آیا یک حادثه و رویداد بی نشان، هم اراده و خواست خداست؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا یک حادثه و رویداد بی نشان، هم اراده و خواست خداست؟

بسم الله الرحمن الرحیم....سلام...من در سایت اپارات یک فیلمی دیدم که بچه ای در حال بازگشت از مدرسه هست دست به کیف خیلی معمولی ارام ارام به سرعتی معمولی در حال دویدن(راه رفتن مثل ورزش) است به سمت خانه خود....در این بین یک ماشین سمت چپ اوست که راننده اش پارک کرده و خودش پشت فرمان است و می خواهد پیاده شود....و از کوچه نیز یک کامیون 19 چرخ در حال عبور است از سر صدای ناشی از رد شدن کامیون پسر کمی سمت راست خود را نگاه می کند تا مراقب کامیون باشد...در همین حین مردی که سوار ماشین شخصی خود بود بدون اینکه بچه را ببینید از درب ماشین خود پیاده می شود و درب ماشین به بچه می خورد و خیلی اتفاقی بچه را به زیر کامیون می اندازد و پای بچه زیر کامیون 19 چرخ له می شود...خب در این حادثه سه فرد داریم ...یک بچه...یک راننده شخصی....یک راننده کامیون....

دقیقا هر سه فرد هیچ کدام هیچ عمدی در این حادثه نداشتند و کاملا اتفاقی پسر می خواسته رد شود سوی خانه خود برود....راننده میخواسته پیاده شود از ماشین خود و راننده کامیون هم می خواسته در کوچه عبور کند...خب این اتفاق تلخ چرا باید رخ بدهد...اول اینکه بچه هنوز به سن تکلیف هم نرسیده بود پس گناهی ندارد پس لطفا نگید حکمت خداست و یا گناه کار بود طرف...که نمیشه چون بچس و پاکه و حکمت خدا هم نیست چون خدا کار شر انجام نمیده...نمی تونیم بگیم این کار خیر هست...اگه یه انسان به عمد پای یک بچه بی گناه رو با تریلی از روش رد بشه قطعا تمام بشریت او را محکوم به گناهی بزرگ می کنند...پس حالا با توجه به سوال اگر یک حادثه یک اتفاق یک رویداد بی نشان هم اراده و خواست خداست و خود به خود نیست.... پس چرا خدا این کار رو انجام داده:Ghamgin: مگه ما حادثه ای داریم که طبق اراده خداوند اتفاق بیافته اینطوری که میشه نقص در خدا که یک حادثه ای خود بخود بوجود میاد بدون دخالت خدا...محرک و تمام خواستن ها و اراده ها و اتفاقات خداست..پس قطعا بخدا مربوط است و هیچ چیز بی ربط از خدا نیست...

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صادق

بسم الله الرحمن الرحیم....سلام...من در سایت اپارات یک فیلمی دیدم که بچه ای در حال بازگشت از مدرسه هست دست به کیف خیلی معمولی ارام ارام به سرعتی معمولی در حال دویدن(راه رفتن مثل ورزش) است به سمت خانه خود....در این بین یک ماشین سمت چپ اوست که راننده اش پارک کرده و خودش پشت فرمان است و می خواهد پیاده شود....و از کوچه نیز یک کامیون 19 چرخ در حال عبور است از سر صدای ناشی از رد شدن کامیون پسر کمی سمت راست خود را نگاه می کند تا مراقب کامیون باشد...در همین حین مردی که سوار ماشین شخصی خود بود بدون اینکه بچه را ببینید از درب ماشین خود پیاده می شود و درب ماشین به بچه می خورد و خیلی اتفاقی بچه را به زیر کامیون می اندازد و پای بچه زیر کامیون 19 چرخ له می شود...خب در این حادثه سه فرد داریم ...یک بچه...یک راننده شخصی....یک راننده کامیون....

دقیقا هر سه فرد هیچ کدام هیچ عمدی در این حادثه نداشتند و کاملا اتفاقی پسر می خواسته رد شود سوی خانه خود برود....راننده میخواسته پیاده شود از ماشین خود و راننده کامیون هم می خواسته در کوچه عبور کند...خب این اتفاق تلخ چرا باید رخ بدهد...اول اینکه بچه هنوز به سن تکلیف هم نرسیده بود پس گناهی ندارد پس لطفا نگید حکمت خداست و یا گناه کار بود طرف...که نمیشه چون بچس و پاکه و حکمت خدا هم نیست چون خدا کار شر انجام نمیده...نمی تونیم بگیم این کار خیر هست...اگه یه انسان به عمد پای یک بچه بی گناه رو با تریلی از روش رد بشه قطعا تمام بشریت او را محکوم به گناهی بزرگ می کنند...پس حالا با توجه به سوال اگر یک حادثه یک اتفاق یک رویداد بی نشان هم اراده و خواست خداست و خود به خود نیست.... پس چرا خدا این کار رو انجام داده:Ghamgin: مگه ما حادثه ای داریم که طبق اراده خداوند اتفاق بیافته اینطوری که میشه نقص در خدا که یک حادثه ای خود بخود بوجود میاد بدون دخالت خدا...محرک و تمام خواستن ها و اراده ها و اتفاقات خداست..پس قطعا بخدا مربوط است و هیچ چیز بی ربط از خدا نیست...

