جمع بندی نکات ادبی سوره قریش چیست؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نکات ادبی سوره قریش چیست؟

با سلام و احترام خدمت دوستان و پاسخگویان گرامی

چه نکات ادبی در سوره قریش وجود دارد که آن را به یک شاهکار تبدیل می کند؟ چرا آن را می توان از تمام شاهکارهای ادبیات جهان بالاتر دانست؟

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
لإیلافِ قُرَیْشٍ ﴿١﴾ إِیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّیْفِ ﴿٢﴾ فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ ﴿٣﴾ الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ ﴿٤﴾

ممنون

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد تذکره

[=Nassim]لایلَفِ قُرَیْشٍ إِلَفِهِمْ رِحْلَةَ الشتَاءِ وَ الصیْفِ :[=Nassim]
ماده ((الف )) (به کسره همره ) که مصدر ثلاثى مجرد و باب افعالش ‌ ((ایلاف )) مى آید، به معناى اجتماع با همبستگى و الفت است ، و به قول راغب اصلا الفت را به همین جهت الفت مى گویند.

[=Nassim]و در صحاح اللغه آمده است :
وقتى گفته مى شود: ((فلان قد آلف هذا الموضع ))، معنایش این است که فلانى با این محل انس گرفته ، و معناى اینکه گفته شود: ((فلان آلف غیره هذا الموضع )) این است که فلانى آن شخص دیگر را با این محل مانوس کرد، و گاه مى شود که همین تعبیر یعنى تعبیر به باب افعال در مورد لازم نیز استعمال مى شود، مثلا گفته مى شود: ((فلان الف هذا الموضع )) و یا ((یالف هذا الموضع ایلافا))، یعنى فلانى با این محل انس گرفته و یا انس مى گیرد.
[=Nassim]در جمله ((لایلاف قریش )) حرف لام در کلمه ((لایلاف )) لام تعلیل است ، و فاعل در ((ایلاف )) خداى سبحان ، و مفعول ایلاف ( آن کسانى که خدا مردم را با ایشان مانوس کرد) قریشند، پس کلمه ((قریش )) مفعول اول فعل ایلاف است ، و مفعول دومش حذف شده ، چون جمله بعدى یعنى ((ایلافهم رحله الشتاء و الصیف )) مى فهماند که آن مفعول چیست ، و جمله ((ایلافهم ...)) بدل از جمله ((ایلاف قریش )) است ، و فاعل در ((ایلافهم )) نیز خداى سبحان ، و مفعول اولش ضمیر جمعى است که در ظاهر کلام آمده ، و به قریش بر مى گردد، و مفعول دومش کلمه ((رحله ...)) است ، و تقدیر چنین است ، ((لایلاف اللّه قریشا رحله الشتاء و الصیف - خداى سبحان با مرغان ابابیل آن دفاع را از خانه اش کرد، و به شما قریش این عزت و احترام را ارزانى داشت تا شما قریش با رحلت زمستانى و تابستانى مانوس شوید، و امر معاشتان بگذرد)).
[=Nassim]پی نوشت :
[=Nassim]1. ترجمه تفسیر المیزان، ذیل سوره قریش

[=Nassim]فَلْیَعْبُدُوا رَب هَذَا الْبَیْتِ :
[=Nassim]حرف ((فاء)) در آغاز جمله ((فلیعبدوا)) در اصطلاح ادبیات براى این آمده که مطلب بویى از شرطیت را داشته ، یعنى جا داشته کسى توهم کند که پرستش رب این بیت لابد شرایطى دارد که با بودن آن شرایط باید رب این بیت را پرستید، و با نبودنش نپرستند.
[=Nassim]براى رفع این توهم مى فرماید ((اگر در گذشته چنین کردیم و چنان شد و شما چنان بودید و چنین شدید، کارى به گذشته نداریم ، گذشته هر چه بوده باید امروز رب آن بیت را بپرستید، که شما را با ایام دو رحلت مانوس کرد، و در این وظیفه هیچ شرطى در کار نیست )). و یا بویى از تفصیل را داشته ، یعنى جا داشته توضیح دهد در چه حالى رب این بیت را بپرستند، و در چه حالى نپرستند، و این دو حال را از یکدیگر جدا کند، چون جاى چنین توهمى بوده ، فرموده : نه ، تفصیلى در بین نیست ، در هر حالى که پیش بیاید باید رب این بیت را بپرستید، پس حرف فاء در این آیه نظیر حرف ((فاء)) در آیه ((و لربک فاصبر)) است .
پی نوشت:
1.ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ذیل سوره قریش

