عقد اجباری دختر توسط مادر

تب‌های اولیه

77 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عقد اجباری دختر توسط مادر

با سلام من و دختری خاطر خواه هم هستیم.مادر دختر با ازدواج ما مخالف بود و طبق صحبت هایی که پدر مرحوم دختر با عمویش انجام داده بودن قصد داشت دختر را با پسر عمویش عقد کند.پسر عموی دختر هم خیلی دختر را دوست دارد ولی دختر اصلا راضی به ازدواج با او نبود.حتی چند بار بمن گفته بود ازو میترسم.یکبار هم دختر پسرعمویش را در حالت مست دیده بود.خلاصه مادر با هر روشی که شده بود از سوء استفاده از دین بگیرید تا حلال نکردن شیر و قسم خوردن به جان خود دختر را راضی به ازدواج با پسر عمویش کرد.من هم با کلی صحبت و التماس و خواهش فهمیدم که مادر دختر از پسر عمو خوشش می اید و میخواهد او دامادش شود.و بمن گفت که پسر عموی دختر دختر را عاشق خودش میتواند بکند و از من قول خواست که عکس های معمولی دختر را پاک کنم و دیگر مزاحمش نشوم.من هم به شرط اینکه دختر بعد از مدتی که از عقدش گذشت خود و بدون دخالت دیگران بتواند تصمیم بگیرد که با چه کسی ازدواج کند(من یا پسر عمویش)قول دادم دیگر مزاحمش نشوم.مادر دختر هم ١ سال شرط کرد و من هم بدون هیچ چاره قبول کردم.حال بعد از دو هفته ما نمیتوانیم با هم ارتباط نداشته باشیم و حرف نزنیم.نمیدانم باید چه کنم.نمیتوانم عشق خودم را ١ سال بدست فردی غریبه و خمار بسپارم.هر دوی ما نمیتوانیم مدت زیادی از هم بی خبر باشیم.ایا چنین ارتباطی از نظر شرعی اشکال دارد؟ایا من نباید با عشق خودم که مجبور با عقد با کسی شده که از او متنفر است صحبت کنم و ارتباط داشته باشم؟ما از هر طریقی اقدام کردیم تا بتوانیم بهم برسیم مادر دختر اجازه نداد.همه فامیل دختر با عقد به اجبار دختر با پسر عمویش مخالف بودند.ایا پسر عموی دختر الان حکم شوهر دختر را دارد و من دارم به گناهی کبیره ارتکاب میکنم؟ایا این عقد نزد خدا رسمی است و پسر عموی وی شوهر وی محسوب میشود با توجه به اینکه دختر مجبور به ان شده و قلبا بهیچ وجه راضی نیستخواهش میکنم من رو راهنمایی کنین.ممنون

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سجاد

[="Tahoma"][="Black"]

mehsal;653932 نوشت:
با سلام من و دختری خاطر خواه هم هستیم.مادر دختر با ازدواج ما مخالف بود و طبق صحبت هایی که پدر مرحوم دختر با عمویش انجام داده بودن قصد داشت دختر را با پسر عمویش عقد کند.پسر عموی دختر هم خیلی دختر را دوست دارد ولی دختر اصلا راضی به ازدواج با او نبود.حتی چند بار بمن گفته بود ازو میترسم.یکبار هم دختر پسرعمویش را در حالت مست دیده بود.خلاصه مادر با هر روشی که شده بود از سوء استفاده از دین بگیرید تا حلال نکردن شیر و قسم خوردن به جان خود دختر را راضی به ازدواج با پسر عمویش کرد.من هم با کلی صحبت و التماس و خواهش فهمیدم که مادر دختر از پسر عمو خوشش می اید و میخواهد او دامادش شود.و بمن گفت که پسر عموی دختر دختر را عاشق خودش میتواند بکند و از من قول خواست که عکس های معمولی دختر را پاک کنم و دیگر مزاحمش نشوم.من هم به شرط اینکه دختر بعد از مدتی که از عقدش گذشت خود و بدون دخالت دیگران بتواند تصمیم بگیرد که با چه کسی ازدواج کند(من یا پسر عمویش)قول دادم دیگر مزاحمش نشوم.مادر دختر هم ١ سال شرط کرد و من هم بدون هیچ چاره قبول کردم.حال بعد از دو هفته ما نمیتوانیم با هم ارتباط نداشته باشیم و حرف نزنیم.نمیدانم باید چه کنم.نمیتوانم عشق خودم را ١ سال بدست فردی غریبه و خمار بسپارم.هر دوی ما نمیتوانیم مدت زیادی از هم بی خبر باشیم.ایا چنین ارتباطی از نظر شرعی اشکال دارد؟ایا من نباید با عشق خودم که مجبور با عقد با کسی شده که از او متنفر است صحبت کنم و ارتباط داشته باشم؟ما از هر طریقی اقدام کردیم تا بتوانیم بهم برسیم مادر دختر اجازه نداد.همه فامیل دختر با عقد به اجبار دختر با پسر عمویش مخالف بودند.ایا پسر عموی دختر الان حکم شوهر دختر را دارد و من دارم به گناهی کبیره ارتکاب میکنم؟ایا این عقد نزد خدا رسمی است و پسر عموی وی شوهر وی محسوب میشود با توجه به اینکه دختر مجبور به ان شده و قلبا بهیچ وجه راضی نیستخواهش میکنم من رو راهنمایی کنین.ممنون

با عرض سلام و احترام و تشکر از سؤال شما

در فرض سؤال اگر دختر راضی به عقد شده (حال به هر علتی) ، عقد مشروع و صحیح است و قطعا ادامه ارتباط شما با او حرام می باشد.

[SPOILER]صبر در مقابل معصیت اینجا معنا پیدا می کند اگر صبوری کنید امید است خداوند به بهترین شکل جبران نماید[/SPOILER]

در پناه حضرت حق باشید[/]

یعنی اگر چاقو زیر گلوی دختری بگذارند و بگویند باید عقد کنی و او مجبور شود عقد صحیح است؟

[="Black"]

mehsal;653932 نوشت:
خلاصه مادر با هر روشی که شده بود از سوء استفاده از دین بگیرید تا حلال نکردن شیر و قسم خوردن به جان خود دختر را راضی به ازدواج با پسر عمویش کرد

سلام.
با توجه به اینکه دختر به عقد راضی شده است به همین دلایلی که ذکر کرده اید عقد صحیح است و شما باید رابطه خود را با او قطع نمایید.

مسأله ۲۳۹۲ ـ اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد کنند، و بعداً زن و مرد آن عقد را اجازه نمایند، عقد صحیح است، و برای اجازه کافی است سخنی بگوید، یا کاری انجام دهد که بر رضایت او، دلالت داشته باشد.
مسأله ۲۳۹۳ ـ اگر زن و مرد، یا یکی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند، و بعد از خواندن عقد به نحوی که در مسأله قبل گفته شد اجازه نمایند، عقد صحیح است، و بهتر آن است که دوباره عقد را بخوانند.

منبع
http://www.sistani.org/persian/book/50/111/[/]

سجاد;654492 نوشت:
در فرض سؤال اگر دختر راضی به عقد شده (حال به هر علتی) ، عقد مشروع و صحیح است و قطعا ادامه ارتباط شما با او حرام می باشد

سلام به همه
جناب "سجاد" گرامی ، سه تا سؤال دارم

1 - روایتی از پیامبر(ص) دیدم مبنی بر اینکه دختری نزد ایشان آمد و عرض کرد مرا به زور به عقد پسرعمویم درآورده اند درحالیکه او را دوست ندارم پیامبر(ص) فرمودند اگر میتوانی به او راضی باش اما دختر گفت نمیتوانم ، و پیامبر(ص) فرمودند پس تو را به عقد هر مردی که بخواهی در خواهم آورد (یعنی عقد باطل است)
لطفاً ابتدا صحت روایت را بفرمایید ، بعد هم در صورت صحت بفرمایید نظر شما در مورد این روایت چیست؟

2 - تا جایی که من میدونم رضایت به معنای رضایت قلبی هست و نه زبانی. شاید این خانم (و خیلی خانمها یا حتی آقایون دیگه) به زبان بله گفته باشن اما قلباً رضایت نداشته باشن. در اون صورت حکم چگونه ست؟

3 - رضایت قلبی ممکنه با فریب باشه. مثلاً به دختر گفته بشه اگر این کار رو انجام ندی فلان اتفاق میفته یا فلان گناه رو مرتکب میشی و دختر هم راضی بشه. اما رضایتش از ترس اون اتفاق باشه و نه رضایت از نفس این ازدواج. این رو هم توضیح بفرمایید ممنون میشم

و اگر دختر به ازدواج راضی نبوده و هیچوقت هم نشود چطور؟جدید فهمیده ام که علی رقم عدم رضایت دختر و دوری از ان، پسر عمویش قصد اعمال جنسی با او را داشته و بزور او را مجبور به اینکار میخواسته بکند.و نقل قول خود دختر این است که از اون حالم بهم میخورد.

شما چطور میگویید که عقد اجباری صحیح است؟این اصلا با عقل درست جور در نمی اید.احکام دینی باید با عقل موافق باشند طبق روایات دینی.عقد و ازدواج سنت خداست و رضایت قلبی در ان شرط است.به نقل از پیامبر اگر اشتباه نکنم پرسیده شده که دختر به خاطر نجابت و حیا نمیتواند در عقد جواب مثبت بگوید باید چه کرد.پیامبر فرمودند رضایت قلبی شرط است و جواب ندادن دختر نشان از رضایت قلبی او دارد.عقد و ازدواج امری الهی است و مشروع بودن یک ازدواج را خدا تعیین می کند نه یک قباله ازدواج یا عقد نامه یا جواب مثبت دادن دختر از روی اجبارو بدون رضایت.خدا از قلب همه انسان ها اگاه است.ایا اینطور نیست؟

mehsal;654578 نوشت:
شما چطور میگویید که عقد اجباری صحیح است؟این اصلا با عقل درست جور در نمی اید.احکام دینی باید با عقل موافق باشند طبق روایات دینی.عقد و ازدواج سنت خداست و رضایت قلبی در ان شرط است.به نقل از پیامبر اگر اشتباه نکنم پرسیده شده که دختر به خاطر نجابت و حیا نمیتواند در عقد جواب مثبت بگوید باید چه کرد.پیامبر فرمودند رضایت قلبی شرط است و جواب ندادن دختر نشان از رضایت قلبی او دارد.عقد و ازدواج امری الهی است و مشروع بودن یک ازدواج را خدا تعیین می کند نه یک قباله ازدواج یا عقد نامه یا جواب مثبت دادن دختر از روی اجبارو بدون رضایت.خدا از قلب همه انسان ها اگاه است.ایا اینطور نیست؟

