مقایسه کشور های غربی و جوامع اسلامی و موضوع تکامل

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مقایسه کشور های غربی و جوامع اسلامی و موضوع تکامل

بسم الله الرحمن الرحیم
((و خداوند وضع هیچ گروهی را تغییر نمی دهد مگر این که آن ها خود وضع خویش را تغییر دهند...))
با سلام
چندی قبل درباره ی فساد اخلاقی (صرفا جنسی و نه مالی) کشور های اروپایی مطالعه می کردم.برایم سوال عجیبی بود که چرا این کشور ها با این اوضاع بد جنسی در رفاه و آسایش بسیار خوبی قرار دارند.یاد داستان حضرت موسی (ع) افتادم که ایشان به بنی اسراییل وعده عذاب الهی دادند ولی بعدا خداوند به دلیل رحمی که آن ها بر خود داشتند از این موضوع صرف نظر کرد.این موضوع مرا به سوالی واداشت.پیشرفت جوامع در زمینه فرهنگ با همدیگر بسیار متفاوت است.این یک واقعیت است و چه بخواهیم یا نخواهیم وجود دارد.من خودم طی سفر به چند کشور اروپای غربی دیدم که وضع اخلاقی به معنای واقعی کلمه افتضاح است.اما با این حال مردم واقعا به قوانین وضع شده برای رعایت حقوق همدیگر احترام میگذاشتند.با وجود وضع بد جنسی برعکس اوضاع احترام به همدیگر واقعا خوب بود.خوب اولین سوال من این است که آیا الزاما سیاه شدن نفس انسان در یک موضوع خاص(مثل همین موضوع جنسی) به سیاه شدن بقیه ابعاد نفس انسان(مثلا احترام به پدر و مادر یا رعایت حقوق همدیگر) می انجامد؟یا این دو موضوع یک مقوله و موضوع کاملا جا هستند و انسان ممکن است در یک بعد نفس خود وضع بد ولی در بعد دیگر وضع خوبی داشته باشد؟
موضوع بعدی درباره ی تغییرات احکام دینی است.بارها در سایت های اصلی مراجع تقلید خوانده ام که اسلام به دلیل فرهنگ جاهلیت شدید بعضی از موضوعات مثل چند همسری را به طور شدید و رادیکالی تغییر نداد بلکه موضوعات را اصلاح کرد.حال سوال دارم الآن که جوامع با فرهنگ تر شده اند و بعضی ها به بلوغ عقلی رسیده اند آیا بهتر نیست برای بعضی از موضوعات واقعا ملغی شوند؟مثل چند همسری یا کنیز؟چون این موضوعات به هر حال سبب اعتراض خود زنان می شوند و واقعا هم درست است و تبعیض جنسیتی را افزایش می دهند.الآن در برخی جوامع این موضوعات اصلا مطرح نیستد و اگر بخواهیم به حق نگاه کنیم بیشتر در جوامعی که پیشرفته تر هستند.مخصوصا من از دینی سوم دبیرستان هم به روشنی به یاد دارم که قانون تغییر برخی احکام با توجه به زمانه مانند بازسان کلی هستند که بر همه ی احکام نظارت دارند
و موضوع آخر هم درباره ی اعتقاد یا عدم اعتقاد به خدا و تاثیر آن در زندگی اجتماعی است.آیا این موضوع درست است که عدم اعتقاد به خدا ممکن است که عذاب الهی را در پی نداشته باشد؟
باز هم اگر بخواهیم خوب نگاه کنیم کشور های اروپای غربی که میزان اعتقاد به خدا خیلی کم است ولی کشور های اروپای شرقی به مراتب بسیار بیشتر است و همانطور می توانیم مشاهده کنین که کدام وضع بهتری دارند.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد رئوف

