین علما پیش آمده؟ حرف بنده نیست که تمام قرآن غیر قابل فهم است. ولی مسلما تمام قرآن قابل فهم برای هر کس حتی بزرگترین علما نیست.)

اینها برخی نمونه از فرمایشات ایشان در اعتقاد به خودبسندگی قرآن هستند. اگر مایل باشید نمونه های بیشتری هم قابل بررسی هستند
روشن است که این مکتب فکری قرآنی نیازی به حضور معصوم نمی بیند زیرا معتقد است که خودش می تواند همه چیز را از قرآن بفهمد.همین خط فکری در برخی افراد دیگر نیز مشاهده می شود که در جامعه شیعه به نوعی رخنه کرده اند و در جامعه تسنن منجر به پیدایش افراطی هایی مثل وهابی ها شده. البته در وهابی های اصیل حدیث غالب تر است

mim;680408 نوشت:
عقاید ایشون هم متاسفانه در جاهایی به آقای صادقی تهرانی نزدیکه. با کنکاش در برخی کتابها و بحث ها میشه فهمید که خیلی نباید به برخی تبلیغات اعتماد کرد و نباید افراد رو معیار قرار داد.
یحیی بن اکثم تواناترین عالم سنی ها بوده و همه روایاتی که در این مجلس گفته از منابع سنی هست (به جای سنی بهتره بگیم مکتب خلافت. چون شکل امروزی رو هنوز نداشته) و همه احادیث ساخته عایشه و ابوهریره و امثال اونها بوده. برکه عزیز حدیث صحیح یعنی چی؟ مگر نه اینه که حرف امام معصوم و دارای علم الهی هست؟ ممکنه علم الهی معصوم با قسمت دیگه ای از اون علم که قرآنه تناقض یا تضاد داشته باشه؟

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل و سلم علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم دوست گرامی درست نیست به بزرگانی چون آیت الله معرفت و آیت الله صادقی اینگونه نسبت های ناروا بدهیم که شبیه وهابیون و غیره!!! اگر بحثی است باید با منطق و متقن و مستدل بیان شود تا سره و ناسره مشخص شود و الا با تهمت زدن کاری و مطلبی درست و حل نمیشود

روح بخش;680785 نوشت:
سلام علیکم
در تفسیر روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن که معروف به تفسیر ابوالفتوح رازی است در جلد 5 صفحه 368 چاپ: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى‏ آمده است:
اذا أتاكم عنّي حديث فاعرضوه على كتاب اللّه و حجّة عقولكم فان وافقهما فاقبلوه و الّا فاضربوا به عرض الجدار.
آنچه شما نقل کردید «فاضربوه علی الجدار» در این کتاب نیست!

سلام علیکم

بله حق با شما است. حالا (( فاضربوا به عرض)) با (( فاضربوه علی)) خیلی با هم تفاوت ندارند ( ولی عبارت فاضربو و الجدارش مشترک بود). من هم خود کتاب تفسیر روض الجنان را ندیده بودم. کتاب ده رساله ی رضا استادی حدیث را اینگونه نقل کرده بود و رفرنس داده بود که من از آنجا نقل کردم. احتمالا خطای نویسنده بوده است.

قدیمی ترین کتابی که من دیدم این عبارت (( فاضربوه علی الجدار )) را به کار برده است. کتاب تاریخ آل زراره نوشته ی ابوغالب زراری متوفای 368 هجری قمری است:

وقد ورد عنهم عليه السلام كما رواه مشايخ الشيعة ان ما خالف قول ربنا، لم نقله، زخرف، باطل، فاضربوه على الجدار. ( تاریخ آل زراره ج1 ص 85)

پست قبلی اصلاح شد.

روح بخش;680630 نوشت:
سلام علیکم
می خواستم آدرس دقیق روایتی که در آن «فاضربوه علی الجدار» را لطفا ذکر کنید!
با تشکر از شما!

عرض بر قرآن همان‌طور كه مستحضريد دو طايفه است كه هر دو طايفه را مرحوم كليني نقل كرده است؛ يك طايفه همان نصوص «علاجيه» است كه در كتاب اصول معروف هستند. فرمودند روايات اگر متعارض شد يكي از راه‌هاي حلّ تعارض اين است كه بر قرآن كريم عرضه كنيد «فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ» حجّت است «وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ» آن را «فاضربوه علي الجدار»[1و مانند آن که اينها لزوم عرض روايات بر قرآن در نصوص علاجيه است، اما طايفه ديگر رواياتي است كه كاري به نصوص علاجيه ندارد و روايات معارض ندارد؛ هر روايتي چه معارض داشته باشد و چه معارض نداشته باشد الاّ و لابد بايد بر قرآن كريم عرضه شود، اگر مخالف قرآن نبود حجّت مي‌شود.
1الاصول من الکافی، الشيخ الکلينی، ج1، ص69، ط اسلامی. «فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ.‌».
این عبارت در شرح وتوضیح احادیث معارض با قرآن به کار رفته است زیرا اتحاد معنایی دارد. مانند این عبارت که در درس تفسیر آیت الله جوادی93/03/03 با آدرس از کافی آورده است

دربرخی احادیث علاوه بر قرآن دستور به سنجش و عرضه ی روایات به سنت نیز شده است و این نشان می دهد که سنت پیامبر بر حدیث مقدم است.

وعن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن أبيه، عن النضر بن سويد، عن يحيى الحلبي، عن أيوب بن الحر قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: كل شئ مردود إلى الكتاب والسنة، وكل حديث لا يوافق كتاب الله فهو زخرف. ( کافی ج1 ص 69)

وبهذا الاسناد عن ابن أبي عمير، عن بعض أصحابه قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: من خالف كتاب الله وسنة محمد صلى الله عليه وآله فقد كفر. ( کافی ج1 ص 70)

محمد بن مسعود العياشي في تفسيره عن سدير قال: قال أبو جعفر وأبو عبد الله عليهما السلام: لا تصدق علينا إلا ما وافق كتاب الله وسنة نبيه صلى الله عليه وآله. ( تفسیر عیاشی ج1 ص 9)

وقال أمير المؤمنين عليه السلام: من أخذ دينه من أفواه الرجال أزالته الرجال، ومن أخذ دينه من الكتاب والسنة زالت الجبال ولم يزل. ( روضه الواعظین ص 22-- کافی ج1 ص7)


فقال: حدثني هشام بن الحكم أنه سمع أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: لا تقبلوا علينا حديثا الا ما وافق القرآن و السنة، أو تجدون معه شاهدا من أحاديثنا المتقدمة، فان المغيرة بن سعيد لعنه اللّه دس في كتب أصحاب أبي أحاديث لم يحدث بها أبي، فاتقوا اللّه و لا تقبلوا علينا ما خالف قول ربنا تعالى و سنة نبينا صلّى اللّه عليه و آله فانا اذا حدثنا، قلنا قال اللّه عز و جل، و قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله. ( رجال کشی ج2 ص 489)

شاید یکی از دلایل اینکه علاوه بر قرآن به عرضه ی حدیث به سنت هم امر شده است این توصیه امام علی به عبدالله بن عباس هنگامی که او را برای گفتگو با خوارج می فرستد است:

لاتخاصمهم بالقرآن, فان القرآن حمّال ذو وجوه, تقولون ويقولون ولكن حاججهم بالسنّة فانّهم لن يجدوا عنها محيصاً. ( نهج البلاغه نامه 77)

ترجمه : به قرآن بر آنان حجت مياور, كه قرآن تاب معني هاي گوناگون دارد. تو چيزي از آيه اي مي گويي, و دشمن تو, چيزي از آيه ديگر. ليكن به سنت با آنان گفت وگو كن كه ايشان را راهي نبود, جز پذيرفتن آن.

mim;680884 نوشت:
ایشان معتقدبه خودبسندگی قرآن هستند. یعنی همان حرف عمر علیه اللعنه و العذاب که گفت حسبنا کتاب الله. میتونید مصاحبه ایشون با مجله بینات رو بخونید. شماره 30 تابستان 1380 ص 96 تا 115
نمونه های از جملات ایشون:
* قرآن تمامش روشن است تمامش بیّن است (در حالیکه می دانیم چنین نیست و خیلی جاها نیاز به توضیح دارد)
* قرآن نیازی ندارد .. معانی اش به معانی دیگر. بنابراین قرآن مفسر مطالب دیگران است نه دیگران مفسر مطالب قرآن (یعنی به ائمه معصومین هم چنین اجازه ای نمی دهند)
* باید به هیچ رایی، هیچ قولی ، هیچ نظری به هیچ روایتی ولو متواتر اصلا اصالت ندهد.... روایات اصالت ندارند بلکه سنت اصالت دارد (ایشان سنت را از غیر روایات به دست می آورند ؟یا مقصودشان حذف روایات و تمسک به داستانهای ساختگی اهل سنت است برای تفسیر قرآن؟)
* تفسیرهای معصومین .... چه باشد و چه نباشد می گوییم قرآن خود خویشتن را تفسیر می کند. ...نوعا امامان قرآن را با قرآن تفسیر می کنند.( بله برخی روایات اینطور هستند. ولی بخش اعظم آن اینطور نیست و فقط بیان شخص امام است و این حرف ایشان بهتانی آشکار به معصومین علیهم السلام است)
* آیا در کلام خدا حجابی وجود دارد؟ (جواب: بله وجود دارد. خداوند این حجاب را قرار داده و اراده کرده تا مردم برای فهم مطالب آن به معلمان قرآن مراجعه کنند و نیازمند آنان باشند)
* آیا خورشید تاریک است که ماه تاریکی اش را بردارد؟( مغالطه در تشبیه را ببینید. چرا در فهم این خورشیدی که می فرمایند اینقدر اختلاف بین علما پیش آمده؟ حرف بنده نیست که تمام قرآن غیر قابل فهم است. ولی مسلما تمام قرآن قابل فهم برای هر کس حتی بزرگترین علما نیست.)

اینها برخی نمونه از فرمایشات ایشان در اعتقاد به خودبسندگی قرآن هستند. اگر مایل باشید نمونه های بیشتری هم قابل بررسی هستند
روشن است که این مکتب فکری قرآنی نیازی به حضور معصوم نمی بیند زیرا معتقد است که خودش می تواند همه چیز را از قرآن بفهمد.همین خط فکری در برخی افراد دیگر نیز مشاهده می شود که در جامعه شیعه به نوعی رخنه کرده اند و در جامعه تسنن منجر به پیدایش افراطی هایی مثل وهابی ها شده. البته در وهابی های اصیل حدیث غالب تر است

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل و سلم علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم دوست گرامی نوشته های شما و ادعاهایتان جالب بود اما چند نکته: اول اینکه بنده از یکی از سایت ها این مصاحبه که شما فرموده بودید را دانلود کرده و خواندم تا انتهای صفحه 109 هیچ کدام از مطالب ادعایی شمار ا ندیدم بحث در آنجا حول قرآن و علوم تجربی-نقل خاطرات علمی-مجرد بودن یا نبودن موجودات مطالب مربوط به پیامبران و غیره بود حال اگر شما در جای خاصی و یا از سایت خاصی متن مصاحبه ایشان را خواندید بفرمایید تا بنده هم بروم و در آنجا بخوانم به هر حال بنده چیزی از مطالب ادعایی شما ندیدم (شاید ترتیب صفحات یا سایت ها مفاوت باشد)
دوم اینکه شما خودتان به تفسیر حرف های ایشان که نقل کردید پرداختید که عملا این تفسیر به رای و نظر شماست و در ادامه نوشته ام مطالبی در این باب خدمتتان عرض میکنم
سوم اینکه به نظرم لعن علنی خلفای مورد نظر اهل سنت کار درستی نباشد که شما به آن پرداختید و این مطلب شایسته نیست(چنان که مراجع عظام تقلید هم همینگونه فرموده اند)
اما در باب فرمایشاتتان:در جمله اول روشن و نور و حتی بین بودن قرآن هرگز منافاتی با توضیح دادن آیات ندارد که در این صورت چرا خود ایشان بیش از 60 جلد تفسیر قرآن نوشته اند؟! مقصود از بین و روشن بودن آن (یکی از آنها) این است که قرآن قطعی الصدور بدون تحریف با زبانی فصیح و بلیغ از سوی خدای سبحان برای ما تا روز قیامت نور و روشن و مبین است(البته توضیحات بیشتر و تخصصی تر هم است که خود ایشان فرمودند)
در جمله دوم در قسمت اول یک تقطیعی شده ((
قرآن نیازی ندارد .. )) را نوشتید و سپس بلافاصله فرمودید((معانی اش به معانی دیگر. )) و در انتهای آن هم نقطه پایان گذاشتید خوب این دو جمله اولا چه ربطی به هم دارد و ثانیا جمله اول با جمله دوم در تضاد است!! لطفا بدون تقطیع نوشته و گفته ایشان را نقل کنید تا متوجه نوشته بشویم و در انتها هم شما حرف ایشان را تفسیر به این کردید که بله به ائمه هم چنین اجازه ای نمیدهند!!! خوب ایشان کجافرمودند معصومین؟ شما چگونه دریافتید که مقصود ایشان ائمه است؟نه غیر معصومان؟
در جمله سوم
ابتدا مطلبی از وبلاگ قرآنیان برای روشن شدن سنت و حدیث نقل میکنم:(([=&quot]حدیث یا روایت با سنت متفاوت است.حدیث اعم از سنت است و سنت اخص از حدیث است یعنی هر حدیثی سنت نیست اما[=&quot] [=&quot]هر سنتی حدیث است. به عبارت دیگر حدیث مجموعه بزرگی از اخبار است که سنت زیر مجموعه آن است. حدیث آن خبری است که به معصومین (ع) در مورد فعل، قول یا تقریر آن بزرگواران نسبت می‌دهند اما سنت بیانگر فعل، قول یا تقریر واقعی معصومین (ع) است به عبارت ساده سنت همان حدیث پاک شده و الک شده است که جعلیات و ظنیاتش را حذف کرده باشیم. در مورد صدور آنچه سنت بیانگر آن است قطع داریم فلذا کاملترش اینست که آن را سنت قطعیه بنامیم اما برای رعایت اختصار به آن سنت می‌گوییم.)) پس فرق و شباهت سنت و حدیث و روایت مشخص شد اما شما باز هم تفسیر به رای دیگری کردید و فرمودید ((ا مقصودشان حذف روایات و تمسک به داستانهای ساختگی اهل سنت است برای تفسیر قرآن؟)) لطفا برای این ادعای خود مثال و نمونه ای از نظرات ایشان بیاورید تا ما هم ببینیم و یاد بگیریم و الا تهمت زدن کار صحیحی نیست!
در جمله چهارم باز هم تقطیعی رخ داده البته جدا از ان تقطیع روایات صحیح چون فرمایش امام باقر سلام الله علیه در اصول کافی
[=&quot]-کتاب فضل علم-حدیث 185 ترجمه استاد صادق حسن زاده فرمودند:(( [=&quot]هرگاه چیزی به شما باز گویم از من بپرسید کجای قرآن است)) پس خود ائمه هم از قرآن میگویند هر چه میگویند! و دلیل قرآنی این مطلب هم خطاب قرآن به رسول خدا است که باز به نقل از وبلاگ قرآنیان نقل میکنم:((

[=&quot]باید توجه داشت که خدای متعال در آیه 27 سوره کهف می‌فرماید:[=&quot][=&quot]﴿وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتَابِ رَبِّکَ ۖ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا﴾[=&quot][=&quot]﴿و آنچه را که از کتاب پروردگارت سویت وحی شده است (برایشان)بخوان و پیروی کن. کلمات آن [: خدا و قرآن] را هیچ‌گاه تبدیل‌کننده‌ای نیست. جز او[: خدا و کتابش] هرگز پایگاه و پناهگاهی (وحیانی) نتوانی یافت.﴾[=&quot]طبق این آیه چون پیامبر نیز پایگاهی وحیانی جز قرآن ندارد بنابراین سنت نیز چیزی مستقل از قرآن نیست بلکه در حقیقت استفسار پیامبر (ص) از قرآن است که توسط ایشان و ائمه (ع) سینه به سینه منتقل شده است و هرجا بدان نیاز بوده است آشکار شده است.)) ثانیا تفسیر را با تفصیل اشتباه گرفت در این باره فرمایشات استاد ایازی دقت فرمایید:((
در سوره نساء آیه ۸۲ می‌فرماید اگر این قرآن از ناحیه غیر خدا بود در آن اختلاف ایجاد می‌شد در این جهت برای فهم چیستی تفسیر قرآن به قرآن به تعبیر امام علی ینطق بعصه علی بعض و یصدق بعصه علی بعض و خود این کلمات بیانگر است و در سیره اهل بیت نیز روایات فراوانی داریم که در تغسیر یک آیه آیه دیگری را می‌خواندند.آیت‌الله ایازی بیان کرد: شواهد و قرائن در این زمینه فراوان است، اما مسئله مهم این است که مراد شخصیت‌هایی که از تفسیر قرآن به قرآن گفته‌اند مرز سخنشان کجاست. یعنی آیا باید سخنان اهل بیت را کنار بگذاریم و یا باید قلمرو آن را بفهمیم که منظور چیست.وی ادامه داد: برای فهم منظور این روش باید توجه کنیم سخن ما درباره تفسیر قرآن است نه درباره تفصیل آن یعنی وقتی قرآن حافظوا علی الصلوات را طرح می‌کند، می‌خواهیم بفهمیم مراد چیست ولی یک وقتی است که می‌خواهیم بدانیم چگونه نماز بخوانیم زیرا جزئیات در قرآن بیان نشده یا در باب عقاید جزئیات آن در کتب آمده که تفصیل است و نه تفسیر.دبیر علمی سومین همایش بیداری قرآنی در تاریخ معاصر افزود: فرق میان تعلیم و تعبد از دیگر مسایلی است که باید به آن توجه داشت. تعلیم و بیانات تبیینی در روایات اهل بیت فراوان است و قرآن قطعی الصدور است و متن دیگری هم که قرار است به آن استشهاد شود همین طور ولی وقتی بیانی می‌آید که تعلیمی نیست یعنی وقتی دلیل قطعی آمد می‌توانیم آن را تعبدا بپذیریم که فق‌ها در فقه از طریق خبر واحد حل کرده‌اند اما در تفسیر محل بحث است.وی تصریح کرد: در روایتی از ذیل تفسیر «بعوضه» آمده که بعوضه امیرالمومنین است. حال باید پرسید که آیا در لغت ایشان بعوضه است یا صفتی از بعوضه به امام می‌خورد؟ اینجاست که در تفسیر قرآن به قرآن تفسیر تعلیمی را بجث می‌کنیم نه تعبدی و نکته قابل توجه در کار علامه و آیت الله صادقی همین است. اینجاست که مثل این شخصیت‌ها می‌گویند)) به نقل از سایت خبر گزاری ایلنا
در جمله پنجم هم احتمالا مقصود از حجاب گنگی و کجی و ابهام کلی است و این مطلب هم شرح و بسط تخصصی و طولانی دارد که وارد آن نمیشویم
در جمله ششم اینکه که علما چرا اختلاف دارند به این دلیل است که قصورا یا تقصیرا علوم و مطالب دیگر را بر قرآن تحمیل میکنند و میکردند مثلا برای اینکه یک ادله فلسفی خود را اثبات کنند میروند و با دلالاتی که آن هم عموما غلط است سعی میکنند ادله فلسفی خود را ثابت کنند و قرآن عملا برای برخی از علما نقش ثابت کردن برخی نظرات غیر قرآنی آنها را دارد نه چیز دیگر!! و اگر همه علما میگذاشتند خود قرآن سخن بگوید و به آن تحمیل نکنند بسیاری از مشکلات و اختلافات علمی حل خواهد شد
اما در باب خود بسندگی و تهمت حسبنا کتاب الله ایشان خودشان در یک رساله مکتوب به اتهامات وارده به خودشان پاسخ مبسوط فرمودند که میتوانید به سایت فرقان و انتشارات شکرانه مراجعه کنید و متن آن را ببینید و حرف عمر هرگز شباهتی با فرمایش آیت الله صادقی در اصل و محور قرار دادن قرآن ندارد زیرا که خود معصومان در حدود 40 روایت صحیح محور اصلی اسلام و ثقل اکبر و اینکه هر روایتی از ما به شما رسید ملاک صحیح یاغلط بودن آن قرآن است را بیان فرمودند پس ایشان متمسک به اهل بیت هستند اما عمر به دلایل دیگری این حرف را زد در انتها هم در اجازه اجتهادی که آیت الله العظمی خویی به ایشان داده است و تصویر آن در اینترنت موجود است آقای خویی خطاب به علامه صادقی چنین فرمودند:((

[=&quot]«... فحکمه حکمی و اذنه اذنی و علی المؤمنین اکرامه و احترامه و الاعتناء بشأنه ...»
[=&quot]«... حکم او حکم من است و اذن او اذن من است و بر مؤمنین است او را اکرام کنند و احترام گذارند و به شأنش اعتنا کنند ...» به نقل از وبلاگ قرآنیان حال اگر فرمایشی هست بفرمایید با تشکر و عذر خواهی به دلیل طولانی شدن متن

mim;680884 نوشت:
یشان معتقدبه خودبسندگی قرآن هستند. یعنی همان حرف عمر علیه اللعنه و العذاب که گفت حسبنا کتاب الله. میتونید مصاحبه ایشون با مجله بینات رو بخونید.

