کارهای عجیب خدا !

تب‌های اولیه

49 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کارهای عجیب خدا !

خدا در قرآن خبر از کارهای عجیبی داده است که انجام داده که به هیچ وجه معقول نیست و نشاندهنده این است که این کارها نمیتواند کار خدا باشد:

1-خدا در آیه 16 سوره اسراء گفته است وقتی بخواهد شهری را هلاک کند به مترفین آن شهر (خوشگذرانان یا ثروتمندان) امر میکند که به فساد بپردازند و در نتیجه عذاب بر آنها لازم میگردد و سپس شهر را زیر و رو میکند! اینجا ظلم واضحی به خدا نسبت داده شده است. امر کردن به فساد بدور از شان خداست و در اینصورت مفسد اصلی خداست نه مترفین. چه کسی میتواند در مقابل امر خدا مقاومت کند؟ پس مترفین هم مامور خدا میشوند. این ظلمی آشکار است که عده ای را خدا به فساد امر کند و سپس کل مردم شهر را هلاک کند. حتی این وسط مترفین هم فقط امر خدا را انجام داده اند پس آنها هم شایسته عذاب نیستند.

2-موسی به مدت 40 روز برای گفتگو با خدا به کوه رفت. پس از بازگشت موسی از کوه در آیات 95 و 96 سوره طه گفته شده است که سامری مشتی از رد پای فرستاده خدا (جبرئیل) را در پیکر (گوساله) ریخته است. بعد از این گوساله صدا گاو میدهد و با آن سامری مردم را فریب میدهد که گوساله را بپرستند. خب اینکار بدون اراده خدا امکانپذیر نبوده. هیچ فرد عادیی قادر نیست که جای پای جبرئیل را ببیند. نکته بعد اینکه تاثیر جای پای جبرئیل بر گوساله هم بدون اراده خدا امکانپذیر نیست. پس خود خدا زمینه گمراهی مردم را فراهم کرده یا شاید هم این یک آزمایش بوده! سپس خدا برای عذاب در آیه 54 سوره بقره میگوید خودتان را بکشید! بعد از این مردم با شمشیر یکدیگر را انقدر میکشند تا خدا آنها را میبخشد! خود خدا مردم را گمراه میکند و سپس این مردم ساده لوح را خدا مجبور میکند که انقدر از یکدیگر بکشند تا خدا آنها را ببخشد! چرا خدا و موسی برای مردم استدلال نکردند و آنها را به راه درست هدایت نکردند؟! چرا خدای قرآن انقدر از کشتار خوشش میاید؟! چرا خدای قرآن انقدر بی رحم است؟! وقتی خدا میداند این مردم انقدر ساده لوحند که وقتی یک گوساله صدای گاو درمیاورد آن را میپرستند کشتن این مردم فریبخورده کار درستی است؟!

3-خدا در آیه 167سوره اعراف گفته است تا روز قیامت بر آنان (یهودیان) افرادی را خواهد گماشت که به آنها عذابی سخت بچشانند. آیا این عدالت است؟! چرا نسل های بعدی باید بخاطر گناهان پدرانشان عذاب شوند؟! کس دیگری گناه کرده خدا کس دیگری را عذاب میدهد! از طرف دیگر کسانی که در طول تاریخ به قتل و آزاد یهودیان پرداخته اند مامور خدا بوده اند پس باید مورد عنایت و تشویق خدا قرار بگیرند! مثلا هیتلر مامور خدا بوده و بخاطر قتل عام یهودیان باید پاداش بگیرد! آیا انتساب این مفاسد به خدا با الفبای عقل و عدالت جور درمیاید؟! نکته دیگر اینکه این آیه با آیه 15 سوره اسراء در تضاد است که میگوید هرکسی هدایت شود به سود خود هدایت شده و هرکسی که گمراه شود به زیان خود گمراه شده.

4-در آیه 14 سوره مائده خدا گفته است از نصرانی ها (مسیحیان) پیمان گرفتیم و آنها آنچه اندرز داده شدند را فراموش کردند و بخاطر آن تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکندیم! باز هم همان مسئله قبلی مطرح است.

5-در آیه 39 سوره بقره خدا گفته است کسانی که آیات ما را دروغ پنداشتند اهل آتشند و در آن جاودانند. در آیه 19 سوره آل عمران نیز گفته شده است که دین نزد خدا اسلام است. در آیه 85 سوره آل عمران هم آمده است که هر کسی دینی غیر از اسلام را برگزیند از وی پذیرفته نمیشود. بنایراین تمام نامسلمانان به جهنم میروند! مسئله عذاب صرفا بخاطر عقیده را در تاپیکی دیگر مطرح کردم و نشان دادم که عذاب صرفا بخاطر عقیده ظالمانه است اما بطور کوتاه باید گفت اکثر افراد دینشان را از پدر و مادر و محیط اطرافشان میگیرند و راجع به دینشان تحقیق نمیکنند و بخاطر همین است که اکثر مردم خاورمیانه و شمال آفریقا مسلمان، مردم اروپا و آمریکا مسیحی، مردم هند هندو هستند پس اینکه یک فردی چه دینی دارد بطور عمده یک جبر جغرافیایی است پس مجازات صرفا بخاطر دین امری ظالمانه است.

6-در آیات 22 و 23 سوره صافات و 98 سوره انبیاء گفته شده که کسانی که غیر از خدا را میپرستند با آن چیزی که میپرستند به جهنم میروند و هیزم دوزخند! اگر این آیه میگفت بتها منطقی تر بود اما وقتی گفته شده معبودان پس مثلا خورشید که خود آتش است چگونه سوزانده میشود؟! خورشید و ماه که خود بر خدا سجده میکنند (سوره حج آیه 18) توسط عده ای در طول تاریخ پرستیده شده اند حال باید هیزم دوزخ شوند؟! عیسی که کسی را به پرستش خود دعوت نکرده در جهنم سوزانده میشود؟!

7-در سوره کهف آیه 105 و بسیاری آیات دیگر به تباه شدن اعمال ناباوران اشاره شده که منطقی نیست. همانطور که قبلا گفته شد نامسلمانان همگی به جهنم میروند و در آن جاودانند و در اینجا هم گفته قبلی تایید شده یعنی صرفا بخاطر عقیده اعمال همگی تباه میشود. مثلا ادیسون و پاستور و فلمینگ که به بشر خدمت های فراوانی کردند فرقی با هیتلر و استالین و موسولینی ندارند و همگی به جهنم میروند! نکته دیگر این است که آیاتی که به حبط اعمال ناباوران اشاره دارند با آیات 7 و 8 سوره زلزال که میگوید هرکسی ذره ای کار خوب یا بد کند نتیجه اش را خواهد دید در تضاد است.

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

اگر آیات قرآن را بریده بریده و سطحی در نظر بگیریم حقیقتا قرآن معجونی از عبارات عجیب میشود؛ اما وقتی آیات را در کنار هم قرار داده و با نگاهی عمیق و همه جانبه بنگریم نه تنها اشکالی در قرآن مشاهده نمیکنیم بلکه هر چه بهتر و بیشتر به اعجاز آن پی میبریم. برای روشن شدن این مطلب، به اولین موردی که اشاره کرده اید میپردازیم و از شما درخواست میکنیم آیات دیگر را در تفاسیر مشاهده کنید و اگر درباره هر آیه ای به نتیجه نرسیدید بیان فرمایید تا در پستهای بعدی بررسی کنیم:

اسراء/16:

وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْميراً؛ و ما چون اهل ديارى را بخواهيم به كيفر گناه هلاك سازيم پيشوايان و منعمان آن شهر را امر كنيم راه فسق و تبه‏كارى و ظلم در آن ديار پيش گيرند و آنجا تنبيه و عقاب لزوم خواهد يافت آن گاه همه را بجرم بدكارى هلاك مى‏سازيم.

اگر ما باشیم و همین یک آیه، برداشت شما شاید درست به نظر رسد؛ هرچند باز جای این سوال است که اگر خدا میخواهد قومی را بدون اراده و اختیار آن قوم و بصورتی ظالمانه، عذاب کند دیگر چه نیازی به امر به فسق است، مگر نه اینست که: إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون؛ وقتی پديد آمدن چيزى را اراده كند، فقط به آن مى‏گويد: باش، پس بى‏ درنگ موجود مى‏ شود‏؟

با اینحال وقتی آیه یاد شده را کنار دو آیه دیگر از قرآن قرار میدهیم مطلب کاملا رنگ و بویی دیگر میگیرد:

یکی از این دو، آیه قبل از آیه مورد نظر شماست:

اسراء/15:

مَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً؛ هر كس راه هدايت يافت تنها بنفع و سعادت خود يافته و هر كس به گمراهى شتافت آنهم به زيان و شقاوت خود شتافته و هيچ كسى بار عمل ديگرى را به دوش نگيرد و ما تا رسول نفرستيم هرگز كسى را عذاب نخواهيم كرد.

و آیه دیگر، اعراف/28:

وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛ و چون كارى زشت كنند گويند پدران خود را چنين يافتيم و خدايمان به آن فرمان داده، بگو خدا به زشتى دستور نمى‏دهد آيا به خدا چيزى نسبت مى‏دهيد كه نمى‏دانيد؟

از مجموع دو آیه ای که ما ذکر کردیم اینطور بر می آید که خداوند برای هدایت بندگانش پیامبران و فرستادگانی را قرار داده است تا ایشان را به راه راست هدایت کنند و خداوند هیچگاه به فحشا و فساد امر نمیکند یعنی شریعت و دستورالعملی که پیامبران می آورند فاقد هر گونه فرمانی به فحشا و فساد است و اگر کافران و ظالمان راه گناه و فساد را در پیش گرفته اند خواست خودشان بوده نه امر خداوند و نه اجبار او.

وقتی این مطالب را کنار آیه 16 اسراء قرار دهیم (یعنی آیه مورد نظر شما) متوجه میشویم که منظور از عبارت « أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها » نه فرمانی است که در شریعت پیامبران آمده است و نه امر و فرمانی است که اختیار و اراده آن مترفین را از بین ببرد بلکه مطلب دیگری باید منظور باشد.

آن مطلب چیست؟

مفسران احتمالات مختلفی را ارائه داده اند. یکی از احتمالاتی که علامه طباطبایی بیان میکند را نقل میکنیم:

خداوند در ادامه آیه 15، در این آیه در حال خبر دادن از فرآیند عذاب اقوامی است که خودشان زمینه عذاب را برای خویشتن فراهم کرده اند و خدا این فرآیند را چنین توضیح میدهد:

ابتدا برای هدایت آن قوم پیامبر میفرستیم تا حجت بر او تمام شود (در آیه 15) اما نمیپذیرد پس بوسیله فرستاده خود به ایشان وعده عذاب را ابلاغ میکنیم و آنها را امر به اطاعت میکنیم و میخواهیم تا مسیر هدایت را در پیش گیرند اما قوم آن پیغمبر راه فسق و فجور را انتخاب میکنند و به این ترتیب « فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْل‏ » قول عذابی که پیش از این، وعده داده بودیم را عملی میکنیم. (ترجمه تفسير الميزان، ج‏13، ص: 82)

در پناه حق

طاها;663617 نوشت:
ابتدا برای هدایت آن قوم پیامبر میفرستیم تا حجت بر او تمام شود (در آیه 15) اما نمیپذیرد پس بوسیله فرستاده خود به ایشان وعده عذاب را ابلاغ میکنیم و آنها را امر به اطاعت میکنیم و میخواهیم تا مسیر هدایت را در پیش گیرند اما قوم آن پیغمبر راه فسق و فجور را انتخاب میکنند و به این ترتیب « فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْل‏ » قول عذابی که پیش از این، وعده داده بودیم را عملی میکنیم. (ترجمه تفسير الميزان، ج‏13، ص: 82)

لفظ آیه صریح است و نیازی به آیات قبل و بعد و یا آیاتی دیگر برای فهم آن نیست. خدا گفته است "امرنا" یعنی "امر کردیم" پس این یعنی دستور دادن آن هم به فساد تا همانطور که در ادامه آیه آمده است قوم شایسته عذاب شود و سپس خدا عذابشان میکند. مشخص است که این آیه ظالمانه است هم از این جهت که وقتی خدا امر به چیزی میکند بنده دیگر اختیاری ندارد و هم از این جهت که همه یک قوم بخاطر فساد مترفین آن قوم عذاب میشوند. علامه طباطبایی هم برای فرار از ظاهر آیه که ظالمانه است تفسیری خلاف متن انجام داده است. در تفسیر گفته شده که "قوم" راه فسق و فجور را "انتخاب میکنند". خب این تفسیر خلاف متن است. اولا اینکه در آیه گفته نشده "قوم" بلکه گفته شده مترفین قوم که شامل همه قوم نمیشود. دوما مترفین هم انتخاب نمیکنند بلکه به آنها امر شده و وقتی خدا امر میکند اختیار سلب میشود. حتی اگر امر خدا هم باعث سلب اختیار نشود باز هم دستور خدا به فسق بدور از اخلاق است و غیر اخلاقی تر اینکه خدا هدفش از این کار عذاب است.

