جمع بندی آیا پذیرش دین مبنای عقلی دارد؟

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا پذیرش دین مبنای عقلی دارد؟

سلام

اگر پذیرش دین و شریعت مبنای عقلی دارد
1-چرا در دین دستوراتی مبنی بر عادت دادن کودکان به نماز و حجاب داریم در حالی که این امور باید فهم شود نه عادت

2-چرا حکم امثال سلمان رشدی قتل است؟
اگر دین دینداران به جای محکمی تکیه دارد چرا باید از امثال سلمان رشدی ها واهمه داشت و دستور قتل آنان را داد؟

چرا دین عموم مردم اینقدر قابل زوال است؟
دینی که مبنای آن وراثت فرهنگی باشد چه فرقی میکند که چه باشد؟
و در آخر
آیا همچین دینی مورد قبول درگاه خداوند است؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مسلم

ملاali;671326 نوشت:
سلام

اگر پذیرش دین و شریعت مبنای عقلی دارد
1-چرا در دین دستوراتی مبنی بر عادت دادن کودکان به نماز و حجاب داریم در حالی که این امور باید فهم شود نه عادت

2-چرا حکم امثال سلمان رشدی قتل است؟
اگر دین دینداران به جای محکمی تکیه دارد چرا باید از امثال سلمان رشدی ها واهمه داشت و دستور قتل آنان را داد؟

چرا دین عموم مردم اینقدر قابل زوال است؟
دینی که مبنای آن وراثت فرهنگی باشد چه فرقی میکند که چه باشد؟
و در آخر
آیا همچین دینی مورد قبول درگاه خداوند است؟

با عرض سلام و احترام، و تشکر از سوال شما

ابتدا بگذارید قسمت پایانی سوال شما بپردازیم، چرا که با پاسخ به آن، پاسخ دو سول اول نیز تا حدودی روشن خواهد شد:

در زندگی ما مصالح و مفاسدی وجود دارد، احکام خداوند برای رسیدن به مصلحت ها و دور ماندن از مفسده ها است، یعنی دستورات اسلام تابع مصالح واقعی و تکوینی است، و بین آنها رابطه علیت برقرار است(مجموعه آثار، شهید مطهری(ره)، ج13، ص707) با این اوصاف حقیقتا شخص با اعتقاد، و عمل به آنها تکامل می یابد، ولو این اعتقاد بر پایه مبانی عقلی قوی نباشد، ولو ایمان آن فرد به خاطر عدم برخورد با شبهات مانده باشد، مانند کسی که به نسخه ای عمل می کند، اما از حکمت آن بی خبر است و فقط به خاطر اطمینان به پزشک است که این نسخه را پذیرفته، طبیعتا آن دارو اثر خودش را خواهد گذاشت، پس اصل ایمان و عمل به هر دلیلی که در فرد باشد موجب تکامل آن فرد می شود، مثلا محبت علی(ع) در قلب هر کسی باشد کار خود را خواهد کرد، نماز و سخن گفتن با خداوند، در درون هر فردی که ایمان داشته باشد تأثیرگذار خواهد بود، ولو شخص بر این محبت خویش به علی(ع)، و ایمان خودش به خداوند نتواند دلیلی ارائه کند. البته قبول داریم که این تکامل شدت و ضعف داشته و هرگز تکامل یک انسانی که ایمان او به خاطر اعتماد به عالمان دین است، با تکامل شخصی که خودش با دلیل و برهان به آن رسیده است، یکسان نیست.
پس دین تقلیدی (اطمینان و باور قلبی ناشی از تقلید) نیز خالی از فایده نیست، چون اولا تأثیر اعتقادات و دستورات دین تکوینی بوده و همه را شامل می شود، و ثانیا در وراء همین ایمان تقلیدی نیز یک استدلال وجود دارد: "من به فلانی اعتماد دارم که کار بی دلیل و بی مبنایی را انجام نمی دهد، پس اگر او مسلمان است، لابد این دین، مبنای عقلانی دارد، یا اگر این دین، مبنایی نداشت، این همه پیرو نداشت". لذا چنین دینی نیز در سطح خود، پیش نظر خداوند ارزش و اهمیت دارد، پس نمی توان دین مثلا یک پیرمرد کشاورز روستایی را که دلیلی بر آن نداشته، اما نمازش را خوانده، روزه اش را گرفته، از حق الناس پرهیز کرده، قلبش مملو از محبت پیامبر(ص) و خاندانش بوده و... را مردود دانست، یقینا این دین موجب تکامل او شده است، او دینش را باور داشته، و هرگز در آن شک در دلش راه نداده که به دنبال تحقیق برود.

پس هر کسی که دیندار است، ولو دینداری او تقلیدی باشد، یک مبنای حداقلی برای اعتقاد خویش دارد، و این در نظر اسلام مهم است، اگرچه اسلام خواهان بالاترین مرتبه عقلانیت در دینداری است، که شخص آنقدر در خصوص مبانی و پایه های ایمانش مستحکم باشد که با هیچ شبهه ای فرو نریزد، و دائما انسان ها را به آن دعوت کرده است، اما طبیعتا نمی تواند بی خیال این مبانی لرزان و ایمان های ضعیف شود، چرا که بودن آنها در هر صورت بهتر از نبودن است، و این یک قاعده عقلی روشن است. با توجه به اینکه عمده مردم به خاطر عوامل درونی و بیرونی، خود را از چنین ایمانی محروم خواهند نمود، اسلام نمیتوانست نسبت به مراحل پایین تر بی تفاوت باشد.

با این مقدمات پاسخ دو سوال ابتدایی شما روشن خواهد شد:

آشنا ساختن، و عادت دادن کودکان به حجاب و نماز، نه از این بابت است که اسلام خواهان احساسی بودن دین در آنهاست، بلکه خواهان حفظ این ایمان حداقلی است، با توجه به اینکه انسان گرایش های مختلفی دارد که گاهی در تضاد با گرایش های عقلانی اوست، مانند حس خودنمایی در مقابل حجاب، یا احساس تنبلی در قبال نماز، پس باید تا زمانی که گرایش های عقلانی او به اندازه کافی رشد می کند، با عادت دادن آنها به حجاب و نماز از مفسده ترک این امور پیشگیری کنیم، چرا که در صورت عادت کردن به ترک نماز و بدحجابی، و از آن طرف نبود عقلانیت دینی، برگرداندن شخصی که به ترک نماز و بدحجابی عادت کرده، بسیار دشوارتر است از عادت دادن یک کودک به نماز و حجاب.
لذا هرگز اسلام از این که در کنار عادت دادن به نماز و حجاب، از مبانی عقلی دین، و فلسفه حجاب و نماز با کودکان سخن بگوییم نهی نکرده است، اما میگوید تا وقتی که او از طریق عقلانی دین را نپذیرفته رهایش نکن، تا حداقل از روی عادت حجاب را نگه داشته، و نماز را بپا دارد.

و همچنین حکمت صدور فرمان قتل برای سلمان رشدی نیز روشن میشود، اسلام می داند که کسانی که دینشان مبتنی بر عقلانیت است از این آسیب ها در امانند، اما دین دینداران ضعیف النفس هم برایش مهم است، چرا که حفظ دین به همین اندازه هم به سرنوشت، و سعادت یا شقاوت آنها گره خورده است، لذا نگهداری و خواندن کتب ضاله را بر ایشان حرام نموده است(توضیح المسائل امام خمینی(ره)، ج ‏2، ص 1005، س 1325؛ أجوبة الاستفتاءات، ص 294، به نقل از اسلام کوئست)

در حقیقت اسلام با بحث دینی در فضای عقلانی مخالف نیست، اما با غبار آلود کردن فضای فکری جامعه برای عوام، و عرفی سازی شبهات مخالف است، چرا که همان طور که عرض کردم بسیاری از انسان ها در خصوص مبانی عقلانی دینشان پیرو اسلام حقیقی نیستند، اما همین مقدار هم که اسلام آورده اند برای خداوند اهمیت دارد، لذا اگرچه آنها را به تحقیق بیشتر فرا می خواند، اما به از دست دادن این مبانی حداقلی نیز راضی نیست.

یا علی(ع)

مسلم;671873 نوشت:
با عرض سلام و احترام، و تشکر از سوال شما

ابتدا بگذارید قسمت پایانی سوال شما بپردازیم، چرا که با پاسخ به آن، پاسخ دو سول اول نیز تا حدودی روشن خواهد شد:

در زندگی ما مصالح و مفاسدی وجود دارد، احکام خداوند برای رسیدن به مصلحت ها و دور ماندن از مفسده ها است، یعنی دستورات اسلام تابع مصالح واقعی و تکوینی است، و بین آنها رابطه علیت برقرار است(مجموعه آثار، شهید مطهری(ره)، ج13، ص707) با این اوصاف حقیقتا شخص با اعتقاد، و عمل به آنها تکامل می یابد، ولو این اعتقاد بر پایه مبانی عقلی قوی نباشد، ولو ایمان آن فرد به خاطر عدم برخورد با شبهات مانده باشد، مانند کسی که به نسخه ای عمل می کند، اما از حکمت آن بی خبر است و فقط به خاطر اطمینان به پزشک است که این نسخه را پذیرفته، طبیعتا آن دارو اثر خودش را خواهد گذاشت، پس اصل ایمان و عمل به هر دلیلی که در فرد باشد موجب تکامل آن فرد می شود، مثلا محبت علی(ع) در قلب هر کسی باشد کار خود را خواهد کرد، نماز و سخن گفتن با خداوند، در درون هر فردی که ایمان داشته باشد تأثیرگذار خواهد بود، ولو شخص بر این محبت خویش به علی(ع)، و ایمان خودش به خداوند نتواند دلیلی ارائه کند. البته قبول داریم که این تکامل شدت و ضعف داشته و هرگز تکامل یک انسانی که ایمان او به خاطر اعتماد به عالمان دین است، با تکامل شخصی که خودش با دلیل و برهان به آن رسیده است، یکسان نیست.
پس دین تقلیدی نیز خالی از فایده نیست، چون اولا تأثیر اعتقادات و دستورات دین تکوینی بوده و همه را شامل می شود، و ثانیا در وراء همین ایمان تقلیدی نیز یک استدلال وجود دارد: "من به فلانی اعتماد دارم که کار بی دلیل و بی مبنایی را انجام نمی دهد، پس اگر او مسلمان است، لابد این دین، مبنای عقلانی دارد، یا اگر این دین، مبنایی نداشت، این همه پیرو نداشت". لذا چنین دینی نیز در سطح خود، پیش نظر خداوند ارزش و اهمیت دارد، پس نمی توان دین مثلا یک پیرمرد کشاورز روستایی را که دلیلی بر آن نداشته، اما نمازش را خوانده، روزه اش را گرفته، از حق الناس پرهیز کرده، قلبش مملو از محبت پیامبر(ص) و خاندانش بوده و... را مردود دانست، یقینا این دین موجب تکامل او شده است، او دینش را باور داشته، و هرگز در آن شک در دلش راه نداده که به دنبال تحقیق برود.