سلام علیکم.
برادر شما توجه بفرمایید در پست اول خود فرمودید دختر به هر شکلی که بود راضی شد.و مراجع میفرمایند اگر دختر بعد از عقد حتی اگر چند لحظه راضی شد عقد صحیح هست.
التماس دعا

[="Tahoma"][="Black"]

Reza-D;654572 نوشت:
سلام به همه
جناب "سجاد" گرامی ، سه تا سؤال دارم

1 - روایتی از پیامبر(ص) دیدم مبنی بر اینکه دختری نزد ایشان آمد و عرض کرد مرا به زور به عقد پسرعمویم درآورده اند درحالیکه او را دوست ندارم پیامبر(ص) فرمودند اگر میتوانی به او راضی باش اما دختر گفت نمیتوانم ، و پیامبر(ص) فرمودند پس تو را به عقد هر مردی که بخواهی در خواهم آورد (یعنی عقد باطل است)
لطفاً ابتدا صحت روایت را بفرمایید ، بعد هم در صورت صحت بفرمایید نظر شما در مورد این روایت چیست؟

2 - تا جایی که من میدونم رضایت به معنای رضایت قلبی هست و نه زبانی. شاید این خانم (و خیلی خانمها یا حتی آقایون دیگه) به زبان بله گفته باشن اما قلباً رضایت نداشته باشن. در اون صورت حکم چگونه ست؟

3 - رضایت قلبی ممکنه با فریب باشه. مثلاً به دختر گفته بشه اگر این کار رو انجام ندی فلان اتفاق میفته یا فلان گناه رو مرتکب میشی و دختر هم راضی بشه. اما رضایتش از ترس اون اتفاق باشه و نه رضایت از نفس این ازدواج. این رو هم توضیح بفرمایید ممنون میشم

mehsal;654578 نوشت:
شما چطور میگویید که عقد اجباری صحیح است؟این اصلا با عقل درست جور در نمی اید.احکام دینی باید با عقل موافق باشند طبق روایات دینی.عقد و ازدواج سنت خداست و رضایت قلبی در ان شرط است.به نقل از پیامبر اگر اشتباه نکنم پرسیده شده که دختر به خاطر نجابت و حیا نمیتواند در عقد جواب مثبت بگوید باید چه کرد.پیامبر فرمودند رضایت قلبی شرط است و جواب ندادن دختر نشان از رضایت قلبی او دارد.عقد و ازدواج امری الهی است و مشروع بودن یک ازدواج را خدا تعیین می کند نه یک قباله ازدواج یا عقد نامه یا جواب مثبت دادن دختر از روی اجبارو بدون رضایت.خدا از قلب همه انسان ها اگاه است.ایا اینطور نیست؟

با عرض سلام و احترام و تشکر از سؤال و توضیح مجدد آغاز کننده محترم تاپیک

پاسخ به لحاظ سؤالی که داشتید ، داده شده و شما در این سؤال بیان کردید:

mehsal;653932 نوشت:
خلاصه مادر با هر روشی که شده بود از سوء استفاده از دین بگیرید تا حلال نکردن شیر و قسم خوردن به جان خود دختر را راضی به ازدواج با پسر عمویش کرد

پس دختر راضی شده به عقد ، همین یعنی عقد اجباری نبوده و عقد صحیح است.

[SPOILER]به قول سعدی: من آنچه شرط بلاغست با تو می‌گویم ؛ تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال[/SPOILER]

در پناه حضرت حق باشید[/]

Mohamad Rez4;655281 نوشت:
سلام علیکم.
برادر شما توجه بفرمایید در پست اول خود فرمودید دختر به هر شکلی که بود راضی شد.و مراجع میفرمایند اگر دختر بعد از عقد حتی اگر چند لحظه راضی شد عقد صحیح هست.
التماس دعا

سجاد;655292 نوشت:
پس دختر راضی شده به عقد ، همین یعنی عقد اجباری نبوده و عقد صحیح است

جنس تقلبی هم که دست مردم میدن اینقدر ازش تعریف میکنن که خریدار برای چند لحظه راضی میشود (بعد میفهمه که چه کلاهی سرش رفته)
لذا همین یعنی خریدار راضی بوده ، پس معامله صحیح است!!!

داعش هم وقتی میخواد سر کسی رو ببره ، قبلش طرف رو مجبور میکنه به کفر خودش اقرار کنه
لذا همین اقرار یعنی طرف کافر بوده و سر بریدن داعش صحیح است!!!

[SPOILER]من آنچه موافق عقل است میگویم ، تو خواه توجیح کن خواه مغلطه[/SPOILER]

Reza-D;655317 نوشت:
جنس تقلبی هم که دست مردم میدن ازش تعریف میکنن و خریدار برای چند لحظه راضی میشود (بعد میفهمه که چه کلاهی سرش رفته)
پس معامله صحیح است!!!

داعش هم وقتی میخواد سر کسی رو ببره ، قبلش طرف رو مجبور میکنه به کفر خودش اقرار کنه
لذا همین یعنی طرف کافر بوده و سر بریدن داعش صحیح است!!!


ببینید برادر این هایی که فرمودید قیاس هست و کلا مقوله جداگانه ای دارند.به هر حال ایشون رضایت داشتن و شروع کنند موضوع فرمود که مادر گفته که شیرم رو حلال نمیکنم.خب دختر هم راضی شده.

قیاس احکام هم در بعضی مواقع باعث گمراهی بیشتر میشه.و اولین قیاس کنند ابلیس بود.
التماس دعا

Mohamad Rez4;655321 نوشت:
این هایی که فرمودید قیاس هست و کلا مقوله جداگانه ای دارند.به هر حال ایشون رضایت داشتن

اینکه اولین قیاس کننده ابلیس بود راه خوبی نیست برای بستن دهن بنده

بله من متوجه هستم که حکم با حکم تفاوت داره ، اما معناش این نیست که یک موضوع عقلی رو میشه در دو موضوع ، دو حکم براش صادر کرد و بعد هم به سؤال کننده بگیم قیاس نکن!

دو نفر به یک میزان در یک اداره کار میکنن اما حقوق متفاوت میگیرن ، یکی از اونها میپرسه چرا حقوق من کمتره؟

پاسخ:
اولین قیاس کننده ابلیس بود!
پس:
شما هم الان سؤال ابلیسی پرسیدی
پس:
سؤال شما نیاز به پاسخ نداره!

خیر برادر این راهش نیست ، اگر توان پاسخگویی هست ، دلیل این اختلاف رو بیان بفرمایید. اون وقت دیگه نیاز به برچسب زدن نیست

Reza-D;655327 نوشت:
اینکه اولین قیاس کننده ابلیس بود راه خوبی نیست برای بستن دهن بنده

بله من متوجه هستم که حکم با حکم تفاوت داره ، اما معناش این نیست که یک موضوع عقلی رو میشه در دو موضوع ، دو حکم براش صادر کرد و بعد هم به سؤال کننده بگیم قیاس نکن!

دو نفر به یک میزان در یک اداره کار میکنن اما حقوق متفاوت میگیرن ، یکی از اونها میپرسه چرا حقوق من کمتره؟

پاسخ:
اولین قیاس کننده ابلیس بود!
پس:
شما هم الان سؤال ابلیسی پرسیدی
پس:
سؤال شما نیاز به پاسخ نداره!

خیر برادر این راهش نیست ، اگر توان پاسخگویی هست ، دلیل این اختلاف رو بیان بفرمایید. اون وقت دیگه نیاز به برچسب زدن نیست


خیر برادر بنده منظورم این نیست.شما اومدید معامله رو با ازدواج قیاس کردی خب این تفاوت داره.
برای فسخ ازدواج(بدون نیاز به طلاق) مراجع چند موردی رو بیان فرمودند برای اطلاع به رساله رجوع کنید.و یک موردی هم هست که فکر میکنم زوجه از زوج چیزی رو بعد عقد در ضمن عقد بیان کنن و زوج اون رو اجرا نکنن زوجه میتونه فسخ کنه.
_________________________
اگر باعث دلخوری شدم معذرت میخوام حلال بفرمایید.

Mohamad Rez4;655330 نوشت:
اگر باعث دلخوری شدم معذرت میخوام حلال بفرمایید
خیر به هیچ وجه دلخور نشدم. مخلص شما هم هستم

Mohamad Rez4;655330 نوشت:
شما اومدید معامله رو با ازدواج قیاس کردی خب این تفاوت داره
اتفاقاً با شما در عدم تناسب این دو موضوع به شدت موافقم. اما برعکس شما فکر میکنم اگر در معامله این حکم رو میذاشتن خیلی معقول تر بود ، چون بطور معمول (جدای از موارد استثناء) اگر در معامله فریب یا تهدید صورت بگیره ، طرف نهایتاً مقداری پول یا اجناس مادی رو از دست میده. اما در ازدواج همسر و یک عمر زندگی مد نظر هست که رابطهء مستقیم هم با دنیا و هم با آخرتِ فرد داره!


نکته ای که شما (و فکر میکنم استاد "سجاد") در عرایض بنده توجه نفرمودید اینه که:
بحث من بر روی جملهء
((عقد صحیح است)) نیست
بحثم بر روی کلمهء
((رضایت)) هست

آیا مراد رضایت قلبیه یا صرفاً رضایت زبانی؟

1 - اگر ملاک رضایت زبانی باشه ، چرا فقط در ازدواج ملاکه و در سایر موارد (که نمونه آوردم) ملاک نیست؟!

2 - اگر ملاک رضایت قلبی باشه ، پس چرا صرف شنیدن جملهء ((راضی هستم)) ، وَلو به زور ، تهدید یا فریب ، عقد صحیح است؟!

mehsal;654559 نوشت:
یعنی اگر چاقو زیر گلوی دختری بگذارند و بگویند باید عقد کنی و او مجبور شود عقد صحیح است؟

اگر حتی مثلاً به خاطر حرام نیافتادن (اجبار به زنا) عقد را قبول کند و به این خاطر و دیگر دلایل مشابه عقد را قبول کند عقد صحیح است و حتی از روی اجبار قبول کند و بعداً راضی شود باز هم عقد قبول است ولی اگر به خاطر ترس از جان مجبور شود در زبان قبول کند ولی در دل قبول نکند عقد فقط با رضایت بعدی دختر قبول است.و الا باطل است.

