به قرائت ابن مسعود بخوانیم یا به قرائت عمر ؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
به قرائت ابن مسعود بخوانیم یا به قرائت عمر ؟

سلام

دو حدیث داریم که در یکی رسول خدا ص توصیه به قرائت ابن مسعود رض کردند که خود ابن مسعود هم میگوید من از امام علی ع آموختم و در حدیث دیگری از عمروعاص ! که رسول خدا ص فرمودند بقرائت عمر بخوانید :

أخبرنا أبو القاسم بن السمرقندي أنا أبو الحسين بن النقور قالا أنا عيسى بن علي أنا عبدالله بن محمد نا عباس بن الوليد النرسي نا داود بن عبدالرحمن العطار نا إسماعيل بن أمية قال بلغني أن عمرو بن العاص قال أشهد لسمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول ما أقرأكم عمر فاقرئوا وما أمركم به فائتمروا !!!! تاریخ دمشق
در حالیکه در اخبار دیگر آمده که به قرائت ابن مسعود بخوانید :

أخبرنا أبو القاسم إسماعيل بن أحمد - إجازة إن لم يكن سماعا - قال: أخبرنا يوسف بن الحسن بن محمد قال: أخبرنا أبو نعيم قال: حدثنا عبد الله بن جعفر بن أحمد بن فارس قال: حدثنا يونس بن حبيب قال: حدثنا أبو داود سليمان بن داود الطيالسي قال: حدثنا شريك قال: حدثنا عثمان بن عمير قال: حدثنا زاذان عن حذيفة قال: قلنا: يا رسول الله لو استخلفت؟ فقال: لو استخلفت فعصيتم نزل العذاب، ولكن ما أقرأكم ابن مسعود فاقرؤوه، وما حدثكم حذيفة فاقبلوا، أو قال فاسمعوا.تاریخ دمشق

أخبرنا أبو نعيم حدثنا عبدالله بن جعفر حدثنا يونس بن حبيب حدثنا أبو داود حدثنا شريك حدثنا عثمان بن عمير حدثنا زاذان عن حذيفة قال قلنا يا رسول الله لو استخلفت قال لو استخلفت فعصيتم نزل العذاب ولكن ما أقرأكم ابن مسعود فاقرأوا وما حدثكم حذيفة فاقبلوا أو قال فاسمعوا.
الكتاب : المتفق والمفترق للخطيب البغدادي

در حالیکه هر محققی میداند که این حدیث ومشابهش (حدیث جابر) کاملا در تضاد با احادیثی است که ابن مسعود وابی را داناترین اصحاب به قرائت قرآن دانسته بودند بروایت بخاری !

کدامیک از این احادیث صحیحند سندا و متنا ؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

1)‌در مورد خبر عمرو بن عاص (که گفته: شهادت می دهم که از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: آنچه را (از قرآن)که عمر بر شما قرائت نمود قرائت نمائید و آنچه شما را امر نمودبه فرمانش گردن نهید.) عرض می شود: این خبر هرچند که از ناحیه ی رجال آن)بر اساس مبنای عامه( دارای ایراد خاصی نبوده و رجال آن مقبول می باشند؛ اما با این حال سند این خبر فاقد شرط اتصال بوده و به شکل «بلغنی»،‌ روایت گردیده که خبری مرسل خواهد بود.

توضيح اينكه خبر صحیح در نزد اهل سنت خبری است که حائز پنج شرط باشد. ابن حجر در بیان این شروط می نویسد:«خبر الآحاد بنقل عدل، تام الضبط، متصل السند، غیر معلل و لاشاذ»؛[1]خبر واحدی که توسط افراد عادلی نقل گردیده که همگی آنان در ناحیه ی قوه ی حفظشان تمامیت ضبط داشته[2] و علاوه بر آن حدیث نیز متصل السند بوده[3] و خبر دارای اشکال متنی و سندی مخفی نبوده و شاذ[4] نیز نباشد، خبر صحیح نامیده می شود.

با توجه به شروط فوق مشخص می گردد آنچیزی که نهایتا در این روایت موجود است تحقق دو شرط نخست آن می باشد؛ زیرا در ناحیه ی اتصال سند، این خبر مرسل بوده و «اسماعیل بن امیة»،‌که متوفی سال:«139هـ»،است ،[5] می گوید به من رسیده که...عمرو بن عاص گفت... واین در حالی است که عمر بن عاص (لعنه الله) در سال«44هـ» هلاک شده و فاصله ی زمان فوت وی با مرگ عمرو بن عاص96 سال می باشد.

