جمع بندی کتب حدیثی معتبر شیعه بدون نیاز به بررسی سندی

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کتب حدیثی معتبر شیعه بدون نیاز به بررسی سندی

سلام

میخواستم ببینم کدوم کتب هست که برای افرادی مثل من که حوزوی نیستن و نمدونن کدوم حدیث جعلی کدوم درسته تمام احادیثش درست باشه؟
ایا کتبی با اینصورت وجود دارد همه انها صحیح السند باشند؟ از قبیل کافی وسایل الشیعه بحار و.....

ممنونم

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد پیام

آیت الله خویی ـ رحمه الله ـ معتقد است، كه اگر راوی، در سلسله سندراویانِ كتاب تفسیرِ علی بن ابراهیم قمی و کامل الزیارات واقع شود، موثق خواهد بود و این، برای توثیقراوی كفایت می‌كند؛ زیرا مؤلفان این دو كتاب در مقدمه كتاب‌های خویش تصریح كرده‌اند. كه در سلسله راویان آنها، راویضعیف وجود ندارد؛ بلكه راویان كتاب‌های آنان موثقند. (علی بن ابراهیم قمی در مقدمه تفسیر خود آورده: «و نحن ذاكرون و مخبرون بما ینتهی إلینا و رواه مشایخُنا و ثقاتُنا عن الذین فرض الله طاعتهم؛»

بعنوان کتاب ویکجا قبول بودن روایات آن ،تنها این دو کتاب نزد برخی از علما مورد وثوق است ودر مابقی موارد ،بررسی سندی را لازم می دانستند.

معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۱.
تفسیر قمّی، ج۱، ص۳۰.

کتاب گرانسنگ «کامل الزیارات» ، تألیف محدث و عالم جلیل القدر جهان تشیع، شیخ ابوالقاسم، جعفر بن محمد بن قولویه قمی معروف به «ابن قولویه» است.

موضوع کتاب «کامل الزیارات» مجموعه احادیث و روایات اهل بیت علیهم السلام درباره شیوه زیارت حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و دیگر امامان و امامزادگان علیهم السلام و ثواب و فضیلت آن می باشد. کامل الزیارات بارها چاپ شده، از جمله در سال 1356 ق، با مقدمه علامه امینی منتشر گردیده است.

دلیل وثاقت به روایات کتاب نزد دیگران

ابن قولویه در آغاز کتاب، تمام راویان آن را توثیق کرده است. این نکته به دانشمندان شیعه کمک می کند تا به آن دسته از راویانی که در کتابهای رجالی، نامی ندارند و فقط در اسناد کامل الزیارات قرار گرفته اند راحت تر اعتماد کنند.
کتاب کامل الزیارات شامل 843 حدیث می باشد که در 108 باب تنظیم شده است.
این کتاب یکی از ارزشمندترین مجموعه های حدیثی در زمینه زیارت و از منابع غنی عاشورا پژوهی می باشد که مهم ترین روایات این بخش را در خود جای داده است.
مؤلف این کتاب، انگیزه نگارش آن را این گونه بیان می فرماید: «انگیزه من در نگارش این کتاب، تقرب به درگاه الهی و پیامبر و علی و فاطمه و ائمه صلوت اللّه علیهم اجمعین بوده و تلاش کرده ام با نشر معارف اهل بیت علیهم السلام و نقل ثواب زیارت آن بزرگواران، به جمیع اهل ایمان هدیه ای تقدیم کرده باشم.»
این یادگار ماندگار شیعه بیش از هزار سال است که مورد توجه محدثین و فقهای عظیم الشأن عالم اسلام بوده و امروزه همچنان در صدر کتابهای درجه یک شیعه قرار دارد. بحارالانوار، مفاتیح الجنان و اکثر کتابهای دعا و زیارت و منابع عاشورایی از جمله آثاری هستند که از این کتاب بهره برده اند.

پیام;662786 نوشت:
بعنوان کتاب ویکجا قبول بودن روایات آن ،تنها این دو کتاب نزد برخی از علما مورد وثوق است ودر مابقی موارد ،بررسی سندی را لازم می دانستند.

سلام یعنی کتاب کافی هم همه حدیثاش صحیح نیستن و توش جعلی هم پیدا میشه؟ مگه کتاب کافی جز کتب اربعه نیست؟
چون شما اسمی از کتاب کافی نبردین.

ممنونم

"برای مطالعه"



کافی کلینی (ره) را می توان برجسته ترین منبع، در میان کتب اربعه دانست، که بیش از یك هزار سال از تالیف آن گذشته و در این مدت، صدها مجموعه حدیثی ارزشمند دیگر، توسط علما و محدثان بزرگ اسلامی به رشته تحریر درآمده است، اما آن كتابها نه تنها از ارج و رواج كافی نکاسته‌اند، بلكه بر رونق آن افزوده و ارزش و اهمیت آنرا تثبیت نموده اند.


علامه مجلسی درباره این کتاب فرموده است: «کافی، اضبط اصول و اجمع آنهاست و بهترین و بزرگترین مۆلفات فرقه ناجیه ( شیعه) است.»(1)

عظمت و بزرگی کلینی در میان شیعه و اهل سنت به قدری است که ابن اثیر ضمن نقل این روایت از پیامبر که «خداوند در آغاز هر قرن شخصی را برمی انگیزد که دین او را زنده نگه دارد»، می گوید:
«احیا کننده مذهب شیعه، در آغاز قرن اول، محمد بن علی امام باقر - علیه السلام - ، در ابتدای قرن دوم علی بن موسی امام رضا (ع) و در ابتدای قرن سوم ابو جعفر محمد بن یعقوب رازی بوده است»(2)

قداست کلینی تا آن‏جا در ذهنیت گروهی از شیعیان نفوذ یافته که در جست‏وجوی یافتن قراینی مبنی برعرضه کتاب کافی بر امام زمان و تأیید آن از سوی ایشان برآمده‏اند،(3)

این گروه معتقدند که کتاب کافی بر امام زمان (عج) عرضه شده و آن حضرت فرمود:الکافی کاف لشیعتنا (کتاب کافی شیعیان ما را بس است)(4)

و گروهی دیگر با شگفتی این پرسش را مطرح نموده‏اند که چگونه کلینی کتاب خود را بر نواب اربعه امام زمان عرضه ننموده و تأیید ایشان را کسب ننموده‏است.(5)

با توجه به همین مباحث، بطور کلی چهار دیدگاه در مورد اعتبار احادیث کافی در میان دانشمندان‏ امامی بوجود آمده است:
دیدگاه نخست:
هرچند کتاب کافی از کتب مرجع و معتمد بوده‏ و مدار استنباط احکام است، ولی این بدان معنا نیست که احادیث‏ آن به ارزیابی سندی نیازمند نباشد.این دیدگاه اکثریت علما، به ویژه‏ علمای اصولی مسلک است.(6)

دیدگاه دوم:
تمام احادیث این کتاب قطعی الصدور هستند. این دیدگاه از سوی اخباریان افراطی همچون ملا امین استرآبادی‏ و ملا خلیل قزوینی مطرح شده است.(7)

دیدگاه سوم:
تمام احادیث این کتاب،حجّت و معتبر است، هرچند صدور آن قطعی نباشد.این دیدگاه اخباریان معتدل است.(8)

دیدگاه چهارم:
احادیث این کتاب،همگی ذاتا معتبر است و نیاز به بحث سندی ندارند،ولی در هنگام تعارض احادیث،مراجعه‏ به اسناد آنها تعیین‏کننده است. این دیدگاه را مرحوم مجلسی در مقدمه مرآه العقول ارائه داده است.

با بررسی اقوال به نظر می رسد که دیدگاه اول که نظر دانشمندان نزدیک به‏ عصر کلینی است، صحیح تر بوده چرا که امثال شیخ مفید و سید مرتضی به‏ صراحت برخی از احادیث کافی را نادرست می‏دانند و صدور آنها را از ائمه معصومین علیهم السلام انکار می‏کنند(9)

با این حال گاه بدون ارائه هیچ مدرک گفته می‏شود که این‏ کتاب پس از اتمام تألیف توسّط نواب اربعه بر حضرت عرضه شده‏ و حضرت فرموده یا بر نسخه عرضه شده نگاشته:«الکافی‏ کاف لشیعتنا».

در حالی که به نظر می‏رسد که این جمله از حدیث معانی الأخبار، منقول از امام صادق (ع) برگرفته شده، که در تفسیر «کهیعص»فرموده‏اند:«کاف»،کاف لشیعتنا،«هاء»هاد لهم،(10)

بنابراین، در بررسی روایت عرضه کافی بر امام زمان (عج )، توجه به دو نکته ضروری به نظر می رسد:

اولا؛ بسیاری از علمای طراز اول شیعه، وجود این روایت در منابع معتبر حدیثی را منکر شده اند، به عنوان مثال، مرحوم حاجی نوری محدث بزرگ شیعه می‌گوید: « این سخن که به نقل ملا خلیل قزوینی،‏ از برخی مشایخ عصر خود ذکر شده، هیچ مدرک‏ روایتی ندارد.

چنانچه محدث استرابادی که خود احادیث کافی را قطعی الصدور می‏داند، بر بی‏اصل‏ بودن این سخن تصریح می‏کند.(11)

ثانیا؛ برخی دیگر از علما درپاسخ به روایت عرضه کتاب کافی بر امام زمان(عج) گفته اند علت این که کلینی (ره) کتاب "کافی" را به امام زمان (عج) عرضه نکرد، این بود که ایشان از راه های مختلفی نسبت به صحت احادیث وارده در کتاب خود یقین داشته اند، که بعضی از آن عبارتند از:

الف) احادیث کافی، از اصول اربعمائة جمع آوری شده و در حقیقت، مرحوم کلینی (ره) احادیث مذکور در اصول اربعمائة را به صورت دسته بندی شده و مبوب نوشت،

مرحوم صاحب معالم (حسن بن زین الدین) می گوید:
کلینی (ره) احادیث کتاب خود را از اصول اربعمائة ای که صحت احادیث آن اجماعی است جمع آوری کرده است.(12)

ب) احادیث کتاب کافی، دارای قرائن و دلائل زیادی است که دلالت بر صحت آنها دارد،
که مرحوم صاحب معالم می گوید:
« احادیث کتب اربعة، به قول بسیاری از علماء قرائنی را همراه دارد، که دلالت می کند که بدون هیچ گونه تغییری از کتابهای اصلی نقل شده است.»(13)

ج) کلینی (ره) در مقدمه کتاب کافی، از احادیث کتاب خود با تعبیر (بالآثار الصحیحة) یاد می کند، که این می رساند که ایشان یقین به صحت احادیث مرویه دارد.(14)

د) کلینی (ره) این احادیث را در مقام جواب به کسی که در حیرت و سرگردانی فرو رفته و خواستار احادیث صحیحه بود،(15) جمع آوری کرده است، که چنین مقامی اقتضا می کند که ایشان فقط آن روایاتی را که یقین به صدق و صدور آن از ائمه (ع) دارند، بنویسند و الا بر حیرت و سرگردانی مخاطب افزوده که این کار با آن جلالت مقام و منزلتی که علماء از کلینی (ره) بیان می کنند، منافات دارد.(16)

ه) اگر کافی بر امام زمان (ع) عرضه شده بود، آیا کلینی خود در مقدمه کتاب یا در هنگام روایت آن بر شاگردان، بدین امر تصریح نمی‏کرد،

آیا مۆلفان کتب رجالی‏ همچون شیخ طوسی و أبو العباس نجاشی که متذکر کتب عرضه‏ شده بر ائمه در کتب خود شده‏اند، بر این امر تصریح یا اشاره‏ نمی‏کردند؟با توجه به آنچه گفته شد، می‏توان به اطمینان بر نادرستی‏ ادعای عرضه کافی بر امام زمان (ع) تأکید ورزید.(17)



[/HR] پی نوشت‏ها:
1. کاظم مدیر شانه چی ، علم الحدیث، ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص 97-96
2. جعفر سبحانی، موسوعه طبقات الفقهاء، قم؛ موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع) ،ج 4، ص 478.
3. حسین‌بن‌محمدتقی نوری ، خاتمه مستدرک الوسائل، قم; موسسه آل البیت (ع) لاحیاء التراث، ج 3، ص 468-469
4. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، مترجم: سید جواد مصطفوی ، تهران؛ کتاب فروشى علمیه اسلامیه، ج 1، مقدمه کتاب، ص7
5. آقا بزرگ تهرانی، «رسالة فی الکافی»، سفینه، سال اول، شماره دوم، بهار 1383، ص 67-79.
6. محمد بن حسن طوسی، استبصار, بیروت؛ دارالتعارف, ج3، ص261
7. نوری، همان ،ج 21، ص470
8. همان، ج21، ص 463- 505
9. ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث‏ ، قم، مرکز نشر الثقافه الاسلامیه ، ج1، ص31-34
10.اعتبارسنجی روایت کافی، مجله کتاب ماه دین ، شهریور 1387 - شماره 130 و 131،ص41
11.نوری، همان،ج 21، ص 470
12.علی نمازی شاهرودی، الاعلام الهادیة الرفیعة فی اعتبار الکتب الاربعة المنیعة، قم، مۆسسه نشر اسلامی، ص 140
13.همان، ص 139.
14.همان
15. کلینی، همان، ج 1، مقدمه کتاب، ص 5.

