سرگرد خلبان شهید افشین هریسی نژاد

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سرگرد خلبان شهید افشین هریسی نژاد


شهید سرگرد خلبان افشین هریسی نژاد نهم ارديبهشت 1353، در شهرستان هریس دیده به جهان گشود. پدرش عیسی، فرش فروش بود و مادرش عشرت نام داشت. دوره خلبانی را در دانشکده نیروی هوایی(دانشگاه شهید ستاری فعلی) و همچنین دوره تخصصی خود را در مسکو دیدایشان درسال1380 ازدواج کرد و صاحب يك پسر شد. سرانجام این شهید بزرگوار در تاریخ سی و يكم شهريور 1388، بر اثر سانحه هوایی سقوط هواپیمای اواکس به قافله شهدا پیوست ایشان هنگام شهادت افسر عمليات گردان پروازي ايليوشين و معاون عملياتي پايگاه هوايي شيرازبودند. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است و میدان ورودی شهر هریس به احترام ایشان به نام این شهید بزرگوار نامگزاری شد


وصیت نامه شهيد سرهنگ خلبان افشین هریس نژاد
به نام خدای جهان آفرین

سپاس و ستایش خدای را عظمت و شوکتش بی بدیل است و خلقتش بی نظیر – اول است و آخر – رحیم است و رحمان – هر چه هست ، او هست و او هست و او....
اینک به بهانه وداع با تمام خوبیها ، با تمام آرزوهای دوران خوش دانشجویی گرد هم آمده ایم تا لحظاتی در کنار هم در این محفل زیبا خاطره شیرینی را در دفاتر خاطراتمان ماندگار کنیم و ارج نهیم مقام و منزلت استادان ارجمندی را که ما را در رسیدن به اهداف و آرزوهایمان راهنما بودند و آنهایی که به هر حال مشوق و یا ما را در این راه همراه بودند.
پس گل واژه های محبت نثارتان باد.
زمانی در دل آرزویی بود و رسیدن به این آرزو گاهی دست نیافتنی و بعید و گاهی نزدیک تر و گاه خوب ، گاه بد ، گاه آرزو ، گاه خیال و رویا . ولی بهر حال رسیدیم به آن آرزویی که گاهی برایمان تصوری بیش نبود و چشیدیم حلاوت و شیرینی آرزوهایمان را . اینک سوار بر بالهای آرزو با پرنده آهنین در اوج آسمان زیبای ایران از بلندای زیباترین نقطه پهن دشت کشورمان با تمام وجود ، با عشق و ایمان به خدای بی همتا که ذره ذره وجودمان عشق به اوست با نام و یاد او در دل آسمانها به پرواز در می آییم و با نام و یاد او در روی زمین فرود می آییم و بال گشوده همسفر کهکشانها و ستاره های درخشان می شویم و بال بسته هم قدم گل های یاس و اطلسی های خوشبو .
اینک نمیدانم با چه زبانی حمد و ثنای یگانه هستی بخش را به جای آوریم که زبان قاصر از آن است و با کدامین گل واژه ها بیان کنم احساساتم را.
چه سان توصیف کنم شوق پرواز با پرنده های زیبای آهنین را.
و چگونه تعریف کنم معنای عشق به معبود را که شگفتی خلقتش را در آسمان نیلگون نظاره گریم.
الهی چکامه ام سوار بر مرکب یارای نگاشتن نیست یارای بیان آنچه را که باید بگویم نیست.
الهی در همه جا هستی ولی در اوج آسمانها وجودت را نزدیکتر احساس می کنم.
احساس می کنم خیلی نزدیکترم خیلی نزدیک ، نزدیکتر از همیشه.
الهی دست توسل به سوی تو گشوده و مثل همیشه از تو کمک می خواهیم ، در این دوران چند ساله دور از خانواده ، در کنار هم بوده ایم . ایام خوشی ، ایام تلخی را پشت سر گذاشته ایم . مسئله ای دلخوشمان کرده و موضوعی ناراحتمان ، در خوشی و ناراحتی در کنار هم بوده ایم با خنده هایمان خندیدیم و با گریه هایمان گریستیم اینک خرسندیم که آرزوهایمان تحقق یافته و قلم را یارای امتنان از کرامت خدای بی همتا و شما سروران گرامی که همیشه همراه ما بوده اید نیست .
بار الها : باز از تو طلب یاری داریم در دل آسمانها کسی جز تو در کنارمان نیست .
تو که همیشه بوده و هستی پس دست گیر و یاریمان کن آنگاه که در دل آسمانها همسفر آرزوهایمان هستی


آمین یا رب العالمین
تقدیم به تمامی شما عزیزان . و به مادر مهربانم و به پدر عزیز تر از جانم که آرزوی چنین روزی را داشت ولی افسوس و صد افسوس