جمع بندی اسلام و احترام به جان و مال پیروان دیگر مذاهب

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اسلام و احترام به جان و مال پیروان دیگر مذاهب

من یه مدتی است که بحثم شده با غیر مسلمانها و میخوام براشون توضیح بدم که اسلام حقیقی داعش نیست.اونها میگن داعشی ها و وهابی ها شمارو مسلمن نمیدانند و شم اونهارو ما حرف کی رو قبول کنیم؟من فکر کردم مواردی از سیره پیامبر یا امام علی در مورد رفتار با غیر مسلمانها و یا در جنگها براشون بنویسم تا این رو روشن بکنه که رفتار پیامبر با اینها فرق داره ولی نمیدونم چه بنویسم.غیر از اون موردی که گفته شده امام علی با یک یهودی دادگاه رفت و قاضی به نفع یهودی رای داد و امام قبول کرد و اون یهودی مسلمان شد چیز دیگه به ذهنم نمیرسه تازه همین مورد رو هم سندشو نمیدونم.لطفا هم منبع این داستان و شکل دقیقش رو بگید و هم موارد دیگه از سیره پیامبر که بتونه بهم کمک کنه.تشکر.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد عماد

اگر به نامه حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر در نهج البلاغه مراجعه کنید ایشان مردم جامعه را به دو گروه تقسیم کرده اند و در مورد هر کدام توصیه هایی به مالک می کننند.
از ديدگاه علي بن ابي طالب (عليه السلام)حاكم اسلامي موظف به اعمال محبت و لطف در موردهمه مردم و از جمله اقليت ها مي باشد.

در این نامه مردم از نگاه حضرت علی دو گروهند : يا برادر ديني حاكم (مسلمان)و يا نظير او در خلقت. (غیر مسلمان) پس جاي رفتارهاي غير انساني نسبت به آنها وجود ندارد. اين اصل، از دستورحضرتش به مالك درباره لزوم رحمت و محبت قابل استفاده است. دراين بين، آنان كه به يكي از اديان حقه مانند يهود و نصارا معتقدند ازحقوق بيش تري برخوردارند. اين گروه مي توانندارتباطات رسمي درشكل قرار داد ذمه با مسلمانان برقرار نمايند. اين وضعيت، حتي نسبت به اديان ساختگي، مادام كه به مسلمانان، حكومت اسلامي و سايرانسان ها صدمه نرسانند، مي تواند اجرا گردد.(1)
1. نهج البلاغه، با ترجمه و شرح محمد جعفر امامي و محمد رضاآشتياني، چاپ دهم، ج سوم، نامه حضرت علي (عليه السلام) به مالك اشتر، ص 141.

samansami;664352 نوشت:
غیر از اون موردی که گفته شده امام علی با یک یهودی دادگاه رفت و قاضی به نفع یهودی رای داد و امام قبول کرد و اون یهودی مسلمان شد چیز دیگه به ذهنم نمیرسه تازه همین مورد رو هم سندشو نمیدونم.لطفا هم منبع این داستان و شکل دقیقش رو بگید و هم موارد دیگه از سیره پیامبر که بتونه بهم کمک کنه.تشکر.

آنچه در منابع تاریخی نقل شده، برخی تاریخ نویسان، طرف دعوا را فردی مسیحی دانسته و برخی دیگر او را فردی یهودی قلمداد کرده اند(1)

داستان از این قرار است که، در زمان خلافت و زمامداری امام على (ع) در کوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندى نزد مردی مسیحى (یا یهودی) پیدا شد. علی (ع) به او فرمود: این زره برای من است، ولی آن مرد انکار کرد و گفت: زره در دست من است، شما که ادعا می‌کنید باید دلیل بیاورید.
امام على (ع) او را به محضر قاضى برد و اقامه دعوى کرد که این زره از آن من است، نه آن را فروخته ام و نه به کسى بخشیده ام و اکنون آن را در نزد این مرد یافته ام. شریح، قاضى دادگاه، به آن مرد گفت: خلیفه ادعاى خود را اظهار کرد، تو چه مى گویى؟ او گفت : این زره مال خود من است و در عین حال، گفته مقام خلافت (امیر المؤمنین) را تکذیب نمى کنم [ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد].قاضى رو به امام(ع) کرده و عرضه داشت: شما مدّعى هستید و این شخص منکر است، به همین جهت، ارائه شاهد بر عهده شماست.
على(ع) خندید و فرمود: قاضى راست مى گوید، اکنون باید شاهد آورم، ولى من شاهدی ندارم
قاضى روى این اصل که مدّعى شاهد ندارد، به نفع مسیحى (یا یهودی) حکم کرد و او هم زره را برداشت و روانه شد.
ولى مرد مسیحى که خود بهتر مى دانست زره برای چه کسى است، پس از آنکه چند قدم برداشت، برگشت و گفت: این طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهاى بشر عادى نیست، از نوع حکومت انبیاست سپس اسلام آورد و اقرار کرد که زره برای على (ع) است و در مسیر صفّین از دست او افتاد. آنگاه حضرت علی (ع) از اسلام آوردن او خوشحال شد و زره را به او هدیه داد. طولى نکشید که او با شوق و ایمان در زیر پرچم على (ع) و به همراه او با خوارج در جنگ نهروان جنگید(2)


1.شوشترى، قاضى نور الله، ‏احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 8، ص 534 و 535، مکتبه آیت الله المرعشى‏، قم، چاپ اول، 1409ق.
2. ابن اثیر، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم‏، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 401، نشر دار صادر، بیروت، 1385ق؛ ابن کثیر دمشقی، أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر، ‏البدایة و النهایة، ج 8، ص 4 و 5، دار الفکر، بیروت، 1407ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 34، ص 316، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق؛ ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج 1، ص 74 و 75، مؤسسه دار الکتاب، قم، 1410ق.

