جمع بندی ابراز علاقه شديد پسر ؛ مخالفت شديدتر مادرش

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ابراز علاقه شديد پسر ؛ مخالفت شديدتر مادرش

باسلام
من تازه عضو شدم و واقعا لذت بردم از بحث های کارشناسی سایت.مشکل بزرگی دو ساله زندگی و روح و روانم رو درگیر کرده و واقعا داره ذره ذره آبم میکنه.حدود دو سال پیش که تازه رفته بودم اداره یکی از همکارانم بهم ابراز علاقه کردن.پسر مودب ومهربان وعاشق پیشه ای جلوه میکردن.بهمدیگه علاقه مند شدیم....خییییییلی ابراز علاقه میکردن وشدیدا منو وابسته خودشون کردن با توجه به اینکه منم دختر عاطفی واحساساتی هستم....
ایشون به طور علنی تو اداره ابراز محبت میکردن ودیگه کل اداره متوجه علاقه ما دو نفر شده بود.بعد مدت کوتاهی متوجه شدم مادر ایشون اول کاری رفتن استخاره کردن .اینم بگم مادر ایشون اعتقاد دارن قبل هرکاری باید با خدا وقران مشورت کردوتعقل ومشورت وشناخت وتحقیق در مراحل بعد استخاره س!!!!
استخاره ایشون بد میاد ودو ساله نه تنها پا پیش نمیذارن بلکه هرجوری بلد بودن سنگ انداختن تو این رابطه وما رو از هم سرد کردن.حتی مادر ایشون از بردن آبروی من در اداره ابا نکردن!برای اینکه من وپسرشون حتی تو اداره نتونیم هم کلام شیم برادر همکارمو باهاش میفرستاد اداره!بعضی وقتام گوشی پسر سی ساله رو میگرفت از دستش که نذاره من وهمکارم با هم در ارتباط باشیم....
همکارمم وابسته وشیفته مادرشه وپسر ترسرییه وجسارت اینکه جلو حرف مادرش وایسه رو نداره.تو این دو سال من بعلت علاقه ای که به ایشون داشتم تحت هر شرایط کنرشون موندم.ابروم تو اداره رفت وغرورمو خانوادش شکستن وهمکارم از من دفاع نکرد و فقط گاها زبانا قسم خورد وگفت عااااااشقمه وقول میده اوضاعو بهترکنه.هرباار قول داد وخیییلی زود زد زیرش.ادم با اراده وصادقی نبود....
چندبار باهاش قطع رابطه کردم اما با حرفاش مجاب و باز مونگارم کرد....
یکبار متوجه شدم ادم پاکی نیست وتو چت با یه دختر بی بندوبار اشنا شده وازش سواستفاده میکنه....
هربار به طریقی منو گمراه کرد ویکبار با خو اون خانوم تلفنی حرف زدم ومتوجه شدم پنج شیش ماه قبل من همکارم چتی باهش دوست شده وهمزمان با ارتباط با من اونو گول میزده وازش سواستفاده میکرده وهر بار که سر پا در هوا بودنم واینکه انصاف نیس این همه بلا سرم بیاره خودش ومادرش باهاش دعوا کردم بهم حق نداده وازم دلگیر شده وگفته مادرش تقصیری نداشته و اونم کوتاهی نکرده تو این رابطه!!!!!!روز وشبم با گریه ویاسین خوندن وناله ونفرین اون ومادرش میگذره.لطفا نظرتونو راجع این جریان بگین....ممنونم که وقت میذارین وحرفا وغصه های دلمو البته یه گوشه شو میخونین...
البته نا گفته نماند که چند ماه باهاش تموم کرده بودم وبعد چند ماه دوباره برگشت وبا التماس گفتش اومده همه چی رو درس کنه.ما باز خییییلی زود زد زیز حرفاش و مادرش متوجه شد با هم در ارتباطیم وباز گوشیشو گرفت ازش ویک هفته س ازش بی خبرم.با توجه به اینکه محل خدمتمو جدا کردم والان کنار هم نیستیم.......

