انتخاب همسر بدون دیدن چهره

تب‌های اولیه

77 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انتخاب همسر بدون دیدن چهره

سلام به تمامی دوستان

بارها دیدم در تاپیک ها ، یک سری از دوستان اصرار دارن که در ازدواج ، چهره و ظاهر ، حتی علاقه پیدا کردن به طرف مقابل ، ملاک مهمی نیست و فقط باطن طرف برای ازدواج مهمه. یعنی همین که دیندار باشه کافیه و به ظاهر نباید توجه کرد

ضمن نظر سنجی ، از این دوستان هم یه سؤال دارم. آیا شما حاضر هستید با کسی ازدواج کنید که از نظر ایمان و اخلاق در سطح مطلوبی قرار داره ، با این شرط که تا بعد از ازدواج ، به هیچ وجه اون شخص رو نبینید؟

لطفاً بحث کم نیاوردن و این حرفها رو بذارید کنار و وجدانی پاسخ بدید

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد راهنما

Reza-D;668799 نوشت:
سلام به تمامی دوستان

بارها دیدم در تاپیک ها ، یک سری از دوستان اصرار دارن که در ازدواج ، چهره و ظاهر ، حتی علاقه پیدا کردن به طرف مقابل ، ملاک مهمی نیست و فقط باطن طرف برای ازدواج مهمه. یعنی همین که دیندار باشه کافیه و به ظاهر نباید توجه کرد

ضمن نظر سنجی ، از این دوستان هم یه سؤال دارم. آیا شما حاضر هستید با کسی ازدواج کنید که از نظر ایمان و اخلاق در سطح مطلوبی قرار داره ، با این شرط که تا بعد از ازدواج ، به هیچ وجه اون شخص رو نبینید؟

لطفاً بحث کم نیاوردن و این حرفها رو بذارید کنار و وجدانی پاسخ بدید

با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر گرامی و تمامی اسک دینی های عزیز
با توجه به سوال شما نکات زیر قابل توجه می باشد:

  1. میزان توجه و اهمیت به ظاهر در شرایط مختلف و با توجه به هر شخص متفاوت می باشد اما شاید آنچه به صورت کلی می توان گفت این است حداقل ظاهر باید این باشد که مورد تنفر طرف مقابل نباشد چرا که در زندگی و تفاهم در مسائل مختلف نقش موثری دارد.
  2. میزان ایمان و تقوی طرفین در پیشبرد زندگی در هنگام تعارض مهم می باشد چه بسا ایمان و گذشت شخصی پایین باشد و از مسئله کوچکی بحران درست کند و البته بالعکس ایمان بالای شخصی سبب شود مسئله بزرگی را با گذشت و ایثار بدرستی مدیریت نماید در واقع عاملی که موجب می شود ما از ظاهر مقداری کوتاه بیاییم علاوه بر تقوای طرف مقابل تقوای خود ماست چرا که موجب می شود ما کمتر به ظاهر توجه نماییم ..
  3. نکته دیگر که در چهارچوب تقوی نیز قرار می گیرد تقوای در زندگی می باشد همچون تقوای در نگاه به نامحرم و تقوای در برخورد با همسر و... ،بسیاری از ناملایمات و اختلافات به خاطر بد اخلاقی و نگاه به نامحرم و متاسفانه مقایسه با همسرخود رخ می دهد.
  4. نکته پایانی توجه بانوان به آراسته نمودن خود و همچنین آرایش نمودن خود در محیط خانه می باشد که این کار در رفع اختلافات مخصوصا اختلافاتی که از چهره و ظاهر ایجاد می شود بسیار موثر می باشد.
در واقع هر چه تقوای طرفین بیشتر باشد تنشی که ممکن است بخاطر ظاهر پیش بیاید کمتر می شود و لذا نیاز توجه به ظاهر(بیش از مقدار حداقلی که همان عدم تنفر می باشد) کمتر می شود.و دیدن یاندیدن همسر پیش از ازدواج از همین قانون تبعیت می کند.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

Reza-D;668799 نوشت:
ضمن نظر سنجی ، از این دوستان هم یه سؤال دارم. آیا شما حاضر هستید با کسی ازدواج کنید که از نظر ایمان و اخلاق در سطح مطلوبی قرار داره ، با این شرط که تا بعد از ازدواج ، به هیچ وجه اون شخص رو نبینید؟

البته که نه!
اون کارتون دیو و دلبر بود که دختره عاشق دیوه میشه!!!!

من فقط همین که چهرشو دوس داشته باشم یا به دلم بشینه واسم کافیه و نمیخام خوشگلترین دختر روی زمین باشه ، حتی نمیخوام خوشگل باشه ، فقط چهرش به دلم بشینه کافیه

Reza-D;668799 نوشت:
آیا شما حاضر هستید با کسی ازدواج کنید که از نظر ایمان و اخلاق در سطح مطلوبی قرار داره ، با این شرط که تا بعد از ازدواج ، به هیچ وجه اون شخص رو نبینید؟

[=arial black]با سلام
بنده خودم با همین روش ازدواج کردم
یعنی تا قبل از عقد همسرم رو ندیدم
حتی وقتی قرار شد باهم صحبت کنیم انقدر سرمو پایین نگه داشتم تا مجلس تموم شد
البته من قبلش با خدا معامله کرده بودم
وقتی فهمیدم همچین خواستگاری دارم
به خدا گفتم خدایا من تا موقع عقد اصلا نگاش نمیکنم تا ثابت کنم دینش واسم مهمتره
شماهم ثابت کن کسی که بهت اعتماد کنه ضرر نمیکنه
پس یه کاری کن ایمانش همونی باشه که من میخوام
و الحمدلله در این معمله هیچ ضرری نکردم.

البته این روش رو به همه توصیه نمیکنم

به نام خدا
سلام

احتمالا داستان جويبر و بانو ذلفا را به ياد داريد،در اين داستان بانو ذلفا به علت ايمان بالايي كه داشت راضي به اين وصلت شد.

Reza-D;668799 نوشت:
سلام به تمامی دوستان

بارها دیدم در تاپیک ها ، یک سری از دوستان اصرار دارن که در ازدواج ، چهره و ظاهر ، حتی علاقه پیدا کردن به طرف مقابل ، ملاک مهمی نیست و فقط باطن طرف برای ازدواج مهمه. یعنی همین که دیندار باشه کافیه و به ظاهر نباید توجه کرد

ضمن نظر سنجی ، از این دوستان هم یه سؤال دارم. آیا شما حاضر هستید با کسی ازدواج کنید که از نظر ایمان و اخلاق در سطح مطلوبی قرار داره ، با این شرط که تا بعد از ازدواج ، به هیچ وجه اون شخص رو نبینید؟

لطفاً بحث کم نیاوردن و این حرفها رو بذارید کنار و وجدانی پاسخ بدید

باسلام
یاد این متن افتادم.
[SPOILER]

یك زن عربستانی در سال 2008 تقاضای طلاق كرد زیرا شوهرش بعد از 30 سال زندگی مشترك سعی كرده بود یك نگاه دزدكی به صورت او بیندازد!
این زن 50 ساله در یكی از روستاهای بومی در جنوب غربی شهر «خمیس مشیت» به دنیا آمده و پرورش یافته است.
در این روستا سنتی وجود دارد كه طبق آن زن باید در تمام عمر صورت خود را از همه بپوشاند. شوهر كه از كنجكاوی به ستوه آمده بود سعی كرد نقاب زن را از روی صورتش بردارد ولی زن به شدت خشمگین شد و فردای آن روز تقاضای طلاق داد.
زن به قاضی گفت: همسرش متنبه شده و قسم‌خورده دیگر این عمل قبیح را تكرار نكند ولی او دیگر نمی‌تواند به زندگی مشترك ادامه دهد.

[/SPOILER]

واقعا همچین چیزی هست !!!!!

[="Tahoma"][="Navy"]امام خمینی(ره):

نظر به صورت و دو دست و مو و محاسن و مچ دست و سایر بدن به جزء عورت جایز است به شرط این که به قصد لذت نباشد، مانع شرعی از ازدواج با او نداشته باشد، احتمال بدهد زن ازدواج با او را قبول می کند، با این نگاه کردن اطلاع تازه ای پیدا می کند، و در صورتی که با نظر اول اطلاع حاصل نشد تکرار مانعی ندارد.

(تحریرالوسیله، ج2، کتاب النکاح، ص 245، م 28، اولین بحث)

آیة الله بهجت(ره):

نگاه کردن مرد به صورت زنی که می خواهد با او ازدواج کند، جایز است به شرط آنکه بداند، مانع شرعی از ازدواج با او نیست و احتمال هم بدهد که زن ازدواج را قبول می کند و احتمال بدهد که با این نگاه کردن اطلاع تازه ای پیدا می کند و با این شرایط، نگاه کردن فقط برای مرد جایز است اگر چه چند مرتبه باشد، بلکه چنین نگاه کردنی برای جلوگیری از نزاع بعد از عقد مستحب نیز هست و اجازه زن هم در آن لازم نیست بنابر اظهر (اظهر: ظاهرتر، مساعدتر و هماهنگتر با دلایل مربوط، روشنتر از نظر تطبیق با ادله فتوا) نگاه کردن به مو و محاسن دیگر آن زن هم، با همین شرایط جایز است.

(توضیح المسائل، ص 386، م1944)

آیة الله تبریزی(ره):

نگاه به زنی که قصد ازدواج با او را دارد و قصد التذاذ هم ندارد اشکال ندارد و در صورتی که با نظر اول اطلاع حاصل نشد تکرار مانعی ندارد، نگاه به صورت و دست ها و مو و مقداری از بدن، که گردن و بعضی از سینه است، اشکال ندارد.

(استفتائات جدید، ج1، ص 355، س 1580، 1579)

آیة الله سیستانی(دام ظلّه):

نگاه به محاسن زنی که قصد دارد با او ازدواج کند مثل: صورت، دست ها، مچ دست ها، مو و ساقین و نحو ذلک جایز است به شرط اینکه به قصد تلذذ نباشد و احتمال اختیار کردن زن را بدهد و تزویج او فعلاً جایز باشد مثلاً در حال عدّه نباشد.

(منهاج الصالحین، ج3، ص 15، م 28)

آیة الله صافی گلپایگانی(دام ظلّه):

بنابر احتیاط واجب اکتفا کند به دیدن وجه، کفین، مو، محاسن و اگر با یک مرتبه مقصود حاصل نشود؛ یعنی اطلاع بر حال او پیدا نکند تکرار نظر مانع ندارد و شرط است در جواز نظر به اینکه از حال او قبل از نظر، اطلاع نداشته باشد و احتمال تزویج با او را بدهد والاّ جایز نیست.

(هدایة العباد، ج2، ص 400، م 28 جامع الاحکام، ج2، ص 171، م 1709)

آیة الله فاضل لنکرانی(ره):

نگاه به صورت، دست ها، موها و محاسن زنی که می خواهد با او ازدواج نماید، جایز است، بلکه به سایر بدن زن به غیر از عورت او نیز می تواند نگاه کند، البته به شرط این که احتمال دهد او را اختیار می کند و مانعی از ازدواج با او نیز وجود نداشته باشد (مثلاً در عدّه نباشد. شوهر نداشته باشد)

(احکام الواضحه، ص 374، ن 1649)

آیة الله مکارم شیرازی(دام ظلّه):

نگاه کردن مرد به زنی که می خواهد با او ازدواج کند (به مو و گردن و صورت و دست ها و محاسن او) به منظور آگاه شدن از حسن و عیب او جایز است. حتی اگر با یک بار نگاه کردن این منظور حاصل نشود می تواند چند بار در چند مجلس نگاه کند.

