جمع بندی طبق آیات قرآن و روایات صحیح السند، حجاب چهار زن برتر عالم هستی چگونه بوده؟ (صرفا بحث روایی)

تب‌های اولیه

114 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
طبق آیات قرآن و روایات صحیح السند، حجاب چهار زن برتر عالم هستی چگونه بوده؟ (صرفا بحث روایی)

سلام علیکم
بنده تاپیکی قبلا ایجاد کردم در مورد نوع خاصی از حجاب و از آنجا که بحث های متفرقه ای در آن تاپبک مطرح شد و به نتیجه نرسید بنا بر این قصد دارم تک تک و جز به جز به این مسایل بپردازم.
از کاربران هم خواهش می کنم در این تاپیک فقط صرفا بحث روایی انجام گیرد و از درج نظرات فقهی و نظرات شخصی و ... اجتناب شود و ققط بحث از قال الصادق و قال الباقر و اینگونه مسائل باشد
اگر ممکن است طبق آیات و روایات صحیح السند نوع و مقدار حجاب چهار زن برتر عالم هستی یعنی حضرت فاطمه و حضرت خدیجه و حضرت مریم و حضرت آسیه را بررسی کنید.که چگونه بوده؟
البته بیشتر تاکید من روی این قسمت است که آیا طبق روایات صحیح السند (اگر روایتی را ذکر می کنید سندش را هم از جهت صحیح و حسن و موثق و ضعیف بودن بررسی کنید) این افراد حجابی بیشتر از حد واجب داشتند؟ یعنی آیا این چهار نفر هموازه وجه و کفین را هم در مقابل نامحرم می پوشاندند؟ آیا خلاف این مطلب گزارش شده یعنی وجه را در صورتی که مفسده نداشته باشد در برابر نامحرم نپوشیده باشند و نامحرم صورتشان را دیده باشد و یا اینکه مثلا هیج از از اصحاب رسول الله که با این دو نفر نامحرم باشند صورت حضرت خدیجه و حضرت فاطمه را دیده اند یا خیر؟ در مورد حضرت مریم و آسیه چطور؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد تذکره

حجاب در باورها و ارزش های ما ریشه دارد و رعایت پوشش به ویژه در میان بانوان، ایجاد مصونیت برای جلوگیری از عوارض منفی، مفاسد و ابتذال است. از دیدگاه اسلام، زن، شخصیتی شایسته دارد و می تواند مدارج کمال را بپیماید و به مراتب عالی انسانیت بار یابد. دامن زن، مدرسه بشر است و والایی مردان، بدون زنان ممکن نیست. اصلاح جامعه در گرو پارسایی، حیا و حجاب بانوان خواهد بود. جایگاه والای این گوهر گران بهای آفرینش، می طلبد که در صدف پوشش قرار گیرد تا ارزش هایش حفظ گردد.
به یقین باید گفت و شکی نباید کرد که این حضرات در زمان خویش دارای بهترین پوشش و حجاب بوده اند و من هم راجع به برترین زن دو سرا
حضرت زهرا (سلام الله علیها) مطالبی را اشاره می کنم :
حضرت امام حسن علیه السلام در کیفیت حضور حضرت زهرا
(سلام الله علیها) در بیرون منزل می فرمایند:
مادرم روسری بر سر نمود و چارقد بلند خود را پوشید ... در حال راه رفتن بگونه ای بود که لباسش به پا گیر می کرد (کنایه از این که پوشش کامل رعایت شده بود.) ... او در میان زنان انصار از خانه خارج شد... همچون حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) با وقار و متانت حرکت می نمود.
در قضیه فدک نیز شکل خاص حجاب حضرت زهرا (سلام الله علیها) را هنگام خروج از منزل این گونه توصیف نموده است :
حضرت زهرا
(سلام الله علیها) هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم به سر بستند و جلباب (چادر) را به گونه ای که تمام بدن آن حضرت را می پوشاند و گوشه های آن به زمین می رسید به تن کردند و به همراه گروهی از نزدیکان و زنان قوم خود به سوی مسجد حرکت کردند. (1)
پس حجاب و پوشش بیرون از منزل حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مواجهه با نامحرمان دقیقا همان دو پوشش معروف بانوان در قرآن یعنی خمار(مقنعه ) و جلباب (چادر) بوده است. بنابراین می توان این دو نوع حجاب و پوشش را حجاب و پوشش قرآنی و فاطمی دانست .
پی نوشت :
1.طبرسی، الاحتجاج ج 1 ص 98

با سلام و ادب
حضرت زهرا (ع) صورتشونو نمي پوشوندند يا حداقل هميشه نمي پوشوندند.

از اصحاب رسول خدا "سلمان" نقل مي كند:

انّ رسول الله صلی اللَّه علیه و آله مرض مرضه فأتته فاطمة تعوده و هو ناقه من مرضه، فلمّا رأت ما برسول الله صلی اللَّه علیه و آله من الجهد و الضعف خنقتها العبرة حتّی جرت دمعتها علی خدّها

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیمار شد؛ فاطمه علیها السلام نزدش آمد تا او را عیادت کند؛ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از شدّت بیماری اش در رنج بود؛ پس وقتی فاطمه علیها السلام رنج و ضعف رسول خدا (ص) را دید بغض گلویش را گرفت تا آنجا که اشک بر گونه اش جاری شد

سند: شیخ طوسی(ره) - أمالی 607

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

Asal Masal;660294 نوشت:
انّ رسول الله صلی اللَّه علیه و آله مرض مرضه فأتته فاطمة تعوده و هو ناقه من مرضه، فلمّا رأت ما برسول الله صلی اللَّه علیه و آله من الجهد و الضعف خنقتها العبرة حتّی جرت دمعتها علی خدّها

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیمار شد؛ فاطمه علیها السلام نزدش آمد تا او را عیادت کند؛ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از شدّت بیماری اش در رنج بود؛ پس وقتی فاطمه علیها السلام رنج و ضعف رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را دید بغض گلویش را گرفت تا آنجا که اشک بر گونه اش جاری شد

از کجای این روایت شریف، استفاده کردید که حضرت همیشه نقاب نمی زدند؟

وما جعل علیکم فی الدّین من حرج-خداوند در دین برشما سختی قرار نداده است

یریدالله آن یخفّفَ عنکم وخُلق الانسانُ ضعیفا -خدا می خواهد تا بارتان راسبک گرداند ومی داند که انسان ناتوان خلق شده است

يريد الله بكم اليسر ولا يريد بكم العسر- خداوند برای شما آسانی می خواهد وبرای شما دشواری نمی خواهد

حجاب فاطمي همون معلوم بودن وجه و كفين بوده. لذا برما روا نیست که آنچه را که خداوند برما آسان گرفته برخود تشدید وسخت كنيم تا مشمول آن گروهی نشویم كه حلال خدارا حرام مي شمارند.(خطاب به كساني كه پوشوندن صورت رو واجب مي دونن)

منتظر;660296 نوشت:
از کجای این روایت شریف، استفاده کردید که حضرت همیشه نقاب نمی زدند؟

با سلام

تو اين روايت سلمان اشكهاي حضرت زهراي مرضيه رو ديدند. يعني صورت مباركشون باز بوده.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

مطلب معلوم نیست به همین سادگی که شما نتیجه گرفته اید باشد:

Asal Masal;660299 نوشت:
تو اين روايت سلمان اشكهاي حضرت زهراي مرضيه رو ديدند. يعني صورت مباركشون باز بوده.

نتیجه ای که شما گرفته اید، کار درست و محققانه می طلبد که همه آیات و روایات حول و حوش این موضوع با هم جمع شود و بعد (البته توسط یک شخط عالم مهذب مأنوس با روایات و آیات)، نتیجه نهایی استخراج شود. روایاتی مثل بهترین زن آن است که زنی او را نبیند و او هم مردی را و ....... .

مطلب به این سادگی نیست و نتیجه شما به نظر حقیر، معلوم نیست معتبر باشد.

به عنوان نمونه و برای این که عرضم را برسانم که هزار نکته باریک تر از مو در فهم احادیث شریفه وجود دارد، عرض می کنم؛ مثلا دقت بفرمایید سلمان (البته من از شما نقل می کنم و خودم مراجعه نکرده ام)، جناب سلمان سلام الله علیه می فرمایند که:

Asal Masal;660294 نوشت:
حتّی جرت دمعتها علی خدّها

ایشان می گویند که اشک بر گونه مبارک خانم سلام الله علیها جاری شد؛ این لزوماً به معنای دیدن این صحنه نیست که شما نتیجه گرفته اید و گفته اید معلوم می شود صورت مبارک حضرت باز بوده؛

یعنی جناب سلمان نمی فرمایند: رأیت أن الدمعة جرت علی خدّها ......

چه بسا جناب سلمان از قرینه ای و یا .... به جاری شدن اشک علم پیدا کردند.
(البته مجددا این هایی که می گویم فقط برای باز کردن مطلب است که به این راحتی اظهار نظر در خصوص حجاب وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها نفرمایید)

ضمناً این که فرموده اید:

Asal Masal;660298 نوشت:
تا مشمول آن گروهی نشویم كه حلال خدارا حرام مي شمارند.

حرف سنگین و با عرض پوزش، نادرستی است.

مگر کسی که پوشیه می زند حلال خدا را حرام می شمارد؟! خیر هرگز این گونه نیست؛ بلکه می خواهد بیش از واجب را رعایت کند که البته هر چه زن پوششش بیشتر باشد و در برابر نامحرم پوشیده تر، ارزشمندتر است؛ البته این ارزشمندی و جهت گیری مطلوب، دو حد دارد: واجب و مستحب. لطفا به عرضم دقت فرمایید.

Asal Masal;660298 نوشت:
وما جعل علیکم فی الدّین من حرج-خداوند در دین برشما سختی قرار نداده است

یریدالله آن یخفّفَ عنکم وخُلق الانسانُ ضعیفا -خدا می خواهد تا بارتان راسبک گرداند ومی داند که انسان ناتوان خلق شده است

يريد الله بكم اليسر ولا يريد بكم العسر- خداوند برای شما آسانی می خواهد وبرای شما دشواری نمی خواهد

حجاب فاطمي همون معلوم بودن وجه و كفين بوده. لذا برما روا نیست که آنچه را که خداوند برما آسان گرفته برخود تشدید وسخت كنيم تا مشمول آن گروهی نشویم كه حلال خدارا حرام مي شمارند.

سلام علیکم و رحمة الله،
مواردی که بر شمردید همگی درست هستند ولی اکتفا کردن به این موارد در بحث توسط ما و شما کمی خطرناک است ... اینطوری هر مستحبی را باید ترک کرد چون انجام ندادنش ساده‌تر است و خدا هم برای ما ساده را پسندیده است و روا نیست که ما بر خود تشدید و سخت کنیم ... اما همین بیان در مورد شکسته شدن نماز مسافر درست است و آنجا که خدا تخفیف داده است ما جایز نیست باز راه تکلف را در پیش بگیریم و بگوییم در سفر هم می‌خواهم نماز کامل بخوانم ... این مطلبی که شما می‌فرمایید عیناً در روایتی که در مورد شکسته شدن نماز آمده وارد شده است و درست است، ولی هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد ... اینطور نیست که این معیار را دیگر همه جا بشود استفاده کرد ... گاهی مسائل دیگری هم مطرح است ...
در مورد حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها فقط می‌توانم بگویم که ایشان حقیقت پوشیدگی هستند و اسمشان هم معنای پوشیده بودن از فهم مردم را می‌دهد دیگر تا چه برسد به ظاهرشان ...
در مورد حرام کردن حلال خدا بر خود هم وقتی اشکال شرعی دارد که برای هوای خود یا دیگران باشد ولی همان اگر برای خدا باشد اگر در تمام موارد نباشد در بسیاری از موارد مشروع است ... حضرت یعقوب علیه‌السلام حلالی را بر خودشان حرام کردند و آن حلال بر تمام بنی‌اسرائیل حرام شد که یعنی مبنای شریعت خدا قرار گرفت، به جای آنکه نامشروع و خلاف و گناه تلقی گردد:

كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلًّا لِّبَنِي إِسْرَ‌ائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّ‌مَ إِسْرَ‌ائِيلُ عَلَىٰ نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَ‌اةُ ... [آل‌عمران، ۹۳]

چنین چیزی را ما در موضوع نذر هم داریم، مثل اینکه کسی نذر می‌کند که برای رضای خدا (و نه خودش یا همسرش یا غیره) هرگز فلان کار حلال را نکند ... مثل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که هرگز از نان گندم نخوردند (البته نمی‌دانم نذر بود یا نبود و فکر هم می‌کنم که نبوده باشد) ... ولی حد را باید نگاه داشت ... برای افرادی مانند ما که عموماً از عوام هستیم چنین نذرهایی امکان دارد که مکروه باشد چون گاهی از طاقتمان خارج است و یا طاقت‌فرساست ...
بنابراین حتی اگر بنا بر فرموده‌ی شما نزدن پوشیه برای یک خانم حلال باشد و آن خانم بخاطر رضایت خدا خود را در حفظ این پوشش به سختی بیاندازد این مسأله از زمین تا آسمان با آن قضیه‌ی «حلال خدا را بر خود حرام نکنید» فرق دارد ... مثال مخاطبان آن دستور الهی در عصر حاضر مثلاً کسانی هستند که خوردن گوشت را تقبیح می‌کنند و سبزیخوار می‌شوند و آنها این کار را برای غیرخدا می‌کنند نه کسانی که برای حفظ دینشان و دین دیگران و برای رضای خدا پوششی سخت‌تر را برای خود انتخاب می‌کنند
یا علی علیه‌السلام

منتظر;660343 نوشت:
ایشان می گویند که اشک بر گونه مبارک خانم سلام الله علیها جاری شد؛ این لزوماً به معنای دیدن این صحنه نیست که شما نتیجه گرفته اید و گفته اید معلوم می شود صورت مبارک حضرت باز بوده؛

یعنی جناب سلمان نمی فرمایند: رأیت أن الدمعة جرت علی خدّها ......

چه بسا جناب سلمان از قرینه ای و یا .... به جاری شدن اشک علم پیدا کردند.
(البته مجددا این هایی که می گویم فقط برای باز کردن مطلب است که به این راحتی اظهار نظر در خصوص حجاب وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها نفرمایید)


سلام علیکم و رحمة الله،
اول اینکه این حرف شما می‌تواند درست باشد (نمی‌گویم حتماً هست همانطور که خودتان هم چنین فرمایشی نکردید)، مثل اینکه کسی که زیاد گریه کند به کنایه هم می‌توان گفت که اشک بر گونه‌هایش جاری شد، اینجا جریان یافتن اشک کنایه از زیاد بودن و شدید بودن گریه است و لزوماً از اندازه‌گیری چشمی مقدار اشک نیست ... می‌تواند برای توصیف شدت گریه‌ باشد ... اما با وجودیکه این احتمال وجود دارد ولی ضعیف است ... چون اگر مثلاً شدت گریه از لرزش‌های شانه‌ها فهمیده شود با همان صورت توصیف می‌شود و اگر از روی صدای هق‌هق گریه باشد باز از روی همان ویژگی توصیف می‌شود، اگر هم از خیس شدن لباس یا گل شدن خاک موضع سجده فهمیده شود باز با همان صورت توصیف می‌شود و در نتیجه معمول این است که اگر گفته می‌شود آنقدر اشک ریختند که اشک بر صورتشان جاری شد شدت گریه را از همین مسأله دیده باشند ...
اما با فرض اینکه صورت حضرت در زمان گریه و ناراحتی شدید باز بوده باشد ترک اولی به حساب نمی‌آید ... این مطلب را می‌توانید در ذیل آیه‌ای از قرآن که در روایتی به چرایی یاد شدن مکه به بکّه در قرآن پرداخته شده است ببینید ... مسجدالحرام تنها مسجدی است که در آن اختلاط زن و مرد را داریم و این اختلاط مشروع است ... در مقدس‌ترین جای زمین یک مسجد است که مختلط است و دلیلش در همین بکاء و گریه و زاری است ... اگر حضرت زهراء سلام‌الله در چنین حالتی که هر کسی از دیدن ایشان اندوهگین می‌شود روی خودشان را باز کنند این بر خلاف احتیاط نیست، خصوصاً که در این روایات عموماً هم آمده که از ناراحتی ایشان تمامی حاضرین هم متأثر می‌شده‌اند ... یعنی مفسده‌ای که در حالت شادی یا حالت معمولی صورت و حال ممکن است به مخاطب دست بدهد در اینجا می‌تواند غایب باشد و ایشان می‌دانستند که چه وقتی در چه کاری رضایت خدا بیشتر هست ...
اما چرا رضایت خدا در حال گریه‌ی ایشان در باز بودن صورتشان باشد؟ فهم این مسأله دیگر سخت نیست ... حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله به عنوان یک معیار برای صحابی و امت خود فرموده بودند که هر کس زهرای مرا بیازارد مرا آزرده است ... پس حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها در مقام اتمام حجت باید آزردگی خود را به کمال ابراز کنند ... خداوند خود همیشه حافظ شأن ایشان از چشمان طماع بوده است ... اهل بیت علیهم‌السلام در رضایت خدا حتی در عاشوراء هتک حریم نوامیس هم شده‌اند وقتی مقنعه از سرشان می‌کشیدند ... برای رضای خدا اینکه صورت باز کنند تا دیگران غم و اندوه شدید ایشان را ببینند عجیب نیست ... حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها وقتی می‌خواستند آن مردم پست را نفرین کنند تهدیدشان اینطور بود که معجر از سر بازمی‌کشم و موهای خویش را افشان می‌کنم ... آیا پس این یعنی جواز کنار گذاشتن حجاب برای زنان و دختران ما و خوش بودن دختر و پسرها با هم ... سبحان الله ... سبحان الله ...
یا علی علیه‌السلام

