بر سر دو راهی سرنوشت بدون برنامه ریزی!!!

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بر سر دو راهی سرنوشت بدون برنامه ریزی!!!

[="Black"]سلام خدمت دوستان و اساتید محترم.نیاز به راهنمایی های تجربی شما دارم.
بنده خدای وقت تلف کردن هستم و هیچجور نمتونم برنامه هامو اجرا کنم ،مثلا الان باید خودمو برای آزمون دکترای آبان ماه آماده کنم اما اصلا نمیتوانم برنامه ریزی هم کنم!(البته ترم 4ارشد هم هستم و این ترم پایان نامه هم دارم) سرعت عملم پایین است تا یک کارو انجام میدم وقت کم می آورم و وقتی پیش خانواده و فامیل هستم که کلا بی برنامه میشوم.
1.از شما راهنمایی می طلبم که برای منظم و برنامه دار شدن باید چکار کنم؟؟؟
2. سوال دیگری داشتم این که من همیشه سر دوراهی ام ،یعنی همیشه و برای همه چیز .فکر کنم برای ازدواج هم همیطور بشه ،واقعا تاسف انگیزه .
حالا باید چه کنم،سپاس از پاسخگویی شما
[/]

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

سلام بر شما
تشكر مي كنم از اين كه سؤال تان را با ما در ميان گذاشته ايد
اين كه وقت تلف مي كنيد و نمي توانيد برنامه ريزي كنيد مي تواند علل مختلفي داشته باشد كه بايد بررسي شود كه كداميك در شما هست و آنها را برطرف كرد يا تدبيري براي آنها به خرج داد. برخي از علل عبارتند از:
الف) علل دروني: اگر ما از درون مشكلاتي مانند كم خوني شديد، اختلالات تيروئيدي، ميگرن و اضطراب و افسردگي، وسواس... طبيعي است كه تمركز كافي براي برنامه ريزي و دنبال كردن آنها را نداشته باشيم.
يكي ديگر از مهم ترين عوامل دروني انگيزه و رغبت است. انگيزه موتور حركت است گاهي موانعي جلوي چرخ انگيزه است مثلا واقعا هنوز به اين نتيجه نرسيده ايم كه اين رشته اي كه مي خوانم به چه دردي مي خورد و يا اصلا من از آن در عمل استفاده مي كنم يا نه. يا استعداد كافي در خصوص اين رشته نداريم و بيشتر تحت تأثير تشويق ها و اصرارهاي بيروني هستيم.
عامل مهم دروني نياز به جنس مكمل (شريك زندگي) براي ارضاي نيازهاي عاطفي و... است.
عامل جدي دروني ديگر «
راحت طلبي» و «اسناد بيروني» است. يعني ما انسان ها تمايل شديدي داريم بدون زحمت به موفقيت برسيم و از زحمت و كوشش فرار مي كنيم از سويي ديگر نيز به دليل خودخواهي تمايل شديد داريم موفقيت ها را به خود نسبت دهيم و شكست ها را به عوامل بيروني.

ب) علل بيروني
مهم ترين علل بيروني كه مي تواند مانع برنامه ريزي باشد عبارتند از:
1- مشكلات اقتصادي براي زندگي و تحصيل
2- مشكلات، مشاجرات و اختلافات خانوادگي
3- نبودن بازار كار
4- همنشياني كه ما را از درس خواندن مأيوس مي كنند
5- با تغيير فصول براي سازگاري با شرايط جديد تغييراتي در بدن ما ايجاد مي شود گاهي احساس خواب آلودگي، كسل بودن پيدا مي كنيم
6- اهداف بزرگ انتخاب كردن مثلا براي شروع نبايد ساعات زيادي مطالعه كنيم
7- شروع برنامه با كتاب هايي كه در آنها ضعيف هستيم سبب سرد شدن ما مي شود بايد براي رفع اشكال از كتب آموزشي و اساتيد كمك بگيريم.
8- شيطان قسم خورده كه مانع رشد ما شود بنابراين اگر در اين مسير خيري باشد شيطان حتما تلاشش را خواهد كرد كه با وسوسه شما را سرد كند.
9- گاهي موانع، به خاطر لطف خدا است يعني خداوند مي خواهد به ما هشدار دهد كه اين مسير به دليلي به نفع ما نيست و مسير خودمان را آگاهانه يا از راه ديگري گزينش كنيم