(توضیح المسائل، ص 409، م 3091، تعلیقات بر العروة الوثقی، ص 665، م 26)


آیة الله همدانی(دام ظلّه):

نگاه کردن به صورت، دست ها، مو و محاسن زنی که می خواهد با او ازدواج کند، جایز است؛ بلکه جواز نظر به سایر بدن او غیر از عورت نیز بعید نیست. بله اگر خصوصیات زن را از روی لباس بتواند تشخیص دهد بدون پوشش نمی تواند نگاه کند.

(تعلیقه بر العروة الوثقی، ص 440، م 26)

آیة الله وحید خراسانی(دام ظلّه):

نگاه کردن به زنی که قصد ازدواج با او را دارد جایز است.

(منهاج الصالحین، ج3، ص 295، م 1232)[/]

[="Tahoma"][="Black"]

maryam27;669222 نوشت:
البته که نه!

بايد ادامه جملات شما را نقل قول ميكردم اما جمله اول شما را نقل قول ميكنم.
هرچند ازدواج بدون شناخت درست و صحيح نيست و ممكن هست مشكلاتي رو به وجود بياره،اما لطفا اينگونه بي باك هر سخني را بر زبان نياوريد بسياري از نسل هاي قبل-حالا نه خيلي قبل،1-2 نسل قبل- به اين روش ازدواج كردند.ممكن است با خواندن اين جملات ناراحت شوند يا به پدر و مادر و پدر بزرگ و مادر بزرگ و... بدبين شوند و خود يا اطرافيانشان كه حاصل اين ازدواج هستند احساس حقارت كنند.
لطفا آن قسمت از متن رو اصلاح بفرماييد.بهتر هست در مسائل شخصي و خانوادگي با احتياط زياد صحبت كنيم.[/]

سلام
همونطور که در بالا آوردم یکی از مهم ترین ملاک ها خوب دیدن همسر قبل از ازدواج هست و دین این دغدغه رو داشته هرچند در عرف جا نیافتاده و متاسفانه یکی از مشکلات جوان ها خصوصا مذهبی ها بعد از ازدواج اینگونه مسایل هست !
:Gol:

اینا دیگه دارن از اون ور بوم می افتن
از قرآن و احادیث هم پا فراتر گذاشتن

شوهرشون بهشون نامحرمه حتما:khandeh!:

[="Tahoma"][="Black"]به نام خدا

Fereshteh94;669249 نوشت:
از قرآن و احادیث هم پا فراتر گذاشتن

جناب جويبر كه سياه پوستي مهاجر و با قامتي كوتاه و فقير بودند و حتي مكاني براي خواب نداشتند به توصيه پيامبر اكرم(صلي الله علي نبينا و آله) با يكي از ثروتمندترين و زيبا ترين زنان يعني بانو ذلفا ازدواج كردند.

داستان كامل جويبر و ذلفا:

[SPOILER]

اردواج در اسلام

روزی محمد ص از اصحاب صفه می گذشت
(اصحاب صفه گروهی از مسلمانان فقیر بودند که به دستور پیامبر ص در مسجد به سر می بردند تا آن که به پیامبر ص وحی شد که مسجد جای سکونت نیست اینها باید در خارج از مسجد سکونت کنند پیامبرص در خارج از مسجد محلی را آماده کرد و در آن سایبانی ایجاد کرد به آن صفه میگفتند و فقیرانی که در آن سکونت داشتند به اصحاب صفه معروف بودند)
جیبر را دید
فردی سیاهپوست ، کوتاه قد ، زشت رو
به وی گفت چرا ازدواج نمیکنی؟
جیبر که از این حرف پیامبر ص سخت شگفت زده شده بود گفت:
یا رسول الله چه کسی حاضر است دخترش را به من بدهد؟ من که نه مال دارم نه جمال ، نه حسب دارم نه نسب ، چه کسی دخترش را به من میدهد. کدام دختر ، همسر سیاه پوست بدشکل و فقیری مثل من میشود؟
پیامبرص به ایشان فرمود : ای جبیر خداوند به وسیله ی اسلام ارزش انسانها را عوض کرد بسیاری افراد در دوره ی جاهلیت بالا بودند و اسلام آنها را پایین کشید ، بسیاری در دوره ی جاهلیت خوار و ذلیل بودند و اسلام آنها را ارزش و منزلت داد.
امروز همه ی مسلمانان با هم برابر و برادرند و...
رسول خدا ص با این جملات جیبر را از اشتباه خود بیرون آورد و به وی پیشنهاد کرد که دختر زیاد بن لبید را که از ثروتمندان مدینه بود ، از وی خواستگاری کند!
جویبر پس از اسرار پیامبر ص نزد زیاد رفت بعد از مدتی کلنجار با خود خواسته خود را به زیاد بن لبید گفت
زیاد بسیار تعجب کرد و گفت :

- واقعا پیامبر به تو چنین حرفی زده ؟
- بله
- ولی در رسم ما دخترانمان را به هم ردیفان خود و هم شانان خود میدهیم
جیبر که این سخنان را شنید بلافاصله از جای برخواست و از خانه خارج شد
زلفا دختر زیاد که این سخنان را شنید نزد پدر آمد و گفت:
- بابا نکند جیبر راست بگوید و واقعا پیامبر ص وی را فرستاده باشد؟
- خب به نظر تو چه کنم؟
- وی را به خانه بیاور و از وی پذیرایی کن و فردا این سخنان را با پیامبر ص در میان بگذار
زیاد چنین کرد .
فردا نزد پیامبر ص رفت :
- یا رسول الله جویبر دیروز نزد من آمد و گفت پیامبر ص فرموده دختر زیاد را برای خود خواستگاری کن ولی ما دخترانمان را به هم شانان خود میدهیم
- ای زیاد جویبر مومن است . این شانیت هایی که گمان میکنی امروز از میان رفته مرد مومن هم شان زن مومنه است .

الخبیثاتُ للخبیثینِ و الخبیثونَ للخبیثاتِ والطیباتُ للطیبین والطیبون للطیباتِ ...
زنان بدکار و ناپاک شایسته ی مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک شایسته ی زنانی بدین وصفند و بلعکس زنان پاکیزه ی نیکو لایق مردانی چنین و مردان پاکیزه ی نیکو لایق زنانی چنینند...
سوره ی نور آیه ی ۲۶


زیاد پس از شنیدن این سخنان به خانه باز گشت و موضوع را برای دخترش نقل کرد:
- دخترم نظر تو چیست:
- پدر به نظر من پیشنهاد رسول خدا را رد نکن .مطلب مربوط به من است و جیبر هرچه هست من باید راضی باشم و...
زیاد زلفا را به عقد جیبر در آورد و از سرمایه ی خود برای آنها منزل و لوازم زندگی تهیه کرد و...

جویبر و زلفا با هم عروسی کردند و به خوشی سر بردند.
جهادی پیش آمد که جویبر با همان نشاطی که مخصوص اهل ایمان است زیر پرچم اسلام در آن جهاد شرکت کرد و شهید شد.
[/SPOILER][/]

ناگفته هاي ناب;669253 نوشت:
[="Tahoma"][="Black"]به نام خدا

جناب جويبر كه سياه پوستي مهاجر و با قامتي كوتاه و فقير بودند و حتي مكاني براي خواب نداشتند به توصيه پيامبر اكرم(صلي الله علي نبينا و آله) با يكي از ثروتمندترين و زيبا ترين زنان يعني بانو ذلفا ازدواج كردند.

داستان كامل جويبر و ذلفا:

[SPOILER]

اردواج در اسلام

روزی محمد ص از اصحاب صفه می گذشت
(اصحاب صفه گروهی از مسلمانان فقیر بودند که به دستور پیامبر ص در مسجد به سر می بردند تا آن که به پیامبر ص وحی شد که مسجد جای سکونت نیست اینها باید در خارج از مسجد سکونت کنند پیامبرص در خارج از مسجد محلی را آماده کرد و در آن سایبانی ایجاد کرد به آن صفه میگفتند و فقیرانی که در آن سکونت داشتند به اصحاب صفه معروف بودند)
جیبر را دید
فردی سیاهپوست ، کوتاه قد ، زشت رو
به وی گفت چرا ازدواج نمیکنی؟
جیبر که از این حرف پیامبر ص سخت شگفت زده شده بود گفت:
یا رسول الله چه کسی حاضر است دخترش را به من بدهد؟ من که نه مال دارم نه جمال ، نه حسب دارم نه نسب ، چه کسی دخترش را به من میدهد. کدام دختر ، همسر سیاه پوست بدشکل و فقیری مثل من میشود؟
پیامبرص به ایشان فرمود : ای جبیر خداوند به وسیله ی اسلام ارزش انسانها را عوض کرد بسیاری افراد در دوره ی جاهلیت بالا بودند و اسلام آنها را پایین کشید ، بسیاری در دوره ی جاهلیت خوار و ذلیل بودند و اسلام آنها را ارزش و منزلت داد.
امروز همه ی مسلمانان با هم برابر و برادرند و...
رسول خدا ص با این جملات جیبر را از اشتباه خود بیرون آورد و به وی پیشنهاد کرد که دختر زیاد بن لبید را که از ثروتمندان مدینه بود ، از وی خواستگاری کند!
جویبر پس از اسرار پیامبر ص نزد زیاد رفت بعد از مدتی کلنجار با خود خواسته خود را به زیاد بن لبید گفت
زیاد بسیار تعجب کرد و گفت :

- واقعا پیامبر به تو چنین حرفی زده ؟
- بله
- ولی در رسم ما دخترانمان را به هم ردیفان خود و هم شانان خود میدهیم
جیبر که این سخنان را شنید بلافاصله از جای برخواست و از خانه خارج شد
زلفا دختر زیاد که این سخنان را شنید نزد پدر آمد و گفت:
- بابا نکند جیبر راست بگوید و واقعا پیامبر ص وی را فرستاده باشد؟
- خب به نظر تو چه کنم؟
- وی را به خانه بیاور و از وی پذیرایی کن و فردا این سخنان را با پیامبر ص در میان بگذار
زیاد چنین کرد .
فردا نزد پیامبر ص رفت :
- یا رسول الله جویبر دیروز نزد من آمد و گفت پیامبر ص فرموده دختر زیاد را برای خود خواستگاری کن ولی ما دخترانمان را به هم شانان خود میدهیم
- ای زیاد جویبر مومن است . این شانیت هایی که گمان میکنی امروز از میان رفته مرد مومن هم شان زن مومنه است .

الخبیثاتُ للخبیثینِ و الخبیثونَ للخبیثاتِ والطیباتُ للطیبین والطیبون للطیباتِ ...
زنان بدکار و ناپاک شایسته ی مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک شایسته ی زنانی بدین وصفند و بلعکس زنان پاکیزه ی نیکو لایق مردانی چنین و مردان پاکیزه ی نیکو لایق زنانی چنینند...
سوره ی نور آیه ی ۲۶


زیاد پس از شنیدن این سخنان به خانه باز گشت و موضوع را برای دخترش نقل کرد:
- دخترم نظر تو چیست:
- پدر به نظر من پیشنهاد رسول خدا را رد نکن .مطلب مربوط به من است و جیبر هرچه هست من باید راضی باشم و...
زیاد زلفا را به عقد جیبر در آورد و از سرمایه ی خود برای آنها منزل و لوازم زندگی تهیه کرد و...