Reza-D;654572 نوشت:
سلام به همه
جناب "سجاد" گرامی ، سه تا سؤال دارم

1 - روایتی از پیامبر(ص) دیدم مبنی بر اینکه دختری نزد ایشان آمد و عرض کرد مرا به زور به عقد پسرعمویم درآورده اند درحالیکه او را دوست ندارم پیامبر(ص) فرمودند اگر میتوانی به او راضی باش اما دختر گفت نمیتوانم ، و پیامبر(ص) فرمودند پس تو را به عقد هر مردی که بخواهی در خواهم آورد (یعنی عقد باطل است)
لطفاً ابتدا صحت روایت را بفرمایید ، بعد هم در صورت صحت بفرمایید نظر شما در مورد این روایت چیست؟

2 - تا جایی که من میدونم رضایت به معنای رضایت قلبی هست و نه زبانی. شاید این خانم (و خیلی خانمها یا حتی آقایون دیگه) به زبان بله گفته باشن اما قلباً رضایت نداشته باشن. در اون صورت حکم چگونه ست؟

3 - رضایت قلبی ممکنه با فریب باشه. مثلاً به دختر گفته بشه اگر این کار رو انجام ندی فلان اتفاق میفته یا فلان گناه رو مرتکب میشی و دختر هم راضی بشه. اما رضایتش از ترس اون اتفاق باشه و نه رضایت از نفس این ازدواج. این رو هم توضیح بفرمایید ممنون میشم


اگر حتی مثلاً به خاطر حرام نیافتادن (اجبار به زنا) عقد را قبول کند و به این خاطر و دیگر دلایل مشابه عقد را قبول کند عقد صحیح است و حتی از روی اجبار قبول کند و بعداً راضی شود باز هم عقد قبول است ولی اگر به خاطر ترس از جان مجبور شود در زبان قبول کند ولی در دل قبول نکند عقد فقط با رضایت بعدی دختر قبول است.و الا باطل است.

mehsal;654578 نوشت:
شما چطور میگویید که عقد اجباری صحیح است؟این اصلا با عقل درست جور در نمی اید.احکام دینی باید با عقل موافق باشند طبق روایات دینی.عقد و ازدواج سنت خداست و رضایت قلبی در ان شرط است.به نقل از پیامبر اگر اشتباه نکنم پرسیده شده که دختر به خاطر نجابت و حیا نمیتواند در عقد جواب مثبت بگوید باید چه کرد.پیامبر فرمودند رضایت قلبی شرط است و جواب ندادن دختر نشان از رضایت قلبی او دارد.عقد و ازدواج امری الهی است و مشروع بودن یک ازدواج را خدا تعیین می کند نه یک قباله ازدواج یا عقد نامه یا جواب مثبت دادن دختر از روی اجبارو بدون رضایت.خدا از قلب همه انسان ها اگاه است.ایا اینطور نیست؟

اگر حتی مثلاً به خاطر حرام نیافتادن (اجبار به زنا) عقد را قبول کند و به این خاطر و دیگر دلایل مشابه عقد را قبول کند عقد صحیح است و حتی از روی اجبار قبول کند و بعداً راضی شود باز هم عقد قبول است ولی اگر به خاطر ترس از جان مجبور شود در زبان قبول کند ولی در دل قبول نکند عقد فقط با رضایت بعدی دختر قبول است.و الا باطل است ونیاز به طلاق ندارد.حتی اگر این رضایت یک لحظه هم باشد باز عقد صحیح است و به هم زدن این عقد نیاز به طلاق دارد.

(رهرو ولایت);655377 نوشت:
اگر حتی مثلاً به خاطر حرام نیافتادن (اجبار به زنا) عقد را قبول کند و به این خاطر و دیگر دلایل مشابه عقد را قبول کند عقد صحیح است و حتی از روی اجبار قبول کند و بعداً راضی شود باز هم عقد قبول است ولی اگر به خاطر ترس از جان مجبور شود در زبان قبول کند ولی در دل قبول نکند عقد فقط با رضایت بعدی دختر قبول است.و الا باطل است

آقایان مراجع عزیز ، از دست مبارک در رفت و متاسفانه در یک جا حق به فرزندان داده شده
لطفاً هر چه زودتر این یک حق رو هم از فرزندان بگیرید تا انشاالله عدالت جاری شود!

کلاً خوش به حال پدر و مادرها!
بخاطر امیال شخصی ، احساسی و مادی ، فرزند رو فریب بدن ، به زور وادار به ازدواج کنن ، گولش بزنن ، تهدیدش کنن ، آخرش هم یه جملهء

((شیرم رو حلالت نمیکنم)) یا ((عاقت میکنم)) بگن ، کار تمومه!

چقدر برخی قوانین اسلام یک طرفه هست!

[SPOILER]

حالا دوستان میان میگن نه یک طرفه نیست ، فرزندان هم یه روزی پدر و مادر میشن
انشاالله اون موقع تلافی رو سر بچه هاشون دربیارن
:khaneh:[/SPOILER]

Reza-D;655334 نوشت:
اتفاقاً با شما در عدم تناسب این دو موضوع به شدت موافقم. اما برعکس شما فکر میکنم اگر در معامله این حکم رو میذاشتن خیلی معقول تر بود ، چون بطور معمول (جدای از موارد استثناء) اگر در معامله فریب یا تهدید صورت بگیره ، طرف نهایتاً مقداری پول یا اجناس مادی رو از دست میده. اما در ازدواج همسر و یک عمر زندگی مد نظر هست که رابطهء مستقیم هم با دنیا و هم با آخرتِ فرد داره!

هیچ فرقی نداره در معامله هم همین طور است.اگر در زبان به خاطر ترس از جان قبول کند ولی قلبآ راضی نشود معامله باطل است به شرطی که حتی یک لحظه هم در قلبش راضی به این معامله نشود.

Reza-D;655334 نوشت:
نکته ای که شما (و فکر میکنم استاد "سجاد") در عرایض بنده توجه نفرمودید اینه که:
بحث من بر روی جملهء ((عقد صحیح است)) نیست
بحثم بر روی کلمهء ((رضایت)) هست

اگر در دل ولو به یک لحظه راضی نباشد عقد صحیح نیست.ولی مورد سوال رضایت شخص را می گوید و لو به مدت یک لحظه که در اینجا یک سال یا عدم رضایت مادر یا حرام کردن شیر مادر آورده شده است.

Reza-D;655334 نوشت:
آیا مراد رضایت قلبیه یا صرفاً رضایت زبانی؟
رضایت قلبی که در زبان جاری شود و لو یک لحظه.

Reza-D;655334 نوشت:
1 - اگر ملاک رضایت زبانی باشه ، چرا فقط در ازدواج ملاکه و در سایر موارد (که نمونه آوردم) ملاک نیست؟!
هم در ازدواج ملاک است و هم در دیگر معاملات همچنان که عقد هم نوعی بیع است.

Reza-D;655334 نوشت:
2 - اگر ملاک رضایت قلبی باشه ، پس چرا صرف شنیدن جملهء ((راضی هستم)) ، وَلو به زور ، تهدید یا فریب ، عقد صحیح است؟!

اگر با تهدید و زور مجبور به اقرا زبانی بشود و در قلب راضی نباشد عقد صحیح نیست. ولی فریب فرق می کند در اینجا به خاطر تزویر و فریب و تدلیس خیار تدلیس از آن زوجه است و می تواند عقد را باطل کند.ولی در این سوال چنین خیاری جاری نمی شود چون زوجه با توجه به این که طرف مقابل را می شناخت راضی به ازدواج شده است نه این که قول بخورد.قول خوردن زوجه هم در این سوال قول خوردن به این معنا نیست که در قبول ازدواج قول خورده است بلکه مقصر خودش است و از به خاطر احساسات پوچ و بی اساس (حلال نکردن شیر مادر و...)طرف مقابل را قبول کرده است. نه این که در اصل عقد قول خورده و طرف مقابل را نمی شناخته.

(رهرو ولایت);655387 نوشت:
اگر با تهدید و زور مجبور به اقرا زبانی بشود و در قلب راضی نباشد عقد صحیح نیست. ولی فریب فرق می کند در اینجا به خاطر تزویر و فریب و تدلیس خیار تدلیس از آن زوجه است و می تواند عقد را باطل کند.ولی در این سوال چنین خیاری جاری نمی شود چون زوجه با توجه به این که طرف مقابل را می شناخت راضی به ازدواج شده است نه این که قول بخورد.قول خوردن زوجه هم در این سوال قول خوردن به این معنا نیست که در قبول ازدواج قول خورده است بلکه مقصر خودش است و از به خاطر احساسات پوچ و بی اساس (حلال نکردن شیر مادر و...)طرف مقابل را قبول کرده است. نه این که در اصل عقد قول خورده و طرف مقابل را نمی شناخته
توضیح شما خیلی کاملتر بود
حالا یک سؤال:
اینکه میفرمایید مقصر خودش بوده ، خیلی از افراد برخی موارد رو نمیدونن. مثلاً فرض کنید کسی خیال میکرده که اگر سرفه کنه وضوش باطل میشه (فقط مثاله). خب این فرد موضوع رو نمیدونسته ، اما اگر حقیقت رو بدونه از رای و نظر قبلی خودش برمیگرده

لطفاً دقت بفرمایید کاری به اصل موضوع وضو ندارم چون کلاً بحثش جداست. منظور من با این بخش هست که طرف حکم موضوع رو نمیدونسته. کسی رو برای ندونستن که اعدام نمیکنن ، انتظار غلطی هم هست که بگیم یک انسان اون هم یک نوجوان باید در حد علامه طباطبایی اطلاعات داشته باشه! لذا ممکنه هر کسی حکم موضوعی رو ندونه ، مثلاً فکر کنه حرام کردن شیرمادر در اینجا اثر خواهد کرد و از روی این اطلاعات غلط تن به رضایت داده باشه ، اما اگر بفهمه که تاثیر حرام کردن شیرمادر در چنین حالتی کاربرد نداره ، نظرش درمورد ازدواج همون پاسخ منفی باشه

در این صورت چی؟

Reza-D;655380 نوشت:
آقایان مراجع عزیز ، از دست مبارک در رفت و متاسفانه در یک جا حق به فرزندان داده شده
لطفاً هر چه زودتر این یک حق رو هم از فرزندان بگیرید تا انشاالله عدالت جاری شود!

هیچ وقت چنین نیست بلکه برداشت شما اشتباه است

Reza-D;655380 نوشت:
کلاً خوش به حال پدر و مادرها!
بخاطر امیال شخصی ، احساسی و مادی ، فرزند رو فریب بدن ، به زور وادار به ازدواج کنن ، گولش بزنن ، تهدیدش کنن ، آخرش هم یه جملهء ((شیرم رو حلالت نمیکنم)) یا ((عاقت میکنم)) بگن ، کار تمومه!

در کل در این سوال باید به نتیجه دیگری هم برسیم که به خاطر احساسات پوچ و بی اساس نباید تصمیم گرفت.مادر یا حتی پدر عزیز هستند ولی نه در این نمونه انتخابها.باید در این نوع انتخابها طرف مقابل عقلش سر جایش باشد و قبول نکند و به پدر و مادر خود نه بگوید ولی با احترام.این حماقت تنها به مادر ختم نمی شود بلکه در اصل به دختر ختم می شود.

