یک دلیل قانع کننده برای خودکشی نکردن

تب‌های اولیه

85 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
یک دلیل قانع کننده برای خودکشی نکردن


بسم الله الرحمن الرحیم

چیزی که میخواستم بگم رو میخواستم توی این تاپیک:

http://www.askdin.com/thread19074-15.html

بگم ولی خب تاپیک بسته شده بود.

یه زمانی یه متنی خوندم که می گفت : خودکشی راهیه که به خدا بگیم که تو نمیتونی تصمیم بگیری من کی بمیرم
اون موقع با خودم گفتم چه چیز بی ادبانه ایه برای گفتن به خدا اما الان کم کم دارم باهاش موافق میشم. از اون جایی که امیدوارم جوابی برای سوالم باشه دارم می پرسم، وگرنه هرگز کار الکی نمی کردم اما میخواستم بگم که چون بقیه خیلی خیلی متفاوت با من فکر می کنن ممکنه حتی متوجه نشید من دقیقاً میخوام چی بگم. به هر حال من تلاشمو برای پرسیدن می کنم.
سوال اساسی من (که مطمئنم جوابشو نمیدونید) اینه که چرا ما هستیم؟ ولی از اون جایی که با خیلی ها که فکر می کردم ممکنه چیزی بدونن صحبت کردم و آخرش به این رسیدم که کسی جوابی نداره، سوالی که میخوام بپرسم چیز غیر اساسی تری هست با این مضمون که : چه دلیلی داره الان به زندگی ادامه بدیم؟
اگه واقعاً بخوام خودکشی بکنم میتونم اما از خودکشی با درد می ترسم و فعلاً دنبال راهی اسان تر و بدون درد می گردم ولی پیدا نکردم
پس تصمیم گرفتم دنبال دلیل برای انجام ندادنش بگردم شاید یه فرجی شد.
قضیه اینه که یک نفر گفت : تو مگه اومدنت با خودت بود که رفتنت بخواد با خودت باشه؟
مشکل از همین جاست. اومدنمون با خودمون نبود. من انتخاب نکردم به دنیا بیام، پس الان باید حق رفتن داشته باشم، وگرنه خدا عادل نیست (=مارو به زور آورده و به زور میخواد نگه داره) و مشکل دوم قضیه "رفتن" هست. اگه زندگی پس از مرگ وجود داشته باشه پس مرگ به هیچ وجه "رفتن" نیست و یه جورایی حتی "اومدن" هم محسوب میشه.
بعضی ها میگن خدا لطف کرده و ما رو خلق کرده. من متوجه نمیشم که منظور از این "لطف" چیه ؟ چرا باید وجود داشته باشیم، وقتی که میتونستیم وجود نداشته باشیم؟ یه زمانی یک نفر از من پرسید که بین "هستی" و "نیستی" کدوم ارجحیت داره؟ من گفتم هستی، اما الان میبینم که نه تنها جواب غلط بوده، بلکه سوال هم غلط بوده. چون نیستی و هستی دو تا چیز هستن که تعریف نشدنی ان و نمیشه ارجحیت رو در این دو مقایسه کرد.
شاید یه نفر به خاطر احساس گناه بخواد خودکشی کنه ولی من به خاطر احساس پوچی میخوام خودکشی کنم. قطعاً اگه قرار بود زندگی تشکیل شده از چیزهای عالی و خوب و قشنگ باشه من اعتراضی نمی کردم ولی اونقدر چیزهای دوست نداشتنی وجود داره که دیگه تحملش برام مشکله و من یه جورایی میخوام خودکشی کنم تا ببینم بعدش چی میشه. به امید این که چیز قشنگ تر و هیجان انگیز تری بعدش باشه یا حتی بهتر از اون: بعدش هیچی نباشه
چیزی که من احساس می کنم (با توجه به این که شما احتمالاً خدا رو به عنوان وجودی مبرا از هر کاستی و زشتی می پرستید) چیزیه که شما باهاش با شدت برخورد می کنید و اصلاً قابل قبولتون نیست. ولی یک لحظه سعی کنید بدون پیش فرض و پیش داوری بهش نگاه کنید، سعی کنید قبل از جواب دادن جمله رو کامل بخونید و فکر کنید. من به هیچ وجه نمیخوام به عقایدتون توهین بشه و باور کنید من برای رسیدن به جواب به این جا اومدم و من امیدوارم که جوابی وجود داشته باشه. چیزی که من احساس می کنم اینه که خدا حق نداشت ما رو به وجود بیاره. اگه دوست دارید ادامش رو هم بشنوید : خدا میدونست و میدونه که ما موجوداتی گناهکاریم ولی بهمون اختیار داد. اختیار گناه کردن. اون میدونست که ما دنیای کوچیک خودمونو پر از بدی می کنیم اما ما رو به وجود آورد و بعد ما رو به خاطر بدی هایی که کردیم مجازات می کنه. بدی هایی که اگه اون ما رو به وجود نمی آورد وجود نداشتن. + وقتی ما رو به وجود آورد، بدون هیچ حرفی و هیچ حق انتخابی توی شکم مادرمون گذاشت و ما کاملاً ناخواسته وارد دنیایی پر از از بدی شدیم. (من قبول ندارم که خدا قبلاً از ما پرسیده که میخوایم باشیم یا نه و ما گفتیم بله. این کاملاً غلطه چون خدا قبل از این که بخواد از ما چیزی بپرسه باید ما رو خلق می کرد). پس در قبال گناه هایی که می کنیم مسئوله. همین طور در قبال کسی که نخواد وجود داشته باشه. اگه قراره این خدا، خدای عادلی باشه پس نباید به زور ما رو وادار به زندگی کنه.

خیلی ممنون که حرف هام رو خوندید و خیلی ممنون تر می شم اگه وقت بذارید و جوابم رو بدید. به امید این که هممون به هر جوابی که میخوایم برسیم.

با نام و یاد دوست


کارشناسان بحث: استاد رئوف و استاد راهنما

kfat4;654532 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

چیزی که میخواستم بگم رو میخواستم توی این تاپیک:

http://www.askdin.com/thread19074-15.html

بگم ولی خب تاپیک بسته شده بود.

یه زمانی یه متنی خوندم که می گفت : خودکشی راهیه که به خدا بگیم که تو نمیتونی تصمیم بگیری من کی بمیرم
اون موقع با خودم گفتم چه چیز بی ادبانه ایه برای گفتن به خدا اما الان کم کم دارم باهاش موافق میشم. از اون جایی که امیدوارم جوابی برای سوالم باشه دارم می پرسم، وگرنه هرگز کار الکی نمی کردم اما میخواستم بگم که چون بقیه خیلی خیلی متفاوت با من فکر می کنن ممکنه حتی متوجه نشید من دقیقاً میخوام چی بگم. به هر حال من تلاشمو برای پرسیدن می کنم.
سوال اساسی من (که مطمئنم جوابشو نمیدونید) اینه که چرا ما هستیم؟ ولی از اون جایی که با خیلی ها که فکر می کردم ممکنه چیزی بدونن صحبت کردم و آخرش به این رسیدم که کسی جوابی نداره، سوالی که میخوام بپرسم چیز غیر اساسی تری هست با این مضمون که : چه دلیلی داره الان به زندگی ادامه بدیم؟
اگه واقعاً بخوام خودکشی بکنم میتونم اما از خودکشی با درد می ترسم و فعلاً دنبال راهی اسان تر و بدون درد می گردم ولی پیدا نکردم
پس تصمیم گرفتم دنبال دلیل برای انجام ندادنش بگردم شاید یه فرجی شد.
قضیه اینه که یک نفر گفت : تو مگه اومدنت با خودت بود که رفتنت بخواد با خودت باشه؟
مشکل از همین جاست. اومدنمون با خودمون نبود. من انتخاب نکردم به دنیا بیام، پس الان باید حق رفتن داشته باشم، وگرنه خدا عادل نیست (=مارو به زور آورده و به زور میخواد نگه داره) و مشکل دوم قضیه "رفتن" هست. اگه زندگی پس از مرگ وجود داشته باشه پس مرگ به هیچ وجه "رفتن" نیست و یه جورایی حتی "اومدن" هم محسوب میشه.
بعضی ها میگن خدا لطف کرده و ما رو خلق کرده. من متوجه نمیشم که منظور از این "لطف" چیه ؟ چرا باید وجود داشته باشیم، وقتی که میتونستیم وجود نداشته باشیم؟ یه زمانی یک نفر از من پرسید که بین "هستی" و "نیستی" کدوم ارجحیت داره؟ من گفتم هستی، اما الان میبینم که نه تنها جواب غلط بوده، بلکه سوال هم غلط بوده. چون نیستی و هستی دو تا چیز هستن که تعریف نشدنی ان و نمیشه ارجحیت رو در این دو مقایسه کرد.
شاید یه نفر به خاطر احساس گناه بخواد خودکشی کنه ولی من به خاطر احساس پوچی میخوام خودکشی کنم. قطعاً اگه قرار بود زندگی تشکیل شده از چیزهای عالی و خوب و قشنگ باشه من اعتراضی نمی کردم ولی اونقدر چیزهای دوست نداشتنی وجود داره که دیگه تحملش برام مشکله و من یه جورایی میخوام خودکشی کنم تا ببینم بعدش چی میشه. به امید این که چیز قشنگ تر و هیجان انگیز تری بعدش باشه یا حتی بهتر از اون: بعدش هیچی نباشه
چیزی که من احساس می کنم (با توجه به این که شما احتمالاً خدا رو به عنوان وجودی مبرا از هر کاستی و زشتی می پرستید) چیزیه که شما باهاش با شدت برخورد می کنید و اصلاً قابل قبولتون نیست. ولی یک لحظه سعی کنید بدون پیش فرض و پیش داوری بهش نگاه کنید، سعی کنید قبل از جواب دادن جمله رو کامل بخونید و فکر کنید. من به هیچ وجه نمیخوام به عقایدتون توهین بشه و باور کنید من برای رسیدن به جواب به این جا اومدم و من امیدوارم که جوابی وجود داشته باشه. چیزی که من احساس می کنم اینه که خدا حق نداشت ما رو به وجود بیاره. اگه دوست دارید ادامش رو هم بشنوید : خدا میدونست و میدونه که ما موجوداتی گناهکاریم ولی بهمون اختیار داد. اختیار گناه کردن. اون میدونست که ما دنیای کوچیک خودمونو پر از بدی می کنیم اما ما رو به وجود آورد و بعد ما رو به خاطر بدی هایی که کردیم مجازات می کنه. بدی هایی که اگه اون ما رو به وجود نمی آورد وجود نداشتن. + وقتی ما رو به وجود آورد، بدون هیچ حرفی و هیچ حق انتخابی توی شکم مادرمون گذاشت و ما کاملاً ناخواسته وارد دنیایی پر از از بدی شدیم. (من قبول ندارم که خدا قبلاً از ما پرسیده که میخوایم باشیم یا نه و ما گفتیم بله. این کاملاً غلطه چون خدا قبل از این که بخواد از ما چیزی بپرسه باید ما رو خلق می کرد). پس در قبال گناه هایی که می کنیم مسئوله. همین طور در قبال کسی که نخواد وجود داشته باشه. اگه قراره این خدا، خدای عادلی باشه پس نباید به زور ما رو وادار به زندگی کنه.

خیلی ممنون که حرف هام رو خوندید و خیلی ممنون تر می شم اگه وقت بذارید و جوابم رو بدید. به امید این که هممون به هر جوابی که میخوایم برسیم.

با سلام خدمت شما دوست گرامی

مطالب متنوعی مطرح کردید که بررسی دقیق هر کدام از آنها نیازمند بحث های مفصلی است. امیدوارم همان طور که خودتان گفتید که در پی پاسخ برای سوال هایتان به این سایت آمده اید، با حوصله و علاقه مباحث را پیگیری کنید. برای اینکه بحث حالت منظمی به خود بگیرد، موضوعات شاخصی که در مطالب شما بود را متذکر می شوم، و یک به یک به صورت اجمالی به آنها می پردازم و در صورت نیاز هر کدام از آنها را می توان مورد بحث بیشتری قرار داد. (اکر موضوعی را بنده فراموش کردم، لطفا متذکر بشوید)

- در مورد اینکه آیا خلقت انسان ها در حالیکه خودشان آن را انتخاب نکرده اند و نیز محکوم به بودن در این جهان هستند، عادلانه یا ناعادلانه است، باید عرض کنم:
برای فهمیدن اینکه عملی عادلانه است یا خیر باید نگاه جامعی داشت، ممکن است شما فردی را در اتاقی حبس کنید و به مدت یک هفته، غذای کم و آب اندک به او بدهید به طوری که شرایط راحتی نداشته باشد، اما پس از آن در ازای سختی ای که متحمل شده است، به او یک قصر بزرگ بدهید. آیا در این صورت شما ناعادلانه رفتار کرده اید؟
منظور از این مثال این است که توجه داشته باشیم که عادلانه بودن یا نبودن هر عمل در بررسی جامع ان مشخص می شود. رفتار خداوند هم صرفا به جهت اینکه ما را (بر طبق فرض بحث بدون رضایت ما) به دنیا آورده است، نمی تواند متصف به ناعادلانه بودن شود بلکه باید مجموع و نتیجه این رفتار را نیز در نظر گرفت. مطالب بیشتری در این زمینه وجود دارد که در صورت نیاز می توان در مورد آن بیشتر بحث کرد.

- اینکه مرگ به نوعی رفتن به جهان دیگر است و عدم نیست، مجوز این نیست که ما خودکشی کنیم. به عبارت دیگر ما در این جهان بندگان خداوند هستیم و از آن رو که او خودکشی را منع فرموده، ما نیز اطلاعت می کنیم هرچند که مردن به معنای رفتن به جهان دیگر باشد.

- بر فرض اینکه آمدن ما در اختیار ما نبوده، اما ادامه مسیر در اختیار ماست. ما می توانیم با عملکرد خود، بهترین و والاترین شرایط را برای خودمان بسازیم. ما می توانیم زندگی ای همراه با معنویت، اخلاق، رفاه و کمک به دیگران را رقم بزنیم. علاوه بر این می توانیم زمینه ساز آن باشیم که در جهان دیگر زندگی ی فوق العاده ای را برای ابد تجربه کنیم، زندگی ای که حتی تصور خوبی های آن و کمال آن برای ما به طور کامل مقدور نیست. همه این امور در اختیار ماست.

- اینکه گفتید که می خواهم خودکشی کنم، حال یا اتفاق خوبی برایم می افتد و یا اینکه اساسا چیزی آن طرف نیست، در این مورد باید عرض کنم: اتفاقا پیامبر (ص) آمده اند که بگویند، آن طرف دنیایی است و دقیقا آمده اند بگویند که چگونه رفتار کنیم که در آن سو زندگی خوبی داشته باشیم و چگونه رفتار نکنیم که در آن سو زندگی بدی داشته باشیم. بنابراین اینچنین نیست که ما به هر صورتی که به جهان دیگر برویم، زندگی خوبی را تجربه کنیم. اتفاقا ممکن است شرایط بسیار بسیار بدتر از چیزی باشد که ما در این دنیا داریم. البته ما این اختیار را داریم که شرایط را به نحو خوبی مهیا کنیم تا هم در دنیا و در هم آخرت، شرایط خوبی داشته باشیم.

- اینکه هستی و نیستی، قابل تعریف نیستند به جهت بداهت مفهومی آنهاست و بدان معنا نیست که نمی شود در مورد آنها سوال پرسید. مسلما بودن از نبودن برتر است و بودن کمالی است که نبودن فاقد آن است. انسان که موجودی مختار است و استعدادهای نهان بسیاری دارد که می توان با تلاش و کوشش و مشورت، انها را شکوفا کرد و به درجات بالای انسانیت رسید، فرصت کمی نیست و بسیار ارزشمند است. بنابراین اعطاء چنین فرصتی از سوی خداوند، قطعا یک "لطف" است.

- مطلب پایانی نیز آن که حتی اگر آغاز خلقت ما در اختیار ما نبوده باشد، اکنون در ادامه ما اختیار داریم که گلستانی زیبا بیافرینیم یا چاله هایی از آتش. و هر عقل سالمی حکم می کند که در وضعیتی که داری، بهترین را انتخاب کن. نقشه راه هم در اختیار توست، راه خیر که به نتایج عالی منتهی می شود معلوم است و راه شر که به شقاوت و بدبختی منتهی می شود نیز معلوم است. این گوی و این میدان ...

موفق باشید

kfat4;654532 نوشت:
شاید یه نفر به خاطر احساس گناه بخواد خودکشی کنه ولی من به خاطر احساس پوچی میخوام خودکشی کنم. قطعاً اگه قرار بود زندگی تشکیل شده از چیزهای عالی و خوب و قشنگ باشه من اعتراضی نمی کردم ولی اونقدر چیزهای دوست نداشتنی وجود داره که دیگه تحملش برام مشکله و من یه جورایی میخوام خودکشی کنم تا ببینم بعدش چی میشه. به امید این که چیز قشنگ تر و هیجان انگیز تری بعدش باشه یا حتی بهتر از اون: بعدش هیچی نباشه

با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر گرامی
امیدوارم نکاتی را که خدمتتون عرض می کنم راهگشا باشد
یکی از عللی که سبب بهترین حالات و اعمال می باشد بینش و نگرش ما نسبت به هستی و آنچه در آن است می باشد
از جمله بینش و نگرش ما نسبت خداوند،تولد مرگ،عدالت،مشکلات و ناخوشیها و...
اگر بینش و نگرش ما درست باشد تحمل بسیاری از سختیها و ناملایمات راحتتر می شود و بسیاری از سوالات را راحتتر پاسخ می دهیم
پس دوست عزیز که دنبال پاسخ هستید ابتدا باید دانش و آگاهی و سپس باور خود را نسبت به هستی و آن چیزهایی که درون آن می باشد را اصلاح نمایید ورود شما به این سایت و طرح این سوال می توانید ورودی نیکو باشد انشاءالله
فکر میکنم غیر از کمبود دانش و آگاهی و باور مسئله اصلی که سبب این مشکل برای شما شده است مشکلات و ناملایماتی باشد که در کنار شما وجود دارد
لذا سعی نمایید ضمن یافتن حکمت و فلسفه مشکلات و گرفتاریها در برطرف کردن آنها بسیار تلاش نمایید.

