شبهات وارده بر توسل

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبهات وارده بر توسل

عباس منش منکر توسل شدی؟! + پاسخ به شبهات + اصلاحیه

بسم الله الرحمن الرحیم

اصـلاحـیــه (مهــم)


آقای عباس منش در قسمتی از سخنرانی خود گفته بودند: من اگه از خداوند درخواست کنم و بدونم که به من میده؛ آیا بازهم نا امیدم؟ آیا بازم مأیوسم؟ آیا بازهم نگرانم؟ نه! میگم بهش گفتم، بهم داد، تموم شد رفت؛ متأسفانه ما وعده‌ی غیر خدا را باور میکنیم، اگه یکی بهمون بگه، بهت کار میدیم، بهت پول میدیم، استخدامت میکنیم، دیگه تا بهمون میگه خوشحال میشیم، بهش میگیم بهمون کار میدید؟ میگه بله به شما کار میدیم، خوشحال میدویم می آییم خونه دیگه ناراحت نیستیم، میگیم و میخندیم خوشحال. چرا؟ چون طرف به ما وعده کارو داده؟ اما وقتی به خدا میگیم ناراحتیم، درخواست میکنیم بازم ناراحتیم بازم داریم گریه میکنیم بازم مأیوسیم.

اما بنده اشتباه برداشت کرده بودم که فکر کردم که ایشان درخواست را با گریه و تضرع را بیهوده می دانند درحالیکه چنین برداشتی از این سخن درست نیست و من که مجددا گوش کردم، متوجه شدم لذا از ایشان و شما بخاطر این موضوع معذرت می‌خواهم.

در ضمن اینکه گفتم ایشان قانع بودن در برابر نعمات الهی را بیهوده می‌دانند برداشت شخصی من از حرفهای قبل ایشان هست بر فرض اينكه تنها مصداق نعمات را نعمات مادی دنیایی بدانیم، در آن قسمت که می‌گویند: «هرچقدر از خدا نعمت بیشتری بخوای به معنای اینکه تو بنده شایسته تری هستی به معنای اینه که تو خدا رو بیشتر باور کردی، فکر نکن اگه از خدا کم بخوای بهتره ها، اصلا خوب نیست» سپس اضافه می‌کنند که «اگر کم از خدا میخوایم باور نداریم خداوند رو» و من پاسخ ایشان را با این حدیث می‌دهم که پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: خوشا بحال آنکه با اسلام هدایت شود و معیشت او به حد کفاف باشد و قناعت کند (نهج الفصاحه . شماره 1980 ) و همچنان حضرت علی علیه السلام فرموده است: به آنچه داده شدی قناعت ورز تا حساب روز قیامت بر تو سبک و آسان گردد. (میزان الحکمه . ج8 . ص 283 - 282) در بخش شبهه چهارم، به صورت مفصل در این مورد بحث کردم. (همچنین اینکه قبلا در متن ذیل نوشته بودم موضوعات مسلم دینی را بیهوده دانسته و رد میکند منظورم برخی از آن بود)

سید حسین عباس منش در ایران به برگذاری دوره های آموزش کسب موفقیت و خوشبختی می‌پردازد. در سایت خود فیلمی منتشر نموده و در آن برخی از موضوعات مسلم دینی را بیهوده دانسته و رد می‌کند، همچنان وی مدعی شده که توسل و واسطه قرار دادن امری لغو و بیهوده است!

بررسی شبهات وارده ایشان مبنی بر رد توسل + پاسخ (بروزرسانی شد)


برخی از شبهاتی که از سخنرانی عباس منش پیرامون نامه 31 حضرت علی (ع) برداشت کردم:

شبهه اول: اینکه به کسی توسل میکنند و میگویند فلانی چون به خدا نزدیک تر است حاجتم را به خدا بگوید، حاجت روا شوم، اشتباه است! زیرا خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است؛ خداوند به صورت یکسان به انسان ها نزدیک است لذا نیازی نیست کسی را واسطه قرار دهیم! از سوی دیگر ایشان میگویند فکر نکن که کسی از تو به خدا نزدیک تر است؛ زیرا این فکر یعنی شرک؛ یعنی بی ایمانی!!!!!

پاسخ: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ. (سوره‌ی ق، آیه 16)
ترجمه: ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏هاى نفس او را مى‏دانیم، و ما به او از رگ گردن نزدیک‏تریم.

توضیح: عده‌ایی با استفاده از این آیه می‌گویند، خداوند فرموده من به انسان از رگ گردن نزدیک‌تر ام، بنابراین واسطه قرار دادن کسی جهت نزدیک شدن به خدا و رفع حوائج، کاری باطل و بیهوده است، زیرا خداوند به همه نزدیک است و نیازی نیست از واسطه‌ایی جهت نزدیکی به او استفاده کنیم.
در پاسخ این شبهه باید گفت که درست است که خداوند به همه از رگ گردن نزدیک‌تر است، ولی آیا همه‌ی ما به خداوند نزدیک هستیم؟ توسل و واسطه قرار دادن شیعیان بخاطر نزدیکی شخص به خداست نه نزدیکی خداوند به شخص! نزدیکی خداوند به انسان عام بوده و شامل تمام انسان‌ها چه مسلمان و چه کافر می‌شود، اما نزدیکی انسان به خداوند خاص بوده و از راه اطاعت و بندگی او بدست می‌آید، این نزدیکی دارای ارزش است. (دقت کنید)

دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجبتر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم

در مورد اینکه ایشون فرمودند " زیرا این فکر یعنی شرک؛ یعنی بی ایمانی!!!!! " باید عرض کنم که توحید بر 4 قسم است:

• توحید ذات: اعتقاد به یگانگی خداوند است.
• توحید صفات: اعتقاد به اینکه صفات خداوند، عین ذات مقدسش بوده و هرگز جدا و عارض بر ذات نیست؛ و باور به اینکه صفات الهی را فقط خداوند به صورت مستقل و نامحدود دارد.
• توحید افعال (ربوبیت): اعتقاد به اینکه یگانه فاعل مستقل هستی خداست و هیچ موجودی در فاعلیت و تأثیر گذاری، مستقل از اراده و قدرت او نیست.
• توحید پرستش: اعتقاد به اینکه فقط باید خدا را عبادت و پرستش کرد.