راهكارها
براي رفع مشكلات بايد با توجه به علل احتمالي موانع را رفع كنيم مثلا
اگر در خانواده مشكل داريم كتابخانه را براي مطالعه انتخاب كنيم.
اگر اضطراب امتحان يا افسردگي و... داريم از متخصص روان شناس باليني مدد بگيريم
اگر نياز شديد به ازدواج داريم و نمي توانيم ذهنمان را مديريت كنيم يك سال با تأخير در آزمون شركت كنيم و اگر الان شرايط نيست براي مهار و مديريت نيازها باز از مشاور كمك بگيريم و از تنهايي و خيالپردازي و دوستي با نامحرم و.... اجتناب كنيم.
اگر واقعا رشته تحصيلي متناسب با رغبت و استعدادمان نيست عاقلانه فكر كنيم و از ادامه دادن اين مسير اشتباه خودداري كنيم.
اگر انگيزه مطالعه به دليل فاصله گرفتن از جو مطالعه در ما سرد شده است براي حركت مدتي با فردي كه اهل مطالعه است مطالعه و بحث كنيم

قسمت دوم سؤال
دو راهي هاي زندگي
امروزه با اطلاعات زيادي - صحيح و غلط - مواجه مي شويم. اطلاعات وقتي دسته بندي نشود و ما نتوانيم از آن نتيجه بگيريم مي توانند براي ما مشكل زا شود. مثلا وقتي ما درباره آمار طلاق مطالعه مي كنيم يا در اطرافيان خود مشاجرات زيادي بين همسران مي بينيم و يا كتاب هاي متعددي درباره ازدواج موفق همراه با هشدارهاي مختلف مشاوران و..... مي بينيم و مي شنويم و... اين اطلاعات مي تواند ما را در گزينش شريك زندگي مردد كند.
براي خروج از ترديد بايد اطلاعات را دسته بندي كنيم. منابع كسب اطلاعات مهم هستند به هر خبري اهميت ندهيم و سراغ منابع اصلي و معتبر برويم. اطلاعات را دسته بندي كنيم براي موانع و مشكلات با تفكر و مشورت با افراد با تجربه و يا مشاوران آن امر به جنگ آنها برويم.
گاهي ترديدها و دو دليلي ها ريشه در مشكلات روان شناختي مانند اضطراب و وسواس و افسردگي دارد اگر نشانه هايي زير در ما وجود دارد بي نظمي در خواب و خورك، خيال پردازي زيادي، افكار تكراري و خسته كننده، تپش قلب، حالت تهوع، گوش به زنگ بودن براي شنيدن خبر بد، كم شدن حافظه و تمركز، تكرر ادار، و... با روان شناس باليني مشورت كنيم

منبع براي مطالعه بيشتر
مطالعه موفق با تمركز
رمز پيروزي مردان موفق، استاد جعفر سبحاني

[="Black"][=Times New Roman][="B Nazanin"]با عرض سلام و ممنون از پاسخگویی .
[=Times New Roman][="B Nazanin"]علل درونی
[=Times New Roman][="B Nazanin"]-اضطراب: به علت دوری از خانواده وعلاقه ی زیادبه خانواده ، به صورت مداوم نگرانم که اتفاقی برایشان بیفتد.
[=Times New Roman][="B Nazanin"]-وسواس:وسواسی نیستم اما باید همه ی کارها رابه درستی انجام دهم ،مثلا کارهای منزل که بسیار هم وقت گیر است.
[=Times New Roman][="B Nazanin"]-انگیزه: انگیزه ی تحصیلی وجود دارد اما نمیدانم چرا تلاش نمی کنم !!!
[=Times New Roman][="B Nazanin"]-تشویق: خانواده و اساتید بسیار تشویقم می کنندبا توجه به اینکه بهترین دانشجوی کلاسم.
[=Times New Roman][="B Nazanin"]-راحت طلبیدر من وجود ندارد اما نیاز به یکحامی دارم که راهنمایی ام کند و در طول مسیر با من باشد.
[=Times New Roman][="B Nazanin"]علل بیرونی
[=Times New Roman][="B Nazanin"]-همنشینان: همنشینان هم رشته ی من نیستند و بهعلت این شاید انگیزه ام کم می شود اما خب آنها در رشته های خود بهترینند.اما وقتیبه پیش خانواده و فامیل میروم مطالعه کاملا تعطیل می شود.
[=Times New Roman][="B Nazanin"]-سرعت عملم در درس خواندن هم بسیار پایین است.

[="Black"][=Times New Roman][="B Nazanin"]سوالی دیگر :
[=Times New Roman][="B Nazanin"]مشکل من تنها در برنامه ریزی تحصیلی نمی باشدکلا در برنامه ریزی و اجرای آن مشکل دارم. برای کارهای روزانه برنامه ریزی میکنماما هفتگی ،ماهانه و سالانه کمتر می باشد و اجرایی شدن آنها هم با خداست !!!
[=Times New Roman][="B Nazanin"]اما خیلی از افراد را می بینم که برای 30 سالآینه شان برنامه ریزی کرده اند با وجود مجرد بودن برای سال اول ،دوم و... ،تعدادفرزندان ،اسامس فرزندان ،یعنی برای لحظه لحظه ی زندگی خودشان و بچه های نبوده!!!!! برنامه دارند. و اما من فقط میدانمخودم را برای تدریس ،تاسیس آزمایشگاه ، واگر ازدواج کردم و فرزند پسرس داشتم اسمشانعلی آقا باشه و حتی به ازدواج هم تاکنون فکر نکرده ام چه برسد به سایر موارد.
[=Times New Roman][="B Nazanin"]سوالم این است آیا من از جمع عقبمانده ام؟؟؟ یا واقعا مشکل دارم؟؟؟
[/]