باء;660375 نوشت:

سلام علیکم و رحمة الله،
اول اینکه این حرف شما می‌تواند درست باشد (نمی‌گویم حتماً هست همانطور که خودتان هم چنین فرمایشی نکردید)، مثل اینکه کسی که زیاد گریه کند به کنایه هم می‌توان گفت که اشک بر گونه‌هایش جاری شد، اینجا جریان یافتن اشک کنایه از زیاد بودن و شدید بودن گریه است و لزوماً از اندازه‌گیری چشمی مقدار اشک نیست ... می‌تواند برای توصیف شدت گریه‌ باشد ... اما با وجودیکه این احتمال وجود دارد ولی ضعیف است ... چون اگر مثلاً شدت گریه از لرزش‌های شانه‌ها فهمیده شود با همان صورت توصیف می‌شود و اگر از روی صدای هق‌هق گریه باشد باز از روی همان ویژگی توصیف می‌شود، اگر هم از خیس شدن لباس یا گل شدن خاک موضع سجده فهمیده شود باز با همان صورت توصیف می‌شود و در نتیجه معمول این است که اگر گفته می‌شود آنقدر اشک ریختند که اشک بر صورتشان جاری شد شدت گریه را از همین مسأله دیده باشند ...
اما با فرض اینکه صورت حضرت در زمان گریه و ناراحتی شدید باز بوده باشد ترک اولی به حساب نمی‌آید ... این مطلب را می‌توانید در ذیل آیه‌ای از قرآن که در روایتی به چرایی یاد شدن مکه به بکّه در قرآن پرداخته شده است ببینید ... مسجدالحرام تنها مسجدی است که در آن اختلاط زن و مرد را داریم و این اختلاط مشروع است ... در مقدس‌ترین جای زمین یک مسجد است که مختلط است و دلیلش در همین بکاء و گریه و زاری است ... اگر حضرت زهراء سلام‌الله در چنین حالتی که هر کسی از دیدن ایشان اندوهگین می‌شود روی خودشان را باز کنند این بر خلاف احتیاط نیست، خصوصاً که در این روایات عموماً هم آمده که از ناراحتی ایشان تمامی حاضرین هم متأثر می‌شده‌اند ... یعنی مفسده‌ای که در حالت شادی یا حالت معمولی صورت و حال ممکن است به مخاطب دست بدهد در اینجا می‌تواند غایب باشد و ایشان می‌دانستند که چه وقتی در چه کاری رضایت خدا بیشتر هست ...
اما چرا رضایت خدا در حال گریه‌ی ایشان در باز بودن صورتشان باشد؟ فهم این مسأله دیگر سخت نیست ... حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله به عنوان یک معیار برای صحابی و امت خود فرموده بودند که هر کس زهرای مرا بیازارد مرا آزرده است ... پس حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها در مقام اتمام حجت باید آزردگی خود را به کمال ابراز کنند ... خداوند خود همیشه حافظ شأن ایشان از چشمان طماع بوده است ... اهل بیت علیهم‌السلام در رضایت خدا حتی در عاشوراء هتک حریم نوامیس هم شده‌اند وقتی مقنعه از سرشان می‌کشیدند ... برای رضای خدا اینکه صورت باز کنند تا دیگران غم و اندوه شدید ایشان را ببینند عجیب نیست ... حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها وقتی می‌خواستند آن مردم پست را نفرین کنند تهدیدشان اینطور بود که معجر از سر بازمی‌کشم و موهای خویش را افشان می‌کنم ... آیا پس این یعنی جواز کنار گذاشتن حجاب برای زنان و دختران ما و خوش بودن دختر و پسرها با هم ... سبحان الله ... سبحان الله ...
یا علی علیه‌السلام

در مورد اول، شخص میتونه روبنده داشته باشه و در حین گریه دستش رو به صورتش هم بکشه! این نشانه اینه که با دستش داره اشکهاشو که روی گونه هاش سرازیره پاک میکنه و نیاز به علم غیب هم نداره!

در مورد دوم، اتفاقا برداشتن روبنده ی کسی که همیشه با حجاب بوده نه تنها باعث تحریک جماعت به غصه خوردن بیشتر نمیشه، بلکه اصلا فکر خیلی هارو هم مشغول میکنه و ذهن ها و نگاه هارو معطوف به چهره ایشون میکنه و کلی فکر دیگه میاد توی سرشون و بعدشم کلی پچ پچ و حرف درمیاره و خلاصه هیچ نفعی برای موضوع مورد اشاره نداره! بلکه چیزی که در هنگام گریه دل آدم رو میسوزنه صدای گریه و شیون هست و احیانا حرفهایی که با این حال زده میشه!

در مورد سوم اصلا بحث نکنیم بهتره!!

البته اینم نظر من بود و ببخشید اگر کمی تند بود:hamdel:

با سلام و احترام مجدد
فرموده بودند صرفا بحث روايي پيش برود. از اين بابت معذرت خواهي مي كنم.

منتظر;660343 نوشت:
چه بسا جناب سلمان از قرینه ای و یا .... به جاری شدن اشک علم پیدا کردند.

بدیهی ترین برداشت ازروايت مذكور همين است يعني هر عقل سالمي با اين روايت روبرو شود همين را متوجه مي شود و تعبير و تفسير براي چيز بديهي نياز نيست. لازمه تفسير و بررسي اينه كه يا تو ظاهر روايت شبهه اي باشه و يا اينكه روايت متضادي وجود داشته باشه.

جرت تو اين روايت اشاره به جاري شدن اشك داره (نه صداي هق هق يا حركت بدن و ...) كه جز با ديدن حاصل نمي شود


منتظر;660343 نوشت:
البته این ارزشمندی و جهت گیری مطلوب، دو حد دارد: واجب و مستحب.

همه مي دانيم عرضه سیمای غیرواقعی از اسلام صحيح نيست و موجب وهن دين مي شود،" اگر عمل مستحبی یک مسلمان باعث بدبینی جامعه و مردم دیگر ادیان نسبت به دین و یا مذهب شود، این کار را باید ترک کرد؛ زیرا از باب قاعده‌ی اهم و مهم، خدشه­ دار نشدن و تضعیف نشدن دین و مذهب ممهمتر از انجام یک عمل مباح و یا مستحب است" دفع افسد به فاسد سوال2040
مصالح اسلامی به مراتب ازانجام مستحباتي كه شما مي فرماييد مهمتراست هرچند اين حكم مستحبي كه شما فرموديد درست نيست و بلكه حكم آن مباح بودن است به شرط اينكه مصداق لباس شهرت نباشد كه در اين صورت حرام است . نقاب به خودي خود حتي در بعضي جاها حرام مانند حج.

در مورد مطالبي كه مي نويسم ادعاي 100 در100 درست بودنشونو ندارم. هدف تبادل نظره نه بحث و جدل.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

ببخشید من از ادامه بحث با سر کار خانم انصراف می دهم؛ چرا که فضای غیر حضوری و مکتوب حوصله و وقت نگارش می خواهد و ثانیا اصلا بعضی مواقع به خاطر همین غیر حضوری بودن سبب برخی سوء تفاهم ها و .... می شود و از همه مهم تر این که احساس می کنم فضای ذهنی حقیر آن قدر متفاوت با سر کار خانم است که معلوم نیست در نگارش فایده چندانی باشد.

شاید هم از اول برای کسی مثل من که زیاد این جا به شکل پی گیر نمی نویسد، بهتر بود از ابتدا وارد بحثتان نمی شدم.

فقط عرض می کنم همه در اعتقادات دینی خود خیلی دقت کنیم. دقت. مواظب باشیم تحت تأثیر زمانه و شرق و غرب و ....... قرار نگیریم.

خدای متعال ان شاء الله اول به حقیر و سپس، به همه بزرگواران، اعتقادات صحیح و مورد پسند خودش را عنایت بفرماید.

و در پاسخ به سؤال اصلی عرض می کنم:

به نظر حقیر، از آن جایی که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام طبق آیات و روایات فراوان سرآمد همه خوبی ها هستند، به اضافه دلیل عقلی، حجاب ایشان حداکثری ترین حجاب بوده است. کما این که در خصوص حجاب و عفت و کیفیت حضور بیرون از منزل دختر و نوه ایشان (حضرت زینب و حضرت سکینه سلام الله علیهما) موارد فوق العاده ای نقل شده است که خود آن وجود مقدس جای خود دارند.

ببخشید و التماس دعا

rezaee;660378 نوشت:
اتفاقا برداشتن روبنده ی کسی که همیشه با حجاب بوده.....

ظاهرا حضرت سلمان با نامحرم هاي ديگر فرق داشتند!
همان طوري كه جناب باء در مورد اختلاط در مكه فرمودند!

rezaee;660378 نوشت:
در مورد اول، شخص میتونه روبنده داشته باشه و در حین گریه دستش رو به صورتش هم بکشه! این نشانه اینه که با دستش داره اشکهاشو که روی گونه هاش سرازیره پاک میکنه و نیاز به علم غیب هم نداره!

سلام علیکم و رحمة الله
حقیر نگفتم که حضرت سلام‌الله‌علیها حتما صورتشان دیده می‌شده است، چون احتمال دیگری به ذهنم نرسید گفتم که اگر گشوده بوده باشد هم اشکالی نداشته چون در حالت شادی و خنده یا در حالت عادی نبوده است و در وضعیتی بوده که همواره با برانگیختن غم و اندوه و ناله در دیگران بوده است ... اگر هم مثلاً در ماجرای آتش زدن خانه‌ی ایشان ناله‌های ایشان در دلهای سنگ اثر نکرده بود ولی آن ملعون‌ها در وضع عادی هم نبودند و خشم و کینه امانشان نمی‌داد که به فکر چشم‌چرانی و غیره باشند ... گرچه در ماجرای خطبه‌ی فدکیه و در ماجرای حمله به خانه‌ی حضرت و غیره صحبتی هم از گشوده بودن روی ایشان نبوده است لااقل تا قبل از حمله به خانه ...
حالا شما احتمال دیگری به ذهنتان رسیده است ... خیلی هم عالی ... به این ترتیب شما هم با جناب منتظر موافق هستید که چنان گزارشی که در حدیث آمده است لزوماً به معنای گشوده بودن صورت حضرت نبوده است ... برای علمی بودن بحث باید تمام امکان‌ها را مدّ نظر قرار داد
rezaee;660378 نوشت:
در مورد دوم، اتفاقا برداشتن روبنده ی کسی که همیشه با حجاب بوده نه تنها باعث تحریک جماعت به غصه خوردن بیشتر نمیشه، بلکه اصلا فکر خیلی هارو هم مشغول میکنه و ذهن ها و نگاه هارو معطوف به چهره ایشون میکنه و کلی فکر دیگه میاد توی سرشون و بعدشم کلی پچ پچ و حرف درمیاره و خلاصه هیچ نفعی برای موضوع مورد اشاره نداره! بلکه چیزی که در هنگام گریه دل آدم رو میسوزنه صدای گریه و شیون هست و احیانا حرفهایی که با این حال زده میشه!

دو نکته را در نظر بگیرید:۱. ناظر چه کسی است و جوّ چه چوّی است
۲. خداوند در هر کسی که بخواهد هر طوری که بخواهد تصرف می‌کند

تنها جایی که پناه می‌بریم به خدا از چهره‌ی زیبای زنی از آل‌الله حقیر دیده‌ام یاد کرده باشند در ماجرای شام است (اگر خبر صحت داشته باشد) که آنجا هم ایشان اسیر بودند و آنچه به ایشان رسید از مصائب عظیمشان بوده است و به اختیار خودشان نبوده است ...
rezaee;660378 نوشت:
در مورد سوم اصلا بحث نکنیم بهتره!!

:Gig: ... :ok::Gol:
rezaee;660378 نوشت:
البته اینم نظر من بود و ببخشید اگر کمی تند بود:hamdel:

تا باشد از این تندی‌ها ... اینها برای شما تند بود برای ما شیرین‌تر از عسل بود :Gol:
یا علی علیه‌السلام

Asal Masal;660298 نوشت:
وما جعل علیکم فی الدّین من حرج-خداوند در دین برشما سختی قرار نداده است

یریدالله آن یخفّفَ عنکم وخُلق الانسانُ ضعیفا -خدا می خواهد تا بارتان راسبک گرداند ومی داند که انسان ناتوان خلق شده است

يريد الله بكم اليسر ولا يريد بكم العسر- خداوند برای شما آسانی می خواهد وبرای شما دشواری نمی خواهد

حجاب فاطمي همون معلوم بودن وجه و كفين بوده. لذا برما روا نیست که آنچه را که خداوند برما آسان گرفته برخود تشدید وسخت كنيم تا مشمول آن گروهی نشویم كه حلال خدارا حرام مي شمارند.(خطاب به كساني كه پوشوندن صورت رو واجب مي دونن)

چقدر راحت استدلال میفرمایید...

پيامبر(ص) به سوی منزل فاطمه (س)روانه شد . من با او بودم. وقتی به در خانه او رسیدیم دستش را روی در گذاشت و آن را کوبید سپس گفت : سلام بر شما . پس فاطمه(س) گفت : علیک السلام ای رسول خدا. پیامبر صلی الله گفت : داخل بشوم؟ فاطمه (س) گفت یا رسول اللَّه وارد شو . پیامبر فرمود : من با کسی که با من است وارد شوم؟ فاطمه(س) گفت : یا رسول اللَّه من مقنعه ندارم. پیامبر فرمود : گوشه لباس خود را مقنعه کن. وقتی فاطمه (س) این کار را انجام داد رسول خدا فرمود : السلام علیکم. فاطمه گفت : وعلیک السلام ای رسول خدا. فرمود : اجازه هست داخل شوم؟ فاطمه(س) گفت : بلي ای رسول خدا وارد شو. فرمود : با این شخص که همراه دارم داخل شوم؟ گفت : بلي شما و کسی که همراه شماست با هم وارد شوید ؛ جابر گوید : پیامبر داخل شد و من هم داخل شدم. صورت مبارک فاطمه علیها السلام مثل شکم ملخ زرد شده بود. رسول خدا صلی الله به او فرمود : چرا صورتت زرد شده ؟؟ گفت : از فرط گرسنگی . پس پیامبر دعا کرد و فرمود، ای خداوندی که گرسنگان را سیر می کنی و سختی و مشقّت را رفع می نمایی فاطمه دختر محمّد را سیركن. جابر گوید: به خدا قسم که خون زیر پوست صورت فاطمه علیها السلام طوری جریان یافت که صورتش قرمز و گلگون شد و پس از آن روز دیگر گرسنه نشد.
الاحتجاج-شيخ احمد طبرسي

Asal Masal;660515 نوشت:
پيامبر(ص) به سوی منزل فاطمه (س)روانه شد . من با او بودم. وقتی به در خانه او رسیدیم دستش را روی در گذاشت و آن را کوبید سپس گفت : سلام بر شما . پس فاطمه(س) گفت : علیک السلام ای رسول خدا. پیامبر صلی الله گفت : داخل بشوم؟ فاطمه (س) گفت یا رسول اللَّه وارد شو . پیامبر فرمود : من با کسی که با من است وارد شوم؟ فاطمه(س) گفت : یا رسول اللَّه من مقنعه ندارم. پیامبر فرمود : گوشه لباس خود را مقنعه کن. وقتی فاطمه (س) این کار را انجام داد رسول خدا فرمود : السلام علیکم. فاطمه گفت : وعلیک السلام ای رسول خدا. فرمود : اجازه هست داخل شوم؟ فاطمه(س) گفت : بلي ای رسول خدا وارد شو. فرمود : با این شخص که همراه دارم داخل شوم؟ گفت : بلي شما و کسی که همراه شماست با هم وارد شوید

الان دارم به اين فكر ميكنم كه حجاب رو و كف پاها چي ميشه
آيا پوشيده بوده؟

Asal Masal;660515 نوشت:
پيامبر(ص) به سوی منزل فاطمه (س)روانه شد . من با او بودم. وقتی به در خانه او رسیدیم دستش را روی در گذاشت و آن را کوبید سپس گفت : سلام بر شما . پس فاطمه(س) گفت : علیک السلام ای رسول خدا. پیامبر صلی الله گفت : داخل بشوم؟ فاطمه (س) گفت یا رسول اللَّه وارد شو . پیامبر فرمود : من با کسی که با من است وارد شوم؟ فاطمه(س) گفت : یا رسول اللَّه من مقنعه ندارم. پیامبر فرمود : گوشه لباس خود را مقنعه کن. وقتی فاطمه (س) این کار را انجام داد رسول خدا فرمود : السلام علیکم. فاطمه گفت : وعلیک السلام ای رسول خدا. فرمود : اجازه هست داخل شوم؟ فاطمه(س) گفت : بلي ای رسول خدا وارد شو. فرمود : با این شخص که همراه دارم داخل شوم؟ گفت : بلي شما و کسی که همراه شماست با هم وارد شوید ؛ جابر گوید : پیامبر داخل شد و من هم داخل شدم. صورت مبارک فاطمه علیها السلام مثل شکم ملخ زرد شده بود. رسول خدا صلی الله به او فرمود : چرا صورتت زرد شده ؟؟ گفت : از فرط گرسنگی . پس پیامبر دعا کرد و فرمود، ای خداوندی که گرسنگان را سیر می کنی و سختی و مشقّت را رفع می نمایی فاطمه دختر محمّد را سیركن. جابر گوید: به خدا قسم که خون زیر پوست صورت فاطمه علیها السلام طوری جریان یافت که صورتش قرمز و گلگون شد و پس از آن روز دیگر گرسنه نشد.
الاحتجاج-شيخ احمد طبرسي

به نظر شما این گفته ، با بقیه روایاتی که ایشان در کتاب های معتبر با سند های معبتر وحود دارد هماهنگی دارد ؟
لعنت کند خدا کسی که به خدا و پیغمبر و دختر پیغمبرش و علی علیه السلام و اولاد ایشان تا حضرت مهدی عج دروغ و تهمت ناروا میبندد...
قصد توهین ندارم. همانجایی را عرض میکنم که شما ازش کپی می کنید...