پس هر کسی که دیندار است، ولو دینداری او تقلیدی باشد، یک مبنای حداقلی برای اعتقاد خویش دارد، و این در نظر اسلام مهم است، اگرچه اسلام خواهان بالاترین مرتبه عقلانیت در دینداری است، که شخص آنقدر در خصوص مبانی و پایه های ایمانش مستحکم باشد که با هیچ شبهه ای فرو نریزد، و دائما انسان ها را به آن دعوت کرده است، اما طبیعتا نمی تواند بی خیال این مبانی لرزان و ایمان های ضعیف شود، چرا که بودن آنها در هر صورت بهتر از نبودن است، و این یک قاعده عقلی روشن است. با توجه به اینکه عمده مردم به خاطر عوامل درونی و بیرونی، خود را از چنین ایمانی محروم خواهند نمود، اسلام نمیتوانست نسبت به مراحل پایین تر بی تفاوت باشد.

با این مقدمات پاسخ دو سوال ابتدایی شما روشن خواهد شد:

آشنا ساختن، و عادت دادن کودکان به حجاب و نماز، نه از این بابت است که اسلام خواهان احساسی بودن دین در آنهاست، بلکه خواهان حفظ این ایمان حداقلی است، با توجه به اینکه انسان گرایش های مختلفی دارد که گاهی در تضاد با گرایش های عقلانی اوست، مانند حس خودنمایی در مقابل حجاب، یا احساس تنبلی در قبال نماز، پس باید تا زمانی که گرایش های عقلانی او به اندازه کافی رشد می کند، با عادت دادن آنها به حجاب و نماز از مفسده ترک این امور پیشگیری کنیم، چرا که در صورت عادت کردن به ترک نماز و بدحجابی، و از آن طرف نبود عقلانیت دینی، برگرداندن شخصی که به ترک نماز و بدحجابی عادت کرده، بسیار دشوارتر است از عادت دادن یک کودک به نماز و حجاب.
لذا هرگز اسلام از این که در کنار عادت دادن به نماز و حجاب، از مبانی عقلی دین، و فلسفه حجاب و نماز با کودکان سخن بگوییم نهی نکرده است، اما میگوید تا وقتی که او از طریق عقلانی دین را نپذیرفته رهایش نکن، تا حداقل از روی عادت حجاب را نگه داشته، و نماز را بپا دارد.

و همچنین حکمت صدور فرمان قتل برای سلمان رشدی نیز روشن میشود، اسلام می داند که کسانی که دینشان مبتنی بر عقلانیت است از این آسیب ها در امانند، اما دین دینداران ضعیف النفس هم برایش مهم است، چرا که حفظ دین به همین اندازه هم به سرنوشت، و سعادت یا شقاوت آنها گره خورده است، لذا نگهداری و خواندن کتب ضاله را بر ایشان حرام نموده است(توضیح المسائل امام خمینی(ره)، ج ‏2، ص 1005، س 1325؛ أجوبة الاستفتاءات، ص 294، به نقل از اسلام کوئست)

در حقیقت اسلام با بحث دینی در فضای عقلانی مخالف نیست، اما با غبار آلود کردن فضای فکری جامعه برای عوام، و عرفی سازی شبهات مخالف است، چرا که همان طور که عرض کردم بسیاری از انسان ها در خصوص مبانی عقلانی دینشان پیرو اسلام حقیقی نیستند، اما همین مقدار هم که اسلام آورده اند برای خداوند اهمیت دارد، لذا اگرچه آنها را به تحقیق بیشتر فرا می خواند، اما به از دست دادن این مبانی حداقلی نیز راضی نیست.

یا علی(ع)

سلام و تشکر
اما عادت به حجاب و نماز فقط یه عادت است نه ایمان حداقلی
من فکر میکنم پی بردن به حقانیت یک دین از راه عقلی کار بسیار دشوار و ناممکنی است...
و از این رو است که اسلام به دنبال فرهنگسازی احکام و دستورات خود است نه ایجاد حق انتخاب.

شما الآن به وضعیت امت اسلام نگاه کنید(امتی که دین را به ارث برده)...
چه سعادتی؟چه وحدت و چه آخرتی؟

ملاali;672028 نوشت:
اما عادت به حجاب و نماز فقط یه عادت است نه ایمان حداقلی
من فکر میکنم پی بردن به حقانیت یک دین از راه عقلی کار بسیار دشوار و ناممکنی است...
و از این رو است که اسلام به دنبال فرهنگسازی احکام و دستورات خود است نه ایجاد حق انتخاب.

شما الآن به وضعیت امت اسلام نگاه کنید(امتی که دین را به ارث برده)...
چه سعادتی؟چه وحدت و چه آخرتی؟

با عرض سلام مجدد

حرف شما تا حدودی درست است که اسلام با توجه به دشواری تشخیص دین حق به دنبال فرهنگسازی است، اما بدین معنا نیست که اسلام به دنبال دینداری مبتنی بر عقلانیت و دلیل نبوده و فقط به دنبال ایجاد فرهنگ و عادت های فرهنگی نیست، بلکه به دنبال هر دو است، یکی را ابتدای کار و حداقلی می داند، و دیگری را حداکثری و مرتبه عالی می داند، منظور بنده از ایمان یا دینداری حداقلی این است که بالاخره همین نماز و حجاب از روی عادت نیز تأثیر خود را هم الان(در کودگی) می گذارد، و هم در آینده و بزرگسالی که تأثیر آن بیشتر و بر پایه عقلانیت مضاعف قرار خواهد گرفت، لذا منعی ندارد، دقت بفرمایید اگرچه عبادت از روی تعقل بالاتر از عبادت از روی عادت است، اما هرگز اینطور نیست که عبادت از روی عادت ارزش درونی و تأثیر بیرونی نداشته باشد، بلکه عبادت در اسلام مراتبی دارد، مانند مراتب اخلاص، لذا عبادت از روی عادت هم از شانه انسان رفع تکلیف می کند، یعنی اگر کسی از روی عادت هر روز نمازش را می خواند، این نماز صحیح بوده و نیاز به قضا ندارد، یعنی از روی عبادت نبودن، شرط کمال عبادت است، نه شرط صحّت عبادت.

پس روشن می شود اسلام در اصل به دنبال حق انتخاب است، اما از آنجا که معتقد است کودکی انسان ها در سرنوشت و آینده شان نقش دارد، معتقد نیست به خاطر اینکه فعلا توانایی و تحلیل عمیق اعتقادات را ندارند، باید از آنها دست برداشت،

بله من هم با شما هم عقیده هستم که بسیاری از آثار اجتماعی و وضعیتی که جوامع اسلامی با آن دست به گریبان هستند ناشی از دین بدون پایه و تقلیدی دینداران است، تأکید اسلام نیز بر همین تقویت مبانی و نبیه اعتقادی دینداران است، اما به نظر شما اسلام در خصوص سایر دینداران باید چه می کرد؟ آیا می بایست دینشان را نادیده گرفته و آنها را از زمره دینداران خارج بداند؟ یا این که ایمان و عادت دینداری آنها را بپذیرد ولی آنها را به مراتب بالاتر فرا بخواند، پس نباید حمل بر این معنا شود که اسلام اصلا به دنبال کشف حقانیت دین نیست، این مطلب به طور صریح در آیات و روایات آمده است:
«فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه‏» (زمر-17 و 18)
به بندگانم بشارت بده، آنان كه سخن را مى‏شنوند و از بهترينش پيروى مى‏كنند.
«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرين‏» (آل عمان-85)
و هركه جز اسلام، دينى طلب كند، هرگز از او پذيرفته نمى‏شود و او در آخرت از زيانكاران است‏.

علاوه بر این که وضعیت امت امروز جامعه، نه فقط به این خاطر است که دینشان تقلیدی است، بلکه دین را باور دارند، به بهشت و جهنم یقین دارند، اما محبت دنیا، لذت ها و زینت های فریبنده دنیا، نقد بودن ظاهری آن، تهاجم فرهنگی و نقش آن در ایجاد فضای فکری و ارزشی جامعه، و موارد این چنینی باعث شده است تا شهوت و غضب آنها بر عقلشان غالب گردد، لذا این غلبه شهوت و غضب بر عقل حتی در دیندارانی که با عقلانیت دین را پذیرفته اند نیز گاهی دیده می شود.