مولوى داستانى آورده به اين مضمون كه: اگر شخصى بر گليم چوب مى زند، مى خواهد گرد و غبار آن را بگيرد و قصد ندارد گليم را كتك بزند. مصيبت ها و گرفتارى ها از اين باب است. يعنى اگر بخواهد گرد و غبار غفلت و زنگار از دل ها زدوده شود راه آن تازيانه مصيبت و گرفتارى است. البته گرفتارى ها هم دوره اى دارد و خواهند گذشت. چرا كه خداوند مى فرمايدانّ مع العسر يسراً. زمانى ما مى توانيم زيبايى را احساس نماييم كه در كنار آن مشكلات را ببينيم در كنار هر گل زيبا خارى براى محافظت وجود دارد گرفتارييها و موضوعات ناگوار براى اين است كه قدر لحظات آرام و زيباى زندگى را بدانيم اما گاهى افراد فقط به اين نيمه خالى نگاه مى نمايند و بدون نگاه به ديگران فكر مى كنند فقط خودشان به اين موضوع گرفتار هستند.
اگر نگاهى به اطرافيان خود نماييد مى بينيد افراد زيادى هستند كه در وضعيت شما هستند
با دعا برای حل مشكلات موارد زير مى تواند راهگشا باشد:
1مشكلات جزء لاينفك زندگى است وبه نوعى شيرينى زندگى به شما مى آيد.
2شيرينى زندگى به حل كردن مشكلات موجود است اما با راههاى صحيح وموثر.
3مشكلات ومسائل مطرح شده ى شما به نوعى با اشكال ديگر در خانواده هاى ديگر نيز موجود مى باشد.
4پيدا كردن ريشه ى مشكلات نيمى از پيمودن راه براى حل مشكلات است.
5انتظار حل شدن يك شبه ى مشكلات خود نباشيد.
6انتظار معجزه براى مرتفع شدن مشكلات را نداشته باشيد چرا كه بعضى مواقع معجزه درپيمودن راههاى طبيعى وحل مشكلات به صورت عادى مى باشد(که در مورد شما مراجعه به طبیبان سنتی و غیر سنتی مطمئن ،متعهد و متخصص می باشد) اگر چه توسلات ونذر ونذورات موثر وراهگشا مى باشد.
7قضاياى موجود در زندگى را به طور صحيح ودرست تفسير كنيد واز تفاسير غير منطقى وغير دينى بپرهيزيد وحتما با شخص خبره مشكل خود را مطرح كنيد.
8مشكلات را قدرى آسان تر بگيريدزيرا هر چه مشكل را با نگاه سخت ببينيد حل مشكل هم سخت خواهد شد.
9اعتقاد بر اينكه در زندگى شما مشكلات زياد است سبب می شود که شما حتی در زمانهای شادی نگران باشید و از شادیهای خود کاملا بهره مند نشوید.
10 اگرامكان دارد ريشه ى مشكلات را پيدا كرده و آن ها را براى ما مكاتبه كنيد تا جواب موثر ترى را ارائه دهيم.

به طور كلى بلاء و مصيبت و مشکلات به سه بخش تقسيم مى شود::
1 بلاء و مصيبت به هدف آزمايش و امتحان: برخى از بلاها و
2 بلاها و مصيبت هايى كه به عنوان كفاره گناه مؤمن، موجب ريزش گناهان اوست
3 بلاها و مصيبت هايى كه براى ترفيع درجه و ارتقاء كمالات انسانى است، مانند بلاها و مصيبت هايى كه به انبياء و اولياء عظيم الشأن وارد مى شد.
امام على (ع) مى فرمايند: «ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبياء درجه» بلا براى ستمگر تأديب است و براى مؤمن امتحان و براى پيامبر، مقام و درجه است.
بهترین کار در مواقع مشکلات در کنار موارد بالا، استغفار کردن جهت آمرزش گناهان می باشد
بلاها و دشوارى‏ها، فلسفه‏ هاى متعددى دارند. حداقل آن در مورد بندگان صالح خدا امور زير است: 1- وسيله‏ اى براى آمرزش گناه، 2- زمينه تقرب بيشتر و اعتلاى رتبه، 3- وسيله‏ اى براى تربيت و استكمال نفس

در پناه قرآن عترت موفق باشید
یا علی

سلام استاد راهنما جواب کارشناسانه دادن جسارتا منم با عقل ناقص خودم چیزی که به فکرم میرسه رو میگم

kfat4;654532 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
یه زمانی یه متنی خوندم که می گفت : خودکشی راهیه که به خدا بگیم که تو نمیتونی تصمیم بگیری من کی بمیرم
اون موقع با خودم گفتم چه چیز بی ادبانه ایه برای گفتن به خدا اما الان کم کم دارم باهاش موافق میشم.

نمیشه متنای امیدوار کننده تر بخونین آخه واسه چی میرین متن در مورد خودکشی میخونید ؟
kfat4;654532 نوشت:

سوال اساسی من (که مطمئنم جوابشو نمیدونید) اینه که چرا ما هستیم؟ ولی از اون جایی که با خیلی ها که فکر می کردم ممکنه چیزی بدونن صحبت کردم و آخرش به این رسیدم که کسی جوابی نداره،

خدا که خودش مستقیم جواب این سوال رو داده جن و انس را نیافریدم مگر عبادت برای این آفریده شدیم که در فرمان خدا باشیم تو راه خدا قدم برداریم
kfat4;654532 نوشت:

سوالی که میخوام بپرسم چیز غیر اساسی تری هست با این مضمون که : چه دلیلی داره الان به زندگی ادامه بدیم؟

دلیلش اینه که ماها چه بخوایم چه نخوایم اگه مسلمونیم اجازه خودکشی نداریم چون اون دنیا تاااااااااا ابد برای زمان بی نهایت تیکه تیکمون میکنن اونجا دیگه نمیشه خودکشی کرد(مجازات خودکشی تو روایات هست این تیکه تیکه رو از خودم نوشتم)
بعد یه مساله دیگه اینکه دین و همه چیزم بذاری کنار نمیتونی اثبات کنی که از فردای خودت خبر داری تو هیچ وقت نمیتونی اثبات کنی که فردات از این رو به اون رو نمیشه یا فرداها برای همین هیچ عقلی که حتی اگه به خدا هم اعتقاد نداره و دین و ایمون نداره اگه واقعا بشینه عقلی هم فکر کنه میگه فردا مثل امروز نیست اما اگه دچار یاس و ناامیدی بشه همیشه رو سیاه میبینه و تصمیم اشتباه میگیره خودشم ضرر میکنه به کسی چیزی نمیشه
kfat4;654532 نوشت:

قضیه اینه که یک نفر گفت : تو مگه اومدنت با خودت بود که رفتنت بخواد با خودت باشه؟
مشکل از همین جاست. اومدنمون با خودمون نبود. من انتخاب نکردم به دنیا بیام، پس الان باید حق رفتن داشته باشم، وگرنه خدا عادل نیست (=مارو به زور آورده و به زور میخواد نگه داره) و مشکل دوم قضیه "رفتن" هست. اگه زندگی پس از مرگ وجود داشته باشه پس مرگ به هیچ وجه "رفتن" نیست و یه جورایی حتی "اومدن" هم محسوب میشه.

بله ولی چه اومدنی؟ روایات مربوط به حال و روز اونایی که خودکشی کردن رو بخونی دیگه اسم خودکشی هم نمیاریم دقیقا همینیه گه میگی مرگ خودش یه اومدنه ولی کیفیت اومدنه که مهمه وگرنه همه میرن
kfat4;654532 نوشت:

بعضی ها میگن خدا لطف کرده و ما رو خلق کرده. من متوجه نمیشم که منظور از این "لطف" چیه ؟ چرا باید وجود داشته باشیم، وقتی که میتونستیم وجود نداشته باشیم؟ یه زمانی یک نفر از من پرسید که بین "هستی" و "نیستی" کدوم ارجحیت داره؟ من گفتم هستی، اما الان میبینم که نه تنها جواب غلط بوده، بلکه سوال هم غلط بوده. چون نیستی و هستی دو تا چیز هستن که تعریف نشدنی ان و نمیشه ارجحیت رو در این دو مقایسه کرد.

خیلی فلسفی شد من هنگ کردم
kfat4;654532 نوشت:

شاید یه نفر به خاطر احساس گناه بخواد خودکشی کنه ولی من به خاطر احساس پوچی میخوام خودکشی کنم. قطعاً اگه قرار بود زندگی تشکیل شده از چیزهای عالی و خوب و قشنگ باشه من اعتراضی نمی کردم ولی اونقدر چیزهای دوست نداشتنی وجود داره که دیگه تحملش برام مشکله و من یه جورایی میخوام خودکشی کنم تا ببینم بعدش چی میشه. به امید این که چیز قشنگ تر و هیجان انگیز تری بعدش باشه یا حتی بهتر از اون: بعدش هیچی نباشه

یه تاپیک بزن در مورد احساس پوچی کردن چون بزرگترین مشکلت این احساسه اینو حل کن چرا بری خودکشی دور از جونت؟ امیدی به چیزهای قشنگ تر و هیجان انگیز تر نداشته باش و حتی بهتر از اون چون یکی از بدترین حالاته که میتونه باشه
kfat4;654532 نوشت:

چیزی که من احساس می کنم (با توجه به این که شما احتمالاً خدا رو به عنوان وجودی مبرا از هر کاستی و زشتی می پرستید) چیزیه که شما باهاش با شدت برخورد می کنید و اصلاً قابل قبولتون نیست. ولی یک لحظه سعی کنید بدون پیش فرض و پیش داوری بهش نگاه کنید، سعی کنید قبل از جواب دادن جمله رو کامل بخونید و فکر کنید. من به هیچ وجه نمیخوام به عقایدتون توهین بشه و باور کنید من برای رسیدن به جواب به این جا اومدم و من امیدوارم که جوابی وجود داشته باشه. چیزی که من احساس می کنم اینه که خدا حق نداشت ما رو به وجود بیاره. اگه دوست دارید ادامش رو هم بشنوید : خدا میدونست و میدونه که ما موجوداتی گناهکاریم ولی بهمون اختیار داد. اختیار گناه کردن. اون میدونست که ما دنیای کوچیک خودمونو پر از بدی می کنیم اما ما رو به وجود آورد و بعد ما رو به خاطر بدی هایی که کردیم مجازات می کنه. بدی هایی که اگه اون ما رو به وجود نمی آورد وجود نداشتن. + وقتی ما رو به وجود آورد، بدون هیچ حرفی و هیچ حق انتخابی توی شکم مادرمون گذاشت و ما کاملاً ناخواسته وارد دنیایی پر از از بدی شدیم. (من قبول ندارم که خدا قبلاً از ما پرسیده که میخوایم باشیم یا نه و ما گفتیم بله. این کاملاً غلطه چون خدا قبل از این که بخواد از ما چیزی بپرسه باید ما رو خلق می کرد). پس در قبال گناه هایی که می کنیم مسئوله. همین طور در قبال کسی که نخواد وجود داشته باشه. اگه قراره این خدا، خدای عادلی باشه پس نباید به زور ما رو وادار به زندگی کنه.


خودتون دارین میگین خدا میدونست به انسان قدرت اختیار داده اختیار معنیش این نیست حتما گناه میکنه میتونه گناه کنه و میتونه گناه نکنه پس مسئوله . ما میتونیم دنیای خودمون رو پر از خوبی هم بکنیم تو همین دنیا آدمایی هستن که ایثار و ازخودگذشتگی میکنن آدمایی که جوونمردن آدمایی که به خاطر خدا گناه نمیکنن

سلام
بهترین راه خود کشی اینه که بگردی ........ پیدا کنی
ببین ، بهت قول میدم که مرگ بدون دردی داشته باشی ولی ببخشید اگه فقط قولی که میتونم بدم در همین حده
فقط میتونم بگم به لحاظ سیستم عصبی و فعال و انفعالاتی که موجب ترجمه و تشخیص پیام درد هست شما دردی احساس نمی کنی و بهتر اینکه کل فرایند مرگ برات به چند ثانیه نمی کشه.

اینطوری به خدا حسابی بفهمون که خودت میگی که کی بمیری

راستی فردا همه چیزو نندازی گردن منا ؟؟؟؟؟؟
اگه حین مردن یه چیزایی دیدی و از قضا یه سری قضیه ها که میگفتن راست بود و پشیمون شدی و زور زدی که برگردی ( که زهی خیال باطل - هر کاری بکنی برگشتی در کار نیست ) و نشد نیای یغه منو بگیریا؟؟؟
اگه بعد از همه چور قضایا که سرت اومد و رفتی اون دنیا به خدا گفتی دیدی خودم انتخاب کردم که کی بمیرم اونم جواب داد بیچاره اون من بودم که اون قرصو گذاشتم دهنت - بیچاره تو که توانی به انجام هیچ کاری نداری - همون تکونایی که به بدن و اعضای بدنت میدادی توی دنیا من بودم که واست میگردوندمشون ، تو که فقط تنها کاری که از دستت میومد فقط خواستن بود و همه کارا رو من میکردم -بیچاره دیدی آخرشم خودت انتخاب نکردی که کی بیای و شیطون بود که واست تصمیم گرفت- بیچاره خواستنای تو شیطونم من بودم اون وقت دیدی که چه رودست بزرگی خوردی و آخ که دیگه فرصت جبران گذشته نیست ، نیای یغه منو بچسبی که همش تقصیر من بوده ها...
همش تقصیر خودت بود - من فقط دعوتت کردم و تو اجابت کردی
من فقط دعوتت کردم به یه مرگ آسان ( آره جون چشاش) - ............................

خوب دیگه هرکاری دوس داری بکن - فقط به یکی بسپار بعد مرگت بیاد اینجا یه خبری بده ببینیم آخرش چی شد

راستی میدونی الان دارم به چی فکر میکنم؟

به اینکه اینایی که خودکشی کردن چند درصدشون موقعی که جدی جدی داشت جونشون بالا میومد و مطمئن شدن که نه انگار راس راسی دارم میمیرم پشیمون شدن و زور میزدن که داد بزنن یکی به دادشون برسه - یکی ببردشون معدشونو بشوره - یکی از تو آتیش بیرون بکشدشون - یکی اون گاز لعنتی رو ببنده و پنجره ها رو باز کنه - یکی منو توی هوا بگیره که با مخ نخورم کف زمین - یکی ... - ولی خوب دیگه دیر بود...

امام صادق (ع) در باره عاقبت خود کشی می فرمایند: « هر کس خود کشی کند، برای همیشه در آتش جهنم می ماند... .»

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِشَی ءٍ مِنَ الدُّنیا عُذِّبَ بِهِ یَوْمَ الْقِیامةِ؛(4) کسی که بوسیله چیزی از دنیا خودکشی کند، در روز قیامت بوسیله همان چیز عذاب خواهد شد.»

kfat4;654532 نوشت:

اگه واقعاً بخوام خودکشی بکنم میتونم اما از خودکشی با درد می ترسم و فعلاً دنبال راهی اسان تر و بدون درد می گردم ولی پیدا نکردم

چطور شما از درد کوتاه این دنیا می ترسی ولی از درد همیشگی اون دنیا نمی ترسی؟!
حتی اگه واقعا به اون دنیا اعتقاد نداری باید به خاطر ترس از دردی هم که در وجودت هست بری و تحقیق کنی و واقعا دنبال حقیقت باشی تا بفهمی آیا دردهایی که برای جهنمیان وعده داده شده نکنه راست باشه، اگه راست بود با دردش چی میکنی؟:soal:

kfat4;654532 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

چیزی که میخواستم بگم رو میخواستم توی این تاپیک:

http://www.askdin.com/thread19074-15.html

بگم ولی خب تاپیک بسته شده بود.