سلام
می تونید مطالبی که در آدرسهای زیر ذکر شده رو به ایشون معرفی بفرمایید تا مطالعه کنند:
http://www.askdin.com/thread48161.html
http://www.ensani.ir/fa/content/58730/default.aspx

http://www.askquran.ir/thread30884-16.html#post544882

مقداری عسل و انجیر از همدان و حلوان برای حضرت علی (ع) اوردند امر فرمود بین یتیمان تقسیم کنند و خود حضرت شخصا بچه های یتیم را نوازش می کرد و از عسل وانجیر به دهانشان می گذاشت عرض می کردند چرا شما این کار را می کنید؟ می فرمود امام پدر یتیمان است این عمل را انجام می دهم تا احساس بی پدری نکنند.



سر پدر و مادر اين دختربچه در جلوی چشمان وي توسط تکفیری ها بریده می‌شود.

میتونید از احکام اسیر داری در اسلام بگید
و اینکه این ملعونای داعشی هر کسی رو دستشون میرسه میسوزونن و دار میزنن و سر میبرن
بگید که امامان ما چطوری با اسیر برخورد میکرد
اینم بگید که ابن ملجم ملعون چقدر عادلانه قصاص شد

با سلام

[=NassimRegular][=NassimRegular]تردیدى نیست كه یكى از عوامل مهم جنگ ها در طول تاریخ، نژادپرستى، قوم گرایى، برترى جویى و تعصب هاى مذهبى است.[=NassimRegular]
[=NassimRegular]با توجه به این مشكل، در روابط حقوقى انسان ها با یك دیگر راه حل اسلام چیست؟[=NassimRegular]
[=NassimRegular]آیا انسان از آن جهت كه انسان است معیار حقوقى روابط انسان ها با یك دیگر است، یا از آن جهت كه داراى فلان نژاد، مذهب و... مى باشد؟ [=NassimRegular]
اسلام به جامعه ى بشرى به عنوان یك مجموعه ى واحد نگاه مى كند. جمیع انسان ها به اصل واحد منتسب اند؛ بنابراین، هیچ جنس، نژاد و گروهى بر دیگر نژادها و گروه ها برترى و فضیلت ندارد. همه در اصل خلقت و پیدایش یكسان اند و كرامت الهى و تكریم انسان شامل جمیع افراد بشر مى گردد:«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِیر مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً: و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشكى و دریا بر مركب ها بنشاندیم و از چیزهاى پاكیزه به ایشان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از آفریده هاى خود برترى آشكار بخشیدیم».
[=NassimRegular]بدون تردید چنین امرى اثر زیادى در پى ریزى امنیت بین المللى خواهد داشت و تفاوت انسان ها از حیث رنگ، نژاد و ملیت، خود یكى از نعمت هاى الهى و وسیله اى براى شناخت انسان ها از یك دیگر است[=NassimRegular]:[=NassimRegular]«یا ایهَا النّاس انّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَر وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ [=NassimRegular]:ا[=NassimRegular]ى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یك دیگر شناسایى متقابل حاصل كنید. در حقیقت، ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بى تردید خداوند داناى آگاه است.»[=NassimRegular]

[=NassimRegular]امیرالمؤمنین -علیه‏السلام- در بخشی از نامه‏اش به مالک اشتر شد که می‏فرماید:[=NassimRegular][=NassimRegular]«و اشعر قلبک الرحمه للرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تکوننّ علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم، فانهّم صنفان: امّا اخٌ لک فی الدّین، و امّا نظیر لک فی الخلق: (ای مالک!)[=NassimRegular] [=NassimRegular]مهربان باش و رعیت را با چشمی پرعاطفه و سینه‏ای لبریز از محبت بنگر، زنهار که چون درنده‏ای به غارت جان و مال آنها بپردازی! پس همانا فرمانبران تو از دو صنف بیرون نیستند: یا مسلمانان و برادر دینی تو هستند و یا (پیروان مذهب بیگانه‏اند، که در این صورت) همانند تو انسانند».
[=NassimRegular]
[=NassimRegular]همچنین آن حضرت در فرازی دیگر از این نامه در استقبال از صلح می‏فرماید:[=NassimRegular] [=NassimRegular]«و لا تدفعنّ صلحا دعاک الیه عدوّک وللّه‏ فیه رضی، فان الصلح دعه لجنودک و راحه من همومک و امنا لبلادک:[=NassimRegular] و از صلحی که دشمن تو را بدان فراخواند و رضای خداوند در آن بود، روی متاب که آشتی، سربازان تو را آسایش رساند، و از اندوهایت برهاند و شهرهایت ایمن ماند.»
[=NassimRegular]از مطالعه روایات و احادیث چنین به دست می‏آید که همزیستی مسالمت‏آمیز و ایجاد رابطه مودّت و دوستی با بیگانگان، امری است که مسلمانان می‏توانند در روابط بین‏الملل از آن بهره گیرند؛ چه این که، اسلام آیین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعی و انسانی بشر ضدیت ندارد و اسلام به این نکته توجه می‏دهد که با ایجاد یک جو آرام و مودّت‏آمیز، می‏توان با مخالفان عقیدتی خود به گفتگو و جدال احسن پرداخت.