[=Nassim]آنچه در بالا گفته شد بر این فرض بود که سوره مورد بحث جداى از سوره فیل ، و سیاقش مستقل از سیاق آن باشد، و اما بر فرضى که این سوره جزو سوره فیل و متمم آن باشد، در این فرض گفته اند حرف ((لام )) در کلمه ((لایلاف )) تعلیلى و متعلق به مقدرى است که مقام بر آن دلالت مى کند، و معنایش این است که : اگر ما این رفتار را با اصحاب فیل کردیم ، نعمتى بود از ما به قریش ، اضافه بر نعمت هایى که بر آنان انعام کرده بودیم ، و دو رحلت زمستانى و تابستانى به آنان داده بودیم ، پس گویا فرموده : نعمتى به سوى نعمت دیگر به ایشان دادیم ، و لذا بعضى گفته اند: لام مذکور در آخر به معناى ((الى - به سوى )) منجر مى شود، و این گفته ((فراء)) است .
[=Nassim]پی نوشت:
[=Nassim]1.ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ذیل سوره قریش

با سلام
فکر می کنم احتمالاً جناب مصطفای گرامی مانند خیلی های دیگر به تفسیر المیزان دسترسی داشته اند. در هر جمله ای، چه عربی و یا زبان های دیگر، نکات ادبی وجود دارد. اما اینکه جملاتی را بتوان شاهکار نامید، مبهم است. نامفهوم تر از آن اینکه آن جملات را بتوان از تمام شاهکارهای ادبی جهان بالاتر دانست. ممکن است رمانی شاهکار باشد یا فیلمنامه ای یا دیوان شعری یا نثری خیالی ویا مسجع هر کدام در صنف خود شاهکاری باشند اما نمی توانند از هر جهت بالاتر باشند چون ادبیات نیز رو به پیشرفت است و سبک ها و ابتکارات جدید در راهند.

سلام
ممنون از دوستان گرامی ام طاهر، تذکره و شهاب

ابتدا اجازه می خوام در مورد هدف ایجاد این تاپیک یک توضیح ارائه کنم:
یک دیدگاه رایج در مورد تحدی وجود دارد، به این صورت که گفته میشود هیچ متن بشری نمی تواند از نظر بلاغت در سطح هیچ یک از سوره های قرآن باشد. همچنین گفته میشود که بلاغت با استفاده از معیارهای مشخصی قابل ارزیابی است. هدف این تاپیک بررسی این ادعاست. به نقل از سایت زیر:
http://www.maarefquran.org/index.php...le/LinkID,8375

نقل قول:
مقصود از «تحدی» آوردن سخنی است كه هم چون قرآن از نظر معنویت دارای جایگاهی ارجمند و والا بوده و در درجه‎ی اعلای بلاغت و فصاحت قرار گرفته باشد؛ سخنی توانا و قدرتمند، رسا و گویا، با محتوایی بلند و متین و استوار باشد. علمای بیان با معیارهای مشخصی، درجات رفعت و انحطاط هر كلامی را معین ساخته‎اند و برتری كلامی بر كلام دیگر با همین معیارها مشخص می‎گردد. در علم «بلاغت» به تفصیل از آن معیارها سخن گفته شده است.

یا مثلاً گفته میشود:

نقل قول:
قران دارای فصاحت و بلاغت بی نظیریست و این امکان ندارد که کسی بخشی از انرا تحریف کند و به فصاحت و بلاغت ان صدمه نخورد

یا به طور مثال در این سایت می خوانیم:

نقل قول:
روشن است كه اعجاز قرآن در مجموع چهارامر تجلى يافته:
الف) فصاحت الفاظ و جمال عبارات
ب) بلاغت معانى و علو مفاهيم
ج) زيبايى شگفت انگيز نظم و تأليف
د) بى نظيرى اسلوب و سبك.
از اجتماع عوامل چهارگانه فوق است كه تأثير در نفوس و لذت و حلاوت در حال و نرمى دل و شرح صدر و مانند آن در بشر حاصل مى گردد و به تعبير استاد مطهرى(ره) بشر از خلق اين هندسه بى نظير موجود در قرآن ناتوان است.

در این تاپیک و تاپیک نکات ادبی سوره مسد قصد داریم مصادیق این گفته ها را بررسی نماییم. ببینیم آن "معیارهایی" که گفته شده است درجه اعلای فصاحت و بلاغت سوره های قرآن را مشخص می نمایند چه چیزهایی هستند؟ چه طور می توان به "بی نظیر بودن فصاحت و بلاغت قرآن" و و وجود یک "هندسه بی نظیر" در آن پی برد؟

ممنون :Gol:

پرسش :
چه نکات ادبی در سوره قریش وجود دارد که آن را به یک شاهکار تبدیل می کند؟ چرا آن را می توان از تمام شاهکارهای ادبیات جهان بالاتر دانست؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم ، لإیلافِ قُرَیْشٍ ﴿١﴾ إِیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّیْفِ ﴿٢﴾ فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ ﴿٣﴾ الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ ﴿٤﴾
نکات ادبی سوره قریش چیست؟