یه زمانی یه متنی خوندم که می گفت : خودکشی راهیه که به خدا بگیم که تو نمیتونی تصمیم بگیری من کی بمیرم
اون موقع با خودم گفتم چه چیز بی ادبانه ایه برای گفتن به خدا اما الان کم کم دارم باهاش موافق میشم. از اون جایی که امیدوارم جوابی برای سوالم باشه دارم می پرسم، وگرنه هرگز کار الکی نمی کردم اما میخواستم بگم که چون بقیه خیلی خیلی متفاوت با من فکر می کنن ممکنه حتی متوجه نشید من دقیقاً میخوام چی بگم. به هر حال من تلاشمو برای پرسیدن می کنم.
سوال اساسی من (که مطمئنم جوابشو نمیدونید) اینه که چرا ما هستیم؟ ولی از اون جایی که با خیلی ها که فکر می کردم ممکنه چیزی بدونن صحبت کردم و آخرش به این رسیدم که کسی جوابی نداره، سوالی که میخوام بپرسم چیز غیر اساسی تری هست با این مضمون که : چه دلیلی داره الان به زندگی ادامه بدیم؟
اگه واقعاً بخوام خودکشی بکنم میتونم اما از خودکشی با درد می ترسم و فعلاً دنبال راهی اسان تر و بدون درد می گردم ولی پیدا نکردم
پس تصمیم گرفتم دنبال دلیل برای انجام ندادنش بگردم شاید یه فرجی شد.
قضیه اینه که یک نفر گفت : تو مگه اومدنت با خودت بود که رفتنت بخواد با خودت باشه؟
مشکل از همین جاست. اومدنمون با خودمون نبود. من انتخاب نکردم به دنیا بیام، پس الان باید حق رفتن داشته باشم، وگرنه خدا عادل نیست (=مارو به زور آورده و به زور میخواد نگه داره) و مشکل دوم قضیه "رفتن" هست. اگه زندگی پس از مرگ وجود داشته باشه پس مرگ به هیچ وجه "رفتن" نیست و یه جورایی حتی "اومدن" هم محسوب میشه.
بعضی ها میگن خدا لطف کرده و ما رو خلق کرده. من متوجه نمیشم که منظور از این "لطف" چیه ؟ چرا باید وجود داشته باشیم، وقتی که میتونستیم وجود نداشته باشیم؟ یه زمانی یک نفر از من پرسید که بین "هستی" و "نیستی" کدوم ارجحیت داره؟ من گفتم هستی، اما الان میبینم که نه تنها جواب غلط بوده، بلکه سوال هم غلط بوده. چون نیستی و هستی دو تا چیز هستن که تعریف نشدنی ان و نمیشه ارجحیت رو در این دو مقایسه کرد.
شاید یه نفر به خاطر احساس گناه بخواد خودکشی کنه ولی من به خاطر احساس پوچی میخوام خودکشی کنم. قطعاً اگه قرار بود زندگی تشکیل شده از چیزهای عالی و خوب و قشنگ باشه من اعتراضی نمی کردم ولی اونقدر چیزهای دوست نداشتنی وجود داره که دیگه تحملش برام مشکله و من یه جورایی میخوام خودکشی کنم تا ببینم بعدش چی میشه. به امید این که چیز قشنگ تر و هیجان انگیز تری بعدش باشه یا حتی بهتر از اون: بعدش هیچی نباشه
چیزی که من احساس می کنم (با توجه به این که شما احتمالاً خدا رو به عنوان وجودی مبرا از هر کاستی و زشتی می پرستید) چیزیه که شما باهاش با شدت برخورد می کنید و اصلاً قابل قبولتون نیست. ولی یک لحظه سعی کنید بدون پیش فرض و پیش داوری بهش نگاه کنید، سعی کنید قبل از جواب دادن جمله رو کامل بخونید و فکر کنید. من به هیچ وجه نمیخوام به عقایدتون توهین بشه و باور کنید من برای رسیدن به جواب به این جا اومدم و من امیدوارم که جوابی وجود داشته باشه. چیزی که من احساس می کنم اینه که خدا حق نداشت ما رو به وجود بیاره. اگه دوست دارید ادامش رو هم بشنوید : خدا میدونست و میدونه که ما موجوداتی گناهکاریم ولی بهمون اختیار داد. اختیار گناه کردن. اون میدونست که ما دنیای کوچیک خودمونو پر از بدی می کنیم اما ما رو به وجود آورد و بعد ما رو به خاطر بدی هایی که کردیم مجازات می کنه. بدی هایی که اگه اون ما رو به وجود نمی آورد وجود نداشتن. + وقتی ما رو به وجود آورد، بدون هیچ حرفی و هیچ حق انتخابی توی شکم مادرمون گذاشت و ما کاملاً ناخواسته وارد دنیایی پر از از بدی شدیم. (من قبول ندارم که خدا قبلاً از ما پرسیده که میخوایم باشیم یا نه و ما گفتیم بله. این کاملاً غلطه چون خدا قبل از این که بخواد از ما چیزی بپرسه باید ما رو خلق می کرد). پس در قبال گناه هایی که می کنیم مسئوله. همین طور در قبال کسی که نخواد وجود داشته باشه. اگه قراره این خدا، خدای عادلی باشه پس نباید به زور ما رو وادار به زندگی کنه.

خیلی ممنون که حرف هام رو خوندید و خیلی ممنون تر می شم اگه وقت بذارید و جوابم رو بدید. به امید این که هممون به هر جوابی که میخوایم برسیم.

سلاااااااااااام
نمیدونم چند سالتونه.
یه سوال تا حالا سر کلاس درس نشستید ?

"وَلاَ تَقْتُلُوَّاْ أَنفُسَکُم‌ْ إِن‌َّ اللَّه‌َ کَان‌َ بِکُم‌ْ رَحِیمًا ;
خودکشی نکنید. خداوند نسبت به شما مهربان است‌."
۲۹ نساء

kavoshgar02;657022 نوشت:
سلام
بهترین راه خود کشی اینه که بگردی یه قرص ............................. پیدا کنی
.

چند تا بخوره بهتره یه موقع یه دونش نکشش.بعدن مشکلات جسمی براش پیش میاد.من اگه یه روز به ته خط برسم میرم عراقی جایی با داعش و ادمای ضد دین مبارزه میکنم که شهید بمیرم.حداقل یه کار مفید تو زندگیم انجام دادم اینجوری.خودکشی کنی اون دنیا هم نداری.

kavoshgar02;657022 نوشت:
سلام
راستی فردا همه چیزو نندازی گردن منا ؟؟؟؟؟؟
اگه حین مردن یه چیزایی دیدی و از قضا یه سری قضیه ها که میگفتن راست بود و پشیمون شدی و زور زدی که برگردی ( که زهی خیال باطل - هر کاری بکنی برگشتی در کار نیست ) و نشد نیای یغه منو بگیریا؟؟؟
...

باسلام
:_loool:
لطفا به عنوان تایپک دقت کنید.
:ok:
یک دلیل قانع کننده برای خودکشی نکردن

باتشکر از همراهی درست
:Gol:

یاحق

mohsen1990;657033 نوشت:
چند تا بخوره بهتره یه موقع یه دونش نکشش.بعدن مشکلات جسمی براش پیش میاد.من اگه یه روز به ته خط برسم میرم عراقی جایی با داعش و ادمای ضد دین مبارزه میکنم که شهید بمیرم.حداقل یه کار مفید تو زندگیم انجام دادم اینجوری.خودکشی کنی اون دنیا هم نداری.

سلاااااااااااام
اگه نیت خودکشی هست فرقی نمیکنه که

kfat4;654532 نوشت:
خدا میدونست و میدونه که ما موجوداتی گناهکاریم ولی بهمون اختیار داد. اختیار گناه کردن. اون میدونست که ما دنیای کوچیک خودمونو پر از بدی می کنیم اما ما رو به وجود آورد و بعد ما رو به خاطر بدی هایی که کردیم مجازات می کنه. بدی هایی که اگه اون ما رو به وجود نمی آورد وجود نداشتن.

kfat4;654532 نوشت:
من به خاطر احساس پوچی میخوام خودکشی کنم.

سلام دوست گرامي
احساس پوچي شما از زندگي به خاطر اينه كه خدا رو تو زندگيتون كم دارين. خدا رو اونطور كه بايد نشناختين يا به عبارتي اشتباه شناختين. خدا رو سختگير و جزا دهنده شناختين و فكر مي كنين خدا ما رو آورده اينجا كه ما گناه كنيم بعد ببره اون دنيا عذابمون كنه و كيف كنه.
به شما توصيه مي كنم فقط يه بار اين ويديو رو نگاه كنين حتما متحول مي شين.
https://www.youtube.com/watch?v=U2SLcvzcJJ0
زنده بمون به عشق خدا

نظر دوستان خیلی جالب بود. من که کلا به زندگی امیدوار شدم:nishkand:
تصمیم به خودکشی لحظه ایه و خیلی ها اونو در ایام سختی تجربه می کنن. بهترین راه حل تغییر شرایط زندگیه. ببنید جوونای همسن شما از چه چیزی لذت میبرن و برید و اون رو تجربه کنید(مثل سفر دسته جمعی، یک ورزش مورد علاقه و گروهی و .......) اصلا هر هفته بزن بیرون و توی خونه نمون. اونموقع هم یک دلیل خوب واسه خودکشی نکردن پیدا می کنی

من هم علاقه ای به زندگی ندارم خیلی بی معنی هستش

اتفاقا کاملا هماهنگ با تایپیک مطالبی رو عرضه داشتم.
متن را درست دقت بفرمایید...

اللیل والنهار;657039 نوشت:

باسلام
:_loool:
لطفا به عنوان تایپک دقت کنید.
:ok:
یک دلیل قانع کننده برای خودکشی نکردن

باتشکر از همراهی درست
:Gol:

یاحق



اتفاقا کاملا هماهنگ با تایپیک مطالبی رو عرضه داشتم.
متن را درست دقت بفرمایید...

اگه 100% یقین داشتی بعد از این کار راحت میشی ، خوب اشکالی نداشت

ولی دوست خوب من وقتی خدا ، ائمه ، عقل و و و و و و همه میگن کار درستی نیست ، خوب حتما علت داره دیگه!!!

مثلا یه بچه 2 ساله نمیدونه نباید دست به آتش بزنه ، همش بزرگتر ها بهش میگن نزدیک آتش نشی، جیزه ،خطرناکه..... اگه اون بچه قبول کرد که خوش به حالش ، ولی اگه یک بار امتحان کرد دستش سوخت دیگه سمت آتش نمیره.

پس این دلیل نمیشه که حالا که بچه نمیدونه آتش سوزاننده است ، پس بی خطره

حالا شما با تمام مشکلات وگرفتاریهایی که داره عذابت میده ، به فکر خودکشی افتادی ، حالا همه میگن این کار رو نکن ، ولی شما مثل اون بچه ی ((البته ببخشید مثال میزنم)) لج باز میخوای امتحان کنی ، با این تفاوت که برای شما دیگه راه برگشتی نیست.

نمیدونم چندسالتونه ، ولی مثلا 10 یا 20 سال قبل شما اصلا به فکر خودکشی بودید؟ یقینا نه !

تا حالا دیدی کسایی که آدم کشتن و میخوان قصاص بشن چه حالی دارن ، چه قدر پشیمونن ولی میدونن دیگه فاصله ای با مرگ ندارن ، هر چقدر هم بی دین باشه و نعوذبالله خدا رو هم قبول نداشته باشه باز از مرگ میترسن . همون آدمی که خدا رو قبول نداشته ، چقدر تو اون لحظات از خدا خواسته که خانواده مقتول ببخشنش ، که تو خیلی از موارد این اتفاق صورت نمیگیره وطرف اعدام میشه

حالا دوست خوب من شما که آزاد آزادی ، چرا باید به این چیزا فکر کنی. درسته من جای شما نبودم که ببینم چقدر سختی و گرفتاری داشتی ، ولی این راهش نیست.

بهت توصیه میکنم هر طور که شده برای یه مدتی از این مکانی که الان توش هستی ، از اون آدمهایی که نگاهاشون اذیتت میکنه فاصله بگیری ، بری تو یه شهر دیگه ، محله دیگه ، خیلی عوض میشی بهت قول میدم.

از محیطهای مثل مساجد و تکیه ها غافل نشو ، بدجور روحیت رو عوض میکنه (( هر جور عقیده ای داری، مهم نیست فقط برو تو مسجد بشین ، نه نماز بخون نه دعا)) تو این جور جاها بری فکرای خوب میاد تو سرت ، متحول میشی ، اگه میتونستی خادم یک مسجد بشی که دیگه خوشا به سعادتت.

به توصیه کارشناسان وسایر اعضا تا اونجا که میتونی عمل کن
در پایان بهت بگم تو این عالم هیچ مشکلی نیست که راه حل نداشته باشه.

از خداوند میخوام بهت کمک کنه و این فکر از سرت بیرون بیاد

خود کشی نکردن دلیل نمیخواد.خودکشی کردن دلیل میخواد

سلام دوست گرامی
تا حالا شده کاری رو دوست داشته باشی انجام بدی اما از ترس به خطر افتادن جونت یا به خطر افتادن برخی منافع یا ... انجامش نداده باشی؟ مثلاً من خیلی دوست دارم شنا یاد بگیرم، اما از غرق شدن می ترسم. دوست دارم بالا رفتن از درخت رو تمرین کنم اما می ترسم بیفتم پایین. یا ورزشای رزمی که کلی مشت و لگد می زنن توی صورت آدم ولی دست آخر آدم قوی میشه. دوست دارم برم توی طبیعت زندگی کنم اما در اون صورت باید از امکانات شهر دل بکنم یا ... .
به نظرم برو دنبال این کارا. زیاد هم فکر نکن به اینکه هدف زندگی چیه و ... ، فیلسوفای بزرگتر از ما توی جواب این سوالا موندن. بالاخره یه هدفی داره زندگی! اصلاً بالفرض هدف هم نداشته باشه وقتی بری دنبال علایقت احساس رضایت از خودت رو داری. با احساس رضایت زندگی می کنی بعد هم اگر اون دنیا وجود نداشت که هیچ .. اگه وجود داشت هم وقتی خوب زندگی کرده باشی ضرر نکردی.
فکر هم نکن که احساستو درک نمی کنم. من هم مثل شما آدم فلسفی ام و این حس شما رو هم داشتم. این حسها موقتیه. یه کم که دنبال کارای مورد علاقت بری احساس با معنا بودن زندگی می کنی.

اللیل والنهار;657041 نوشت:
سلاااااااااااام
اگه نیت خودکشی هست فرقی نمیکنه که

خب نیتشو تغییر میده.اصلا باور کن اگه بره اونجا یه تیر در بشه.میترسه برمیگرده هزاربارم خدا را شکر میکنه که زندس.این اقا هم از حرفاشون معلومه نیتشو نداره و از ته دل به این کار راضی نیست وگرنه نمیومد نظر بخاد و کارشو میکرد.

خدا وکیلی تریپ فلسفی نگیرید خواهشا. صاف بگویید به خاطر مشکلات زندگی ام می خوام خودکشی کنم. بگذارید اندکی فلسفی وکلامی بحث کنیم.یکی این که انسان برای انجام کاری دلیل می خواد نه برای انجام ندادن کاری. دوما فرمودید احساس پوچی می کنید.یعنی چی؟یعنی این که فکر می کنید دنیا پوچ است درسته؟خوب از کجا می دانید اون دنیا پوچ نیست؟اگه این دنیا پوچ باشد چه دلیلی دارد که اون دنیا نباشد؟ اگر مطمئنید که اون دنیا پوچ نیست واین دنیا هست بروید خودکشی کنید اما دلیلش راذکر کنید تا بقیه هم استفاده کنند. آیا خلاص کردن خود ازاین دنیا باعث می شود احساس پوچی ازبین برود؟ سوما خدا در همه ی اعمالش اختیار محض داره.فقط حق نداره در حق بندگانش ظلم بکنه که ذاتا خدا ظالم نیست چون اگه ظالم باشد خدا نیست.آیا به وجود آوردن ما ظلمی است به ما؟اگه ظلمه پس درسته خدا حق نداشت مارو خلق کنه. اما آیا واقعا ظلمه؟چهارما خدا می دانست که ما با اختیار گناه می کنیم نه بدون اختیار.البته قضیه دراین جا یک خورده سخته. مفهوم زمان برای خدا وجود نداره.این طور نیست که ازل را هزاران هزار سال پیش معنی کنیم وابد را هزاران هزار سال بعد بعد بگیم خدا درازل می دانسته که ما گناه می کنیم پس چرا ما رو خلق کرد که ما گناه کنیم. ولی فعلا از این مسئله زمان صرف نظر می کنیم. فرض کنیم خدا شما رو 20سال پیش خلق کرد ومی دانست شما گناه می کنید. سوال این جاست که آیا خدا می دانست که شما بااختیارخود گناه خواهید کرد یا نه؟اگر به جبرگناه کنید که اصلا اون عمل گناه نیست اما اگر با اختیار خود گناه کنید دلیلی ندارد که خدا دلش برای شما بسوزد که شمای گناهکار را خلق نکند تا عذابتون نکند. خدا شما رو خلق کرد واگر شما گناه کنید حق دارد عذابی متناسب گناهتون بهتون بدهد دلیلی ندارد که خدا برای به وجود آمدن بدی هایی که انسان ها انجام می دهند اون ها رو خلق نکند. دندشون نرم چشمشون کور می بایست گناه نکنند. می توانستند اعمال صالح انجام دهند. اگر هم شرایط براشون سخت شد (که این سخت شدن هم حکمتی داره) گناهی هم انجام دادند خدا گناهانشون رو با مقداری استغفار خواهد بخشید.اما خدا هیچ وقت کسی رو که جبرا کاری انجام داده است مجازات نمی کنه. من تصور می کنم که شما فکر می کنید خدا ما رو به خاطر کار هایی که جبرا انجام می دهیم مجازات می کند که این درست نیست. پنجما شما می دانید معنی عدل الهی چیست؟اگر می دانید تعریفی از عدل الهی ارائه دهید. ببینید خدا موجودات رو خلق می کند.این موجودات یک سیر به سمت کمال دارند. خداوند موظف است که شرایطی را فراهم کند که این موجودات به کمال خود برسند تا اگرموجودی نرسید به کمال تقصیر خودش باشد.این مقتضای حکمت خداست.خداوند برای این که این مورد محقق شود باید نظامی درعالم برقرار کند که آن نظام عادلانه باشد.یعنی اون نظام باید بتواند موجودات را به کمال برساند. ببینید عدل الهی اصلا بعد از خلقت تعریف می شود. شما نمی توانید برای خدا تعیین تکلیف کنید که چه کار کنه؟او هرکاری دلش بخواد می کنه فقط باید ظلم نکنه.آوردن انسان به این دنیا ظلم نیست بلکه ندادن امکانات کمال به او ظلمه. ظلم درواقع همون نقطه مقابل عدل است. ما مختار به بودن یا نبودن نیستیم اما این اعتراض را اگر دلیلی براش داشته باشیم می توانیم عقلا داشته باشیم که چرا خدا امکانات کمال رو دراختیار ما نگذاشته است؟ متن منو بخوانید و جواب بدید تا سر این قضیه بیشتر صحبت بکنیم.

kfat4;654532 نوشت:
خدا میدونست و میدونه که ما موجوداتی گناهکاریم ولی بهمون اختیار داد.

