جمع بندی بررسی روایت توسل شافعی به قبر ابوحنیفه

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی روایت توسل شافعی به قبر ابوحنیفه

[=&amp]به نام خدا
باسلام
یک وهابی به این حدیث اینگونه شبهه وارد کرده؛ پاسخ آن چیست؟

أخبرنا القاضي أبو عبد الله الحسين بن علي بن محمد الصيمري ، قال : أنبأنا عمر بن إبراهيم المقرئ قال : نبأنا مُكرم بن أحمد قال : أنبأنا عمر بن إسحاق بن إبراهيم قال : نبأنا علي بن ميمون قال : سمعت الشافعي يقول : إني لأتبرك بأبي حنيفة ، وأجيء إلى قبره في كل يوم - يعني زائراً - فإذا عرضت لي حاجة صليتُ ركعتين وجئت إلى قبره ، وسألت الله تعالى عنده ، فما تبعد عني حتى تُقضى .[/]


[=&amp]تاریخ بغداد للخطیب البغدادی ج1 ص135[/]

ترجمه[=&amp]: من به (قبر) ابوحنيفه تبرک مي کنم و هر روز نزد قبرش مي روم، و هرگاه حاجتي داشتم ابتدا دو رکعت نماز مي خوانم و به سوي قبرش مي روم، و از خداوند متعال حاجتم را مي خواهم، و اين دعا را تا زماني که به آن نرسم تمام نمي کنم.[/]

نقد وهابی

[=&amp]این روایت کذب و دروغ است.در سند آن مجاهیل وجود دارد[/][=&amp].[/][=&amp]عمر بن إسحاق بن إبراهيم هیچ توضیحی و توثیقی برای او نیامده است و کسی توضیحی برای وی ننوشته است و همچنین با عقیده ی صریح و واضح ایشان در تضاد است[/]

[=&amp]وی تعظیم مرده و توسل به آن راجایز نمیدانست و مسجد و بارگاه ساختن بر قبر را حرام میدانست.[/] [=&amp][نگاه کنید به الأم 1/278، المهذب 1/139-140 ، روضة الطالبين 1/652 ، المجموع 5/266 و8/257][/]

[=&amp]و اینجا تناقض بین قول و عمل وی پیش می آید و ما اهل سنت عقیده امام شافعی را بهتر میشناسیم که ضد این عمل میباشد.[/]

[=&amp]شیخ البانی هم در (سلسلة الضعيفة 1 / 31 ) میگوید: «فهذه رواية ضعيفة بل باطلة ، فإن عمر بن إسحاق بن إبراهيم غير معروف ، وليس له ذكر في شيء من كتب الرجال ويحتمل أن يكون هو عمرو - بفتح العين - بن إسحاق بن إبراهيم بن حميد بن السكن أبو محمد التونسي ، وقد ترجمه الخطيب ، وذكر أنه بخاري قدم بغداد حاجا سنة 341هـ ، ولم يذكر فيه جرحا ولا تعديلا ، فهو مجهول الحال ويبعد أن يكون هو هذا ، إذ إن وفاة شيخه علي بن ميمون سنة 247هـ على أكثر الأقوال ، فبين وفاتَيهما نحو مائة سنة ، فيبعد أن يكون قد أدركه وعلى كل حال فهي رواية ضعيفة لا يقوم على صحتها دليل»." السلسلة الضعيفة " (رقم/22)[/]

