جمع بندی شبهاتی در مورد تاریخ قرآن

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبهاتی در مورد تاریخ قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

من در یکی از وب سایت های خارجی این متن رو خوندم و چون علم کافی نداشتم جواب ندادم و از شما میخوام که یک جواب ساده روشن و با مستندات محکمه پسند بدید. همین اول بگم واسه من سخن رانی نکنید چون اصلا اعصاب ندارم .
یا علی

نقل قول:
در این قسمت هدف من مطرح کردن یک مشت سوال و دلیل هست برای ​اینکه مساله روشن بشه که چرا من قرآن رو معجزه نمی دونم و بعد در مورد معجزات دیگه ای که به پیامبر اسلام نسبت داده میشه، از جمله مهمترین آنها که شق القمر هست صحبت کنم.

نکته مهمی که بسیاری از مسلمان ها در مورد قرآن نمی دونند اینه که در قرن ششم، اصلا زبان عربی هنوز تاسیس نشده بوده و اولین قرآن ها به زبان آرامی نوشته شده، زبانی که امروزه در کل دنیا تقریبا منقرض شده و ریشه اش از زبان عبری گرفته میشه. برای اینکه بیشتر با زبان آرامی که یکی از زبان های رایج در قرن ششم بوده آشنا بشین، میتونید خودتون تحقیق کنید در این زمینه و یا به سایت ویکیپیدیا مراجعه کنید. پس سوال اول من اینه که اگه قرار بود خداوند یکتا طبق ادعای اسلام و قرآن، آخرین معجزه اش، یک کتاب باشه، چرا از زبان اصلی این کتاب محافظت نکرد و اجازه داد که عربی جای این زبان رو بگیره؟

سوال بعدی اینه که چرا این کتاب به صورت کتبی از اول به محمد داده نشد؟ ما همه میدونیم که ده قوانین اولیه رو که خداوند به موسی میده در کوه سینا، به صورت کتبی روی دو تا سنگ به زبان عبری مینویسه و از قوم یهود درخواست میکنه که جعبه ای از طلا درست کنند و از این سنگ ها مراقبت کنند و بعدها این سنگ ها رو در معبد قرار میدهند(داستان کامل در تورات). پس قرآن اگه معجزه بود، چرا کتبی نیومد و چرا شفاهی اومد و اونم 23 سال طول کشید!؟

چرا این کتاب توسط یک فرشته به محمد به طور شفاهی خوانده شد؟ اگه قرار بود محمد آخرین پیامبر اول الازم باشه، چرا با خدا مستقیم ملاقات نکرد همون طور که موسی به طور مستقیم با خدا صحبت کرد و همین طور پیامبران بزرگ دیگه از جمله ابراهیم و عیسی مسیح(عیسی مسیح ادعا میکرد که خداوند پدر در جسم او ساکن است و تمامی حرف ها و کارهایش، از طرف پدری که در او ساکن است میباشد نه او و به خودش لقب پسر خدا و پسر انسان رو داده بود - داستان کامل در انجیل یوحنی). مهمتر از همه خدا به طور مستقیم با کل قوم یهود که حدود دو میلیون نفر بودند در نزدیکی کوه سینا صحبت کرد که باعث ترس و وحشت آنها شد(داستان کامل در تورات). پس چرا دین باید اینقدر رمزگونه و در خفا کامل بشه و اسمش معجزه نامیده بشه؟!

در سوره القصص آیه 52 آمده که "کسانی که پیش از این(قرآن) به آنان کتاب(آسمانی) داده ایم، به آن ایمان می آورند." این پیش بینی در حالیه که هنوز بعد از حدود 14 قرن، جمعیت مسیحیان در دنیا بیشتر از مسلمان هاست و همین طور یهودی ها ایمان نیاوردند و حدود 8 میلیون هنوز یهودی داریم. این در حالیه که در مورد ظهور مسیح از قبل پیش بینی شده بود که قوم بنی اسرائیل که مردم خودش هستند او را دریافت و قبول نمیکنند(مزامیر 118 آیه 22 و 23 - اشعیا 49 ایه 7 - اشعیا 53 آیات 3 تا 9). البته بودند کسایی که عیسی مسیح رو همراهی کردند از درون خود قوم یهود(مهمترین آنها شائول که بعدا به پولس معروف شد و بعد از مصلوب شدن عیسی مسیح ایمان آورد و خودش جزو کسانی بود که ضد عیسی مسیح بود ولی بعد از دیدن عیسی مسیح بعد از مصلوب شدن او نظرش عوض شد - داستان کامل در اعمال رسولان و نامه های مختلف پولس)، ولی در کل، اکثریت قوم او رو قبول نکردند. برعکس قرآن که ادعا میکنه اهل کتاب ایمان خواهند آورد(اینطور برداشت میشه که همه به اسلام ایمان خواهند آورد) و این در حالیه که تعداد مسلمان هایی که مسیحی میشن و یا کلا از اسلام خارج میشن بسیار بیشتر از شاید تعداد کل یهودی ها و مسیحی هایی باشه که در گوشه کنار دنیا به دلایل متعدد از جمله مالیات جزیه و یا شست شوی مغزی مسلمان میشن.

نکته بعدی در مورد معجزات دیگری هست که به محمد نسبت داده شده ولی در قرآن هیچ اشاره ای به آن ها نشده از جمله معروف ترین آنها شق القمر. من سوالم از مسلمان ها اینه که اگه چنین معجزه ای اتفاق افتاده، چرا در قرآن ثبت نشده؟ و چرا در آیه های متعدد در قرآن نوشته شده که وقتی مردم از محمد خواستند تا معجزه کنه، در جواب گفته که من آدمی معمولی بیش نیستم و معجزه ها نزد کسی به جز خدا نیست و در نهایت تنها معجره ای که به آن اشاره شده خود قرآن هست که سال ها بعد از وفاط محمد نوشته شده و اصلش شفاهی بوده و زبان اصلیش منقرض شده!! آیه های زیادی هست که من اینجا چند تا اشاره میکنم: سوره انعام، آیه 37 و 109 - سوره یونس آیه 20 - سوره رعد آیه 7 و غیره

نتیجه گیری

تنها معجزه ای که پیامبر اسلام انجام داده، یکسری آیات هست که به صورت شفاهی به او نازل شده و سال ها بعد از مرگش به صورت کتبی درومده و زبان اصلی آن به عربی تغییر کرده و با وجود اتحاد و زوری که خلیفه های آن زمان از جمله عمر اعمال کردند، امروز قرآن های عربی متفاوتی داریم. هفت قاری و هفت روایت. در خارج از اسلام قدیمی ترین قرآن به زبان آرامی ادعا میشه در یمن پیدا شده که به زمان ولید بر میگرده و طبق گفته یک متحقق آلمانی که به زبان آرامی مسلط هست، هر کدام از لغت های این قرآن میتونه به لغت های مختلفی در عربی امروز ترجمه بشه، و این گذشته از این هست که تعدادی از آیه ها در این قرآن پاک شده و دوباره نوشته شده. نتیجه این تحقیق در کشورهای اسلامی ممنوعه، همون طور که فروش کتاب مقدس در ایران ممنوعه و کلیساها اجازه فروش و یا تبلیغ این کتاب رو ندارند که خودش سوال برانگیزه و نشون میده که چقدر وحشت و ترس در کشورهای اسلامی وجود داره ازین که مردم حقیقت رو بفهمند. البته این برداشت من هست. در هر صورت نتیجه این تحقیق رو میتونید در لینک زیر ببینید و بیشتر تحقیق کنید خودتون اگه میخواین. من خودم به شخصه دلایل زیادی دارم برای رد کردن قرآن به عنوان یک معجزه و به نظرم مضحک ترین ادعا در اسلام هست. اما حتی اگه بر فرض محال من این کتاب و دین از سوی خداوند باشه و ادامه دین خدا باشه، من از رد کردنش چیزی برای ترسیدن ندارم چون که در همین کتاب آمده که هرکسی که به خداوند یکتا ایمان داشته باشه و اعمال نیک انجام بده، ترسی برای او نیست و پاداشش محفوظه - سوره بقره آیه 62 و سوره مائده آیه 69

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیقین

mrc;654067 نوشت:
سلام علیکم
علیکم السلام و رحمة الله

mrc;654067 نوشت:
من در یکی از وب سایت های خارجی این متن رو خوندم
پس چرا متنش فارسیه؟!

mrc;654067 نوشت:
چون علم کافی نداشتم جواب ندادم
کار درستی کردید؛

علی (علیه السلام) می فرماید:
وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَم (نهج‏ البلاغة، ص 482)
وقتی از یکی از شما چيزى بپرسند كه پاسخش را نمی داند، از گفتن «نمی دانم» شرم نکند.

mrc;654067 نوشت:
از شما میخوام که یک جواب ساده روشن و با مستندات محکمه پسند بدید
امیدوارم پاسخ هایی که عرض خواهم کرد، چنین ویژگی هایی داشته باشد.

mrc;654067 نوشت:
همین اول بگم واسه من سخن رانی نکنید
گفتگو می کنیم؛ اینجا کانون گفتمان است. من یه چیزی می گم، شما یه فرمایشی! تا بالاخره از مجموع این گفتگو یه حرف حساب در بیاد!

mrc;654067 نوشت:
اصلا اعصاب ندارم
چرا؟! همین خودش اولین مانع گفتمان منطقی و مستدل و محکمه پسند است! با فکر راحت، دید باز، و نگاهی مثبت، بحثمون رو شروع می کنیم؛ شکیبا باشید...

نقل قول:
نکته مهمی که بسیاری از مسلمان ها در مورد قرآن نمی دونند اینه که در قرن ششم، اصلا زبان عربی هنوز تاسیس نشده بوده و اولین قرآن ها به زبان آرامی نوشته شده، زبانی که امروزه در کل دنیا تقریبا منقرض شده و ریشه اش از زبان عبری گرفته میشه. برای اینکه بیشتر با زبان آرامی که یکی از زبان های رایج در قرن ششم بوده آشنا بشین، میتونید خودتون تحقیق کنید در این زمینه و یا به سایت ویکیپیدیا مراجعه کنید. پس سوال اول من اینه که اگه قرار بود خداوند یکتا طبق ادعای اسلام و قرآن، آخرین معجزه اش، یک کتاب باشه، چرا از زبان اصلی این کتاب محافظت نکرد و اجازه داد که عربی جای این زبان رو بگیره؟

اول اینکه مجموعه ادعاهای این متن، بدون سند معتبر مطرح شده است. در همین چند خط آغازین متن، چند ادعا وجود دارد، از جمله:

در قرن ششم زبان عربی اصلا تاسیس نشده است!
اولین قرآن ها به زبان آرامی بوده است!

این دو ادعا _که واقعا هم مضحک است و ارزش بررسی ندارد_ با اینکه از نظر نتیجه و تاثیر عقیدتی، بسیار بزرگ می نماید اما کمترین سندی برای اثبات آن ارائه نشده است! روشن است که طرح ادعای بی دلیل از نظر علمی کمترین ارزشی ندارد و در هیچ کرسی ای از مراکز علمی، قابل پذیرش نیست!

تنها برای ریشه زبان آرامی به سایت ویکی پدیا ارجاع شده است که _صرفنظر از توضیح درست یا اشتباه ویکی پدیا در آن موضوع_ ارتباطی با این بحث ندارد. علاوه اینکه ویکی پدیا یک دانشنامه آزاد است و خیلی از افراد غیر متخصص در آن نگارش کرده و می کنند! از نظر بنده این سایت از نظر منبع دینی، قابل اعتماد و استناد نیست، به دلیل اینکه در این سایت، نگارش توسط افراد غیر متخصص هم انجام می گیرد و مهمتر اینکه، اغراض دینی یا سیاسی در متن برگزیده کاملا دخیل است، برای نمونه می توانید کلمات مقدسی از اسلام یا شیعه (مثل محمد صلی الله علیه و آله یا حسین علیه السلام) را در این سایت سرچ کنید. البته لازم است قبلا درباره موضوعات نامبرده اطلاعات خوبی داشته باشید تا متوجه شوید چه افترائات و چه شیطنت های زیادی در دل توضیحات متن ایت سایت وجود دارد که توضیحشان طولانی و خارج از این بحث است! آیا تا کنون به این مطلب فکر کرده اید که چرا وقتی بسیاری از کلمات و واژگان دینی را در گوگل سرچ می کنیم، سایت ویکی پدیا جزو اولین داده های گوگل است؟! گوگل از بین هزاران و میلیون ها نتیجه، ویکی پدیا را در رتبه اولین داده قرار می دهد! آیا این نشان از یک غرض و مرض مهندسی شده در ارائه داده ها نیست؟! ما معمولا پس از جستجو، اولین داده ها را باز می کنیم و سراغ صفحات بعدی نمی رویم. آیا این بدان معنا نیست که چرخانندگان گوگل می خواهند فکرشان را هر طوری هست به خورد خواننده ساده دلشان بدهند؟! (بماند؛ همین اشارت کافی بود!)

