بالا بردن ظرفیتِ نفس

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بالا بردن ظرفیتِ نفس

سلام
این سوال چند وقتیه تو ذهنمه
وقتی کسی از من تعریف میکنه مخصوصا جلوی جمع ؛ قند تو دلم اب میشه و نیشم تا بناگوش باز میشه Smile
البته فقط من اینطور نیستم
دقت کردم که حتی بعضی از رجال سیاسی هم اینطور هستند ........
این به خاطر چیه ؟
چه کنم تا ظرفیتم بالا بره ؟
ممنون

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد راهنما

کنجکاو بی گناه;672841 نوشت:
سلام
این سوال چند وقتیه تو ذهنمه
وقتی کسی از من تعریف میکنه مخصوصا جلوی جمع ؛ قند تو دلم اب میشه و نیشم تا بناگوش باز میشه Smile
البته فقط من اینطور نیستم
دقت کردم که حتی بعضی از رجال سیاسی هم اینطور هستند ........
این به خاطر چیه ؟
چه کنم تا ظرفیتم بالا بره ؟
ممنون

با عرض سلام و ادب خدمت شما پرسشگر گرامی
این ویژگی از ویژگیهای بسیار خطرناک می باشد که ممکن است دین و دنیای انسان را نابود نمایدزیرا بخاطر مدح مردم و ترس از مذمت آنان ممکن است رضای خالق را در نظر نگیرد و حتی مرتکب محرمات شود و یا واجبات را ترک نماید.
پیامبر اعظم(صل الله علیه وآله)فرمود: «اين است و جز اين نيست كه مردمان هلاك شدند به واسطه متابعت هوا و هوس و دوستى مدح و ثنا» .


و روزى مردى مدح ديگرى را در خدمت آن حضرت كرد آن حضرت فرمود:
«اگر آن كسى را كه مدح كردى حاضر مى‌بود و به مدح تو راضى مى‌بود و به اين حالت مى‌مرد، داخل آتش جهنم مى‌شد» .

و فرمود كه: «هرگاه ببينيد كسانى را كه مدح مردم را در حضور ايشان مى‌كنند خاك بر صورت ايشان بيفشانيد» .

