نقش مادران در عفت دختران

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقش مادران در عفت دختران

[="Blue"][="Magenta"]نقش مادر در جنبه اخلاقي كودك [/]
[="Red"]دامان مادر نخستين مدرسه و اولين پايگاه تربيتي است . [/]. كودك آنچه را كه در اين مدرسه مي آموزد براي هميشه در نزدش مي ماند ، به گونه اي كه مي توان گفت كه نه راه و رسم بعدي كودك ادامه همان راه و رسم مادر و عصر كنوني است ! كودك به همراه رشد مسائل متعددي را از راه چشم و گوش ياد مي گيرد ولي آنچه در جنبه اخلاقي از راه چشم مي بيند برايش مؤثر تر در او نافذ تر است . صدها پند و اندرز كه از راه گوش بر كودك القا شود و به اندازه آن اثر ندارد كه مادر در حضور كودك خلافي را مرتكب شود ، زيرا آنچه را طفل مي بيند جزء خوي طبيعي او مي شود .

بنابراين مي توان گفت كه عملي ترين وسيله تربيت ارائه يك نمونه عملي است و كودك مادر را به عنوان نمونه عملي در پيش چشم دارد و هر گونه رفتار و عملي كه از مادر سر مي زند در كودك اثر مي گذارد و تا آخر عمر با آن خواهد بود . كودك از راه مشاهده وضع بيروني مادر و پدر تربيت مي يابد ، اگر راه و روش آنها مخصوصاً مادر عمق نداشته باشد و آنچه را كه مي بيند دلش باور نكند تربيت نمي پذيرد به عنوان مثال پدر يا مادري كه دائماً به اندرزگوئي سرگرمند مرتب فرزند خود را نصيحت مي كنند كه دروغ نگوييد ، صداقت داشته باشيد ، خوش رو باشيد ... ولي از طرف ديگر كودك متوجه مي شود كه رفتار و عمل پدرو مادر با آنچه كه مي گويند يكي نيست و مكرر ديده شد كه پدر يا مادر براي هر موضوع و يا مسأله اي به يكديگر و يا به اشخاص ديگر دروغ مي گويند و يا پرخاشگري مي كنند . در اين صورت است كودك با ديدن اين دو گانگي نه تنها از خود بلكه از هر چه كه نام و عنوان پند و موعظه دارد متنفر مي سازد ، بنابراين وظيفه پدر و مادر به خصوص مادر اين است كه به آنچه كه مي گويند حتماً عمل كنند در غير اين صورت دوگانگي در رفتار كودك آنها ظاهر مي شود و كودك نمي داند كه طبق پند و اندرزهاي مادر عمل كند يا طبق آنچه مادر انجام مي دهد . پس اگر فرزندش دچار اين مشكل شده ، حتماً به رفتار و كردار خودتان رجوع كنيد .[/]


[="darkgreen"][="magenta"]اما سوالي كه در اين جا مطرح مي شود اين است كه تربيت كودك را از چه سني آغاز كنيم ؟[/]