باسلام وتشکر .
در این باره به طور جامع وکامل باید چند نکته مورد توجه قرار گیرد :
همه اتفاقات عالم به اراده خداوند و براساس روابط معین و منظم علی و معلولی تنظیم شده، در زندگی موظف به پیروی از فرامین عقل و شرع هستیم تا برای تحقق برخی از نتایج به علت های آن دست بزنیم و برای محقق نشدن برخی نتایج از علت های آن دوری کنیم .
در واقع خداوند در جهان هستی برای همه چیز علت هایی قرار داده است که در صورت وقوع علت ها ، معلول ها نیز تحقق می یابد. اراده انسان و نقش او در کارهایی که صورت می دهد، بخشی از علت هایی است که خداوند مقرر نموده ؛ بنابراین، تأثیر علت های انسانی و غیر انسانی در کارهایی که انجام می پذیرد، همه به اراده خداوند است ؛ اگر این امر اتفاق افتاد، خودمان آن را با اراده و اختیار به وجود آوردیم .در عین حال از مشیت و اراده الهی هم خارج نبود. حال باید دید قضا و قدر الهی در همه امور زندگی و سرنوشت مان از جمله مرگ چگونه است .؟
دو تفسیر اساسی وجود دارد :
تفسیر نخست : سرنوشت هر کس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعیین شده، هر کس با سرنوشت معینی از مادر متولد می‌شود که قابل دگرگونی نیست. هر انسانی نصیب و قسمتی دارد که ناچار باید به آن برسد. چه بخواهد و چه نخواهد. کوشش‌ها برای تغییر سرنوشت بیهوده است. بنا بر این تفسیر،‌بدیهی است که انسان موجودی مجبور و بی اختیار است.
بررسی منابع اسلامی نشان می‌دهد این تفسیر مورد تأیید اسلام نیست. قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامی از قبیل:‌تکلیف، جهاد، کوشش و استقامت، ارسال رسولان، ثواب و عذاب و غیره را بی معنا و عبث می کند.
استاد مطهری می‌گوید: «اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی،‌انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتی وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد».(1)
اما در تفسیر دوم از سرنوشت،در عین حال که دست تقدیر الهی در زندگی انسان و قضا و قدر الهی را مردود نمی‌داند، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او می‌پذیرد.در این تفسیر، نقش انسان نه تنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از همان سرنوشت است .در سرنوشت و تقدیر انسان چنین است که سرنوشت خود را تعیین نماید. در واقع اختیارداشتن انسان جزئی از تقدیرات الهی است.
قدر:یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی .در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده و آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش آفریده است.
قضا: یعنی حکم و قطع و حتمیت. در نظام آفرینش،‌ موجودات مادی از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، مثلاً اگر به خانه شما از چند کوچه راه باشد، ورود به خانة شما از چند راه ممکن است.حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب پیدایش یکی از آن‌ها فراهم شد و تنها همان یکی تحقق یافت، ‌این مرحله از تحقق را قضا می‌نامند.
تردیدی نیست که خداوند برای هر چیزی علت‌ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن‌ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می‌آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و ... عواملی دخالت دارد . هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی‌پذیرد، هم چنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی­زند، بلکه نخست چیزی را تصور می‌کند، سپس به آن می‌اندیشد و پس از آن که فایده واقعی یا پنداری آن را پذیرفت، ‌به انجام آن می‌کوشد. پس انجام هر حادثه­ای در جهان علت و سببی دارد . این نظامی است تخلف ناپذیر. خداوند نیز چنین مقرّر کرده است.
انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت‌های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) از کنار دیوار شکسته و کجی برخاست. پرسیدند: از قضای الهی فرار می‌کنی؟ فرمود: از قضای الهی به قدر او پناه می‌برم.(2) یعنی درست است که تا قانون علیت که منتهی به فرمان خداست، نباشد، دیوار شکسته سقوط نخواهد کرد، اما همان خداوند به من عقلی داده که آن خود یک حلقه از سلسله قانون علیت است و یک عامل بازدارنده در برابر این گونه حوادث. البته دیوار عقل و شعور ندارد و بدون اعلام قبلی سقوط می‌کند. اما من می‌توانم به قدر الهی پناه ببرم؛ یعنی با عقل خود چنان محل نشستن را اندازه گیری کنم که اگر دیوار سقوط کند روی من نیفتد.
مرگ برای همه مقدر و سرنوشت همگانی است ، ولی برای هر کسی دو نوع اجل مطرح است:
یکی اجل حتمی است که آن را اجل مسّمی نیز گویند، و آن این که پایان یافتن عمر در آن زمان قطعی ‏است. (3)حتمی گفته می‏شود، بدین خاطر که اجل آدمی در آن وقت به طور حتم و صد در صد فرا می‏رسد. مسّمی گفته شده، بدین جهت که پایان اجل در آن هنگام معین و نامیده شده است.
دوم اجل معلق است ،به این معنی که اجل مشروط است که اگر شرطش موجود شود، مرگ واقع می شود. اگر موجود نباشد، نه، در مقابل اجل حتمی که بالاخره در وقتش می‏آید.(4)
انسان از نظر ساختمان طبیعی و ذاتی، استعداد و قابلیت بقا برای مدتی طولانی دارد، ولی در اثنای این مدت ممکن است موانعی ایجاد شود که از رسیدن به حداکثر عمر طبیعی باز دارد. یک چراغ نفت سوز با توجه به مخزن نفت آن ممکن است بیست ساعت استعداد روشنایی داشته باشد، اما وزش یک باد شدید و ریزش باران و یا عدم مراقبت از آن سبب می‏شود که عمر آن کوتاه گردد. در این جا اگر چراغ با هیچ مانعی برخورد نکند و تا آخرین قطره نفت بسوزد، سپس خاموش شود، به اجل حتمی خود رسیده است . اگر موانعی قبل از آن باعث خاموشی چراغ گردد، مدت عمر آن را اجل غیر حتمی و "معلق" می‏گوییم.
اجل هر کس از قبل طبق عملکردی که در حیات دنیوی خواهد داشت و طبق میزان رعایت نکات بهداشتی، امنیتی ، معنوی و ... ، تقدیر شده است، نه بدون در نظر گرفتن آن ها.
بنابراین اگر در تقدیر شخصی نوشته شده است که در فلان زمان و فلان مکان و فلان حالت به علت تصادف خواهد مرد، طبق میزان رعایت و عدم رعایت موارد امنیتی خود یا شخصی دیگر می باشد. معنای تقدیر همین است.
وقتی مقدمات تحقق آن عمل آماده شد و علل لازم برای وجود یک رخدادی محقق شد ،نتیجه آن مقدمات محقق خواهد شد که به این قضای الهی می گویند. همان گونه که از معنای قضا بر می آید که به معنای حکم و قطع و فیصله دادن است.
تا زمانی که عمل انسان در محدوده تقدیر است ( یعنی در محدوده آماده سازی مقدمات و رفع موانع )قابل تغییر است. انسان می تواند با جایگزین کردن عاملی به جای عامل دیگر نتیجه را تغییر دهد، ولی وقتی تمام عوامل جمع شد، دیگر نوبت قضای الهی می رسد و قابل تغییر نیست.
اگر شخصی با سرعت زیاد و بدون احتیاط رانندگی کرد و تصادف کند، تقدیر او همین است. اگر همین شخص با سرعت رانندگی و تصادف نکرد، تقدیر او باز همین است؛ بنابراین طبق آنچه ما اراده کرده و انجام می دهیم، تقدیرها رقم می خورد یا حتی تقدیرها تغییر یافته و جایگزین می شود، مانند تقدیر مرگی که با صدقه و صله رحم رفع می شود و تقدیر دیگر جای آن قرار می گیرد.
با توجه به مطالب یادشده در باره افراد مطرح شده در پرسش باید گفت :
برخی از آنان ممکن است در پی فرا رسیدن اجل حتمی شان مثلا به مسافرت مبادرت نموده اند . قضای الهی سرنوشت آن ها را آن گونه رقم زده، ولی برخی ممکن است همان سفر زمینه مرگ معلق شان را فراهم نموده باشد که اگر به آن سفر نمی رفتند، ممکن بود زنده می ماندند.


منابع:
1.مرتضی مطهری، مجموعة‌آثار، ج1، ص 384،نشر صدرا، 1370 ش.
2.صدوق توحید، ص 337، نشر دفتر نشر اسلامی، قم، بی تا .
3. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 7 ، ص 11، نشر جامعه مدرسین قم،1387ش.
4.مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج 1، ص 533،نشر دانش ،قم، 1376 ش.

موضوع قفل شده است