جویبر و زلفا با هم عروسی کردند و به خوشی سر بردند.
جهادی پیش آمد که جویبر با همان نشاطی که مخصوص اهل ایمان است زیر پرچم اسلام در آن جهاد شرکت کرد و شهید شد.
[/SPOILER]
[/]

ذلفا هم قطعا خیلی باایمان بوده که قبول کرده.اینجور مواردی دیگه وجود ندارن...

Reza-D;668799 نوشت:
سلام به تمامی دوستان

بارها دیدم در تاپیک ها ، یک سری از دوستان اصرار دارن که در ازدواج ، چهره و ظاهر ، حتی علاقه پیدا کردن به طرف مقابل ، ملاک مهمی نیست و فقط باطن طرف برای ازدواج مهمه. یعنی همین که دیندار باشه کافیه و به ظاهر نباید توجه کرد

ضمن نظر سنجی ، از این دوستان هم یه سؤال دارم. آیا شما حاضر هستید با کسی ازدواج کنید که از نظر ایمان و اخلاق در سطح مطلوبی قرار داره ، با این شرط که تا بعد از ازدواج ، به هیچ وجه اون شخص رو نبینید؟

:hamdel:به نام خدا:hamdel:
سلام عرض می کنم خدمت دوستان عزیز.:Gol:
بنظر من هرکس میگه صد در صد چهره براش مهم نیست تو حرف بیشتر این مطلب گفته میشه اما
در عمل اینطور نیست.
چون قرار شد صراحتا صحبت کنیم چند نمونه مثال میزنم.
ببینید فرض کنید یکنفر با ایمان باشه و یک خانوم و یا آقایی بیاد اینجا بگه من فقط ایمان و اخلاق برام مهمه حالا
یکی میاد خواستگاریش اگر قدش کوتاه و تپل بود یا مثلا جزام یا پیسی داشت یا سیاه و کچل بود بازم قبول میکنن؟
اینایی که در بالا گفتم عیب نیست و خیلیاش خدادادی شاید باشه جز تعداد اندکیش اما میخوام بگم سلیقه ها متفاوته.
مثلا من شاید یه همسر قد کوتاه و تپل به دلم بشینه یکی به دلش نشینه ... یا من از چهره های سیاه و نمکین خوشم بیاد یکی خوشش نیاد.
پس همه از یک جور تیپی بالاخره خوششون نمیاد ، پس چهره مهمه که به دل بشینه اما زیبایی مهم نیست بعدشم چهره اولویت نداره یعنی
اول باید به ایمان و اخلاق طرف نگاه کنیم بعدش درجه ی آخر ببینیم چهرشم به دلمون میشینه یا نه اونوقت کار و یکسره کنیم:Nishkhand::khandeh!:

منکه شنیدم میگن وقتی مرد هطمئن شد و فقط موند ظاهر خانم رو بسنجه حتی بدون صیغه، زن می تونه لباس توری بپوشه و مرد ببینه... البته بعید می دونم کسی این کارو انجام بده

ناگفته هاي ناب;669240 نوشت:
احتمالا داستان جويبر و بانو ذلفا را به ياد داريد
سلام برادر عزیز
داداش ما از جناب "جوبیر" (آخر نفهمیدم درستش جویبره یا جوبیر) سؤال نپرسیدیم ، از شما پرسیدیم. نظر خودتون رو بفرمایید

نگاهی به نظر سنجی انداختم ، گزینه ای که انتخاب کردید متفاوت با نظر شماست. طبق نظری که دارید و روش باید گزینهء

1 رو میزدید نه گزینهء 4 رو

[SPOILER]عجیبه که برخلاف گفته های مطرح شدهء قبلی ، تا الان هیچکس گزینهء 1 رو انتخاب نکرده! :Gig:[/SPOILER]

رهگذر آسمان;669239 نوشت:
به خدا گفتم خدایا من تا موقع عقد اصلا نگاش نمیکنم تا ثابت کنم دینش واسم مهمتره
شما هم ثابت کن کسی که بهت اعتماد کنه ضرر نمیکنه
سلام. دو تا سؤال دارم خواهر:

1 - فقط دینش برای شما مهم بود؟ یا ظاهر هم مهم بود اما دینش مهمتر؟

2 - وقتی از خدا خواستید به شما ثابت کنه کسی که به خدا اعتماد کنه ضرر نمیکنه ، فقط منظورتون ایمانش بود؟ یا منظورتون این بود که:

"من به ظاهرش نگاه نمیکنم تا ثابت کنم ایمانش برام مهمتره ، خدایا تو هم ثابت کن کسی که به تو اعتماد میکنه ضرر نمیکنه و ظاهر مناسبی هم نصیبش میشه"

تشکر که صادقانه پاسخ می دید

Reza-D;668799 نوشت:
آیا شما حاضر هستید با کسی ازدواج کنید که از نظر ایمان و اخلاق در سطح مطلوبی قرار داره ، با این شرط که تا بعد از ازدواج ، به هیچ وجه اون شخص رو نبینید؟

این نظر شخصی من:
خب در شرایط معمول حاضر به این کار نیستم،چه دلیلی داره آخه تا بعد از ازداوج شخص رو نبینم؟؟؟؟؟
ولی اگر دلیل خاصی وجود داشته باشه نظرم قابل تغییره

kavoshgar02;669223 نوشت:
من فقط همین که چهرشو دوس داشته باشم یا به دلم بشینه واسم کافیه و نمیخام خوشگلترین دختر روی زمین باشه ، حتی نمیخوام خوشگل باشه ، فقط چهرش به دلم بشینه
سلام
داداش وقتی میفرمایید به دلم بشینه ، یعنی خوشکل میخواین دیگه :ok:
احسنت به شما ، بحث بنده هم به دل نشستنه ، نه زیبایی (به معنای کلی)

ناگفته هاي ناب;669245 نوشت:
بسياري از نسل هاي قبل-حالا نه خيلي قبل،1-2 نسل قبل- به اين روش ازدواج كردند
بسیاری از نسل های قبل ، ضمن احترامی که براشون قائل هستیم ، اشتباهات زیادی داشتن که یکیش هم همین بود. سنت ها تا جایی خوبن که درست باشن ، کما اینکه یکی از مأموریت های پیامبر(ص) مقابله با سنت های غلط و احیای سنت های پسندیده بود

اگر پای صحبت همین قدیمی ها بشینید ، کم نیستن که در باطن از نوع ازدواجشون ناراضی بودن (بخصوص خانمها ، البته آقایون هم کم نیستن). گر چه ممکنه در ظاهر به زبون نیارن. البته بعضی مواقع هم شانس یار عده ای بوده که طرف خوب از آب در میومده

ضمناً اون قدیم که فرمودید بدون دیدن هم ازدواج میکردند ، فقط بحث چهره نبود ، بلکه اکثراً هیچ چیز از همسرشون نمیدونستن. نه از چهره ، نه اخلاق ، نه اعتقادات ، نه سن و سال ، نه خانواده ، نه........... هیچ چیز

علی صفا;669265 نوشت:
بنظر من هرکس میگه صد در صد چهره براش مهم نیست ،این مطلب بیشتر توی حرف گفته میشه ، اما
در عمل اینطور نیست
سلام
منم نمیگم صددرصد ، اما در 99 درصد موارد دقیقاً همینه که فرمودید

علی صفا;669265 نوشت:
یکی میاد خواستگاریش (یا به خواستگاری کسی میره) اگر قدش کوتاه و تپل بود یا مثلا جزام یا پیسی داشت یا سیاه و کچل بود بازم قبول میکنن؟
واقعیت اینه که برخی دوستان وقتی صحبت از پسندیدن ظاهر میشه ، فکر میکنن منظور اینه که دنبال فرشته یا شاه پریون باشیم و چون دنبال همچین کسی نیستن ، فکر میکنن که ظاهر براشون مهم نیست!

اما ممنظور از پسندیدن یعنی شما دوست داری همسرت ضمن داشتن ایمان ، اخلاق ، درک و شعور بالا ، ادب ، سنگینی در رفتار و گفتار ، مهربانی و.......... به دلت هم بشینه و ازش خوشت بیاد (به دل نشستن ائم از ظاهر ، اندام ، گفتار دلنشین و....)

و اگر کسی این عقیده رو داشته باشه ، یعنی ظاهر براش مهمه و نمیتونه ادعا کنه که ظاهر برای من مهم نیست

علی صفا;669265 نوشت:
پس چهره مهمه که به دل بشینه اما زیبایی مهم نیست
دقیقاً

علی صفا;669265 نوشت:
اول باید به ایمان و اخلاق طرف نگاه کنیم بعدش درجه ی آخر ببینیم چهرشم به دلمون میشینه یا نه اونوقت کار و یکسره کنیم
این رو موافق نیستم. چرا؟

به این دلیل که اهمیت با اولویت فرق داره

ایمان و اخلاق مهمتره
اما علاقه اولویت داره

سلام.

شرع و عرف یک نظر را برای ازدواج حلال کرده چه اصراری هست که بخواهیم غیر از ان انجام بدهیم .

shamim313;669294 نوشت:
سلام.
شرع و عرف یک نظر را برای ازدواج حلال کرده چه اصراری هست که بخواهیم غیر از ان انجام بدهیم
سلام به شما
متوجه فرمایش شما نشدم خواهر گرامی. بخصوص بخش قرمز رنگ

:hamdel:بسمه تعالی:hamdel:

Reza-D;669293 نوشت:
و اگر کسی این عقیده رو داشته باشه ، یعنی ظاهر براش مهمه و نمیتونه ادعا کنه که ظاهر برای من مهم نیست

درسته بنظرم ظاهر برای همه مهمه..حالا درصدش فرق میکنه.یکی خیلی براش مهمه یکی کمتر ولی برای همه مهمه.
Reza-D;669293 نوشت:

به این دلیل که اهمیت با اولویت فرق داره
ایمان و اخلاق مهمتره
اما علاقه اولویت داره

علاقه که ندیده و نشناخته بوجود نمیاد دوست عزیز:Gol:
وقتی پی به ایمان و اخلاق و خصوصیات طرف مقابل برده شود اونوقت ممکنه علاقه ای در دل ایجاد شود.
تو روایات رو که نگاه کنیم میبینیم معصومین گفته اند اول ایمان و اخلاق .
بعضی ممکنه علاقه پیدا کنند و بعضی جنبه ها رو که مهم هم شاید باشه کوتاه بیان... خوب نیست.
مگر اینکه منظورتان از علاقه همان به دل نشستن باشد که این دو با هم فرق میکنند.این موقع حرفتان درست است.:Gol::hamdel:

علی صفا;669300 نوشت:
تو روایات رو که نگاه کنیم میبینیم معصومین گفته اند اول ایمان و اخلاق
منم که همین رو گفتم. عرض کردم اخلاق و ایمان مهمتره. منظور معصومین(ع) هم تقدم از نظر اهمیت بوده

علی صفا;669300 نوشت:
وقتی پی به ایمان و اخلاق و خصوصیات طرف مقابل برده شود اونوقت ممکنه علاقه ای در دل ایجاد شود
حرف قبلم رو اصلاح میکنم. بله این رو قبول دارم در کل. هرچند باز هم اعتقاد دارم باید کنارش به دل نشستن باشه ، اما این دیگه فقط نظر شخصیه خودمه

علی صفا;669300 نوشت:
مگر اینکه منظورتان از علاقه همان به دل نشستن باشد که این دو با هم فرق میکنند.این موقع حرفتان درست است
بله منظورم دقیقاً همین بود. علاقهء حسی منظورم بود نه علاقهء فکری (همون به دل نشستن)

من فقط یه شرط داشتم که قدش ازم کوتاه نبوده باشه. بقیه اش مهم نبود کور یا کچل .. ولی خیلی برام مهم بود که طرف مقابل ظاهرم رو حتما بپسنده

Reza-D;669290 نوشت:
سلام
داداش وقتی میفرمایید به دلم بشینه ، یعنی خوشکل میخواین دیگه
احسنت به شما ، بحث بنده هم به دل نشستنه ، نه زیبایی (به معنای کلی)

نه دوست گلم
دل نشستن و زیبایی دو تا چیز جداست
من قریب به دو سال با دختری بودم که به لحاظ زیبایی از نوادر بود و حداقل از هر 500 دختر ، یکی شاید میتونست با این دختر تا حد رقابت بیاد ، فوق العاده زیبا بود...
این دو چیز و فرقشون رو خوب میفهمم و درک میکنم. زیبایی با به دل نشستن فرق می کنه...