[=NassimRegular]بسیاری از آیات قرآن کریم خطاب به جمیع بشر می‏باشد، مانند: [=NassimRegular]«یا بنی آدم» ، «یا ایها الانسان»،[=NassimRegular] این خطاب ها و تعبیرها می‏رساند که انسانیت یک معنای مشترک بین تمام ساکنین زمین است، افراد مناطق مختلف هیچ فرقی با یکدیگر ندارند، بشر در طول تاریخ از حیث زبان، رنگ و نژاد متفاوت بوده است ولی از نظر اسلام، همه فرزندان یک پدر و مادر)آدم و حواء -علیهماالسلام- ) هستند و این تفاوت ها، در انسانیت انسان خدشه‏ای وارد نمی‏سازد.
[=NassimRegular]این تعبیرات مى‏رساند که انسانیت قدر مشترک همه ساکنان زمین بوده و افراد مناطق گوناگون، هیچ تفاوتى با یکدیگر ندارند.[=NassimRegular]
بشر در طول تاریخ از حیث زبان، رنگ، نژاد، فکر، عقیده و... متفاوت بوده است؛
[=NassimRegular]ولى از منظر اسلام، همه، فرزندان یک پدر و مادر بوده و این تفاوت‏ها بر انسانیت انسان خدشه‏اى وارد نمى‏سازد.[=NassimRegular]
[=NassimRegular]قرآن هرگونه افکار نژادپرستانه را محکوم نموده است:[=NassimRegular]«یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ:[=NassimRegular] اى مردم، ما شما را از نرى و ماده‏اى بیافریدیم. و شما را جماعت‏ها و قبیله‏ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید. هر آینه، گرامى‏ترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست. خدا دانا و کاردان است».
[=NassimRegular]از دیدگاه قرآن، تفاوت در رنگ، زبان، نژاد و ملیت ملاک برترى انسان‏ها بر یکدیگر نبوده و وجود این‏گونه اختلافات از نشانه‏هاى الهى و وسیله‏اى براى شناخت افراد از یکدیگر است؛ چه بسا اگر همه انسان‏ها یک شکل، یک رنگ، و داراى اندام و صورت‏هاى مشابه بودند، زندگى آنان با مشکل مواجه مى‏شد.

[=NassimRegular]تساوی و برابری انسان ها یکی از اصول مهم ارتباط عادلانه به شمار می‏رود، چون نژادپرستی و تحقیر ملت ها و مذاهب دیگر، موجب مشکلات فراوانی برای جامعه بشری شده است؛ جنگ جهانی اوّل و دوم شاهد این مدّعاست.
تفاوت در رنگ، نژاد و ملیت مایه فضلیت یکی بر دیگری نیست بلکه از نظر قرآن کریم اختلاف زبان ها و رنگ ها از آیات و نشانه‏های الهی محسوب شده و وسیله‏ای برای شناخت افراد و اشخاص از یکدیگر می‏باشد .

[=NassimRegular]طبیعت انسان به گونه‏اى است که اعتقادات قلبى را با زور و اجبار نمى‏پذیرد. [=NassimRegular]
در این زمینه، فقهاى اسلامى اجماع دارند که ایمان شخص مُکرَه، باطل و غیرصحیح مى‏باشد.
[=NassimRegular]قرآن که هیچ‏گاه مخالف با فطرت انسان فرمان نمى‏دهد، در آیات متعددى موافق با این قضیه سخن مى‏گوید:[=NassimRegular]«لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ:[=NassimRegular]در دین هیچ اجبارى نیست» [=NassimRegular]و [=NassimRegular]در جایى دیگر فرماید: «وَ لَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یکُونُواْ مُؤْمِنِینَ:[=NassimRegular]
[=NassimRegular]اگر پروردگار تو بخواهد، همه کسانى که در روى زمینند ایمان مى‏آورند. آیا تو مردم را به اجبار وامى‏دارى که ایمان بیاورند؟»[=NassimRegular]

[=NassimRegular]پیامبر نیز فقط مأمور رساندن پیام الهى به بشریت است و مسئول ایمان آوردن آنان نمى‏باشد: [=NassimRegular]«وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَکُواْ وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیهِمْ حَفِیظا وَمَا أَنتَ عَلَیهِم بِوَکِیلٍ:[=NassimRegular] اگر خدا مى‏خواست، آنان شرک نمى‏آوردند، و ما تو را نگهبانشان نساخته‏ایم و تو کارسازشان نیستى».
[=NassimRegular]بر اساس این‏گونه آیات و اجماع مسلمانان، واضح است که اسلام، عقیده پیروان سایر ادیان را به رسمیت شناخته و به هیچ مسلمانى مجوز تحمیل عقیده اسلامى به دیگران را نداده است، بلکه از پیروان خود خواسته است غیر مسلمانان را در عقیده و باورهاى مذهبى خود آزاد بگذارند و در کنار همدیگر زندگى کنند. بنابراین، ایمان به خدا و مبانی اسلام، هیچ گونه جنبه تحمیلی نمی‏تواند داشته باشد، بلکه تنها راه آن، منطق و استدلال است و نفوذ در فکر و روح افراد باید مدّ نظر باشد. [=NassimRegular]

[=NassimRegular]کتب آسمانى گرچه بر اساس قانون تکامل تدریجى، در فروعات با یکدیگر تفاوت‏هایى دارند، اما در اصول با هم اختلافى نداشته و هدف واحدى را دنبال مى‏کنند.
[=NassimRegular]قرآن در آیات بسیارى از پیامبران پیش از اسلام و روش دعوت آنان یاد نموده و به صراحت آنها را تصدیق مى‏کند:[=NassimRegular] [=NassimRegular]«وَأَنزَلْنَا إِلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقا لِّمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیمِنا عَلَیهِ:[=NassimRegular] و این کتاب را به راستى بر تو نازل کردیم؛ تصدیق‏کننده و حاکم بر کتابهایى است که پیش از آن بوده‏اند.»