شرک نیز بر 4 قسم است:

• شرک ذات: اعتقاد به دو، سه یا چند خدا است.
• شرک صفات: اعتقاد به اینکه صفات خداوند، جدا یا عارض بر ذات اوست یا باور به اینکه صفات الهی را کسی غیر خداوند همانند او به صورت مستقل و نامحدود دارد.
• شرک افعال (روبیت): اعتقاد به وجود فاعل مستقلی غیرِ خدا، که در انجام و تأثیر گذاری فعل، مستقل عمل کند.
• شرک پرستش: اعتقاد به پرستش غیر خدا (انسان، جن، فرشته، چوب، سنگ، ستاره، خورشید و ...).

شیعیان به هر 4 قسم توحید معتقدند و این اعتقاد را هنگام توسل نیز دارند، با این حال شما چگونه می‌گویید این فکر یعنی شرک؟؟؟ از کجا به این نتیجه رسیدید؟

مضافاً اینکه خدای مهربان در قرآن دستور داده وسیله‌ای برای تقرب به او بجوییم و مفهوم توسل در جای جای قرآن آمده که مختصرا به چند مورد از آن اشاره می کنیم:

1- آیه 35 سوره مائده

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.
ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏اى براى تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!

توضیح: وسیله در آیه فوق معنى بسیار وسیعى دارد و هر کار و هر چیزى را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار مى‏شود شامل مى‏گرد (تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج4، ص364)
شفاعت پیامبران و امامان و بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به پروردگار مى‏گردد، در مفهوم وسیع توسل داخل است، و همچنین پیروى از پیامبر و امام و گام نهادن در جاى گام آنها، زیرا همه اینها موجب نزدیکى به ساحت قدس پروردگار مى‏باشد حتى سوگند دادن خدا به مقام پیامبران و امامان و صالحان که نشانه علاقه به آنها و اهمیت دادن به مقام و مکتب آنان مى‏باشد جزء این مفهوم وسیع است. حضرت علی (ع) مهمترین وسیله ها را در خطبه 110 نهج البلاغه نام برده اند. و آنها که آیه فوق را به بعضى از این مفاهیم اختصاص داده‏اند در حقیقت هیچگونه دلیلى بر این تخصیص ندارند، زیرا همانطور که گفتیم وسیله در مفهوم لغویش به معنى هر چیزى است که باعث تقرب مى‏گردد.

2- آیه 19 سوره محمد (ص)

فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْوَاکُمْ.
ترجمه: پس بدان که معبودى جز «اللَّه» نیست و براى گناه خود و مردان و زنان با ایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را مى‏داند!

توضیح: در این آیه خدای مهربان به پیامبر اسلام (ص) دستور می‌دهد تا برای خود و مردان و زنان مؤمن طلب استغفار کن. مشخص است که پیامبر (ص) به حکم مقام عصمت هرگز مرتکب گناهى نشده، اینگونه تعبیرها یا اشاره به مسأله ترک اولی و حسنات الأبرار سیئات المقربین است، و یا سرمشقى است براى مسلمانان. (اقتباس از تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج21، 452) این دستور خداوند به پیامبر (ص) برعلاوه اینکه جواز توسل است، مطلق نیز است و محدود به زمان مشخصی نشده و شامل تمام زمان ها (حتی بعد از وفات ایشان) می‌شود.

خطاب به منکرین توسل می‌گوییم: چرا خداوند دستور داده است تا پیامبر اکرم (ص) برای دیگران استغفار کنند؟ خداوند می‌فرماید:

وَ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ. (سوره هود - آیه 90)
ترجمه: از پروردگار خود، آمرزش بطلبید؛ و به سوى او بازگردید؛ که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه‏کار) است!»

آیا جمع بین این آیه که مؤمنین امر به استغفار و توبه شده‌اند، و آیه قبل که خداوند به پیامبر اکرم (ص) دستور می‌دهد برای مؤمنین طلب مغفرت کند، جواز استفاده از وسیله و توسل را به صورت مطلق نمی‌رساند؟

3- آیه 64 سوره نساء

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً.
ترجمه: و اگر آنان هنگامی که [با ارتکاب گناه‏] بر خود ستم کردند نزد تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند، و پیامبر هم براى آنان طلب آمرزش مى‏کرد، یقیناً خدا را بسیار توبه‏پذیر و مهربان مى‏یافتند.

توضیح: این آیه با صراحت موضوع توسل و استفاده از واسطه را برای رسیدن به حوائج دنیایی و اخروی تأیید کرده و شرط آمرزش گناهکاران را توسل و استفاده از واسطه معرفی می‌کند. از این آیه به خوبى استفاده می‌شود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحى در پیشگاه خداوند و طلب چیزى از خداوند به خاطر او، به هیچ وجه ممنوع نیست و با توحید منافات ندارد و اینگونه پاسخ دندان شکنى به کسانی که این گونه وساطت را انکار می‌کنند، داده می‌شود.