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام بر شما
از اين كه با تأخير زياد پاسخ مي دهم پوزش مي طلبم.
بزرگوار مي دانم كه اين مدت چه گذشته بر شما! وقتي ما منتظر دوست يا مهماني باشيم و او دو ساعت دير بياييد واقعا اذيت مي شويم. اين مدت آشنايي كه براي شما همراه با اضطراب و تشويش، اميد و ترس و عشق و نفرت بوده است. يعني دقيقا به جاي اين كه آرامش تان زياد شود در مجموع حال تان بد شده است. نمي خواهم دنبال مقصر بگردم و او را سرزنش كنم كه سرزنش سودي ندارد ولي حداقل كاري كه مي توانيم بكنيم اين است كه در آينه گذشته بنگريم و عبرت بگيريم و تا در مسير آينده شكست نخوريم. از قديم گفته اند اول چاه بكن بعد منار را بدزد. يعني درست است كه طرف مقابل شما يك مرد سي ساله است ولي او مانند شاخه هاي يك درخت است كه به تنه وصل است. و تنه او مادر و پدرش است. طبيعتا او نمي تواند دور مادرش را با ازدواج با شما خط بكشد. افرادي هم كه ابتدا اين كار را مي كنند در زندگي سراغ مادر مي روند و اگر مادر با اين وصلت موافقت نشود به دليل ارتباط زياد اين آقا با مادرشان دچار مشكلاتي مي شويد.
در بسياري از موارد مادراني كه خود براي فرزندشان آستين بالا مي زنند نمي توانند با عروس خود كنار بيايند حال تصور كنيد مادري نسبت به دختري حس مثبتي هم نداشته باشد طبيعتا او را نمي تواند به عنوان عروس در نظر بگيرد و چه بسا با مداخلت هاي خود سبب تخريب زندگي عروس و پسرش هم بشود.
مي دانم به احتمال زياد در اين مدت طولاني شما هم به اين آقا حس مثبتي داريد و انس پيدا كرده ايد ولي به نفع شما و ايشان نيست كه روزه شك دار بگيريد و بهتر است هرچه زودتر اين ارتباط را قيچي كنيد به خصوص اين كه متوجه شده ايد ايشان با خانم هاي ديگري ارتباط داشته است. بنابراين اگر مي توانيد محل كارتان را تغيير دهيد و سيم كارت خود را عوض كنيد و هر چه شما را به ياد اين رابطه مي انداز دور كنيد. در برابر به ضررهاي اين زندگي اي فكر كنيد كه مادر مداخله مي كند.
تذكر: اگر ايشان به زور هم مادر را راضي كرد براي خواستگاري بيايد باز هم قبول نكنيد.
[/]

اینم دیگه پرسیدن داره.قطع رابطتت کارخوبی بوده.اولین پسری بوده که به شما ابراز علاقه کرده؟که تحت تاثیر حرفاش قرار گرفتین.دروغ میگه دوستت داره.معمولن پسرا با یه دختر که دوست میشن ازین حرفا میزنن به دختره:"عزیزم تو اولین کسی هستی که دوستش دارم.تا حالا بغیر از تو با کسی نبودم.تو خیلی خشگلی(حتی اگه دختره زشت باشه).... اینا حرفا روتینیه گول نخور."

سلام

حامی;661799 نوشت:
اگر ايشان به زور هم مادر را راضي كرد براي خواستگاري بيايد باز هم قبول نكنيد.

اصل حرف همین بود که استاد زحمتش رو کشیدن.

دختر خسته وغمگین;654282 نوشت:
باسلام
من تازه عضو شدم و واقعا لذت بردم از بحث های کارشناسی سایت.مشکل بزرگی دو ساله زندگی و روح و روانم رو درگیر کرده و واقعا داره ذره ذره آبم میکنه.حدود دو سال پیش که تازه رفته بودم اداره یکی از همکارانم بهم ابراز علاقه کردن.پسر مودب ومهربان وعاشق پیشه ای جلوه میکردن.بهمدیگه علاقه مند شدیم....خییییییلی ابراز علاقه میکردن وشدیدا منو وابسته خودشون کردن با توجه به اینکه منم دختر عاطفی واحساساتی هستم....
ایشون به طور علنی تو اداره ابراز محبت میکردن ودیگه کل اداره متوجه علاقه ما دو نفر شده بود.بعد مدت کوتاهی متوجه شدم مادر ایشون اول کاری رفتن استخاره کردن .اینم بگم مادر ایشون اعتقاد دارن قبل هرکاری باید با خدا وقران مشورت کردوتعقل ومشورت وشناخت وتحقیق در مراحل بعد استخاره س!!!!
استخاره ایشون بد میاد ودو ساله نه تنها پا پیش نمیذارن بلکه هرجوری بلد بودن سنگ انداختن تو این رابطه وما رو از هم سرد کردن.حتی مادر ایشون از بردن آبروی من در اداره ابا نکردن!برای اینکه من وپسرشون حتی تو اداره نتونیم هم کلام شیم برادر همکارمو باهاش میفرستاد اداره!بعضی وقتام گوشی پسر سی ساله رو میگرفت از دستش که نذاره من وهمکارم با هم در ارتباط باشیم....
همکارمم وابسته وشیفته مادرشه وپسر ترسرییه وجسارت اینکه جلو حرف مادرش وایسه رو نداره.تو این دو سال من بعلت علاقه ای که به ایشون داشتم تحت هر شرایط کنرشون موندم.ابروم تو اداره رفت وغرورمو خانوادش شکستن وهمکارم از من دفاع نکرد و فقط گاها زبانا قسم خورد وگفت عااااااشقمه وقول میده اوضاعو بهترکنه.هرباار قول داد وخیییلی زود زد زیرش.ادم با اراده وصادقی نبود....
چندبار باهاش قطع رابطه کردم اما با حرفاش مجاب و باز مونگارم کرد....
یکبار متوجه شدم ادم پاکی نیست وتو چت با یه دختر بی بندوبار اشنا شده وازش سواستفاده میکنه....
هربار به طریقی منو گمراه کرد ویکبار با خو اون خانوم تلفنی حرف زدم ومتوجه شدم پنج شیش ماه قبل من همکارم چتی باهش دوست شده وهمزمان با ارتباط با من اونو گول میزده وازش سواستفاده میکرده وهر بار که سر پا در هوا بودنم واینکه انصاف نیس این همه بلا سرم بیاره خودش ومادرش باهاش دعوا کردم بهم حق نداده وازم دلگیر شده وگفته مادرش تقصیری نداشته و اونم کوتاهی نکرده تو این رابطه!!!!!!روز وشبم با گریه ویاسین خوندن وناله ونفرین اون ومادرش میگذره.لطفا نظرتونو راجع این جریان بگین....ممنونم که وقت میذارین وحرفا وغصه های دلمو البته یه گوشه شو میخونین...
البته نا گفته نماند که چند ماه باهاش تموم کرده بودم وبعد چند ماه دوباره برگشت وبا التماس گفتش اومده همه چی رو درس کنه.ما باز خییییلی زود زد زیز حرفاش و مادرش متوجه شد با هم در ارتباطیم وباز گوشیشو گرفت ازش ویک هفته س ازش بی خبرم.با توجه به اینکه محل خدمتمو جدا کردم والان کنار هم نیستیم.......