[=NassimRegular]این قانون الهى است که هر پیامبرى، پیامبران پیشین خود را تأیید کرده و با دیده احترام از آنان یاد مى‏کند:[=NassimRegular] [=NassimRegular]«وَقَفَّینَا عَلَى آثَارِهِم بِعَیسَى ابْنِ مَرْیمَ مُصَدِّقا لِّمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْرَاه وَآتَینَاهُ الإِنجِیلَ فِیهِ هُدىً وَنُورٌ وَمُصَدِّقا لِّمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْرَاه وَهُدىً وَمَوْعِظَه لِّلْمُتَّقِینَ [=NassimRegular]:[=NassimRegular]و از پى آنها عیسى پسر مریم را فرستادیم که تصدیق‏کننده توراتى بود که پیش از او فرستاده بودیم و انجیل را که تصدیق‏کننده تورات پیش از او بود به او دادیم که در آن هدایت و روشنایى بود و براى پرهیزگاران هدایت و موعظه‏اى.»[=NassimRegular]

[=NassimRegular]قرآن نه تنها از آغاز نزول، صاحبان ادیان دیگر را دعوت به برقراری ارتباط نموده، بلکه در آخرین آیات نازله خود نیز بر این مسئله تأکید مى‏نماید.[=NassimRegular]
چنان‏که در سوره مائده ـ از آخرین سوره‏هاى نازل‏شده ـ همان‏گونه که مسلمانان را به تبعیت از قرآن دعوت نموده، پیروان تورات و انجیل را به تبعیت از کتب آسمانى خویش دعوت مى‏نماید:
[=NassimRegular]«وَلْیحْکُمْ أَهْلُ الإِنجِیلِ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فِیهِ وَمَن لَّمْ یحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[=NassimRegular]:[=NassimRegular]و باید که اهل انجیل بر وفق آنچه خدا در آن کتاب نازل کرده است داورى کنند؛ زیرا هر کس به آنچه خدا نازل کرده است داورى نکند،از نافرمانان است».[=NassimRegular]

[=NassimRegular]نکته قابل توجه دیگر اینکه ایمان شخص مسلمان کامل دانسته نشده، مگر اینکه به کتب آسمانى پیشین و پیامبران الهى گذشته ایمان آورد: [=NassimRegular]«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ:[=NassimRegular] پیامبر، خود به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل شده ایمان دارد. و همه مؤمنان، به خدا و فرشتگانش و کتاب‏هایش و پیامبرانش ایمان دارند». میان هیچ‏یک از پیامبرانش فرقى نمى‏نهیم.

[=NassimRegular]ا[=NassimRegular]سلام اعتراف به ادیان آسمانی و پیامبران برگزیده الهی و احترام به شریعت آنان را جزو اصول عقاید خود به شمار آورده و در آیات متعدد قرآنی به آن سفارش کرده است: [=NassimRegular]«قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَینَا وَمَا أُنزِلَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَقَ وَیعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِی مُوسَی وَعِیسَی وَمَا أُوتِی النَّبِیونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[=NassimRegular]:[=NassimRegular]بگویید ما به خدا ایمان آورده‏ایم، و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اخلاف آنان نازل گشته و نیز به آنچه بر موسی و عیسی و دیگر پیامبران از طرف پروردگارشان داده شده است، در میان آن فرقی قایل نمی‏شویم و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم».
[=NassimRegular]بر این حقیقت در آیات متعددی تأکید شده است.در قرآن کریم، تورات به صورت کتاب آسمانی و حاوی شریعت الهی و انجیل نیز کتاب آسمانی عیسی‏بن مریم -علیه‏السلام- معرفی شده است.با توجه به آیات قرآن کریم و پیمان‏های «ذمّه‏ای» که در صدر اسلام بین پیامبر و اهل کتاب منعقد شده‏اند، [=NassimRegular]ذمّی‏ها یا اقلّیت‏های دینی از لحاظ آزادی و حق برپایی مراسم مذهبی در امنیت کامل قرار دارند و اماکن مقدّس آنان احترام دارد. در قرآن کریم، صیانت عبادتگاه‏های آنان یکی از اهداف جهاد اسلامی قلمداد شده است ـ البته این حکم، در عبادتگاه‏های موجود در زمان انعقاد قرارداد ذمّه است، اما احداث معابد جدید، تابع قرارداد ذمّه می‏باشد.[=NassimRegular]

عماد;665203 نوشت:

آنچه در منابع تاریخی نقل شده، برخی تاریخ نویسان، طرف دعوا را فردی مسیحی دانسته و برخی دیگر او را فردی یهودی قلمداد کرده اند(1)

داستان از این قرار است که، در زمان خلافت و زمامداری امام على (ع) در کوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندى نزد مردی مسیحى (یا یهودی) پیدا شد. علی (ع) به او فرمود: این زره برای من است، ولی آن مرد انکار کرد و گفت: زره در دست من است، شما که ادعا می‌کنید باید دلیل بیاورید.


امام على (ع) او را به محضر قاضى برد و اقامه دعوى کرد که این زره از آن من است، نه آن را فروخته ام و نه به کسى بخشیده ام و اکنون آن را در نزد این مرد یافته ام. شریح، قاضى دادگاه، به آن مرد گفت: خلیفه ادعاى خود را اظهار کرد، تو چه مى گویى؟ او گفت : این زره مال خود من است و در عین حال، گفته مقام خلافت (امیر المؤمنین) را تکذیب نمى کنم [ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد].قاضى رو به امام(ع) کرده و عرضه داشت: شما مدّعى هستید و این شخص منکر است، به همین جهت، ارائه شاهد بر عهده شماست.
على(ع) خندید و فرمود: قاضى راست مى گوید، اکنون باید شاهد آورم، ولى من شاهدی ندارم
قاضى روى این اصل که مدّعى شاهد ندارد، به نفع مسیحى (یا یهودی) حکم کرد و او هم زره را برداشت و روانه شد.
ولى مرد مسیحى که خود بهتر مى دانست زره برای چه کسى است، پس از آنکه چند قدم برداشت، برگشت و گفت: این طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهاى بشر عادى نیست، از نوع حکومت انبیاست سپس اسلام آورد و اقرار کرد که زره برای على (ع) است و در مسیر صفّین از دست او افتاد. آنگاه حضرت علی (ع) از اسلام آوردن او خوشحال شد و زره را به او هدیه داد. طولى نکشید که او با شوق و ایمان در زیر پرچم على (ع) و به همراه او با خوارج در جنگ نهروان جنگید(2)