Asal Masal;660380 نوشت:
با سلام و احترام مجدد
فرموده بودند صرفا بحث روايي پيش برود. از اين بابت معذرت خواهي مي كنم.

لطفا به كلمه جرت دقت بفرماييد "حتّی جرت دمعتها علی خدّها"

اشاره به جاري شدن اشك كردن كه جز با ديدن حاصل نمي شود


همه مي دانيم عرضه سیمای غیرواقعی از اسلام صحيح نيست و موجب وهن دين مي شود،" اگر عمل مستحبی یک مسلمان باعث بدبینی جامعه و مردم دیگر ادیان نسبت به دین و یا مذهب شود، این کار را باید ترک کرد؛ زیرا از باب قاعده‌ی اهم و مهم، خدشه­ دار نشدن و تضعیف نشدن دین و مذهب ممهمتر از انجام یک عمل مباح و یا مستحب است" دفع افسد به فاسد سوال2040
مصالح اسلامی به مراتب ازانجام مستحباتي كه شما مي فرماييد مهمتراست هرچند اين حكم مستحبي كه شما فرموديد درست نيست و بلكه حكم آن مباح بودن است به شرط اينكه مصداق لباس شهرت نباشد كه در اين صورت حرام است . نقاب به خودي خود حتي در بعضي جاها حرام مانند حج.

در مورد مطالبي كه مي نويسم ادعاي 100 در100 درست بودنشونو ندارم. هدف تبادل نظره نه بحث و جدل.

میگویم اگر بخواهیم به شما نگاه کنیم - چقدر مفسر شدن آسان است.

بله ببخشید ، اشتباه کردم

اینطور عرض میکنم.
یک سوال : قرار است با این حرف ها چه اتفاقی رخ بدهد ؟

kavoshgar02;660560 نوشت:
به نظر شما این گفته ، با بقیه روایاتی که ایشان در کتاب های معتبر با سند های معبتر وحود دارد هماهنگی دارد ؟
لعنت کند خدا کسی که به خدا و پیغمبر و دختر پیغمبرش و علی علیه السلام و اولاد ایشان تا حضرت مهدی عج دروغ و تهمت ناروا میبندد...

سلام

به شما حق ميدم زماني كه برخلاف اعتقاداتي كه داريم يك چيزي را ميبينيم و يا ميشنويم واكنش نشون بديم

kavoshgar02;660560 نوشت:
به نظر شما این گفته ، با بقیه روایاتی که ایشان در کتاب های معتبر با سند های معبتر وحود دارد هماهنگی دارد ؟
لعنت کند خدا کسی که به خدا و پیغمبر و دختر پیغمبرش و علی علیه السلام و اولاد ایشان تا حضرت مهدی عج دروغ و تهمت ناروا میبندد...
قصد توهین ندارم. همانجایی را عرض میکنم که شما ازش کپی می کنید...

سلام كاربر گرامي

موافقم لعنت خدا باد بر دشمنان اسلام و اهل بيت

منظور شما از كپي چيه؟؟ خوب روايت رو بايد از جايي گفت نه كه از خودمون بنويسيم. بله من از فايل pdf كتاب كپي كردم. چون اصل كتاب رو ندارم. مشكل شما چيه الان؟؟
شايد قصد توهين نداشته باشيد ولي داريد توهين مي كنيد. پس بهتره يا علمي بحث كنيد يا سكوت اختيار كنيد. (ببخشيدها منم قصد توهين نداشتم)

kavoshgar02;660482 نوشت:
چقدر راحت استدلال میفرمایید...

مگر شما دچار مشقت و رنج و عذاب ميشيد در هنگام استدلال.

من هم نگفتم همه نظراتم صد در صد درست و بي اشكاله قبلا هم نوشتم كه:

Asal Masal;660380 نوشت:
در مورد مطالبي كه مي نويسم ادعاي 100 در100 درست بودنشونو ندارم. هدف تبادل نظره نه بحث و جدل.

Asal Masal;660515 نوشت:
پيامبر(ص) به سوی منزل فاطمه (س)روانه شد . من با او بودم. وقتی به در خانه او رسیدیم دستش را روی در گذاشت و آن را کوبید سپس گفت : سلام بر شما . پس فاطمه(س) گفت : علیک السلام ای رسول خدا. پیامبر صلی الله گفت : داخل بشوم؟ فاطمه (س) گفت یا رسول اللَّه وارد شو . پیامبر فرمود : من با کسی که با من است وارد شوم؟ فاطمه(س) گفت : یا رسول اللَّه من مقنعه ندارم. پیامبر فرمود : گوشه لباس خود را مقنعه کن. وقتی فاطمه (س) این کار را انجام داد رسول خدا فرمود : السلام علیکم. فاطمه گفت : وعلیک السلام ای رسول خدا. فرمود : اجازه هست داخل شوم؟ فاطمه(س) گفت : بلي ای رسول خدا وارد شو. فرمود : با این شخص که همراه دارم داخل شوم؟ گفت : بلي شما و کسی که همراه شماست با هم وارد شوید ؛ جابر گوید : پیامبر داخل شد و من هم داخل شدم. صورت مبارک فاطمه علیها السلام مثل شکم ملخ زرد شده بود. رسول خدا صلی الله به او فرمود : چرا صورتت زرد شده ؟؟ گفت : از فرط گرسنگی . پس پیامبر دعا کرد و فرمود، ای خداوندی که گرسنگان را سیر می کنی و سختی و مشقّت را رفع می نمایی فاطمه دختر محمّد را سیركن. جابر گوید: به خدا قسم که خون زیر پوست صورت فاطمه علیها السلام طوری جریان یافت که صورتش قرمز و گلگون شد و پس از آن روز دیگر گرسنه نشد.
الاحتجاج-شيخ احمد طبرسي

سلام چون قرار شد بحث علمی باشه
بهتره سند دیگه ای برای این روایت ذکر کنید
کتاب احتجاج فاقد سند هست و راویان را حذف کرده اند
پس اصلا نمیشه روی این احادیث بحث کرد

تذکره;660285 نوشت:
حجاب در باورها و ارزش های ما ریشه دارد و رعایت پوشش به ویژه در میان بانوان، ایجاد مصونیت برای جلوگیری از عوارض منفی، مفاسد و ابتذال است. از دیدگاه اسلام، زن، شخصیتی شایسته دارد و می تواند مدارج کمال را بپیماید و به مراتب عالی انسانیت بار یابد. دامن زن، مدرسه بشر است و والایی مردان، بدون زنان ممکن نیست. اصلاح جامعه در گرو پارسایی، حیا و حجاب بانوان خواهد بود. جایگاه والای این گوهر گران بهای آفرینش، می طلبد که در صدف پوشش قرار گیرد تا ارزش هایش حفظ گردد.
به یقین باید گفت و شکی نباید کرد که این حضرات در زمان خویش دارای بهترین پوشش و حجاب بوده اند و من هم راجع به برترین زن دو سرا
حضرت زهرا (سلام الله علیها) مطالبی را اشاره می کنم :
حضرت امام حسن علیه السلام در کیفیت حضور حضرت زهرا
(سلام الله علیها) در بیرون منزل می فرمایند:
مادرم روسری بر سر نمود و چارقد بلند خود را پوشید ... در حال راه رفتن بگونه ای بود که لباسش به پا گیر می کرد (کنایه از این که پوشش کامل رعایت شده بود.) ... او در میان زنان انصار از خانه خارج شد... همچون حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) با وقار و متانت حرکت می نمود.
در قضیه فدک نیز شکل خاص حجاب حضرت زهرا (سلام الله علیها) را هنگام خروج از منزل این گونه توصیف نموده است :
حضرت زهرا
(سلام الله علیها) هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم به سر بستند و جلباب (چادر) را به گونه ای که تمام بدن آن حضرت را می پوشاند و گوشه های آن به زمین می رسید به تن کردند و به همراه گروهی از نزدیکان و زنان قوم خود به سوی مسجد حرکت کردند. (1)
پس حجاب و پوشش بیرون از منزل حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مواجهه با نامحرمان دقیقا همان دو پوشش معروف بانوان در قرآن یعنی خمار(مقنعه ) و جلباب (چادر) بوده است. بنابراین می توان این دو نوع حجاب و پوشش را حجاب و پوشش قرآنی و فاطمی دانست .
پی نوشت :
1.طبرسی، الاحتجاج ج 1 ص 98

سلام و تشکر از پاسخ شما کارشناس محترم
بیشتر نظر من روی این موضوع بوده که آیا چهار شخصی که بنده ذکر کردم همواره صورت خود را از نامحرم می پوشاندند یا خیر که شما تنها در مورد حضرت فاطمه صحبت نموده و ذکر کردید که خمار و جلباب پوشش افضل قرآنی بوده و این پوشش فاطمی بوده که این مطلب هم مورد قبول ماست.
در مورد سه شخص دیگر چطور؟ آیا مطلبی در تاریخ یا کتب معتبره ذکر شده؟

با سلام با کنکاش در منابع حدیثی و تاریخی، به دو گونه روایت در مورد نوع پوشش و حجاب حضرت فاطمه (س) می توان دست یافت:

الف) روایات گونه اوّل
روایاتی وجود دارد که نشان می دهد که ایشان بسیار مراقب بوده تا نامحرم او را نبیند و از دید نامحرمان دور باشد.
به عنوان نمونه:

۱ مرحوم مجلسی به نقل از « قرب الإسناد » از سندی بن محمّد از ابوالبختری از امام صادق علیه السلام از پدرش امام باقر علیه السلام روایت کرده است:

«تقاضی علیّ و فاطمة إلی رسول الله صلی اللَّه علیه و آله فی الخدمة فقضی علی فاطمة بخدمة ما دون الباب، و قضی علی علیّ بما خلفه قال: فقالت فاطمة: فلا یعلم ما داخلنی من السرور إلّا الله بإکفائی رسول الله صلی اللَّه علیه و آله تحمّل رقاب الرجال» (مجلسی،۱۴۰۳ق، ۴۳/۸۱).

[علی و فاطمه از رسول خدا (ص) تقاضا کردند تا برنامه زندگیشان را بر ایشان تعیین کند؛ پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خدمت درون خانه را به عهده فاطمه علیها السلام گذاشت و کارهای خارج از منزل را به علی علیه السلام سپرد؛ پس فاطمه گفت : میزان خوشحالی و شادمانی مرا کسی جز خداوند نمی داند؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مرا از تحمل معامله با مردان رها و بی نیاز کرد ].

۲ ابن المغازلی به سندش از علی (ع) روایت کرده است:

«فاطمة بنت رسول الله صلی اللَّه علیه و آله استأذن علیها أعمی فحجبته فقال لها النبیّ: «لم حجبتیه و هو لا یراک؟ فقالت: یا رسول الله إنْ لم یکن یرانی فإنّی أراه و هو یشمّ الریح، فقال النبیّ صلی اللَّه علیه و آله: أشهد أنّک بضعة منّی». ( ابن المغازلی، ۱۳۸۵ ش ،۳۸۱؛ راوندی، بی تا ،۱۳ ۱۴؛ ابن یوسف حلی،۱۴۰۸ ق ،۲۲۴؛ ابن حاتم عاملی، بی تا، ۴۵۷؛ مجلسی،۱۴۰۳ق، ۴۳/۹۱؛ نوری،۱۴۰۸ ق ، ۱۴/۲۸۹؛ بروجردی،۱۳۹۹ ق ، ۲۰/۲۹۹)

[شخصی نابینا از فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم اجازه ورود خواست ، پس فاطمه خود را از او پوشاند ؛ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به او گفت : «چرا خود را از او پوشاندی در حالی که او تو را نمی بیند ؟ پس گفت : ای رسول خدا اگر او مرا نمی بیند ، من که او را می بینم و او بوی مرا استشمام می کند ؛ پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفت : گواهی می دهم که تو پاره تن من هستی].

۳ مجلسی به نقل از « نوادر» راوندی روایت کرده است :

« سأل رسول الله صلی اللَّه علیه و آله أصحابه عن المرأة ماهی؟ قالوا: عورة قال: «فمتی تکون أدنی، من ربّها؟ فلم یدروا، فلّما سمعت فاطمة علیهاالسلام ذلک قالت: أدنی ما تکون من ربّها أن تلزم قعر بیتها، فقال رسول الله: إنّ فاطمة بضعة منّی»( مجلسی،۱۴۰۳ق، ۴۳/۹۲ و ۱۰۰/۲۵۰؛ راوندی، بی تا ،۱۱۹؛ ابن مغازلی،۱۳۸۵ ش، ۳۸۱؛ ابن أشعث کوفی، بی تا، ۹۵؛ ترمذی،۱۴۰۳ق، ۳/۴۷۶؛ طبرانی، بی تا ، ۱۰/۱۱۰و۱۱۵و ۱۴۱۵ق، ۳/۱۸۹و ۸/۱۰۱ ؛ هیثمی،۱۴۰۸ ق، ۹/۲۰۲؛ نوری،۱۴۰۸ ق ، ۱۴/۱۸۲).

[رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از اصحابش پرسید که زن چیست؟ گفتند : عورت است [ : باید از دیدگان نامحرمان پوشیده باشد ] ؛ فرمود : « چه زمانی زن به پروردگارش نزدیک تر است؟»، آنان ندانستند ؛ پس فاطمه علیها السلام آن را شنید و گفت : «زمانی زن به پروردگارش نزدیک تر است که درون خانه بنشیند؛ پس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : همانا فاطمه پاره تن من است ].

۴ از امام علی علیه السلام روایت شده است :

«کنّا جلوساً عند رسول الله صلی اللَّه علیه و آله فقال: أخبرونی أیّ شی ء خیر للنساء فعیینا بذلک کلّنا حتّی تفرّقنا، فرجعت إلی فاطمة فأخبرتها الذی قال لنا رسول الله صلی اللَّه علیه و آله و لیس أحد منّا علمه و لا عرفه فقالت: ولکنی أعرفه، خیر للنساء أن لا یرین الرجال و لا یراهنّ الرجال، فرجعت إلی رسول الله صلی اللَّه علیه و آله فقلت: یا رسول الله سألتنا أیّ شی ء خیر للنساء و خیر لهنّ أن لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال، قال: مَن أخبرک و أنت عندی؟ قلت فاطمة: فأعجب ذلک رسول الله صلی اللَّه علیه و آله و قال: إنّ فاطمة بضعة منّی» (مجلسی،۱۴۰۳ق، ۴۳/۵۴) .

[نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بودیم ؛ ایشان فرمود : مرا خبر دهید که چه چیز برای زنان بهتر است؟
همگی از جواب درماندیم تا این که در نهایت متفرق شدیم ؛ من به سوی فاطمه بازگشتم و از آنچه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به ما گفته بود او را با خبر کردم و گفتم که هیچ کدام از ما جواب آن را نمی دانستیم و از آن شناختی نداشتیم ؛ پس فاطمه گفت : ولی من جواب آن را می دانم؛ برای زنان بهتر این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند ؛ پس به سوی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بازگشتم و گفتم : از ما درباره این پرسیدی که چه چیز برای زنان بهتر است؟ [ باید بگویم : ] برای زنان بهتر آن است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند ؛ پیامبر فرمود : چه کسی تو را از این جواب با خبر کرد در حالیکه تو نزد منی ؟ گفتم : فاطمه ؛ پس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از این مسأله به شگفت در آمد و گفت : همانا فاطمه پاره تن من است].

نکته :

این روایت معروف با عبارت های گوناگونی که چندان تفاوتی در مضمون با هم ندارند، در منابع پرشماری از کتاب های حدیثی، اخلاقی و تاریخی شیعه و اهل سنت موجود است (نک: هیثمی،۱۴۰۸ ق ، ۴/۲۵۵ و ۹/۲۰۲؛ ذهبی، بی تا، ۴/۶۰؛ ابن جوزی،۱۴۰۵ق، ۳۶؛ ابن صبان، بی تا، ۱۹۱؛ ابن شهر آشوب، بی تا ، ۳/۳۴۱؛ ابن مغازلی،۱۳۸۵ ش، ۳۸۱ ؛ اربلی،۱۴۰۵ ق، ۱/۴۶۶ و ۲/۲۳؛ طبرسی، حسن بن فضل،۱۳۹۲ ق، ۲۶۷؛ متقی هندی،۱۴۰۹ ق، ۸/۳۱۵ و ۱۶/۶۰۱؛ مجلسی،۱۴۰۳ق،۱۰۱/۳۶ و ۱۰۰/۲۳۸ و ۳۷/۶۹ و ۴۳/۸۴؛ حر عاملی،۱۴۰۳ ق ، ۱۴/۴۳؛ مقدس اردبیلی،۱۴۱۴ ق، ۱۲/۴۲۳؛ تستری،۱۳۲۶ق، ۱۰/۲۲۳ و ۲۵۷؛ مسائل الجاهلیه، بی تا، ۴۸؛ مناوی، بی تا،۳۰؛ صالحی شامی،۱۴۱۴ ق، ۱۱/۴۵ و...).

۵ ابن شهر آشوب از أنس بن مالک روایت کرده است:

«سألت أمّی عن صفة فاطمة فقالت: کانت کأنها القمر لیلة البدر أو الشمس کفرت غماماً أو خرجت من السحاب، و کانت بیضاء بضّة»( ابن شهرآشوب، بی تا، ۳/۳۵۶؛ حاکم نیشابوری، بی تا، ۳/۱۶۱؛ طبری، ۱۴۱۳ ق، ۱۵۰؛ مجلسی،۱۴۰۳ق،۴۳/۶؛ زرندی حنفی،۱۳۷۷ق،۱۸۰؛ امینی،۱۳۹۷ ق، ۳/۱۸).

[از مادرم درباره ویژگی فاطمه علیها السلام پرسیدم؛ پس گفت : او مانند ماه شب چهارده بود یا نظیر خورشیدی بود که ابرها او را پوشانده باشند یا خورشیدی که از زیر ابرها خارج شده باشد ؛ رنگ او سفید لطیف و مخصوصی بود ].

تحلیل روایات

از میان پنج روایت بیان شده، پاره ای صراحت داشت که ایشان به شدت مواظبت می نموده و تا حد ممکن مراقب بوده تا نامحرم او را نبیند؛ :Sham::Sham::Sham:
صریح تر از همه این ها روایت أنس است وقتی که درباره ویژگی زهرا (س) و شمایل ایشان از مادرش می پرسد؛ أنس کسی است که در طول حیات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در مدینه به او خدمت کرده است؛ اگر او فاطمه، صورت او و شمایل او را دیده بود، پس مجالی برای پرسش از مادرش درباره ویژگی ایشان باقی نمی ماند!؛
پس ظاهرا صورت حضرت را ندیده است.:Sham::Sham:

نکته ای که درباره روایت چهارم دارای اهمیت است آن است که ظاهرا پرسش رسول خدا(ص) برای اظهار عظمت مقام حضرت فاطمه (س ) بوده، و از این رو امام علی (ع) پاسخ پرسش را در مجلس بیان نکرده است.

ب) روایات گونه دوم
دسته دوم از این روایات ، روایت جابر بن عبداللَّه انصاری و عمران بن حصین و دیگران است که حکایت از آن دارد که آنها حضرت فاطمه صدیقه (س) و حتی زردی سیمای او را که بر اثر گرسنگی ایجاد شده بوده، دیده اند .:Sham:

۱ کلینی از « عدّة » از برقی از اسماعیل بن مهران از عبید بن معاویه از معاویة بن شریح از سیف بن عمیرة از عمرو بن شمر از جابر از ابوجعفر امام باقر علیه السلام از جابر بن عبداللَّه انصاری روایت کرده است :
«خرج رسول الله صلی اللَّه علیه و آله یرید فاطمة و أنا معه، فلمّا انتهینا إلی الباب وضع یده علیه فدفعه ثمّ قال: السلام علیکم، فقالت فاطمة علیهاالسلام: علیک السلام یا رسول الله، قال: أدخل؟ قالت: ادخل یا رسول الله. قال: أدخل أنا و مَن معی؟ فقالت: یا رسول الله لیس علیّ قناع، فقال: یا فاطمة خذی فضل ملحفتک، فقنّعی به رأسک ففعلت ثمّ قال: السلام علیکم، فقالت: و علیک السلام یا رسول الله قال: أدخل؟ قالت: نعم ادخل یا رسول الله قال: أنا و مَن معی؟ قالت : أنت و من معک، قال جابر: فدخل رسول الله و دخلت أنا و إذا وجه فاطمة أصفر کأنّه بطن جرادة، فقال رسول الله: مالی أری وجهک أصفر؟ قالت: یا رسول الله الجوع، فقال: اللهمّ مُشبع الجوعة و رافع الضیعة، أشبع فاطمة بنت محمد، فقال جابر: فو الله فنظرت إلی الدم ینحدر من قصاصها حتّی عادت وجهها أحمر، فما جاعت بعد ذلک الیوم» ( کلینی،۱۳۶۳ش ، ۵/۲۲۸؛ مجلسی،۱۴۰۳ق، ۴۳ / ۶۲؛ حر عاملی،۱۴۰۳ ق، ۱۴/۱۵۸و ۲۳/۵۵؛ نراقی،۱۴۱۹ ق، ۱۶/۴۷؛ نوری،۱۴۰۸ ق، ۸/۳۶۸و ۱۴/۲۸۲؛ طبرسی،علی، ۱۴۱۸ ق، ۳۴۳).

[رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به سوی فاطمه (س) خارج شد ؛ من با او بودم؛ وقتی به درب خانه او رسیدیم دستش را روی درب گذاشت و آن را کوبید سپس گفت : سلام بر شما ؛ پس فاطمه گفت : علیک السلام ای رسول خدا؛ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفت : داخل شوم؟ فاطمه علیها السلام گفت یا رسول اللَّه وارد شو ،
پیامبر فرمود : من با کسی که با من است وارد شوم؟
فاطمه گفت : یا رسول اللَّه من مقنعه ندارم ، پیامبر فرمود : گوشه لباس خود را مقنعه کن ؛ وقتی فاطمه علیها السلام این کار را کرد رسول خدا فرمود : السلام علیکم؛ فاطمه گفت : وعلیک السلام، ای رسول خدا! فرمود : اجازه هست که داخل شوم؟ فاطمه گفت : آری ای رسول خدا وارد شو؛ فرمود : با این شخص که همراه دارم داخل شوم؟ گفت : آری شما و کسی که همراه شماست با هم وارد شوید ؛ جابر گوید : پیامبر داخل شد و من هم داخل شدم؛ صورت مبارک فاطمه علیها السلام مثل شکم ملخ زرد شده بود؛ :Sham::Sham:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود : چرا صورتت زرد شده است؟!
گفت : از شدّت گرسنگی ؛ پس پیامبر دعا کرد و گفت : ای خداوندی که گرسنگان را سیر می کنی و سختی و مشقّت را رفع می نمایی! فاطمه دختر محمّد را سیر گردان؛ جابر گوید: به خدا قسم که خون زیر پوست صورت فاطمه علیها السلام طوری جریان یافت که صورتش قرمز و گلگون شد و پس از آن روز دیگر گرسنه نشد ].:Sham::Sham:

نکته:
طبری آملی و ابو نعیم اصفهانی نیز حدیث « عیادت » را روایت کرده اند با این تفاوت که آن دو از علی علیه السلام و جابر بن سمرة روایت کرده اند ولی مضمون روایتشان نزدیک به مضمون روایت کلینی است؛ طبری این روایت را به سندش از زید بن علی از پدرانش از علی علیه السلام این گونه روایت کرده است :

«فاطمة بنت محمد نبیّ الله صلی اللَّه علیه و آله مرضت فی عهد رسول الله فأتاها نبیّ الله عائداً لها فی نفر من أصحابه فاستأذن فقالت: یا أبة لا تقدر علی الدخول علیّ، إنّ علیّ عباءة إذا غطّیت بها رأسی انکشفت رجلای و إذا غطّیت بها رجلای انکشف رأسی، فلفّ رسول الله ثوبه و ألقاه إلیها فتستّرت به...». (طبری آملی، بی تا، ۲۴۶.)

[فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در دوران حیات رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم بیمار شد ؛ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم همراه با گروهی از اصحابش به عیادت او آمد و اذن ورود خواست ؛ پس فاطمه گفت : ای پدرم! نمی توانی بر من وارد شوی زیرا عبایی بر تن دارم که هرگاه سرم را با آن بپوشانم دو پایم آشکار می گردد و هرگاه دو پایم را با آن بپوشانم سرم پیدا می شود؛ پس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم لباس خود را پیچید و آن را سوی او انداخت و فاطمه علیها السلام خود را با آن پوشاند... ].:Sham::Sham:

ابو نعیم نیز این روایت را در « حلیة الأولیاء » به سندش از جابر بن سمرة این گونه روایت کرده است :

«جاء نبیّ الله صلی اللَّه علیه و آله فجلس فقال: «إنّ فاطمة وجعة فقال القوم: لو عدناها، فقام مشی حتّی انتهی إلی الباب، و الباب علیها مصفق قال: فنادی: شدّی علیک ثیابک فإنّ القوم جاؤوا یعودونک فقالت: یا نبیّ الله ما علیّ إلّا عباءة قال: فأخذ رداءه فرمی به إلیها من وراء الباب فقال: شدّی بهذا رأسک فدخل و دخل القوم...». (ابونعیم،۱۴۰۷ق، ۲/۴۲)

[ پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد و نشست و گفت : فاطمه نا خوش است و کسالت دارد؛ ای کاش از او عیادت می کردیم؛ پس برخاست و رفت تا این که به درب خانه او رسید ؛ روی درب کوبه ای بود؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ندا سر داد : با لباسهایت خوب خودت را بپوش زیرا این قوم آمده اند تا عیادتت کنند؛
پس گفت : ای پیامبر خدا! من فقط عبایی بر تن دارم ؛ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ردای خود را گرفت و آن را از پشت درب به سوی او انداخت و گفت : با این سرت را خوب بپوش ؛ پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وارد شد و سپس قوم آن وارد شدند... ].:Sham::Sham:

خوارزمی نیز این روایت را از عمران بن حصین روایت کرده و در آن آمده است :

«فقالت: یا أبتاه فوالله ما علیّ إلّا عباءة فقال لها: اصنع بها کذا اصنعی بها کذا، و علمها کیف تسترها فقالت: و الله ما علی رأسی من خمار فأخذ خلق ملاءة کانت علیه فقال: اختمری بها» (خوارزمی، بی تا، ۳/۷۹)

[پس فاطمه علیها السلام گفت : ای پدرم! به خدا سوگند که جز عبایی بر تن ندارم ؛ پس پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود : این طوری که من نشانت می دهم خودت را بپوش ؛ پیامبر صلی الله علیه وآله به فاطمه علیها السلام یاد داد که چگونه خود را بپوشاند ؛ پس فاطمه گفت : من مقنعه بر سر ندارم؛ پس پیامبر صلی الله علیه وآله ملحفه کهنه ای را که به خود بسته بود گرفت و به او داد و گفت : این را مقنعه خودت قرار بده ].

غزالی نیز این روایت را در إحیاء العلوم نقل کرده به گونه ای که در فرازی از آن آمده است :

« فقالت: هذا جسدی قد واریته فکیف برأسی فألقی إلیها ملاءة کانت علیه خلقه، فقال: شدّی بها رأسک...» (غزالی،۱۴۱۲ ق، ۴/۱۱۷)

[پس فاطمه گفت : من بدنم را پوشاندم، پس سرم را چگونه بپوشانم؟ پس پیامبر صلی الله علیه وآله ملحفه کهنه ای را که به خود بسته بود گرفت و به سوی او انداخت و گفت : با این سرت را خوب بپوش... ].

۲ از عمران بن حصین نقل شده است :

«إنّی لجالس عند النبیّ إذا أقبلت فاطمة فقامت بحذاء النبیّ صلی اللَّه علیه و آله مقابله فقال: «ادنی یا فاطمة، فدنت دنوّه ثمّ قال: ادنی یا فاطمة، فدنت دنوّه ثمّ قال: ادنی یا فاطمة فدنت دنوّه حتّی قامت بین یدیه، قال عمران: فرأیت صفرة قد ظهرت علی وجهها و ذهب الدم، فبسط رسول الله صلی اللَّه علیه و آله بین أصابعه ثمّ وضع کفّه بین ترائبها فرفع رأسه قال: اللهمّ مشبع الجوعة و قاضی الحاجة و رافع الوضعة لا تجع فاطمة بنت محمد، فرأیت صفرة الجوع قد ذهبت عن وجهها و ظهر الدم، ثمّ سألتها بعد ذلک فقالت: ما جعت بعد ذلک یا عمران». (هیثمی،۱۴۰۸ ق، ۹/۲۰۴؛ ؛ زرندی،۱۳۷۷ق، ۱۹۱؛ ابن یوسف حلی،۱۴۰۸ ق، ۲۵۵)

[من نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بودم که فاطمه آمد و مقابل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ایستاد؛ پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفت : « ای فاطمه! نزدیک بیا پس نزدیک او شد؛ سپس گفت : ای فاطمه! [ باز هم ] نزدیک بیا، پس نزدیک او شد؛ سپس گفت : ای فاطمه! [ باز هم ] نزدیک بیا؛ پس نزدیک شد تا این که مقابل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ایستاد؛ عمران گوید : دیدم که زردی ای در صورت او نمایان گشته و کم خون شده است؛ :Sham::Sham:
پس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم میان انگشتان خود را باز کرد و سپس کف دستش را میان سینه او گذاشت و سرش را بلند کرد و گفت : خداوندا! ای سیر کننده گرسنه و ای روا کننده حاجت و ای برطرف کننده مشکلات و زداینده خواری و پستی ! فاطمه دختر محمّد را گرسنه نگذار ! پس دیدم که زردی گرسنگی از صورت او رفت و خون در زیر پوست صورتش هویدا شد [ و کم خونی اش بر طرف گردید ] ؛ سپس از فاطمه علیها السلام بعد از آن قضیه پرسیدم و او گفت : ای عمران ! پس از آن روز دیگر گرسنه نماندم ].

نکته:

همین روایت در بحارالانوار نقل شده و در فراز ابتدایی آن این گونه آمده:

«إذا أقبلت فاطمة و قد تغیّر وجهها من الجوع...»( مجلسی،۱۴۰۳ق، ۴۳/۲۷).

[وقتی فاطمه آمد(س)، درحالی که رنگ صورتش از شدّت گرسنگی تغییر کرده بود...].