با آرزوی موفقیت

مسلم;672320 نوشت:
پس روشن می شود اسلام در اصل به دنبال حق انتخاب است، اما از آنجا که معتقد است کودکی انسان ها در سرنوشت و آینده شان نقش دارد، معتقد نیست به خاطر اینکه فعلا توانایی و تحلیل عمیق اعتقادات را ندارند، باید از آنها دست برداشت،

سلام
ولی این کار باعث ایجاد تعصب کورکورانه در فرد میشه که نه تنها به خود فرد آسیب میزنه، بلکه به جامعه و امت اسلامم ضربه میزنه!!
الان در جامعه ی ما زیادن افرادی که خودشون کوتاهی میکنن و بعد از شکست میگن حتما قسمت بوده!! بهشونم بگیم میگن کفر نگو یا من بزرگترم بهتر میفهمم و...!!
اصلا خیلیا نمیدونن قضا و قدر چیه و زندگیشونو رو قضای خالی پیاده میکنن!!
کاری ندارن مرجع چی میگه و...! دعای پولی رو راحت باور میکنن و اگه کسی 100میلیونم خرج مشکلش کنه میگن نه این تاثیر دعا بود نه پوله!!
کلا میگن من میدونم و بقیه نمیدونن!!
حالا فکر کنید یکی بیاد ایران و از داخل مردم بخواد اسلامو بشناسه!! دیگه نگم بهتره!!

Masood11;672484 نوشت:
سلام
ولی این کار باعث ایجاد تعصب کورکورانه در فرد میشه که نه تنها به خود فرد آسیب میزنه، بلکه به جامعه و امت اسلامم ضربه میزنه!!
الان در جامعه ی ما زیادن افرادی که خودشون کوتاهی میکنن و بعد از شکست میگن حتما قسمت بوده!! بهشونم بگیم میگن کفر نگو یا من بزرگترم بهتر میفهمم و...!!
اصلا خیلیا نمیدونن قضا و قدر چیه و زندگیشونو رو قضای خالی پیاده میکنن!!
کاری ندارن مرجع چی میگه و...! دعای پولی رو راحت باور میکنن و اگه کسی 100میلیونم خرج مشکلش کنه میگن نه این تاثیر دعا بود نه پوله!!
کلا میگن من میدونم و بقیه نمیدونن!!
حالا فکر کنید یکی بیاد ایران و از داخل مردم بخواد اسلامو بشناسه!! دیگه نگم بهتره!!

با سلام و احترام

حرف شما درست است، اما عادت کردن در اعمال، در جایی موجب تعصب کورکورانه می شود که دین تنها بر روی عادت دادن تکیه نموده باشد، اما دیدگاه اسلام تأکید بر اعتقاد پایدار، و عمل بعد از آن است،حتی اولویت اسلام بر آموزش مبانی عقلی اعتقادات است، و در مرحله دوم است که بر عادت دادن و فرهنگسازی عملی در جامعه تأکید نموده است.
لذا همان طور که قبلا هم عرض کردم دستور به عادت دادن تنها برای حفظ دینداری حداقلی است، اسلام می گوید دینداری باید مبتنی بر دلیل عقلی باشد، لذا انسان ها را به تحقیق و شنیدن اقوال فرا می خواند،اما معتقد است تا زمانی که این مقدمه عقلانی محقق نشده، نباید این دینداری را که مصالح در پی داشته و مفاسدی را دفع می کند از دست داد، و بر حفظ دینداری حداقلی تا حصول حداکثری تأکید می ورزد.
مانند کسی که در مسیری می رود، در عین این که از درستی مسیر پرس و جو می کند، آرام به مسیر خویش هم ادامه می دهد تا با تحقیق و تفحص در کنار طی مسیر، نسبت به درستی آن مطمئن شود.

البته با نکته پایانی شما کاملا موافق هستم که بسیاری از مردم به اشتباه ناکامی خویش را که از عدم تلاش نشأت گرفته به پای قضا و قدر می گذارند، و بلایی را که خود بر سر خویش آورده اند به پای مشیت الهی می گذارند، و بر درستی دیدگاهشان تأکید دارند، اما اسلام هرگز با این اندیشه های انحرافی موافق نیست، همان طور که در تعالیم دین به صورت متعدد داریم:

«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏» (رعد-11)
خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.

یا می فرماید:
«لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏» (نجم-39)
براى انسان بهره‏اى جز سعى و كوشش او نيست‏.

مسلم;672651 نوشت:
با سلام و احترام

حرف شما درست است، اما عادت کردن در اعمال، در جایی موجب تعصب کورکورانه می شود که دین تنها بر روی عادت دادن تکیه نموده باشد، اما دیدگاه اسلام تأکید بر اعتقاد پایدار، و عمل بعد از آن است،حتی اولویت اسلام بر آموزش مبانی عقلی اعتقادات است، و در مرحله دوم است که بر عادت دادن و فرهنگسازی عملی در جامعه تأکید نموده است.
لذا همان طور که قبلا هم عرض کردم دستور به عادت دادن تنها برای حفظ دینداری حداقلی است، اسلام می گوید دینداری باید مبتنی بر دلیل عقلی باشد، لذا انسان ها را به تحقیق و شنیدن اقوال فرا می خواند،اما معتقد است تا زمانی که این مقدمه عقلانی محقق نشده، نباید این دینداری را که مصالح در پی داشته و مفاسدی را دفع می کند از دست داد، و بر حفظ دینداری حداقلی تا حصول حداکثری تأکید می ورزد.
مانند کسی که در مسیری می رود، در عین این که از درستی مسیر پرس و جو می کند، آرام به مسیر خویش هم ادامه می دهد تا با تحقیق و تفحص در کنار طی مسیر، نسبت به درستی آن مطمئن شود.

البته با نکته پایانی شما کاملا موافق هستم که بسیاری از مردم به اشتباه ناکامی خویش را که از عدم تلاش نشأت گرفته به پای قضا و قدر می گذارند، و بلایی را که خود بر سر خویش آورده اند به پای مشیت الهی می گذارند، و بر درستی دیدگاهشان تأکید دارند، اما اسلام هرگز با این اندیشه های انحرافی موافق نیست، همان طور که در تعالیم دین به صورت متعدد داریم:

«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏» (رعد-11)
خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.

یا می فرماید:
«لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏» (نجم-39)
براى انسان بهره‏اى جز سعى و كوشش او نيست‏.


سلام
درسته که اسلام فقط همونو نگفته ولی در هر صورت تاثیر خودشو میزاره! اساسا اینکه اول چیزی رو قبول کنیم و بعد اگه خواستیم در موردش تحقیق کنیم،(یعنی تحقیق در موردش واجبم نیست!)هم اون موردی که فرمودیدو(دینداری عقلانی) تحت شعاع قرار میده و هم باعث تحقق این بیت میشه: آنکس که نداند و نداند که نداند*******در جهل مرکب ابدالدهر بماند
علم روانشناسیم این موردو رد میکنه و میگه که در مواردی مثل دین و مذهب، باید بذاریم بچه ها با عقل خودشون به نتیجه برسن!

Masood11;672899 نوشت:
سلام
درسته که اسلام فقط همونو نگفته ولی در هر صورت تاثیر خودشو میزاره! اساسا اینکه اول چیزی رو قبول کنیم و بعد اگه خواستیم در موردش تحقیق کنیم،(یعنی تحقیق در موردش واجبم نیست!)هم اون موردی که فرمودیدو(دینداری عقلانی) تحت شعاع قرار میده و هم باعث تحقق این بیت میشه: آنکس که نداند و نداند که نداند*******در جهل مرکب ابدالدهر بماند
علم روانشناسیم این موردو رد میکنه و میگه که در مواردی مثل دین و مذهب، باید بذاریم بچه ها با عقل خودشون به نتیجه برسن!


سلام

ببینید هرگز اسلام موافق پذیرفتن دین بدون تحقیق نیست، اولا این مسئله عادت دادن به نماز و حجاب، در حیطه تربیت است، یعنی عقلانیت در وراء آن است، منتهی عقلانیتی که به جای خود کودک، پدر و مادر تشخیص داده اند، ببینید یقینا در کودکان و نوجوانان گرایش های کودکانه یا نوجوانانه ای است که آنها را به سمت خود سوق می دهد و عقل آنها با توجه به این که در بسیاری از موارد شکوفایی لازم را کسب نکرده، و آگاهی لازم را ندارد ممکن است به سمت آن کشش ها و تمایلات کشیده شود، خب طبیعتا در اینجا عقل حکم می کند که پدر و مادر گرایش های کودکان را تعدیل کنند، اصلا حرف منطقی نیست که بچه ها را در مواردی مثل دین و مذهب رها کنیم تا با عقل خود به نتیجه برسند، ما امروز بیش از یک میلیارد نفر بت پرست در دنیا داریم، پس رفتار اینها را چطور توجیه کنیم؟! آیا اینها عقل نداشته اند؟!

ثانیا: بر فرض که این عادت دادن تأثیرات منفی داشته باشد، (البته آن طوری که اسلام فرموده که عادت دهی باید در کنار آموزش باشد تأثیر منفی نخواهد داشت) اما بر فرض که تأثیرات منفی برای آن بپذیریم، آیا در این صورت تأثیرات منفی بیشتر خواهد بود، یا در صورتی که چون کودک توانایی آموزش ندارد، پرورش و عادت دهی او هم به حال خود رها شود؟ براستی تأثیر منفی کدامیک بیشتر است؟ آیا تأثیر منفی حجاب و نماز از روی عادت بیشتر است یا ترک حجاب و بی نمازی و...؟

