جمع بندی اسلام و نجاست کفار

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اسلام و نجاست کفار

با سلام. قبلا هم تاپیکی در این رابطه بحث شده ولی من به جواب نرسیدم. سوال بنده اینه که اگر کلمه ی نجس در قران طبق نظر اکثر مفسرین به معنایی پلیدی و زشتی است و معنای نجاست امروزی از ان برداشت نمی شود و احتمالا هدف قران تشویق به دوری کردن از کفار است نتیجتا ایا کفار باز هم عین نجایت محسوب میشن؟
این به نحوی دست و پا گیر شدن حکم الهیه چون شما اگر در کشوری بودیسم زندگی کنید باید یا با پاکی خداحافظی کنی و یا کلا اسایش و ارامش رو بی خیال بشی. واقعا در بلاد کفر نمیشه طور دیگه ای زندگی کرد. راهکار اسلام برای کسی که باید به اجبار در بین این افراد زندگی کنه چیه؟
تشکر


کارشناس بحث: استاد تذکره

زکريا بن ابراهيم گويد: من نصراني بودم، و مسلمان شدم و حج گزاردم سپس خدمت امام صادق - عليه‏السلام - رسيدم و عرض کردم: من نصراني بودم و مسلمان شدم.
فرمود: چه ديدي (که باعث شد مسلمان شوي)؟
گفتم: قول خداي عزوجل که مي‏فرمايد: (ما کنت تدري ما الکتاب و لا الايمان و لکن جعلناه نورا نهدي به من نشاء) [1] «تو کتاب و ايماني نمي‏دانستي (و از محتواي قرآن آگاه نبودي)؛ ولي ما آن را نوري قرار داديم که به وسيله‏ي آن هر که را بخواهيم بدان هدايت مي‏کنيم».
فرمود: محققا خدا تو را هدايت فرموده است. آنگاه سه بار فرمود: خدايا؛ هدايتش فرما، پسرجان، هر چه خواهي بپرس.
عرض کردم: پدر و مادرم و خانواده‏ي من نصراني هستند، و مادرم نابينا است، من همراه آنها باشم و در ظرف آنها غذا بخورم (اشکالي ندارد يا از آنها جدا شوم)؟
حضرت فرمود: آنها گوشت خوک مي‏خورند؟
عرض کردم: نه، حتي به آن دست هم نمي‏زنند.
فرمود: باکي نيست، مواظب مادرت باش و با او خوشرفتاري کن و چون بميرد او را به ديگري وامگذار، خودت به کارش اقدام کن، و به کسي مگو نزد من آمده‏اي تا در «مني» پيش من آيي ان شاءالله.

پی نوشت:
1.سوره‏ شوري آيه‏ 52.

تذکره;657979 نوشت:
زکريا بن ابراهيم گويد: من نصراني بودم، و مسلمان شدم و حج گزاردم سپس خدمت امام صادق - عليه‏السلام - رسيدم و عرض کردم: من نصراني بودم و مسلمان شدم.
فرمود: چه ديدي (که باعث شد مسلمان شوي)؟
گفتم: قول خداي عزوجل که مي‏فرمايد: (ما کنت تدري ما الکتاب و لا الايمان و لکن جعلناه نورا نهدي به من نشاء) [1] «تو کتاب و ايماني نمي‏دانستي (و از محتواي قرآن آگاه نبودي)؛ ولي ما آن را نوري قرار داديم که به وسيله‏ي آن هر که را بخواهيم بدان هدايت مي‏کنيم».
فرمود: محققا خدا تو را هدايت فرموده است. آنگاه سه بار فرمود: خدايا؛ هدايتش فرما، پسرجان، هر چه خواهي بپرس.
عرض کردم: پدر و مادرم و خانواده‏ي من نصراني هستند، و مادرم نابينا است، من همراه آنها باشم و در ظرف آنها غذا بخورم (اشکالي ندارد يا از آنها جدا شوم)؟
حضرت فرمود: آنها گوشت خوک مي‏خورند؟
عرض کردم: نه، حتي به آن دست هم نمي‏زنند.
فرمود: باکي نيست، مواظب مادرت باش و با او خوشرفتاري کن و چون بميرد او را به ديگري وامگذار، خودت به کارش اقدام کن، و به کسي مگو نزد من آمده‏اي تا در «مني» پيش من آيي ان شاءالله.