۳ مرحوم مجلسی به نقل از « مهج الدعوات » از عبداللَّه بن سلمان فارسی از پدرش (سلمان فارسی) نقل کرده است :

«خرجت من منزلی یوماً بعد وفاة رسول الله صلی اللَّه علیه و آله بعشرة فلقینی علیّ بن أبی طالب علیه السلام ابن عمّ الرسول محمد فقال لی: «یا سلمان جفوتنا بعد رسول الله صلی اللَّه علیه و آله فقلت: حبیبی أباالحسن مثلکم لا یُجفی غیر أنَّ حزنی علی رسول الله صلی اللَّه علیه و آله طال، فهو الذی منعنی من زیارتکم فقال علیه السلام: یا سلمان ائت منزل فاطمة بنت رسول الله صلی اللَّه علیه و آله فإنها إلیک مشتاقة ترید أن تتحفک بتحفة قد أتحفت بها من الجنّة، قلت لعلی علیه السلام: قد أتحفت فاطمة علیهاالسلام بشی ء من الجنّة بعد وفاة رسول الله صلی اللَّه علیه و آله؟ قال: نعم، بالأمس. قال سلمان الفارسی: فهرولت إلی منزل فاطمة علیهاالسلام بنت محمد فإذا هی جالسة و علیها قطعة عباء إذا خمرّت رأسها انجلی ساقها، و إذا غطّت ساقها انکشف رأسها، فلما نظرت إلیّ اعتجرت ثمّ قالت...» ( مجلسی،۱۴۰۳ق، ۴۳/۶۶ و ۹۲/۳۷)

[ ده روز پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از منزل خارج شدم؛ علی بن ابیطالب پسر عموی رسول خدا حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم مرا دید و گفت : ای سلمان! تو پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به ما جفا کردی! گفتم : ای حبیب من ! ای اباالحسن ! درباره شما جفا نشده ، چیزی که مرا از زیارت شما محروم نموده غم و اندوه طولانی من به خاطر رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می باشد، علی علیه السلام گفت : ای سلمان! بیا به منزل فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم چرا که او مشتاق دیدار توست و می خواهد از آن تحفه ای که از بهشت برایش آمده به تو عطا کند؛ به علی علیه السلام گفتم : آیا پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برای فاطمه از بهشت تحفه ای آمده است؟ گفت : بله دیروز آمده ؛ سلمان فارسی گوید : به سوی منزل فاطمه دختر محمّد صلی الله علیه وآله وسلم دویدم ؛ پس از ورود دیدم که فاطمه نشسته و عبایی بر تن دارد و هرگاه آن را روی سر خود می کشد پاهایش پیدا می شوند و هرگاه پای خود را به وسیله آن می پوشاند سر مبارکش پیدا می شود؛ وقتی چشم او به من افتاد ، آن عبا را به سر خود پیچیده و گفت...].

از محمود بن لبید نقل شده است :

«لما قبض رسول الله صلی اللَّه علیه و آله کانت فاطمة تأتی قبور الشهداء و تأنی قبر حمزة و تبکی هناک...» (خزاز قمی،۱۴۰۱ق، ۱۹۸)

[وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از دنیا رحلت فرمود، فاطمه نزد قبور شهیدان می آمد و در کنار قبر حمزه (رضی اللَّه عنه ) درنگی می کرد و در آنجا می گریست... ].

نکته:

شبیه همین روایت را نیز مجلسی آورده که می گوید:

«ایشان هر هفته، روزهای شنبه به سوی مزار شهدای احد می شتافت و برای حمزه علیه السلام و دیگر شهدای احد طلب آمرزش و علو درجات می نمود»(مجلسی،۱۴۰۳ق، ۴۳/۹).

۵ شیخ صدوق به سندش از ابو ایوب انصاری روایت کرده است ::Sham:

«إنّ رسول الله صلی اللَّه علیه و آله مرض مرضه فأتته فاطمة تعوده و هو ناقه من مرضه، فلمّا رأت ما برسول الله صلی اللَّه علیه و آله من الجهد و الضعف خنقتها العبرة حتّی جرت دمعتها علی خدّها فقال النبیّ صلی اللَّه علیه و آله: لها یا فاطمة...». ( مجلسی،۱۴۰۳ق، ۴۳/۹۸؛ بحرانی،۱۳۹۷ ق، ۱/۴۱۳)

[رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیمار گشت؛ فاطمه علیها السلام نزدش آمد تا او را عیادت کند؛ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از شدّت بیماری اش رنج می برد ؛ پس وقتی فاطمه علیها السلام رنج و مشقت و ضعف رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را دید بغض گلویش را گرفت تا آنجا که اشکش بر گونه اش جاری شد؛ پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به او گفت : ای فاطمه! ...].

تحلیل روایات

مضمون این دسته روایات آن است که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به فاطمه (س) دستور داده تا مقنعه بپوشد و سرش را بپوشاند تا او و اصحابش از او عیادت کنند؛ بی شک مقنعه یا روسری تنها سر را می پوشاند نه صورت را؛:Sham::Sham::Sham::Sham:

باید خوب توجه داشت که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نگفته : « استری وجهک » [ : صورتت را بپوشان ]:Sham:
بلکه گفته : «خذی فضل ملحفتک فقنّعی به رأسک » [: دنباله اضافی ملحفه ات را بگیر و سرت را با آن بپوشان و آن را مقنعه ات کن]؛ این مطلب از روایت « جابر بن عبداللَّه »، روایت « عمران بن حصین » و روایت « جابر بن سمرة » بر می آید، به طوری که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دستور داده تا فاطمه (س)، با ردای او، خوب سرش را بپوشاند، پس از آن که فاطمه گفت : من فقط عبایی بر تن دارم.
در این صورت اگر چیزی بیش از مقنعه بر سر کردن و معجر [ : نوعی پوشش سر برای زنان عرب ] پوشیدن بر فاطمه علیها السلام واجب بود حتماً پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به این امر دستور می داد و او بیش از آن خود را می پوشاند به طوری که حتّی صورتش هم آشکار نباشد.:Sham:
نیز از این دسته روایات برداشت می شود که اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وقتی بر فاطمه علیها السلام وارد شدند به او و صورتش نگاه کردند در حالی که صورت او بر اثر گرسنگی زرد گشته بود که این مساله در روایت «جابر بن عبداللَّه » و « عمران » به صراحت آمده است.

جمع بندی دو گونه روایت

به نظرمی رسد این گونه می توان بین این دو دسته روایت جمع نمود که حضرت فاطمه صلی الله علیه وآله وسلم از نمایان گشتن میان مردان به شدّت دوری و پرهیز می نموده است، همچنان که وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم او را از انجام کارهای بیرون خانه معاف می دارد ، بسیار شادمان می گردد واز سویی وقتی مردی نابینا از او اجازه ورود می خواهد، خود را از آن نابینا می پوشاند و این از آن روست که ایشان این حالت را برای خود گناه می شمرد هر چند برای دیگران گناهی محسوب نگردد ؛ این مسأله از باب قاعده « حسنات الأبرار سیّئات المقرّبین » [ : نیکی های نیکوکاران، گناهان مقرّبان است ] می باشد.
پس در این صورت مراد از عبارت « برای زنان بهتر آن است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند » که در متن حدیث منقول از امام علی(ع)، نظر با « ریبه» [ : نگاه با لذت ] همچنان که برخی احتمال داده اند نیست چرا که وقتی شخص نابینا از فاطمه علیها السلام اجازه ورود خواست ، ایشان به این جمله استشهاد کرد و باید گفت آن شخص نابینا از مصادیق کسانی نبوده است که او را می بینند.
امّا آنچه فهم این مساله را آسان می گرداند این است که حضرت فاطمه علیها السلام بر وجوب این کار استدلال نکرده بلکه سؤال پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را این گونه جواب داده است: «این کار برای زن بهتر است»؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نگفت : « أیُّ شیٍ یجب علی النساء؟ » [ : چه چیزی بر زنان واجب می باشد؟ ] ، بلکه فرموده است : « أیُّ شیٍ خیر للنساء » [ : چه چیز برای زن بهتر است ]؛ پس این عبارت، وجوب را نمی رساند.
افزون بر حجاب زن که همان پوشش است، بر اوست که از رفت و آمد و ارتباط با شخص بیگانه و نامحرم پرهیز کند همچنان که فاطمه علیها السلام این کار را کرده و گفته است که این گونه بودن برای زن بهتر است ؛ این مسأله به جهت رعایت حال زن و حفظ کرامت و بزرگواری و ارزش اوست ، هر چند بر او واجب نمی باشد.

در این صورت از روایات دسته اول، وجوب پوشاندن صورت برداشت نمی گردد ؛
:Sham::Sham:
با توجه به روایات دسته دوم، عدم وجوب پوشاندن صورت به هنگام رویارویی با شخص بیگانه – قابل برداشت است، همچنان که عملکرد حضرت زهرا علیها السلام از نظر گذشت.

پس می توان نتیجه گرفت که به احتمال فراوان، حجاب حضرت فاطمه علیها السلام علاوه بر پوشاندن بدن، پوشاندن سر توسط روسری یا مقنعه به اندازه مورد نیاز و ضروری بوده، نه پوشاندن سر به همراه صورت؛ پس ایشان صورت خویش را نمی پوشانده است.:Sham::Sham::Sham::Sham:
در مورد روایت انس نیز باید گفت که درخواست انس از مادرش این نبوده که مادرش صورت حضرت زهراء(س) را توصیف کند تا گفته شود که انس صورت حضرت را اصلا ندیده است، بلکه درخواستش از مادرش این بوده که ویژگی حضرت زهراء (س) چگونه بوده است. مادر انس نیز ویژگی ظاهری حضرت را توضیح داده و در ضمن آن، صورتش را نیز توصیف نموده است.
بیان شکل و رنگ صورت حضرت زهراء (س) توسط مادر انس، مانع از این نیست که گفته شود انس صورت حضرت را دیده است چراکه صورت حضرت آن قدر نورانی و ملکوتی بوده که مادر انس دوست داشته تا آن را توصیف کند با این که می دانسته که انس صورت حضرت را دیده است و او از باب تاکید این گونه حضرت را توصیف کرده است. این یک ویژگی زنانه است که وقتی می خواهند دختر یا زنی را توصیف کنند، ابتدا شکل و رنگ صورت او و میزان زیبایی اش را توصیف می کنند. از سوی دیگر مردان مومن، اگر زن یا دختری را که نامحرم است بشناسند، به گونه اجمالی او را می شناسند یعنی به محض دیدن او متوجه می شوند که فلان زن یا فلان دختر است ولی در ظرافتهای صورت او خیلی دقت نمی کنند چراکه آن اندازه اجمالی از شناخت صورت را برای شناخت آن فرد کافی می دانند و در صورت او خیلی دقت نمی کنند تا خدای ناکرده شیطان آنها را بفریبد و از این رو در صورت آن زن مستقیم نگاه نمی کنند و سعی می کنند حیا در نگاه را داشته باشند. از این رو می توان گفت که انس صورت حضرت را به گونه اجمالی می شناخته و مادرش دقیق تر برای او توضیح داده است ولی باید توجه داشت که این توصیف دقیق صورت حضرت، درخواست انس از مادرش نبوده است.

نکته:Sham::Sham::Sham::Sham:

اگر گفته شود که ایشان حتی از ناحیه صورت هم پوشیده بوده ،
پاسخ آن است که چگونه امکان دارد که عمر بن خطاب هنگام رفتن به سوی دار الخلافه ابوبکر، حضرت فاطمه(س) را که از دارالخلافه باز می گشته در راه بشناسد؟!
زنی که صورت خود را هم پوشانده ، اگر شوهرش یا یکی از محارمش با او روبرو گردد گاهی او را نخواهند شناخت، از این رو چگونه ممکن است که شخصی بیگانه او را بشناسد؟!
وقتی فاطمه علیها السلام وضع و حالت پدرش را دید و به گریه افتاد، چگونه «ابو ایوب انصاری» جاری شدن اشک فاطمه علیها السلام را بر رخسارش دیده است؟ «جابربن عبدالله انصاری» و «عمران بن حصین» از کجا و چگونه خبر از زرد شدن صورت فاطمه علیها السلام داده اند؟
از سوی دیگر در آیه «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن إلا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر أولی الإربة من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء و لایضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن و توبوا الی الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون»(نور،۳۱) ، فراز « لیضربن بخمرهن علی جیوبهن » [باید روسری های خود را بر گردن خویش فرو اندازند] که ویژه طرح چگونگی حجاب سر تا گردن است، نشان می دهد که پوشش صورت واجب نیست، زیرا اگر پوشش صورت واجب بود لازم بود آن را نیز ذکر می کرد؛ فقها برای تبیین عدم ضرورت پوشاندن صورت در مقابل نامحرم به این فراز استناد کرده اند. به عنوان نمونه مقدس اردبیلی می نویسد:
«لیضربن بخمرهن علی جیوبهن» بر عدم وجوب پوشش صورت دلالت دارد (مقدس اردبیلی، بی تا، ۵۴۴)
از سوی دیگر در روایات منقول از ائمه اطهار (ع) نیز آمده که پوشاندن صورت لزومی ندارد؛ به عنوان نمونه در کتاب شریف کافی آمده::Sham::Sham::Sham::Sham:
«عن ابی عبد الله (ع) قال قلت له ما یحلّ للرجلِ أن یری من المرأة إذا لم یکن محرماً قال الوجه و الکفان و القدمان » (کلینی،۱۳۶۳ش ، ۵/۵۲۱)
[راوی می¬گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم کدام قسمت از بدن زن را مرد نامحرم می¬تواند ببیند؟ فرمود: صورت، دو دست و دوپا].
نکته بسیار مهم در مورد روایت اول، سوم و چهارم از گونه اول آن است که ماندن زن در خانه یک اصل است و از باب احتیاط مطرح شده است، یعنی بر اساس نوع به کارگیری واژه توسط حضرت فاطمه (س) «خیر للنساء» در روایت چهارم از گونه اول، زن باید حتی الامکان در منزل باشد تا از دید نامحرمان مصون باشد؛ سیره ی مذکور یک رجحان و مزیت است؛ فاطمه (س) در مقام بیان یک امر ایده آلی و ترجیحی می باشند؛ ولی باید دانست که زن نیز می تواند با حفظ حجاب در جامعه ظاهر شود و کارهای مورد نیاز و ضروری را انجام دهد و حتی اشتغال به کاری خاص داشته باشد، همچنانکه حضرت زهرا (س) اینگونه عمل کرده و بر اساس روایات گونه دوم، ایشان در بیرون از خانه نیز با حفظ حجاب برای کاری خاص ظاهر گشته است
. نکته آن است که اگر در آن زمان نیز شرایط و عرف جامعه عرب طوری بود که نیاز بود زنان مسلمان بیرون از خانه کار می کردند، حتما با حفظ حجاب همین کار را انجام می دادند، اما از آنجا که هر عصری اقتضایی دارد پس باید به اقتضاءات هر عصر و نسل توجه نمود تا به دام افراط و تفریط نیفتاد.
برخی با کوته نگری و افراط غیر معقولانه تلاش دارند تا با استناد به روایات دسته اول اثبات کنند که زن باید در منزل باشد و به هیچ وجه از منزل خارج نشود؛ اما باید توجه داشت که رفتار معصومین (ع) برای ما حجت و دلیل عملی است و نباید به هر گونه افراط یا تفریط وقعی نهاد.

حجاب حضرت فاطمه (س) بیرون از خانه

ایشان وقتی می خواست برای دیدار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم یا عیادت ایشان یا دیگر کارها به خارج از خانه برود، جامه ای گشاد به نام «جلباب»( طریحی، ۱۳۳۹ ش، ۱۰۳) که آن را دور سرش می پیچد و ادامه اش تا کمرش می آمد، همراه با لباسی که پایین تنه او را می پوشاند و نامش «شمله» ( طریحی،۱۳۳۹ ش ، ۴۴۱) بود می پوشید؛ ذکر این دو جامه ایشان، در مصادر و منابع گوناگون آمده است و بیشتر اخبار منقول در این مورد، نصی واحد دارند؛ به عنوان نمونه:

۱ در خبر آمده::Sham::Sham:

« لما نزلت هذه الآیة علی النبی(ص): ( وإن جهنم لموعدهم أجمعین) بکی النبی(ص) بکاءً شدیدًا وبکت صحابته لبکائه...فانطلق بعض أصحابه إلی باب بیتها...أخبرها بخبر النبی(ص) وبکاءه؛ فنهضت والتفت بشملة لها قد خیطت فی اثنی عشر مکانًا بسعف النخیل... »(مجلسی،۱۴۰۳ق، ۴۳/۸۸).
[وقتی آیه « وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ » [ : جهنم وعده گاه همه آنان است... ](حجر،۴۳) نازل شد پیامبر به شدت گریست واصحاب آن حضرت هم برای گریه او گریان شدند...، یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به سوی درب خانه فاطمه علیها السلام رفت...و از گریه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ایشان را آگاه کرد ، پس او از جای برخاست و لباس مندرس خود را که از دوازده موضع با شاخه درخت خرما دوخته شده بود پوشید...].

۲ طبرسی در « احتجاج » از عبداللَّه بن حسن به سندش از پدرانش روایت کرده است :
« انه لما أجمع أبو بکر وعمر علی منع فاطمة ( علیها السلام ) فدکا وبلغها ذلک لاثت خمارها علی رأسها ، واشتملت بجلبابها واقبلت فی لمة من حفدتها ونساء قومها تطأ ذیولها ...»( طبرسی، احمد بن علی، بی تا، ۱/۱۳۱).
[وقتی ابوبکر و عمر بر منع فدک از فاطمه علیها السلام هم نظر شدند و خبر این مطلب به حضرت فاطمه علیها السلام رسید، مقنعه خود را سر کرد و لباس خود را پوشید و با گروهی از زنان خدمتکار و بانوان خویشاوندش حرکت کرد، هنگام راه رفتن لباس حضرت به زمین کشیده می شد و پایین لباس زیر پایش می رفت...].

