جمع بندی حکم های کلی قرآن و ایرادات آن

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حکم های کلی قرآن و ایرادات آن

شاید خیلی از ما هنگام صحبت کردن حرف های کلی بزنیم اما وقتی قرار باشد کتابی بنویسیم دیگر اینگونه سخن نمیگوییم یا اگر هم حرفی کلی بزنیم بعد از آن استثنائات را هم بیان میکنیم. حال اگر این کتاب سخن خدا باشد و کتابی مذهبی که قرار است احکامی را هم بدهد و آن کتاب قرآن باشد و به قول مسلمین بهترین کتاب باشد این مسئله کاملا ضروری خواهد بود اما در قرآن در بسیاری از آیات کلی گویی شده که چند آیه را بررسی میکنیم:

1-سوره نجم آیه 39=و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست.

مشخص است که این حرف غلط است. بخشی از دارایی های مادی و معنوی انسان از تلاش اوست نه همه آن. یکی از دارایی های ما در بدو تولد بدن ماست که کامل یا ناقص بودنش دست ما نیست. خانواده داشتن یا نداشتن ما دست ما نیست. اینکه جامعه چه سرمایه ای در اختیار خود دارد دست ما نیست. ویژگی های ژنتیکی دست ما نیست. پس حاصل داشته های ما در دنیا صرفا از تلاشمان نیست. اگر منظور از تلاش نه دنیا بلکه آخرت باشد (با توجه به 3 آیه بعدی) باید گفت اولا موارد قبلی روی سرنوشت اخروی ما هم تاثیرگذار هستند و دیگر اینکه اکثریت افراد جامعه دینشان را هم مثل فرهنگشان از محیط اطرافشان میگیرند. اکثر افراد جامعه برای قبول بسیاری از مطالب به دنبال تحقیق نمیروند و دین هم یکی از همین موارد است و به همین دلیل است که اکثریت کسانی که در اروپا متولد میشوند مسیحی هستند و اکثریت کسانی که در خاورمیانه متولد میشوند مسلمان هستند. پس تعیین کننده سرنوشت اخروی انسان هم تا حد زیادی تلاش او نیست. کلا ژنتیک و محیط 2 عامل اساسی در تعیین شخصیت انسان هستند و از تلاش مهم تر هستند. به سراغ هر کتاب روانشناسی شخصیت بروید این را متوجه میشوید. همه اینها در حالیست که قرآن فقط بر تلاش تاکید دارد و این ناشی از ناآگاهی است پس یا محمد ناآگاه هست یا خدا.

2-سوره شرح آیه 6=آری با دشواری آسانی است.

معلوم است که این جمله به طور قطعی غلط است. معمولا در بچگی معلم دینی ها و در مساجد روحانیون از این آیه بسیار استفاده میکنند حال آنکه این آیه صرفا صحیح نیست. مثلا در موردی میگویند درس میخوانی و سختی میکشی ولی بعدش مثلا دکتر مهندس میشی و درآمد بالایی کسب میکنی و به راحتی میرسی اما همه سختی ها نتیجه اش آسانی نیست. آیا همه افرادی که کوشش میکنند و سختی میکشند در کنکور موفق میشوند و به رشته مناسبی میرسند؟ آیا همه کسانی که به دانشگاه میروند و تلاش میکنند موفق میشوند و مدرکشان را میگیرند؟ آیا تمام کسانی که مریض میشوند و سختی میکشند بیماریشان درمان میشود؟ آیا بعد از تمام فاجعه های طبیعی یا غیر طبیعی افراد زندگی خوبی پیدا میکنند؟ این مسئله بعد اخروی هم دارد و همه کسانی که در زندگی دنیا زجر میکشند صرفا در آخرت به بهشت نمیروند.

3-سوره روم آیه 36=و چون مردم را رحمتی بچشانیم بدان شاد میگردند و چون به (سزای) آنچه دستاورد گذشته آنان است صدمه ای به ایشان برسد بناگاه نومید میشوند.

معمولا در مورد افرادی که مومن واقعی هستند گفته میشود در سختی ها ناامید نمیشوند پس این ناامیدی شامل حال همه نمیشود.

4-سوره زمر آیه 8=و چون به انسان آسیبی رسد پروردگارش را در حالی که بسوی او بازگشت کننده است میخواند سپس چون او را از جانب خود نعمتی عطا کند آن (مصیبتی) را که در رفع آن پیشتر به درگاه او دعا میکرد فراموش می نماید و برای خدا همتایانی قرار میدهد تا (خود و دیگران را) از راه او گمراه گرداند بگو به کفرت اندکی برخوردار شو که تو از اهل آتشی.

