جمع بندی ترس، اضطراب، وسواس و گوشه گیری

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ترس، اضطراب، وسواس و گوشه گیری

سلام

من مشکلی دارم که چند ساله زندگیمو مختل کرده و ارامشو از من گرفته
پسری 26 ساله و مجرد هستم.
من از دوران دبیرستان سر کلاس حواسم مدام پرت میشد به پای همکلاسیهام بدون قصد و منظور ولی اونا ناراحت میشدن و تمرکزشون بیشتر پرت میشد و من سعی میکردم این اتفاق نیفته ولی به خاطره ترس و اضطراب ناشی از اینکه مبادا این اتفاق دوباره بیفته و باعث بشه جلب توجه کنم و باعث ازار دیگران بشم تمرکزشون به هم بخوره یا فکر بدی در مورد من بکنن و این رفتار جزءی از رفتار من بشه نمی تونستم کنترلش کنم و مدام تمرکزم به اطراف و همکلاسیهام پرت میشد و گاهی هم باعث تمسخر همکلاسیهام قرار میگرفتم ولی بعضی مواقع که گناهی از من سر میزد (خودارضایی)باعث میشد در مقابله با این رفتار ناتوان تر بشم چون فکر میکردم به خاطر اون گناه خداوند منو داره مجازات میکنه و این عذاب خداست داره بر سر من میاد و من نمیتونم باهاش مقابله کنم و تا اینکه این رفتار واقعا جزءی از رفتار من شد و به زندگی عادی من کشیده شد و از جایی که من در سن بلوغ بودم گاهی از من خودارضایی سر میزد این رفتار تشدید میشد و با این رفتار خودمو تنبیه میکردم و ترس این بیماری جایگزین ترس از خدا شد و از اون زمان ارامش نداشتم کم کم در روابط اجتماعیم اثر گذاشت و گوشه نشین شدم تو این چند سال باتوکل به خدا و مقایسه اثار این بیماری روی زندگیم و از طرفی ناپسند بودن این اثار(بدبینی نسبت دیگران ،نداشتن ارتباط خوب با دیگران ، کوچیک کردن خودم پیش دیگران و ....) در دین ما با فکر اینکه خداوند با این رفتار مخالفه تونستم مقداری باهاش مقابله کنم و لی از اونجایی که منم مثه بقیه دچار گناه میشم ترس از بیماری میاد سراغم و جایگزین ترس از خدا میشه و از اونجایی که عامل بیماری من ترس بیماریم تشدید میشه تمرکزم به هم میریزه در روابطم دچار مشکل میشم و باعث میشه نتونم به طور مطلوب شغلمو انجام بدم و باعث میشه مبارزه من با این بیماری با دکتر دارو و روانشناس غیر دینی بیخودی باشه بیماری که دکتر تشخیص داده وسواسه از سایت ایت الله منتظری پرسیدم گفتن وسواس فکری داری
حالا با این توصیف اگر شما لحاظ دینی جواب منو بدین ممنون میشم بگین ترسایی که من دارم میتونه ترس از خدا حساب بشه من تلاشمو میکنم بنده خوبی باشم ولی از اونجایی انسان کاملی نیستم و خالی از اشتباه نیستم ترس بیماری جایگزین ترس از خدا میشه در مقابله با این ترسا ناتوان شدم و حتی باعث شده فکر ازدواج از سرم به در کنم و فعلا تا خوب بشم و زندگی وکارمو مختل میکنه
تو این چند سال دچار افکار مزاحم مثه توهین به مقدسات و ائمه و خدا شک به خداوند و اسلام و شک در نماز و غسل طولانی بودم ولی از وقتی فهمیدم از لحاظ شرعی غلطه باهاش مقابله میکنم بعضا موفق بودم
ولی در حال حاضر از طرفی اون مشکل رفتاری و ترس از اتفاق افتادنو دارم
از طرفی وسواس اینو دارم که ترسی که من دارم دربیماری،با ترس خدا فرق میکنه یا نه ؟در زمانی که باید ترس از خدا باشه ترس فقط باید از خدا باشه نه از چیز دیگه ای مثه ترسایی که من دارم ؟ واین ترس از لحاظ شرعی مردود هست یا نه؟من تلاشمو میکنم گناه نکنم ولی وقتی گناهی ازم سر میزنه این فکر میاد سراغم حتما که خوف من کمتر از رجا بوده باعث میشه ترس و اضطراب بیماری بیاد سراغم حالم بد تر بشه.....
به روان پزشک و روانشناس مراجعه کردم ولی دسترسی به روانشناس دینی ندارم ممنون میشم بگین که بیماری من و ترس اون ربطی مسائل شرعی و ترس از خدا نداره نپتا بتونم با خیال راحت به درمان بپردازم