جواب خوبیست ولی در مورد مسیحیان است. مرجع بنده ایه الله خامنه ای فرموده اند که کفار اهل کتاب پاک هستند(اگر اشتباه می کنم بفرمایید). مشکل با غیر اهل کتاب هست.
در هر حال بی خیال شدن کار ساده ایست ولی ایا در روز قیامت نمی گن باید در احکام از مرجعت تبعیت می کردی و اعمالت همگی در نجاست انجام شده؟
حقیقتا افکار کفار خیلی ساده است و غالبا نمی تونن کسی رو از اسلام به کفر برگردونن ولی باعث بی قیدی نسبی میشن از طرف دیگه اسلام این حکم رو داده تا شاید کفار تحت این برخورد به خودشون بیان و به فکر برن ولی طبق تجربه غالبا حس نفرت در اون ها بیشتر میشه و ضمنا در این بین اوضاع برای اون ها تغییری نمی کننه بلکه ما هستیم که از زندگی عادی منع میشیم. بنده ادم وسواسی نیستم ولی دارم میشم، اگر طبق حکم الهی بدن و تمام بخش های متعلق به بدن یک کافر غیر اهل کتاب نجس باشد، تصور کنید که دوست بودایی شما موبایل شما را از گوشه ای به شما می دهد و وقتی به صفحه ی موبایل نگاه می کنید رد چربی اثرانگشت ایشون روی گوشی شما باشه، موبایل رو که نمیشه شست و نمیشه هم بهش دست نزد و نمیشه هم مراقب باشی به دست کسی نرسه. نونوایی میری یا از هر مغازه ای چیزی می خری باید چه کرد؟ دین اسلام دین جامع و در عین حال سهل گیری هست ولی نظر علما در این زمینه رو درک نمی کنم. یک پاسخ دقیق تر بفرمایید

با سلام.

آقاي سيّد محمّد محسن حسيني طهراني (فرزند علاّمه طهراني) کتابي دارند با عنوان «طهارت انسان» که در اين زمينه به تفصيل بحث کرده‌اند.

Hadi99g;658605 نوشت:
با سلام.

آقاي سيّد محمّد محسن حسيني طهراني (فرزند علاّمه طهراني) کتابي دارند با عنوان «طهارت انسان» که در اين زمينه به تفصيل بحث کرده‌اند.


ممنون هادی جان. لینک دانلودش رو نداری؟

[="Navy"]

امیر حسین;658613 نوشت:
لینک دانلودش رو نداری؟

خواهش ميکنم امير حسين عزيز

لينک دانلود ظاهرا نداره و بايد خريداري بشه ولي اگه نرم افزار «جامع فقه اهل بيت» محصول مؤسسه نور رو داشته باشيد توي اون هم هست.[/]

Hadi99g;658776 نوشت:
اگه نرم افزار «جامع فقه اهل بيت» محصول مؤسسه نور رو داشته باشيد توي اون هم هست.