روشن است که پیامبر (ص) آمرزنده گناه نیست، ایشان از خداوند طلب آمرزش می‌کنند. نکته قابل توجه این است که قرآن نمى‌گوید: تو براى آنها استغفار کن بلکه می‌گوید: «رسول» براى آنها استغفار کند، این تعبیر گویا اشاره به آن است که پیامبر (ص) از مقام و موقعیتش استفاده کند و براى خطاکارانِ توبه کننده، استغفار نماید.
خطاب به منکرین توسل می‌گوییم: اگر توسل جایز نیست چرا خداوند می‌فرماید اگر برعلاوه استغفار خودشان رسول (ص) نیز برایشان استغفار می‌کرد، آن زمان خدا را بسیار بسیار توبه پذیر و مهربان می‌یافتند؟ آیا آمرزش آنها فقط با استغفار خودشان و بدون بهره گیری از وسیله ممکن نبود؟

4- آیه 97 و 98 سوره یوسف

قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ ﴿97﴾ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿98﴾
ترجمه: گفتند: اى پدر! آمرزش گناهانمان را بخواه، بى‏تردید ما خطاکار بوده‏ایم. (97) گفت: براى شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم کرد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.

توضیح: هنگامی که کرده‌ی زشت پسران حضرت یعقوب(ع) بر ملاء شد، به پدر خود متوسل شده و از او خواستند که برایشان طلب استفغار کند، حضرت به خواسته شان جواب مثبت داده و فرمود که به زودى از درگاه خدا براى شما آمرزش مى‏طلبم.

خطاب به منکرین توسل می‌گوییم: اگر توسل ناجایز است پس چرا به عنوان یک عمل تأیید شده در قرآن مطرح شده است؟ چرا یعقوب نبی (ع) که پیامبر الهی و معصوم بودند به جای اینکه فرزندان را از توسل بازدارند و بگویند چرا خودتان استغفار نمی‌کنید، به توسل آن‎ها جواب مثبت داده و فرمودند به زودی برای شما آمرزش می‌طلبم، و خداوند نیز در قرآن کریم سخن یعقوب نبی (ع) را تأیید نموده است؟

5- آیه 37 سوره بقره

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.
ترجمه: سپس آدم از پرورگارش کلماتی دریافت داشت (و با آنها توبه کرد) و خداوند توبة او را پذیرفت، چرا که خداوند توبه‌پذیر و مهربان است.

توضیح: این آیه اشاره به توبه حضرت آدم (ع) دارد که خداوند به ایشان کلماتی را تعلیم فرمود تا به وسیله کلمات، خداوند توبه اش را قبول کند.
بسیاری از بزرگان اهل سنت مانند سیوطی، بن‌جوزی، و قندوزی تصریح کرده اند که مراد از کلمات، اسامی پنج تن آل ‌عبا (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع)) است.
برخی دیگر از مفسرین و دانشمندان بزرگ اهل سنت مانند حاکم نیشابوری، ابن‌کثیر، ابن عساکر، طبرانی، بیهقی، سمهودی و ابن‌‌تیمیه مراد از کلمات را فقط پیامبر اکرم (ص) می‌دانند.
نکته قابل تأمل اینجاست که حضرت آدم (ع) پیش از خلقت ظاهری و بعد از خلقت نوری خدا را به حق ایشان قسم داده و متوسل می‌شوند و سرانجام بخشیده می‎شوند.

خطاب به منکرین توسل می‌گوییم: اگر توسل ناجایز است چرا خداوند برای حضرت آدم (ع) کلمات (و ابزاری جهت آمرزش) آموزش داد تا حضرت بدان توسل کند و مورد بخشش الهی قرار گیرد؟ آیا خداوند نمی‌توانست حضرت را بدون توسل ببخشد؟ آیا خدائی که دستور به توحید میدهد دستور به شرک می‌دهد؟ (نعوذ بالله)

شبهه دوم: توسل همانند عمل مشرکینی است که خداوند در مورد آن در قرآن آیه 18 سوره یونس می‌فرماید:

وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِی الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُون.
ترجمه: و آنان به جاى خدا چیزهایى را مى‏پرستند که نه زیانى به آنان مى‏رسانند و نه سودى به آنان مى‏دهند و مى‏گویند: اینان شفیعان ما نزد خدایند. بگو: آیا خدا را به شفیعانى خبر مى‏دهید که آنها را در آسمانها و زمین [به عنوان شفیع‏] نمى‏شناسد؟ او از آنچه که شریک او قرار مى‏دهند، منزّه و برتر است.

سپس اضافه میکند که دیدگاه شیعه همانند بت پرستانی است که خدا را قبول داشتند ولی قائل بودند که ما درخواست خود را به واسطه های میگیم و واسطه های به خدا میگویند.

پاسخ: آیه‌ 18 سوره یونس (وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ...) را نمی‌توان منطبق بر توسل کرد زیرا:

الف: عبارت «یَعْبُدُونَ» یعنی «عبادت می‌کردند» به کار رفته، درحالیکه در توسّل و زیارت، کسى را پرستش نمى‏کنیم.
ب: ما به حیات برزخى معتقدیم، قرآن هم شهیدان را زنده مى‏دانند. (آیه 154 سوره بقره) ما از اولیای خدا که در راهش شهید شده‏اند، تقاضاى دعا داریم. مقایسه‏ى آنان، با سنگ و چوب، بى‏انصافى است.
ج: پرستش بت‌ها، یا براى ترس است یا امید نفع. بت‌ها، نه زیان مى‏رسانند که از روى ترس عبادت شوند و نه سودى مى‏رسانند تا لایق عبادت باشند، پس بهانه‌اى براى بت‏پرستى نیست.منطبق کردن پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع)به مفهوم «لاَ یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنفَعُهُمْ» یعنی «نه ضرری برایشان دارد و نه فایده ای» نیز جای تعجب است، چرا که اطاعت از پیامبر اکرم (ص) چه بعد از وفات و چه قبل از وفات، برای مسلمانان سودمند و عصیان وی در هر زمان زیان‌بخش است.
همچنان قیاس کردن گفته‏ی مسلمانان که پیامبران شفیعان ما هستند با گفته‏ی بت پرستانی که می‏گفتند: «هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا» قیاس مع الفارق است؛ زیرا شفیعان آنان دروغی بود ولی شفیعان شیعیان مشروع، و خداوند امر و جواز آن را صادر نموده است.
با توجه به قسمت آخر آیه که خداوند می‌فرماید:«آیا خدا را به شفیعانى خبر مى‏دهید که آنها را در آسمانها و زمین [به عنوان شفیع‏] نمى‏شناسد؟ او از آنچه که شریک او قرار مى‏دهند، منزّه و برتر است».
به این نتیجه می‌رسیم که آنان طوری بت‌ها را شفیع قرار می‌دادند که شرک هم مرتکب می‌شدند زیرا برعلاوه دروغی بودن شفیعان، به استقلال آنها نیز معتقد بودند، در حالیکه شیعیان به کسانی که متوسل می‌شوند هیچ استقلال قائل نیستند، به عبادت شان نمی‌پردازند؛ و آنان را به منظور واسطه‌ی فیض غیر مستقل می‌خوانند که جواز آن را خداوند متعال در قرآن داده است.
پس این آیه توسل مشروع را نفی نمی‌کند.