ممنون میشم جوابمو بدین

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد باور

با سلام خدمت پرسشگر گرامی
متاسفم که در شرایط روحی مناسبی نیستید و افکاری مزاحم مشکلاتی جدی برای شما ایجاد کرده اند.
چند مسئله را مطرح نمودید، یکی اینکه

ghadir;987153 نوشت:
من از دوران دبیرستان سر کلاس حواسم مدام پرت میشد به پای همکلاسیهام بدون قصد و منظور ولی اونا ناراحت میشدن و تمرکزشون بیشتر پرت میشد

علاقه به پا اگر با انگیختگی جنسی مکرر و شدید با آن همراه باشد یادگار پرستی نامیده می شود. اینکه گفته اید بدون قصد و منظور بوده نیازمند توضیح بیشتر است.

ghadir;987153 نوشت:
ولی بعضی مواقع که گناهی از من سر میزد (خودارضایی)باعث میشد در مقابله با این رفتار ناتوان تر بشم

ارتباط خودارضایی را با مشکلتان بیشتر توضیح دهید. ایا نگاه به پا باعث تهییج جنسی و خودارضایی می شد؟

این درباره شناخت درست بیماری که از آن یاد کردید.

اما سوالتان را از ما مقید به این سوالات کرده اید:

ghadir;987153 نوشت:
ترسی که من دارم دربیماری،با ترس خدا فرق میکنه یا نه ؟در زمانی که باید ترس از خدا باشه ترس فقط باید از خدا باشه نه از چیز دیگه ای مثه ترسایی که من دارم ؟ واین ترس از لحاظ شرعی مردود هست یا نه؟

درباره وسواس فکری که پیدا کرده اید، مسیر دین و روانشناسی تفاوت چندانی ندارد. در دین نیز نباید به این شکها اعتنا کنید. بگذارید افکار مزاحم تکرار شونده به راحتی وارد ذهنتان بشوند و به راحتی از ذهنتان خارج شوند درست مانند افکار عادی. اگر بخواهید با این افکار به سبک یک وسواسی برخورد کنید باعث حفظ فکر در ذهن می شوید. به مدت چند دقیقه تنفس عمیق دیافراگمی (شکمی) داشته باشید برای رسیدن به آرامش، بعد چشمان خود را ببندید و یک اتاق سفید را در نظر بگیرید که فکرتان راجع به «ترس از خدا یا ترس از بیماری، کدام یک؟» از یک در اتاق وارد می شود سپس شما متوجه آن می شوید ولی کاری به تحلیل محتوایش یا جواب دادن به این سوال ندارید آنگاه این فکر از در دیگر اتاق خارج می شود در حالی که ان را بی پاسخ گذاشته اید.
افکار بسیاری هستند که در واقع اهمیتی ندارند. اما ذهن آنها را مهم جلوه می دهد. اگر مانند سایر افکار کم اهمیت با این افکار رفتار کنید. مشکلتان در سریعترین زمان ممکن حل می شود. اما وسواس فکری عملی معمولا به این سادگی درمان نمی شود زیرا برخورد عادی با این افکار یعنی مواجهه، و مواجهه و بی اعتنایی اضطراب آور است پس چون اضطرابتان با مواجهه بیشتر می شود ترجیح می دهید به فکر بپردازید تا ببینید به نتیجه ای می رسید یا نه؟ در صورتی که درست است که اضطراب مواجهه و بی اعتنایی زیاد و است و تحمل آن کمی مشکل ولی این اضطراب با مداومت کاهش می یابد و بعد از مدتی شما به آرامش می رسید و افکار وسواسی تان کاهش جدی می یابد. پس اجازه دهید ما نیز به این سوال هایتان پاسخی ندهیم تا کمکی به شما در نادیده گرفتن این افکار کرده باشیم؛ افکاری که از نظر دین، نسبت به شخص وسواسی کم اهمیت است.