بعضي از مادران فكر مي كنند و تصور مي كنند كه جلوي كودك ۲ يا ۳ ساله شان يا حتي كوچكتر و يا بزرگتر هر رفتاري كه بخواهند مي توانند انجام دهند زيرا به نظر آنها فرزند هنوز كوچك است و توجهي به رفتار و كردار پدر و مادر خود و يا ديگران ندارد در حالي كه بايد گفت مادر عزيز ، كودك در همان ماههاي اول تولد تحت نفوذ رفتار و كردار مادر است ، او موجودي است تحريك پذير و تحت تأثير ولي در سه سال اول زندگي اخلاق و رفتارش هنوز به صورت ثابت در نيامده است و از اين سن يعني سه سالگي رفته رفته رنگ و فرم مخصوصي به خود مي گيرد و در مسيري معين مي افتد از حدود سه سالگي موجي از مخالفت ها در كودك پيدا مي شود كه زائيده تشخص طلبي اوست . اين نافرماني ها و تشخص طلبي ها تدريجاً بايد تحت كنترل در آيد و اصلاح شود . در هر حال سه سال اول زندگي كودك داراي اهميت بسياري از اين جنبه است . در سنين بعدي كه كودك رشد مي كند و بزرگتر مي شود ضروري است در برخي از موارد علل امر و نهي و انضباط ها در جنبه رفتار به او بازگو شود و به او تفهيم گردد كه در اين امر و نهي ها غرض و مصلحت او نهفته است .
البته لازم است كه مادران عزيز در تربيت فرزندشان حوصله و صبر زيادي به كار برند . و از اعمال و شيوه هاي پرخاشجويانه خودداري كنند و زمينه را براي همدلي و تحريك او با انجام رفتار مناسب فراهم نمايد . هم چنين يك مادري موفق است كه احساسات كودك خود را جريحه دار نكند ، او را نرنجاند ، به خاطر هر اشتباهي او را مورد تحقير و تمسخر قرار ندهد و هميشه فرصت جبران به فرزند خود بدهد و ... زيرا اگر غير از اين موارد باشد كودكي پرورش مي دهد كه اعتماد به نفس در هيچ كاري ندارد و براي آينده كودك لطماتي را موجب مي شود.
گفتيم كه هر عملي كه مادر انجام مي دهد ، هر سخني كه او بيان مي كند يك دستور العمل براي زندگي بعدي و يا كنوني كودك است و كودك همه چيز را مي بيند و مي شنود و آنها را نسبت به سن خود تجزيه و تحليل مي كند و همان طور كه اشاره شد مادران اگر خير فرزندشان را مي خواهند كه يقيناً مي خواهند بايد هميشه مواظب رفتار و كردار حتي نحوه حرف زدنشان با ديگران باشند زيرا خيلي از مادران ناآگاهانه و بدون توجه به عواقب يك كار بد آموزي هايي را به فرزند خود ياد مي دهند و اين بد آموزي ممكن است مستقيم يا غير مستقيم باشد

[="purple"]كه در اين جا به چند نمونه آن اشاره مي كنيم :[/][/]


[="purple"][="red"]دستور به ناسزاگويي :[/]
گاهي مادران براي اين كه كودكان خود را به شيرين زباني وا دارند گاهي كلمات ركيكي را به او ياد مي دهند و يا اين كه او را تشويق به بازگويي آن در حضور جمع مي كنند تا بدين وسيله مجلس آرائي شود . غافل كه كودك در روزهاي اوليه با لكنت و شيرين زباني آن را ادا مي كند ولي پس از اين كه آن را فرا گرفت ديگر فراموش نمي نمايد و به صورت عادت‌ آن را به كار مي برد و همان طور كه ميدانيد ترك عادت نيز خيلي مشكل است .
[="red"]در مهماني و مجالس :[/]
آداب معاشرت و برخوردها ، راه و رسم مهماني و معاشرت و .... را كه كودك به همراه مادر مي آموزد ، راز داري در مجالس معاشرت ، روابط صحيح يا غلط ، شوخي هاي مناسب يا مناسب ، غيبت و سخن چيني در مجالس و بد گويي هاي مادر پشت سر پدر .... را از كودك از اين مجالس ياد مي گيرد و چه ناگوار است كه كودكي درس دوروئي را از مادر بگيرد !
[="#ff0000"]عمل و تظاهرات مادر :[/]
خودداري از انجام مسئوليت ، تنبلي در انجام وظايف خانه و امر و نهي هاي بي حساب ، خود را برتر از ديگران دانستن ، تمسخر ديگران ، وعده دادن و عمل نكردن ، يكرنگ با پدر نبودن ، بدگويي هاي مكرر مادر از پدر ، بي احترامي مادر نسبت به پدر ، همه و همه بد آموزي است كه يك مادر به طور ناخود آگاه و در مواردي نسبتاً كم خود آگاه به كودك سرايت مي كند .
[="#ff0000"]تشويق و تنبيه هاي بي جا و ناصحيح :[/]
از بد آموزي ها در جنبه تشويق اين است كه مادر ، كودك خود را از همه زرنگتر ، با هوش تر و عاقلتر معرفي كند و همين امر باعث خود خواهي و خود بزرگ بيني كودك مي شود . هم چنين تنبيه كودك بايد به موقع و از روش درستي اعمال شود زيرا تنبيه توأم با خشونت و يا سخنان نيشدار و يا تنبيه در حضور ديگران و سرزنش هاي مكرر و به رخ كشيدن ديگران ، عواقب خوبي براي كودك ندارد و اعتماد به نفس را از كودك سلب مي كند و معمولاً اين كودكان هيچ كاري را به تنهايي نمي توانند انجام دهند .

