جمع بندی آیاتی که درباره ذوالقرنین و یاجوج ماجوج می باشد

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیاتی که درباره ذوالقرنین و یاجوج ماجوج می باشد

سلام به همه دوستان بزرگوار
ازتون میخام آیاتی که درباره ذوالقرنین و یاجوج ماجوج در قرآن هست رو برام بگید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اللخصوص آیه ای هست که میگه اقوام گذشته بر نمیگردن مگر اینکه راه یاجوج و ماجوج باز بشه...کمک کنید بهم یه تحقیق باحال دارم میکنم نتیجه رو بهتون میگم اگه جوابشو پیدا کنم.......:Cheshmak:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد یاسین

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

ایام میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مبارک باد.

داستان ذی القرنین تنها در سوره کهف ذکر شده است. یکی از ماجراهایی که خداوند در مورد ذی القرنین به آن اشاره می کند در مورد مواجهه ذی القرنین با یاجوج و ماجوج می باشد:

« وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً (83)
إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَباً (84)
فَأَتْبَعَ سَبَباً (85)
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ في‏ عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فيهِمْ حُسْناً (86)
قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلى‏ رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذاباً نُكْراً (87)
وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى‏ وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً (88)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (89)
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى‏ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً (90)
كَذلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً (91)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92)
حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً (93)
قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى‏ أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا (94)
قالَ ما مَكَّنِّي فيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعينُوني‏ بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً (95)
آتُوني‏ زُبَرَ الْحَديدِ حَتَّى إِذا ساوى‏ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُوني‏ أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً (96)
فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً (97)
قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا (98)»

( و از تو درباره «ذو القرنين» مى‏ پرسند؛ بگو: «بزودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم كرد.» (83)
ما به او در روى زمين، قدرت و حكومت داديم؛ و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم. (84)
او از اين اسباب، (پيروى و استفاده) كرد ... (85)
تا به غروبگاه آفتاب رسيد؛ (در آن جا) احساس كرد (و در نظرش مجسّم شد) كه خورشيد در چشمه تيره و گل‏آلودى فرو مى ‏رود؛ و در آن جا قومى را يافت؛ گفتيم: «اى ذو القرنين! آيا مى ‏خواهى (آنان) را مجازات كنى، و يا روش نيكويى در مورد آنها انتخاب نمايى؟» (86)
گفت: «اما كسى را كه ستم كرده است، مجازات خواهيم كرد؛ سپس به سوى پروردگارش بازمى ‏گردد، و خدا او را مجازات شديدى خواهد كرد! (87)
و اما كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نيكوتر خواهد داشت؛ و ما دستور آسانى به او خواهيم داد.» (88)
سپس (بار ديگر) از اسبابى (كه در اختيار داشت) بهره گرفت ... (89)
تا به خاستگاه خورشيد رسيد؛ (در آن جا) ديد خورشيد بر جمعيّتى طلوع مى ‏كند كه در برابر (تابش) آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بوديم (و هيچ گونه سايبانى نداشتند). (90)
(آرى) اينچنين بود (كار ذو القرنين)! و ما بخوبى از امكاناتى كه نزد او بود آگاه بوديم! (91)
(باز) از اسباب مهمّى (كه در اختيار داشت) استفاده كرد ... (92)
(و هم چنان به راه خود ادامه داد) تا به ميان دو كوه رسيد؛ و در كنار آن دو (كوه) قومى را يافت كه هيچ سخنى را نمى ‏فهميدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)! (93)
(آن گروه به او) گفتند: «اى ذو القرنين يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مى‏ كنند؛ آيا ممكن است ما هزينه‏ اى براى تو قرار دهيم، كه ميان ما و آنها سدّى ايجاد كنى؟!» (94)
(ذو القرنين) گفت: «آنچه پروردگارم در اختيار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پيشنهاد مى‏كنيد)! مرا با نيرويى يارى دهيد، تا ميان شما و آنها سدّ محكمى قرار دهم! (95)
قطعات بزرگ آهن برايم بياوريد (و آنها را روى هم بچينيد)!» تا وقتى كه كاملًا ميان دو كوه را پوشانيد، گفت: « (در اطراف آن آتش بيفروزيد، و) در آن بدميد!» (آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرد، و گفت: « (اكنون) مس مذاب برايم بياوريد تا بر روى آن بريزم!» (96)
(سرانجام چنان سدّ نيرومندى ساخت) كه آنها [طايفه يأجوج و مأجوج‏] قادر نبودند از آن بالا روند؛ و نمى ‏توانستند نقبى در آن ايجاد كنند. (97)
(آن گاه) گفت: «اين از رحمت پروردگار من است! امّا هنگامى كه وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم مى ‏كوبد؛ و وعده پروردگارم حق است!» (98)).[1]