1.شوشترى، قاضى نور الله، ‏احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 8، ص 534 و 535، مکتبه آیت الله المرعشى‏، قم، چاپ اول، 1409ق.
2. ابن اثیر، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم‏، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 401، نشر دار صادر، بیروت، 1385ق؛ ابن کثیر دمشقی، أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر، ‏البدایة و النهایة، ج 8، ص 4 و 5، دار الفکر، بیروت، 1407ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 34، ص 316، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق؛ ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج 1، ص 74 و 75، مؤسسه دار الکتاب، قم، 1410ق.

تشکر باز هم مواردی مثل این توی ذهنتون هست.؟
هر مطلبی که مناسب باشه برای این مورد میتونم ترجمه کنم فقط میخوام چندین مورد باشه که به عنوان سیره و روش منش شناسانده بشه
تشکر
رضا;665520 نوشت:
[=NassimRegular][=NassimRegular]
[=NassimRegular]بر این حقیقت در آیات متعددی تأکید شده است.در قرآن کریم، تورات به صورت کتاب آسمانی و حاوی شریعت الهی و انجیل نیز کتاب آسمانی عیسی‏بن مریم -علیه‏السلام- معرفی شده است.با توجه به آیات قرآن کریم و پیمان‏های «ذمّه‏ای» که در صدر اسلام بین پیامبر و اهل کتاب منعقد شده‏اند، [=NassimRegular]ذمّی‏ها یا اقلّیت‏های دینی از لحاظ آزادی و حق برپایی مراسم مذهبی در امنیت کامل قرار دارند و اماکن مقدّس آنان احترام دارد. در قرآن کریم، صیانت عبادتگاه‏های آنان یکی از اهداف جهاد اسلامی قلمداد شده است ـ البته این حکم، در عبادتگاه‏های موجود در زمان انعقاد قرارداد ذمّه است، اما احداث معابد جدید، تابع قرارداد ذمّه می‏باشد.

در این موارد ایه ای هم داریم؟یا موارد تاریخی؟

راستی در مورد جنگها هم اگه چیزی به ذهنتون میرسه در این مورد لطف میکنید بگید

samansami;665579 نوشت:

در این موارد ایه ای هم داریم؟یا موارد تاریخی؟

[=arial]با سلام
[=Times New Roman]آيات، روايات و سيره و روش پيامبر (ص) و پيشوايان دين، به روشني بر اصل مشروع بودن روابط بين المللي دلالت دارند: «لاينهاکم اللّه عن الذين لم يقاتلوکم في الدين ولم يخرجوکم من ديارکم ان تبرّو هم و تقسطوا اليهم ان اللّه يحب المقسطين: خداوند شما را از نيکي کردن و عدالت ورزيدن با آنان که با شما در دين نجنگيده اند و از سرزمينتان بيرون نرانده اند، باز نمي دارد. خداوند کساني را که به عدالت رفتار مي کنند، دوست دارد».

از اينجا مشخص مي شود که اسلام رابطه با غيرمسلمانان را بر اساس عدالت بنا نهاده است.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]البته تداوم اين امر تا زمانى است که آنان نيز در تقابل با مسلمانان دشمنى روا نداشته و جواب نيکى را با بدى ندهند: [=Times New Roman]«لَا ينْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يقَاتِلُوکُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يخْرِجُوکُم مِن دِيارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيهِمْ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ إِنَّمَا ينْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوکُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوکُم مِن دِيارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن يتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ: [=Times New Roman]خدا شما را از نيکى کردن و عدالت‏ورزيدن با آنان که با شما در دين نجنگيده‏اند و از سرزمينتان بيرون نرانده‏اند، باز نمى‏دارد. خدا کسانى را که به عدالت رفتار مى‏کنند دوست دارد. جز اين نيست که خدا از دوستى‏ورزيدن با کسانى که با شما در دين جنگيده‏اند و از سرزمين خود بيرونتان رانده‏اند يا در بيرون‏راندنتان همدستى کرده‏اند شما را باز دارد.

[=Times New Roman] و هر که با آنها دوستى ورزد از ستمکاران خواهد بود»؛بنابراين غير مسلمانان دو گروهند.
[=Times New Roman]گروهى که با مسلمانان سر جنگ نداشته و در کنار آنان زندگى مى‏کنند. دولت اسلامى و مسلمانان موظفند در قبال اين گروه رفتارى محترمانه داشته و حقوق آنان را پاس دارند[=Times New Roman].
[=Times New Roman]قرآن در مواردي به ارتباط مسلمانان با يهوديان و مسيحيان اشاره کرده است، و علي رغم اختلافات عقيدتي موجود ميان مسلمانان با آنها، از اين که نژاد يهود را بکلّي محکوم کند و يا خون آنها را کثيف بشمرد خودداري کرده و تنها روي اعمال آنها انگشت مي‏گذارد و با تجليل و احترام از افرادي که به اکثريت فاسد نپيوستند و در برابر ايمان و حق تسليم شدند به نيکي ياد مي‏کند».[=Times New Roman]
و مي‏فرمايد: «آنها همه يکسان نيستند.
از اهل کتاب جمعيتي هستند که (به حق و ايمان) قيام مي‏کنند و پيوسته در اوقات شب، آيات خدا را مي‏خوانند در حالي که سجده مي‏نمايند، به خدا و روز ديگر ايمان مي‏آورند».