اینکه همه انسانها بعد از سرکشی برای خدا شریک قائل میشوند و مشرک میشوند یک چیز عام نیست و بطور خاص در 1400 سال پیش که مسلمانها اجدادشان مشرک بودند بعضا رخ میداده و در الان خیلی بعید است کسی بعد از سرکشی مشرک شود.

5-سوره احقاف آیه 15=و انسان را (نسبت) به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و بار برداشتن و از شیر گرفتن او 30 ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به 40 سال برسد میگوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس گویم و کار شایسته ای انجام دهم که آن را خوش داری و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذیرانم.

اولا همه انسانها وقتی به 40 سالگی برسند این دعاها را نمیکنند. دوما 40 سالگی نقشی در گفتن این دعاها ندارد و این دعاها در هر سنی میتواند گفته شود. سوما بطور ضمنی در این آیه ادعا شده که انسان در 40 سالگی به کمال عقلی میرسد که در احادیث هم آمده (مثلا تفسیر الدر المنثور) که یک باور غلط قدیمی است که به قرآن هم راه پیدا کرده حال آنکه کمال عقلی میتواند در سنین پایینتر هم رخ دهد.

6-سوره حج آیه 66=و اوست که شما را زندگی بخشید سپس شما را میمیراند و باز زندگی (نو) میدهد حقا که انسان سخت ناسپاس است.

آیا همه انسانها "سخت" ناسپاس هستند؟

7-سوره علق آیات 6 و 7=حقا که انسان سرکشی میکند. همین که خود را بی نیاز پندارد.

یکی از عوامل سرکشی بی نیازی است اما همه انسانها در هنگام بی نیازی سرکشی نمیکنند.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]

asdasd;662122 نوشت:
شاید خیلی از ما هنگام صحبت کردن حرف های کلی بزنیم اما وقتی قرار باشد کتابی بنویسیم دیگر اینگونه سخن نمیگوییم یا اگر هم حرفی کلی بزنیم بعد از آن استثنائات را هم بیان میکنیم. حال اگر این کتاب سخن خدا باشد و کتابی مذهبی که قرار است احکامی را هم بدهد و آن کتاب قرآن باشد و به قول مسلمین بهترین کتاب باشد این مسئله کاملا ضروری خواهد بود اما در قرآن در بسیاری از آیات کلی گویی شده که چند آیه را بررسی میکنیم:

1-سوره نجم آیه 39=و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست.

مشخص است که این حرف غلط است. بخشی از دارایی های مادی و معنوی انسان از تلاش اوست نه همه آن. یکی از دارایی های ما در بدو تولد بدن ماست که کامل یا ناقص بودنش دست ما نیست. خانواده داشتن یا نداشتن ما دست ما نیست. اینکه جامعه چه سرمایه ای در اختیار خود دارد دست ما نیست. ویژگی های ژنتیکی دست ما نیست. پس حاصل داشته های ما در دنیا صرفا از تلاشمان نیست. اگر منظور از تلاش نه دنیا بلکه آخرت باشد (با توجه به 3 آیه بعدی) باید گفت اولا موارد قبلی روی سرنوشت اخروی ما هم تاثیرگذار هستند و دیگر اینکه اکثریت افراد جامعه دینشان را هم مثل فرهنگشان از محیط اطرافشان میگیرند. اکثر افراد جامعه برای قبول بسیاری از مطالب به دنبال تحقیق نمیروند و دین هم یکی از همین موارد است و به همین دلیل است که اکثریت کسانی که در اروپا متولد میشوند مسیحی هستند و اکثریت کسانی که در خاورمیانه متولد میشوند مسلمان هستند. پس تعیین کننده سرنوشت اخروی انسان هم تا حد زیادی تلاش او نیست. کلا ژنتیک و محیط 2 عامل اساسی در تعیین شخصیت انسان هستند و از تلاش مهم تر هستند. به سراغ هر کتاب روانشناسی شخصیت بروید این را متوجه میشوید. همه اینها در حالیست که قرآن فقط بر تلاش تاکید دارد و این ناشی از ناآگاهی است پس یا محمد ناآگاه هست یا خدا.

«وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»
و اين كه براى انسان بهره ‏اى جز سعى و كوشش او نيست‏.(نجم، 39)

با سلام و درود

اگر در زمینه آشنایی با قرآن و معارف دینی آگاهی بیشتری داشتید، این گونه سخن نمی گفتید و چنین قضاوتی نمی کردید.

قرآن مجموعه ای از تعالیم و ارزش های هدایتی است و نمی توان از یک آیه بدون توجه به مجموعه آیات مرتبط، برداشتی نمود و آن را به قرآن نسبت داد.

