جمع بندی عذاب وجدان من و خودکشی برادرم

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عذاب وجدان من و خودکشی برادرم

سلام
نمیدونم میشه همه قضیه را شرح بدم یا نه
ولی به صورت خلاصه اینه که من و برادر بزرگترم با خانوادم مشکلات زیادی داریم
مثلاً 3 سال پیش ی خانمی از من خوشش اومده بود منم بدم نمیومد ازش ولی به خاطر خانوادم مورد پرید البته زیاد هم بد نشد
فقط مشکلی که این بود چون من با این خانم چند ماهی در ارتباط بودم بعد از به هم خوردن قضیه خیلی احساس تنهایی و ناامیدی می کردم و از خانوادم خواستم که خودشون ی شخص مناسب را به من معرفی کنند
که ی سری معیار ها به من دادن و من هم طبق اون معیار ها انتخاب کردم و بعد از انتخاب گفتن " تو که نباید انتخاب کنی !!! ما پدر و مادرتیم ما باید انتخاب کنیم ! تو به چه حقی رفتی باهاش حرف زدی قول ازدواج دادی ؟ "
این اتفاقا هم زمان بود با آشنایی برادر بزرگترم با ی خانم برای ازدواج
جالب این بود که مخالفتی در ظاهر برای برادرم نبود و حتی براش خواستگاری هم رفتن البته (فک می کردن من خبر ندارم قافل از این که برادرم همه کاراشو با من هماهنگ می کرد)
ولی این خواستگاری با مخالفت خانوادم بی نتیجه موند دلیلش هم این بود که "چرا گفتن تو جلسه اول دوتاشون با هم حرف بزنن حتماً ی ریگی به کفششون هست میخوان دخترشون را قالب کنن به ما "
دو سه مورد دیگه هم بود که براش خواستگاری می رفتن با این که خودشون انتخاب کرده بودند بازم ایراد میذاشتن و قضیه تموم میشد
تا این که من دو سال از ارتباطم با خانمی که خودم انتخاب کردم گذشت و تو این دو سال خیلی از خانوادم خواستم که برام پا پیش بذارن
ولی هر دفه ی حرف میزدن " چون تو خودت رفتی حرف زدی انتخاب کردی ما کاری به تو نداریم هر کار دلت میخواد بکن" همراه با دعوا و ایراد های زیادی که روی من و اون خانم میذاشتن و میذارن
تا 9 ماه پیش برادرم با ی خانمی که همکارش بود آشنا شد و تو این مدت خیلی با هم بودن
تا خانوادم فهمیدن که این برادرم با ی نفر هست و میخواد باهاش ازدواج کنه
من اون خانم را دیده بودمش کاملاً مشخص بود که هدفش بازی دادن برادر منه
من خیلی با برادرم حرف زدم ولی قانع نشد تا این که 3 ماه پیش رابطشون به هم خورد و خودکشی کرد
این خودکشی خیلی به همه آسیب رسوند
خودش که رسماً نابود شد و باعث شد پدرم دو بار عمل قلب انجام بده
خودم به شخصه دچار میگرن عصبی شدید شدم
مادرم که تو این سه مدت که برادرم بیمارستان بستری بود واقعاً پیر شد
برادر کوچکم که شاگرد اول بود الان این ترم چند تا درس افتاده

من خودمو تو این خودکشی و سکته پدرم و افت تحصیلی برادرم و از بین رفتن مادرم مقصر میدونم
من اگه همراه خوبی برای برادرم بودم برادرم به جایی نمیرسید که خودکشی کنه
دارم از عذاب وجدان دیوونه میشم
خودمو مقصر میدونم که الان بیشتر از دو ساله ی خانم به امید من به پای من نشسته و هنوز هیچ
خودمو مقصر خودکشی برادر بزرگترم میدونم
واقعاً من مقصر هستم؟