Reza-D;655380 نوشت:
چقدر برخی قوانین اسلام یک طرفه هست!

دوست عزیز زود قضاوت نکنید و زود هم اگر مسلمان هستید یک طرفه اصل اسلام را به باد انتقاد نگیرید من جای شما بودم سوال را این طوری مطرح می کردم که بیشتر من را راهنمایی کنید چرا باید به خاطر حلال نکردن شیر مادر و فریب خوردن دختر چنین حکمی در اسلام آمده است.طلفا در این شبهه مرا یاری کنید؟ اگر سوال شما اینچنین بود خوب بود نه به شکلی که به خاطر کمی علمتان از دین طلایی و ارزشمند و پرحکمت اسلام انتقاد کنید.
در اینجا باید به شما بگویم که مادر هیچ حقی در حلال و حرام کردن شیر خود ندارد و این اصطلاح فقهی نیست بلکه این یک نوع اصطلاح عرفی است.مادری که شیر دادن به بچه وظیفه شرعی اش بوده چگونه می تواند شیرش را حرام کند. و دختر هم نباید حماقت می کرد و زندگیش را به خاطر این احساسات که از دین و شرع نشات نگرفته است خراب می کرد. و در ضمن درست است که عقد صحیح است ولی دختر باز هم اگر هیچ میلی به ادامه زندگی ندارد می تواند با توجه به این که پسر عمویش خمر می خورد به دادگاه مراجعه کند و ادعای طلاق نماید و یا در کل به خاطر عسر و حرج می تواند این زندگی را ادامه ندهد و باز هم به دادگاه مراجعه کند و عدم رضایت خود را اعلام نماید.و در آخر هم اگر دختر هیچ تمکینی نکند دادگاه پس از تحقیقات خود به خاطر عصر و حرج و بعد از فرستادن زوجین به نزد مشاوره خانواده تصمیم خود را نسبت به طلاق دختر خواهد گرفت.و در نهایت مهریه به او تعلق نخواهد گرفت و اگر خمر خوردن زوج را هم ثابت کند حتی به او مهریه هم تعلق می گیرد.

Reza-D;655392 نوشت:
توضیح شما خیلی کاملتر بود
حالا یک سؤال:
اینکه میفرمایید مقصر خودش بوده ، خیلی از افراد برخی موارد رو نمیدونن. مثلاً فرض کنید کسی خیال میکرده که اگر سرفه کنه وضوش باطل میشه (فقط مثاله). خب این فرد موضوع رو نمیدونسته ، اما اگر حقیقت رو بدونه از رای و نظر قبلی خودش برمیگرده

لطفاً دقت بفرمایید کاری به اصل موضوع وضو ندارم چون کلاً بحثش جداست. منظور من با این بخش هست که طرف حکم موضوع رو نمیدونسته. کسی رو برای ندونستن که اعدام نمیکنن ، انتظار غلطی هم هست که بگیم یک انسان اون هم یک نوجوان باید در حد علامه طباطبایی اطلاعات داشته باشه! لذا ممکنه هر کسی حکم موضوعی رو ندونه ، مثلاً فکر کنه حرام کردن شیرمادر در اینجا اثر خواهد کرد و از روی این اطلاعات غلط تن به رضایت داده باشه ، اما اگر بفهمه که تاثیر حرام کردن شیرمادر در چنین حالتی کاربرد نداره ، نظرش درمورد ازدواج همون پاسخ منفی باشه

در این صورت چی؟


دوست عزیز در کل هر زوج و هر زوجه ای به هر دلیلی به خاطر عسر و حرج به دادگاه مراجعه کند و عسر و حرج او ثابت بشود دادگاه بعد از فرستادن زوج و زوجه به مشاور خانواده (ولو جلسات متعدد) تصمیم به طلاق را از طرفین قبول خواهد کرد و زندگی اجباری به این شکل قابل قبول دادگاه نخواهد بود نهایتاً در این مورد شاید مهریه بعد از طلاق به دختر تعل نخواهد گرفت و شاید هم طلاق باین را دادگاه مد نظر خودش قرار دهد.

Reza-D;655392 نوشت:
حُرّی که راه بر امام حسین(ع) بست ، شد اولین شهید کربلا !
شمری که جانباز صفِّین بود ، شد قاتل امام حسین(ع) !

یعنی ممکنه باز هم اتفاق بیفته...؟! ممکنه....؟!


درست است که این بحث از تایپیک جداست ولی در جواب امضایتان یه جمله از آیت الله مجتهدی (ره) بگم که می فرمودند که عابد ها و زاهد ها در صحنه کربلا استخاره کردند و جوابش بد آمد و نرفتند به یاری امام حسین ولی داش مشتی ها گوش به دل دادند وشدند از 72 تن(مضمون کلام)

(رهرو ولایت);655393 نوشت:
با توجه به این که پسر عمویش خمر می خورد به دادگاه مراجعه کند و ادعای طلاق نماید و یا در کل به خاطر عسر و حرج می تواند این زندگی را ادامه ندهد و باز هم به دادگاه مراجعه کند و عدم رضایت خود را اعلام نماید.و در آخر هم اگر دختر هیچ تمکینی نکند دادگاه پس از تحقیقات خود به خاطر عصر و حرج و بعد از فرستادن زوجین به نزد مشاوره خانواده تصمیم خود را نسبت به طلاق دختر خواهد گرفت.و در نهایت مهریه به او تعلق نخواهد گرفت و اگر خمر خوردن زوج را هم ثابت کند حتی به او مهریه هم تعلق خواد می گیرد

دوست عزیز کلیت حرف شما رو قبول دارم. ممنون از لحن ملایم شما در مقابل لحن تند خودم. اَجرت با سیدالشهدا(ع) برادر
ولی دلم خیلی پره ، الان که دارم تایپ میکنم چشمام پر از اشکه! دلم خیلی پره ، خیلی.....

الان باید برم خونهء پدرم برای سال تحویل برای همین دیگه نمیتونم پاسخ بدم. فقط یک نکته عرض کنم برای پایان بحث امشب

گفتن حرفهایی که میفرمایید آسونه. دختر بره دادگاه شکایت کنه و دادگاه هم مشکلش رو حل میکنه و همه با خوشحالی برمیگردن خونه ، تموم!
متاسفانه در این احکام فرض بر این گذاشته شده که پدر و مادر و شوهر تمام دخترها ، سلمان فارسی و ابوذر و حضرت زینب(س) هستند!
ولی برادر خود شما هم میدونید که اینها فقط مسائل نوشته شده روی کاغذ هستن
در عمل و در 99 درصد موارد هیچ دختری نمیتونه چنین کاری کنه و اگر بکنه ، حداقل محروم شدن از تمام کمکهای خانواده و در درجات بالاتر کتک خوردن و شکستن دست و پا و اخراج از خانواده و حتی در برخی خانواده ها قتل چیزی هست که نسیب دختر میشه!

درست مثل این میمونه که من به یک بچهء 5 ساله بگم:
عزیزم شما اگر رضازاده (وزنه بردار) اومد بهت زور گفت ، زیر یه خمش رو بگیر و بزنش زمین!
بعدش هم که بچه این کار رو نکرد و آسیب دید ، بگم خب من راهکار رو بهش دادم ، مقصر خودش بود که اجرا نکرد!
:Gig:

مطلبی بود فردا در خدمت هستم. عید همه ، بخصوص شما برادر عزیز پیشاپیش مبارک
به قول جناب "مکلف": علی علی

Reza-D;655396 نوشت:
متاسفانه در این احکام فرض بر این گذاشته شده که پدر و مادر و شوهر تمام دخترها ، سلمان فارسی و ابوذر و حضرت زینب(س) هستند!

متوجه این منظور شما نشدم.

Reza-D;655396 نوشت:
در عمل و در 99 درصد موارد هیچ دختری نمیتونه چنین کاری کنه و اگر بکنه ، حداقل محروم شدن از تمام کمکهای خانواده و در درجات بالاتر کتک خوردن و شکستن دست و پا و اخراج از خانواده و حتی در برخی خانواده ها قتل چیزی هست که نسیب دختر میشه!

بالاخره عشق و رسیدن به طرف مورد علاقه خودش بدون پرداختن بهای آن امکان پذیر نیست.من نمی دونم محل زندگی شما کدوم شهر هستش ولی در کل الن بیشتر دختر ها می تونند بدون دعوا و غیره به دادگاه مراجعه کنند و حق خودشون را بطلبند و در اینجا هم نه قانون مقصر است نه احکام بلکه مقصر عقاید خراب است.کشتن و دست و پا شکستن دختر و قتل وی ابدا در دین نیامده است و طرف مقصر ما انسانها هستیم و اسلا برای جلو گیری از این کارها آمده است.و اگر انسانها در این موارد دچار حصیان و تباهی می شوند تقصیر از خود آنهاست. نه دین.و این را هم بگم که شمایی که عاشق اربابم اباعبدالله هستید حتی خود اربابم هم به خاطر جهل همین بشر سر مبارکش بالای نی ها رفت.

Reza-D;655396 نوشت:
درست مثل این میمونه که من به یک بچهء 5 ساله بگم:
عزیزم شما اگر رضازاده (وزنه بردار) اومد بهت زور گفت ، زیر یه خمش رو بگیر و بزنش زمین!
بعدش هم که بچه این کار رو نکرد و آسیب دید ، بگم خب من راهکار رو بهش دادم ، مقصر خودش بود که اجرا نکرد!

داستان در شهر ما برعکس هستش رضا زاده های شهر ما را همین دختر ها و زنها تشکیل می دهند.:gholdor:

Reza-D;655396 نوشت:
دوست عزیز کلیت حرف شما رو قبول دارم. ممنون از لحن ملایم شما در مقابل لحن تند خودم. اَجرت با سیدالشهدا(ع) برادر
ولی دلم خیلی پره ، الان که دارم تایپ میکنم چشمام پر از اشکه! دلم خیلی پره ، خیلی.....

این وظیفه حقیری مثل من بود
هر وقت دلتان پر شد مخصوصاً زمانی که دلتان به خاطر دین اربابم اباعبدالله پر شد حقیر را هم دعا کنید.

Reza-D;655396 نوشت:
مطلبی بود فردا در خدمت هستم. عید همه ، بخصوص شما برادر عزیز پیشاپیش مبارک
به قول جناب "مکلف": علی علی

خدمت از ماست عید شما هم مبارک.
علی علی

Reza-D;655396 نوشت:
گفتن حرفهایی که میفرمایید آسونه. دختر بره دادگاه شکایت کنه و دادگاه هم مشکلش رو حل میکنه و همه با خوشحالی برمیگردن خونه ، تموم!