زبان عربی یک زبان رسمی و دقیق است که قرن ها قبل از ظهور حضرت رسول در شبه جزیره عربستان وجود داشته و در این مطلب بدیهی کمترین تردیدی وجود ندارد و انکارش مانند انکار روز و شب است. شاهکارهای ادبیات عرب جاهلی مثل معلقات سبع که سال ها بر سر در کعبه آویزان بوده خود بهترین و ساده ترین گواه است؛ بسیاری از مهمترین کتاب های شیعه و سنی قبل از قرن ششم نوشته شده و همگی هم به زبان فصیح عربی است و همه هم موجود است. تمام کتب اربعه شیعه _که مهمترین کتاب های روایی شیعه هستند، کافی، تهذیب، استبصار، من لا یحضره الفقیه_ قبل از قرن ششم نوشته شده اند. بسیاری از مهمترین کتاب های روایی اهل سنت قبل از قرن ششم و به زبان فصیح عربی نگاشته شده اند. موطآ ابن مالک مربوط به قرن دوم هجری است یعنی 400 سال قبل از ادعای مطرح شده! بسیاری از کتاب های معتبر و اصیل لغت عرب، مانند العین خلیل بن احمد فراهیدی یا مقاییس اللغة ابن فارس یا تهذیب اللغة ازهری یا صحاح جوهری و ده ها لغت نامه بزرگ و معتبر دیگر همگی قبل از قرن ششم نگاشته شده! این چه سخن مضحکی است که ادعا شود زبان عربی ای وجود نداشته و به یکباره در قرن ششم همه کتاب ها عربی شده اند؟!

نقل قول:
نکته مهمی که بسیاری از مسلمان ها در مورد قرآن نمی دونند اینه که در قرن ششم، اصلا زبان عربی هنوز تاسیس نشده بوده و اولین قرآن ها به زبان آرامی نوشته شده
نکته دیگر اینکه این مدعی ناشی، ظاهرا توفیق قرائت آیاتی از کلام الله را نداشته و الا به راحتی آیات بسیاری می یافت که خود قرآن تصریح می کند، زبان من عربی روشن است و به عربی بر قلب مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شده است؛ چند نمونه:

وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ
عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ (شعراء/192تا195)
و راستى كه اين [قرآن‏] وحى پروردگار جهانيان است
«روح الامين» آن را بر دلت نازل كرد
تا از [جمله‏] هشداردهندگان باشى
به زبان عربى روشن

وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبينٌ (نحل/103)
ما مى ‏دانيم كه آنها مى‏ گويند: «اين آيات را انسانى به او تعليم مى ‏دهد!» در حالى كه زبان كسى كه اينها را به او نسبت مى ‏دهند عجمى است ولى اين (قرآن)، زبان عربى آشكار است

إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (یوسف/2)
ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، باشد كه بينديشيد

وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فيهِ مِنَ الْوَعيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً (طه/113)
و اين گونه آن را [به صورت‏] قرآنى عربى نازل كرديم، و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم، شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند، يا [اين كتاب‏] پندى تازه براى آنان بياورد

إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (زخرف/3)
ما آن را قرآنى عربى قرار داديم، باشد كه بينديشيد

وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى‏ لِلْمُحْسِنينَ (احقاف/12)
و [حال آنكه‏] پيش از آن، كتاب موسى، راهبر و [مايه‏] رحمتى بود و اين [قرآن‏] كتابى است به زبان عربى كه تصديق ‏كننده [آن‏] است، تا كسانى را كه ستم كرده ‏اند هشدار دهد و براى نيكوكاران مژده ‏اى باشد



آیا این همه آیات روشن که به صراحت تمام، تصریح می کند که قرآن به زبان عربی نازل شده، کافی نیست؟!

اگر آن ادعای بی دلیل درست می بود، در این آیات باید می فرمود: انا انزلناه قرآنا آرامیا یا مثلا انا جعلناه قرآنا عبریا (ما این قرآن را به زبان آرامی یا عبری نازل کردیم!)، نه اینکه بارها و بارها تصریح کند که زبان من عربی روشن است!

سلام به همه دوستان خوب کانون
این اول نوشته ای است که در سال جدید _سال 1394 شمسی_ در کانون گفتگوی دینی نگارش می کنم. از خدای سبحان می خواهم هر آنچه تا کنون در کانون گفتگوی دینی و قرآنی نوشته ام و ان شاء الله خواهم نوشت را در مسیر درست و مورد رضایت خودش قرار داده و ذخیره معادم نماید.
سالی پر از خوبی، شادمانی، سربلندی و پرخیر و برکت برای همه ایرانیان و همه شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) آرزومندم. ان شاء الله امسال شاهد پیشرفت مادی و معنوی هر چه بیشتر، برای این سرزمین پاک و مردمان پاکش باشیم؛ ان شاء الله.:Hedye:

*****************


نقل قول:
سوال بعدی اینه که چرا این کتاب به صورت کتبی از اول به محمد داده نشد؟ ما همه میدونیم که ده قوانین اولیه رو که خداوند به موسی میده در کوه سینا، به صورت کتبی روی دو تا سنگ به زبان عبری مینویسه و از قوم یهود درخواست میکنه که جعبه ای از طلا درست کنند و از این سنگ ها مراقبت کنند و بعدها این سنگ ها رو در معبد قرار میدهند(داستان کامل در تورات). پس قرآن اگه معجزه بود، چرا کتبی نیومد و چرا شفاهی اومد و اونم 23 سال طول کشید!؟

متن تورات از جهت حجم، مطالب نسبتا محدودی داشته، در حالی که قرآن کریم متن مفصلی دارد که به تعبیر خودش «تبیانا لکل شیء» است و خواسته هر آنچه که بشر برای طی طریق تا قیام قیامت لازم دارد، پیش رویش قرار دهد.

خود قرآن کریم درباره نزول تدریجی می فرماید:

وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتيلاً (فرقان/32)
و كافران گفتند: «چرا قرآن يك جا بر او نازل نمى‏ شود؟!» اين به خاطر آن است كه قلب تو را به وسيله آن محكم داريم، و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم


از متن این آیه، به علاوه قراین دیگر، این نکات به دست می آید:

1- از نظر روانشناسی تربیتی، اگر مطالب به صورت تدریجی و مطابق نیاز مخاطبین ارائه شود، به ویژه اینکه براى آن مطالب، شاهد و مصداق عينى وجود داشته باشد، تاثیر عملی آن مطالب بسيار بیشتر خواهد بود. اصول تربيتى ايجاب مى‏ كند كه شخص يا اشخاص تربيت شونده، قدم به قدم اين راه را بپيمايند، و براى هر روز آنها برنامه‏ اى تنظيم شود تا از مرحله پایين شروع كرده به مراحل عالى برسند؛ برنامه‏ هايى كه اين گونه پياده مى‏ شود هم براى گوينده و هم براى شنونده، دلچسب تر و مؤثر تر است (این خاصیت و ویژگی ذاتی نزول تدریجی است).

2- بسيارى از آيات قرآن به مناسبت هاى تاريخى مانند جنگ "بدر" و "احد" و "احزاب" و "حنين" و غیر آن نازل شده، و دستور العمل‏ ها يا نتيجه‏ گيريهايى از اين حوادث ارائه داده است. آيا معنى دارد پیش از وقوع آن حوادث، مطالب آن حوادث به مردم گفته شده و نتیجه گیری ها و سنت های الهی بیان شود؟! به سخن ديگر، قرآن مجموعه‏ اى است از اوامر و نواهى، احكام و قوانين، تاريخ و موعظه، و مجموعه‏ اى از استراتژى و تاكتيك هاى مختلف در برخورد با حوادثى است كه در مسير امت اسلامى پيش مى‏ آمده است. چنين كتابى كه همه برنامه‏ هاى خود را، حتى قوانين كلي اش را از طريق حضور در صحنه‏ هاى زندگى مردم تبيين و اجرا مى‏ كند، نمی شود به صورت یکجا تمام مسایلش را پیش از رخداد آن حوادث، تبیین نماید و از رخدادهایی که هنوز رخ نداده است، برای مخاطبانش نتیجه گیری نماید!

3- نزول تدريجى قرآن، سبب ارتباط دایمی و مستمر پيامبر اکرم با مبدء وحى بوده است. اين ارتباط دایمى، دل او را قوی تر، و اراده او را نيرومندتر مى‏ ساخت؛ آیه کریمه به همین مطلب تصریح می کند.

4- ادامه وحى بيانگر ادامه رسالت پيامبر اکرم است و جايى براى وسوسه دشمنان نخواهد گذاشت كه بگويند او در يک روز از سوى خدا مبعوث شد و کتابی به او داده شد، اما پس از آن خدايش او را ترک گفته است! همانگونه كه در تاريخ اسلام مى‏ خوانيم كه به هنگام تاخير وحى در آغاز نبوت پيامبر، اين زمزمه از سوی برخی کفار پيدا شد و سوره الضحى براى نفى این موضوع، نازل گرديد.

5- اگر بنا بود برنامه‏ هاى اسلام همه يك جا نازل شود، لازم بود يك جا نيز اجرا گردد، زيرا نازل شدن بدون اجرا ارزش آن را از بين مى‏ برد، و مى‏ دانيم اجراى همه برنامه‏ ها اعم از عبادات، زكات و جهاد و رعايت تمام واجبات و پرهيز از تمام محرمات به صورت يک جا، كار بسيار سنگينى بود كه موجب فرار گروه عظيمى از تازه مسلمان ها از اسلام مى‏ شد! حکمت الهی ایجاب کرد که دستورات اسلام به تدریج پیاده شود تا دل های افراد تازه مسلمان _که از محیط فاسد و پلید جاهلی به محیط پاک اسلامی وارد شده بودند_ به تدریج آماده اجرای دستورات الهی گردد.

6- قرآن در هر حادثه و پیشامد و سؤال و جواب مهمی، وارد می شد و راه حل و پاسخ را ارائه می کرد و به خوبی خود را در دل زندگی مردم وارد می نمود. کتابی نبود که در گوشه ای باشد و دایم دستور صادر کند، بلکه متناسب با اوضاع روز جامعه، دستورات پیش‌برنده را صادر می کرد و به شواهد متعدد تاریخی، مؤمنین هم احساس می کردند می توانند برنامه های این کتاب مقدس را قدم به قدم در زندگی خود پیاده نمایند. *

توضیحات دیگر هم هست اما به همین چند نکته ساده اکتفا می شود، و اما چند نکته دیگر که در پست بعدی عرض می شود.

-------------------------
* با استفاده از: تفسير نمونه، ج‏15، ص 82

1- از نزول تدریجی قرآن کریم، هیچ اشکال عقلی یا اعتقادی نسبت به وحیانی بودن آن لازم نمی آید. محتوای یک وحی می تواند به صورت یکباره و دفعی نازل شود (نزول دفعی)، نیز می تواند به صورت تدریجی و در طول زمان ها و مکان های مختلف نازل شود (نزول تدریجی).

2- مطابق روایات، قرآن کریم دو گونه نزول داشته است: یک نزول تدریجی که آیه 32 فرقان _که نقل شد_ بدان اشاره دارد، و نیز یک نزول دفعی که آیاتی نظیر آیه اول سوره مبارکه قدر، بدان اشاره دارد.

3- برای بنده جالب است که این آقا یا خانم مدعی، بعد از هزاران سال از وفات موسای کلیم، چگونه باور دارد که موسای کلیم پیامبر بوده است و کتابی به نام تورات داشته که خداوند به عنوان وحی، بر روی دو پاره سنگ برایش فرستاده است! از کجا باور دارد که موسای کلیم با خداوند سخن گفته است؟! چگونه باور می کند که موسی معجزه ای به نام عصای اژدها‌شونده و ید بیضا داشته؟! واقعا برایم عجیب است که چطور این مسایل اعتقادی بعد از هزاران سال از وفات موسی که نه خودش زنده است و نه عصایش موجود است و نه ید بیضایی مانده و نه دو پاره سنگی که به قول ایشان ده فرمان رویش نوشته شده باشد! چطور و از کجا این مسایل برایش باور پذیر شده است؟! تورات فعلی هم که سرشار از انحرافات و اشتباهات اعتقادی است و اثباتشان آسان است! اشتباهاتی که محال عقلی است خداوند سبحان چنان اشتباهات ناشیانه ای در وحیش مرتکب شود! آن وقت این فرد می آید و به قرآنی که به اجماع مسلمین، هرگز تحریف لفظی در آن راه نیافته، اشکال می کند که چرا تدریجی نازل شده و دفعی نازل نشده؟! کجای سنت الهی نوشته شده که همه وحی ها باید دفعی باشد که چنین اشکالی مطرح شود؟!

نقل قول:
اگه قرار بود خداوند یکتا طبق ادعای اسلام و قرآن، آخرین معجزه اش، یک کتاب باشه...
کجا گفته شده «آخرین معجزه خداوند یک کتاب است»؟! قرآن معجزه ای است که در قالب یک کتاب توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به بشر ارائه شده است و بیانگر برنامه زندگی انسان ها تا قیام قیامت است، اما نه این کتاب تنها معجزه پیامبر بوده و نه آخرین معجزه خدای متعال!

