جمع بندی چطور علاقه ام به دختر داییم را کنترل کنم تا مانع تحصیلم نشود؟

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چطور علاقه ام به دختر داییم را کنترل کنم تا مانع تحصیلم نشود؟

سلام. من پسری هجده ساله ام. بسیجی و مذهبی. من خیلی وقته به دختر داییم که همسنمه علاقه مندم. اخیرا این علاقه خیلی خیلی بیشتر شده. اینم بگم که این علاقه فقط و فقط برای ازدواجه. ولی از اونجایی که هنوز برا ازدواج و مطرح کردن این موضوع کمی زوده، این علاقه برای من مشکلساز شده. فکرمو مشغول کرده. من شاگرد اول رشته ریاضی سال سوم هستم با معدل ۱۹.۹۰ اما چند وقتیه نمیتونم درس بخونم. چکار کنم این علاقه رو تا یه دو سه سال دیگه کنترل کنم ؟؟ البته با ایشون ، در شبکه های اجتماعی صحبت کرده ام . فک میکنم علاقمون دو طرفه باشه. اما برای ازدواج زوده. کمکم کنید که بهترین تصمیمو بگیرم و کورکورانه عمل نکنم.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امین

سلام

مهمترین مسئله در چنین شرایطی این است که شما تکلیف خودتان را روشن کنید.
اینکه شما قلبا به ایشان علاقه داشته باشید و بخواهید چندین سال با این علاقه دست و پنجه نرم کنید قطعا مشکلاتی برای شما ایجاد خواهد کرد؛
چون هم تحمل این سالها خیلی سخت خواهد بود و هم اینکه ممکن است قبل از اینکه شما رسما اقدام کنید او ازدواج کند. حتی بر فرض اینکه ازدواج هم نکند باز هم ممکن است بعد از چند سال صبر کردن و اقدام کردن، آن زمان به دلایلی مثل مخالفت خانواده نتوانید با او ازدواج کنید. از طرفی هم درست است که الان به فکر کنترل این علاقه هستید، اما با گذشت زمان این کار سخت شده و احتمال اینکه گرفتار ارتباط دوستی یا هر مسئله دیگری شوید هم زیاد است. مثل این می ماند که آتش و پنبه را کنار هم قرار دهیم و مواظب باشیم پنبه آتش نگیرد. شاید بشود؛ اما خیلی سخت است و با کمترین بادی ممکن است آتشی غیر قابل مهار شعله ور شود. لذا بهترین کار این است که یا همین الان آتش و پنبه را از هم جدا کنیم؛ یعنی شما کلا ایشان را از فکر و ذهن خود خارج کنید و به هیچ وجه به فکر ازدواج با ایشان نباشید تا بتوانید به زندگی طبیعی و عادی خود ادامه دهید و یا اینکه همین الان راهی پیدا کنید و برای ازدواج با ایشان اقدام کنید. البته اقدام برای ازدواج به معنای ازدواج نیست و نگویید الان شرایط ازدواج را ندارم. حداقلش این است که شما با مطرح کردن این مسئله با خانواده به آن رسمیت می دهید؛ به خصوص که طی کردن همین روند نیز خود شاید غریب به یک سال زمان ببرد. در این صورت، هم مجبور به تحمل عشق بی وصال و مشکلات روحی و روانی و افت تحصیلی و ... آن نمی شوید و هم اینکه ترس از نرسیدن به ایشان در آینده برای شما مشکل ساز نمی شود.

اگر تصمیم بر فراموش کردن ایشان گرفتید مطالعه این موضوعات می تواند به شما کمک کند:
1- چگونه فراموشش کنم؟
2- فراموش کردن خاطرات گذشته
3- خطای من در جوانی، گریبانگیر زندگی فعلی و ازدواج من شده است


اما اگر به هر دلیلی نمی خواهید یا نمی توانید ایشان را فراموش کنید، می توانید همین الان استارت اقدام برای ازدواج با ایشان را بزنید و از راه درست اقدامات لازم برای به دست آوردن او را انجام دهید
. اقدام درست به این است که شما ابتدا اصل مسئله ازدواج را با خانواده مطرح کنید. هر چند با وجود شرایط سنی شما احتمالا با مخالفت خانواده روبرو می شوید، ولی شروع زمزمه های ازدواج از الان موجب می شود که خانواده زودتر از زمان معمول به فکر زن دادن شما بیفتند. این اقدامات یعنی ابراز تمایل برای ازدواج می تواند از مطرح کردن مسئله ازدواج به شوخی و خنده شروع شده و کم کم آن را در غالب بحث های دینی و منطقی جدی کنید. نکته قابل توجه این است که تا زمانی که با اصل ازدواج شما موافقت نشده، حرفی از دختر داییتان به میان نیاورید؛ چون در چنین شرایطی معمول خانواده ها بدون اینکه به چنین درخواستی فکر کنند پاسخ منفی خواهند داد؛ چون علاوه بر اینکه این کار را بی احترامی به خود می دانند، چنین انتخابی را غیر عاقلانه و از روی هوی و هوس دانسته و ارزشی برای آن قائل نیستند.