[="Tahoma"]

Reza-D;668799 نوشت:
آیا شما حاضر هستید با کسی ازدواج کنید که از نظر ایمان و اخلاق در سطح مطلوبی قرار داره ، با این شرط که تا بعد از ازدواج ، به هیچ وجه اون شخص رو نبینید؟

سلام.
من 100 درصد حاضرم و بسیار هم راضی هستم که بدون دیدن چهره و اینکه اصلا اون رو نبینم با او ازدواج کنم تنها به یک شرط
[SPOILER]
شرط رو مخفی گذاشتم
[SPOILER][SPOILER]که اون مورد بعد از مرگ باشه اونهم از حور العین های خداوند در بهشت باشه
اللهم ارزقنا رزقا حلالا طيبا و زوجنا من حور عين...:Nishkhand:[/SPOILER][/SPOILER]
[/SPOILER]

اگر دو مرد بالغ و عادل چهره دخترو متوسط بدونن من حاضرم :khaneh:

Reza-D;668799 نوشت:
سلام به تمامی دوستان

بارها دیدم در تاپیک ها ، یک سری از دوستان اصرار دارن که در ازدواج ، چهره و ظاهر ، حتی علاقه پیدا کردن به طرف مقابل ، ملاک مهمی نیست و فقط باطن طرف برای ازدواج مهمه. یعنی همین که دیندار باشه کافیه و به ظاهر نباید توجه کرد

ضمن نظر سنجی ، از این دوستان هم یه سؤال دارم. آیا شما حاضر هستید با کسی ازدواج کنید که از نظر ایمان و اخلاق در سطح مطلوبی قرار داره ، با این شرط که تا بعد از ازدواج ، به هیچ وجه اون شخص رو نبینید؟

لطفاً بحث کم نیاوردن و این حرفها رو بذارید کنار و وجدانی پاسخ بدید

سلام
بعید میدونم کسی باشه چهره و ظاهر براش مهم نباشه
اما کسی ک میگه برای من دینداری مهمتره،منظورش این نیست ک ظاهر اهمیتی نداره،منظور این است که ظاهر در اولویت های بعدی قرار دارد. و اولویت های اولیه ایمان و اخلاق و... است.
ضمنا ندیده ازدواج کردن،مخصوصا در این جامعه،برای ادم های عادی عام کار عقلانی ای نیست...
و منظور از مهم نبودن ظاهر ندیدن طرف نیست،یعنی دیدن و همین که ظاهر باعث حالت بدی در طرف نشود و به دل بشیند کافی است
البته بگم ک بعضی از اقایون،در ظاهر اصطلاح به دل نشستن رو میگن اما در باطن دل نشستن اونها یعنی یک دختر کاملا زیبا و با شرایط عالی... Wink

داداش گلم "kavoshgar02" عزیز ، همیشه همینجوری عجله میکنی ها :Nishkhand:

حرف من:

kavoshgar02;669322 نوشت:
سلام
داداش وقتی میفرمایید به دلم بشینه ، یعنی خوشکل میخواین دیگه :Nishkhand:
احسنت به شما ، بحث بنده هم به دل نشستنه ، نه زیبایی (به معنای کلی)

پاسخ شما:
kavoshgar02;669322 نوشت:
نه دوست گلم. دل نشستن و زیبایی دو تا چیز جداست

:Gig:

saeidi90;669331 نوشت:
البته بگم ک بعضی از اقایون،در ظاهر اصطلاح به دل نشستن رو میگن اما در باطن دل نشستن اونها یعنی یک دختر کاملا زیبا و با شرایط عالی... ;-)[/quote]سلام به شما
موافقم :ok:
اصلاً یکی از اهداف من بیان تفاوت به دل نشستن و زیباییه. اینکه به دل نشستن میتونه شامل زیبایی ظاهر هم بشه ، اما لزوماً زیبایی نمیتونه شامل به دل نشستن بشه. همینطور زیبایی میتونه تعاریف متفاوتی از نظر هر شخص داشته باشه. در کل اینکه من بخوام همسر آیندم به دلم بشینه ابداً چیز بدی نیست ، حتی اگر تعریف به دل نشستن برای من (من نوعی) شامل زیبایی چهره هم بشه

Reza-D;669337 نوشت:
saeidi90;669331 نوشت:
البته بگم ک بعضی از اقایون،در ظاهر اصطلاح به دل نشستن رو میگن اما در باطن دل نشستن اونها یعنی یک دختر کاملا زیبا و با شرایط عالی... ;-)[/quote]سلام به شما
موافقم :ok:
اصلاً یکی از اهداف من بیان تفاوت به دل نشستن و زیباییه. اینکه به دل نشستن میتونه شامل زیبایی ظاهر هم بشه ، اما لزوماً زیبایی نمیتونه شامل به دل نشستن بشه. همینطور زیبایی میتونه تعاریف متفاوتی از نظر هر شخص داشته باشه. در کل اینکه من بخوام همسر آیندم به دلم بشینه ابداً چیز بدی نیست ، حتی اگر تعریف به دل نشستن برای من (من نوعی) شامل زیبایی چهره هم بشه

در هر دوصورت چه برای مرد زیبایی مهم باشد یا به دل نشستن،هیچ کدوم اشکالی از نظر اسلام ندارد
اما ملاک برتر تقوا است...اما اگر ملاک زیبایی هم بود اشکالی ندارد

ناگفته هاي ناب;669245 نوشت:
لطفا آن قسمت از متن رو اصلاح بفرماييد.بهتر هست در مسائل شخصي و خانوادگي با احتياط زياد صحبت كنيم.

من که چیز بدی نگفتم!جناب استارتر نظر هر شخص رو خواستن .خوب نظر منم همین بود.من نمیتونم اینطوری ازدواج کنم!کارتون دیو و دلبر هم(که البته دارن الان فیلمشو هم میسازن!)دختره خصوصیان مثبت دیو و میبینه و بهش علاقه مند میشه .خیلی خوبه یه همچینی ادمایی باشن ولی من نمیتونم تصورشون کنم!

رهگذر آسمان;669239 نوشت:
با سلام
بنده خودم با همین روش ازدواج کردم
یعنی تا قبل از عقد همسرم رو ندیدم
حتی وقتی قرار شد باهم صحبت کنیم انقدر سرمو پایین نگه داشتم تا مجلس تموم شد
البته من قبلش با خدا معامله کرده بودم
وقتی فهمیدم همچین خواستگاری دارم
به خدا گفتم خدایا من تا موقع عقد اصلا نگاش نمیکنم تا ثابت کنم دینش واسم مهمتره
شماهم ثابت کن کسی که بهت اعتماد کنه ضرر نمیکنه
پس یه کاری کن ایمانش همونی باشه که من میخوام
و الحمدلله در این معمله هیچ ضرری نکردم.

البته این روش رو به همه توصیه نمیکنم


این داستان بود دیگه نه؟
تا قبل از عقد ندیدیششششششششش؟
ینی باهاش حرف زدی ولی سرت پایین بوده؟

[="Times New Roman"][="Black"]

Reza-D;668799 نوشت:
ضمن نظر سنجی ، از این دوستان هم یه سؤال دارم. آیا شما حاضر هستید با کسی ازدواج کنید که از نظر ایمان و اخلاق در سطح مطلوبی قرار داره ، با این شرط که تا بعد از ازدواج ، به هیچ وجه اون شخص رو نبینید؟

سلااااااااااام

[SPOILER]خوب آدم اگه بخواد اینجوری ازدواج کنه .... دیگه کلا می شه از تو اینترنت زن پیدا کرد ....:khaneh:

ما که نخودکی اصفهانی نیستیم که بتونیم ادعا کنیم ظاهر برامون مهم نیست.....

مامان من می گه باید یه زن خوشگل برات بگیرم تا چشم و دلت سیر باشه....:Gig:.... ولی در حقیقت اینی که از نظر دیگران یک نفر خوشگل باشه برام مهم نیست.... به قول بقیه دوستان.... خودم بپسندمش کافیه....:ok:....

ولی در عمل آدم می تونه یه چیزایی رو به خودش اثبات کنه....:khandeh!:.... یعنی یکی ممکنه بگه ظاهر برام مهمه... ولی در عمل به خاطر کمالات و سیرت زیبای یک شخص.... از ملاک های ظاهری صرف نظر کنه.....[/SPOILER]

[=verdana]بعدشم....

من اصلا نمی دونم زدن چنین تاپیک هایی چه دلیلی داره..... اومدیم و یکی با خوندن این مطالب آزرده شد..... در صورتی که رزق و روزی دست خداست.... از خدا بخواید:Gol:[=verdana].... همسفرتون رو به شما می رسونه....:hamdel:

یا علی

[=Times New Roman]جل الخالق....

بین 4 تا گزینه.... دوستان فقط به دو حالت رای داده بودن..... البته تا الان..... خیلی جالب انگیز بود....:khandeh!:

یا علی

بعدا نوشت:

الان یه چیزی یادم افتاد.... به دل نشستن که مهمه.... ولی الزاما ظاهر نیست که به دل می شینه..... بعضی وقتا شخصیت و ادب و دیانت و .... که به دل می شینه..... یعنی به خود آدم بستگی داره که تا چه اندازه ملاک های ارزشی داشته باشه.....

والعاقبه للمتقین.... خدا کنه املاشو درست نوشته باشم...

