حکمت مشاء و حدوث و قدوم جهان هستی

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حکمت مشاء و حدوث و قدوم جهان هستی

سلام علیکم

سوال بنده این بود که در حکمت مشاء و از نظر مشائیان در راس ابن سینا ، جهان هستی قدیم است یا حادث ؟

تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صادق

سوال:
سلام علیکم
سوال بنده این بود که در حکمت مشاء و از نظر مشائیان در راس ابن سینا ، جهان هستی قدیم است یا حادث ؟

پاسخ:
در ابتدا باید اشاره نمود :درباره قدیم و حادث بودن عالم بین فلاسفه و متکلمین اختلاف نظر است.متکلّمین معتقدند که عالم حادث زمانی است .زمانی بوده که عالم نبوده ،بعد حادث شده ،در نتیجه عالم حادث زمانی است و قدیم زمانی نیست.
اما فلاسفه از جمله بوعلی سینا بر این باورندکه عالم به لحاظ زمان حادث نیست،بلکه حادث ذاتی است، یعنی چون زمان هم جزو عالم است،پس همانند عالم حادث است ،ولی به حدوث ذاتی و گرنه این طور نیست که روزی زمان بوده و عالم نبوده،بعد عالم ایجاد شده باشد تا عالم حادث زمانی تلقی شود.پس عالم ازلی نیست،بلکه حادث استف ولی طبق نظریه فلاسفه حدوث عالم ذاتی است وطبق نظریه متکلمین حدوث عالم زمانی،ولی در هر دو صورت عالم ازلی نیست،بلکه حادث است.
بنابر این عالم چون حادث است و نه ازلی ، مخلوق و معلول است و خالق هستی بخش آن را آفریده است.
در تبیین مسله باید به دو نکته اشاره شود :
ا) حدوث ذاتی عالم را همگان قبول دارند.حتی فلاسفه الهی و خداپرست با این که با متکلمان در باب حدوث زمانی عالم ،بحث و مناظر‌ه‌های چالش برانگیز دارند،ولی حدوث ذاتی عالم را قبول دارند .تنها در باب حدوث زمانی عالم با متکلمان اختلاف نظر دارند. بنابر حدوث ذاتی عالم هیچ محذوری شرعی و عقلی ندارد . پیامدهایی که در پرسش اشاره شده ندارد، ولی عکس مسئله ،یعنی کسی قایل به قدم عالم باشد، نادرست و بر خلاف مبانی فلسفی و عقلی و آموزه‌های شرعی است.از این رو گرچه فلاسفه مادی و مالیست‌ها بدان ملتزم‌اند،ولی فلاسفه الهی آن را قبول ندارند،گرچه آن ها (فلاسفه الهی) از طرف متکلمان متهم به آنند که آن ها قایل به قدم عالمند.
فلاسفه قایل به قدم ذاتی عالم نیستند، بلکه آن ها بر خلاف متکلمان اهل جدل قدم زمانی عالم را باور ندارند ،چون متکلمان گمان می‌کنند زمانی بوده که عالم وجود نداشته، بعد خلق شده،در حالی که فلاسفه معتقدند که زمان هم جزء عالم است.سخن متکلم درست نیست، از این رو عالم گرچه ذاتاً حادث است و علتی آن را آفریده ،ولی حدوث عالم ذاتی است و نه زمانی. این سخن فلاسفه را متکلمان به معنای قدم عالم تلقی کرده و آن ها را به کفر متهم می‌کنند. (1)
ب) بعضی از فلاسفه مسلمان باملاحظه آیات و روایات فراوان در مورد حدوث عالم ونفی هر گونه قدیمی جز خداوند ،از مشی فلسفی خویش فاصله گرفته و بر حدوث زمانی عالم تاکید کرده اند.
کندی منکر قدم عالم بود.تنها خداوند را قدیم می دانست .بر مسبوقیت عالم به عدم استدلال می کرد. (2)
ملا نعیما طالقانی از فیلسوفان قرن دوازدهم هجری در حوزه علمیه اصفهان نیز اعتقاد به قدم زمانی عالم را در تعارض با ضروریات دین اسلام و بلکه ضروری همه ادیان دانسته و معتقد است که در طریق استدلال فلسفه بر قدم زمانی عالم ، خطا رخ داده است .