این آیه می فرماید بهره هر كس در آخرت همان سعى و كوشش او است‏. به بیان دیگر؛ انسان پاداشى جز پاداش عمل خودش را ندارد، و پاداش عمل ديگرى را به او نمی دهند. در این موضوع، دارا و ندار، فقیر و غنی، و ... فرقی ندارند بلکه آن تلاش و نیت پاک است که ارزشمند است و جزا و پاداش هر فرد، طبق آن داده می شود.

توجه داشته باشید که همه انسان ها مفطور به فطرت الهی هستند لذا تا موقعی که بر اساس فطرت سلیم عمل کنند ـ ولو مؤمن و مسلمان نباشند ـ مأجور هستند و پاداش داده می شوند، البته تا موقعی که حجت بر حقانیت دین الهی بر ایشان تمام نشده باشد؛ و الا اگر به حقانیت دین الهی و یا به حقانیت اسلام رسیده اند ولی از روی عناد و دنیاطلبی و ... حق را نمی پذیرند، اجری ندارند.

لازم به ذکر است هر کسی مطابق با شرائط و امکاناتی که در دنیا داشته است در آخرت حسابرسی می شود و خداوند از هیچ کس بیش از توان و طاقتش تکلیف نمی خواهد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»(بقره، 286)؛ لذا هر کسی در دنیا هر شرائطی داشته است اگر طبق آن شرائط، به وظیفه عقلی و دینی خود عمل کرده است مأجور است و پاداش داده می شود.

از طرفی همه چیز مورد حساب و کتاب قرار می گیرد حتی هر ذره خوب و بدی: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»(زلزال، 7و8)

مطلب دیگر این که اگر قرار بود همه طبق شرائط یکسان و مساوی حسابرسی شوند، با این که در دنیا شرائط و امکاناتشان یکسان نبوده است، این بی عدالتی بود؛ ولی وقتی قرار است هر کسی را با توجه به شرائط و امکاناتی که در دنیا داشته حسابرسی کنند، دیگر بی عدالتی و ظلمی نیست و خداوند ذره ای در حق کسی ظلم نمی کند: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ»(نساء، 40)

بنابر این، این که در آخرت فقط سعی و تلاش انسان است که برای او باقی است و بر اساس آن حسابرسی می شود، و این گونه نیست که برای سعی و دیگران به دیگری ثواب و جزا داده شود؛ کاملا معقول و منطقی است.

نکته: درست است که برخی شرائط، مسیر زندگی انسان را تغییر می دهند ولی مهم آن است که انسان در هر شرائطی قرار دارد، خوب را انتخاب و از بد دوری کند.

هر انسانی پس از رسیدن به بلوغ فکری و جسمی، می تواند خوب و بد را از هم تمیز بدهد لذا در هر موقعیتی که قرار دارد، متناسب با امکان و توان خود، باید در مسیر پاک بودن تلاش نماید. این ارزشمند است.

[="Tahoma"]

asdasd;662122 نوشت:
2-سوره شرح آیه 6=آری با دشواری آسانی است.

معلوم است که این جمله به طور قطعی غلط است. معمولا در بچگی معلم دینی ها و در مساجد روحانیون از این آیه بسیار استفاده میکنند حال آنکه این آیه صرفا صحیح نیست. مثلا در موردی میگویند درس میخوانی و سختی میکشی ولی بعدش مثلا دکتر مهندس میشی و درآمد بالایی کسب میکنی و به راحتی میرسی اما همه سختی ها نتیجه اش آسانی نیست. آیا همه افرادی که کوشش میکنند و سختی میکشند در کنکور موفق میشوند و به رشته مناسبی میرسند؟ آیا همه کسانی که به دانشگاه میروند و تلاش میکنند موفق میشوند و مدرکشان را میگیرند؟ آیا تمام کسانی که مریض میشوند و سختی میکشند بیماریشان درمان میشود؟ آیا بعد از تمام فاجعه های طبیعی یا غیر طبیعی افراد زندگی خوبی پیدا میکنند؟ این مسئله بعد اخروی هم دارد و همه کسانی که در زندگی دنیا زجر میکشند صرفا در آخرت به بهشت نمیروند.

«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»
به يقين با (هر) سختى آسانى است. (آرى) مسلّماً با (هر) سختى آسانى است.(الشرح، 5و6)

به این نکته توجه داشته باشید که قرآن مانند کتاب ریاضی و فیزیک نیست تا برای اثبات درستی مسأله، وجود یک مورد مخالف هم معادله را از اعتبار بیندازد.