پاسخ :
لایلَفِ قُرَیْشٍ إِلَفِهِمْ رِحْلَةَ الشتَاءِ وَ الصیْفِ :
ماده ((الف )) (به کسره همره ) که مصدر ثلاثى مجرد و باب افعالش ‌ ((ایلاف )) مى آید، به معناى اجتماع با همبستگى و الفت است ، و به قول راغب اصلا الفت را به همین جهت الفت مى گویند.
و در صحاح اللغه آمده است :
وقتى گفته مى شود: ((فلان قد آلف هذا الموضع ))، معنایش این است که فلانى با این محل انس گرفته ، و معناى اینکه گفته شود: ((فلان آلف غیره هذا الموضع )) این است که فلانى آن شخص دیگر را با این محل مانوس کرد، و گاه مى شود که همین تعبیر یعنى تعبیر به باب افعال در مورد لازم نیز استعمال مى شود، مثلا گفته مى شود: ((فلان الف هذا الموضع )) و یا ((یالف هذا الموضع ایلافا))، یعنى فلانى با این محل انس گرفته و یا انس مى گیرد.
در جمله ((لایلاف قریش )) حرف لام در کلمه ((لایلاف )) لام تعلیل است ، و فاعل در ((ایلاف )) خداى سبحان ، و مفعول ایلاف ( آن کسانى که خدا مردم را با ایشان مانوس کرد) قریشند، پس کلمه ((قریش )) مفعول اول فعل ایلاف است ، و مفعول دومش حذف شده ، چون جمله بعدى یعنى ((ایلافهم رحله الشتاء و الصیف )) مى فهماند که آن مفعول چیست ، و جمله ((ایلافهم ...)) بدل از جمله ((ایلاف قریش )) است ، و فاعل در ((ایلافهم )) نیز خداى سبحان ، و مفعول اولش ضمیر جمعى است که در ظاهر کلام آمده ، و به قریش بر مى گردد، و مفعول دومش کلمه ((رحله ...)) است ، و تقدیر چنین است ، ((لایلاف اللّه قریشا رحله الشتاء و الصیف - خداى سبحان با مرغان ابابیل آن دفاع را از خانه اش کرد، و به شما قریش این عزت و احترام را ارزانى داشت تا شما قریش با رحلت زمستانى و تابستانى مانوس شوید، و امر معاشتان بگذرد)).
فَلْیَعْبُدُوا رَب هَذَا الْبَیْتِ :
حرف ((فاء)) در آغاز جمله ((فلیعبدوا)) در اصطلاح ادبیات براى این آمده که مطلب بویى از شرطیت را داشته ، یعنى جا داشته کسى توهم کند که پرستش رب این بیت لابد شرایطى دارد که با بودن آن شرایط باید رب این بیت را پرستید، و با نبودنش نپرستند.
براى رفع این توهم مى فرماید ((اگر در گذشته چنین کردیم و چنان شد و شما چنان بودید و چنین شدید، کارى به گذشته نداریم ، گذشته هر چه بوده باید امروز رب آن بیت را بپرستید، که شما را با ایام دو رحلت مانوس کرد، و در این وظیفه هیچ شرطى در کار نیست )). و یا بویى از تفصیل را داشته ، یعنى جا داشته توضیح دهد در چه حالى رب این بیت را بپرستند، و در چه حالى نپرستند، و این دو حال را از یکدیگر جدا کند، چون جاى چنین توهمى بوده ، فرموده : نه ، تفصیلى در بین نیست ، در هر حالى که پیش بیاید باید رب این بیت را بپرستید، پس حرف فاء در این آیه نظیر حرف ((فاء)) در آیه ((و لربک فاصبر)) است .
آنچه در بالا گفته شد بر این فرض بود که سوره مورد بحث جداى از سوره فیل ، و سیاقش مستقل از سیاق آن باشد، و اما بر فرضى که این سوره جزو سوره فیل و متمم آن باشد، در این فرض گفته اند حرف ((لام )) در کلمه ((لایلاف )) تعلیلى و متعلق به مقدرى است که مقام بر آن دلالت مى کند، و معنایش این است که : اگر ما این رفتار را با اصحاب فیل کردیم ، نعمتى بود از ما به قریش ، اضافه بر نعمت هایى که بر آنان انعام کرده بودیم ، و دو رحلت زمستانى و تابستانى به آنان داده بودیم ، پس گویا فرموده : نعمتى به سوى نعمت دیگر به ایشان دادیم ، و لذا بعضى گفته اند: لام مذکور در آخر به معناى ((الى - به سوى )) منجر مى شود، و این گفته ((فراء)) است .

پی نوشت :
1. ترجمه تفسیر المیزان،علامه طباطبایی، ذیل سوره قریش

موضوع قفل شده است