اما راهکارهای اصلاح و افزایش ظرفیت

  1. یکی از علل کم بودن ظرفیت در انسان تلقین می باشد:اینکه انسان به خود تلقین کند که ظرفیت او کم است و نمی تواند گناهان را ترک کند یاد صفات و ویژگیهای بد را از خود دور نماید. تا آن زمان كه شما نتوانيد جاى اين اصل(من آدم کم ظرفیتی می باشم) را با اين اصل كه: «من آدمى كم ظرفيت نبوده بلكه رفتارى معتدل و حساب شده دارم» عوض كنيد وضع به همين منوال خواهد بود. اين باور را عوض كنيد، همه چيز عوض خواهد شد. إِنَّ اَللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ خداوند حال هيچ قومى را دگرگون نخواهد كرد تا زمانى كه آن مردم حالشان را تغيير دهند
  2. انسان فطرتا ميل به كمال دارد از اين رو آن گاه كه او را تمجيد كنند و از اوصاف كمالش سخن گويند خوشحال شده و در صورتى كه شكايت وگلايه‏اى باشد ناراحت مى‏گردد. بنابراين خوشحال شدن و ناراحت گشتن لازمه طبيعت آدمى است پس بايد: اولا مانع آثار منفى آنها كه سبب خروج انسان از مسير حق است گرديد و ثانيا نبايد كارهايى را براى تمجيد و ستايش ديگران انجام داد. بايد بررسى كنيم كه چرا اشخاص زبان به تمجيد مى‏گشايند و گروهى انتقاد و شكايت مى‏كنند؟ اگر ملاحظه كنيم كه ستايش ديگران از ما مطابق با واقع است و به خاطر تشويق ما به كارهاى خير صورت گرفته است خوشحال شدن مانعى ندارد و يا انتقاد آنها به خاطر اين است كه از نواقص اعمال و افكار ما كاسته شود بايد نه تنها دلخور نشويم كه از چنين انتقادى استقبال نيز بكنيم. حال اگر ديديم كه تمجيد كننده دروغ مى‏گويد و يا انتقادش از روى حسادت است در چنين موردى اگر به اثر منفى آن توجه كنيم كه مانع رشد و تكامل ماست از تمجيد او خوشحال نخواهيم شد. و چون انتقادش واقعيت ندارد ما را ناراحت نخواهد كرد. و احيانا اگر از چنين انتقادى ناراحت شديم از شر آن به خدا پناه ببريم. و همين سبب خواهد شد كه با تمجيد ديگران غرور پيدا نكند و از شكايت و انتقادشان نا اميد نشود. ظرفيت انسان دوگونه است: (1) تحول ناپذير. برخى از امورى كه غالبا جنبه وراثتى دارند و از مقدمات وجودى شخص مى‏باشند تاحدى دگرگونى ناپذير يا اندك تحول پذيرند مانند ميزان هوش و... (2) تحول پذير مانند بسيارى از اوصاف اخلاقى. اين مسائل نوعا حالت اكتسابى دارند يعنى شخص از محيط تربيتى يا با كنش اختيارى خويش شخصيت خود را هرچند به طور ناخواسته و نادانسته چنين پرورش داده است. درمان آنها نيز از طريق كنش متقابل ميسر است. كه در پاسخ اجمالى به آن اشاره شد.
  3. استفاده از نیروی عقل و غلبه دادن آن بر احساسات و هیجانات :استاد مطهرى در اين باره مى‏گويد در انسان حالت‏هايى وجود دارد به نام احساسات هيجانات و تحريكات كه منشأ آن روح و روان آدمى است كه در بعضى افراد به طور قوى و در بعضى نيز متوسط و ضعيف مى‏باشد و به مجرد برخورد با حادثه تلخ و شيرين آن احساسات و هيجانات از درون آدمى سربرمى‏آورد و آشكار مى‏شود، منتهى در نهاد انسان چيز ديگرى نيز وجود دارد به نام عقل كه اگر آن احساسات و هيجانات تحت كنترل عقل درآيد مسلم از افراط و تفريط احساسات كاسته مى‏شود و به صورت منطقى ظاهر و آشكار مى‏شود. در بعضى افراد احساسات و هيجاناتشان تحت كنترل عقل قرار نمى‏گيرد و در برابر حوادث خارجى به طور سريع و افراطى ظاهر مى‏شود و يك نحوه بى ‏انضباطى روحى و روانى در آدمى به وجود مى‏آورد كه قهراً خوب نخواهد بود. غلبه بر احساسات فرايندى است كه نيازمند آگاهى و تلاش مستمر و جهاد دائمى است.
  4. دعا و توسل به اهل بیت
  5. ذکر شریف استغفار
  6. افزایش آگاهی انسان در زمینه مسائل دینی و دنیایی و چگونگی انجام درست و با کیفیت آنها
  7. مراجعه به کتب اخلاقی در زمینه بدست آوردن صفات پسندیده و درمان صفات ناپسند همچون کتاب معراج السعاده و...
در پناه قرآن و عترت موفق باشید

یا علی

در کتاب عظیم و مهم معراج السعاده در زمینه درمان و معالجه این صفت ناپسند نکات مهمی آمده است که به صورت خلاصه ذکر می کنم:

این ویژگی و صفت دارای مراتبی است:
اول آنكه: طالب مدح و ثنا بوده باشد، به گونه یکه به هر طریقی میخواهد آن را بدست آور د. حتى با ارتکاب محرمات و ترک واجبات ، اين شخص از اهل شقاوت، و غريق درياى هلاكت است.
دوم آنكه: طالب مدح و ثنا باشد ولی تنها به واسطه ارتکاب امور مباح، چنين شخصى اگر چه هنوز به هلاكت نرسيده امّا در حدود هلاكت است،
سوم آنكه: طالب مدح و ثنا نباشد و سعى در بدست آوردن آن نكند اما اگر كسى مدح او گويد شاد گردد، اين مرتبه اگر چه نقصان است و ليكن بر آن، گناهى مترتب نيست.