قرآن کتاب هدایت و راهنمایی انسان به سوی سعادت است و در این زمینه ارزش هایش را با توجه به زندگی عادی انسان ها به آن ها تعلیم می دهد. در زندگی عادی انسان ها، غالبا با هر سختی و مشکلی، راحتی و آسانی هم هست. لذا وقتی غالبا چنین است، این سخن نیز کاملا صحیح است.

البته لزوما به این معنا نیست که راحتی و آسانی هم باید حتما در خصوص همان موضوعی باشد که سختی و دشواری در آن است؛ یعنی می تواند سختی در موضوعی و راحتی در موضوع دیگر باشد.

در ثانی، آمدن آسانی به معنای رفع کامل آن سختی نیست بلکه با کاسته شدن (در حد قابل توجه) فشار و سختی، راحتی هم صدق می کند.

ثالثا بودن آسانی بعد از سختی، به این معنا نیست که زمانی برسد که دیگر هیچ سختی و دشواری نباشد؛ بلکه هر زمان برای خودش سختی و مشکلاتی دارد که متعاقبا آسانی و راحتی را نیز به دنبال دارد. پس بودن راحتی پس از سختی به معنای این نیست که دیگر هیچ سختی ای نباید باشد.

علامه طباطبایی می گوید: این یک سنت است و مى‏خواهد بفرمايد جنس «عسر» اين طور است كه به دنبالش «يسر» مى ‏آيد، نه تمامى فرد فرد عسرها. و بعيد هم نيست كه «يسر» يا «عسر» از مصاديق سنتى ديگر باشد، و آن سنت تحول حوادث و تقلب احوال و بى دوامى همه شؤون زندگى دنيا است.(ترجمه الميزان، ج ‏20، ص 532)

به بیان دیگر؛ نظام جهان بر اساس تحول است؛ هيچ گاه حادثه تداوم نخواهد داشت و پس از اقدام و سعى، به تدريج حل خواهد شد.(انوار درخشان، ج ‏18، ص 197)

قابل توجه این که اگر استاد دانشگاه یا مهندس و ... سختی تحصیل و کار را تحمل نمی کردند، قطعا این مقدار راحتی و آسایشی که اکنون دارند را نداشتند.

نکته:
نباید تصور از آیات قرآن، بدون توجه به حیثیات و جهات دیگر باشد. عالم ماده و طبیعت با محدودیت هایی که دارد زندگی انسان را نیز تحت تاثیر قرار می دهد لذا زندگی در این دنیای مادی و محدود، هیچگاه بدون سختی و مشکلات نخواهد بود؛ لذا باید توجه داشته که آیه شریفه در مقام این نیست که بگوید بعد از سختی ها و بلایا و ... دیگر عالم هیچ سختی و مشکلاتی نخواهد داشت و انسان ها هم بعد از تحمل یکسری سختی ها، دیگر سختی ها و مشکلاتشان تمام می شود. خیر؛ تا موقعی که در این دنیا است، بطور نسبی سختی ها و مشکلات را هم دارد.

آخرت نیز به کیفیت گذراندن دنیا و سعی و تلاش انسان در مسیر پاکی و درستی بودن بستگی دارد:
«كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ»؛ هر كس در گرو اعمال خويش است.(مدثر، 38)
«لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت‏»؛ (انسان،) هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است‏.(بقره، 286)

[="Tahoma"]

asdasd;662122 نوشت:
3-سوره روم آیه 36=و چون مردم را رحمتی بچشانیم بدان شاد میگردند و چون به (سزای) آنچه دستاورد گذشته آنان است صدمه ای به ایشان برسد بناگاه نومید میشوند.

معمولا در مورد افرادی که مومن واقعی هستند گفته میشود در سختی ها ناامید نمیشوند پس این ناامیدی شامل حال همه نمیشود.

«وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُواْ بهَا وَ إِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةُ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُون‏»
و هنگامى كه رحمتى به مردم بچشانيم، از آن خوشحال مى ‏شوند و هر گاه رنج و مصيبتى بخاطر اعمالى كه انجام داده ‏اند به آنان رسد، ناگهان مأيوس مى ‏شوند.(روم، 36)

موارد دیگر از آیاتی مشابه با این آیه شریفه در قرآن (یونس، 21؛ هود، 9؛ شوری، 48) ذکر شده اند، که منظور از لفظ «ناس» به تناسب آیات، كافران یا مشرکان و ... هستند.

به بیان علمی، «ناس» لفظ عامى است كه از آن دسته معينى از مردم قصد شده اند.