سهرا;662284 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
((و خداوند وضع هیچ گروهی را تغییر نمی دهد مگر این که آن ها خود وضع خویش را تغییر دهند...))
با سلام
چندی قبل درباره ی فساد اخلاقی (صرفا جنسی و نه مالی) کشور های اروپایی مطالعه می کردم.برایم سوال عجیبی بود که چرا این کشور ها با این اوضاع بد جنسی در رفاه و آسایش بسیار خوبی قرار دارند.یاد داستان حضرت موسی (ع) افتادم که ایشان به بنی اسراییل وعده عذاب الهی دادند ولی بعدا خداوند به دلیل رحمی که آن ها بر خود داشتند از این موضوع صرف نظر کرد.این موضوع مرا به سوالی واداشت.پیشرفت جوامع در زمینه فرهنگ با همدیگر بسیار متفاوت است.این یک واقعیت است و چه بخواهیم یا نخواهیم وجود دارد.من خودم طی سفر به چند کشور اروپای غربی دیدم که وضع اخلاقی به معنای واقعی کلمه افتضاح است.اما با این حال مردم واقعا به قوانین وضع شده برای رعایت حقوق همدیگر احترام میگذاشتند.با وجود وضع بد جنسی برعکس اوضاع احترام به همدیگر واقعا خوب بود.خوب اولین سوال من این است که آیا الزاما سیاه شدن نفس انسان در یک موضوع خاص(مثل همین موضوع جنسی) به سیاه شدن بقیه ابعاد نفس انسان(مثلا احترام به پدر و مادر یا رعایت حقوق همدیگر) می انجامد؟یا این دو موضوع یک مقوله و موضوع کاملا جا هستند و انسان ممکن است در یک بعد نفس خود وضع بد ولی در بعد دیگر وضع خوبی داشته باشد؟
موضوع بعدی درباره ی تغییرات احکام دینی است.بارها در سایت های اصلی مراجع تقلید خوانده ام که اسلام به دلیل فرهنگ جاهلیت شدید بعضی از موضوعات مثل چند همسری را به طور شدید و رادیکالی تغییر نداد بلکه موضوعات را اصلاح کرد.حال سوال دارم الآن که جوامع با فرهنگ تر شده اند و بعضی ها به بلوغ عقلی رسیده اند آیا بهتر نیست برای بعضی از موضوعات واقعا ملغی شوند؟مثل چند همسری یا کنیز؟چون این موضوعات به هر حال سبب اعتراض خود زنان می شوند و واقعا هم درست است و تبعیض جنسیتی را افزایش می دهند.الآن در برخی جوامع این موضوعات اصلا مطرح نیستد و اگر بخواهیم به حق نگاه کنیم بیشتر در جوامعی که پیشرفته تر هستند.مخصوصا من از دینی سوم دبیرستان هم به روشنی به یاد دارم که قانون تغییر برخی احکام با توجه به زمانه مانند بازسان کلی هستند که بر همه ی احکام نظارت دارند
و موضوع آخر هم درباره ی اعتقاد یا عدم اعتقاد به خدا و تاثیر آن در زندگی اجتماعی است.آیا این موضوع درست است که عدم اعتقاد به خدا ممکن است که عذاب الهی را در پی نداشته باشد؟
باز هم اگر بخواهیم خوب نگاه کنیم کشور های اروپای غربی که میزان اعتقاد به خدا خیلی کم است ولی کشور های اروپای شرقی به مراتب بسیار بیشتر است و همانطور می توانیم مشاهده کنین که کدام وضع بهتری دارند.


با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند سوال مطرح کردید که بهتر بود یک به یک مطرح می شدند، با این حال بنده سعی می کنم به همه آنها پاسخ بدهم و در ادامه می توانیم روی یکی از آنها بیشتر تمرکز کنیم.