ثالثا: شما از پایین، به مسئله نگاه میکنید و لذا با تردید در این خصوص روبرو می‌شوید، بیایید مسئله را از بالا نگاه کنید، خدایی که با میلیاردها انسان مواجه است و قصد هدایت حداکثری دارد، خب به نظر شما برنامه او برای انسان، یا همان آیین اسلام می بایست چه راهکاری رو مطرح می کرد که در خصوص همه انسان ها کاربرد داشته باشد؟
اول فرموده دینداری رو با مبانی عقلی و استدلالی پیش ببرید و در اصول دین تقلید نکنید.
در مرحله بعد فرموده اگر کسی توان درک درست عقلانی دین رو نداره، به اندازه توانش از مبانی دین و حکمت اعمال با او صحبت کنید و در عین حال تا حصول نتیجه، او را به اعمال دین عادتش بدهید، تا الان مصلحتی را از دست نداده و با بی حجابی و ترک نماز خو نگیرد، چون ترک عادت، بسیار دشوار است.
در مرحله سوم اگر کسی مبانی اعتقادی رو با دلیل و برهان پذیرفته، اما به خاطر سایر تمایلات و کشش های درونی ممکن است مسیر انحراف را برود در اینجا هم فرهنگ سازی و عادت دادن می تواند راهگشا باشد، تا شخص حداقل از روی عادت بر تمایلات درونی مانند احساس خودنمایی در مقابل حجاب، یا احساس تنبلی در مقابل نماز و... فائق بیاید.
حقیقتا این کامل ترین و بهترین راهکار است، خب شما اگر می خواهید این را نقد بفرمایید باید راهکار بهتری ارائه بفرمایید، نظرتان در این باره چیست؟ به نظر شما چه راهکاری را می توان جایگزین کرد؟

مسلم;673258 نوشت:

سلام

ببینید هرگز اسلام موافق پذیرفتن دین بدون تحقیق نیست، اولا این مسئله عادت دادن به نماز و حجاب، در حیطه تربیت است، یعنی عقلانیت در وراء آن است، منتهی عقلانیتی که به جای خود کودک، پدر و مادر تشخیص داده اند، ببینید یقینا در کودکان و نوجوانان گرایش های کودکانه یا نوجوانانه ای است که آنها را به سمت خود سوق می دهد و عقل آنها با توجه به این که در بسیاری از موارد شکوفایی لازم را کسب نکرده، و آگاهی لازم را ندارد ممکن است به سمت آن کشش ها و تمایلات کشیده شود، خب طبیعتا در اینجا عقل حکم می کند که پدر و مادر گرایش های کودکان را تعدیل کنند، اصلا حرف منطقی نیست که بچه ها را در مواردی مثل دین و مذهب رها کنیم تا با عقل خود به نتیجه برسند، ما امروز بیش از یک میلیارد نفر بت پرست در دنیا داریم، پس رفتار اینها را چطور توجیه کنیم؟! آیا اینها عقل نداشته اند؟!

ثانیا: بر فرض که این عادت دادن تأثیرات منفی داشته باشد، (البته آن طوری که اسلام فرموده که عادت دهی باید در کنار آموزش باشد تأثیر منفی نخواهد داشت) اما بر فرض که تأثیرات منفی برای آن بپذیریم، آیا در این صورت تأثیرات منفی بیشتر خواهد بود، یا در صورتی که چون کودک توانایی آموزش ندارد، پرورش و عادت دهی او هم به حال خود رها شود؟ براستی تأثیر منفی کدامیک بیشتر است؟ آیا تأثیر منفی حجاب و نماز از روی عادت بیشتر است یا ترک حجاب و بی نمازی و...؟

ثالثا: شما از پایین، به مسئله نگاه میکنید و لذا با تردید در این خصوص روبرو می‌شوید، بیایید مسئله را از بالا نگاه کنید، خدایی که با میلیاردها انسان مواجه است و قصد هدایت حداکثری دارد، خب به نظر شما برنامه او برای انسان، یا همان آیین اسلام می بایست چه راهکاری رو مطرح می کرد که در خصوص همه انسان ها کاربرد داشته باشد؟
اول فرموده دینداری رو با مبانی عقلی و استدلالی پیش ببرید و در اصول دین تقلید نکنید.
در مرحله بعد فرموده اگر کسی توان درک درست عقلانی دین رو نداره، به اندازه توانش از مبانی دین و حکمت اعمال با او صحبت کنید و در عین حال تا حصول نتیجه، او را به اعمال دین عادتش بدهید، تا الان مصلحتی را از دست نداده و با بی حجابی و ترک نماز خو نگیرد، چون ترک عادت، بسیار دشوار است.
در مرحله سوم اگر کسی مبانی اعتقادی رو با دلیل و برهان پذیرفته، اما به خاطر سایر تمایلات و کشش های درونی ممکن است مسیر انحراف را برود در اینجا هم فرهنگ سازی و عادت دادن می تواند راهگشا باشد، تا شخص حداقل از روی عادت بر تمایلات درونی مانند احساس خودنمایی در مقابل حجاب، یا احساس تنبلی در مقابل نماز و... فائق بیاید.
حقیقتا این کامل ترین و بهترین راهکار است، خب شما اگر می خواهید این را نقد بفرمایید باید راهکار بهتری ارائه بفرمایید، نظرتان در این باره چیست؟ به نظر شما چه راهکاری را می توان جایگزین کرد؟


سلام

درسته که نیست ولی تحقیق در صورتی بدون گرایش و اصیله که قبلش پیش زمینه ی خاصی وجود نداشته باشه! اینکه اول عادت و بعد تحقیق باشه، خیلی کم امکان موفقیت درش هست! ولی اول اگه تحقیق باشه و بعدش عادت، اونوقت نتیجه قطعا مثبته!
وجود این بت پرستا هم دقیقا اثبات حرف منه! اونا هم اگه به جای تقلید از پدر مادرشون، فکر کرده بودن، الان اینجور نبود!

نه اینکه کودک رو بحال خودش رها کنیم، بلکه با پایه های هر دینی آشناش کنیم؛ مثل خوب بودن، راز و نیاز با خدا، بخشش و...!(در اصل با ارزش های اخلاقی آشناش کنیم!) اونوقت حتی اگه نمازم نخونه قطعا بنده ای مورد پسند برای خدا شده! خدا که به عبادتش بیشتر از خوب بودنش احتیاج نداره!!

مشکلات دقیقا از وقتی سرازیر میشن کودک چرا گفتنو یاد بگیره! و فقط در صورتی جواب درستو میگیره که خانواده روحانی و مرجع تقلید داشته باشه!! یعنی فقط 10 20 درصد مردم!! بعدش به نظرتون چه اتفاقی میوفته!؟ قطعا اونجاست که خدای حفره ها متولد میشه و کودک بجای پرستش خدای واقعی، خدای حفره ها رو می پرسته!!

Masood11;673496 نوشت:
درسته که نیست ولی تحقیق در صورتی بدون گرایش و اصیله که قبلش پیش زمینه ی خاصی وجود نداشته باشه! اینکه اول عادت و بعد تحقیق باشه، خیلی کم امکان موفقیت درش هست! ولی اول اگه تحقیق باشه و بعدش عادت، اونوقت نتیجه قطعا مثبته!
وجود این بت پرستا هم دقیقا اثبات حرف منه! اونا هم اگه به جای تقلید از پدر مادرشون، فکر کرده بودن، الان اینجور نبود!

نه اینکه کودک رو بحال خودش رها کنیم، بلکه با پایه های هر دینی آشناش کنیم؛ مثل خوب بودن، راز و نیاز با خدا، بخشش و...!(در اصل با ارزش های اخلاقی آشناش کنیم!) اونوقت حتی اگه نمازم نخونه قطعا بنده ای مورد پسند برای خدا شده! خدا که به عبادتش بیشتر از خوب بودنش احتیاج نداره!!

مشکلات دقیقا از وقتی سرازیر میشن کودک چرا گفتنو یاد بگیره! و فقط در صورتی جواب درستو میگیره که خانواده روحانی و مرجع تقلید داشته باشه!! یعنی فقط 10 20 درصد مردم!! بعدش به نظرتون چه اتفاقی میوفته!؟ قطعا اونجاست که خدای حفره ها متولد میشه و کودک بجای پرستش خدای واقعی، خدای حفره ها رو می پرسته!!

سلام
در این خصوص باید دو نکته عرض کنم:

اولا: عادت به عقائد نیست، عادت به رفتار هست، همان طور که سابق هم عرض کردم عادت دهی در رفتار حتی گاهی در مواقعی که انسان از نظر اعتقادی نیز عقل گرا است باز هم لازم است، مثلا بسیاری از پزشکان سیگار می کشند، در حالی که عقل و علم آنها از این کار نهی می کند، خب اسلام می گوید: اگر علم و عقلت نمی تواند بر احساسات و تمایلات تو غالب شود، لااقل سعی کن خود را به کار خوب و ترک کار بد عادت بدهی، این یک اصل کاملا معقول و بدیهی است، اصلا اگر طبق اسلام عمل می شد بت پرستی وجود نمی داشت، چرا که اسلام همواره بر فهم عقلی اعتقادات و دوری از تقلید تأکید می کنه، اسلام همواره به دنبال این هست که کودک،«چرا» گفتن رو یاد بگیره، حتی در مورد انسان 50 ساله ای که تا حالا در اعتقاداتش تقلید میکرده، هنوز هم اسلام از او چنین توقعی دارد، همان طور که علامه طباطبایی(ره) می فرماید: خداوند در قرآن خود، حتی در یک آیه بندگان خود را امر نفرموده است که نفهمیده به قرآن یا به هر چیزی که از جانب اوست ایمان آورند یا راهی را کورکورانه بپیمایند»(المیزان، ج5، ص255)
نماز و حجاب از مختصات اسلام نیست، بلکه در تمام ادیان گذشته بوده،(1) و از اعمال نیک محسوب میشه که نقش بسزایی در شخصیت انسان، و جامعه خواهد داشت، لذا اسلام مانند همان جریان پزشک و سیگار که مثال زدم، می گوید هر کسی اگر می تواند طبق درک عقلی و با توجه به ارزش این دو بر آنها مداومت داشته باشد که فبها المراد، هدف اسلام محقق گشته، و اگر تمایلات او بر عقلش غالب است، باید او را عادت بدهند، یا خود را عادت بدهد به رفتار خوب.
اگر چه اسلام با عبادت از روی عادت موافق نیست، اما همان عبادت از روی عادت را بر تک آن ترجیح می دهد.