در آیه 36 سوره روم نیز همین گونه است. به قرینه آیات قبل، روشن است که مراد از «ناس» همه مردم نیستند بلکه گروه خاصی مد نظر هستند، و آن ها مشرکانند.

لذا ادعا و برداشت شما، غیر علمی و نادرست است.

آشنایی با زبان و ادبیات عرب و نیز آشنایی با زبان قرآن، مانع اشتباه برداشت می شود.

asdasd;662122 نوشت:
4-سوره زمر آیه 8=و چون به انسان آسیبی رسد پروردگارش را در حالی که بسوی او بازگشت کننده است میخواند سپس چون او را از جانب خود نعمتی عطا کند آن (مصیبتی) را که در رفع آن پیشتر به درگاه او دعا میکرد فراموش می نماید و برای خدا همتایانی قرار میدهد تا (خود و دیگران را) از راه او گمراه گرداند بگو به کفرت اندکی برخوردار شو که تو از اهل آتشی.

اینکه همه انسانها بعد از سرکشی برای خدا شریک قائل میشوند و مشرک میشوند یک چیز عام نیست و بطور خاص در 1400 سال پیش که مسلمانها اجدادشان مشرک بودند بعضا رخ میداده و در الان خیلی بعید است کسی بعد از سرکشی مشرک شود.

این برداشت نیز نادرست و اشتباه است. در بیان قبلی، به مشابه این مطلب، پاسخ داده شد، مطالعه کنید.

[="Tahoma"]

asdasd;662122 نوشت:
5-سوره احقاف آیه 15=و انسان را (نسبت) به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و بار برداشتن و از شیر گرفتن او 30 ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به 40 سال برسد میگوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس گویم و کار شایسته ای انجام دهم که آن را خوش داری و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذیرانم.

اولا همه انسانها وقتی به 40 سالگی برسند این دعاها را نمیکنند. دوما 40 سالگی نقشی در گفتن این دعاها ندارد و این دعاها در هر سنی میتواند گفته شود. سوما بطور ضمنی در این آیه ادعا شده که انسان در 40 سالگی به کمال عقلی میرسد که در احادیث هم آمده (مثلا تفسیر الدر المنثور) که یک باور غلط قدیمی است که به قرآن هم راه پیدا کرده حال آنکه کمال عقلی میتواند در سنین پایینتر هم رخ دهد.

«وَ وَصَّيْنَا الْانسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ كُرْهًا وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شهْرًا حَتىَّ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبّ‏ِ أَوْزِعْنىِ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتىِ أَنْعَمْتَ عَلىَ‏َّ وَ عَلىَ‏ وَالِدَىَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَئهُ وَ أَصْلِحْ لىِ فىِ ذُرِّيَّتىِ إِنىّ‏ِ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنىّ‏ِ مِنَ الْمُسْلِمِين‏»
ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، مادرش او را با ناراحتى حمل مى ‏كند و با ناراحتى بر زمين مى‏ گذارد و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سى ماه است تا زمانى كه به كمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگى بالغ گردد مى ‏گويد: «پروردگارا! مرا توفيق ده تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم دادى بجا آورم و كار شايسته ‏اى انجام دهم كه از آن خشنود باشى، و فرزندان مرا صالح گردان من به سوى تو باز مى‏ گردم و توبه مى ‏كنم، و من از مسلمانانم!» (احقاف، 15)

در مورد «ناس» قبلا جهت علمی آن بیان شده که می توان از این تعبیر برای گروه و عده خاصی هم استفاده کرد و لزوما به معنای تک تک انسان ها نیست.

چهل سالگی را غایت و نهایت رشد و کمال دانسته اند یعنی غالبا و عادتا انسان ها تا چهل سالگی به رشد و کمال خود رسیده اند. کما این در چهل سالگی بر پیامبران وحی می شده است. (ر.ک: التبيان في تفسير القرآن، ج ‏9، ص 275؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏9، ص 130؛ ترجمه الميزان، ج ‏18، ص 307)

بله در هر سنی امکان گفتن چنین مطالبی وجود دارد و از نظر عقلی محال نیست؛ ولی عادتا وقتی انسان به حدی از معرفت و رشد و کمال رسیده است ـ که لازمه چنین سخنانی است ـ این گونه سخن می گوید. لذا شما به دید فلسفی و عقلی نگاه می کنید، در حالی که در محاوره و گویش، چنین نیست و با وجود غلبه افراد، نیز می توان از این تعبیر استفاده نمود.