[="Black"][=Times New Roman][="B Nazanin"]در مورد سوال بر سر دوراهی بودن ،کلا همیشه سردوراهی ام. مثلا در قبول شدن در ارشد دو رشته قبول شدم و تصمیم به انتخاب کدامرشته انتخابی سخت بود ،یا موارد جزیی تر هم همینطور است دو راه پیش روی من قراردارد. علت این دوراهی ها چیست؟؟؟

با سلام و احترام. به نظر می رسه شروع کننده بحث بین پیشرفت و زندگی، فقط به پیشرفت فکر می کنه همینه که احساس اضطراب تو زندگیش می کنه. در صورتی که این دو باید مکمل هم باشه. نگاه به آینده نباید باعث بشه آدمی از حالش غافل بشه اینطوری بعد از سال ها افسوس جوونیش رو می خوره که نفهمیده چطوری سپری شده. به نظر بنده همین که آدم یک آینده کلی رو تو ذهنش متصور باشه کفایت می کنه چون اینجوری اگه بنا به هر دلیلی به نقطه مورد نظر نرسید احساس سرخوردگی و بی عرضگی نمی کنه.
هدف مسیره، ببینید تو چه مسیری دارید حرکت می کنید و بعد با توجه به راهنمایی های اساتیدی که جناب حامی و دیگران معرفی می کنند از زمان "حال " استفاده کنید.

[="Black"]

بینش;670552 نوشت:
با سلام و احترام. به نظر می رسه شروع کننده بحث بین پیشرفت و زندگی، فقط به پیشرفت فکر می کنه همینه که احساس اضطراب تو زندگیش می کنه.

سلام، خیلی مطلبتون زیبا بود ،من تا حالا واقعا زندگی نکرده ام همیشه وقف درس بودم ، اما اگر دکترا قبول نشم مثل این میمونه تا حالا تلاش بیخود کرده ام .الان موقع برداشت محصول است[/]

[="Black"]اما در کل مشکل من کلا بدون برنامه بودن برای همه ی جوانب زندگیه و تنها تحصیل نیست[/]

فاطمه;670567 نوشت:
من تا حالا واقعا زندگی نکرده ام همیشه وقف درس بودم ، اما اگر دکترا قبول نشم مثل این میمونه تا حالا تلاش بیخود کرده ام .الان موقع برداشت محصول است
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]سلام
چرا اگر دکترا قبول نشید تلاش بیخود کردید؟! :Gig:

شما درس میخونید برای بهتر زندگی کردن؟
یا زندگی میکنید برای درس خوندن؟!

به نظرم جناب

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]"بینش"[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] به نکتهء خوبی اشاره کردن و راهنمایی های استاد [=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]"حامی"[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] هم بسیار جامع بود. اما فکر میکنم شما لابلای سؤالات دنبال یه جواب دیگه هم میگردید. یعنی بیش از اینکه راهکارها شما رو آروم کنه ، دنبال یه دارو یا مرهم هستید که حال بد شما رو تسکین بده:
فاطمه;670376 نوشت:
انگیزه ی تحصیلی وجود دارد اما نمیدانم چرا تلاش نمی کنم

فاطمه;670376 نوشت:
راحت طلبی در من وجود ندارد اما نیاز به یک حامی دارم که راهنمایی ام کند و در طول مسیر با من باشد

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
شما به تغییر نیاز دارید. احتمالاً مدت طولانی هست که به همین شکل دارید زندگی میکنید و الان از تکراری بودن این زندگی دچار خستگی شدید. البته من برای این تغییر یه نظری دارم ولی حتماً حتماً از استاد
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]"حامی"[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] میخوام که نظر بنده رو نقد بفرمایند. [=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]فکر میکنم موقعش رسیده که به ازدواج بطور جدی تری فکر کنید. البته منظورم این نیست که تمام بخش های زندگی رو رها کنید و فقط به ازدواج فکر کنید. منظورم اینه که باید روال عادی زندگی (ازدواج ، تحصیل ، حتی تفریح) رو در کنار هم طی کنید. هر کدوم به جای خودش

[="Black"]

Reza-D;670716 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]سلام
چرا اگر دکترا قبول نشید تلاش بیخود کردید؟! :Gig:

شما درس میخونید برای بهتر زندگی کردن؟
یا زندگی میکنید برای درس خوندن؟!