ثانیا: ببینید فضای بحث، فضای تربیت کودک است، نه فضای استدلال و تحقیق، اسلام می گوید: پدر و مادرها باید با عقل دین را انتخاب کنند، و سپس همین عقل در کنار احساسات پدرانه و مادرانه می گوید: برتری که در دین خویش یافته ای را به فرزندت منتقل نما، و زمینه دیندار شدن را در او ایجاد کن، با آموزش و پرورش، پس دو مقدمه کاملا عقلی و منطقی در میان است، همان طور که هر پدر و مادری در امور غیر از دین، مثل پزشکی و بهداشتی و خورد و خوراک و پوشاک و... آنچه که به مصلحت فرزند است در حق او روا می دارد، آن دینی که به مصلحت فرزند هست نیز از این قاعده مستثنی نیست و عقل فرمان به انتقال آن می دهد.
اما آن کسانی که بت پرستی را از روی تقلید پذیرفته، و آن را به فرزند خویش منتقل می کنند، در مقدمه اول اشتباه کرده اند، و گمان می کنند که بت پرستی راه سعادت است، اما در مقدمه دوم که باید آن را به فرزندشان منتقل ساخته و او را در این مسیر بیاورند اشتباه نمی کنند، عقلشان می گوید: آن چه که موجب سعادت است را به فرزندت منتقل نما، لذا اگر به فرمان اسلام در خصوص شنیدن اقوال و تحقیق گوش فرا می دادند متوجه اشتباه خویش در تشخیص سعادت می شدند.

ضمنا به نظرم امروز با گستش این ابزار های رسانه ای و اطلاع جمعی دیگر لازم نیست انسان برای رسیدن به مجهولاتش از خانواده روحانی یا مرجع تقلید باشد.
__________________________

1) http://www.askdin.com/thread42080.html#post569850

Masood11;673496 نوشت:
درسته که نیست ولی تحقیق در صورتی بدون گرایش و اصیله که قبلش پیش زمینه ی خاصی وجود نداشته باشه!

سلام علیکم
انسان از زمانی که تصمیم به تحقیق می گیرد مجموعه از عادتهای رفتاری و گزاره های ذهنی او را احاطه کرده است! عادتها بخاطر زندگی در محیط و نیز تمایلات و تفکرات فرد و یا تربیت هدفدار بوجود می آیند.
اگر عادت مانع تحقیق باشد - که نیست عرض خواهم کرد - فرقی نمی کند عادت طبق محیط باشد و یا طبق تربیت.
Masood11;673496 نوشت:
اینکه اول عادت و بعد تحقیق باشه، خیلی کم امکان موفقیت درش هست! ولی اول اگه تحقیق باشه و بعدش عادت، اونوقت نتیجه قطعا مثبته!

اگر قرار بود تحقیق با عادت نسازد، پس تحقیق بر هیچ انسانی اثر نخواهد گذاشت. تحقیق نه عاداتش را عوض خواهد کرد و نه آنها را تحکیم می کند. و این بر خلاف یافته های تجربی است!
یعین من وشما و آدمهای پیرامون ما وقتی بزرگتر شدیم و عاقلتر و با اطلاعات و تجربه بیشتر بسیاری از عادت خود را عوض نکردیم؟! آنها را هرس نکردیم؟! پس چه تفاوتی بزرگترها و با کوچکترها می کنند و یا عالمان با دیگران؟
اگر عادتها مانع تحقیق هستند پس چرا اینقدر افراد دینشان را مذهبشان را جناح سیاسی اشان را طرز زندگی اشان را عوض می کنند. پس توبه به چه معنی است؟ اینهمه فرهنگها در حال آمد و شد هستند. آیا اینها ثابت نمی کند که عادت مانع تحقیق نیست! هر چند ممکن است آن را دچار چالش کند ولی انی چالش مال همه است چون عادت مال همه است. سختی تحقیق در ذات خود اوست ربطی به انسان خاصی ندارد. خداوند که از انسان تعقل را خواسته است، این تکلیف زحمتی یکسان برای همه دارد.
Masood11;673496 نوشت:
جود این بت پرستا هم دقیقا اثبات حرف منه! اونا هم اگه به جای تقلید از پدر مادرشون، فکر کرده بودن، الان اینجور نبود!

بت پرستها رفتاری را از والدین خود تقلید کرده بودند که با عقل بدیهی ناسازگار است. بت پرستها مشکلشان در خود تقلید نبوده است بلکه در مخالفت با عقل بوده است. عقل با خود تقلید مشکل ندارد بلکه با محتوای آن بحث دارد.
عقل با الگو پذیری چه مشکلی دارد؟ بت پرستها از والدین خود چیزی ها خوبی هم یاد گرفته اند. مثل بت پرستهای قبل از اسلام که از والدین خود میهمان نوازی و شجاعت را هم آموخته بودند، آیا عقل با این دو تقلید مشکل داشته است؟
شما وقتی از مجتهدی تقلید میکنید و یا نزد دکتری می روید، اگر او حرفی زد که مخالف عقل بدیهی و یا عقل جمعی بود عقل می گوید نباید به حرفش گوش بدهی! ولی اگر سخن او با عقلی مشکلی نداشت، هر چند فلسفه آن را هم نفهمی آیا باز هم عقل می گوید نباید گوش بحرفش دهی؟ اینطوری که همه نظامات جوامع به هم می ریزد.
پس هیچ منافاتی ندارد که انسان هم تقلید کند هم عملی مخالف عقل انجام ندهد. منتها عقل شخصی نه بلکه عقل بدیهی و یا جمعی و الا کسی نمی تواند عقل شخصی خودش را ملاک تشخیص دهد. عقل شخصی انسانها نیازمند رشد است لذا نمی تواند ملاک باشد.
Masood11;673496 نوشت:
نه اینکه کودک رو بحال خودش رها کنیم، بلکه با پایه های هر دینی آشناش کنیم؛ مثل خوب بودن، راز و نیاز با خدا، بخشش و...!(در اصل با ارزش های اخلاقی آشناش کنیم!) اونوقت حتی اگه نمازم نخونه قطعا بنده ای مورد پسند برای خدا شده! خدا که به عبادتش بیشتر از خوب بودنش احتیاج نداره!!

آیا آشنا نمودن با پایه های دین، مانعی برای تحقیق در اصل دین نمی شود؟
خب شما که می خواهی راز و نیاز را به کودک بیاموزی آیا قرار نیست او سر از علت راز و نیاز درآورد؟ خب وقتی او سر از علت راز و نیاز درآورد، دیگر چه مشکلی با نماز دارد؟ به او بگویید: خداوند راز و نیاز با خودش را اینگونه می پسندد؟ یعنی همه مشکل شما در قالب راز و نیاز است؟ وقتی به کودک می خواهید راز و نیاز را بیاموزید هیچ قالبی را به او نمی آموزید؟ او نگاه نمی کند ببیند شما چه قالبی را برای راز و نیاز انتخاب می کنید و بعد از شما همان قالب را تقلید کند؟ آیا اگر این کار را کرد او در آینده نمی تواند درباره دین تحقیق کند؟
Masood11;673496 نوشت:
مشکلات دقیقا از وقتی سرازیر میشن کودک چرا گفتنو یاد بگیره! و فقط در صورتی جواب درستو میگیره که خانواده روحانی و مرجع تقلید داشته باشه!

اولا کودک چرا گفتن را بلد است. آنقدر چرا چرا می کند که کله والدین بخصوص مادرش را می خورد! لازم نیست به او چرا گفتن را بیاموزیم بلکه باید با پاسخ دادن مناسب و با حوصله او را از چرا گفتن پشیمان نکنیم!
ثانیا جواب درست بسیاری از سؤالات کودک نیازمند علم دین نیست بلکه در بسیاری از اوقات سطح معلومات والدین برای پاسخ دهی به او کافی است.
ثالثا همانطور که قبلا گفتیم عادت و تحقیق کاری بکار هم ندارند. کسی عادت مثبتی دارد تحقیق می کند می فهمد عجب عادت خوبی دارد دعا بحال والدینش می کند که عجب تربیت خوبی او را کرده اند و یا عادت بدی دارد تحقیق میکند و می فهمد و بعد شروع می کند مبارزه با عادتش و خیلی وقتها هم موفق می شود عادتش را کنار بگذارد.
Masood11;673496 نوشت:
فقط 10 20 درصد مردم!! بعدش به نظرتون چه اتفاقی میوفته!؟ قطعا اونجاست که خدای حفره ها متولد میشه و کودک بجای پرستش خدای واقعی، خدای حفره ها رو می پرسته!!

خب حالا فکر می کنید تعداد کم دینداران بخاطر روش غلط دین در دیندار نمودن انسانهاست؟ خب دینی که حتی نمی داند چگونه مردم را دیندار کند، اصلا چه نیاز که مردم متدین به آن دین شوند؟ اصلا این دین نیست. دین برنامه ای برای پیشرفت در دنیا و آخرت است که خداوند آن را ابلاغ نموده است. آیا خداوند نمی داند چگونه مردم را به دینش ترغیب کند؟
خداوند می داند ولی همیشه انسانها با تکیه بر هوس و یا عقل شخصی اشان سینه خود را در اختیار دین قرار ندادند تا خداوند آن را وسعت دهد و افق دیدشان را عمق بخشد.
دین یک پازل ندارد. پازلهای متعددی دارد. اشکالاتی که به به قسمتی از دین می شود، بخاطر ندیدن دیگر پازلهای آن است.
فرزندان خود را عادت به نماز دهیم!
به سؤالات فرزند خود بخوبی پاسخ دهیم!
با فرزندان خود با اخلاق برخورد کنیم!
آن وقت بهترین فرزندان را خواهیم داشت. عقل و ایمان توأمان در آنها رشد خواهد کرد! این را دین می گوید.