ghadir;987153 نوشت:
سلام

من مشکلی دارم که چند ساله زندگیمو مختل کرده و ارامشو از من گرفته
پسری 26 ساله و مجرد هستم.
من از دوران دبیرستان سر کلاس حواسم مدام پرت میشد به پای همکلاسیهام بدون قصد و منظور ولی اونا ناراحت میشدن و تمرکزشون بیشتر پرت میشد و من سعی میکردم این اتفاق نیفته ولی به خاطره ترس و اضطراب ناشی از اینکه مبادا این اتفاق دوباره بیفته و باعث بشه جلب توجه کنم و باعث ازار دیگران بشم تمرکزشون به هم بخوره یا فکر بدی در مورد من بکنن و این رفتار جزءی از رفتار من بشه نمی تونستم کنترلش کنم و مدام تمرکزم به اطراف و همکلاسیهام پرت میشد و گاهی هم باعث تمسخر همکلاسیهام قرار میگرفتم ولی بعضی مواقع که گناهی از من سر میزد (خودارضایی)باعث میشد در مقابله با این رفتار ناتوان تر بشم چون فکر میکردم به خاطر اون گناه خداوند منو داره مجازات میکنه و این عذاب خداست داره بر سر من میاد و من نمیتونم باهاش مقابله کنم و تا اینکه این رفتار واقعا جزءی از رفتار من شد و به زندگی عادی من کشیده شد و از جایی که من در سن بلوغ بودم گاهی از من خودارضایی سر میزد این رفتار تشدید میشد و با این رفتار خودمو تنبیه میکردم و ترس این بیماری جایگزین ترس از خدا شد و از اون زمان ارامش نداشتم کم کم در روابط اجتماعیم اثر گذاشت و گوشه نشین شدم تو این چند سال باتوکل به خدا و مقایسه اثار این بیماری روی زندگیم و از طرفی ناپسند بودن این اثار(بدبینی نسبت دیگران ،نداشتن ارتباط خوب با دیگران ، کوچیک کردن خودم پیش دیگران و ....) در دین ما با فکر اینکه خداوند با این رفتار مخالفه تونستم مقداری باهاش مقابله کنم و لی از اونجایی که منم مثه بقیه دچار گناه میشم ترس از بیماری میاد سراغم و جایگزین ترس از خدا میشه و از اونجایی که عامل بیماری من ترس بیماریم تشدید میشه تمرکزم به هم میریزه در روابطم دچار مشکل میشم و باعث میشه نتونم به طور مطلوب شغلمو انجام بدم و باعث میشه مبارزه من با این بیماری با دکتر دارو و روانشناس غیر دینی بیخودی باشه بیماری که دکتر تشخیص داده وسواسه از سایت ایت الله منتظری پرسیدم گفتن وسواس فکری داری
حالا با این توصیف اگر شما لحاظ دینی جواب منو بدین ممنون میشم بگین ترسایی که من دارم میتونه ترس از خدا حساب بشه من تلاشمو میکنم بنده خوبی باشم ولی از اونجایی انسان کاملی نیستم و خالی از اشتباه نیستم ترس بیماری جایگزین ترس از خدا میشه در مقابله با این ترسا ناتوان شدم و حتی باعث شده فکر ازدواج از سرم به در کنم و فعلا تا خوب بشم و زندگی وکارمو مختل میکنه
تو این چند سال دچار افکار مزاحم مثه توهین به مقدسات و ائمه و خدا شک به خداوند و اسلام و شک در نماز و غسل طولانی بودم ولی از وقتی فهمیدم از لحاظ شرعی غلطه باهاش مقابله میکنم بعضا موفق بودم
ولی در حال حاضر از طرفی اون مشکل رفتاری و ترس از اتفاق افتادنو دارم
از طرفی وسواس اینو دارم که ترسی که من دارم دربیماری،با ترس خدا فرق میکنه یا نه ؟در زمانی که باید ترس از خدا باشه ترس فقط باید از خدا باشه نه از چیز دیگه ای مثه ترسایی که من دارم ؟ واین ترس از لحاظ شرعی مردود هست یا نه؟من تلاشمو میکنم گناه نکنم ولی وقتی گناهی ازم سر میزنه این فکر میاد سراغم حتما که خوف من کمتر از رجا بوده باعث میشه ترس و اضطراب بیماری بیاد سراغم حالم بد تر بشه.....
به روان پزشک و روانشناس مراجعه کردم ولی دسترسی به روانشناس دینی ندارم ممنون میشم بگین که بیماری من و ترس اون ربطی مسائل شرعی و ترس از خدا نداره نپتا بتونم با خیال راحت به درمان بپردازم