هر روز که از خواب بیدار می شویم هزاران معجزه خدای متعال را می توانیم نگاه کنیم که بشر کمترین توانی در ارائه آنها ندارد! رویش یک گل زیبا، طلوع زیبای آفتاب تابان، وزش نسیم دلربای صبحگاهی، هزاران موجودی که در عالم از خواب بیدار می شوند و به دنبال روزی و زندگی جدید می روند، صدها طفل نورسیده ای که هر روز پا به عرصه وجود می گذارند و صدها انسان دیگری که با مرگ طبیعی و غیر طبیعی، از این جهان رحل سفر بر می بندند، رویش شکوفه های بهاری در این فصل زیبا، باران رحمت الهی که قطره قطره اش به شکل حیرت آوری از ابرهای غراّن بر زمین می ریزد و دشت های مرده را سیراب و آباد می کند و هزاران هزار معجزه دیگری که بشر کمترین توان هماوردی با آنها ندارد و مقهور آنهاست؛ آیا اینها معجزه نیست؟!

به قول سهراب:

چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید

و به گفته شیرین سخن شیراز:

برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

جالب اینکه آیات کریمه قرآن، بارها و بارها ما را به خروج از روزمرگی و تماشای این آیات بزرگ آفاقی و انفسی دعوت نموده تا شاهکارهای خلقت و زیبایی های آفرینش را هر روز و هر لحظه نظاره کنیم و در قدرت بی منتهای خالق هستی بیشتر بیندیشیم؛


الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى‏ في‏ خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى‏ مِنْ فُطُورٍ
ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خاسِئاً و هُوَ حَسيرٌ (ملک/3و4)
همان كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد. در آفرينشِ آن [خداى‏] بخشايشگر هيچ گونه اختلاف [و تفاوتى‏] نمى‏ بينى. باز بنگر، آيا خلل [و نقصانى‏] مى‏ بينى؟
باز دوباره بنگر تا نگاهت زبون و درمانده به سويت بازگردد.

إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتي‏ تَجْري فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْريفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (بقره/164)
در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتي هايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانه‏ هايى است (از ذات پاك خدا و يگانگى او) براى مردمى كه عقل دارند و مى ‏انديشند

إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ
الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ (آل عمران/190و191)
مسلماً در آفرينش آسمان ها و زمين، و در پى يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانه ‏هايى [قانع كننده‏] است
همانان كه خدا را [در همه احوال‏] ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده ياد مى ‏كنند، و در آفرينش آسمانها و زمين مى ‏انديشند [كه:] پروردگارا، اينها را بيهوده نيافريده ‏اى منزهى تو! پس ما را از عذابِ آتش دوزخ در امان بدار

وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ
وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ
وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَديمِ
لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي‏ لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ في‏ فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (یس/37تا40)
و نشانه‏اى [ديگر] براى آنها شب است كه روز را [مانند پوست‏] از آن برمى‏كنيم و بناگاه آنان در تاريكى فرو مى ‏روند
و خورشيد به [سوى‏] قرارگاه ويژه خود روان است. تقديرِ آن عزيز دانا اين است
و براى ماه منزل هايى معين كرده ‏ايم، تا چون شاخكِ خشكِ خوشه خرما برگردد
نه خورشيد را سِزَد كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پيشى جويد، و هر كدام در سپهرى شناورند

نقل قول:
چرا از زبان اصلی این کتاب محافظت نکرد و اجازه داد که عربی جای این زبان رو بگیره؟
در پست های قبل نشان دادیم که اصل تغییر زبان _که این مدعی، بدون دلیل ادعا نموده_ اشتباه است. قرآن نه تنها هرگز تغییر زبان نداشته، بالاتر اینکه هرگز دست تحریف لفظی در آن راه نیافته است، و اکنون تنها کتابی که در دنیا مستند به سخن خدای متعال است و از زمان نزول تا کنون، هرگز تحریف لفظی نشده، قران کریم است و این از عجایب است!

خود خدای متعال هم با صراحت وعده داد که خودم از این کتاب محافظت می کنم:


إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (حجر/9)
ما قرآن را نازل كرديم و ما به طور قطع نگهدار آنيم


تاریخ قرآن هم به خوبی گواه اینست که دست تحریف هرگز در قرآن راه نیافته و امروز همه مسلمانان _با همه اختلافاتی که به مدد حیله های دشمنان با یکدیگر پیدا کرده اند_ تنها یک کتاب را به عنوان قرآن می شناسند و همان یک کتاب در تمام دنیا منتشر و قرائت می شود!

بله، نه تنها هرگز تغییر زبانی در این کتاب مقدس راه نیافته، که کمترین تحریف لفظی ای هم در آن ایجاد نشده و واقعا این از عجایب است، چرا که انگیزه های قدرتمند دشمنی با قرآن و پیامبر، از آغاز تا کنون، به شدیدترین شکل ممکن از سوی شیاطین جن و انس وجود داشته و دارد، اما هرگز نتوانسته اند ترفند تغییر در الفاظ این کتاب مقدس را _همانگونه که بر سر تورات آمد_ اعمال کنند!

mrc;654067 نوشت:
چرا این کتاب توسط یک فرشته به محمد به طور شفاهی خوانده شد؟

فرشته وحی (جیرئیل امین) بر پیامبران پیشین هم نازل می شد و وحی الهی را به صورت شفاهی بر آنها می خواند و این مطلب جدید و بی سابقه ای نبود:


إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عيسى‏ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً
وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْليماً
رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً (نساء/163تا165)
ما هم چنان كه به نوح و پيامبران بعد از او، وحى كرديم، به تو [نيز] وحى كرديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان [نيز] وحى نموديم، و به داوود زبور بخشيديم
و پيامبرانى [را فرستاديم‏] كه در حقيقت [ماجراى‏] آنان را قبلًا بر تو حكايت نموديم و پيامبرانى [را نيز برانگيخته‏ايم‏] كه [سرگذشتِ‏] ايشان را بر تو بازگو نكرده‏ايم. و خدا با موسى آشكارا سخن گفت
پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‏] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است


وحی های نازله بر موسای کلیم هم به صورت شفاهی بود، مانند:

فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى‏
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً
وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‏ (طه/11تا13)
هنگامى كه نزد آتش آمد، ندا داده شد كه: «اى موسى»
من پروردگار توام! كفش هايت را بيرون آر، كه تو در سرزمين مقدّس «طوى» هستى
و من تو را (براى مقام رسالت) برگزيدم اكنون به آنچه بر تو وحى مى‏ شود، گوش فرا ده


البته درباره تورات وارد شده که در قالب الواحی مکتوب بر او نازل شد:

وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُريكُمْ دارَ الْفاسِقينَ (اعراف/145)
و در الواح [تورات‏] براى او در هر موردى پندى، و براى هر چيزى تفصيلى نگاشتيم، پس [فرموديم:] «آن را به جد و جهد بگير و قوم خود را وادار كن كه بهترين آن را فرا گيرند، به زودى سراى نافرمانان را به شما مى ‏نمايانم.»


این الواح اکنون در دسترس مردم موجود نیست چرا که قرآن کریم به صراحت، تحریف تورات کنونی را بیان کرده است و بارها در آیات خود با علمای یهودی که دست به تحریف برده اند مبارزه کرده است و حقه هایشان را رو کرده است:

... يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ ... (مائده/13)
... [به طورى كه‏] كلمات را از مواضع خود تحريف مى‏ كنند ...

فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ (بقره/79)
پس واى بر آنها كه نوشته ‏اى با دست خود مى ‏نويسند، سپس مى ‏گويند: «اين، از طرف خداست.» تا آن را به بهاى كمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و واى بر آنان از آنچه از اين راه به دست مى ‏آورند

mrc;654067 نوشت:
اگه قرار بود محمد آخرین پیامبر اول الازم باشه

«اول الازم» اشتباه است؛ «اولوالعزم» درست است. این واژگان برگرفته از آیه 35 سوره احقاف است که فرمود:

فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ ... (احقاف 35)
پس صبر كن آن گونه كه پيامبران «اولو العزم» صبر كردند...


«اولوا العزم» به معنی صاحبان اراده های محكم و استوار است‏. با توجه به اين كه پيامبران صاحب شريعت جديد و آیين تازه با مشكلات و گرفتارى ‏هاى بيشترى روبرو بودند و براى مقابله با کفار و ستمگران، عزم و اراده محكمترى لازم داشتند، به اين مناسبت به عده ای از پيامبران، «اولوا العزم» گفته می شود. مطابق آیات دیگر و توضیح روایات، پیامبران اولوالعزم پنج نفر هستند: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و پیامبر اکرم (علیه و علی آله و علیهم السلام). *

------------------------
* برای توضیح بیشتر: رجوع کنید به: تفسير نمونه، ج‏21، ص 376 به بعد.

mrc;654067 نوشت:
اگه قرار بود محمد آخرین پیامبر اول الازم باشه، چرا با خدا مستقیم ملاقات نکرد همون طور که موسی به طور مستقیم با خدا صحبت کرد و همین طور پیامبران بزرگ دیگه از جمله ابراهیم و عیسی مسیح

خدای سبحان با هیچ بشری در هیچ زمانی ملاقات نکرده ست! لازمه ملاقات کردن این است که خدای سبحان _معاذ الله_ جسم و قابل رؤیت باشد! با براهین محکم عقلی به آسانی ثابت می شود که لازمه تجسم خدای سبحان، محدودیت و نیازمند شدن اوست، و چنین لازمی برای واجب الوجود _که عین بی نیازی است و هیچ حدی او را محدود نمی کند_ محال است؛ بنابراین ملاقات جسمی بین خدای سبحان و فردی از افراد بشر، محال عقلی است.

در طور سینا بر موسای کلیم وحی شد، یعنی خدای سبحان نوری را در درخت مبارکی آفرید و جلوه‌گر نمود و موسای کلیم در آن شب تاریک، به سمت نور رفت و در گفتگوی مستقیم با خدای سبحان _که با آفرینش اصوات همراه بوده_ به نبوت مبعوث گردید. داستان زیبای مکالمه موسای کلیم با خدای سبحان در آیات ابتدایی سوره مبارکه طه _از آیه 9 به بعد_ به زیبایی هر چه تمام تر آمده است:


وَ هَلْ أَتاكَ حَديثُ مُوسى
إِذْ رَأى‏ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً
فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى‏
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً
وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‏
إِنَّني‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني‏ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري
إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفيها لِتُجْزى‏ كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى‏ (طه/9تا15)
و آيا خبر موسى به تو رسيد؟
هنگامى كه آتشى ديد، پس به خانواده خود گفت: «درنگ كنيد، زيرا من آتشى ديدم، اميد كه پاره‏اى از آن براى شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم
پس چون بدان رسيد، ندا داده شد كه: «اى موسى
اين منم پروردگار تو، پاى‏‌پوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس «طُوى‏» هستى
و من تو را برگزيده‏ ام، پس بدانچه وحى مى‏ شود گوش فرا ده
منم، من، خدايى كه جز من خدايى نيست، پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار
در حقيقت، قيامت فرارسنده است. مى‏ خواهم آن را پوشيده دارم، تا هر كسى به [موجب‏] آنچه مى‏ كوشد جزا يابد


******************


به طور کلی، سخن گفتن پیامبران با خدای سبحان چند گونه بوده است که در این آیه کریمه اشاره شده است:

وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ (شوری/51)
و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مى ‏فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى مى‏ كند چرا كه او بلندمقام و حكيم است


رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هر سه قسم وحی را دریافت کرده است؛ یعنی هم بدون واسطه، وحی الهی را دریافت کرده است همچنانکه نقل شده دو آیه پایانی سوره مبارکه بقره را در شب معراج، شفاها و بی واسطه از ذات اقدس اله دریافت کرده اند (1)؛ همان شبی که به بالاترین عروج معنوی انسانی دست یافت:

ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى
فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى
فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏
ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‏ (نجم/8تا11)
سپس نزديكتر و نزديكتر شد
تا آنكه فاصله او (با پيامبر) به اندازه فاصله دو كمان يا كمتر بود
در اينجا خداوند آنچه را وحى كردنى بود به بنده‏ اش وحى نمود
قلب (پاك او) در آنچه ديد هرگز دروغ نگفت


نیز با واسطه فرشته وحی (جبرئیل امین)، وحی الهی را دریافت می کرد:

وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ
عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ (شعراء/192تا195)
مسلّماً اين (قرآن) از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است
روح الامين آن را نازل كرده است
بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى
آن را به زبان عربى آشكار (نازل كرد)


فرشته وحی بر پیامبران پیشین هم نازل می شد؛ به عنوان نمونه، درباره زکریای نبی آمده است:

فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‏ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ (آل عمران/39)
و هنگامى كه او در محراب ايستاده، مشغول نيايش بود، فرشتگان او را صدا زدند كه: «خدا تو را به» يحيى «بشارت مى ‏دهد (كسى) كه كلمه خدا [مسيح‏] را تصديق مى ‏كند و رهبر خواهد بود و از هوس هاى سركش بركنار، و پيامبرى از صالحان است.»