اگر این دختر بره و دادگاه شکایت کنه حتما رسیدگی می شه اگر چه اثبات عسر و حرج به طول بیانجامد و بالاخره به خاطر انتخاب اشتباه خودش دین مقصر نیست بلکه خودش مقصر است و فرض را بر این می گیریم که این دختر از این احکام بی خبر بوده است آیا به نظر شما نباید قبل از ازدواج می بایست با یک دین شناس کمی هم مشاوره می کرد؟حالا که عقد را به هر دلیلی قبول کرده باید رنجها ی دادگاه و غیره را تحمل نماید.

[="Tahoma"][="Black"]

Reza-D;655317 نوشت:
جنس تقلبی هم که دست مردم میدن اینقدر ازش تعریف میکنن که خریدار برای چند لحظه راضی میشود (بعد میفهمه که چه کلاهی سرش رفته)
لذا همین یعنی خریدار راضی بوده ، پس معامله صحیح است!!!

داعش هم وقتی میخواد سر کسی رو ببره ، قبلش طرف رو مجبور میکنه به کفر خودش اقرار کنه
لذا همین اقرار یعنی طرف کافر بوده و سر بریدن داعش صحیح است!!!

با تشکر از اظهار نظرتان

ازدواج یا معامله تجاری بر پایه رضایت طرفین شکل می گیرد و همین که طرفین رضایت قلبی داشته باشند( که احراز آن با به زبان آوردن است و گرنه کسی از قلب خبر ندارد) ، کافی بوده و عقد صحیح است اما در برخی حالات چه در ازدواج و چه در معامله تجاری ، عدم رضایت بعدی منجر به حق فسخ خواهد شد ، یعنی می تواند معامله را بهم بزند.

صرف رضایت قلبی داشتن را نمی توان ملاک قرار داد چون همان طور که گفتم قابل کشف نیست بنابراین در اسلام همین رضایت زبانی کفایت می کند، تا انسان ها بتوانند راحت با هم معامله کنند و ازدواج نمایند.

به هر حال اگر کسی واقعا بفهمد که طرف مقابل تنها بر اثر شرایطی که دارد و به زبان دارد اعلام رضایت می کند و قلب او راضی نیست نمی تواند ازدواج یا معامله کند چون دیگر از صحت شرعی برخوردار نیست.

[SPOILER]دچار احساسات نشوید ، آن پسرعمو هم یک طرف عقد ازدواج است و تنها به همین شیوه زبانی می تواند از رضایت یا عدم رضایت طرف مقابل خود مطلع شود و همین طور عاقدی که عقد را با وکالت گرفتن از دختر خوانده است اگر دختر راضی به عقد نبود می توانست به سادگی بله نگوید حال که راضی شده به بله گفتن پس آن قدر که تعریف شده وضعیت بغرنج نبوده یا اگر هم بوده ظاهر نشده است و بنای معاملات هم بر همین ظاهر است. [/SPOILER]

در پناه حضرت حق باشید[/]

سجاد;655526 نوشت:
دچار احساسات نشوید ، آن پسرعمو هم یک طرف عقد ازدواج است و تنها به همین شیوه زبانی می تواند از رضایت یا عدم رضایت طرف مقابل خود مطلع شود و همین طور عاقدی که عقد را با وکالت گرفتن از دختر خوانده است اگر دختر راضی به عقد نبود می توانست به سادگی بله نگوید حال که راضی شده به بله گفتن پس آن قدر که تعریف شده وضعیت بغرنج نبوده
چناب "سجاد" برادر گرامی
بنده دچار احساسات نشدم. بله گفتم که چشمم پر از اشک شده (به دلیلی) ، اما معناش این نیست که حرفهام صرفاً از روی احساسات بیان بشه

ببینید برادر ، من متوجه این هستم که در قوانین و احکام نمیشه حالات و شرایط مختلف رو در نظر گرفت. مثلاً در رانندگی عبور از چراغ قرمز ممنوع شده و اگر کسی مرتکب بشه مطابق قوانین باهاش برخورد میشه. حالا ممکنه یه بنده خدایی بچهء مریض داشته باشه ، اینجا افسر راهنمایی بهش اجازه میده که از چراغ قرمز عبور کنه و حتی ماشین های دیگه رو متوقف میکنه. کار اشتباهی هم نکرده

اما این موضوع رو نمیشه در قانون نوشت که ای افسران راهنمایی ، اگر یکی بچهء مریض داشت بذارید رد بشه! درستش همونه که قانون به شکل اصلی ، کلی و کامل خودش نوشته بشه

تا اینجا فکر میکنم براتون مشخص شده باشه که من متوجه چگونگی بحث شما هستم

اما از شما برادر عزیز و دوست دیگرم آقای (رهرو ولایت) تعجب میکنم که اینقدر راحت میفرمایید دختر میتونست

به سادگی بگه نه!
بخصوص از شما بیشتر تعجب میکنم چون مطمئناً اونقدر تجربه دارید و موردهای مختلف رو دیدید که کاملاً بدونید عرض بنده چیه

شما مثال بنده درمورد داعش یا معاملات رو از نظر فقهی و احکام و..... مقایسه نفرمایید. از نظر کلمهء

به سادگی مقایسه کنید

ادامه در پست بعد....

سجاد;655526 نوشت:
آن پسرعمو هم یک طرف عقد ازدواج است و تنها به همین شیوه زبانی می تواند از رضایت یا عدم رضایت طرف مقابل خود مطلع شود
خیلی از این پسرعموها! (حالا با هر نسبت یا عنوان دیگه) کاملاً مطلع هستن که دختر راضی به این ازدواج نیست. اجازه بدید موضوعی رو خیلی کوتاه براتون بگم. (موضوع رو با تمام اسامی و آدرس خونهء افراد اطلاع دارم)

یکی از اقوام ما به دختر همسایشون علاقه داشت و دختر هم همینطور. موضوع رو با خانوادهء دختر مطرح کردن ، اما برادر دختر مقدار زیادی بدهی داشت و شخص طلبکار گفته بود اگر خواهرت رو به من بدی من هم از طلبم میگذرم. رو همین حساب برادره خواهرش رو اجبار میکرد که باید زن همینی بشی که من میگم! (پدر خانواده مرده بود). دختر هم زیر بار نمیرفت

خلاصه کار به دعوا و کتک کاری کشید. پسر اقواممون که گفتم ، مادرش شخصاً برای من گفت که دختره بدنش رو به من نشون داد که جای کابل هایی که برادرش بهش زده بود زخم و کبود شده بود. به دختره گفتن حالا که برادرت نمی فهمه ، به خود خواستگاره بگو که دوسش نداری ، شاید اون بفهمه! اما خواستگاره از همه گاگول تر! وقتی دختره جریان رو بهش گفت ، جواب داد: اشکالی نداره ، تو منو دوست نداشته باش! من تلاش میکنم که تو رو به خودم علاقه مند کنم اما اگر هم نشد مهم نیست. مهم اینه که من دوسِت دارم!

مادر دختر هم که پیرزنی بود و کاری از دستش برنمیومد و دختر هم از دست کتک ها و آزار برادرش خسته شده بود و به اجبار جواب مثبت داد و با کسی که دوستش نداشت ازدواج کرد ، اما همون روز اول بهش گفت که من فلانی رو دوست دارم آخرش از تو طلاق میگیرم. بعد از مدتی خود پسر فامیل ما هم وارد موضوع شد و دیگه مستقیماً با شوهره صحبت کردن! الان مدت زیادیه که دختره دنبال طلاقه اما شوهره با وجود اطلاع از تمام ماجرا میگه من دوست دارم و طلاقت نمیدم! دادگاه هم (تا اونجایی که من اطلاع دارم) حق رو به مرده داده و میگه دلایل خانم برای طلاق کافی نیست!!!!!

ببخشید طولانی شد
حالا شما میفرمایید عاقد علم غیب که نداره اینها رو بدونه ، کاملاً درسته
میفرمایید اینها تقصیر دین نیست ، این هم قبول کاملاً درسته

ولی تو رو به مولا نگید این عقد صحیحه!
یا نفرمایید دختر
به راحتی و مثل آب خوردن و خیلی شیک و مجلسی میتونست بگه نه!

(رهرو ولایت);655400 نوشت:
متوجه این منظور شما نشدم
ببینید برادر ، حکم اینه که دختر اگر خواستن به زور شوهرش بدن میتونه بره شکایت کنه
یعنی فرض بر این گذاشته شده که خانوادهء دختر همه انشانهایی فهمیده مثل اون بزرگان که اسم بردم هستند
درحالیکه:
اولاً واضحه که در همه حال اینطور نیست
ثانیاً وقتی اونها اینقدر فهم نداشتن که دخترشون رو به زور شوهر ندن ، چطور انتظار میره که دادگاه رفتن دختر رو بفهمن؟!

(رهرو ولایت);655400 نوشت:
کشتن و دست و پا شکستن دختر و قتل وی ابدا در دین نیامده است و طرف مقصر ما انسانها هستیم و اسلا برای جلو گیری از این کارها آمده است.و اگر انسانها در این موارد دچار حصیان و تباهی می شوند تقصیر از خود آنهاست. نه دین.و این را هم بگم که شمایی که عاشق اربابم اباعبدالله هستید حتی خود اربابم هم به خاطر جهل همین بشر سر مبارکش بالای نی ها رفت
حتماً متوجه شدید که بنده شاعر هم هستم
یه شعر نوشتم که خودم خیلی دوسش دارم ، نه بخاطر اینکه نوشتهء خودمه ، چون حرف درستیه
چون بی ارتباط با موضوع تاپیک و فرمایش شما نیست ، بعد از حرفهام اون شعر رو هم مینویسم

(رهرو ولایت);655400 نوشت:
داستان در شهر ما برعکس هستش رضا زاده های شهر ما را همین دختر ها و زنها تشکیل می دهند
البته میدونم کلام شما آمیخته با شوخی بود
ولی دقت بفرمایید که یک نکته در همین فرمایش شما وجود داره

الان دخترانی میتونن حقشون رو بگیرن (از خانواده های کم فهم) که به قول معروف حیا رو تا حدی کنار گذاشته باشن
مثلاً دختری که حیا و احترام سرش میشه مجبوره صداش در نیاد ، اما اونی که میخواد به هر قیمتی حقش رو بگیره باید داد و بیداد راه بندازه ، از خونه بزنه بیرون ، زبون درازی کنه و......