16.علی نمازی شاهرودی، ص 135-136

17.دروس قواعد رجالی آیت اللّه شبیری‏ زنجاین،جلسه ششم ، به نقل از اعتبارسنجی روایت کافی، مجله کتاب ماه دین ، شهریور 1387، شماره 130 و
گروه حوزه علمیه تبیان

پیام;663221 نوشت:
آیا مۆلفان کتب رجالی‏ همچون شیخ طوسی و أبو العباس نجاشی که متذکر کتب عرضه‏ شده بر ائمه در کتب خود شده‏اند، بر این امر تصریح یا اشاره‏ نمی‏کردند؟با توجه به آنچه گفته شد، می‏توان به اطمینان بر نادرستی‏ ادعای عرضه کافی بر امام زمان (ع) تأکید ورزید.(17)

ممنونم
با این شرایط به هیچ وجه نمی توان با اهل سنت مناظره کرد. وقتی ما یک کتاب کاملا صحیح نداریم براحتی میشه احادیثی داراورد که بضرر شیعه هست و اونوقت هر چی بگیم جعلیه اونا که قبول نمی کنند
اهل سنت حداقل در بین خودشون کتاب صحیحین رو دارند که به گفته خودشون بعد قران بهترین کتابه و نمیتونن زیر حرفشون بزنن ولی ما همچین کتابی نداریم که کاملا صحیح باشه و این نقطه ضعفه
هرچند وهابی ها هم در مناظراتشون دیدم که صحیحین رو همشو قبول ندارن ولی در یک مناظره بین یک عالم شیعه و وهابی اون وهابی چون مثلا خودشونو از اهل سنت میدونند یک بار به عالم شیعه گفت
حداقل ما چند کتاب داریم که همشو قبول داریم ولی شما چی ما هر حدیثی بخوایم از کتب شما (شیعه) بیاوریم شما اگه بنفعتون نباشه میگید جعلی (البته این حرف وهابیه بود)
چرا واقعا این کتب تا بحا از لحاظ سندی بررسی نشده؟ایا دلیلش همین اختلافات بین علمای شیعه است؟
این واقعا پاشنه آشیل برای ما شیعیان شده است به نظر من البته

احمد 1363;663313 نوشت:
با این شرایط به هیچ وجه نمی توان با اهل سنت مناظره کرد. وقتی ما یک کتاب کاملا صحیح نداریم براحتی میشه احادیثی داراورد که بضرر شیعه هست و اونوقت هر چی بگیم جعلیه اونا که قبول نمی کنند
اهل سنت حداقل در بین خودشون کتاب صحیحین رو دارند که به گفته خودشون بعد قران بهترین کتابه و نمیتونن زیر حرفشون بزنن ولی ما همچین کتابی نداریم که کاملا صحیح باشه و این نقطه ضعفه
هرچند وهابی ها هم در مناظراتشون دیدم که صحیحین رو همشو قبول ندارن ولی در یک مناظره بین یک عالم شیعه و وهابی اون وهابی چون مثلا خودشونو از اهل سنت میدونند یک بار به عالم شیعه گفت: حداقل ما چند کتاب داریم که همشو قبول داریم ولی شما چی ما هر حدیثی بخوایم از کتب شما (شیعه) بیاوریم شما اگه بنفعتون نباشه میگید جعلی (البته این حرف وهابیه بود)
چرا واقعا این کتب تا بحا از لحاظ سندی بررسی نشده؟ ایا دلیلش همین اختلافات بین علمای شیعه است؟
این واقعا پاشنه آشیل برای ما شیعیان شده است به نظر من البته
سلام به تمام دوستان و کسب اجازه از استاد "پیام"

برادر عزیزم ، نکته ای که فرمودید نه تنها پاشنه آشیل شیعه نیست ، بلکه دقیقاً پاشنه آشیل وهابیته و دلیلش هم در فرمایش خود شما قرار داره

1 - همینطوری رو هوا نیست که ما به راحتی و به دلخواه خودمون بگیم فلان روایت ضعیفه یا فلان روایت متواتره یا فلان روایت مرسله و.....
اینها همه قواعد داره. اون حرفی هم که اون عالم!!! وهابی گفته ، سفسطه ای بیش نیست

2 - همونطور که فرمودید اهل سنت به صحت کتبی مثل صحیح مسلم و صحیح بخاری اعتقاد دارن و این از اعتقادات اهل سنت هست. لذا وقتی وهابی ها میگن ما همهء اونها رو قبول نداریم ، یعنی بطور غیرمستقیم اعتراف میکنن که اهل سنت نیستن و دروغ میگن

3 - به این فکر کنید که چرا گفته میشه که تمام متن صحاح رو قبول نداریم. من به شما میگم که دلیلش مناظره با شیعه ست و آوردن احادیثی از صحیح مسلم و صحیح بخاری ، از طرف شیعیان ، که اصل اعتقادات اونها رو زیر سؤال میبره. لذا سر دو راهی گیر کردن. اگر بگن کل صحاح رو قبول داریم که باید اون احادیث مورد استناد شیعه رو هم بپذیرن که واویلا میشه!!!
برای همین گفتن که همش رو قبول نداریم. جالب تر اینکه نمیگن اون مقداری که قبول ندارن کدوم قسمته :ok:

4 - برعکس اهل سنت ، شیعه این احتمال رو داده که ممکنه عالم جوانی بیاد و دلایل کاملتری نسبت به علمای قبل پیدا کنه ، مبنی بر صحت یا عدم صحت یک حدیث. لذا با وجود اینکه در حال حاضر ، روایات رو میشه دسته بندی کرد ، اما با عدم اعلام اینکه فلان کتاب کاملاً صحیح است ، باب تحقیق و بررسی رو باز گذاشته

5 - مهمتر از همه ، تناقضات ، ایرادها و مشکلات در روایات صحاح اینقدر زیاده که اثبات اونها گاهی از خوردن یک لیوان آب خوردن هم راحت تره. همونطور که شما هم فرمودید ، اینها نظرات خود اهل سنت هست و میدونیم که کار بررسی علمی بر مبنای استدلاله ، نه ادعا
لذا صرف این ادعا که ما صحاح داریم و شما ندارید فقط بازی با کلماته و اون چیزی که مهمه استدلال و حرف علمیه

کتاب معجم الاحادیث المعتبره از آیة الله محسنی

Reza-D;663331 نوشت:
سلام به تمام دوستان و کسب اجازه از استاد "پیام"

برادر عزیزم ، نکته ای که فرمودید نه تنها پاشنه آشیل شیعه نیست ، بلکه دقیقاً پاشنه آشیل وهابیته و دلیلش هم در فرمایش خود شما قرار داره

1 - همینطوری رو هوا نیست که ما به راحتی و به دلخواه خودمون بگیم فلان روایت ضعیفه یا فلان روایت متواتره یا فلان روایت مرسله و.....
اینها همه قواعد داره. اون حرفی هم که اون عالم!!! وهابی گفته ، سفسطه ای بیش نیست

2 - همونطور که فرمودید اهل سنت به صحت کتبی مثل صحیح مسلم و صحیح بخاری اعتقاد دارن و این از اعتقادات اهل سنت هست. لذا وقتی وهابی ها میگن ما همهء اونها رو قبول نداریم ، یعنی بطور غیرمستقیم اعتراف میکنن که اهل سنت نیستن و دروغ میگن

3 - به این فکر کنید که چرا گفته میشه که تمام متن صحاح رو قبول نداریم. من به شما میگم که دلیلش مناظره با شیعه ست و آوردن احادیثی از صحیح مسلم و صحیح بخاری ، از طرف شیعیان ، که اصل اعتقادات اونها رو زیر سؤال میبره. لذا سر دو راهی گیر کردن. اگر بگن کل صحاح رو قبول داریم که باید اون احادیث مورد استناد شیعه رو هم بپذیرن که واویلا میشه!!!
برای همین گفتن که همش رو قبول نداریم. جالب تر اینکه نمیگن اون مقداری که قبول ندارن کدوم قسمته :ok:

4 - برعکس اهل سنت ، شیعه این احتمال رو داده که ممکنه عالم جوانی بیاد و دلایل کاملتری نسبت به علمای قبل پیدا کنه ، مبنی بر صحت یا عدم صحت یک حدیث. لذا با وجود اینکه در حال حاضر ، روایات رو میشه دسته بندی کرد ، اما با عدم اعلام اینکه فلان کتاب کاملاً صحیح است ، باب تحقیق و بررسی رو باز گذاشته

5 - مهمتر از همه ، تناقضات ، ایرادها و مشکلات در روایات صحاح اینقدر زیاده که اثبات اونها گاهی از خوردن یک لیوان آب خوردن هم راحت تره. همونطور که شما هم فرمودید ، اینها نظرات خود اهل سنت هست و میدونیم که کار بررسی علمی بر مبنای استدلاله ، نه ادعا
لذا صرف این ادعا که ما صحاح داریم و شما ندارید فقط بازی با کلماته و اون چیزی که مهمه استدلال و حرف علمیه

ممنونم دوست عزیز

در ابتدا بگم ما قرار نیست وهابیت رو نقد کنیم چون به باطل بودن وهابیت شکی نیست ولی این سوالات برای اینکه اگه خود ما در معرض مناظره با وهابیت قرار بگیریم بتونینم جواب بدیم

1- منم قبول دارم رو هوا نیست بررسی سندیت حدیث. ولی شما فرض کن ی وهابی هستی ی حدیث از کافی نقل می کنی(فرض کنیم حدیثه هم بعد بررسی سندیت جعلی تشخیص داده بشه) اولا شما به عنوان ی وهابی قبول نداری بررسی سندیت شیعه رو تا بخوای جعلی بودنشو قبول کنی. شما میگی این تو کتب اربعه شما هست و اگه الان شیعه بگه جعلیه پس دلیل بر اینکه چون حدیثه بر ضد خودشونه میگن جعلیه.
مثلا همونطور که ما تا از ابن ابی الحدیدکه سنیه مثلا حدیث نقل میکنیم و چون برضدشونه وهابیا میگن ما قبول نداریم شیعه چی به ذهنش میرسه اینکه چون این حدیث برضدشونه قبول ندارند

2 و 3 و5 چون در رد وهابیته الان ما کاری باهاش نداریم چون وهابیت باطله

4- اما در این مورد باید بگم باز به عنوان ی وهابی با خودت فک میکنی شیعه بهانشه که میگه شاید در اینده یکی بیاد احادیث رو دو باره بررسی کنه و ببینه جعلی مثلا. وهابی با خودش فکر میکنه دلیل بر اینکه شیعه نمیاد بررسی سندی کنه اینکه شاید احادیثی پیدا کنن که بر ضدشونه و حقانیتشون بره زیر سوال برای همین جرات بررسی سندیت ندارند.