چهارم آنكه: سعى دربدست آوردن مدح نکند ولى اگر كسى مدح او را كند خوشحال شود و ليكن از اين نشاط و سرور، دلگير باشد و بخواهد كه خود را به مرتبه‌اى برساند كه از مدح و ثنا شاد نگردد ، اين شخص در مقام مجاهده است.
این که کسی مدح انسان را انجام می دهد علل مختلفی دارد که عبارتند از:

  1. بر خوردن به كمال خود : با مدح دیگران از کمال خود اطلاع می بابد.
  2. آن است كه مدح و ثنا، دلالت مى‌كند بر اينكه دل آن شخص ثناگوى، مسخّر و مايل ممدوح شده و مريد و معتقد او گرديده. و تسخير قلوب، موجب لذّت و نشاط و سرور و انبساط است.
  3. آن است كه ذكر اوصاف حميده و مدح كردن كسى باعث صيد دلهاى ديگران نيز مى‌شود، خصوصا هرگاه ثناگو كسى باشد كه مردم به قول او اعتماد داشته باشند.
  4. آن است كه مدح كردن كسى تو را دلالت مى‌كند بر اينكه از براى تو در نزد او حشمت و هيبتى، و تو را در دل او وقع و مهابتى است كه بى‌اختيار زبان او به مدح تو جارى است. و اين است سبب در لذّت بردن از خوش‌آمد گويى كسانى كه آدمى مى‌داند كه آنچه ايشان مى‌گويند اعتقاد ندارند و كسى هم از ايشان قبول نمى‌كند.
امّا درمان:

  1. ابتدا ملاحظه كنى كه سببى كه نشاط و لذّت تو از آن حاصل است كدام يك از اسباب مذكوره است.
اما اگر به سبب اوّل باشد كه موجب آگاهی تو به كمالى از خود شود، پس اگر آن كمال، کمال حقيقى نباشد، چون: مال و جاه و شهرت و منصب و امثال اين‌ها موجب ناراحتی و اندوه انسان می شود. و اگر كمال حقيقى باشد، چون: علم و ورع و تقوى، پس اگر در حقیقت آن شخص آن ویژگی را نداشته باشد به جای خوشحالی باید اندوهگین شود. و اگر آن ویژگی را داشته باشد تا زمانی که عاقبت او ختم به خیر نشود که فایده ای ندارد.
پس شادى كسى بر كمالى كه عاقبت خود را نمى‌داند از جهل و غفلت است. و امّا اگر محبّت مدح و ثنا به يكى از اسباب ديگر باشد پس آن شعبه‌اى از حب جاه است
البته باید دقت کنی كه هر كه مدح تورا مى‌گويد-خصوصا اگر در حضور تو باشد-خالى از غرضى و مرضى نيست. و اين خوش آمد او دامى است كه از براى صيد دين يا دنياى تو گسترده شده است.
درمان عملى این ویژگی:

اما علاج عملى آنكه: اگر كسى مدح او را گويد چهره اش را از او برگرداند و سخن او را قطع كند، و آنچه مقصود او است انجام ندهد. و مدح و ذمّ در نظر او مساوى گردد. به اين معنى كه: از راه قوّت نفس، و بصيرت در دين، هيچ يك از مدح و ذمّ و نيك و بد در وى تأثير نكند، نه از راه جهل و حماقت و بى‌دينى و بى‌حميّتى،
این شخص دارای ویژگیهایی است ، مانند اينكه: همنشينى با مردم بدگو برای او سخت تر از همنشینی با مردم مدح گو مباشد و سعى و نشاطش در برطرف کردن نیازهای مدح گو بیشتر از بدگو نباشد. و ذلّت و عزّت هيچ يك در نظراو تفاوت نداشته باشد. و بالجمله در جميع جهات مساوى باشند.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

راهنما;674149 نوشت:

با عرض سلام و ادب خدمت شما پرسشگر گرامی
این ویژگی از ویژگیهای بسیار خطرناک می باشد که ممکن است دین و دنیای انسان را نابود نمایدزیرا بخاطر مدح مردم و ترس از مذمت آنان ممکن است رضای خالق را در نظر نگیرد و حتی مرتکب محرمات شود و یا واجبات را ترک نماید.
پیامبر اعظم(صل الله علیه وآله)فرمود: «اين است و جز اين نيست كه مردمان هلاك شدند به واسطه متابعت هوا و هوس و دوستى مدح و ثنا» .


و روزى مردى مدح ديگرى را در خدمت آن حضرت كرد آن حضرت فرمود:
«اگر آن كسى را كه مدح كردى حاضر مى‌بود و به مدح تو راضى مى‌بود و به اين حالت مى‌مرد، داخل آتش جهنم مى‌شد» .