خلاصه اینکه حتی اگر حرف شما رو کاملاً جدی و مطلبی درست در نظر بگیریم ، باید گفت دقیقاً تایید حرف بنده ست
یعنی دخترهایا باید رضازاده بشن (زبون دراز و شَر) ، یا باید صداشون درنیاد

(خانم ها سوء تفاهم نشه ، بنده کلی عرض کردم و منظورم این نیست که هر دختری حق خودش رو طلب میکنه لزوماً اینطوریه)

(رهرو ولایت);655400 نوشت:
این را هم بگم که شمایی که عاشق اربابم اباعبدالله هستید حتی خود اربابم هم به خاطر جهل همین بشر سر مبارکش بالای نی ها رفت

مسئولین محترم میدونم جای شعر نیست ولی چون با موضوع تاپیک (نادونی برخی از افراد) ارتباط داره لطفاً اجازه بدید باشه

بنام خدا

خاك اين عالم به بطنش شمرها دارد هنوز
جـان ما ، بس آزمونِ كــــــربـلا دارد هنوز

جهل را هر چند مردم ريشه كن دانسته اند
اين مرض گويا هزاران مبتلا دارد هنوز

سال ها از درد و دل هاي علي بگذشته است
چـــــاه اما لاي هر سنگش صدا دارد هنوز

اين جهان هرگز دمي خالي نشد از عمرو عاص
جلد قرآن توي پهلو نيزه ها دارد هنوز

پس گمان كردي كه نيزه ، پهلوي قرآن شكست؟!
خـيـر ، پهلوي شكسته ، حرفها دارد هنوز....

واي از آن روزي كه سرها هم به روي نيزه رفت
پهلو و قرآن و نيزه ، ماجرا دارد هنوز

مُلكِ رِي هر دم به شكلي خودنمايي ميكند
سكه هاي سيم و زر رنگ و جلا دارد هنوز

هيچ تيغي در جهان برّان تر از تزوير نيست
تيغِ تزويرِ شياطين قصد مــــــا دارد هنوز

بهر ما بدتر ز دشمن ، دوستانِ احمقند
دل هراس از دشمنانِ آشنا دارد هنوز

ما كه با علمي فراوان اينچنين سردرگميم
قدرت تشخیص ما شايد خطا دارد هنوز

[="Tahoma"]بسم الله الرحمن الرحیم

پيامبر صلي الله عليه و آله :
قُلِ الحَقَّ و لاتأخُذكَ فِي اللّه ِ لَومَةُ لائمٍ ؛
پيامبر صلي الله عليه و آله :
حق را بگو و در راه خدا از ملامت هيچ ملامت گرى نهراس .
كنزالعمّال ، ح 43555

با سلام خدمت دوستان گرامی
و همچنین تبریک سال نو،انشاالله سال پر خیر و برکتی براتون باشه،ضمن اینکه،خیلی خوبه نسبت به سالی که گذشت تأملی داشته باشید...

و اما بحث:

اولا.اصل قضیه

بنده میگم خود اصل قضیه مبهمه،به دلایل ذیل:
1-شروع کننده تاپیک خودش اون دختر رو میخواد و دنبال تایید خواسته خودشه!

در نتیجه،بزرگوار برای چی این تاپیک رو زدند،این تاپیک نهایتا دو نتیجه داره:
یا اینکه عقد دختره صحیحه(که چون به میل و خواسته شما نمیسازه فکر نکنم قبول کنید...)
یا اینکه صحیح نیست(که برفرض همین هم،توضیحاتی داره،من جمله اینکه اگه جد پدری اون دختر اجازه ندند بازهم حق ازدواج نخواهید داشت،بطور کل سرپرست شرعی دختر در این رابطه حکم پدر رو داره)

2-سن و شرایط دختر مشخص نیست!
چه بسا دختری بخاطر شرایط بحرانی عاطفی و خانوادگی،به افراد خانواده بخاطر مسایلی بد بین میشه که در طی زمان برطرف میشه.

و یا سن نسبتا کمی داره که باعث میشه دیدگاهش احساسی و رویایی باشه.

و خیلی موارد دیگه...

3-شنیدن کی بود مانند دیدن!!!...

و دوما،دوست عزیز مختصر کلام بنده اینه:

اولا.ارتباط شما از همان اول بر چه مبنا و به چه دلایلی بوده؟در حد عکس و تماس بوده یا بیشتر؟اگر فقط در حد تماس و عکس و مشابه بوده چطور اذعان به عشق و علاقه دارید؟

دوما.وقتی کسی ازدواج میکنه،یعنی متعهد و متاهل شده،و برخورد شما با ایشون هیچ وجه توجیهی نداره،اینکه علاقه قلبی نداره یا عاشقش هستید یا پسر عموی ایشون برای شما غریبه هست و...

انشاالله موفق باشید

#سخنی دوستان

سعی کنید اول دینو بطور کامل و حقیقی بشناسید و عمل کنید بعد اظهار نظر کنید،اینکه اسلام قاعده هاش نا کارآمده،این همون عدم شناخت صحیح هستش،برای همین دختر هم،اگه کسی که حکم پدر رو داره مثلا پدر بزرگش باشه،رضایتش لازمه،پس وقتی عقد صورت گرفته یعنی ایشون راضی بوده.

در ازدواج،اصل الاصل رضایت پدر یا در حکم پدره،ولی رضایت مادر عرفی و اخلاقیه،و نظر بقیه افراد خانواده و خاندان به هیچ وجه دلیل قبول یا رد زوجیت دو نفر نمیشه.

و اینکه وقتی دختر،و پدر یا در حکم پدر راضی بودند و مانعی هم نباشه پس عقد صحیحه،و این بنظر من و شما نیست،عقل هم اینجا عدالت و انصاف حکم میکنه نه زود به قضاوت نشستن...

اینکه ما از اسلام شناخت درستی نداریم معنی نداره بگیم اسلام نا کارامده...

پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
سيأتي الزمان علي امتي لايبقي من القرآن الاسمه و لا من الاسلام الا اسمه يسمون به و هم ابعد الناس منه.
زماني مي آيد بر امت من که باقي نماند از قرآن مگر همان ظاهر آن و از اسلام مگر اسم آن، آنها خود را مسلمان خوانند و ليکن دورترين مردم از اسلام هستند.

بحار الأنوار، ج 2، ص 109

و السلام

فرهاد;655578 نوشت:
و اینکه وقتی دختر،و پدر یا در حکم پدر راضی بودند و مانعی هم نباشه پس عقد صحیحه،و این بنظر من و شما نیست،عقل هم اینجا عدالت و انصاف حکم میکنه نه زود به قضاوت نشستن...
داداش سلام. ممنون میشم اگه نقل قول کنید
ابتدا بگم اینکه بفرمایید نباید زود قضاوت کرد موضوعی دو طرفه ست. چون بنده هم میتونم بدون دلیل به شما بگم که اسلام خیلی دین بدیه ، اما شما چون اطلاعی از اسلام ندارید فکر میکنید خوبه!

درستش اینه که برای حرفها و نظراتمون دلیل بیاریم. نه اینکه به بی اطلاعی طرف متوسل بشیم

رضایت پدر خودش برای من شدیداً جای سؤال داره ، چه برسه به سایر مسائل!
اگر پست های بنده رو خونده باشید به دوست دیگری هم عرض کردم که متاسفانه در برخی قوانین اسلامی فرض رو بر خوبی و درستی عده ای خاص گذاشتن. مثلاً همین مورد ، انگار که تمام پدرها فهمیده و باشعور هستن و تمام دخترها احمق و......

چرا در زمانی که چنین حکمی قرار گرفته ، دخترانی که پدر احمق ، خودخواه ، خود رای و.... دارن در نظر گرفته نشدن؟
من یه نوجوان 13 - 14 ساله نیستم که بفرمایید از هیچی خبر ندارم ، زندگی من هم اینقدر فراز و نشیب داشته که با افراد زیادی برخورد داشتم و تجربیات زیادی هم دارم. به جرات میتونم بگم که

اول:
در خیلی از موارد میزان فهم و درک فرزندان ، اگر از پدر و مادر بیشتر نباشه ، کمتر هم نیست

دوم:
اجازه دادن یا ندادن پدرها و مادرها برای ازدواج فرزندانشون ، در بیشتر موارد ، نه به دلیل دلسوزی برای فرزند ، که بخاطر امیال و عقاید شخصی ، یک سری منفعت طلبی ها و حتی گاهی به رخ کشیدن قدرت بوده

سوم:
عقلی که درموردش صحبت کردید حکم میکنه که اختیار افراد با توجه به میزان فهم و شعور اونها تعریف بشه ، نه از روی موقعیت ، جایگاه ، نسبت یا سن و سال

Reza-D;655584 نوشت:
داداش سلام.

[=arial black]سلام خدمت برادر بزرگوار Reza-D
شاید بشه گفت که گرمای اهواز رو میشه در نظرات شما حس و این احساس که شما دلسوزانه و پر شور نظر می دید رو درک کرد.
در ابتدا امیدوارم سال فاطمی خوبی داشته باشید.
به نظر بنده شاید مشکل اصلی اینه که ما خوب به دینمون عمل نمیکنیم چرا؟ در اونجایی که ما باید حریم هارو رعایت کنیم و وقتی که به پسرها گفته میشه مواظب چشماتون باشید که هم خودتون اذیت نشید و هم باعث رابطه عاطفی با خانمی نشوید و به خانم ها گفته میشه که حجاب رو رعایت کنید و مواظب راه رفتن و حرف زدنتون باشید تا تحریک کننده نباشه و اگر فرضا پسری از خانمی خوشش اومد باید موضوع رو در ابتدا با خانواده در میان بگذاره نه مستقیما چه از طریق رابطه کلامی و یا چشمی با خود خانم. چونکه ممکنه یک رابطه عاطفی برقرار بشه در حالی که هنوز نه صحبتی رد وبدل شده و نه مسائل هم کفو بودن به میان اومده و نه آزمایش خونی گرفته شده.
از نظر من مشکل در ابتدای این داستان هستش که اگر مسائلی رعایت میشد شاید کار به اینجا ها کشیده نمیشد و ... الله اعلم
(این نظر شخصی بنده بود و هیچ اصراری بر درست بودن آن ندارم)
یا زهرا سلام الله علیها
:Gol:

با سلام من وارد بحث این که آیا عقد صحیح است یا نه نمی شم.
برداشتی که داشتم این بود که مادر دختر با یک کلک شما رو از هم جدا کرده و حق طلاق هم قانونا با مرده شما دیگه بهتره فراموشش کنید. ازدواج اوایلش شیرینه و دختر هم کم کم از همسرش خوشش میاد .