ممنونم

احمد 1363;663413 نوشت:
در ابتدا بگم ما قرار نیست وهابیت رو نقد کنیم چون به باطل بودن وهابیت شکی نیست ولی این سوالات برای اینکه اگه خود ما در معرض مناظره با وهابیت قرار بگیریم بتونینم جواب بدیم
برادر مگه ما صرفاً سر اینکه "چه کسی کتاب صحیح دارد" بحث میکنیم؟
کتاب و حدیث در نزد هر مذهبی ، وسیله ای هست برای رسیدن به یک هدف ، نه خود هدف

احمد 1363;663413 نوشت:
1- منم قبول دارم رو هوا نیست بررسی سندیت حدیث. ولی شما فرض کن ی وهابی هستی ی حدیث از کافی نقل می کنی(فرض کنیم حدیثه هم بعد بررسی سندیت جعلی تشخیص داده بشه) اولا شما به عنوان ی وهابی قبول نداری بررسی سندیت شیعه رو تا بخوای جعلی بودنشو قبول کنی. شما میگی این تو کتب اربعه شما هست و اگه الان شیعه بگه جعلیه پس دلیل بر اینکه چون حدیثه بر ضد خودشونه میگن جعلیه.
مثلا همونطور که ما تا از ابن ابی الحدیدکه سنیه مثلا حدیث نقل میکنیم و چون برضدشونه وهابیا میگن ما قبول نداریم شیعه چی به ذهنش میرسه اینکه چون این حدیث برضدشونه قبول ندارند
اینکه ما احادیث اونها رو (بطور کلی) قبول نداریم یا اونها احادیث ما رو ، ارتباطی به داشتن یا نداشتن کتاب صحیح نداره
مگه الان که اهل سنت صحیح بخاری و مسلم رو دارن ، باعث شده ما کلاً احادیثشون رو قبول کنیم؟
مگر نه اینکه همین الان هم ما خیلی از احادیث رو میگیم جعلیه؟
پس ما هم اگر احادیث خودمون رو تو یک کتاب جمع کنیم و بگیم این کتاب کاملاً صحیح است ، دلیلی برای پذیرش اونها نمیشه

همونطور که صحیح بودن احادیث صرفاً برای خود مذهب مقبوله ، صحیح بودن کل کتاب هم فقط برای خود اون مذهب مقبوله
همونطور که شیعه و سنی احادیث همدیگه رو رد میکنن ، میتونن صحیح بودن کتاب همدیگه رو هم مورد تردید قرار بدن

احمد 1363;663413 نوشت:
4- اما در این مورد باید بگم باز به عنوان ی وهابی با خودت فک میکنی شیعه بهانشه که میگه شاید در اینده یکی بیاد احادیث رو دو باره بررسی کنه و ببینه جعلی مثلا. وهابی با خودش فکر میکنه دلیل بر اینکه شیعه نمیاد بررسی سندی کنه اینکه شاید احادیثی پیدا کنن که بر ضدشونه و حقانیتشون بره زیر سوال برای همین جرات بررسی سندیت ندارند
در ادامه مجدد عرض میکنم که حدس و گمان در مناظره جایی نداره. مثلاً من برای یک وهابی ، یا یک اهل سنت حدیثی رو به عنوان دلیل نقل میکنم. اما اون قبول نمیکنه و من هم میگم خب حتماً چون به زیانش بوده قبول نکرده!

تا اینجا نه قبول نکردن اون فرد ارزشی داره و نه حدس و گمان من

بلکه هم ایشون باید برای عدم پذیرش حدیث دلیل بیاره
و هم من باید برای اثبات اینکه عدم پذیرش ایشون از روی میل شخصی بوده دلیل بیارم

احمد 1363;663413 نوشت:
2 و 3 و5 چون در رد وهابیته الان ما کاری باهاش نداریم چون وهابیت باطله
چطور کاری بهش نداریم؟! :Gig:
بخشی از سؤال شما این بود که:
احمد 1363;663313 نوشت:
در یک مناظره بین یک عالم شیعه و وهابی اون وهابی چون مثلا خودشونو از اهل سنت میدونند یک بار به عالم شیعه گفت: حداقل ما چند کتاب داریم که همشو قبول داریم ولی شما چی ما هر حدیثی بخوایم از کتب شما (شیعه) بیاوریم شما اگه بنفعتون نباشه میگید جعلی
و همونجا فرمودید:
احمد 1363;663313 نوشت:
هرچند وهابی ها هم در مناظراتشون دیدم که صحیحین رو همشو قبول ندارن
من هم این دو نظر متفاوت رو در کنار هم گذاشتم و پاسخ وهابیت رو در بخش 2 و 3 از زبان خودشون دادم

همچنین اصل حرف شما درمورد ادعای داشتن کتاب صحیح بود که من این ادعا رو هم در بخش 5 پاسخ دادم که باید ثابت کنن که کتابهای اونها صحیحه و تنها ادعا کافی نیست

Reza-D;663462 نوشت:
برادر مگه ما صرفاً سر اینکه "چه کسی کتاب صحیح دارد" بحث میکنیم؟
کتاب و حدیث در نزد هر مذهبی ، وسیله ای هست برای رسیدن به یک هدف ، نه خود هدف

اینکه ما احادیث اونها رو (بطور کلی) قبول نداریم یا اونها احادیث ما رو ، ارتباطی به داشتن یا نداشتن کتاب صحیح نداره
مگه الان که اهل سنت صحیح بخاری و مسلم رو دارن ، باعث شده ما کلاً احادیثشون رو قبول کنیم؟
مگر نه اینکه همین الان هم ما خیلی از احادیث رو میگیم جعلیه؟
پس ما هم اگر احادیث خودمون رو تو یک کتاب جمع کنیم و بگیم این کتاب کاملاً صحیح است ، دلیلی برای پذیرش اونها نمیشه

همونطور که صحیح بودن احادیث صرفاً برای خود مذهب مقبوله ، صحیح بودن کل کتاب هم فقط برای خود اون مذهب مقبوله
همونطور که شیعه و سنی احادیث همدیگه رو رد میکنن ، میتونن صحیح بودن کتاب همدیگه رو هم مورد تردید قرار بدن

در ادامه مجدد عرض میکنم که حدس و گمان در مناظره جایی نداره. مثلاً من برای یک وهابی ، یا یک اهل سنت حدیثی رو به عنوان دلیل نقل میکنم. اما اون قبول نمیکنه و من هم میگم خب حتماً چون به زیانش بوده قبول نکرده!

تا اینجا نه قبول نکردن اون فرد ارزشی داره و نه حدس و گمان من

بلکه هم ایشون باید برای عدم پذیرش حدیث دلیل بیاره
و هم من باید برای اثبات اینکه عدم پذیرش ایشون از روی میل شخصی بوده دلیل بیارم

چطور کاری بهش نداریم؟! :Gig:
بخشی از سؤال شما این بود که:
و همونجا فرمودید:من هم این دو نظر متفاوت رو در کنار هم گذاشتم و پاسخ وهابیت رو در بخش 2 و 3 از زبان خودشون دادم

همچنین اصل حرف شما درمورد ادعای داشتن کتاب صحیح بود که من این ادعا رو هم در بخش 5 پاسخ دادم که باید ثابت کنن که کتابهای اونها صحیحه و تنها ادعا کافی نیست

شما کلا متوجه سوالات نشدی و داری با تعصبات به قضیه نگاه میکنی
شما باز دوباره دلیل برای رد وهابیت میدی من بازم میگم اینجا بحث رد وهابیت نیست.
بحث دقیقا سر کتابه صحیحه.
وقتی شما حدیثی رو از لحاظ شیعه جعلی فرض میکنی به هزار دلیل ممکنه همون حدیـث رو یک سنی با عقاید خودش و کتابای خودش کاملا صحیح بدونه.
اگه بخوای بگی با قران بیایم احادیث رو مقایسه کنیم و قران معیار باشه بدلیل اینکه تفاسیر در دو مذهب از قران متفاوته باز نمیشه روهش حساب کرد همونطور که داعش تفاسیر به رای زیادی از قران داره مثلا در مورد جهاد. پس بعضی از احادیث ممکنه از لحاظ اونا درست باشه و از لحاظ ما اشتباه و برعکس حتی اگه قران رو معیار قرار بدیم.چون تفاسیر متفاوته

احمد 1363;663505 نوشت:
شما کلا متوجه سوالات نشدی و داری با تعصبات به قضیه نگاه میکنی
شما باز دوباره دلیل برای رد وهابیت میدی من بازم میگم اینجا بحث رد وهابیت نیست.
بحث دقیقا سر کتابه صحیحه.
وقتی شما حدیثی رو از لحاظ شیعه جعلی فرض میکنی به هزار دلیل ممکنه همون حدیـث رو یک سنی با عقاید خودش و کتابای خودش کاملا صحیح بدونه.
اگه بخوای بگی با قران بیایم احادیث رو مقایسه کنیم و قران معیار باشه بدلیل اینکه تفاسیر در دو مذهب از قران متفاوته باز نمیشه روهش حساب کرد همونطور که داعش تفاسیر به رای زیادی از قران داره مثلا در مورد جهاد. پس بعضی از احادیث ممکنه از لحاظ اونا درست باشه و از لحاظ ما اشتباه و برعکس حتی اگه قران رو معیار قرار بدیم.چون تفاسیر متفاوته
خیر برادر به هیچ وجه تعصبی در کار نیست. بذارید یه جور دیگه توضیح بدم. اشکال اینجاست که شما گر چه شاید قلباً چنین هدفی نداشته باشید ، اما معنای کلامتون اینطوره که گویا حرف عزیزان اهل سنت و یا وهابی ها وحی منزله

میفرمایید اگر یک اهل سنت و یا یک وهابی به ما بگه ما کتاب صحیح داریم و شما ندارید چه پاسخی باید بدیم؟

1 - کسی که ادعایی میکنه باید برای اون دلیل بیاره. لذا صرف اینکه کسی بگه که کتاب من صحیح هست دلیلی بر صحت این حرف نیست

2 - چه کسی گفته که صرف داشتن یک کتاب که تمام احادیث اون صحیحه به معنای برتر بودن یک مذهبه؟ باید دید این روایات (به فرض همگی صحیح) چی میگن و چه پیامی دارن و دلالت بر چه اعتقادی میکنن

3 - اگر قرار باشه دو طرف احادیث همدیگه رو قبول نکنن ، کتاب های همدیگه رو هم قبول نمیکنن. همونطور که الان ما صحاح سته رو بطور کامل قبول نداریم

کجای این نکات نامفهومه؟ بفرمایید

Reza-D;663519 نوشت:
خیر برادر به هیچ وجه تعصبی در کار نیست. بذارید یه جور دیگه توضیح بدم. اشکال اینجاست که شما گر چه شاید قلباً چنین هدفی نداشته باشید ، اما معنای کلامتون اینطوره که گویا حرف عزیزان اهل سنت و یا وهابی ها وحی منزله