برای اینکه بتوانید خانواده را راضی کنید که در این شرایط با ازدواج شما موافقت کنند این موضوع را مطالعه کنید:
1- چطور خانواده را راضی کنیم که در دروان دانشجویی با وجود نداشتن کار و سربازی با ازدواج ما موافقت کنند؟

تا زمانی که بتوانید رضایت خانواده را جلب کنید
تحت هیچ شرایطی نباید این علاقه شما منجر به رابطه شود؛ حتی در کمترین حد آن؛ یعنی صحبت و گفتگو در شبکه های اجتماعی؛ چون این کار به مرور زمان منجر به وابستگی دوجانبه شده و در نتیجه، هم انتخاب عاقلانه را تحت تاثیر قرار می دهد (چون کسی که عاشق شود، چشمش کور شده و در این صورت یا عیب و نقص طرف را نمی بیند و یا اگر ببینید نمی پذیرد و توجیه می کند) و هم اینکه اگر به هر دلیلی مثل مخالفت خانواده یا ... نتوانید با هم ازدواج کنید، برای فراموش کردن همدیگر رنج زیادی را متحمل خواهید شد. بعلاوه اینکه اگر خانواده ها متوجه رابطه شما شوند، احتمال مخالفت آنها با ازدواجتان بسیار زیاد خواهد شد؛ چون همانطور که گفته شد چنین انتخابی را نادرست و دور از ادب و احترام می دانند. بنابراین به هیچ وجه به فکر رابطه با او نباشید و اگر تا الان هم مختصر رابطه ای برقرار کرده اید، آن را به طور کامل قطع کنید تا ذهن طرف هم بیشتر از این درگیر نشود.

اما برای اینکه در این مدت خللی به درس شما وارد نشود بهترین کار
این است که افکار خود را کنترل کنیدو اجازه ندهید فکر ایشان مانع تحصیل شما شود. بخشی از این کنترل به وسیله اقداماتی که عرض کردم انجام خواهد شد. بخش دیگرش به وسیله روش های کنترل افکار قابل درمان است؛ به این معنا که اگر هنگام درس خواندن احساس کردید فکر ایشان نمی گذارد تمرکز لازم را داشته باشید از این مهارت ها کمک بگیرید.

مهارتهای کنترل افکار عبارتند از:
1- بستن کشی به دست: هنگامی که آن افکار خودبخود به ذهنتان آمدند، کش را بکشید و رها کنید. درد حاصل از آن شما را از آن فکر دور می کند (لازم به ذکر است که شما هرگز نباید سبب ورود افکار به ذهن شوید)
2- برای خود در طول روز یا هفته ساعتی را قرار دهید و به خود وعده دهید که در آن ساعت به این افکار مزاحم فکر می کنید و به تدریج این زمان را کم کنید.
3- وقتی در آن ساعت مشغول فکر می شوید کاملا روی آن فکر کنید و همه جوانب و ابعاد قضیه را بررسی نمایید.
4- هنگام فکر در آن ساعت یک بار بلند فریاد بزنید: ایست ... این کلمه و بار روانی حاصل از آن در کنترل افکار و نیامدن آنها به ذهن موثر است.(1)

برای کنترل افکار و از دست دادن تمرکز به خاطر فکر کردن به ازدواج این تاپیک ها را هم مطالعه کنید:

1- آيا دعاهایی برای رهایی از افکار مزاحم و تمرکز فکر وجود دارد؟

2- چیکار کنم فکر ازدواج از کله ام بپره؟؟؟؟!

3- خواستگاری و رویا پردازی

پیروز و سربلند

islamsavior313;660336 نوشت:
البته با ایشون ، در شبکه های اجتماعی صحبت کرده ام

نکته همین جاست .
1- اشتباه اولتون اینه که شبکه اجتماعی دارین . شما برو درستو بخ.ن . حتی اینجا هم نیا
2- اشتباه دومتون رابطه با دختذ داییتونه
اگر حرف گوش نکنید مشکلات خواهید داشت

ممنون از جواب کارشناس محترم و اعضا. من سعی کردم رابطه ام رو با دوستان خوبم بیشتر کنم و با بیشتر مسجد رفتن ، سعی کردم ذهنمو از این قضیه رها کنم. اون گروهی هم که با هم در اون بودیمو اومدم بیرون. واقعا روز اول خیلی بهم سخت گذشت. از لحاظ روانی داغون شدم. ولی لطف خدا این بود که این ارتباط ، ریشه دار نشد. شماره ایشونو هم پاک کردم. به این نکته دقت داشته باشید که من قصدم فقط و فقط و فقط ازدواج بوده نه رفاقت. سعی میکنم با پناه بردن به نماز جماعت، بیشتر سعی کنم عشق حقیقیمو تقویت کنم. از جواب کارشناس محترم هم بسیار ممنونم. بازهم اگر دوستان ، راهکار های دیگری در بهبود وضع من داشتن ، حتما بیان کنن. یاعلی