لطفا موارد دیگر را هم بررسی کنید.

نمیشه "امرنا" اجازه دادن فرض کرد؟ یا امر به اختیار آنها یا ......
چون خداوند در آیه ای از قرآن میگند که حتی یک برگ از درخت بدون اذن خدا نمی افتد(یا شاید بهتره بگیم خدا امر میکنه که بیفت!!!)، این یعنی برای تک تک حرکات این عالم نیاز هست که خداوند اذن بدهد!
شاید منظور آیه این است که ما امر به این اختیار آنها کردیم و آنهارو آزاد گذاشتیم تا فسق و فجور کنند؟(یعنی اختیارشون رو سلب نکردیم و اونهارو آزاد گذاشتیم)

در مورد بقیه قوم هم که واضحه! باید به پیامبر پناه ببرند از او راهکار بخواهند! یقینا پیغمبر که به اونها نمیگه نه شما باید به دلیل فساد پولدارها عذاب بشید! حتما راه نجات رو بهشون میگه که میتونه یاری پیامبر در انقلاب و براندازی ظالمان یا هرچیز دیگه باشه که پیامبر به اونها میگه!

asdasd;663628 نوشت:
لفظ آیه صریح است و نیازی به آیات قبل و بعد و یا آیاتی دیگر برای فهم آن نیست.

جدای از این مورد، از اونجایی که در قران تحدی کرده و گفته اگه میتونید یک آیه مثل قران بیارید، پس باید به این معنی باشه که حتی یک آیه به تنهایی و مستقل هم باید معنای صحیحی داشته باشه!

سلام

خداوند از همان ابتدای آفرینش و خلقت انسان، در نهاد او فطرتی پاک و سالم قرار داده است: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»(روم 30)
همه انسان ها از این موهبت الهی برخوردار بوده و هستند.
برای خداوند در بين مردم دو حجت است، يكى ظاهرى و ديگر باطنى، حجت ظاهرى خداوند، رسولان و انبياء ( و کتابهایشان) و ائمه هستند و حجت باطنى، عقلهاى مردم است.

پس خدا راه و چاه رو نشون داده.

خدا همه خلق را به سرمنزل سعادت و سلامت می خواند (یونس.25)

ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به انسان نمودیم حال خواهد هدایت پذیرد و شکر این نعمت گوید و خواه آن نعمت را کفران کند.(دهر 3)

هر کس که قصد به سوی ما کند و میل و رغبت حاصل نماید که به جانب ما بیاید ما او را هدایت و راهنمایی می کنیم.

اگر پرهيزگارى پيشه كنيد خداوند حس تشخيص حق از باطل را در شما زنده مى ‏كند و به شما روشن ‏بينى عطا مى ‏فرمايد. (انفال 29)
خدا در ایه بالا داره رک میگه اگه خودتون خواستید!

وقتی کسی از حد گذشت و زمینه هدایت را در خودش از بین برد، قابلیت هدایت را در خود نابود کرده، دیگره هدایت هم نمیشه و بیش از پیش به سوی ضلالت و گمراهی میره و دیگه حرف حق پیامبران را نمیشنوه و آیات و نشانه های الهی را نمی بینه و ندایی از فطرتش به او نمی رسه.(البته بعد از اینکه خدا حجت برش تموم کرده بوده)

وقتی قومی گمرا میشد خدا براشون پیامبر و کتاب فرستاده و بهشون گفته : ادمهای محترم دارین به طرف چاه حرکت میکنید راه درست از این سمت هست که من دارم بهتون میگن.

خب عده ی به این حرف گوش میدادن و به راه درست بر میگشتد,اما عده ی لج میکردن و میخواستن به طرف همون چاه حرکت کنن.(بقول معروف میگفتن دلمون میخوات)
و با وجود همه زمینه های هدایت، باز هم راه انحراف و نافرمانی را انتخاب کردن، گمراهی اونا منتسب به خودشان است!
هر كس در گرو اعمال خويش است.(مدثر 35)

خدا در هر دو حالت ( یعنی هم برای کسی که میخوات راه به چاه افتادن و هم کسی که میخواد راه درست رو ادامه بده) همراه میشه تا هر دو رو به میل درونیشون برسونه!

و اگر خدا می خواست به مشیت ازلی همه بشر را یک امت قرار می داد و لیکن هر که را بخواهد گمراه کند و هر که را بخواهد هدایت، و البته آنچه از نیک و بد کرده اید از همه سؤال خواهید شد ( نحل 93)

هر کس را خدا هدایت کند او هدایت شده است و هر کس را گمراه کند، پس هرگز برای او یاور و راهنما کننده نخواهی یافت ( کهف 17 )

هر که را خدا گمراه کند هیچ کس راهنمای او نباشد و چنین گمراه را خدا واگذارد تا در طغیان و ضلالت بماند(اعراف186)

: هر که را خدا گمراه کند دیگر او را هیچ راهنمایی نخواهد بود و هر کس را خدا هدایت کند، دیگر احدی او را گمراه نتواند کرد( زمر 36- 37 )

خدا جمع زیادی را با آن گمراه می کند و عده کثیری را هدایت می کند، و تنها فاسقان را با آن گمراه می کند. (بقره.26)

باز بگم تا اشتباه نشه.
خدا اول خوب حجت تموم میکنه و راه و چاه رو مشخص و بعد نسبت به انتخاب ازاد هر فرد اون فرد رو همراهی و کمک میکنه.

قوم موسی ع با دیدن این همه معجزه و این همه حرفهای منطقی فقط چند روز موسی ع نبود اونا گمراه شدن اونم با یه
گاو طلای.
خود خدا میگه من در گاو صدا ایجاد کردم. اما دقت کنید :
چه وقتی خدا کمک کرد به گاو پرستی قوم؟
جواب اینه : بعد از اینکه همه ملت طلاهاشون رو دادن تا گاو ساخته بشه . و وقتی همشون اومدن برا پرستش گاو . یعنی خودشون خواستن.خدا هم گفت خودتون اینو میخوایت باشه منم همینو میخوام که تو میخوای مخلوق من!!!! و صدای گاو رو انداخت توی دهن گاو طلای
اینا در اصل هنوز ته دلشون به طلا و دنیا پرستی و بت پرستی میل داشت و خدا هم زمینه رو مهیا کرد تا خودشون رو نشون بدن.

خدا زمینه گناه برا یوسف رو هم فراهم کرد. ایا یوسف گناه کرد؟ یوسف به انجام ندادن گناه میل داشت و از خواست که گناه انجام نشه و خدا با یوسف همرای کرد وباز هم خدا گفت : خودت اینو میخوای باشه منم همینو میخوام که تو میخوای مخلوق من. پس درها رو براش باز کرد تا فرار کنه !!!

اینجا رو هم ببنید

http://www.porsemanequran.com/node/25001

http://www.wikiporsesh.ir/%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D9%88_%D8%B6%D9%84%D8%A7%D9%84%D8%AA

Masood11;663693 نوشت:
جدای از این مورد، از اونجایی که در قران تحدی کرده و گفته اگه میتونید یک آیه مثل قران بیارید، پس باید به این معنی باشه که حتی یک آیه به تنهایی و مستقل هم باید معنای صحیحی داشته باشه!

اولا جایی نگفته یک آیه - اگه اینطوری بود که من راحت می تونستم
مثلا : کلتض ( مثل الم اول سوره بقره)
شما میتونی بگی این آیه نیست؟

دوما اگه ما برای تفسیر آیه ای به بقیه رجوع میکنیم این معنیش نقص مفهوم درون آیه نیست - شما بهش دسترسی نداری - متوجه میشی؟

asdasd;663628 نوشت:
خدا گفته است "امرنا" یعنی "امر کردیم" پس این یعنی دستور دادن آن هم به فساد تا همانطور که در ادامه آیه آمده است قوم شایسته عذاب شود و سپس خدا عذابشان میکند. مشخص است که این آیه ظالمانه است
سلام
بله دقیقاً خدا امر کرده و اجبار کرده ، اما به هیچ وجه ظالمانه نیست

امر خدا یعنی ارادهء خدا. ارادهء خدا محدود به زمان و مکان نیست بلکه امری ذاتی و دائمه. لطفاً خوب دقت بفرمایید:

ارادهء خدا بر اینه که اگر کسی دستش رو در آتش کنه بسوزه. دست رو خدا خلق کرده ، آتش رو هم خدا خلق کرده. اولی رو قابل سوختن و دومی رو سوزاننده. لذا ارادهء خدا بر اینه که دستی که در آتش برود بسوزد حالا اگر کسی دستش رو در آتش کرد و دستش سوخت خداوند خواهد گفت: من امر کردم (اراده کردم) که دست او بسوزد

بله کاملاً درسته ، اما این امر خدا به هیچ وجه اختیار شخص رو ازش نمیگیره. اون فرد میتونست دستش رو توی آتش نکنه تا شامل
امر سوزانندگی آتش نشه

در مورد قسمت دوم سوال دوست عزیز فکر کنم منظور از اثر رسول جبرییل نباشد ومنظور خود حضرت موسی ع باشد که برای روشن شدن می توانید تحقیقی در این زمینه انجام دهید
اقای رائفی پور در این زمینه یک نظر دیگر ارایه نموده است
در پناه حق

روح سبز;663704 نوشت:
خدا در هر دو حالت ( یعنی هم برای کسی که میخوات راه به چاه افتادن و هم کسی که میخواد راه درست رو ادامه بده) همراه میشه تا هر دو رو به میل درونیشون برسونه!
احسنت به شما. عالی گفتید
فقط یک نکته در تکمیل فرمایش شما عرض میکنم

روح سبز;663704 نوشت:
خدا اول خوب حجت تموم میکنه و راه و چاه رو مشخص و بعد نسبت به انتخاب ازاد هر فرد اون فرد رو همراهی و کمک میکنه
این همراهی و کمک با اون معنایی که در ذهن ماست متفاوته. یعنی اینطور نیست که خداوند بگه:
دوست داری گمراه بشی؟! باشه ، از الان به بعد منم تو گمراهی کمکت میکنم!