یا علی

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;669440 نوشت:
این داستان بود دیگه نه؟
تا قبل از عقد ندیدیششششششششش؟
ینی باهاش حرف زدی ولی سرت پایین بوده؟

[=arial black]نخیر داستان نبود
بنده قبل از عقد فقط یه بار با همسرم حضوری صحبت کردم
اونم بخاطر اینکه ایشون بنده رو ببینن
وگرنه من بخاطر قولی که به خدا داده بودم همه سعیم رو کردم نگاهشون نکنم
صحبتهای بعدی رو توی چندین جلسه و با تلفن انجام دادیم

[=arial black]و بعد از عقد ایشون رو دیدم

نظر شما راجع به داستان زیر چیست؟

[="Black"]متن حدیثی که ترجمه آن خواهد آمد، چنین است: فی الکافی 5/339 عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ ع إِذِ اسْتَأْذَنَ عَلَیْهِ رَجُلٌ فَأَذِنَ لَهُ فَدَخَلَ عَلَیْهِ فَسَلَّمَ فَرَحَّبَ بِهِ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ أَدْنَاهُ وَ سَاءَلَهُ فَقَالَ الرَّجُلُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی خَطَبْتُ إِلَی مَوْلَاکَ فُلَانِ بْنِ أَبِی رَافِعٍ ابْنَتَهُ فُلَانَةَ فَرَدَّنِی وَ رَغِبَ عَنِّی وَ ازْدَرَأَنِی لِدَمَامَتِی وَ حَاجَتِی وَ غُرْبَتِی وَ قَدْ دَخَلَنِی مِنْ ذَلِکَ غَضَاضَةٌ هَجْمَةٌ غُضَّ لَهَا قَلْبِی تَمَنَّیْتُ عِنْدَهَا الْمَوْتَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع اذْهَبْ فَأَنْتَ رَسُولِی إِلَیْهِ وَ قُلْ لَهُ یَقُولُ لَکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع زَوِّجْ مُنْجِحَ بْنَ رَبَاحٍ مَوْلَایَ ابْنَتَکَ فُلَانَةَ وَ لَا تَرُدَّهُ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَوَثَبَ الرَّجُلُ فَرِحاً مُسْرِعاً بِرِسَالَةِ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَلَمَّا أَنْ تَوَارَی الرَّجُلُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ رَجُلًا کَانَ مِنْ أَهْلِ الْیَمَامَةِ یُقَالُ لَهُ جُوَیْبِرٌ أَتَی رَسُولَ اللَّهِ ص مُنْتَجِعاً لِلْإِسْلَامِ فَأَسْلَمَ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ وَ کَانَ رَجُلًا قَصِیراً دَمِیماً مُحْتَاجاً عَارِیاً وَ کَانَ مِنْ قِبَاحِ السُّودَانِ فَضَمَّهُ رَسُولُ اللَّهِ ص لِحَالِ غُرْبَتِهِ وَ عَرَاهُ وَ کَانَ یُجْرِی عَلَیْهِ طَعَامَهُ صَاعاً مِنْ تَمْرٍ بِالصَّاعِ الْأَوَّلِ وَ کَسَاهُ شَمْلَتَیْنِ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَلْزَمَ الْمَسْجِدَ وَ یَرْقُدَ فِیهِ بِاللَّیْلِ فَمَکَثَ بِذَلِکَ مَا شَاءَ اللَّهُ حَتَّی کَثُرَ الْغُرَبَاءُ مِمَّنْ یَدْخُلُ فِی الْإِسْلَامِ مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ بِالْمَدِینَةِ وَ ضَاقَ بِهِمُ الْمَسْجِدُ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی نَبِیِّهِ ص أَنْ طَهِّرْ مَسْجِدَکَ وَ أَخْرِجْ مِنَ الْمَسْجِدِ مَنْ یَرْقُدُ فِیهِ بِاللَّیْلِ وَ مُرْ بِسَدِّ أَبْوَابِ مَنْ کَانَ لَهُ فِی مَسْجِدِکَ بَابٌ إِلَّا بَابَ عَلِیٍّ ع وَ مَسْکَنَ فَاطِمَةَ ع وَ لَا یَمُرَّنَّ فِیهِ جُنُبٌ وَ لَا یَرْقُدْ فِیهِ غَرِیبٌ قَالَ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِسَدِّ أَبْوَابِهِمْ إِلَّا بَابَ عَلِیٍّ ع وَ أَقَرَّ مَسْکَنَ فَاطِمَةَ ع عَلَی حَالِهِ قَالَ ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَمَرَ أَنْ یُتَّخَذَ لِلْمُسْلِمِینَ سَقِیفَةٌ فَعُمِلَتْ لَهُمْ وَ هِیَ الصُّفَّةُ ثُمَّ أَمَرَ الْغُرَبَاءَ وَ الْمَسَاکِینَ أَنْ یَظَلُّوا فِیهَا نَهَارَهُمْ وَ لَیْلَهُمْ فَنَزَلُوهَا وَ اجْتَمَعُوا فِیهَا فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَتَعَاهَدُهُمْ بِالْبُرِّ وَ التَّمْرِ وَ الشَّعِیرِ وَ الزَّبِیبِ إِذَا کَانَ عِنْدَهُ وَ کَانَ الْمُسْلِمُونَ یَتَعَاهَدُونَهُمْ وَ یَرِقُّونَ عَلَیْهِمْ لِرِقَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ یَصْرِفُونَ صَدَقَاتِهِمْ إِلَیْهِمْ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَظَرَ إِلَی جُوَیْبِرٍ ذَاتَ یَوْمٍ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ لَهُ وَ رِقَّةٍ عَلَیْهِ فَقَالَ لَهُ یَا جُوَیْبِرُ لَوْ تَزَوَّجْتَ امْرَأَةً فَعَفَفْتَ بِهَا فَرْجَکَ وَ أَعَانَتْکَ عَلَی دُنْیَاکَ وَ آخِرَتِکَ فَقَالَ لَهُ جُوَیْبِرٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مَنْ یَرْغَبُ فِیَّ فَوَ اللَّهِ مَا مِنْ حَسَبٍ وَ لَا نَسَبٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَا جَمَالٍ فَأَیَّةُ امْرَأَةٍ تَرْغَبُ فِیَّ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا جُوَیْبِرُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَضَعَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ کَانَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ شَرِیفاً وَ شَرَّفَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ کَانَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ وَضِیعاً وَ أَعَزَّ بِالْإِسْلَامِ مَنْ کَانَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ ذَلِیلًا وَ أَذْهَبَ بِالْإِسْلَامِ مَا کَانَ مِنْ نَخْوَةِ الْجَاهِلِیَّةِ وَ تَفَاخُرِهَا بِعَشَائِرِهَا وَ بَاسِقِ أَنْسَابِهَا فَالنَّاسُ الْیَوْمَ کُلُّهُمْ أَبْیَضُهُمْ وَ أَسْوَدُهُمْ وَ قُرَشِیُّهُمْ وَ عَرَبِیُّهُمْ وَ عَجَمِیُّهُمْ مِنْ آدَمَ وَ إِنَّ آدَمَ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ طِینٍ وَ إِنَّ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَطْوَعُهُمْ لَهُ وَ أَتْقَاهُمْ وَ مَا أَعْلَمُ یَا جُوَیْبِرُ لِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَلَیْکَ الْیَوْمَ فَضْلًا إِلَّا لِمَنْ کَانَ أَتْقَی لِلَّهِ مِنْکَ وَ أَطْوَعَ ثُمَّ قَالَ لَهُ انْطَلِقْ یَا جُوَیْبِرُ إِلَی زِیَادِ بْنِ لَبِیدٍ فَإِنَّهُ مِنْ أَشْرَفِ بَنِی بَیَاضَةَ حَسَباً فِیهِمْ فَقُلْ لَهُ إِنِّی رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ إِلَیْکَ وَ هُوَ یَقُولُ لَکَ زَوِّجْ جُوَیْبِراً ابْنَتَکَ الذَّلْفَاءَ قَالَ فَانْطَلَقَ جُوَیْبِرٌ بِرِسَالَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَی زِیَادِ بْنِ لَبِیدٍ وَ هُوَ فِی مَنْزِلِهِ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ قَوْمِهِ عِنْدَهُ فَاسْتَأْذَنَ فَأُعْلِمَ فَأَذِنَ لَهُ فَدَخَلَ وَ سَلَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ یَا زِیَادَ بْنَ لَبِیدٍ إِنِّی رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ إِلَیْکَ فِی حَاجَةٍ لِی فَأَبُوحُ بِهَا أَمْ أُسِرُّهَا إِلَیْکَ فَقَالَ لَهُ زِیَادٌ بَلْ بُحْ بِهَا فَإِنَّ ذَلِکَ شَرَفٌ لِی وَ فَخْرٌ فَقَالَ لَهُ جُوَیْبِرٌ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ لَکَ زَوِّجْ جُوَیْبِراً ابْنَتَکَ الذَّلْفَاءَ فَقَالَ لَهُ زِیَادٌ أَ رَسُولُ اللَّهِ أَرْسَلَکَ إِلَیَّ بِهَذَا فَقَالَ لَهُ نَعَمْ مَا کُنْتُ لِأَکْذِبَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ زِیَادٌ إِنَّا لَا نُزَوِّجُ فَتَیَاتِنَا إِلَّا أَکْفَاءَنَا مِنَ الْأَنْصَارِ فَانْصَرِفْ یَا جُوَیْبِرُ حَتَّی أَلْقَی رَسُولَ اللَّهِ ص فَأُخْبِرَهُ بِعُذْرِی فَانْصَرَفَ جُوَیْبِرٌ وَ هُوَ یَقُولُ وَ اللَّهِ مَا بِهَذَا نَزَلَ الْقُرْآنُ وَ لَا بِهَذَا ظَهَرَتْ نُبُوَّةُ مُحَمَّدٍ ص فَسَمِعَتْ مَقَالَتَهُ الذَّلْفَاءُ بِنْتُ زِیَادٍ وَ هِیَ فِی خِدْرِهَا فَأَرْسَلَتْ إِلَی أَبِیهَا ادْخُلْ إِلَیَّ فَدَخَلَ إِلَیْهَا فَقَالَتْ لَهُ مَا هَذَا الْکَلَامُ الَّذِی سَمِعْتُهُ مِنْکَ تُحَاوِرُ بِهِ جُوَیْبِراً فَقَالَ لَهَا ذَکَرَ لِی أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَرْسَلَهُ وَ قَالَ یَقُولُ لَکَ رَسُولُ اللَّهِ ص زَوِّجْ جُوَیْبِراً ابْنَتَکَ الذَّلْفَاءَ فَقَالَتْ لَهُ وَ اللَّهِ مَا کَانَ جُوَیْبِرٌ لِیَکْذِبَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص بِحَضْرَتِهِ فَابْعَثِ الْآنَ رَسُولًا یَرُدُّ عَلَیْکَ جُوَیْبِراً فَبَعَثَ زِیَادٌ رَسُولًا فَلَحِقَ جُوَیْبِراً فَقَالَ لَهُ زِیَادٌ یَا جُوَیْبِرُ مَرْحَباً بِکَ اطْمَئِنَّ حَتَّی أَعُودَ إِلَیْکَ ثُمَّ انْطَلَقَ زِیَادٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی إِنَّ جُوَیْبِراً أَتَانِی بِرِسَالَتِکَ وَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ لَکَ زَوِّجْ جُوَیْبِراً ابْنَتَکَ الذَّلْفَاءَ فَلَمْ أَلِنْ لَهُ بِالْقَوْلِ وَ رَأَیْتُ لِقَاءَکَ وَ نَحْنُ لَا نَتَزَوَّجُ إِلَّا أَکْفَاءَنَا مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا زِیَادُ جُوَیْبِرٌ مُؤْمِنٌ وَ الْمُؤْمِنُ کُفْوٌ لِلْمُؤْمِنَةِ وَ الْمُسْلِمُ کُفْوٌ لِلْمُسْلِمَةِ فَزَوِّجْهُ یَا زِیَادُ وَ لَا تَرْغَبْ عَنْهُ قَالَ فَرَجَعَ زِیَادٌ إِلَی مَنْزِلِهِ وَ دَخَلَ عَلَی ابْنَتِهِ فَقَالَ لَهَا مَا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ لَهُ إِنَّکَ إِنْ عَصَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص کَفَرْتَ فَزَوِّجْ جُوَیْبِراً فَخَرَجَ زِیَادٌ فَأَخَذَ بِیَدِ جُوَیْبِرٍ ثُمَّ أَخْرَجَهُ إِلَی قَوْمِهِ فَزَوَّجَهُ عَلَی سُنَّةِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِهِ ص وَ ضَمِنَ صَدَاقَهُ قَالَ فَجَهَّزَهَا زِیَادٌ وَ هَیَّئُوهَا ثُمَّ أَرْسَلُوا إِلَی جُوَیْبِرٍ فَقَالُوا لَهُ أَ لَکَ مَنْزِلٌ فَنَسُوقَهَا إِلَیْکَ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا لِی مِنْ مَنْزِلٍ قَالَ فَهَیَّئُوهَا وَ هَیَّئُوا لَهَا مَنْزِلًا وَ هَیَّئُوا فِیهِ فِرَاشاً وَ مَتَاعاً وَ کَسَوْا جُوَیْبِراً ثَوْبَیْنِ وَ أُدْخِلَتِ الذَّلْفَاءُ فِی بَیْتِهَا وَ أُدْخِلَ جُوَیْبِرٌ عَلَیْهَا مُعَتِّماً فَلَمَّا رَآهَا نَظَرَ إِلَی بَیْتٍ وَ مَتَاعٍ وَ رِیحٍ طَیِّبَةٍ قَامَ إِلَی زَاوِیَةِ الْبَیْتِ فَلَمْ یَزَلْ تَالِیاً لِلْقُرْآنِ رَاکِعاً وَ سَاجِداً حَتَّی طَلَعَ الْفَجْرُ فَلَمَّا سَمِعَ النِّدَاءَ خَرَجَ وَ خَرَجَتْ زَوْجَتُهُ إِلَی الصَّلَاةِ فَتَوَضَّأَتْ وَ صَلَّتِ الصُّبْحَ فَسُئِلَتْ هَلْ مَسَّکِ فَقَالَتْ مَا زَالَ تَالِیاً لِلْقُرْآنِ وَ رَاکِعاً وَ سَاجِداً حَتَّی سَمِعَ النِّدَاءَ فَخَرَجَ فَلَمَّا کَانَتِ اللَّیْلَةُ الثَّانِیَةُ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِکَ وَ أَخْفَوْا ذَلِکَ مِنْ زِیَادٍ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّالِثُ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِکَ فَأُخْبِرَ بِذَلِکَ أَبُوهَا فَانْطَلَقَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَرْتَنِی بِتَزْوِیجِ جُوَیْبِرٍ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا کَانَ مِنْ مَنَاکِحِنَا وَ لَکِنْ طَاعَتُکَ أَوْجَبَتْ عَلَیَّ تَزْوِیجَهُ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص فَمَا الَّذِی أَنْکَرْتُمْ مِنْهُ قَالَ إِنَّا هَیَّأْنَا لَهُ بَیْتاً وَ مَتَاعاً وَ أُدْخِلَتِ ابْنَتِیَ الْبَیْتَ وَ أُدْخِلَ مَعَهَا مُعَتِّماً فَمَا کَلَّمَهَا وَ لَا نَظَرَ إِلَیْهَا وَ لَا دَنَا مِنْهَا بَلْ قَامَ إِلَی زَاوِیَةِ الْبَیْتِ فَلَمْ یَزَلْ تَالِیاً لِلْقُرْآنِ رَاکِعاً وَ سَاجِداً حَتَّی سَمِعَ النِّدَاءَ فَخَرَجَ ثُمَّ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِکَ فِی اللَّیْلَةِ الثَّانِیَةِ وَ مِثْلَ ذَلِکَ فِی الثَّالِثَةِ وَ لَمْ یَدْنُ مِنْهَا وَ لَمْ یُکَلِّمْهَا إِلَی أَنْ جِئْتُکَ وَ مَا نَرَاهُ یُرِیدُ النِّسَاءَ فَانْظُرْ فِی أَمْرِنَا فَانْصَرَفَ زِیَادٌ وَ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَی جُوَیْبِرٍ فَقَالَ لَهُ أَ مَا تَقْرَبُ النِّسَاءَ فَقَالَ لَهُ جُوَیْبِرٌ أَ وَ مَا أَنَا بِفَحْلٍ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی لَشَبِقٌ نَهِمٌ إِلَی النِّسَاءِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَدْ خُبِّرْتُ بِخِلَافِ مَا وَصَفْتَ بِهِ نَفْسَکَ قَدْ ذُکِرَ لِی أَنَّهُمْ هَیَّئُوا لَکَ بَیْتاً وَ فِرَاشاً وَ مَتَاعاً وَ أُدْخِلَتْ عَلَیْکَ فَتَاةٌ حَسْنَاءُ عَطِرَةٌ وَ أَتَیْتَ مُعَتِّماً فَلَمْ تَنْظُرْ إِلَیْهَا وَ لَمْ تُکَلِّمْهَا وَ لَمْ تَدْنُ مِنْهَا فَمَا دَهَاکَ إِذَنْ فَقَالَ لَهُ جُوَیْبِرٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ دَخَلْتُ بَیْتاً وَاسِعاً وَ رَأَیْتُ فِرَاشاً وَ مَتَاعاً وَ فَتَاةً حَسْنَاءَ عَطِرَةً وَ ذَکَرْتُ حَالِیَ الَّتِی کُنْتُ عَلَیْهَا وَ غُرْبَتِی وَ حَاجَتِی وَ وَضِیعَتِی وَ کِسْوَتِی مَعَ الْغُرَبَاءِ وَ الْمَسَاکِینِ فَأَحْبَبْتُ إِذْ أَوْلَانِی اللَّهُ ذَلِکَ أَنْ أَشْکُرَهُ عَلَی مَا أَعْطَانِی وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیْهِ بِحَقِیقَةِ الشُّکْرِ فَنَهَضْتُ إِلَی جَانِبِ الْبَیْتِ فَلَمْ أَزَلْ فِی صَلَاتِی تَالِیاً لِلْقُرْآنِ رَاکِعاً وَ سَاجِداً أَشْکُرُ اللَّهَ حَتَّی سَمِعْتُ النِّدَاءَ فَخَرَجْتُ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ رَأَیْتُ أَنْ أَصُومَ ذَلِکَ الْیَوْمَ فَفَعَلْتُ ذَلِکَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ وَ لَیَالِیَهَا وَ رَأَیْتُ ذَلِکَ فِی جَنْبِ مَا أَعْطَانِی اللَّهُ یَسِیراً وَ لَکِنِّی سَأُرْضِیهَا وَ أُرْضِیهِمُ اللَّیْلَةَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَأَرْسَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَی زِیَادٍ فَأَتَاهُ فَأَعْلَمَهُ مَا قَالَ جُوَیْبِرٌ فَطَابَتْ أَنْفُسُهُمْ قَالَ وَ وَفَی لَهَا جُوَیْبِرٌ بِمَا قَالَ ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَرَجَ فِی غَزْوَةٍ لَهُ وَ مَعَهُ جُوَیْبِرٌ فَاسْتُشْهِدَ رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَی فَمَا کَانَ فِی الْأَنْصَارِ أَیِّمٌ أَنْفَقُ مِنْهَا بَعْدَ جُوَیْبِرٍ.[/]