شبهه سوم: حضرت علی علیه السلام خطاب به امام حسن علیه السلام می‌فرمایند: خداوند بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند، و تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری.

پاسخ: در بخشی از نامه 31، سفارش حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) به امام حسن مجتبی (ع) چنین آمده است که:

وَاعْلَمْ، أَنَّ الَّذِی بِیَدِهِ خَزَائِنُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ، وَتَکفَّلَ لَکَ بِالاِجَابَةِ، أَمَرَکَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِیُعْطِیَکَ، وَتَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ، وَ لَمْ یَجْعَلْ بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ مَنْ یَحْجُبُکَ عَنْهُ، وَ لَمْ یُلْجِئْکَ إِلَى مَنْ یَشْفَعُ لَکَ إِلَیْهِ.

ترجمه: (فرزندم!) بدان آن کس که گنج هاى آسمان ها و زمین در دست اوست، به تو اجازه دعا و درخواست را داده و اجابتِ آن را تضمین نموده است، به تو امر کرده که از او بخواهى تا عطایت کند و از او درخواست رحمت کنى تا رحمتش را شامل حال تو گرداند. خداوند میان تو و خودش کسى را قرار نداده که در برابر او حجاب تو شود و تو را مجبور نساخته که به شفیعى پناه برى.

در این نامه حضرت علی (ع) ضمن اشاره به نکاتی جهت تشویق به دعا می‌فرمایند: «خداوند میان تو و خودش کسى را قرار نداده که در برابر او حجاب تو شود و تو را مجبور نساخته که به شفیعى پناه برى». در اینجا حضرت به این موضوع اشاره می‌کنند که اساس اسلام بر این است که انسان‌ها می‌توانند رابطه‌ی مستقیم با پروردگار خود پیدا کنند، همان گونه که همه روزه در نمازهاى خود از آغاز تا پایان، مخصوصاً در سوره حمد، با پروردگارشان خطاب مستقیم دارند به گونه‌اى که هیچ واسطه‌اى میان آنها و او نیست. این افتخار بزرگى است براى اسلام و مسلمانان، که اسلام راه ارتباط مستقیم با خدا را بر همه گشوده و جاى جاىِ قرآن مجید، شاهد و گواه بر آن است به ویژه آیاتى که خداوند را با تعبیر «رَبّنا» یاد می‌کند. بر خلاف بعضى از مذاهب باطله که پیر و مرشد و شیخ خود را واسطه می‌دانند و گاه ارتباط مستقیم با خدا را روا نمی‌پندارند.
در اینجا این سؤال پیش می‌آید که آیا موضوع توسل و شفاعت که آیات و روایات فراوانی بر مشروعیت و مطلوبیت آن دلالت دارد است، با برقرارى ارتباط مستقیم با خداوند متعال منافات ندارد؟ با توجّه به این دو نکته پاسخ این سؤال روشن مى شود:

اولاً: حضرت فرمودند: «(خداوند) به تو امر کرده که از او بخواهى تا عطایت کند و از او درخواست رحمت کنى تا رحمتش را شامل حال تو گرداند» درحالیکه شیعیان در توسل و شفاعت، برای پیامبر (ص) و امامان (ع) هیچگونه استقلالی قائل نبوده و معتقدند که ایشان به اجازه و قدرت الهی می‌شنوند و پاسخ می‌دهند، و اگر خداوند متعال نخواسته باشد مشکلی حل وحاجتی روا گردد، توسل هم سودی ندارد، با این اوصاف، درخواست از ایشان، درخواست از غیر خدا نیست.

ثانیاً: حضرت فرمودند: «خداوند میان تو و خودش کسى را قرار نداده که در برابر او حجاب تو شود و تو را مجبور نساخته که به شفیعى پناه برى»؛ درحالیکه محال است پیامبر (ص) و امامان (ع) بین انسان و خداوند حجاب (و سبب دوری) شوند. ایشان نه تنها حجاب نیستند بلکه سبب کوتاهی فاصله معنوی انسان با خداوند می‌شوند و به واسطه‌ی وجود ایشان موانع فیض برداشته شده و مشمول فیض الهی می‌شویم، چنانکه قرآن کریم می‌فرماید:

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا. (سوره نساء، آیه 64)

ترجمه: و اگر آنان هنگامى که [با ارتکاب گناه‏] به خود ستم کردند، نزد تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند، و پیامبر هم براى آنان طلب آمرزش مى‏کرد، یقیناً خدا را بسیار توبه‏پذیر و مهربان مى‏یافتند.