خیر اینطور نیست. بلکه خداوند اراده فرموده که انسان با اختیار خودش به مشیت خدا برسه

این آیه رو شنیدیم:
لااکراه فی الدین قد تبین الرشد و من الغی

"لا اکراه فی الدین" ، اشاره به تشریع الهی داره و "قد تبین الرشد و من الغی" ، اشاره به تکوین الهی

در دین اجباری نیست ، به این معنا که شما در انتخاب دین و راه حق مختار هستید
راه راست از گمراهی مشخص شده است ، یعنی در هر دو حالت شما دو راه بیشتر ندارید و در این موضوع مجبور هستید

بنابر این ارادهء خدا بر این قرار داره که انسان

مجبور باشد که انتخاب کند

و مشیت الهی زمانیه که بنده اراده کنه که کدوم مسیر رو انتخاب کنه

یه مثال میزنم:
من یک زمین بازی میسازم برای مسابقه بین افراد. تا اینجا من اراده کردم که مسابقه ای باشه و قوانینش رو هم به این صورت قرار میدم که اگر کسی تونست توپ رو توی سبد بندازه یک اسکناس 1000 تومنی میفته جلوی پاش اما اگر نتونست یه چوب میخوره تو سرش!

افراد شرکت کننده میان و در مسابقه شرکت میکنن
عده ای توپ رو توی سبد میندازن و به اجبار پول میفته جلوشون
عده ای هم موفق نمیشن و به اجبار چوب میخوره تو سرشون

خب در اینجا من بودم که تصمیم گرفتم جلوی پای چه کسانی پول بیفته و توی سر چه کسانی چوب بخوره
حتی میتونستم برعکس طراحی کنم اما ارادهء من بر این بود که اینطور طراحی کنم

اما تمام این مجموعه ، یعنی ساخت خود زمین بازی ، افتادن پول جلوی پای برنده و خوردن چوب توی سر بازنده ، هیچکدوم اختیار بازیکنان رو سلب نکرده

این لینک رو هم ببینید اطلاعات خوبی پیدا میکنید
http://www.askdin.com/thread45275.html

Reza-D;663724 نوشت:
سلام
بله دقیقاً خدا امر کرده و اجبار کرده ، اما به هیچ وجه ظالمانه نیست

امر خدا یعنی ارادهء خدا. ارادهء خدا محدود به زمان و مکان نیست بلکه امری ذاتی و دائمه. لطفاً خوب دقت بفرمایید:

ارادهء خدا بر اینه که اگر کسی دستش رو در آتش کنه بسوزه. دست رو خدا خلق کرده ، آتش رو هم خدا خلق کرده. اولی رو قابل سوختن و دومی رو سوزاننده. لذا ارادهء خدا بر اینه که دستی که در آتش برود بسوزد حالا اگر کسی دستش رو در آتش کرد و دستش سوخت خداوند خواهد گفت: من امر کردم (اراده کردم) که دست او بسوزد

بله کاملاً درسته ، اما این امر خدا به هیچ وجه اختیار شخص رو ازش نمیگیره. اون فرد میتونست دستش رو توی آتش نکنه تا شامل امر سوزانندگی آتش نشه

آیه صریحا گفته خدا "امر کرده" که مترفین فساد کنند تا کل قوم شایسته عذاب شوند و این با چیزی که شما میگویید فرق داره. اگر منظور خدا این بود میگفت اگر مترفین فساد کردند من قوم را عذاب میکنم. تفسر نباید با متن در تضاد باشه.

asdasd;663843 نوشت:
آیه صریحا گفته خدا "امر کرده"
منم همین رو گفتم. این امر خداونده

asdasd;663843 نوشت:
اگر منظور خدا این بود میگفت اگر مترفین فساد کردند من قوم را عذاب میکنم. تفسر نباید با متن در تضاد باشه
متضاد نیست عزیز ، من هم گفتم خدا امر کرده. توضیح هم خدمت شما عرض کردم ولی ظاهراً مطالعه نفرمودید

امر خدا یعنی ارادهء خدا و ارادهء خدا بر اینه که وقتی افرادی در یک قوم فساد کنن و مستحق مجازات بشن ، دلهاشون مهر میخوره و چشمهاشوم کور میشه و در این فساد غرق میشن تا عذاب به اونها نازل بشه

پست 11 رو هم بخونید

کجاش مبهمه؟

asdasd;663843 نوشت:
آیه صریحا گفته خدا "امر کرده" که مترفین فساد کنند تا کل قوم شایسته عذاب شوند و این با چیزی که شما میگویید فرق داره. اگر منظور خدا این بود میگفت اگر مترفین فساد کردند من قوم را عذاب میکنم. تفسر نباید با متن در تضاد باشه.

ببخشید شما همون آقای dahim darne نیستید که در مورد توهین صحبت می کردید؟

asdasd;663843 نوشت:
تفسر نباید با متن در تضاد باشه.

سلام
این دقیقا یعنی چی؟ چرا حکم کلی میدین؟ شما متخصص تفسیر و دین هم که فکر نکنم باشید

یجا خدا در قران گفتند من با دستهای خودم انسان را خلق کردم.

طبق دید شما دو حالت برا این ایه وجود داره:

1- ایه خودش واضح داره همه چیزو میگه.نمیخوات از ایه های دیگه استفاده کرد!

2- تفسیر نباید مخالف متن باشه .پس خدا دستو پا داره!

الآن مشکل چیه هرچی میخونم هر کسی یه حرفی زده که زیاد با هم در ارتباط نیستن
سوال چیه جوابا چین
میشه رو یه خط بحث کنید شاخه به شاخه که میپرید نمیفهمم بحث رو

ایشون در مورد محکم ومتشابه هم حرفهائی زده
قران کریم رو اولا من خوطب به می فهمد
ثانیا لایمسه الا المطهرون
جائی می فرماید محکمات ام الکتاب است واخر متشابهات
در سوره مبارکه زمر الله الذی ....................می فرماید کل قران متشابه هست
در جای دیگر می فرماید انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم که مال فبل از نون والقلم ومایسطرون هست
مقدمات بسیار می خواهد تا تصوری (نه تصدیقی )بسیار جزئی از ظاهر کلام خدا داشت
گویند مستشرقی کتابی نوشته برای ایران می گوید من تعجم از ایرانی ها دیروز باهم بوده اند باز صبح فردا که بهم می رسد می گوید ومی پرسد از رفیقش دماغت چاقه ؟؟؟!!!!
خوب طفلکی لغت دیده دماغ یعنی بینی اما اینکه اصطلاح است خبر نداره
و........................

Work124578;663726 نوشت:
در مورد قسمت دوم سوال دوست عزیز فکر کنم منظور از اثر رسول جبرییل نباشد ومنظور خود حضرت موسی ع باشد که برای روشن شدن می توانید تحقیقی در این زمینه انجام دهید
اقای رائفی پور در این زمینه یک نظر دیگر ارایه نموده است
در پناه حق

سلام
نخیر استاد رائفی پور هم گفته اند احتمالا منظور همان جبرائیل است

سلام
دوست عزیز استارتر
اولا که قرآن رو نمیشه به راحتی تفسیر کرد و عمقش رو فهمید چرا گه قرآن با توجه به زمان نیز تفسیر پذیر است
دوماً فهم ظاهر قرآن نیز مهم است مثلاً گوساله سامری که می گویند به اذن حدا صدا می داد برخی بزرگان میگن نه اینکه واقعا صدای گاو می داد! خیر. بلکه سامری بسیار باهوش و زیرک بود و گوساله را به نحوی معماری کرد که حرکت باد در آن اثر می کرد و صدای باد را اینگونه تغییر می داد
نکته بعدی این است که خداوند همه چی را به خودش نسبت داده. مثلاً خداوند خود را خالق انسان می داند اما این همه انسان که به دنیا می یان واقعاً خالقشون کیه؟ بابا مامانشون؟ یا خدا؟ اینها که حرام زاده هستن چی؟
در نهایت شما سیم برق را فرض کنید که منبع مشخص است اما یکی با این برق خودکشی می کنه یکی هم ازش استفاده مناسب می کنه. منبع هر دوی اینها یکسان و اگر منبع را از بین ببریم هر دو شخص هیچگونه کاری نمی توانند انجام دهند. پس منبع می فرماید (بلا تشبیه) من باعث شدم تو خودکشی کنی، من باعث شدم تو از کولر و بخاری برقی استفاده کنی. آیا این سخن اشتباه است؟

mousavi928;664048 نوشت:
سلام
نخیر استاد رائفی پور هم گفته اند احتمالا منظور همان جبرائیل است
سلام برادر
منظور جناب "Work124578" اون مطلب باطنی بود که استاد رائفی پور درمورد آیه فرمودن که اشاره به موضوعی دیگه داشت. احتمالاً میدونید کدوم موضوع رو میگم

روح سبز;663892 نوشت:
این دقیقا یعنی چی؟ چرا حکم کلی میدین؟ شما متخصص تفسیر و دین هم که فکر نکنم باشید

یجا خدا در قران گفتند من با دستهای خودم انسان را خلق کردم.

طبق دید شما دو حالت برا این ایه وجود داره:

1- ایه خودش واضح داره همه چیزو میگه.نمیخوات از ایه های دیگه استفاده کرد!

2- تفسیر نباید مخالف متن باشه .پس خدا دستو پا داره!

من مفسر قرآن نیستم ولی سر خودمو کلاه نمیزارم و حرف مفسرین رو دربست قبول نمیکنم. اگه برای فهم هر دینی صرفا آدم بخواد به علمای اون دین رجوع کنه خب مشخصه منفعت علمای اون دین در باورمندی مردم به اون دینه و اونها همیشه ایرادات دینشون رو با تفسیر های مختلف لاپوشانی میکنند.

قرآن گفته "تلک کتاب المبین" و "تلک قرآن المبین" پس حرف هایی مثل قرآن رو باید از مفسر قرآن یاد گرفت و اینها صحیح نیست هرچند که این مسئله همانطور که در تاپیکی دیگر گفتم با توجه به موضوع محکم و متشابه یک تناقض درونی در قرآن است.

این مثالی هم که شما زدید اگه آیات مربوط به خدا در قرآن و همچنین به سنت رجوع کنید میبینید که از نظر اسلام خدا مثل انسان همانطور که دست دارد روی تخت هم نشسته همانطور که در قرآن گفته شده فرشتگان خدا را حمل میکنند. پس اگر از نظر شما دست داشتن خدا مسخره است ایرادتونو به من نگید بلکه به کارشناسان سایت بگید.

mousavi928;664051 نوشت:
اولا که قرآن رو نمیشه به راحتی تفسیر کرد و عمقش رو فهمید چرا گه قرآن با توجه به زمان نیز تفسیر پذیر است

به پست 21 رجوع کنید.

asdasd;664066 نوشت:
من مفسر قرآن نیستم ولی سر خودمو کلاه نمیزارم و حرف مفسرین رو دربست قبول نمیکنم. اگه برای فهم هر دینی صرفا آدم بخواد به علمای اون دین رجوع کنه خب مشخصه منفعت علمای اون دین در باورمندی مردم به اون دینه و اونها همیشه ایرادات دینشون رو با تفسیر های مختلف لاپوشانی میکنند.

قرآن گفته "تلک کتاب المبین" و "تلک قرآن المبین" پس حرف هایی مثل قرآن رو باید از مفسر قرآن یاد گرفت و اینها صحیح نیست هرچند که این مسئله همانطور که در تاپیکی دیگر گفتم با توجه به موضوع محکم و متشابه یک تناقض درونی در قرآن است.

این مثالی هم که شما زدید اگه آیات مربوط به خدا در قرآن و همچنین به سنت رجوع کنید میبینید که از نظر اسلام خدا مثل انسان همانطور که دست دارد روی تخت هم نشسته همانطور که در قرآن گفته شده فرشتگان خدا را حمل میکنند. پس اگر از نظر شما دست داشتن خدا مسخره است ایرادتونو به من نگید بلکه به کارشناسان سایت بگید.