منبع : [="darkslateblue"]برای ریحانه[/][/]


[="blue"]پدر و مادر اولین مربیان کودک هستند [="magenta"]و در ماههای اولیه طفولیت نقش مادر مهمتر است.[/]

زیرا مادر است که به کودک خود اولین تجربه از انسان با محبت را اهدا مینماید.

[="red"] اگر صدای مادر ملایم و دلنواز باشد و با بچه به آرامی برخورد کند و بدون تاخیر زیاد نیازهای کودک را در مورد غذا برآورده سازد،کودک یاد میگیرد که انسانها افرادی با محبت صمیمی و قابل اعتماد هستند.[/]

همچنان که کودک کمی بزرگتر میشود پدر باید بیشتر و بیشتر وارد زندگی او شود.

تا اینکه کودک متوجه این نکته گردد که علاوه بر مادر کسان دیگری هم هستندکه مهربان و حامی و مددکار او میباشند.

بتدریج بر تعداد افرادی که تماس دوستانه و نزدیک با او دارند افزوده میشود و اگر همه آنها با محبت باشند کودک با اطمینان و علاقه بسوی آنها کشیده میشود.

[="purple"]مادر بارزترین منشا آسایش و مهر عالیترین منبع سعادت خانوادگی است.[/] کامروائی در خانه، احساس امنیت و آرامش در آن و نیز احساس قدرت و استقلال کودکان در خانواده بستگی کامل به وجود مادر دارد.

طبیعت یک زن در آفرینش آماده برای پذیرش بار مسئولیت تربیتی کودک است و از نظر علمی زن بودن مساوی مادر بودن است تا بدان حد که جلوگیری از این امر برای او بیماری های جسمی و روانی بدنبال دارد.

از سوی دیگر انگیزه مادری که لطیف ترین و قوی ترین انگیزه هاست در نهاد زن بودیعت گذارده شده و او را مظهر لطف و صفا و عنایت و محبت برای کودک ساخته است. کودک ضعیف و ناتوان نیازمند به احساسات رقیق و وجودی عاشق و مهرورز است که بدو ابراز محبت نماید و احساسات عمیق تقدیم نماید، و این مادر است که با نوازش های مادرانه خود فرزندان بی پناه را نصیب می دهد و به رفع نیازهای طبیعی او اقدام می نماید. طبیعت و فطرت مادر این چنین است و به هنگام بلوغ و دوران حمل این تمایل و مهر به اوج می رسد و رفتار مادر را آنچنان رنگ می دهد که فعال تر از هر وجود دیگر با رغبت درونی به تربیت کودک می پردازد.

[="darkgreen"]مادر موجد تحول در جسم و روان کودک است[/]، تربیت به معنای وسیع و عام کلمه در قلمرو و در صلاحیت مادر است. اوست که می سازد و اوست که می تواند تغییرات مطلوب در فرد ایجاد کند بخصوص که اگر این زمینه با عامل انضباط پدر آمیخته شود. تربیت را اگر امری دائمی به حساب آوریم و نیز براساس سنت اسلامی اگر کودک را تا هفت سال اول در خانه و همراه مادر بدانیم باید اعتراف کنیم که بخش اعظم تاثیرپذیری ها از سوی مادر است و بیشتر خلق و خوی ها و رفتارهای کودکان حتی در سنین جوانی و بعد از آن منشا گرفته از مادر است.