میفرمایید اگر یک اهل سنت و یا یک وهابی به ما بگه ما کتاب صحیح داریم و شما ندارید چه پاسخی باید بدیم؟

1 - کسی که ادعایی میکنه باید برای اون دلیل بیاره. لذا صرف اینکه کسی بگه که کتاب من صحیح هست دلیلی بر صحت این حرف نیست

2 - چه کسی گفته که صرف داشتن یک کتاب که تمام احادیث اون صحیحه به معنای برتر بودن یک مذهبه؟ باید دید این روایات (به فرض همگی صحیح) چی میگن و چه پیامی دارن و دلالت بر چه اعتقادی میکنن

3 - اگر قرار باشه دو طرف احادیث همدیگه رو قبول نکنن ، کتاب های همدیگه رو هم قبول نمیکنن. همونطور که الان ما صحاح سته رو بطور کامل قبول نداریم

کجای این نکات نامفهومه؟ بفرمایید

اهان حالا فهمیدم شما کلا برداشتتون از حرفای من اشتباه بوده
من گفتم کتاب صحیحین برای اهل سنت وحی منزله نه اینکه برای ما هم وحی منزل باشه نه.
خوب پس اهل سنت میگن ما یک کتاب داریم که از نظر اونا کاملا صحیحه.
حالا من میگم چون اونا بحث های سندی ما رو قبول ندارن ممکنه حدیثی پیدا کنن که قبلا شرحشو گفتم و تکرار نمیکنم

در مورد دوم همین بحث ما خودش نشون داد با یک جمله که من گفتم شما یک برداشت دیگه داشتی حالا درسته قران یکی ولی ایا تفاسیر هم یکی؟ خیر
هر مذهبی بر اساس عقاید خودش قران رو میاد تفسیر میکنه

احمد 1363;663547 نوشت:
اهان حالا فهمیدم شما کلا برداشتتون از حرفای من اشتباه بوده
من گفتم کتاب صحیحین برای اهل سنت وحی منزله نه اینکه برای ما هم وحی منزل باشه نه.
خوب پس اهل سنت میگن ما یک کتاب داریم که از نظر اونا کاملا صحیحه.
حالا من میگم چون اونا بحث های سندی ما رو قبول ندارن ممکنه حدیثی پیدا کنن که قبلا شرحشو گفتم و تکرار نمیکنم
خیر برادر من کاملاً متوجه منظور شما شدم و عرض کردم برای این ادعا باید دلیل بیارن. اما گویا شما داداش خوبم به حرف بنده دقت نمیکنید

قرآن برای شما وحی منزله اما برای یک مسیحی خیر. شما اگر میخواین با یک مسیحی مناظره کنید باید ابتدا صحت قرآن رو بهش اثبات کنید نه اینکه بگید:

من یه کتاب صحیح دارم به اسم قرآن اما تو نداری و ضمناً باید صحت کتاب من رو هم بپذیری چون خودم اعتقاد دارم!

کتب اهل سنت برای خودشون قابل قبوله. خب باشه ، اما برای ما بطور کامل قابل قبول نیست
تا زمانی که بین خودشون صحبت میکنن این اعتقاد هم میتونه مقبول باشه ، اما وقتی اومدن و خواستن با کسی از مذهب دیگه مناظره کنن ، باید ادعای خودشون رو برای اون شخص اثبات کنن

دقت بفرمایید:
اهل سنت یا وهابی ها حق ندارن از شما بخوان که شما هم کتب صحیح (صحیح از نظر خودشون) رو وحی منزل بدونید

باز هم دقت بفرمایید:
همونطور که صحیح بودن حدیث رو باید با دلیل اثبات کرد ، صحیح بودن کتاب رو هم باید با دلیل اثبات کرد و نمیتونن از شما بخوان در ابتدا به اعتقاد اونها اعتقاد داشته باشید و بدون تحقیق و درخواست دلیل ، صحت کتاب رو بپذیرید ، صرفاً بخاطر اینکه اسمش رو گذاشتن صحیح

احمد 1363;663191 نوشت:
سلام یعنی کتاب کافی هم همه حدیثاش صحیح نیستن و توش جعلی هم پیدا میشه؟ مگه کتاب کافی جز کتب اربعه نیست؟
چون شما اسمی از کتاب کافی نبردین.

ممنونم

1-سخن میرزا نوری ره :
الكافي : للشيخ المجدد محمد بن يعقوب الكليني ، دام تأليفه لهذا السفر العظيم عشرين عاما ، بعد تفحص مستمر في الأقطار الاسلامية ، خلال هذه المدة ، جمع فيها ( ستة عشر ألفا ومائة وتسعين ) حديثا . ويمتاز عما سواه من كتب الحديث ، بقرب عهده إلى الأصول المعول عليها والكتب المأخوذ عنها ، وما فيه من دقة الضبط ، وجودة الترتيب ، وحسن التبويب وايجاز العناوين فلا ترى فيه حديثا ذكر في غير بابه ، كما أنه لم ينقل الحديث بالمعنى أصلا ، ولم يتصرف فيه ، كما حدث للبخاري مرات ومرات . ومع جلالة قدره وعلو شأنه بين الأصحاب ، لم يقل أحد بوجوب الاعتقاد بكل ما فيه ، ولم يسم صحيحا ، كما سمي البخاري ومسلم
مستدرک الوسائل ج1ص29
....هرگز یکی از علمای قائل به وجوب اعتقاد به تمام روایاتی که در این کتاب هست نگردیده است و ان را هم چون مثل صحیح بخاری و مسلم بداند


2-سید خوئی ره ::

والمتحصل أنه لم تثبت صحة جميع روايات الكافي ، بل لا شك في أن بعضها ضعيفة ، بل إن بعضها يطمأن بعدم صدورها من المعصوم عليه السلام . والله أعلم ببواطن الأمور .
الخوئي، معجم رجال الحديث: ج ١ ص ٨٦ ، ط ٥ ١٤١٣ ه.
قطعا ثابت نشده است صحت جمیع روایات کافی بلکه شکی نیست در انکه بعضی از انها ضعیف هستند

منبع ::

ردیه تحریف قران در احادیث شیعه

Reza-D;663551 نوشت:
خیر برادر من کاملاً متوجه منظور شما شدم و عرض کردم برای این ادعا باید دلیل بیارن. اما گویا شما داداش خوبم به حرف بنده دقت نمیکنید

قرآن برای شما وحی منزله اما برای یک مسیحی خیر. شما اگر میخواین با یک مسیحی مناظره کنید باید ابتدا صحت قرآن رو بهش اثبات کنید نه اینکه بگید:

من یه کتاب صحیح دارم به اسم قرآن اما تو نداری و ضمناً باید صحت کتاب من رو هم بپذیری چون خودم اعتقاد دارم!

کتب اهل سنت برای خودشون قابل قبوله. خب باشه ، اما برای ما بطور کامل قابل قبول نیست
تا زمانی که بین خودشون صحبت میکنن این اعتقاد هم میتونه مقبول باشه ، اما وقتی اومدن و خواستن با کسی از مذهب دیگه مناظره کنن ، باید ادعای خودشون رو برای اون شخص اثبات کنن

دقت بفرمایید:
اهل سنت یا وهابی ها حق ندارن از شما بخوان که شما هم کتب صحیح (صحیح از نظر خودشون) رو وحی منزل بدونید

باز هم دقت بفرمایید:
همونطور که صحیح بودن حدیث رو باید با دلیل اثبات کرد ، صحیح بودن کتاب رو هم باید با دلیل اثبات کرد و نمیتونن از شما بخوان در ابتدا به اعتقاد اونها اعتقاد داشته باشید و بدون تحقیق و درخواست دلیل ، صحت کتاب رو بپذیرید ، صرفاً بخاطر اینکه اسمش رو گذاشتن صحیح

باز داری حرف خودتو به طریق دیگه بیان میکنید من کی گفتم اهل سنت از ما میخوان به صحیح بودن کتابشون اعتقاد پیدا کنم؟
من میگم فرض کن ی اهل سنت میخواد شیعه بشه میگه میخوام بیام روایات شما رو ببینم چون قران که بین دو مذهب یکیه پس میمونه احادیث.
حالا میخواد شما چند کتاب معرفی کنی از طرف شیعه که احادیثش از طرف شیعه معتبر باشه شما کتابی داری بهش معرفی کنی؟

حالا فرض کنیم بر عکس باشه ی شیعه بخوا سنی بشه. شیعه از سنی میخواد ی کتاب صحیح از احادیثشون معرفی کنه تا بتونه عقاید اهل سنت رو بفهمه. خوب اونا کتاب صحیحین رو که بنظر اهل سنت صحیحه معرفی میکنن. حالا اون بر عهده شیعه است که نگاه کنه ببینه ایا واقعا کتابشون صحیحه یا نه؟

راستش برادر من دلیل دیگه ای دارم برای اینکه این پست رو گذاشتم نمیخواستم این مطلب رو بیان کنم من طبق تحقیقاتم شیعه رو بر حق میدونم)(البته شاید مواردی پیش بیاد که باز جستجو میکنمم و دلایلشو پیدا میکنم) هر چند از بچگی خانوادتن مثلا شیعه شناسنامه ای هستیم.
خوب بعد از اینکه فهمیدم شیعه بر حقه اومدم از علمای شیعه کتاهاشونو خوندم و متاسفانه به مواردی خوردم که علمای بزرگ ما به مواردی برخوردم که دقیقا خلاف حرف همدیگه رو میزنن. و شما یا باید حرف یک گروه اول رو قبول کنی یا گروه دوم. و اینجوریم نیست که این موارد با هم جمع بشن دقیقا عکس هم هستن و و هر فرد شیعه موظفه یک گروه رو قبول کنه و نمیتونه حرف دو طرف رو قبول کنه چون دقیقا ضد هم هستن.
من دقیقا احادیثی رو با دو عده مطرح کردم و دو جواب کاملا متفاوت گرفتم
حالا من در واقع کتابی میخواستم که بدونم کاملا صحیحه و نیاز به مراجعه به اشخاص نباشه چون شاید عقاید شخصیشون روی فهم حدیث تاثیر بذاره. همونطور کهگفتم خودم بهش برخورد کردم.
دقیقا طوری هست که اگه من حرف ی طرفو بگیرم ممکنه کلا زندگیم در اون دنیا بره رو هوا و برعکس.

در کتاب اصول کافی از غیر معصوم هم نقل کرده است::

چگونه ممکن است تمام احادیث ان صحیح باشد زیرا همه اشخاص غیر از ائمه باقی غیر پس حدیث صحیح نمی تواند باشد

( 1 ) ما رواه عن العدة ، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن البرقي ، عن أحمد بن زيد النيسابوري قال : حدثني عمر بن إبراهيم الهاشمي ، عن عبد الملك بن عمر ، عن أسيد بن صفوان قال : لما كان اليوم الذي قبض فيه أمير المؤمنين عليه السلام ارتج الموضع بالبكاء . . . الخ الخبر ( 1 )

( 2 ) ما رواه عن الحسين بن محمد ، قال : حدثني أبو كريب وأبو سعيد الأشج ، قال : حدثنا عبد الله بن إدريس ، عن أبيه إدريس بن عبد الله الأودي ، قال : لما قتل الحسين عليه السلام أراد القوم أن يوطئوه . . . الخ الخبر ( 2 )

( 3 ) ما رواه عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن بعض أصحابه ، عن هشام بن الحكم ، قال : الأشياء لا تدرك إلا بأمرين : بالحواس . . . الخ الخبر ( 3 ) .