نتیجه

بنابر آنچه بیان شد می توان دریافت که بر اساس آنچه در آیات و روایات و اخبار تاریخی و سیره حضرت زهرا(س) آمده، ایشان در مقابل نامحرم صورت خود را نمی پوشانده است.:Sham::Sham:
این یک الگوی مهم برای زنان مسلمان و همه اقتداگران به سیره معصومین(ع) می باشد که می خواهند هر فعل معصوم را بدون افراط و تفریط انجام دهند، چراکه اصل دینداری، حفظ راه میانه و وسط است و در کلام امیر المؤمنین(ع) آمده :«الیمین و الشمال مضلة، والطریق الوسطی هی الجاده»[راست و چپ، مایه گمراهی است و راه میانه، جاده اصلی است].
نپوشاندن صورت توسط حضرت زهرا(س) و از سویی، پوشاندن تمام بدن توسط «جلباب» و «شمله» به عنوان پوشش در مقابل فرد نامحرم و نیز در بیرون از خانه، از این حکایت دارد که ایشان راه میانه را اتخاذ نموده و سیره عملی ایشان، حاکی از حجاب و عفاف ایشان است.
پس زن نیز می تواند با حفظ حجاب و عفاف در بیرون از منزل ظاهر شود و به فعالیتهای گوناگون بپردازد.
منابع
۱. قرآن کریم
۲. آلوسی، سید محمود، شرح مسائل الجاهلیه، تحقیق:علی بن أحمد ، قاهره: مطبعه السلفیه، بی تا
۳. آمرتسری، عبید الله، ارجح المطالب فی عد مناقب اسدالله الغالب، لاهور: بی نا، بی تا
۴. ابن أشعث کوفی، محمد بن محمد؛ الجعفریات ( الأشعثیات )، طهران: مکتبة نینوی، بی تا
۵. ابن المغازلی،علی بن محمد؛ مناقب اهل البیت؛ تحقیق محمد کاظم محمودی، چ ۱، تهران: مجمع تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۵ ش
۶. ابن جوزی، عبد الرحمن بن ابی الحسن بن علی، احکام النساء، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق
۷. ابن حاتم عاملی، یوسف؛ الدر النظیم؛ قم: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی تا
۸. ابن شهر آشوب، محمد بن علی؛ مناقب آل ابی طالب؛ بی جا: منشورات العلامه، بی تا
۹. ابن صبان، محمد؛ اسعاف الراغبین فی سیرة المصطفی بهامش نور الابصار، مصر: بی نا، بی تا
۱۰. ابن یوسف حلی، علی؛ العدد القویه؛ تحقیق : سید مهدی رجائی؛ چ ۱، بی جا: مکتبة آیة الله المرعشی العامة، ۱۴۰۸ ق
۱۱. ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله؛ حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیا ؛ اعده و قدم له: کمال یوسف الحوت؛ بیروت: دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق
۱۲. اربلی، عیل بن عیسی بن ابی الفتح؛ کشف الغمه فی معرفة الائمة؛ چ۲، بیروت: دار الأضواء، ۱۴۰۵ ق
۱۳. امینی، سید عبدالحسین احمد؛ الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب؛ چ۴، بیروت: دار الکتاب العربی، ۱۳۹۷ ق
۱۴. بحرانی، سید هاشم؛ حلیه الابرار؛ قم: دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۷ ق
۱۵. بروجردی، سید حسین؛ جامع احادیث الشیعه؛ چ ۱، قم: المطبعة العلمیة، ۱۳۹۹ ق
۱۶. ترمذی، محمد بن عیسی بن سورة؛ سنن الترمذی؛ تحقیق وتصحیح : عبد الوهاب عبد اللطیف؛ چ ۲، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۴۰۳ق
۱۷. تستری، نورالله بن شریف الدین؛ احقاق الحق؛ تصحیح و مقدمه نویس: حسن شیخ دخیل؛ بی جا: حسن شیخ دخیل، ۱۳۲۶ق
۱۸. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله بن محمد؛ المستدرک علی الصحیحین؛ إشراف : یوسف عبد الرحمن المرعشلی؛ بی جا: بی نا، بی تا
۱۹. حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه؛ تحقیق وتصحیح وتذییل : شیخ عبد الرحیم ربانی شیرازی؛ چ۵، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق
۲۰. خزاز قمی، علی بن محمد بن علی؛ کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر؛ تحقیق : عبداللطیف حسینی کوه کمری خوئی، قم: بیدار، ۱۴۰۱ق
۲۱. خوارزمی، ،مناقب؛ بی جا: مکتبه نینوی، بی تا
۲۲. ذهبی، محمد بن احمد؛ تذکره الحفاظ؛ بیروت: دار إحیاء التراث العربی؛ بی تا
۲۳. راوندی، فضل الله بن علی؛ النوادر؛ تحقیق : سعید رضا علی عسکری؛ چ ۱، قم : مؤسسة دار الحدیث الثقافیة، بی تا
۲۴. زرندی حنفی، محمد بن یوسف؛ نظم درر السمطین فی فضائل المصطفی و المرتضی و البتول و السبطین؛ چ۱، بی جا: بی نا، ۱۳۷۷ق
۲۵. صالحی شامی، محمد بن یوسف؛ سبل الهدی والرشاد، تحقیق وتعلیق : شیخ عادل أحمد عبد الموجود ، شیخ علی محمد معوض؛ چ۱، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۴ ق
۲۶. طبرانی، سلیمان بن احمد؛ المعجم الکبیر؛ تحقیق وتخریج : حمدی عبد المجید السلفی؛ چ۲، بی جا : دار إحیاء التراث العربی، بی تا
۲۷. طبرانی، سلیمان بن احمد؛ المعجم الاوسط؛ تحقیق : قسم التحقیق بدار الحرمین؛ بی جا: دار الحرمین للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵ ق
۲۸. طبرسی ، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق؛ چ۶، بی جا: منشورات الشریف الرضی،۱۳۹۲ ق
۲۹. طبرسی، علی؛ مشکاة الأنوار؛ تحقیق مهدی هوشمند؛ چ۱، بی جا: دار الحدیث، ۱۴۱۸ ق
۳۰. طبرسی، احمد بن علی؛ احتجاج؛ بی جا: منشورات دارالنعمان، بی تا
۳۱. طبری آملی، محمد بن محمد؛ بشارة المصطفی؛ بی جا: مطبعة الحیدریة، بی تا
۳۲. طبری، محمد بن جریر بن رستم؛ دلائل الامامه؛ قم : مؤسسة البعثة ، ۱۴۱۳ ق
۳۳. طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین؛ تهران: مصطفوی، ۱۳۳۹ ش
۳۴. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، بیروت: دار صعب، بی تا
۳۵. غزالی، محمد بن محمد ؛ إحیاء علوم الدین؛ چ۲، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲ ق
۳۶. فیروز آبادی، سید مرتضی بن محمد؛ فضائل الخمسة من الصحاح الستة؛ قم: المجمع العالمی لاهل البیت(ع)،۱۴۲۲ ق
۳۷. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، تصحیح و تعلیق : علی أکبر الغفاری؛ چ۵، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۶۳ش‏
۳۸. متقی هندی، علی بن حسام الدین؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال؛ ضبط وتفسیر : شیخ بکری حیانی / تصحیح وفهرسة : شیخ صفوة السقا؛ بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۹ ق
۳۹. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی؛ بحار الأنوار الجامعه لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ چ ۲، بیروت: مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق
۴۰. مفید، محمد بن محمد بن نعمان؛ الاختصاص؛ تحقیق : علی أکبر غفاری و سید محمود زرندی؛ چ۲، بیروت: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۴۱۴ق
۴۱. مقدس اردبیلی، احمد؛ زبدة البیان فی أحکام القرآن؛ چ۱، تهران: المکتبة الجعفریة لإحیاء الآثار الجعفریة، بی‌تا
۴۲. مقدس اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، چ ۱، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۴ ق
۴۳. مناوی شافعی ، محمد عبدالرؤوف بن علی بن زین العابدین؛ اتحاف السائل بما لفاطمه من المناقب و الفضائل، قاهره: مکتبه القرآن، بی تا
۴۴. نراقی، احمد بن محمد مهدی؛ مستند الشیعة فی احکام الشریعة؛ تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث؛ چ۱، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ۱۴۱۹ ق
۴۵. نوری، حسین بن محمد تقی؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث؛ چ ۱، بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ۱۴۰۸ ق
۴۶. هیثمی، علی بن ابی بکر؛ مجمع الزوائد؛ بیروت: دار الکتب العلمیة ؛ ۱۴۰۸ ق

[=book antiqua]

کنجکاو بی گناه;660573 نوشت:
سلام چون قرار شد بحث علمی باشه
بهتره سند دیگه ای برای این روایت ذکر کنید
کتاب احتجاج فاقد سند هست و راویان را حذف کرده اند
پس اصلا نمیشه روی این احادیث بحث کرد

سلام كجاوه

از عمران بن حصین نقل شده است: من نزد پیامبر(ص) نشسته بودم که فاطمه آمد و مقابل پیامبر ایستاد؛ پس پیامبر فرمود: «ای فاطمه! نزدیک بیا!» پس حضرت فاطمه نزدیک آن حضرت شد تا این‌که مقابل پیامبر ایستاد؛ عمران گوید: دیدم که زردی‌ای در صورت او نمایان گشته و کم‌خون شده است؛ پس رسول خدا(ص) برای او دعا کرد: «خدایا! ای سیر کننده گرسنه و ای روا کننده حاجت و ای برطرف کننده مشکلات و زداینده خواری و پستی! فاطمه دختر محمّد را گرسنه نگذار!» پس دیدم که زردی گرسنگی از صورت او رفت و خون در زیر پوست صورتش هویدا شد و کم‌خونی‌اش بر طرف گردید؛ سپس از فاطمه بعد از آن قضیه پرسیدم و او فرمود: «ای عمران! پس از آن روز دیگر گرسنه نماندم».
أبو القاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الأوسط، ج 4، ص 210، دار الحرمین، قاهره، بی‌تا؛ قوام السنة اصفهانی، إسماعیل بن محمد، کتاب دلائل النبوة، محقق: محمد الحداد، محمد، ص 229، دار طیبة، ریاض، چاپ اول، 1409ق.

[=century gothic]

kavoshgar02;660561 نوشت:
میگویم اگر بخواهیم به شما نگاه کنیم - چقدر مفسر شدن آسان است.

مگر هر كسي نظرش رو بگه ادعاي تفسير مي كنه؟

کنجکاو بی گناه;660573 نوشت:
سلام چون قرار شد بحث علمی باشه
بهتره سند دیگه ای برای این روایت ذکر کنید
کتاب احتجاج فاقد سند هست و راویان را حذف کرده اند
پس اصلا نمیشه روی این احادیث بحث کرد

سلام
ممنون كه سعي مي كنيد با دليل بحث كنيد. اما اگر دقت مي كرديد مي ديديد كه كارشناس محترم هم تو پست اولشون به مطلبي از اين كتاب استناد كردند. (1.طبرسي،الاحتجاج ج 1 ص 98 )

پس نمي تونين به راحتي اين روايت رو كنار بذارين. با اين وجود همين روايت در اين منبع هم وجود داره. هر چند استارتر موضوع ديگه جاي بحث باقي نذاشتند.

تو كتاب الخرائج و الجرائح-قطب الدين راوندي -جلد 1 ص52

باء;660375 نوشت:
اول اینکه این حرف شما می‌تواند درست باشد (نمی‌گویم حتماً هست همانطور که خودتان هم چنین فرمایشی نکردید)، مثل اینکه کسی که زیاد گریه کند به کنایه هم می‌توان گفت که اشک بر گونه‌هایش جاری شد، اینجا جریان یافتن اشک کنایه از زیاد بودن و شدید بودن گریه است و لزوماً از اندازه‌گیری چشمی مقدار اشک نیست ... می‌تواند برای توصیف شدت گریه‌ باشد ... اما با وجودیکه این احتمال وجود دارد ولی ضعیف است ... چون اگر مثلاً شدت گریه از لرزش‌های شانه‌ها فهمیده شود با همان صورت توصیف می‌شود و اگر از روی صدای هق‌هق گریه باشد باز از روی همان ویژگی توصیف می‌شود، اگر هم از خیس شدن لباس یا گل شدن خاک موضع سجده فهمیده شود باز با همان صورت توصیف می‌شود و در نتیجه معمول این است که اگر گفته می‌شود آنقدر اشک ریختند که اشک بر صورتشان جاری شد شدت گریه را از همین مسأله دیده باشند ...

منتظر;660343 نوشت:
ایشان می گویند که اشک بر گونه مبارک خانم سلام الله علیها جاری شد؛ این لزوماً به معنای دیدن این صحنه نیست که شما نتیجه گرفته اید و گفته اید معلوم می شود صورت مبارک حضرت باز بوده؛یعنی جناب سلمان نمی فرمایند: رأیت أن الدمعة جرت علی خدّها ......چه بسا جناب سلمان از قرینه ای و یا .... به جاری شدن اشک علم پیدا کردند.(البته مجددا این هایی که می گویم فقط برای باز کردن مطلب است که به این راحتی اظهار نظر در خصوص حجاب وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها نفرمایید)

rezaee;660378 نوشت:
در مورد اول، شخص میتونه روبنده داشته باشه و در حین گریه دستش رو به صورتش هم بکشه! این نشانه اینه که با دستش داره اشکهاشو که روی گونه هاش سرازیره پاک میکنه و نیاز به علم غیب هم نداره!

روایت واضح است اگر به روایت دقت کنید بسیار واضح توضیح داده شده که سلمان نقل می کند که پیامبر بیمار بود و من و برخی از اهل بیتش و جمعی از از اصحاب نزد رسول خدا بودیم ،حضرت فاطمه عليها السلام به عيادت او آمد و چون حال پيامبر و ضعف او را مشاهده نمود بغض گلویش را گرفت تا آنجا که قطره‏ هاى اشك بر گونه او جاری شد.
حال خوانندگان قضاوت می کنند که از چه قرینه ای می توان فهمید زنی که پوشیه دارد و کسی صورتش را نمی بیند بغض گلویش را گرفته و قطره های اشک بر گونه او جاری شده است.
اصلا نه شدت گریه ای در کار است که گفته شود از صداق گریه یا ... فهمیده شده نه اشک آنچنان جاری شده که پوشیه خیس شود که اگر اینگونه بود سلمان نمی فرمود اشک بر گونه ها جاری شد بلکه اگر می گفت از شدت گریه پوشیه حضرت خیس شد هم شدت گریه بهتر مشخص می شود و هم مطابق واقع می باشد علاوه بر این و تیر خلاص به توجیه های شما آنکه در علم اصول بحثی وارد شده به اسم اصاله الظهور یا همان اصل عدم اعتنا به معانی محتمله در ظواهر که حجیت آن بر می گردد به اصل عدم ( بی اعتنایی عقلاء به احتمالات خلاف بر می گردد به اصل عدم که امری عقلی- فطری در آنهاست بلکه ما معتقدیم که تمام اصول لفظیه بر می گردد به همین اصل عدم به جز اصالة الحقیقة ) ظاهر ( جمع آن ظواهر ) : عبارت و لفظی است که معنای آن نزد متکلم ظهور دارد ( معنایش روشنست و اگر چه مخاطب احتمال خلاف هم می دهد ولی بازهم حجة است چون ظهور فطرتا نزد عقلا همان حکم نص را دارد ) بنا بر این آنکه که از اینکه اشک بر گونه هایش جاری شد ظاهرش مورد قبول و حجت بوده و به مطالبی که خلاف این ظاهر ظهور دارد توجهی نمی شود.

درستي;660565 نوشت:
سلام

به شما حق ميدم زماني كه برخلاف اعتقاداتي كه داريم يك چيزي را ميبينيم و يا ميشنويم واكنش نشون بديم

مگر نباید این باشد...
بستگی به واکنشش دارد ، باید واکنش صحیح صورت بگیرد.
لعنتی که من کردم ، دین هم کرده است.

بانوي بهاري;660594 نوشت:
[=century gothic]
مگر هر كسي نظرش رو بگه ادعاي تفسير مي كنه؟

این تمسخر نیست. دقت کنید . نکته است. کلام است. ادبیاتمان با هم فرق میکند.

Asal Masal;660568 نوشت:
سلام كاربر گرامي

موافقم لعنت خدا باد بر دشمنان اسلام و اهل بيت

منظور شما از كپي چيه؟؟ خوب روايت رو بايد از جايي گفت نه كه از خودمون بنويسيم. بله من از فايل pdf كتاب كپي كردم. چون اصل كتاب رو ندارم. مشكل شما چيه الان؟؟
شايد قصد توهين نداشته باشيد ولي داريد توهين مي كنيد. پس بهتره يا علمي بحث كنيد يا سكوت اختيار كنيد. (ببخشيدها منم قصد توهين نداشتم)

دقیقا بحث بنده هم همین است. بحث علمی اینقدر ساده انگارانه نیست ...
راستی بحث علمی یعنی چطور؟
مشخصات بحث علمی چیست؟

Asal Masal;660572 نوشت:

مگر شما دچار مشقت و رنج و عذاب ميشيد در هنگام استدلال.