[=&amp]یعنی:اين روايت ضعيف و حتي باطل است، زيرا عمر بن اسحاق بن ابراهيم شخصيت غير شناخته شده اي است، و ذکري از شرح حال وي در کتابهاي رجال نشده است. و احتمال دارد او عمرو – با فتح عين- بن اسحاق بن ابراهيم بن حميد بن سکن ابو محمد تونسي باشد، که خطيب بغدادي شرح حال وي را بيان کرده است، و ذکر کرده که او از بخارا است که در سال 341 هجري در راه رفتن به حج وارد بغداد شد، ولي چيزي از او چه از ناحيه ي جرح و چه تعديل بيان نکرده است، بنابراين او مجهول الحال است.[/] [=&amp]و البته بعيد بنظر مي رسد که او همان شخص مورد نظر باشد، زيرا بر اساس بيشتر اقوال علما وفات استادش علي بن ميمون در سال 247 هجري بوده، پس مشخص مي گردد که وفات آنها يکصد سال فاصله داشته، پس بعيد است که او علي بن ميمون را ديده باشد.[/] [=&amp]و در هر حال اين روايت ضعيف است و هيچ دليلي بر صحت آن وجود ندارد».[/]

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

سؤال اول: داستان تبرک شافعی به قبر ابو حنیفه و توسل به او در کدام منبع روایی اهل سنت آمده است؟

جواب: یکی از اخباری که دلالت برمطلوبیت کثرت رفتن به زیارت قبور علماء و توسل بدانها دارد و بیانگر سیره ی عملی بزرگان اهل سنت بر این عمل می باشد؛ خبری است که حاکی از زیارت قبر ابوحنیفه در هر روز توسط ابن ادریس شافعی است. یکی از منابع معتبر نقل این داستان، کتاب:«تاریخ بغداد»،‌ تالیف:«خطیب بغدادی، م:463» می باشد. خطیب که خود از بزرگان علم حدیث و جرح و تعدیل می باشد، در مقدمه ی تاریخ بغداد، در باب مقابر بزرگان و زهاد بغداد روایت می کند:

«أَخْبَرَنَا الْقَاضِي أَبُو عَبْد الله الحسين بْن عَلِيّ بْن مُحَمَّد الصيمري، قَالَ: أَخبرنا عُمَر بْن إِبْرَاهِيمَ المقرئ، قَالَ: حَدَّثَنَا مكرم بْن أَحْمَد، قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَر بْن إسحاق بْن إِبْرَاهِيمَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيّ بْن ميمون، قَالَ: سمعت الشافعي، يقول: إني لأتبرك بأبي حنيفة وأجيء إِلَى قبره في كل يوم، يَعْنِي زائرا، فإذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين، وجئت إِلَى قبره وسألت الله تعالى الحاجة عنده، فما تبعد عني حتى تقضى».[1]

«علی بن میمون گفت: از شافعی شنیدم که می‌گفت: من همانا به ابوحنیفه تبرک می‌جویم و هر روز نزد قبر او برای زیارت می‌آیم، هرگاه حاجتی داشته باشم، دو رکعت نماز می‌خوانم و نزد قبر او می‌روم و حاجتم را از خداوند متعال در کنار قبر او می‌خواهم؛ پس مدتی نمی‌گذرد که حاجتم برآورده می‌شود».

سؤال دوم: محتوای روایت خطیب بغدادی پیرامون توسل شافعی به ابو حنیفه حاوی چه نکاتی است؟
جواب: در بررسی محتوای این خبر نکاتی قابل توجه است:
1. ابن ادریس شافعی هر روز[2] برای زیارت قبر ابوحنیفه هر روز بر سر مزار وی حاضر می شده است؛

2. هنگامی که وی حاجتی داشته، بعد از خواندن دو رکعت نماز، به زیارت قبر وی رفته و در کنار قبر وی حاجت خویش را از خدای متعال در خواست می نموده است؛

3. اجابت دعا بعد از توسل به ابو حنیفه؛

لذا با توجه به این خبر می توان گفت: از نظر امام مذهب ابن ادریس شافعی:

1. کثرت تردد برای زیارت قبور بزرگان مطلوبیت دارد؛
2. در خواست از خدای متعال در کنار قبر یکی از بزرگان نه تنها بلااشکال است؛ بلکه مطلوبیت نیز دارد و این در حالی است که انجام این امور در قاموس وهابیت شرک تلقی شده و انجام دهنده ی آن تکفیر می گردد.