گاهی نیز از طریق رؤیا و مانند آن، وحی را دریافت می کرد که از قسم «من وراء حجاب» (2) است. نمونه این نوع وحی را درباره حضرت ابراهیم که فرمان یافت فرزندش را در راه خدا قربانی کند، آمده است:

فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‏ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ
فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبينِ
وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهيمُ
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ (صافات/ 102تا105)
پس چون [فرزندش به سنّى‏] رسيد كه [مى‏ توانست‏] همپاى او تلاش كند، گفت: «پسرم! من در خواب ديدم كه تو را ذبح مى ‏كنم، نظر تو چيست؟» گفت «پدرم! هر چه دستور دارى اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت!»
هنگامى كه هر دو تسليم شدند و ابراهيم جبين او را بر خاك نهاد
او را ندا داديم كه: «اى ابراهيم»
آن رؤيا را تحقق بخشيدى (و به مأموريت خود عمل كردى)!» ما اين گونه، نيكوكاران را جزا مى ‏دهيم (3)

پی نوشت
----------------------------
1- مجمع البيان، ج‏ 2، ص 692
2- شوری/51
3- برای مطالعه بیشتر، رجوع کنید به: تفسیر موضوعی قرآن (قرآن در قرآن)، آیة الله جوادی آملی، ج 1، ص 49 تا 55.

mrc;654067 نوشت:
عیسی مسیح ادعا میکرد که خداوند پدر در جسم او ساکن است و تمامی حرف ها و کارهایش، از طرف پدری که در او ساکن است میباشد نه او و به خودش لقب پسر خدا و پسر انسان رو داده بود - داستان کامل در انجیل یوحنی

اینها خرافه هایی است که سال ها پس از عروج حضرت مسیح در اناجیل راه یافت. بزرگترین اشکال اعتقادی مسیحیت کنونی هم همین خدای پدر و پسر است که هرگز نتوانسته اند جوابی عقلانی به این موضوع بدهند! اگر خدای آفریننده آسمان ها و زمین یکی است، پس این خدای پدر و خدای پسر و اقنوم سه گانه دیگر چه صیغه ای است؟

در قران کریم، خرافه ی خدا بودن مسیح، به شدت کوبیده شده است:

لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ (مائده/17)
آنها كه گفتند: «خدا، همان مسيح بن مريم است»، بطور مسلّم كافر شدند بگو: «اگر خدا بخواهد مسيح بن مريم و مادرش و همه كسانى را كه روى زمين هستند هلاك كند، چه كسى مى‏تواند جلوگيرى كند؟ (آرى،) حكومت آسمانها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد از آن خداست هر چه بخواهد، مى ‏آفريند (حتّى انسانى بدون پدر، مانند مسيح) و او، بر هر چيزى تواناست.»


نیز در قیامت، خدای متعال مسیح را بر انکار این خرافه شاهد می آورد:

وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُوني‏ وَ أُمِّيَ إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لي‏ أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لي‏ بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما في‏ نَفْسي‏ وَ لا أَعْلَمُ ما في‏ نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ
ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَني‏ بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهيداً ما دُمْتُ فيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَني‏ كُنْتَ أَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ
إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (مائده/116تا118)
و آن گاه كه خداوند به عيسى بن مريم مى ‏گويد: «آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را بعنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد؟!»، او مى ‏گويد: «منزهى تو! من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست، بگويم! اگر چنين سخنى را گفته باشم، تو مى ‏دانى! تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهى و من از آنچه در ذات (پاك) توست، آگاه نيستم! بيقين تو از تمام اسرار و پنهاني ها با خبرى
من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادى، چيزى به آنها نگفتم (به آنها گفتم:) خداوندى را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شماست! و تا زمانى كه در ميان آنها بودم، مراقب و گواهشان بودم ولى هنگامى كه مرا از ميانشان برگرفتى، تو خود مراقب آنها بودى و تو بر هر چيز، گواهى
(با اين حال،) اگر آنها را مجازات كنى، بندگان تواند. (و قادر به فرار از مجازات تو نيستند) و اگر آنان را ببخشى، توانا و حكيمى! (نه كيفر تو نشانه بى ‏حكمتى است، و نه بخشش تو نشانه ضعف!)»

mrc;654067 نوشت:
مهمتر از همه خدا به طور مستقیم با کل قوم یهود که حدود دو میلیون نفر بودند در نزدیکی کوه سینا صحبت کرد که باعث ترس و وحشت آنها شد(داستان کامل در تورات).
از این داستان های خرافی در تورات تحریف شده فعلی، زیاد آمده! داستان مخفی شدن آدم از خدا، داستان کشتی گرفتن یعقوب با خدا، نسبت دادن زنا به برخی پیامبران و ده ها خرافه دیگر!

آیا به صرف اینکه _مطابق نقل شما_ در تورات تحریف شده فعلی، ادعا شده که دو میلیون نفر یهودی با خدا صحبت کرده اند، چنین خرافه ای ثابت می شود؟! یهودیان از این ادعاهای بی سند و مدرک، زیاد داشته و دارند!

اتفاقا قرآن کریم برخی از این ادعاهایشان را مطرح کرده و پاسخ داده؛ یک نمونه:

قُلْ يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ
وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ (جمعه/6و7)
بگو: «اى يهوديان! اگر گمان مى ‏كنيد كه (فقط) شما دوستان خدایيد نه ساير مردم، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مى ‏گوييد (تا به لقاى محبوبتان برسيد)!»
ولى آنان هرگز تمناى مرگ نمى ‏كنند به خاطر اعمالى كه از پيش فرستاده ‏اند و خداوند ظالمان را به خوبى مى‏ شناسد

mrc;654067 نوشت:
پس چرا دین باید اینقدر رمزگونه و در خفا کامل بشه و اسمش معجزه نامیده بشه؟!
کدام رمز؟! کدام خفا؟!

معارف دین مبین اسلام کاملا روشن است و در سه بخش کلی عقاید و احکام و اخلاق، به روشنی همه مطالبش را فرا روی همگان قرار داده است؛ هم عقایدش را در سه بخش اصلی توحید و نبوت و معاد و سایر بخش های دیگر به روشنی تبیین کرد، هم احکامش را از طهارت تا دیات به طور کامل بیان نمود، و هم تمام مسایل اخلاقی که بشر تا قیام قیامت بدان نیازمند است را با دقت بیان کرده است. اصل همه این مطالب در قرآن کریم آمده است:

وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمينَ (نحل/89)
و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است


شرح و تفصیل و بیان جزئیاتش را هم به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) واگذار کرده است:

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/44)
و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى، و اميد كه آنان بينديشند


و الحمد لله که دین مبین اسلام در این سه بخش نامبرده کاملا غنی و پربار است و هزاران کتاب نابی که در طول تاریخ 1400 ساله در شرح این سه بخش توسط بزرگترین دانشمندان فلسفه و کلام و عرفان و فقه نوشته شده، بهترین شاهد این مدعاست.

mrc;654067 نوشت:
در سوره القصص آیه 52 آمده که "کسانی که پیش از این(قرآن) به آنان کتاب(آسمانی) داده ایم، به آن ایمان می آورند." این پیش بینی در حالیه که هنوز بعد از حدود 14 قرن، جمعیت مسیحیان در دنیا بیشتر از مسلمان هاست و همین طور یهودی ها ایمان نیاوردند و حدود 8 میلیون هنوز یهودی داریم.


الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ
وَ إِذا يُتْلى‏ عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمينَ
أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ
وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلينَ (قصص/52تا55)
كسانى كه قبلًا كتاب آسمانى به آنان داده ‏ايم به آن [قرآن‏] ايمان مى ‏آورند
و هنگامى كه بر آنان خوانده شود مى‏ گويند: «به آن ايمان آورديم اينها همه حق است و از سوى پروردگار ماست ما پيش از اين هم مسلمان بوديم!»
آنها كسانى هستند كه بخاطر شكيبايي‌شان، اجر و پاداششان را دو بار دريافت مى‏ دارند و بوسيله نيكي ها بدي ها را دفع مى ‏كنند و از آنچه به آنان روزى داده ‏ايم انفاق مى ‏نمايند
و هر گاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روى مى ‏گردانند و مى ‏گويند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان سلام بر شما (سلام وداع) ما خواهان جاهلان نيستيم!»


خدای متعال در آیات کریمه مورد اشاره، برخی از اهل کتاب که با شنیدن آیات رحمانی قرآن کریم ایمان می آورند را می ستاید و به آنان وعده پاداش مضاعف و دوچندان می دهد.

برخی مفسرین گفته اند "اینکه در آیه 52، اهل کتاب را به صورت مطلق ذکر کرده شاید مراد این باشد که اهل کتاب واقعی، کسانی هستند که به قرآن کریم ایمان بیاورند" (1)، اما علامه طباطبایی این برداشت را مردود دانسته و معتقد است سیاق آیاتی که در ادامه آمده(2)، نشان می دهد تنها بخشی از اهل کتاب منظور نظر این آیات اند؛ آنانی که با شنیدن آیات قرآن ایمان می آورند. (3)

صفاتی هم که در آیه 54 و 55 برای این دسته از اهل کتاب ذکر شده، قرینه دیگری بر تایید فرمایش علامه طباطبایی است چرا که این صفات را تنها بخشی از اهل کتاب دارا هستند و نه همه آنها.

شأن نزول های آیه نیز تایید دیگری بر فرمایش علامه طباطبایی است چرا که در برخی از شأن نزول این آیات آمده که: "اين آيات در باره هفتاد نفر از كشيش هاى مسيحى نازل شده است كه نجاشى آنها را براى تحقيق، از حبشه به مكه فرستاد. هنگامى كه پيامبر سوره يس را براى آنها تلاوت كرد، اشک شوق ريختند و اسلام آوردند." شأن نزول های دیگری هم ذکر شده که قدر مشترک آنها ایمان آوردن عده ای از اهل کتاب است. (4)

با این توضیح روشن شد که منظور آیه 52 این نیست که همه اهل کتاب به قرآن کریم ایمان می آورند! بلکه دارد درباره عده ای از اهل کتاب که با شنیدن آیات قرآن ایمان می آورند، سخن می گوید و به آنها وعده پاداش مضاعف می دهد.

امروزه تهاجمات علیه اسلام و قرآن کریم و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، به شکل بسیار قدرتمند از سوی دشمنان در حال انجام است: صدها رسانه صهیونیستی، بسیاری از فیلم های هالیوودی، هزاران صفحه در سایت ها و وبلاگ های فضای مجازی، قرآن‌سوزی، تشکیل گروه های تروریستی داعش و بوکوحرام و طالبان و دیگر گروه هایی که با ادعای جهاد اسلامی به قتل و غارت و جنایت دست می زنند و حمایت همه جانبه مالی و نظامی و سیاسی از آنها، تجاوز آشکار به کشورهای اسلامی یمن و عراق و سوریه و افغانستان و هزاران شکل دیگر مبارزه، تنها بخشی از خشم سران صهیونیستی و یهودی و مسیحیان افراطی است که هر روزه شاهد پیشرفت اسلام‌گرایی در جهان هستند اما نمی توانند جلوی ان را بگیرند؛ ندای حقی که با این دوز و کلک ها، رنگ کهنگی و فراموشی نمی گیرد و دل های مشتاق فطرت و انسانیت و رحمت و مهربانی و مروت و حق‌مداری را در سراسر جهان جذب خود می نماید؛ به امید روزی که صدای قرآن و اذان از هر کوی و برزنی برخیزد و دعوت پیامبر مهر و رحمت، عالمگیر گردد؛ اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه.

پی نوشت
----------------------
1- تفسير نمونه، ج‏16، ص 109
2- یعنی آیات 53 و 54 قصص
3- الميزان، ج‏16، ص 54
4- رجوع کنید به: تفسير نمونه، ج‏16، ص 107

mrc;654067 نوشت:
این در حالیه که تعداد مسلمان هایی که مسیحی میشن و یا کلا از اسلام خارج میشن بسیار بیشتر از شاید تعداد کل یهودی ها و مسیحی هایی باشه که در گوشه کنار دنیا به دلایل متعدد از جمله مالیات جزیه و یا شست شوی مغزی مسلمان میشن.

مستندی برای این آمار خودساخته ارائه نشده! و اصولا چنین آماری به دلیل کتمان عقاید و پراکندگی جغرافیایی چنین افرادی، چندان قابل دسترسی و محاسبه نیست!