سلام دوست عزیز

شما خودتونم نمیدونید دنبال چی هستید.شما وقتی مریض میشی هم خود میری هر چی قرص هست میخوری الکی امپول میزنی و میگی دکترها داروی میدن و حرفی میزنن که خودشون دلشون میخوات؟ و ما باید خودمون بفهمیم مریضیمون رو و نه کسی که عمرشو گذاشته پای یک تخصص

خدای دست و پا دار خدای هر کسی هست جز من!

روح سبز;664074 نوشت:

سلام

شما خودتونم نمیدونید دنبال چی هستید.شما وقتی مریض میشی هم خود میری هر چی قرص هست میخوری الکی امپول میزنی و میگی دکترها داروی میدن و حرفی میزنن که خودشون دلشون میخوات؟ و ما باید خودمون بفهمیم مریضیمون رو و نه کسی که عمرشو گذاشته پای یک تخصص

خدای دست و پا دار خدای هر کسی هست جز من!

سلام
منکه اگه دستم درد کنه و برم پیش دکتر و اون بگه پات درد میکنه، بلافاصله از اونجا خارج میشم!!:khandeh!:
البته مقایسه دکتر با مفسر اصلا درست نیست! دکتر خدمت میده و مفسر اطلاعات! اطلاعاتم که ممکنه با عقل در تضاد باشن، یا نه!

asdasd;664066 نوشت:
من مفسر قرآن نیستم ولی سر خودمو کلاه نمیزارم و حرف مفسرین رو دربست قبول نمیکنم. اگه برای فهم هر دینی صرفا آدم بخواد به علمای اون دین رجوع کنه خب مشخصه منفعت علمای اون دین در باورمندی مردم به اون دینه و اونها همیشه ایرادات دینشون رو با تفسیر های مختلف لاپوشانی میکنند.

قرآن گفته "تلک کتاب المبین" و "تلک قرآن المبین" پس حرف هایی مثل قرآن رو باید از مفسر قرآن یاد گرفت و اینها صحیح نیست هرچند که این مسئله همانطور که در تاپیکی دیگر گفتم با توجه به موضوع محکم و متشابه یک تناقض درونی در قرآن است.

این مثالی هم که شما زدید اگه آیات مربوط به خدا در قرآن و همچنین به سنت رجوع کنید میبینید که از نظر اسلام خدا مثل انسان همانطور که دست دارد روی تخت هم نشسته همانطور که در قرآن گفته شده فرشتگان خدا را حمل میکنند. پس اگر از نظر شما دست داشتن خدا مسخره است ایرادتونو به من نگید بلکه به کارشناسان سایت بگید.


واقعا من از حرف های شما تعجب می کنم. نمی دونم بخندم یا گریه کنم؟ خدا دست داره؟؟؟
پس لطف کنید اینها رو بپذیرید:
غصه یک نوع خورکی است چرا؟ چون میگیم غصه نخور. نتیجه: غصه یک نوع خوراکی است
دل انسان تنگ و کوچک می شود. چرا؟ چون همه میگن دلم برات تنگ شده. نتیجه: دل هم مانند بادکنک بادش خالی میشه و تنگ میشه
از چشم انسان خون هم می آید چرا؟ چون همه شنیدن که میگن فلانی خون گریه می کرد
ازین جور چزا بخوایم بگم تا فردا باید حرف بزنم!
خدا میگه من به زبون خودتون باتون حرف میزنم
اینها تناقض نیست. غصه یک نوع خوراکی نیست. دل مانند بادکنک کوچیک و بزرگ نمیشه
خدا هم به زبون انسان ها حرف میزنه و مثل مثالهای خودمون برامون مثل میزنه تا راحت تر متوجه بشیم. شما برای اینکه قاطی نکنید خدا دست داره برید زبان عربی کار کنید و تاریخ بخونید و ببینید تو اون دوره ای که خداوند اینجور مثال زده دلیلش چی بوده؟ شاید تو اون دوره اینجوره مثال زدن ها باب بوده

چند مثل از طرف خداوند:

مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ في ظُلُماتٍ لايُبْصِرُونَ (002 | البقرة - 17)
آنان[ =منافقان] همانند كسانى هستند كه آتشى افروخته اند(تا از تاريكى وحشتناك رهايى يابند)، ولى همين كه آتش اطرافشان را روشن ساخت، خداوند روشنايى آنها را گرفته; و در تاريكيها رهايشان مى سازد، در حالى كه (چيزى را) نمى بينند.

إِنَّ اللهَ لايَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقينَ (002 | البقرة - 26)
خداوند از اين كه به (موجودات ظاهراً كوچكى مانند) پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند باكى ندارد.در اين ميان، كسانى كه ايمان آورده اند، مى دانند كه آن (مثال، گوياى) حقيقتى است از طرف پروردگارشان; وامّا كسانى كه كافر شده اند (بهانه جويى كرده) مى گويند: «منظور خداوند از اين مثال چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زيادى را با آن گمراه، و گروه بسيارى را هدايت مى كند; ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى سازد!

وَ مَثَلُ الَّذينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذي يَنْعِقُ بِما لايَسْمَعُ إِلّا دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لايَعْقِلُونَ (002 | البقرة - 171)
مَثَل (تو در دعوت) كسانى كه كافر شدند، بسان كسى است كه حيوانات را (براى نجات از خطر،) صدا مى زند; ولى آنها چيزى جز سر و صدا نمى شنوند; (كافران) كر و لال و كورند; از اين رو چيزى نمى فهمند.
شمااااا ازین مثال هم اینجور نتیجه بگیرید نصف دنیا کر و لال و کور هستند

وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِلنّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً (018 | كهف - 54)
و به يقين در اين قرآن، از هرگونه مَثَلى براى مردم بيان كرده ايم; ولى انسان بيش از هر چيز، به مجادله مى پردازد.

ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلاً مِنْ أَنْفُسِكُمْ هَلْ لَكُمْ مِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ شُرَكاءَ فِي ما رَزَقْناكُمْ فَأَنْتُمْ فِيهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ كَذالِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (030 | روم - 28)
خداوند مثالى از خودتان، براى شما زده است: آيا (اگر مملوك و برده اى داشته باشيد)، اين برده هاى شما هرگز در روزيهايى كه به شما داده ايم شريك شما مى باشند، آنچنان كه هر دو در آن مساوى بوده و از (تصرّف مستقل و بدون اجازه) آنان بيم داشته باشيد، آن گونه كه در مورد (شركاى آزاد) خود بيم داريد؟! اينچنين آيات خود را براى كسانى كه مى انديشند شرح مى دهيم.

Masood11;664085 نوشت:
منکه اگه دستم درد کنه و برم پیش دکتر و اون بگه پات درد میکنه، بلافاصله از اونجا خارج میشم!!

سلام مسعود جان

البته شما مثال ساده ی زدید و تا حدودی درسته م. اما در مثلا جای که مشخصه دستم شکسته ربطی به پاهام نداره. اما

اینکه جای از بدن درد داشته باشه و دکتر تشخیص بده مربوط به یه قسمت دیگه هست. چندان عجیب نیست در دنیای علم پزشکی.

اما راجب مثالتون. خب یعنی چون این دکتر بد تشخیص داده میرید خونه و درد میکشید یا میرید پیش یه دکتر دیگه؟!

Masood11;664085 نوشت:
مقایسه دکتر با مفسر اصلا درست نیست! دکتر خدمت میده و مفسر اطلاعات! اطلاعاتم که ممکنه با عقل در تضاد باشن، یا نه!
البته دکتر هم خدماتش رو از روی اطلاعات میده پس باز هم ممکنه اون اطلاعات با عقل جور باشه یا نباشه

Masood11;664085 نوشت:
منکه اگه دستم درد کنه و برم پیش دکتر و اون بگه پات درد میکنه، بلافاصله از اونجا خارج میشم!
بله ، اما اگر کسی سردردهای مداوم داشته باشه و در کنارش حالت تهوع و موقع سرفه کردن خون بالا بیاره ، دیگه به راحتی تشخیص دست و پا نیست :Nishkhand:

ببین مسعود جان من میدونم حرف شما چیه و درست هم هست. شما میخواین بگین که حتی از یک کارشناس هم نباید بلافاصله حرفی رو قبول کرد و اگر دیدیم که بخشی از حرفش میلنگه ، باید اون حرف رو بررسی کنیم. تا اینجا کاملاً درست

اما اولاً همونطور که جناب "روح سبز" گفتن ، هیچ آدمی با پی بردن به اشتباه یک پزشک ، از کل جامعهء پزشکی فاصله نمیگیره

ثانیاً شاید تشخیص برخی اشتباهات خیلی مشخص پزشکان راحت باشه ، اما اونجا که تخصصی میشه ، شما یا باید خودت تخصص پزشکی داشته باشی که این خطا رو تشخیص بدی ، یا اینکه با تحقیق در بین نظرات مختلف به این نتیجه برسی که کدوم نظر مقبول تر هست. نه اینکه تا از کسی شنیدی که فلان پزشک اشتباه کرده بپذیری. چه بسا خود این فرد در اشتباه باشه

روح سبز;664074 نوشت:
شما خودتونم نمیدونید دنبال چی هستید.شما وقتی مریض میشی هم خود میری هر چی قرص هست میخوری الکی امپول میزنی و میگی دکترها داروی میدن و حرفی میزنن که خودشون دلشون میخوات؟ و ما باید خودمون بفهمیم مریضیمون رو و نه کسی که عمرشو گذاشته پای یک تخصص

قیاس مع لفارق میکنی عزیز! شما مجبوری حرف دکترت رو گوش کنی چون چیزی از پزشکی متوجه نمیشی ولی این با دینت فرق میکنه. شما اگه قرآن میخونی و متوجه نمیشی من هم همینطور بعضی آیات رو متوجه نمیشم و خود مترجمین هم کلماتی را داخل پرانتز میگذارند تا آدم های عادی تا حدی متوجه بشن که قرآن چی میگه و این یک تناقض در قرآنه! خود قرآن گفته کتابی روشنه ولی واقعیت اینه که خود اعراب اطراف محمد هم که زبانشون زبان قرآن بود نمیفهمیدن که قرآن چی میگه که محمد در جواب آیه مربوط به محکم و متشابه رو گفت:

آیه 3 سوره آل عمران=اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏ اى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پاره‏ اى] ديگر متشابه اند [كه تاويل‏ پذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏ جويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مى‏كنند با آنكه تاويلش را جز خدا و راسخون در دانش كسى نمى‏داند [آنان كه] مى‏گويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمى‏شود.

میبینی؟! محمد میگه جز خدا و راسخون در دانش آیات متشابه را نمیفهمند بعد انتظار داره که مردم کل آیات رو کلا قبول کنند!