من دوچیز رو خواستم بگم:
1- برادر من کار خوبی میکنی که از این سن 18 سالگی به دنبال ازدواج هستی. .پپیگیر باش و به خانواده درباره ازدواج زیاد بگو تا ازدواج ات زودتر فراهم بشه و مثل ما سرت نیاد که 24 سالمه و پدر و مادر میگن ازدواج برات زوده...وو من موندم و نیاز به ازدواج. ..شما ادامه بده تا به نتیجه برسی
2- از این جمله ات خوشم اومد:ok: :. سعی میکنم با پناه بردن به نماز جماعت، بیشتر سعی کنم عشق حقیقیمو تقویت کنم.:Gol:

درس+کار ----------------» ازدواج

اگه هم خانواده ات ساپوررت مالی میکنن و طرف خانم مشکل نداره همون 21 سالگی برو زن بگیر

جناب مهران هم خییلی دیر نشده واسش..یعنی اصلا دیر نشده..از فکرش بیاد بیرون....تغذیه اشو کنترل کنه......اوضاش حله

به نام الله

سلام

این مورد منو یاد حکایتی در کتاب مصیبت نامه عطار نیشابوری انداخت:

روزی جوانی پیش استادی شاگردی میکرد و بسیار به علم و دانش علاقه داشت

و مثل شما شاگرد بسیار زرنگی بود و به علم و دانش حریص بود

استاد کنیزکی داشت که روزی این شاگرد کنیزک رو میبینه و یک دل نه صد دل عاشقش میشه بطوری که نمیتونه درس بخونه و به کلی از درس فاصله میگیره

استاد قضیه رو میفهمه و به کنیزک داروی مسهل میده تا جایی که کنیزک خون بالا میاره و اونقدر بالا میاره که لاغر و زرد و مریض و زشت میشه

بعدش استاد شاگرد رو صدا میزنه و کنیزک رو نشون میده ...شاگرد اونقدر بدش میاد که حتی به روی کنیز هم نگاه نمیکنه

استاد خون های کنیزک رو بهش نشون میده و میگه تو عاشق این خونها بودی !

شاگرد هم حالش خوب میشه و دوباره به درس ادامه میده..

در ضمن بنده دعایی رو در کتابی خوندم که باعث زدودن عشق کسی از قلب میشه اگه کارشناسان محترم اجازه بدهند میگذارم... روی خودم امتحان کردم واقعا تاثیر داشت

سلام واقعا جواب هاي دوستان خوب بود اما من احساس ميكنم اصل موضوع و اهميتش معلوم نشد و فقط راهكاري براي زدودن فكر يك نفر از ذهن داده شد
به نظر من اصل بحث روي حسي است كه در شما به وجود آمده 313 عزيز از اين به خودت ببال كه در اين سن به فكر ازدواج و تشكيل خانواده افتادي اين نشون ميده كه شما علاوه بر بلوغ فيزيولوژيك به انواع بلوغ هاي اجتماعي در اوايل سن بلوغ دست پيدا كردي. اشاره كردي كه ازدواجت ميخواهي دوسه سال ديگر باشد فكر ميكنم دقيقا اشتباهت در اين جاست طبق روايات ما كه بهترين منبع مشاوره براي ما هستند سن ازدواج دقيقا زمان احتياج جوان به آن است و تا حد امكان نبايد به تاخير بيفتد پس برادر عزيزم طبق احاديث شما الان آمادگي ازدواج را داري و از نظر اسلام الان براي ازدواجت زود نيست اما ممكن است بگويي من خيلي خيال پردازم و اصلا در اين سن نميشود ازدواج كرد چرا؟؟ چون :
1- خانواده مخالف است (اگر خانواده بزرگوارتان مذهبي باشند راحت با اين مسئله كنار مي آين اگر هم نيامدند يك پيغام به من بده تا مشاور خوبي رو به شما معرفي كنم)
2- ازدواج مانع تحصيل ميشود( من در اين باره تحقيقات زيادي كردم خلاصه بحث اينكه اين حرف اصلا مبتني بر حديث نيست و فقط حرف بعضي از بزرگان است كه آن هم در شرايط خاص بوده و خيلي بزرگان ديگر مانند حضرت آقا و آيت الله جوادي و آيت الله اميني خلاف اين نظر را دارند و معتقدند ازدواج حتي براي طلاب مانع تحصيل نيست بنا بر اين نگران نباش)
3-وضع اقتصادي خوب نيست ( اگر اين موضوع خيلي جدي است كمي دست نگه دار . اما اگر خانواده ميتوانند كمك كنند كه يك حداقل زنگيي دست و پا كني اصلا درنگ نكن و اقدام كن در ضمن بلوغ اقتصادي در ادبيات ديني ما به معني عقل معاش است نه حتما داشتن در آمد)
خلاصه اينكه 18 سالگي خيلي هم سن خوبي براي زندگي است اگر هم نميخواهي زندگي متاهلي را به اين زودي شروع كني خب اشكالي ندارد ميتوانيد در اين دوران در عقد باشيد
برادرم به وضع جامعه نگاه نكن كه عرف ازدواج بالاي بيسات سال است ما مذهبي ها چه خواهران و چه برادران با اين سنت غلط و واقعا جهالت مدرن را بشكنيم
و اينكه همه اين ها كه گفتم هچچچچچچچ مهمممممم ترين موضوع در ازدواج "توكل" است كه از آن غافل نشو
منبرم طولاني شد هه:Sokhan:
سايه حضرت آقا مستدام . يا علي .
مصباح:Gol:

ممنون از راهنمایی ها. من تصمیمم ازدواج بلافاصله بعد از ورود به دانشگاه است. اگه قبول بشم قصدم دانشگاه امام صادقه. مشکل من از الان تا حدود دوسال دیگس. یعنی سال ورودم به دانشگاه. از این دوسال میترسم. این دو سال ممکنه منو به بهترین جای بهشت یا بدترین جای جهنم هدایت کنه. سالهای حساسیه. ترس دیگرم مسئله ازدواج فامیلی هستش. با این که تاپیک مربوط به این مطلبو خوندم اما بازم دلهره دارم. چون من به بچه خیلی علاقه دارم و اگه این شرایط برام پیش نیاد واقعا افسرده میشم. خانواده من هم خانواده ای مذهبی هستن. خلاصه اینو بگم که الان در موقعیتی هستم که در آن باید خیلی از تصمیمات بزرگ زندگیمو بگیرم. خیلی نگرانم که تصمیمات درستی خواهم گرفت یا نه. شرایط جامعه واقعا اجازه ی ازدواج در این سنو نمیده. از طرفی همین جامعه و وضع بدش ، آدمو ناچار به ازدواج میکنه ، از طرف دیگه حضرت آقا تاکید ویژه ای دارن روی ازدواج و ازدیاد نسل. بین دغدغه ها و دوراهی های زیادی گیر کردم. خدا کمک کند

*شیوا*;661287 نوشت:
در ضمن بنده دعایی رو در کتابی خوندم که باعث زدودن عشق کسی از قلب میشه اگه کارشناسان محترم اجازه بدهند میگذارم... روی خودم امتحان کردم واقعا تاثیر داشت

سلام

می توانید با ذکر منبع بیان کنید

islamsavior313;660336 نوشت:
سلام. من پسری هجده ساله ام. بسیجی و مذهبی. من خیلی وقته به دختر داییم که همسنمه علاقه مندم. اخیرا این علاقه خیلی خیلی بیشتر شده. اینم بگم که این علاقه فقط و فقط برای ازدواجه. ولی از اونجایی که هنوز برا ازدواج و مطرح کردن این موضوع کمی زوده، این علاقه برای من مشکلساز شده. فکرمو مشغول کرده. من شاگرد اول رشته ریاضی سال سوم هستم با معدل ۱۹.۹۰ اما چند وقتیه نمیتونم درس بخونم. چکار کنم این علاقه رو تا یه دو سه سال دیگه کنترل کنم ؟؟ البته با ایشون ، در شبکه های اجتماعی صحبت کرده ام . فک میکنم علاقمون دو طرفه باشه. اما برای ازدواج زوده. کمکم کنید که بهترین تصمیمو بگیرم و کورکورانه عمل نکنم.

سلام
بگرد دنبال بدی هاش. اصلا انگار به تو ماموریت دادن هرچی بدی توی این آدم هست باید بگردی و پیدا کنی. بعد دنبال شرایط بد که ممکنه از ازدواج باهاش دچارش بشی...دخالت بیشتر خانواده ها توی زندگیتون...مشکل احتمالی بیشتر برای بچه هایی که از ازدواج فامیلی به دنیا میان. گزینه های بهتری که میتونی توی دانشگاه پیدا کنی که به تو بیشتر نزدیک باشن( اونا هم مثل خودت بچه چیز خون:khandeh!:(شوخی میکنم) باشن و همه معدل بالا و مهندس و .......

خلاصه اینقدر از این بدی ها بگرد و پیدا کن و به عواقبشون فکر کن که بیای بیرون از فکرش!

امین;660955 نوشت:
پذیرش این مسئله است که شما نباید به هیچ وجه روی ازدواج با فرد مورد نظر حساب باز کنید.

استاد چه زیبا گفتن، چون دخترها هرکجا موقعیت بهتری پیدا بشه میرن همونجا و واضحه که موقعیت بهتر در تلقی رایج این دنیای مادی غالبا بمعنی کسیه که دارایی بیشتری داره و میتونه رفاه بیشتری رو برای دختر خانم فراهم کنه. از اونجا که شما همسن ایشان هستید و با توجه به اینکه دخترها زودتر از پسرها ازدواج میکنند شما واقعا کارت سخت خواهد بود ولی از طرفی شما هم جوان آینده داری هستی ایشالا (بخاطر رشته ی ریاضی و معدل خوبت میگم) پس نا امید نباش. نه کاملا مطمئن نه نامید باش (این خوب جواب داده ، جاهای دیگه هم کاربرد داره!)