مادر با رفتار الگوئی خود انسان می پرورد، کودک را از عالم ناپاکیها ، دوروئیها، حقد و حسدها دور می دارد، در او مهر و صفا، خیرخواهی ، خیراندیشی نسبت به دیگران بوجود می آورد.

مادر کودکی می سازد با شخصیت و بزرگ منش یا سرافکنده و زبون ، پاک و با عفت یا آلوده و ناپسند. و در همه حال در تکون شخصیت طفل سهم او فوق العاده است. شخصیت های بزرگ پیشرفت و ترقی خود را مرهون مادر می دانستند. ناپلئون می گفت: همة پیشرفتها و ترقیات من مرهون مساعی مادر من است، او بود که از کودکی اراده و پشتکار مرا تقویت کرد...

به نظر می رسد که بچه دار شدن آسان ولی مادر شدن کاری دشوار است. [="magenta"]مادر شدن تنها زائیدن فرزند و تامین غذا و پذیرائی از کودک نیست .[/] چه بسیار زنان که چنین وظیفه ای را انجام می دهند ولی لایق عنوان مادری نیستند. مادر شدن پذیرش مسئولیت و توجه به جنبه های تربیت و اخلاق است، سلامت روح، آگاهی ، احساسات رام، فضائل انسان، تقوا، عفت، شرف و عاطفه ، اخلاق خوش و قلب مهربان لازم دارد، و تازه با داشتن این خصائص باز هم نمی توان او را مادر خواند مگر آنگاه که این زمینه ها را بکار ببندد و کودک را رهبری و تربیت نماید. حیات کودک و جامعه به مادر وابسته است و هر کسی را در خور مقام حیات بخشی نمی توان دانست.

مادر در نقش مادری وظایف پرورش فرزند را بر وظایف همسری اولویت می دهد و بیش از هر کس به سازندگی کودک می پردازد، و شک نیست که برای سازندگی او نیازمند به وجود یک تعادل عصبی است.

[="sienna"]منشا مشکلات امروز جامعة ما در زمینة خانواده و تربیت فرزندان این است که زنان نخواسته اند بواقع مادر باشند [/]و ریاست و سرپرستی خانواده و نگهداری کودک را عهده دار گردند، آنکس که به فکر کسب درآمد برای زینت و تجمل خویش است و فرزندش را بدست مربی ها و لله ها می سپارد مادر نیست، کسی بحقیقت مادراست که هم و غم خود را صرف سازندگی کودکان خویش کند و بدین شغل افتخار نماید.

فرزند بیش از هر چیز حمایت و عطوفت می خواهد نه ثروت و تجمل. [="darkslateblue"]چه فایده که کودکی در آغوش کلفت از همه جا بی خبر ناراحت و افسرده ولی مادر او رئیس و یا مدیرکل باشد.[/]

بنابر این اهمیت مقام مادر زمانی مشخص می شود که از پرورشگاه ها ، زندان ها ومحل نگهداری افراد مجرم و بزهکار سر بزنیم که براساس نظر متخصصان او محققان علوم رفتاری اغلب آنها از وجود یک مادر لایق ، با محبت و با برنامه محروم بوده اند.[/]