همین اختیار است که انسان را بالاتر از تمام مخلوقات میبرد .
شما خدا را چگونه میشناسید ؟ بنظر شما خدا چرا انسان را خلق کرده ؟
دلیلش ساده است . برین سه صفحه اول سوره مبارکه طاها را بخوانید و عشق بازی خدا را با حضرت موسی ببینید . ( البته اگر یکم عربی بلد باشین و خود ایات را بخوانید بهتر متوجه عشق بازی خدا میشید )

ایات 30 تا 33 سوره مبارکه بقره این مفهوم را دارد که خدا به ملائک فرمود که در زمین جانشین قرار میدم . ملائک گفتند ما که هستیم ( تسبیح میگیم و تقدیس میکنیم ) چرا کسی قرار میدهی در زمین که فساد کند و خون ریزی کند ( شما هم حرفتون اینه . که خدا چرا ما رو افرید که گناه کنیم )خدا فرمود من چیزی میدانم که شما نمیدانید . به ادم اسماء را اموخت سپس از فرشتگان آنها را خواست و فرشتگان گفتند منزهی تو ما غیر از انچه به ما آموختی چیزی نمیدانیم . خدا به ادم فرمود اسماء را به ایشان بیاموز . هنگامیکه آدم اسماء را به ایشان اموخت خدا به فرشتگان فرمود ایا من نگفتم غیب آسمانها و زمین را میدانم .

خدا به شما عقل داده است و عقل میگوید این همه بزرگی که خدا به شما داده است را پاس دارید .

kfat4;654532 نوشت:
خدا میدونست و میدونه که ما موجوداتی گناهکاریم ولی بهمون اختیار داد.

همین اختیار است که انسان را بالاتر از تمام مخلوقات میبرد .
شما خدا را چگونه میشناسید ؟ بنظر شما خدا چرا انسان را خلق کرده ؟
دلیلش ساده است . برین سه صفحه اول سوره مبارکه طاها را بخوانید و عشق بازی خدا را با حضرت موسی ببینید . ( البته اگر یکم عربی بلد باشین و خود ایات را بخوانید بهتر متوجه عشق بازی خدا میشید )

ایات 30 تا 33 سوره مبارکه بقره این مفهوم را دارد که خدا به ملائک فرمود که در زمین جانشین قرار میدم . ملائک گفتند ما که هستیم ( تسبیح میگیم و تقدیس میکنیم ) چرا کسی قرار میدهی در زمین که فساد کند و خون ریزی کند ( شما هم حرفتون اینه . که خدا چرا ما رو افرید که گناه کنیم )خدا فرمود من چیزی میدانم که شما نمیدانید . به ادم اسماء را اموخت سپس از فرشتگان آنها را خواست و فرشتگان گفتند منزهی تو ما غیر از انچه به ما آموختی چیزی نمیدانیم . خدا به ادم فرمود اسماء را به ایشان بیاموز . هنگامیکه آدم اسماء را به ایشان اموخت خدا به فرشتگان فرمود ایا من نگفتم غیب آسمانها و زمین را میدانم .

خدا به شما عقل داده است و عقل میگوید این همه بزرگی که خدا به شما داده است را پاس دارید .

با سلام
اول بگویم که فعلا دو سه تا متن اولیه تاپیک را مطالعه کردم و اولین مهمترین چیزی که بلافاصله به ذهنم آمد این بود که این تفکر از فقدان معرفت نفس سرچشمه می گیرد و توصیه می کنم به بخش معرفت نفس سری بزنید مطمئنا آرام آرام هم به خود و بعد به خدا و کلا همه چیز با دید دیگری نگاه خواهید کرد . "ضمنا در هر صورت هستی برتر از نیستی است ":ok:
با تشکر

سلام
دلیل برای خودکشی نکردن =دلیل برای زندگی کردن
من دلیل زندگی کردنم اینه که پدر مادرمو سربلند کنم .و کلی کار هست که خودم دوست دارم انجامش بدم.با این که هدفم بهشت رفتن نیست ولی کلی برنامه ریزی کردم برای کارهای خوب که خدا دوسم داشته باشه.
اگه بدونم در اینده ادم بی خاصیتی میشم برای مردن یه لحظه هم درنگ نمیکنم

خاص بودن مهم نیست یکم خاصیت داشته باش..

سلام
وقتی می گید خدایا پناهم تویی دیگه این نوع صحبت معنی نداره .معنی زندگی رو خودمون می سازیم.
در پناه خدا
ببخشید این در پاسخ متن کاربر خدایا پناهم تویی بود نمی دونم چطور باید به خودشون بگم.

من هی...؟;657611 نوشت:
سلام
وقتی می گید خدایا پناهم تویی دیگه این نوع صحبت معنی نداره .معنی زندگی رو خودمون می سازیم.
در پناه خدا
ببخشید این در پاسخ متن کاربر خدایا پناهم تویی بود نمی دونم چطور باید به خودشون بگم.

اگه از انتهای متن نوشته شده توسط ایشون گزینه ی نقل قول رو کلیک کنید و سپس متن خودتون رو در ادامه نقل قول وارد کنید پیام شما به اطلاع ایشون میرسه

امیر حسین;657616 نوشت:
اگه از انتهای متن نوشته شده توسط ایشون گزینه ی نقل قول رو کلیک کنید و سپس متن خودتون رو در ادامه نقل قول وارد کنید پیام شما به اطلاع ایشون میرسه

ممنونم که راهنماییم کردید.

بانوي بهاري;657425 نوشت:
جناب ابوالبركات بفرماييد اين هم لينك ويديو در يك سايت ديگر.
http://www.aparat.com/v/WegKh
اميدوارم اينيكي غير مجاز نباشد چون من ليست آپديت شده سايتهاي غير مجاز داخل ايران رو ندارم و خودمم دارم از خارج از ايران باز مي كنم .
خدا رو شکر این سایت مجازه. الحمدلله. این کلیپ خوب نبودونقدهایی داشت. متاسفانه حرف حاج آقا مردم را پررو می کنه و هیچ ربطی هم به اون فرمایش حضرت علی علیه السلام نداره. حدودنصف آیات قرآن انسان را می ترساند.اگر حرف های ایشون درست باشد باید حدودنصف آیات قرآن را بریزیم دور. می گه کی خدا انسان رو می سوزونه؟پس جهنم خدا برای چیه؟برای سوزاندن همین انسانه.می گه بهشت رفتن کار سختی نیست جهنم رفتن کار سختیه پس فرمایش امام باقر که می گه بهشت محصور شده با دشواری ها وصبر چی می شه. اصلا قرار نیست خدا گناهکارها رو آروم بکنه. درادعیه ما فقط کریم بودن خدا رو یاد ندادند. مناجات حضرت امیر را بخوانید.اللهم انی اسئلک الامان یوم لا ینفع مال ولا بنون. ابوحمزه رابخونید. چرا فقط مناجات شعبانیه رو می گه. درسته خدا کریم است ولی جبارهم هست. متکبر هم هست. ذوانتقام هم هست. کجا اومده علی حاضر بود ابن ملجم رو ببخشه. شاید من ندیدم. چطور خدا کسی رو نمی ترسونه.نص صریح قرآن مردم رو می ترسونه. بروید آیات ابتدایی سوره معارج رو بخونید. این استدلال مسخره چیه که انسان با ترس اختیارش گرفته می شه؟چه ربطی داره؟ می گه هی نگو حوری و جنت وفلان.این رو کی میگه؟ مگه خدا توی قرآنش این رو نمی گه؟ بابا خدا داره می گه. می گه عذاب خدا چرندیاته.آیا متن قرآن چرندیاته؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! آیا متن قرآن دری وریه؟؟؟؟؟؟!!!!!!! خدا به هممون رحم کنه علی الخصوص به اونایی که متن قرآن را چرند وپرند می دانند وعلی الخصوص دنباله رو های اونها. سخنرانی باید هم خوف بده و هم رجا بده. چرا یک کلام نگفت بابا یه استغفاری هم بکنید بد نیست. درسته خدا کریم است منتها انسان باید از عمل خودش هم بترسه. خدا این گونه هم نیست که هرکس هر کثافت کاری ای که کرد ببخشش. بابا دیگه حق الناس را که دیگه می دانید خدا نمی بخشه.الان خیلی از گناهان حق الناس اند.

بسم الله الرحمن الرحیم
خب... میریم که داشته باشیم یک پست به شدت طولانی رو:khandeh!:

دست همه کسایی که زحمت کشیدن جواب دادن درد نکنه. :Gol:

رئوف;656642 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

مطالب متنوعی مطرح کردید که بررسی دقیق هر کدام از آنها نیازمند بحث های مفصلی است. امیدوارم همان طور که خودتان گفتید که در پی پاسخ برای سوال هایتان به این سایت آمده اید، با حوصله و علاقه مباحث را پیگیری کنید. برای اینکه بحث حالت منظمی به خود بگیرد، موضوعات شاخصی که در مطالب شما بود را متذکر می شوم، و یک به یک به صورت اجمالی به آنها می پردازم و در صورت نیاز هر کدام از آنها را می توان مورد بحث بیشتری قرار داد. (اکر موضوعی را بنده فراموش کردم، لطفا متذکر بشوید)

- در مورد اینکه آیا خلقت انسان ها در حالیکه خودشان آن را انتخاب نکرده اند و نیز محکوم به بودن در این جهان هستند، عادلانه یا ناعادلانه است، باید عرض کنم:
برای فهمیدن اینکه عملی عادلانه است یا خیر باید نگاه جامعی داشت، ممکن است شما فردی را در اتاقی حبس کنید و به مدت یک هفته، غذای کم و آب اندک به او بدهید به طوری که شرایط راحتی نداشته باشد، اما پس از آن در ازای سختی ای که متحمل شده است، به او یک قصر بزرگ بدهید. آیا در این صورت شما ناعادلانه رفتار کرده اید؟
منظور از این مثال این است که توجه داشته باشیم که عادلانه بودن یا نبودن هر عمل در بررسی جامع ان مشخص می شود. رفتار خداوند هم صرفا به جهت اینکه ما را (بر طبق فرض بحث بدون رضایت ما) به دنیا آورده است، نمی تواند متصف به ناعادلانه بودن شود بلکه باید مجموع و نتیجه این رفتار را نیز در نظر گرفت. مطالب بیشتری در این زمینه وجود دارد که در صورت نیاز می توان در مورد آن بیشتر بحث کرد.

- اینکه مرگ به نوعی رفتن به جهان دیگر است و عدم نیست، مجوز این نیست که ما خودکشی کنیم. به عبارت دیگر ما در این جهان بندگان خداوند هستیم و از آن رو که او خودکشی را منع فرموده، ما نیز اطلاعت می کنیم هرچند که مردن به معنای رفتن به جهان دیگر باشد.

- بر فرض اینکه آمدن ما در اختیار ما نبوده، اما ادامه مسیر در اختیار ماست. ما می توانیم با عملکرد خود، بهترین و والاترین شرایط را برای خودمان بسازیم. ما می توانیم زندگی ای همراه با معنویت، اخلاق، رفاه و کمک به دیگران را رقم بزنیم. علاوه بر این می توانیم زمینه ساز آن باشیم که در جهان دیگر زندگی ی فوق العاده ای را برای ابد تجربه کنیم، زندگی ای که حتی تصور خوبی های آن و کمال آن برای ما به طور کامل مقدور نیست. همه این امور در اختیار ماست.

- اینکه گفتید که می خواهم خودکشی کنم، حال یا اتفاق خوبی برایم می افتد و یا اینکه اساسا چیزی آن طرف نیست، در این مورد باید عرض کنم: اتفاقا پیامبر (ص) آمده اند که بگویند، آن طرف دنیایی است و دقیقا آمده اند بگویند که چگونه رفتار کنیم که در آن سو زندگی خوبی داشته باشیم و چگونه رفتار نکنیم که در آن سو زندگی بدی داشته باشیم. بنابراین اینچنین نیست که ما به هر صورتی که به جهان دیگر برویم، زندگی خوبی را تجربه کنیم. اتفاقا ممکن است شرایط بسیار بسیار بدتر از چیزی باشد که ما در این دنیا داریم. البته ما این اختیار را داریم که شرایط را به نحو خوبی مهیا کنیم تا هم در دنیا و در هم آخرت، شرایط خوبی داشته باشیم.

- اینکه هستی و نیستی، قابل تعریف نیستند به جهت بداهت مفهومی آنهاست و بدان معنا نیست که نمی شود در مورد آنها سوال پرسید. مسلما بودن از نبودن برتر است و بودن کمالی است که نبودن فاقد آن است. انسان که موجودی مختار است و استعدادهای نهان بسیاری دارد که می توان با تلاش و کوشش و مشورت، انها را شکوفا کرد و به درجات بالای انسانیت رسید، فرصت کمی نیست و بسیار ارزشمند است. بنابراین اعطاء چنین فرصتی از سوی خداوند، قطعا یک "لطف" است.

- مطلب پایانی نیز آن که حتی اگر آغاز خلقت ما در اختیار ما نبوده باشد، اکنون در ادامه ما اختیار داریم که گلستانی زیبا بیافرینیم یا چاله هایی از آتش. و هر عقل سالمی حکم می کند که در وضعیتی که داری، بهترین را انتخاب کن. نقشه راه هم در اختیار توست، راه خیر که به نتایج عالی منتهی می شود معلوم است و راه شر که به شقاوت و بدبختی منتهی می شود نیز معلوم است. این گوی و این میدان ...

موفق باشید


این که گفتید "
ما اختیار داریم که گلستانی زیبا بیافرینیم یا چاله هایی از آتش " موافقم ولی قضیه اینه که آدما باهم زندگی می کنن و "ما" باید تصمیم بگیریم چه دنیایی بسازیم نه "من". یعنی من هرچقدر هم تلاش کنم خوب باشم همچنان دارم توی دنیای بدی زندگی می کنم(البته دنیا هم بدی داره و هم خوبی ولی تا الان که بدی همیشه غالب بود. ).


یه چیز دیگه هم که میخواستم بپرسم اینه که هستی و نیستی دوتا چیز بدیهی ان، یعنی نمیتونیم تعریفشون کنیم اما میدونیم یعنی چی. اما هستی دارای کمالی نیست که نیستی نداشته باشه. یعنی مثل اینه که بگیم تاریکی بده و روشنایی خوب. در حالی که نه هیچ کدوم بد ان و نه خوب (بگذریم از این که نماد خیر و شر می تونن باشن، نماد رو خودمون تعریف می کنیم میتونستیم برعکس تعریفش کنیم) یعنی الان مسئله اینه که خب این که آدم تو این دنیا باشه و آدم خوبی باشه و آخرشم بمیره و بره بهشت چیز خوبیه، اما شاید یکی خسته تر از اون باشه که بخواد سعی کنه خوب باشه. شاید اصلاً یکی نخواد وجود داشته باشه. نه دوست داره زنده باشه و نه با مرگ از بین میره. خب خدا نباید به ما حق "نبودن" می داد؟

راهنما;657008 نوشت:
با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر گرامی
امیدوارم نکاتی را که خدمتتون عرض می کنم راهگشا باشد
یکی از عللی که سبب بهترین حالات و اعمال می باشد بینش و نگرش ما نسبت به هستی و آنچه در آن است می باشد
از جمله بینش و نگرش ما نسبت خداوند،تولد مرگ،عدالت،مشکلات و ناخوشیها و...
اگر بینش و نگرش ما درست باشد تحمل بسیاری از سختیها و ناملایمات راحتتر می شود و بسیاری از سوالات را راحتتر پاسخ می دهیم
پس دوست عزیز که دنبال پاسخ هستید ابتدا باید دانش و آگاهی و سپس باور خود را نسبت به هستی و آن چیزهایی که درون آن می باشد را اصلاح نمایید ورود شما به این سایت و طرح این سوال می توانید ورودی نیکو باشد انشاءالله
فکر میکنم غیر از کمبود دانش و آگاهی و باور مسئله اصلی که سبب این مشکل برای شما شده است مشکلات و ناملایماتی باشد که در کنار شما وجود دارد
لذا سعی نمایید ضمن یافتن حکمت و فلسفه مشکلات و گرفتاریها در برطرف کردن آنها بسیار تلاش نمایید.