غزالی میگوید :
بزرگی نقل کرده است شخصی زنی را دید و سخت عاشق او شد و میخاست مهر او از دلش خارج شود بین خواب و بیداری به او گفتند این ایه را بخوان و بر خود بدم! میگوید : از خواب بیدار شدم و چنین کردم گویا از قید و بند رها شدم و اما ایه این است:

يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِي الحَياةِ الدُّنيا وَفِي الآخِرَةِ ۖ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظّالِمينَ ۚ وَيَفعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ

منبع: کتاب مخزن تعویذات \129

islamsavior313;660336 نوشت:
سلام. من پسری هجده ساله ام. بسیجی و مذهبی. من خیلی وقته به دختر داییم که همسنمه علاقه مندم. اخیرا این علاقه خیلی خیلی بیشتر شده. اینم بگم که این علاقه فقط و فقط برای ازدواجه. ولی از اونجایی که هنوز برا ازدواج و مطرح کردن این موضوع کمی زوده، این علاقه برای من مشکلساز شده. فکرمو مشغول کرده. من شاگرد اول رشته ریاضی سال سوم هستم با معدل ۱۹.۹۰ اما چند وقتیه نمیتونم درس بخونم. چکار کنم این علاقه رو تا یه دو سه سال دیگه کنترل کنم ؟؟ البته با ایشون ، در شبکه های اجتماعی صحبت کرده ام . فک میکنم علاقمون دو طرفه باشه. اما برای ازدواج زوده. کمکم کنید که بهترین تصمیمو بگیرم و کورکورانه عمل نکنم.

کجاش زوده ؟ زودتر با مامانتون صحبت کنین...
تازه قرا نیست ، همین فردا ساعت 3 و 25 دقیقه دیگه کاملا ازدواج کنین و برین تو یه خونه ها...
همین فردا با مامانتون در مورد احساساتون صحبت کنین و ازش راهنمایی و کمک بخواین...
درضمن اگر ایشون سعی کردن متقاعدتون کنن که زوده و نمیدونم اون بدرد شما نمیخوره و اینها ، تا واقعا قانع نشدی قبول نکن و دائما بهشون اصرار کن و باهاشون در موردش حرف بزن...

در ضمن کمترین نگرانی در مورد پول و وضع زندگی و اینها نداشته باش...
فقط به این فکر کن که من زودتر باید به مامان بگم

السلام علیکم و رحمة الله
خیلی خوشحالم از آشنایی با آغازگر تاپیک که بسیار فرد منطقی و حقپذیری است
خدا امثال شما رو زیاد کنه....برای ما هم دعا کنید....
---------------------
سوالی که پیش میاد علت علاقه ی شما به ایشان چیست؟
آیا او هم مثل شما فکر می کند و هم عقیده با شماست ؟
یا اینکه با یک نگاه، شیفته ی او گشته اید؟
یا اینکه از بس با هم در ارتباط بوده اید در دام عشق او گیر افتاده اید؟

از کجا می دونید که علاقه ی شما دوطرفه هست؟
معمولاً وقتی کسی عاشق میشه هر نشانه ای از رفتارطرف مقابل را هم "عشق" تفسیر می کند!(اگر با من نبودش هیچ میلی- چرا ظرف مرا بشکست لیلی!) درحالی که ممکن است طرف مقابل اصلا به او فکر هم نکند.
البته شاید هم به شما علاقه مند باشه....اما اینو گفتم که خدای نکرده الکی به دل خودتون صابون نزنید و بدونید که ممکنه این علاقه یکطرفه باشه.

اگر واقعاً با شما هم عقیده و هم فکر است و دختر پاک و مؤمن و محجبه و مقیدی است که علاقه ی شما می تواند منطقی باشد....
اما هرعلتی غیر از این باشد چندان جالب نیست...
--------------
برخی از دوستان هم که گفتن اول کار بعد ازدواج...حرف بی اساس و اشتباهی است....
این متن را کامل بخوانید....
http://hosseinalemi.blogfa.com/post/660

توصیه می کنم کتابهایی در مورد ازدواج هم بخوانید تا اطلاعات کافی در این زمینه کسب کرده و با دست پر وارد میدان شوید ان شاءالله

rezaee;661365 نوشت:
گزینه های بهتری که میتونی توی دانشگاه پیدا کنی

دانشگاه امام صادق علیه السلام، مخصوص آقایان است...

من ندیدم در سوال ایشان چیزی در مورد دانشگاه امام صادق نوشته باشند! به هرحال توی دانشگاه جدا هم بالاخره یک فضاهایی برای آشنایی پیدا میشود! و به نظرم توی دانشگاه راحتتر بشه فرد مناسب خود را پیدا کرد. به هر حال نسبی است.

ولی در مورد دوستانی که میگن آقا ازدواج کن و .... اصلا موافق نیستم. اگر سن شمایی که چنین حرفی میزنید پایین است ایرادی بر شما نیست منم سن شما بودم چنین حرفهایی میزدم، ولی اگر سن تان بیش از ۲۲-۳ سال است و چنین توصیه ای به نوجوان ۱۶-۱۷ ساله میکنید واقعا بعید است!
الان ۱۴۰۰ سال پیش نیست که بگیم زندگی اپمه رو ببین همه تو همین سن ازدواج کردن ....پس درنگ نکن!
نه! الان شرایط خیلی فرق کرده. و واقعا انتخابی که فرد در ۱۶ سالگی دارد کجا و انتخابی که در ۱۸ سالگی میکند ، در ۲۰ سالگی میکند و در ۲۲ تا ۲۵ سالگی میکند(من این سن رو مناسب ترین سن برای پسرها میدونم)کجا! حتی بازم انتخاب هایش در ۲۶ و ۷ سالگی به بالا تغییر میکند و البته دیگر به سمت افراط میرود و خودش هم همیشه حسرت گذشته را میخورد!