[="darkslateblue"][="red"]1-نقش مدیریتی مادر[/]
خداوند در طبیعت زن ویژگیهایی را به ودیعه گذاشته که برای تربیت فرزند و اداره نظام خانواده از هر حیث مناسب است. تجارب و بررسی ها هم عملا این تئوری را اثبات می کنند، زیرا اگر زنی از تشکیل خانواده و تولید نسل خودداری کند به مراتب ناسالمتر و درمانده تر از زنی می شود که به تولید نسل پرداخته است. زنان بی فرزند از نظرروحی و جسمی زودشکن تر از زنان بچه دارند و حتی خودداری زن از شیردادن بچه او را از شادابی دور می دارد و زودتر به عالم پیری و شکستگی اش سوق می دهد.
زنان را به حکم طبیعت و شرع وظایفی عمده و اساسی است که نسبت به دیگر وظایف در درجه اول اهمیت است مهمترین این وظایف که براساس ضرورت تربیت فرزند بدست مادر و به صورت ضمیمه و امری جنسی پیدا می شود عبارتست از :
1-مدیریت کلی درون خانه
برای تربیت فرزندزن باید درمحیط امن و آسایش باشد، محیطی که خود سرپرستی آن را عهده دارد بوده و کلیه وسایل رفاهی را در حد امکان در اختیار داشته باشد و چنین محیطی حتما اداره و کلیه وسایل رفاهی را درحد امکان در اختیار داشته باشد و چنین محیطی حتما اداره و کارگاه نیست. او نیازمند به داشتن رای و اختیاراتی در جهت بهپروری فرزند است و قطعا این رای و اختیارات ربطی به سیاست و جامعه ندارد.
زن در محیط خانه است که می تواند به رفع این نیازها اقدام کند وبه تربیت فرزندان با آرامش خاطر بپردازد و در آن صورت مدیریت خانه و سرپرستی انتظام امور در اختیار او خواهد بود. خانة خوب تابع نیروئی است که آن را اداره می کند چنین نیرو در زن طبیعی تر موجود است. او در خانه فردی مقتدر و مطلق العنان و صاحب رای و نفوذی عظیم است، خانه اش محل حکومت اوست و اتباع این حکومت شوهر و فرزندان و اهل خانه اند، او می کوشد امور خانه را در سایة صلاح و عفاف خویش، اعمال عقل سلیم تنظیم کند و افراد آن را سالم و خوشبخت بسازد. این مفهوم مورد تایید اسلام است که به اعطای شخصیت به زنان و استقلال آنها توجه فوق العاده داشته است. پیامبر فرمود والمراه سیده بیتها و مسوله عن رعیتها زن خانم و رئیسة خانه خویش است و در این ریاست او مسئولیت دارد، مسئولیت زیردستان خویش.
[="magenta"]2-مدیریت اقتصاد خانه[/]
خانم خانه با سروسامان دادن امور اقتصادی خانه زحمت شوهر را در کسب معیشت ارج می نهد، می کوشد از روی صداقت ، دلسوزی ، احساس مسئولیت و محاسبات اندیشیده خود دخل و خرج خانواده را تحت کنترل درآورد، اقتصاد آن را سامان دهد و وضع زندگی را بهتر و زمینه را برای اداره مناسب تر خانه فراهم کند.
بانوی اندیشمند اگر چه وضع مادی خانه را خوب می بینند به خود اجازه نمی دهد که زیاده روی کند و یا در باره فرزندان اسراف روا دارد، زیرا او می داند که درآمد و ثروت برای گذران متعادل زندگی است نه برای فخر فروشی ، یا ذخیره های محتاطانه موید شوهر برای کمک به نیازمندان و ساختن اجتماع متوازن است. صرفه جوئی های اوست که به شوهر اجازه می دهد در کفایت و ضمانت اجتماعی شرکت کند و در تاسیس بنیادهای خیریه همگامی نماید.
از جنبه های مهم در مدیریت خانه دوری از تجمل و هوسهای جاهلانه است و از عهده برآمدن این مقصد از محاسن بانوی خانه است. او می داند که سرمایه گذاری در تربیت فرزند، خرید کتاب برای توسعه فرهنگ خانواده به مراتب بهتر از خرید لباس زیبا و یا ظروف و فرش و مبل است.
[="red"]3-مدیریت الگو بودن[/]
خانم خانه میزان و الگوی رفتار برای اتباع خانواده مخصوصا فرزندان است، از طریق اوست که شخصیت کودکان رنگ می گیرد و پایه های اخلاقی و رفتاری کودک گذارده می شود. در خانه ای که مادر لاابالی، بداخلاق، فحاش، خشن و غیرقابل تحمل باشد امکان داشتن فرزند متعادل بسیار اندک است. او نمونة رفتار و شخصیت است، طرز برخورد، نحوة زندگی، فرم لباس و آرایش ، نحوة مصرف، شکل ادارة خانه، صبر و حوصله اضطراب و هیجان و همه و همه رفتار و حالات او میزان و الگوی فرزندان است.
[="magenta"]4-مدیریت عواطف[/]
مادر قلب خانه و مظهر مهر و عاطفه ، عشق و احساس، محبت و صفا است، در پی ریزی سعادت کودکان سهم فوق العاده دارد، او می تواند اعضای خانواده را سعادتمند و بهشتی کند و یا زمینة تباهی و فساد را در آنان بوجود آورد. مادر سرچشمه فضیلت است، درس عملی تقوا و خداترسی او، راهنما و نافذ در قلب اعضای خانه است و برعکس او می تواند منشا رذیلت ها باشد و ابتاع خانواده را به بدبختی و فلاکت بکشاند، فرزندان را فاسد و شوهر را از زندگی متنفر سازد. او می تواند به اعضای خانه شخصیت متعادل دهد و یا شخصیت عاصی و متزلزل . زن در عین نگرانی و ناراحتی باید روحیة خود را قوی داشته باشد. خانه ای که در آن مادر عصبانی است جهنم و طبعا آشیانه بدبختی کودک است.
[/]