مکیال;655622 نوشت:
شاید بشه گفت که گرمای اهواز رو میشه در نظرات شما حس و این احساس که شما دلسوزانه و پر شور نظر می دید رو درک کرد

:Nishkhand:
سلام به شما. عجب نکته ای گفتید ها :Khandidan!:

برادر عزیز ، مطلبی که شما فرمودید جای بحث داره ، اما حتی اگر فرض رو بر این بگیریم که مطلب شما کاملاً درسته ، باز هم فقط میشه این نتیجه رو گرفت که روش ابراز علاقهء این دو نفر اشتباه بوده و نهایتااااااااااااااااااً..... استارتر تاپیک از موضوع بحث حذف بشه چون کارش غلط بوده. اما اینکه یه دختر به پسری علاقه نداره و مادر یا پدر به زور اون رو شوهر میدن ، همچنان به قوت خودش باقیه

(لطفاً دوستان دقت کنن که عرائض من کلی هستن ، نه فقط مربوط به مطلب استارتر تاپیک)

روزنه;655672 نوشت:
با سلام من وارد بحث این که آیا عقد صحیح است یا نه نمی شم.
برداشتی که داشتم این بود که مادر دختر با یک کلک شما رو از هم جدا کرده و حق طلاق هم قانونا با مرده شما دیگه بهتره فراموشش کنید. ازدواج اوایلش شیرینه و دختر هم کم کم از همسرش خوشش میاد
عرض سلام خدمت شما. متوجه نشدم صحبت شما تاییدی بود یا انتقادی

در هر حال.... اینکه فرمودید ازدواج اوایلش شیرینه ، در صدرتی شیرینه که باب میل طرف باشه
مثلاً شما (نوعی) غذایی رو دوست ندارید ولی از نظر من خیلی خوش مزه ست
آیا چون از نظر من خوش مزه ست باید شما هم دوست داشته باشید؟!

و اینکه فرمودید دختر هم کم کم از شوهرش خوشش میاد ، حضرت محمد(ص) زمانی که به پیامبری رسیدند یکی از حرفهاشون این بود که دخترها باید در انتخاب همسر حق انتخاب داشته باشن. اگر قراره دخترها کم کم به همسرشون (ولو اینکه زوری باشه) علاقه پیدا کنن ، دیگه پیامبر(ص) چرا اینو گفتن؟ :Gig:

خیر خواهرم. در اکثریت مطلق ازدواج های زوری یا مصلحتی ، هیچ علاقه ای بوجود نمیاد. در اون موارد نادری هم که می بینید وابستگی هایی پیش میاد ، علاقه نیست. بلکه یک جور روزمره بودن جبری هست

Reza-D;655697 نوشت:
:Nishkhand:

عرض سلام خدمت شما. متوجه نشدم صحبت شما تاییدی بود یا انتقادی

در هر حال.... اینکه فرمودید ازدواج اوایلش شیرینه ، در صدرتی شیرینه که باب میل طرف باشه
مثلاً شما (نوعی) غذایی رو دوست ندارید ولی از نظر من خیلی خوش مزه ست
آیا چون از نظر من خوش مزه ست باید شما هم دوست داشته باشید؟!

و اینکه فرمودید دختر هم کم کم از شوهرش خوشش میاد ، حضرت محمد(ص) زمانی که به پیامبری رسیدند یکی از حرفهاشون این بود که دخترها باید در انتخاب همسر حق انتخاب داشته باشن. اگر قراره دخترها کم کم به همسرشون (ولو اینکه زوری باشه) علاقه پیدا کنن ، دیگه پیامبر(ص) چرا اینو گفتن؟ :Gig:

خیر خواهرم. در اکثریت مطلق ازدواج های زوری یا مصلحتی ، هیچ علاقه ای بوجود نمیاد. در اون موارد نادری هم که می بینید وابستگی هایی پیش میاد ، علاقه نیست. بلکه یک جور روزمره بودن جبری هست


سلام گفتم که با بحث هایی که میشه کاری ندارم.
شما شرعا شاید درست بگید اصلا شرعا دزدی هم خلافه دروغ هم گناهه و خیلی چیزهای دیگر منظورم این بود که شما بهتره که واقع بین باشید فرض کنیم عقد صحیح نباشه چه اتفاقی می افته ؟ آیا قانونا شما میتونید اثباتش بکنید ؟ آیا کاغذ و امضایی دارین که این عقد آزمایشی هست و دختر خانم بعد یک سال تصمیمشون رو خواهند گرفت؟ آیا قانونا میتونید جایی شکایت بکنید؟ شما حتی نمیتونید با ایشون صحبت هم بکنید و در این صورت همسر ایشون میتونن از شما شکایت کنن و خدایی نکرده دردسر براتون به وجود بیاد.
من منظورم اوایل زندگیه که برای زوج جذابیت داره و اگه از هم بدشون بیاد حداقل بعد چند سال این اتاق ممکنه بیافته. حد اقل وابستگی رو که قبول دارید آیا چند سال بعد مثل الان هست؟ صیغه ی عقد نوعی محبت و وابستگی رو به وجود میاره. و اینکه مهمترین امتیاز تایید مادرشونه که خیلی مهمه که معمولا بعد از ازدواج اینطوری میشه پسرها و دخترا ها به خانوادشون بیشتر از قبل اهمیت میدن.
در صورتی هم که علاقه ای به وجود نیاد و دختر خانم اصرار به جدایی داشته باشن که طلاق هم ماله مرد هست و هزار تا مکافات داره و شاید هم اوضاع فرق کرده باشه آی شما حاضرید تمام ین ها رو تحمل کنید. و بپذیرین؟
شما نباید این شرط رو قبول می کردین دختر خانم هم بلاخره قبول کردن و بله رو خودشون گفتن در کمال صحت و سلامت عقلی.
بهتره آرزوی خوشبختی بکنین براشون

روزنه;655745 نوشت:
سلام گفتم که با بحث هایی که میشه کاری ندارم.
شما شرعا شاید درست بگید اصلا شرعا دزدی هم خلافه دروغ هم گناهه و خیلی چیزهای دیگر منظورم این بود که شما بهتره که واقع بین باشید فرض کنیم عقد صحیح نباشه چه اتفاقی می افته ؟ آیا قانونا شما میتونید اثباتش بکنید ؟ آیا کاغذ و امضایی دارین که این عقد آزمایشی هست و دختر خانم بعد یک سال تصمیمشون رو خواهند گرفت؟ آیا قانونا میتونید جایی شکایت بکنید؟ شما حتی نمیتونید با ایشون صحبت هم بکنید و در این صورت همسر ایشون میتونن از شما شکایت کنن و خدایی نکرده دردسر براتون به وجود بیاد.
من منظورم اوایل زندگیه که برای زوج جذابیت داره و اگه از هم بدشون بیاد حداقل بعد چند سال این اتاق ممکنه بیافته. حد اقل وابستگی رو که قبول دارید آیا چند سال بعد مثل الان هست؟ صیغه ی عقد نوعی محبت و وابستگی رو به وجود میاره. و اینکه مهمترین امتیاز تایید مادرشونه که خیلی مهمه که معمولا بعد از ازدواج اینطوری میشه پسرها و دخترا ها به خانوادشون بیشتر از قبل اهمیت میدن.
در صورتی هم که علاقه ای به وجود نیاد و دختر خانم اصرار به جدایی داشته باشن که طلاق هم ماله مرد هست و هزار تا مکافات داره و شاید هم اوضاع فرق کرده باشه آی شما حاضرید تمام ین ها رو تحمل کنید. و بپذیرین؟
شما نباید این شرط رو قبول می کردین دختر خانم هم بلاخره قبول کردن و بله رو خودشون گفتن در کمال صحت و سلامت عقلی.
بهتره آرزوی خوشبختی بکنین براشون

البته استارتر تاپیک من نیستما.... :Nishkhand:

من الان بچم حدود 1 سالشه :ok:

ممنون میشم این پست رو مطالعه بفرمایید
http://www.askdin.com/thread47645-3.html#post655557

:Nishkhand: ببخشید من چون قبلا این موضوع رو خونوده بودم یادم رفته بود که خودشون شخصا نیستن.
معذرت میخوام
در مورد موضوعی که مطرح کردین سخته جواب دادنش ز لحاظ شرع.

[="Tahoma"]بسم الله الرحمن الرحیم

Reza-D;655584 نوشت:
داداش سلام. ممنون میشم اگه نقل قول کنید
ابتدا بگم اینکه بفرمایید نباید زود قضاوت کرد موضوعی دو طرفه ست. چون بنده هم میتونم بدون دلیل به شما بگم که اسلام خیلی دین بدیه ، اما شما چون اطلاعی از اسلام ندارید فکر میکنید خوبه!

درستش اینه که برای حرفها و نظراتمون دلیل بیاریم. نه اینکه به بی اطلاعی طرف متوسل بشیم

رضایت پدر خودش برای من شدیداً جای سؤال داره ، چه برسه به سایر مسائل!
اگر پست های بنده رو خونده باشید به دوست دیگری هم عرض کردم که متاسفانه در برخی قوانین اسلامی فرض رو بر خوبی و درستی عده ای خاص گذاشتن. مثلاً همین مورد ، انگار که تمام پدرها فهمیده و باشعور هستن و تمام دخترها احمق و......

چرا در زمانی که چنین حکمی قرار گرفته ، دخترانی که پدر احمق ، خودخواه ، خود رای و.... دارن در نظر گرفته نشدن؟
من یه نوجوان 13 - 14 ساله نیستم که بفرمایید از هیچی خبر ندارم ، زندگی من هم اینقدر فراز و نشیب داشته که با افراد زیادی برخورد داشتم و تجربیات زیادی هم دارم. به جرات میتونم بگم که

اول:
در خیلی از موارد میزان فهم و درک فرزندان ، اگر از پدر و مادر بیشتر نباشه ، کمتر هم نیست

دوم:
اجازه دادن یا ندادن پدرها و مادرها برای ازدواج فرزندانشون ، در بیشتر موارد ، نه به دلیل دلسوزی برای فرزند ، که بخاطر امیال و عقاید شخصی ، یک سری منفعت طلبی ها و حتی گاهی به رخ کشیدن قدرت بوده

سوم:
عقلی که درموردش صحبت کردید حکم میکنه که اختیار افراد با توجه به میزان فهم و شعور اونها تعریف بشه ، نه از روی موقعیت ، جایگاه ، نسبت یا سن و سال

علیک السلام و الرحمة الله

اول اینکه:دین اسلام رو،شما چطور شناختید؟کامل بهم بگید البته اگه مایلید.(ضمنا در پیام،نه در اینجا چون خارج از تاپیک حساب میشه و شاید حذف بشه)

دوما.مثلا برای اجازه پدر دلایل عقلی و اجتماعی فراوانی وجود داره از جمله دلیل ذیل:

جنس دختر بطور کل احساساتی و عاطفیه و دید جامعی نداره،و بخصوص اینکه حتی از لحاظ علم روانشناسی غربی الان هم مشخصه زنان به جزئیات توجه میکنند نه کلیات و دیدشون نگرش جز از کله نه کل از جز...