ممنون میشم جوابمو بدین

با سلام و عرض ادب

بهترین راه برای فرار از گناه در این موارد ازدواج هست

به خدا توکل کنید

با ازدواج افکار شما در گیر مسائل خانواده خواهد شد
و نیازهای جنسی شما از راه صحیح و حلال پاسخ داده خواهد شد
و کمتر به این موارد فکر خواهید کرد

شروحیل;987383 نوشت:
بهترین راه برای فرار از گناه در این موارد ازدواج هست

یادگار پرستی یک اختلال جنسی است که معمولا همسر را دچار مشکل می کند زیرا بهره کشی جنسی غیر معمولی از ناحیه ای غیر تناسلی اتفاق می افتد.
از آن گذشته ازدواج راه خوبی برای فرار از وسواس فکری عملی نیست بلکه ممکن است بخاطر فشار روانی ناشی از ازدواج و همچنین چون وسواس شستشو و غسل داشته اند، وضعیت بعد از ازدواج شدت پیدا کند و علاوه بر خود دیگری را نیز دچار مشکل کنند. ایشان باید ابتدا شدت این دو مشکل را تقلیل دهند و سپس به فکر ازدواج باشند. البته چون سن شان در حال بالا رفتن است باید در درمان جدیت داشته باشند و تکالیف را هر چند اضطراب آور باشند انجام دهند.

باور;987466 نوشت:

یادگار پرستی یک اختلال جنسی است که معمولا همسر را دچار مشکل می کند زیرا بهره کشی جنسی غیر معمولی از ناحیه ای غیر تناسلی اتفاق می افتد.
از آن گذشته ازدواج راه خوبی برای فرار از وسواس فکری عملی نیست بلکه ممکن است بخاطر فشار روانی ناشی از ازدواج و همچنین چون وسواس شستشو و غسل داشته اند، وضعیت بعد از ازدواج شدت پیدا کند و علاوه بر خود دیگری را نیز دچار مشکل کنند. ایشان باید ابتدا شدت این دو مشکل را تقلیل دهند و سپس به فکر ازدواج باشند. البته چون سن شان در حال بالا رفتن است باید در درمان جدیت داشته باشند و تکالیف را هر چند اضطراب آور باشند انجام دهند.

سلام و عرض ادب

با ازدواج انقدر مسائل مختلف پیش میاد که آدم دیگه وقت فکر کردن به این چیز ها رو نخواهد داشت

برای من که جواب داد

ان شاء الله برای بقیه هم جواب بده

حکم خدا که برای فرار از چنین گناهانی ازدواج هست

شما احتمالا بیشتر از خدا از روح و روان ادم سر در میارید ....

جالب این جاست در گذشته که سن ازدواج پایین بود این جور امراض تو جامعه خیلی کمتر بود و به ندرت دیده می شد

الان 80-90 درصد جوون های مجرد این مشکلات رو دارن بعضی خفیف و بعضی شدید

وقتی آدم بی کار باشه و اوقات فراغتش رو با زن و بچه پر نکنه این جور افکارها از طرف شیطان سراغ آدم میاد

داستان علامه حلی در مورد ازدواجش در 15 سالگی جالب هست

اگر همه ما احکام خدا رو در زندگیمون لحاظ کنیم دچار این افکار شیطانی نخواهیم شد ...

شروحیل;987475 نوشت:
حکم خدا که برای فرار از چنین گناهانی ازدواج هست

شما احتمالا بیشتر از خدا از روح و روان ادم سر در میارید ....

درصد بسیار کمی از جامعه با مشکلی مانند مشکل ایشان مواجه هستند. زیرا ایشان دو هم آیندی با هم دارند. احکام کلی الهی برای آن 70 80 درصد نه بلکه برای بیش از 90 درصد افراد جامعه جاری است ولی نمی توان گفت که درباره کسی که مشکلات جدی دارد نیز این احکام جاری است. مثلا در وسواس، فرد وسواسی بی اعتنایی باید کند ولی فرد عادی حق بی اعتنایی ندارد. حکم الهی برای فرد عادی و فرد دارای مشکل متفاوت است.