و فرمود كه: «هرگاه ببينيد كسانى را كه مدح مردم را در حضور ايشان مى‌كنند خاك بر صورت ايشان بيفشانيد» .

اما راهکارهای اصلاح و افزایش ظرفیت

  1. یکی از علل کم بودن ظرفیت در انسان تلقین می باشد:اینکه انسان به خود تلقین کند که ظرفیت او کم است و نمی تواند گناهان را ترک کند یاد صفات و ویژگیهای بد را از خود دور نماید. تا آن زمان كه شما نتوانيد جاى اين اصل(من آدم کم ظرفیتی می باشم) را با اين اصل كه: «من آدمى كم ظرفيت نبوده بلكه رفتارى معتدل و حساب شده دارم» عوض كنيد وضع به همين منوال خواهد بود. اين باور را عوض كنيد، همه چيز عوض خواهد شد. إِنَّ اَللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ خداوند حال هيچ قومى را دگرگون نخواهد كرد تا زمانى كه آن مردم حالشان را تغيير دهند
  2. انسان فطرتا ميل به كمال دارد از اين رو آن گاه كه او را تمجيد كنند و از اوصاف كمالش سخن گويند خوشحال شده و در صورتى كه شكايت وگلايه‏اى باشد ناراحت مى‏گردد. بنابراين خوشحال شدن و ناراحت گشتن لازمه طبيعت آدمى است پس بايد: اولا مانع آثار منفى آنها كه سبب خروج انسان از مسير حق است گرديد و ثانيا نبايد كارهايى را براى تمجيد و ستايش ديگران انجام داد. بايد بررسى كنيم كه چرا اشخاص زبان به تمجيد مى‏گشايند و گروهى انتقاد و شكايت مى‏كنند؟ اگر ملاحظه كنيم كه ستايش ديگران از ما مطابق با واقع است و به خاطر تشويق ما به كارهاى خير صورت گرفته است خوشحال شدن مانعى ندارد و يا انتقاد آنها به خاطر اين است كه از نواقص اعمال و افكار ما كاسته شود بايد نه تنها دلخور نشويم كه از چنين انتقادى استقبال نيز بكنيم. حال اگر ديديم كه تمجيد كننده دروغ مى‏گويد و يا انتقادش از روى حسادت است در چنين موردى اگر به اثر منفى آن توجه كنيم كه مانع رشد و تكامل ماست از تمجيد او خوشحال نخواهيم شد. و چون انتقادش واقعيت ندارد ما را ناراحت نخواهد كرد. و احيانا اگر از چنين انتقادى ناراحت شديم از شر آن به خدا پناه ببريم. و همين سبب خواهد شد كه با تمجيد ديگران غرور پيدا نكند و از شكايت و انتقادشان نا اميد نشود. ظرفيت انسان دوگونه است: (1) تحول ناپذير. برخى از امورى كه غالبا جنبه وراثتى دارند و از مقدمات وجودى شخص مى‏باشند تاحدى دگرگونى ناپذير يا اندك تحول پذيرند مانند ميزان هوش و... (2) تحول پذير مانند بسيارى از اوصاف اخلاقى. اين مسائل نوعا حالت اكتسابى دارند يعنى شخص از محيط تربيتى يا با كنش اختيارى خويش شخصيت خود را هرچند به طور ناخواسته و نادانسته چنين پرورش داده است. درمان آنها نيز از طريق كنش متقابل ميسر است. كه در پاسخ اجمالى به آن اشاره شد.
  3. استفاده از نیروی عقل و غلبه دادن آن بر احساسات و هیجانات :استاد مطهرى در اين باره مى‏گويد در انسان حالت‏هايى وجود دارد به نام احساسات هيجانات و تحريكات كه منشأ آن روح و روان آدمى است كه در بعضى افراد به طور قوى و در بعضى نيز متوسط و ضعيف مى‏باشد و به مجرد برخورد با حادثه تلخ و شيرين آن احساسات و هيجانات از درون آدمى سربرمى‏آورد و آشكار مى‏شود، منتهى در نهاد انسان چيز ديگرى نيز وجود دارد به نام عقل كه اگر آن احساسات و هيجانات تحت كنترل عقل درآيد مسلم از افراط و تفريط احساسات كاسته مى‏شود و به صورت منطقى ظاهر و آشكار مى‏شود. در بعضى افراد احساسات و هيجاناتشان تحت كنترل عقل قرار نمى‏گيرد و در برابر حوادث خارجى به طور سريع و افراطى ظاهر مى‏شود و يك نحوه بى ‏انضباطى روحى و روانى در آدمى به وجود مى‏آورد كه قهراً خوب نخواهد بود. غلبه بر احساسات فرايندى است كه نيازمند آگاهى و تلاش مستمر و جهاد دائمى است.
  4. دعا و توسل به اهل بیت
  5. ذکر شریف استغفار
  6. افزایش آگاهی انسان در زمینه مسائل دینی و دنیایی و چگونگی انجام درست و با کیفیت آنها
  7. مراجعه به کتب اخلاقی در زمینه بدست آوردن صفات پسندیده و درمان صفات ناپسند همچون کتاب معراج السعاده و...
در پناه قرآن و عترت موفق باشید