همانطور که در این آیات آمده، ذی القرنین برای مردمی که از او در مقابل حملات و چپاول، یاجوج و ماجوج کمک خواستند، سد محکم و نفوذ ناپذیری ساخت.

در مورد یاجوج و ماجوج علاوه بر سوره کهف در سوره انبیاء نیز اشاره ای آمده؛«وَ حَرامٌ عَلى‏ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ (95)حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ (96) وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا في‏ غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ كُنَّا ظالِمينَ »[2]

(و حرام است بر شهرها و آباديهايى كه (بر اثر گناه) نابودشان كرديم (كه به دنيا بازگردند؛) آنها هرگز باز نخواهند گشت. تا آن زمان كه «يأجوج» و «مأجوج» گشوده شوند؛ و آنها از هر محلّ مرتفعى بسرعت عبور مى‏ كنند. و وعده حقّ [قيامت‏] نزديك مى ‏شود؛ در آن هنگام چشمهاى كافران از وحشت از حركت بازمى ‏ماند؛ (مى‏ گويند:) اى واى بر ما كه از اين (جريان) در غفلت بوديم؛ بلكه ما ستمكار بوديم!).


[/HR][1] - سوره کهف،آیه83-98.

[2] - سوره انبیاء،آیه95-97.

اگر منظور از ذوالقرنین امام زمان باشید اونوقت چی میشه؟
یاجوج ماجوج همون فساد ما آدما نمیشن که پس از اینکه پیامبر ص جلوی فساد ما سد بستند دوباره برگرشتیم به جاهلیت خودمان؟
پیامبر ص فرمودند من بین دو جاهلیت مبعوث می شوم

mousavi928;661601 نوشت:
اگر منظور از ذوالقرنین امام زمان باشید اونوقت چی میشه؟
یاجوج ماجوج همون فساد ما آدما نمیشن که پس از اینکه پیامبر ص جلوی فساد ما سد بستند دوباره برگرشتیم به جاهلیت خودمان؟

بسم الله الرحمن الرحیم

منظور از ذی القرنین، شخصیتی است که در گذشته می زیسته، و قطعا امام زمان(علیه السلام) منظور نیست. در مورد اینکه نام اصلی ذی القرنین چه بود، احتمالاتی ذکر شد که خارج از بحث ما می باشد.

یاجوج و ماجوج دو قومی بودند که در زمانهای گذشته زندگی می کردند و با توجه به قدرت و مهارت نظامی و رزمی که داشتند به اقوام همسایه خود حمله و اموال آنها را غارت می کردند. اینکه فساد دوباره بعد از دوران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که آن حضرت با فساد و جهالت مبارزه کردند، و اینکه دوباره مظاهر فساد و جهالت گسترش پیدا کرد و امروزه به اوج خود رسید مطلب صحیحی است، اما اینکه بگوییم منظور از آیه شریفه همین مطلب است، به راحتی نمی توان چنین اداعایی کرد، جز با اقامه ادله متقن.