[="darkgreen"][="red"]2-نقش عاشقانه مادر[/]
متخصصان علوم رفتاری ، معتقدند مادر یا جانشین او اولین و تنها موضوع عشق نوزاد در اوایل زندگی است تحقیقات این دانشمندان بر روی کودکانی که فاقد مادر هستند و نمی توانند با یک نفر رابطه برقرار کنند، از نظر شخصیتی و نیز آسیب پذیری متفاوت از کودکان دارای مادر هستند در خلال سال اول زندگی وقتی موضوع عشق در ذهن کودک شکل گرفت، ابتدا هیچ تمایز یافتگی با او احساس نمی کند و تصور وحدت یافتگی با موضوع عشق خود که مادر است، را دارد و تقریبا در پایان سال اول متوجه جدا بودن موضوع عشق از خود می شود و در او اضطراب ، جدایی شکل می گیرد در این زمان شاید بیش از خود مادر عشق او برای کودک مهم می گردد و او می ترسدکه دوست داشتن مادر را از دست بدهد، این قصه ای است که در طول زندگی بارها تکرار می شود. اگر مادر بتواند روابط موضوعی امن و سالمی با کودک فراهم کند آنگاه انسان در طول زندگی به راحتی می تواند روابط عاشقانه خود را سازمان دهد.
مادر اولین موضوع عشق و اولین موضوع دلبستگی انسان است. او تنها منبع انرژی روانی در ابتدای زندگی است. اگر محیط روانی وجود مادر که محیط روانی رشد کودک نیز هست امن ، آرام، ارضاء کننده و امیدبخش باشد، نگرش انسان نسبت به سایر موضوعهای دلبستگی از جمله خداوند نیز به همین ترتیب شکل می گیرد که نحوه ارتباط انسان با خداوند متاثر از شکل گیری اولین روابط موضوعی است ، وقتی این روابط مثبت است تصور انسان از خداوند یک موجود ایمنی بخش ، آرام و مهربان است و بیشتر بهشت خداوند را تداعی می کند، حالیکه وقتی این رابطه منفی است فرد بیشتر جهنم خداوند را تداعی کرده است و او را موجودی کنترل کننده ، تنبیه کننده و ، ایمن تصور می کند.
نحوة ارتباط گروه اول ، از روی عشق و علاقه به خداوند است ، و گروه دوم از روی ترس از تنبیه و مجازات است. بنابر این مادران باید بدانند که چه مسئولیت بزرگی دارند. مادران باید همواره تایید کننده ، امیدبخشی و ایمن باشند. مادر اولین منبع انرژی و پایدار عشق ماندگار در مسیر زندگی، همواره پایگاههای مختلفی برای عشق ورزیدن و شارژ محبت داریم، مادر اولین منبع انرژی انسان است و اولین پایگاه عشق است.
[="magenta"]3-نقش سازندگی مادر[/]
مادر بند قنداق کودک را در دست دارد ولی اهمیت آن، بگونه ای است که می توان گفت زمام امور جامعه در اختیار اوست، ممکن نیست مشکلات رفتاری در جامعه باشد و از خانه منشا نگرفته باشد و نیز معمولا شخصیتها و مردان بزرگ جز از خانواده های آرام و از دامن مادران خوش نیت و سبک بار پدید می آیند..
اهمیت نقش مادر به حدی است که می توان گفت فساد مادر موجب فساد جامعه و صلاح او موجب صلاح جامعه است. کودکی که در دامان مادر است ممکن است رئیس جامعه فردا، فیلسوفی متفکر، پلیس و یا یک گانگستر باشد و در همه حال نقش آینده اش تا حدود زیادی به مادر بستگی دارد.
تحقیقات علمی تاثیر مادر را در کودک بیش از پدر می دانند و نتیجه می کند که کمبود پدران صالح درد است ولی هرگز به میزان کمبود مادران صالح نیست، کمبود مادران درست، برای جامعه دردی کشنده است. این اهمیت ازآن بابت که کودک بخش اعظم دوران فرم پذیری و ادب آموزی را در دامان مادر و یا در کنار او می گذارند، او در سنین است که ذهن او بیش از هر مرحله دیگر زندگی آماده نقش پذیری است و همه گونه آموخته ها و مکتسبات و جنبه زیربنایی دارد.
مادر نه تنها شئون خانواده بلکه در کلیة زمینه های حیات اجتماعی ذی نظر ، ذی مدخل دارد، هر جا که بحث از سازندگی باشد گوشه ای از آن متوجه مادر می شود.
[="magenta"]4-نقش مربیگری مادر[/]
در جنبه اجتماعی و سیاسی فرزندان پدر و مادر سهم مشترک دارند، ولی در سالهای اولیه نقش مادر موثرتر از پدر است . مادر نخستین کسی است که به عنوان عامل فشار برای کودک شناخته شده است و جنبه های مثبت و منفی را از طریق امر و نهی ها در دل او مستقر می سازد، اوست که می تواند شرف اجتماعی و سیاسی به طفل بدهد و وی را مدافع حق و روابط صحیح بسازد و یا او را فردی فاسد بار آورد. در همه حال زنان همیشه مردان را می سازند و مردان جامعه و قواعد اجتماعی را.
فکر و اندیشه مادر می تواند اساسی در ایجاد زمینة فکری برای فعالیت اقتصادی باشد. با توجه کردن به کار پرارزش شغلی را در ذهن فرزند پایین آورد و یا اوج دهد با کنترل اقتصادی خود در خانه می تواند به نحوی موثر در فکر اقتصادی آینده او و بالنتیجه در اقتصاد جامعه دخیل باشد به علاوه صرفه جویی های اندیشیده زنان در مصرف و تولید یک جامعه اهمیت فوق العاده ای دارد.
مادر آهن ربای دل کودک است اوست که بذر مهر را در دل فرزند می کارد و او را نسبت به دیگران خاص، بی تفاوت ، مهرورز، خشمگین می سازد او با احساسات همه جانبه ولی ملایم خود که اغلب جاری و بادوام است در دل کودکان رقت و احساس ایجاد می کند و همین عاطفه است که زمینه را برای پیوندهای انسانی در جامعه فراهم می سازد.[/]