داستان جویبر و ذلفا را در کتب و سایت‌های مختلفی نقل کرده‌اند اما غالبا به ذکر بخشی از آن اکتفاء کرده‌اند.
متن کامل این داستان که دارای سندی معتبر است، به این شرح است:
ابوحمزه ثمالی یکی از یاران امام سجاد و امام باقر است که دعای معروفی هم از امام سجاد نقل کرده که در شب‌های ماه مبارک رمضان خوانده می‌شود.
او می‌گوید:
نزد امام باقر نشسته بودم که مردی اجازه گرفت و وارد شد و سلام کرد.
امام به او خوش آمد گفت و او را نزدیک خود نشاند و احوالش را پرسید.
آن مرد گفت: فدایت شوم من به نزد یکی از دوستان شما رفتم برای خواستگاری فلان دخترش. اما مرا رد کرد و از من روبرگرداند و برای اینکه خوش‌چهره نیستم! و پولی ندارم و در این شهر غریبم، مرا تحقیر کرد و از این جریان دلم می‌گیرد طوری که آرزوی مرگ می‌کنم
اما باقر به او فرمود: برو. تو فرستاده من به سوی اویی. به او بگو «محمد پسر علی پسر حسین پسر علی پسر ابوطالب، به تو می‌گوید که فلان دخترت را به همسری منجح دربیاور و به او جواب رد مده»
آن مرد خوشحال و با پیام امام، به سرعت رفت
وقتی آن مرد رفت، امام باقر داستانی که مضمون آن را در زیر می‌بینید، نقل فرمودند.
(ابتدای داستان جویبر و ذلفا)
مردی از اهل یمامه بنام جُوَیبــِــر در نزد پیامبر آمد در حالی که در جستجوی اسلام بود. پس اسلام آورد و اسلامش عالی بود.
و او مردی کوتاه و نازیبا و فقیر و بدون لباس بود و از سیاه‌چهرگان سودان. (کشوری در آفریقا)
پیامبر بر غربت و فقر او رحمت آورد و برای او مقداری خرما می‌فرستاد و دولباس برایش تهیه کرد و به او امر کرد که ملتزم به مسجد باشد و شب را آنجا استراحت کند.
بدین منوال مدتی گذشت تا اینکه افراد غریب (که اهل مدینه نبودند) زیاد شدند و و مسجد برایشان تنگ شد.
پس خدا به پیامبرش وحی کرد که «مسجدت (مسجدالنبی) را پاک گردان و کسانی که شب در آنجا می‌مانند را خارج کن و امر کن که هر خانه‌ای که دری به درون مسجد دارد، مسدود شود جز در خانه علی و فاطمه (علیهماالسلام) و جنبی از آن مسجد عبور نکند و غریبی در آن سکونت نگزیند»
پس پیامبر امر کرد که هر که خانه‌اش دری در مسجد دارد، آن را مسدود کند جز درب علی و خانه فاطمه را بر همان حال باقی گذاشت.
سپس پیامبر امر کرد که برای غریبان و مساکین مسلمانان سکویی مسقف تهیه شود تا مکان استراحت آنان شود.
پیامبر آنان اخلاق خوب و خرما و جو و کشمش را دریغ نمی‌کرد و سایر مسلمانان مدینه هم با مشاهده این مهربانی پیامبر، چنین می‌کردند و صدقات خود را صرف آنان می‌کردند.
روزی پیامبر رحمت نظر لطفش را به جُوَیبــِــر انداخت و دلش به حال او سوخت. به او گفت: چقدر خوب بود زن می‏گرفتی تا هم پاکی خود را حفظ می‌کردی و هم آن زن در کار دنیا و آخرت کمک تو باشد.
جویبر گفت: یا رسول اللََّه چه کسی به من رغبتی دارد؟
نه مال دارم و نه جمال.
نه حسب دارم و نه نسب.
چه کسی به من‏ زن می‏دهد؟
و کدام زن به من رغبت می‏کند؟
پیامبر فرمود: ‌ای جوبیر خداوند به وسیلۀ اسلام بسیاری از اشخاص در دوره جاهلیت محترم بودند را پایین آورد و بسیاری از اشخاص در جاهلیت خوار و بی‏مقدار بودند و اسلام قدر و منزلت آنها را بالا برد. خداوند به وسیله اسلام تکبرهای جاهلیت و افتخار به نسب و فامیل را منسوخ کرد. مردم از سفید و سیاه و قریشی و عربی و غیرعرب همه از آدم هستند که خدا او را از گل خلق کرد و محبوب‌ترین مردم نزد خدا در روز قیامت، فرمان‌برداترین و باتقواترین آنهاست.
من در میان مسلمانان کسی را با فضیلتر از تو نمی‌دانم جز کسی که باتقواتر و فرمان‌بردارتر از تو باشد.
سپس به او گفت رهسپار خانه‌ی فلانی برو که از اشراف قوم خود است. به او بگو من فرستاده‌ی فرستاده‌ی خدا هستم و او می‌گوید که جویبر (بنده!) را به همسری دخترت «ذلفا» دربیاور.
پس جویبر با این پیام پیامبر راهی منزل آن فرد شد در حالی که در خانه‌اش همراه با عده‌ای از خویشاوندانش نشسته بود.
جویبر پس از کسب اجازه و ورود به منزل وی گفت: من از طرف پیغمبر پیامی‌برای تو دارم. محرمانه بگویم یا علنی؟
گفت: پیام پیامبر به من، موجب افتخار و شرف من است. البته علنی بگو!
جویبر گفت: پیامبر به تو می‌گوید که دخترت ذلفا را به همسری جویبر درآور!
آن مرد گفت: پیامبر خودش این موضوع را به تو فرمود؟!
جویبر گفت: بله. من ا به حال دروغی بر پیامبر نبسته‌ام.
پدر ذلفا گفت: رسم ما نیست دختر خود را جز به هم‌شأن‌های خود از قبیله‌ی خودمان بدهیم. تو برو تا من خودم به پیامبر را ملاقات کنم و پیامبر را از عذر من آگاه کن.
جویبر برگشت و با خودش می‏گفت: «به خدا قسم آنچه قرآن تعلیم داده است و آن چیزی که نبوت‏ محمد برای آن است غیر این چیزی است که پدر ذلفا می‏گوید»
ذلفا از پشت پرده این سخنان جویبر را شنید. پیش پدرش آمد تا از ماجرا آگاه شود.
پدرش گفت: این مرد می‌گفت پیامبر او را فرستاده است و گفت پیامبر مرا امر کرده که تو را به ازدواج با او درآورم!
ذلفا گفت: «بخدا قسم جویبر تاکنون دروغی از پیامبر نقل نکرده است. (از اینجا معلوم میشه که یه کم آره! منظورم اینه که شناخت داشته ) فردی را بفرست تا جویبر را برگرداند.»
پدر ذلفا کسی را فرستاد تا جویبر را به جمع آنها برگرداند. پس به او گفت: «جویبر خوش آمدی. (تو نرو) من می‌روم مطمئن شوم و برگردم»
پدر ذلفا نزد پیامبر آمد و عرض کرد: پدر و مادرم فدایت؛ جویبر پیام شما را آورد... اما از حرف او آرام نشدم و گفتم بهتر است شما را ببینم. ما (رسم و عادتمان بر این است که) جز با هم‌شان‌های خود ازدواج نمی‌کنیم.
پیامبر به او فرمود: جویبر مؤمن است و مرد مومن «هم‌شان» زن مومنه است (و آن شأنیت‌هایی که در اثر مال و نسب بود مربوط به زمان جاهلیت است)
پدرذلفا خانه برگشت و برای دخترش ماجرا را نقل کرد
ذلفا گفت: اگر فرمان رسول خدا را گوش نکنی، جزو کافران خواهی بود (احسنت به این حرف) جویبر را همسردار کن!
پدر ذلفا از نزد دخترش بیرون رفت و دست جویبر را گرفت و در حضور فامیل‌هایش، از او را طبق سنت خدا و رسولش، به همسری دخترش درآورد و مهریه او را نیز ضمانت کرد.
پدر ذلفا دخترش را آماده کرد. سپس به جویبر گفت: آیا خانه‌ای داری که عروس را به آن خانه ببری؟ گفت نه.
پدر ذلفا خانه‌ای هم با فرش‌ها و کاهایی آماده کرد و دو لباس مناسب به جویبر پوشاند
(شب) ذلفا وارد خانه‌اش شدند. جویبر هم به سوی خانه‌اش راهنمایی شد در حالی که نمی‌دانست خانه‌اش کجاست!
زمانی که چهره ذلفا را دید، نگاهی به خانه واثاثیه آن و بوی عطری که می‌آمد انداخت و به گوشه خانه رفت؛ دائما قرآن می‌خواند و در حال رکوع و سجود بود تا صبح شد. صدای اذان آمد. با همسرش به (مسجد پیامبر برای) نماز صبح رفت. نماز صبح را خواندند. (زنان) از ذلفا پرسیدند که آیا به تو دست زد؟!!
ذلفا گفت که پیوسته قرآن می‌خواند و در رکوع و سجود بود تا وقتی صدای اذان را شنیدیم.
شب دوم هم به همین منوال بود و خبری نشد! اما ذلفا با پدرش چیزی نگفت.
وقتی ذلفا دید که روز سوم هم اوضاع همین است، به پدرش اطلاع داد و او هم به سوی پیامبر رهسپار شد.
پدر ذلفا به پیامبر عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت؛ مرا به ازدواج جویبر امر کردی. از ازدواج‌های مرسوم ما نبود اما اطاعت از شما این ازدواج را بر من واجب کرد.
پیامبر از سبب این ناخوشایندی پرسید و او گفت: ما خانه و اثاثیه برای او فراهم کردیم و وارد خانه شدند اما نه حرفی با او زده و نه نگاهی به او کرده است و نه نزدیکش رفته است! در گوشه‌ای از خانه دائما مشغول خواندن قرآن و نماز شده تا اذان صبح و شب دوم و سوم هم به همین ترتیب. ما فکر می‌کنیم (مشکل جنسی دارد! و) به زن نیاز ندارد...
پیامبر کسی را دنبال جویبر فرستاد و به او گفت: مگر در تو میل به زنان وجود ندارد؟!
جویبر گفت: بله‌ای رسول خدا. اتفاقا این میل در من شدید است(!)
پیامبر فرمود: بمن خلاف آنچه درباره خودت می‌گویی، خبر داده‌اند؛ خانه و فرش و اثاثیه‌ای برای تو فراهم کرده‌اند و دختر زیبا و معطر نزد تو آمده اما او را نادیده گرفته‌ای و نگاهش نکرده‌ای و حرفی با نزده‌ای و نزدش نرفته‌ای، چه چیز مانع تو شد؟
جویبر عرض کرد: یا رسول اللّه وقتی که وارد آن خانه شدم و خود را در میان آنهمه نعمت دیدم، در اندیشه فرو رفتم که خداوند به این بنده ناقابل چقدر عنایت فرموده. دوست داشتم حالا که خدا مرا این‌گونه متنعم و سرپرستی کرد، او را شکر کنم و سه روز دائما نماز و قرآن خواندن اما آن را در جنب نعمت خدا ناچیز می‌دانم. اگر خدا بخواهد، امشب ذلفا و خانواده‌اش را راضی می‌کنم(!)
پیامبر پدر ذلفا را طلبید و او را به آنچه جویبر گفته بود آگاه کرد و آنها (خانواده وی، از گمان یا حرف بدی که درباره او برده بودند) توبه کردند و جویبر هم به قولش عمل کرد!
پس از مدتی جنگی پیش آمد و جویبر همراه پیامبر در آن جنگ شرکت کرد و شهید شد. پس از جویبر، هیچ بیوه‌زنی در مدینه به اندازه ذلفا خواستگار نداشت.
این داستان که با سند صحیح در کتاب شریف کافی نقل شده، یک نمونه از میزان اطلاع و تبعیت ما از اسلام حقیقی را یادآور می‌شود. البته ممکن است کسی این اشکال را وارد کند که اگر پیامبر به ما هم امر می‌کرد، ما هم می‌گفتیم چشم!
اما من شما را به استدلال پیامبر ارجاع می‌دهم: مرد مومن «هم شإن» زن مومنه است (شانیت در ازدواج را ایمان می داند و نه چیز دیگر)