منتظر راهنمایی شما هستم

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد راهنما

mjavad;656058 نوشت:
سلام
نمیدونم میشه همه قضیه را شرح بدم یا نه
ولی به صورت خلاصه اینه که من و برادر بزرگترم با خانوادم مشکلات زیادی داریم
مثلاً 3 سال پیش ی خانمی از من خوشش اومده بود منم بدم نمیومد ازش ولی به خاطر خانوادم مورد پرید البته زیاد هم بد نشد
فقط مشکلی که این بود چون من با این خانم چند ماهی در ارتباط بودم بعد از به هم خوردن قضیه خیلی احساس تنهایی و ناامیدی می کردم و از خانوادم خواستم که خودشون ی شخص مناسب را به من معرفی کنند
که ی سری معیار ها به من دادن و من هم طبق اون معیار ها انتخاب کردم و بعد از انتخاب گفتن " تو که نباید انتخاب کنی !!! ما پدر و مادرتیم ما باید انتخاب کنیم ! تو به چه حقی رفتی باهاش حرف زدی قول ازدواج دادی ؟ "
این اتفاقا هم زمان بود با آشنایی برادر بزرگترم با ی خانم برای ازدواج
جالب این بود که مخالفتی در ظاهر برای برادرم نبود و حتی براش خواستگاری هم رفتن البته (فک می کردن من خبر ندارم قافل از این که برادرم همه کاراشو با من هماهنگ می کرد)
ولی این خواستگاری با مخالفت خانوادم بی نتیجه موند دلیلش هم این بود که "چرا گفتن تو جلسه اول دوتاشون با هم حرف بزنن حتماً ی ریگی به کفششون هست میخوان دخترشون را قالب کنن به ما "
دو سه مورد دیگه هم بود که براش خواستگاری می رفتن با این که خودشون انتخاب کرده بودند بازم ایراد میذاشتن و قضیه تموم میشد
تا این که من دو سال از ارتباطم با خانمی که خودم انتخاب کردم گذشت و تو این دو سال خیلی از خانوادم خواستم که برام پا پیش بذارن
ولی هر دفه ی حرف میزدن " چون تو خودت رفتی حرف زدی انتخاب کردی ما کاری به تو نداریم هر کار دلت میخواد بکن" همراه با دعوا و ایراد های زیادی که روی من و اون خانم میذاشتن و میذارن

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما برادر گرامی و تمامی اسک دینی های عزیز
از وضعیتی که دچا آن شده اید بسیار متاسفم و امیدورام نکاتی را که خدمتتون عرض می کنم راهگشا باشد.
حق طبیعی هر انسانی است که با همسر مورد علاقه خود ازدواج نماید زندگی ای همراه با آرامش و راحتی وزیبایی داشته باشد.و برای شروع راهکارهای فراوانی ارائه شده است که متناسب با روحیات انسانها و فرهنگها متعدد می باشد.متاسفانه برخی از نزدیکان با عملکرد نادرست خود سبب مشکلات فراوانی می شوند و شیرینی شروع زندگی را با تدبیر نامناسب به تلخی می کشانند.
عملکرد شما و برادرتون و خانواده شما در بحث ازدواج و یافتن همسر مناسب قابل تامل می باشد به نظر آگاهی و شناخت لازم و کافی برای شما و خانواده وجود ندارد و البته نوع برخورد شما با همدیگر نیز صحیح نمی باشد.البته شما بسیار کلی گفتید و جواب پیام دوم بنده را ندادید. و از ویژگیهای خود و خانواده و تفکرهای درست و اشتیاه آنها نکته ای نفرمودید و نمیتوان اظهار نظر دقیقی صورت گیرد.
پیشنهاد اولیه

  1. تدارک برنامه هایی جهت بازیابی روحیه خود و خانواده می باشد نظیر مسافرتهای مذهبی و ...
  2. افزایش مطالعه و آگاهی در زمینه ازدواج هم برای شما و هم برای خانواده شما مهم می باشد و البته توصیه اکید دارم که هم شما و هم خانواده جهت بهبود حال روحی ضمن تدارک برنمه های آرامش بخش نظیر مسافرت به روانشناسان متعهد و متدین مراجعه نمایید تا هم در مسیر آرامش بخشی اثر گذار باشند و هم در مورد ازدواج تفکرات اشتباه شما و خانواده (مخصوصا خانواده)را اصلاح نمایند.