تشکر بابت لطفت. این مسیله واقعا واسم شبهه داره و امیدوارم حل بشه. یا علی

فلسفه حکم به نجاست
یکی از ویژگی های روانی انسان، نفرت و در نتیجه پرهیز از پلیدی هاست که به گونه ای می‌تواند آسیب‌های جسمی، روانی و اجتماعی در پی داشته باشد. درست بر همین اساس، آفریدگار حکیم و دانا، با توجه به آگاهی و احاطه کاملی که نسبت به چند و چون تأثیر برخی باورها،[1] رفتارها،[2] چیزها و انسان ها[3] در سلامت جسم، جان و جامعه انسانی و نیز مهم تر از همه در سیر و تکامل الهی انسان ها دارد، آنها را «پاک» و یا «پلید» نامیده است، تا باجهت دادن به نیروی فطری گرایش به پاکی‌ها و گریز از پلیدی‌ها و تفکیک باورها، ارزش ها و هنجارهای توحیدی از غیرتوحیدی ونیز انسان های پاک از ناپاک، زندگی انسان ها را در جهت هدف آفرینش سوق دهد.
هر جا که اسلام، باوری، ارزشی، رفتاری، چیزی و کسی را پلید (نجس، رجس، قذر) خوانده است، می‌خواهد بر تأثیرفراوان آن در آلودگی جسم، جان و جامعه، توجه داده و با ایجاد نفرت شدید، مسلمانان را به پرهیز جدّی از آنها وادارد.
بدون شک یکی از اموری که بنیان سعادت دنیا و آخرت فرد و جامعه را ویران کرده و استعدادهای نهفته در نهاد آدمی را در مسیر انحرافی به تباهی می‌کشد، اندیشه‌ها و باورهای کفر آلود و شرک آمیز و ارزش ها و رفتارهای زائیده از آن است. از این رو، برای پیشگیری از آلوده شدن مؤمنان به این امور و تدبیر برای برچیده شدن آن از صحنة زندگی بشر،خداوند، مشرکان را «نجس» و کافران را «بدترین جنبندگان» نامیده است، تا مؤمنان به شدت از آنان پرهیز کرده و ازبرقراری روابط ولایی با آنان و فرهنگ پذیری از آنها خودداری نمایند.

پی نوشت ها:
[1]. کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ، انعام/125. این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آورند، قرارمی دهد. خداوند در این آیه ضلالت و بی ایمانی = (شرک و کفر) را، رجس و پلیدی نامیده است و کلمة «علی» این معنا را می‌رساند که پلیدی شرک و کفر سراپای آنان را گرفته و موجب نفرت دیگرانی که بدان آلوده نیستند می‌شود. چنانچه، طبع انسانی از غذای آلوده به ناپاکی‌ها و نجاست، گریزان است، المیزان، ج 7، ص 343. و نیز در سورة توبه / 125 گمراهی را رجس نامیده و می‌فرماید:
وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ کَافِرُونَ، (و هنگامی که سوره‌ای نازل می‌شود، بر ایمان مؤمنان می‌افزاید) و اما آنها که در دلهایشان بیماری (نفاق، شک و تردید) وجود دارد، پلیدی بر پلیدشان افزوده؛ و از دنیا رفتند در حالی که کافر بودند.
[2]. إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ، توبه/90. ای کسانی که ایمان آورده اید ! شراب و قمار و بتها و ازلام [= نوعی بخت آزمایی] پلید و رفتار شیطانی است، از آنها دوری کنید تارستگار شوید.
[3]. إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ، توبه/28.

مفهوم شناسی نجاست
نجاست در لغت و فقه در چهار معنا استعمال شده است:
1ـ نجاست ذاتی:
برخی از چیزها همانند شراب، خون، سگ، خوک و... دارای نجاست ذاتی و به اصطلاح نجس العین هستند و هرگز قابل تطهیر نمی باشند، مگر این که دچار استحاله شده و ماهیت خود را از دست بدهند. به عنوان مثال اگر شراب بر اثر برخی فعل و انفعالات شیمیایی تبدیل به شراب شود پاک می گردد.
2ـ نجاست عرضی:
برخی از چیزها خود به خود پاک و طاهر هستند، اما در اثر برخورد نجاست به آن، متنجس می‌شوند که قابل تطهیر خواهد بود. مانند لباس، عضوی از بدن و... که با نجاست برخورد می‌کند.
3ـ نجاست معنوی:
گاهی برخی اندیشه ها، رفتارها و افراد نیز پلید و آلوده خوانده می‌شوند، اما چون این امور به اصطلاح وجود عینی و خارجی ـ در مقابل وجود ذهنی ـ ندارند، لذا پلیدی آنها را معنوی می‌خوانند.
4ـ نجاست حکمی:
گاهی یک چیز یا کسی ذاتاً پاک است، اما همانند چیزهای نجس باید از آن پرهیز کرد، نجس حکمی می‌خوانند. چنانکه برخی در مورد کفار به چنین نجاستی قائل هستند.
نجاست مشرکان:
اکثریت قاطع فقهای شیعه از دیرباز تاکنون فتوا به «نجاست ذاتی» مشرکان داده اند، حتی شماری ازفقهای متأخر و نیز معاصر که حکم به «طهارت ذاتی» اهل کتاب داده اند، در حکم به نجاست ذاتی مشرکان و بت پرستان تردیدی روا نداشته‌اند. بنابراین مشرکان دقیقاً همانند نجس العین هایی چون شراب، خون و...بوده و احکام آنها را دارند.