مطابق آماری که هر از چند گاهی از سوی غربی ها منتشر می شود _با همه اما و اگرهایی که این آمارها دارد_ موج اسلام گرایی در جهان رو به رشد و گسترش است و در مقابل، موج مسیحی گرایی در حال نزول و کاهش است! (یهودی ها به خاطر عقاید نژادپرستانه و جمودگرایانه شان، اصلا تبلیغ ندارند و یهودی شدن، خودش پروسه ای نسبتا سخت است!) این همه مبلغ و مبشر مسیحی که با بودجه های هنگفت و حمایت های همه جانبه رسانه های غربی، در اقصی نقاط دنیا در حال تبلیغ اند و از آن سو، این همه تبلیغات ضد اسلامی و قرآن سوزی و مسلمان کشی و تروریست پروری به نام اسلام و لکه دار کردن دستورات پاک قرآنی در جای جای این کره خاکی در حال انجام است! با این حال، در چنین میدان نابرابری، هر عقل سلیمی می گوید باید آمار مسیحی گرایی در دنیا فوق العاده رو به رشد باشد و آمار اسلام گرایی فوق العاده در حال نزول باشد، اما وقتی آماری که از سوی خود غربی ها منتشر می شود را می خوانیم، در عمل و نتیجه چیز دیگری می بینیم؛ چیزی که خود آنها را هم حیرت‌زده و کلافه کرده است: افزایش روزافزون موج اسلام گرایی و گرایش به معارف ناب قرآنی! و این نیست جز اینکه فطرت پاک انسان ها، در هر کجای این کره خاکی و در هر زمانی، به دنبال یک چیز بوده و هست: خداپرستی و خدامحوری، پیام راستی، پیام عدالت و مهرورزی، آزادی عقلانی و آزادگی، رعایت اخلاق فردی و اجتماعی، کمال گرایی و ...

در چنین فضایی، آموزه های ناب دینی اسلام و قرآن و سیره پاک رسول رحمت و مهربانی، تنها نسخه نجات بخشی است که بشر امروز به عنوان تنها دوای دردهای خود یافته و عطش خود را جز با آن سیراب نمی بیند! از این رو می بینیم افرادی که از مسیحیت به اسلام رو می آورند (یا همان مستبصرین)، اینها نوعا مطالعات خوب و دقیقی از اسلام داشته اند و با آگاهی کامل از ضعف های بنیادین مسیحیت و یهودیت تحریفی کنونی، به آموزه های ناب قرآنی پناه آورده اند؛ نه شستشوی مغزی‌ای در کار بوده، و نه زور و اجباری، و نه جلب ثروت و منفعتی!

جالب اینکه در دنیای کنونی غرب، مسلمان شدن هزینه ها به دنبال دارد! ناامنی اجتماعی و خیابانی، اجبار به بی حجابی، محرومیت از برخی مشاغل دولتی، محرومیت از تحصیل، توهین دیدن و مورد اهانت واقع شدن و ...! با این همه، موج گرایش به آموزه های ناب اسلامی و قرآنی در این فضای تاریک و خفقان، روز به روز در حال رشد و گسترش است! آیا در چنین فضای تاریک و خفقان که همه چیز علیه توی مستبصر و دنباله‌رو حقیقت است، شستشوی مغزی و اجبار به مسلمان شدن و دنبال منافع شخصی رفتن، معنا و مفهومی دارد؟!

بله، بنده سراغ دارم افراد نگون‌بختی که به دنیای غرب پناه برده و از اسلام به مسیحیت گریخته اند و اکنون بدون اینکه کمترین اطلاعی از آموزه های اسلامی و حتی مسیحی داشته باشد، تنها به میخوارگی و هرزگی و فروش شرافت انسانی مشغول هستند! و معلوم شده که دغدغه چنین بینوایی، سستی اعتقادات اسلامی یا قوت آموزه های مسیحی نبوده، بلکه تنها هدفش گرایش به هرزگی و میخوارگی بوده و چون نمی توانسته در پناه کشور اسلامی و آموزه های پاک قرآنی، به چنین اهداف شومی دست یابد، آزادی ظاهری دنیای غرب و مسیحیت را پسندیده و اعتقادات خود را به چند روز عیش و نوش این سرای سپنجی فروخته است! از آن سو، مستبصرینی می شناسم که با وجود امکانات کافی و فراهم بودن وسایل کامل عیاشی، بی هیچ اجباری دل از تمام آن خوشی های ظاهری کنده و اکنون در پناه اسلام و قرآن، از روحیه ای شاداب و آرامش درونی عمیق و زندگی هدفمند و اعتقادات والا برخوردارند!

به نظر شما، حال کدام یک از این دو دسته بهتر است؟! کدامیک راه معقول تر و بهتری برگزیده است؟! آنکه اعتقاداتش را به یک مشت هرزگی و میخوارگی فروخته، یا آنکه درون متلاطم خویش را با باوری هدفمند و عقلانی آمیخته و از زندگی همراه با عشق و محبت و آرامش و رو به کمال خود، لذت می برد؟


أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي‏ بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (انعام/122)
آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود، همانند كسى است كه در ظلمت ها باشد و از آن خارج نگردد؟! اين گونه براى كافران، اعمال (زشتى) كه انجام مى‏ دادند، تزيين شده (و زيبا جلوه كرده) است‏

mrc;654067 نوشت:
نکته بعدی در مورد معجزات دیگری هست که به محمد نسبت داده شده ولی در قرآن هیچ اشاره ای به آن ها نشده از جمله معروف ترین آنها شق القمر. من سوالم از مسلمان ها اینه که اگه چنین معجزه ای اتفاق افتاده، چرا در قرآن ثبت نشده؟

بدون تردید حضرت رسول معجزات فراوانی در دوران زندگانی مبارکشان داشته اند (که در بسیاری از روایات نقل شده)، همانگونه که پیامبران پیشین هم چنین معجزاتی داشته اند، اما نکته اینجاست که هیچ یک از معجزات پیامبران پیشین و هیچیک از معجزات رسول رحمت و مهربانی بعد از رحلت آنها باقی نمانده، مگر همین قرآن کریم که سخن خداست و نشان نبوت آخرین پیامبر خدا.

نامعقول بود اگر در قرآن آیه یا آیاتی وارد می شد و می گفت: "مردم! یکی از معجزات پیامبر اکرم این است که مثلا فلان چاه خشک با یک اشاره ایشان جوشیده و پر از آب شده! یکی دیگر از معجزات ایشان این بوده که فلان درخت به دستور ایشان از ریشه درآمده و جابجا شده! یکی دیگر از معجزات ایشان این بوده که..." !!

من از شما می پرسم: آیا پس از 1400 سال که از نزول قرآن گذشته، شمایی که مخاطب این آیات الکی و فرضی هستید، نمی پرسید "خب، من از کجا بدانم که تو راست می گویی؟ من از کجا بدانم که چنین معجزه ای رخ داده؟ همه اینها ادعاست، اگر راست می گویی نشانم بده!" ، و حق هم داری که چنین اعتراضی بکنی! چون معنا ندارد در کتابی که قرار است تا قیام قیامت، راهنمای بشر و دلیل نبوت آخرین پیامبر باشد، آیاتی نازل شود و به انسان های چند قرن بعد _که هیچ اثری از آن پیامبر و معجزاتش ندیده اند_ بگوید: "آن پیامبری که شما ندیدید، این همه معجزات چنین و چنان داشت!"

اما خدای باحالی داریم! معجزه ای جاوید و مانا پیش روی ما گذاشته و کاری کرده که دیگه حرف و حدیثی باقی نمونه!

توضیح بیشتر و بهتر را در پست بعدی مطالعه فرمایید.

اگر موردی از اعجاز، برای اهل دانش یک جامعه ثابت شود، ارزش چنین اعجازی نسبت به سایر اعجازها از یک جنبه والاتر است و آن تخصصی بودن و به زانو در آوردن بزرگان فن است، خصوصا اینکه اگر آن معجزه به گونه ای باشد که بنای ماندگاری داشته باشد و درستی ادعایش توسط متخصصین فن و در طول سال های متمادی و با روش هایی که روز به روز پیشرفته تر می شود، آزمون و خطا شود!

اژدها شدن عصا و ید بیضا، فقط در زمان حیات موسای کلیم پابرجا بود و مردمان بعدی، آن دو معجزه این پیامبر بزرگ را نمی دیدند و تنها به گواهی پیشینیان اکتفا می کردند که چنان معجزاتی وجود داشته، ولی خود هرگز چنان معجزاتی را به چشم ندیده بودند و موفق به آزمون و خطایش نمی شدند!

فَأَلْقى‏ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبينٌ
وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرينَ (اعراف/107و108)
(موسى) عصاى خود را افكند ناگهان اژدهاى آشكارى شد
و دست خود را (از گريبان) بيرون آورد سفيد (و درخشان) براى بينندگان بود


جان بخشی به گلی به شکل پرنده و بینا کردن کور و شفای پیسی، فقط در زمان حیات حضرت مسیح وجود داشت و مردمان بعدی این معجزات را نمی دیدند!

وَ رَسُولاً إِلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (آل عمران/49)
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مى‏ گويد من نشانه‏ اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده ‏ام من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى‏ سازم سپس در آن مى‏ دمم و به فرمان خدا، پرنده ‏اى مى‏ گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى ‏بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى ‏كنم و از آنچه مى‏خوريد، و در خانه‏ هاى خود ذخيره مى‏ كنيد، به شما خبر مى‏ دهم مسلماً در اينها، نشانه ‏اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد!


حتی معجزاتی که حضرت رسول در حیات مبارکشان داشته اند و در روایات و نقل های مختلف ذکر شده، هم چنین حالتی دارد که تنها برای معاصرین آن زمان قابل رؤیت و مشاهده بوده و الان ما تنها از طریق نقل روایات به رخدادش پی می بریم، اما قرآن کریم که معجزه جاوید رسول خداست، و قرار است بعد از حیات مبارک ایشان تا قیام قیامت ماندگار باشد، می بایست اقتضائات ماندگاری را با خود به همراه داشته باشد؛ یعنی از جنس چیزی باشد که به طور مستقیم با تعقل و تفکر بشر سر و کار داشته باشد و ماندگاری اش را تضمین نماید و بتواند تا قیام قیامت از خود دفاع نماید و سندی جاودانه بر وحیانی بودن خود و نبوت آخرین پیامبر باشد.

اینجا دیگر عصا و ید بیضا کارگر نیست! بینا کردن کور و شفا دادن پیسی و زنده کردن مردگان هم جواب نمی دهد زیرا محدود به دوران حیات پیامبر است و بعد از رحلتش ماندگاری ندارد!

این اعجاز اگر قرار است همیشگی و ماندگار باشد، باید با عقل و دانش بشر گره بخورد و در تکاپوی تغییرات روزمره و پیوسته ی نظریات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و ... ، ثبات و ماندگاری خود را ثابت نماید و در عرصه قلم و دانش، قوت و قدرت بی منتهای خود را به رخ همگان بکشد و بگوید: راه حق این است و جز این نیست! و به بشر بفهماند و ثابت نماید که یگانه راه سعادتش، بازگشت به فطرت توحیدی اش است و تمام چراغ سبزهای دیگر بیراهه ای بیش نیست:

وَ أَنَّ هذا صِراطي‏ مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (153انعام/)
اين راه مستقيم من است، از آن پيروى كنيد! و از راه‏هاى پراكنده (و انحرافى) پيروى نكنيد، كه شما را از طريق حق، دور مى‏سازد! اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش مى‏ كند، شايد پرهيزگارى پيشه كنيد!»


این معجزه جاوید که با عقل و فکر و اندیشه بشر سر و کار دارد، باید کتابی باشد که با تمام قوا ادعا نماید استوارترین راه سعادت و خوشبختی را به بشر می آموزد و تمام مشخصات این راه و برنامه پیمایش آن را هم برای او تبیین نماید:

إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ... (اسراء/9)
اين قرآن، به راهى كه استوارترين راه‏هاست، هدايت مى‏ كند...


کتابی باشد که گرد هیچ باطلی، در هیچ زمانی، هرگز ساحت پاکش را آلوده نسازد:

...وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ
لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ (فصلت/41و42)
...و اين كتابى است قطعاً شكست ناپذير ...
كه هيچ گونه باطلى، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى ‏آيد چرا كه از سوى خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است!


آری، چنین کتابی با چنین ویژگی هایی یقینا معجزه است و اعجاز آور و سندی جاوید و زنده بر حقانیت آورنده آن!

اینها ویژگی های درخشانی است که قرآن را به کتابی پاینده و چراغی بی فروغ و خورشیدی که هرگز نمی میرد، بدل کرده است:


يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً (نساء/174)
اى مردم! دليل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد و نور آشكارى به سوى شما نازل كرديم

mrc;654067 نوشت:
چرا در آیه های متعدد در قرآن نوشته شده که وقتی مردم از محمد خواستند تا معجزه کنه، در جواب گفته که من آدمی معمولی بیش نیستم و معجزه ها نزد کسی به جز خدا نیست

ارائه اعجاز الهی، با محوریت حکمتی به نام «بیم دادن و آگاه کردن» صورت می گیرد، و نه بر اساس خواسته و هوس مخاطبین!

... وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلاَّ تَخْويفاً (اسراء/59)
... و ما معجزات را فقط براى بيم دادن (و اتمام حجت) مى‏ فرستيم

اگر آنچه که مخاطبین بهانه جوی زمان پیامبر اکرم، از ایشان درخواست می کردند را مروری نماییم، این مساله برای ما روشن تر می شود و معلوم می شود منظور آیاتی که می فرماید من بشری مانند شما هستم چیست.