سؤال سوم: غیر از خطیب بغدادی چه کسانی داستان توسل شافعی به ابو حنیفه را نقل نموده اند؟

جواب: جریان توسل ابن ادریس شافعی به قبر ابوحنیفه را بزرگانی از علمای حنفی و شافعی همچون: ابو عبدالله صیمری حنفی(م:436)؛[3] عبد القادر محيي الدين الحنفي(المتوفى: 775هـ)؛[4] ابن حجر هیتمی مکی(م:974)؛[5] تقي الدين بن عبد القادر التميمي(المتوفى: 1010هـ)؛[6] ابن عابدین شامی(المتوفى: 1252هـ)؛[7] نقل نموده وهمگی این خبر را تلقی به قبول و یا صحت نموده اند.

«ابن حجر هیتمی مکی،م:974هـ»، در کتاب:«الخیرات الحسان»، قبل از نقل داستان توسل شافعی به قبر ابوحنیفه می نویسد:
«فصل سی و پنجم درباره ادب و احترام گذاشتن پیشوایان نسبت به ابوحنیفه پس از مرگ او، همان‌طوری که در زمان حیات احترام می‌کردند و این قبر ابوحنیفه برای برآورده شدن حوائج زیارت می‌شود، می نویسد: بدان! پیوسته علما و صاحبان حاجت قبر او را زیارت می کنند و در کنار مرقد او برای برآورده شدن حوائجشان به وی توسل می جویند، و معتقد به برآورده شدن حاجتشان نیز می باشند؛ همچنان که امام شافعی هنگامی که در بغداد بود، پس همانا از وی نقل شده که وی گفته: من همانا تبرک می جویم به ابوحنیفه و به زیارت قبر او می آیم....[8]

«محمد زاهد کوثری»، در کتاب:«تأنیب الخطیب»، بیان می دارد رجال و راویان این خبر در نزد خطیب بغدادی مورد وثوق بوده؛ یعنی اسناد این خبر صحیح می باشد:«ورجال هذا السند كلهم موثقون عند الخطيب».[9] وی همچنین در کتاب:«محق التقوّل»، نظر خویش در مورد این خبر را بیان می نماید و تصریح می نماید که سند این روایت صحیح می باشد: «وتوسل الإمام الشافعی بأبی حنیفه مذکور فی أوائل «تاریخ الخطیب» بسند صحیح».[10]


[/HR] [1]. تاريخ بغداد، أبو بكر أحمد بن علي بن ثابت بن أحمد بن مهدي الخطيب البغدادي (المتوفى: 463هـ)،ج1، ص445، دار الغرب الإسلامي – بيروت.

[2]. زمانی که وی در بغداد حضور داشت.

[3].أخبار أبي حنيفة وأصحابه، الحسين بن علي بن محمد بن جعفر، أبو عبد الله الصَّيْمَري الحنفي (المتوفى: 436هـ)، ج1، ص95، عالم الكتب – بيروت:«حَدثنَا أَبُو عبيد الله المرزباني قَالَ ثَنَا أَحْمد بن كَامِل وَعبد الْبَاقِي بن قَانِع قَالَا توفى ابو حنيفَة بِبَغْدَاد فِي رَجَب أَو شعْبَان سنة خمسين وَمِائَة وَبلغ سبعين سنة أخبرنَا عمر بن إِبْرَاهِيم قَالَ ثَنَا مكرم قَالَ ثَنَا عمر بن إِسْحَاق بن إِبْرَاهِيم قَالَ ثَنَا عَليّ بن مَيْمُون قَالَ سَمِعت الشَّافِعِي يَقُول: إِنِّي لأتبرك بِأبي حنيفَة وأجيء الى قَبره فِي كل يَوْم يَعْنِي زَائِرًا فَإِذا عرضت لي حَاجَة صليت رَكْعَتَيْنِ وَجئْت إِلَى قَبره وَسَأَلت الله الْحَاجة فَمَا تبعد عني حَتَّى تقضى رَضِي الله عَنهُ وَعَن جَمِيع ائمة الدّين آمين».