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

[=Times New Roman][="B Nazanin"]سلام ،ممنون از پاسخگویی
[=Times New Roman][="B Nazanin"]کارشناسی ارشد پلی برای دکترا هست و به تنهاییکاربردی ندارد ،خصوصا در مورد رشته ی من .
[=Times New Roman][="B Nazanin"]هر چی قانون بد بود برای دهه ی شصتیها بود،مثلا دختر ما قصد ادامه ی تحصیل دارند اصلا به ازدواج فکر نمکی کنند ! باید درسخوند ،آدم موفق یعنی اونی که تحصیلات عالیه داشته باشه ! اما برای دهه ی بعد از ماهمه چیز تغییر کرد !!!

[="Black"]

Reza-D;670716 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]به ازدواج بطور جدی تری فکر کنید. البته منظورم این نیست که تمام بخش های زندگی رو رها کنید و فقط به ازدواج فکر کنید. منظورم اینه که باید روال عادی زندگی (ازدواج ، تحصیل ، حتی تفریح) رو در کنار هم طی کنید. هر کدوم به جای خودش

[=Times New Roman][="B Nazanin"]اتفاقا تازگی هم خودم به موضوع ازدواج فکر کردهام ،اما باز سر دوراهی ام.
[=Times New Roman][="B Nazanin"]من دوست دارم در رشته ام موفق شوم پس برای اینباید با یکی ازدواج کنم که در یکی از رشته های مشابه خودم تحصیل کرده باشد تابتواند کمکم کند.اما اگر بخواهم با یکی غیر از رشته ی خودم ازدواج کنم یعنیپیشرفتم متوقف می شود. برای هر دو صورت هم گزینه وجود دارد !!!!!!! اینم دوراهی ،از همه بدتر من اصلا جدی به ازدواج فکر نکرده ام و برای این کار نیز یکسال زماننیاز دارم

Reza-D;670716 نوشت:
شما درس میخونید برای بهتر زندگی کردن؟
یا زندگی میکنید برای درس خوندن؟!

سلام. با حرفتون کاملا موافقم . ولی متاسفانه وقتی یکسری شرایط پیش میاد ادم در مورد خیلی چیزها دلسرد میشه. و احساس میکنه شاید تلاش بیهوده کرده.
البته مسلما اینکار برای ادم های بلند پرواز مشکل زیاد تری بوجود میاره. جوری که بعد یه مدت با خودش فکر میکنه .....بقیشو نمیگم چون خودم هم دوست ندارم در موردش فکر کنم:Ghamgin:
ولی واقعا با حرف استارتر موافقم که انگیزه ی تحصیل وجود داره ولی ادم دیگه تلاش نمیکنه. مثل این میمونه که دست و دل ادم به کار نمیره . با اینکه هنوز مثل قبل علاقه و انگیزه وجود داره و هنوز هدف هاتو دوست داری ولی برای مسیرت مقصد مشخصی نمیبینی.
یه دلیلش هم فکر کنم نرسیدن به یکسری از هدف هایی که قبلا براشون تلاش زیادی کردی :hey:. اصلا نمیشه منکر تلاش خود ادم شد ولی راستش من خودم هم با این قضیه درگیرم .

فاطمه;670773 نوشت:
هر چی قانون بد بود برای دهه ی شصتیها بود،مثلا دختر ما قصد ادامه ی تحصیل دارند اصلا به ازدواج فکر نمکی کنند ! باید درسخوند ،آدم موفق یعنی اونی که تحصیلات عالیه داشته باشه ! اما برای دهه ی بعد از ماهمه چیز تغییر کرد !!!
ما که دهه پنجاهی هستیم :Nishkhand: ولی خب کمی به شصتی ها نزدیکیم و درک میکنیم چی میگن :ok:
خب اگر میدونید قانونی بد بوده ازش پیروی نکنید. اگر تشخیص میدید رودخانه داره به سمت غلطی حرکت میکنه خلاف جهت شنا کنید

به نظر میرسه حرف مردم زیاد روی شما تاثیر میذاره (خدا کنه اشتباه باشه برداشتم)

فاطمه;670774 نوشت:
من دوست دارم در رشته ام موفق شوم پس برای اینباید با یکی ازدواج کنم که در یکی از رشته های مشابه خودم تحصیل کرده باشد تابتواند کمکم کند.اما اگر بخواهم با یکی غیر از رشته ی خودم ازدواج کنم یعنیپیشرفتم متوقف می شود. برای هر دو صورت هم گزینه وجود دارد !!!!!!! اینم دوراهی ،از همه بدتر من اصلا جدی به ازدواج فکر نکرده ام و برای این کار نیز یکسال زماننیاز دارم
خیلی مسائل رو برای خودتون سخت میکنید. کی گفته برای پیشرفت تحصیلی لزوماً باید با یک هم رشته ای ازدواج کنید؟!
به نظر من شما بیشتر از اینکه دو راهی داشته باشید ، برای خودتون دو راهی می سازید! (بخاطر نگاه سخت گیرانه به مسائل)