سلام علیکم
عمر که گفت حسبنا کتاب الله منظورش این بود که آنچه در قرآن نیست ما خود حکمش را با قیاس و استحسان بدست می آوریم! ولی آیت الله تهرانی می گوید آنچه در قرآن نیست، به سنت مراجعه می کنیم. منتها منظور از سنت را ایشان احادیثی می داند که با نظر قرآن مخالف نباشد. یعنی احایثی را صادره از معصوم می داند که هیچ تنافی با قرآن حتی با ظهورات قرآن نداشته باشد! البته ایشان برای قرآن ظهورات قائل نیست و مضمون همه آیات را صریح و روشن می داند.
در این باره بین علماء اختلاف است که آیا قرآن ظهورات دارد یا نه، و آیا ظهوراتش قابل استناد هست یا نه؟ و آیا خبر واحد اگر دارای دلالتی قطعی باشد می تواند در ظهورات قرآن تصرف کند یا خیر!
خلاصه این که بحثها فنی است و اینجا هم جای طرح آن نیست.
اگر عالمی شیعه خبر واحد را قبول نداشت و ادله خبر واحد را شامل اخباری که در تنافی با ظهورات قرآن هستند ندانست، آن وقت این شخص شعارش حسبنا کتاب الله است؟
رساله نوین ایشان را ببیند. بسیاری از فتاوای ایشان طبق احادیث است.
اما این که نیازمندی قرآن به تفسیر چگونه است و روایات تفسیری چه رابطه ای با قرآن دارند و این که قرآن آیاتش را بیّن و روشن معرفی می کند چگونه با نیازمندی قرآن به تفسیر جور در می آید همه مباحث تخصصی است که از حوصله این تاپیک خارج است.
فعلا در مقام پاسخ گرفتن از این سؤال هستیم که اختلاف نظر علمای شیعه در مباحث تخصصی اینچنینی چه ارتباط با تفکرات وهابیون دارد؟
این که ایشان می گوید اگر حدیث متواتری مخالف قرآن بود، در نتیجه شما باید یکی از ایندو را انتخاب کنی، معلوم است که به قرآن عمل می کنی و این یعنی حدیث ثفل اصغر است و در مقابل قرآن اصالت ندارد، خب این حرف کجایش سخن وهابیون است؟

قرآن حکیم;681281 نوشت:
اول اینکه بنده از یکی از سایت ها این مصاحبه که شما فرموده بودید را دانلود کرده و خواندم تا انتهای صفحه 109 هیچ کدام از مطالب ادعایی شمار ا ندیدم بحث در آنجا حول قرآن و علوم تجربی-نقل خاطرات علمی-مجرد بودن یا نبودن موجودات مطالب مربوط به پیامبران و غیره بود
سلام علیکم . پس بهتر است همه مصاحبه را بخوانید. ضمنا اگر در مسایل وهابی ها و شاخه شیعه اون یعنی قرآنی ها مطالعه نداشته اید برداشت شما چندان با برداشت بنده از مصاحبه ایشان همخوانی نخواهد داشت.
قرآن حکیم;681281 نوشت:
دوم اینکه شما خودتان به تفسیر حرف های ایشان که نقل کردید پرداختید که عملا این تفسیر به رای و نظر شماست و در ادامه نوشته ام مطالبی در این باب خدمتتان عرض میکنم
بالاخره ایشان حرفی که می زنند برای شنونده و خواننده است. بنده هم یک خواننده . اجازه دارم فهم خودم را بنویسم؟ مگر اصرار بر صحت فهم فقط خودتان داشته باشید.
قرآن حکیم;681281 نوشت:
سوم اینکه به نظرم لعن علنی خلفای مورد نظر اهل سنت کار درستی نباشد که شما به آن پرداختید و این مطلب شایسته نیست(چنان که مراجع عظام تقلید هم همینگونه فرموده اند)
فکر نمی کنم اینجا مجلس عمومی باشد. همه شیعه هستند. و لعن هم شایسته آنها
قرآن حکیم;681281 نوشت:
در انتها هم در اجازه اجتهادی که آیت الله العظمی خویی به ایشان داده است و تصویر آن در اینترنت موجود است
همه استناد شما به مطالب وبلاگ خود آقای صادقی است!! این آقایان از این ادعاها کم ندارند. دین ما بسته به افراد نیست. مخصوصا که اشتباهات بزرگان خیلی خطرناک تر است. بنابراین معیار حرف یک نفر عالم نیست. معیار کتاب و سنت است. کافی است شما این سوال را در دیدگاه ایشان جواب بدهید آن وقت خیلی چیزها روشن می شود. «آیا برای فهم قرآن نیازی به وجود پیامبر و ائمه هست یا خیر؟ اگر معصومین نباشند آیا خود ما قرآن را کامل می فهمیم یا نه؟» ضمن اینکه ایشان در جامعه شیعه بوده اند و نمی توانسته اند علنا برخی حرفها را بگویند. گرچه با خواندن مصاحبه ایشان متوجه می شوید که ابایی ندارند از اینکه به مراجع تهمت هایی بزنند و آنها را دچار اشتباهات اساسی بدانند طوریکه کل فقاهت یکی از مراجع موجود را با یک جمله زیر سوال برده اند و گفته اند یک نفر دیگر از مراجع را هم یکی از دوستان ایشان ناک اوت کرده.نتیجه هم این می شود که خودشان را به عنوان اعلم مراجع موجود معرفی می کنند دیگر. افراد هم فکر ایشان مانند آقای معرفت و ایازی هم طبیعی است که ایشان را تایید می کنند. اگر مایل باشید می توان تاپیک مستقلی برای معرفی این خط فکری (وهابی های شیعه = قرآنی ها) ایجاد کرد. دقت کنید که در عصر حاضر نفوذ فکری دشمن از طریق لباس روحانیت خطرناک تر بوده پس زیاد به لباس و ریش و تبلیغات و کثرت مریدان اعتماد نکنید. با تشکر از دقت شما

روح بخش;681459 نوشت:
عمر که گفت حسبنا کتاب الله منظورش این بود که آنچه در قرآن نیست ما خود حکمش را با قیاس و استحسان بدست می آوریم
این منظور را از کجا آوردید. اولین بار است که در تاریخ مطرح می شود. حتی خود سنی ها هم این حرف را نزده اند. جالب است که می فرمایید بعضی چیزها در قرآن نیست!! ضمنا مغز عمر در این حد نبوده که بفهمد قیاس و استحسان و .. چیست. اینها اختراعات 150 سال بعد از عمر است.
روح بخش;681459 نوشت:
خلاصه این که بحثها فنی است و اینجا هم جای طرح آن نیست
پس با توجه به مطلب قبلی اگر در بحث فنی این موضوع وارد نیستید آن را به کارشناس بحث واگذار کنید (با کمال احترام)
روح بخش;681459 نوشت:
اگر عالمی شیعه خبر واحد را قبول نداشت و ادله خبر واحد را شامل اخباری که در تنافی با ظهورات قرآن هستند ندانست، آن وقت این شخص شعارش حسبنا کتاب الله است؟
(انصافا برای فهم این جمله تان چند بار مجبور شدم بخونمش.) اینها که ارتباط مستقیمی به هم ندارند. ولی ظاهرا در سوالتان باید فعل ندانست را به دانست تبدیل کنید تا مفهومش درست بشود.
روح بخش;681459 نوشت:
این که ایشان می گوید اگر حدیث متواتری مخالف قرآن بود، در نتیجه شما باید یکی از ایندو را انتخاب کنی، معلوم است که به قرآن عمل می کنی و این یعنی حدیث ثفل اصغر است و در مقابل قرآن اصالت ندارد، خب این حرف کجایش سخن وهابیون است؟
آنجایش که وقتی می گویید «قرآن» و می فرمایید «قرآن با حدیث مخالفت دارد». زیرا معنی حدیث روشن است ولی معنی قرآن برای افراد یکسان نیست. در حقیقت درستش این است که بگویند «حدیث با فهم ما از قرآن مخالف است» ولی اشتباهشان آنجاست که فهم خودشان از قرآن را برتر از حدیث می گیرند. (منظور از حدیث هم حدیث صحیح است. فوراً به سمت تضعیف روایات مایل نشوید. ضمن اینکه اغلب روایات شیعه قابل اعتماد هستند)

[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]

mim;681637 نوشت:

فکر نمی کنم اینجا مجلس عمومی باشد. همه شیعه هستند. و لعن هم شایسته آنها

سلام ببخشید فضای مجازی اونم سایتی که کاربرای مهمان، بسیار داره و حتی از اعضاش هم مرکب از تئیست و آتئیست و پلورالیست و اهل تسنن و شیعه و... هستند فضای خصوصی محسوب میشه؟:Moteajeb!:
بعد اونوقت فضای عمومی یعنی کجا؟ اتوبوسی که توش درنود درصد موارد مسافراش تماماً شیعه ان؟:Gig:[/]

خب چرا تخصصی؟
اگر جناب پیام و روح بخش با سیره اکثریت مراجع موافق هستند. جناب قرآن حکیم هم ظاهرا از مریدان آقای صادقی تهرانی هستند. دلایلش رو هم بنویسید که فقط آرا نشنویم. شاید یکی به رای اون دسته اومدن. تاپیک اگه فقط برای گپ زدن نباشه جز برای اینه؟

mim;681643 نوشت:
ین منظور را از کجا آوردید. اولین بار است که در تاریخ مطرح می شود. حتی خود سنی ها هم این حرف را نزده اند. جالب است که می فرمایید بعضی چیزها در قرآن نیست!! ضمنا مغز عمر در این حد نبوده که بفهمد قیاس و استحسان و .. چیست. اینها اختراعات 150 سال بعد از عمر است.

سلام علیکم
فکر می کنید عمر که اعتقادش حسبنا کتاب الله است و از طرفی هم نقل حدیث را ممنوع نموده است برای پاسخ دهی به انبوه سؤالات مردم راهی جز استفاده قیاسی یا استحسانی از قرآن دارد؟ فکر می کنید مردم قبل از این 150 سال برای دریافت پاسخهای دینی اشان چه میکردند؟ خصوصا 100 سال نخست قبل از نهضت علمی امام باقر و امام صادق علیهما السلام که هنوز علوم اهل البیت علیهم السلام شکافته و آشکار نشده بود.
مثلا عمر وقتی فتوا به عدم جواز متعه حج و متعه نکاح داد از چه فرمولی برای این فتوایش استفاده کرد؟
mim;681643 نوشت:
(انصافا برای فهم این جمله تان چند بار مجبور شدم بخونمش.) اینها که ارتباط مستقیمی به هم ندارند. ولی ظاهرا در سوالتان باید فعل ندانست را به دانست تبدیل کنید تا مفهومش درست بشود.

شما وقتی اینطور جسورانه مقابل علماء موضع می گیرید، یا من باید شما را جاهلی مغرور بپندارم و یا عالمی متبحر. بر اساس حسن ظنی که باید داشته باشم شما را عالمی متبحر باید بدانم.
خب با عالم متبحر باید عالمانه سخن گفت.
خبر واحد، به خبری می گویند که ناقلین آن به حدی نیستند که یقین به صدور آن باشد.
خبر واحد به تنهایی نمی تواند حجت باشد. علماء علم اصول ادله ای را برای حجیت خبر واحد مطرح نموده اند. ادله ای مثل آیه نبأ و آیه نفر و اجماع و سیره عقلاء.
دو بحث بین علمای اصول مطرح است یک حجیت این ادله دوم میزان حجیت این ادله.
آنچه درم تن فوق گفتم، ناظر به بحث دوم است. علمای اصول این سؤال را مطرح نموده اند که آیا ادله حجیت خبر واحد، شامل همه اخبار واحد می شود و یا اختصاص دارد به اخباری که در تضاد با ظهورات قرآن نیستند؟
آیت الله صادقی از زمره علمایی است که قائل است به این که ادله خبر واحد شامل اخباری که در تنافی با ظهورات قرآت است نیست.
من در جمله فوق سؤال کرده بودم: آیا اگر عالمی این ادله را شامل اخباری که در تنافی با ظهورات قرآن هستند ندانست، معتقد به حسبنا کتاب الله شده است؟
mim;681643 نوشت:
آنجایش که وقتی می گویید «قرآن» و می فرمایید «قرآن با حدیث مخالفت دارد». زیرا معنی حدیث روشن است ولی معنی قرآن برای افراد یکسان نیست. در حقیقت درستش این است که بگویند «حدیث با فهم ما از قرآن مخالف است» ولی اشتباهشان آنجاست که فهم خودشان از قرآن را برتر از حدیث می گیرند. (منظور از حدیث هم حدیث صحیح است. فوراً به سمت تضعیف روایات مایل نشوید. ضمن اینکه اغلب روایات شیعه قابل اعتماد هستند)

همانطور که قرآن نصوص ظهورات دارد احادیث نیز این چنین هستند. خصوصا وقتی کسی اهل بحث و جدل و ان قلت های مختلف شود، بیشتر اهل تردید در فهم ظاهری متون می شود.
حال اگر عالمی که دارای سابقه علمی شایسته ای است، از قرآن فهمش بسیار روشن است و معتقد است آیات برای او نص هستند. این چنین شخصی وقتی با حدیثی برخورد می کند که آن هم معنای روشنی دارد ولی مخالف با قرآن است، این عالم از نظر شما باید چه کند؟
یک طرف قرآن است که هم قطعی السند است و هم قطعی الدلاله (از نظر این عالم) و یک طرف حدیث است که ظنی السند و قطعی الدلاله است.
شما گفتید این عالم فهم خودش را مقدم بر فهم معصوم دانسته است.
این گونه نیست زیرا این عالم مطمئن نیست این حدیثِ مخالف، واقعا از امام معصوم صادر شده باشد و صدورش نیز از روی تقیه نبوده است.
بنابر این شما نمی توانید فهم این عالم را در مقابل فهم معصوم قرار دهید.
برای همین است ایشان بین حدیث و سنت فرق گذاشته است. سنت یعنی فهم قطعی معصوم از یک ایه و یا یک حکم شرعی. اما حاکی از سنت است.
بهتر است مسأله 81 رساله نوین ایشان را برای درک این نکته که ایشان چه برخوردی با احادیث دارد اینجا بیاورم. و قبل از آن متذکر شوم که ما در مقام تأیید سخنان ایشان و برداشتهای ایشان نیستیم. گفتم جای آن در تاپیک دیگری است ولی این را هم برنمی تابیم که بخاطر فهم غلط سخن عالمی شیعه ایشان در ردیف معتقدین به «حسبنا کتاب الله» قرار گیرد.
مسأله‌ى ٨١- در شستن صورت و دست‌ها ترتيب خاصى شرط نيست كه «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ» شستن صورت را به‌هر وجهى كه خواستى واجب كرده، و اختلاف روايات در اين‌كه نخست بايد از بالاى صورت آغاز كرد يا نه، نقشى در برابر نقش مطلقِ آيه ندارد كه تنها شستن صورت را به‌هر صورتى كه انجام شود واجب دانسته، و با توجه به‌اطلاق آيه كيفيت خاصى در شستن صورت لازم نيست، و اگر دسته‌ى دوم از روايات كه شستن از بالاى صورت را ياد كرده دلالتى بر وجوب كند چون برخلاف آيه و روايات بسيارى است كه وضوى رسول‌اللّٰه صلى الله عليه و آله را گزارش داده و چنان كيفيتى را هم بيان نكرده مطرود است و قابل قبول نيست. روى اين اصل اسلوب خاصى در شستن صورت نخواهيم داشت، به‌جز اين‌كه «صورت‌هاى خود را بشوييد» - چه ارتماسى كه يك جا بر آن آب بريزى - و يا زير آب ببرى، و چه ترتيبى كه نخست از بالا يا پايين و يا از وسط و يا هر شكل ديگر، ولى شستن از بالا معمول عرفى است و مسلماً بهتر است.