به هر حال انتخاب خودتونه میتونید با گفتن اینکه قرآن پیچیدست و از اینجور حرفها به علمای اسلام رجوع کنید و اینطوری همیشه اسلام رو قبول دارید چون منفعت علمای اسلام در اینه که شما اسلام رو قبول داشته باشید و اینطوری تا ابد هم هیچ سوالی به ذهنتون خطور نمیکنه و باورمند میمونید و میرید بهشت!

mousavi928;664086 نوشت:
واقعا من از حرف های شما تعجب می کنم. نمی دونم بخندم یا گریه کنم؟ خدا دست داره؟؟؟
پس لطف کنید اینها رو بپذیرید:
غصه یک نوع خورکی است چرا؟ چون میگیم غصه نخور. نتیجه: غصه یک نوع خوراکی است
دل انسان تنگ و کوچک می شود. چرا؟ چون همه میگن دلم برات تنگ شده. نتیجه: دل هم مانند بادکنک بادش خالی میشه و تنگ میشه
از چشم انسان خون هم می آید چرا؟ چون همه شنیدن که میگن فلانی خون گریه می کرد
ازین جور چزا بخوایم بگم تا فردا باید حرف بزنم!
خدا میگه من به زبون خودتون باتون حرف میزنم
اینها تناقض نیست. غصه یک نوع خوراکی نیست. دل مانند بادکنک کوچیک و بزرگ نمیشه
خدا هم به زبون انسان ها حرف میزنه و مثل مثالهای خودمون برامون مثل میزنه تا راحت تر متوجه بشیم. شما برای اینکه قاطی نکنید خدا دست داره برید زبان عربی کار کنید و تاریخ بخونید و ببینید تو اون دوره ای که خداوند اینجور مثال زده دلیلش چی بوده؟ شاید تو اون دوره اینجوره مثال زدن ها باب بوده

اینکه خدا دست داره به کتب سنت رجوع کنید میتونید متوجه بشید (من در صحیح بخاری خوندم شماره صفحش یادم نیست) همانطور که گفته شده تخت خدا را 8 فرشته حمل میکنند (سوره حاقه آیه 7) و در کتب سنت ابتدایی اسلام مثل همین صحیح بخاری که جزو معتبرترین کتب سنت هست همه برداشتها مثل ظاهر آیات است ولی بعدها فلسفه اسلامی پیشرفت کرد و مسخره به نظر رسید که خدا دست داشته باشد یا تخت داشته باشد و بخاطر همین تفسیرهایی دادند و دست و تخت و امثالهم را به چیزهایی دیگر تفسیر کردند حال آنکه خدا مگر نمیتوانست مثل آدم حرف را مستقیم بزند و نپیچاند؟! مگر این کتاب برای همه افراد (حتی کودن هایی مثل من) نوشته نشده؟! پس چرا حرفها مستقیم زده نشده؟!

سلام. خوب هستید.

asdasd;664141 نوشت:
شما مجبوری حرف دکترت رو گوش کنی چون چیزی از پزشکی متوجه نمیشی

من مجبور به هیچ کاری نیستم!

ایشالله حرفام باعث بشه به طرف دین کشیده بشید و بدتر باعث دوری شما نشم.

asdasd;664141 نوشت:
شما اگه قرآن میخونی و متوجه نمیشی من هم همینطور بعضی آیات رو متوجه نمیشم

میرم از کسی میپرسم که توجه شده. و بعد با عقل خودم برسیش میکنم. عقل قبول کرد منم قبول میکنم و برعکس.

asdasd;664141 نوشت:
کلماتی را داخل پرانتز میگذارند تا آدم های عادی تا حدی متوجه بشن که قرآن چی میگه و این یک تناقض در قرآنه!

asdasd;664141 نوشت:
آیه 3 سوره آل عمران=اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏ اى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پاره‏ اى] ديگر متشابه اند [كه تاويل‏ پذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏ جويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مى‏كنند با آنكه تاويلش را جز خدا و راسخون در دانش كسى نمى‏داند [آنان كه] مى‏گويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمى‏شود.

این حرف خدا بسیار ساده هست. خدا جواب کامل به شما داده .

من کارم هنریه. بسیار قران رو عالی میدونم طراحیش و نوع حرف زدنش رو. مثلا یک نقاشی هم مفهمو ظاهری داره و باطنی و باهاش میشه به ادمها پیامی رو انتقال داد.

اگه خدا قرانش رو اینجوری نمی نوشت من شک میبردم , به اینکه این کتاب , کتاب خالق هستی باشه!

یکی که میخوات علم پزشکی رو یاد بگیره. بلده متن کتاب های پزشکی رو بخونه اما بدون شک درست متوجه نمیشه که چی میگه کتاب. و یک استاد پزشکی توضیح میده این مطالبی رو که متوجه نشده .

هر کسی میخوات چیزی یاد بگیره به متخصص اون علم مراجعه میکنه. پس کسی که به یه استاد تاریخ , پزشکی , فیزیک مراجعه کنه نباید بگیم که این کار اشتباهه به این علت که چون اون استاد چیزی رو میگه که دلش میخوات.

این خیلی مثال سادیه.

asdasd;664141 نوشت:
میبینی؟! محمد میگه جز خدا و راسخون در دانش آیات متشابه را نمیفهمند بعد انتظار داره که مردم کل آیات رو کلا قبول کنند!

حضرت محمد که جانم فداش بشه اینجا میفرمیاند در چیزی که از کتاب الله متوجه نمیشید به متخصصش رجوع کنید.

مینید؟! asdasd میگه کسی که یک علم رو بلده و درش استاد شده قابل اعتماد نیست و نباید ازش راجب مطلبی که گیر کردیم سوال کنیم.چون میل دل خودش جواب میده!!!! مثلا من برای فهمیدن اینکه چرا سیب از درخت جدا میشه به زمین میفته و چرا هوا نمیره نباید به اقای نیوتن مراجعه کنم که قانون جاذبه رو کشف کرده چون این قانون نظر اونه !!!!

پس شما در این سایت دنبال جواب نیستید چون اصلا هیچکس رو قبول ندارید.

asdasd;664141 نوشت:
به هر حال انتخاب خودتونه میتونید با گفتن اینکه قرآن پیچیدست و از اینجور حرفها به علمای اسلام رجوع کنید و اینطوری همیشه اسلام رو قبول دارید چون منفعت علمای اسلام در اینه که شما اسلام رو قبول داشته باشید و اینطوری تا ابد هم هیچ سوالی به ذهنتون خطور نمیکنه و باورمند میمونید و میرید بهشت!

بله. به هر حال انتخاب خودتونه میتونید با گفتن اینکه کتابی که خوندید کامله و از اینجور حرفا به دشمنان اسلام رجوع کنید و اینجوری همیشه اسلام رو قبول ندارید چون منفعت دشمنان اسلام در اینه که شما حرفای تو کتابشون رو قبول داشته باشید و اینطوری تا اید هیچ جوابی رو قبول نکنید از اسلام و به ذهنتون حطور نکنه که شاید اسلام درست میگه و باور مند میمونید و میرید بهشت!

من بحث رو فقط دنبال میکنم و میخونم و بهتره که فقط کارشناس مربوطه سایت بهتون جواب بدن .

حلال کن.

asdasd;664146 نوشت:
اینکه خدا دست داره به کتب سنت رجوع کنید میتونید متوجه بشید (من در صحیح بخاری خوندم شماره صفحش یادم نیست) همانطور که گفته شده تخت خدا را 8 فرشته حمل میکنند (سوره حاقه آیه 7) و در کتب سنت ابتدایی اسلام مثل همین صحیح بخاری که جزو معتبرترین کتب سنت هست همه برداشتها مثل ظاهر آیات است ولی بعدها فلسفه اسلامی پیشرفت کرد و مسخره به نظر رسید که خدا دست داشته باشد یا تخت داشته باشد و بخاطر همین تفسیرهایی دادند و دست و تخت و امثالهم را به چیزهایی دیگر تفسیر کردند حال آنکه خدا مگر نمیتوانست مثل آدم حرف را مستقیم بزند و نپیچاند؟! مگر این کتاب برای همه افراد (حتی کودن هایی مثل من) نوشته نشده؟! پس چرا حرفها مستقیم زده نشده؟!

سلام
دوست عزیزم قبل از هر چیز لازمه به عرضتون برسم ما شیعیان فقط قرآن رو بعنوان یک کتاب بدون تحریف قبول داریم و مابقی کتابها از نظر شیعه به لحاظ اعتبار و سندیت باید بررسی شوند. هرگز شیعیان اینگونه احادیث اهل تسنن رو قبول ندارند و اونهارو تحریف می دونن. این جدید نیست از همون اول هم اینجوری بوده
asdasd;664146 نوشت:
ولی بعدها فلسفه اسلامی پیشرفت کرد و مسخره به نظر رسید که خدا دست داشته باشد یا تخت داشته باشد و بخاطر همین تفسیرهایی دادند و دست و تخت و امثالهم را به چیزهایی دیگر تفسیر کردند

نه هرگز اینجوری نیست. از اوا حرف شیعه یکی بوده و هست. شما برای اینکه بیشتر مطالعه کنید می تونید به نهج البلاغه مراجعه نمایید.

asdasd;664146 نوشت:
مگر نمیتوانست مثل آدم حرف را مستقیم بزند و نپیچاند؟! مگر این کتاب برای همه افراد (حتی کودن هایی مثل من) نوشته نشده؟! پس چرا حرفها مستقیم زده نشده؟!

لطفاً خواهشمندم در قلم و نگارش خود توهین نکنید
ما کتاب اول دبستان رو خوندیم و انداختیم دور. هرگز هم دیگه سراغش نمی ریم. اما قرآن اینجور نیست. فردی که فقط یک کلاس سواد دارد سوره اخلاص را می خواند و متوجه می شود خداوند یکتاست.
اما قرار نیست همه قرآن را در جا متوجه شود. سی سال حداقل باید علم آموزی کنید تا همه قرآن را (باز هم نه به طور قطع) متوجه شوید. به همین که هر کسی نمیتونه سی سال وقت بزاره ما به مراجع مراجعه می کنیم. اما بازم این نیست که هرچی مرجعمون بگه چشم و گوش بسته قبول کنیم. بازم قبلش فکر می کنیم.
بنده حقیر عرض کردم و توضیح دادم اگر شما این را می پذیرید که خدا دست دارد پس یک کیلو غصه برای بنده حقیر بخیرید و پست کنید پولش رو هم بهتون میدم. چون طبق دانش شما غصه هم خوردنیه و نوعی خوارکی محسوب می شود

asdasd;664141 نوشت:
به هر حال انتخاب خودتونه میتونید با گفتن اینکه قرآن پیچیدست و از اینجور حرفها به علمای اسلام رجوع کنید و اینطوری همیشه اسلام رو قبول دارید چون منفعت علمای اسلام در اینه که شما اسلام رو قبول داشته باشید و اینطوری تا ابد هم هیچ سوالی به ذهنتون خطور نمیکنه و باورمند میمونید و میرید بهشت!

شما ایرادات دین ما رو بفرمایید اگر عقلانی باشند بنده از شما تشکر می کنم و سپس دینی بهتر از آن معرفی نمایید تا بنده هم به آن دین در بیام و باز هم از شما بیشتر تشکر کنم
دین اسلام مخصوصاً شیعه همش بر پایه عقلانیته. ما هم با شما عقلانی بحث می کنیم دوست عزیز (مادامیکه به مقدسات هیچ دین و مذهبی توهین نشود)

asdasd;664472 نوشت:
ه هر حال شما شیعه اید و کتب اهل سنت را قبول ندارید اما این چیزی از ارزش این کتب کم نمیکنه. کتاب هایی مثل صحیح بخاری و صحیح مسلم جزو منابع دست اول سنت اسلامی هستند که هر کسی بخواد اسلام شناسی را بطور آکادمیک مطالعه کنه به این کتابها باید مراجعه کنه.

احتراماً این حرف شما رو قبول ندارم چون اسلام رو باید از طریق قرآن و پیامبر اکرم ص و عترت شناخت. بحث مذهب هم که جداست
asdasd;664472 نوشت:
به هر حال 20 درصد مسلمونها هم شیعه نیستند و این کتب را اکثر مسلمانهای واقعی هم قبول دارند.

اصلاً شما بگو 1%
ما اگر بدونیم بر حق هستیم همون یک درصد ولو کمتر هم کافیه
asdasd;664472 نوشت:
چه کتاب معتبری! یادمه توی تلویزیون یک نفر داشت صحبت میکرد و میگفت نهج البلاغه از بسیاری از کتابهای سنت معتبرتره چون سینه به سینه منتقل شده! اینو هر تاریخدانی میدونه که کم ارزش ترین کتابها اینجور کتابهاست!