در هر حال نظر من قبل از هر چیز اینه که دیدتون رو به تحصیلات به عنوان یک هدف عوض کنید و صرفاً به چشم یه وسیله بهش نگاه کنید

هدف اصلی ما رشد معنوی ، انسانیت ، بندگی خدا و کمک به دیگران و بعد از اون ساختن دنیاست
برای رسیدن به این اهداف صدها وسیله وجود داره که تحصیلات فقط یکی از اونهاست ، تازه اون هم جزء مهمترین ها نیست (گر چه کم اهمیت هم نیست). در کنار این مطلب ، نگاهی هم به بحث وسواس داشته باشید. وسواس لزوماً به معنای شستن مدام ظرفها نیست :Nishkhand: به نظر میرسه شما از نظر روحی دچار وسواس شده باشید (این فقط احتماله و برای اثباتش نظر کارشناسی لازمه)

ابتدا به این بخش ها رسیدگی کنید ، بعدش انشاالله ببینیم که تاپیک مشاوره برای ازدواج رو راه انداختید :ok:

elina822;670781 نوشت:
ولی واقعا با حرف استارتر موافقم که انگیزه ی تحصیل وجود داره ولی ادم دیگه تلاش نمیکنه. مثل این میمونه که دست و دل ادم به کار نمیره . با اینکه هنوز مثل قبل علاقه و انگیزه وجود داره و هنوز هدف هاتو دوست داری ولی برای مسیرت مقصد مشخصی نمیبینی
سلام
پس حتماً هدف گذاری اشتباه بوده :ok:

یکی از بزرگترین مشکلات ما ایرانی ها اینه که به شدت از تغییر میترسیم!
زندگی آدم های معروف رو اگه بخونید (کسانی که شاید جایگاه اونها برای ما آرزو باشه) می بینید مهمترین خصوصیتشون تطبیق پیدا کردن با شرایط بوده. ماها از تغییر میترسیم چون یاد نگرفتیم که نباید در اختیار چیزی قرار بگیریم. به غیر از خدا ، ما بندهء هیچ چیز و هیچ کس نیستیم. رشد ما تنها زمانی حاصل میشه که از قید و بندها (نوع غلطش) آزاد بشیم

یه داستانی عرض میکنم که البته کار طرف رو تایید نمیکنم. فقط نگاهش برای ما آموزنده ست و ما میتونیم از این نگاه در مسیر درست استفاده کنیم:

آقایی رو میشناختم که شراب میخورد و خیلی هم علاقه داشت! (اینکه کجا و چجوری میشناختمش بماند). یه بار بعد از مقداری که خورد ، دوستاش بازم بهش تعارف کردن اما هر کاریش کردن دیگه نخورد! من کنجکاو شدم و علت رو ازش پرسیدم. جواب داد:

بیشتر از این مقدار منو از حال خودم خارج میکنه. قراره من با این حال کنم ، نه این با من

از اون آدم یاد گرفتم که:
قراره دنیا مُسَخَّر ما باشه ، نه ما مُسَخَّر
دنیا

یه جمله از طرف من هدیه به شما خواهر گرامی:

ما همیشه میخواهیم که به سوی هدفی حرکت کنیم. اما نمیدانیم که هدف واقعی ، در حقیقت ، خودِ حرکت است

[="Black"]

Reza-D;670783 نوشت:

1.به نظر میرسه حرف مردم زیاد روی شما تاثیر میذاره (خدا کنه اشتباه باشه برداشتم)

2.کی گفته برای پیشرفت تحصیلی لزوماً باید با یک هم رشته ای ازدواج کنید؟!

1.اتفاقا اصلا یعنی اصلانا به حرف مردم توجه نمیکنم ، من خودم به تحصیل علاقه دارم .
2. آخه مهمه دیگه ،آخه من با یک کارشناس ارشد رشته اقتصاد ازدواج کنم یا با یک کارشناس ارشد هم رشته ی خودم ؟؟؟ کدوم بهتر میتونه منو کمک کنه ؟؟؟[/]

واقعا ممنونم از پاسختون. هم نکات خوبی رو گفتید و هم داستان اموزنده ای.

Reza-D;670798 نوشت:
به غیر از خدا ، ما بندهء هیچ چیز و هیچ کس نیستیم. رشد ما تنها زمانی حاصل میشه که از قید و بندها (نوع غلطش) آزاد بشیم

راستش من هم از وقتی این باور رو توی خودم قوی تر کردم اروم تر شدم . فکر اینکه هرکاری کنیم قراره خدا ازمون راضی باشه و همه چیز وسیله برای رسیدن به خداست.
ولی وقتی به گذشته و تلاش هایی که کردم فکر میکنم ، احساس میکنم نباید بی نتیجه میموندن. یا با خودم فکر میکنم شاید یه جا کم گذاشتم و باید بیشتر تلاش میکردم یا به قول شما شاید از اول هدف اشتباه بوده. ولی باز با خودم میگم رفتن دنبال چیزی که بهش علاقه داریم و با هدف خدمت که اشتباه نیست . راستش من عاشق درس خوندن بودم و هنوز هم هستم . همیشه هم دوست داشتم ازین راه به بقیه خدمت کنم ولی خب...
مشکل اینجاست که همیشه اینده ای که برای خودم تصور میکردم با اینی که هست فرق داره :). بلند پروازی های الکی دیگه:hey:
البته فکر کنم درست نباشه از مشکلات خودم توی این تاپیک بگم چون اینجوری در حق استارتر محترم ظلم میشه:ok: برای همین بیشتر از این توضیح نمیدم.