.
بهتر است مسأله 81 رساله نوین ایشان را برای درک این نکته که ایشان چه برخوردی با احادیث دارد اینجا بیاورم. و قبل از آن متذکر شوم که ما در مقام تأیید سخنان ایشان و برداشتهای ایشان نیستیم. گفتم جای آن در تاپیک دیگری است ولی این را هم برنمی تابیم که بخاطر فهم غلط سخن عالمی شیعه ایشان در ردیف معتقدین به «حسبنا کتاب الله» قرار گیرد.
مسأله‌ى ٨١- در شستن صورت و دست‌ها ترتيب خاصى شرط نيست كه «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ» شستن صورت را به‌هر وجهى كه خواستى واجب كرده، و اختلاف روايات در اين‌كه نخست بايد از بالاى صورت آغاز كرد يا نه، نقشى در برابر نقش مطلقِ آيه ندارد كه تنها شستن صورت را به‌هر صورتى كه انجام شود واجب دانسته، و با توجه به‌اطلاق آيه كيفيت خاصى در شستن صورت لازم نيست، و اگر دسته‌ى دوم از روايات كه شستن از بالاى صورت را ياد كرده دلالتى بر وجوب كند چون برخلاف آيه و روايات بسيارى است كه وضوى رسول‌اللّٰه صلى الله عليه و آله را گزارش داده و چنان كيفيتى را هم بيان نكرده مطرود است و قابل قبول نيست. روى اين اصل اسلوب خاصى در شستن صورت نخواهيم داشت، به‌جز اين‌كه «صورت‌هاى خود را بشوييد» - چه ارتماسى كه يك جا بر آن آب بريزى - و يا زير آب ببرى، و چه ترتيبى كه نخست از بالا يا پايين و يا از وسط و يا هر شكل ديگر، ولى شستن از بالا معمول عرفى است و مسلماً بهتر است.

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم البته استاد گرامی مستحضر هستید که ایشان در این حکم(مانند بسیاری از فتاوایی که داده اند) موافقانی در میان سایر فقها شیعه در طول تاریخ تشیع دارند مثلا در همین حکم سید مرتضی علم الهدی(استاد شیخ طوسی)-ابن ادریس حلی-شیخ بهایی-صاحب مدارک-صاحب ذخیره-فیض کاشانی نظرشان همین نظر آیت الله صادقی است(به نقل از پاورقی رساله ایشان ص73)

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم آیت الله دکتر صادقی با تمسک به همین روایات و روایات مشابه آن که حدود 40 روایت معتبر و صحیح است(به تحقیق حجت الاسلام محسن نورانی که دررساله های شفاعت شافعین و قرائات قرآن و... اشاره کرده) محور اصلی خودشان را قران معرفی کردند و به همین دلیل حدود 500 فتوا متفاوت با آرا فقهای شیعه و سنی(در عین اینکه در اکثر موارد ایشان علاوه بر دلیل از قرآن از روایات و همینطور نظر برخی از فقها شیعه و سنی در طول تاریخ موافقانی دارند) را در رساله توضیح المسائل نوین خود و رساله فقه گویا و در کتب فقهی خودشان چون تبصره الفقها و تبصره الوسیله و همچنین در تفسیر 30 جلدی الفرقان فی تفسیر القرآن و 10 کتاب و رساله فقهی و تفسیری و فلسفی و ... دیگر نقل کرده اند که بنده نمونه ای از آنها را نقل میکنم(البته ایشان نظر فقهی خودشان را بیان کرده اند و ممکن است نظر شخص دیگری چیز دیگر باشد بنده فقط نمونه ای از برخی نظرات ایشان را که مدعی هستند فقه شان قرآنی است را بیان میکنم و چون نام ایشان بیان شد در این تاپیک خواستم اشاره ای به نظرات ایشان داشته باشم تا ببینیم نظر ایشان در باب مسائل فقهی چه بوده است و تحقیق و بررسی و پاسخ به این نظرات را از کارشناسان محترم سایت و سایر برادران و خواهران گرامی دینی خواستارم):
1-در وضو شستن صورت و دست ها ترتیب خاصی شرط نیست و به هر صورت میتوان آنها را شست و در مسح پاها واجب است تمام روی پا به صورت عرضی و طولی تا اولین بلندی روی پا که ابتدای استخوان برجسته پاها است مسح گردد
2-در غسل ترتیبی هم بر مبنای آیات اغتسلوا و فاطهروا که مطلق میباشد هرگز ترتیبی واجب نیست و برخی روایات هم بی ترتیبی یگانه مقرر شده و روایات دیگر و ترتیب های دو گانه و سه گانه محمول بر استحباب است
3-مسکرات و شراب، چه از آب انگور یا خرما باشند به طور کلی پاکند ولی خوردن آنها حرام است.

4-بدن کفار و اهل کتاب پاک است و نجاست ذکر شده در آیه (انماالمشرکون نجس) درخصوص روح ایشان است و نه جسم.
5-نماز و روزه مسافر شکسته نیست؛ زیرا قصر در نماز به هنگام خوف تنها شامل کیفیات نماز است نه کمیت و تعداد رکعاتش

6-کشیدن سیگار حرام است ولی مبطل روزه نیست.
7-دود و غبار مبطل روزه نیست؛ زیرا نه هرگز خوردنی است و نه آشامیدنی، به ویژه دربارهٔ دود و غبار اضافه بر این که دلیلی هم بر ممنوعیتش برای روزه نیست اضافه بر قرآن در خبری معتبر هم حکم به تجویز شده است.
8-اعتکاف در کل مساجد جایز است.

9-برحسب حدود سى آيه ى مكى و مدنى كه زكات را بر مطلق اموال واجب كرده، و هم چنين بيش از يكصد روايت از پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليها السلام زكات در اختصاص نه چيز هرگز نيست، و با تمامى اموال بستگى تنگاتنگ دارد.
10- نص آيه ى جمعه و حدود دويست روايت، نماز جمعه را در حضور و غياب امام معصوم واجب كرده است، زيرا «الذين آمنوا» تمامى مؤمنان را به سند ايمان مأمور به نماز جمعه كرده و آيه ى شريفه «إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ» وجوب نماز جمعه را در اعلام وقت آن كه همان ظهر شرعى است مقرّر فرموده است

11-مسأله ی 1019- گذاردن ريش براى مردان مستحب است و تراشيدن آن حرام نيست زيرا هرگز دليلى از كتاب و سنت بر حرمت آن وجود ندارد، و چون اين مسأله به اصطلاح فقهى عام البلوا است بيان قطعى آن از مسائلى ديگر واجب تر مى باشد، روايتى هم كه گمان مى شود آن را حرام كرده تنها از باب تشبه به يهود كه ريشها را مى تراشيدند و سبيلها را وا مى گذاشتند، آن را منع كرده است، و اگر هم عنوان همانندى و تشبه بر جاى بود فقط همين را حرام مى كرد كه اگر هر دو را بتراشى، يا فقط سبيل را بتراشى و يا هر دو را بگذارى حلال است، و تنها همانندى به يهوديان- و كافران- حرام مى باشد، ولى اكنون كه همگان همانند يكديگرند تشبهى هم كه آن را حرام كند در كار نيست، در نتيجه تراشيدن ريش به هرگونه كه باشد حرام نيست.
12-مسأله ی 1029- ورزش كونگ فوتوآ و مانندش، كه نيروبخش است و انسان را براى دفاع از خطر عادى و يا مهم ترش كه خطر جنگى است آماده مى كند نه تنها جايز است بلكه در صورت امكان و عدم حرج و عسر واجب است زيرا «وَ أعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ...» (سوره ى انفال، آيه ى 60) تمامى آمادگى هاى عليه دشمن را مسئوليت و تكليفى عمومى معرفى كرده است.
مسأله ی 1030- در مسابقات بكس اگر برد و باختى در كار نباشد و موجب دشمنى ميان بازيكنان نشود، به ويژه آن كه براى دفاع كار آمد باشد و تلفات و جراحاتى در پى نداشته باشد نه تنها مباح است بلكه مستحب يا واجب نيز هست و بالاخره اصل مسابقات بكس و مانندش به خودى خود حرام نيست مگر آن كه خطرآفرين باشد يا مقدمه يا پى آمد حرامى را دربر داشته باشد.
این ها نمونه ای از نظرات آیت الله دکتر صادقی بود که از سایت ویکی پدیا و سایت فرقان:http://forghan.org/resaleh#resaleh/114/145 و برخی از کتب ایشان نقل کردم که از دوستان میخواهم اگر نقدی بر این سخنان است بفرمایند تا جواب این مسائل را بنده یاد بگیرم از کارشناس محترم سایت هم خواهشمندم پاسخ های خودشان به این نظرات ایشان را بفرمایند چون واقعا دوست دارم بدانم نظر فقه مرسوم ما به این نظرات جدید ایشان چیست؟ با تشکر از شما

سلام

مکرر گفتم که در معنی قران باید دقت شود ، مقصود از موافقت اخبار با قران همان قرانی بوده که بقول امام صادق ع بروایت کلینی ره و بقول عمر بروایت بخاری ومسلم ، در آن قران آیه رجم موجود بوده اما در قران ثانویه (تجرید شده بامر عمر) حذف شد !!!!!!!

http://www.iranclubs.org/forums/showthread.php?p=2308319&posted=1#post2308319

روح بخش;680644 نوشت:
سلام علیکم
لطفا توضیح دهید که کدام یک از عقائد ایشان همسو با یکی از عقائد انحرافی وهابیون هست! در توضیح حتما منبع استناد خود را نیز ذکر کنید تا بشود مورد ادعایی را بررسی کرد!

سلام علیکم
بنده نمونه ای از مبانی انحرافی این شخص را در تاپیک متذکر می شوم و بقیه را به خوانندگاه موکول می کنم
ثقل اکبر از وجود ثقل اصغر کفایت کرده... و قرآن به تنهایی ریسمان نگهدارنده الهی است. (اصول الاستنباط، 16ـ17).

قرآن برای ایمان و احکام اسلامی کافی است... هرگز نیازی به بیان احدی ندارد... حتی پیامبر بزرگوار و سایر معصومان علیهم ‌السلام. (ترجمان فرقان، 4/147).

در همه قرآن یک واژه وجود ندارد که تبیین معنای آن محتاج به غیر قرآن باشد. (ترجمان فرقان، 2/419)
همانطور که معصومان از رسول و ائمّه علیهم السّلام تالی تلو قرآنند... ما هم تالی تلو قرآنیم. (پایگاه بلاغ، مجله بینات).
جز قرآن، دلیل شرعی و تشریعی وجود ندارد. (پایگاه فرقان).
قال فلان، قال فلان، این قال قالها را کنار بگذارید وبا محک اصلی قرآنی، وارد بحث دینی شوید. (پایگاه بلاغ، مجله بینات).
ما کاری نداریم که... روایاتی هست یا نیست. برای اینکه محور اوّل و آخرِ اعتصام، قرآن است. (پایگاه بلاغ، مجله بینات).

عبارات ایشان در کافی بودن قرآن، و نفی ضمنی عترت که اساس اسلام است:

در کل قرآن به جز حروف رمزی آن، هیچگونه نامفهومی ـ حتی در متشابهاتش ـ در کار نیست. (ترجمان فرقان، 1 / 271). اگر ما از روز اول طبق توصیه قرآن فقط به وحی اعتصام میکردیم این قدر اختلاف بروز نمیکرد. (علم اصول در ترازوی نقد، 10). بر حسب نصوص، فقط کتاب الله، دلیل است. (پایگاه فرقان). وقتی خدای متعال به پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید تو جز قرآن، ملتحد و پناهی نداری، تکلیف همگان را روشن کرده است. حتی حضرات معصومین علیهم السلام... (پایگاه فرقان). . تازه بالاتر، بر فرض محال اگر ما در زمان امام صادق «علیه السّلام» بودیم... از ایشان سؤال میکردیم که"وَ حُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ"یعنی چه؟ اگر میفرمود: حُرِّمَ "یعنی مکروه و مرجوح است" میگفتیم شما امام صادق نیستید. (پایگاه بلاغ، مجله بینات). فرض کنید اگر اصلاً روایاتی نداشته باشیم ـ آیا خود قرآن در تبیین مطلب خود، کافی نیست؟ (پایگاه بلاغ). آیا ما کتاب خدا را رها کنیم، بعد برویم سراغ قال... قال... (پایگاه بلاغ).

ادعای عصمت در فهم قرآن، فقط با تفکر و شورا، بدون نیاز به پیامبر و عترت!

اگر امت قرآنی تنها به حبل الله یعنی ریسمان معصوم قرآنی چنگ بزنند حداقل به عصمت و وحدت علمی خواهند رسید. (ترجمان فرقان، 3 / 392). در این صورت هرگز ابهامی حتی یک درصد در این کتاب که بیان، تبیان، نور وبرهان و حجت بالغه است نخواهد ماند. (ترجمان فرقان، 1 / 272). برای معصومان، و كسانی كه در معرفت قرآنی شانه به شانه و در پی آنان می‏باشند، متشابهی وجود ندارد، (فقه گویا، 49). در نتیجه عصمتِ قرآن... و عصمت مشورت... خود "نورٌ علی نور" شده و شانه به شانه معصومان معانی آن به دست می‏آید. (فقه گویا، 12ـ13). این شرع مداران قرآنی تالی تلو عصمت علمی خواهد بود. (ترجمان فرقان تفسیر مختصر قرآن، 1 / 225). در این تفسیر مختصر... اعجاز ربانی... ـ به گونه‌ای معصومانه و نه معصوم ـ نمودار شده است. (ترجمان قرآن، 1/ 9).

همه اشتباه میفهمند غیر از ایشان:
من در کتاب اصول استنباط 102 قاعده و ضابطه فقهی از قرآن استخراج کردهام. این قواعد چون قرآنی هستند نه گرفتار تناقض میشوند و نه ظنیاند. هم از نظر لفظی و هم از لحاظ معنوی عصمت دارند. (علم اصول در ترازوی نقد، 10). این فقیهان و شرع مداران... راه فهم قرآن دانسته‏اند! (فقه گویا، 19ـ20). چهره‏ هایی شرعی! كه شرع را وارونه نشان ‏می‏دهند، و به‏ نام دین، قرآن، سنت و قداست «آن كار دیگر می‏كنند!» (فقه گویا، 27). با بررسی کامل... تفسیرهای مفصل حتی از مراجعی تفسیردان ـ تا چه رسد به دیگران ـ هزاران اشتباه در هر کدام از آنها دیده شده است. (ترجمان قرآن،6).

تقلید فقط از من! :
مورد استناد اصلی ما در این رساله قرآن کریم است و گواه فرعی سنت قطعیه و نظرات برخی فقیهان موافق یا مخالف با فتواهای نگارنده نیز در پاورقی درج شده است. (توضیح المسائل نوین، 12). تقلید از كسی كه قرآن را قطعی الدّلاله نمیداند، باطل است. (پایگاه البلاغ). [ما گوییم بلکه بر عکس کسی که همه قرآن را برای همگان روشن میداند، و نیاز به بیان پیامبر و عترت را انکار میکند، بر خلاف آیات قرآن و سنت قطعیه سخن گفته، و قطعا تقلید از او باطل و از اعظم محرمات و بزرگترین گناهان است.]

نفی سنت، در لفافه اثبات آن!
خود قرآن خویش را... بهترین دلیل تمامی دین میداند. (فقه گویا، 21). حدیث با ابتلاءاتی مانند «رجالِ سند»، «خبر واحد»، «متضاد»، «احتمال جعل»، «احتمال تقیه»، «نقل به معنی»، «تقطیع» و «احتمال‏ منسوخ بودن با قرآن»، حتی تحمل ظنی بودن را هم ندارد، ولی «قرآن» هیچ كدام از این موانع را هرگز ندارد... و راهِ فهمش نیز بسیار راهوار و روشن می‏باشد. (فقه گویا، 23). ادّله حجیت خبر واحد ، مردود است. یعنی ادله حجیت آن در مقابل آیاتی است که عمل به ظنّ را نفی کرده است. (پایگاه فرقان). قرآن چنانکه بیانگر خود است بیانگر سنت نیز می‌باشد و نه به عکس. (ترجمان فرقان ، 1 / 272). نه! نمیفهمیم! باید که امام صادق بیاید معنا کند! این طور مظلوم و اینطور در زاویه قرار دادند قرآن را. (فایل صوتی، 19).

آیا ایشان واقعا سنت را قبول دارند؟!

ممکن است کسی خیال کند که ایشان سنت را هم علاوه بر قرآن قبول دارند چنانکه گفتهاند: ما نیز به سنّت قطعیه پس از كتاب تمسّك می‏كنیم. (فقه گویا، 9). بعضی از احكام فرعی هست كه هرگز در قرآن نیامده و با سنت قطعیه به‏دست می‏آید. (فقه گویا، 14).

گوییم سخنان فوق از باب ناچاری یا تناقضگویی است، زیرا:

1) تنها مستند ایشان قرآن است و چنان که صریحا گفتند سنت را فقط مانند برخی فتاوای فقهای مخالف یا موافق که اصلا نزدشان اعتباری ندارد در حاشیه قرار دارد.

2) صریحا گفتند که قرآن، هم تنها دلیل است، و هم همه احکام اسلام و ایمان را دارا است وگرنه بیکفایتی قرآن لازم میآید، بدیهی است که با این مبنا دیگر استثنا کردن سنت، ـ چه ظنی و چه قطعیاش ـ تناقض است.

3) بر مبنای ایشان، تمسک به ظن به گونه غیر قابل استثنا حرام است:

عقل و اجماع و شهرت و سیره و روایت غیر قطعی شیعه... نه علم هستند و نه اثارة من علم. (ترجمان فرقان تفسیر مختصر قرآن، 2 / 70).

ادّله حجیت خبر واحد، مردود است. یعنی ادله حجیت آن در مقابل آیاتی است که عمل به ظنّ را نفی کرده است. (پایگاه فرقان).

4) ایشان تصریح کردند که تمسک به غیر قرآن الحاد است. با این حال دیگر بدیهی است که هر استثنایی، (حتی حدیث متواتر) یا مصلحتی است و یا تناقضگویی.

5) گفتهاند تمامی روایات از دلالت لفظی قرآن به دست میآید لذا معنایی نداردکه حدیث را هم قبول داشته باشند:

روایاتی از منابع وحی صادر شده است، كه تمامی آنها هم با استناد به خود قرآن است، و نه ادعای بدون دلیل و بیرون از دلالت لفظی آن. .) مبانی قرآن و سنت از دیدگاه فقه گویا).