وای اینقدر این داستان جویبر وذلفا رو کپی پیس نکنید همه ما از بچگی این داستان از بر هستیم
الان دیگه نه جویبری پیدا میشه نه ذلفا نه پیامبری که واسطه ازدواجی بشه
خوب معلومه کسی که پیامبر واسطه بوده وتوصیه کرده باید چشم بسته قبولش کرد وبه هیچی فکر نکرد تضمین از این بالاتر!
من رو حرف خودم که همیشه گفتم هستم برای مردا اولویت اول ظاهره ولی برای دختر در اولویتهای بعدی قرار میگیره
حالا برای یه دختر بعد ایمان اخلاق برای کی بعد ثروت وپست مقام وچیزای دیگه......
ولی 99 درصدشون اولویت اولشون نیست در حالیکه دقیقا در مورد اقایون برعکسه
شاید پیدا بشه یه عده خیلی کمی که بگن نه ما ظاهر برامون مهم نیست ولی اونا هم موقع عمل این گزینه براشون پررنگ میشه و اونوقت که میفهمن نه بابا همچین هم نمیشه ساده از کنارش رد شد حالا میخواد دختر کلی خصوصیات خوب تا عالی هم داشته باشه.
توی همین سایت هم کم ندیدم که اقایونی بعد از رفتن به خواستگاری با اینکه دختر خانم از هر لحاظ مورد قبلشون بود ولی در پذیرفتن ظاهر دودل شده بودن ونمیتونستن تصمیم درست بگیرن.
ولی خوب عاقلانه ترین ومنطقی ترین انتخاب هم اینه که باید علاوه بر ایمان واخلاق وسایر تناسبات به ظاهر هم اهمیت داده بشه ولی نه در حد وسواس روی جزئیات که مثلا رنگ پوستش فلان باشه قدش فلان باشه وکلا به این خاطر از خیلی از خصوصیات خوب چشم پوشی کنن...
فقط به دل نشستن که میگن یعنی نباید از اون ظاهر چندشت بشه برات قابل تحمل نباشه وقتی کنارشی دوست داری زود زمان بگذره یا کلا بدت بیاد اگه با نگاه کردن به طرف این حسها رو نداشته باشی میشه گفت طرف برات قابل قبول هست ومیتونی به مرور احساست از عادی بودن به علاقه وجذاب شدن تغییر بدی
یعنی وقتی جنبه های دیگه این فرد رو بهتر بشناسی از لحاظ شخصیتی واخلاقی وتربیتی ممکنه واقعا دیگه حتی عیبی هم در اون صورت باشه به چشمت نیاد تازه زیباتر هم دیده میشه.
ولی خوب الان تا ظاهر در نگاه اول خوشایند نباشه برای اقایون اجازه شناخت نه به خودشون میدن نه به دختر خانم کلا با یک نگاه قضاوتت میکنن و میرن واین شیوه انتخاب واقعا انتخاب مطلوبی نیست که متاسفانه توی ازدواج سنتی کم از این موارد دیده نشده!
ولی توی اشنایی قبل ازدواج بارها دیدیم دختر وپسری شیفته هم هستن در حالیکه از نظر ظاهری هیچ تناسبی ندارن
یا پسره ظاهر خوبی نداره یا دختره بارها پیش اومده حتی خودمون قضاوتشون کردیم که وای چقدر این دوتا بهم نمیان دختره چجوری با این پسره در ارتباطه وفلان ولی چون از اول فرصت دادن همدیگه بشناسن ممکنه درادامه این ظاهر طرف دیگه چندان اهمتی براشون نداره ولی علاقه واون به دل نشستن به مرور پیدا شده....
خیلیاشون هم واقعا ازدواج موفقی دارن انصاف نیست بگیم هر کسی از راه دوستی واشنایی قبل همسرش پیدا کرد خوشبخت نمیشن نمونه های زیادی دیدم واقعا خوشبختن واین خوشبختی مدیون همون شناخت قبل از ازدواج میدونن.
خلاصه کلام اینکه ظاهر در ازدواج مهمه بخصوص توی این دورو زمونه که رقابت توی هر کی زیباتر خوشبختر زیاد شده وبکش وخوشگلم کن هم به خاطر همین پررنگ شده نمونش رتبه اول توی استفاده لوازم ارایشی و جراحیهای زیبایی:loool::fekr:
وکلا مادر شوهرا کورس گذاشتن هر کی عروسش زیباتر زرنگتر وپسرش خوش شانس ترو خوشبخت تر کلا شده رو کم کنی
(دیگه شرمنده اگه یه جاهایی حاشیه رفتم و زیاد ربطی به موضوع نداشت )