برای توضیح این مطلب باید بگوییم، وقتی که می‌خواهیم با شخصی که دارای مقامات دنیایی است ارتباط برقرار کنیم لازم است شخصی را واسطه قرار دهیم و یا لااقل با رئیس دفتر آن شخص هماهنگ کنیم، اما امیرالمؤمنین علی (ع) در توصیف آسان بودن ارتباط با خداوند متعال می‌فرماید او با این همه جلال و عظمت ما را مجبور به آوردن واسطه و شفیع نکرده و هر کس بخواهد می‌تواند با او ارتباط مستقیم برقرار کند و مجبور به آوردن شفیع نیست.
حضرت در این بیان جبر بودن توسل و شفاعت را نفی می‌کنند نه جواز و مطلوبیت آن‌ را و هرگز نمیتوان از این بیان برداشت عدم جواز و مطلوبیت توسل و شفاعت را داشت. (زیرا لازمه‌ی بودن چیزی نبودن چیز دیگری نیست – دقت کنید).
از سوی دیگر در کتاب معتبر نهج البلاغه خطبه‌ایی از حضرت موجود است که ایشان در مصیبت عظیم و جانکاه رحلت پیامبر خدا (ع) پس از ابراز عشق و علاقه خطاب به پیغمبر اکرم (ع) عرضه می‌دارند:
بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی! اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ. (نهج البلاغه، خطبه 235)
ترجمه: پدر و مادرم فدایت باد! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و همیشه ما را به خاطر داشته باش.

و اینگونه میان خودشان و خداوند متعال، حضرت رسول اکرم (ص) را واسطه قرار دادند. اگر واقعاً گفته ایشان در نامه 31 نفی توسل و شفاعت است پس چگونه (برخلاف سخن خود) میان خود و خداوند واسطه‌ قرار داده و توسل نمودند؟ (دقت کنید)

ثالثاً: در جواز و مطلوبیت توسل و شفاعت به اذن خداوند تردیدی نیست؛ زیرا آیات و روایات زیادی به این موضوع دلالت دارد چنانکه خداوند متعال مى‏فرماید: «مَنْ ذَا الَّذِى یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ». (سوره بقره، آیه 255)

ترجمه: کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟

بنابراین کسى که دست به دامان پیامبر (ص) و امامان (ع) برای شفاعت (در دنیا یا آخرت) مى‌زند در کنار آن می‌دانند که ایشان اجازه شفاعت را از سوی خداوند دارند، لذا از خداوند می‌خواهد که اذن شفاعت را از آنها نگیرد، پس مکمِّل آن نیز ارتباط مستقیم با خداست.

بخاری نیز در صحیح خود از پیامبر اکرم (ص) نقل می‎کند که فرمودند:
«أُعْطِیتُ خَمْساً لَمْ یُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِی: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِیرَةَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِیَ الأَرْضُ مَسْجِداً وَطَهُوراً، فَأَیُّمَا رَجُلٍ فِی أُمَّتِی أَدْرَکَتْهُ الصَّلاةُ فَلْیُصَلِّ، وَأُحِلَّتْ لِیَ الْمَغَانمُ وَلَمْ تَحِلَّ لأَحَدٍ قَبْلِی، وَأُعْطِیتُ الشَّفَاعَةَ، وَکَان النَّبیُّ یُبْعَثُ إلی قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إلی النَّاسِ عَامَّةً». «صحیح بخاری، بخاری، محمد بن اسماعیل، ج1، ص 128 (بیروت، دار ابن کثیر، الیمامة، 1407ق) »

ترجمه: به من پنج چیز داده شده که به هیچ‏کس قبل از من داده نشده است؛ یکى اینکه من تا مسیر یک ماه به واسطه ترس یارى شدم، دیگر اینکه زمین براى من محل سجود و منشأ طهارت قرار گرفته است. پس هرکس در امّت من نماز او فرا رسید باید نماز گزارد. و غنائم براى من حلال شده ولى براى هیچ‏کس قبل از من حلال نبوده است. و به من شفاعت داده شده است. و پیامبران قبل از من تنها بر قومشان مبعوث مى‏شدند بر خلاف من که بر عموم مردم مبعوث گشته‏ام.

همانگونه که ارتباط مستقیم با خداوند در جاى خود محفوظ بوده و مسلمانان شب و روز از آن استفاده می‌کنند، توسل شفاعت نیز در جاى خود ثابت است؛ به تعبیر دیگر هر دو در کنار هم، دو راه به سوى رحمت خداوندند ولی هرگز یکدیگر را نفی نمی‌کنند.

شبهه چهارم: من از سخنرانی ایشان چنین برداشت کردم که قانع بودن در برابر نعمات الهی بیهوده می‌دانند! زیرا در دقیقه 3:26 کلیپ نامه 31 حضت علی (ع) به امام حسن (ع) گفتند:

دوستان ما باید تو زندگی مون یاد بگیریم که از خدا چیز زیاد بخواهیم، من همیشه در دوره هام هم میگم، میگم انسان موفق، انسان خوشبخت، انسان سعادت مند، کسی که از خدا خیلی چیز میخواد، خیلی خیلی زیاد، هرچقدر که میخوای از خدا بخواه، هرچقدر از خدا نعمت بیشتری بخوای به معنای اینکه تو بنده شایسته تری هستی به معنای اینه که تو خدا رو بیشتر باور کردی، فکر نکن اگه از خدا کم بخوای بهتره ها، اصلا خوب نیست، از خدا همیشه، بخواه، زیادشو بخواه، اگر باور داشته باشی بهت میده، از خدا همه چی بخواه، زیاد بخواه، از خدا همه چی بخواه، زیاد بخواه، تو زندگیم یاد گرفتم که در مورد خدا بسیار بسیار جاه طلب باشم، بسیار بسیار زیاد، خدا به افرادی که جاه طلبانی ازش درخواست می‌کنند نعمت های زیادی میده، هرچقدر که میخوای بخواه، هرچقدر که بیشتر بخوای بیشتر عطا میکنه، هرچقدر که کمتر بخوای کمتر عطا میکنه،اگر کم از خدا میخوایم باور نداریم خداوند رو.