( 4 ) ما رواه عن علي بن محمد ، عن سهل أو غيره ، عن محمد بن الوليد ، عن يونس ، عن داود بن زربي ، عن أبي أيوب النحوي ، قال : بعث إلي أبو جعفر . . . الخ الخبر ( 4 )

( 5 ) ما رواه عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن حماد ، عن ربعي عن فضيل ، قال : صنائع المعروف وحسن البشر . . . الخ الخبر ( 5 ) . ما رواه بسنده عن أبي حمزة قال : المؤمن خلط عمله بالحلم . . . الخ الخبر ( 6 ) .

( 1 ) أصول الكافي : ج 1 باب مولد أمير المؤمنين ( عليه السلام ) ص 454 ، الحديث الرابع .
( 2 ) أصول الكافي : ج 1 باب مولد الإمام الحسين عليه السلام ص 465 ، الحديث الثامن .
( 3 ) أصول الكافي : ج 1 باب في إبطال الرؤية ص 101 ، الحديث الثاني عشر .
( 4 ) أصول الكافي : ج 1 باب الإشارة والنص على أبي الحسن موسى عليه السلام ص 307 ، الحديث الثالث عشر والرابع عشر .
( 5 ) أصول الكافي : ج 2 باب حسن البشر ، 103 الحديث الخامس .
( 6 ) أصول الكافي : ج 2 باب الحلم ص 111 الحديث الثاني .

منظور از صحیح صحیح المتن والنفس است نه صحیح السند

احمد 1363;663564 نوشت:
کتاب صحیح از احادیثشون معرفی کنه تا بتونه عقاید اهل سنت رو بفهمه. خوب اونا کتاب صحیحین رو که بنظر اهل سنت صحیحه معرفی میکنن. حالا اون بر عهده شیعه است که نگاه کنه ببینه ایا واقعا کتابشون صحیحه یا نه؟

اولا اینکه کتاب صحیحین همش صحیح است به شدت اشتباه است این قضیه اجماعی نیست

زیرا خود علمای اهل سنت مانده اند که چرا چنین حرفی زدیم که این دو کتاب صحیح است

من الان برای شما اثبات می کنم که کتاب اصول کافی در نفس خود یک صحیح بخاری حتی بیشتر است !!!

محمد ناصر الدین البانی(عالم وهابی) در کتابی که برای معرفی احادیث صحیح از غیر صحیح نوشته است (سلسلة الاحادیث الصحیحة)پس از بررسی یک حدیث می گوید :

هذا الشذوذ في هذا الحديث مثال من عشرات الأمثلة التي تدل على جهل بعض الناشئين الذي يتعصبون لـ "صحيح البخاري " ، و كذا لـ " صحيح مسلم " تعصبا أعمى ، و يقطعون بأن كل ما فيهما صحيح !

این از موضوعات پیچیده در این حدیث و دهها حدیث مانند آن است و نشان دهنده جهل کسانی است که نسبت به صحیح بخاری وهمچنین صحیح مسلم تعصب کورکورانه داشته و قاطعانه میگویند هر حدیثی که در این کتب است صحیح است

الكتاب: سلسلة الأحاديث الصحيحة وشيء من فقهها وفوائدها المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتي بن آدم، الأشقودري الألباني (المتوفى: 1420هـ) الناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، الرياض الطبعة: الأولى، (لمكتبة المعارف)- ج 6 ص 93

http://shamela.ws/browse.php/book-9442#page-3621

حال بیایم یک دو دو تا چهارتای ساده کنیم

شیخ محمد امین مصری می گوید ::
ونحن نعلم أن علماء الحديث الذين يعتد بقولهم قد اتفقوا على صحة كل ما جاء في صحيحي البخاري و مسلم ما عدا أحاديث قليلة. فإذا كان مجموع ما في الصحيحين بدون تكرار هو: 2980 حديث، أي أقل قليلاً من 3000 حديث، مع تسليمنا بأن عدد الحديث الصحيح هو حوالي 4400 حديث
و ما می دانیم که علماء حدیث اتفاق دارند بر صحت کل انچه در صحیح بخاری و مسلم امده است پس هنگامی که مجموع صحیحین رو نگاه می کنیم می بینیم بدون مکررات 2980 اقا تسلیم می شیم می گیم حدود 4400 حدیث

چه بسا ایشون در مورد تمام احادیث در کتاب های مشهور می گوید

إحصائيات عن عدد الأحاديث في الكتب المشهورة:


مختصر صحيح مسلم للمنذري يبلغ مقداره 2200 حديثاً.


أفراد البخاري على مسلم من مختصر الزبيدي عددها 680 حديثاً مرفوعاً بلا مكرر.


بقي ما لَم يورده المنذري والزبيدي في الصحيحين، ويمكن إيجاده إمَّا من أصل الصحيحين مرفوعاً غير معلق، أو من "الجمع بين الصحيحين"، أو من "اللؤلؤ والمرجان". وسوف تجتمع قرابة 100 حديثاً منهما.


فيكون مجموع ما في الصحيحين بدون تكرار هو: 2980 حديث، أي أقل قليلاً من ثلاثة آلاف حديث.


أفراد أبي داود على الصحيحين عددها 2450 حديثاً مرفوعاً بلا مكرر.


أفراد الترمذي على الصحيحين وأبي داود عددها 1350 حديثاً مرفوعاً بلا مكرر.


أفراد النَّسائي على الأربعة الذين سبق ذكرهم عددها 2400 حديثاً مرفوعاً بلا مكرر.


فيكون مجموع أفراد السنن على الصحيحين: 6200 حديثاً.


أي مجموع الأصول الخمسة التي تكاد تجمع كل الصحيح هو: 9180 حديثاً أكثرها ضعيف.


أفراد ابن ماجة على مَن سبق ذكرهم عددها 600 حديثاً مرفوعاً بلا مكرر. أكثر من 500 منها ضعيف.


أفراد الموطأ المرفوعة على الستة عددها 50 حديثاً.


أفراد نيل الأوطار (أغلبها أحاديث اشتهرت عند الفقهاء المتأخرين وأصلها من سنن الدارقطني ومعجم الطبراني)، عدّة تلك الأحاديث مرفوعة 500 حديثاً.


تبلغ أفراد المسند على مَن سبق ذكرهم مرفوعةً بلا مكرر ولا شواهد عند من سبق ذكرهم 1500 حديثاً.


[HL]فيكون مجموع الحديث كله الذي تجده مكتوبا في الكتب المشهورة: 11830 حديثاً. وقد سبق بيان أن الصحيح منها حوالي 4400 حديث.
[/HL]

پس مجموع احادیث که پیدا می شود در کتب مشهور 11830 حدیث است

حسب النتائج التي أعطاها برنامج شركة حرف للكتب التسعة. وهي نتائج تقريبية لكنها قريبة للواقع. فمثلاً: صحيح مسلم حسب ترقيم عبد الباقي 3033. بينما مختصر صحيح مسلم للمنذري يبلغ مقداره 2200 حديثاً فقط. والفرق بسبب التكرار.

می گوید صحیح مسلم بر حسب عبدالباقی 3033 است مختر صحیح مسلم منذری 220 حدیث است فقط و فرقش به خاطر تکرارات است

این هم مقاله ای که ایشون نوشتند و منبع سخنان ایشون

http://www.ibnamin.com/num_hadith.htm

حالا کتاب اصول کافی چند حدیث صحیح دارد؟؟

محدّث بحراني گفته است: برخي از مشايخ و بزرگان متأخر گفته‌اند: تمام روايات كتاب كافي كه به 16199حديث مي‌رسد، تعداد روايت صحيح آن:5270 روايت; روايات حسن: 144 حديث; روايات موثّق: 1118 حديث; روايات قويّ: 802 حديث؛ و روايات ضعيف: 9458 حديث مي‌باشد. (لؤلؤة البحرين: ص394

منبع سایت حضرت ولی عصر عج


یعنی اولا کتاب اصول 16000 روایت دارد یعنی بیشتر از کل احادیث مشهور در بین اهل سنت که وجود دارد!!

ثانیا تمام روایات صحیح کتاب اصول کافی 5270 تا است یعنی از کتاب صحیح بخاری و مسلم بیشتر است صحیح بخاری و مسلم با تخفیف 4400 یک تفریق ساده ریاضی
5270-4400=870

یعنی 870 روایت بیشتر از روایات صحیح بخاری دارد

البته مجموع روایات اصول کافی از قبیل حسن موثق قوی یک جمع ساده::

7334=5270+144+1118+802

می بینیم که نزدیک دو برابر بیشتر از صحیحین روی هم است روایات صحیح حسن قوی دارد

بابا بیخیال اهل سنت شما چه گیری دادینا من خودم میگم کتابای اهل سنت رو قبول ندارم شما هی دلیل و منطق برای رد چیزی رو میارید که خودم واقفم به رد اون.

احمد 1363;663564 نوشت:
من کی گفتم اهل سنت از ما میخوان به صحیح بودن کتابشون اعتقاد پیدا کنم؟
قرار نیست اونها زبانی از ما بخوان
اهل سنت میاد به شما میگه من کتاب صحیح دارم. شما بلافاصله میگید مدرک؟
خب این اهل سنت دو راه بیشتر نداره. یا مدرک ارائه کنه ، یا بگه که از نظر من صحیحه و تو هم باید نظر من رو بپذیری

اگر راه اول رو انتخاب کنه که به راحتی اثبات میشه که این کتاب ها صحیح نیستن
اگر هم راه دوم رو انتخاب کنه میشه همون مطلبی که بنده خدمت شما توضیح دادم که نمیتونه این رو از شما بخواد

احمد 1363;663564 نوشت:
فرض کن ی اهل سنت میخواد شیعه بشه
این کلاً با مطلبی که تا الان میگفتید متفاوته. تا الان میفرمودید که اگر یک وهابی (یا اهل سنت) بخواد مناظره کنه. الان میفرمایید اگر بخواد اون مذهب رو انتخب کنه!

هرچند باز هم فرقی نمیکنه. حتی در این حالت هم خودتون پاسخ رو گفتید:

احمد 1363;663564 نوشت:
اونا کتاب صحیحین رو که بنظر اهل سنت صحیحه معرفی میکنن. حالا اون بر عهده شیعه است که نگاه کنه ببینه ایا واقعا کتابشون صحیحه یا نه؟
پس در هر صورت باید درمورد اون کتاب تحقیق بشه. حالا میخواد کلمهء "صحیح" در اسم کتاب بکار رفته باشه ، یا نباشه

احمد 1363;663564 نوشت:
حالا من در واقع کتابی میخواستم که بدونم کاملا صحیحه و نیاز به مراجعه به اشخاص نباشه چون شاید عقاید شخصیشون روی فهم حدیث تاثیر بذاره
برادرم نمیدونم چرا اینقدر گیر دادید به کتاب صحیح و این جملهء اهل سنت که ما کتاب صحیح داریم چرا اینقدر قند تو دل شما آب میکنه :Nishkhand:

حتی این مطلبی هم که گفتید ارتباطی با کتاب صحیح نداره. فرض بگیریم که ما الان یه کتاب داریم که تمام علما اعتقاد دارن همش صحیحه. اسمش رو هم میذاریم

"صحیح کامل" (کی به کیه :khandeh!:)

حالا روایتی در این کتاب هست که میگه پیامبر(ص) بالای کوه بودند که.......