من هم نگفتم همه نظراتم صد در صد درست و بي اشكاله قبلا هم نوشتم كه:

اگر استدلال کردن کاری راحت بود ، اینقدر مردم ازش گریزان نبودند...
راستی مگر قرار چه چیزی در نتیجه ی اینها حاصل شود ؟ مگر نه این است که باید راه را متناسب با هدف تنظیم کرد؟
هدف چیست؟

kavoshgar02;660560 نوشت:
به نظر شما این گفته ، با بقیه روایاتی که ایشان در کتاب های معتبر با سند های معبتر وحود دارد هماهنگی دارد ؟
لعنت کند خدا کسی که به خدا و پیغمبر و دختر پیغمبرش و علی علیه السلام و اولاد ایشان تا حضرت مهدی عج دروغ و تهمت ناروا میبندد...
قصد توهین ندارم. همانجایی را عرض میکنم که شما ازش کپی می کنید...

سلام علیکم،
اگر نقدی به آن روایت که سرکار عسل‌مسل بیان کردند دارید بفرمایید، برخورد اینگونه شاید چندان صحیح نباشد، شما هم به همین سادگی دارید یک روایت را به کنار می‌گذارید در حالی که شاید همین روایت هم روایتی صحیح باشد و تنها نیاز داشته باشد که درکی صحیح از آن حاصل گردد ... اگر قرار باشد هر کسی با تصور ذهنی خودش برخی روایات را بپذیرد و برخی را رد کند معیار سنجش از دست می‌رود و سست می‌شود ... یادمان باشد که اهل بیت علیهم‌السلام میزان هستند و فعل و قولشان حجت است و قرار نیست که ما به کارهای ایشان نمره دهیم و اگر کاری از کارهایشان یا حرفی از حرفهایشان بر خلاف تصور ما از ایشان بود بگوییم نه آنها اینطور نبوده‌اند و باید طور دیگری می‌بودند ... دقت داشته باشید که آن روایت را تأیید نکردم و باور معنای ظاهری آن هم ساده نیست، ولی اگر کسی بخواهد آنرا رد کند هم باید از راه خودش وارد شود. اینها را فقط بخاطر جمله‌ی آخرتان گفتم مگرنه با جمله‌ی اولتان موافقم و در پاسخ به آن باید کمی درنگ کرد.
یا علی علیه‌السلام

باء;660653 نوشت:

سلام علیکم،
اگر نقدی به آن روایت که سرکار عسل‌مسل بیان کردند دارید بفرمایید، برخورد اینگونه شاید چندان صحیح نباشد، شما هم به همین سادگی دارید یک روایت را به کنار می‌گذارید در حالی که شاید همین روایت هم روایتی صحیح باشد و تنها نیاز داشته باشد که درکی صحیح از آن حاصل گردد ... اگر قرار باشد هر کسی با تصور ذهنی خودش برخی روایات را بپذیرد و برخی را رد کند معیار سنجش از دست می‌رود و سست می‌شود ... یادمان باشد که اهل بیت علیهم‌السلام میزان هستند و فعل و قولشان حجت است و قرار نیست که ما به کارهای ایشان نمره دهیم و اگر کاری از کارهایشان یا حرفی از حرفهایشان بر خلاف تصور ما از ایشان بود بگوییم نه آنها اینطور نبوده‌اند و باید طور دیگری می‌بودند ... دقت داشته باشید که آن روایت را تأیید نکردم و باور معنای ظاهری آن هم ساده نیست، ولی اگر کسی بخواهد آنرا رد کند هم باید از راه خودش وارد شود. اینها را فقط بخاطر جمله‌ی آخرتان گفتم مگرنه با جمله‌ی اولتان موافقم و در پاسخ به آن باید کمی درنگ کرد.
یا علی علیه‌السلام

مگر بر ایشان چیزی گفتم ؟ من که گفتم توهین نمی کنم.
ولی بازهم از ایشان و بقیه معذرت خواهی میکنم. بهتر بود قبل مقداری بیشتر توضیح میدادم و بعد لعنت میکردم.

راستی آیا واقعا چنین است که حضرت زهرا (س) همیشه وقتی از خانه خارج می شدند ،با اینکه ایشان حجاب صد در صدی داشتند (صورت و دست را نمی دانم) زنانی گرداگرد ایشان به حرکت در می آمدند و این اضافه بر موضوع بوده است؟
راستی آیا انتظار می رود که ائمه و حضرت زهرا (س) پیامبر چیزی بیش از بقیه مردم در عهده شان بوده است ؟
و راستی چگونه چنین دختری با چنین حد حجب و حیا که اگر صحیح باشد ، جلوی نابینا حجاب صد در صد می کردند ، بعد آنچنان کاری را نیز میکنند؟
دختری که حجاب را هم از جهت نگا و هم از جهت بوی بدن احتمام می کنند و حتی جلوی نابینا...

و راستی چیزی دیگر...
منابع معتبر تر حدیث و روایات کدامند ؟
مگر بحار با آن همه سندیت ، چند حدیث صحیح دارد ؟

اگر بخواهیم بحث کنیم که بسیار کتاب است و بسیار منبع و عمر محدود...
بحث عاقلانه چیزی به انسان اضافه میکند...

האיסלאם;660638 نوشت:

روایت واضح است اگر به روایت دقت کنید بسیار واضح توضیح داده شده که سلمان نقل می کند که پیامبر بیمار بود و من و برخی از اهل بیتش و جمعی از از اصحاب نزد رسول خدا بودیم ،حضرت فاطمه عليها السلام به عيادت او آمد و چون حال پيامبر و ضعف او را مشاهده نمود بغض گلویش را گرفت تا آنجا که قطره‏ هاى اشك بر گونه او جاری شد.
حال خوانندگان قضاوت می کنند که از چه قرینه ای می توان فهمید زنی که پوشیه دارد و کسی صورتش را نمی بیند بغض گلویش را گرفته و قطره های اشک بر گونه او جاری شده است.
اصلا نه شدت گریه ای در کار است که گفته شود از صداق گریه یا ... فهمیده شده نه اشک آنچنان جاری شده که پوشیه خیس شود که اگر اینگونه بود سلمان نمی فرمود اشک بر گونه ها جاری شد بلکه اگر می گفت از شدت گریه پوشیه حضرت خیس شد هم شدت گریه بهتر مشخص می شود و هم مطابق واقع می باشد علاوه بر این و تیر خلاص به توجیه های شما آنکه در علم اصول بحثی وارد شده به اسم اصاله الظهور یا همان اصل عدم اعتنا به معانی محتمله در ظواهر که حجیت آن بر می گردد به اصل عدم ( بی اعتنایی عقلاء به احتمالات خلاف بر می گردد به اصل عدم که امری عقلی- فطری در آنهاست بلکه ما معتقدیم که تمام اصول لفظیه بر می گردد به همین اصل عدم به جز اصالة الحقیقة ) ظاهر ( جمع آن ظواهر ) : عبارت و لفظی است که معنای آن نزد متکلم ظهور دارد ( معنایش روشنست و اگر چه مخاطب احتمال خلاف هم می دهد ولی بازهم حجة است چون ظهور فطرتا نزد عقلا همان حکم نص را دارد ) بنا بر این آنکه که از اینکه اشک بر گونه هایش جاری شد ظاهرش مورد قبول و حجت بوده و به مطالبی که خلاف این ظاهر ظهور دارد توجهی نمی شود.

چرا مطلب من رو نقل قول کردید؟ درحالیکه در دلایلتان به رد آن نپرداختید!
چرا اینقدر اصرار دارید به بانویی که حتی مقابل فرد نابینا حجاب کامل دارد، نسبت برداشتن پوشیه بدهید؟؟
اگر شخصی مقابل شما با زانو به زمین بخورد و پس از ایستادن لکه های خون روی زمین مشاهده کنید(در حالی که زانو یا پای خونی فرد رو ندیده اید) ،آیا میگویید "دیدم که خون از زاتو یا پایش جاری شد" ، یا میگویید "دیدم قطرات خون روی زمین بود؟". انصافا کدوم رو میگید؟

rezaee;660659 نوشت:
چرا مطلب من رو نقل قول کردید؟ درحالیکه در دلایلتان به رد آن نپرداختید!

اگر دقت می کردید دلایل ذکر شد که قرار بر حمل روایت بر خلاف ظاهر نیست اگر شما ادعا دارید که بغض گلوی حضرت را گرفته و اشک بر گونه وی جاری شده از روی حدس و گمان بوده یا ... بوده و می خواهید روایت را بر خلاف ظاهر حمل کنید باید دلیل محمکم ارائه دهید و صرف احتمال چیزی را ثابت نمی کند.
rezaee;660659 نوشت:
چرا اینقدر اصرار دارید به بانویی که حتی مقابل فرد نابینا حجاب کامل دارد، نسبت برداشتن پوشیه بدهید؟؟

متاسفانه همان روایت را هم بد فهمیده اید.
در آن روایت مردی که می آید و نابینا بوده حضرت پرده ای حائل قرار می دهد تا او را نبیند و پدرش دلیل را سوال می کند می گوید او من را نمی بیند ولی من او را می بینم و او بوی من را ممکن است استشمام کند یعنی حضرت می خواهد برای اینکه به نامحرم نگاه نکند پرده قرار می دهد که حرمت دیدن نامحرم فقط مربوط به مرد نیست بلکه شامل زن هم می شود.
آن روایت اصلا مربوط به حجاب نیست که آن روایت را بد می فهمند و بد هم ترجمه می کنند بلکه مربوط به حرمت دیدن مرد توسط زن و کنترل نگاه زن از دیدن مرد است و حرمت استشمام بوی معطر زن.
ثانیا ما اصراری بر این نداریم بلکه مستفاد روایات این است که حضرت از پوشیه همیشه استفاده نمی کرده و ادله هم ذکر شد.
rezaee;660659 نوشت:
اگر شخصی مقابل شما با زانو به زمین بخورد و پس از ایستادن لکه های خون روی زمین مشاهده کنید(در حالی که زانو یا پای خونی فرد رو ندیده اید) ،آیا میگویید "دیدم که خون از زاتو یا پایش جاری شد" ، یا میگویید "دیدم قطرات خون روی زمین بود؟". انصافا کدوم رو میگید؟

همین سخن شما هم تایید کننده نظر ماست چراکه هیچوقت نمی گویم دیدم روی پایش زخم بود در حالی که پایش را ندیده ام(بغض گلویش را گرفته بود که در روایت آمده) و خون از پایش در حال جاری شدن بود بلکه می گویم خونی که ظاهرا از بدن او آمده بود را روی زمین دیدم.

kavoshgar02;660658 نوشت:
مگر بر ایشان چیزی گفتم ؟ من که گفتم توهین نمی کنم.
ولی بازهم از ایشان و بقیه معذرت خواهی میکنم. بهتر بود قبل مقداری بیشتر توضیح میدادم و بعد لعنت میکردم.

راستی آیا واقعا چنین است که حضرت زهرا (س) همیشه وقتی از خانه خارج می شدند ،با اینکه ایشان حجاب صد در صدی داشتند (صورت و دست را نمی دانم) زنانی گرداگرد ایشان به حرکت در می آمدند و این اضافه بر موضوع بوده است؟
راستی آیا انتظار می رود که ائمه و حضرت زهرا (س) پیامبر چیزی بیش از بقیه مردم در عهده شان بوده است ؟
و راستی چگونه چنین دختری با چنین حد حجب و حیا که اگر صحیح باشد ، جلوی نابینا حجاب صد در صد می کردند ، بعد آنچنان کاری را نیز میکنند؟
دختری که حجاب را هم از جهت نگا و هم از جهت بوی بدن احتمام می کنند و حتی جلوی نابینا...

و راستی چیزی دیگر...
منابع معتبر تر حدیث و روایات کدامند ؟
مگر بحار با آن همه سندیت ، چند حدیث صحیح دارد ؟

اگر بخواهیم بحث کنیم که بسیار کتاب است و بسیار منبع و عمر محدود...
بحث عاقلانه چیزی به انسان اضافه میکند...


سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله،
خیر شما توهینی نکردید و قصدش را هم نداشتید، ولی همانطور که خودتان هم قبول دارید بهتر بود کمی قبلش توضیح بیشتر می‌دادید چون با بیان فعلی احتمال سوء تفاهم می‌رفت ... و شکر خدا مشکل بزرگی پیش نیامده و هر دو طرف با بزرگواری و متانت به بحث می‌پردازند ... به قول شما می‌توان امید داشت که از این بحث چیزی به انسان اضافه شود ...
با تشکر از هر دو کاربر بزرگوار :Gol:

اما در مورد مطالبی که در مورد اهل بیت علیهم‌السلام فرمودید ...
از یک طرف بله، بر ایشان گاهی چیزهایی واجب بوده که بر باقی مردم نباشد، البته در واقع قضیه حول رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است که مثلاً نماز شب تنها بر ایشان واجب بود و یا تنها همسران ایشان بعد از رحلت یا شهادت جنابشان بر سایر مردهای مسلمان حرام باقی ماندند و یا اینکه بعد از حضرت علی علیه‌السلام هیچ کسی با حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها کفویت نداشته و نه اینکه ازدواجشان خیلی خوب نباشد که اصلاً چه بسا اگر به خطا نرفته باشم حرام می‌بود ... حص حرام بودن صدقه بر ایشان هم بحث دیگری است ... پس امکان دارد که بخاطر مثلاً مصالح خاصی از جمله رعایت شأن پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله برخی احکام پوشش مثلاً همسران و دختر پیامبر خدا متفاوت بوده باشد ...
در مورد باقی موارد که فرمودید حقیر با شما موافقم، ولی ... ولی تعجب‌براگیز بودن یک مطلب در بحث علمی دلیل بر غلط بودن آن نیست ... انسان ابتدا نمی‌داند و قرار است که بداند و اولین مواجهه با چیزی که نمی‌دانیم و قرار است که بدانیم معمولاً عجیب و ریب است که البته بستگی به شدن ندانستن ما هم دارد :Nishkhand: اما اینها هیچ کدام دلیل نمی‌شود که ما دیگر هر چیز عجیبی را بگوییم باید پذیرفت و اولش عجیب است و بعد عادی می‌شود، ما باید به دنبال حقیقت باشیم و در راه کسب آن هم باید با عقل و احتیاط عقلایی جلو برویم ... مثلاً خوب است که هیچ کسی راحت از مواضع خودش کوتاه نیاید و در چهارچوب انصاف و تعقل تا می‌تواند از تفکر خودش دفاع کند ... این خودش سیره‌ی عقلاست که اگر خلاف آن باشد نشان از تفکری سطحی و حزب باد بودن می‌دهد ... ولی چهارچوب انصاف و تعقل را هم باید رعایت کرد تا مانند جاهلانی دیگر هم نشویم ان شاء الله.
شما تمام سعیتان را بکنید که از آنچه که تا کنون به آن باور داشته‌اید دفاع کنید ... اگر در چهارچوب انصاف و تعقل باشد که از شما هم خلاف آن انتظار نمی‌رود این کار دیگر تعصب نخواهد بود و می‌شود جهادی علمی :ok:
البته اینکه حقیر در جبهه‌ی جناب کاوشگر هستم و داریم بحث درون‌تیمی :khandeh!: می‌کنیم یک بحث حقیقی است و نه حقوقی! :Gol:
یا علی علیه‌السلام

האיסלאם;660663 نوشت:
ثانیا ما اصراری بر این نداریم بلکه مستفاد روایات این است که حضرت از پوشیه همیشه استفاده نمی کرده و ادله هم ذکر شد.

شما سند شناسی روایاتی که مطرح کردید را به صورت دقیق اطلاع بدهید لطفا...
سند شناسی یعنی نه اینکه در فلان کتاب آمده است ها...
سند شناسی به این معنی که میزان اعتبار این روایات را با بررسی تمام احادیث و روایات ، بررسی سلسه رجال و اعتبار تک تک آن ها ، بررسی انطباق ، بررسی پراکندگی و .... انجام دهید تا بعد تازه مشخص شود که اصلا این روایت لیاقت مورد بحث قرار گرفتن را دارد یا نه...

یادم می آید روزی از صبح تا شب سر یک موضوع سیاسی بحث کردم و بسیار هم کتک خوردم ( جالب بود ، حرف میزدم و جای جواب کتک می خوردم) آخر شب فهمیدیم که اصلا آن جریان دروغ بوده و اتفاق نیوفتاده است ما تازه چقدر از خودمان تفسیر سر هم کرده بودیم و سعی میکردیم که مفاهیم با جوری با بقیه مفاهیم هماهنگ کنیم ...