mjavad;656058 نوشت:
تا 9 ماه پیش برادرم با ی خانمی که همکارش بود آشنا شد و تو این مدت خیلی با هم بودن
تا خانوادم فهمیدن که این برادرم با ی نفر هست و میخواد باهاش ازدواج کنه
من اون خانم را دیده بودمش کاملاً مشخص بود که هدفش بازی دادن برادر منه
من خیلی با برادرم حرف زدم ولی قانع نشد تا این که 3 ماه پیش رابطشون به هم خورد و خودکشی کرد
این خودکشی خیلی به همه آسیب رسوند
خودش که رسماً نابود شد و باعث شد پدرم دو بار عمل قلب انجام بده
خودم به شخصه دچار میگرن عصبی شدید شدم
مادرم که تو این سه مدت که برادرم بیمارستان بستری بود واقعاً پیر شد
برادر کوچکم که شاگرد اول بود الان این ترم چند تا درس افتاده

mjavad;656058 نوشت:
من خودمو تو این خودکشی و سکته پدرم و افت تحصیلی برادرم و از بین رفتن مادرم مقصر میدونم
من اگه همراه خوبی برای برادرم بودم برادرم به جایی نمیرسید که خودکشی کنه
دارم از عذاب وجدان دیوونه میشم
خودمو مقصر میدونم که الان بیشتر از دو ساله ی خانم به امید من به پای من نشسته و هنوز هیچ
خودمو مقصر خودکشی برادر بزرگترم میدونم
واقعاً من مقصر هستم؟


دوست و برادر عزیز از مشکل به وجود آمده بسیار ناراحت شدم و بسیار متاسفم امیدورام هرچه زودتر آرامش به زندگی شما برگردد و مشکلات بوجود آمده از آن رخت بر کند.
بدانید که همچنانکه خود فرمودید که با برادتون زیاد صحبت کردید شما خود را در هیچ یک از ناراحتیها مقصر ندانید که مقصر دانستن خود تاثیری در بهبودی شرایط ندارد و البته طبیعی است که این مشکل آرامش شما را تحت الشعاع قرار داده است. پس باید سعی نمایید ضمن تلاش در جهت بهبودی برادرتون آرامش را دوباره به کانون خانواده خود وارد نمایید.و سعی کنید که اگر کوتاهی ای هم در رفتارتون بوده الان که بیشترین نیاز را همه اعضاء خانواده به شما دارند نقش خود را بدرستی بازی کنید و در جهت رفع مشکلات و بازیابی آرامش اقداماتی را انجام دهید منتظر پستها و پیامهای شما هستم تا نکات بیشتری را عرض کنم .
سوالات خود را به صورت جزیی تر بیان نمایید تا بیشتر و دقیقتر در خدمتتون باشیم

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

اگه شما خودتون رو با این حرفها افسرده کنین و مقصر بدونین نمیتونین کمکی به خونواده کنین بلکه میشین یک بار اضافه رو دوش خونواده
شما باید شروع کنین با تمام قدرت زندگی رو بسازین از نوشته هاتون معلومه چقدر بی حوصله و دل زده از زندگی شدین الآن پیرمردهاشم دلشون جوونه و پر از امید
معلومه خیلی به خونواده وابستگی دارین باید هرچه سریعتر کاری برای خونوادتون کنین و انجام این کار بستگی به روحیه ی شما داره

چه قدر عجیب شد ببین اگه برادر شما خودکشی کرده سر این ماجرا قطعا یه موردی چیزی بوده که شما نمیدونستید و الا خودکشی سر یه دختری که هنوز دو ماهه اونو نمیشناسی اونم فقط به عنوان یه دوست که معلوم نیست روزی یک ساعتم میشده یا نه بسیار عجیبه و اینکه سر چه هدفی خودکشی کرده !!شما خودتو آزار نده رفتید نصیحت کردید و یه چیزی هست که نمیدونید چون علاوه بر اونا این که کسی که خودکشی کنه چه بلاهایی سرش می آد در قیامت واقعا ترسناکه و زندگی اینهمه زیبایی داره مگه فیلم سینمایی که .... نه برادر خودتو آزار نده تقصیر شما نبوده یه چیزی این وسطه بوده

برای برگشت شادی هم سر خودتو گرم کن بعد همه هم به هر حال آره دیگه میرن چه بسا آدم هایی بودن که اومدن ورفتن انسان که ابدی نیست

سر خودتو با مسائل دینی و احادیث گرم کن اگر چه با وضع تو این کار یه جورایی غیر ممکنه چون ناراحتی میتونی بری با خدا حرف بزنی گریه کنی در کل پیش یه روانشناس هم بری بد نیست چون این کارا در این وضعیت برای شما سخت باید باشه