یا علی


سلام خیلی ممنون از جواب کاملتون
ان شالا با رعایت دستوراتی که فرمودین به کمال حقیقی برسیم

کنجکاو بی گناه;674212 نوشت:
سلام خیلی ممنون از جواب کاملتون
ان شالا با رعایت دستوراتی که فرمودین به کمال حقیقی برسیم

با عرض سلام و ادب خدمت شما
از لطف شما سپاسگذارم.
یکی از دوستان کارشناس نکته ای را متذکر شدند که در اینجا می آورم:

(ما انسان ها دو نوع نياز داريم نيازهاي اوليه فيزيولوژيكي و نيازهاي روان شناختي. يكي از نيازهاي مهم روان شناختي ما نياز به تأييد اجتماعي و مقبوليت است. اگر هنگام تأييد ديگران ما از خدا غافل نشويم و مدح ديگران سبب ركود اخلاقي ما و غرور نشود و حتي سبب رشد اخلاقي، اصلاح عادات و رفتارهاي بد شود بدون اشكال است. و ما نيز بايد شاكر خدا باشيم كه مهرمان را در دل ديگران قرار داده
در دعاي رفتن به مسجد مي خوانيم ....وَاجْعَلْ لى لِسانَ صِدْقٍ فِى الاْخِرينَ...نزد آيندگان خوش نامم فرما،
ما تعريف و تأييد اجتماعي را در طول رضايت خداوند از ما، نياز داريم نه در عرض آن. بله نياز داريم ولي نبايد اسير تأييد و تعريف آن باشيد
)
درپناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

راهنما;674920 نوشت:
با عرض سلام و ادب خدمت شما
از لطف شما سپاسگذارم.
یکی از دوستان کارشناس نکته ای را متذکر شدند که در اینجا می آورم:
(ما انسان ها دو نوع نياز داريم نيازهاي اوليه فيزيولوژيكي و نيازهاي روان شناختي. يكي از نيازهاي مهم روان شناختي ما نياز به تأييد اجتماعي و مقبوليت است. اگر هنگام تأييد ديگران ما از خدا غافل نشويم و مدح ديگران سبب ركود اخلاقي ما و غرور نشود و حتي سبب رشد اخلاقي، اصلاح عادات و رفتارهاي بد شود بدون اشكال است. و ما نيز بايد شاكر خدا باشيم كه مهرمان را در دل ديگران قرار داده
در دعاي رفتن به مسجد مي خوانيم ....وَاجْعَلْ لى لِسانَ صِدْقٍ فِى الاْخِرينَ...نزد آيندگان خوش نامم فرما،
ما تعريف و تأييد اجتماعي را در طول رضايت خداوند از ما، نياز داريم نه در عرض آن. بله نياز داريم ولي نبايد اسير تأييد و تعريف آن باشيد )
درپناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

با سلام

در تأیید این فرمایش شما اکثر روانشناسانی که من تا کنون کتابهایشان را خوانده ام گفته اند تعریف و تمجید دیگران از خود را با روی گشاده بپذیرید و شما هم از خوبی های آن ها تمجید کنید تا تشویق به ادامه آن شوند. ما نیز اگر در راستای تشویق به ادامه صفات خوبی که باعث تحسین شده است از شخص تشکر کرده و با روی گشاده با او صحبت کنیم می تواند بسیار مفید هم باشد. و احتمالاً ذکر یا دعایی هم در این باره هست که هنگام تمجید دیگران بشود بر زبان آورد که خدا فراموش نشود.

موفق باشید.

موضوع قفل شده است