دلایل عمدة قائلین به نجاست ذاتی مشرکان و کفار عبارتند از:
1) «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا»(1)
«ای کسانی که ایمان آورداید: مشرکان ناپاکند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجدالحرام شوند!».
حتی برخی بر آنند که مشرکان و کفار از سگ و خوک نیز نجس‌ترند، چرا که در آیه به جای به کار بردن کلمه مشتق «نَجِس» ازمصدر (= نَجَس) برای توصیف آنها استفاده شده است، و این مفید مبالغه است. همانند این که برای توصیف عدالت بیش از اندازة کسی مثلاً گفته می‌شود: «زیدٌ عَدْل» یعنی زید سراپا عدالت است، زید یعنی عدالت، نه این که زید عادل است.

2) «کَذَلِکَ یجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یؤْمِنُونَ»(2)
«این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آورند، قرار می‌دهد».
در این استدلال، واژه «رِجْس» به معنای پلیدی و نجاست مصطلح در فقه گرفته شده است.
3. اجماع. دلیل سوم بر نجاست ذاتی مشرکان و کفار، اتفاق نظری است که به فقهای شیعه نسبت داده شده است.»[3]
برخی از فقهای متاخر و معاصر، دلایل «نجاست ذاتی» مشرکان و کفار را ناتمام دانسته، اما نظر به اتفاق نظری که اکثریت قریب به اتفاق فقهای شیعه دارند، حکم به احتیاط واجب مبنی بر نجاست ذاتی مشرکان کرده‌اند.[4]روشن است که حکم مربوط به مشرکان شامل تمام غیر مسلمانان، جز اهل کتاب، با هر مذهب و آئینی که باشند می شوند.

پی نوشت ها:
1.توبه/28
2.انعام/125
3.
ر.ک: جواهر الکلام، ج 67 ص 42.
4.
مدارک الاحکام، ج 3، ص 294؛ مصباح الفقیه، ص 47؛ توضیح المسائل (مکارم شیرازی)، مساله 113.

توجه به دو نکته داشته باشیم:
اول :
حکم به نجاست کفار اگر چه ممکن است مستند به پلیدی فکر و روح و روان کافر باشد ولی در ظاهر، حکم به قطع کردن بعضی از روابط با کافر است که مسلمان را از این که از هر جهت با بیگانه یگانه شود و تحت تأثیر افکار و عادات و اخلاق کفار قرار بگیرد مصونیت می دهد و استقلال او را حفظ می نماید.[1] به بیان دیگر، دلیل حکم اسلام به نجاست کفار را می توان امری سیاسی دانست و گفت که هدف از این حکم آن است که در حد امکان، مانعی برای معاشرت مسلمانان با آنها ایجاد شود تا از نفوذ افکار مخرب آنها در بین افرادی از مسلمانان که توانایی های علمی کمتری در بحث با آنان دارند، جلوگیری به عمل آید .
دوم :
این حکم نظیر یک کیفر و مجازات است؛ چون کفر به خدا و به احکام خدا از نظر اسلام بزرگترین جرم است و کافر، سزاوار این کیفر است؛ چنان چه در مورد فسّاق و مرتکبان گناهان کبیره؛ مانند شارب الخمر، دزد، ستمگر ، رباخوار و از این قبیل گناهان، نیز در مقررات اسلامی محرومیت هایی هست؛ مثل این که شهادتشان پذیرفته نمی شود و از مناصبی که شرط آن عدالت است، محروم می گردند.[2]
پس حکم به نجاست کفار، اگر چه توهین به نظر می رسد اما هیچ منافاتی با اختیار او ندارد و این حکم با تفصیلات و حدودی که در فقه اسلامی وجود دارد، کاملاً منطقی و حکیمانه و یک مجازات برای او به حساب می آید.

پی نوشت ها:
[1] . صافی گلپایگانی، لطف الله، به سوی آفریدگار، ص 143، دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ سوم، 1377 ش.[2] . همان.