مشرکین زمان پیامبر، برای اینکه بهانه ای برای ایمان نیاوردن خود پیدا کنند و در برابر ادله محکم پیامبر و سخنان شیوا و برهانی قرآن کریم مستمسکی پیدا نمایند، چیزهای عجیب و غریبی از ایشان درخواست می کردند؛ مثلا می گفتند:

وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً
أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجيراً
أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبيلاً
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى‏ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً
وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى‏ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً
قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً (اسراء/90 تا 95)

و گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمى ‏آوريم تا اينكه چشمه ‏جوشانى از اين سرزمين (خشک و سوزان) براى ما خارج سازى
يا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد و نهرها در لا به‏ لاى آن جارى كنى
يا قطعات (سنگ هاى) آسمان را- آن چنان كه مى ‏پندارى- بر سر ما فرود آرى يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى
يا براى تو خانه ‏اى پر نقش و نگار از طلا باشد يا به آسمان بالا روى حتى اگر به آسمان روى، ايمان نمى ‏آوريم مگر آنكه نام ه‏اى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم
«بگو:» منزه است پروردگارم (از اين سخنان بى ‏معنى)! مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟
تنها چيزى كه بعد از آمدن هدايت مانع شد مردم ايمان بياورند، اين بود (كه از روى نادانى و بى ‏خبرى) گفتند: «آيا خداوند بشرى را بعنوان رسول فرستاده است؟»
بگو: « (حتى) اگر در روى زمين فرشتگانى (زندگى مى‏ كردند، و) با آرامش گام برمى ‏داشتند، ما فرشته ‏اى را به عنوان رسول، بر آنها مى ‏فرستاديم!» (چرا كه رهنماى هر گروهى بايد از جنس خودشان باشد).

قرآن کریم در این آیه پایانی، مشکل اساسی این دسته از افراد را اینگونه بیان کرده که آنها در اینکه بشری به پیامبری برگزیده شود مشکل داشتند و این مطلب را را دور از ذهن پنداشته و انکار می کردند! گویی انتظار داشتند به جای یک انسان، یک فرشته از آسمان نازل شود و راه و رسم بندگی و مبارزه با شهوات نفسانی و تعدیل غرایز حیوانی را به آنها بیاموزد!

همان طور که عرض شد معجزات زیادی از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) در زمان زندگانی ایشان صورت گرفته و گزارش آنها در روایات متعددی نقل شده اما معجزه باقیه از ایشان و همه پیامبران پیشین، همین قرآن کریم است.

mrc;654067 نوشت:
سال ها بعد از وفاط محمد

وفات درست است، نه وفاط (!!)
___________________________

mrc;654067 نوشت:
قرآن هست که سال ها بعد از وفاط محمد نوشته شده

یکی از مسلمات علوم قرآنی، کتابت وحی در زمان نزول قرآن است. عده ای از صحابه (مانند حضرت امیر (علیه السلام) و برخی دیگر از صحابه)، از کاتبان ثابت و همیشگی وحی بوده اند یعنی وقتی آیه یا آیاتی نازل می شد، رسول خدا آن آیات نازله را بر آنها قرائت می کرد و آنان نیز آن آیات را می نوشتند؛ البته کاتبان دیگری هم بودند که ثابت و همیشگی نبودند و صاحب نظران علوم قرآنی هم به این مطلب تصریح دارند. (1)

تمام آیات هر سوره از سوره های قرآن، در زمان حضرت رسول به طور دقیق جمع آوری و کتابت شده است و در این مطلب بحثی نیست. بحثی که هست اینست که آیا ترتیب سوره ها از فاتحة الکتاب تا سوره ناس، به همین صورت فعلی که در قرآن ها موجود است، در زمان حضرت رسول انجام شده، یا بعد از رحلت ایشان این چینش انجام شده. قرآن پژوهان دو دسته اند و هر یک طرفدار نظری هستند و دلایلی برای اثبات نظرشان دارند.

از عجایب حیرت انگیز این است که مسلمین با همه تعدد فرق و اختلافاتی که با یکدیگر دارند، هیچیک در این موضوع تردید ندارند که تمام آنچه که در قرآن فعلی موجود هست، سخن خداست که توسط حضرت رسول بر مردم قرائت می شده، یعنی هیچ کلمه غیر قرآنی در قرآن نداریم. سر این کرامت قرآنی آن است که خود خدای سبحان، سلامت این کتاب را تضمین کرده و خود سلامتش را تضمین نموده است:

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (حجر/9)
ما قرآن را نازل كرديم و ما به طور قطع نگهدار آنيم

در اینکه تورات فعلی تحریف شده، تردیدی وجود ندارد؛ هم برهان عقلی این معنا را تایید می کند (مثل خرافاتی که در تورات فعلی وجود دارد از جمله: مخفی شدن آدم از خدا، کشتی گرفتن یعقوب با خدا، نسبت خلاف عفت به برخی پیامبران و ... ؛ تمام اینگونه خرافات، با دلایل محکم عقلی رد می شود) و هم قرآن کریم در آیات متعدد بر تحریف تورات فعلی تصریح کرده (که توضیحش در پست های پیشین گذشت) مانند:

... يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِه‏ ... (مائده/13)
... سخنان (خدا) را از موردش تحريف مى ‏كنند ...

درباره انجیل هم همه مسیحیان اتفاق نظر دارند که انجیل سال ها پس از کشته شدن مسیح (البته به پندار آنها)، نوشته شده؛ آن هم توسط شاگردان یا شاگردان شاگردان مسیح! مسیحیان معتقدند اناجیل کنونی سخنان و زندگینامه حضرت مسیح است که سال ها پس از او، توسط شاگردان و شاگردان شاگردان ایشان نوشته شده است! برخی خرافات مانند خدای پدر و پسر در یکی از این اناجیل نوشته شد و در طول زمان مبنای عقیده مسیحیان شد. برخی اناجیل مانند انجیل یوحنا، صد سال پس از مسیح نوشته شده!

جالب اینکه در طول تاریخ، صدها نسخه متعدد از انجیل نوشته شده و همین اختلاف و پراکندگی شدید نسخه های انجیل، روحانیون مسیحی را مجبور کرد که طی تصمیمی در شورایی بزرگ متشکل از روحانیون مسیحی، بر چهار انجیل معروف فعلی اتفاق نظر کنند و آنها را به عنوان انجیل رسمی معرفی کنند و انتشار اناجیل دیگر را ممنوع اعلام نمایند! از این رو، اناجیل دیگر کم کم به بوته فراموشی سپرده شد و چهار انجیا متی و مرقس و لوقا و یوحنا به عنوان چهار نسخه انجیل پذیرفته شد!

البته قرآن کریم از انجیل نازله بر حضرت مسیح سخن می گوید که بر خودش نازل شده و به او عطا شده؛ این توصیفات هرگز با انجیل فعلی که سال ها پس از مسیح توسط شاگردان و شاگردان شاگردان ایشان نوشته شده قابل تطبیق نیست! (مائده/46، مریم/30، حدید/27)

با این توضیحات روشن شد تنها کتاب آسمانی که در حال حاضر در دنیا وجود دارد که از زمان نزول تا کنون هرگز دست تحریف در آن راه نیافته، قرآن کریم است.

------------------------
1- برای نمونه رجوع کنید به: تلخیص التمهید، ج 1، ص 125 به بعد.

mrc;654067 نوشت:
قرآن ... اصلش شفاهی بوده

منظور ایشان این است که چرا قرآن مانند تورات به صورت کتبی نازل نشده! یک پاسخش در اینجا #10 بیان شد و عرض کردم:
صدیقین;717480 نوشت:
فرشته وحی (جیرئیل امین) بر پیامبران پیشین هم نازل می شد و وحی الهی را به صورت شفاهی بر آنها می خواند و این مطلب جدید و بی سابقه ای نبود:

إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عيسى‏ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً
وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْليماً
رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً (نساء/163تا165)
ما هم چنان كه به نوح و پيامبران بعد از او، وحى كرديم، به تو [نيز] وحى كرديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان [نيز] وحى نموديم، و به داوود زبور بخشيديم
و پيامبرانى [را فرستاديم‏] كه در حقيقت [ماجراى‏] آنان را قبلًا بر تو حكايت نموديم و پيامبرانى [را نيز برانگيخته‏ايم‏] كه [سرگذشتِ‏] ايشان را بر تو بازگو نكرده ‏ايم. و خدا با موسى آشكارا سخن گفت
پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‏] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است

وحی های نازله بر موسای کلیم هم به صورت شفاهی بود، مانند:


فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى‏
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً
وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‏ (طه/11تا13)
هنگامى كه نزد آتش آمد، ندا داده شد كه: «اى موسى»
من پروردگار توام! كفش هايت را بيرون آر، كه تو در سرزمين مقدّس «طوى» هستى
و من تو را (براى مقام رسالت) برگزيدم اكنون به آنچه بر تو وحى مى‏ شود، گوش فرا ده

البته درباره تورات وارد شده که در قالب الواحی مکتوب بر او نازل شد:

وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُريكُمْ دارَ الْفاسِقينَ (اعراف/145)
و در الواح [تورات‏] براى او در هر موردى پندى، و براى هر چيزى تفصيلى نگاشتيم، پس [فرموديم:] «آن را به جد و جهد بگير و قوم خود را وادار كن كه بهترين آن را فرا گيرند، به زودى سراى نافرمانان را به شما مى ‏نمايانم.»

این الواح اکنون در دسترس مردم موجود نیست چرا که قرآن کریم به صراحت، تحریف تورات کنونی را بیان کرده است و بارها در آیات خود با علمای یهودی که دست به تحریف برده اند مبارزه کرده است و حقه هایشان را رو کرده است:

... يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ ... (مائده/13)
... [به طورى كه‏] كلمات را از مواضع خود تحريف مى‏ كنند ...

فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ (بقره/79)
پس واى بر آنها كه نوشته ‏اى با دست خود مى ‏نويسند، سپس مى ‏گويند: «اين، از طرف خداست.» تا آن را به بهاى كمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و واى بر آنان از آنچه از اين راه به دست مى ‏آورند


mrc;654067 نوشت:
قرآن ... زبان اصلیش منقرض شده!!

ادعای بی دلیل و مضحکی است که در پست#4 پاسخ دادیم. تردید در این موضوع بسیار بدیهی و ساده، نشان می دهد مدعی چقدر از وادی مساله به دور است و گویی در دنیای دیگری سیر می کند! تردید در اینکه زبان قرآن از ابتدا عربی بوده یا چیز دیگر، همانند تردید نابینایی است که در وسط روز ادعا کند، اکنون روز است یا شب!! زبان قرآن _بر خلاف ادعای بی اساسی که نگارش شده_ عربی بوده و شواهد ساده مطلب را در پست #4 عرض کردم.

ریشه این ادعای مضحک، این مطلب غریب است که پاسخ دادنش مصداق وقت هدر دادن است:

نقل قول:
نکته مهمی که بسیاری از مسلمان ها در مورد قرآن نمی دونند اینه که در قرن ششم، اصلا زبان عربی هنوز تاسیس نشده بوده

زبان عربی یک زبان رسمی و دقیق است که قرن ها قبل از ظهور حضرت رسول در شبه جزیره عربستان وجود داشته و در این مطلب بدیهی کمترین تردیدی وجود ندارد و انکارش مانند انکار روز و شب است. شاهکارهای ادبیات عرب جاهلی مثل معلقات سبع که سال ها بر سر در کعبه آویزان بوده خود بهترین و ساده ترین گواه است؛ بسیاری از مهمترین کتاب های شیعه و سنی قبل از قرن ششم نوشته شده و همگی هم به زبان فصیح عربی است و همه هم موجود است. تمام کتب اربعه شیعه _که مهمترین کتاب های روایی شیعه هستند، کافی، تهذیب، استبصار، من لا یحضره الفقیه_ قبل از قرن ششم نوشته شده اند. بسیاری از مهمترین کتاب های روایی اهل سنت قبل از قرن ششم و به زبان فصیح عربی نگاشته شده اند. موطآ ابن مالک مربوط به قرن دوم هجری است یعنی 400 سال قبل از ادعای مطرح شده! بسیاری از کتاب های معتبر و اصیل لغت عرب، مانند العین خلیل بن احمد فراهیدی یا مقاییس اللغة ابن فارس یا تهذیب اللغة ازهری یا صحاح جوهری و ده ها لغت نامه بزرگ و معتبر دیگر همگی قبل از قرن ششم نگاشته شده!

این چه سخن مضحکی است که ادعا شود زبان عربی ای وجود نداشته و به یکباره در قرن ششم همه کتاب ها عربی شده اند؟!

mrc;654067 نوشت:
نتیجه گیری

به قول معروف: خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی!

از چه چیزی نتیجه گرفته شد؟! از ادعا و اتهام؟! مگر برهان یا استدلالی منطقی بر ادعاها ذکر شده که بخواهید نتیجه گیری کنید؟! اینکه چند ادعای بی دلیل را پشت سر هم ردیف کنید و سپس بخواهید نتیجه بگیرید، غیر منطقی و غیر علمی است! از صرف ادعا و اتهام، نتیجه ای به دست نمی آید. برای اثبات هر ادعا، نیازمند برهان و دلیل منطقی هستیم که در اینجا توسط مدعی اقامه نشد.