پاسخ: بدون شک راضی و قانع بودن به نعمات الهی از صفات بسیار پسندیده مؤمن بوده که آیات کلام الله مجید، روایات معتبر و علمای اخلاق به آن اشاره و توصیه نموده اند به چند حدیث در این زمینه اشاره میکنم:

پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: خوشا بحال آنکه با اسلام هدایت شود ومعیشت او به حد کفاف باشد و قناعت کند (نهج الفصاحه . شماره 1980 )

امام صادق علیه السلام می فرمایند: هر که به معاش اندک خدا راضی گردد خدا هم به عمل اندک او راضی شود. (اصول کافی. ج3 . ص207 . حدیث 3 )

امام رضا علیه السلام فرموده اند: کسیکه جز به روزی زیاد قناعت نکند، جز عمل بسیار او را بس نباشد و هر که روزی اندک کفایتش کند عمل اندک هم کافیش باشد. ( اصول کافی ج 3. ص 207. حدیث 5 )
حضرت علی علیه السلام فرموده است: به آنچه داده شدی قناعت ورز تا حساب روز قیامت بر تو سبک و آسان گردد. (میزان الحکمه . ج8 . ص 283 - 282 )

حضرت علی علیه السلام نیز فرمودند: خوشا بحال کسی که به یاد معاد و بازگشت باشد برای روز حساب کار کند و در زندگی به اندازه کفایت قناعت کند و از خدا راضی باشد. (نهج البلاغه فیض الاسلام حکمت 41)

شبهه پنجم؛ خیلی ها فکر میکنن بسم الله الرحمن الرحیم، «رحمن رحیم» بیشترین ترکیبی است که با کلمه رحیم آمده در حالیکه بسم الله الرحمن الرحیم فقط یک آیه هست در قرآن! بقیه جاها را ما خودمان گذاشتیم!!!!! فقط در سوره حمد بسم الله الرحمن الرحیم به عنوان آیه آمده است.

پاسخ: چگونه ایشان ادعا میکنند که بسم الله الرحمن الرحیم را ما خودمان گذاشتیم در حالی که قرآن از دستکاری مصوون است؛ خداوند در آیه 9 سوره حجر میفرماید:
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ.
ترجمه: بى‏ تردید ما این قرآن را به تدریج نازل کرده‏ ایم و قطعا نگهبان آن خواهیم بود.

ضمنا بنده از دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی چنین استفتاء کردم:

باسلام
اینکه در تفسیر نمونه، ج1، ص18 آمده که: از مجموع آنچه گفته شده چنین استفاده میشود که حتى اکثریت قاطع اهل تسنن نیز بِسْمِ اللَّهِ را جزء سوره مى‏دانند.
1- آیا آنچه نقل شد، مربوط به سوره حمد هست یا کل سوره های قرآن به جزء سوره مبارکه توبه؟
2- آیا بسم الله الرحمن الرحیم هایی که در غیر سوره حمد وجود دارد را ما خودمان گذاشتیم یا با همان بسم الله الرحمن الرحیم نازل شده است؟

ایشان چنین پاسخ دادند:

:: با اهداء سلام و تحيت؛

پاسخ: در میان دانشمندان و علماء شیعه اختلافى در این مسأله نیست، که بسم الله جزء سوره حمد و همه سوره هاى قرآن است، اصولاً ثبت «بسم الله» در متن قرآن مجید در آغاز همه سوره ها، خود گواه زنده این امر است، زیرا مى دانیم در متن قرآن چیزى اضافه نوشته نشده است، و ذکر «بسم الله» در آغاز سوره ها از زمان پیامبر تا کنون معمول بوده است.
جهت مطالعه بیشتر در این زمینه به کتاب «180 پرسش و پاسخ » ذیل عنوان"آیا بسم الله جزء سوره است؟" در آدرس زیر مراجعه فرمایید:
http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=3790&pid=61782

شبهه ششم: ایشان با ذکر سخن امام علی (ع) که فرمودند: (خداوند) هر گناه تو را یکی و هر نیکی تو را ده به حساب آورده است. می‌گوید:
ببین خدا چقدر مهربونه، بر عکس حرفهایی که به ما زدن ها! به خدا این ها برعکس حرفهایی که حد اقل به من زدن! حد اقل به من، یه حرفهایی دیگه ایی زدن!
من توی یه شهر مذهبی بزرگ شدم؛ من توی قم بزرگ شدم، بیست سالمو توی اون شهر زندگی کردم، دقیقا برعکس این حرفها رو در تمام جاهایی که مراکز دینی بوده، شنیدم، به خدا!
به من گفتند اگر کوچکترین خطایی کنی... اگه کوجکترین اشتباهی کنی....دیگه کارت تمومه... پل صراط پلی هست که باریکی مو و تیزی شمیر! به من احساس گناه دادن بخاطر اشتباهاتم، من و از خدا دور کردند، صبح تا شب این کارو کردند.

پاسخ: آقای عباس منش، خداوند در سوره زلزال قرآن میفرماید: فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ (7) وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (8)
پس هر که هموزن ذره‏اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (7) و هر که هموزن ذره‏اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (8)

اما جناب عباس منش، تعبیر از مو باریکتر و از شمشیر تیز تر شاید کنایه باشد. شیخ طوسی (ره) در رساله «آغاز و انجام» که شامل مباحث مبدأ و معاد است در این باره می‌نویسد:
«اینکه صراط از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است ، یعنى هم تشخیص دادن وظیفه این چنین است و هم رفتن راه وظیفه اینقدر سخت است . انسان تا بخواهد بفهمد وظیفه‌اش چیست، مثل اینکه از راهى که از شمشیر تیزتر و از مو باریک تر است، مى‌گذرد. و بعد از آن که وظیفه را تشخیص داد وقتى بخواهد به آن وظیفه درست عمل کند، مثل آن است که مى‌خواهد از راهى که از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است عبور کند.»