شما صرف و نحو و بلاغتی مانند نهج البلاغه سراغ دارید؟
در مقدمه تفسیر نهج البلاغه از ایت ا... مکارم شیرازی لیست بسیاری از دانشمندان بزرگ (حتی غیر مسلمان) آورده شده است که اعتراف کرده اند این یک کتاب معمولی نیست.
بهرحال خود دانید
asdasd;664472 نوشت:
یادمه آیت الله جوادی آملی داشت میگفت من هم که این همه سال درس خوندم و تحقیق کردم بعضی آیات رو بطور کامل متوجه نمیشم! این حرفها را برای این میزنند که امثال من و شما خودمان سراغ قرآن نریم تا ایراداتش رو ببینیم! قرآن پر از ایراده و این افراد کارشون ماله کشی هست و پشتوانشون این هست که تا وقتی که من و شما اعتماد به نفس نداریم و خودمان به قرآن رجوع نمیکنیم بساط اینا پهنه.

بنده حقیر خودم به قرآن رجوع می کنم و کسی هم برایم بساطی پهن نکرده است
از شما خبر ندارم دیگه!
asdasd;664472 نوشت:
مثالتان در مورد غصه را خواندم ولی قیاس مع الفارق کردید! قرآن گفته کتابی واضح است و همچنین اینکه خدا تخت داره در قرآن آمده که 8 فرشته هم حملش میکنند. دست داشتن خدا هم در قرآن آمده و در صحیح بخاری هم بطور واضحتر آمده که خدا دست دارد.

اون سری هم گفتم و ازتون درخواست کردم مقداری غصه برایم در پاکتی قرار دهید و پست کنید هزینش رو هم بهتون میدم. می خوام یکم غصه بخورم. میشه لطفاً واسم پست کنید؟ چرا مسکوت هستید؟
asdasd;664476 نوشت:
در تاپیکی دیگر هم دوستی همین را گفت که دینی بهتر معرفی کنید که بنده میخواستم پاسخشان را بدهم ولی تاپیک قفل بود. لازمه ایراد گرفتن از یک دین ارائه دین دیگر نیست. من باید به شما مکتب فکری دیگر معرفی کنم نه صرفا دینی دیگر چون شاید همه ادیان اشتباه کنند و شاید خدایی هم نباشد پس صرفا لازمه زیر سوال بردن یک دین معرفی دین دیگر نیست. در دنیای امروز صدها میلیون آدم بدون دین و خدا زندگی میکنند و مشکلی هم ندارند فقط لازمه این امر کنار آمدن با واقعیات هست.

بنده در زمینه دین خودم تحقیقات زیادی داشته ام و صرفاً به دلیل اینکه پدر و مادرم مسلمون هستند بنده به این دلیل مسلمون نیستم چون خود خدا هم گفته اینجوری فاید نداره
به اختیار و تحقیق خودم و کاملاً بدون تعصب این دین رو انتخاب کردم . الان هم هیچ شکی در حق بودنش ندارم
اما به احترام حرف ها و عقاید شما گفتم حاضرم با شما بحث کنم

asdasd;664471 نوشت:
اگه اینطور بود مشرکان هم باید میگفتند محمد مخالف دین مائه پس ما حرفشو قبول نمیکنیم!

سلام

همینو گفتن!

asdasd;664471 نوشت:
من مثل شما نمیبینم کی میگه میبینیم چی میگه! نمیگم فلانی چون مخالف اسلامه پس من حرفشو قبول ندارم!

منم مثل شما نمیبینم کی میگه میبینیم چی میگه! چون امام علی ع اینو به همه یاد داده سالها پیش! و نمیگم فلانی چون موافق اسلامه پس من حرفشو قبول ندارم!

من و باقی بچه های سایت و کارشناسان ( بهتر از من باقی بچه ها) فقط بهتون میگیم جواب این حرفای کتاب (که خوندید) اینه و اونه. قبول کردن یا نکردنش با شماست دوست عزیز:Gol:

asdasd;663628 نوشت:
لفظ آیه صریح است و نیازی به آیات قبل و بعد و یا آیاتی دیگر برای فهم آن نیست.

سلام علیکم
کاربر محترم،شما در تاپیکهای دیگر فرمودید کتابی مطالعه کرده اید و تصمیم گرفتید دیگر مسلمان نباشید ، اما گویا تصمیم گرفته اید در این زمینه تحقیق بفرمایید چون دارید سوالات و شبهاتتان را میپرسید که این خیلی خوب است وحسن شماست که به دنبال پاسخ شبهات خود هستید و هرانسانی باید دینش را با تحقیق و شناخت انتخاب کند
اما در مباحثه یک سری امور را رعایت نمیفرمایید!! شما زیاد در مباحث پراکنده بحث میفرمایید و این باعث میشود خودتان گیج تر شوید و مباحث درست پیش نرود،از طرفی منطقی مباحثه نمیفرمایید !!! یعنی بدیهی ترین مسائل را وقتی افراد در جواب بیان میکنند شما رد میکنید و دلایل غیر منطقی می آورید تا پاسخ صحیح افراد را رد کنید ،اگر اینگونه پیش بروید و واقعا دنبال رسیدن به حقیقایق نباشید و فقط بخواهید سخنان اشتباه آن کتاب کذایی را اثبات بفرمایید (آن هم با دلایل غیر منطقی !) نه تنها اینجا ،بلکه هیچ کجای دیگر هم به خقیقت نخواهید رسید!پس سعی کنید منطقی و صحیح مباحثه بفرمایید

شما در پاسخ استاد که فرمودند این آیه به آیات و بعد و قبل و آیات دیگر قرآن ربط دارد فرمودید

asdasd;663628 نوشت:
لفظ آیه صریح است و نیازی به آیات قبل و بعد و یا آیاتی دیگر برای فهم آن نیست.

فرض شما به فرزندتان میگویید چرا درس نمیخوانی ؟ باید درس بخوانی،اگر درس نخوانی تو را تنبیه میکنم و اگر دزس بخوانی و نمراتت خوب بشود تو فرزند خوبی هستی، من هم تورا دوست دارم و برایت جایزه میخرم!
پسرتان آخر ترم کارنامه اش را می آورد و همه درسها را افتاده است،بعد به شما میگوید ،زود باشید برایم جایزه بخرید!! شما میگویید تو که درس نخواندی،!نمراتت را خوب نشدی ؟ پسرتان مگوید خودتان گفتید من تورا دوست دارم و برایت جایزه میخرم ،شما هم جواب میدهید اما قبلش گفتم اگر درس بخوانی ! فرزندتان هم میگوید من کاری به جملات قبل و بعد شما ندارم! لفظ صریح شما این بود که من تورا دوست دارم و برایت جایزه میخرم!
حال شما باشید چه جوابی به فرزندتان میدهید؟ تا صبح هم برایش توضیح دهید او قبول نمیکند،کاملا هم حرفش عیر منطقی است اما نمیخواهد قبول کند چون میداند اگر قبول کند جایزه از دستش رفته ،از طرفی باید درس بخواند و به خود سختی بدهد تا بتواند جایزه را به دست آورد! پس نفسش اجازه نمیده حقیقت را بپذیرد در نتیجه از هرطریقی که شده مغالطه و سفسطه میکند تا شما را قانع کند! حال شما که میفهمید اینها مغالطه و سفسطه است چگونه با فرزندتان رفتار کرده و پاسخ میدهید؟!

حکایات شما و سوال جواب های شما در تاپیکها شده حکایت مثالی که برایتان زدم!!

مثال دیگری خدمتان عرض میکنم
فرض کنید شما فرزندی دارید،عاشقانه هم دوستش دارید،میبینید پسرتان کفشش پاره شده ،شروع میکنید شبها میروید سر کا تا پول بیشتری در آورید،شبها میروید کمک قصابی و اضافات گوشت ها را جدا میکنید و مغازه قصابی را تمیز میکنید ،حال یک نفر این صحنه ها را می بیند ،به اینکه شما چنین پدری دارید و خودش ندارد حسودی میکند ،می آید به شما میگوید ،میدانی پدرت قاتل است و میخواهد تورا بکشد؟!! شما میگوید نه!برای چه؟ میگوید من خودم میبینم شبها یک چاقوی خونی دستش است و چیزی را کرده داخل کیسه می آورد میگذارد سر کوچه!! رفتم پرسیدم برای چه این چاقو در دستتان است ؟ گفت برای پسرم!! یعنی میخواهد بیاید تورا بکشد!!
شما میروید از دوستان پدرتان میپرسید آنها میگویند نه ! این چنین نیست او درقصابی کار میکند تا برای تو کفش بخرد!!
حال شما به چه کسی اعتماد میکنید؟! به دوست کذابتان یا پدری که یک عمر زندگیش را به پای شما گذاشته است!!!

حکایت این داستان دقیقا شده حکایت شما! اینکه شما خداوندی که خالق و روزی رسان شماست و در وجودش شکی نیست و اسلامی که محکم ترین دین است و قرآنی که بهترین هدایت گر است وپیامبر(ص) و معصومین(ع) که بهترین تبیین کنندگان راه سعادت هستند را رها کردید ،چسبیدید به ادعاهای یک کتاب به نام "نقد قرآن"!آن هم حرفهای کذبی که کتابش نویسنده مشخصی ندارد و در برابر تمام ادعاهای کذبش در اسلام پاسخ های منطقی وجود دارد!!

پس جدایی از این مباحثه کمی هم با خود فکر کنید ببیندید دارید دنیا و آخرتتان را چگونه و به دست چه کسی میسپارید! و سعی بفرمایید واقعا دنبال رسیدن به پاسخ باشید و حقیقی در دینتان تحقیق کنید ،آن هم از پله اول!! و پاسخ کارشناسان و دوستانتان را که دارند شمارا راهنمایی میفرماییند بی جهت رد نکنید

این تاپیک را هم مطالعه بفرمایید! http://www.askdin.com/thread45461.html#post612436

خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)

asdasd;663628 نوشت:
لفظ آیه صریح است و نیازی به آیات قبل و بعد و یا آیاتی دیگر برای فهم آن نیست

با عرض سلام به شما دوست گرامی

دوست عزیز

آیا غیر از این است که برای فهم درست نوشتاری مثل کتاب باید کل مطالب آن نوشتار و قراین درون متن و بیرون متن آن را لحاظ کرد و با اسلوب آن نوشتار و نوع ادبیات به کار رفته در آن آشنا شد و آنگاه پیرامون آن و صاحبش قضاوت نمود؟

آیا همینکه شما به عنوان یک فرد فارسی زبان ناآشنا به قواعد تفسیری یک چیز از معنای واژگان این آیه فهمیدید و مفسری متخصص و آشنا به اسلوب قرآن و ادبیات عرب جور دیگری از این آیه فهمیده ، خود بهترین گواه نیست که باید برای فهم این آیه قراین دیگر را هم در نظر گرفت؟

آیا این پیام قرآن نیست که کلام خدا را یکجا ببینید نه پاره پاره:

أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ‏ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذاب‏؛
آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى‏آوريد، و به بعضى كافر مى‏شويد؟! براى كسى از شما كه اين عمل (تبعيض در ميان احكام و قوانين الهى) را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز به شديدترين عذابها گرفتار مى‏شوند. (بقره/85)

آیا قران خود بیان نکرده که بخشی از آیات نیازمند تبیین است، و برای این امر، لازم است آیات با هم دیده شوند و نباید نگاه گزینشی به آیات داشت و در موارد شبهه خیز نیز به معلمان وحی مراجعه نمود:

هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ‏ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ؛
او كسى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات «محكم» [صريح و روشن‏] است؛ كه اساس اين كتاب مى‏باشد؛ (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مى‏گردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است [آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى‏رود؛ ولى با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار مى‏گردد.] اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏انگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير (نادرستى) براى آن مى‏طلبند؛ در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‏دانند. (آنها كه به دنبال فهم و دركِ اسرارِ همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مى‏گويند: «ما به همه آن ايمان آورديم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نمى‏شوند (و اين حقيقت را درك نمى‏كنند).
(آل عمران/7)

آیا معلمان قرآن نگفته اند:

إِنَّ كِتَابَ اللَّهِ لَيُصَدِّقُ بَعْضُهُ‏ بَعْضاً وَ لَا يُكَذِّبُ بَعْضُهُ‏ بَعْضاً؛
قرآن بعضی از آن، بعض دیگر را تصدیق میکند و اینگونه نیست که بعضی از آن، بعض دیگر را تکذیب کند. (توحید صدوق/ص255)

پیشنهاد میکنم روایت ابومعمر سعدانی که شیخ صدوق در کتاب ارزشمند توحید خود آورده را بطور کامل مطالعه کنید زیرا ربط زیادی به مطالب مورد بحث ما دارد. این روایت داستان مردی را بیان میکند که خدمت امام علی رسید و گفت: یا امیرالمومنین من درباره قران دچار شک و تردید شده ام. امام فرمود چطور دچار تردید شده ای؟ مرد گفت در قرآن آیاتی را دیده ام که برخی از آنها برخی دیگر را تکذیب میکند پس چگونه در قرآن تردید نکنم؟ امام در پاسخ او فرمود:

إِنَّ كِتَابَ اللَّهِ لَيُصَدِّقُ بَعْضُهُ‏ بَعْضاً وَ لَا يُكَذِّبُ بَعْضُهُ‏ بَعْضاً وَ لَكِنَّكَ لَمْ تُرْزَقْ عَقْلًا تَنْتَفِعُ بِهِ فَهَاتِ مَا شَكَكْتَ فِيهِ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏؛

بی تردید کتاب خدا اینگونه است که برخی از آیاتش برخی دیگر را تصدیق میکند بدون آنکه بعضی از آن، بعض دیگر را تکذیب کند؛ اما بهره تو از عقل آن اندازه نیست که این را درک کنی. پس آنچه از قرآن را که مورد شک و تردید توست بازگو کن.
آنگاه مرد مواردی را بیان میکند و امام پاسخ میگوید. مثلا یکی از موارد این است:
قرآن در یک آیه میگوید: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُم‏؛ منافقان خدا را فراموش كردند، و خدا نیز آنها را فراموش كرد (توبه/67) اما در آیه ای دیگر میگوید: «ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا ؛ و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده‏ و نیست. (مریم/64)»

امام علی در پاسخ این تردید میفرماید:

أَمَّا قَوْلُهُ‏ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ‏ إِنَّمَا يَعْنِي‏ نَسُوا اللَّهَ‏ فِي دَارِ الدُّنْيَا لَمْ يَعْمَلُوا بِطَاعَتِهِ‏ فَنَسِيَهُمْ‏ فِي الْآخِرَةِ أَيْ لَمْ يَجْعَلْ لَهُمْ فِي ثَوَابِهِ شَيْئاً فَصَارُوا مَنْسِيِّينَ مِنَ الْخَيْر... ِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ‏ وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا فَإِنَّ رَبَّنَا تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عُلُوّاً كَبِيراً لَيْسَ بِالَّذِي يَنْسَى وَ لَا يَغْفُلُ بَلْ هُوَ الْحَفِيظُ الْعَلِيمُ وَ قَدْ يَقُولُ الْعَرَبُ فِي بَابِ النِّسْيَانِ قَدْ نَسِيَنَا فُلَانٌ فَلَا يَذْكُرُنَا أَيْ إِنَّهُ لَا يَأْمُرُ لَنَا بِخَيْرٍ وَ لَا يَذْكُرُنَا بِهِ فَهَلْ فَهِمْتَ مَا ذَكَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ نَعَمْ فَرَّجْتَ عَنِّي فَرَّجَ اللَّهُ عَنْكَ وَ حَلَلْتَ عَنِّي عُقْدَةً فَعَظَّمَ اللَّهُ أَجْرَك‏.

خلاصه فرمایش امام این است: منظور از اینکه خدا منافقین را فراموش میکند این است که از عطیه ها و خیرات آخرت آنها را بی نصیب میگذارد و این معنا با توجه به سبک ادبی در گویش اعراب است زیرا عرب گاه در جایی که از خیری محروم شود میگوید ما فراموش شدیم. بنابراین خداوند مثل انسان چیزی را از یاد نمیبرد بلکه منظور آیه این است که خدا آنها را از خیر آخرت محروم میکند. (توحید صدوق/ باب باب الرد على الثنوية و الزنادقة/ حدیث 5/ص254 به بعد)

طبق این حدیث و آنچه پیش از این بیان شد روشن میشود این اندیشه شما که « لفظ آیه صریح است و نیازی به آیات قبل و بعد و یا آیاتی دیگر برای فهم آن نیست » سخن درستی به نظر نمیرسد بلکه قراین بیرونی و درونی آیات را هم باید در نظر گرفت و در یک کلام، نگاهی عقلایی به قران داشت زیرا عقلای جهان هیچگاه قضاوت خود درباره یک کتاب و صاحب آن را بر پایه یک جمله از آن قرار نمیدهند.

همچنین با توضیحات یاد شده روشن میشود برای فهم دقیق آیات قران باید متخصص بود و نسبتی که شما به متخصصی همچون علامه در تفسیر این آیه زده اید به نظر غیرمنصفانه است.

درباره موارد دیگری هم که در پست اول بیان کرده اید عرض شد به متخصصین مراجعه کنید و اگر اشکال شما برطرف نشد بیان کنید تا بررسی شود.

در پناه حق

rezaee;663644 نوشت:
نمیشه "امرنا" اجازه دادن فرض کرد؟

با عرض سلام به شما دوست گرامی

قبلا عرض شد که مفسرین و متخصصین درباره آیه یاد شده وجوهی را بیان کرده اند که ما تنها به یکی از دو وجهی که علامه طباطبایی آورده اند اشاره کردیم. مورد دومی که علامه بیان کرده اند تفسیر آیه بر مناط «عذاب استدراج» است و بیان شما را هم شاید به نوعی بتوان داخل در ان دانست. خلاصه فرمایش علامه این است:

خداوند وقتی قومی را شایسته هلاکت میبیند گاه از این روش استفاده میکند: نعمت را در میان این قوم افزون میسازد و افراد خوشگذران از این نعمتها در مسیر فسق و فجور بهره برده و در میان قوم فسق و فجور بالا میگیرد و آنگاه بواسطه این فسق و فجور بر آنها عذاب نازل میشود.(ترجمه تفسير الميزان، ج‏13، ص: 82) طبق این وجه، در عبارت «امرنا مترفیها» نوعی مجازگویی بکار رفته است و همانطور که میدانید مجازگویی یکی از صناعات ادبی است.

باز هم تذکر میدهیم این آیه بعد از آیه 15 اسراء قرار گرفته است یعنی ابتدا برای آن قوم حجت تمام میشود اما ایمان نمی آورند و آنگاه است که خداوند اراده هلاکت آن قوم را میکند پس به شیوه ای که در بالا عرض شد این عذاب را محقق میسازد. بنابراین پیشتر آن قوم، مستحق عذاب شده اند و بعد از این استحقاق است که خداوند بواسطه مترفین و اشاعه فسق و فجور، آن عذاب را عملیاتی میکند. پس ظلمی به هیچ کس نشده است.

در پناه حق

Masood11;663693 نوشت:
از اونجایی که در قران تحدی کرده و گفته اگه میتونید یک آیه مثل قران بیارید، پس باید

با عرض سلام به شما دوست گرامی

در قران چنین گفته ای مشاهده نمیشود.

در پناه حق

Work124578;663726 نوشت:
در مورد قسمت دوم سوال دوست عزیز فکر کنم منظور از اثر رسول جبرییل نباشد ومنظور خود حضرت موسی ع باشد که برای روشن شدن می توانید تحقیقی در این زمینه انجام دهید

با عرض سلام به شما دوست گرامی

در اینکه منظور از عبارت « مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ » در سوره طه/آیه 96، چیست سه نظریه معروف میان مفسرین قرآن وجود دارد:

1. منظور از رسول، جبرئیل است و منظور از اثر رسول، جای پای جبرئیل است.

2. منظور از رسول، حضرت موسی است و منظور از اثر رسول، آموزه ها و فرامین حضرت موسی است.

3. منظور از رسول، حضرت موسی است و منظور از اثر رسول، طلاها و جواهری است که حضرت موسی از فرعونیان گرفته بود.

از میان سه بیان مذکور، علامه طباطبایی دو بیان اول را دچار اشکال میداند و به بیان سوم گرایش دارد. برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به: ترجمه الميزان، ج‏14، ص: 271.

در پناه حق

asdasd;664066 نوشت:
من مفسر قرآن نیستم ولی سر خودمو کلاه نمیزارم

با عرض سلام به شما دوست گرامی

در پاسخ به کلامتان چند نکته عرض میشود:

1. درست است که انسان نباید سر خود را کلاه بگذارد و نیز درست است که نباید هرچه هر مفسر یا عالم دینی گفت را دربسته و سربسته قبول کرد اما این را هم باید قبول کرد که سر برتافتن و انکار سخن مفسر و عالم دینی به عنوان یک متخصص، باید براساس دلیلی باشد. از اینرو هر اندازه که تقلید کورکورانه ناپسند است انکار کورکورانه نیز ناپسند است.

2. عالم دینی به معنای واقعی کلمه کسی است که تخصص لازم در اظهار نظر درباره دین را داراست و اگر میخواهیم گفتار یک متخصص را رد کنیم لازم است ابتدا آن تخصص را فرابگیریم و آنگاه ردی تخصصی ارائه دهیم. با این فرآیند، دیگر اهمیتی ندارد عالم دین را مدافع دین بدانیم یا خیر زیرا بحث شما با آن عالم دینی یک بحث تخصصی و فارغ از باورهای شخصی خواهد بود. آیا شما به غیر از این معتقدید؟

3. همین تلقی شما که «المبین» بودن قرآن را به «بی نیازی از تفسیر» معنا میکنید و نیز «المبین» بودن را در تناقض با «وجود آیات متشابه» میبینید، حاکی از این است که نگاهتان به قرآن نگاهی سطحی و عامیانه است و تلاش دارید با ترجمه لغت به لغت، معنا و مفهوم قرآن را دریابید در حالی که حتی در محاورات عرفی نیز این شیوه نادرست است. همانطور که دوستی اشاره کردند و شهید مطهری در آثار خود آورده اند، این نوع برداشت باعث میشود عبارت « فلان كس دماغش چاق است‏» به معنای لغوی اش حمل شود نه به معنای کنایی اش! (مجموعه‏ آثاراستاد شهيد مطهرى، ج‏27، ص: 588)

4. متاسفانه نگاه شما به روایات نیز از آسیبهایی چون جزئی نگری و سطحی نگری مصون نمانده و از اینروست که میگویید در روایات نیز آمده که خدا روی تختی نشسته و فرشتگان حملش میکنند!

5. دوست عزیز، لازمه تن دادن به چنین رویکردی این است که هر گونه کاربرد کنایه و مجازگویی و صناعت ادبی و ضرب المثل و فرمولسازی و علائم اختصاری و جعل اصطلاحات و ... را کاری نامعقول به حساب آوریم زیرا در هیچیک از این موارد، معنای خام منظور نیست بلکه معنای مبتنی بر شواهد و قراین درونی و بیرونی مورد نظر است. آیا حقیقتا شما به چنین لازمه ای اعتقاد خواهید داشت؟

Masood11;664085 نوشت:
مقایسه دکتر با مفسر اصلا درست نیست! دکتر خدمت میده و مفسر اطلاعات! اطلاعاتم که ممکنه با عقل در تضاد باشن، یا نه!