اعتراف به اشتباهات در آخر عمر

خوشبختانه در آخر عمر دست رحمت الهی و اهل بیت علیهم السلام ایشان را دریافته، در مورد مبانی و نظرات خود در اطباق، ضرورت، اجماع، شهرت و روایت، بیانیه جدیدی صادر کرده (چشمه تشنگان، 79)، و ویرایش کتابهای خود بر اساس آن را لازم دانستهاند. اینک نوبت آن است که پیروان ایشان از نشر کتابها و نوشتههای قبلی ایشان پرهیز کنند و آنچه نزد مردم است را نیز جمع آوری نمایند سپس بر اساس سفارش خود ایشان، و مبنا قرار دادن واقعی قرآن و عترت مطالب ایشان را ویرایش کنند. نیز شایسته است سایر اهل ایمان و پیروان قرآن از پخش مطالب ایشان خودداری نموده بلکه کتابها و نرم افزارهای خریداری شده از ایشان را برگردانند که تحریف دین، و کوتاهی در بیان حکم خدا و قرآن عظیم، به شدت مورد عذاب الهی و آزار روح ایشان خواهد بود.

خیر البریه;686044 نوشت:
سلام

مکرر گفتم که در معنی قران باید دقت شود ، مقصود از موافقت اخبار با قران همان قرانی بوده که بقول امام صادق ع بروایت کلینی ره و بقول عمر بروایت بخاری ومسلم ، در آن قران آیه رجم موجود بوده اما در قران ثانویه (تجرید شده بامر عمر) حذف شد !!!!!!!

http://www.iranclubs.org/forums/showthread.php?p=2308319&posted=1#post2308319

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم بزرگوار این چه حرفی است که شما میزنید؟؟؟؟؟ نتیجه حرف شما اساس اسلام و اهل بیت و نبوت را زیر سوال برده و بی اساس میکند!!!!!!!!!!!! اولا آیات متعدد قرآن مانند آیه 9 سوره حجر که با 10 تاکید ادبی خدای متعال خود را ضامن حفظ قرآن کرده است و در سوره قیامت آیات 17 تا 19 خدای متعال صراحتا میفرماید جمع کردن قرآن و قرائت آن و بیان آن برعهده ماست و آیات متعدد دیگر هم مشابه این مطالب را دارند پس چگونه است که شما میفرمایید عمر تجرید کرده و حال آنکه آیه میگوید خدا متعال حافظ و جمع کننده آن است و روایات هم این مطلب را تصریح میکند که قرآن در زمان خود پیامبر جمع شده بود و صحابه ای بودند که قرآن را حفظ بودند و... پس یا آیات دروغ است(معاذ الله) که نتیجه آن دروغ گو بدن خدای متعال و ناتوانی خدا است(معاذ الله) که اینگونه اساس توحید زیر سوال میرود چون خدای دروغگو و ناتوان چگونه میتواند خدا باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا این آیات اضافه شده است که در این صورت الف-از کجا معلوم آیات دیگر اضافه شده نباشد؟؟؟؟ مانند آیات احکام و معاد و نبوت پیامبر اکرم و سایر انبیا و اصلا خود اهل بیت؟؟!!!!!!!!!!!! ب- در این صورت آیاتی که مدعی تحدی قرآن است را چه کنیم؟؟؟؟؟؟ چون اگر شخصی در قران تصرف کرده و یا آیاتی به آن اضافه کرده پس تحدی اساسا معنا ندارد!!!!!!!!!!!!! مگر آنکه منکر آن آیات هم شویم که در این صورت اساسا اسلام چه فرقی با سایر ادیان میکند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوب برویم مسیحی یا یهودی شویم!!!!!!!!!!!!!
ثانیا خود پیامبر و اهل بیت در روایات ثقلین که متواتر است بین شیعه و سنی و حدود 40 روایت صحیح که آنها هم متواتر است ما را به پیروی از قرآن کریم و بررسی روایات به وسیله آن سفارش و امر نمودند یعنی محک روایات قرآن است نه اینکه محک قرآن روایات باشد!!!!!!!!!!!!!!! پس اگر این قرآن دارای هر گونه نقصی باشد چه تحریف به معنای اضافه شدن و چه کم شدن و چه هر حالتی دیگر که تغییر و تحریف باشد:الف-این که اهل بیت میگویند فهم روایات با قرآن از آن طرف محک صدق قران بشود روایات این که دور است!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ب- یعنی شما میگوید اهل بیت به ما تناقض گفته اند؟؟ و عملا ما را گمراه کرده اند؟؟ و آیا اهل بیت نمیدانستند که آنچه میگویند عملا غیر ممکن است و اشتباه است؟؟؟ پسس در این صورت با هر ادله ای و استناد و هر توجیهی یا اهل بیت اشتباه کرده اند پس دیگر معصوم نیستند و پیروی از ایشان عقلا و شرعا اشتباه و حرام است!!!!!! و یا اینکه باید متواتر ترین روایات اسلامی را دور بریزیم!!!!!! که در این صورت باید فاتحه تمام روایات را خواند!!!! آیا این نوعی تهمت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و اهانت به آنها نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ثالثا شما برای بنده بدون قرآن ثابت کنید که محمد بن عبد الله پیامبر خدا و خاتم انبیا است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رابعا این کتاب بیخود و پوچ آقای نوری صاحب مستدرک الوسائل (که در باب تحریف قرآن نوشت و اتفاقا اشکالاتی که او در آنجا نقل کرد آنقدر خنده دار و احمقانه است که یک کسی که ادبیات عرب بلد باشد میفهمد که برخی اشکالات او اساسا از نظر ادبی غلط است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چه رسد به معرفتی و عقیدتی و کلامی و حدیثی و ... و باید به ایشان گفت شما حتی زبان عربی هم بلد نیستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پس چگونه حاضر شدی چنین کتاب مزخرفی بنویسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟) که با نوشتن آن آّبروی شیعه را در خطر انداخت و باعث شد سایر مذاهب به شیعه بتازند و ناموس بزرگ اسلام را خدشه دار کرد(هر چند که قرآن کریم عظیم تر از آن است که با امثال نوری گردی بر ساحتش بنشیند) و اتفاقا علمای بزرگ شیعه در در آن کوشیدند و کتاب هایی در رد این مزخرفات آقای نوری نگاشته شده(مانند کتاب علامه حسن زاده آملی به نام فصل الخطاب فی رد تحریف کتاب رب الارباب که توصیه میکنم حتما تمام دوستان این رساله شریف را مطالعه کنند) و حتی مرجع وقت شیعه در آن زمان دستور داد تا سخه های آن کتاب مزخرف را در آب بریزند!!! این کتاب بود که عامل بسیاری از این حرف های ضد عقلی و ضد شرعی برای تحریف یا تبدیل یا تغییر در قرآن کریم شده که دوستان بهتر است برای دفاع از تشیع و قرآن کریم که ناموس هر مسلمان است حتما اطلاعات خود را در این زمینه کامل کنند
خامسا شما بهتر است استفتایی از علما و مراجع شیعه انجام بدهی و همین مسئله تحریف یا تغییر یا تبدیل قرآن کریم را بپرسی و ببینی که آنها چه جوابی به شما میدهند! و به شما خواهند گفت که آن روایات تحریف جعلی و کذب است!!!! در انتها از دوستان خواستارم درباره همان مطلبی که در ارسال قبلی فرستادم(در باب نظرات فقهی آیت الله دکتر صادقی) نظرات خود را بیان کنند با تشکر از شما

قرآن حکیم;686083 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم بزرگوار این چه حرفی است که شما میزنید؟؟؟؟؟ نتیجه حرف شما اساس اسلام و اهل بیت و نبوت را زیر سوال برده و بی اساس میکند!!!!!!!!!!!! اولا آیات متعدد قرآن مانند آیه 9 سوره حجر که با 10 تاکید ادبی خدای متعال خود را ضامن حفظ قرآن کرده است و در سوره قیامت آیات 17 تا 19 خدای متعال صراحتا میفرماید جمع کردن قرآن و قرائت آن و بیان آن برعهده ماست و آیات متعدد دیگر هم مشابه این مطالب را دارند پس چگونه است که شما میفرمایید عمر تجرید کرده و حال آنکه آیه میگوید خدا متعال حافظ و جمع کننده آن است و روایات هم این مطلب را تصریح میکند که قرآن در زمان خود پیامبر جمع شده بود و صحابه ای بودند که قرآن را حفظ بودند و... پس یا آیات دروغ است(معاذ الله) که نتیجه آن دروغ گو بدن خدای متعال و ناتوانی خدا است(معاذ الله) که اینگونه اساس توحید زیر سوال میرود چون خدای دروغگو و ناتوان چگونه میتواند خدا باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا این آیات اضافه شده است که در این صورت الف-از کجا معلوم آیات دیگر اضافه شده نباشد؟؟؟؟ مانند آیات احکام و معاد و نبوت پیامبر اکرم و سایر انبیا و اصلا خود اهل بیت؟؟!!!!!!!!!!!! ب- در این صورت آیاتی که مدعی تحدی قرآن است را چه کنیم؟؟؟؟؟؟ چون اگر شخصی در قران تصرف کرده و یا آیاتی به آن اضافه کرده پس تحدی اساسا معنا ندارد!!!!!!!!!!!!! مگر آنکه منکر آن آیات هم شویم که در این صورت اساسا اسلام چه فرقی با سایر ادیان میکند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوب برویم مسیحی یا یهودی شویم!!!!!!!!!!!!!
ثانیا خود پیامبر و اهل بیت در روایات ثقلین که متواتر است بین شیعه و سنی و حدود 40 روایت صحیح که آنها هم متواتر است ما را به پیروی از قرآن کریم و بررسی روایات به وسیله آن سفارش و امر نمودند یعنی محک روایات قرآن است نه اینکه محک قرآن روایات باشد!!!!!!!!!!!!!!! پس اگر این قرآن دارای هر گونه نقصی باشد چه تحریف به معنای اضافه شدن و چه کم شدن و چه هر حالتی دیگر که تغییر و تحریف باشد:الف-این که اهل بیت میگویند فهم روایات با قرآن از آن طرف محک صدق قران بشود روایات این که دور است!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ب- یعنی شما میگوید اهل بیت به ما تناقض گفته اند؟؟ و عملا ما را گمراه کرده اند؟؟ و آیا اهل بیت نمیدانستند که آنچه میگویند عملا غیر ممکن است و اشتباه است؟؟؟ پسس در این صورت با هر ادله ای و استناد و هر توجیهی یا اهل بیت اشتباه کرده اند پس دیگر معصوم نیستند و پیروی از ایشان عقلا و شرعا اشتباه و حرام است!!!!!! و یا اینکه باید متواتر ترین روایات اسلامی را دور بریزیم!!!!!! که در این صورت باید فاتحه تمام روایات را خواند!!!! آیا این نوعی تهمت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و اهانت به آنها نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ثالثا شما برای بنده بدون قرآن ثابت کنید که محمد بن عبد الله پیامبر خدا و خاتم انبیا است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رابعا این کتاب بیخود و پوچ آقای نوری صاحب مستدرک الوسائل (که در باب تحریف قرآن نوشت و اتفاقا اشکالاتی که او در آنجا نقل کرد آنقدر خنده دار و احمقانه است که یک کسی که ادبیات عرب بلد باشد میفهمد که برخی اشکالات او اساسا از نظر ادبی غلط است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چه رسد به معرفتی و عقیدتی و کلامی و حدیثی و ... و باید به ایشان گفت شما حتی زبان عربی هم بلد نیستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پس چگونه حاضر شدی چنین کتاب مزخرفی بنویسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟) که با نوشتن آن آّبروی شیعه را در خطر انداخت و باعث شد سایر مذاهب به شیعه بتازند و ناموس بزرگ اسلام را خدشه دار کرد(هر چند که قرآن کریم عظیم تر از آن است که با امثال نوری گردی بر ساحتش بنشیند) و اتفاقا علمای بزرگ شیعه در در آن کوشیدند و کتاب هایی در رد این مزخرفات آقای نوری نگاشته شده(مانند کتاب علامه حسن زاده آملی به نام فصل الخطاب فی رد تحریف کتاب رب الارباب که توصیه میکنم حتما تمام دوستان این رساله شریف را مطالعه کنند) و حتی مرجع وقت شیعه در آن زمان دستور داد تا سخه های آن کتاب مزخرف را در آب بریزند!!! این کتاب بود که عامل بسیاری از این حرف های ضد عقلی و ضد شرعی برای تحریف یا تبدیل یا تغییر در قرآن کریم شده که دوستان بهتر است برای دفاع از تشیع و قرآن کریم که ناموس هر مسلمان است حتما اطلاعات خود را در این زمینه کامل کنند
خامسا شما بهتر است استفتایی از علما و مراجع شیعه انجام بدهی و همین مسئله تحریف یا تغییر یا تبدیل قرآن کریم را بپرسی و ببینی که آنها چه جوابی به شما میدهند! و به شما خواهند گفت که آن روایات تحریف جعلی و کذب است!!!! در انتها از دوستان خواستارم درباره همان مطلبی که در ارسال قبلی فرستادم(در باب نظرات فقهی آیت الله دکتر صادقی) نظرات خود را بیان کنند با تشکر از شما

سلام بر شما دوست گرامی

مسائل متعددی را عنوان کردید که اولین قدم شناخت یک موضوع ، شناخت ریشه آن بحث است یعنی شما ابتدا باید معنی کلمه قران و فرقش با مصحف را بدانید که سالها قبل با بزرگترین علمای سنی و شیعه بحث کردم و جواب تفصیلی این مطالب شما در لینک زیر جمع است ، با دقت مطالعه کنید هرچند که سالها طول بکشد ! اگر اشکالی بود در خدمتیم :

Download

اما در مورد حفظ قران شما باید دلیل از خارج قران بیاورید نه همین قران فعلی چون مستلزم دور است !

مهمترین مطلب در بحث تاریخ ادیان ، موضوع تواتر است که خواه بصورت آیه باشد خواه حدیث و تاریخ ، مثلا در مورد تجرید و پیرایش قرآنها بدستور عمر روایات صحیح اهل سنت و شواهد متقن برآن گواه است حتی مهجوریت وعضین نمودن همین قران بدست قوم رسول خدا ص که در همین مصحف کنونی آمده است و اشکالات موجود در همین مصحف فعلی حجاج .

باید گفته شود که عرضه اخبار بر قران از طرق عامه باسناد ضعیف و کلا احادیث ضعیف وارد شده است اما از طریق شیعه باسناد صحیح ومتواتر معنوی ، همین مطلب نشانگر آنست که قران کامل همان قرانیست که بنص 49 عنکبوت در سینه راسخین است و دست امام ، ومنظور رسول خدا ص از عرضه احادیث بر همان قران اولیه که قبل از تجرید حزب یهودی سقیفه بوده وتوسط امام علی ع جمع شد بوده است نه قران ناقصی که عمر وعثمان ومروان وحجاج ؛ مهجور و تجرید و تخریق و عضین و تنقیح نمودند .

نتیجه اصلا قرآن به معني عاليش قابل تحریف وتغییر وتحریق نیست چون کتابی مکنون و قرانی مجید در لوح محفوظ فی صدور الذین اوتوا العلم است .

خیر البریه;686225 نوشت:

سلام بر شما دوست گرامی

مسائل متعددی را عنوان کردید که اولین قدم شناخت یک موضوع ، شناخت ریشه آن بحث است یعنی شما ابتدا باید معنی کلمه قران و فرقش با مصحف را بدانید که سالها قبل با بزرگترین علمای سنی و شیعه بحث کردم و جواب تفصیلی این مطالب شما در لینک زیر جمع است ، با دقت مطالعه کنید هرچند که سالها طول بکشد ! اگر اشکالی بود در خدمتیم :

Download

اما در مورد حفظ قران شما باید دلیل از خارج قران بیاورید نه همین قران فعلی چون مستلزم دور است !

مهمترین مطلب در بحث تاریخ ادیان ، موضوع تواتر است که خواه بصورت آیه باشد خواه حدیث و تاریخ ، مثلا در مورد تجرید و پیرایش قرآنها بدستور عمر روایات صحیح اهل سنت و شواهد متقن برآن گواه است حتی مهجوریت وعضین نمودن همین قران بدست قوم رسول خدا ص که در همین مصحف کنونی آمده است و اشکالات موجود در همین مصحف فعلی حجاج .

باید گفته شود که عرضه اخبار بر قران از طرق عامه باسناد ضعیف و کلا احادیث ضعیف وارد شده است اما از طریق شیعه باسناد صحیح ومتواتر معنوی ، همین مطلب نشانگر آنست که قران کامل همان قرانیست که بنص 49 عنکبوت در سینه راسخین است و دست امام ، ومنظور رسول خدا ص از عرضه احادیث بر همان قران اولیه که قبل از تجرید حزب یهودی سقیفه بوده وتوسط امام علی ع جمع شد بوده است نه قران ناقصی که عمر وعثمان ومروان وحجاج ؛ مهجور و تجرید و تخریق و عضین و تنقیح نمودند .

نتیجه اصلا قرآن به معني عاليش قابل تحریف وتغییر وتحریق نیست چون کتابی مکنون و قرانی مجید در لوح محفوظ فی صدور الذین اوتوا العلم است .