بنابر این، جمله «وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً» می تواند تفسیر باشد برای جمله «إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ»؛ یعنی عادتا رسیدن به کمال و رشد، تا سن چهل سالگی است؛ لذا در این آیه هیچ تعیین زمان خاص و رد زمان های دیگر نیست بلکه اشاره به یک فاصله زمانی (بلوغ و چهل سالگی) است که در این مدت رشد و کمال انسان بیش تر شده و غالبا و عادتا در چهل سالگی به نهایت رشد خود می رسد.

asdasd;662122 نوشت:
6-سوره حج آیه 66=و اوست که شما را زندگی بخشید سپس شما را میمیراند و باز زندگی (نو) میدهد حقا که انسان سخت ناسپاس است.

آیا همه انسانها "سخت" ناسپاس هستند؟

7-سوره علق آیات 6 و 7=حقا که انسان سرکشی میکند. همین که خود را بی نیاز پندارد.

یکی از عوامل سرکشی بی نیازی است اما همه انسانها در هنگام بی نیازی سرکشی نمیکنند.

با مطالعه پاسخ های قبلی، به این مطالب نیز پاسخ داده می شود زیرا تکراری است.

[="Tahoma"]شبهه و حکم های کلی قرآن

پرسش:
قرآن مطالبی را به صورت کلی و عمومی بیان می کند، در حالی که این ها موارد استثناء دارند و کلی نیستند. این از خطا و اشتباه های قرآن است. به عنوان نمونه:
1- «و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست»(نجم/39). این حرف غلط است، زیرا انسان دارایی هایی دارد که بدون تلاش به دست آورده، و همیشه تلاش، تعیین کننده سرنوشت نیست.
2- «آری با دشواری آسانی است»(شرح/6). این جمله به طور قطعی غلط است، زیرا همه سختی ها نتیجه اش آسانی نیست.
3- «و چون مردم را رحمتی بچشانیم بدان شاد می گردند و چون به (سزای) آنچه دستاورد گذشته آنان است صدمه ای به ایشان برسد بناگاه نومید می شوند»(روم/36). معمولا در مورد افرادی که مومن واقعی هستند گفته می شود در سختی ها ناامید نمی شوند پس این ناامیدی شامل حال همه نمی شود.
4- «تا آنگاه که به رشد کامل خود و به 40 سال برسد می گوید پروردگارا ...»(احقاف/15). اولا همه انسانها وقتی به 40 سالگی برسند این دعاها را نمی کنند. دوما این دعاها در هر سنی می تواند گفته شود. سوما کمال عقلی می تواند در سنین پایین تر هم رخ دهد.