با سلام و ادب دوست عزیز من فقط میخواهم نکته ای را اشاره کنم شاید موثر باشد. در مورد علت خودکشی درست است که شایعترین علت خودکشی ناامیدی یا در اصطلاح روانپزشگی hopelessnes است اما در اکثریت این افراد یک زمینه افسردگی یا دپرسیون است .شما میبینید بعضی افراد شدیدترین ضربه های عاطفی و یا شکست را متحمل میشوند ولی اصلا حتی به فکر خودکشی هم نمی افتند اما بعضی افراد با کوچکترین ناکامی خودکشی میکنند این افراد افسردگی دارند که این ناکامیها در واقع عاملی برای شعله ور شدن آن میشود برادر شما هم به احتمال زیاد جز این افراد بوده است. احساس گناه در واقع یک مرحله از واکنش سوگ هم میتواند باشد که معمولا بعد امدتی باید فروکش کند.برایت رهایی از مشکلات و موفقیت از خدای بزرگ طلب میکنم. امیدوارم این مطلب کوتاه کمک کننده برای شما باشد.

از راهنمایی همه شما دوستان متشکرم
امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشید
مشکلاتی که الان هست هم روحی هستش هم جسمی !!
جسمی برای برادرم بیشتر از بقیه تو چشمه
و روحی برای افراد خانوادم و بیشترم مادرم
کافیه ی کلمه ی چیزی بهش بگی مثه بمب منفجر میشه و شروع به جر و بحث می کنه
ک خود همین هم حال جسمی برادرم را بدتر میکنه و هم حال روحی خودش و بقیه افراد خانوادم
دلم به حال برادر کوچکم میسوزه واقعاً هیچ حرفی نمیزنه
فقط ی چیزی خیلی ناراحتم می کنه که برادر کوچکم که فکر میکنه این اتفاق فقط ی تصادف بوده و اصلاً خودکشی را خبر نداره همش داره میگه " من با قرص خودکشی می کنم"
من موندم این وسط چی کار کنم

سلام
منتظر راهنمایی شما هستم
ب خدا دارم.میمبرم.دیگه

وقتی جو سردی و خشونت تو خونواده ای میاد برای اعضا خیلی سخته تحملش ولی شما تا میتونید سعی کنید این جو رو تغییر کنیید مادرتون نیاز به امید داره و برادر کوچیکتون هم نیاز به روزنه ای برای زندگی داره شما اگر بتونید به هر صورتی این کار رو بکنید خیلی خوب میشه مادرتون به شما دل خوش میشه و آیندتون و برادر کوچیکتون هم براش الگو میشید. منتهی باید کمی بگذره که همه چیز سر اش بیاد و زمان نیاز داره. دعا کنید و با خدا باشید. ان شاء الله بهتون کمک خواهد کرد. سعی کنید احساساتی نباشید.

سلام برادر ...
ب نظر من شما اول باید حواس تون ب برادر کوچیک تون باشه باهاشون خیلی صحبت کنین و نذارین تنها بمونه ... در ضمن خودتونو جم کنین با دعا یا هرچیزی ک میتونین اول خودتونو آروم کنین تا بتونین درست تصمیم بگیرین البته اگه شمام نمیخواین مثله بقیه افسردگی بگیرین. خودتونو نبازین و تا یه مدتی از جر و بحث و دعوا کوتاه بیاین.مطمئنم میتونین خانواده رو ب حالت عادی برگردونین فقط خودتونو دست کم نگیرین ... موفق باشین ...

باسلام
اگر اجازه بدید من هم نظر شخصی والبته غیر کارشناسی خودم رو بدم:
راه حل همه ی مشکلات بشر،در افزایش ارتباط با خداست
از استادی شنیدم،زیر هرسقفی که 2رکعت نماز قضا میشود،شیاطینی بر آن منزل وارد میشوند که بین اعضا خانواده اختلاف ودعوا ایجاد می کنند،
بر همین اساس،بنده شدیدا توصیه می کنم،هم خودتان به نماز هایتان توجه بیشتری داشته باشید،وهم از خانواده بخواهید،به این مسئله توجه کنند،شاید به ظاهر این صحبت ها خیلی بی ارتباط با موضوع باشند،ویا اینکه کلیشه ای به نظر بیاییند،فقط کافیست امتحان کنید تا برایتان اثبات شود:
اگر می خواهید نمازتان را درست کنید فقط کافیست چند ساعت برای شنیدن این حرف ها زمان صرف کنید،خودتان با چشم خودتان تحول را در زندگی خواهید دید...
امتحانش هیچ ضرری ندارد:
چگونه یک نماز خوب بخوانیم:
http://bayanmanavi.ir/post/56

آیت الله آقا سید علی قاضی طباطبایی استاد بزرگ اخلاق و عرفان آیت الله بهجت سفارش های فراوانی بر مراقبت از نماز به خصوص نماز اول وقت داشت و بارها این تاکید از سوی آیت الله بهجت نیز بیان شده بود.