رهگذر آسمان;669451 نوشت:
[=arial black]نخیر داستان نبود
بنده قبل از عقد فقط یه بار با همسرم حضوری صحبت کردم
اونم بخاطر اینکه ایشون بنده رو ببینن
وگرنه من بخاطر قولی که به خدا داده بودم همه سعیم رو کردم نگاهشون نکنم
صحبتهای بعدی رو توی چندین جلسه و با تلفن انجام دادیم

[=arial black]و بعد از عقد ایشون رو دیدم

رهگذر جان ببخشید من واقعا واسم سوال شده

دقیقن چه قولی به خدا دادی؟؟

قول دادی چشمت رو روی ظاهر ببندی یا اینکه قول دادی کسی تو رو نبینه؟؟

خب چرا ؟؟

وقتی قرار نیس گناهی پیش بیاد ؟؟؟

Miss Chadoriii;669520 نوشت:
رهگذر جان ببخشید من واقعا واسم سوال شده

دقیقن چه قولی به خدا دادی؟؟

[=arial black]قول دادم بخاطر ایمان از ظاهر بگذرم
فکر نمیکنم قضیه خیلی پیچیده ای باشه ...

Reza-D;669287 نوشت:
سلام. دو تا سؤال دارم خواهر:

1 - فقط دینش برای شما مهم بود؟ یا ظاهر هم مهم بود اما دینش مهمتر؟

2 - وقتی از خدا خواستید به شما ثابت کنه کسی که به خدا اعتماد کنه ضرر نمیکنه ، فقط منظورتون ایمانش بود؟ یا منظورتون این بود که:

"من به ظاهرش نگاه نمیکنم تا ثابت کنم ایمانش برام مهمتره ، خدایا تو هم ثابت کن کسی که به تو اعتماد میکنه ضرر نمیکنه و ظاهر مناسبی هم نصیبش میشه"

تشکر که صادقانه پاسخ می دید

[=arial black]سلام
اولا بنده بدون تشکر هم صادقانه جواب میدم

ثانیا ببینید من به خدا گفتم خدایا خودت بهتر از هرکسی منو میشناسی
میدونی که در مورد ازدواج اگه بخوام ایمان و ظاهر طرف رو درجه بندی کنم
البته نسبت به ایمان و ظاهر خودم
حتی ظاهر درجه دهم رو هم میتونم تحمل کنم
ولی در مورد ایمان فقط یه درجه پایین تر از خودم برام قابل فهمه نه بیشتر
و برای اثبات حرفم نگاهش نمیکنم که بدونی روی حرفم هستم
ولی اگه این ازدواج جور شد یه کاری کن ایمانش کمتر از درجه دو نباشه
پس هردو برام مهم بود ولی مثلا ایمان اولویت اول بود و ظاهر اولویت دهم
و الحق خدا بهم ثابت کرد کسی که بهش تکیه کنه ضرر نمیکنه
چون همسرم هم ایمان کاملی داره هم ظاهر موجهی .

هر کسی یه جوریه اما من فکر میکنم به دل نشستن خیلی خیلی میتونه مهم باشه

البته خودم در زمان خواستگاری همسرم انقدر سرم پایین بود که ندیدمش ولی خبر داشتم که ظاهر خوبی دارن اما صحبت ها و نظراتش واقعا به دلم نشست .

رهگذر آسمان;669619 نوشت:
اولا بنده بدون تشکر هم صادقانه جواب میدم
فکر کنم سوء تفاهم شده. منظور من صداقت در همون پاسخ اولتون بود که صادقانه درمورد ازدواج خودتون فرمودید

رهگذر آسمان;669619 نوشت:
پس هردو برام مهم بود ولی مثلا ایمان اولویت اول بود و ظاهر اولویت دهم
پس ظاهر هم در جای خودش مهم بود. تشکر از پاسختون


دوستان ، همچنان کسی گزینهء
1 رو انتخاب نکرده. حرف ما هم تنها همین بود که "فقط باطن" درست نیست
بنده هم معتقدم باطن مهمتر از ظاهره ، اما این به معنای بی اهمیت بودن ظاهر و نادیده گرفتن به دل نشستن نیست

رهگذر آسمان;669639 نوشت:
[=arial black][=arial black]قول دادم بخاطر ایمان از ظاهر بگذرم
فکر نمیکنم قضیه خیلی پیچیده ای باشه ..

آخه پیچیدگیش دقیقن اینجاس که خب اشکال نداره که حالا ظاهرم برات یکم مهم باشه

ینی سر چیزی قول دادی که توجه بهشم حالا همچینم بد نیس

بعد واسه دخترا که کلا قضیه حل شدس ( باور کن نظرتو خوندم شک کردم یهو رو جنسیتت اومدم پروفایلتو دوباره چک کردم خیالم راحت شد:Khandidan!: )

منظورم اینه که اگه یه پسر بگه بیخیال ظاهر میشم واقعا شق القمره

اما واسه دخترا زیادم حاد نیس

هس یا من فقط دوس دارم شوهرم یچی در حد شرک ( انیمیشن غول سبز گندهه ) باشه ؟؟؟ فقط سبز نباشه البته :khandeh!:

[="Tahoma"][="Black"]به نام خدا

Reza-D;669285 نوشت:
آخر نفهمیدم درستش جویبره یا جوبیر

الگوگل يقول جويبر

Reza-D;669285 نوشت:
نگاهی به نظر سنجی انداختم ، گزینه ای که انتخاب کردید متفاوت با نظر شماست. طبق نظری که دارید و روش باید گزینهء 1 رو میزدید نه گزینهء 4 رو

برداشت بنده اين بود كه شما موضع دين رو طلب مي كنيد.
البته از زاويه اي ديگر داستان ازدواج جناب جويبر و بانو ذلفا دلالت بر ايمان بالاي هر دو داشت و منظور بنده اين بود كه اگر شخصي با ايمان بالايي باشد مي تواند از ظاهر بگذرد.
ليكن بنده داراي چنين ايماني نيستم. لذا گزينه 4 رو انتخاب كردم.[/]

[="Tahoma"][="Black"]

Reza-D;669290 نوشت:
بسیاری از نسل های قبل ، ضمن احترامی که براشون قائل هستیم ، اشتباهات زیادی داشتن که یکیش هم همین بود. سنت ها تا جایی خوبن که درست باشن ، کما اینکه یکی از مأموریت های پیامبر(ص) مقابله با سنت های غلط و احیای سنت های پسندیده بود

اگر پای صحبت همین قدیمی ها بشینید ، کم نیستن که در باطن از نوع ازدواجشون ناراضی بودن (بخصوص خانمها ، البته آقایون هم کم نیستن). گر چه ممکنه در ظاهر به زبون نیارن. البته بعضی مواقع هم شانس یار عده ای بوده که طرف خوب از آب در میومده

ضمناً اون قدیم که فرمودید بدون دیدن هم ازدواج میکردند ، فقط بحث چهره نبود ، بلکه اکثراً هیچ چیز از همسرشون نمیدونستن. نه از چهره ، نه اخلاق ، نه اعتقادات ، نه سن و سال ، نه خانواده ، نه........... هیچ چیز


درهمان پست گفتم اين روش ازدواج رو تاييد نميكنم و ممكنه مشكلات زيادي ايجاد كنه اما انتقاد من از تند صحبت كردن است.اين كه ديو و دلبر بگوييم و...
انتقاد اشتباهات گذشتگان و سنت ها وآداب و رسوم غلط با ادبياتي تند موجب ناراحتي و تحقير مي شود.شما فرض كنيد پدر و مادر شما اينچنين ازدواجي داشته اند آيا سخناني مثل «مگر عقلم را از دست داده ام چنين ازدواجي كنم»يا«ديو و دلبر» خواندن پدر و مادرتان ناراحت نمي شويد؟
مشكل من روش انتقاد كردن است.[/]

[="Tahoma"][="Black"]به نام خدا

maryam27;669406 نوشت:
من که چیز بدی نگفتم!جناب استارتر نظر هر شخص رو خواستن .خوب نظر منم همین بود.من نمیتونم اینطوری ازدواج کنم!کارتون دیو و دلبر هم(که البته دارن الان فیلمشو هم میسازن!)دختره خصوصیان مثبت دیو و میبینه و بهش علاقه مند میشه .خیلی خوبه یه همچینی ادمایی باشن ولی من نمیتونم تصورشون کنم!

جواب شما:

درهمان پست گفتم اين روش ازدواج رو تاييد نميكنم و ممكنه مشكلات زيادي ايجاد كنه اما انتقاد من از تند صحبت كردن است.اين كه ديو و دلبر بگوييم و...
انتقاد اشتباهات گذشتگان و سنت ها وآداب و رسوم غلط با ادبياتي تند موجب ناراحتي و تحقير مي شود.شما فرض كنيد پدر و مادر شما اينچنين ازدواجي داشته اند آيا از سخناني مثل «مگر عقلم را از دست داده ام چنين ازدواجي كنم»يا«ديو و دلبر» خواندن پدر و مادرتان ناراحت نمي شويد؟
يك نفر مثلا در جمع فاميل پدر و مادر شما را به ديو و دلبر تشابه كند ناراحت نمي شويد؟
مشكل من روش انتقاد كردن است.مدتي است تاپيك هاي مشاوره رو بيشتر ميخونم پر است از اين تند صحبت كردن ها و ناراحتي ها و...[/]

موضوع قفل شده است