[4]. الجواهر المضية في طبقات الحنفية، عبد القادر بن محمد بن نصر الله القرشي، أبو محمد، محيي الدين الحنفي (المتوفى: 775هـ)، ج2، ص519، مير محمد كتب خانه – كراتشي:« «وَذكر الغزنوي عَن الإِمَام الشَّافِعِي أَنه قَالَ إِنِّي لَا أتبرك بِأبي حنيفَة وأجيئ إِلَى قَبره زائر فى كل يَوْم فَإِذا عرضت لي حَاجَة جِئْت إِلَى قَبره وَصليت رَكْعَتَيْنِ وَسَأَلت الله تَعَالَى الْحَاجة فَقضيت».

[5]. الخیرات الحسان فی مناقب الإمام الأعظم أبی حنیفه النعمان، الهیتمی، ص۱۲۹، المکتبة الحقانیة.

[6].الطبقات السنية في تراجم الحنفية، تقي الدين بن عبد القادر التميمي الداري الغزي (المتوفى: 1010هـ)، ج1، ص519.

[7]. رد المحتار على الدر المختار، ابن عابدين، محمد أمين بن عمر بن عبد العزيز عابدين الدمشقي الحنفي (المتوفى: 1252هـ)،ج1، ص55، دار الفكر-بيروت.

[8].إعلم أنه لم یزل العلماء وذوو الحاجات یزورون قبره ویتوسلون عنده فی قضاء حوائجهم ویرون نجح ذلک، منهم الإمام الشافعی رحمه الله لما کان ببغداد ، فإنه جاء عنه قال : إنی لأتبرک بأبی حنیفه وأجیء إلی قبره ، فإذا عرضت لی حاجه صلیت رکعتین و جئت إلی قبره وسألت الله عنده فتضی سریعا.

[9]. به نقل از: التنكيل بما في تأنيب الكوثري من الأباطيل، عبد الرحمن بن يحيى بن علي بن محمد المعلمي العتمي اليماني (المتوفى: 1386هـ)، محمد ناصر الدين الألباني - زهير الشاويش - عبد الرزاق حمزة،ج1، ص50، المكتب الإسلامي.

[10]. محق التقوّل فی مسالة التوسل، محمد زاهد الکوثری، ص110، دارالبشائر، دمشق.

سؤال چهارم: آیا روایت خطیب از نظر سند قابل قبول می باشد؟

جواب: «محمد زاهد کوثری»، در کتاب:«تأنیب الخطیب»، بیان می دارد رجال و راویان این خبر در نزد خطیب بغدادی مورد وثوق بوده؛ یعنی اسناد این خبر صحیح می باشد: «ورجال هذا السند كلهم موثقون عند الخطيب».[1]

وی همچنین در کتاب:«محق التقوّل»، نظر خویش در مورد این خبر را بیان می نماید و تصریح می نماید که سند این روایت صحیح می باشد: «وتوسل الإمام الشافعی بأبی حنیفه مذکور فی أوائل «تاریخ الخطیب» بسند صحیح».[2]

سند روایت خطیب بدین شرح می باشد: «أَخْبَرَنَا الْقَاضِي أَبُو عَبْد الله الحسين بْن عَلِيّ بْن مُحَمَّد الصيمري، قَالَ: أَخبرنا عُمَر بْن إِبْرَاهِيمَ المقرئ، قَالَ: حَدَّثَنَا مكرم بْن أَحْمَد (م:345)، قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَر بْن إسحاق بْن إِبْرَاهِيمَ(م:341)، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيّ بْن ميمون(م:247)، قَالَ: سمعت الشافعي(م:204)، يقول: إني لأتبرك بأبي حنيفة وأجيء إِلَى قبره في كل يوم، يَعْنِي زائرا، فإذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين، وجئت إِلَى قبره وسألت الله تعالى الحاجة عنده، فما تبعد عني حتى تقضى».[3]

همچنان که گفته شد تلقی عالمان حنفی و شافعی بر قبول و یا حتی صحت این خبر می باشد، و نفس چنین امری خود جابر ضعف سند این روایت خواهد بود؛ علاوه بر آنکه نمونه ها و شواهد مشابه چنین خبری در نصوص موجود می باشد.