امیر حسین;658795 نوشت:
تشکر بابت لطفت. این مسیله واقعا واسم شبهه داره و امیدوارم حل بشه. یا علی

خواهش ميکنم، بلي اين مسأله از مسائل اختلافي و سر و صدا دار هستش.

چند ماه پيش يکي از همکلاسي‌هاي بنده در دانشگاه مقاله‌اي در اين موضوع تهيّه مي‌کرد حالا نميدونم تا کجا پيش رفته ولي تلاش ميکرد چاپ بشه.

البته موضوعي که ايشون کار ميکرد نجاست اهل کتاب بود.

و اللهُ الموفِّقُ للصّواب.

تذکره;658870 نوشت:
1) «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا»(1)
«ای کسانی که ایمان آورداید: مشرکان ناپاکند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجدالحرام شوند!».

با تشکر از اطلاعات با ارزش و ومخصوصا وقتی که اختصاص دادید. این ایه بنده رو قانع کرد که این نجاست همون نجاست فقهی هم می تونه باشه والا حضور در یک مکان به خاطر پلیدی اعتقادی نمی تونه موجب چنین حکمی از خدا بشه چون از لحاظ فکری خیلی از مسلمین هم افکار مخربی دارند ولی اجازه از اون ها منع نشده.
پس طبق دستور اسلام امثال بنده باید ارامش رو رها کنیم و با سختی هاش بسازیم. ادم رو کفری می کنه مخصوصا اگه زمینه ی وسواس داشته باشی تا جاییکه دست خیس به هیچ چیزی نمیشه زد. یعنی مسلمون هر جایی خواست بره غیر از بلاد کفر چون زندگی براش زجراور میشه. شما اگه خودتان به چنین محیطی وارد بشید چه می کنید؟ مسلمینی که در این کشورها متولد شده و زندگی می کنند چه کنند؟ اسلام همیشه با منطق هست پس راه حلی واسه این مسیله بیان کنید.
راه حل؟

در نحوه برخورد با کفار در کشورهای کفر (بعد از چند تایپیکی که نوشتم) عرض می کنم :
1- تا ممکن است و ضرورتی نیست در این کشورها رفت و آمد نباید داشت.
2- در صورت رفت و آمد باید کوتاه رفت و برگشت کرد.
3- در صورتی که مجبورید در چنین کشورهایی حضور داشته باشید باید نکات ذیل را رعایت بفرمایید:
الف- بازار یا مغازه و دکان های ویژه مسمانان در هر کشوری وجود دارد و در این کشورها هم وجود دارد که در نحوه خرید وسایل خوراکی و پوشاکی از آن جای مخصوص باید استفاده کرد.
ب- فقط در خرید و خوردن وسایل ذبحی باید یقین بکنید که ذبح اسلامی صورت گرفته است.

پرسش
اگر کلمه ی نجس در قرآن طبق نظر اکثر مفسرین به معنایی پلیدی و زشتی است و معنای نجاست امروزی از آن برداشت نمی شود و احتمالا هدف قرآن تشویق به دوری کردن از کفار است نتیجتا آیا کفار باز هم عین نجایت محسوب می شود؟
این به نحوی دست و پا گیر شدن حکم الهی است چون شما اگر در کشوری بودیسم زندگی کنید باید یا با پاکی خداحافظی کنید و یا کلا آسایش و آرامش رو بی خیال بشوید. واقعا در بلاد کفر نمی شود طور دیگه ای زندگی کرد. راهکار اسلام برای کسی که باید به اجبار در بین این افراد زندگی کند چیست؟