عقل حکم میکند که قبل از استفاده از روایاتی یا احادیثی برای مقاصدی خاص اولین قدم و لازم ترین قدیم این است که اول روایات و احادیث سند شناسی شوند و روشن شود که اصلا بحث سر آن ها کاری بیهوده نباشد.

اینجا در این تایپیک من از کسی ندیدم که سند شناسی انجام داده باشد.

حال این سوال را دوباره می پرسم. بحث علمی چه ویژگی هایی دارد ؟؟؟؟

האיסלאם;660663 نوشت:
اگر دقت می کردید دلایل ذکر شد که قرار بر حمل روایت بر خلاف ظاهر نیست

سلام علیکم
با تشکر از شما کاربر گرامی

کاربرمحترم האיסלאם

با توجه به مباحث قبلی شما در این تاپیک http://www.askdin.com/thread47806-2.html
شما معتقد هستید که اکنون استفاده از پوشیه افراط و وهن مذهب و حرام است!!( مطالبی که در آن تاپیک به صراحت بیان فرمودید) و اکنون نیز اصرار بر این دارید که اثبات بفرمایید که حضرت زهرا(س) از پوشیه استفاده نمیکردند پس اکنون اگر خانمها از پوشیه استفاده میکنند افراط است و وهن مذهب است و حرام است،درست است؟(اگر غیر از این مد نظرتان است و بنده اشتباه میکنم بفرمایید!)

و اما اکنون بنده سوالی از محضر شما دارم

قطعا ان شاءالله با کتاب من لایحضر الفقیه کامل آشنایی دارید!
اين كتاب گرانسنگ معروف ترين اثر مرحوم صدوق است كه نام آن را از كتاب من لايحضره الطبيب زكرياى رازى اقتباس كرده و يكى از چهار كتاب پايه و مرجع شيعه است كه از نظر اتقان و اعتبار، پس از كتاب الكافى، صحيح ترين و استوارترين كتابها به شمار مى آيد و در عين اختصار، يك دوره كامل احكام دين بر مبناى مكتب اهل بيت(ع) ارائه كرده است.

اين اثر به پيشنهاد شريف الدين ابوعبداللّه محمد بن حسن بن اسحاق، معروف به نعمت، نگاشته شده است. اصل كتاب چهار مجلد و مشتمل بر 593 حديث است در موضوع فقه، حلال، حرام، شرايع و احكام كه مؤلف آن را در 62 سالگى تأليف كرده است و دويست و چهل و ششمين كتاب وى به شمار مى رود. ترجمه كتاب ياد شده توسط آقاى محمد جواد غفارى زير نظر استاد على اكبر غفارى به انجام رسيده است

به حدیث زیر توجه بفرمایید!!

من لا يحضره الفقيه / ترجمه غفارى، على اكبر ومحمد جواد و بلاغى، صدر ؛ ج‏4 ؛ ص84
على بن يقطين از امام هفتم عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:
باكى نيست به شهادت دادن بر اقرار زن در حالى كه روى پوشيده ولى شناخته شده است، يا مردى كه با او محرم است و او را مى‏شناسد حضور داشته باشد و بداند كه اين همان زنى است كه در باره‏اش شهادت داده مى‏شود، ولى فقهاء عامّه قبول ندارند زنى كه روى پوشيده است در باره اقرارش شهادت دهند جز اينكه روى بگشايد و او را ببينند.
3347- محمّد بن حسن صفّار- رضى اللَّه عنه- به امام عسكرى عليه السّلام نوشت كه: مردى مى‏خواهد در باره زنى كه به او محرم نيست شهادت دهد در حالى كه زن پوشيده و در پرده است، ولى كلامش را مى‏شنود و دو تن شاهد عادل هم شهادت مى‏دهند كه او دختر فلان كس است كه اقرار مى‏كند و اين كلام خود اوست آيا شهادت بر اقرارش جايز است يا نه و بايد روى خود را بگشايد تا با چشم او را شناسائى كند؟ امام عليه السّلام در جواب نوشت «نقابى افكند و با نقاب‏ نزد شهود حاضر شود بيارى خداوند» و اين توقيع «دستخط» كه به خطّ مبارك امام مى‏باشد اكنون نزد من موجود است.

"ابن بابويه، محمد بن على، ترجمه من لا يحضره الفقيه، 6جلد، نشر صدوق - تهران، چاپ: اول، 1367ش."

خب حال صحبت بنده این است:
تفسیر و ترجمع احادیث و برداشت حکم از آنان کاری نیست که همه بتوانیم انجام دهیم !! وگرنه دیگر نیازی به مراجع تقلید نداشتیم ! پس اینکه بیاییم از احادیث یک حکم قطعی استخراج کنیم به نظر بنده کار صحیحی نیست

و اما اکنون بنده میخواهم به روش شما عمل کنم وخودم حدیث را تنفسیر نمایم! و از شما این سوال را دارم
اولا جایی که امام معصوم (ع) برای امری به این مهمی(شهادت) به زن معمولی که معصوم هم نبوده توصیه نمودند که دربرابر نامحرم نقاب بزند!! ( میتوانستند بفرمایند مگر زدن نقاب الزامی است!! خوب نزن!!) آنوقت به نظر شما حضرت زهرا صدیقه (س) از این زن معمولی در برابر نامحرمان کوچه و بازار کمتر رعایت میکردند؟!

در ثانی آیا قول معصوم برای ما حجت نیست؟آیا با توجه به این روایت که امام امر به زدن پوشه نمودند نمیشود جواز و حتی افضل بودن پوشیه را برداشت کرد؟!

یا زهرا(س)

kavoshgar02;660658 نوشت:
دختری که حجاب را هم از جهت نگا و هم از جهت بوی بدن احتمام می کنند و حتی جلوی نابینا...

آيا لباسي كه نزد مرد نامحرم باشد و بدونه مال كدام زن نامحرمي است باز اين حرمت وجود خواهد داشت؟

האיסלאם;660663 نوشت:
بلکه می گویم خونی که ظاهرا از بدن او آمده بود را روی زمین دیدم.

این تیکه دیگه واقعا آخر خوش انصافی بود!
امیدوارم در بحث با سایر دوستان به حقیقت امر دست پیدا کنید.

درستي;660671 نوشت:
آيا لباسي كه نزد مرد نامحرم باشد و بدونه مال كدام زن نامحرمي است باز اين حرمت وجود خواهد داشت؟

ببخشید متوجه فرموده شما نمی شوم. لطفا زیاد توضیح دهید...

kavoshgar02;660676 نوشت:
ببخشید متوجه فرموده شما نمی شوم. لطفا زیاد توضیح دهید...

شما از بو و استشمام گفتين كه حضرت فاطمه جلو نابينا رعايت ميكرد
حالا اگر زني خواست لباسش را به مرد غريبه بدهد باز بايد اين حرمت را رعايت كند و لباس شخصيش رو به نامحرم نده تا خداي ناكرده فكرهاي ناجور نزنه به سرش؟

האיסלאם;660663 نوشت:

متاسفانه همان روایت را هم بد فهمیده اید.
در آن روایت مردی که می آید و نابینا بوده حضرت پرده ای حائل قرار می دهد تا او را نبیند و پدرش دلیل را سوال می کند می گوید او من را نمی بیند ولی من او را می بینم و او بوی من را ممکن است استشمام کند یعنی حضرت می خواهد برای اینکه به نامحرم نگاه نکند پرده قرار می دهد که حرمت دیدن نامحرم فقط مربوط به مرد نیست بلکه شامل زن هم می شود.
آن روایت اصلا مربوط به حجاب نیست که آن روایت را بد می فهمند و بد هم ترجمه می کنند بلکه مربوط به حرمت دیدن مرد توسط زن و کنترل نگاه زن از دیدن مرد است و حرمت استشمام بوی معطر زن.
ثانیا ما اصراری بر این نداریم بلکه مستفاد روایات این است که حضرت از پوشیه همیشه استفاده نمی کرده و ادله هم ذکر شد.

ببخشید یک روایت دیگری هم هست که حضرت زهرا سلام الله علیها وصیت میکنند که بعد از فوت(شهادت)شان، به یک ملحفه عادی کفایت نکرده و برایشان تابوتی بسازند که بدن را کاملا فراگرفته و حتی شکل کلی جسم بی جانشان هم از زیر پارچه دیده نشود!!

بعد ما داریم اینجا راجع به چی بحث میکنیم!!
شاید این روایت را هم بد فهمیده ام و نیاز به تفسیر شما دارد!!

האיסלאם;660638 نوشت:

و تیر خلاص به توجیه های شما آنکه در علم اصول بحثی وارد شده به اسم اصاله الظهور یا همان اصل عدم اعتنا به معانی محتمله در ظواهر که حجیت آن بر می گردد به اصل عدم ( بی اعتنایی عقلاء به احتمالات خلاف بر می گردد به اصل عدم که امری عقلی- فطری در آنهاست بلکه ما معتقدیم که تمام اصول لفظیه بر می گردد به همین اصل عدم به جز اصالة الحقیقة ) ظاهر ( جمع آن ظواهر ) : عبارت و لفظی است که معنای آن نزد متکلم ظهور دارد ( معنایش روشنست و اگر چه مخاطب احتمال خلاف هم می دهد ولی بازهم حجة است چون ظهور فطرتا نزد عقلا همان حکم نص را دارد ) بنا بر این آنکه که از اینکه اشک بر گونه هایش جاری شد ظاهرش مورد قبول و حجت بوده و به مطالبی که خلاف این ظاهر ظهور دارد توجهی نمی شود.

سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله،
این تیر خلاص در علم اصول اگرچه اسمی دهان‌پرکن دارد ولی یقین بدانید که ان شاء الله هیچ کدام از ما وسواس فکری نداریم و در عمل به آن پایبند هستیم، اگرچه اسمش را هم ندانیم ... در واقع این نزدیک به بدیهی است که تا وقتی که دلیلی محکم بر خلاف ظاهر نداشته باشیم باید به همان ظاهر پایبند شد ... این به نوعی همان اصل حمار است که تا می‌شود خط مستقیم را رفت نباید لقمه را دور سر پیچاند ...
اما موضوع اینجاست که برخی از ما این روایت را در تناقض با روایاتی دیگر می‌دانیم و اینجا تضاد در دو ظاهر پیش می‌آید ... در اینجا دیگر آن تیر خلاص مدّ نظر شما اعتبار خود را از دست می‌دهد چون یا باید اثبات شود که یکی از دو ظاهر از نظر سندی اشکال دارند یا محتوای یکی خلاف قرآن است، و یا اینکه پا را از ظاهر فراتر گذاشته و یک قدم به سمت باطن بالا رفته تا این کثرت به ظاهر خودمتناقض را دو روی یک سکه بدانیم و به نوعی تناقض ظاهری با گذر به باطن برطرف گردد ...
البته شما در پست‌هایی که نوشتید تلاش کردید به این تناقضات ظاهری بپردازید و توضیحی برای رفع آنها بدهید ولی آن توضیحات دیگر یک تفسیر بدیهی نبوده و قابل تدقیق و بررسی بیشتر هستند و چه بسا به این راحتی‌ها روی تفاسیر مدّ نظر شما به توافق هم نرسیم ... با به کار بردن اصطلاحاتی که حقیر باید سه‌رقم‌سه‌رقم از سمت راست بشمرم و بخوانم تا بفهمم یعنی چی عملاً حقیر را در سه کنجی قرار می‌دهید که فکر می‌کنم اگر مخالفت کنم جلوی تمام علمای علم اصول ایستاده‌ام :khandeh!: برادر رحمی کنید :ok: (شوخی کردم هم رحم کردید که خودتان آن اصطلاح را توضیح دادید و هم لطف کردید که بالأخره ما هم این آخر شبی چیزی یاد بگیریم :Gol:)
یا علی علیه‌السلام

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
با توجه به اینکه آغازگر تاپیک تعداد قابل توجهی حدیث مطرح کردند و بعد تفسیری بر روی آن ارائه دادند که دو دسته تفسیر به ظاهر متناقض را بتوانند با هم جمع نمایند به نظر می‌رسد فعلاً بهتر است به همین تحلیل ایشان از روایات پرداخته شود که از این حیث هم بهتر است اولین بررسی جدّی را از کارشناس تاپیک بخواهیم که انجام دهند ... در واقع احادیثی که جناب
האיסלאם (اگر اسمشان را درست نوشته باشم، تلفظ که اصلاً نشد که بکنم :Nishkhand:) مطرح کردند گردنه‌ی مناسبی برای پیگیری مسیر اصلی تاپیک است و اگر بحث به همین منوالی که الآن دارد طی می‌شود پیگیری شود نکات اصلی بحث کم‌رنگ‌تر می‌گردند ... این است که شاید اگر تحلیل و بررسی مذکور انجام شود بسیاری از موضوعات حاشیه‌ای دیگر که توسط حقیر و دوستان دیگر مطرح می‌شود خودبخود برطرف گردند ... یا از نظر سندی یکی از این دو دسته احادیث اشکال دارند و یا اگر هر دو معتبر هستند باید به بررسی محتوایی آنها پرداخت و به همین دلیل حقیر تا رسیدن کارشناس محترم تاپیک را بستم که رشته‌ی بحث از دست در نرود و به بیماری حاشیه‌زدگی مبتلا نشود ... از جناب تذکره هم درخواست کردم که ان شاء الله تا بحث سرد نشده است تشریف بیاورند تا در حضور ایشان و زیر نظر ایشان بحث را ادامه دهیم ... پس لطفاً کانال خودتان را عوض نکنید و همچنان حضور گرم و علمی‌اتان در بحث را حفظ کنید :ok::Gol:
[SPOILER] البته همانطور که آغازگر تاپیک فرمودند این تاپیک به جنبه‌ی فقهی قضیه نمی‌خواهد وارد شود وگرنه از نظر فقهی امروز پوشیه در حالت کلی واجب نیست و تنها در شرایط خاصی ممکن است موافق احتیاط بوده و یا در مواردی واجب گردد، اما حرام یا مکروه هم نیست و مصداق لباس شهرت هم نیست (لباسی که انسان را به پاکدامنی و عفاف و صفات عالی انسانی مشهور کند آن لباس شهرت حرام نیست، در واقع صرف لباسی که جلب توجه کند حرام نیست بلکه مهم است که در آن لباس از چه جهتی برای انسان شهرت فراهم می‌شود) ... از نظر شرعی همه مطابق با فتاوای مراجع خودشان وظیفه‌اشان را می‌دانند، بلکه در عوض اینجا یک بحث علمی دایر است که ان شاء الله در آن درکمان از دینمان و متون دینی‌امان بالاتر برود ... بحث واجب و حرام نیست بلکه بحث استحباب آن و میزان آن است و اینکه در چه شرایطی نداشتن آن ترک اولی است و در چه شرایطی نیست ... بماند که بحث اصلی این تاپیک محدود به پوشیه هم نبوده و در واقع خاص پوشش در اسلام هم نیست و مربوط به پوشش خاص ۴ و تنها ۴ زن برگزیده است که می‌توانند در کنار رعایت احکام شرعی الگوی مناسبی برای خانم‌ها به حساب بیایند ...[/SPOILER]
با تشکر
یا علی علیه‌السلام

خیلی از مباحثی را بیان کردید صرف بیان احتمال است ولی آن چه محرز است آن است که گفتیم حضرت زهرا(سلام الله علیها) هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم به سر بستند و جلباب (چادر) را به گونه ای که تمام بدن آن حضرت را می پوشاند و گوشه های آن به زمین می رسید به تن کردند و به همراه گروهی از نزدیکان و زنان قوم خود به سوی مسجد حرکت کردند.
و همچنین امام علی (ع) می فرماید: خدمت پیامبر اسلام (ص) بودیم، آن حضرت پرسید: چه چیزی برای زنان نیکو و رواست؟ حضرت فاطمه (س) در پاسخ فرمود: «خیرٌ للنساءِ انْ لا یریْن الرّجال و لا یراهنّ الرّجالٌ ؛ بهترین (حالت) برای زنان این است (که بدون ضرورت) مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز آنان را ننگرند».

پیامبر اکرم آنچنان از این سخن عمیق و رسا به وجه آمد که فرمود: «انّها منّی، براستی فاطمه از من (پاره تن من) است (که چنین سخن سنجیده و عمیق می گوید)
منبع:
مجله پاسدار اسلام-تیرماه1385 شماره 295 ص 19

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
از صبر و تحملی که به خرج دادید ممنونم،
حالا که استاد نظرشان را دادند ممنون می‌شوم (خودم
:Nishkhand:) و دوستان پیرامون موضوع اصلی تاپیک اگر نظری دارند بفرمایند ...
مثلاً روایاتی که برادرمان آوردند را آیا به طور خاص می‌توان طور دیگری هم تحلیل کرد؟
در مورد پوشش سه بانوی برتر دیگر چه ایا اطلاعی در دسترس داریم؟
با تشکر
یا علی علیه‌السلام

موضوع قفل شده است