[="Green"]منبع: trah.persianblog[/]

[="blue"][="red"]قرار دادن کودک نزد اشخاصی که کودک آنها را نمی شناسد بهیچ وجه صلاح نیست[/] و برای این منظور انتخاب یکی از منسوبین یا همسایگان شاید مناسب تر باشد آنهم با استفاده از یک دوره انتقالی چند روزه که طی آن مادر اصلی و کسی که قرار است برای کودک در مقام مادر عمل کند به اتفاق از طفل نگاهداری کرده و در نتیجه کودک و مادر ثانوی هر دو با بهتر آشنا و مانوس شوند و مادر ثانوی فرصت پیدا کند ذوق و روال کودک و تمایل او را بهتر بشناسد. مادر ثانوی باید آگاه باشد که کودک طبعا از دوری مادرش بویژه هنگام خواب از غصه دار خواهد شد و بیشتر از یک کودک معمولی بهانه گیری کرده و برای کسب محبت به او خواهد چسبید. در این موقع عروسکها و اسباب بازی های مورد علاقه کودک نقش بسیار موثر و ارزنده ای خواهند داشت. برای کودکانی که هیجده ماه بیشتر دارند ترتیب ارسال کارت پستال و هدیه های کوچک از جانب مادر تسلی بخش بوده و او را از بازگشت مادر مطمئن می سازد. سرانجام چنانچه پس از بازگشت مادر اصلی مادر ثانوی ملاحظه کند که کودک یکباره از او بریده و او را چون جامه کهنه ای بدون ابراز نشانه ای از سپاس به دور می افکند. این امر نباید موجب رنجش خاطر او شود.