دست نوشته ای از آیت الله سید علی قاضی با همین مضمون منتشر می شود که متن آن بدین شرح است:

و هو حسبنا جمیعا و نعم الوکیل و الحمدلله رب العالمین



اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ می ماند


سید علی طباطبایی

سلام
منم خیلی ناراحت شدم خوندم خدا برادرت و شفا بده

شما تو خونتون نماز خونده میشه؟

سلام
ممنونم ازراهنمایی های همه شما
والا نماز چیزی بوده که تو خونه ما همیشه بوده و خونده شده و اکثراً همه تو مسجد و به جماعت بوده!!

mjavad;656058 نوشت:

من خودمو تو این خودکشی و سکته پدرم و افت تحصیلی برادرم و از بین رفتن مادرم مقصر میدونم
من اگه همراه خوبی برای برادرم بودم برادرم به جایی نمیرسید که خودکشی کنه
برای این موارد که تقصیر تو نیست.

mjavad;656058 نوشت:
خودمو مقصر میدونم که الان بیشتر از دو ساله ی خانم به امید من به پای من نشسته و هنوز هیچ

واقعاً من مقصر هستم؟


این مورد تقصیره توء

شما كه مقصر نيستي
برادر شما يه عاشق واقعي بوده كه وقتي به هم خورده اوضاع خودكشي كرده
شما هيچ كوتاهي نكردي !
اميدوارم شرايط پيش اومده درست بشه

mjavad;656058 نوشت:
سلام
من خودمو تو این خودکشی و سکته پدرم و افت تحصیلی برادرم و از بین رفتن مادرم مقصر میدونم
من اگه همراه خوبی برای برادرم بودم برادرم به جایی نمیرسید که خودکشی کنه
دارم از عذاب وجدان دیوونه میشم
خودمو مقصر میدونم که الان بیشتر از دو ساله ی خانم به امید من به پای من نشسته و هنوز هیچ
خودمو مقصر خودکشی برادر بزرگترم میدونم
واقعاً من مقصر هستم؟

منتظر راهنمایی شما هستم


:hamdel:سلام علیکم:hamdel:
بسمه تعالی
دوست عزیزم اول اینکه عذاب وجدان بیهوده ای دارید.هرکس مسئول اعمال خویش است. مگر شما به برادرتان گفتید خودکشی کند؟
همین که عذاب وجدان دارید کار و خرابتر می کنه و بیشتر افسردگی میاره .
راهی که میخوام پیشنهاد بدم بهتون اینه که اول استغفار کنید.دو رکعت نماز توبه همراه غسل توبه. بعدش رابطتون با خدا رو بیشتر کنید.
از نماز شب کمک بگیرید.خیلی آرامش بخشه خیلی.امتحان کنید.از آهنگ گوش دادن دوری کنید خیلی مضره . یادآور روزهای گذشته می کنه.
سعی کنید به مزار برادرتون که میرید ازش برای خدا استغفار کنید . کار کنید و زندگی کنید نه بخواطر اتفاق تلخی که افتاده شما هم زندگیتون رو ازدست بدید.
به حرفای ما بعنوان یه راهکار واقعی نگاه کنید و عمل کنید انشالا تاثیرشو میبینید.:Gol:

mjavad;671166 نوشت:
سلام
ممنونم ازراهنمایی های همه شما
والا نماز چیزی بوده که تو خونه ما همیشه بوده و خونده شده و اکثراً همه تو مسجد و به جماعت بوده!!
انقدر مصیبت بزرگ بوده که ادم فقط می تونه سکوت کنه و طلب صبر کنه براتون...انسان هر روز که بزرگتر میشه به ظالم بودن دنیای فانی بیشتر پی میبره...این روزا انقدر ظلم و ستم زیاد شده ادم میگه خدایا فقط برسون صاحب کار را...عج الله را

96xy;671248 نوشت:
برادر شما يه عاشق واقعي بوده كه وقتي به هم خورده اوضاع خودكشي كرده

عاشق واقعی بوده...یا از عشقی به عشق دیگه منتقل می شده...اونطور که من خوندم متن رو برادرش چند تا دختر رو می خواسته...