بگذارید سنتون بالاتر بره...خودتون رو بیشتر و بهتر بشناسید...موقعیت اجتماعیتون مشخص بشه...بعد به دنبال کفو خودتون بگردید. من نمیخوام بحث ها رو خیلی باز کنم که خدایی نکرده به عده ای بر بخوره، ولی یقین بدانید انتخابی که در ۲۲ سالگی میکنید اینی نیست که الان کردید!

همونطور که گفتم با گذشت از ۲۵ سال هم موافق نیستم چون دیگه هم جوان سرد میشه کم کم و هم دیگه خیلی حسابگر میشه و کم کم از خودش میپرسه اصلا ازدواج کنم برای چی؟ چه سودی برام داره؟ به منافعم لطمه ای نمیزنه؟ و ........

لبیک یا علی النقی;661448 نوشت:
السلام علیکم و رحمة الله
خیلی خوشحالم از آشنایی با آغازگر تاپیک که بسیار فرد منطقی و حقپذیری است
خدا امثال شما رو زیاد کنه....برای ما هم دعا کنید....
---------------------
سوالی که پیش میاد علت علاقه ی شما به ایشان چیست؟
آیا او هم مثل شما فکر می کند و هم عقیده با شماست ؟
یا اینکه با یک نگاه، شیفته ی او گشته اید؟
یا اینکه از بس با هم در ارتباط بوده اید در دام عشق او گیر افتاده اید؟

از کجا می دونید که علاقه ی شما دوطرفه هست؟
معمولاً وقتی کسی عاشق میشه هر نشانه ای از رفتارطرف مقابل را هم "عشق" تفسیر می کند!(اگر با من نبودش هیچ میلی- چرا ظرف مرا بشکست لیلی!) درحالی که ممکن است طرف مقابل اصلا به او فکر هم نکند.
البته شاید هم به شما علاقه مند باشه....اما اینو گفتم که خدای نکرده الکی به دل خودتون صابون نزنید و بدونید که ممکنه این علاقه یکطرفه باشه.

اگر واقعاً با شما هم عقیده و هم فکر است و دختر پاک و مؤمن و محجبه و مقیدی است که علاقه ی شما می تواند منطقی باشد....
اما هرعلتی غیر از این باشد چندان جالب نیست...
--------------
برخی از دوستان هم که گفتن اول کار بعد ازدواج...حرف بی اساس و اشتباهی است....
این متن را کامل بخوانید....
http://hosseinalemi.blogfa.com/post/660

توصیه می کنم کتابهایی در مورد ازدواج هم بخوانید تا اطلاعات کافی در این زمینه کسب کرده و با دست پر وارد میدان شوید ان شاءالله

دانشگاه امام صادق علیه السلام، مخصوص آقایان است...


از لطفی که به من دارید ممنونم.
دلیل علاقمو به ایشون واقعا نمیتونم توضیح بدم. من خیلی ساله به ایشون علاقه دارم ولی این علاقه اخیرا بیشتر شده . بله. ایشون و خانوادشون معتقد هستن. ظاهرن باهم ، هم عقیده هستیم. الان که به ایشون علاقه دارم، حتی اگه بدی ای هم داشته باشه، من نمیتونم ببینم. بقول استاد رائفی پور ، مرد میبینه و عاشق میشه و زن میشنوه و عاشق میشه. ماهم مشمول همین افرادیم. اما مشکل من، چیز دیگس. من به احتمال زیاد با ایشون ازدواج کنم اما الان علاقه به ایشون برام اختلال ایجاد میکنه. در واقع میخوام این علاقه و عشق و افکار مربوط به اونو یه دو سه سال به تاخیر بندازم تا بتونم به کارای اساسی زندگیم برسم. به خاطر این مبگم که علاقمون به احتمال زیاد دوطرفس چون از طرف ایشون هم بعضی از مواقع پالس های مثبتی دریافت کردم.اما نمیتونم مطمئن شم که دوطرفس. ولی احتمالش بسیار بالاست. میدونم که در دوره ای هستم که این عاشق شدن ها یه جورایی طبیعیه. اما الان درصدد کنترل این علاقه هستم که به کمک دوستان بتونم به هدفم برسم.

kavoshgar02;661405 نوشت:
کجاش زوده ؟ زودتر با مامانتون صحبت کنین...
تازه قرا نیست ، همین فردا ساعت 3 و 25 دقیقه دیگه کاملا ازدواج کنین و برین تو یه خونه ها...
همین فردا با مامانتون در مورد احساساتون صحبت کنین و ازش راهنمایی و کمک بخواین...
درضمن اگر ایشون سعی کردن متقاعدتون کنن که زوده و نمیدونم اون بدرد شما نمیخوره و اینها ، تا واقعا قانع نشدی قبول نکن و دائما بهشون اصرار کن و باهاشون در موردش حرف بزن...