از آنچه در مورد ایشان مطالعه کردم، بنده چنین برداشت کردم که ایشان تحصیلات حوزوی ندارند؛ چونکه در سایت خود چنین می‌نویسد:

"ایشان تقریباً تمام آثار موجود اعم از کتاب‌هایی ترجمه شده در ایران و آثار ترجمه نشده پیشگامان حوزه موفقیت را از نویسندگان موفقی همچون آنتونی رابینز، والاس وتلز، پائولو کوئیلیو، برایان تریسی، جان گری، باربارا دی آنجلس، ایرج حسابی، استر هیکس، راندا برن، ریچارد باخ، آنتوان دوسنت اگزوپری، وین دایر، دیل کارنگی، مارک فیشر، اوشو، مایکل تالبوت، اسپنسر جانسون، کاترین پاندر، فلورانس اسکاول شین، لوئیز آل هی، جک کنفیلد، رابرت کیوساکی، ناپلئون هیل، دیوید برنز، تی هارو اکر، جوزف مورفی، پل مکنا، و ده‌ها نویسنده دیگر را مورد مطالعه و کنکاش قرارداده..."

هشدار به آقای عباس منش!
به وادی مهم نظر دهی در دین که تخصص آن را ندارید قدم مگذارید!
در این مسائل باید کارشناس های دین وارد شوند و حکم خدا را بگویند نه اینکه سلیقه یا افکار شخصی خود را که با دین حقیقی منافات دارد بر مردم تحمیل سازند!
اندوخته های ضد دینی خود را تبلیغ نکنید!

در حال تکمیل کتابی نسبتا مفصل در مورد پاسخ به شبهات توسل هستم؛ ان شاالله که تکمیل بشه از طریق وبلاگ منتشر میکنم.

نکته: برای ارتباط با خدا استفاده از وسیله حتمی نیست و بدون وسیله نیز می‌توان با خداوند متعال ارتباط برقرار کرد.

منابع استفاده شده در این اندک:

نرم افزار جامع التفاسیر نور
تفسیر نمونه
تفسیر نور
تبیان
پاسخگو

user;662482 نوشت:
اخیرا شخصی بنام سید حسین عباس منش که خود را شیعه معرفی نموده در ایران به برگذاری دوره های آموزش کسب موفقیت و خوشبختی می‌پردازد. در سایت خود فیلمی منتشر نموده و در موضاعت مسلم دینی را بیهوده دانسته و رد می‌کند، همچنان وی مدعی شده که توسل و واسطه قرار دادن امری لغو و بیهوده است!
توی استدلال در برابر شیعه شدیداً کم میارن ، مجبور شدن افرادی رو به نام شیعه رو کنن که مثلاً نشون بدن شیعه ها خودشون هم فهمیدن توسل غلطه!

یعنی افراد دیگه ببینن و بگن:
بابا اینکه خودش شیعه ست داره میگه توسل اشتباست!

چند وقت پیش هم شبکهء وهابی کلمه یه نفر رو آورده بود با عنوان شیعهء هدایت شده!!! :Moteajeb!:
طرف یه خورده چرت و پرت گفت و به خیال خودش استدلال کرد که چرا سنی شده!
جالبش این بود که اکثر استدلال هایی که میگفت ، دقیقاً شبهاتی بودن که تو چند روز گذشته توسط شبکهء کلمه مطرح شده بود و توسط شیعیان بسیار محکم و قاطع پاسخ داده شده بود

خلاصه اینکه این چیپس و پفک ها فقط میتونه بچه ها رو گول بزنه

والله اعلم....

ولی باید با چنین تفکراتی به شدت مقابله بشه.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

user;662482 نوشت:

شبهه: اینکه به کسی توسل میکنند و میگویند فلانی چون به خدا نزدیک تر است حاجتم را به خدا بگوید، حاجت روا شوم، اشتباه است! زیرا خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است؛ خداوند به صورت یکسان به انسان ها نزدیک است لذا نیازی نیست کسی را واسطه قرار دهیم! از سوی دیگر ایشان میگویند فکر نکن که کسی از تو به خدا نزدیک تر است؛ زیرا این فکر یعنی شرک؛ یعنی بی ایمانی!!!!!

پاسخ: خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است (نَحنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ - سوره‌ی ق، آیه 16) ولی آیا همانطور که خدا به ما نزدیک است ما هم به خدا نزدیک هستیم؟ توسل و واسطه قرار دادن شیعیان از جهت نزدیک شخص به خداست (بخاطر بندگی آن) نه نزدیکی خدا به شخص!

با سلام و عرض ادب

توسل به اولیای الهی امری است که ادله ی قطعی از قرآن و سنت بر آن دلالت دارد، و این توسل شامل زمان حیات دنیوی و برزخی و اخروی می گردد.

یکی از شبهات کسانی که با ادله ی قرآنی و روایی آشنا نبوده؛ تمسک به آیه ی شریفه ی: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»؛[1] و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم. می باشد. با این استدلال که وقتی خدا از همه کس حتی خود ما به ما نزدیکتر است؛‌چگونه برای طلب مغفرت و یا درخواست حوائج به غیر او متوسل شویم.

آنچه در این میان مهم به نظر می رسد عدم فهم صحیح آیه ی شریفه می باشد؛ زیرا آیه در مقام بیان احاطه ی قیومی خدای متعال بر مخلوقات خویش است؛ زیرا در صورت نبود چنین احاطه ای، مخلوقی در میان نخواهد بود؛ چه اینکه مخلوق تمام شئون خویش را از خالق خویش داشته و هیچ استقلالی از خویش نداشته؛ بلکه عین ربط و فقر به درگاه ربوبی می باشد؛ لذا موجود مخلوق علاوه بر آنکه در اصل وجودش نیازمند است، در بقای خویش نیز نیازمند تدبیر خالق است.