پاسخ :
نجاست در لغت و فقه در چهار معنا استعمال شده است:
1ـ نجاست ذاتی:
برخی از چیزها همانند شراب، خون، سگ، خوک و... دارای نجاست ذاتی و به اصطلاح نجس العین هستند و هرگز قابل تطهیر نمی باشند، مگر این که دچار استحاله شده و ماهیت خود را از دست بدهند. به عنوان مثال اگر شراب بر اثر برخی فعل و انفعالات شیمیایی تبدیل به شراب شود پاک می گردد.
2ـ نجاست عرضی:
برخی از چیزها خود به خود پاک و طاهر هستند، اما در اثر برخورد نجاست به آن، متنجس می‌شوند که قابل تطهیر خواهد بود. مانند لباس، عضوی از بدن و... که با نجاست برخورد می‌کند.
3ـ نجاست معنوی:
گاهی برخی اندیشه ها، رفتارها و افراد نیز پلید و آلوده خوانده می‌شوند، اما چون این امور به اصطلاح وجود عینی و خارجی ـ در مقابل وجود ذهنی ـ ندارند، لذا پلیدی آنها را معنوی می‌خوانند.
4ـ نجاست حکمی:
گاهی یک چیز یا کسی ذاتاً پاک است، اما همانند چیزهای نجس باید از آن پرهیز کرد، نجس حکمی می‌خوانند. چنانکه برخی در مورد کفار به چنین نجاستی قائل هستند.
اما نجاست مشرکان:
اکثریت قاطع فقهای شیعه از دیرباز تاکنون فتوا به «نجاست ذاتی» مشرکان داده اند، حتی شماری از فقهای متأخر و نیز معاصر که حکم به «طهارت ذاتی» اهل کتاب داده اند، در حکم به نجاست ذاتی مشرکان و بت پرستان تردیدی روا نداشته‌اند. بنابراین مشرکان دقیقاً همانند نجس العین هایی چون شراب، خون و...بوده و احکام آنها را دارند.
دلایل عمدة قائلین به نجاست ذاتی مشرکان و کفار عبارتند از:
1) «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا»(1)
«ای کسانی که ایمان آورداید: مشرکان ناپاکند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجدالحرام شوند!».
حتی برخی بر آنند که مشرکان و کفار از سگ و خوک نیز نجس‌ترند، چرا که در آیه به جای به کار بردن کلمه مشتق «نَجِس» ازمصدر (= نَجَس) برای توصیف آنها استفاده شده است، و این مفید مبالغه است. همانند این که برای توصیف عدالت بیش از اندازة کسی مثلاً گفته می‌شود: «زیدٌ عَدْل» یعنی زید سراپا عدالت است، زید یعنی عدالت، نه این که زید عادل است.
2) «کَذَلِکَ یجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یؤْمِنُونَ»(2)
«این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آورند، قرار می‌دهد».
در این استدلال، واژه «رِجْس» به معنای پلیدی و نجاست مصطلح در فقه گرفته شده است.
3. اجماع. دلیل سوم بر نجاست ذاتی مشرکان و کفار، اتفاق نظری است که به فقهای شیعه نسبت داده شده است.»[3]
برخی از فقهای متاخر و معاصر، دلایل «نجاست ذاتی» مشرکان و کفار را ناتمام دانسته، اما نظر به اتفاق نظری که اکثریت قریب به اتفاق فقهای شیعه دارند، حکم به احتیاط واجب مبنی بر نجاست ذاتی مشرکان کرده‌اند.[4]روشن است که حکم مربوط به مشرکان شامل تمام غیر مسلمانان، جز اهل کتاب، با هر مذهب و آئینی که باشند می شوند.
راهکارهایی در نحوه برخورد با کفار در کشورهای کفر :
1- تا ممکن است و ضرورتی نیست در این کشورها رفت و آمد نباید داشت.
2- در صورت رفت و آمد باید کوتاه رفت و برگشت کرد.
3- در صورتی که مجبورید در چنین کشورهایی حضور داشته باشید باید نکات ذیل را رعایت بفرمایید:
الف- بازار یا مغازه و دکان های ویژه مسمانان در هر کشوری وجود دارد و در این کشورها هم وجود دارد که در نحوه خرید وسایل خوراکی و پوشاکی از آن جای مخصوص باید استفاده کرد.
ب- فقط در خرید و خوردن وسایل ذبحی باید یقین بکنید که ذبح اسلامی صورت گرفته است.
آقاي سيّد محمّد محسن حسيني طهراني (فرزند علاّمه طهراني) کتابي دارند با عنوان «طهارت انسان» که در اين زمينه به تفصيل بحث کرده‌اند.

_________________________________________________
پی نوشت ها:
1.توبه/28
2.انعام/125
3.ر.ک: جواهر الکلام، ج 67 ص 42.
4.مدارک الاحکام، ج 3، ص 294؛ مصباح الفقیه، ص 47؛ توضیح المسائل (مکارم شیرازی)، مساله 113.

موضوع قفل شده است