ا[="#ff0000"]لبته مادر در موقع بازگشت باید خود را برای برخورد رفتارهای تند و پرخاشجوی کودک آماده باشد. [/]با وجود سلام وبرخورد گرم او که ممکن است موجب رضایت خاطر مادر واقع شود . چنانچه مادر کودک خود را برای چند ساعت یا حتی یکی دو روز سرد و گوشه گیر یافت نباید تعجب کند و باید بخاطر داشته باشد علاوه بر این پس از آنکه کودک مادر خود را مجددا پذیرفت ممکن است ناراحتی هایی مانند دست برنداشتن از مادر و چسبیدن زیاد از حد به او و ابراز حسادت زیاد از خود نشان دهد. چنانچه اینگونه عوارض تشویش آمیز با مهربانی و همدردی از طرف مادر مواجه شود، کودک به تدریج به حالت عادی برمی گردد ولی اگر این عوارض در کودک باقی بماند در آینده مزاحم او خواهد بود و لازم است در یک فرایند مشاوره ای پیگیری شود.

بدیهی است که مادر دوست دارد مدت دوری خود را از کودک کوتاه تر سازد ولی در بعضی موارد این کار خارج از اختیار او می باشد.
بنابر این مراقبت و نگاهداری کودکان شیرخوار و خردسال مستلزم صرف وقت و کوشش بسیار از جانب مادر است ولی هر چه اطلاعات او راجع به طبیعت کودک افزون گردد انجام این وظیفه سنگین را آسان تر و مطبوع تر خواهد یافت[="magenta"] مثل یک باغبان که با شناسائی طبیعت گلها و گیاهان راحت ترو بهتر می تواند به پرورش آنها بپردازد،[/] مضافا اینکه غرایز مادر برای انجام این مهم در خدمت او هستند و تجلی طبیعی آنها همان مهر و عطوفتی را ببار می آورد که کودک بدان نیاز دارد.[/]

دخترانی که مادرانشان را به خاطر هر فکر عصبی یا رفتار نامناسب مقصر می دانند، باوجود رشد سنی و جسمی از نظر احساسی همیشه کودک باقی می مانند. سوالات متداول دخترهای بالغ و بزرگسال می تواند اینها باشد:

· چرا باید به دنبال تایید مادرم باشم؟

· اشکالی ندارد شادتر و خوشبخت تر از مادرم باشم؟

· چه باید بکنم تا مادرم من را بعنوان یک بزرگسال قبول کند؟

اکثر دخترها قدردان مراقبت های مادرشان هستند (نه انتقادهای آنها)، مخصوصاً وقتی ازدواج می کنند و خودشان مادر شدن را تجربه می کنند. اکثر دخترها حمایت های مادرشان را دوست دارند (اما نه کنترل کردن آنها را)، مخصوصاً وقتی باردار می شوند و فرزندانشان به دنیا می آیند.

نکته هایی برای مادران

· فرزندانتان را بعنوان انسانهایی خاص بپذیرید.

· به اهداف زندگیتان جدای فرزندنتان ارزش بدهید.
· فرزندانتان را به خاطر مشکلات خودتان سرزنش نکنید.


:hamdel: دامن مادر نخست آموزگار کودک است :hamdel: طفل دانشور کجا پرورده نادان مادری :hamdel:

پروین اعتصامی

:Sham:

موضوع قفل شده است