مولوى داستانى آورده به اين مضمون كه: اگر شخصى بر گليم چوب مى زند، مى خواهد گرد و غبار آن را بگيرد و قصد ندارد گليم را كتك بزند. مصيبت ها و گرفتارى ها از اين باب است. يعنى اگر بخواهد گرد و غبار غفلت و زنگار از دل ها زدوده شود راه آن تازيانه مصيبت و گرفتارى است. البته گرفتارى ها هم دوره اى دارد و خواهند گذشت. چرا كه خداوند مى فرمايدانّ مع العسر يسراً. زمانى ما مى توانيم زيبايى را احساس نماييم كه در كنار آن مشكلات را ببينيم در كنار هر گل زيبا خارى براى محافظت وجود دارد گرفتارييها و موضوعات ناگوار براى اين است كه قدر لحظات آرام و زيباى زندگى را بدانيم اما گاهى افراد فقط به اين نيمه خالى نگاه مى نمايند و بدون نگاه به ديگران فكر مى كنند فقط خودشان به اين موضوع گرفتار هستند.
اگر نگاهى به اطرافيان خود نماييد مى بينيد افراد زيادى هستند كه در وضعيت شما هستند
با دعا برای حل مشكلات موارد زير مى تواند راهگشا باشد:
1مشكلات جزء لاينفك زندگى است وبه نوعى شيرينى زندگى به شما مى آيد.
2شيرينى زندگى به حل كردن مشكلات موجود است اما با راههاى صحيح وموثر.
3مشكلات ومسائل مطرح شده ى شما به نوعى با اشكال ديگر در خانواده هاى ديگر نيز موجود مى باشد.
4پيدا كردن ريشه ى مشكلات نيمى از پيمودن راه براى حل مشكلات است.
5انتظار حل شدن يك شبه ى مشكلات خود نباشيد.
6انتظار معجزه براى مرتفع شدن مشكلات را نداشته باشيد چرا كه بعضى مواقع معجزه درپيمودن راههاى طبيعى وحل مشكلات به صورت عادى مى باشد(که در مورد شما مراجعه به طبیبان سنتی و غیر سنتی مطمئن ،متعهد و متخصص می باشد) اگر چه توسلات ونذر ونذورات موثر وراهگشا مى باشد.
7قضاياى موجود در زندگى را به طور صحيح ودرست تفسير كنيد واز تفاسير غير منطقى وغير دينى بپرهيزيد وحتما با شخص خبره مشكل خود را مطرح كنيد.
8مشكلات را قدرى آسان تر بگيريدزيرا هر چه مشكل را با نگاه سخت ببينيد حل مشكل هم سخت خواهد شد.
9اعتقاد بر اينكه در زندگى شما مشكلات زياد است سبب می شود که شما حتی در زمانهای شادی نگران باشید و از شادیهای خود کاملا بهره مند نشوید.
10 اگرامكان دارد ريشه ى مشكلات را پيدا كرده و آن ها را براى ما مكاتبه كنيد تا جواب موثر ترى را ارائه دهيم.

به طور كلى بلاء و مصيبت و مشکلات به سه بخش تقسيم مى شود::
1 بلاء و مصيبت به هدف آزمايش و امتحان: برخى از بلاها و
2 بلاها و مصيبت هايى كه به عنوان كفاره گناه مؤمن، موجب ريزش گناهان اوست
3 بلاها و مصيبت هايى كه براى ترفيع درجه و ارتقاء كمالات انسانى است، مانند بلاها و مصيبت هايى كه به انبياء و اولياء عظيم الشأن وارد مى شد.
امام على (ع) مى فرمايند: «ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبياء درجه» بلا براى ستمگر تأديب است و براى مؤمن امتحان و براى پيامبر، مقام و درجه است.
بهترین کار در مواقع مشکلات در کنار موارد بالا، استغفار کردن جهت آمرزش گناهان می باشد
بلاها و دشوارى‏ها، فلسفه‏ هاى متعددى دارند. حداقل آن در مورد بندگان صالح خدا امور زير است: 1- وسيله‏ اى براى آمرزش گناه، 2- زمينه تقرب بيشتر و اعتلاى رتبه، 3- وسيله‏ اى براى تربيت و استكمال نفس

در پناه قرآن عترت موفق باشید
یا علی


کاملاً موافقم که نگرش ما نسبت به دنیای اطرافمونه که باعث میشه چجوری فکر کنیم و این که احساس خوشبختی کنیم یا بدبختی به طرز تفکرمون بستگی داره نه به دنیای اطرافمون. اما من وقتی به دنیای اطرافم نگاه می کنم شرایط خودم نسبت به بقیه عالیه. از هر نظری تامینم و مشکل خاصی ندارم و حتی کمبود عاطفه هم ندارم. تنها مشکلی که هست خلا یک دلیل برای ادامه ی زندگیه. یعنی این همه مردم دارن زندگی می کنن بدون این که دلیل خاصی براش داشته باشن. این همه بدبختی دور و ور ما هست در حالی که میتونست نباشه. احساس می کنم خیلی مسخرست که همین جوری عادی مثل بقیه طوری به زندگی کردن وانمود کنم که انگار هیچ چیز غیرعادی ای توی "وجود داشتن" وجود نداره.

عاشق امام خامنه ای;657021 نوشت:
سلام استاد راهنما جواب کارشناسانه دادن جسارتا منم با عقل ناقص خودم چیزی که به فکرم میرسه رو میگم

1-نمیشه متنای امیدوار کننده تر بخونین آخه واسه چی میرین متن در مورد خودکشی میخونید ؟

2-خدا که خودش مستقیم جواب این سوال رو داده جن و انس را نیافریدم مگر عبادت برای این آفریده شدیم که در فرمان خدا باشیم تو راه خدا قدم برداریم

3-دلیلش اینه که ماها چه بخوایم چه نخوایم اگه مسلمونیم اجازه خودکشی نداریم چون اون دنیا تاااااااااا ابد برای زمان بی نهایت تیکه تیکمون میکنن اونجا دیگه نمیشه خودکشی کرد(مجازات خودکشی تو روایات هست این تیکه تیکه رو از خودم نوشتم)
بعد یه مساله دیگه اینکه دین و همه چیزم بذاری کنار نمیتونی اثبات کنی که از فردای خودت خبر داری تو هیچ وقت نمیتونی اثبات کنی که فردات از این رو به اون رو نمیشه یا فرداها برای همین هیچ عقلی که حتی اگه به خدا هم اعتقاد نداره و دین و ایمون نداره اگه واقعا بشینه عقلی هم فکر کنه میگه فردا مثل امروز نیست اما اگه دچار یاس و ناامیدی بشه همیشه رو سیاه میبینه و تصمیم اشتباه میگیره خودشم ضرر میکنه به کسی چیزی نمیشه

4-بله ولی چه اومدنی؟ روایات مربوط به حال و روز اونایی که خودکشی کردن رو بخونی دیگه اسم خودکشی هم نمیاریم دقیقا همینیه گه میگی مرگ خودش یه اومدنه ولی کیفیت اومدنه که مهمه وگرنه همه میرن

5-خیلی فلسفی شد من هنگ کردم

6-یه تاپیک بزن در مورد احساس پوچی کردن چون بزرگترین مشکلت این احساسه اینو حل کن چرا بری خودکشی دور از جونت؟ امیدی به چیزهای قشنگ تر و هیجان انگیز تر نداشته باش و حتی بهتر از اون چون یکی از بدترین حالاته که میتونه باشه

7-خودتون دارین میگین خدا میدونست به انسان قدرت اختیار داده اختیار معنیش این نیست حتما گناه میکنه میتونه گناه کنه و میتونه گناه نکنه پس مسئوله . ما میتونیم دنیای خودمون رو پر از خوبی هم بکنیم تو همین دنیا آدمایی هستن که ایثار و ازخودگذشتگی میکنن آدمایی که جوونمردن آدمایی که به خاطر خدا گناه نمیکنن

اختیار دارید خواهش می کنم به عقل خودتون توهین نکنید. مرسی از پاسختون. من شماره گذاری کردم گیج نشم
1-من مطلب درمورد خودکشی نخوندم همینطوری اتفاقی خیلی وقت پیشا خوندمش که باهاش مخالف هم بودم
2-سوال من اساسی تره. به نظر من این که برای این خدا مارو آفرید که عبادتش کنیم بی معنیه چون تعریف من از خدا وجودی بی نیازه، اون به وجود ما نیازی نداشته. به عبادت ما نیازی نداشته. اگه نبودیم واقعاً اتفاق خاصی نمیفتاد، پس چرا هستیم؟
3-اول از همه این که من مسلمون زاده شدم اسم خودم رو مسلمون نمیذارم تا وقتی که بهش اعتقاد پیدا کنم. الان یه آدم از یه دین دیگه منو ببینه و من به دروغ بگم که من مسلمونم چه فکری درباره دین اسلام می کنه؟ به هر حال من اگه میخواستم خودکشی کنم الان زنده نبودم. همچنان زنده ام و یه دلیلش هم ترس از عذاب ابدی ئه (اگه راست باشه). الان سوال من اینه که چرا ما حق نبودن نداریم؟ + من نفهمیدم منظورتون از ندونستن این که فردا چه اتفاقی میفته چیه
4-دقیقاً یه مشکل اینه که ظاهراً هیچ رفتنی وجود نداره و من تا ابد وجود دارم و از بین نمیرم(اگه به "اون دنیا تا ابد" اعتقاد داشته باشیم)
5- :دی
6-خب احساس پوچی باعث خودکشی می شه دیگه!
7-بله خدا به ما اختیار داد و من اگه گناه کنم گردن خودمه چون میتونستم نکنم ولی کردم، دست ؛ ولی خدا قبل از من مسئوله، یعنی قدرتی که خدا بهم داده باعث شده من گناه کنم. و خدا قبل از این که مارو ب وجود بیاره میدونست ما گناهکار خواهیم بود(البته یه خرده حرف زدن در این مورد مشکله ، چون اگه خدا تو قید زمان نباشه دیگه "قبل از این که" و "بعد از این که" معنی نمیده) -مگه این که بخواید بگید خدا نمیدونسته که خب قطعاً نمیگید چون هردومون باور داریم که خدا از همه چیز آگاهه - و این که دنیایی که ما میسازیم رو ما میسازیم، نه من. یعنی من اگه تصمیم داشته باشم دنیای خوبی رو بسازم نمیتونم جلوی بدی های دیگران رو بگیرم.

kavoshgar02;657022 نوشت:
سلام
بهترین راه خود کشی اینه که بگردی ........ پیدا کنی
ببین ، بهت قول میدم که مرگ بدون دردی داشته باشی ولی ببخشید اگه فقط قولی که میتونم بدم در همین حده
فقط میتونم بگم به لحاظ سیستم عصبی و فعال و انفعالاتی که موجب ترجمه و تشخیص پیام درد هست شما دردی احساس نمی کنی و بهتر اینکه کل فرایند مرگ برات به چند ثانیه نمی کشه.

اینطوری به خدا حسابی بفهمون که خودت میگی که کی بمیری

راستی فردا همه چیزو نندازی گردن منا ؟؟؟؟؟؟
اگه حین مردن یه چیزایی دیدی و از قضا یه سری قضیه ها که میگفتن راست بود و پشیمون شدی و زور زدی که برگردی ( که زهی خیال باطل - هر کاری بکنی برگشتی در کار نیست ) و نشد نیای یغه منو بگیریا؟؟؟
اگه بعد از همه چور قضایا که سرت اومد و رفتی اون دنیا به خدا گفتی دیدی خودم انتخاب کردم که کی بمیرم اونم جواب داد بیچاره اون من بودم که اون قرصو گذاشتم دهنت - بیچاره تو که توانی به انجام هیچ کاری نداری - همون تکونایی که به بدن و اعضای بدنت میدادی توی دنیا من بودم که واست میگردوندمشون ، تو که فقط تنها کاری که از دستت میومد فقط خواستن بود و همه کارا رو من میکردم -بیچاره دیدی آخرشم خودت انتخاب نکردی که کی بیای و شیطون بود که واست تصمیم گرفت- بیچاره خواستنای تو شیطونم من بودم اون وقت دیدی که چه رودست بزرگی خوردی و آخ که دیگه فرصت جبران گذشته نیست ، نیای یغه منو بچسبی که همش تقصیر من بوده ها...
همش تقصیر خودت بود - من فقط دعوتت کردم و تو اجابت کردی
من فقط دعوتت کردم به یه مرگ آسان ( آره جون چشاش) - ............................

خوب دیگه هرکاری دوس داری بکن - فقط به یکی بسپار بعد مرگت بیاد اینجا یه خبری بده ببینیم آخرش چی شد

راستی میدونی الان دارم به چی فکر میکنم؟

به اینکه اینایی که خودکشی کردن چند درصدشون موقعی که جدی جدی داشت جونشون بالا میومد و مطمئن شدن که نه انگار راس راسی دارم میمیرم پشیمون شدن و زور میزدن که داد بزنن یکی به دادشون برسه - یکی ببردشون معدشونو بشوره - یکی از تو آتیش بیرون بکشدشون - یکی اون گاز لعنتی رو ببنده و پنجره ها رو باز کنه - یکی منو توی هوا بگیره که با مخ نخورم کف زمین - یکی ... - ولی خوب دیگه دیر بود...


میدونم آدم اگه بخواد بمیره تو لحظه ی آخر پشیمون میشه، برای همینه که با خودم قرار گذاشتم هروقت خواستم خودکشی کنم 24 ساعت صبر کنم بعد خودکشی کنم، برای همینه که من الان زنده ام و دارم جواب شما رو میدم وگرنه دو هفته ی پیش تو دریای خون خودم غرق شده بودم.
و میدونم که خودکشی این نیست که به خدا بگیم تو تصمیم نمیگیری من کی بمیرم چون اگه خودکشی کنم خدا میدونه از قبلش به هر حال. قضیه دقیقاً همینه که باعث میشه عصبانی بشم! نه رفتنم با خودم بود نه برگشتنم! هرچند زندگی بعد مرگ ادامه داره و اصلاً برگشتنی وجود نداره!
الان مسئله اینه که من احساس می کنم خودکشی گناه نیست، همین!

meysam313;657027 نوشت:
چطور شما از درد کوتاه این دنیا می ترسی ولی از درد همیشگی اون دنیا نمی ترسی؟!
حتی اگه واقعا به اون دنیا اعتقاد نداری باید به خاطر ترس از دردی هم که در وجودت هست بری و تحقیق کنی و واقعا دنبال حقیقت باشی تا بفهمی آیا دردهایی که برای جهنمیان وعده داده شده نکنه راست باشه، اگه راست بود با دردش چی میکنی؟:soal:

داداش درد بلند اون دنیا واسه کسی معنی داره که بهش اعتقاد داشته باشه.
و درست میگید اگه این احتمال وجود داشته باشه که عذابی وجود داشته باشه برای کسی که میخواسته خودشو بکشه، عاقلانه اینه که این همه صبر کردم، چند سال دیگه هم روش تا با مرگ طبیعی بمیرم.
برای همینه که من الان زنده ام دیگه!:khandeh!:

اللیل والنهار;657028 نوشت:
سلاااااااااااام
نمیدونم چند سالتونه.
یه سوال تا حالا سر کلاس درس نشستید ?

بله
وای تورو خدا این دنیا رو به کلاس درس تشبیه نکنید! فک کنم اگه بخواید تشبیه کنید دیگه اونقدر از دنیا متنفر بشم که راس راسی خودکشی کنم!!!:Narahat:

اللیل والنهار;657032 نوشت:
"وَلاَ تَقْتُلُوَّاْ أَنفُسَکُم‌ْ إِن‌َّ اللَّه‌َ کَان‌َ بِکُم‌ْ رَحِیمًا ;
خودکشی نکنید. خداوند نسبت به شما مهربان است‌."
۲۹ نساء


چرا باید وجود داشته باشیم که خداوند بخواد با ما مهربون باشه؟

بانوي بهاري;657049 نوشت:
سلام دوست گرامي
احساس پوچي شما از زندگي به خاطر اينه كه خدا رو تو زندگيتون كم دارين. خدا رو اونطور كه بايد نشناختين يا به عبارتي اشتباه شناختين. خدا رو سختگير و جزا دهنده شناختين و فكر مي كنين خدا ما رو آورده اينجا كه ما گناه كنيم بعد ببره اون دنيا عذابمون كنه و كيف كنه.
به شما توصيه مي كنم فقط يه بار اين ويديو رو نگاه كنين حتما متحول مي شين.
https://www.youtube.com/watch?v=U2SLcvzcJJ0
زنده بمون به عشق خدا

خیلی قشنگ بود مرسی.
بله دقیقاً من خدا رو نشناختم و هرچی ازش میدونم چیزایی ئه که بقیه به من گفتن چون من هیچ تصوری از خدا ندارم. خدا یه چیز انتزاعیه که من نه میتونم لمسش کنم نه میتونم ببینمش نه میتونم بشنومش. فقط شنیدم که بقیه میگن یکی هست که مارو آفریده. البته واسه شناختنش لزوماً قرار نیست لمسش کنم ولی منظورم اینه که هیچ ذهنتیتی ازش ندارم. اصلاً نمیدونم خدا چیه. چرا باید باشه؟ چرا ما هستیم؟
اگه خدا عادله پس باید جوابش وجود داشته باشه که من بهش برسم، نه؟
فقط خیلی دوست دارم بدونم کسایی که خدارو میشناسن یا فکر می کنن میشناسن، به نظرشون خدا چیه؟ (آیا شما خدارو میشناسید که نظرتون رو بپرسم؟)

پ.ن: جمله بندیش خیلی سخته چون همش باید درمورد چیزی منظورت رو برسونی که نمیدونی دقیقاً چیه. من همه ی سعیمو کردم که منظورم رو برسونم.