با عرض سلام به شما دوست گرامی

عبارتتان واقعا عجیب است.

در پناه حق

طاها;667855 نوشت:
با عرض سلام به شما دوست گرامی

عبارتتان واقعا عجیب است.

در پناه حق


سلام
کدوم قسمتش!!!؟؟
اینکه گفتم مقایسه ی دکتر با مفسر اشتباهه!!؟

asdasd;664141 نوشت:
قیاس مع لفارق میکنی عزیز!

با عرض سلام به شما دوست گرامی

دوست عزیز، هم در پزشکی و هم در تفسیر قرآن، باید با آنچه موضوع مطالعه است به خوبی آشنا بود.

موضوع مطالعه پزشک، بدن انسان است و ارتباط تنگاتنگی که میان اعضای بدن وجود دارد. ممکن است شما احساس دردی در قسمت کتفتان داشته باشید اما عامل این درد مربوط به اندسداد رگهای قلب باشد یا شما احساس کنید چشمتان درد میکند اما این مربوط به عفونت سینوسهای شما باشد. در چنین مواردی از دکتر میشنوی که عامل درد در جایی است که شما انتظارش را ندارید با این حال از او میپذیرید و مدعی تناقض میان درک خود و تشخیص پزشک نمیشوید.

موضوع مطالعه مفسر نیز قرآن است، قرآنی که ادعای کلام خدا بودن و معجزه بودن خود را دارد؛ قرآنی که به شهادت مورخین، فصیحان و بلیغان عرب زبان آن زمان که از دشمنان سرسخت اسلام هم بودند مدعی گنگ یا تناقض آلود بودن آن نبودند و نهایتا آورنده قرآن را به ساحر بودن یا اینکه این کلام را از کس دیگری آموخته و ... متهم میکردند.

قرآن با چنان پیشینه ای و با چنین شعاع از تاثیر بر افکار غرب و شرق، اگر به ادعای خود، کلام خداست و اگر به گفته خود در حد معجزه است و انسانها الی الابد نمیتوانند مانندش را بیاورند آیا یک انسان عاقل نباید تلاش کند این ادعا را بررسی کند؟ یا آیا به صرف دیدن ترجمه لغوی دو عبارت باید نتیجه نهایی بگیرید که ای بابا این کتاب که حتی مثل یک آدم معمولی هم درست سخن نگفته است و... .

مفسر تلاشش همین است که قرآن را از دیدی تخصصی بنگرد نه با نگاهی سطحی و عامیانه. مفسر در طول تحقیقاتش به این مطلب دست یافته است که همانطور که میان اجزای بدن یک انسان ارتباط تنگاتنگی وجود دارد میان آیات قرآن نیز چنین ارتباطی وجود دارد و اگر گاه در آیه ای تناقض به نظر میرسد به این علت است که ارتباطش را با آیات دیگر در نظر نگرفته ایم. این توضیح گاه با برداشت سطحی ما از عبارت قرآن ناهمخوان است و اینجاست که میپرسیم چرا اگر از پزشک کلامی بشنوید که با درک شما ناسازگار است میپذیرید اما اگر مفسر یا مترجم کلامی بگوید که با درک عامیانه شما نسازد او را به تلاش در دفاعی نادرست برای حفظ منافع شخصی و گروهی و فرقه ای خود متهم میکنید؟

میگویید قرآن به گفته خود کتابی آشکار است نه پیچیده؟

عرض میکنیم همین آیاتی که قرآن را به عنوان کتاب مبین معرفی کرده را نیز شما با همان دید سطحی و عامیانه و ترجمه لغت به لغت دیده اید نه با یک نگاه تخصصی و ساختاری.

از نگاه تخصصی، قرآن با توجه به جایگاهش (کلام خدا و معجزه بودن) و رسالتی که برای خود در نظر دارد (هدایت بشریت در تمام نقاط جغرافیایی و با تمام سطوح فرهنگی و در تمام زمانها تا قیامت) و با توجه به محدودیت کلماتی که بشر با آنها آشناست، محتوای خود را در چند لایه ارائه کرده است که هر لایه برای گروهی آشکار است و برای دیگران ناآشکار. آنچه را که از قرآن برای عموم مردم آشکار و قابل درک است مفهوم سطحی عبارات است که البته کاشف از جنبه هدایتگری موجود در آیات قرآنی است. هر کس منصفانه تنها و تنها ترجمه آیات (حتی بدون توضیحات مترجمین) را بخواند اجمالا میبیند خداوند یک برنامه هدایتگری که جنبه های دنیوی و اخروی را پوشش میدهد را بیان کرده است هرچند ساز و کار آن را دقیقا متوجه نشود یا مثلا مراد نهایی خدا در برخی از عباراتش را متوجه نشود. تا اینجا برای عموم مردم آشکار است اما پی بردن به مفهوم عمیقتری از این برنامه هدایتگری و نیز پی بردن به مراد خدا در تک تک آیات، نیازمند فهم پیوندهای موجود میان همه آیات این کتاب است. هر قدر شخصی بتواند به ساختار واژگان و عبارات قرآن و رابطه آنها با هم، دانش بیشتر و بهتری بیابد به مفاهیم بیشتری هم دست پیدا میکند. این پیشروی برای مفسرین تا حدی امکان پذیر است اما از آن به بعد باید به کلام معصومین و معلمان حقیقی قرآن مراجعه نمود.

با این توضیح روشن میشود شما در این عبارت خود دچار مغالطه شده اید: «خود قرآن گفته کتابی روشنه ولی واقعیت اینه که خود اعراب اطراف محمد هم که زبانشون زبان قرآن بود نمیفهمیدن که قرآن چی میگه که محمد در جواب آیه مربوط به محکم و متشابه رو گفت... محمد میگه جز خدا و راسخون در دانش آیات متشابه را نمیفهمند بعد انتظار داره که مردم کل آیات رو کلا قبول کنند!»

زیرا آنچه که در آیات متشابه، متشابه است مفهوم آیات در سطح فهم معنای لغوی و عرفی آن نیست بلکه مفهوم عمیقتر آن آیات مد نظر است. این مطلب از عبارت « فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ ؛ اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏انگيزى كنند » (آل عمران/7) نیز کاملا قابل استفاده است زیرا اگر از آیات متشابه هیچ چیز فهمیده نشود پس تبعیت و دنباله روی هم بی معنا میشود. (توضیح بیشتر: ترجمه تفسير الميزان، ج‏3، ص: 29 و تفسير نمونه، ج‏2، ص: 431) پس مسئله، «چیزی نفهمیدن» نیست بلکه «عمیقتر فهمیدن» است و طبعا در پذیرش مطالب عمیق، یا باید مجتهد و متخصص بود و یا مقلد. آیا شما نظری غیر از این دارید؟

در پناه حق

asdasd;664146 نوشت:
اینکه خدا دست داره به کتب سنت رجوع کنید

با عرض سلام به شما دوست گرامی

البته متوجه این مطلب هستید و هستیم که در این سایت بر مبنای تفکر و منابع شیعی بحث میشود.

اینکه گفتید « فلسفه بود که دست داشتن خدا را مسخره دانست و الا قرآن و سنت آنرا تایید کرده اند » باید عرض کنیم که این برداشت نیز به شدت دچار جزئی نگری و سطحی نگری است. از قیل و قالهای فلسفی که بگذریم فلسفیدن چیزی جز تعقل و تدبر نیست و تعقل و تدبر دستوری است که قرآن و سنت بارها و بارها بر آن تاکید کرده اند. ضمن اینکه در موارد متعددی از روایات هرگونه جسمانیت و دارای صفات جسمانی بودن خدا انکار شده است (در این باره میتوانید به عنوان نمونه، روایاتی که در کتاب كافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 95/ بَابٌ فِي إِبْطَالِ الرُّؤْيَةِ آمده را مطالعه کنید).

در پناه حق

Masood11;667888 نوشت:
کدوم قسمتش!!!؟؟
اینکه گفتم مقایسه ی دکتر با مفسر اشتباهه!!؟

با عرض سلام به شما دوست گرامی

همانطور که دیگر دوستان هم تذکر داده اند از جهتی میتوان دکتر و مفسر را با هم مقایسه کرد و از جهتی نمیتوان. آن جهتی که شما ذکر کرده اید (دکتر خدمت میدهد و مفسر اطلاعات) از آن جهاتی نیست که مانع مقایسه دکتر و مفسر و تشابه میان ایشان باشد. در پستهای اخیرمان تا حدودی به این تشابه اشاره شده است.

در پناه حق

طاها;668340 نوشت:
با عرض سلام به شما دوست گرامی

همانطور که دیگر دوستان هم تذکر داده اند از جهتی میتوان دکتر و مفسر را با هم مقایسه کرد و از جهتی نمیتوان. آن جهتی که شما ذکر کرده اید (دکتر خدمت میدهد و مفسر اطلاعات) از آن جهاتی نیست که مانع مقایسه دکتر و مفسر و تشابه میان ایشان باشد. در پستهای اخیرمان تا حدودی به این تشابه اشاره شده است.

در پناه حق


سلام
خب مساله اینه که به نظرم مقایسه همون جهتم اشتباهه! مثل اینه که بگیم a=x و b=y و بعد نتیجه بگیریم که a و b مشابه همن!!!

خداوند خودش عجیب است .اصلا عجیب از نام های خداست .
یا عجیب

Masood11;668421 نوشت:
خب مساله اینه که به نظرم مقایسه همون جهتم اشتباهه! مثل اینه که بگیم a=x و b=y و بعد نتیجه بگیریم که a و b مشابه همن!!!

با عرض سلام به شما دوست گرامی

مسئله اینست که رابطه دکتر و مفسر از سنخ رابطه ای که شما بیان کرده اید نیست و به نظر بنده درستش این است که بگوییم:

وظیفه و مقصود کلی دکتر: هم اطلاع رسانی است و هم خدمت رسانی

وظیفه و مقصود کلی مفسر نیز: هم اطلاع رسانی است و هم خدمت رسانی

چیزی که هست موضوع مورد مطالعه آنها (یکی به بدن میپردازد و یکی به متن) و روشی که در فرایند اطلاع رسانی و خدمت رسانی بکار میگیرند و برخی امور دیگرشان متفاوت است. بنابراین میتوان تشابه و تمایز آنها را بصورت نمادین اینگونه بیان کرد:

دکتر Angel و مفسر (b) در وظیفه و مقصود کلی ای که دنبال میکنند (x) مساوی هستند: a=x & b=x اما تفاوتهایی هم دارند که عامل تمایز ایشان از یکدیگر است؛ مثلا موضوع و روش کار دکتر (y) متفاوت با موضوع و روش کار مفسر (z) است.

بنابراین اگر (x) را لحاظ کنیم: a & b‌ مشابه اند و در غیر اینصورت تشابهی ندارند.

در پناه حق

عين الحيات;668490 نوشت:
خداوند خودش عجیب است .اصلا عجیب از نام های خداست .

با عرض سلام به شما دوست گرامی

البته توجه دارید که جهاتی که باعث میشود چیزی را عجیب بنامیم همیشه یک جور نیست مثلا درباره خدا در روایت اینگونه آمده: يَا عَجِيبُ فَلَا تَنْطِقُ الْأَلْسُنُ بِكُلِّ آلَائِهِ وَ ثَنَائِه‏؛ ای شگفت آور از آن رو که زبانها قادر نیستند نعمتهای تو را برشمرند و ثنای تو را بجا آورند. به عبارت دیگر، عظمت و کمال الهی مایه شگفت است. اما گاه تعجب ما از نقص یک پدیده است.

در پناه حق

موضوع قفل شده است