یاسین;661657 نوشت:
منظور از ذی القرنین، شخصیتی است که در گذشته می زیسته، و قطعا امام زمان(علیه السلام) منظور نیست. در مورد اینکه نام اصلی ذی القرنین چه بود، احتمالاتی ذکر شد که خارج از بحث ما می باشد.

سلام
اما استاد رائقی پور یک سخنرانی چند ساعته دارند و اثبات می کنند که ذی القرنین همان امام زمان عج است

mousavi928;661746 نوشت:
سلام
اما استاد رائقی پور یک سخنرانی چند ساعته دارند و اثبات می کنند که ذی القرنین همان امام زمان عج است

بسم الله الرحمن الرحیم
علیکم السلام

با احترام به استاد رائفی پور، در تفاسیر معتبر شیعی چنین مطلبی مشاهده نکردیم و لذا برای بنده چنین چیزی ثابت نیست.

[="Tahoma"][="Blue"]

یاسین;661772 نوشت:
با احترام به استاد رائفی پور، در تفاسیر معتبر شیعی چنین مطلبی مشاهده نکردیم و لذا برای بنده چنین چیزی ثابت نیست.

البته علامه طباطبایی که مرد بسیار بزرگی بوده است کورش را در این باره تقویت کرده است که شاید ذوالقرنین باشد.[/]

morteza777;660253 نوشت:
سلام به همه دوستان بزرگوار
ازتون میخام آیاتی که درباره ذوالقرنین و یاجوج ماجوج در قرآن هست رو برام بگید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟
اللخصوص آیه ای هست که میگه اقوام گذشته بر نمیگردن مگر اینکه راه یاجوج و ماجوج باز بشه...کمک کنید بهم یه تحقیق باحال دارم میکنم نتیجه رو بهتون میگم اگه جوابشو پیدا کنم....

تاپیک جمع بندی

بسم الله الرحمن الرحیم

داستان ذی الفرنین تنها در سوره کهف آمده است. به یاجوج و ماجوج در دو جای قرآن اشاره شد؛ یکی در سوره کهف در ادامه داستان ذی القرنین و دیگری در سوره انبیاء.
«وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً
إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَباً
فَأَتْبَعَ سَبَباً
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ في‏ عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فيهِمْ حُسْناً
قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلى‏ رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذاباً نُكْراً
وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى‏ وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى‏ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً
كَذلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً
حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً
قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى‏ أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا
قالَ ما مَكَّنِّي فيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعينُوني‏ بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً
آتُوني‏ زُبَرَ الْحَديدِ حَتَّى إِذا ساوى‏ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُوني‏ أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً
فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً
قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا »[1]