امیر حسین;657057 نوشت:
نظر دوستان خیلی جالب بود. من که کلا به زندگی امیدوار شدم:nishkand:
تصمیم به خودکشی لحظه ایه و خیلی ها اونو در ایام سختی تجربه می کنن. بهترین راه حل تغییر شرایط زندگیه. ببنید جوونای همسن شما از چه چیزی لذت میبرن و برید و اون رو تجربه کنید(مثل سفر دسته جمعی، یک ورزش مورد علاقه و گروهی و .......) اصلا هر هفته بزن بیرون و توی خونه نمون. اونموقع هم یک دلیل خوب واسه خودکشی نکردن پیدا می کنی

مرسی از پیشنهاد:Cheshmak:

خدایا پناهم تویی;657062 نوشت:
من هم علاقه ای به زندگی ندارم خیلی بی معنی هستش

Give me five!!!:Nishkhand:
همین روزاس که وسط سایت اسک دین کمپ "خودکشان موفق" بزنیم. اگه اعضاش بعد از اثبات لیاقتشون زنده میموندن کمپ فعالی میشد :khaneh:

خدایا دوست دارم;657079 نوشت:
اگه 100% یقین داشتی بعد از این کار راحت میشی ، خوب اشکالی نداشت

ولی دوست خوب من وقتی خدا ، ائمه ، عقل و و و و و و همه میگن کار درستی نیست ، خوب حتما علت داره دیگه!!!

مثلا یه بچه 2 ساله نمیدونه نباید دست به آتش بزنه ، همش بزرگتر ها بهش میگن نزدیک آتش نشی، جیزه ،خطرناکه..... اگه اون بچه قبول کرد که خوش به حالش ، ولی اگه یک بار امتحان کرد دستش سوخت دیگه سمت آتش نمیره.

پس این دلیل نمیشه که حالا که بچه نمیدونه آتش سوزاننده است ، پس بی خطره

حالا شما با تمام مشکلات وگرفتاریهایی که داره عذابت میده ، به فکر خودکشی افتادی ، حالا همه میگن این کار رو نکن ، ولی شما مثل اون بچه ی ((البته ببخشید مثال میزنم)) لج باز میخوای امتحان کنی ، با این تفاوت که برای شما دیگه راه برگشتی نیست.

نمیدونم چندسالتونه ، ولی مثلا 10 یا 20 سال قبل شما اصلا به فکر خودکشی بودید؟ یقینا نه !

تا حالا دیدی کسایی که آدم کشتن و میخوان قصاص بشن چه حالی دارن ، چه قدر پشیمونن ولی میدونن دیگه فاصله ای با مرگ ندارن ، هر چقدر هم بی دین باشه و نعوذبالله خدا رو هم قبول نداشته باشه باز از مرگ میترسن . همون آدمی که خدا رو قبول نداشته ، چقدر تو اون لحظات از خدا خواسته که خانواده مقتول ببخشنش ، که تو خیلی از موارد این اتفاق صورت نمیگیره وطرف اعدام میشه

حالا دوست خوب من شما که آزاد آزادی ، چرا باید به این چیزا فکر کنی. درسته من جای شما نبودم که ببینم چقدر سختی و گرفتاری داشتی ، ولی این راهش نیست.

بهت توصیه میکنم هر طور که شده برای یه مدتی از این مکانی که الان توش هستی ، از اون آدمهایی که نگاهاشون اذیتت میکنه فاصله بگیری ، بری تو یه شهر دیگه ، محله دیگه ، خیلی عوض میشی بهت قول میدم.

از محیطهای مثل مساجد و تکیه ها غافل نشو ، بدجور روحیت رو عوض میکنه (( هر جور عقیده ای داری، مهم نیست فقط برو تو مسجد بشین ، نه نماز بخون نه دعا)) تو این جور جاها بری فکرای خوب میاد تو سرت ، متحول میشی ، اگه میتونستی خادم یک مسجد بشی که دیگه خوشا به سعادتت.

به توصیه کارشناسان وسایر اعضا تا اونجا که میتونی عمل کن
در پایان بهت بگم تو این عالم هیچ مشکلی نیست که راه حل نداشته باشه.

از خداوند میخوام بهت کمک کنه و این فکر از سرت بیرون بیاد


میدونم آدم اگه بخواد بمیره تو لحظه ی آخر پشیمون میشه، برای همینه که با خودم قرار گذاشتم هروقت خواستم خودکشی کنم 24 ساعت صبر کنم بعد خودکشی کنم، برای همینه که من الان زنده ام.
من نمیفهمم چرا باید خودکشی گناه باشه.
من اصلاً قصد ندارم از موقعیتی که دارم فرار کنم چون هرجا برم همچنان زنده ام.
پ.ن:تکیه چیه؟

محمد132;657121 نوشت:
خود کشی نکردن دلیل نمیخواد.خودکشی کردن دلیل میخواد

زندگی نکردن که دلیل نمیخواد. زندگی کردن دلیل میخواد

Mostafa4;657154 نوشت:
سلام دوست گرامی
تا حالا شده کاری رو دوست داشته باشی انجام بدی اما از ترس به خطر افتادن جونت یا به خطر افتادن برخی منافع یا ... انجامش نداده باشی؟ مثلاً من خیلی دوست دارم شنا یاد بگیرم، اما از غرق شدن می ترسم. دوست دارم بالا رفتن از درخت رو تمرین کنم اما می ترسم بیفتم پایین. یا ورزشای رزمی که کلی مشت و لگد می زنن توی صورت آدم ولی دست آخر آدم قوی میشه. دوست دارم برم توی طبیعت زندگی کنم اما در اون صورت باید از امکانات شهر دل بکنم یا ... .
به نظرم برو دنبال این کارا. زیاد هم فکر نکن به اینکه هدف زندگی چیه و ... ، فیلسوفای بزرگتر از ما توی جواب این سوالا موندن. بالاخره یه هدفی داره زندگی! اصلاً بالفرض هدف هم نداشته باشه وقتی بری دنبال علایقت احساس رضایت از خودت رو داری. با احساس رضایت زندگی می کنی بعد هم اگر اون دنیا وجود نداشت که هیچ .. اگه وجود داشت هم وقتی خوب زندگی کرده باشی ضرر نکردی.
فکر هم نکن که احساستو درک نمی کنم. من هم مثل شما آدم فلسفی ام و این حس شما رو هم داشتم. این حسها موقتیه. یه کم که دنبال کارای مورد علاقت بری احساس با معنا بودن زندگی می کنی.

هعی... داداش کنکور دستامو بدجوری بسته. حتی اگه کنکور نبود مامانم نمیذاره هیچ کار خطرناکی کنم (که من دیوانه وار عاشق انجام کارای خطرناکم که باعث میشه بعدش پشیمون شی) البته بهش حق میدم چون کلاً خاطره خوبی از "کار خطرناک توسط من" نداره. به هر حال الان موقعش نیست که بکشم کنار برم نفس بکشم. الان چشمم کور، تا این جا خوب اومدم جلو، باید حالا حالا ها برم جلو. شاید اگه خدا خواست بازم نگهم داره تا زمانی که دیگه پیر شدم و 40-50 سالم شد شروع کردم به زندگی کردن ولی الان برا زندگی کردن زوده. شاید خنده دار به نظر بیاد ولی الان وقتشه که جون بکنم.

mohsen1990;657157 نوشت:
خب نیتشو تغییر میده.اصلا باور کن اگه بره اونجا یه تیر در بشه.میترسه برمیگرده هزاربارم خدا را شکر میکنه که زندس.این اقا هم از حرفاشون معلومه نیتشو نداره و از ته دل به این کار راضی نیست وگرنه نمیومد نظر بخاد و کارشو میکرد.

دقیقاً.

ابوالبرکات;657369 نوشت:
خدا وکیلی تریپ فلسفی نگیرید خواهشا. صاف بگویید به خاطر مشکلات زندگی ام می خوام خودکشی کنم. بگذارید اندکی فلسفی وکلامی بحث کنیم. 1-یکی این که انسان برای انجام کاری دلیل می خواد نه برای انجام ندادن کاری. دوما فرمودید احساس پوچی می کنید.2-یعنی چی؟یعنی این که فکر می کنید دنیا پوچ است درسته؟خوب از کجا می دانید اون دنیا پوچ نیست؟اگه این دنیا پوچ باشد چه دلیلی دارد که اون دنیا نباشد؟3- اگر مطمئنید که اون دنیا پوچ نیست واین دنیا هست بروید خودکشی کنید اما دلیلش راذکر کنید تا بقیه هم استفاده کنند.4- آیا خلاص کردن خود ازاین دنیا باعث می شود احساس پوچی ازبین برود؟ سوما خدا در همه ی اعمالش اختیار محض داره.فقط حق نداره در حق بندگانش ظلم بکنه که ذاتا خدا ظالم نیست چون اگه ظالم باشد خدا نیست.5-آیا به وجود آوردن ما ظلمی است به ما؟اگه ظلمه پس درسته خدا حق نداشت مارو خلق کنه. اما آیا واقعا ظلمه؟6-چهارما خدا می دانست که ما با اختیار گناه می کنیم نه بدون اختیار.البته قضیه دراین جا یک خورده سخته. 7-مفهوم زمان برای خدا وجود نداره.این طور نیست که ازل را هزاران هزار سال پیش معنی کنیم وابد را هزاران هزار سال بعد بعد بگیم خدا درازل می دانسته که ما گناه می کنیم پس چرا ما رو خلق کرد که ما گناه کنیم. ولی فعلا از این مسئله زمان صرف نظر می کنیم. فرض کنیم خدا شما رو 20سال پیش خلق کرد ومی دانست شما گناه می کنید. سوال این جاست که آیا خدا می دانست که شما بااختیارخود گناه خواهید کرد یا نه؟اگر به جبرگناه کنید که اصلا اون عمل گناه نیست اما اگر با اختیار خود گناه کنید 8-دلیلی ندارد که خدا دلش برای شما بسوزد که شمای گناهکار را خلق نکند تا عذابتون نکند. خدا شما رو خلق کرد واگر شما گناه کنید حق دارد عذابی متناسب گناهتون بهتون بدهد دلیلی ندارد که خدا برای به وجود آمدن بدی هایی که انسان ها انجام می دهند اون ها رو خلق نکند. دندشون نرم چشمشون کور می بایست گناه نکنند. می توانستند اعمال صالح انجام دهند. اگر هم شرایط براشون سخت شد (که این سخت شدن هم حکمتی داره) گناهی هم انجام دادند خدا گناهانشون رو با مقداری استغفار خواهد بخشید.اما خدا هیچ وقت کسی رو که جبرا کاری انجام داده است مجازات نمی کنه.9- من تصور می کنم که شما فکر می کنید خدا ما رو به خاطر کار هایی که جبرا انجام می دهیم مجازات می کند که این درست نیست. پنجما شما می دانید معنی عدل الهی چیست؟اگر می دانید تعریفی از عدل الهی ارائه دهید. ببینید خدا موجودات رو خلق می کند.این موجودات یک سیر به سمت کمال دارند. 10-خداوند موظف است که شرایطی را فراهم کند که این موجودات به کمال خود برسند تا اگرموجودی نرسید به کمال تقصیر خودش باشد.این مقتضای حکمت خداست.خداوند برای این که این مورد محقق شود باید نظامی درعالم برقرار کند که آن نظام عادلانه باشد.یعنی اون نظام باید بتواند موجودات را به کمال برساند. ببینید عدل الهی اصلا بعد از خلقت تعریف می شود.11- شما نمی توانید برای خدا تعیین تکلیف کنید که چه کار کنه؟او هرکاری دلش بخواد می کنه فقط باید ظلم نکنه. 12-آوردن انسان به این دنیا ظلم نیست بلکه ندادن امکانات کمال به او ظلمه. ظلم درواقع همون نقطه مقابل عدل است. ما مختار به بودن یا نبودن نیستیم اما این اعتراض را اگر دلیلی براش داشته باشیم می توانیم عقلا داشته باشیم که چرا خدا امکانات کمال رو دراختیار ما نگذاشته است؟13- متن منو بخوانید و جواب بدید تا سر این قضیه بیشتر صحبت بکنیم.

من توی جواب پستای قبلی هم یه ذره شو عرض کردم: من مشکل خاصی تو زندگی ندارم. از فلسفه هم چیزی نمیدونم ولی داشتن سوالای فلسفی برای یه بچه چهار-پنج ساله هم طبیعیه چه برسه به من. نمیفهمم چرا فکر می کنید من میخوام تیریپ فلسفی بگیرم. برای این که گیج نشم شماره گذاری کردم.
1-پس چرا زندگی کنم در حالی که میتونم زندگی نکنم؟
2-یعنی دلیلی برای وجود داشتن این دنیا و دلیلی برای وجود داشتن خودم نمیبینم
3- لطفاً حرف توی دهن من نذارید. من فکر می کنم که اون دنیا هم پوچه. در واقع من فکر می کنم خلقت پوچه. هرچند منظورم این نیست که من تحقیق کردم و به یقیین رسیدم که پوچه. منظورم اینه که تا این جا به این نتیجه رسیدم که پوچه و دنبال دلیلی می گردم که ثابت کنه پوچ نیست
4-نه. یک دلیل دیگه که الان زنده ام
5-توی پست اولم هم گفتم. من نمیفهمم چرا فکر می کنید خلق کردن ما لطفی بوده به ما؟
6-چهارما خدا می دانست که ما با اختیار گناه می کنیم نه بدون اختیار پس به ما اختیار داد! خواستید اینو بگید؟ من اینجوری فکر نمی کنم ولی اگه شما این جوری فکر می کنید من خودم رو در حدی نمیبینم که شما رو سرزنش کنم
7-بله این چیزیه که قبلاً هم گفتم ولی ازون جا که انتظار ندارم شما بشینید همه حرفای منو در جواب به بقیه بخونید، مرسی که بهش دوباره اشاره کردید
8-من اگه گناه کنم باید منتظر عذاب هم باشم و حق ندارم اعتراض کنم. نمیگم که بنده ی گناهکار شایسته ی عذاب نیست ، به هیچ وجه. اما خدا قبل از من مقصره، چون منِ گناهکار رو خلق کرد. دلیلی نداشت انسان ها رو خلق کنه که گناه کنن. (هرچند اختیار داریم و میتونیم گناه نکنیم، میتونیم آدم خوبی باشیم. ولی خیلی ها آدم خوبی نیستند و به همین علت شایسته ی عذاب هستند. ولی چه دلیلی داره من (منِ نوعی) فکر کنم خداوند مبراست از هر بدی وقتی بنده ی اون به من ظلم می کنه؟)
9-تصورتون اشتباهه
10-مسئله ی من اینه که بعضی ها میگن خدا چون با حکمت بود و چون با عدالت بود موجوداتی رو آفرید که نشون بده با عدالته. آیا خدا نیازی به این داره که به بقیه بگه عادله؟ خدا نیازی نداشت که ما رو بیافرینه پس اصلاً چرا آفرید؟ بعضی ها میگن خالق اسمش روشه، یعنی باید خلق کنه وگرنه دیگه خالق معنی ای نداره. خب اون نیازی نداره که ما بهش بگیم خالق یا نگیم. پس چرا ما رو به وجود آورد؟ که بشینیم بهش بگیم "خالق"؟ که بشینیم یه گوشه زار بزنیم دعا کنیم و عبادت کنیم؟ نه... خدا کسی نیست که بخواد این همه رو بوجود بیاره که بشینن جلوش دولا راست بشن. اون بزرگ تر از این حرفاست. پس چرا همچنان ما هستیم؟
11-اگه خدا کسی رو خلق کنه موظفه که بهش جواب بده چرا این کار رو کرده. میتونه این کار رو نکنه چون قادره ولی اگه این کار رو نکنه دیگه عادل نیست
12-آوردن انسان به این دنیا ظلم نیست، بیهودست. (باز هم میگم من اومدم این جا که دلیلی پیدا کنم برای این که بگه بیهوده نیست. اگه میدونستم که بیهوده نیست و علتی داره و اون علت رو میدونستم که وقت این همه مومن رو نمی گرفتم و سوال الکی نمی پرسیدم. و علتش قطعاً این نیست که ما اونو عبادت کنیم.)
13-من خیلی خوشحالم که دارید سعی می کنید سوال من رو جواب بدید و مشکل من رو برطرف کنید، اما شما در مورد من پیش داوری می کنید و منظور من رو متوجه نمیشید (شاید من منظورمو نمیتونم درست بگم) پس فکر نمی کنم بحث کردن فایده ای داشته باشه، وقتی نه من متوجه جواب شما میشم نه شما متوجه سوال من.

بپاخیزیم;657373 نوشت:
همین اختیار است که انسان را بالاتر از تمام مخلوقات میبرد .
شما خدا را چگونه میشناسید ؟ بنظر شما خدا چرا انسان را خلق کرده ؟
دلیلش ساده است . برین سه صفحه اول سوره مبارکه طاها را بخوانید و عشق بازی خدا را با حضرت موسی ببینید . ( البته اگر یکم عربی بلد باشین و خود ایات را بخوانید بهتر متوجه عشق بازی خدا میشید )

ایات 30 تا 33 سوره مبارکه بقره این مفهوم را دارد که خدا به ملائک فرمود که در زمین جانشین قرار میدم . ملائک گفتند ما که هستیم ( تسبیح میگیم و تقدیس میکنیم ) چرا کسی قرار میدهی در زمین که فساد کند و خون ریزی کند ( شما هم حرفتون اینه . که خدا چرا ما رو افرید که گناه کنیم )خدا فرمود من چیزی میدانم که شما نمیدانید . به ادم اسماء را اموخت سپس از فرشتگان آنها را خواست و فرشتگان گفتند منزهی تو ما غیر از انچه به ما آموختی چیزی نمیدانیم . خدا به ادم فرمود اسماء را به ایشان بیاموز . هنگامیکه آدم اسماء را به ایشان اموخت خدا به فرشتگان فرمود ایا من نگفتم غیب آسمانها و زمین را میدانم .