همچنین ملااسماعیل خواجویی ، فقیه و فیلسوف سرشناس قرن دوازدهم هجری (م 1173هـ ) در رساله ای با عنوان « در ابطال زمان موهوم » پس از اختیار این قول که خلق و حدوث عالم در زمانی مقدر و مفروض ، قبل از حدوث زمان واقعی ( که همزمان با حدوث عالم به وجود آمده ) بوده است ، چرا که در غیر این صورت ، قدم عالم لازم می آید و این بر خلاف اعتقاد ملیین ( متدینان به ادیان الهی ) و نیز بر خلاف اخبار متواتر است که علامه مجلسی نیز بر آن تصریح کرده است ، می نویسد:
« بلکه حدوث [زمانی ] عالم از ضروریات دین است ... چنان که علامه حلی نیز در بعضی از آثارش به این امر تصریح کرده است.»(3)
خواجوی در پایان رساله خود تاکید می کند:
« قدر ضروری از دین و آنچه واجب است یک مسلمان بدان باور داشته باشد ، اعتقاد به حدوث عالم با همه اجزایش می باشد. حدوث عالم به معنای همه ماسوی الله اگر چه با دلیل عقلی [فلسفی] ثابت نیست و عقل تنها حدوث عالم اجسام را ثابت می کند، اما از جهت اجماع مسلمانان و احادیثی که مورد اعتماد و استناد هستند، در هر جا که عقل راهی بدان ندارد، امری ثابت است . نیز این سخن [فلاسفه] که بعضی از ماسوی الله [مثل عالم عقول] قدیم و واسطه برای ربط حادث به قدیم به شمار می روند ، با دلیل عقل ثابت نشده اند . وانگهی اگر آنچه با دلیل عقلی [فلسفی] ثابت شود ، مخالف با اجماع و اخبار باشد، باطل است و عاقل هیچ گاه سخن باطلی را تجویز و تایید نمی کند.»
وی در ادامه پس از سطوری چند مجددا تاکید می کند:
« به سخن قبلی مان باز می گردیم و می گوییم : آن که خداوند و رسول او ایمان دارد ، واجب است که به حدوث عالم به همان صورت که سید المرسلین
(صلی الله علیه وآله)اعلام نموده و اجماع مسلمانان پیرامون آن شکل گرفته ، فی الجمله ، بدون چون و چرا در حقیقت و کیفیت آن ، ایمان داشته باشد . هرکس واجد چنین ایمانی باشد ، بدون آن که از چگونگی آن و این که آیا حدوث عالم دهری است یا زمانی یا تعابیری دیگر از این دست جویا شود ، مومن است . نیازی به دلیل پردازی نیز ندارد، بلکه بسا دلیل پردازی موجب ایجاد شبهه و سوالی شود که از حل آن عاجز بماند. در نتیجه ، در زمره سرگشتگان و متحیران و بلکه ملحدان و منکران درآید ، چنان که پیش از آن بسیاری به این وادی در غلطیدند . خویش گمراه شده و دیگرانی را نیز گمراه کردند. خداوند ما و شما را از گمراهی نجات بخشد . به آنچه مصلحت ما در آغاز و انجام است ، هدایت نماید. درود خداوند بر محمد و خاندان او (صلی الله علیه وآله) که معدن رسالت و منبع هدایت هستند و ستایش برای خداوند در آغاز و فرجام .»(4)


منابع:
1. علامه حلی ،کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، جامعه مدرسین ، قم ، ص 170، مسئله 6.
2. سید حسين نصر، تاریخ فلسفه در اسلام ،تاریخ فلسفه اسلامی، حكمت ،تهران، چاپ اول، 1383 شمسى، ص 604-605، جلد 1 (5 مجلد).
3. سید جالا آشتیانی، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران ،بوستان کتاب قم ، ج 4 ، ص 270.
4.همان ، ص 290.

موضوع قفل شده است