[=Times New Roman]و در جاي ديگر مي‏فرمايد:[=Times New Roman] «و از اهل کتاب کساني هستند که به خدا و آنچه بر شما نازل شده و آنچه بر خودشان نازل گرديده ايمان دارند و در برابر (فرمان) خدا خاضعند و آيات خدا را به بهاي ناچيزي نمي‏فروشند. پاداش آنها نزد پروردگارشان است.
خداوند سريع الحساب است».
[=Times New Roman]نظر اسلام مبتنى بر روابط بر اساس عدالت بوده و به هيچ وجه مخالفان عقيدتى خود را از ميدان به در نکرده، بلکه دست دوستى بدانان داده تا با توجه به اصول مشترک، در کنار هم زندگى نمايند. از ديدگاه قرآن، پديده‏اى به نام «جنگ مذهبى» و پيکار به سبب اختلاف عقيده ممنوع بوده و دشمنى با پيروان اديان ديگر هيچ محلى از اعراب ندارد.
[=Times New Roman]قرآن در اين زمينه به گروهى از يهوديان و مسيحيان اشاره دارد که با تحقير و اهانت به يکديگر و تضييع حقوق انسانى همديگر، سعى در برتر نشان‏دادن آيين خويش دارند.خداوند ضمن تقبيح اين موضع، داورى در اين زمينه را مربوط به آخرت دانسته است: [=Times New Roman]«وَقَالَتِ الْيهُودُ لَيسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَيءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيسَتِ الْيهُودُ عَلَى شَيءٍ وَهُمْ يتْلُونَ الْکِتَابَ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِينَ لاَ يعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ يحْکُمُ بَينَهُمْ يوْمَ الْقِيامَه فِيمَا کَانُواْ فِيهِ يخْتَلِفُونَ:[=Times New Roman] با آنکه کتاب خدا را مى‏خوانند، يهودان گفتند که ترسايان بر حق نيند و ترسايان گفتند که يهودان بر حق نيند.

همچنين آنها که ناآگاهند سخنى چون سخن آنان گويند. خدا در روز قيامت درباره آنچه در آن اختلاف مى‏کنند، ميانشان حکم خواهد کرد».[=Times New Roman]عدالت‌، دوستي‌با دوستان‌خدا و ستم‌بر دشمنان‌خدا نيست‌، بلکه‌عدالت‌بايد نسبت‌به‌همه‌مردم‌يکسان‌باشد.
اين‌مطلب‌ به‌ صراحت‌ در آيه‌ شريفه‌ از سوره‌ مائده‌ مورد اشاره‌قرار گرفته‌است‌.
به‌تعبير رشيدرضا «در اين‌آيه‌امر به‌ مساوات‌ و برابري‌بين‌خود و دشمنان‌مي‌کند و از هر قبيل‌که‌ باشد خواه‌دشمني‌آنها ديني‌و خواه‌دنيوي‌ باشد».

مردعشق;665968 نوشت:
صیغه کردن دختربهایی چطوره ؟
چرامانمی توانیم مثله صدراسلام کفار رامتعه کنیم ببریم ؟!

سلام علیکم،
در صدر اسلام مگر کفار غیر اهل کتاب را هم صیغه می‌شد کرد؟
در ضمن اینکه به زعم حقیر اینکه یک مؤمن کسی را صیغه کند در راستای احترام گذاشتن به اوست چون متعه صورتی از ازدواج است، شاید منظور شما گرفتن به کنیزی بوده است :Gig: که اگر اینطور باشد هم مطمئن نیستم یک بهایی با یک کافر بی‌دین فرقی داشته باشد، دارد؟
یا علی علیه‌السلام

samansami;665579 نوشت:
تشکر باز هم مواردی مثل این توی ذهنتون هست.؟

نمونه اول: در تاريخ نقل شده است كه در عصر خلافت امام علي(عليه السلام)، حضرت پيرمرد نابينايي را ديد كه در كوچه ها گدايي مي كرد. از ديدن اين منظره تعجب كرد كه چرا در
حكومت اسلامي چنين چيزي ديده مي شود. از ماجرا پرسيد، گفتند: اين فرد مسيحي است. امام گفت: هنگامي كه نيرومند بود، از نيروي او استفاده كرديد; اما اكنون كه ناتوان شده رهايش كرده ايد؟! (اين بر خلاف انصاف و مروّت است.) سپس فرمود: از بيت المال مسلمانان به او انفاق كنيد (براي او حقوقي قرار دهيد.) (1)


نمونه دوم : امام صادق(عليه السلام) در يكي از مسافرت ها، مردي را مشاهده كرد كه در گوشه اي افتاده و درمانده است. آن حضرت به هم سفرش فرمود: گمان مي كنم اين مرد تشنه باشد، او را سيراب كن. او رفت و برگشت و به امام عرض كرد: اين مرد يهودي است، به او آب ندادم، امام(عليه السلام) از شنيدن اين حرف حالش دگرگون شد، با ناراحتي فرمود: مگر انسان نيست؟!(2)
در منابع معتبر اسلامي، نمونه هاي متعددي از اين رفتارها نقل شده اند (3)

1.شيخ حرّ عاملى، ج 11، ص 49 (ابواب نفقه نصرانى از كارافتاده، باب 9.)
2. زين العابدين قربانى، اسلام و حقوق بشر، ص 405.
3.. محمدباقر مجلسى، ج 41، ص 54.