( و از تو درباره «ذو القرنين» مى‏ پرسند؛ بگو: «بزودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم كرد.»
ما به او در روى زمين، قدرت و حكومت داديم؛ و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم. (
او از اين اسباب، (پيروى و استفاده) كرد ... (
تا به غروبگاه آفتاب رسيد؛ (در آن جا) احساس كرد (و در نظرش مجسّم شد) كه خورشيد در چشمه تيره و گل‏آلودى فرو مى ‏رود؛ و در آن جا قومى را يافت؛ گفتيم: «اى ذو القرنين! آيا مى ‏خواهى (آنان) را مجازات كنى، و يا روش نيكويى در مورد آنها انتخاب نمايى؟ (
گفت: «اما كسى را كه ستم كرده است، مجازات خواهيم كرد؛ سپس به سوى پروردگارش بازمى ‏گردد، و خدا او را مجازات شديدى خواهد كرد(
و اما كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نيكوتر خواهد داشت؛ و ما دستور آسانى به او خواهيم داد.(
سپس (بار ديگر) از اسبابى (كه در اختيار داشت) بهره گرفت ... (
تا به خاستگاه خورشيد رسيد؛ (در آن جا) ديد خورشيد بر جمعيّتى طلوع مى ‏كند كه در برابر (تابش) آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بوديم (و هيچ گونه سايبانى نداشتند).
(آرى) اينچنين بود (كار ذو القرنين)! و ما بخوبى از امكاناتى كه نزد او بود آگاه بوديم(
(باز) از اسباب مهمّى (كه در اختيار داشت) استفاده كرد ... (
(و هم چنان به راه خود ادامه داد) تا به ميان دو كوه رسيد؛ و در كنار آن دو (كوه) قومى را يافت كه هيچ سخنى را نمى ‏فهميدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)
(آن گروه به او) گفتند: «اى ذو القرنين يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مى‏ كنند؛ آيا ممكن است ما هزينه‏ اى براى تو قرار دهيم، كه ميان ما و آنها سدّى ايجاد كنى(
(ذو القرنين) گفت: «آنچه پروردگارم در اختيار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پيشنهاد مى‏كنيد)! مرا با نيرويى يارى دهيد، تا ميان شما و آنها سدّ محكمى قرار دهم(
قطعات بزرگ آهن برايم بياوريد (و آنها را روى هم بچينيد)!» تا وقتى كه كاملًا ميان دو كوه را پوشانيد، گفت: « (در اطراف آن آتش بيفروزيد، و) در آن بدميد!» (آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرد، و گفت: « (اكنون) مس مذاب برايم بياوريد تا بر روى آن بريزم(
(سرانجام چنان سدّ نيرومندى ساخت) كه آنها [طايفه يأجوج و مأجوج‏] قادر نبودند از آن بالا روند؛ و نمى ‏توانستند نقبى در آن ايجاد كنند. (
(آن گاه) گفت: «اين از رحمت پروردگار من است! امّا هنگامى كه وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم مى ‏كوبد؛ و وعده پروردگارم حق است).
ذی القرنین که از جانب خداوند به او امکانات و نیروی زیادی داده شده بود، به مردمی که از جانب یاجوج و ماجوج مورد حمله قرار می گرفتند کمک کرد و برای آنان سد نفوذ ناپذیری ساخت تا از آسیب های یاجوج و ماجوج در امان باشند.

در مورد یاجوج و ماجوج در سوره انبیاء قرآن می فرماید:« وَ حَرامٌ عَلى‏ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا في‏ غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ كُنَّا ظالِمينَ»[2] (و حرام است بر شهرها و آباديهايى كه (بر اثر گناه) نابودشان كرديم (كه به دنيا بازگردند؛) آنها هرگز باز نخواهند گشت. تا آن زمان كه «يأجوج» و «مأجوج» گشوده شوند؛ و آنها از هر محلّ مرتفعى بسرعت عبور مى‏ كنند. و وعده حقّ [قيامت‏] نزديك مى ‏شود؛ در آن هنگام چشمهاى كافران از وحشت از حركت بازمى ‏ماند؛ (مى‏ گويند:) اى واى بر ما كه از اين (جريان) در غفلت بوديم؛ بلكه ما ستمكار بوديم).

آيا منظور از گشوده شدن اين دو طايفه، شكسته شدن سد آنها و نفوذشان از اين طريق در مناطق ديگر جهان است؟ و يا منظور نفوذ آنها به طور كلى در كره زمين از هر سو و هر ناحيه مى‏باشد؟ آيه فوق صريحا در اين باره سخن نگفته، تنها از انتشار و پراكندگى آنها در كره زمين به عنوان يك نشانه پايان جهان و مقدمه رستاخيز و قيامت ياد كرده است.[3]

این آیات در مورد امام زمان(عج) نمی باشد، بلکه یکی از نشانه های نزدیک شدن قیامت می باشد.


[/HR][1] - سوره کهف،آیه83-98.

[2] - سوره انبیاء،آیه95-97.

[3]- تفسير نمونه، ج‏13، ص: 503.

موضوع قفل شده است