گذشته که گذشته، اینده هم همنوز نیومده برای امروزمون باشیم با نگاه به اینده که امروز رو از دست ندیم.
درس خوندن خوبه اماخود درس حتما هدف نیست.رایج شده لیسانس،فوق لیسانس،دکتری ...
خیلی وقت بدون علم که ازشش تو کاغذی به نام مدرکه، راههای سریعتر و بهتری هست.کلی می گم می دونم.
نوعا ادمهای کمی هستن که می تونن از دانشگاه مدرک مدار جا بشن.
پس هدف و وسیله ها برای رسیدن به هدف.
انتخاب به زندگی معنا می ده.

M3hrdad;670819 نوشت:
گذشته که گذشته، اینده هم همنوز نیومده برای امروزمون باشیم با نگاه به اینده که امروز رو از دست ندیم.
درس خوندن خوبه اماخود درس حتما هدف نیست.رایج شده لیسانس،فوق لیسانس،دکتری ...
خیلی وقت برای علم بدون دو کاغذ راههای سریعتر و بهتری هست.کلی می گم می دونم.
نوعا ادمهای کمی هستن که می تونن از دانشگاه مدرک مدار جا بشن.
پس هدف و وسیله ها برای رسیدن به هدف.
انتخاب به زندگی معنا می ده.

فایل های صوتی که گذاشتین خیلی خوبن. متشکرم . البته هنوز تموم نشده ، دارم گوش میدم:)

البته من واقعا درس و رشتم رو دوست دارم و واقعا این ادم هایی که برای گرفتن مدرک درس میخونن رو نمیفهمم.:Gig:

مشکل نرسیدن به نتیجه ی تلاشه. خب این یه قانونه که ادم رو دلسرد میکنه .

فاطمه;670807 نوشت:
اتفاقا اصلا یعنی اصلانا به حرف مردم توجه نمیکنم ، من خودم به تحصیل علاقه دارم
خب خدا رو شکر که اشتباه کردم. عالیه


فاطمه;670807 نوشت:
آخه مهمه دیگه ،آخه من با یک کارشناس ارشد رشته اقتصاد ازدواج کنم یا با یک کارشناس ارشد هم رشته ی خودم ؟؟؟ کدوم بهتر میتونه منو کمک کنه ؟؟؟
اونی که فهم بالاتری داشته باشه :ok:

elina822;670809 نوشت:
احساس میکنم نباید بی نتیجه میموندن
نمیخوام شعار الکی بدم. بله بدون شک گاهی چنین احساسی پیش میاد. زندگی همینه دیگه ، به یه چیزی میرسی به یه چیزی نمیرسی. اما به این چند جمله از بزرگان دقت بفرمایید:

امام علی(ع):
اگر به آنچه که میخواستی نرسیدی (با وجود تلاش) از چیزی که هستی نگران نباش

امام خمینی(ره):
ما مأمور به تکلیف هستیم ، نه نتیجه

بیانات مقام رهبری:
در جمهوری اسلامی، هر جا که قرار گرفته‌اید، همان‌جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه‌ی کارها به شما متوجه است. چند ماه قبل از رحلت امام (رضوان‌اللَّه‌علیه)، مرتب از من میپرسیدند که بعد از اتمام دوره‌ی ریاست جمهوری میخواهید چه‌کار کنید. من خودم به مشاغل فرهنگی زیاد علاقه دارم؛ فکر میکردم که بعد از اتمام دوره‌ی ریاست جمهوری به گوشه‌یی بروم و کار فرهنگی بکنم. وقتی از من چنین سؤالی کردند، گفتم اگر بعد از پایان دوره‌ی ریاست جمهوری، امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتی، سیاسی گروهان ژاندارمری زابل بشوم - حتّی اگر به جای گروهان، پاسگاه بود - من دست زن و بچه‌ام را میگیرم و میروم. واللَّه این را راست میگفتم و از ته دل بیان میکردم؛ یعنی برای من زابل مرکز دنیا میشد و من در آن‌جا مشغول کار عقیدتی، سیاسی میشدم. به نظر من بایستی با این روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید؛ در این‌صورت، خدای متعال به کارمان برکت خواهد داد