خدا به شما عقل داده است و عقل میگوید این همه بزرگی که خدا به شما داده است را پاس دارید .


اون قسمت از قرآن (من چیزی میدانم که شما نمیدانید) دقیقاً همون قسمتیه که من هروقت میخونم می خوام از عصبانیت موهامو بکنم.
خب، اون چیز چیه؟ سوال من دقیقاً همینه. شاید من لیاقت دونستن جوابش رو نداشته باشم. شاید یه روزی به اون لیاقت برسم و بفهمم و هزار شاید دیگه...
خدا به من عقل داده و عقل من هزار تا سوال مطرح می کنه که نمیتونه جواب بده و باعث میشه که عقلم به شدت ارور بده.

من هی...؟;657520 نوشت:
با سلام
اول بگویم که فعلا دو سه تا متن اولیه تاپیک را مطالعه کردم و اولین مهمترین چیزی که بلافاصله به ذهنم آمد این بود که این تفکر از فقدان معرفت نفس سرچشمه می گیرد و توصیه می کنم به بخش معرفت نفس سری بزنید مطمئنا آرام آرام هم به خود و بعد به خدا و کلا همه چیز با دید دیگری نگاه خواهید کرد . "ضمنا در هر صورت هستی برتر از نیستی است ":ok:
با تشکر

مرسی از توصیتون حتماً سر میزنم
و اگه میشه دلیلتون رو برای جمله آخریتون بگید، چون من باهاش مخالفم

برو با این داعشی ها بجنگ 2 - 3 تاشونو بکش یکیشونو هم تورو میکشه

بهشت هم میری بسیار شیک و مجلسی :d

tony;658642 نوشت:
برو با این داعشی ها بجنگ 2 - 3 تاشونو بکش یکیشونو هم تورو میکشه

بهشت هم میری بسیار شیک و مجلسی :d

خخخخ :d

kfat4;658635 نوشت:
میدونم آدم اگه بخواد بمیره تو لحظه ی آخر پشیمون میشه، برای همینه که با خودم قرار گذاشتم هروقت خواستم خودکشی کنم 24 ساعت صبر کنم بعد خودکشی کنم، برای همینه که من الان زنده ام و دارم جواب شما رو میدم وگرنه دو هفته ی پیش تو دریای خون خودم غرق شده بودم.
و میدونم که خودکشی این نیست که به خدا بگیم تو تصمیم نمیگیری من کی بمیرم چون اگه خودکشی کنم خدا میدونه از قبلش به هر حال. قضیه دقیقاً همینه که باعث میشه عصبانی بشم! نه رفتنم با خودم بود نه برگشتنم! هرچند زندگی بعد مرگ ادامه داره و اصلاً برگشتنی وجود نداره!
الان مسئله اینه که من احساس می کنم خودکشی گناه نیست، همین!

نقل قول نوشته اصلی توسط meysam313 نمایش پست ها
چطور شما از درد کوتاه این دنیا می ترسی ولی از درد همیشگی اون دنیا نمی ترسی؟!
حتی اگه واقعا به اون دنیا اعتقاد نداری باید به خاطر ترس از دردی هم که در وجودت هست بری و تحقیق کنی و واقعا دنبال حقیقت باشی تا بفهمی آیا دردهایی که برای جهنمیان وعده داده شده نکنه راست باشه، اگه راست بود با دردش چی میکنی؟

داداش درد بلند اون دنیا واسه کسی معنی داره که بهش اعتقاد داشته باشه.
و درست میگید اگه این احتمال وجود داشته باشه که عذابی وجود داشته باشه برای کسی که میخواسته خودشو بکشه، عاقلانه اینه که این همه صبر کردم، چند سال دیگه هم روش تا با مرگ طبیعی بمیرم.
برای همینه که من الان زنده ام دیگه!

پسر خوب
اینا که درشت کردم کنار هم میذاری یه نگا کوچولو به افکارت بکنی ؟؟؟

ببین پسر خوب گناه بودن یا نبودن چیزی رو مگه ما مشخص میکنیم ؟
اگه اینجوریه که من میگم همه چی حلاله ، آهاااااااااااااااااااااااایییییییییییییی مردم دزدی حلال ، نامحرم و تجاوز حلال ، حال حلال عشق علال خلاصه هرچی بهمون حال میده حلال...

گناه اصلا یعنی همین دیگه - یعنی طوری نباشی که اون میخاد...

یه سوال بپرسم ؟

داری واسه خودت راه میری که میرسی به یه کوچه که تو مسیرته - بعد داری داخل میشی که میبینی یه دیوونه میدوه بیرون و بهت میگه آهای نرو تو ، اون اخرای کوچه تو اون خم و پیچاش یه سگ وحشی درنده ی که آزاده هست و بو ببره اون اطرافی پوستتو میکنه...

خوب کارت اینه که از کوچه هم رد بشی - حالا می پرسم چه تصمیمی میگیری و دقیقا چه کارایی میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

kavoshgar02;658692 نوشت:
پسر خوب
اینا که درشت کردم کنار هم میذاری یه نگا کوچولو به افکارت بکنی ؟؟؟

ببین پسر خوب گناه بودن یا نبودن چیزی رو مگه ما مشخص میکنیم ؟
اگه اینجوریه که من میگم همه چی حلاله ، آهاااااااااااااااااااااااایییییییییییییی مردم دزدی حلال ، نامحرم و تجاوز حلال ، حال حلال عشق علال خلاصه هرچی بهمون حال میده حلال...

گناه اصلا یعنی همین دیگه - یعنی طوری نباشی که اون میخاد...

یه سوال بپرسم ؟

داری واسه خودت راه میری که میرسی به یه کوچه که تو مسیرته - بعد داری داخل میشی که میبینی یه دیوونه میدوه بیرون و بهت میگه آهای نرو تو ، اون اخرای کوچه تو اون خم و پیچاش یه سگ وحشی درنده ی که آزاده هست و بو ببره اون اطرافی پوستتو میکنه...

خوب کارت اینه که از کوچه هم رد بشی - حالا می پرسم چه تصمیمی میگیری و دقیقا چه کارایی میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


آقا من هی گیج میشم... من نمیفهمم منظورتون از اینا چیه
-خب من الان یه نگاه کوچولو به افکارم انداختم... خب؟
-بله گناه بودن رو خدا تعیین می کنه ولی ممکنه یه نفر این سوال براش پیش بیاد که مثلاً چرا فلان چیز گناهه؟ ممکنه با منطق یه نفر گناه بودن یا نبودن یه چیزی جور در نیاد.
-خب معلومه میرم تو کوچه رو نگاه می کنم میبینم دیوونه هه راست می گفت یا نه.

kfat4;658635 نوشت:

من توی جواب پستای قبلی هم یه ذره شو عرض کردم: من مشکل خاصی تو زندگی ندارم. از فلسفه هم چیزی نمیدونم ولی داشتن سوالای فلسفی برای یه بچه چهار-پنج ساله هم طبیعیه چه برسه به من. نمیفهمم چرا فکر می کنید من میخوام تیریپ فلسفی بگیرم. برای این که گیج نشم شماره گذاری کردم.
1-پس چرا زندگی کنم در حالی که میتونم زندگی نکنم؟
2-یعنی دلیلی برای وجود داشتن این دنیا و دلیلی برای وجود داشتن خودم نمیبینم
3- لطفاً حرف توی دهن من نذارید. من فکر می کنم که اون دنیا هم پوچه. در واقع من فکر می کنم خلقت پوچه. هرچند منظورم این نیست که من تحقیق کردم و به یقیین رسیدم که پوچه. منظورم اینه که تا این جا به این نتیجه رسیدم که پوچه و دنبال دلیلی می گردم که ثابت کنه پوچ نیست
4-نه. یک دلیل دیگه که الان زنده ام
5-توی پست اولم هم گفتم. من نمیفهمم چرا فکر می کنید خلق کردن ما لطفی بوده به ما؟
6-چهارما خدا می دانست که ما با اختیار گناه می کنیم نه بدون اختیار پس به ما اختیار داد! خواستید اینو بگید؟ من اینجوری فکر نمی کنم ولی اگه شما این جوری فکر می کنید من خودم رو در حدی نمیبینم که شما رو سرزنش کنم
7-بله این چیزیه که قبلاً هم گفتم ولی ازون جا که انتظار ندارم شما بشینید همه حرفای منو در جواب به بقیه بخونید، مرسی که بهش دوباره اشاره کردید
8-من اگه گناه کنم باید منتظر عذاب هم باشم و حق ندارم اعتراض کنم. نمیگم که بنده ی گناهکار شایسته ی عذاب نیست ، به هیچ وجه. اما خدا قبل از من مقصره، چون منِ گناهکار رو خلق کرد. دلیلی نداشت انسان ها رو خلق کنه که گناه کنن. (هرچند اختیار داریم و میتونیم گناه نکنیم، میتونیم آدم خوبی باشیم. ولی خیلی ها آدم خوبی نیستند و به همین علت شایسته ی عذاب هستند. ولی چه دلیلی داره من (منِ نوعی) فکر کنم خداوند مبراست از هر بدی وقتی بنده ی اون به من ظلم می کنه؟)
9-تصورتون اشتباهه
10-مسئله ی من اینه که بعضی ها میگن خدا چون با حکمت بود و چون با عدالت بود موجوداتی رو آفرید که نشون بده با عدالته. آیا خدا نیازی به این داره که به بقیه بگه عادله؟ خدا نیازی نداشت که ما رو بیافرینه پس اصلاً چرا آفرید؟ بعضی ها میگن خالق اسمش روشه، یعنی باید خلق کنه وگرنه دیگه خالق معنی ای نداره. خب اون نیازی نداره که ما بهش بگیم خالق یا نگیم. پس چرا ما رو به وجود آورد؟ که بشینیم بهش بگیم "خالق"؟ که بشینیم یه گوشه زار بزنیم دعا کنیم و عبادت کنیم؟ نه... خدا کسی نیست که بخواد این همه رو بوجود بیاره که بشینن جلوش دولا راست بشن. اون بزرگ تر از این حرفاست. پس چرا همچنان ما هستیم؟
11-اگه خدا کسی رو خلق کنه موظفه که بهش جواب بده چرا این کار رو کرده. میتونه این کار رو نکنه چون قادره ولی اگه این کار رو نکنه دیگه عادل نیست
12-آوردن انسان به این دنیا ظلم نیست، بیهودست. (باز هم میگم من اومدم این جا که دلیلی پیدا کنم برای این که بگه بیهوده نیست. اگه میدونستم که بیهوده نیست و علتی داره و اون علت رو میدونستم که وقت این همه مومن رو نمی گرفتم و سوال الکی نمی پرسیدم. و علتش قطعاً این نیست که ما اونو عبادت کنیم.)
13-من خیلی خوشحالم که دارید سعی می کنید سوال من رو جواب بدید و مشکل من رو برطرف کنید، اما شما در مورد من پیش داوری می کنید و منظور من رو متوجه نمیشید (شاید من منظورمو نمیتونم درست بگم) پس فکر نمی کنم بحث کردن فایده ای داشته باشه، وقتی نه من متوجه جواب شما میشم نه شما متوجه سوال من.

خوب بیایید وا قعا فلسفی بحث کنیم. من یک متن دیگر می نویسم و به شماره های شما جواب می دهم. اول بگم اگه اومدید این جا که دلیلی برای بیهوده نبودن زندگی پیدا کنیدپس چرا می پرسید که راه کم درد تر برای خودکشی چیه؟این طوری که می نویسید آدم فکر می کنه می خواهید خودکشی کنید همین الان؟1- شما زندگی کردن را به جبر انجام می دهید و نه به اختیار اما خودکشی اختیاری است. انسان برای انجام کارهای اختیاری اش دلیل می خواد نه جبری. 2- اگه دلیلی ندارید برای معناداری عالم باید بروید دنبال دلیلش نه این که حکم کنید پوچ است.3- من حرف توی دهن شما نگذاشتم گفتم اگه فکر می کنید اون دنیا پوچ نیست بروید خودکشی کنید. شما الان می گید من فکر می کنم اون دنیا هم پوچه؟پس خودکشی هیچ دلیلی نداره.چه دلیلی داره انسان بین دو تا پوچ یکی شان را انتخاب کنه. آیا قبول ندارید که مشکل شما با پیدا کردن هدف برای زندگی حل می شودنه با خودکشی؟4- دلیلش راپیدا کنید ولی شما می گید من دارم خودکشی می کنم یکی دلیل به من بگه تا خودم رو نکشم.به این راحتی ها هم نیست دلیل پیدا کردن.5- من نگفتم خلقت ما لطف بوده.(به لطف بودن خلقت خدا اعتقاد دارم ولی درپستم این رو نگفتم.)من خواستم که یک دلیل بیاورید که خلق کردن ما توسط خداظلمه؟6- من از کلمه ی ((پس)) به بعد در جمله شما رو نمی خواستم بگم. دلیلی که خدا به ما اختیار داد این نبوده که می فهمیده که مابا اختیار گناه می کنیم. اختیار را خودش به ما داده. دلش خواسته است. چند وقت پیش در برنامه معرفت آقای دکتر دینانی می فرمود که داشتن اختیار جبری است.7- من سعی می کنم جواب های شما به بقیه را بخوانم.8- من فقط می توانم بگویم استدلالتون غلطه. شما اگر قبول دارید که انسان مختاره نمی توانید بگویید که خدا در گناهان انسان مقصره. خدا هدفش از خلق انسان این نبوده که انسان گناه کند. هدفش چیز دیگه ای بوده است. چون انسان با اختیار گناه کرده پس مستحق عذابه و این عذاب هیچ ربطی به خدا نداره. به همین دلیله که به نظر من شما تصور می کنید که خدا به خاطر اعمال جبری ما این کار ها رو انجام می ده.10- اگر منظورتون از بعضی ها من هستم باید بگم که حرف مرا درست نفهمیدید.من نگفتم که خدا می خواد نشون بده عادله. شما هم قبول دارید این را که خدا برای رفع نیاز خود کاری نمی کنه چون خدا موجودی است بی نیاز.اگر خدا نیاز داشته باشه که اسمش خدا نیست. اگر برروی ناقص یا کامل مطلق خدا بودن شک دارید بگید تا بحث را از اون جا شروع کنیم. 11-آیا مثلا خدا باید برای یک حیوانی که خلق کرده مثلا یک مارمولک توضیح بده که من چرا تورا خلق کردم؟!!آیا اصلا اون می فهمه. بیشتر توضیح دهید که چرا خدا باید برای موجودی که خلق کرده توضیح بده؟12- اگه مطمئنید که خلقت خدا ظلم نیست پس مسئله تاحدی حله.
اگر می شود سنتان را بگویید. همچنین یک توصیه دارم. علامه جعفری یک مفهوم را درآثار خود مطرح کرده است به نام حیات معقول. یکی از تعاریف حیات معقول این است که انسان به سوال مولانا جواب بدهد. از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم.این مفهوم را در آثار ایشون پیداکنید و مطالعه کنید.
توصیه دیگرم این است که نباید توقع داشته باشید که به این سوالات سنگینی که کردید یک شبه جواب داده شود. این احساس شما نشان یک درد متعالی است. شما باید خیلی بگردید تا هدف زندگی را پیدا کنید.شما الان بیدار شده اید و این بسیار درست است و خیلی از مردم فقط به فکر خور و خواب اند اما بدانید جواب دادن به این چنین پرسش هایی بسیار طولانی است وطول می کشد. یک سخنرانی هم از آقای دکتر آیت اللهی درباره رابطه فیزیک و فلسفه است ازسایت سیمافکر می توانید پیداش کنید. این را هم گوش کنید خیلی خوب است. ولی علامه جعفری رو حتما بخونید.

kfat4;658699 نوشت:
آقا من هی گیج میشم... من نمیفهمم منظورتون از اینا چیه
-خب من الان یه نگاه کوچولو به افکارم انداختم... خب؟
-بله گناه بودن رو خدا تعیین می کنه ولی ممکنه یه نفر این سوال براش پیش بیاد که مثلاً چرا فلان چیز گناهه؟ ممکنه با منطق یه نفر گناه بودن یا نبودن یه چیزی جور در نیاد.
-خب معلومه میرم تو کوچه رو نگاه می کنم میبینم دیوونه هه راست می گفت یا نه.