اما تحقق چنین حقیقتی به معنای نفی مساله ی اسباب و مسببات و توسل به اولیای الهی نخواهد بود؛ زیرا جهان براساس نظام علّت و معلولی و اسباب و مسببات خلق شده و نيازمندي‏های طبيعي بشر با عوامل و اسباب عادي برآورده مي‏ گردد؛ همچنان که فيوضات معنوي خداوند، همچون هدايت، مغفرت و آمرزش نيز بر اساس نظامی خاص بر انسان‏ها نازل مي ‏شود و اراده حکيمانه خداوند بر اين تعلق یافته که امور از طريق اسباب خاص و علل معيّن به انسان‏ها برسد.

بنابراين، همان‏گونه که در عالم ماده نمي‏ توان پرسيد: چرا خداوند متعال زمين را با خورشيد نوراني کرده و خود بي‏ واسطه به چنين کاري دست نزده است؟ در عالم معنا نيز نمی ‏توان گفت: چرا خداوند مغفرت خويش را به واسطه اولياي الهی، شامل حال بندگان مي‏ کند؟

شهيد مطهری‏(رحمه الله) در این رابطه می نویسند: «فعل خدا، دارای نظام است. اگر کسی بخواهد به نظام آفرينش اعتنا نداشته باشد گمراه است. به همين جهت است که خداي متعال، گناه‏کاران را ارشاد فرموده است که درِ خانه رسول اکرم‏(صلي الله عليه وآله) بروند و علاوه بر اين‏که خود طلب مغفرت کنند، از آن بزرگوار بخواهند که براي ايشان طلب مغفرت کند. قرآن کريم مي‏ فرمايد:«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّاباً رَحِيماً»؛[2]اگر ايشان هنگامی که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش مي‏ خواستند و پيامبر هم براي ايشان طلب مغفرت مي‏ کرد، خدا را توبه ‏پذير مهربان می يافتند.[3] از همين رو می بينيم که در قرآن و سنّت تأکيد فراوانی بر وسيله و توسل شده است.

خداوند متعال می ‏فرمايد:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ...»؛[4]«ای مؤمنين! تقوا پيشه کنيد و براي رسيدن به او وسيله طلب نماييد».


[/HR] [1] . ق(50)،16.

[2] . النساء(4)، 64.

[3]. مجموعه آثار، ج1، ص264.

user;662482 نوشت:

شبهه: حضرت علی (ع) در نامه 31 نهج البلاغه خطاب به امام حسن (ع) م‌یفرماید:

و خداوند بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند، و تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری.

پاسخ: نعوذبالله پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) حجاب و سبب فاصله بین ما و خداوند نیستند؛ بلکه ایشان باعث نزدیکی و کوتاهی فاصله (معنوی) ما به خداوند اند.
و اینکه حضرت (ع) فرمودند تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری. اگر فرض را بر وجود استقلالی واسطه کنیم که پاسخ مشخص است که منظور حضرت پرهیز از شرک بوده ولی اگر فرض بر وجود غیر استقلالی واسطه ها کنیم مثل واسطه قرار دادن پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) بدون اعتقاد به استقلال ایشان؛ منظور حضرت علی (ع) نفی لزوم شفاعت و مجبور ساختن بندگان به تمسک است نه اینکه جواز و امکان شفاعت را نفی کنند!

در خصوص فقره ای از نامه ی سی ویکم[1] نیز عرض می شود: این بیان حضرت منافاتی با توسل به اولیای الهی ندارد؛ زیرا سخن حضرت در نفی اجبار به توسل است و نه جواز و یا مطلوبیت آن، آنهم در مورد پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) که مشروعیت و مطلوبیت آن با ادله ی قطعی به اثبات رسیده است.[2]

نکته ی دیگر آن است که در توسل به اولیای الهی، ولی خدا، غایت و نهایت و یا حجاب و فاصل بین خدا و بنده ی خدا نخواهد بود؛ بلکه ولی خدا واسطه ای است که به واسطه ی وجود او فیض الهی مشمول حال بنده می گردد وموانع قابلیت او بر داشته می گردد؛ همچنان که قرآن کریم می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً»؛‌[3]و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند، پيش تو مى‏ آمدند و از خدا آمرزش مى‏ خواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مى‏ كرد، قطعاً خدا را توبه‏ پذيرِ مهربان مى ‏يافتند.


[/HR] [1] . «وَاعْلَمْ، أَنَّ الَّذِي بِيَدِهِ خَزَائِنُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ قَدْ أَذِنَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ، وَتَكفَّلَ لَكَ بِالاْجَابَةِ،أَمَرَكَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِيُعْطِيَكَ، وَتَسْتَرْحِمَهُ لِيَرْحَمَكَ، وَلَمْ يَجْعَلْ بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ مَنْ يَحْجُبُكَ عَنْهُ، وَلَمْ يُلْجِئْكَ إِلَى مَنْ يَشْفَعُ لَكَ إِلَيْهِ، وَلَمْ يَمْنَعْكَ إِنْ أَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَةِ ، وَلَمْ يُعَاجِلْكَ بَالنِّقْمَةِ، وَلَمْ يُعَيِّرْكَ بِالاْنَابَةِ»؛ و بدان كه خزائن آسمانها و زمين در اختيار اوست، تو را اجازه ى دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته و از تو خواسته كه بخواهى تا عطايت كند و آمرزش طلبى تا ترا بيامرزد و ميان تو و خود هيچكس را حجاب قرار نداده و تو را به كسى وانگذارده كه در نزد او شفاعتت كند و اگر مرتكب گناهى شدى از توبه ات بازنداشته و در كيفرت شتاب نكرده و چون بازگشتى سرزنشت ننموده .

[2] . همچنان که حضرت در خطبه ی235، نهج البلاغة،‌ می فرمایند.«پدر و مادرم فدايت باد! ما را در پيشگاه پروردگارت ياد كن و هميشه ما را به خاطر داشته باش»؛«بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي! اذْكُرْنَا عِنْدَ رَبِّكَ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِكَ».

[3] . النساء(4)، 64.
موضوع قفل شده است