نتیجه گیری بر اساس ادعا و اتهام و پیش داوری، نشان می دهد ایشان از ابتدا به دنبال چه بوده و به چه هدفی آن متن را نوشته است!

mrc;654067 نوشت:
تنها معجزه ای که پیامبر اسلام انجام داده، یکسری آیات هست

اول اینکه اگر پیامبر معجزه ای غیر از همین آیات نورانی قرآن کریم نداشت، همین آیات کریمه هم برای اثبات نبوت ایشان کافی بود که توضیحش را در اینجا عرض کرده ام:#19.

دوم اینکه همان طور که در پست #18 عرض کردم:

صدیقین;718184 نوشت:
بدون تردید حضرت رسول معجزات فراوانی در دوران زندگانی مبارکشان داشته اند (که در بسیاری از روایات نقل شده)، همانگونه که پیامبران پیشین هم چنین معجزاتی داشته اند، اما نکته اینجاست که هیچ یک از معجزات پیامبران پیشین و هیچیک از معجزات رسول رحمت و مهربانی بعد از رحلت آنها باقی نمانده، مگر همین قرآن کریم که سخن خداست و نشان نبوت آخرین پیامبر خدا.

نامعقول بود اگر در قرآن آیه یا آیاتی وارد می شد و می گفت: "مردم! یکی از معجزات پیامبر اکرم این است که مثلا فلان چاه خشک با یک اشاره ایشان جوشیده و پر از آب شده! یکی دیگر از معجزات ایشان این بوده که فلان درخت به دستور ایشان از ریشه درآمده و جابجا شده! یکی دیگر از معجزات ایشان این بوده که..." !!

من از شما می پرسم: آیا پس از 1400 سال که از نزول قرآن گذشته، شمایی که مخاطب این آیات الکی و فرضی هستید، نمی پرسید "خب، من از کجا بدانم که تو راست می گویی؟ من از کجا بدانم که چنین معجزه ای رخ داده؟ همه اینها ادعاست، اگر راست می گویی نشانم بده!" ، و حق هم داری که چنین اعتراضی بکنی! چون معنا ندارد در کتابی که قرار است تا قیام قیامت، راهنمای بشر و دلیل نبوت آخرین پیامبر باشد، آیاتی نازل شود و به انسان های چند قرن بعد _که هیچ اثری از آن پیامبر و معجزاتش ندیده اند_ بگوید: "آن پیامبری که شما ندیدید، این همه معجزات چنین و چنان داشت!"

اما خدای باحالی داریم! معجزه ای جاوید و مانا پیش روی ما گذاشته و کاری کرده که دیگه حرف و حدیثی باقی نمونه!


mrc;654067 نوشت:
سال ها بعد از مرگش به صورت کتبی درومده
پاسخ این مطلب در اینجا #21 ذکر شد. قرآن کریم در زمان نزولش به صورت کتبی نگارش می شده و حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) بعد از نزول آیات، آن را بر کاتبان وحی قرائت می فرمود و آنها نیز می نوشتند.

mrc;654067 نوشت:
زبان اصلی آن به عربی تغییر کرده
این ادعای مضحک نیز در اینجا #4 و #5 پاسخ داده شد! زبان قرآن از ابتدا عربی بوده و هرگز تغییری در زبان آن راه نیافته؛ این از بدیهی ترین مسایل ساده علوم قرآنی است و احدی در این مطلب روشن، تردید ندارد اما ظاهرا ایشان خیلی تمایل دارند از طریق تکرار ادعا، آن را ثابت کنند!

mrc;654067 نوشت:
با وجود اتحاد و زوری که خلیفه های آن زمان از جمله عمر اعمال کردند، امروز قرآن های عربی متفاوتی داریم
اکنون در سراسر دنیای اسلام _با همه اختلاف فرقی که به برکت توطئه ها و دسیسه های دشمنان دارند_ تنها یک نسخه از قرآن چاپ و منتشر می شود و همه هم آن نسخه را قبول دارند؛ هم در ایران، هم در لبنان، هم در عربستان، هم در مالزی و هم در سایر کشورهای اسلامی. حیرت آور است که دشمنان قرآن، در طول تاریخ و نیز در عصر حاضر، هر بلایی که دلشان خواست سر مسلمانان در آوردند اما نتوانستند قرآن را همانند تورات و انجیل به وادی تحریف لفظی بکشانند و این کتاب پاینده، همچون روز نزولش، تک نسخه و مورد قبول همگان است.


mrc;654067 نوشت:
در خارج از اسلام قدیمی ترین قرآن به زبان آرامی ادعا میشه در یمن پیدا شده که به زمان ولید بر میگرده
خودتان پاسخ خودتان را دادید: «ادعا میشه»! آن هم توسط چه کسانی؟ افراد خارج از اسلام! دُم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباسشان را؟!

mrc;654067 نوشت:
طبق گفته یک متحقق آلمانی که به زبان آرامی مسلط هست، هر کدام از لغت های این قرآن میتونه به لغت های مختلفی در عربی امروز ترجمه بشه، و این گذشته از این هست که تعدادی از آیه ها در این قرآن پاک شده و دوباره نوشته شده.

خبری مضحک و بدون منبع معتبر و بدون برهان و استدلالی منطقی!

به فرض محال که تمام این ادعاها درست باشد، حالا این آقای متحقق (یا همان محقق!)، نمی داند با یک نسخه جعلی نمی توان قانون و قاعده ای کلی ابراز کرد؟! فرض کنیم یک نفری در زمان ولید آمده و قرآن را به زبان آرامی ترجمه کرده، آیا حالا که آن نسخه فرضی پیدا شده، می توان ادعا کرد که زبان اصلی قرآن آرامی بوده و نه عربی؟! این کشف جعلی، با این فرض که آن قرآن کشف شده در واقع همان قرآن ترجمه شده به زبان آرامی باشد، سازگار است، پس ادعای شما از اساس باطل می شود! (آن هم با یک فرض بسیار ساده و ابتدایی!)

از این گذشته، با آیات متعددی که در قرآن آمده و خودش فرموده زبان من، عربی آشکار است، چه می کنید؟!

وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ
عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ (شعراء/192تا195)
مسلّماً اين (قرآن) از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است
روح الامين آن را نازل كرده است
بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى
آن را به زبان عربى آشكار (نازل كرد)

با آن همه تفسیر صحابه و تابعین _که همگی قبل از ولید می زیسته اند_ و آیات عربی قرآن را تفسیر کرده اند، چه می کنید؟! با آن همه روایاتی که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده و متن عربی قرآن را تفسیر نموده و همگی آن روایات مربوط به قبل از زمان ولید است، چه می کنید؟! آیا همه این افراد هم با زبان آرامی سخن می گفته اند و به یکباره زبانشان از آرامی به عربی تغییر کرده و یا ترجمه شده؟! ادعا از این مضحک‌تر سراغ دارید؟! شما مسلمات و بدیهیات تاریخی را به ادعای یک _به قول خودتان_ "متحقق آلمانی" نادیده می گیرید؟!

mrc;654067 نوشت:
نتیجه این تحقیق در کشورهای اسلامی ممنوعه

کدام تحقیق! اینکه "یک آلمانی ادعا کرده نسخه ای از قرآن زمان ولید را در یمن پیدا کرده پس زبان اصلی قرآن آرامی بوده" ؟! کجای این تحقیق است؟! این که اصل ادعاست! تازه اگر اصل خبر و پیدا شدن آن نسخه راست باشد! چه استدلالی؟! چه برهانی؟!

کدام کشور ممنوع کرده؟! شما که نتیجه تحقیق را لو دادید! مگر می شود در دنیای بی در پیکر مجازی، چیزی را ممنوع کرد؟! رسانه های دنیا که دست غربی هاست و آرزوی دیرینه شان، زمین زدن قرآن است! آنها تا جنایت قرآن‌سوزی و توهین آشکار به پیامبر در روزنامه ها و رسانه ها و فیلم هایشان هم پیش رفته اند، پس چرا نتیجه این تحقیق جعلی را اعلام نمی کنند؟! (دوباره بخوانید ضرب المثل ِ دم خروس و ...)

mrc;654067 نوشت:
همون طور که فروش کتاب مقدس در ایران ممنوعه
می خواهید لیست کتابفروشی های تهران و قم که کتاب مقدس را می فروشند، در اینجا ذکر کنم؟! چیزی که با چشم خودم دیده ام را نمی توانم انکار کنم.

بنده گاهی عمدا در برخی جلسات درس، قرآن کریم و کتاب مقدس را برای دانشجویان می برم تا محتوای آنها را بررسی کنیم و با یکدیگر مقایسه نماییم! نتیجه بحث هم جالب است!

mrc;654067 نوشت:
و کلیساها اجازه فروش و یا تبلیغ این کتاب رو ندارند که خودش سوال برانگیزه و نشون میده که چقدر وحشت و ترس در کشورهای اسلامی وجود داره ازین که مردم حقیقت رو بفهمند

سر و ته این جمله با هم تناسب ندارد! کلیساها برای مسلمانان دلسوزی می کنند مبادا مسلمان ها حقیقت را بفهمند و ایمانشان سست شود؟! کلیسا برای اینکه اسلام خراب نشود، آن حقیقت ادعایی را کتمان می کند و فاش نمی کند؟! به حق چیزهای ندیده و نشنیده!

مرکز کلیسا در دنیای غرب است که هم قدرت دارند و هم رسانه های دنیا را در اختیار دارند، آن وقت برای مسلمانان متفرق ضعیف دل می سوزانند و نتایج تحقیقات ضد اسلامی شان را رو نمی کنند؟! پس چطور زیر دستانشان قرآن را می سوزانند و به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) توهین می کنند و هزاران فیلم و شبکه و سریال و سایت و وبلاگ و کتاب و مقاله و چه و چه علیه قرآن و پیامبر تولید می کنند و خم به ابرو نمی آورند، آن وقت نتیجه این تحقیق جعلی را رو نمی کنند؟! (دوباره بخوانید ضرب المثل ِ دم خروس و ...)

mrc;654067 نوشت:
البته این برداشت من هست.

برداشت شما اشتباه است به دلایل متعددی که ذکر شد!

mrc;654067 نوشت:
من خودم به شخصه دلایل زیادی دارم برای رد کردن قرآن به عنوان یک معجزه

اگر دلایل شما مثل همین ادعاهای غیر منطقی است که در اینجا آورده اید، پیشنهاد می کنم کمی منابع معتبر علوم قرآنی را مطالعه بفرمایید، قول می دهم پاسخ بسیاری از ادعاهایتان را خواهید یافت آن گونه که حتی به مرحله طرح هم نمی رسد! فقط کمی مطالعه می خواهد! من نمی دانم چطور کسی می تواند در بدیهی ترین مطلب تاریخی شک کند و بگوید:
mrc;654067 نوشت:
در قرن ششم، اصلا زبان عربی هنوز تاسیس نشده بوده

برخی ادعاها _مثل همین مورد_ به قدری ما قبل نقد است که بررسی آنها به واقع مصداق هدر دادن وقت و زندگی است!

mrc;654067 نوشت:
حتی اگه بر فرض محال من این کتاب و دین از سوی خداوند باشه و ادامه دین خدا باشه، من از رد کردنش چیزی برای ترسیدن ندارم چون که در همین کتاب آمده که هرکسی که به خداوند یکتا ایمان داشته باشه و اعمال نیک انجام بده، ترسی برای او نیست و پاداشش محفوظه - سوره بقره آیه 62 و سوره مائده آیه 69

اول اینکه رد کردن سخن خداوند متعال و در مقابل او ایستادن، عقلانی نیست! چطور می شود خدای متعال همه ما را به تسلیم و پذیرش فرمانش دعوت کند _همان طور که این معنا در بسیاری از آیات کریمه قران آمده_ آنگاه شما تمام قد در مقابلش بایستید و نه بگویید و انتظار نجات هم داشته باشید؟! (این، قصه یک بام و دو هواست!)

دوم اینکه یکی از شروط نجات که در همان آیه 62 سوره بقره هم آمده، «عمل صالح» است. آیا در مقابل سخن خداوند ایستادن و رد کردن فرمان او، عملی صالح است؟!

خودش فرمود کسی که سخن مرا تکذیب کند، اهل دوزخ است، آن وقت شما می خواهید با ایستادن در مقابل فرمان او و رد کردن سخنش، اهل نجات باشید؟! به تصریح قرآن کریم، رد کردن سخن خدای سبحان سرانجامی جز دوزخ ندارد:

وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحيمِ (مائده/10)
و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، اهل دوزخند

سوم اینکه شرط نجات، تسلیم در برابر فرمان خداست، و شکل تسلیم در زمان آخرین پیامبر، پذیرش آخرین فرمان خداست که توسط آن پیامبر آورده شده. آخرین پیام خداوند متعال برای بشر، دین اسلام و قرآن کریم است. معنا ندارد خدا بگوید "فرمان تازه مرا اطاعت کن و الا اهل دوزخ خواهی بود" و بعد شما بگویید: "نه، من همان فرمان قبلی ات را اطاعت می کنم و این فرمان جدید را اطاعت نمی کنم و باید مرا نجات دهی و به بهشت ببری" !!