مسلم;673661 نوشت:
سلام
ثانیا: ببینید فضای بحث، فضای تربیت کودک است، نه فضای استدلال و تحقیق، اسلام می گوید: پدر و مادرها باید با عقل دین را انتخاب کنند، و سپس همین عقل در کنار احساسات پدرانه و مادرانه می گوید: برتری که در دین خویش یافته ای را به فرزندت منتقل نما، و زمینه دیندار شدن را در او ایجاد کن، با آموزش و پرورش، پس دو مقدمه کاملا عقلی و منطقی در میان است، همان طور که هر پدر و مادری در امور غیر از دین، مثل پزشکی و بهداشتی و خورد و خوراک و پوشاک و... آنچه که به مصلحت فرزند است در حق او روا می دارد، آن دینی که به مصلحت فرزند هست نیز از این قاعده مستثنی نیست و عقل فرمان به انتقال آن می دهد.
اما آن کسانی که بت پرستی را از روی تقلید پذیرفته، و آن را به فرزند خویش منتقل می کنند، در مقدمه اول اشتباه کرده اند، و گمان می کنند که بت پرستی راه سعادت است، اما در مقدمه دوم که باید آن را به فرزندشان منتقل ساخته و او را در این مسیر بیاورند اشتباه نمی کنند، عقلشان می گوید: آن چه که موجب سعادت است را به فرزندت منتقل نما، لذا اگر به فرمان اسلام در خصوص شنیدن اقوال و تحقیق گوش فرا می دادند متوجه اشتباه خویش در تشخیص سعادت می شدند.

ضمنا به نظرم امروز با گستش این ابزار های رسانه ای و اطلاع جمعی دیگر لازم نیست انسان برای رسیدن به مجهولاتش از خانواده روحانی یا مرجع تقلید باشد.
__________________________

1) http://www.askdin.com/thread42080.html#post569850

سلام
در مورد قسمت اول که موافقم ولی در مورد این قسمت مشکلاتی وجود داره! مثل اینکه همونطور که گفتم اعتقادات همه بر اساس تحقیق نیست و مثل همون پیرمرده که فرمودید، تا حالاش با عادت رفته بالا، چیزی غیر از عادتم برای عرضه به فرزندانش نداره! یعنی در کل یه سلسله از افراد مقلد بی اطلاع ایجاد میکنه که تقریبا هیچ تفاوتی با اون بت پرستایی که فرمودید نداره!
اگه از اینجور افراد نزدیکتونن میتونید امتحان کنید! یه مطلب ناشنیده از دینو بهشون بگید(بدون اینکه بگید تو دین گفته!)(ترجیها چیزی که بدون تفسیر نشه فهمید!) و فقط منتظر مخالفتهاش باشید! بعد از تموم شدن حرفش بهش بگید که در دین گفته! اینجاست که عکس العمل جالبی نشون میده قطعا! این آزمایش عمق فاجعه رو به وضوح نشون میده!

تعصب باعث میشه که شخص حتی اگه خدا هم بیاد پایین و بهش بگه باز قبول نکنن! تنها راه رهایی ازش اینه که بچگیش یا در این مورد حرف نزنن یا تو خانواده روحانی باشه!(که اونم گفتم مرجع تقلید باشه حتی!!)

روح بخش;673697 نوشت:
سلام علیکم

سلام
بطور کلی بگم، حرف من این نیست که اصلا تو بچگی از دین هیچ حرفی زده نشه! میگم که یا باید احکام صحیح گفته بشه(که حتی تو خونه بعضی روحانیونم ممکنه صحیح گفته نشه و فقط ترکیب برداشت فردی باشه و ناآگاهی های شخصی!) و یا اگه تواناییشو ندارن اصلا حرفی زده نشه! یعنی بجای تعصب، آگاهی ایجاد کنن!

Masood11;673733 نوشت:
سلام
بطور کلی بگم، حرف من این نیست که اصلا تو بچگی از دین هیچ حرفی زده نشه! میگم که یا باید احکام صحیح گفته بشه(که حتی تو خونه بعضی روحانیونم ممکنه صحیح گفته نشه و فقط ترکیب برداشت فردی باشه و ناآگاهی های شخصی!) و یا اگه تواناییشو ندارن اصلا حرفی زده نشه! یعنی بجای تعصب، آگاهی ایجاد کنن!

سلام علیکم
همانطور که عرض کردم اگر اسلام را به صورت مجموعه ای غیر قابل انفکاف ببینیم و هر پازلی از آن را جداگانه مورد بررسی قرار ندهیم قطعا نظر ما در باره دین اسلام ناب، این خواهد شد که این دین بهترین روش را برای تربیت عرضه نموده است.
به همین منظور از شما عزیران دعوت می کنم کتاب حکمت نامه کودک را که مجوعه ای از آیات و احادیث در موضوع تربیت کودک است مطالعه کنید.

Masood11;673726 نوشت:
سلام
در مورد قسمت اول که موافقم ولی در مورد این قسمت مشکلاتی وجود داره! مثل اینکه همونطور که گفتم اعتقادات همه بر اساس تحقیق نیست و مثل همون پیرمرده که فرمودید، تا حالاش با عادت رفته بالا، چیزی غیر از عادتم برای عرضه به فرزندانش نداره! یعنی در کل یه سلسله از افراد مقلد بی اطلاع ایجاد میکنه که تقریبا هیچ تفاوتی با اون بت پرستایی که فرمودید نداره!
اگه از اینجور افراد نزدیکتونن میتونید امتحان کنید! یه مطلب ناشنیده از دینو بهشون بگید(بدون اینکه بگید تو دین گفته!)(ترجیها چیزی که بدون تفسیر نشه فهمید!) و فقط منتظر مخالفتهاش باشید! بعد از تموم شدن حرفش بهش بگید که در دین گفته! اینجاست که عکس العمل جالبی نشون میده قطعا! این آزمایش عمق فاجعه رو به وضوح نشون میده!

تعصب باعث میشه که شخص حتی اگه خدا هم بیاد پایین و بهش بگه باز قبول نکنن! تنها راه رهایی ازش اینه که بچگیش یا در این مورد حرف نزنن یا تو خانواده روحانی باشه!(که اونم گفتم مرجع تقلید باشه حتی!!)


Masood11;673733 نوشت:
سلام
بطور کلی بگم، حرف من این نیست که اصلا تو بچگی از دین هیچ حرفی زده نشه! میگم که یا باید احکام صحیح گفته بشه(که حتی تو خونه بعضی روحانیونم ممکنه صحیح گفته نشه و فقط ترکیب برداشت فردی باشه و ناآگاهی های شخصی!) و یا اگه تواناییشو ندارن اصلا حرفی زده نشه! یعنی بجای تعصب، آگاهی ایجاد کنن!

سلام

بله بنده هم با شما در این خصوص موافق هستم که این مشکل به رفتار و عملکرد برخی والدین مسلمان بازگشت می کند، و این برداشت های شخصی و تعصبات بی جا که مبنای عقلی و شرعی ندارد می تواند مشکل آفرین باشد.

مسلم;673661 نوشت:
سلام
در این خصوص باید دو نکته عرض کنم:

اولا: عادت به عقائد نیست، عادت به رفتار هست، همان طور که سابق هم عرض کردم عادت دهی در رفتار حتی گاهی در مواقعی که انسان از نظر اعتقادی نیز عقل گرا است باز هم لازم است، مثلا بسیاری از پزشکان سیگار می کشند، در حالی که عقل و علم آنها از این کار نهی می کند، خب اسلام می گوید: اگر علم و عقلت نمی تواند بر احساسات و تمایلات تو غالب شود، لااقل سعی کن خود را به کار خوب و ترک کار بد عادت بدهی، این یک اصل کاملا معقول و بدیهی است، اصلا اگر طبق اسلام عمل می شد بت پرستی وجود نمی داشت، چرا که اسلام همواره بر فهم عقلی اعتقادات و دوری از تقلید تأکید می کنه، اسلام همواره به دنبال این هست که کودک،«چرا» گفتن رو یاد بگیره، حتی در مورد انسان 50 ساله ای که تا حالا در اعتقاداتش تقلید میکرده، هنوز هم اسلام از او چنین توقعی دارد، همان طور که علامه طباطبایی(ره) می فرماید: خداوند در قرآن خود، حتی در یک آیه بندگان خود را امر نفرموده است که نفهمیده به قرآن یا به هر چیزی که از جانب اوست ایمان آورند یا راهی را کورکورانه بپیمایند»(المیزان، ج5، ص255)
نماز و حجاب از مختصات اسلام نیست، بلکه در تمام ادیان گذشته بوده،(1) و از اعمال نیک محسوب میشه که نقش بسزایی در شخصیت انسان، و جامعه خواهد داشت، لذا اسلام مانند همان جریان پزشک و سیگار که مثال زدم، می گوید هر کسی اگر می تواند طبق درک عقلی و با توجه به ارزش این دو بر آنها مداومت داشته باشد که فبها المراد، هدف اسلام محقق گشته، و اگر تمایلات او بر عقلش غالب است، باید او را عادت بدهند، یا خود را عادت بدهد به رفتار خوب.
اگر چه اسلام با عبادت از روی عادت موافق نیست، اما همان عبادت از روی عادت را بر تک آن ترجیح می دهد.

ثانیا: ببینید فضای بحث، فضای تربیت کودک است، نه فضای استدلال و تحقیق، اسلام می گوید: پدر و مادرها باید با عقل دین را انتخاب کنند، و سپس همین عقل در کنار احساسات پدرانه و مادرانه می گوید: برتری که در دین خویش یافته ای را به فرزندت منتقل نما، و زمینه دیندار شدن را در او ایجاد کن، با آموزش و پرورش، پس دو مقدمه کاملا عقلی و منطقی در میان است، همان طور که هر پدر و مادری در امور غیر از دین، مثل پزشکی و بهداشتی و خورد و خوراک و پوشاک و... آنچه که به مصلحت فرزند است در حق او روا می دارد، آن دینی که به مصلحت فرزند هست نیز از این قاعده مستثنی نیست و عقل فرمان به انتقال آن می دهد.
اما آن کسانی که بت پرستی را از روی تقلید پذیرفته، و آن را به فرزند خویش منتقل می کنند، در مقدمه اول اشتباه کرده اند، و گمان می کنند که بت پرستی راه سعادت است، اما در مقدمه دوم که باید آن را به فرزندشان منتقل ساخته و او را در این مسیر بیاورند اشتباه نمی کنند، عقلشان می گوید: آن چه که موجب سعادت است را به فرزندت منتقل نما، لذا اگر به فرمان اسلام در خصوص شنیدن اقوال و تحقیق گوش فرا می دادند متوجه اشتباه خویش در تشخیص سعادت می شدند.