سلام

مطرح کردن مسئله علاقه در این شرایط، ریسک داره. البته این مسئله کاملا به خونواده ایشون بستگی داره. ولی غالب خونواده ها به خصوص مذهبی هایی که اهل منطق نیستن(چون غیر مذهبی ها تعصبی رو رابطه ندارن و برای همین ممکنه اصلا براشون مهم نباشه که اینا قبلا با هم رابطه داشتن) در چنین شرایطی بدون هیچ درنگی مخالفت می کنن

لذا بهتره ابتدا اصل مسئله ازدواج رو مطرح کنه و مطرح کردن علاقه رو به بعد موکول کنه

سلام
کلا بنظرم از فکرش بیاید بیرون، این افکار گذراست .........
دو فردای دیگه ان شاالله خیلی موردهای بهتری براتون پیدا میشه
الان فقط درستون رو بخونید ...

همین که شما با اینکه بسیار جوان هستید تا این اندازه عاقلانه برخورد می کنید و مراقب هستید که گناه نکنید و هیچ یک از شما آسیب نبینید، نشان می دهد که مسیر درست را انتخاب خواهید کرد و به بیراهه نمی روید ان شاالله.

فکر کنم تا حالایکی دوتا بچه هم دارن.یکی دستش خورده رو کیبورد قفل این تاپیکو باز کرده.

عنوان: چطور علاقه ام به دختر داییم را کنترل کنم تا مانع تحصیلم نشود؟

خلاصه سوال:
پسری 18 ساله هستم که به دختر داییم علاقه دارم و چند باری هم در شبکه های مجازی با او صحبت کرده ام؛ اما چون هنوز برای ازدواجم زود است به دنبال راهی هستم که بتوانم تا دو سه سال دیگر علاقه ام را کنترل کنم و از طرفی این علاقه مخل درسم هم نشود. لطفا کمکم کنید.

اصل سوال:
سلام. من پسری هجده ساله ام. بسیجی و مذهبی. من خیلی وقته به دختر داییم که همسنمه علاقه مندم. اخیرا این علاقه خیلی خیلی بیشتر شده. اینم بگم که این علاقه فقط و فقط برای ازدواجه. ولی از اونجایی که هنوز برا ازدواج و مطرح کردن این موضوع کمی زوده، این علاقه برای من مشکلساز شده. فکرمو مشغول کرده. من شاگرد اول رشته ریاضی سال سوم هستم با معدل ۱۹.۹۰ اما چند وقتیه نمیتونم درس بخونم. چکار کنم این علاقه رو تا یه دو سه سال دیگه کنترل کنم ؟؟ البته با ایشون ، در شبکه های اجتماعی صحبت کرده ام . فک میکنم علاقمون دو طرفه باشه. اما برای ازدواج زوده. کمکم کنید که بهترین تصمیمو بگیرم و کورکورانه عمل نکنم.