پایان سخن این بحث، به این کریمه مبارکه مزین می شود:

فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِالْعِبادِ (آل عمران/20)
اگر با تو، به گفتگو و ستيز برخيزند، (با آنها مجادله نكن! و) بگو: «من و پيروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسليم شده ‏ايم.» و به آنها كه اهل كتاب هستند [يهود و نصارى‏] و بى ‏سوادان [مشركان‏] بگو: «آيا شما هم تسليم شده ‏ايد؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق) تسليم شوند هدايت مى ‏يابند و اگر سرپيچى كنند، بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است و خدا نسبت به (اعمال و عقايد) بندگان، بيناست

نوشتاری که در پست آغازین این موضوع نقل شده، سرشار از اشتباهات ناشیانه است. در این پاسخ ها تلاش شد این نوشتار پرشبهه، با رعایت انصاف در بوته نقد علمی مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد و پاسخ هایی مناسب و نسبتا کامل ارائه گردد. از میان آن همه شبهه های بی رمق و پاسخ هایی که ارائه شد، دو نمونه را به عنوان جمع‌بندی این موضوع درج می نمایم.

*************************


شبهه:
تعداد مسلمان هایی که مسیحی می شوند و یا کلا از اسلام خارج می شوند، شاید بسیار بیشتر از تعداد کل یهودی ها و مسیحی هایی باشد که در گوشه کنار دنیا به دلایل متعدد از جمله مالیات جزیه و یا شست شوی مغزی، مسلمان می شوند!

پاسخ:
سلام به رهروان راه حق

مستندی برای این آمار خودساخته ارائه نشده! و اصولا چنین آماری به دلیل کتمان عقاید و پراکندگی جغرافیایی چنین افرادی، چندان قابل دسترسی و محاسبه نیست!

مطابق آماری که هر از چند گاهی از سوی غربی ها منتشر می شود _با همه اما و اگرهایی که این آمارها دارد_ موج اسلام گرایی در جهان رو به رشد و گسترش است و در مقابل، موج مسیحی گرایی در حال نزول و کاهش است! (یهودی ها به خاطر عقاید نژادپرستانه و جمودگرایانه شان، اصلا تبلیغ ندارند و یهودی شدن، خودش پروسه ای نسبتا سخت است!) این همه مبلغ و مبشر مسیحی که با بودجه های هنگفت و حمایت های همه جانبه رسانه های غربی، در اقصی نقاط دنیا در حال تبلیغ اند و از آن سو، این همه تبلیغات ضد اسلامی و قرآن سوزی و مسلمان کشی و تروریست پروری به نام اسلام و لکه دار کردن دستورات پاک قرآنی در جای جای این کره خاکی در حال انجام است! با این حال، در چنین میدان نابرابری، هر عقل سلیمی می گوید باید آمار مسیحی گرایی در دنیا فوق العاده رو به رشد باشد و آمار اسلام گرایی فوق العاده در حال نزول باشد، اما وقتی آماری که از سوی خود غربی ها منتشر می شود را می خوانیم، در عمل و نتیجه چیز دیگری می بینیم؛ چیزی که خود آنها را هم حیرت‌زده و کلافه کرده است: افزایش روزافزون موج اسلام گرایی و گرایش به معارف ناب قرآنی! و این نیست جز اینکه فطرت پاک انسان ها، در هر کجای این کره خاکی و در هر زمانی، به دنبال یک چیز بوده و هست: خداپرستی و خدامحوری، پیام راستی، پیام عدالت و مهرورزی، آزادی عقلانی و آزادگی، رعایت اخلاق فردی و اجتماعی، کمال گرایی و ...

در چنین فضایی، آموزه های ناب دینی اسلام و قرآن و سیره پاک رسول رحمت و مهربانی، تنها نسخه نجات بخشی است که بشر امروز به عنوان تنها دوای دردهای خود یافته و عطش خود را جز با آن سیراب نمی بیند! از این رو می بینیم افرادی که از مسیحیت به اسلام رو می آورند (یا همان مستبصرین)، اینها نوعا مطالعات خوب و دقیقی از اسلام داشته اند و با آگاهی کامل از ضعف های بنیادین مسیحیت و یهودیت تحریفی کنونی، به آموزه های ناب قرآنی پناه آورده اند؛ نه شستشوی مغزی‌ای در کار بوده، و نه زور و اجباری، و نه جلب ثروت و منفعتی!

جالب اینکه در دنیای کنونی غرب، مسلمان شدن هزینه ها به دنبال دارد! ناامنی اجتماعی و خیابانی، اجبار به بی حجابی، محرومیت از برخی مشاغل دولتی، محرومیت از تحصیل، توهین دیدن و مورد اهانت واقع شدن و ...! با این همه، موج گرایش به آموزه های ناب اسلامی و قرآنی در این فضای تاریک و خفقان، روز به روز در حال رشد و گسترش است! آیا در چنین فضای تاریک و خفقان که همه چیز علیه توی مستبصر و دنباله‌رو حقیقت است، شستشوی مغزی و اجبار به مسلمان شدن و دنبال منافع شخصی رفتن، معنا و مفهومی دارد؟!

بله، بنده سراغ دارم افراد نگون‌بختی که به دنیای غرب پناه برده و از اسلام به مسیحیت گریخته اند و اکنون بدون اینکه کمترین اطلاعی از آموزه های اسلامی و حتی مسیحی داشته باشد، تنها به میخوارگی و هرزگی و فروش شرافت انسانی مشغول هستند! و معلوم شده که دغدغه چنین بینوایی، سستی اعتقادات اسلامی یا قوت آموزه های مسیحی نبوده، بلکه تنها هدفش گرایش به هرزگی و میخوارگی بوده و چون نمی توانسته در پناه کشور اسلامی و آموزه های پاک قرآنی، به چنین اهداف شومی دست یابد، آزادی ظاهری دنیای غرب و مسیحیت را پسندیده و اعتقادات خود را به چند روز عیش و نوش این سرای سپنجی فروخته است! از آن سو، مستبصرینی می شناسم که با وجود امکانات کافی و فراهم بودن وسایل کامل عیاشی، بی هیچ اجباری دل از تمام آن خوشی های ظاهری کنده و اکنون در پناه اسلام و قرآن، از روحیه ای شاداب و آرامش درونی عمیق و زندگی هدفمند و اعتقادات والا برخوردارند!

به نظر شما، حال کدام یک از این دو دسته بهتر است؟! کدامیک راه معقول تر و بهتری برگزیده است؟! آنکه اعتقاداتش را به یک مشت هرزگی و میخوارگی فروخته، یا آنکه درون متلاطم خویش را با باوری هدفمند و عقلانی آمیخته و از زندگی همراه با عشق و محبت و آرامش و رو به کمال خود، لذت می برد؟


أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي‏ بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (انعام/122)
آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود، همانند كسى است كه در ظلمت ها باشد و از آن خارج نگردد؟! اين گونه براى كافران، اعمال (زشتى) كه انجام مى‏ دادند، تزيين شده (و زيبا جلوه كرده) است‏

پرسش:
چرا معجزه باقی مانده از آخرین پیامبر، از جنس کتاب است؟

پاسخ:
بدون تردید حضرت رسول معجزات فراوانی در دوران زندگانی مبارکشان داشته اند (که در بسیاری از روایات نقل شده)، همانگونه که پیامبران پیشین هم چنین معجزاتی داشته اند، اما نکته اینجاست که هیچ یک از معجزات پیامبران پیشین و هیچیک از معجزات رسول رحمت و مهربانی بعد از رحلت آنها باقی نمانده، مگر همین قرآن کریم که سخن خداست و نشان نبوت آخرین پیامبر خدا.

اگر موردی از اعجاز، برای اهل دانش یک جامعه ثابت شود، ارزش چنین اعجازی نسبت به سایر اعجازها از یک جنبه والاتر است و آن تخصصی بودن و به زانو در آوردن بزرگان فن است، خصوصا اینکه اگر آن معجزه به گونه ای باشد که بنای ماندگاری داشته باشد و درستی ادعایش توسط متخصصین فن و در طول سال های متمادی و با روش هایی که روز به روز پیشرفته تر می شود، آزمون و خطا شود!

اژدها شدن عصا و ید بیضا، فقط در زمان حیات موسای کلیم پابرجا بود و مردمان بعدی، آن دو معجزه این پیامبر بزرگ را نمی دیدند و تنها به گواهی پیشینیان اکتفا می کردند که چنان معجزاتی وجود داشته، ولی خود هرگز چنان معجزاتی را به چشم ندیده بودند و موفق به آزمون و خطایش نمی شدند!

فَأَلْقى‏ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبينٌ
وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرينَ (اعراف/107و108)
(موسى) عصاى خود را افكند ناگهان اژدهاى آشكارى شد
و دست خود را (از گريبان) بيرون آورد سفيد (و درخشان) براى بينندگان بود


جان بخشی به گلی به شکل پرنده و بینا کردن کور و شفای پیسی، فقط در زمان حیات حضرت مسیح وجود داشت و مردمان بعدی این معجزات را نمی دیدند!

وَ رَسُولاً إِلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (آل عمران/49)
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مى‏ گويد من نشانه‏ اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده ‏ام من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى‏ سازم سپس در آن مى‏ دمم و به فرمان خدا، پرنده ‏اى مى‏ گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى ‏بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى ‏كنم و از آنچه مى‏خوريد، و در خانه‏ هاى خود ذخيره مى‏ كنيد، به شما خبر مى‏ دهم مسلماً در اينها، نشانه ‏اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد!


حتی معجزاتی که حضرت رسول در حیات مبارکشان داشته اند و در روایات و نقل های مختلف ذکر شده، هم چنین حالتی دارد که تنها برای معاصرین آن زمان قابل رؤیت و مشاهده بوده و الان ما تنها از طریق نقل روایات به رخدادش پی می بریم، اما قرآن کریم که معجزه جاوید رسول خداست، و قرار است بعد از حیات مبارک ایشان تا قیام قیامت ماندگار باشد، می بایست اقتضائات ماندگاری را با خود به همراه داشته باشد؛ یعنی از جنس چیزی باشد که به طور مستقیم با تعقل و تفکر بشر سر و کار داشته باشد و ماندگاری اش را تضمین نماید و بتواند تا قیام قیامت از خود دفاع نماید و سندی جاودانه بر وحیانی بودن خود و نبوت آخرین پیامبر باشد.

اینجا دیگر عصا و ید بیضا کارگر نیست! بینا کردن کور و شفا دادن پیسی و زنده کردن مردگان هم جواب نمی دهد زیرا محدود به دوران حیات پیامبر است و بعد از رحلتش ماندگاری ندارد!

این اعجاز اگر قرار است همیشگی و ماندگار باشد، باید با عقل و دانش بشر گره بخورد و در تکاپوی تغییرات روزمره و پیوسته ی نظریات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و ... ، ثبات و ماندگاری خود را ثابت نماید و در عرصه قلم و دانش، قوت و قدرت بی منتهای خود را به رخ همگان بکشد و بگوید: راه حق این است و جز این نیست! و به بشر بفهماند و ثابت نماید که یگانه راه سعادتش، بازگشت به فطرت توحیدی اش است و تمام چراغ سبزهای دیگر بیراهه ای بیش نیست:

وَ أَنَّ هذا صِراطي‏ مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (153انعام/)
اين راه مستقيم من است، از آن پيروى كنيد! و از راه‏هاى پراكنده (و انحرافى) پيروى نكنيد، كه شما را از طريق حق، دور مى‏سازد! اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش مى‏ كند، شايد پرهيزگارى پيشه كنيد!»


این معجزه جاوید که با عقل و فکر و اندیشه بشر سر و کار دارد، باید کتابی باشد که با تمام قوا ادعا نماید استوارترین راه سعادت و خوشبختی را به بشر می آموزد و تمام مشخصات این راه و برنامه پیمایش آن را هم برای او تبیین نماید:

إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ... (اسراء/9)
اين قرآن، به راهى كه استوارترين راه‏هاست، هدايت مى‏ كند...


کتابی باشد که گرد هیچ باطلی، در هیچ زمانی، هرگز ساحت پاکش را آلوده نسازد:

...وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ
لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ (فصلت/41و42)
...و اين كتابى است قطعاً شكست ناپذير ...
كه هيچ گونه باطلى، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى ‏آيد چرا كه از سوى خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است!


آری، چنین کتابی با چنین ویژگی هایی یقینا معجزه است و اعجاز آور و سندی جاوید و زنده بر حقانیت آورنده آن!

اینها ویژگی های درخشانی است که قرآن را به کتابی پاینده و چراغی بی فروغ و خورشیدی که هرگز نمی میرد، بدل کرده است:


يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً (نساء/174)
اى مردم! دليل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد و نور آشكارى به سوى شما نازل كرديم


موضوع قفل شده است