این نمونه ها در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم بوده اند
پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) از بيماران آنان عيادت مي كرد، در تشييع جنازه مردگانشان شركت مي جست، با آنان ابراز همدردي مي كرد و در مجالس سور آنان شركت مي نمود.(1 )

نقل شده است كه حضرت در مرگ عبداللّه بن ابي، دوست يهوديان مدينه و از دشمنان سرسخت پيامبر، در مراسم عزايي كه از طرف يهوديان مدينه برگزار شده بود، شركت كرد و به يهوديان و فرزندان او تسليت گفت. (2 )از جابربن عبداللّه انصاري نقل شده است: «جنازه اي از كنار ما مي گذشت; پيامبر برخاست ما نيز برخاستيم و عرض كرديم يا رسول اللّه! اين جنازه يك نفر يهودي است، فرمود: آيا جنازه يك انسان نيست؟ و فرمود: هرگاه جنازه اي ديديد، براي اداي احترام برخيزيد.»(3)

منابع:
1. عباسعلي عميد زنجاني، حقوق اقليت ها، چاپ پنجم، تهران، دفترنشر فرهنگ اسلامي، 1370،
ص 224.

2 همان
3.بخاري، صحيح، ج 1، ص 228، في الجنائز، باب (من قام لجنازه يهودي).

نمونه سوم: زماني كه حضرت علي (عليه السلام) حاكم جامعه اسلامي بودند، در راه خود به سوي كوفه با مردمي از اقليت هاي مذهبي برخورد نمودند و چون بخشي از مسير هر دو مشترك بود، توافق كردند كه اين مسافت را با هم بپيمايند. آن گاه به دو راهي رسيدند، مرد با كمال تعجب ديد كه رفيق مسلمانش از راه كوفه نرفت و به مصاحبت خويش ادامه داد. با شگفتي تمام پرسيد: مگر نگفتي به قصد كوفه مي روي؟ مصاحبش با كمال مهرباني پاسخ داد: بلي. مرد كه قانع نشده بود، پرسيد: پس چرا از اين سومي آيي؟ حضرت در پاسخ فرمود: مي خواهم قدري تو را مشايعت كنم ؛پيامبر ما فرموده است ك هر گاه دو نفر در راهي با يكديگر مصاحبت كنند حقي بر يكديگر پيدا مي كنند. اكنون تو حقي بر من پيدا كردي. من به سبب اين حق، چند قدمي تو را مشايعت مي كنم، سپس به راه خودمي روم. تعجب آن مرد زماني بيشتر شد كه متوجه شد رفيق مسلمان اوحاكم كوفه است(1)

نمونه چهارم: در نظر حضرت، اموال و اعراض اهل كتاب همانند مسلمان محترم است و از اين رو، پس از آن كه خبر حمله سپاه معاويه به شهر انبار وتعرض آنان به زنان مسلم و غير مسلم (اهل ذمه) را شنيدند، فرمودند:(به من خبر رسيده كه يكي از آنان به خانه زن مسلمان و زن غيرمسلماني كه در پناه اسلام جان و مالش محفوظ بوده، وارد شده وخلخال، دستبند، گردنبند و گوشواره هاي آنها را از تنشان بيرون آورده، درحالي كه هيچ وسيله اي براي دفاع جز گريه و التماس نداشته اند. آنهابدون پرداخت كوچك ترين هزينه اي با غنيمت فراوان برگشته اند. اگر به خاطر اين حادثه، مسلماني از تأسف بميرد ملامت نخواهد شد و از نظرمن سزاوار است).(2)

منابع:
1.محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، منشورات المكتبه الاسلاميه، 1388ق. الجزء الثاني، ص 491، باب (حق الصاحب في السفر)
2. نهج البلاغه، با ترجمه و شرح محمد جعفر امامي و محمد رضاآشتياني، چاپ دهم، ج سوم، ج 1، ص 118 / ج سوم، ص 138.

پرسش: در مورد رفتار ائمه اطهار با اقلیت های مذهبی آیا داستان به دادگاه رفتن حضرت علی (علیه السلام) با یهودی صحت دارد؟ نمونه دیگری نیز از قبیل داریم.؟

پاسخ:
اگر به نامه حضرت علی (علیه السلام) به مالک اشتر در نهج البلاغه مراجعه کنید ایشان مردم جامعه را به دو گروه تقسیم کرده اند و در مورد هر کدام توصیه هایی به مالک می کننند.
گروه اول: برادر دينی حاكم (مسلمان) و گروه دوم: يا نظير او در خلقت. (غیر مسلمان)؛ لذا رفتارهاي غير انساني نسبت به آن ها وجود ندارد.(1)
آن چه در منابع تاریخی نقل شده، برخی تاریخ نویسان، طرف دعوا را فردی مسیحی دانسته و برخی دیگر او را فردی یهودی قلمداد کرده اند.(2)

داستان از این قرار است که، در زمان خلافت امام على (علیه السلام) در کوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندى نزد مردی مسیحى (یا یهودی) پیدا شد. علی (علیه السلام) به او فرمود: این زره برای من است، ولی آن مرد انکار کرد و گفت: زره در دست من است، شما که ادعا می‌کنید باید دلیل بیاورید.
امام على (علیه السلام) او را به محضر قاضى برد و اقامه دعوى کرد که این زره از آن من است، نه آن را فروخته ام و نه به کسى بخشیده ام و اکنون آن را در نزد این مرد یافته ام. شریح، قاضى دادگاه، به آن مرد گفت: خلیفه ادعاى خود را اظهار کرد، تو چه مى گویى؟ او گفت : این زره مال خود من است و در عین حال، گفته امیر المؤمنین را تکذیب نمى کنم [ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد].قاضى رو به امام (علیه السلام) کرده و عرضه داشت: شما مدّعى هستید و این شخص منکر است، به همین جهت، ارائه شاهد بر عهده شماست.
على (علیه السلام) خندید و فرمود: قاضى راست مى گوید، اکنون باید شاهد آورم، ولى من شاهدی ندارم.
قاضى روى این اصل که مدّعى شاهد ندارد، به نفع مسیحى (یا یهودی) حکم کرد و او هم زره را برداشت و روانه شد.
ولى مرد مسیحى که خود بهتر مى دانست زره برای چه کسى است، پس از آن که چند قدم برداشت، برگشت اسلام آورد و اقرار کرد که زره برای على (علیه السلام) است و در مسیر صفّین از دست او افتاد. حضرت نیز رزه را به وی هدیه دادند.(3)