پاسخ:
سلام/ مهمترین مسئله در چنین شرایطی این است که شما تکلیف خودتان را روشن کنید. اینکه شما قلبا به ایشان علاقه داشته باشید و بخواهید چندین سال با این علاقه دست و پنجه نرم کنید قطعا مشکلاتی برای شما ایجاد خواهد کرد؛
چون هم تحمل این سالها خیلی سخت خواهد بود و هم اینکه ممکن است قبل از اینکه شما رسما اقدام کنید او ازدواج کند. حتی بر فرض اینکه ازدواج هم نکند باز هم ممکن است بعد از چند سال صبر کردن و اقدام کردن، آن زمان به دلایلی مثل مخالفت خانواده نتوانید با او ازدواج کنید. از طرفی هم درست است که الان به فکر کنترل این علاقه هستید، اما با گذشت زمان این کار سخت شده و احتمال اینکه گرفتار ارتباط دوستی یا هر مسئله دیگری شوید هم زیاد است. مثل این می ماند که آتش و پنبه را کنار هم قرار دهیم و مواظب باشیم پنبه آتش نگیرد. شاید بشود؛ اما خیلی سخت است و با کمترین بادی ممکن است آتشی غیر قابل مهار شعله ور شود. لذا بهترین کار این است که یا همین الان آتش و پنبه را از هم جدا کنیم؛ یعنی شما کلا ایشان را از فکر و ذهن خود خارج کنید و به هیچ وجه به فکر ازدواج با ایشان نباشید تا بتوانید به زندگی طبیعی و عادی خود ادامه دهید و یا اینکه همین الان راهی پیدا کنید و برای ازدواج با ایشان اقدام کنید. البته اقدام برای ازدواج به معنای ازدواج نیست و نگویید الان شرایط ازدواج را ندارم. حداقلش این است که شما با مطرح کردن این مسئله با خانواده به آن رسمیت می دهید؛ به خصوص که طی کردن همین روند نیز خود شاید غریب به یک سال زمان ببرد. در این صورت، هم مجبور به تحمل عشق بی وصال و مشکلات روحی و روانی و افت تحصیلی و ... آن نمی شوید و هم اینکه ترس از نرسیدن به ایشان در آینده برای شما مشکل ساز نمی شود.
اگر تصمیم بر فراموش کردن ایشان گرفتید بگویید تا به شما در این زمینه کمک کنیم؛ اما اگر به هر دلیلی نمی خواهید یا نمی توانید ایشان را فراموش کنید، می توانید همین الان استارت اقدام برای ازدواج با ایشان را بزنید و از راه درست اقدامات لازم برای به دست آوردن او را انجام دهید. اقدام درست به این است که شما ابتدا اصل مسئله ازدواج را با خانواده مطرح کنید. هر چند با وجود شرایط سنی شما احتمالا با مخالفت خانواده روبرو می شوید، ولی شروع زمزمه های ازدواج از الان موجب می شود که خانواده زودتر از زمان معمول به فکر زن دادن شما بیفتند. این اقدامات یعنی ابراز تمایل برای ازدواج می تواند از مطرح کردن مسئله ازدواج به شوخی و خنده شروع شده و کم کم آن را در غالب بحث های دینی و منطقی جدی کنید. نکته قابل توجه این است که تا زمانی که با اصل ازدواج شما موافقت نشده، حرفی از دختر داییتان به میان نیاورید؛ چون در چنین شرایطی معمول خانواده ها بدون اینکه به چنین درخواستی فکر کنند پاسخ منفی خواهند داد؛ چون علاوه بر اینکه این کار را بی احترامی به خود می دانند، چنین انتخابی را غیر عاقلانه و از روی هوی و هوس دانسته و ارزشی برای آن قائل نیستند.
تا زمانی که بتوانید رضایت خانواده را جلب کنید تحت هیچ شرایطی نباید این علاقه شما منجر به رابطه شود؛ حتی در کمترین حد آن؛ یعنی صحبت و گفتگو در شبکه های اجتماعی؛ چون این کار به مرور زمان منجر به وابستگی دوجانبه شده و در نتیجه، هم انتخاب عاقلانه را تحت تاثیر قرار می دهد (چون کسی که عاشق شود، چشمش کور شده و در این صورت یا عیب و نقص طرف را نمی بیند و یا اگر ببینید نمی پذیرد و توجیه می کند) و هم اینکه اگر به هر دلیلی مثل مخالفت خانواده یا ... نتوانید با هم ازدواج کنید، برای فراموش کردن همدیگر رنج زیادی را متحمل خواهید شد. بعلاوه اینکه اگر خانواده ها متوجه رابطه شما شوند، احتمال مخالفت آنها با ازدواجتان بسیار زیاد خواهد شد؛ چون همانطور که گفته شد چنین انتخابی را نادرست و دور از ادب و احترام می دانند. بنابراین به هیچ وجه به فکر رابطه با او نباشید و اگر تا الان هم مختصر رابطه ای برقرار کرده اید، آن را به طور کامل قطع کنید تا ذهن طرف هم بیشتر از این درگیر نشود.
اما برای اینکه در این مدت خللی به درس شما وارد نشود بهترین کار
این است که افکار خود را کنترل کنید و اجازه ندهید فکر ایشان مانع تحصیل شما شود. بخشی از این کنترل به وسیله اقداماتی که عرض کردم انجام خواهد شد. بخش دیگرش به وسیله روش های کنترل افکار قابل درمان است؛ به این معنا که اگر هنگام درس خواندن احساس کردید فکر ایشان نمی گذارد تمرکز لازم را داشته باشید از این مهارت ها کمک بگیرید.
مهارتهای کنترل افکار عبارتند از:
1- بستن کشی به دست: هنگامی که آن افکار خودبخود به ذهنتان آمدند، کش را بکشید و رها کنید. درد حاصل از آن شما را از آن فکر دور می کند (لازم به ذکر است که شما هرگز نباید سبب ورود افکار به ذهن شوید)
2- برای خود در طول روز یا هفته ساعتی را قرار دهید و به خود وعده دهید که در آن ساعت به این افکار مزاحم فکر می کنید و به تدریج این زمان را کم کنید.
3- وقتی در آن ساعت مشغول فکر می شوید کاملا روی آن فکر کنید و همه جوانب و ابعاد قضیه را بررسی نمایید.
4- هنگام فکر در آن ساعت یک بار بلند فریاد بزنید: ایست ... این کلمه و بار روانی حاصل از آن در کنترل افکار و نیامدن آنها به ذهن موثر است.(1)

نتیجه:
بهترین کار این است که همین الان تکلیف خود را روشن کنید؛ یعنی یا تصمیم بگیرید که ایشان را کلا فراموش کنید و یا اینکه همین الان برای ازدواج با ایشان اقدام کنید؛ در غیر این صورت با مشکل مواجه می شوید؛ چون جدای از اینکه در این سالها سختی زیادی را باید تحمل کنید و احتمال لغزش هم وجود دارد، هیچ ضمانتی هم وجود ندارد که بعد از چند سال صبر کردن بتوانید با او ازدواج کنید.

(1) سایت انجمن گفتگوی دینی، انجمن مشاوره، کارشناس: امین، تاریخ: 1395/02/06

موضوع قفل شده است