جمعا نتیجش این میشه دید و برانداز دختر از پسر عاطفی، ظاهری ،اخلاقی و مادیه،نمیخوام بگم این ها معیار های دختر هاست چون متفاوته ولی مسلما هیچ دختری با کسی که هیچ کدوم از این سه رو نداره اختیارا ازدواج نمیکنه...

و مسلما عاطفی از همه محکم تره...برای دختر...

و اما پدر،بدلایل زیر حضورش لازمه:
اولا حفظ امنیت و اختیار دختر
دوما مراقبت و نظارت،اینکه از دخترش سواستفاده نشه،فریب داده نشه و...
سوما هیچ پدر سالمی،بد دخترشو نمیخواد،و اینکه پدر با توجه به شناختی که از وضع فرهنگی و اقتصادی ای که از جامعه داره و همچنین شناخت از تدین، فرهنگ و اخلاق دختر خودش "و کم بودن احساسات و نبود میل" میتونه صلاحیت پسر رو از حیث اجتماعی فرهنگی تدین اقتصاد،سلامتی اخلاقی و خانوادگی و... بررسی کنه.
در حالی که دید دختر تقریبا فقط جهات شخصی و خصوصیه ولی پدر از لحاظ اجتماعی فرهنگی تدین اخلاق اقتصادی و... هستش و دقیق تر...

وقتی فردی عاشق میشه خیلی از نقص های معشوقشو نادیده میگیره...حالا دختری که طبیعتا احساساتش قوی تره مصداق واضح تریه!

و بسیاری دلایل دیگه...

والسلام

فرهاد;655754 نوشت:
علیک السلام و الرحمة الله
تشکر از فرمایش شما
بله موافقم. پس در خصوصی بحثمون رو پیگیری می کنیم
البته فعلاً باید برم. انشاالله بعداً

mehsal;653932 نوشت:
با سلام من و دختری خاطر خواه هم هستیم.مادر دختر با ازدواج ما مخالف بود و طبق صحبت هایی که پدر مرحوم دختر با عمویش انجام داده بودن قصد داشت دختر را با پسر عمویش عقد کند.پسر عموی دختر هم خیلی دختر را دوست دارد ولی دختر اصلا راضی به ازدواج با او نبود.حتی چند بار بمن گفته بود ازو میترسم.یکبار هم دختر پسرعمویش را در حالت مست دیده بود.خلاصه مادر با هر روشی که شده بود از سوء استفاده از دین بگیرید تا حلال نکردن شیر و قسم خوردن به جان خود دختر را راضی به ازدواج با پسر عمویش کرد.من هم با کلی صحبت و التماس و خواهش فهمیدم که مادر دختر از پسر عمو خوشش می اید و میخواهد او دامادش شود.و بمن گفت که پسر عموی دختر دختر را عاشق خودش میتواند بکند و از من قول خواست که عکس های معمولی دختر را پاک کنم و دیگر مزاحمش نشوم.من هم به شرط اینکه دختر بعد از مدتی که از عقدش گذشت خود و بدون دخالت دیگران بتواند تصمیم بگیرد که با چه کسی ازدواج کند(من یا پسر عمویش)قول دادم دیگر مزاحمش نشوم.مادر دختر هم ١ سال شرط کرد و من هم بدون هیچ چاره قبول کردم.حال بعد از دو هفته ما نمیتوانیم با هم ارتباط نداشته باشیم و حرف نزنیم.نمیدانم باید چه کنم.نمیتوانم عشق خودم را ١ سال بدست فردی غریبه و خمار بسپارم.هر دوی ما نمیتوانیم مدت زیادی از هم بی خبر باشیم.ایا چنین ارتباطی از نظر شرعی اشکال دارد؟ایا من نباید با عشق خودم که مجبور با عقد با کسی شده که از او متنفر است صحبت کنم و ارتباط داشته باشم؟ما از هر طریقی اقدام کردیم تا بتوانیم بهم برسیم مادر دختر اجازه نداد.همه فامیل دختر با عقد به اجبار دختر با پسر عمویش مخالف بودند.ایا پسر عموی دختر الان حکم شوهر دختر را دارد و من دارم به گناهی کبیره ارتکاب میکنم؟ایا این عقد نزد خدا رسمی است و پسر عموی وی شوهر وی محسوب میشود با توجه به اینکه دختر مجبور به ان شده و قلبا بهیچ وجه راضی نیستخواهش میکنم من رو راهنمایی کنین.ممنون

باسلام
یه موضوع اگه واقعا شما ایشون رو دوست دارید بگذارید تو زندگی مشترکش با پسر عموش بدون دغدغه زندگی کنه شما دارید زندگیشوخراب میکنید در هر صورت این دختر قبول کرده و نسبت به همسرش حق و حقوقی داره.
پس شما با قطع رابطه با ایشون راه خوش بخت شدنش رو باز کنید. حالا شاید از نظر شما ایشون خوشبخت نشدند.
الان با این کار دارید ببخشید بدبختش میکنید. این چه دوست داشتنی هست.
ببخشید اگه تند بود.
یاحق

دختر خانوم قبل از عقد شرایط خیلی خوبی داشتن از نظر شرعی. چون پدرشون در قید حیات نبودن، شرع که اذن ازدواج رو به مادرشون نداده بود، با خودشون بود. ولی متاسفانه اون فرصت از دستشون رفته دیگه.
نظر و تجربه ی شخصی من اینه که اگه از این آقای پسر عمو متنفرن، از این به بعد هم علاقه ای بهش پیدا نخواهند کرد.
من جای دختر خانوم بودم نهایت تلاشم رو برای طلاق می کردم.
والله اعلم.

[="Tahoma"]

سها;655774 نوشت:
دختر خانوم قبل از عقد شرایط خیلی خوبی داشتن از نظر شرعی. چون پدرشون در قید حیات نبودن، شرع که اذن ازدواج رو به مادرشون نداده بود، با خودشون بود. ولی متاسفانه اون فرصت از دستشون رفته دیگه.
نظر و تجربه ی شخصی من اینه که اگه از این آقای پسر عمو متنفرن، از این به بعد هم علاقه ای بهش پیدا نخواهند کرد.
من جای دختر خانوم بودم نهایت تلاشم رو برای طلاق می کردم.
والله اعلم.

اینکه دست خودشون بوده،کجای احکام اومده؟

فرهاد;655776 نوشت:

اینکه دست خودشون بوده،کجای احکام اومده؟

اکثر مراجع فعلی عقد نکاح (موقت یا دائم) با دختر باکره را مشروط به اجازه پدر یا اجازه جد پدری می دانند، ولی اگر باکره نباشد و یا پدر و جد پدری نداشته باشد، نیازی به اجازه دیگری نیست

منبع:
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1531

[="Tahoma"]

سها;655777 نوشت:
اکثر مراجع فعلی عقد نکاح (موقت یا دائم) با دختر باکره را مشروط به اجازه پدر یا اجازه جد پدری می دانند، ولی اگر باکره نباشد و یا پدر و جد پدری نداشته باشد، نیازی به اجازه دیگری نیست

منبع:

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1531

خب پس اگه دقت کنید جد پدریشون مسئوله نه خودشون

نکته:ضمنا فرض اینجا نبود پدره فقط،نه جد پدری

فرهاد;655779 نوشت:

خب پس اگه دقت کنید جد پدریشون مسئوله نه خودشون

به نظر می رسه (از صورت سوال شروع کننده ی تاپیک می گم ) جد پدری هم فوت کردن یا مخالف این ازدواج با پسر عمو بودن، چون مثل اینکه مشکل اصلی مادر دختر خانوم بودن که راضی نمی شدن ایشون با کسی غیر از پسر عموشون ازدواج کنه.

mehsal;653932 نوشت:
ما از هر طریقی اقدام کردیم تا بتوانیم بهم برسیم مادر دختر اجازه نداد.همه فامیل دختر با عقد به اجبار دختر با پسر عمویش مخالف بودند.

[="Tahoma"]

سها;655782 نوشت:
به نظر می رسه (از صورت سوال شروع کننده ی تاپیک می گم ) جد پدری هم فوت کردن یا مخالف این ازدواج با پسر عمو بودن، چون مثل اینکه مشکل اصلی مادر دختر خانوم بودن که راضی نمی شدن ایشون با کسی غیر از پسر عموشون ازدواج کنه.

ببخشید من قصد بحث ندارم ولی از کجای تاپیک مشخصه؟

بله اگه پدر و در حکم پدر در قید حیات نباشند بر طبق نظر خودشونه،ولی اینجا حرفی از جد پدری نبود و در سه پست قبل خودم،تاکید کردم اجازه کسی که در حکم پدره،منتها اگر نباشه،بله منوط به نظر خودشه.

فرهاد;655785 نوشت:

ببخشید من قصد بحث ندارم ولی از کجای تاپیک مشخصه؟

بله اگه پدر و در حکم پدر در قید حیات نباشند بر طبق نظر خودشونه،ولی اینجا حرفی از جد پدری نبود و در سه پست قبل خودم،تاکید کردم اجازه کسی که در حکم پدره،منتها اگر نباشه،بله منوط به نظر خودشه.

منم اصل صحبتم این بود که دیگه اون فرصت از دست رفته، حالا باید به فکر راه چاره بود

ولی از روی این جمله گفتم و اینکه همه ی تمرکزشون روی مادرشونه:

mehsal;653932 نوشت:
همه فامیل دختر با عقد به اجبار دختر با پسر عمویش مخالف بودند.

حالا خود صاحب تاپیک میان ان شاالله روشنمون می کنن.

[="Tahoma"]

سها;655790 نوشت:
:) منم اصلا صحبتم این بود که دیگه اون فرصت از دست رفته، حالا باید به فکر راه چاره بود

ولی از روی این جمله گفتم و اینکه همه ی تمرکزشون روی مادرشونه:


مهم نیست ممنون[emoji282]

نکته:بنظرم اگه واقعا اون پسر شراب خواره که نباید ازدواجشون ادامه داشته باشه،وگرنه بهتر همینه که با هم باشن و به هم علاقه پیدا کنند...امان از تعصب های خانوادگی...

امام رضا عليه السّلام فرمودند:
مَنْ زَوَّجَ کرِيمَتَهُ لِشارِبِ الْخَمْرِ فَقَدْ قَطَعَ رَحِمَهُ.
کسي که دختر خود را به آدم شراب خوار (به عنوان همسر) بدهد، حقيقتاً قطع رحم نموده است.
مستدرک الوسائل، ج 3، ص 139

موضوع قفل شده است