[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم بزرگوار هر چند که سوالات بنده بی جواب ماند اما چند نکته خدمتتان عرض میکنم:
1-[=&quot]مطالعه و بحث در این قضیه سالها زمان نمیخواهد بلکه با یک نگرش صحیح در آیات و روایات میتوان دریافت که مطلب چیست؟ اما شدت تاریخ زدگی و روایت زدگی شما به حدی است که قران کریم(همین مصحفی که امروزه در دست ماست نه آن مصحف خیالی که شما تصور میکنید!) که به نص عقل و فرمایش اهل بیت کامل متواتر و و بدون کم و کاست و نقص و تحریف و... است را کنار گذاشتید و به تعدادی روایت ساختگی و جعلی که اصلا از نظر سند و لغت و ادبیات عرب دارای ایراد است استناد میکنید!!!! و بدتر از تمسک و توجه به روایات اهل سنت و ادله خود را بر اساس احادیث آنها بیان میکنید که این عمق فاجعه است!!!!!!!!!!(که در ادامه به روایات و تواریخ این موضوع هم ان شا الله خواهیم پرداخت!)
2-[=&quot]درباب دلیل که فرمودید از خارج قرآن باشد اگر این قران را کلام خدا میدانید پس نمیتوان به آن استناد نکرد! اما اگر آن را تحریف شده و از غیر خدا میدانید همانطور که در ارسال قبلی خود هم گفتم این گفته شما لازمه تهمت ناتوانی و دروغگویی به خدا و رسول است که ... و حال آنکه اگر ابوبکر یا عمر یا هر کسی دیگر توانسته است آیاتی به این متقنی و زیبایی بیاورد نشان از قدرت و توانالیی فکری و روحی اوست که مسلما در این صورت بر امام علی افضل خواهند بود! و حتی بر خود رسول الله و در عین حال و زمان واحد نشان از جهل و حماقت آنها دارد که با وجود چنین توانایی این جملات را به خدا نسبت داده اند و یا اینکه در همین قرآنی که به قول شما دست کاری شده این همه آیات فضائل اهل بیت را حذف نکرده اند و آیاتی در مدح خود در آن اضافه نکرده اند!!! و باز در عین حال اگر همین مطلب باشد نشان از اوج مهر دوستی و از خود گذشتگی آنها نسبت به خدا و روسول اهل بیت دارد و این نشان میدهد متواتر ترین روایات و تواریخ که نشان از دشمنی آناه با اهل بیت دارد عملا جعلی و باطل است!!!!!!!!!!!!! چون آنها با وجود آنکه قرآن را تحریف کردند با انواع حالات آن اما بزرگترین ادله های ولایت ووصایت وامامت و مدح اهل بیت از قرآن را حذف نکرده اند که یا بسیار نادان و جاهل بودند که در این صورت چگونه آیاتی مانند آیات قرآن توانستند بیاورند؟؟؟؟ و یا اینکه بسیار دوستدار اهل بیت بودند که در این صورت لازم است متواتر ترین روایات و تواریخ شیعه و سنی را دروغ و بپنداریم و به دریا بریزیم!!!!!!! این که یک مطلب واضح عقلی است واقعا از شما بعید است!!!!!!!!
3-[=&quot]همین که 1400 سال است که احدی نتوانسته به تحدی قران کریم پاسخ دهد و نخواهد هم توانست! نشان از این است که کل قران کریم که در دست ما است هرگز هیچ گونه تحریفی در آن حاصل نشده است چون در این صورت اصلا نیازی به تحدی نبود و غیر مسلمانان به راحتی میگفتند که خود عمر و ابوبکر و ... تحدی کرده اند پس چه نیازی به تحدی ما؟؟! و اینکه اگر عمر و ابوبکر که در آن جامعه جاهلی عرب زندگی میکردند میتوانند پاسخ به تحدی بدهند چرا بزرگترین علما و دانشمندان جهان عرب و غیر عرب ادیب و غیر ادیب نتوانند؟؟ و نمیتوانند؟؟؟
4-[=&quot]اگر در قرآن کریم تحریفی صورت گرفته باشد اساسا فرق اسلام با مسیحیت و یهودیت در چیست؟؟؟ چون آنها هم دارای پیامبر و کتاب بودند و کتابشان هم تحریف شد!! [=&quot]و اساسا چگونه میشود اعتماد کرد و پذیرفت که پیامبری به نام محمد بن عبد الله وجود داشته و دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و بسیاری از احکام و مسائلی که در تورات و انجیل در باب معاد و توحید و تهمت های کتب تحریفی آنها به این مسائل و انبیا را مورد هجمه و رد توسط قران قرار گرفت را چگونه میخواهید اثبات کنید؟؟!!
5-[=&quot]شما 1 روایت صحیح السند و بدون معارض از کتب شیعه به بنده نشان دهید که بگوید قرآن کریمی که در دست ماست تحریف شده؟؟؟ حالا به هر صورت و حالت ؟؟؟ اتفاق یکی از ایرادات شیعه بر روایات منقول از سمت اهل سنت همین است که این روایات عجیب و غریبی که آنها آورده اند و مخاف عقل است و مخالف قرآن و فطرت است و به آن هم عمل میکنند را چگونه صحیح میدانند؟؟؟ و حال آنکه قطعا این روایات جعلی و بعضا برای پیش برد مقاصدی خاص جعل شده!!!
6-[=&quot]اما آنچه از عرضه احادیث گفتید اولا در میان اهل سنت هم سند صحیح دارد و هم احادیث مشابه آن مثل ثقلین متواتر است پس بهتر است مقداری تحقیق خود را در این زمینه بیشتر کنید ثانیا تواتر آن در شیعه و آنچه که از صراحت این روایات و روایت پیامبر بدست می آدی این است که باید قران کاملی در دست همه مسلمین باشد تا آنها بتوانند احادیث نقلشده را با آن بسنجند!! نه قرآنی خیالی که در معلوم نیست چه است!!!!! از طرفی احادیث ائمه که مثلا از امام باقر یا امام صادق را چه میکنید؟ مگر عمر زمان امام صادق بوده که قران را در آن زمان جعل کند؟؟! خود این احادیث صحیح نشان میدهد که قران در زمان اما صادق و ائمه بعدی هم تحریف نشده چون مدعی این است که عمر آن را تحریف کرده یا هم دوره های او اما امام صادق حدود 80 سال بعد!! یعنی زمانی که قطعا باید قران تحریف شده در دست مردم باشد چنین فرمایشی را فرموده پس یا اما صادق اشتباه کرده که عصمت ایشان زیر سوال میرود یا روایت صحیح نیست و حال آنکه روایات متواتر است و صحیح بدون شک و یا در زمان امام صادق هم قرآن تحریف نشده بوده که خود این مطلب ادعای تحریف قران توسط عمر و عثمان و ... [=&quot]را از بین میبرد چون فاصله زمانی که وجود دارد عقلا محال است چنین اتفاقی افتاده باشد!!!!
7-[=&quot]اصلا از کجا معلوم آیه 49 عنکبوت صحیح باشد؟؟!! چون ممکن است آن هم به قول شما تحریفی باشد!!!!!!!!!!!!!!!!! وانگههی اصلا راسخین علم چه کسانی اند؟؟؟ از کجا معلوم ابوحنیفه و شافعی و مالک و احمد بن حنبل نباشد؟؟؟؟؟؟؟ از کجا معلوم خود عمر و ابوبکر نباشد؟؟؟ از کجا معلوم صحابه ای چون عبدالله بن عباس و عبد الله بن مسعود نباشد؟؟؟؟؟؟؟ از کجا معلوم که علما اسلام در طول تاریخ تا روز قیامت نباشند؟؟؟؟؟ همه این ها ممکن است!!! و اگر شما بگویید روایات اولا روایاتی معارض آنچه شما میگویید وجود دارد ثانیا اساس روایت مورد پذیرش نیست!!!! چرا؟ چون(با در نظر گرفتن این مطلب که قرآن تحریف شده) اصلا پیامبری حضرت رسول زیر سوال است چه رسد به خلفا الرسول که ائمه هستند!!!!!!!!!!!!!!!! پس حرف آنها و در نتیجه تمام روایات مورد پذیرش نخواهد بود عقلا!!
8-[=&quot]بار دیگر میگویم اگر این قران فعلی ناقص باشد و تحریف شده اولا پیامبری خاتم انبیا زیر سوال است و به تبع آن همه صحابه و اهل بیت!!!!!! ثانیا عقلا محال است که اهل بیت ما را ارجاع به چیزی دهند که ناقص است!!! و بگویند راه کمال را از آن بیابید و تشخیص حدیث سره وناسره را از آن بیابید که این با عصمت و عقل و شخصیت پیامبر و اهل بیت او در تضاد و تناقض است!!!
9- [=&quot]تمام استدلا های شما در آن نوشته عملا ختم به تضاد و تناقض و ظن و گمان ضعیف میشودکه پیروی و استناد به این 3 مطلب عقلا غلط واست و جایز نیست!!
[=&quot]در انتها هم توصیه میکنم دوستان حتما کتاب علامه حسن زاده آملی که در ارسال قبلی به آن اشاره کردم به نام((فصل الخطاب فی رد تحریف کتاب رب الارباب)) [=&quot]را حتما ملاحظه و مطالعه فرمایند باز هم عرض میکنمو همچنین برنامه ((دفاع از ثقلین)) شبکه جهانی ولایت را حتما ملاحظه بفرمایند(شبکه ای که زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی راه اندازی شده و اداره میشود به مدیریت آیت الله دکتر حسینی قزوینی و با کارشناسی روحانیون مجرب و باسوادی چون استاد عباسی -یزدانی-روستایی-ابوالقاسمی و تعدادی دیگر)[=&quot] منتظر اظهار نظر دوستان درباره نظرات آیت الله دکتر صادقی که نوشتم هستم با تشکر

احسن الحدیث;686071 نوشت:

سلام علیکم
بنده نمونه ای از مبانی انحرافی این شخص را در تاپیک متذکر می شوم و بقیه را به خوانندگاه موکول می کنم
ثقل اکبر از وجود ثقل اصغر کفایت کرده... و قرآن به تنهایی ریسمان نگهدارنده الهی است. (اصول الاستنباط، 16ـ17).

قرآن برای ایمان و احکام اسلامی کافی است... هرگز نیازی به بیان احدی ندارد... حتی پیامبر بزرگوار و سایر معصومان علیهم ‌السلام. (ترجمان فرقان، 4/147).

در همه قرآن یک واژه وجود ندارد که تبیین معنای آن محتاج به غیر قرآن باشد. (ترجمان فرقان، 2/419)
همانطور که معصومان از رسول و ائمّه علیهم السّلام تالی تلو قرآنند... ما هم تالی تلو قرآنیم. (پایگاه بلاغ، مجله بینات).
جز قرآن، دلیل شرعی و تشریعی وجود ندارد. (پایگاه فرقان).
قال فلان، قال فلان، این قال قالها را کنار بگذارید وبا محک اصلی قرآنی، وارد بحث دینی شوید. (پایگاه بلاغ، مجله بینات).
ما کاری نداریم که... روایاتی هست یا نیست. برای اینکه محور اوّل و آخرِ اعتصام، قرآن است. (پایگاه بلاغ، مجله بینات).

عبارات ایشان در کافی بودن قرآن، و نفی ضمنی عترت که اساس اسلام است:

در کل قرآن به جز حروف رمزی آن، هیچگونه نامفهومی ـ حتی در متشابهاتش ـ در کار نیست. (ترجمان فرقان، 1 / 271). اگر ما از روز اول طبق توصیه قرآن فقط به وحی اعتصام میکردیم این قدر اختلاف بروز نمیکرد. (علم اصول در ترازوی نقد، 10). بر حسب نصوص، فقط کتاب الله، دلیل است. (پایگاه فرقان). وقتی خدای متعال به پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید تو جز قرآن، ملتحد و پناهی نداری، تکلیف همگان را روشن کرده است. حتی حضرات معصومین علیهم السلام... (پایگاه فرقان). . تازه بالاتر، بر فرض محال اگر ما در زمان امام صادق «علیه السّلام» بودیم... از ایشان سؤال میکردیم که"وَ حُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ"یعنی چه؟ اگر میفرمود: حُرِّمَ "یعنی مکروه و مرجوح است" میگفتیم شما امام صادق نیستید. (پایگاه بلاغ، مجله بینات). فرض کنید اگر اصلاً روایاتی نداشته باشیم ـ آیا خود قرآن در تبیین مطلب خود، کافی نیست؟ (پایگاه بلاغ). آیا ما کتاب خدا را رها کنیم، بعد برویم سراغ قال... قال... (پایگاه بلاغ).

ادعای عصمت در فهم قرآن، فقط با تفکر و شورا، بدون نیاز به پیامبر و عترت!

اگر امت قرآنی تنها به حبل الله یعنی ریسمان معصوم قرآنی چنگ بزنند حداقل به عصمت و وحدت علمی خواهند رسید. (ترجمان فرقان، 3 / 392). در این صورت هرگز ابهامی حتی یک درصد در این کتاب که بیان، تبیان، نور وبرهان و حجت بالغه است نخواهد ماند. (ترجمان فرقان، 1 / 272). برای معصومان، و كسانی كه در معرفت قرآنی شانه به شانه و در پی آنان می‏باشند، متشابهی وجود ندارد، (فقه گویا، 49). در نتیجه عصمتِ قرآن... و عصمت مشورت... خود "نورٌ علی نور" شده و شانه به شانه معصومان معانی آن به دست می‏آید. (فقه گویا، 12ـ13). این شرع مداران قرآنی تالی تلو عصمت علمی خواهد بود. (ترجمان فرقان تفسیر مختصر قرآن، 1 / 225). در این تفسیر مختصر... اعجاز ربانی... ـ به گونه‌ای معصومانه و نه معصوم ـ نمودار شده است. (ترجمان قرآن، 1/ 9).

همه اشتباه میفهمند غیر از ایشان:
من در کتاب اصول استنباط 102 قاعده و ضابطه فقهی از قرآن استخراج کردهام. این قواعد چون قرآنی هستند نه گرفتار تناقض میشوند و نه ظنیاند. هم از نظر لفظی و هم از لحاظ معنوی عصمت دارند. (علم اصول در ترازوی نقد، 10). این فقیهان و شرع مداران... راه فهم قرآن دانسته‏اند! (فقه گویا، 19ـ20). چهره‏ هایی شرعی! كه شرع را وارونه نشان ‏می‏دهند، و به‏ نام دین، قرآن، سنت و قداست «آن كار دیگر می‏كنند!» (فقه گویا، 27). با بررسی کامل... تفسیرهای مفصل حتی از مراجعی تفسیردان ـ تا چه رسد به دیگران ـ هزاران اشتباه در هر کدام از آنها دیده شده است. (ترجمان قرآن،6).

تقلید فقط از من! :
مورد استناد اصلی ما در این رساله قرآن کریم است و گواه فرعی سنت قطعیه و نظرات برخی فقیهان موافق یا مخالف با فتواهای نگارنده نیز در پاورقی درج شده است. (توضیح المسائل نوین، 12). تقلید از كسی كه قرآن را قطعی الدّلاله نمیداند، باطل است. (پایگاه البلاغ). [ما گوییم بلکه بر عکس کسی که همه قرآن را برای همگان روشن میداند، و نیاز به بیان پیامبر و عترت را انکار میکند، بر خلاف آیات قرآن و سنت قطعیه سخن گفته، و قطعا تقلید از او باطل و از اعظم محرمات و بزرگترین گناهان است.]

نفی سنت، در لفافه اثبات آن!
خود قرآن خویش را... بهترین دلیل تمامی دین میداند. (فقه گویا، 21). حدیث با ابتلاءاتی مانند «رجالِ سند»، «خبر واحد»، «متضاد»، «احتمال جعل»، «احتمال تقیه»، «نقل به معنی»، «تقطیع» و «احتمال‏ منسوخ بودن با قرآن»، حتی تحمل ظنی بودن را هم ندارد، ولی «قرآن» هیچ كدام از این موانع را هرگز ندارد... و راهِ فهمش نیز بسیار راهوار و روشن می‏باشد. (فقه گویا، 23). ادّله حجیت خبر واحد ، مردود است. یعنی ادله حجیت آن در مقابل آیاتی است که عمل به ظنّ را نفی کرده است. (پایگاه فرقان). قرآن چنانکه بیانگر خود است بیانگر سنت نیز می‌باشد و نه به عکس. (ترجمان فرقان ، 1 / 272). نه! نمیفهمیم! باید که امام صادق بیاید معنا کند! این طور مظلوم و اینطور در زاویه قرار دادند قرآن را. (فایل صوتی، 19).

آیا ایشان واقعا سنت را قبول دارند؟!

ممکن است کسی خیال کند که ایشان سنت را هم علاوه بر قرآن قبول دارند چنانکه گفتهاند: ما نیز به سنّت قطعیه پس از كتاب تمسّك می‏كنیم. (فقه گویا، 9). بعضی از احكام فرعی هست كه هرگز در قرآن نیامده و با سنت قطعیه به‏دست می‏آید. (فقه گویا، 14).

گوییم سخنان فوق از باب ناچاری یا تناقضگویی است، زیرا:

1) تنها مستند ایشان قرآن است و چنان که صریحا گفتند سنت را فقط مانند برخی فتاوای فقهای مخالف یا موافق که اصلا نزدشان اعتباری ندارد در حاشیه قرار دارد.

2) صریحا گفتند که قرآن، هم تنها دلیل است، و هم همه احکام اسلام و ایمان را دارا است وگرنه بیکفایتی قرآن لازم میآید، بدیهی است که با این مبنا دیگر استثنا کردن سنت، ـ چه ظنی و چه قطعیاش ـ تناقض است.

3) بر مبنای ایشان، تمسک به ظن به گونه غیر قابل استثنا حرام است:

عقل و اجماع و شهرت و سیره و روایت غیر قطعی شیعه... نه علم هستند و نه اثارة من علم. (ترجمان فرقان تفسیر مختصر قرآن، 2 / 70).

ادّله حجیت خبر واحد، مردود است. یعنی ادله حجیت آن در مقابل آیاتی است که عمل به ظنّ را نفی کرده است. (پایگاه فرقان).

4) ایشان تصریح کردند که تمسک به غیر قرآن الحاد است. با این حال دیگر بدیهی است که هر استثنایی، (حتی حدیث متواتر) یا مصلحتی است و یا تناقضگویی.

5) گفتهاند تمامی روایات از دلالت لفظی قرآن به دست میآید لذا معنایی نداردکه حدیث را هم قبول داشته باشند:

روایاتی از منابع وحی صادر شده است، كه تمامی آنها هم با استناد به خود قرآن است، و نه ادعای بدون دلیل و بیرون از دلالت لفظی آن. .) مبانی قرآن و سنت از دیدگاه فقه گویا).

اعتراف به اشتباهات در آخر عمر

خوشبختانه در آخر عمر دست رحمت الهی و اهل بیت علیهم السلام ایشان را دریافته، در مورد مبانی و نظرات خود در اطباق، ضرورت، اجماع، شهرت و روایت، بیانیه جدیدی صادر کرده (چشمه تشنگان، 79)، و ویرایش کتابهای خود بر اساس آن را لازم دانستهاند. اینک نوبت آن است که پیروان ایشان از نشر کتابها و نوشتههای قبلی ایشان پرهیز کنند و آنچه نزد مردم است را نیز جمع آوری نمایند سپس بر اساس سفارش خود ایشان، و مبنا قرار دادن واقعی قرآن و عترت مطالب ایشان را ویرایش کنند. نیز شایسته است سایر اهل ایمان و پیروان قرآن از پخش مطالب ایشان خودداری نموده بلکه کتابها و نرم افزارهای خریداری شده از ایشان را برگردانند که تحریف دین، و کوتاهی در بیان حکم خدا و قرآن عظیم، به شدت مورد عذاب الهی و آزار روح ایشان خواهد بود.

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم کاربر محترم بهتر بود مودبانه تر صحبت میکردید و میفرمودید که منبع گفته های(یا بهتر بگویم تقطیعات شما) شما احتمالا از نوشته آقای حسن میلانی است اما برخی از شاگردان آیت الله دکتر صادقی جواب کافی و متقنی به این نوشته و سایر نظرات آقای میلانی داده اند که به این آدرس مراجعه بفرمایید:http://www.albalaq.com/post/153.htm

قرآن حکیم;686324 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم بزرگوار هر چند که سوالات بنده بی جواب ماند اما چند نکته خدمتتان عرض میکنم:
1-مطالعه و بحث در این قضیه سالها زمان نمیخواهد بلکه با یک نگرش صحیح در آیات و روایات میتوان دریافت که مطلب چیست؟ اما شدت تاریخ زدگی و روایت زدگی شما به حدی است که قران کریم(همین مصحفی که امروزه در دست ماست نه آن مصحف خیالی که شما تصور میکنید!) که به نص عقل و فرمایش اهل بیت کامل متواتر و و بدون کم و کاست و نقص و تحریف و... است را کنار گذاشتید و به تعدادی روایت ساختگی و جعلی که اصلا از نظر سند و لغت و ادبیات عرب دارای ایراد است استناد میکنید!!!! و بدتر از تمسک و توجه به روایات اهل سنت و ادله خود را بر اساس احادیث آنها بیان میکنید که این عمق فاجعه است!!!!!!!!!!(که در ادامه به روایات و تواریخ این موضوع هم ان شا الله خواهیم پرداخت!)