و یک نکته:
توی کربلا هم خیلی ها میگفتن کار امام حسین(ع) بی نتیجه موند. منتها اینا تعریفشون از نتیجه اشتباه بود

بنا بر این اینطور نیست که پیروزی و موفقیت فقط یک شکل مشخص داشته باشه که بعد بگیم هر کی به این نوعش رسید حتماً موفق بوده و هر کسی نرسیده حتماً ناموفق بوده. البته درس خوندن بجای خودش با ارزشه ، فقط حرف من اینه که ذهنمون رو خیلی بیشتر گسترش بدیم و از تک بعدی بودن خارج بشیم. حتی اگر به درس هم علاقه داریم ، لازمش اینه که ابعاد دیگهء زندگی رو خوب پرورش بدیم تا راه برای پیشرفت تحصیلی هم بهتر فراهم بشه

استاد "حامی" ببین حالا خودت نیستی! خب الان من چکار کنم؟! Fool
استاد
"حامیییییییییییییی"!!!! :god:

سلام خانومی ...
ب نظر من شما خسته شدین از درس چون تا الان همش سرتون تویه درس بوده. ب درس علاقه دارین قبول ولی نباید خودتونو مجبور ب درس بکنین ...
یه سال ب خودتون استراحت بدین بعد واسه دکترا آزمون بدین نترسین عمرتون حیف نمیشه فقط خستگی تون در میره ...
در مورد ازدواج هم لازم نیس یک سال بشینین بهش فکر کنین فقط خواستگار راه بدین و روی هر خواستگار تمرکز کنین و مشابه ترین ب خودتون رو انتخاب کنین.یادتون باشه زندگی متاهلی فقط درس نیس ک بخواین همسرتون کمک تون کنه زندگی شوخی بردار نیس ک . باید ملاک های اصلی تری از هم رشته ای بودن داشته باشین مثله مذهب اخلاق منش اهداف این جور چیزا ...
شما فقط یه کم احتیاج ب استراحت دارین وگرنه راحت میتونین انتخاب کنین و زندگی کنین ب نظر خسته میاین ... موفق باشین ...

Reza-D;670909 نوشت:
امام علی(ع):
اگر به آنچه که میخواستی نرسیدی (با وجود تلاش) از چیزی که هستی نگران نباش

امام خمینی(ره):
ما مأمور به تکلیف هستیم ، نه نتیجه

بیانات مقام رهبری:
در جمهوری اسلامی، هر جا که قرار گرفته‌اید، همان‌جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه‌ی کارها به شما متوجه است. چند ماه قبل از رحلت امام (رضوان‌اللَّه‌علیه)، مرتب از من میپرسیدند که بعد از اتمام دوره‌ی ریاست جمهوری میخواهید چه‌کار کنید. من خودم به مشاغل فرهنگی زیاد علاقه دارم؛ فکر میکردم که بعد از اتمام دوره‌ی ریاست جمهوری به گوشه‌یی بروم و کار فرهنگی بکنم. وقتی از من چنین سؤالی کردند، گفتم اگر بعد از پایان دوره‌ی ریاست جمهوری، امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتی، سیاسی گروهان ژاندارمری زابل بشوم - حتّی اگر به جای گروهان، پاسگاه بود - من دست زن و بچه‌ام را میگیرم و میروم. واللَّه این را راست میگفتم و از ته دل بیان میکردم؛ یعنی برای من زابل مرکز دنیا میشد و من در آن‌جا مشغول کار عقیدتی، سیاسی میشدم. به نظر من بایستی با این روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید؛ در این‌صورت، خدای متعال به کارمان برکت خواهد داد

و یک نکته:
توی کربلا هم خیلی ها میگفتن کار امام حسین(ع) بی نتیجه موند. منتها اینا تعریفشون از نتیجه اشتباه بود

بنا بر این اینطور نیست که پیروزی و موفقیت فقط یک شکل مشخص داشته باشه که بعد بگیم هر کی به این نوعش رسید حتماً موفق بوده و هر کسی نرسیده حتماً ناموفق بوده. البته درس خوندن بجای خودش با ارزشه ، فقط حرف من اینه که ذهنمون رو خیلی بیشتر گسترش بدیم و از تک بعدی بودن خارج بشیم. حتی اگر به درس هم علاقه داریم ، لازمش اینه که ابعاد دیگهء زندگی رو خوب پرورش بدیم تا راه برای پیشرفت تحصیلی هم بهتر فراهم بشه

سلام . واقعا سخنان تامل برانگیزی هستند. خصوصا سخن امام علی . با حرف شما کاملا موافقم و خب این رو هم میدونم که هرچی که هست از طرز فکر ماست
البته نمیشه منکر شرایط بیرونی شد ، اون ها هم تاثیرگذارند ولی خب فکر که در مسیر درست قرار بگیره ناکامی ها هم تجربه و ارزشمند میشه. امیدوارم بتونم به این طرز فکر برسم
ممنونم از نظرات خوب و منطقیتون. و متشکرم از وقتی که گذاشتید