باور;987479 نوشت:

درصد بسیار کمی از جامعه با مشکلی مانند مشکل ایشان مواجه هستند. زیرا ایشان دو هم آیندی با هم دارند. احکام کلی الهی برای آن 70 80 درصد نه بلکه برای بیش از 90 درصد افراد جامعه جاری است ولی نمی توان گفت که درباره کسی که مشکلات جدی دارد نیز این احکام جاری است. مثلا در وسواس، فرد وسواسی بی اعتنایی باید کند ولی فرد عادی حق بی اعتنایی ندارد. حکم الهی برای فرد عادی و فرد دارای مشکل متفاوت است.

حکم الهی برای چنین شخصی چی هست؟

رهبانیت؟؟؟؟

شروحیل;987480 نوشت:
حکم الهی برای چنین شخصی چی هست؟

رهبانیت؟؟؟؟

درمان ایشان امکان پذیر است و راههای درمان برای هر دو مشکل وجود دارد. نباید شما چنین مطلق نگری هایی داشته باشید. نه درباره احکام الهی و نه درباره این گونه از مشکلات. «ما من عام و قد خُصّ». به هر حال خداوند عقل داده است و حزم را از فضایل انسانی قرار داده است. وقتی ریسک ازدواج بسیار بالاست، دستور قرآنی تعفف جاری می شود تا مقدمات ازدواج حاصل شود. مقدمات ازدواج همیشه مقدمات مالی نیست گاهی مربوط به سلامتی است.
بعد از درمان نسبی و برگشت نسبی علاقه جنسی به شرایط طبیعی و کاهش شدت وسواس می توانند ازدواج کم ریسک تری داشته باشند.

باور;987487 نوشت:

درمان ایشان امکان پذیر است و راههای درمان برای هر دو مشکل وجود دارد. نباید شما چنین مطلق نگری هایی داشته باشید. نه درباره احکام الهی و نه درباره این گونه از مشکلات. «ما من عام و قد خُصّ». به هر حال خداوند عقل داده است و حزم را از فضایل انسانی قرار داده است. وقتی ریسک ازدواج بسیار بالاست، دستور قرآنی تعفف جاری می شود تا مقدمات ازدواج حاصل شود. مقدمات ازدواج همیشه مقدمات مالی نیست گاهی مربوط به سلامتی است.
بعد از درمان نسبی و برگشت نسبی علاقه جنسی به شرایط طبیعی و کاهش شدت وسواس می توانند ازدواج کم ریسک تری داشته باشند.

برادر گرامی

وقتی شخصی قدرت تعفف ندارد و درگیر گناه می شود ازدواج بر او واجب است ، نه مستحب

اگر همه بدون ازدواج قدرت تعفف داشته باشند که دیگر نیازی به ازدواج نخواهد بود!!!

همه می توانند رهبانی شوند !!!!

ازدواج وسیله رسیدن به عفت است اگر قدرت رهایی از گناه با تعفف نباشد ....

سوال: پسری 26 ساله و مجرد هستم. از دوران دبیرستان سر کلاس حواسم مدام به پای همکلاسی هایم پرت می شد. بعضی مواقع که گناهی از من سر می زد (خودارضایی) باعث می شد در مقابله با این رفتار ناتوان تر بشوم؛ تا اینکه این رفتار واقعا جزئی از رفتار من شد. کم کم در روابط اجتماعیم اثر گذاشت و گوشه نشین شدم. در این چند سال با توکل به خدا و مقایسه آثار این بیماری روی زندگیم و از طرفی ناپسند بودن این آثار در دین ما، توانستم مقداری با آن مقابله کنم.
از طرفی دچار وسواس فکری هستم و دچار افکار مزاحم مثه توهین به مقدسات و ... بوده ام و در حال درمان روانپزشکی و روان درمانی هستم.
یک فکر اذیتم می کند از طرفی ترس از بیماری ام دارم ولی می دانم که باید فقط ترس از خدا باشد، لطفا بگویید ترسهایی که من دارم می تواند ترس از خدا حساب بشود؟

پاسخ: متاسفم که در شرایط روحی مناسبی نیستید و افکاری مزاحم مشکلاتی جدی برای شما ایجاد کرده اند.
چند مسئله را مطرح نمودید، یکی علاقه به نگاه کردن به پا بود. علاقه به پا اگر با انگیختگی جنسی مکرر و شدید با آن همراه باشد یادگار پرستی نامیده می شود. اینکه گفتید با خودارضایی این حالت شدیدتر می شد به دلایل مختلف می تواند باشد از جمله تحریک جنسی با تخیل یا دیدن تصویر پا. در این باره باید درمان روانپزشکی و روان درمانی را ادامه دهید. راههای مختلفی برای درمان این اختلال وجود دارد که برخی از این راهها متناسب با دین نیست و ممکن است روان درمانگر آنها را پیشنهاد دهد (مثلا انزجار درمانی بوسیله خودارضایی مداوم) که می توانید روش دیگری به جای آن درخواست نمایید.