خوب منظورم این بود که هنوز منظومه ی فکری خاصی تو افکارت نمی بینم.
آخه ناهماهنگی هایی به نظر میاد

خوب یه چنتایی سوال دیگه:
1- اگه قرار ملاک گناه بودن یا نبودن چیزی ، دوس داشتن خدا باشه ، مگه باید چیزی با منطق ما جور در بیاد؟ ( راستی یه چیزی ، چقدر به منطقت اعتماد داری؟ فکر میکنی چقدرش واقعا منطقه و چقدرش رو به وجود ما خورد دادن طوری که افکاری که کاملا داریم کپی برداری میکنیم واقعا فکر میکنیم افکار خودمونه؟)
2- اگه چیزی کاملا منطقی هم بود ولی ظرفیت ما توان پذیرشش رو نداشت ، اون وقت تکلیف چیه ؟

در مورد دیوونه هه هم اون کاری که میکنی ولی مد نظر من بود رو نگفتی ، میدونی چی ؟ احتیاط ...
احتیاط میکنی و ادامه میدی (درست میگم ؟؟؟؟)
خوب ، دوست خوبم الان چه نتیچه ای میگیری ؟

kfat4;654532 نوشت:
اگه قراره این خدا، خدای عادلی باشه پس نباید به زور ما رو وادار به زندگی کنه

غصه نخور عزیزم خدای مهربون فکر اونجاشم کرده به اینصورت که میگه ما در عالم ذر خودمان خواستیم که به این دنیا بیاییم.

پس اگه جای من بودی چیکار میکردی....

متأسفانه هیچکدوم از پاسخ های دوستان برای استارتر تایپک قانع کننده نیست به نظرم
دلیل خلقت انسان ، اینکه چرا ما آفریده شدیم تا بازیگران سناریویی باشیم که خدا کارگردانشه
چرا بدون انتخاب خودمون آفریده شدیم ، و حتی باید به دستوراتی که برامون تعریف شده عمل کنیم .
میگن خدا بی نیازه . هر عملی برای رسیدن به هدفی انجام میشه . خداوند کار بی هدف نمیکنه . پس هدف خدا از خلقت ما در واقع نیاز خدا به خلقت ما رو میرسونه .
وگرنه خلقت ما عبث و بیهوده میشه ...

kfat4;654532 نوشت:
یک دلیل قانع کننده برای خودکشی نکردن
خب آخه اگه خودکشی کنیم می میریم!
دلیل از این بهتر؟!

kfat4;658635 نوشت:
خب... میریم که داشته باشیم یک پست به شدت طولانی رو :khandeh!:

kfat4;658635 نوشت:
برای همینه که من الان زنده ام دیگه! :khandeh!:

kfat4;658635 نوشت:
مرسی از پیشنهاد :Cheshmak:

kfat4;658635 نوشت:
:Nishkhand: Give me five!!!

kfat4;658635 نوشت:
همین روزاس که وسط سایت اسک دین کمپ "خودکشان موفق" بزنیم. اگه اعضاش بعد از اثبات لیاقتشون زنده میموندن کمپ فعالی میشد :khaneh:
داداش خیلی هم به آدمای نا امید شبیه نیستیا....! :Gig:


kfat4;658635 نوشت:
اون قسمت از قرآن (من چیزی میدانم که شما نمیدانید) دقیقاً همون قسمتیه که من هروقت میخونم می خوام از عصبانیت موهامو بکنم!
خب، اون چیز چیه؟
هیچی بابا سرِ کاریه :Nishkhand:

Mostafa7;659262 نوشت:
متأسفانه هیچکدوم از پاسخ های دوستان برای استارتر تایپک قانع کننده نیست به نظرم
دلیل خلقت انسان ، اینکه چرا ما آفریده شدیم تا بازیگران سناریویی باشیم که خدا کارگردانشه
چرا بدون انتخاب خودمون آفریده شدیم ، و حتی باید به دستوراتی که برامون تعریف شده عمل کنیم .
میگن خدا بی نیازه . هر عملی برای رسیدن به هدفی انجام میشه . خداوند کار بی هدف نمیکنه . پس هدف خدا از خلقت ما در واقع نیاز خدا به خلقت ما رو میرسونه .
وگرنه خلقت ما عبث و بیهوده میشه ...

باسلام
این سوال شبیه این می‌مونه یه بچه اول ابتدایی بگه چرا منو بردید مدرسه ثبت نام کردید.
حالا
هی بگو چرا من باید مدرسه برم چرا منو تو مدرسه ثبت نام کردید چرا من باید درس بخونم چرا باید نمره بگیرم چرا باید امتحان بدم چرا من قبول میشم دوستم رد میشه یا بالعکس
به جای این حرفها حالا بهت یه فرصت دادند ازش درست استفاده کن
موفق و سرفراز باشید.
یاحق

kfat4;658635 نوشت:
خدا به من عقل داده و عقل من هزار تا سوال مطرح می کنه که نمیتونه جواب بده و باعث میشه که عقلم به شدت ارور بده.

سلام
اگر واقعا سوال دارید (آن هم هزارتا )سوالهایتان را بنویسید و یکی یکی دنبال جوابهایشان بگردید ، شاید همین بهانه ای بشود برای خروج از وضعیت پوچی .
ضمنا ، خوب ما هستیم و باید زندگی کنیم مسلا برای بهتر شدن شرایط باید تلاش کرد و زحمت کشید و هیچ حس خوبی بدون زحمت به دست نمی آید و هیچ حس بدی هم بدون تلاش برای از بین بردن آن حس بد از بین نمی رود.
وقتی شما تلاش کنید که یک حس بد مثل پوچ بودن خود و یا دنیا و کلا همه چیز را به یک حس خوب و یا همان حال خوب (که این روزها خیلی هم باب شده ) تبدیل کنید نتیجه آن دقیقا همان چیزی است که برای آن حرکت کرده اید و در همان زمان حرکت و تلاشتان آنرا بدست می آورید ، حس خوب یک جعبه بسته بندی شده نیست که آنرا به ما تقدیم کنند بلکه دقیقا مانند همان حس بد ،چیزی است که از فکر و ذهن ما و شاید قلب ما سرچشمه می گیرد ، که به نظر من چون به افکار و احساس های بد فکر کردن زحمتی ندارد و نیازی به حرکت و تکاپو ندارد و راحت است ما بیشتر به سمت آنها سوق پیدا می کنیم (در هر حال و وضعی که باشید می توانید به آنها فکر کنید و مثلا ساعت ها در یک گوشه بنشینید و به این فکر کنید که دنیا پوچ است اصلا چه دلیلی دارد که مثلا الان از جایم بلند شوم و کاری کنم و ..... ) اما برای بهتر شدن و بهتر بودن و بهتر کردن شرایط باید حرکت کرد و این یعنی زحمت دارد ... و احساسی که انسان های تلاشگر دارند و هیچ وقت احساس پوچی نمی کنند نتیجه همان تلاش دائمی آنها ست .

kfat4;658635 نوشت:
و اگه میشه دلیلتون رو برای جمله آخریتون بگید، چون من باهاش مخالفم

نیستی اصلا چیزی نیست که بخواهد برتر باشد ،مثل یک مسابقه که تنها شرکت کننده آن خودتان هستید .:Gol:

Mostafa7;659262 نوشت:
متأسفانه هیچکدوم از پاسخ های دوستان برای استارتر تایپک قانع کننده نیست به نظرم
دلیل خلقت انسان ، اینکه چرا ما آفریده شدیم تا بازیگران سناریویی باشیم که خدا کارگردانشه
چرا بدون انتخاب خودمون آفریده شدیم ، و حتی باید به دستوراتی که برامون تعریف شده عمل کنیم .
میگن خدا بی نیازه . هر عملی برای رسیدن به هدفی انجام میشه . خداوند کار بی هدف نمیکنه . پس هدف خدا از خلقت ما در واقع نیاز خدا به خلقت ما رو میرسونه .
وگرنه خلقت ما عبث و بیهوده میشه ...
آیاهدف بانیاز یکیه؟

Reza-D;659287 نوشت:
هیچی بابا سرِ کاریه

سلام
شوخی کردن با این مفاهیم به نظر من اصلا جایز نیست حتی اگر هیچ چیزی از آنرا درک نمی کنیم حق نداریم با این مفاهیم شوخی کنیم .

ابوالبرکات;659296 نوشت:
آیاهدف بانیاز یکیه؟

فکر می کنم خیر ، اما برای هرکدام باید تعریفی داشته باشیم ، به طور مثال از خود بپرسیم هدف زندگی چیست ؟ نیاز زندگی چیست ؟

سلام علیکم
به نظر بنده این دنیا هیچ هدفی نداره حداقل اینکه من نمیفهمم
این جوابی هم که خیلی ها می فرماییند که ما برای پرستش خدا افریده شده ایم هم قانع کننده نیست
اگه جهان دیگه ای وجود داره که این دنیا دیگه پوچه اگر هم نیست که بازم هفتاد هشتاد سال می خوای بدبختی بکشی

سلام و عرض ادب

اولین نکته و هشدار و توصیه این است که نجات یافته از هر نوع اقدام به خودکشی میباید در مراکز درمانی بستری و درمان و مشاوره روانی برای ایشان انجام شود
و چنانچه فردی نیت خود را به خودکشی آشکار کند ایشان را جهت مشاوره به مراکز درمانی و یا مشاورین متخصص ارجاع داده شوند

حال موضوع بسیار مهم تاپیک:
این موضوع بسیار اساسی است امکان دارد برای افراد بسیاری به عنوان سؤال مطرح شود
مطمئن باشید اگر نگوییم سؤال همه افراد بشر بلکه سؤال بسیاری از افراد بشر هست . پس تنها سؤال شما نیست
اگر اینقدر اساسی هست ؟ چرا نسبت به سایر موضوعات کمتر مورد کنکاش قرار میگیرد؟
زیرا که بیش از 95 درصد مردم با انتخاب عملی یعنی زندگی کردن خود و انتخاب مرگ طبیعی و عدم انتخاب خودکشی پاسخ آن را داده اند
پس به طور اساسی و نهادینه؛ فارغ از هر عقیده و مذهب انسانها و سپس خود حیات و زندگی پاسح شما را داده اند
رفتار بشر و ترس نهادینه از مرگ پاسخ عملی و مکتوب پاسخ شماست

برای حدود 5 درصد مردم انتخاب خودکشی دلیل یکسانی ندارد
دلایل گوناگونی که به ذهن من میرسد شامل موارد ذیل هست
بیماری های روحی روانی
تأثیر مخرب داروهای روانگردان اعتیاد به الکل یا مواد مخدر
رنج و فشار زندگی
بیماری های صعب العلاج
کهولت سن
سرخوردگی و ناتوانی از حل مشکلات
عذاب وجدان و سرشکستگی از اعمال خود و شرایط موجود
نشانه اعتراض باشد
اقدام به نشان دادن اینکه من هم بودم یا اینکه هستم
اقدامی جهت حفظ زندگی دیگران
رسیدن به پوچی که آنهم انواع گوناگون دارد بعضی از سرِ: سرخوشی تفکر در فلسفه حیات ، ناچیزی و حقارت در برابر عظمت جهان اطراف ، ناچیزی و بیمقداری جهان (پوچی شخص یا پوچی جهان؟) و .....
انتخاب شما در کدام یک از گروه ها و یا زیرگروه ها قرار میگیرد؟
توجیهات شما در انتخاب خودکشی در زمره اعتراض یا نشانه ای بر اعلام بودن شماست و یا از سر رسیدن به پوچی است صد البته نوع پوچی را مشخص کنید

[HL]به نظر من بررسی هر کدام از عوامل بالا یا یافتن راه حل مناسب انگیزه بسیار خوبی برای عدم انتخاب خودکشی و آرزوی عمر طولانی و با سلامت هست[/HL]

یک نکته دیگر از کجا معلوم این وضعیت زندگی بهترین و آخرین شانسی باشد که شما آورده باشید و از پس مرگ وارد دنیایی پوچ تر و یا دنیایی سرشارتر از رنج و حرمان در انتظار شما نباشد
به عبارتی دیگر از کجا معلوم که این زندگی با همه ناملایمات و سختی هایش آخرین نقطه آسایش شما نباشد؟
یعنی مرگ نه تنها سکوی صعود نباشد بلکه نقطه سکوت (عدم ) باشد یا نقطه عطف سقوطی سهمگین تر باشد

پیروز و موفق باشید

kfat4;658635 نوشت:
اختیار دارید خواهش می کنم به عقل خودتون توهین نکنید. مرسی از پاسختون. من شماره گذاری کردم گیج نشم
2-سوال من اساسی تره. به نظر من این که برای این خدا مارو آفرید که عبادتش کنیم بی معنیه چون تعریف من از خدا وجودی بی نیازه، اون به وجود ما نیازی نداشته. به عبادت ما نیازی نداشته. اگه نبودیم واقعاً اتفاق خاصی نمیفتاد، پس چرا هستیم؟
3-اول از همه این که من مسلمون زاده شدم اسم خودم رو مسلمون نمیذارم تا وقتی که بهش اعتقاد پیدا کنم. الان یه آدم از یه دین دیگه منو ببینه و من به دروغ بگم که من مسلمونم چه فکری درباره دین اسلام می کنه؟ به هر حال من اگه میخواستم خودکشی کنم الان زنده نبودم. همچنان زنده ام و یه دلیلش هم ترس از عذاب ابدی ئه (اگه راست باشه). الان سوال من اینه که چرا ما حق نبودن نداریم؟ + من نفهمیدم منظورتون از ندونستن این که فردا چه اتفاقی میفته چیه
4-دقیقاً یه مشکل اینه که ظاهراً هیچ رفتنی وجود نداره و من تا ابد وجود دارم و از بین نمیرم(اگه به "اون دنیا تا ابد" اعتقاد داشته باشیم)
5- :دی
6-خب احساس پوچی باعث خودکشی می شه دیگه!
7-بله خدا به ما اختیار داد و من اگه گناه کنم گردن خودمه چون میتونستم نکنم ولی کردم، دست ؛ ولی خدا قبل از من مسئوله، یعنی قدرتی که خدا بهم داده باعث شده من گناه کنم. و خدا قبل از این که مارو ب وجود بیاره میدونست ما گناهکار خواهیم بود(البته یه خرده حرف زدن در این مورد مشکله ، چون اگه خدا تو قید زمان نباشه دیگه "قبل از این که" و "بعد از این که" معنی نمیده) -مگه این که بخواید بگید خدا نمیدونسته که خب قطعاً نمیگید چون هردومون باور داریم که خدا از همه چیز آگاهه - و این که دنیایی که ما میسازیم رو ما میسازیم، نه من. یعنی من اگه تصمیم داشته باشم دنیای خوبی رو بسازم نمیتونم جلوی بدی های دیگران رو بگیرم.

سلام خواهش میکنم
در مورد عقل راستش من بارها و بارها عدم توانایی عقلم رو در بعضی موارد دیدم
راستش جواب سوال دو رو اگه یکی از کارشناسا جواب بدن خیلی خوب میشه اما چیزی که به ذهن من میرسه اینه که اول از همه اینکه هدف عبادت خداست دلیلی بر نیاز خدا نیست خدا میخواد امتحانمون کنه بعدش اون دنیا به آدمای خوب پاداش ابدی میده یعنی یه موجودی رو به وجود آورد که بهش لطف ابدی داشته باشه منتها به شرطی که از پس یه سری امتحانات بر بیاد
در مورد سوال سوم اینکه هر کسی باید بدونه کسی که یه دینی داره حتما دین در اون فرد خلاصه نمیشه و اون فرد ممکنه خیلی چیزا رو رعایت نکنه این مشکل اون فردیه که با دیدن شما فکر میکنه باید کل اسلام رو شما پیاده شه. برای همین امام خامنه ای به جوانان اروپایی فرمودند که خودشون دنبال دین برن و به چرت و پرتای افراد گوش ندن. یعنی داعشیا رو که ادعای مسلمونی میکنن مسلمون ندونن
برای این حق نبودن ندارید چون انسان حالات ثابتی نداره و مکنه عرض چند ثانیه روحیش و تفکرش عوض بشه .اگه حق نبودن باشه یکی که ناامید و عصبانی میشه و حالات روحیش بهم میریزه باید بره خودش رو بکشه بدون اینکه شاید اگه یکم صبر میکرد به بهترین حال میرسید همه چیز عوض میشد.برا همین باید شرایط سخت رو تحمل کرد.این حق نداشتن باعث میشه انسان قوی باشه شما تصور کنید یه فردی تا مشکلی واسش پیش میاد میبره و از خدا ناامید میشه و خودش و آیندش رو سیاه میبینه پا پس میکشه و روز به روز بدتر میشه هر روز بدتر از دیروز همش میزنه تو خط نالیدن و غر زدن و فال بد زدن سیاه کردن روزگار خودش و بقیه اصلا میبینیدش ناامیدیش حال آدمو بهم میزنه اما یکی رو در نظر بگیرید که با وجود بدبختیای بیشتر از اون فرد اول محکم وای میسته با امید به خدا هر سختی ای هم باشه خودشو بالا میکشه و مشکلاتو حل میکنه حق خودکشی نداشتن میگه آدم باید راه دوم رو بره. اصلا چرا اینقدر طولانیش کردم شما تا حالا نشده عصبانی بشید یه تصمیمی بگیرید بعدش پشیمون بشید؟؟؟به همین دلیل حق خودکشی ندارید.منظورم اینه شما هیچ تضمینی ندارید که فردا قراره چه اتفاقی براتون بیفته که بخواید خودکشی کنید
7- نه خیلیا گناه نکردن پس کاملا دست خودمونه.خدا هیچ وقت نگفته من مطمئنم شما گناه میکنید .اگه قدرت گناه نمیداد که دیگه اختیار نبود اختیار یعنی اینکه شخص هم میتونه گناه کنه هم نه یعنی خدا هم قدرت گناه کردن بهش داده هم قدرت گناه نکردن.ما انتخاب میکنیم که از کدوم قدرتت استفاده کنیم
موضوع قفل شده است