سلام

mohsen1990;671245 نوشت:
برای این موارد که تقصیر تو نیست.

این مورد تقصیره توء

من چی کار کنم که خانوادم یا بهتر بگم مادرم میگه من باید شریک زندگیت را انتخاب کنم نه تو چون تو من بزرگت کردم!

علی صفا;671249 نوشت:
:hamdel:سلام علیکم:hamdel:
بسمه تعالی
دوست عزیزم اول اینکه عذاب وجدان بیهوده ای دارید.هرکس مسئول اعمال خویش است. مگر شما به برادرتان گفتید خودکشی کند؟
همین که عذاب وجدان دارید کار و خرابتر می کنه و بیشتر افسردگی میاره .
راهی که میخوام پیشنهاد بدم بهتون اینه که اول استغفار کنید.دو رکعت نماز توبه همراه غسل توبه. بعدش رابطتون با خدا رو بیشتر کنید.
از نماز شب کمک بگیرید.خیلی آرامش بخشه خیلی.امتحان کنید.از آهنگ گوش دادن دوری کنید خیلی مضره . یادآور روزهای گذشته می کنه.
سعی کنید به مزار برادرتون که میرید ازش برای خدا استغفار کنید . کار کنید و زندگی کنید نه بخواطر اتفاق تلخی که افتاده شما هم زندگیتون رو ازدست بدید.
به حرفای ما بعنوان یه راهکار واقعی نگاه کنید و عمل کنید انشالا تاثیرشو میبینید.:Gol:

برادرم فوت نکردن ولی خیلی آسیب دیدن 13 بار عمل شده و 5 تا دیگه هم داره
nothing;671276 نوشت:
عاشق واقعی بوده...یا از عشقی به عشق دیگه منتقل می شده...اونطور که من خوندم متن رو برادرش چند تا دختر رو می خواسته...

عاشق چند نفر نبود بهشون فقط ب دید دوستی نگاه میکرد

آخه تا کی نماز بخونم و دعا کنم و هیچ نتیچه ای نبینم ؟
حس می کنم خدا منو یادش رفته

mjavad;671423 نوشت:

من چی کار کنم که خانوادم یا بهتر بگم مادرم میگه من باید شریک زندگیت را انتخاب کنم نه تو چون تو من بزرگت کردم!


ازین لحاظ که مادرتون مقصره .ولی از لحاظ دوستی اون مدت 2 سال.شما مقصرین.یا زود تر اقدام میکردین یا اصلا دوست نمیشدین که کار به اینجا برسه که بخاین بگین بعد از دوسال نمیتونم ولش کنم.

mjavad;671423 نوشت:
سلام
برادرم فوت نکردن ولی خیلی آسیب دیدن 13 بار عمل شده و 5 تا دیگه هم داره

:hamdel:به نام خدا:hamdel:
دوست عزیز واقعا عذر خواهی میکنم.گفتید خودکشی من فکر کردم خدایی نکرده..... . خب پس بازم باید خدا رو شاکر باشید
که برادرتون الان زندس و پیش شماست.این خودش بزرگترین نعمته . یه چیزی که ما انسان ها داریم اینه که همیشه
بدی ها و مشکلات بیشتر از خوبی ها به چشممون میاد... اگر یکی 100 تا خوبی کنه و 1 بدی کنه ما همون 1 بدی رو میبینیم و خوبیها همه
از جلوی چشممون میره...
خداوند هیچ وقت بنده هاش رو فراموش نمی کنه ، به میزانی که ما از خدا دور بشیم فکر میکنیم خدا ازمون دور شده. نعمتهای خدا رو بشمرید و
بابتش خدا رو شاکر باشید.:Gol:

لطفا اول تاپیک اصلاح کنید که طرف زنده هست نمرده...از همون اول تاپیکو خوندم گفتم متنش طوریه که منظور از خودکشی ...ناموفق هست نه مرگ...گناه رو ترک کنید...واجب رو انجام بدید...در غیر این صورت زندگی عذاب است و بس

موضوع قفل شده است