اما سوالتان را از ما، مقید به سوال از افکار مزاحم درباره اینکه «ترس فقط باید از خدا باشد.» کرده اید.

درباره وسواس فکری که پیدا کرده اید، مسیر دین و روانشناسی تفاوت چندانی ندارد. در دین نیز نباید به این افکار و شکها اعتنا کنید.
بگذارید افکار مزاحم تکرار شونده به راحتی وارد ذهنتان بشوند و به راحتی از ذهنتان خارج شوند درست مانند هزاران افکار عادی که وارد ذهن می شوند و خارج می شوند. شما در برابر افکار عادی دفاعی ندارید بنابراین حتی افکار عجیب هم به راحتی به ذهن ورود و خروج دارند و تنها متوجه آن می شوید و بعد رهایش می کنید. با افکار وسواسی هم اینگونه رفتار کنید تا در ذهن باقی نمانند.
اگر بخواهید با این افکار به سبک یک وسواسی برخورد کنید باعث حفظ فکر در ذهن می شوید.
یک از تکنیکهای مقابله با افکار مزاحم تکنیک اتاق سفید است. قبل از انجام تکنیک، برای رسیدن به آرامش به مدت چند دقیقه تنفس عمیق دیافراگمی (شکمی) داشته باشید، بعد چشمان خود را ببندید و یک اتاق سفید را در نظر بگیرید که فکرتان راجع به «ترس از خدا یا ترس از بیماری، کدام یک؟» از یک در اتاق وارد می شود سپس شما متوجه آن می شوید ولی کاری به تحلیل محتوایش یا جواب دادن به این سوال ندارید آنگاه این فکر از در دیگر اتاق خارج می شود در حالی که آن را بی پاسخ گذاشته اید.
افکار بسیاری هستند که در واقع اهمیتی ندارند. اما ذهن با مقابله ناکارآمد با آنها، آنها را مهم جلوه می دهد. اگر مانند سایر افکار کم اهمیت با این افکار رفتار کنید. مشکلتان در سریعترین زمان ممکن حل می شود.
اما وسواس فکری عملی معمولا به این سادگی درمان نمی شود زیرا برخورد عادی با این افکار یعنی مواجهه، و مواجهه و بی اعتنایی بسیار اضطراب آور است پس چون اضطرابتان با مواجهه بیشتر می شود ترجیح می دهید به فکر بپردازید تا ببینید به نتیجه ای می رسید یا نه؟ در صورتی که درست است که اضطراب ناشی مواجهه و بی اعتنایی زیاد است و تحمل آن مشکل ولی این اضطراب با مداومت بر مواجهه، کاهش می یابد و بعد از مدتی شما در حضور این افکار دچار اضطراب نمی شوید و به آرامش می رسید و افکار وسواسی تان کاهش جدی می یابد. پس اجازه دهید ما نیز به این سوال هایتان به دلیل بی اهمیتی این افکار نسبت به شما، پاسخی ندهیم تا کمکی به شما در نادیده گرفتن این افکار کرده باشیم؛ افکاری که از نظر دین، نسبت به شخص وسواسی کم اهمیت است.
بنابراین با همت و پشتکار مداومت بر درمان وسواستان داشته باشید.
یک نکته در پایان عرض می کنم و آن اینکه ممکن است برخی به شما ازدواج را به عنوان راه حلی برای مشکلات جنسی و حتی وسواس فکری معرفی کنند. از آنجایی که عدم بهبودی این اختلالات می تواند آسیب جدی به رابطه همسری وارد کند و شما را دچار مشکلات دیگر بکند بهتر است فعلا تمرکز بر درمان را در اولویت خود قرار دهید تا بتوانید بعد از درمان در ایجاد یک زندگی سالم موفقیت بیشتری داشته باشید.

موضوع قفل شده است