شما بلافاصله سؤال برات پیش میاد که: کدام کوه؟

چکار میکنید؟ غیر اینه که باید به اشخاص مراجعه کنید تا بفهمید کدام کوه؟

حالا به اشخاص مراجعه میکنید. یکی میگه کوهی در مکه ، یکی میگه کوهی در مدینه

بازم که همون شد

احمد 1363;663674 نوشت:
بابا بیخیال اهل سنت شما چه گیری دادینا من خودم میگم کتابای اهل سنت رو قبول ندارم شما هی دلیل و منطق برای رد چیزی رو میارید که خودم واقفم به رد اون
خب برادرم اگر بهش اعتقاد ندارید دیگه چرا بهش استناد میکنید؟
این جملهء خود شماست:
احمد 1363;663313 نوشت:
با این شرایط به هیچ وجه نمی توان با اهل سنت مناظره کرد

بنده هم پاسخ دادم که اتفاقاً میشود مناظره کرد و روش های اون رو هم گفتم

حالا میفرمایید من با اهل سنت کاری ندارم! :Gig:


Reza-D;663691 نوشت:
خب برادرم اگر بهش اعتقاد ندارید دیگه چرا بهش استناد میکنید؟
این جملهء خود شماست:
[=#000000]
بنده هم پاسخ دادم که اتفاقاً میشود مناظره کرد و روش های اون رو هم گفتم

حالا میفرمایید من با اهل سنت کاری ندارم! :Gig:


بله درسته من سوالو از روش بدی شاید مطرح کردم
من در چند مورد اساسی با دو گروه علمای بزرگ شیعه برخورد کردم که ضد هم هستند
حالا این وسط موندم کدوم گروه درست میگن
و این موارد هم طوری است که اگه سخنان گروه اولو قبول کنم گروه دوم میشن باطل و برعکس
من چون نمیخواستم برای بقیه شبهه پیش بیاد سوال رو از طریق دیگه مطرح کردم
شما میگی باید به اشخاص مراجعه کرد من بحثم اینکه اگه اون شخص جز گروه اول باشه مسلما حرفای گروه اول رو میزنه و اگه جز گروه دوم باشه حرفای گروه دوم ملاک درستی خواهد بود
مثلا من تو همین انجمن حدیثی گذاشتم تا درستی حدیث رو بررسی کنند و بمن جواب بدن اصلا پست من تایید نشد (البته شایدم گسته به دست مدیر نرسیده باشه ولی تا جایی که یادمه من پست رو گذاشتم الله اعلم نمیخوام صد در صد بگم حتما فرستادم ولی تا حدود زیادی از این بابت مطمینم امیدوارم اشتباه از طرف من بوده باشه) تا بخواد جوابی هم گرفته بشه
در صورتی که یک عده اون حدیث رو درست میدونند

احمد 1363;663701 نوشت:
من در چند مورد اساسی با دو گروه علمای بزرگ شیعه برخورد کردم که ضد هم هستند
حالا این وسط موندم کدوم گروه درست میگن
و این موارد هم طوری است که اگه سخنان گروه اولو قبول کنم گروه دوم میشن باطل و برعکس
من چون نمیخواستم برای بقیه شبهه پیش بیاد سوال رو از طریق دیگه مطرح کردم
شما میگی باید به اشخاص مراجعه کرد من بحثم اینکه اگه اون شخص جز گروه اول باشه مسلما حرفای گروه اول رو میزنه و اگه جز گروه دوم باشه حرفای گروه دوم ملاک درستی خواهد بود
خب این کلاً یه مبحث دیگه ست: دلیل اختلاف نظر علما بر روی برخی احادیث

این اختلاف نظر که شما میفرمایید ، همونطور که عرض کردم ارتباطی به داشتن یک کتاب صحیح نداره. همونطور که الان روایاتی داریم که از نظر برخی صحیح است و از نظر برخی دیگر خیر ، کتاب صحیح هم اگر باشه ، عده ای اون رو خواهند پذیرفت و عده ای خیر. علتش هم اینه که به هر حال علما باید طبق اطلاعات و دانسته های خودشون احادیث رو طبقه بندی کنن و این بزرگان گر چه جایگاه بالایی دارن ولی معصوم نیستن و ممکنه بخشی از یک موضوع براشون ناشناخته باشه

به نظر من شما روایات مد نظرتون رو دونه دونه در تاپیک جداگانه مطرح کنید تا کارشناس پاسخ بدن. اگر هم فکر میکنید که مطرح شدن بعضی روایات در عموم مناسب نیست ، اونها رو در تاپیک نذارید و بصورت خصوصی از یکی از کارشناسان سایت بپرسید

پیام;662785 نوشت:
آیت الله خویی ـ رحمه الله ـ معتقد است، كه اگر راوی، در سلسله سندراویانِ كتاب تفسیرِ علی بن ابراهیم قمی و کامل الزیارات واقع شود، موثق خواهد بود و این، برای توثیقراوی كفایت می‌كند؛ زیرا مؤلفان این دو كتاب در مقدمه كتاب‌های خویش تصریح كرده‌اند. كه در سلسله راویان آنها، راویضعیف وجود ندارد؛ بلكه راویان كتاب‌های آنان موثقند. (علی بن ابراهیم قمی در مقدمه تفسیر خود آورده: «و نحن ذاكرون و مخبرون بما ینتهی إلینا و رواه مشایخُنا و ثقاتُنا عن الذین فرض الله طاعتهم؛»

با عرض سلام خدمت استاد محترم

بسیار سپاسگزار خواهم شد پاسخ سوالات من را هم بدهید

1- در این صورت علت شهرت کافی به عنوان معتبرترین کتاب حدیث شیعه چیست؟ اعتبار این دو کتاب که از آن بالاتر است.

2- منطقی و محتمل است که نام راوی ای که در این دو کتاب آمده باشد در سایر کتب رجالی آن راوی تضعیف شده باشد؟

3- اعتبار سند کتاب جعفریات را هم میخواستم بنویسید. یعنی تک تک راویان سند آن.

از لطف شما متشکرم:Gol:

ammarshia;663561 نوشت:
سخن میرزا نوری ره :
الكافي : للشيخ المجدد محمد بن يعقوب الكليني ، دام تأليفه لهذا السفر العظيم عشرين عاما ، بعد تفحص مستمر في الأقطار الاسلامية ، خلال هذه المدة ، جمع فيها ( ستة عشر ألفا ومائة وتسعين ) حديثا . ويمتاز عما سواه من كتب الحديث ، بقرب عهده إلى الأصول المعول عليها والكتب المأخوذ عنها ، وما فيه من دقة الضبط ، وجودة الترتيب ، وحسن التبويب وايجاز العناوين فلا ترى فيه حديثا ذكر في غير بابه ، كما أنه لم ينقل الحديث بالمعنى أصلا ، ولم يتصرف فيه ، كما حدث للبخاري مرات ومرات . ومع جلالة قدره وعلو شأنه بين الأصحاب ، لم يقل أحد بوجوب الاعتقاد بكل ما فيه ، ولم يسم صحيحا ، كما سمي البخاري ومسلم
مستدرک الوسائل ج1ص29
....هرگز یکی از علمای قائل به وجوب اعتقاد به تمام روایاتی که در این کتاب هست نگردیده است و ان را هم چون مثل صحیح بخاری و مسلم بداند

سلام، البته علمای اخباری شیعه تمام احادیث کتب اربعه را صحیح میدانسته اند. حتی از کارشناسان اینجا دیدم تمام احادیث کافی صحیح است:
http://www.askdin.com/thread47000-4.html#post644713

برکه;666101 نوشت:
سلام، البته علمای اخباری شیعه تمام احادیث کتب اربعه را صحیح میدانسته اند. حتی از کارشناسان اینجا دیدم تمام احادیث کافی صحیح است:
چگونگي لذت در بهشت

برادر یا خواهر گرامی سلام بر شما

اما بعد:::

اولا ان اقوال را هم دیدیم حقیر توضیح دادم در پست های قبل که چنین اتفاقی هیچ گاه نمی افتد زیرا تمام کافی یعنی صحیح، یعنی اینکه روایات غیر معصوم هم شامل می شود

چونکه در اصول کافی حرف های غیر معصوم گفته شده است

ثانیا وجوب اعتقاد یک حرف است صحیح بودن یک حرف دیگر شما اگر توانستید یک قول بیاورید به وجوب اعتقاد به کل اصول کافی ان وقت ان سخن مرحوم میرزای نوری رد می شود

ثالثا صحیح بودن گاهی در اقوال متاخرین و متقدمین فرق دارد واینکه کسی می گوید صحیح است باید دید در کدام طبقه قرار دارد و منظور از صحیح چیست چون خود صحیح چند معنی دارد و در برخی جاها اطلاقات خاصی بر ان صورت می پذیر فی المثل

شهید ثانی می گوید :گاهی صحیح اطلاق می شود بر حدیثی که طریق آن از طعن سالم باشم ولو با این دو شرط :1- امامی عادل 2- اتصال، منافات داشته باشد .یعنی اگر چه در ان طریق سالم ارسال و یا اقطاع هم باشد به ان صحیح اطلاق می شود
الرعایه فی علم الدرای ص 79


شهید اول می گوید :گاهی صحیح اطلاق می شود بر حدیثی که طریق ان از طعن و ایراد سالم باشد اگر چه دارای ارسال یا قطع باشد
الذکری ص 4

شیخ حر عاملی ره می گوید ::
ومعلوم أنه لم يذكر فيه قاعدة يميز بها الصحيح عن غيره لو كان فيه غير صحيح ، ولا كان اصطلاح المتأخرين موجودا في زمانه - قطعا - كما يأتي . فعلم أن كل ما فيه صحيح باصطلاح القدماء بمعنى الثابت عن المعصوم بالقرائن القطعية أو ، التواتر .
و معلوم است که همانا او ذکر نکرده است در ان قاعده ای که بشود صحیح را از غیر صحیح تشخیص داد....پس بدان که هر انچه در ان صحیح است به اصطلاح قدما به معنی ثابت است معصوم است به قراین قطعی یا تواتر

وسائل الشیعه ج30 ص 196

شیخ بهائی می گوید::
بل المتعارف بينهم إطلاق الصحيح على ما اعتضد بما يقتضي اعتمادهم عليه ، أو اقترن بما يوجب الوثوق به والركون إليه
یعنی چیزی یا مقرون به قرینه ای باشد که موجب اعتماد انسان بر آن شود و یا اینکه اگر چنین نیست همراه با قرینه ی منفصله ای باشد که موجب وثوق به صدور حدیث باشد.

مشرق الشمسین ص 269

عبدالهادی مسعودی می گوید :::
فهم قوت و ضعف حديث

اين معنا نزد آشنايان با علوم حديث آشکار است که[HL] حديث صحيح[1] نزد قدما (همچون صاحبان کتب اربعه وشيخ مفيد و ديگر محدثان قرون اوليه)، با معناي آن در نزد علماي حديث دوره بعد، که از ابن‌طاووس (م 673 هجري) و علامه حلي (م 726 هجري ‌) آغاز مي شود، [/HL]
[HL]متفاوت است[/HL]. آنان نه به صرف صحت سند، به درستي حديث حکم مي‌کردند و نه به صرفِ ضعف سند، آن را کنار مي گذاشتند. قوّت و درستي سند تنها يکي از شيوه ها و گاه تنها يکي از قرينه ها براي حکم به اعتبار و بي‌اعتباري روايت بود. بخش ديگر کار در بررسي متن به انجام مي رسيد. آنان پس از کاوشهاي دقيق و عميق و به دست آوردن اطمينان عرفي و عقلايي از مراد نهايي متن، به سنجش آن با قرآن و سنّت قطعي و اجماعات فقهي و ديگر موازين مقبول و عقلايي مي پرداختند و در پي قرينه هاي گوناگون دلالت‌کننده بر درستي و ضعف حديث، به هر سو روان شده، کتابهاي متعددي را مي کاويدند. اين شيوه گاه به کنار نهادن حديثي منجر مي شد و گاه به قبول کردن و معتبر دانستن آن، و هيچ يک از اين دو کم‌شمار نيستند. هر دو دسته عالمان شيعه و سنّي اين روش ترکيبي را به کار برده اند. ما در ابتدا، سخن برخي از آنان را که ناظر به ردّ حديث ـ با توجه به متن آن و نه سند حديث ـ است، مي‌آوريم.