بنابراین این خبر صحیح نبوده و ارسال آن مانع حجیت آن می گردد؛ زیرا مشهور اهل سنت خبر مرسل را حجت نمی دانند.[6]

2)‌همچنین این خبر را تنها ابن عساکر در کتابش ذکر نموده است؛ ‌اما ظاهرا از آنجا که فقدان جایگاه علمی جناب خلیفه ی دوم بر همگان آشکار بوده خبری از احتجاج و استشهاد به آن در سایر کتب اهل سنت نیست؛ علاوه بر آنکه چنین خبری از جانب شخصی نقل شده که مورد نفرین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده است؛ همچنان که در حدیث رکس آمده است.[7]

3) در روایت دوم [8] به نقل از حذیفه آمده است: «لَوِ اسْتَخْلَفْتُ فَعَصَيْتُمْ نَزَلَ بِكُمُ الْعَذَابُ وَلَكِنْ مَا أَقْرَأَكُمُ ابْنُ مَسْعُودٍ فَاقْرَءُوا وَمَا حَدَّثَكُمْ حُذَيْفَةُ فَاقْبَلُوا» ، أَوْ قَالَ: «فَاسْمَعُوا»؛[9]اگر بر شما خلیفه ای قرار دهم و شما نافرمانی کنید، عذاب بر شما نازل می گردد؛ ولکن آنچه را که ابن مسعود(در مورد قرآن) بر شما قرائت نمود، قرائت نمائید و آنچه را که حذیفه روایت نمود قبول نمائید. یا اینکه فرمود: به سخن او گوش دهید.

این خبر را ترمذی در سنن خویش روایت نموده و حکم به تحسین آن نموده است.[10]

4) در روایات دیگری از اهل سنت به اخذ قرائت از چهار نفر توصیه شده است: عبدالله بن مسعود، سالم، ابی بن کعب،‌معاذ بن جبل. «استقرئوا القرآن من أربعة من عبد الله بن مسعود وسالم مولى أبي حذيفة وأبي بن كعب ومعاذ بن جبل»[11]

در هر حال این مفاد این روایات از قبیل مثبتین می باشند و تعارضی با یکدیگر نخواهند داشت؛ مگر آنکه قرائت این افراد با یکدیگر مخالف بوده باشد و این در حالی است که بنابر مفاد قطعی حدیث ثقلین و غیره عترت علیهم السلام عدل دیگر قرآن بوده که عامه از مرجعیت علمی آنان محروم بوده اند.

موفق باشید.


[/HR] [1]. نزهة النظر في توضيح نخبة الفکر، ص30.

[2]. یعنی در تحمل حدیث و نقل آن در جانب وی قصوری دیده نمی شود و قوه ی ضبط و حفظ وی قوی می باشد و احادیث را به همان صورتی که شنیده بدون زیادت و کم و کاست به یاد می سپارد و به هنگام بیان نیز به همان شکل نقل می نماید.

[3]. سلسله سند تا از ابتدا تا انتها پیوسته و متصل است و در اصطلاح حدیث معلق و منقطع و معضل و مرسل نمی باشد.

[4]. به خبر شخص ثقه در صورتی که مخالف با خبر شخص اوثق باشد، شاذ گفته می شود.

[5]. میزان الاعتدال، الذهبی، ترجمه:852:« إسماعيل بن أمية الاموى فيروى عن ابن المسيب وطبقته، مجمع على ثقته.مات سنة 139».

[6]. جمال الدین قاسمی در قواعد التحدیث،ص112، می نویسد:«المذهب الأول في المرسل فهو المشهور قال النووي رحمه الله في التقريب ((ثم المرسل حديث ضعيف عند جماهير المحدثين وكثير من الفقهاء وأصحاب الأصول)) وقال رحمه الله في شرح المهذب بعد هذا ((وحكاه الحاكم أبو عبد الله عن سعيد بن المسيب وجماعة أهل الحديث)) وقال مسلم في مقدمة صحيحه ((والمرسل من الروايات في أصل قولنا وقول أهل العلم بالأخبار ليس بحجة )) انتهى قال النووي ((ودليلنا في رد العمل به أنه إذا كانت رواية المجهول المسمى لا تقبل لجهالة حاله فرواية المرسل أولى لأن المروي عنه محذوف مجهول العين والحال قال الحافظ في شرح النخبة وإنما ذكر - يعنى المرسل - في قسم المردود للجهل بحال المحذوف لأنه يحتمل أن يكون صحابياً ويحتمل أن يكون تابعياً وعلى الثاني يحتمل أن يكون ضعيفاً ويحتمل أن يكون ثقة وعلى الثاني يحتمل أن يكون حمل عن صحابي ويحتمل أن يكون حمل عن تابعي آخر وعلى الثاني فيعود الاحتمال السابق ويتعدد أما بالتجويز العقلي فإلي ما لا نهاية له وأما بالاستقراء فإلى ستة أو سبعة وهو أكثر ما وجد من رواية بعض التابعين عن بعض )) انتهى.

