جمع بندی امکان تغییر سرنوشت بلعم باعورا

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امکان تغییر سرنوشت بلعم باعورا

سلام

در داستان زندگی بلعم باعورا می خوانیم که دارای اسم اعظم بوده و توسط فرعون فریفته شده و به قصد نفرین بر حضرت موسی (ع) سوار بر الاغ حرکت کرده . در مسیر الاغ مقاومت کرده و به اذن خدا به بلعم باعورا هشدار از عاقبت شومش می دهد . بلعم آشفته می شود و خر را در زیر کتک گرفته و می کشد . در این هنگام اسم اعظم از او گرفته می شود و الا آخر ...

بلعم باعورا دارای اسم اعظم بوده و مستجاب و الدعوه
برای نفرین بر پیامبر خدا ، موسی (ع) خروج کرد ، در اینجا می بینم که هنوز اسم اعظم را دارد ( هرچند به قصد نفرین پیامبر حروج کرده اما هنوز حدا اسم اعظم را از او نگرفته است )

وقتی خدا اسم اعظم را میگیرد که خر خود را به ظلم می کشد .

حب حالا سوال من

1. اگر بلعم باعورا خر خود را نمی کشت یا به ظلم آزاری بر موحودی دیگر که سر راه او قرار می گرفت ، نمی رساند ( چون اینان در حقیقت فرستاده های خداوند برای انذار هستند و نه اجبار )
پس می توانست بر حضرت موسی (ع) نفرین کرده و انچه قصد داشت را به انحام می رساند ؟

2. اصلا برای نفرین کردن یا دعا کردن ، چرا باید از حانه خارج شده و سوار خر به مسیر طولانی برود ؟ مگر نه اینکه خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر است ؟ خب از هم آنجا ، حانه خود چرا نفرین نکرده ؟؟؟

ممنون

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد هادی

با سلام و عرض ادب و تقدیر و تشکر از پرسش خوبتان

اسم اعظم، زمانی از بلعم باعورا گرفته شد که مرتکب گناه گردیده و الاغ خود را به ظلم کشت؛ قصد گناه، تا زمانی که به مرحله عمل نیانجامد گناه نیست (اگر چه اثرات منفی در انسان دارد) لذا بلعم باعور در مرحله اول (با اصرار همسرش) قصد نفرین حضرت موسی را داشت و قصد گناه تا زمانی که به مرحله عمل نرسیده گناه محسوب نمی شود.

قرآن کریم به ماجرای بلعم باعور اشاره می کند و می فرماید:
««وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوینَ * وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ» [اعراف/۱۷۵-۱۷۶] و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آیات خود را به او دادیم ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد* و اگر مى‏خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مى‏ بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها كردیم) و او به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى كرد! مثل او همچون سگ (هار) است.


در ارتباط با پرسش اول عرض می شود

نفرین بر کسانی که ایمانشان کامل است اثر نمی کند، بر فرض اگر بلعم باعور موفق به نفرین می شد در مورد حضرت موسی علیه السلام اثری نداشت، حضرت امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «کسی که چیزی را لعنت می‌کند اگر آن شی مستحق نباشد لعنت به خود گوینده بر می‌گردد. پس از لعن مؤمن بپرهیزید تا مبادا خود گرفتار شوید.»(میزان الحکمة‌، محمدمحمدی ری شهری‌، ج 5، ص 616)

اما در ارتباط با پرسش دوم در اینکه خداوند از رگ گردن به انسان نزدیک تر است شکی نیست، چرا که آیات و روایات به این موضوع تصریح کرده اند؛ اما از طرفی مطابق با روایات1، دعا در مکان های خاص به اجابت نزدیک تر است مانند مساجد و مشاهد مشرفه و ... ، مکانی که بلعم باعور قصد نفرین حضرت را داشت، ظاهرا عبادتگاهی بالای کوه بوده است. بلعم باعور به قصد نفرین حضرت به این مکان می رفت که نیروهای الهی وی را از این کار بازداشتند امّا کارساز نشد و او همچنان راه شیطان را در پیش گرفت لذا اسم اعظم از او گرفته شد.

...................................................................................................
1. برای نمونه یک روایت بیان می شود:
در روایتی امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «إِنَّ إِلَى جَانِبِ كُوفَانَ قَبْراً مَا أَتَاهُ مَكْرُوبٌ قَطُّ فَصَلَّى عِنْدَهُ رَكْعَتَيْنِ أَوْ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ كَرْبَهُ وَ قَضَى حَاجَتَهُ»[وسائل الشيعة، 14ج، ص378]
سمت کوفه مزاری است که هر دردمند و گرفتاری به آنجا بیاید و دو رکعت نماز بخواند، یا چهار رکعت بخواند، خداوند حتماً گرفتاری اش را برطرف می کند. بعد راوی سؤال می کند مرادتان از این مزار چیست؟ حضرت می فرماید قبر امیرالمؤمنین(علیه السلام)

همه چیز در در کربلا هست
قصه حر سلام الله علیه نشان می دهد که شمر هم می توا نست حر بشود

مهدی128;665047 نوشت:
همه چیز در در کربلا هست
قصه حر سلام الله علیه نشان می دهد که شمر هم می توا نست حر بشود

سلام

بله سگ اصحاب کهف هم ادم شد منتهی تفاوت است بین سگ گله و سگ سالوس !

وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ«176»
و اگر می‏خواستیم قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا می‏بردیم اما او به زمین [=دنیا] گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حمله‏ور شوی زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنی [باز هم] زبان از کام برآورد این مثل آن گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند پس این داستان را [برای آنان] حکایت کن شاید که آنان بیندیشند

سَاءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنَا وَأَنْفُسَهُمْ كَانُوا یظْلِمُونَ«177»
چه زشت است داستان گروهی که آیات ما را تکذیب و به خود ستم می‏نمودند

مَنْ یهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَمَنْ یضْلِلْ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ«178»
هر که را خدا هدایت کند او راه‏یافته است و کسانی را که گمراه نماید آنان خود زیانکارانند

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْینٌ لَا یبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ«179»
و در حقیقت بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‏ایم [چرا که] دلهایی دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمی‏کنند و چشمانی دارند که با آنها نمی‏بینند و گوشهایی دارند که با آنها نمی‏شنوند آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه‏ترند [آری] آنها همان غافل‏ماندگانند

وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِینَ یلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیجْزَوْنَ مَا كَانُوا یعْمَلُونَ«180»
و نامهای نیکو به خدا اختصاص دارد پس او را با آنها بخوانید و کسانی را که در مورد نامهای او به کژی می‏گرایند رها کنید زودا که به [سزای] آنچه انجام می‏دادند کیفر خواهند یافت

جمع بندی
موضوع: امکان تغییر سرنوشت بلعم باعورا

پرسش:
در داستان زندگی بلعم باعورا می خوانیم که دارای اسم اعظم بوده و توسط فرعون فریفته شده و به قصد نفرین بر حضرت موسی (ع) سوار بر الاغ حرکت کرده . چرا هنگام خروج اسم اعظم از وی گرفته نشد اما وقتی الاغ را زد اسم اعظم را از او گرفتند؟
حال دو سوال مطرح می شود:
الف: اگر بلعم باعورا خر خود را نمی کشت یا به ظلم آزاری بر موجودی دیگر که سر راه او قرار می گرفت ، نمی رساند ( چون اینان در حقیقت فرستاده های خداوند برای انذار هستند و نه اجبار) پس می توانست بر حضرت موسی (ع) نفرین کرده و انچه قصد داشت را به انحام می رساند ؟
ب: اصلا برای نفرین کردن یا دعا کردن، چرا باید از حانه خارج شده و سوار خر به مسیر طولانی برود ؟ مگر نه اینکه خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر است ؟ خب از هم آنجا ، حانه خود چرا نفرین نکرده ؟؟؟

پاسخ:
اسم اعظم، زمانی از بلعم باعورا گرفته شد که مرتکب گناه گردیده و الاغ خود را به ظلم کشت؛ بلعم باعور در مرحله اول (با اصرار همسرش) قصد نفرین حضرت موسی را داشت و قصد گناه تا زمانی که به مرحله عمل نرسیده گناه محسوب نمی شود.
قرآن کریم به ماجرای بلعم باعور اشاره می کند و می فرماید:
«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوینَ * وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ» [اعراف:۱۷۵-۱۷۶] و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آیات خود را به او دادیم ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد* و اگر مى‏خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مى‏ بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها كردیم) و او به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى كرد! مثل او همچون سگ (هار) است.
در ارتباط با پرسش اول عرض می شود:
نفرین بر کسانی که ایمانشان کامل است اثر نمی کند، بر فرض اگر بلعم باعور موفق به نفرین می شد در مورد حضرت موسی علیه السلام اثری نداشت، حضرت امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «کسی که چیزی را لعنت می‌کند اگر آن شی مستحق نباشد لعنت به خود گوینده بر می‌گردد. پس از لعن مؤمن بپرهیزید تا مبادا خود گرفتار شوید.»(1)
اما در ارتباط با پرسش دوم در اینکه خداوند از رگ گردن به انسان نزدیک تر است شکی نیست، چرا که آیات و روایات به این موضوع تصریح کرده اند؛ اما از طرفی مطابق با روایات(2)، دعا در مکان های خاص به اجابت نزدیک تر است مانند مساجد و مشاهد مشرفه و ... ، مکانی که بلعم باعور قصد نفرین حضرت را داشت، ظاهرا عبادتگاهی بالای کوه بوده است. بلعم باعور به قصد نفرین حضرت به این مکان می رفت که نیروهای الهی وی را از این کار بازداشتند امّا کارساز نشد و او همچنان راه شیطان را در پیش گرفت لذا اسم اعظم از او گرفته شد.

.................................................. .................................................
1. میزان الحکمة‌، محمدمحمدی ری شهری‌، ج 5، ص 616
2. برای نمونه یک روایت بیان می شود:
در روایتی امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «إِنَّ إِلَى جَانِبِ كُوفَانَ قَبْراً مَا أَتَاهُ مَكْرُوبٌ قَطُّ فَصَلَّى عِنْدَهُ رَكْعَتَيْنِ أَوْ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ كَرْبَهُ وَ قَضَى حَاجَتَهُ»(وسائل الشيعة، 14ج، ص378)
سمت کوفه مزاری است که هر دردمند و گرفتاری به آنجا بیاید و دو رکعت نماز بخواند، یا چهار رکعت بخواند، خداوند حتماً گرفتاری اش را برطرف می کند. بعد راوی سؤال می کند مرادتان از این مزار چیست؟ حضرت می فرماید قبر امیرالمؤمنین(علیه السلام)

موضوع قفل شده است