جمع بندی آیا در این حدیث ، از تعقل در دین نهی شده است؟ (تفاوت تفقه و تعقل)

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا در این حدیث ، از تعقل در دین نهی شده است؟ (تفاوت تفقه و تعقل)

سلام

قليل التّوفيق خير من كثير العقل و العقل في أمر الدّنيا مضرّة و العقل في أمر الدّين مسرّة
اندكى توفيق به از عقل بسيار، عقل در كار دنيا مايه خسارت است و در كار دين مايه مسرف

کنزالعمال جلد3 صفحه 383

این حدیث رو چگونه تفسیر میکنید ؟
تفقه با تعقل در دین چه فرق هایی دارن ؟
ممنون

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد محسن

کنجکاو بی گناه;669825 نوشت:
سلام

قليل التّوفيق خير من كثير العقل و العقل في أمر الدّنيا مضرّة و العقل في أمر الدّين مسرّة
اندكى توفيق به از عقل بسيار، عقل در كار دنيا مايه خسارت است و در كار دين مايه مسرف

کنزالعمال جلد3 صفحه 383

این حدیث رو چگونه تفسیر میکنید ؟
تفقه با تعقل در دین چه فرق هایی دارن ؟
ممنون[/quote
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم
مطلع باشیم که ترجمه آخرین جمله این روایت که البته بیشتر در منابع اهل سنت وجود دارد،به غلط مسرف بیان شده است در حالی که تعقل در امر دین مایه مسرت و خوش حالی است نه مایه مسرف که اصلا معنایی ندارد.
و اما این روایت چگونه تفسیر می شود؟
باید گفت:اگر از تعقل در امور دنیا نهی شده است مقصود تعقل عرفی به معنای هوش سیاه یا منفی است. هوش و زیرکی انحراف آمیزی که امثال معاویه و عمرو عاص داشتند و به وسیله آن به حاکمیت ظالمانه خود ادامه می دادند و با حقه های مخصوص به خود به ظاهر بر امام حق پیروز می شدند. این چنین تعقلی که برای آبادی دنیا به کار می رود، به طور قطع از آن نهی شده است. زیرا در سایه چنین هوش و زرنگی منحرفانه ای، حقایق پنهان می شود و راه درست از نا درست تشخیص داده نمی شود.
کسانی که دارای هوش سیاه هستند، از توفیقات الهی محروم اند. زیرا به جای آن که آخرت خود را آباد کنند،به فکر آبادی دنیای خود هستند. پس برای رسیدن به آن از عقل خود را در مسیر منفی به کار می برند و
از هر شیطنتی فرو گذار نمی کنند .مثل معاویه و امثال او که عقل خود را در خدمت هوای نفس قرار دادند و آخرت خود را خراب کردند.نام این گونه تعقل شیطنت است.زیرا توفیقی در آن دیده نمی شود و در روایتی که در ادامه می آید، مشخصا به شیطنت معاویه اشاره شده است.
بنا بر این، اگر در روایت بیان شده است که توفیق کم بهتر از عقل بسیار است، به این معنا است که حتی توفیق اندک می تواند انسان را از خطرات شیطانی محافظت کند. همان طور که در فراز پایانی روایت آمده است که : "و العقل في أمر الدّين مسرّة"
این همان عقلی است که با آن خدای متعال پرستش می شود و بهشت به دست می آید.
راوی می گوید از امام صادق سلام الله علیه پرسیدم که عقل چیست؟ حضرت فرمود:
"مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْل‏"(1)
یعنی عقل چيزى است که با آن خداوند عبادت می شود و بهشت به دست مى‌آيد.
راوی از امام راجع به عقل معاویه می پرسد پس آن چه معاویه داشت چه بود؟حضرت در پاسخ می فرماید:آن نيزنگ و شيطنت و همانند عقل است.اما عقل نيست.
و اما تفقه در دین از مسیر تعقل در دین به دست می آید که مسیر آن اجتهاد است.پس اگر تعقل نباشد، تفقه هم به دنبال آن نخواهد بود.در هر صورت پرستش خدا با با تعقل و تفقه در دین به دست می آید.و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

پی نوشت:
1-شیخ کلینی،الکافی،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1362 خورشیدی،چاپ دوم،ج‏1، ص 11