پاسخ:
با سلام و درود
اگر در زمینه آشنایی با قرآن و معارف دینی آگاهی بیشتری داشتید، این گونه سخن نمی گفتید و چنین قضاوتی نمی کردید.
قرآن مجموعه ای از تعالیم و ارزش های هدایتی است و نمی توان از یک آیه بدون توجه به مجموعه آیات مرتبط، برداشتی نمود و آن را به قرآن نسبت داد.
در ادامه به ترتیب، ایات مطرح شده را مورد بررسی قرار می دهیم تا روشن شود نگاه و برداشت شما اشتباه و نادرست است.
آیه اول: «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»؛ و اين كه براى انسان بهره ‏اى جز سعى و كوشش او نيست‏.(1)
این آیه می فرماید بهره هر كس در آخرت همان سعى و كوشش او است‏. به بیان دیگر؛ انسان پاداشى جز پاداش عمل خودش را ندارد، و پاداش عمل ديگرى را به او نمی دهند. در این موضوع، دارا و ندار، فقیر و غنی، و ... فرقی ندارند بلکه آن تلاش و نیت پاک است که ارزشمند است و جزا و پاداش هر فرد، طبق آن داده می شود.
توجه داشته باشید که همه انسان ها مفطور به فطرت الهی هستند لذا تا موقعی که بر اساس فطرت سلیم عمل کنند ـ ولو مؤمن و مسلمان نباشند ـ مأجور هستند و پاداش داده می شوند، البته تا موقعی که حجت بر حقانیت دین الهی بر ایشان تمام نشده باشد؛ و الا اگر به حقانیت دین الهی و یا به حقانیت اسلام رسیده اند ولی از روی عناد و دنیاطلبی و ... حق را نمی پذیرند، اجری ندارند.
لازم به ذکر است هر کسی مطابق با شرائط و امکاناتی که در دنیا داشته است در آخرت حسابرسی می شود و خداوند از هیچ کس بیش از توان و طاقتش تکلیف نمی خواهد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»(2)؛ لذا هر کسی در دنیا هر شرائطی داشته است اگر طبق آن شرائط، به وظیفه عقلی و دینی خود عمل کرده است مأجور است و پاداش داده می شود.
از طرفی همه چیز مورد حساب و کتاب قرار می گیرد حتی هر ذره خوب و بدی: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»(3)
مطلب دیگر این که اگر قرار بود همه طبق شرائط یکسان و مساوی حسابرسی شوند، با این که در دنیا شرائط و امکاناتشان یکسان نبوده است، این بی عدالتی بود؛ ولی وقتی قرار است هر کسی را با توجه به شرائط و امکاناتی که در دنیا داشته حسابرسی کنند، دیگر بی عدالتی و ظلمی نیست و خداوند ذره ای در حق کسی ظلم نمی کند: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ»(4)
بنابر این، این که در آخرت فقط سعی و تلاش انسان است که برای او باقی است و بر اساس آن حسابرسی می شود، و این گونه نیست که برای سعی و دیگران به دیگری ثواب و جزا داده شود؛ کاملا معقول و منطقی است.
نکته: درست است که برخی شرائط، مسیر زندگی انسان را تغییر می دهند ولی مهم آن است که انسان در هر شرائطی قرار دارد، خوب را انتخاب و از بد دوری کند.
هر انسانی پس از رسیدن به بلوغ فکری و جسمی، می تواند خوب و بد را از هم تمیز بدهد لذا در هر موقعیتی که قرار دارد، متناسب با امکان و توان خود، باید در مسیر پاک بودن تلاش نماید. این ارزشمند است.
آیه دوم: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»؛ به يقين با (هر) سختى آسانى است. (آرى) مسلّماً با (هر) سختى آسانى است.(5)
به این نکته توجه داشته باشید که قرآن مانند کتاب ریاضی و فیزیک نیست تا برای اثبات درستی مسأله، وجود یک مورد مخالف هم معادله را از اعتبار بیندازد.
قرآن کتاب هدایت و راهنمایی انسان به سوی سعادت است و در این زمینه ارزش هایش را با توجه به زندگی عادی انسان ها به آن ها تعلیم می دهد. در زندگی عادی انسان ها، غالبا با هر سختی و مشکلی، راحتی و آسانی هم هست. لذا وقتی غالبا چنین است، این سخن نیز کاملا صحیح است.
البته لزوما به این معنا نیست که راحتی و آسانی هم باید حتما در خصوص همان موضوعی باشد که سختی و دشواری در آن است؛ یعنی می تواند سختی در موضوعی و راحتی در موضوع دیگر باشد.
در ثانی، آمدن آسانی به معنای رفع کامل آن سختی نیست بلکه با کاسته شدن (در حد قابل توجه) فشار و سختی، راحتی هم صدق می کند.
ثالثا بودن آسانی بعد از سختی، به این معنا نیست که زمانی برسد که دیگر هیچ سختی و دشواری نباشد؛ بلکه هر زمان برای خودش سختی و مشکلاتی دارد که متعاقبا آسانی و راحتی را نیز به دنبال دارد. پس بودن راحتی پس از سختی به معنای این نیست که دیگر هیچ سختی ای نباید باشد.
علامه طباطبایی می گوید: این یک سنت است و مى‏خواهد بفرمايد جنس «عسر» اين طور است كه به دنبالش «يسر» مى ‏آيد، نه تمامى فرد فرد عسرها. و بعيد هم نيست كه «يسر» يا «عسر» از مصاديق سنتى ديگر باشد، و آن سنت تحول حوادث و تقلب احوال و بى دوامى همه شؤون زندگى دنيا است.(6)
به بیان دیگر؛ نظام جهان بر اساس تحول است؛ هيچ گاه حادثه تداوم نخواهد داشت و پس از اقدام و سعى، به تدريج حل خواهد شد.(7)
قابل توجه این که اگر استاد دانشگاه یا مهندس و ... سختی تحصیل و کار را تحمل نمی کردند، قطعا این مقدار راحتی و آسایشی که اکنون دارند را نداشتند.