[7]. ابو برزه اسلمى مى‏گويد: ما در سفرى در محضر پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله و سلم بوديم صداى غنا و آوازه خوانى دو نفر به گوش پيامبر رسيد كه ترانه مى‏خواندند و شعر مى‏سراييدند و يكى در پاسخ آن ديگرى مى‏گفت: استخوان‏هاى آن دوست خيرخواه من نمايان است زيرا جنگ مانع از كفن و دفن او گرديده است. رسول خدا فرمود ببينيد اين صداى غنا از كجا و از چه كسى است؟ گفتند يا رسول الله معاويه و عمرو عاص هستند كه اين چنين خوانندگى مى‏كنند، رسول خدا عرضه داشت خدايا آنان را در فتنه‏ها فرو بر و به سوى آتش‏شان بكشاناللَّهُمَّ ارْكُسْهُمَا فِي الْفِتْنَةِ رَكْسًا ، وَادْعُهُمَا إِلَى الْعَذَابِ دَعًّا». مسند أبي يعلى، أحمد بن علي بن المثنى أبو يعلى الموصلي التميمي، ح:7436، دار المأمون للتراث – دمشق.

[8] . محتوای این روایت مخالف اعتقاد شیعه در نصب امام می باشد.



[9]. مسند أبي داود الطيالسي، أبو داود سليمان بن داود بن الجارود الطيالسي البصرى (المتوفى: 204هـ)،ج1، ص353،ح:442، دار هجر – مصر.

[10] . سنن الترمذي، محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي، ح:3812، دار إحياء التراث العربي – بيروت:«حدثنا عبد الله بن عبد الرحمن أخبرنا إسحق بن عيسى عن شريك عن أبي اليقظان عن ذاذان عن حذيفة قال قالوا : يا رسول الله لو استخلفت قال إن استخلف عليكم فعصيتموه عذبتم ولكن ما حدثكم حذيفة فصدقوه وما أقرأكم عبد الله فاقرؤه قال عبد الله فقلت لإسحق بن عيسى يقولون هذا عن أبي وائل قال عن ذاذان إن شاء الله . قال هذا حديث حسن وهو حديث شريك».

[11] . صحیح البخاری،‌باب مناقب ابن مسعود و ...


با سلام وتشكر

اگر چه سند خبر اول در بعضی رجال مشکلاتی دارد اما عمده مشکل برمیگردد به همین عمروعاص که از حزب سقیفه و دوستان یهود بود واین از جعلیات اوست :

الاسم : إسماعيل بن أمية بن عمرو بن سعيد بن العاص بن سعيد بن العاص بن أمية القرشى الأموى المكى ( ابن عم أيوب بن موسى )
الطبقة : 6 : من الذين عاصروا صغارالتابعين
الوفاة : 144 هـ و قيل قبلها
روى له : خ م د ت س ق ( البخاري - مسلم - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة ثبت
رتبته عند الذهبي : ثقة

الاسم : داود بن عبد الرحمن العطار ، أبو سليمان المكى
المولد : 100 هـ بـ مكة
الطبقة : 8 : من الوسطى من أتباع التابعين
الوفاة : 174 او 175 هـ
روى له : خ م د ت س ق ( البخاري - مسلم - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة ، لم يثبت أن ابن معين تكلم فيه
رتبته عند الذهبي : ثقة ، قال الشافعى : ما رأيت أورع من داود

الاسم : العباس بن الوليد بن نصر النرسى ، أبو الفضل البصرى ، مولى باهلة ، ( و نرس لقب لجده نصر )
الطبقة : 10 : كبار الآخذين عن تبع الأتباع
الوفاة : 238 هـ
روى له : خ م س ( البخاري - مسلم - النسائي )
رتبته عند ابن حجر : ثقة
رتبته عند الذهبي : صدوق تكلم فيه

حتی حزب اموی برای همین عمروعاص بالاترین منقبت را جعل نمودند :

حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ حَدَّثَنَا ابْنُ لَهِيعَةَ عَنْ مِشْرَحِ بْنِ هَاعَانَ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « أَسْلَمَ النَّاسُ وَآمَنَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِى ». قَالَ هَذَا حَدِيثٌ غَرِيبٌ لاَ نَعْرِفُهُ إِلاَّ مِنْ حَدِيثِ ابْنِ لَهِيعَةَ عَنْ مِشْرَحِ بْنِ هَاعَانَ وَلَيْسَ إِسْنَادُهُ بِالْقَوِىِّ.ترمذی

ببینید بازار جعل تا به کجاست ؟؟؟؟!!!!

اما چرا خلفاء اینقدر با مصاحف ابن مسعود وقرائتش برخورد ومقابله میکنند ؟!

موضوع قفل شده است