محسن;672280 نوشت:
کنجکاو بی گناه;669825 نوشت:
سلام

قليل التّوفيق خير من كثير العقل و العقل في أمر الدّنيا مضرّة و العقل في أمر الدّين مسرّة
اندكى توفيق به از عقل بسيار، عقل در كار دنيا مايه خسارت است و در كار دين مايه مسرف

کنزالعمال جلد3 صفحه 383

این حدیث رو چگونه تفسیر میکنید ؟
تفقه با تعقل در دین چه فرق هایی دارن ؟
ممنون[/quote

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم
مطلع باشیم که ترجمه آخرین جمله این روایت که البته بیشتر در منابع اهل سنت وجود دارد،به غلط مسرف بیان شده است در حالی که تعقل در امر دین مایه مسرت و خوش حالی است نه مایه مسرف که اصلا معنایی ندارد.
و اما این روایت چگونه تفسیر می شود؟
باید گفت:اگر از تعقل در امور دنیا نهی شده است مقصود تعقل عرفی به معنای هوش سیاه یا منفی است. هوش و زیرکی انحراف آمیزی که امثال معاویه و عمرو عاص داشتند و به وسیله آن به حاکمیت ظالمانه خود ادامه می دادند و با حقه های مخصوص به خود به ظاهر بر امام حق پیروز می شدند. این چنین تعقلی که برای آبادی دنیا به کار می رود، به طور قطع از آن نهی شده است. زیرا در سایه چنین هوش و زرنگی منحرفانه ای، حقایق پنهان می شود و راه درست از نا درست تشخیص داده نمی شود.
کسانی که دارای هوش سیاه هستند، از توفیقات الهی محروم اند. زیرا به جای آن که آخرت خود را آباد کنند،به فکر آبادی دنیای خود هستند. پس برای رسیدن به آن از عقل خود را در مسیر منفی به کار می برند و
از هر شیطنتی فرو گذار نمی کنند .مثل معاویه و امثال او که عقل خود را در خدمت هوای نفس قرار دادند و آخرت خود را خراب کردند.نام این گونه تعقل شیطنت است.زیرا توفیقی در آن دیده نمی شود و در روایتی که در ادامه می آید، مشخصا به شیطنت معاویه اشاره شده است.
بنا بر این، اگر در روایت بیان شده است که توفیق کم بهتر از عقل بسیار است، به این معنا است که حتی توفیق اندک می تواند انسان را از خطرات شیطانی محافظت کند. همان طور که در فراز پایانی روایت آمده است که : "و العقل في أمر الدّين مسرّة"
این همان عقلی است که با آن خدای متعال پرستش می شود و بهشت به دست می آید.
راوی می گوید از امام صادق سلام الله علیه پرسیدم که عقل چیست؟ حضرت فرمود:
"مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْل‏"(1)
یعنی عقل چيزى است که با آن خداوند عبادت می شود و بهشت به دست مى‌آيد.
راوی از امام راجع به عقل معاویه می پرسد پس آن چه معاویه داشت چه بود؟حضرت در پاسخ می فرماید:آن نيزنگ و شيطنت و همانند عقل است.اما عقل نيست.
و اما تفقه در دین از مسیر تعقل در دین به دست می آید که مسیر آن اجتهاد است.پس اگر تعقل نباشد، تفقه هم به دنبال آن نخواهد بود.در هر صورت پرستش خدا با با تعقل و تفقه در دین به دست می آید.و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

پی نوشت:
1-شیخ کلینی،الکافی،تهران،انتشار ات اسلامیه،سال 1362 خورشیدی،چاپ دوم،ج‏1، ص

سلام
خیلی ممنون از جوابتون

کنجکاو بی گناه;669825 نوشت:
سلام

قليل التّوفيق خير من كثير العقل و العقل في أمر الدّنيا مضرّة و العقل في أمر الدّين مسرّة
اندكى توفيق به از عقل بسيار، عقل در كار دنيا مايه خسارت است و در كار دين مايه مسرف