ضمنا به نظرم امروز با گستش این ابزار های رسانه ای و اطلاع جمعی دیگر لازم نیست انسان برای رسیدن به مجهولاتش از خانواده روحانی یا مرجع تقلید باشد.
__________________________

1) http://www.askdin.com/thread42080.html#post569850

سلام
آیا این درسته که ابوحامد غزالی معروف به احیاگر دین.. سنی بود؟
آیا این نشانگر این مطلب نیست که نقشی که در کودکی در ضمیر انسان بسته میشود به راحتی زدوده نمیشود؟

ملاali;673893 نوشت:
سلام
آیا این درسته که ابوحامد غزالی معروف به احیاگر دین.. سنی بود؟
آیا این نشانگر این مطلب نیست که نقشی که در کودکی در ضمیر انسان بسته میشود به راحتی زدوده نمیشود؟

با سلام

بله، بنده نیز قبول دارم که دست کشیدن از اعتقاداتی که انسان از ابتدا آنها را باور نموده و آنها را اموری مقدس تلقی می کرده است سخت است، لذا اسلام اینقدر بر آن تأکید می ورزد و مشرکین را از پیروی کورکورانه از آباء و اجدادشان باز میدارد، این امر خداوند به تفکر در اعتقادات و عدم پیروی از آباء و احداد متوجه همه انسان ها است، چرا که بدون آن روشن شدن مسیر حق ممکن نیست، اما بالاخره این سختی، ارزش کار را بالا می برد که انسان با نگرش عقلی و به دور از احساسات مسیرش را برگزیند.
اتفاقا در خصوص غزالی باید عرض کنم:
اولا: طبق اسناد و شواهد تاریخی، ابوحامد غزالی در دو سال آخر عمر خویش مستبصر گردیده و شیعه شد،(1) لذا درست عکس مطلب شما را اثبات می‌کند که حتی انسان در سنین پایانی عمر خویش ممکن است راه حق را شناخته، و مسیرش عوض گردد.
ثانیا: غیر از غزالی انسان های بسیار دیگری داشته ایم که از اعتقاداتی که دوران کودکی و نوجوانی و میانسالی را طبق آن گذرانده‌اند، دست شسته و به مسیر حق بازگشته است، همان طور که در زمان رسالت پیامبر(ص) بسیاری از انسان‌هایی که عمری به بت پرستی خو گرفته بوده و مطابق آن بزرگ شده بودند، اسلام آوردند.
___________________________________

1) http://www.pasokhgoo.ir/node/47234

مشروح اسناد تاریخی استبصار غزالی به نقل از پایگاه خبری استبصار:
سبط بن جوزی(م، ۶۵۴ ) از کتاب « سر العالمین » ابو حامد محمد بن محمد غزالی نقل می کند: حدیث غدیر و تبریک عمر به حضرت علی (ع) اعتراف وتسلیم عمر به امامت آن حضرت بود ولی پس از آن هوای نفس و حب ریاست ومیل به لشکر کشی وفتوحات بر او غالب شد و او را به مخالفت وا داشت در نتیجه عهد الهی را پشت سر انداخته و آنرا به بهای اندک فروختند!(تذکره‌الخواص ج ۱ /۳۵۶)
لازم به ذکر است کتاب «سر العالمین» کتاب غزالی بود که در اواخر عمر پس از استبصار سی مقاله در آداب ملک و سیاست و اخلاق نوشت و درمقالۀ چهارم آن در بارۀ خلافت دلائل اهل سنت را مناقشه کرده و دلائل شیعه را بدو ن مناقشه بیان و تایید نموده است هر چند بعضی منکر این کتاب هستند . ولی شهادت ابن جوزی که قریب العصر با اوست بر صحت نسبت کتاب به غزالی دلالت می کند.چنانکه ذهبی در میزان الاعتدال ۱ /۵۰۰ رقم ۱۸۷۲ و ابن حجر درلسان المیزان ۲ /۴۰۱ رقم ۲۴ ۹۳ در ترجمۀ حسن صباح به وجود کتاب و نسبت آن به ابو حامد غزالی در زمان خودشان اعتراف می کنند..
و نیز ذهبی در «سیر اعلام النبلاء» از قول ابی المظفر یوسف سبط ابن الجوزی در کتاب ” ریاض الافهام فی مناقب أهل البیت ” او نقل کرده که می گوید : ذکر أبو حامد فی کتابه ” سر العالمین وکشف ما فی الدارین ” فقال فی حدیث: ” من کنت مولاه، فعلی مولاه ” أن عمر قال لعلی: بخ بخ، أصبحت مولی کل مؤمن ومؤمنة.
قال أبو حامد: وهذا تسلیم و رضی، ثم بعد هذا غلب علیه الهوی حبا للریاسة، وعقد البنود، وأمر الخلافة ونهیها، فحملهم علی الخلاف، فنبذوه وراء ظهورهم، واشتروا به ثمنا قلیلا، فبئس ما یشترون، «حدیث غدیر و تبریک عمر به حضرت علی (ع) « بخ بخ یا ابا الحسن اصبحت مولای ومولا کل مؤمن ومؤمنه» اعتراف وتسلیم عمر به امامت آن حضرت بود ولی پس از آن هوای نفس وحب ریاست ومیل به لشکر کشی وفتوحات بر او غالب شد و او را به مخالفت وا داشت در نتیجه عهد الهی را پشت سر انداخته و آنرا به بهای اندک فروختند»
ذهبی پس از نقل کلام سر العالمین غزالی با تعجب میگوید : وسرد کثیرا من هذا الکلام الفسل الذی تزعمه الامامیة، وما أدری ما عذره فی هذا!( سیر اعلام النبلاء ۱۶ / ۳۲۸)
«او در این کتاب در این کتاب سخنان بی ارزش زیادی بر وفق عقائد امامیه گفته است ،و من نمی دانم او چه عذری بر این گفتار خود دارد ؟ »
این کتاب مدتها نایاب بود ولی یک بار در سال ۱۳۸۵،ق به وسیلۀ آقای محمد الکتبی در نجف و اخیرا در ضمن مجموعۀ «رسائل الامام الغزالی » در بیروت چاپ شده است .و مطلب فوق در ص ۲۰ چاپ نجف و ص ۱۰ چاپ اخیر وجود دارد.

سوال:
اگر پذیرش دین و شریعت مبنای عقلی دارد
1- چرا در دین دستوراتی مبنی بر عادت دادن کودکان به نماز و حجاب داریم در حالی که این امور باید فهم شود نه عادت
2- چرا حکم امثال سلمان رشدی قتل است؟ اگر دین دینداران به جای محکمی تکیه دارد چرا باید از امثال سلمان رشدی ها واهمه داشت و دستور قتل آنان را داد؟
چرا دین عموم مردم اینقدر قابل زوال است؟ دینی که مبنای آن وراثت فرهنگی باشد چه فرقی میکند که چه باشد؟ آیا همچین دینی مورد قبول درگاه خداوند است؟


پاسخ:

بدون شک دین اسلام عقل گراترین آیین جهان است که هرگز به دنبال جذب دیگران به هر قیمتی نیست، اسلام هرگز راضی نیست کسی بدون دلیل و از روی احساسات و یا تقلید بی مبنا ایمان بیاورد، همان طور که علامه طباطبایی(ره) می فرماید: خداوند در قرآن خود، حتی در یک آیه بندگان خود را امر نفرموده است که نفهمیده به قرآن یا به هر چیزی که از جانب اوست ایمان آورند یا راهی را کورکورانه بپیمایند»(1) لذا در این دستور به عادت دادن کودکان نیز حکمتی نفهفته است که ضمن بیان چند نکته به تبیین آن می پردازیم:

نکته اول: بین احکام اسلام و مصالح و مفاسد بشری رابطه حقیقی وجود دارد.
دستورات اسلام تابع مصالح واقعی و تکوینی است، و بین آنها رابطه علیت برقرار است(2) با این اوصاف حقیقتا شخص با اعتقاد، و عمل به آنها تکامل می یابد، ولو این اعتقاد بر پایه مبانی عقلی قوی نباشد، ولو ایمان آن فرد به خاطر عدم برخورد با شبهات مانده باشد، مانند کسی که به نسخه ای عمل می کند، اما از حکمت آن بی خبر است و فقط به خاطر اطمینان به پزشک است که این نسخه را پذیرفته است. طبیعتا آن دارو اثر خودش را خواهد گذاشت، پس اصل ایمان و عمل به هر دلیلی که در فرد باشد موجب تکامل آن فرد می شود، مثلا محبت علی(ع) در قلب هر کسی باشد کار خود را خواهد کرد، نماز و سخن گفتن با خداوند، در درون هر فردی که ایمان داشته باشد تأثیرگذار خواهد بود، ولو شخص بر این محبت خویش به علی(ع)، و ایمان خودش به خداوند نتواند دلیلی ارائه کند. البته قبول داریم که این تکامل شدت و ضعف داشته و هرگز تکامل یک انسانی که ایمان او به خاطر اعتماد به عالمان دین است، با تکامل شخصی که خودش با دلیل و برهان به آن رسیده است، یکسان نیست.
پس دین تقلیدی (اطمینان و باور قلبی ناشی از تقلید) نیز خالی از فایده نیست، چون اولا تأثیر اعتقادات و دستورات دین تکوینی بوده و همه را شامل می شود، و ثانیا در وراء همین ایمان تقلیدی نیز یک استدلال وجود دارد: "من به فلانی اعتماد دارم که کار بی دلیل و بی مبنایی را انجام نمی دهد، پس اگر او مسلمان است، لابد این دین، مبنای عقلانی دارد، یا اگر این دین، مبنایی نداشت، این همه پیرو نداشت". لذا چنین دینی نیز در سطح خود، پیش نظر خداوند ارزش و اهمیت دارد، پس نمی توان دین مثلا یک پیرمرد کشاورز روستایی را که دلیلی بر آن نداشته، اما نمازش را خوانده، روزه اش را گرفته، از حق الناس پرهیز کرده، قلبش مملو از محبت پیامبر(ص) و خاندانش بوده و... را مردود دانست، یقینا این دین موجب تکامل او شده است، او دینش را باور داشته، و هرگز در آن شک در دلش راه نداده که به دنبال تحقیق برود. پس هر کسی که دیندار است، ولو دینداری او تقلیدی باشد، یک مبنای حداقلی برای اعتقاد خویش دارد، و این در نظر اسلام مهم است.