درسنامه فهم حديث ج1 ص 25

رابعا در خود اصول کافی که ادعا بر صحیحین بودن تمام ان می شود چنین احادیثی وجود دارد

هر حدیث مخالف کتاب الله مردود است

این اصل رو خود ائمه به ما یاد دادند روایات زیر سخن ما را مشخص می کند


3 - عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن خالد ، عن أبيه ، عن النضر بن سويد ، عن يحيى الحلبي ، عن أيوب بن الحر قال : سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول : كل شئ مردود إلى الكتاب والسنة ، وكل حديث لا يوافق كتاب الله فهو زخرف ( 3 )
کافی ج1ص69

امام صادق ع می فرمایند ::هر حدیثی که موافقت نکند با کتاب خداوند پس ان حدیث باطل است
4 - محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن ابن فضال ، عن علي بن عقبة ، عن أيوب بن راشد ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : ما لم يوافق من الحديث القرآن فهو زخرف .
الکافی ج1ص69


امام صادق ع انچیزی که موافقت نکند از حدیث قران را پس باطل است

5 - محمد بن إسماعيل ، عن الفضل بن شاذان ، عن ابن أبي عمير ، عن هشام بن الحكم وغيره ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : خطب النبي صلى الله عليه وآله بمنى فقال : أيها الناس ما جاء كم عني يوافق كتاب الله فأنا قلته وما جاء كم يخالف كتاب الله فلم أقله .
کافی ج1ص69

این حدیث طرق و نقل بسیار دارد

ammarshia;666180 نوشت:
ثانیا وجوب اعتقاد یک حرف است صحیح بودن یک حرف دیگر شما اگر توانستید یک قول بیاورید به وجوب اعتقاد به کل اصول کافی ان وقت ان سخن مرحوم میرزای نوری رد می شود

سلام، حرف من رد سخن ایشون نبود. البته ایشون بزرگترین محدث قرن اخیر هستند.

ولی آیا وقتی یک کتاب را فاقد حدیث ضعیف بدانیم (آیا همه یا گروهی از اخباریان تمام کافی را صحیح نمیدانستند؟)؛ خب وقتی صحیح بدانیم، صحیح حجت است و باید معتقد باشیم. مگه این که برای مثال در سایر کتب اربعه معارض یا مخصص داشته باشه.

جمع بندی:

سوال:
میخواستم ببینم کدوم کتب هست که برای افرادی مثل من که حوزوی نیستن و نمدونن کدوم حدیث جعلی کدوم درسته تمام احادیثش درست باشه؟
ایا کتبی با اینصورت وجود دارد همه انها صحیح السند باشند؟ از قبیل کافی وسایل الشیعه بحار و.....

پاسخ :سلام علیکم"
البته پیرامون هرکدام از کتب معتبر روایی شیعه بایستی این نکته را دانست که اختلافاتی گرچه کوچک بر سر بعضی از روایات یا راویان آن وجود داردونمی توان هیچ کتابی را بصورت صد در صداتفاق واتحاد نظر برای همه عالمان شیعه پیرامون آن یافت که این مسئله ای طبیعی است برای نمونه نظرات اندیشمندان شیعه را پیرامون یکی از کتابها عرضه می داریم.کافی کلینی (ره) را می توان برجسته ترین منبع، در میان کتب اربعه دانست، که بیش از یك هزار سال از تالیف آن گذشته و در این مدت، صدها مجموعه حدیثی ارزشمند دیگر، توسط علما و محدثان بزرگ اسلامی به رشته تحریر درآمده است، اما آن كتابها نه تنها از ارج و رواج كافی نکاسته‌اند، بلكه بر رونق آن افزوده و ارزش و اهمیت آنرا تثبیت نموده اند.

علامه مجلسی درباره این کتاب فرموده است: «کافی، اضبط اصول و اجمع آنهاست و بهترین و بزرگترین مۆلفات فرقه ناجیه ( شیعه) است.»(1)

عظمت و بزرگی کلینی در میان شیعه و اهل سنت به قدری است که ابن اثیر ضمن نقل این روایت از پیامبر که «خداوند در آغاز هر قرن شخصی را برمی انگیزد که دین او را زنده نگه دارد»، می گوید:
«احیا کننده مذهب شیعه، در آغاز قرن اول، محمد بن علی امام باقر - علیه السلام - ، در ابتدای قرن دوم علی بن موسی امام رضا (ع) و در ابتدای قرن سوم ابو جعفر محمد بن یعقوب رازی بوده است»(2)

قداست کلینی تا آن‏جا در ذهنیت گروهی از شیعیان نفوذ یافته که در جست‏وجوی یافتن قراینی مبنی برعرضه کتاب کافی بر امام زمان و تأیید آن از سوی ایشان برآمده‏اند،(3)

این گروه معتقدند که کتاب کافی بر امام زمان (عج) عرضه شده و آن حضرت فرمود:الکافی کاف لشیعتنا (کتاب کافی شیعیان ما را بس است)(4)

و گروهی دیگر با شگفتی این پرسش را مطرح نموده‏اند که چگونه کلینی کتاب خود را بر نواب اربعه امام زمان عرضه ننموده و تأیید ایشان را کسب ننموده‏است.(5)

با توجه به همین مباحث، بطور کلی چهار دیدگاه در مورد اعتبار احادیث کافی در میان دانشمندان‏ امامی بوجود آمده است:
دیدگاه نخست:
هرچند کتاب کافی از کتب مرجع و معتمد بوده‏ و مدار استنباط احکام است، ولی این بدان معنا نیست که احادیث‏ آن به ارزیابی سندی نیازمند نباشد.این دیدگاه اکثریت علما، به ویژه‏ علمای اصولی مسلک است.(6)

دیدگاه دوم:
تمام احادیث این کتاب قطعی الصدور هستند. این دیدگاه از سوی اخباریان افراطی همچون ملا امین استرآبادی‏ و ملا خلیل قزوینی مطرح شده است.(7)

دیدگاه سوم:
تمام احادیث این کتاب،حجّت و معتبر است، هرچند صدور آن قطعی نباشد.این دیدگاه اخباریان معتدل است.(8)

دیدگاه چهارم:
احادیث این کتاب،همگی ذاتا معتبر است و نیاز به بحث سندی ندارند،ولی در هنگام تعارض احادیث،مراجعه‏ به اسناد آنها تعیین‏کننده است. این دیدگاه را مرحوم مجلسی در مقدمه مرآه العقول ارائه داده است.

با بررسی اقوال به نظر می رسد که دیدگاه اول که نظر دانشمندان نزدیک به‏ عصر کلینی است، صحیح تر بوده چرا که امثال شیخ مفید و سید مرتضی به‏ صراحت برخی از احادیث کافی را نادرست می‏دانند و صدور آنها را از ائمه معصومین علیهم السلام انکار می‏کنند(9)

با این حال گاه بدون ارائه هیچ مدرک گفته می‏شود که این‏ کتاب پس از اتمام تألیف توسّط نواب اربعه بر حضرت عرضه شده‏ و حضرت فرموده یا بر نسخه عرضه شده نگاشته:«الکافی‏ کاف لشیعتنا».

در حالی که به نظر می‏رسد که این جمله از حدیث معانی الأخبار، منقول از امام صادق (ع) برگرفته شده، که در تفسیر «کهیعص»فرموده‏اند:«کاف»،ک اف لشیعتنا،«هاء»هاد لهم،(10)

بنابراین، در بررسی روایت عرضه کافی بر امام زمان (عج )، توجه به دو نکته ضروری به نظر می رسد:

اولا؛ بسیاری از علمای طراز اول شیعه، وجود این روایت در منابع معتبر حدیثی را منکر شده اند، به عنوان مثال، مرحوم حاجی نوری محدث بزرگ شیعه می‌گوید: « این سخن که به نقل ملا خلیل قزوینی،‏ از برخی مشایخ عصر خود ذکر شده، هیچ مدرک‏ روایتی ندارد.

چنانچه محدث استرابادی که خود احادیث کافی را قطعی الصدور می‏داند، بر بی‏اصل‏ بودن این سخن تصریح می‏کند.(11)

ثانیا؛ برخی دیگر از علما درپاسخ به روایت عرضه کتاب کافی بر امام زمان(عج) گفته اند علت این که کلینی (ره) کتاب "کافی" را به امام زمان (عج) عرضه نکرد، این بود که ایشان از راه های مختلفی نسبت به صحت احادیث وارده در کتاب خود یقین داشته اند، که بعضی از آن عبارتند از:

الف) احادیث کافی، از اصول اربعمائة جمع آوری شده و در حقیقت، مرحوم کلینی (ره) احادیث مذکور در اصول اربعمائة را به صورت دسته بندی شده و مبوب نوشت،

مرحوم صاحب معالم (حسن بن زین الدین) می گوید:
کلینی (ره) احادیث کتاب خود را از اصول اربعمائة ای که صحت احادیث آن اجماعی است جمع آوری کرده است.(12)

ب) احادیث کتاب کافی، دارای قرائن و دلائل زیادی است که دلالت بر صحت آنها دارد،
که مرحوم صاحب معالم می گوید:
« احادیث کتب اربعة، به قول بسیاری از علماء قرائنی را همراه دارد، که دلالت می کند که بدون هیچ گونه تغییری از کتابهای اصلی نقل شده است.»(13)

ج) کلینی (ره) در مقدمه کتاب کافی، از احادیث کتاب خود با تعبیر (بالآثار الصحیحة) یاد می کند، که این می رساند که ایشان یقین به صحت احادیث مرویه دارد.(14)

د) کلینی (ره) این احادیث را در مقام جواب به کسی که در حیرت و سرگردانی فرو رفته و خواستار احادیث صحیحه بود،(15) جمع آوری کرده است، که چنین مقامی اقتضا می کند که ایشان فقط آن روایاتی را که یقین به صدق و صدور آن از ائمه (ع) دارند، بنویسند و الا بر حیرت و سرگردانی مخاطب افزوده که این کار با آن جلالت مقام و منزلتی که علماء از کلینی (ره) بیان می کنند، منافات دارد.(16)

ه) اگر کافی بر امام زمان (ع) عرضه شده بود، آیا کلینی خود در مقدمه کتاب یا در هنگام روایت آن بر شاگردان، بدین امر تصریح نمی‏کرد،

آیا مۆلفان کتب رجالی‏ همچون شیخ طوسی و أبو العباس نجاشی که متذکر کتب عرضه‏ شده بر ائمه در کتب خود شده‏اند، بر این امر تصریح یا اشاره‏ نمی‏کردند؟با توجه به آنچه گفته شد، می‏توان به اطمینان بر نادرستی‏ ادعای عرضه کافی بر امام زمان (ع) تأکید ورزید.(17)


[/HR]پی نوشت‏ها:
1. کاظم مدیر شانه چی ، علم الحدیث، ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص 97-96
2. جعفر سبحانی، موسوعه طبقات الفقهاء، قم؛ موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع) ،ج 4، ص 478.
3. حسین‌بن‌محمدتقی نوری ، خاتمه مستدرک الوسائل، قم; موسسه آل البیت (ع) لاحیاء التراث، ج 3، ص 468-469
4. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، مترجم: سید جواد مصطفوی ، تهران؛ کتاب فروشى علمیه اسلامیه، ج 1، مقدمه کتاب، ص7
5. آقا بزرگ تهرانی، «رسالة فی الکافی»، سفینه، سال اول، شماره دوم، بهار 1383، ص 67-79.
6. محمد بن حسن طوسی، استبصار, بیروت؛ دارالتعارف, ج3، ص261
7. نوری، همان ،ج 21، ص470
8. همان، ج21، ص 463- 505
9. ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث‏ ، قم، مرکز نشر الثقافه الاسلامیه ، ج1، ص31-34
10.اعتبارسنجی روایت کافی، مجله کتاب ماه دین ، شهریور 1387 - شماره 130 و 131،ص41
11.نوری، همان،ج 21، ص 470
12.علی نمازی شاهرودی، الاعلام الهادیة الرفیعة فی اعتبار الکتب الاربعة المنیعة، قم، مۆسسه نشر اسلامی، ص 140
13.همان، ص 139.
14.همان
15. کلینی، همان، ج 1، مقدمه کتاب، ص 5.