نکته: نباید تصور از آیات قرآن، بدون توجه به حیثیات و جهات دیگر باشد. عالم ماده و طبیعت با محدودیت هایی که دارد زندگی انسان را نیز تحت تاثیر قرار می دهد لذا زندگی در این دنیای مادی و محدود، هیچگاه بدون سختی و مشکلات نخواهد بود؛ لذا باید توجه داشته که آیه شریفه در مقام این نیست که بگوید بعد از سختی ها و بلایا و ... دیگر عالم هیچ سختی و مشکلاتی نخواهد داشت و انسان ها هم بعد از تحمل یکسری سختی ها، دیگر سختی ها و مشکلاتشان تمام می شود. خیر؛ تا موقعی که در این دنیا است، بطور نسبی سختی ها و مشکلات را هم دارد.
آخرت نیز به کیفیت گذراندن دنیا و سعی و تلاش انسان در مسیر پاکی و درستی بودن بستگی دارد: «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ»؛ هر كس در گرو اعمال خويش است(8)، «لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت‏»؛ (انسان،) هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است‏.(9)
آیه سوم: «وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُواْ بهَا وَ إِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةُ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُون‏»؛ و هنگامى كه رحمتى به مردم بچشانيم، از آن خوشحال مى ‏شوند و هر گاه رنج و مصيبتى بخاطر اعمالى كه انجام داده ‏اند به آنان رسد، ناگهان مأيوس مى ‏شوند.(10)
موارد دیگر از آیاتی مشابه با این آیه شریفه در قرآن (11) ذکر شده اند، که منظور از لفظ «ناس» به تناسب آیات، كافران یا مشرکان و ... هستند.
به بیان علمی، «ناس» لفظ عامى است كه از آن دسته معينى از مردم قصد شده اند. در آیه 36 سوره روم نیز همین گونه است. به قرینه آیات قبل، روشن است که مراد از «ناس» همه مردم نیستند بلکه گروه خاصی مد نظر هستند، و آن ها مشرکانند. لذا ادعا و برداشت شما، غیرعلمی و نادرست است. آشنایی با زبان و ادبیات عرب و نیز آشنایی با زبان قرآن، مانع اشتباه برداشت می شود.
آیه چهارم: «وَ وَصَّيْنَا الْانسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ كُرْهًا وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شهْرًا حَتىَّ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبّ‏ِ أَوْزِعْنىِ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتىِ أَنْعَمْتَ عَلىَ‏َّ وَ عَلىَ‏ وَالِدَىَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَئهُ وَ أَصْلِحْ لىِ فىِ ذُرِّيَّتىِ إِنىّ‏ِ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنىّ‏ِ مِنَ الْمُسْلِمِين‏»؛ ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، مادرش او را با ناراحتى حمل مى ‏كند و با ناراحتى بر زمين مى‏ گذارد و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سى ماه است تا زمانى كه به كمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگى بالغ گردد مى ‏گويد: «پروردگارا! مرا توفيق ده تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم دادى بجا آورم و كار شايسته ‏اى انجام دهم كه از آن خشنود باشى، و فرزندان مرا صالح گردان من به سوى تو باز مى‏ گردم و توبه مى ‏كنم، و من از مسلمانانم!»(12)
در مورد «ناس» قبلا جهت علمی آن بیان شده که می توان از این تعبیر برای گروه و عده خاصی هم استفاده کرد و لزوما به معنای تک تک انسان ها نیست.
چهل سالگی را غایت و نهایت رشد و کمال دانسته اند یعنی غالبا و عادتا انسان ها تا چهل سالگی به رشد و کمال خود رسیده اند. کما این در چهل سالگی بر پیامبران وحی می شده است.(13)
بله در هر سنی امکان گفتن چنین مطالبی وجود دارد و از نظر عقلی محال نیست؛ ولی عادتا وقتی انسان به حدی از معرفت و رشد و کمال رسیده است ـ که لازمه چنین سخنانی است ـ این گونه سخن می گوید. لذا شما به دید فلسفی و عقلی نگاه می کنید، در حالی که در محاوره و گویش، چنین نیست و با وجود غلبه افراد، نیز می توان از این تعبیر استفاده نمود.
بنابر این، جمله «وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً» می تواند تفسیر باشد برای جمله «إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ»؛ یعنی عادتا رسیدن به کمال و رشد، تا سن چهل سالگی است؛ لذا در این آیه هیچ تعیین زمان خاص و رد زمان های دیگر نیست بلکه اشاره به یک فاصله زمانی (بلوغ و چهل سالگی) است که در این مدت رشد و کمال انسان بیش تر شده و غالبا و عادتا در چهل سالگی به نهایت رشد خود می رسد.

____________

  1. نجم، 39.
  2. بقره، 286.
  3. زلزال، 7و8.
  4. نساء، 40.
  5. الشرح، 5و6.
  6. ترجمه الميزان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏20، ص 532.
  7. انوار درخشان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏18، ص 197.
  8. مدثر، 38.
  9. بقره، 286.
  10. روم، 36.
  11. یونس، 21؛ هود، 9؛ شوری، 48.
  12. احقاف، 15.
  13. ر.ک: التبيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏9، ص 275؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏9، ص 130؛ ترجمه الميزان، ج ‏18، ص 307.
موضوع قفل شده است