1. تزکیه نفس امری است که بر ساحت های مختلف انسان تاثیر می گذارد و فردی که قدم در این مسیر می گذارد، اگر درست حرکت کنند، می تواند در سیری مستمر ، هر چند کند، به رهایی از صفات بد و آراسته شدن به صفات نیک، برسد. اما آنچه در جوامع غربی شاهد هستیم، همگی از این مقوله نیست. اینکه چارچوب مشخصی از قوانین وجود داشته باشد که در آن حقوق افراد بیشتری تامین شود، لزوما به معنای آن نیست که افرادی که در این فضا زندگی می کنند، از نظر اخلاقی نیز افراد بهتری هستند. به عبارت دیگر، عمل اخلاقی هنگامی رخ می دهد که فرد در شرایطی آزادانه، بین فعل خوب و فعل بد، فعل خوب را انتخاب کند. حال در چنین شرایطی ممکن است فردی بر اساس یک نیت پاک یک عمل خوب را انجام دهد و یا اینکه صرفا به جهت وجود قوانین مختلف و نیز پیگردهای قانونی، عملی که مطابق با قانون است را انجام دهد.
باید توجه داشت که عمل نیک عملی است که فاعل آن قصد و نیت خیر از آن دارد. ممکن است فردی یک عمل به ظاهر نیک را انجام دهد اما نه به نیت کمک به یک انسان بلکه صرفا به جهت سودی که برای اون در این عمل به ظاهر خوب نهفته است، در این صورت نمی توان آن فرد را کاملا اخلاقی تصویر کرد.
البته باید توجه داشت که نمی توان همه مردم در جوامع غربی را یک نوع دانست، در جوامع غربی نیز انسان های پاک و اخلاقی یافت می شوند، کما اینکه افراد متخلف نیز وجود دارند.

2. در مورد تغییر احکام بر اساس نیاز و شرایط دوران، باید گفت که چنین امری وجود دارد و موضوعات فقهی که در طول زمان دچار تغییر می شوند، احکام جدید خود را می طلبند. اما این بررسی ها اموری کاملا تخصصی هستند و افرادی می توانند در این زمینه نظرورزی کنند که مراحل علمی آن را طی کرده باشند. با این حال مواردی که شما گفتید، به طور مثال امروز بحث کنیز داری وجود ندارد یعنی ما امروزه در شرایطی نیستیم که از برده و کنیز سخن بگوییم و همه ازاد و حر هستند. در مورد چند همسری نیز بحث های مختلفی صورت گرفته که باید به صورت مجزا به آنها پرداخت و جواز آن هم مشروط به شرایطی خاص است.

3. در مورد بحث اعتقاد به خدا و وضعیت زندگی باید توجه کرد که وضعیت زندگی معلول عوامل بسیار است.
ممکن است جامعه ای به خدا اعتقاد نداشته باشد ولی در ظاهر وضع خوبی هم داشته باشد و در عمل مشمول سنت استدراج الهی شده باشد (رفاه ظاهری که خداوند به گروهی از مشرکان و معاندان می دهد). از سوی دیگر ممکن است جامعه ای متدین باشد ولی مشمول امتحان الهی باشد.
بنابراین نمی توان به صرف معتقد بودن یا نبودن، وضع ظاهری جوامع را تفسیر کرد.
در مورد کشورها هم همین طور است، این چنین نیست که هر کشوری پیشرفته باشد، کم اعتقاد باشد، اتفاقا مباحثی که در علم جامعه شناسی دین صورت گرفته و نظریاتی چون سکولاریزاسیون و دی-سکولاریزاسیون مطرح شده است، نشان می دهد که به طور مثال جامعه آمریکا با وجود اینکه از پیشرفت بالایی برخوردار است، جامعه ای بسیار مذهبی است و این بر خلاف همه این ایده پردازی هاست.
ما باید در نظر داشته باشیم که پیشرفت حقیقی علاوه بر باور و عقیده صحیح، نیازمند تلاش، برنامه ریزی و همت است و با وجود این عوامل است که بر اساس آیه ای که در نخست ذکر کردید، جوامع می توانند پیشرفت کنند و موفق تر باشند.

موفق باشید

موضوع قفل شده است