16.علی نمازی شاهرودی، ص 135-136

17.دروس قواعد رجالی آیت اللّه شبیری‏ زنجاین،جلسه ششم ، به نقل از اعتبارسنجی روایت کافی، مجله کتاب ماه دین ، شهریور 1387، شماره 130 و
گروه حوزه علمیه تبیان

جمع بندی:

سوال:
سلام
میخواستم ببینم کدوم کتب هست که برای افرادی مثل من که حوزوی نیستن و نمدونن کدوم حدیث جعلی کدوم درسته تمام احادیثش درست باشه؟
ایا کتبی با اینصورت وجود دارد همه انها صحیح السند باشند؟ از قبیل کافی وسایل الشیعه بحار و.....

پاسخ:سلام علیکم
البته هیچ کتابی از کتب روایی نیست که بتوان گفت همه عالمان شیعه پیرامون آن اتفاق نظر دارند وطبیعی است که دیدگاههای رجالی متفاوتی وجود داشته باشد گرچه ممکن است یک عالم تمای روایات یک کتاب روایی را بپذیرد .
برای نمونه وآشنایی بیشتر کتاب کافی را که نامبردید را ذکر کرده ونظریات مختلف را نقل می کنیم:
کافی کلینی (ره) را می توان برجسته ترین منبع، در میان کتب اربعه دانست، که بیش از یك هزار سال از تالیف آن گذشته و در این مدت، صدها مجموعه حدیثی ارزشمند دیگر، توسط علما و محدثان بزرگ اسلامی به رشته تحریر درآمده است، اما آن كتابها نه تنها از ارج و رواج كافی نکاسته‌اند، بلكه بر رونق آن افزوده و ارزش و اهمیت آنرا تثبیت نموده اند.

علامه مجلسی درباره این کتاب فرموده است: «کافی، اضبط اصول و اجمع آنهاست و بهترین و بزرگترین مۆلفات فرقه ناجیه ( شیعه) است.»(1)

عظمت و بزرگی کلینی در میان شیعه و اهل سنت به قدری است که ابن اثیر ضمن نقل این روایت از پیامبر که «خداوند در آغاز هر قرن شخصی را برمی انگیزد که دین او را زنده نگه دارد»، می گوید:
«احیا کننده مذهب شیعه، در آغاز قرن اول، محمد بن علی امام باقر - علیه السلام - ، در ابتدای قرن دوم علی بن موسی امام رضا (ع) و در ابتدای قرن سوم ابو جعفر محمد بن یعقوب رازی بوده است»(2)

قداست کلینی تا آن‏جا در ذهنیت گروهی از شیعیان نفوذ یافته که در جست‏وجوی یافتن قراینی مبنی برعرضه کتاب کافی بر امام زمان و تأیید آن از سوی ایشان برآمده‏اند،(3)

این گروه معتقدند که کتاب کافی بر امام زمان (عج) عرضه شده و آن حضرت فرمود:الکافی کاف لشیعتنا (کتاب کافی شیعیان ما را بس است)(4)

و گروهی دیگر با شگفتی این پرسش را مطرح نموده‏اند که چگونه کلینی کتاب خود را بر نواب اربعه امام زمان عرضه ننموده و تأیید ایشان را کسب ننموده‏است.(5)

با توجه به همین مباحث، بطور کلی چهار دیدگاه در مورد اعتبار احادیث کافی در میان دانشمندان‏ امامی بوجود آمده است:
دیدگاه نخست:
هرچند کتاب کافی از کتب مرجع و معتمد بوده‏ و مدار استنباط احکام است، ولی این بدان معنا نیست که احادیث‏ آن به ارزیابی سندی نیازمند نباشد.این دیدگاه اکثریت علما، به ویژه‏ علمای اصولی مسلک است.(6)

دیدگاه دوم:
تمام احادیث این کتاب قطعی الصدور هستند. این دیدگاه از سوی اخباریان افراطی همچون ملا امین استرآبادی‏ و ملا خلیل قزوینی مطرح شده است.(7)

دیدگاه سوم:
تمام احادیث این کتاب،حجّت و معتبر است، هرچند صدور آن قطعی نباشد.این دیدگاه اخباریان معتدل است.(8)

دیدگاه چهارم:
احادیث این کتاب،همگی ذاتا معتبر است و نیاز به بحث سندی ندارند،ولی در هنگام تعارض احادیث،مراجعه‏ به اسناد آنها تعیین‏کننده است. این دیدگاه را مرحوم مجلسی در مقدمه مرآه العقول ارائه داده است.

با بررسی اقوال به نظر می رسد که دیدگاه اول که نظر دانشمندان نزدیک به‏ عصر کلینی است، صحیح تر بوده چرا که امثال شیخ مفید و سید مرتضی به‏ صراحت برخی از احادیث کافی را نادرست می‏دانند و صدور آنها را از ائمه معصومین علیهم السلام انکار می‏کنند(9)

با این حال گاه بدون ارائه هیچ مدرک گفته می‏شود که این‏ کتاب پس از اتمام تألیف توسّط نواب اربعه بر حضرت عرضه شده‏ و حضرت فرموده یا بر نسخه عرضه شده نگاشته:«الکافی‏ کاف لشیعتنا».

در حالی که به نظر می‏رسد که این جمله از حدیث معانی الأخبار، منقول از امام صادق (ع) برگرفته شده، که در تفسیر «کهیعص»فرموده‏اند:«کاف»،ک اف لشیعتنا،«هاء»هاد لهم،(10)

بنابراین، در بررسی روایت عرضه کافی بر امام زمان (عج )، توجه به دو نکته ضروری به نظر می رسد:

اولا؛ بسیاری از علمای طراز اول شیعه، وجود این روایت در منابع معتبر حدیثی را منکر شده اند، به عنوان مثال، مرحوم حاجی نوری محدث بزرگ شیعه می‌گوید: « این سخن که به نقل ملا خلیل قزوینی،‏ از برخی مشایخ عصر خود ذکر شده، هیچ مدرک‏ روایتی ندارد.

چنانچه محدث استرابادی که خود احادیث کافی را قطعی الصدور می‏داند، بر بی‏اصل‏ بودن این سخن تصریح می‏کند.(11)

ثانیا؛ برخی دیگر از علما درپاسخ به روایت عرضه کتاب کافی بر امام زمان(عج) گفته اند علت این که کلینی (ره) کتاب "کافی" را به امام زمان (عج) عرضه نکرد، این بود که ایشان از راه های مختلفی نسبت به صحت احادیث وارده در کتاب خود یقین داشته اند، که بعضی از آن عبارتند از:

الف) احادیث کافی، از اصول اربعمائة جمع آوری شده و در حقیقت، مرحوم کلینی (ره) احادیث مذکور در اصول اربعمائة را به صورت دسته بندی شده و مبوب نوشت،

مرحوم صاحب معالم (حسن بن زین الدین) می گوید:
کلینی (ره) احادیث کتاب خود را از اصول اربعمائة ای که صحت احادیث آن اجماعی است جمع آوری کرده است.(12)

ب) احادیث کتاب کافی، دارای قرائن و دلائل زیادی است که دلالت بر صحت آنها دارد،
که مرحوم صاحب معالم می گوید:
« احادیث کتب اربعة، به قول بسیاری از علماء قرائنی را همراه دارد، که دلالت می کند که بدون هیچ گونه تغییری از کتابهای اصلی نقل شده است.»(13)

ج) کلینی (ره) در مقدمه کتاب کافی، از احادیث کتاب خود با تعبیر (بالآثار الصحیحة) یاد می کند، که این می رساند که ایشان یقین به صحت احادیث مرویه دارد.(14)

د) کلینی (ره) این احادیث را در مقام جواب به کسی که در حیرت و سرگردانی فرو رفته و خواستار احادیث صحیحه بود،(15) جمع آوری کرده است، که چنین مقامی اقتضا می کند که ایشان فقط آن روایاتی را که یقین به صدق و صدور آن از ائمه (ع) دارند، بنویسند و الا بر حیرت و سرگردانی مخاطب افزوده که این کار با آن جلالت مقام و منزلتی که علماء از کلینی (ره) بیان می کنند، منافات دارد.(16)

ه) اگر کافی بر امام زمان (ع) عرضه شده بود، آیا کلینی خود در مقدمه کتاب یا در هنگام روایت آن بر شاگردان، بدین امر تصریح نمی‏کرد،

آیا مۆلفان کتب رجالی‏ همچون شیخ طوسی و أبو العباس نجاشی که متذکر کتب عرضه‏ شده بر ائمه در کتب خود شده‏اند، بر این امر تصریح یا اشاره‏ نمی‏کردند؟با توجه به آنچه گفته شد، می‏توان به اطمینان بر نادرستی‏ ادعای عرضه کافی بر امام زمان (ع) تأکید ورزید.(17)


[/HR]پی نوشت‏ها:
1. کاظم مدیر شانه چی ، علم الحدیث، ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص 97-96
2. جعفر سبحانی، موسوعه طبقات الفقهاء، قم؛ موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع) ،ج 4، ص 478.
3. حسین‌بن‌محمدتقی نوری ، خاتمه مستدرک الوسائل، قم; موسسه آل البیت (ع) لاحیاء التراث، ج 3، ص 468-469
4. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، مترجم: سید جواد مصطفوی ، تهران؛ کتاب فروشى علمیه اسلامیه، ج 1، مقدمه کتاب، ص7
5. آقا بزرگ تهرانی، «رسالة فی الکافی»، سفینه، سال اول، شماره دوم، بهار 1383، ص 67-79.
6. محمد بن حسن طوسی، استبصار, بیروت؛ دارالتعارف, ج3، ص261
7. نوری، همان ،ج 21، ص470
8. همان، ج21، ص 463- 505
9. ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث‏ ، قم، مرکز نشر الثقافه الاسلامیه ، ج1، ص31-34
10.اعتبارسنجی روایت کافی، مجله کتاب ماه دین ، شهریور 1387 - شماره 130 و 131،ص41
11.نوری، همان،ج 21، ص 470
12.علی نمازی شاهرودی، الاعلام الهادیة الرفیعة فی اعتبار الکتب الاربعة المنیعة، قم، مۆسسه نشر اسلامی، ص 140
13.همان، ص 139.
14.همان
15. کلینی، همان، ج 1، مقدمه کتاب، ص 5.

16.علی نمازی شاهرودی، ص 135-136

17.دروس قواعد رجالی آیت اللّه شبیری‏ زنجاین،جلسه ششم ، به نقل از اعتبارسنجی روایت کافی، مجله کتاب ماه دین ، شهریور 1387، شماره 130 و
گروه حوزه علمیه تبیان

موضوع قفل شده است