کنزالعمال جلد3 صفحه 383

این حدیث رو چگونه تفسیر میکنید ؟
تفقه با تعقل در دین چه فرق هایی دارن ؟
ممنون


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
در کنار پاسخ استاد شاید این مطلب هم قابل توجه باشد که عقل تقسیم‌بندی‌های دیگری هم دارد، مثل عقل نظری و عقل عملی، ممکن است یک نفر مثلاً با عقل نظری وارد مقوله‌ی عرفان نظری هم بشود و بسیار هم در آن پیش برود که مایه‌ی مسرّت او و رضایت باطنی هم بشود اما در عوض در مقام عمل کم‌توفیق باشد ... شاید این روایت به اختلاف عرفان عملی و عرفان نظری هم توجهی داشته باشد، اینکه دو صد گفته چون نیم‌کردار نیست ... اینکه توفیق عمل به دانسته قابل مقایسه با دانسته‌هایی که به آنها عمل شوند نیستند ...
خدا ما را عامل به علممان گرداند ان شاء الله
یا علی علیه‌السلام

کنجکاو بی گناه;669825 نوشت:
سلام

قليل التّوفيق خير من كثير العقل و العقل في أمر الدّنيا مضرّة و العقل في أمر الدّين مسرّة
اندكى توفيق به از عقل بسيار، عقل در كار دنيا مايه خسارت است و در كار دين مايه مسرّت

کنزالعمال جلد3 صفحه 383

این حدیث رو چگونه تفسیر میکنید ؟
تفقه با تعقل در دین چه فرق هایی دارن ؟
ممنون


ظاهرا حدیث فوق اشاره دارد به رابطه تدبیر بنده و تقدیر خداوند.
نمونه های از این حدیث در میان احادیث شیعه:

إنّ العبد يدبّر و اللَّه يقدّر.

بنده تدبیر و طبق عقلش در امور زندگی برناه ریزی می کند ولی خداوند است که تقدیر می کند و مقدرات اوست که اجزاء می شود.
( تحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏10، ص: 144)

عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ‏ الْعَزَائِمِ‏ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم‏.

امام علی علیه السلام می فرماید: خدا را از سست شدن اراده‏هاى قوى، گشوده شدن گره‏هاى دشوار، و درهم شكسته شدن تصميم‏ها، شناختم.
(نهج البلاغه؛ حکمت: 250)

كَمْ‏ مِنْ‏ مُتْعِبٍ‏ نَفْسَهُ‏ مُقْتَرٍ عَلَيْهِ وَ مُقْتَصِدٍ فِي الطَّلَبِ قَدْ سَاعَدَتْهُ الْمَقَادِيرُ.

امام علی علیه السلام می فرماید: چه بسیار افرادی که خود را به زحمت می اندازند اما چیز زیادی عید آنان نمی شود و چه کسانی که در حد متوسط تلاش می کنند و لی تقدیر الهی آنان را مساعدت می کند.
(کافی: ج: 5 ص: 81)

الْمَقَادِيرُ تُرِيكَ‏ مَا لَمْ‏ يَخْطُرْ بِبَالِكَ‏.

امام رضا علیه السلام می فرماید: تقدیر ها به چیزهایی شما را رهنمون می سازد که به فکر شما نرسیده است.
(نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص: 138)
اما این نکته که توفیق اندک بسیار کارسازتر از تعقل و برنامه ریزی است احادیث بسیاری بر این نکته تأکید دارد. به حدیث زیر توجه کنید:

مَا كُلُّ مَن‏ نَوَى شَيْئاً قَدَرَ عَلَيْهِ وَ لَا كُلُ‏ مَنْ‏ قدَرَ عَلَى شَيْ‏ءٍ وُفِّقَ لَهُ وَ لَا كُلُّ مَنْ وُفِّقَ أَصَابَ لَهُ مَوْضِعاً فَإِذَا اجْتَمَعَتِ النِّيَّةُ وَ الْقُدْرَةُ وَ التَّوْفِيقُ وَ الْإِصَابَةُ فَهُنَالِكَ تَمَّتِ السَّعَادَةُ.
امام صادق علیه السلام فرمود: اين گونه نيست كه هر كس قصد چيزى را كرد توانائى بر آن پيدا كند، و نه هر كه توانائى بر انجام كارى پيدا كرد موفق بدان شود، و نه هر كس موفق شد آن را درست بدست آرد، پس هر گاه قصد و توانائى و رسيدن بهدف همه با هم فراهم شد آنگاه سعادت بپايان رسيده و آماده گشته است.
(الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 204)

اما فرق بین تفقه و تعقل:
تفقه به معنای فهم همراه با دقت و تأمل است. و تعقل به معنای تشخیص صلاح از فساد و کنترل بر نفس برای پایبندی بر این صلاح و فساد است!
بر این اساس در منابع اسلامی فقه بیشتر محدود به عقل نظری و عقل، محدود به عقل عملی است!