نمونه های دیگری نیز هست که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) نسبت به غیر مسلمانان عدالت، برابری و حتی ترحّم می نمایند.
پيامبر گرامی (صلي الله عليه و آله) از بيماران آنان عيادت مي كرد، در تشييع جنازه مردگانشان شركت می جست، با آنان ابراز همدردی می كرد و در مجالس سور آنان شركت مي نمود.(4 ) از جابر بن عبداللّه انصاري نقل شده است: «جنازه ای از كنار ما می گذشت؛ پيامبر برخاست ما نيز برخاستيم و عرض كرديم يا رسول اللّه! اين جنازه يك نفر يهودی است، فرمود: آيا جنازه يك انسان نيست؟ و فرمود: هرگاه جنازه ای ديديد، براي ادای احترام برخيزيد.»(5)
حتی در مجلسی که یهودیان برای منافق معروف عبدالله بن ابی برگزار کرده بودند شرکت می نمایند و به آنان تسلیت می گویند(6 ) بر همین مبنا وقتی سپاه معاویه خلخال از پای زن یهودی کشیدند امام با ناراحتی تمام فرمودند: اگر به خاطر اين حادثه، مسلماني از تأسف بميرد ملامت نخواهد شد و از نظرمن سزاوار است.(7)

نمونه های دیگر نیز در عصر خلافت امام علي (علیه السلام)، وقتی پیرمرد نابینای مسحیی در حال گدایی بود پس از اطلاع از دین وی گفتند: هنگامي كه نيرومند بود، از نيروي او استفاده كرديد؛ اما اكنون كه ناتوان شده رهايش كرده ايد؟! (اين بر خلاف انصاف و مروّت است.) سپس فرمود: از بيت المال مسلمانان به او انفاق كنيد (براي او حقوقی قرار دهيد.)(8)
نیز در زمان خلافت حضرت علی (علیه السلام) در راه خود به سوي كوفه با مردمی از اقليت های مذهبی برخورد نمودند توافق كردند كه اين مسافت را با هم بپيمايند. آن گاه به دو راهی رسيدند، مرد با كمال تعجب ديد كه حضرت از راه كوفه نرفت و به مصاحبت خويش ادامه داد. پرسيد: مگر نگفتی به قصد كوفه می روی؟ حضرت پاسخ داد: بلی. مرد پرسيد: پس چرا از اين سو می آيی؟ حضرت در پاسخ فرمود: می خواهم قدری تو را مشايعت كنم ؛پيامبر ما فرموده هر گاه دو نفر در راهی با يكديگر همراه شوند حقی بر يكديگر پيدا می كنند. اكنون تو حقی بر من پيدا كردی. من به سبب اين حق، چند قدمی تو را مشايعت می كنم، سپس به راه خود می روم. تعجب آن مرد زمانی بيشتر شد كه متوجه شد رفيق مسلمان او حاكم كوفه است.(9)

امام صادق (علیه السلام) نیز در يكی از مسافرت ها، مردی را مشاهده كرد كه در گوشه ای افتاده و درمانده است. آن حضرت به هم سفرش فرمود: گمان می كنم اين مرد تشنه باشد، او را سيراب كن. او رفت و برگشت و به امام عرض كرد: اين مرد يهودی است، به او آب ندادم، امام (علیه السلام) از شنيدن اين حرف حالش دگرگون شد، با ناراحتی فرمود: مگر انسان نيست.؟!(10)

ــــــــــــــــــــــ
(1) نهج البلاغه، با ترجمه و شرح محمد جعفر امامي و محمد رضاآشتياني، چاپ دهم، ج سوم، نامه حضرت علي (عليه السلام) به مالك اشتر، ص 141.
(2) شوشترى، قاضى نور الله، ‏احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 8، ص 534 و 535، مکتبه آیت الله المرعشى‏، قم، چاپ اول، 1409ق.
(3) ابن اثیر، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم‏، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 401، نشر دار صادر، بیروت، 1385ق؛ ابن کثیر دمشقی، أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر، ‏البدایة و النهایة، ج 8، ص 4 و 5، دار الفکر، بیروت، 1407ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 34، ص 316، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق؛ ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج 1، ص 74 و 75، مؤسسه دار الکتاب، قم، 1410ق.
(4) عباسعلي عميد زنجاني، حقوق اقليت ها، چاپ پنجم، تهران، دفترنشر فرهنگ اسلامي، 1370، ص 224.
(5) بخاري، صحيح، ج 1، ص 228، في الجنائز، باب (من قام لجنازه يهودي).
(6) زنجانی، پیشین.
(7) نهج البلاغه، با ترجمه و شرح محمد جعفر امامي و محمد رضاآشتياني، چاپ دهم، ج سوم، ج 1، ص 118 / ج سوم، ص 138.
(8) شيخ حرّ عاملى، ج 11، ص 49 (ابواب نفقه نصرانى از كارافتاده، باب 9.)
(9) محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، منشورات المكتبه الاسلاميه، 1388ق. الجزء الثاني، ص 491، باب (حق الصاحب في السفر).
(10) زين العابدين قربانى، اسلام و حقوق بشر، ص 405.

کلید واژه: معصومین، رفتار، اقلیتهای مذهبی، یهودی، زره امام علی علیه السلام

موضوع قفل شده است