[="Black"]

Reza-D;670909 نوشت:
اونی که فهم بالاتری داشته باشه

بسیار عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی ،اما طبق فرموده های شما فکر کنم وسواس فکر گرفتم. اما برای برنامه هام یک دفترچه با روش دفترهای قلم چی طراحی کردم انشااله اجرایی بشه .سپاس از پاسخگویی[/]

[="Black"]

جزیره مجنون;670930 نوشت:
سلام خانومی ...
در مورد ازدواج هم لازم نیس یک سال بشینین بهش فکر کنین فقط خواستگار راه بدین و روی هر خواستگار تمرکز کنین و مشابه ترین ب خودتون رو انتخاب کنین

سلام دوستم،وای خواستگار که میاد خیلی بده ناراحت میشم دیگه بشینم صحبتم کنم قلبم استوپ میکنه ![/]

فاطمه;672029 نوشت:
سلام دوستم،وای خواستگار که میاد خیلی بده ناراحت میشم دیگه بشینم صحبتم کنم قلبم استوپ میکنه !

سلام دوست جونم ...
بابا ما خودمونم تجربه خواستگار داریم دیگه. میدونم سخته منم نگفتم برین صحبت کنین من گفتم فکر کردن ب ازدواج لازم نیس وقتی موردی واستون پیش اومد ب اون شخص و معایب و مزایاش فکر کنین و نهایتا باید ببینین چقدر ب معیاراتون نزدیکه و انتخاب کنین. نمیخواد شما صحبت کنین در جلسات اول از طرز صحبت کردن خود طرف و جواب سوالاتی ک پدر مادرتون ازشون میپرسن میتونین شناخت کلی پیدا کنین و واسه جزئی تر هاشم ک دیگه مجبورین خودتون دو تا بشینین بحث کنین ...
بعدشم چرا خواستگار میاد ناراحت میشین یه کم استرس طبیعیه ولی چون بحث زندگی تونه با آرامش راحت تر میتونین تصمیم بگیرین ها . رو خودتون کار کنین ...
موفق باشین ...

به نظر می رسد همین تردید داشتن های شماست که باعث ایجاد خلل در برنامه ریزی تحصیلی و زندگی شما شده است،هر اقدام و حرکتی که با یک پشتوانه فکری و تصمیم قاطع شکل بگیرد،برای انسان یک نیرو امید و انگیزه قوی را فراهم می کند.
شما با مراجع به یک مشاور دلسوز و متخصص می توانید این تردید را تبدیل به یقین کنید در این صورت نیروی حرکت شما تقویت و محکم تر خواهد شد.در این صورت برنامه ریزی مرتب و پیشرفت را احساس خواهید کرد.
به نظر می رسد یک تجدید نظری در مورد روش مطالعه تان حتما باید داشته باشید،خصوصا مقالاتی که در مورد روش مطالعه بیان شده یک مروری بکنید.
در زندگی سعی کنید اهداف بزرگی داشته باشید، وهیچ وقت از رسیدن به آن هم نا امید نشوید،انسانهای بزرگ با همین داشتن اهداف بزرگ به مراحل بالایی رسیده اند.
ضمنا آن مساله داشتن تردید و مشکل در تصمیم گیری،به نوعی در انتخاب مسیر و اولویت بندی اهدافتان خللی وارد کرده است.
وقتی تردید از بین برود،نوبت به اولویت بندی شما می رسد،با آن وضعیت و شرایطی که دارید،باید خودتان یا با کمک مشاور آنچه برای شما مساله مهمی است باید با نگاه خودتان سنجش و ارزیابی و اولویت بندی شود ،مثلا:اول تحصیل بعد کار بعد ازدواج و بعد....اینها باید در زندگی جایگاهش مشخص شود، در این صورت دغدغه و تزلزل تصمیم و ارداه از بین خواهد رفت.
ضمنا سریع از این همه پیشرفت و موفقیت ها دلسرد وخسته نشوید،زندگی همین حرکت های مثبت است.برای آینده خوشبین باشید و در عین حال تلاش و صبر و توکل به خدا را فراموش نکنید.

توکل یعنی کاری که می دانی یا حتی احتمال می دهی درسته انجام دهی و مابقی را به خدا واگذار کنی. به نظر من شما اهم و مهم ها رو در زندگی تان مشخص کنید و براساس آن ها عمل کنید.

برنامه ریزی دو دسته هست.بلند مدت و کوتاه مدت...برنامه ریزی را باید براساس چیزای درست پایه گذاری کرد.نه اسم بچه و اینجور چیزا که جزء فرعیات هست.حالشو ندارم زیاد توضیح بدم.اهدافتم بنویس بزن یه جا جلو چشمت انگیزه بگیری.

موضوع قفل شده است