اینم از پیامدهای اختلاط دو جنس مونث و مذکر در اداره و دوستی و خوش و بش با توجیه همکار بودن !
شما کار اشتباهی کردید و تاوان هم در پس کار اشتباه هست .
تا زمانی که اون اقای محترم با خانواده خانه شما نیامئده بود نباید هیچ حرف بین شما و اون یارو صورت میگرفت

نقل قول:
اینم از پیامدهای اختلاط دو جنس مونث و مذکر در اداره و دوستی و خوش و بش با توجیه همکار بودن !
شما کار اشتباهی کردید و تاوان هم در پس کار اشتباه هست .

سرزنش کردن دیگه فایده ای نداره.ازاین به بعد ان شاءالله با چشم باز و منطق بالا با مردم باید برخورد داشته باشید و همونطور که گفتن کلاً با این آقا قطع رابطه کنید البته اولش سخته براتون ولی با توجه به اینکه با جنس مخالف هم رابطه دارن وقتی از این حالت احساسی بیرون بیاین متوجه میشین که چقدر خدا بهتون کمک کرده که کنار این آقا قرار نگرفتید و واقعاً خداروشکر میکنید.

پرسش:
مشکل بزرگی دو ساله زندگی و روح و روانم رو درگیر کرده و واقعا داره ذره ذره آبم میکنه.حدود دو سال پیش که تازه رفته بودم اداره یکی از همکارانم بهم ابراز علاقه کردن.پسر مودب ومهربان وعاشق پیشه ای جلوه میکردن.بهمدیگه علاقه مند شدیم....خییییییلی ابراز علاقه میکردن وشدیدا منو وابسته خودشون کردن با توجه به اینکه منم دختر عاطفی واحساساتی هستم....