چون احتمال حذف مطالب میرود اگر مایل باشید در سایتی دیگر بطور کامل بحث کنیم .

همین قران دربستر تاریخ و از طریق حدیث بما رسیده است .

نقل قول:

2-درباب دلیل که فرمودید از خارج قرآن باشد اگر این قران را کلام خدا میدانید پس نمیتوان به آن استناد نکرد! اما اگر آن را تحریف شده و از غیر خدا میدانید همانطور که در ارسال قبلی خود هم گفتم این گفته شما لازمه تهمت ناتوانی و دروغگویی به خدا و رسول است که ... و حال آنکه اگر ابوبکر یا عمر یا هر کسی دیگر توانسته است آیاتی به این متقنی و زیبایی بیاورد نشان از قدرت و توانالیی فکری و روحی اوست که مسلما در این صورت بر امام علی افضل خواهند بود! و حتی بر خود رسول الله و در عین حال و زمان واحد نشان از جهل و حماقت آنها دارد که با وجود چنین توانایی این جملات را به خدا نسبت داده اند و یا اینکه در همین قرآنی که به قول شما دست کاری شده این همه آیات فضائل اهل بیت را حذف نکرده اند و آیاتی در مدح خود در آن اضافه نکرده اند!!! و باز در عین حال اگر همین مطلب باشد نشان از اوج مهر دوستی و از خود گذشتگی آنها نسبت به خدا و روسول اهل بیت دارد و این نشان میدهد متواتر ترین روایات و تواریخ که نشان از دشمنی آناه با اهل بیت دارد عملا جعلی و باطل است!!!!!!!!!!!!! چون آنها با وجود آنکه قرآن را تحریف کردند با انواع حالات آن اما بزرگترین ادله های ولایت ووصایت وامامت و مدح اهل بیت از قرآن را حذف نکرده اند که یا بسیار نادان و جاهل بودند که در این صورت چگونه آیاتی مانند آیات قرآن توانستند بیاورند؟؟؟؟ و یا اینکه بسیار دوستدار اهل بیت بودند که در این صورت لازم است متواتر ترین روایات و تواریخ شیعه و سنی را دروغ و بپنداریم و به دریا بریزیم!!!!!!! این که یک مطلب واضح عقلی است واقعا از شما بعید است!!!!!!!!

اغلاطی مانند طلح منضود که در اصل طلع بوده ویا التائبون که التائبین بوده و یا صغت که در اصل زغت (ریشه زیغ) بوده وموادی دیگر مانند غروب خورشید در چشمه آب جوشان و... نشان از جمعی ناشیانه در زمان ابوبکر و عمر وعثمان ومروان وحجاج دارد وکنار زدن قران رسول الله ص .

نقل قول:

3-همین که 1400 سال است که احدی نتوانسته به تحدی قران کریم پاسخ دهد و نخواهد هم توانست! نشان از این است که کل قران کریم که در دست ما است هرگز هیچ گونه تحریفی در آن حاصل نشده است چون در این صورت اصلا نیازی به تحدی نبود و غیر مسلمانان به راحتی میگفتند که خود عمر و ابوبکر و ... تحدی کرده اند پس چه نیازی به تحدی ما؟؟! و اینکه اگر عمر و ابوبکر که در آن جامعه جاهلی عرب زندگی میکردند میتوانند پاسخ به تحدی بدهند چرا بزرگترین علما و دانشمندان جهان عرب و غیر عرب ادیب و غیر ادیب نتوانند؟؟ و نمیتوانند؟؟؟

عده زیادی حتی خود شما هم میتوانید مثل آیات قران بیاورید کار سختی که نیست ؟

معنی اعجاز قرآن فقط با فهم معنی قران میسر میشود !

نقل قول:

4-اگر در قرآن کریم تحریفی صورت گرفته باشد اساسا فرق اسلام با مسیحیت و یهودیت در چیست؟؟؟ چون آنها هم دارای پیامبر و کتاب بودند و کتابشان هم تحریف شد!! و اساسا چگونه میشود اعتماد کرد و پذیرفت که پیامبری به نام محمد بن عبد الله وجود داشته و دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و بسیاری از احکام و مسائلی که در تورات و انجیل در باب معاد و توحید و تهمت های کتب تحریفی آنها به این مسائل و انبیا را مورد هجمه و رد توسط قران قرار گرفت را چگونه میخواهید اثبات کنید؟؟!!

اتفاقا بنص همین آیات قران خدای متعال فرموده که همه امتها بدون استثناء دین رسولانشان را تحریف و رسولانشان را میکشند ودینشان را تحریف مینمایند واخبار متواتر فریقین نیز شاهد دیگریست .

البته خداوند هم در کتابش گفته بود که پیامبر ص گفت خدایا قوم من (ابوبکر وعمر وعثمان ومروان وحجاج وزید بن ثابت یهودی) این قران را مهجور میکنند و پاره پاره (عضین)

نقل قول:

5-شما 1 روایت صحیح السند و بدون معارض از کتب شیعه به بنده نشان دهید که بگوید قرآن کریمی که در دست ماست تحریف شده؟؟؟ حالا به هر صورت و حالت ؟؟؟ اتفاق یکی از ایرادات شیعه بر روایات منقول از سمت اهل سنت همین است که این روایات عجیب و غریبی که آنها آورده اند و مخاف عقل است و مخالف قرآن و فطرت است و به آن هم عمل میکنند را چگونه صحیح میدانند؟؟؟ و حال آنکه قطعا این روایات جعلی و بعضا برای پیش برد مقاصدی خاص جعل شده!!!

دهها روایت صحیح السند در کافی وغیره وجود دارد که موید بروایات بخاری ومسلم از عامه هم هستند ، مثلا تعداد قران اولیه 17000 بوده ویا وجود آیه رجم در قرآن رسول ص واسقاط دوسوم آیات سوره توبه واحزاب بروایات مسند امام احمد وطبرانی و قول عمر مبنی بر قرآني كه بر رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) نازل شد، يك ميليون و 27 هزار حرف داشته است.
الان چند حرف دارد ؟ يعني دو سوم قرآن رفته !!! البته با سند صحيح پسر عمر هم با متني ديگر كه مويد سخن پدرش است ميگويد كثيري از قرآن رفته ونابود شده است

تنزیل آیاتی که در آنها مستقیما نام امام علی ع و آل محمد بوده مانند آیه 67 مائده و بقرائت ابن مسعود رض و ...:
بسند صحیح أخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال: كنا نقرأ على عهد رسول الله صلّى الله عليه وسلّم يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ أن عليا مولي المؤمنين وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ .

وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزًا {الأحزاب/25}

وأخرج ابن أبي حاتم وابن مردويه وابن عساكر عن ابن مسعود رضي الله عنه أنه كان يقرأ هذا الحرف وكفى الله المؤمنين القتال بعلي بن أبي طالب .
محمد بن العباس عن علي بن العباس عن أبي سعيد عباد بن يعقوب عن فضل بن القاسم البزاز عن سفيان الثوري عن زيد النامي عن مرة عن عبد الله بن مسعود أنه كان يقرأ كفى الله المؤمنين القتال بعلي بن أبي طالب وكان الله قوياً عزيزاً وتقدم هذا مع طرق أخرى في ذكر مصحف عبد الله بن مسعود.طبرسی

وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ {آل عمران/123}

لقد نصرکم الله ببدر بسیف علی ...عبد الله بن مسعود
یکی دیگر از قرائت مصحف ابن مسعود رحمه الله که خوشایند اصحاب عقبه نبود :
أخرج الثعلبي بسنده عن أبي وائل قال : « قرأت في مصحف عبدالله بن مسعود : إنّ الله اصطفى آدم ونوحاً وآل إبراهيم وآل عمران ـ #وآل محمد ـ على العالمین .
وَقَرَأَ عَبْدُ اللَّهِ: وَآلَ مُحَمَّدٍ عَلَى الْعَالَمِينَ.
الكتاب: البحر المحيط في التفسير
المؤلف: أبو حيان محمد بن يوسف بن علي بن يوسف بن حيان أثير الدين الأندلسي (المتوفى: 745هـ)

حَدَّثَنَا ابْنُ الْمُثَنَّى قَالَ: ثنا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: ثنا شُعْبَةُ , عَنْ أَبِي مَسْلَمَةَ , عَنْ أَبِي نَضْرَةَ قَالَ: قَرَأْتُ هَذِهِ الْآيَةَ عَلَى ابْنِ عَبَّاسٍ: {فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ} [النساء: 24] قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: «إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى» . قَالَ: قُلْتُ: مَا أَقْرَؤُهَا كَذَلِكَ. قَالَ: «وَاللَّهِ لَأَنْزَلَهَا اللَّهُ كَذَلِكَ» , ثَلَاثَ مَرَّاتٍ .صحیح علی شرط مسلم

ابن عباس که بتصریح صحاح سنت دانشمند علوم قران ودانای به تاویل آن وحبر امت بوده سه مرتبه به الله قسم میخورد که آیه متعه چنین نازل شده اما عمر یا عثمان آنرا ویرایش کردند و ....

نقل قول:

6-اما آنچه از عرضه احادیث گفتید اولا در میان اهل سنت هم سند صحیح دارد و هم احادیث مشابه آن مثل ثقلین متواتر است پس بهتر است مقداری تحقیق خود را در این زمینه بیشتر کنید ثانیا تواتر آن در شیعه و آنچه که از صراحت این روایات و روایت پیامبر بدست می آدی این است که باید قران کاملی در دست همه مسلمین باشد تا آنها بتوانند احادیث نقلشده را با آن بسنجند!! نه قرآنی خیالی که در معلوم نیست چه است!!!!! از طرفی احادیث ائمه که مثلا از امام باقر یا امام صادق را چه میکنید؟ مگر عمر زمان امام صادق بوده که قران را در آن زمان جعل کند؟؟! خود این احادیث صحیح نشان میدهد که قران در زمان اما صادق و ائمه بعدی هم تحریف نشده چون مدعی این است که عمر آن را تحریف کرده یا هم دوره های او اما امام صادق حدود 80 سال بعد!! یعنی زمانی که قطعا باید قران تحریف شده در دست مردم باشد چنین فرمایشی را فرموده پس یا اما صادق اشتباه کرده که عصمت ایشان زیر سوال میرود یا روایت صحیح نیست و حال آنکه روایات متواتر است و صحیح بدون شک و یا در زمان امام صادق هم قرآن تحریف نشده بوده که خود این مطلب ادعای تحریف قران توسط عمر و عثمان و ... را از بین میبرد چون فاصله زمانی که وجود دارد عقلا محال است چنین اتفاقی افتاده باشد!!!!

ما که تحقیق نمودیم ونیافتیم ، اما اگر شما حدیث صحیحی از طریق اهل سنت مبنی بر عرضه اخبار بر قران دیدید بیاورید تا همگان استفاده کنیم !

حدیث ثقلین نیز موید ماست چراکه قرانیکه بدون ثقل ثانی باشد مهجور ناقص ومحرَف است بنص زیات امام حسین ع : السلام عليك يا صريع العبرة الساكبة، وقرين المصيبة الراتبة، لعن الله امة
استحلت منك المحارم، فقتلت صلى الله عليك مقهورا "، وأصبح رسول الله صلى الله عليه
واله بك موتورا، وأصبح كتاب الله بفقدك مهجورا

بحار الأنوار / جزء 98 / صفحة [360]

نقل قول:

7-اصلا از کجا معلوم آیه 49 عنکبوت صحیح باشد؟؟!! چون ممکن است آن هم به قول شما تحریفی باشد!!!!!!!!!!!!!!!!! وانگههی اصلا راسخین علم چه کسانی اند؟؟؟ از کجا معلوم ابوحنیفه و شافعی و مالک و احمد بن حنبل نباشد؟؟؟؟؟؟؟ از کجا معلوم خود عمر و ابوبکر نباشد؟؟؟ از کجا معلوم صحابه ای چون عبدالله بن عباس و عبد الله بن مسعود نباشد؟؟؟؟؟؟؟ از کجا معلوم که علما اسلام در طول تاریخ تا روز قیامت نباشند؟؟؟؟؟ همه این ها ممکن است!!! و اگر شما بگویید روایات اولا روایاتی معارض آنچه شما میگویید وجود دارد ثانیا اساس روایت مورد پذیرش نیست!!!! چرا؟ چون(با در نظر گرفتن این مطلب که قرآن تحریف شده) اصلا پیامبری حضرت رسول زیر سوال است چه رسد به خلفا الرسول که ائمه هستند!!!!!!!!!!!!!!!! پس حرف آنها و در نتیجه تمام روایات مورد پذیرش نخواهد بود عقلا!!

آیه 49 عنکبوت چون قرائت واحدی دارد و موید به شواهد متواتر تاریخی است ، تحکیم میشود .

نقل قول:

8-بار دیگر میگویم اگر این قران فعلی ناقص باشد و تحریف شده اولا پیامبری خاتم انبیا زیر سوال است و به تبع آن همه صحابه و اهل بیت!!!!!! ثانیا عقلا محال است که اهل بیت ما را ارجاع به چیزی دهند که ناقص است!!! و بگویند راه کمال را از آن بیابید و تشخیص حدیث سره وناسره را از آن بیابید که این با عصمت و عقل و شخصیت پیامبر و اهل بیت او در تضاد و تناقض است!!!

ختم نبوت متواتر است قران هم متواتراتش قبول است ! قرائتی که متواتر وبدون معارض باشد ومقصود خدای متعال را از نزول بما برساند و.... قرائت رسول الله چه بوده ؟

وضو و نماز رسول خدا ص که 1000000 مرتبه توسط اصحاب دیده وشنیده شد چگونه بوده است ؟؟؟!!!

نقل قول:

9- تمام استدلا های شما در آن نوشته عملا ختم به تضاد و تناقض و ظن و گمان ضعیف میشودکه پیروی و استناد به این 3 مطلب عقلا غلط واست و جایز نیست!!
در انتها هم توصیه میکنم دوستان حتما کتاب علامه حسن زاده آملی که در ارسال قبلی به آن اشاره کردم به نام((فصل الخطاب فی رد تحریف کتاب رب الارباب)) را حتما ملاحظه و مطالعه فرمایند باز هم عرض میکنمو همچنین برنامه ((دفاع از ثقلین)) شبکه جهانی ولایت را حتما ملاحظه بفرمایند(شبکه ای که زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی راه اندازی شده و اداره میشود به مدیریت آیت الله دکتر حسینی قزوینی و با کارشناسی روحانیون مجرب و باسوادی چون استاد عباسی -یزدانی-روستایی-ابوالقاسمی و تعدادی دیگر) منتظر اظهار نظر دوستان درباره نظرات آیت الله دکتر صادقی که نوشتم هستم با تشکر

یعنی شما در ظرف چند ساعت 20 سال تحقیق را خواندید ؟؟؟!!!!

اگر یک نفر پیدا شود ومطالب آین لینکی که دادم را از طریق علمی ومنطقی نقد کند ، هم ثواب بسیاری دارد هم شبهات جوانان را رفع خواهد کرد .

خیر البریه;686587 نوشت:

چون احتمال حذف مطالب میرود اگر مایل باشید در سایتی دیگر بطور کامل بحث کنیم .

همین قران دربستر تاریخ و از طریق حدیث بما رسیده است .

اغلاطی مانند طلح منضود که در اصل طلع بوده ویا التائبون که التائبین بوده و یا صغت که در اصل زغت (ریشه زیغ) بوده وموادی دیگر مانند غروب خورشید در چشمه آب جوشان و... نشان از جمعی ناشیانه در زمان ابوبکر و عمر وعثمان ومروان وحجاج دارد وکنار زدن قران رسول الله ص .

عده زیادی حتی خود شما هم میتوانید مثل آیات قران بیاورید کار سختی که نیست ؟

معنی اعجاز قرآن فقط با فهم معنی قران میسر میشود !

اتفاقا بنص همین آیات قران خدای متعال فرموده که همه امتها بدون استثناء دین رسولانشان را تحریف و رسولانشان را میکشند ودینشان را تحریف مینمایند واخبار متواتر فریقین نیز شاهد دیگریست .

البته خداوند هم در کتابش گفته بود که پیامبر ص گفت خدایا قوم من (ابوبکر وعمر وعثمان ومروان وحجاج وزید بن ثابت یهودی) این قران را مهجور میکنند و پاره پاره (عضین)

دهها روایت صحیح السند در کافی وغیره وجود دارد که موید بروایات بخاری ومسلم از عامه هم هستند ، مثلا تعداد قران اولیه 17000 بوده ویا وجود آیه رجم در قرآن رسول ص واسقاط دوسوم آیات سوره توبه واحزاب بروایات مسند امام احمد وطبرانی و قول عمر مبنی بر قرآني كه بر رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) نازل شد، يك ميليون و 27 هزار حرف داشته است.
الان چند حرف دارد ؟ يعني دو سوم قرآن رفته !!! البته با سند صحيح پسر عمر هم با متني ديگر كه مويد سخن پدرش است ميگويد كثيري از قرآن رفته ونابود شده است

تنزیل آیاتی که در آنها مستقیما نام امام علی ع و آل محمد بوده مانند آیه 67 مائده و بقرائت ابن مسعود رض و ...:
بسند صحیح أخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال: كنا نقرأ على عهد رسول الله صلّى الله عليه وسلّم يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ أن عليا مولي المؤمنين وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ .

وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزًا {الأحزاب/25}

وأخرج ابن أبي حاتم وابن مردويه وابن عساكر عن ابن مسعود رضي الله عنه أنه كان يقرأ هذا الحرف وكفى الله المؤمنين القتال بعلي بن أبي طالب .
محمد بن العباس عن علي بن العباس عن أبي سعيد عباد بن يعقوب عن فضل بن القاسم البزاز عن سفيان الثوري عن زيد النامي عن مرة عن عبد الله بن مسعود أنه كان يقرأ كفى الله المؤمنين القتال بعلي بن أبي طالب وكان الله قوياً عزيزاً وتقدم هذا مع طرق أخرى في ذكر مصحف عبد الله بن مسعود.طبرسی

وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ {آل عمران/123}

لقد نصرکم الله ببدر بسیف علی ...عبد الله بن مسعود
یکی دیگر از قرائت مصحف ابن مسعود رحمه الله که خوشایند اصحاب عقبه نبود :
أخرج الثعلبي بسنده عن أبي وائل قال : « قرأت في مصحف عبدالله بن مسعود : إنّ الله اصطفى آدم ونوحاً وآل إبراهيم وآل عمران ـ #وآل محمد ـ على العالمین .
وَقَرَأَ عَبْدُ اللَّهِ: وَآلَ مُحَمَّدٍ عَلَى الْعَالَمِينَ.
الكتاب: البحر المحيط في التفسير
المؤلف: أبو حيان محمد بن يوسف بن علي بن يوسف بن حيان أثير الدين الأندلسي (المتوفى: 745هـ)

حَدَّثَنَا ابْنُ الْمُثَنَّى قَالَ: ثنا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: ثنا شُعْبَةُ , عَنْ أَبِي مَسْلَمَةَ , عَنْ أَبِي نَضْرَةَ قَالَ: قَرَأْتُ هَذِهِ الْآيَةَ عَلَى ابْنِ عَبَّاسٍ: {فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ} [النساء: 24] قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: «إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى» . قَالَ: قُلْتُ: مَا أَقْرَؤُهَا كَذَلِكَ. قَالَ: «وَاللَّهِ لَأَنْزَلَهَا اللَّهُ كَذَلِكَ» , ثَلَاثَ مَرَّاتٍ .صحیح علی شرط مسلم

ابن عباس که بتصریح صحاح سنت دانشمند علوم قران ودانای به تاویل آن وحبر امت بوده سه مرتبه به الله قسم میخورد که آیه متعه چنین نازل شده اما عمر یا عثمان آنرا ویرایش کردند و ....

ما که تحقیق نمودیم ونیافتیم ، اما اگر شما حدیث صحیحی از طریق اهل سنت مبنی بر عرضه اخبار بر قران دیدید بیاورید تا همگان استفاده کنیم !

حدیث ثقلین نیز موید ماست چراکه قرانیکه بدون ثقل ثانی باشد مهجور ناقص ومحرَف است بنص زیات امام حسین ع : السلام عليك يا صريع العبرة الساكبة، وقرين المصيبة الراتبة، لعن الله امة
استحلت منك المحارم، فقتلت صلى الله عليك مقهورا "، وأصبح رسول الله صلى الله عليه
واله بك موتورا، وأصبح كتاب الله بفقدك مهجورا

بحار الأنوار / جزء 98 / صفحة [360]

آیه 49 عنکبوت چون قرائت واحدی دارد و موید به شواهد متواتر تاریخی است ، تحکیم میشود .

ختم نبوت متواتر است قران هم متواتراتش قبول است ! قرائتی که متواتر وبدون معارض باشد ومقصود خدای متعال را از نزول بما برساند و.... قرائت رسول الله چه بوده ؟

وضو و نماز رسول خدا ص که 1000000 مرتبه توسط اصحاب دیده وشنیده شد چگونه بوده است ؟؟؟!!!

یعنی شما در ظرف چند ساعت 20 سال تحقیق را خواندید ؟؟؟!!!!

اگر یک نفر پیدا شود ومطالب آین لینکی که دادم را از طریق علمی ومنطقی نقد کند ، هم ثواب بسیاری دارد هم شبهات جوانان را رفع خواهد کرد .

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم همانطور که فرمودید چون ممکن است حذف شود بهتر است اینجا ادامه ندهیم و بنده مطالبی عرض ممیکنم شما دیگر در اینجا ادامه ندهید بلکه به صورت خصوصی پیام بفرستید اما مطالب شما:
1-مطلبی را از کتاب البیان آیت الله خویی(ره) به نقل از کتاب شریف تبیان خدمتتان نقل میکنم:((ان الواصل الینا بتوسط القراء إنما هو خصوصیات قراءاتهم. وأما أصل القرآن فهو واصل الینا بالتواتر بین المسلمین، وبنقل الخلف عن السلف. وتحفظهم علی ذلک
فی صدورهم وفی کتاباتهم، ولا دخل للقراء فی ذلک أصلا، ولذلک فإن القرآن ثابت
التواتر حتی لو فرضنا أن هؤلاء القراء السبعة أو العشرة لم یکونوا موجودین أصلا.
آنچه به ( .» وعظمة القرآن أرقی من أن تتوقف علی نقل اولئک النفر المحصورین
دست ما از طریق ق راء رسیده خصوصیات قرائتهای آنان است و اما اصل قرآن از
طریق تواتر بین مسلمین و نقل نسل به نسل به ما رسیده و این قرآن را در سینهها
و کتابهایشان حفظ میکنند و این مسئله اصلا به ق راء مربوط نیست و برای همین
قرآن تواترش ثابت است حتی اگر فرض کنیم این ق راء هفتگانه یا دهگانه اصلا
نبودند. و عظمت قرآن بالاتر از این است که بخواهیم بر نقل چند نفر بر آن اکتفا
کنیم!) پس این که قران چگونه است و چه است(از نظر کلمات وسوره ها و...) فوق هر تواتری است و یک اصلی است که همه مسلمین به آن واقفند و آن را سینه به سینه حفظ کردند و عظمت ادبی و لغوی قرآن هم این مطلب را میرساند وانگهی در روایات صحیح داریم که عمر برای اینکه مهاجران را پیرو انصار کند که خود او از مهاجران بود واو عطف آیه 100 سوره توبه را در سخرانیش حذف کرد که شخصی از شنوندگان با شمشیرش برخاست و گفت خلیفه واو چه شد که آن را حذف کردی؟؟! بر این اساس که مانند عمر جرات حذف یک واو را ندارد چگونه امکان تحریف در قرآن از دیگران وجود دارد؟؟!(به نقل از ترجمه قرآن آیت الله دکتر صادقی تهرانی ذیل آیه 100 سوره توبه) اما تعدادی از دلایل آیت الله صادقی تهرانی را که در کتاب نقدی بر دین پژوهی فلسفه معاصر نگاشته اند نقل میکنم البته مقداری طولانی است:
عصمت ربانى و الهى مقتضى است كه وحى آخرينش را به هر وسيله اى كه خود مى داند حفظ كند. يا با ارسال رسولان يا با نگهدارى دقيق و استوار از آخرين وحى. يا بالُوث كردن توطئه خائنان و امثال آن، زيرا ذات و صفات و افعال خداى متعال، معصوم و مطلق و بى نهايت است، هم قادر است و هم حكيم و هم عليم ـ لذا با علم مطلقِ خويش، كلامى مطلق و دور از هرگونه خلط و شائبه براى همه ى زمان ها فرستاده است. و اگر كلام خداى متعال، خلود و ابديت نداشته باشد، علم او به گذشته، حال و آينده مطلق نخواهد بود. پس بنابر محال بودن تالى، مقدّم آن نيز منتفى خواهد شد و قطعا به دليل حكمت و قدرت و علم مطلق و بى نهايت الهى، قرآن ابديت دارد. خداى تعالى در مرحله ى بعد يا بايد با قدرت مطلق و لايزال خويش آخرين وحى خود را از گزند تحريف مصون و محفوظ بدارد، يا رسولانى را تا آخر زمان تكليف براى بيان وحى جديد يا تصحيح وحى ناخالص از خالص بفرستد، و چون رسولانى بعد از خاتم الانبياء والمرسلين نيامده و نمى آيند و وحى و فرمانى هم براى تصحيح، نسخ يا انقضاء وحى و فرمان قبلى نيامده، لذا قدرت خداى متعال بر قضيه اول از منفصله ى فوق تحقّق يافته و قرآن كه وحى خالص و ابدى است، با قدرت مطلق الهى محافظت شده و الى يوم القيمه نيز محافظت خواهد شد.
و هم چنين مقتضاى علم و حكمت ربّانى است كه تا پايان زمان تكليف اين حجّت رساى خود را ثابت و استوار و محكم از تمام دسيسه هاى روزگار حفظ فرمايد: «قل فللّه الحُجَةُ البالغة» اگر نقص و كمبودى در قرآن بود، قدرت خداى حكيم ايجاب مى كرد پيامبرش صلى الله عليه و آله را تا سال هاى ديگرى هم زنده نگه دارد و به وسيله آن حضرت وحى ابدى را جبران كند تا نقص و كمبودى نداشته باشد. بنابراين با نزول قرآن كريم وحى الهى كامل شد كه «اَليَوم اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم وَ اَتْمَمْتُ عَلَيكُم نِعمَتى و رَضيتُ لَكُمْ اِلاسْلامَ دينا...» (مائده/3) «وَ تَمِّت كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدقا وَعدلاً لامُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ» (انعام/ 115) كه با حكمت و علم و قدرت مطلقه خويش،ابلاغ رسالت را توسط پيامبرش صلى الله عليه و آلهبيشتر از 23 سال لازم و ضرورى ندانست، زيرا وحى پايان يافته بود و اگر حكمى از احكام يا گوشه اى از معارف لازم و مورد نياز بشر را نفرستاده باشد در اين صورت خدشه بر حكمت مطلق و قدرت مطلق و صفات مطلق او وارد مى گردد. محال است كسى بتواند ثابت كند حكم مورد نيازى براى مكلّفان، در وحى قرآن و سنّت قطعيّه موجود نيست. بنابراين خداى متعال با علم و قدرت و حكمت خويش خواسته كه عمر پيامبرش و حجم قرآنش به همين اندازه اى كه هست كافى باشد و هست:
«أَوَلَم يَكْفِهِم أنّا أنْزَلْنا عَلَيك اَلْكِتابَ يُتْلى عَلَيْهِمْ» (عنكبوت/51) آيا براى كلّ مكلّفان كافى نبوده است، كه اين كتاب را برايشان نازل كرديم كه بر آنان ـ هم چنان ـ خوانده مى شود!
2 ـ عصمت رسولى و رسالى وحى در ابلاغ، حفظ و نظارت بر كتابت، اطمينان بخشِ مصونيت قرآن است. زيرا وجود كوچكترين تحريف در قرآن نمايانگر خطاى رسول در بيان و حفظ و نظارت بر كتابتِ وحى مى باشد. پس چون عصمت رسولى و رسالى در انجام وظائف وحيانى متيقّن است، صيانت قرآن نيز مسلّم است.
3 ـ عصمت معصومين از اهل بيت رسالت: به دليل آيه ى فاطر و تطهير و آياتى ديگر در بيان و حفظ و عمل به وحى قرآن، نمايانگر مصونيت مستمّر و هميشگى قرآن است. گرچه محصور شدن ائمه هدى عليهم السلام محروميتى قابل توجه براى مسلمانان بوده است، لكن فيض و رحمت و هدايت عظيم ربانى در قرآن همواره راه گشاى حل مسايل و مشكلات بوده و مى باشد. چنان كه خود ائمه ى طاهرين نيز در هنگام پاسخ گويى به تمامى پرسش ها از قرآن يارى مى جستند و در مقابل شبهه گران مى فرمودند: «هرچه ما مى گوييم بپرسيد از كجاى قرآن است؟» (متن روايت)
4 ـ در تحريف قرآن، حجت ربّانى در تكاليف پايان مى يابد. زيرا اگر مشخص نباشد كه وحى سالم و ناسالم كدام است، عمل به تكاليف هم معين نخواهد بود و توانايى مردم نيز ـ به دليل انقطاع وحى ـ در به دست آوردن حكم اصلى الهى، بى نتيجه خواهد ماند بنابراين تكليفى براى آن ها نخواهند ماند. چون: «لا يُكَلِّفُ اللّهُ نَفسا الّا وُسْعَها» خدا كسى را مكلف نمى كند، مگر به اندازه ى توانايى اش (بقره/ 286) بنابراين بر خداست كه اگر تكليفى از كسى مى خواهد آن را مشخص و سپس محافظت كند. فرض كنيد اگر استادى به طور مبهم يا مشكوك بر شاگردان تكليفى مقرّر كند و دانش آموزى آن را انجام ندهد، آيا استاد حقّ دارد وى را مؤاخذه كند؟ و در صورت مؤاخذه اگر شاگرد بگويد: شما به گونه اى نگفتيد كه من متوجّه شوم، استاد چه پاسخى خواهد داشت؟
5 ـ ماهيت كل آيات قرآن كريم، از نظر فصاحت و بلاغت و مطلق بودن، دلالت بر عدم تحريف دارد. زيرا افكار، انديشه ها، احكام و جملات بشرى هرگز مطلق نبوده و نيست، و اگر بشر در قرآن دخالتى كرده باشد، خطا و اشتباه بودن آن قسمت نيز در هر صورت قابل اثبات خواهد بود. بنابراين شما ثابت كنيد چه چيزى در قرآن خطا و اشتباه است تا سيه روى شود آن كه در او غش باشد. قرآن فى نفسه بيانگر اعجاز و ربّانى بودن خود است.
علاوه كه از نظر تواتر ميان مسلمين نيز فوق العاده است، لكن بالاتر از مسئله ى تواتر، ماهيت عباراتش، نمايانگر وحيانى بودن كلمه به كلمه ى قرآن است.
6 ـ ده ها آيه از خود قرآن دلالت بر عدم تحريف آن دارد، از جمله:
«إِنّا نحنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وِ إِنّا لَهُ لحافظون» (حجر/9)
همانا ما خود ما، نازل كرديم اين ذكر [قرآن] را و همانا ما براى او حتما حافظ و نگهبانيم.
«ذكر» به دليل آيات قبل ـ از جمله آيات اول و پنجم ـ خود قرآن است و نام قرآن در آيه اول هم آمده است.
ده تأكيد در اين آيه براى حفاظت و صيانت قرآن از تحريف، توسط حضرت حقّ جلّ اسمه به كار رفته است. ضمائر جمع، دلالت بر جمعيّت صفات ربانى دارد، يعنى خداى تعالى با همه ى صفات ذات يگانه ى خود، ضامن حفظ قرآن شده است.
7 ـ «لاتُحَرِّكْ به لِسانِكَ لِتَعْجَلَ بِهِ، إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ و قُرْآنَهْ» (قيامت/17،16)
اى پيامبر زبانت را به خواندن قرآن حركت مده، همانا گردآورى قرآن و شيوه ى خواندنش بر عهده ى ماست. پس هنگامى كه آن را خوانديم از آن تبعيت كن سپس بيان و تبيين قرآن نيز بر عهده ى ماست.
در اينجا نيز با چندين تأكيد، خداى سبحان با مجموع صفات ربّانى در «عَلَيْنا» نزول و جمع قرآن و خواندن واحد قرآن را بر خود واجب مى داند. حال آيا اين واجب تحقّق نيافته است؟!
و اما آياتى ديگر كه قرآن را كامل و تمام و تبديل ناپذير معرفى مى نمايند، همگى دلائلى محكم بر صيانت و عدم تحريف آن است.
8 ـ اتفاق مسلمين در اعتقاد به عدم تحريف قرآن و روايات فوق حد تواتر حضرات معصومين عليهم السلام در طول تاريخ توسط كل مسلمانان خود دليلى محكم بر عدم تحريف قرآن كريم است كه اگر تعدادى اندك ولو هزار نفر در مقابل ميلياردها مسلمان در طول تاريخ، خلاف آن سخنى گفته باشند، هيچ گونه ارزشى ندارد، تا چه رسد كه چند نفر انگشت شمارِ غافل بيشتر نيستند و استناد به اين معدود قليل و ناچيز خود بى دليلى محض در برابر ديگران است. چرا به خود قرآن كريم، روايات عدم تحريف و قول اين همه از علماى اسلام كه در طول تاريخ معتقد به عدم تحريف قرآن هستند، استناد و توجه نمى كنيد و چند قيل و قيله را دست آويز مى سازيد؟
9 ـ روايات ثَقَلَين كه فوق حد تواتر است، با تعبيرات مترادف از سوى پيامبرگرامى صلى الله عليه و آلهتأكيد بر ماندگارى دو امانت گرانبهاى تحريف نشده ى حضرتش در بين مسلمين دارد، يعنى: «كتاب اللّه و عترتى» يا «كتاب اللّه و سنّتى»، پس آن چه به نام پيامبر جعل شده باشد خارج از اين دو يادگار نبىّ و قابل شناسايى است.
10 ـ اصل در هر چيزى، پاكى و برائت است مگر آن كه بر تهمت وارد شده، دليلى علمى اقامه شود و بر تحريف قرآن تاكنون هيچ كس نتوانسته و نخواهد توانست دليل جامع و مانعى ارائه نمايد.
ما در طول تاريخ هيچ كتابى درباره تحريف قرآن سراغ نداريم. لكن متأسفانه آقاى نورى با جمع آورى حدود 19 حديث از قول پيامبر و ائمه:، لكّه ى سياهى در تاريخ علماى شيعه به جاى گذاشت كه اولاً هر 19 حديث اشكالات بسيار واضح و حتى مضحك دارد، و ثانيا خود حاجى نورى بعد از نوشتن «فصل الخطاب فى تحريف كتاب ربّ الارباب» كتاب ديگرى بر عدم تحريف قرآن نوشت و به يكى از معروف ترين شاگردانش يعنى حاج آقا بزرگ تهرانى، «صاحب الذريعة» گفت: «راضى نيستم كسى فصل الخطاب را بخواند پيش از آن كه اين كتاب را بخواند.» گرچه داستان نوشتن «فصل الخطاب» نيز بسيار حيرت انگيز و ساده لوحانه است كه مرحوم آيه اللّه مرعشى نجفى«ره» براى اينجانب و سايرين نقل فرمودند و من نيز در جاى خود آن را براى عموم گفته ام. لكن در اينجا به دو حديث از 19 حديث اشاره مى كنيم تا بدانيد اين كتاب چگونه حتى از پايين ترين درجه علمى ساقط است.
در (آيه ى 59 بقره) و (آيه ى 162 سوره ى اعراف)، حاجى نورى حديثى مى آورد كه كلمه «آلَ مُحمّدٍ حَقَّهُم» را اضافه بر آيه دارد و در قرآن نيست:
«فَبَدَّلَ الذينَ ظَلَمُوا[آلَ مُحمّدٍ حَقَّنهُم] قَولاً غَيْرَ الَّذى قيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلنا عَلَى الَّذينَ ظَلَمُوا [آلَ محمّدٍ حَقَّهُم] رِجْزا مِنَ السَّماء.» اين آيه در دو سوره بقره و اعراف به همين صورت بدون كلمات «ال محمد حقهم» آمده است و داستان آيه درباره ى زمان حضرت موسى عليه السلاماست كه آن حضرت هنگام ورود به شهرى كه احتمالاً بيت المقدس بوده، به قوم بنى اسرائيل كه همراهش بودند، فرمود: بگوييد «حِطَّة». ولى قوم بنى اسرائيل به جاى آن گفتند: «حِنطَة»!! و حضرت موسى عليه السلام را مسخره كردند كه آيه مى فرمايد: «قَولاً غَيْرَ الّذى قيلَ لَهُم» گفته ى آنان غير از آن چيزى بود كه به ايشان گفته شده بود. و اين اصلاً ربطى به آل محمد و ظلم به اهل بيت ندارد و جاى بسى شگفتى است!! يا در (آيه ى90 سوره ى بقره) كلمه ى «علي» را اضافه كرده است: «بِئْسَمَا اشْتَرَوا بِهِ اَنْفُسَهُم أن يَكْفُرُوا بِما اَنْزَلَ اللّه ُ [فى علىٍ]بَغْيا...»
باز هم اين آيه در مورد كفر ورزيدن بنى اسرائيل به كتاب تورات در زمان حضرت موسى عليه السلام است و درباره وجود نازنين على عليه السلام و حتى پيامبر صلى الله عليه و آله هم نيست.
ما آيات بسيار محكم و متينى درباره ى اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام در قرآن داريم كه در تفسيرالفرقان به طور مفصل از مقام ولايت ايشان با استدلال به آيات مورد نظر دفاع كرده ايم. ديگر نيازى به اين گفته هاى بى اساس و احاديث مجهول و مَجعُول نداريم تا آبروى قرآن و اسلام را به خطر اندازيم. پس مى بينيد كه آمده اند با اين شيوه ى منحرف، نام على عليه السلام را در قرآن جا بزنند، ولى حيثيت اميرالمؤمين عليه السلام و قرآن كريم و اصل و اساس اسلام را زير سؤال برده اند. به اين ترتيب تكليف كسى كه بخواهد به صورت دست دوّم يا چندم به گفته هاى حاجى نورى و ديگران استناد كند، معلوم و روشن است.
11 ـ رسول گرامى اسلام و ائمه هدى: بارها و بارها مسلمين را در شناخت احاديث شان به قرآن كريم ارجاع داده اند. آيا معصوم كسى را به سوى كتابى هدايت مى كند كه كم و زياد داشته باشد؟
اين احاديث چنان در حد فوق تواتر هستند كه به صورت قاعده درآمده اند: «ما وافَقَ كِتابَ اللّه ِ فَخُذُوهُ وَ ما خالَفَ كِتابَ اللّه ِ فَدَعُوهُ» و همين طور حديث شريف مُنى كه ذكر شد. اولاً در كل اين احاديث مى فرمايند كتاب نه كُتُب، ثانيا اگر تحريفى در قرآن باشد اين احاديث را به كدام قرآن ارجاع دهيم؟ به قرآن مُحَرَّف؟! بنابراين چيزى بيش از يك قرآن و يك كتاب نيست.
12 ـ صيانت و حفاظت قرآن از تحريف، صيانت براى كل كتب سماوى پيشين است. زيرا «مُصَدِّقا لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الكِتابِ» تصديق كننده ى درست ها و برطرف كننده ى نادرست هاست و چون بعد از قرآن، وحى و رسولى ديگر نيامده و نخواهد آمد، لذا بايد محك و معيارى اصيل براى كشف صحيح از سقيم در كل شرايع وجود داشته باشد. كتب آسمانى قبل، حقِّ ناخالص اند كه در مقايسه با قرآن خالص مى گردند. پشتوانه ى قرآن، قدرت خداى متعال و پشتوانه كتب گذشته، قرآن است. شايد رمز اين كه خداى سبحان جلوى تحريف كتب قبل را مسدود نكرد، دو چيز بود: يكى وجود انبياء و رسل كه همواره بيان گر وحى خالص بودند و يكى هم نزول قرآن. يعنى اگر تورات تحريف شد، لكن بعد از موسى عليه السلام انبياء بنى اسرائيل مثل داود، سليمان و... بازگوكننده ى شريعت و احكام دقيق الهى بودند. لكن بعد از قرآن، وحى پايان يافت و رسالت ختم گرديد و هيچ پشتوانه ى وحيانى براى قرآن غير از خود قرآن نيست. لذا قدرت لايزال الهى پشتوانه ى عدم تحريف وحى آخرين است، تا وحى هاى خالص قبل از خود را تأييد و تصديق كند و حقيقت محض را تا پايان زمان تكليف بيان نمايد و حجّتى بالغه برهمگان الى يوم القيمه باشد.
13 ـ صيانت قرآن، صيانت همه ى احاديث محمدى و اهل بيت محمدى صلى الله عليه و آله را دربر دارد. قرآن به طور كلى صحيح نمايى و غلط زدايى از كلّ مطالب مختلط و التقاطى را انجام مى دهد.
14 ـ در تحريف قرآن، وحى و حجت الهى در كل تاريخ ضايع مى گردد و همه ى تلاش ها و زحمات انبياء در طول زمان و عرض زمين محو و نابود مى شود.
و در جمع ـ خلود قرآن و رسالت محمدى كه «اَلْيَوم اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم واَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى و رَضيتُ لَكُمُ الْأِسْلامَ دينا» (مائده/3)
امروز دينتان را برايتان كامل كردم و نعمتم را بر شما به اتمام رسانيدم و برايتان ـ از جهت دين: (طاعت) ـ به همين اسلام راضى شدم.
اساسا چرا خداى متعال راضى به اسلام است؟ چون با قرآن، دين كامل و نعمت در كلّ ابعاد تشريعى بر مكلّفان تمام شده است. موضوع بحث آيه، فقط ولايت نيست، بلكه جميع جهات شريعت در ميان احكام و تكاليف و خواسته هاى الهى بر مردم در بيان معارف و حقايق و از جمله ولايت، بيان و كامل شد و به وسيله آخرين نعمت مُهرِختام الهى با پديده ى ولايت و امامت بعد از رسول اللّه صلى الله عليه و آله بر ورقه وحى الهى زده شد كه با اعطاء اين نعمت بزرگ «امامت و ولايت» اكمال دين و اتمام آن محقّق گرديد و تا پايان زمان تكليف مرضىّ حقّ واقع گرديد. اگر اسلام كامل و كافى نباشد، وحى و رسالت جديدى لازم است ـ نه پندارها و راه حل هاى جديد بشرى، زيرا خداى تعالى ناتوان از فرستادن رسولان ديگرى نيست و اگر شيوه ها و روش هاى جديدى لازم باشد، خداى عليمِ حكيم بايد بفرمايد نه غير او. بنابراين دلايل و ادلّه اى ديگر نيز دلالت دارد كه هرگونه تحريفى در قرآن مطرود و مردود است. «تحريف» از حرف است و حرف جانب كلام است. يعنى قرآن را به جانبى غير از جانب قرآنى اش انداختن كه داراى پنج مرحله است:
الف) تحريف معنوى كه قرآن را برخلاف نصّ و يا ظاهرش معناكردن و بر قرآن تحميل نمودن كه هم كفار و هم مسلمانان اين گونه تحريف بر قرآن را بسيار مرتكب شده اند. لكن قرآن چنان كه ذكر شد، با ابزارها و قراين درونى خودش، مفسر و مبيّن خود است و هرگونه تحميلى بر خود را آشكار مى سازد.
ب) تحريف لفظى كه چهار نوع است:
1 ـ تحريف به زيادشدن در قرآن كه هيچ كسى در جهان در بين مسلمين، كفار يا اهل كتاب قائل به زيادشدن لفظ، كلمه يا عبارتى بر قرآن نيست.
2 ـ تحريف به جابه جا شدن برخى آيات برخلاف وحى.
3 ـ تحريف به نقص و افتادن بعضى آيات.
4 ـ تحريف به عوض شدن برخى لغات يا عبارات با لغت يا عبارتى ديگر.
سه مورد اخير در ميان مسلمين، يا اهل كتاب قائلينى دارد كه طبق ادلّه ى مذكور، بيان و حفظ و نگهدارى و ترتيب آيات قرآن به عهده ى خودِ خداى متعال است و هرگونه تحريف در قرآن ـ دليل بر عجز خدا در صيانت قرآن محسوب مى گردد. البته قائلين به تحريف، همان طورى كه عرض شد تعداد كم و انگشت شمارى هستند كه استناد به اقوال عليل و ذليل آن ها به هيچ وجه دليل نيست و كسانى كه بخواهند تحريف قرآن را اثبات كنند، بايستى دلايل محكم و متقنى بياورند، نه اين كه به اقوال مضمحل چند نفر انگشت شمار و بى اطلاع از علوم قرآن تمسك كنند و نظر خدا و پيامبر و جميع مسلمين را در عدم تحريف كنار بگذارند!
این جواب ایشان به شبهه تحریف قرآن دکتر سروش بود که از سایت:http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books نقل کردم
2-نمیدانم چقدر با علم حدیث و اصول آشنایی اما قاعده ای وجود دارد که اگر تعدادی روایات صحیح السند وجود داشته باشد که با هم متعارض باشند:اذا تعارضا تساقطا یعنی اگر تعارض داشتند هر دو ساقط میشوند و در برابر همان روایاتی که میگویی صحیح است روایات صحیح السندی هم معارض آن است و قرآن موجود را همان قران کامل میداند و بدون تحریف!پس در این صورت روایات ساقط میشود پس استدلال به روایات در این زمینه راه به جایی ندارد!
3-حدیث مشهور منی که پیامبر آن را در سرزمین منی خواندند که دروغگویان بر من دروغ میبندند اگر روایتی از من به شما رسید آن را بر قرآن عرضه کنید و آنچه موافق قران است را من گفته ام و آنچه مخالف است نگفته ام
(نقل به مضمون کردم و اینکه چون الان حضور ذهن ندارم اما قبلا دیده بودم در 3 تا 4 از کتب اهل سنت بود فکر میکنم در مسند احمد و معجم طبرانی بود اما مطمئنم که هست چون از طرق علمای خودمان هم در کتب مختلف دیده ام(به نقل از اهل سنت گفته بودند) )
4-در باب وضو و نماز پیامبر اولا صراحت آیه و تفسیر مفسران معروف از صحابه چون ابن عباس همان نظر شیعه است و روایات فراوانی هم از صحابه در کتب معتبره چون صحیح بخاری-مسند احمد حنبل ج 1 ص95 روایت مسح از امام علی-مسند احمد ج 1 ص 58 نقل وضو پیامبر از عثمان-معجم الکبیر طبرانی ج 2 ص 60 از عباد بن تمیم که نقل کرده که پیامبر مسح میکرده و افراد دیگری چون عکرمه-شعبی-حسن بصری-ابن عباس و امام علی نقل شده که مسح درست است و ابن حزم در المحلی ج 2 ص 56 مسئله 200 این مطلب را نقل کرده و ... پس کتاب و سنت هم همین وضو را صحیح دانسته(البته بحث بر سر احکام این که چه مقدار مسح کنیم؟ از بالا بشوریم یا از پایین و غیره را کار نداریم بلکه همین که وضو دو غسل است و دو مسح از نظر قران و سنت صحیح است)
5-درباره حدیث ثقلین هم مطلبی را از کتاب شریف تبیان نقل میکنم:پیامبر فرمود ای مردم من در بین شما
دو چیز گرانبها به جا میگذارم آیا پیامبر قرآن را بین ما به جا گذاشت یا نگذاشت؟! آیا قرآن با پیامبر دفن شد؟! اگر بگویید قرآن اصلی نزد حضرت علی موجود است؛باز سخن پیامبر معاذ الله دروغ میشود چون پیامبر فرمود ((فیکم)) یعنی در بین شما! و نه نزد عده ای خاص!
6- نه برادر همه را نخواندم اما تا حدود زیادی با این شبهات آشنا هستم و در حال خواندن متن شما هم هستم ان شا الله اما اگر میخواهی پاسخ خود را بیابی :1-کتاب فصل الخطاب علامه حسن زاده آملی را حتما بخوان 2- کتب آیت الله دکتر صادقی را حتما بخوان(که پی دی اف آن را میتوانی از همان سایتی که آدرس دادم برای نقل مططلبم از کتاب نقدی بر دین پژوهی فلسفه معاصر تمام کتب عربی و فارسی ایشان را بخوانی) 3- به این سایت برو و فایل پی دی اف کتاب شریف تبیان را حتما بخوان این هم آدرسش:
http://www.albalaq.com/post/153.htm با تشکر از شما