نکته دوم: فضای بحث، فضای تربیت است و تربیت مرکب از آموزش و پرورش است.
نکته دیگر این که این مسئله عادت دادن به نماز و حجاب، در حیطه تربیت است، در فضای تربیت معمولا پرورش و عادت دهی در کنار تعلیم بسیار کارساز و نقش آفرین است، علاوه بر این که موضع اسلام در همین فضا هم صرفا احساسات نیست، بلکه عقلانیت در وراء آن است، منتهی عقلانیتی که به جای خود کودک، پدر و مادر آن را تشخیص داده اند، اسلام می گوید: پدر و مادرها باید با عقل دین را انتخاب کنند، و سپس همین عقل در کنار احساسات پدرانه و مادرانه می گوید: برتری که در دین خویش یافته ای را به فرزندت منتقل نما، و زمینه دیندار شدن را در او ایجاد کن، با آموزش و پرورش، پس دو مقدمه کاملا عقلی و منطقی در میان است، همان طور که هر پدر و مادری در امور غیر از دین، مثل پزشکی و بهداشتی و خورد و خوراک و پوشاک و... آنچه که به مصلحت فرزند است در حق او روا می دارد، آن دینی که به مصلحت فرزند هست نیز از این قاعده مستثنی نیست و عقل فرمان به انتقال آن می دهد.

نقش عادت در تعدیل گرایش ها

یقینا در کودکان و نوجوانان گرایش های کودکانه یا نوجوانانه ای است که آنها را به سمت خود سوق می دهد و عقل آنها با توجه به این که در بسیاری از موارد شکوفایی لازم را کسب نکرده، و آگاهی لازم را ندارد ممکن است به سمت آن کشش ها و تمایلات کشیده شود، حتی گاهی در مواقعی که انسان از نظر اعتقادی نیز عقل گرا است باز هم این عادت دادن نفس لازم است، مثلا بسیاری از پزشکان سیگار می کشند، در حالی که عقل و علم آنها از این کار نهی می کند، خب اسلام می گوید: اگر علم و عقلت نمی تواند بر احساسات و تمایلات تو غالب شود، لااقل سعی کن خود را به کار خوب و ترک کار بد عادت بدهی، این یک اصل کاملا معقول و بدیهی است، طبیعتا در اینجا عقل حکم می کند که پدر و مادر گرایش های کودکان را تعدیل کنند، اصلا حرف منطقی ای نیست که بچه ها را در مواردی مثل دین و مذهب رها کنیم تا با عقل خود به نتیجه برسند، ما امروز بیش از یک میلیارد نفر بت پرست در دنیا داریم، پس رفتار اینها را چطور توجیه کنیم؟! آیا اینها عقل نداشته اند؟!
اصلا اگر طبق اسلام عمل می شد بت پرستی وجود نمی داشت، چرا که اسلام همواره بر فهم عقلی اعتقادات و دوری از تقلید تأکید می کند، باید دقت کنید که این دستور اسلام عادت به عقائد نیست، بلکه عادت به رفتار هست. در خصوص اعتقادات اسلام همواره به دنبال این هست که کودک،«چرا» گفتن را یاد بگیرد، حتی در مورد انسان 50 ساله ای که تا حالا در اعتقاداتش تقلید میکرده است، هنوز هم اسلام از او چنین توقعی دارد.

نکته سوم: دَوَران حکم بین متوسط و بد

اگرچه اسلام خواهان بالاترین مرتبه عقلانیت، و مراتب عالیه دینداری است که شخص آنقدر در خصوص مبانی و پایه های ایمانش مستحکم باشد که با هیچ شبهه ای فرو نریزد، و اسلام دائما انسان ها را به آن دعوت کرده است، اما طبیعتا نمی تواند بی خیال این مبانی لرزان و ایمان های ضعیف شود، چرا که بودن همین دینداری در حد متوسط، در هر صورت بهتر از نبودن است، و این یک قاعده عقلی روشن است. با توجه به اینکه عمده مردم به خاطر عوامل درونی و بیرونی، خود را از چنین ایمانی محروم خواهند نمود، اسلام نمیتوانست نسبت به مراحل پایین تر بی تفاوت باشد.
اسلام می گوید دینداری باید مبتنی بر دلیل عقلی باشد، لذا انسان ها را به تحقیق و شنیدن اقوال فرا میخواند، اما معتقد است تا زمانی که این مقدمه عقلانی محقق نشده، نباید این دینداری را که مصالح در پی داشته و مفاسدی را دفع می کند از دست داد، و بر حفظ دینداری حداقلی تا حصول حداکثری تأکید می ورزد.
مانند کسی که در مسیری می رود، در عین این که از درستی مسیر پرس و جو می کند، آرام به مسیر خویش هم ادامه می دهد تا با تحقیق و تفحص در کنار طی مسیر، نسبت به درستی آن مطمئن شود.
با عدم پذیرش این رویکرد، اسلام در خصوص سایر دینداران باید چه می کرد؟ آیا می بایست دینشان را نادیده گرفته و آنها را از زمره دینداران خارج بداند؟ یا این که ایمان و عادت دینداری آنها را بپذیرد ولی آنها را به مراتب بالاتر فرا نخواند؟ روشن است که هر دو مذموم است، بهترین راه پذیرش این ایمان های متوسط و درخواست تعالی بخشیدن به آن است.
پس بر فرض که این عادت دادن تأثیرات منفی داشته باشد، (البته آن طوری که اسلام فرموده که عادت دهی باید در کنار آموزش باشد تأثیر منفی نخواهد داشت) اما بر فرض که تأثیرات منفی برای آن بپذیریم، آیا در این صورت تأثیرات منفی بیشتر خواهد بود، یا در صورتی که چون کودک توانایی آموزش ندارد، پرورش و عادت دهی او هم به حال خود رها شود؟ براستی تأثیر منفی کدامیک بیشتر است؟ آیا تأثیر منفی حجاب و نماز از روی عادت بیشتر است یا ترک حجاب و بی نمازی و...؟

نکته چهارم: نتیجه گیری و جمع بندی

با دقت در مقدمات فوق روشن می شود که آشنا ساختن، و عادت دادن کودکان به حجاب و نماز، نه از این بابت است که اسلام خواهان احساسی بودن دین در آنهاست، بلکه خواهان حفظ این ایمان حداقلی است، با توجه به اینکه انسان گرایش های مختلفی دارد که گاهی در تضاد با گرایش های عقلانی اوست، مانند حس خودنمایی در مقابل حجاب، یا احساس تنبلی در قبال نماز، پس باید تا زمانی که گرایش های عقلانی او به اندازه کافی رشد می کند، با عادت دادن آنها به حجاب و نماز از مفسده ترک این امور پیشگیری کنیم، چرا که در صورت عادت کردن به ترک نماز و بدحجابی، و از آن طرف نبود عقلانیت دینی، برگرداندن شخصی که به ترک نماز و بدحجابی عادت کرده، بسیار دشوارتر است از عادت دادن یک کودک به نماز و حجاب.
لذا هرگز اسلام از این که در کنار عادت دادن به نماز و حجاب، از مبانی عقلی دین، و فلسفه حجاب و نماز با کودکان سخن بگوییم نهی نکرده است، اما میگوید تا وقتی که او از طریق عقلانی دین را نپذیرفته رهایش نکن، تا حداقل از روی عادت حجاب را نگه داشته، و نماز را بپا دارد.

و همچنین حکمت صدور فرمان قتل برای سلمان رشدی نیز روشن میشود، اسلام می داند که کسانی که دینشان مبتنی بر عقلانیت است از این آسیب ها در امانند، اما دین دینداران ضعیف النفس هم برایش مهم است، چرا که حفظ دین به همین اندازه هم به سرنوشت، و سعادت یا شقاوت آنها گره خورده است، لذا نگهداری و خواندن کتب ضاله را بر ایشان حرام نموده است(3)

در حقیقت اسلام با بحث دینی در فضای عقلانی مخالف نیست، اما با غبار آلود کردن فضای فکری جامعه برای عوام، و عرفی سازی شبهات مخالف است، چرا که بسیاری از انسان ها در خصوص عقلانی کردن مبانی دینشان به خاطر بی تفاوتی یا مشغله های مختلف ناموفق بوده اند، اما همین مقدار هم که اسلام آورده اند برای خداوند اهمیت دارد، لذا اگرچه آنها را به تحقیق بیشتر فرا می خواند، اما به از دست دادن این مبانی حداقلی نیز راضی نیست.
_______________________________

1) المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی(ره)، نشر جامعه‏ى مدرسين‏، چاپ پنجم، 1417ق، قم، ج5، ص255.
2) مجموعه آثار، شهید مطهری(ره)، انتشارات صدرا، تهران، ج13، ص707.
3) توضیح المسائل امام خمینی(ره)، ج ‏2، ص 1005، س 1325؛ أجوبة الاستفتاءات، ص 294، به نقل از اسلام کوئست.

موضوع قفل شده است