قليل التّوفيق خير من كثير العقل و العقل في أمر الدّنيا مضرّة و العقل في أمر الدّين مسرّة
اندكى توفيق به از عقل بسيار، عقل در كار دنيا مايه خسارت است و در كار دين مايه مسرف

کنزالعمال جلد3 صفحه 383

این حدیث رو چگونه تفسیر میکنید ؟
تفقه با تعقل در دین چه فرق هایی دارن ؟
ممنون
بسم الله الرحمن الرحیم

پاسخ و جمع بندی:
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم
مطلع باشیم که ترجمه آخرین جمله این روایت که البته بیشتر در منابع اهل سنت وجود دارد،به غلط مسرف بیان شده است در حالی که تعقل در امر دین مایه مسرت و خوش حالی است نه مایه مسرف که اصلا معنایی ندارد.
و اما این روایت چگونه تفسیر می شود؟
باید گفت:در امور مربوط به دنیا از تعقلی نهی شده است که هدفش منفی باشد.مثل افرادی که دارای هوش بسیار اند اما آن را در مسیر غلط به کار می گیرند.به این افراد گفته می شود که دارای هوش منفی یا سیاه اند.چنین هوش و زیرکی انحراف آمیزی را افرادی چون معاویه و عمرو عاص داشتند و به وسیله آن، به حاکمیت ظالمانه مشروعیت می بخشیدند و با حقه های مخصوص به خود، به ظاهر بر امام حق پیروز می شدند.به طور قطع از چنین تعقلی که برای آبادی دنیا و تطمیع هوای نفس به کار می رود،نهی شده است. زیرا در سایه چنین هوش و زرنگی منحرفانه ای، حقایق پنهان می شود و راه درست از نا درست تشخیص داده نمی شود.
کسانی که دارای هوش سیاه هستند، از توفیقات الهی محروم اند. زیرا به جای آن که آخرت خود را آباد کنند،به فکر آبادی دنیای خود هستند. پس برای رسیدن به آن،عقل خود را در مسیر منفی به کار می برند و از هیچ شیطنتی فرو گذار نمی کنند .مثل ظالمینی که نام برخی از آن ها بیان شد. معاویه و امثال او عقل خود را در خدمت هوای نفس قرار دادند.ولی دنیای شان آباد اما آخرت شان خراب شد.نام این گونه تعقل، شیطنت است.زیرا توفیقی در آن دیده نمی شود.
در روایتی که به آن اشاره خواهد شد، مشخصا به شیطنت معاویه اشاره شده است.
بنا بر این، اگر بیان شده است که توفیق کم، بهتر از عقل بسیار است، به این معنا است که حتی توفیق اندک می تواند انسان را از خطرات شیطانی محافظت کند. همان طور که در فراز پایانی روایت آمده است که : "و العقل في أمر الدّين مسرّة"
این همان عقلی است که با آن خدای متعال پرستش می شود و بهشت به دست می آید.
راوی می گوید از امام صادق سلام الله علیه پرسیدم که عقل چیست؟ حضرت فرمود:
"
مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْل‏"(1) یعنی عقل چيزى است که با آن خداوند عبادت می شود و بهشت به دست مى‌آيد.
راوی از امام راجع به عقل معاویه می پرسد پس آن چه معاویه داشت، چه بود؟حضرت پاسخ می دهد:آن نيزنگ و شيطنت و همانند عقل است.اما عقل نيست.
و اما تفقه در دین از مسیر تعقل در دین به دست می آید و مسیر آن اجتهاد است.پس اگر تعقل نباشد،تفقه هم به دنبال آن نخواهد بود.و علاوه، پرستش خدا با با تعقل و تفقه در دین به دست می آید.و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
پی نوشت:
1.شیخ کلینی،الکافی،تهران،انتشار ات اسلامیه،سال 1362 خورشیدی،چاپ دوم،ج‏1، ص 11

موضوع قفل شده است