خیر البریه;686587 نوشت:
غروب خورشید در چشمه آب جوشان و...

بسمه تعالی سلام علیکم 2 تا نکته دیگر بگویم: 1- اینکه محدثان و متکلمان و مفسران بزرگ شیعه چون شیخ صدوق در کتاب اعتقادات-شیخ طوسی در ابتدای تفسیر التبیان-شیخ طبرسی در مجمع البیان-علامه حلی در النهایه-شیخ بهایی در کتاب الزبده-سید مرتضی علم الهدی در کتاب جواب المسائل الطرابلسیات و محقق کرکی-کاشف الغطا-شیخ حر عاملی و فاضل تونی و میرزای قمی قائل به عدم تحریف و کم و زیاد در قرآن موجود و تواتر کل آن هستند(به نقل از کتاب فصل الخطاب علامه حسن زاده آملی)
2-در باب آیه 86 سوره کهف هم

«وَجَدَها» بيانگراين است كه غروب كردن خورشيد در چشمه اى سرخ فام دريايى تنها در نگاه ذوالقرنين بوده و نه اينكه به راستى خورشيد در چشمه اى غروب كرده باشد. به نقل از سایت:http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan3

سلام

تفصیل بحث در لینکی که دادم آمده اما دونکته ذکر کنم :

سوالي پیش میآید واینکه نقل میکنند که در زمان عثمان هنگامیکه میخواست مصاحف را جمع کند میخواست یک واو در آیه زیر بیندازد که ابی گفت اگر واو را سر جایش نگذاری شمشیر میکشم سوال اینست چرا اینکار را در زمان تجرید عمر نکرد ؟!:

وأخرج ابن الضريس عن علباء بن أحمر . أن عثمان بن عفان رضي الله عنه قال : لما أراد أن يكتب المصاحف أرادوا أن يلغوا الواو التي في براءة { والذين يكنزون الذهب والفضة } قال لهم أبي رضي الله عنه : لتلحقنها أو لأضعن سيفي على عاتقي . فالحقوها .

وقرأ طلحة بن مصرف : الذين يكنزون بغير واو على الإبدال من كثيرا (چون اموی بود و میخواست قرآن را به نفع عثمانیان تغییر دهد )، ومن واو يأكلون أو يصدون ، أو خبر لمحذوف ، أو مفعول لمحذوف على الذم ، وهى تجرى على قول معاوية وعثمان أنها فى أهل الكتاب ، وقد روى أنه كان عثمان يريد نقض هذه الواو حين كتابة المصاحف ، وأبى أبىّ بن كعب وقال : ليلحقنها أو لأضعن سيفى على عاتقى فألحقها ، وفى الحديث : « إن خير ما يكنز المرء المرأة الصالحة ، إذا نظر إليها سرته ، وإذا أمرها أطاعته ، وإذا غاب عنها حفظته » وتعينه على إيمانه ، ولسان ذاكر ، وقلب شاكر ، وإن أصحاب المال هم الأخسرون إلا من فرقة .

جوابش ساده است قدرت وخشونت عمر کجا و عثمان ضعیف شده کجا ؟ چرا زمانیکه عمر ابی را تازیانه میزد وابن مسعود را حبس کرد که حدیث رسول خدا ص نگوید شمشیر نکشید ؟

چرا هنگامیکه عمر گفت جردوا القرآن شمشیر نکشید ؟!

ضمن اینکه خود ابی روایات زیادی دارد در زمینه سور خلع وحفد وکاهش سوره احزاب و.... چرا در این موارد شمشیر نکشید ؟!

همچنین در مورد آیه غروب خورشید در چشمه گل آلود یا جوشان ، چون این موضوع در اخبار یهود آمده بود وبعدا بهمین شکل در قران آمده و زید بن ثابت یهودی هم بامر عثمان جمع قران را بعهده گرفت ظاهرا این آیه در مصاحف اصحاب بصورت تفسیر بوده که بعدا در قران اضافه شده است و یا اینکه کلمه ای مثل : کانها : افتاده زیرا در هر صورت وجدها به معنی یافتن است که در آیه بعدی هم آمده وبر خلاف علم تجربی است و....


با سلام

جالب اينكه آخر الامر همين عثمان توسط همين اصحاب بجرم تغيير وتبدیل در قران کشته میشود !!!!

فدخل محمد بن أبي بكر عند ذلك وهو يرى أنه قد قتل فلما رآه قاعدا قال لا أراكم قياما حول نعثل وأخذ بلحيته فجره من البيت إلى باب الدار وهو يقول بدلت كتاب الله وغيرته يا نعثل ! تاریخ دمشق نوشته دانشمند برگ اهل سنت ابن عساکر و تاریخ مدینه نوشته مورخ موثق سنی ابن شبه نمیری والامامه والسیاسه ابن قتیبه و.....

سوال ديگر اينكه چرا ابن مسعود در زمان عمر مثل زمان عثمان با عمر درگير نشد هنگام دستور عمر بر تجريد قران ؟
جوابش اينست كه سياست وقدرت عمر هنگاميكه دستور داد :جردوا القران : اين بود كه از تخليط آيات با روايات جلوگيري كند حتي خود ابن مسعود هم ميگفت :

فقد صح عن ابن مسعود غير ذلك
قال ابن ابي شيبة في المصنف
8547 حدثنا وكيع قال ثنا سفيان"الثوري" عن سلمة بن كهيل عن أبي الزعراء" عبد الله بن هانئ" عن ابن مسعود قال قال عبد الله جردوا القرآن ولا تلبسوا به ما ليس منه

اما در زمان عثمان بحث بر سر خود ماده ونص قران بود و اين خطرناك بود که عثمان نتوانست بر حرف اول قران را جمع کند و بايستي توسط اهلش انجام میشد و ثمره اش همين شد كه شد : اختلاف قرائات و قتل عثمان و اختلاف امت اسلام .

جمع بندی:
سوال:

سلام. ببخشید یک حدیثی هست با این محتوی که اگر حدیثی دیدیم که با قرآن و سنت نخوند , اون حدیثو بکوبیم به دیوار. حدیث رو با سندش میخاستم .

پاسخ:سلام علیکم"
با عبارتهای نزدیک بهم چنین است محتوایی در روایات آمده است «ما خالف قول ربنا لم نقله»، زخرفٌ، باطلٌ، فاضربوه علي الجدار»
آنچه که مخالف سخن پروردگار باشد سخن آرایش شده وباطل است وآنرا بر دیوار بکوبید.

وسائل الشيعه، ج 18، ص 78 و 79، باب 9 از ابواب صفات قاضي

موضوع قفل شده است