ایشون به طور علنی تو اداره ابراز محبت میکردن ودیگه کل اداره متوجه علاقه ما دو نفر شده بود.بعد مدت کوتاهی متوجه شدم مادر ایشون اول کاری رفتن استخاره کردن .اینم بگم مادر ایشون اعتقاد دارن قبل هرکاری باید با خدا وقران مشورت کردوتعقل ومشورت وشناخت وتحقیق در مراحل بعد استخاره س!!!!
استخاره ایشون بد میاد ودو ساله نه تنها پا پیش نمیذارن بلکه هرجوری بلد بودن سنگ انداختن تو این رابطه وما رو از هم سرد کردن.حتی مادر ایشون از بردن آبروی من در اداره ابا نکردن!برای اینکه من وپسرشون حتی تو اداره نتونیم هم کلام شیم برادر همکارمو باهاش میفرستاد اداره!بعضی وقتام گوشی پسر سی ساله رو میگرفت از دستش که نذاره من وهمکارم با هم در ارتباط باشیم....
همکارمم وابسته وشیفته مادرشه وپسر ترسرییه وجسارت اینکه جلو حرف مادرش وایسه رو نداره.تو این دو سال من بعلت علاقه ای که به ایشون داشتم تحت هر شرایط کنرشون موندم.ابروم تو اداره رفت وغرورمو خانوادش شکستن وهمکارم از من دفاع نکرد و فقط گاها زبانا قسم خورد وگفت عااااااشقمه وقول میده اوضاعو بهترکنه.هرباار قول داد وخیییلی زود زد زیرش.ادم با اراده وصادقی نبود....
چندبار باهاش قطع رابطه کردم اما با حرفاش مجاب و باز مونگارم کرد....
یکبار متوجه شدم ادم پاکی نیست وتو چت با یه دختر بی بندوبار اشنا شده وازش سواستفاده میکنه....
هربار به طریقی منو گمراه کرد ویکبار با خو اون خانوم تلفنی حرف زدم ومتوجه شدم پنج شیش ماه قبل من همکارم چتی باهش دوست شده وهمزمان با ارتباط با من اونو گول میزده وازش سواستفاده میکرده وهر بار که سر پا در هوا بودنم واینکه انصاف نیس این همه بلا سرم بیاره خودش ومادرش باهاش دعوا کردم بهم حق نداده وازم دلگیر شده وگفته مادرش تقصیری نداشته و اونم کوتاهی نکرده تو این رابطه!!!!!!روز وشبم با گریه ویاسین خوندن وناله ونفرین اون ومادرش میگذره.لطفا نظرتونو راجع این جریان بگین....ممنونم که وقت میذارین وحرفا وغصه های دلمو البته یه گوشه شو میخونین...
البته نا گفته نماند که چند ماه باهاش تموم کرده بودم وبعد چند ماه دوباره برگشت وبا التماس گفتش اومده همه چی رو درس کنه.ما باز خییییلی زود زد زیز حرفاش و مادرش متوجه شد با هم در ارتباطیم وباز گوشیشو گرفت ازش ویک هفته س ازش بی خبرم.با توجه به اینکه محل خدمتمو جدا کردم والان کنار هم نیستیم
.......

پاسخ
بزرگوار مي دانم كه اين مدت چه گذشته بر شما! وقتي ما منتظر دوست يا مهماني باشيم و او دو ساعت دير بياييد واقعا اذيت مي شويم. اين مدت آشنايي كه براي شما همراه با اضطراب و تشويش، اميد و ترس و عشق و نفرت بوده است. يعني دقيقا به جاي اين كه آرامش تان زياد شود در مجموع حال تان بد شده است.

نمي خواهم دنبال مقصر بگردم و او را سرزنش كنم كه سرزنش سودي ندارد ولي حداقل كاري كه مي توانيم بكنيم اين است كه در آينه گذشته بنگريم و عبرت بگيريم و تا در مسير آينده شكست نخوريم. از قديم گفته اند اول چاه بكن بعد منار را بدزد. يعني درست است كه طرف مقابل شما يك مرد سي ساله است ولي او مانند شاخه هاي يك درخت است كه به تنه وصل است. و تنه او مادر و پدرش است. طبيعتا او نمي تواند دور مادرش را با ازدواج با شما خط بكشد. افرادي هم كه ابتدا اين كار را مي كنند در زندگي سراغ مادر مي روند و اگر مادر با اين وصلت موافقت نشود به دليل ارتباط زياد اين آقا با مادرشان دچار مشكلاتي مي شويد.

در بسياري از موارد مادراني كه خود براي فرزندشان آستين بالا مي زنند نمي توانند با عروس خود كنار بيايند حال تصور كنيد مادري نسبت به دختري حس مثبتي هم نداشته باشد طبيعتا او را نمي تواند به عنوان عروس در نظر بگيرد و چه بسا با مداخلت هاي خود سبب تخريب زندگي عروس و پسرش هم بشود.
مي دانم به احتمال زياد در اين مدت طولاني شما هم به اين آقا حس مثبتي داريد و انس پيدا كرده ايد ولي به نفع شما و ايشان نيست كه روزه شك دار بگيريد و بهتر است هرچه زودتر اين ارتباط را قيچي كنيد به خصوص اين كه متوجه شده ايد ايشان با خانم هاي ديگري ارتباط داشته است. بنابراين اگر مي توانيد محل كارتان را تغيير دهيد و سيم كارت خود را عوض كنيد و هر چه شما را به ياد اين رابطه مي انداز دور كنيد. در برابر به ضررهاي اين زندگي اي فكر كنيد كه مادر مداخله مي كند.

تذكر: اگر ايشان به زور هم مادر را راضي كرد براي خواستگاري بيايد باز هم قبول نكنيد.


موضوع قفل شده است