البانی در بررسی این روایت آنرا به واسطه ی محتوا و سند مورد مناقشه قرار داده است. در ناحیه ی محتوا البانی مدعی آن است که چنین عملی شرک آمیز بوده و شافعی چنین عملی را انجام نمی دهد و این در حالی است که از نظر عالمان اهل سنت چنین عملی هرگز شرک آمیز تلقی نمی گردد.

اما از نظر سندی البانی آنرا به واسطه ی وجود« عُمَر بْن إسحاق بْن إِبْرَاهِيمَ»، تضعیف نموده که وی فردی شناخته شده نیست. وی سپس بیان می دارد که ممکن است نام این راوی :«عمرو بن اسحاق بن ابراهیم»، باشد که وی در تاریخ بغداد دارای ترجمه است و خطیب بیان می دارد که وی اهل بخارا بوده که در سال 341هجری، به بغداد آمده، که در این صورت وی نمی تواند از «علی بن میمون»، که متوفی(247هـ) می باشد مستقیما روایت کند؛ زیرا که فاصله ی میان این دو زیاد می باشد.[4]

آنچه به نظر می رسد آن است که اشکال البانی بر سند این خبر وارد است؛ هر چند که در مقابل می توان گفت: عدم اشکال خطیب به چنین نقلی خود کاشف از مقبولیت سند چنین خبری در نزد وی داشته؛ و دیگر آنکه بر فرض تسلیم ضعف سند این خبر، وجود اخبار مشابه آن و تلقی به قبول علمای عامه؛ چه رسد بر حکم به صحت این خبر از سوی برخی از عالمان خود جابر ضعف این نقل خواهد بود.

موفق باشید.


[/HR] [1]. به نقل از: التنكيل بما في تأنيب الكوثري من الأباطيل، عبد الرحمن بن يحيى بن علي بن محمد المعلمي العتمي اليماني (المتوفى: 1386هـ)، محمد ناصر الدين الألباني - زهير الشاويش - عبد الرزاق حمزة،ج1، ص50، المكتب الإسلامي.

[2]. محق التقوّل فی مسالة التوسل، محمد زاهد الکوثری، ص110، دارالبشائر، دمشق.

[3]. تاريخ بغداد، أبو بكر أحمد بن علي بن ثابت بن أحمد بن مهدي الخطيب البغدادي (المتوفى: 463هـ)،ج1، ص445، دار الغرب الإسلامي – بيروت.

[4]. سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة وأثرها السيئ في الأمة، الالبانی، ج1، ص78، دار المعارف: «فهذه رواية ضعيفة بل باطلة فإن عمر بن إسحاق بن إبراهيم غير معروف وليس له ذكر في شيء من كتب الرجال ، ويحتمل أن يكون هو عمرو - بفتح العين - بن إسحاق بن إبراهيم بن حميد بن السكن أبو محمد التونسى وقد ترجمه الخطيب ( 12 / 226 ) وذكر أنه بخاري قدم بغداد حاجا سنة ( 341 ) ولم يذكر فيه جرحا ولا تعديلا فهو مجهول الحال ، ويبعد أن يكون هو هذا إذ أن وفاة شيخه علي بن ميمون سنة ( 247 ) على أكثر الأقوال ، فبين وفاتيهما نحومائة سنة فيبعد أن يكون قد أدركه».
موضوع قفل شده است